نمونه هايي از نتايج آموزش قبل از پنج

آموزش فرزندان در دوران قبل از پنج سالگی

نمونه هايي از نتايج آموزش قبل از پنج

پستتوسط najm127 » يکشنبه مه 27, 2012 4:28 pm

بسم الله الرحمان الرحيم
هو الله العلي الأعلي
najm127
 
پست ها : 112
تاريخ عضويت: پنج شنبه آپريل 15, 2010 2:27 pm

استاد ۱۴ ساله همدان مدرس دانشگاه شد

پستتوسط najm137 » جمعه ژوئن 01, 2012 11:31 am

استاد ۱۴ ساله همدان مدرس دانشگاه شد

علي نجفي جوانترين مدرس دانشگاه همدان و داراي مدرک دکترا در دنياست که ۱۴ سال بيشتر ندارد اما به دانشجويان بزرگسال زبان انگليسي، در کانون فارغ التحصيلان دانشگاه آزاد اسلامي همدان درس مي‌دهد.

وي از چهار سالگي آموزش زبان را در برخي از مؤسسات آموزشي آغاز کرده و هم اکنون در سن ۱۴ سالگي و در کلاس اول دبيرستان توانسته مدرک دکتري خود را از دانشگاه کمبريج انگلستان دريافت کند.

اين دانش آموز نخبه، يکي از مشاوران جوان فرماندار همدان و عضو شبکه مشاوران جوان رياست جمهوري است و بنا به گفته خودش از اعضاي هيئت مرکزي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان استان همدان نيز است.

حسن رفتار و اخلاق نيکو، شاه کليد موفقيت

با اين استاد که با روي خندان و آرامشي جذاب پيش روي ما نشسته گفتگويي داشتيم که خواندنش خالي از لطف نيست.

به عنوان اولين سئوال از وي پرسيديم که:

علت موفقیت شما چه بوده است؟
نجفی در پاسخ به سئوال این گونه جواب داد: برای رسیدن به موفقیت ها همیشه شاه کلیدی وجود دارد که همان حسن رفتار و اخلاق نیکوست.
نجفي با بيان اينکه در قرآن بارها نسبت به رفتار و اخلاق نيکو و با مردم خوش رفتاري کردن تأکيد شده و من اين شاه کليد را رعايت کردم.

تصوير

مشوق اصلی خود در این موفقیت را خداوند متعال می دانم
نجفي مشوقهاي اصلي خود در اين موفقيت را خداوند متعال، ائمه اطهار عليهم السلام، قرآن و پدر و مادرش عنوان کرد و در توضيح فعاليت‌هاي روزانه‌اش گفت: از اوايل تابستان سال گذشته به عضويت گروه مشاوران جوان فرماندار همدان درآمدم.

وي با بيان اينکه گروه مشاوران جوان از متخصصان جوان تشکيل شده و در پيشبرد امور شهرستان تأثيرگذار هستند، گفت: اين گروه بايد زمينه‌سازي براي مطرح شدن و پيشرفت شهرستان در سطح کشور و حتي بين الملل را برنامه‌ريزي کنند.

ملاک تدریس صحیح، سن و سال نیست
نجفي که از همه شاگردان خود در دانشگاه به لحاظ سني کوچکتر است، در خصوص مشکلات تدريس نيز گفت: تمامي شاگردانم در کلاس درس افراد تحصيل کرده هستند.
وي با بيان اينکه تدريس با سن کم در ابتدا سخت بود، گفت: خوشبختانه پس از مدتي دانشجويان پي بردند که ملاک تدريس صحيح، سن و سال نيست و شرايط مرا قبول کردند.

نجفي در بيان خاطره‌اي از زمان‌هاي تدريس در کلاسهاي درس نيز گفت: اساتيد وقتي قصد نصيحت دانشجو يا خطاب کردن وي را دارند خطاب به دانشجويان از لفظ پسرم يا دخترم استفاده مي‌کنند ولي من در کلاس درس دانشجوها را با لفظ پدرجان و مادرجان خطاب مي‌کنم.

وي در مورد ساير علايق خود نيز اظهار داشت: به تحصيل در رشته بيوشيمي علاقه زيادي دارم و تا کنون بدون داشتن استاد يا معلم و تنها از روي علاقه و ميل باطني کتاب‌هاي متعددي در زمينه وضعيت جوامع اسلامي و برخي از دانشمندان برجسته در زمينه بيوشيمي مطالعه و مقاله‌هايي نيز در اين زمينه نوشته‌ام.

دانش آموزان، جهاد علمی را فراموش نکنند.
نجفي با توصيه به همسالان خود مبني بر تلاش در راستاي جهاد علمي گفت: اين امر در جهش علمي شهرستان همدان و کشور موثر خواهد بود.

آیا قصد دارید عنوان خود را در گینس ثبت کنید؟
گفت: هدف اصلي من به عنوان جوان‌ترين استاد دانشگاه در دنيا ثبت در گينس نيست و اين موضوع تنها از نظر کسب افتخار براي شهرستان و کشورم مهم است.

وي در بيان انتظاراتش از مسئولان استاني اظهار داشت: همداني‌ها خيلي باهوش هستند و اگر از آنها حمايت شود زمينه پيشرفت را فراهم مي‌کنند.

نجفي در پايان با بيان اينکه بايد شاه بيت "بني آدم اعضاي يکديگرند" را هميشه سرلوحه کارها قرار داد، گفت: من در خلال کارهاي روزانه فرصت تدريس در زندان مرکزي همدان را دارم.

وي با بيان اينکه براي خيلي‌ها اين سئوال پيش مي‌آيد که استاد دانشگاه چه ربطي به زندان دارد؟ گفت: به هر حال يک سري افرادي هستند که به علت مشکلاتي خاص يا حتي خطايي کوچک و ناخواسته به زندان افتاده‌اند که بايد با آموزش براي اين افراد به آنها انگيزه زندگي داد.

نجفی تاکید کرد: ما باید مسئولیت خود را انجام دهیم.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

دختر نابغه ١٩ ساله ايراني، جوان‌ترين استاد دانشگاه در جھان

پستتوسط najm137 » شنبه ژوئن 02, 2012 11:13 pm

دختر نابغه ١٩ ساله ايراني، جوان‌ترين استاد دانشگاه در جھان

تصوير

خانم عاليه صبور، دختر ايراني-آمريکايي در سن ١٩ سالگي بود که رتبه اولين و جوان ترين پرفسور زن را کسب کرد، و موفق به کسب کرسي استادي دانشگاه شد.

اين عنوان از ٣٠٠ سال پيش تاکنون در اختيار کولين مک لورين، شاگرد فيزيک‌دان مشھور ايزاک (اسحاق) نيوتن بوده است.

عاليه صبور، جوان‌ترين استاد تمام وقت دانشگاه نيويورک است که تاريخ تاکنون به خود ديده است.

شايد عاليه صبور و گستره نبوغ او را بايد مصداق عيني اين گفته يوھان ولفگانگ‌گوته، شاعر و انديشمند آلماني دانست:
«دانايي به تنھايي کافي نيست. بايد دانش را به کار بست.»

عاليه صبور در مصاحبه‌اي گفت: دانايي، توانايي است به ويژه ھنگامي که دانسته‌ھاي خود را با ديگران شريک مي‌شوي و ھمين چند کلمه پر مغز کافي بود تا بيش‌ از پيش تحسين عمومي را برانگيزد.

عاليه صبور تحصيلات خود را قبل از پنج سالگي شروع كرده و در سن ١٠ سالگي در دانشگاه «استوني بروک» تحصيل مي‌كرد و در سن ١۴ سالگي ليسانس خود را با درجه ممتاز در رشته رياضيات کاربردي از دانشگاه ايالتي استوني بروک (در نيويورک) اخذ کرد. با اين وصف او نخستين زن در تاريخ ايالات متحده است که چنين افتخاراتي را کسب کرده است.

عاليه صبور ۱۹ ساله که شد در اداره فن‌آوري پيشرفته همجوش هسته‌اي دانشگاه «کوناک» سئول به درجه استادي رسيد. وي که حالا در کره‌جنوبي از سرشناس‌ترين چهره‌هاي عرصه فيزيک است مي‌گويد:
«هنوز زبان مردم اين کشور را به خوبي بلد نيستم و براي آموزش دانشجويانم از زبان رياضي و موسيقي استفاده مي‌کنم.»

وي در دانشگاه کنکوک دروس فيزيک را تدريس مي کرد و در حال حاضر، رياضي و فيزيک در دانشگاه جنوبي ايالت نيواورلند تدريس مي کند. او يکي از دلايل ترک دانشگاه سئول را مشکل تکلم به زبان کره اي بيان کرده است.

عاليه صبور، تحصيلات خود را در مقاطع کارشناسي ارشد و PHD خود را در دانشگاه درکسل در رشته مھندسي متالورژي و مواد به پايان رساند.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

دختر نابغه ايراني در آلمان

پستتوسط najm137 » شنبه ژوئن 02, 2012 11:16 pm

دختر نابغه ايراني در آلمان

تصوير

دختري ايراني به‌ نام مينو تيزابي که چهارده سال سن دارد در آلمان موفق شده است تحصيلات متوسطه (ديپلم) را با معدل 1 که بالاترين نمره ممکن در آلمان است به پايان برساند.
تاکنون هيچ دانش‌آموزي در اين سن و با اين معدل موفق به دريافت ديپلم تحصيلات متوسطه در آلمان نشده است.

مينو معتقد است از داشن‌آموزان ديگر باهوش‌تر نيست ولي همه معلمان و مسئولين مدرسه‌اي که او در آنجا دوره ديپلم‌اش را گذرانده است مينو را يک نابغه مي‌دانند.

مينو در سه سالگي قادر به خواندن بود و در شش سالگي بدون گذراندن کلاس اول و دوم تحصيلاتش را از کلاس سوم آغاز کرد و يک‌سال بعد، کلاس پنجم را در سه هفته به پايان رساند.

بزرگترين آرزوي مينو دريافت معدل يک بود که اکنون به اين آرزويش رسيده و گفته است که قصد دارد در دانشگاه شهر هايدلبرگ و يا مونيخ در رشته پزشکي و نهايتاً تحقيقات پزشکي ادامه تحصيل بدهد و هدفش از انتخاب اين رشته نجات جان انسان‌هاست که آن را يک وظيفه براي خود مي‌داند.

پدر مينو آقاي جمشيد تيزابي هم گفته است که تمام تلاش خود را براي ادامه تحصيل دخترش انجام خواهد داد.

البته نه تنها بهره هوشي بسيار بالا و استعداد فوق‌العاده مينو، که رفتار او در برخورد با هم‌کلاسيان و معلمانش نيز موجب تحسين بسياري از مردم آلمان شده است.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

كودكي ١٠ ماھه، کوچک‌ترین کتاب‌خوان حرفه‌اي جھان

پستتوسط najm137 » شنبه ژوئن 02, 2012 11:22 pm

كودكي ١٠ ماھه، کوچک‌ترین کتاب‌خوان حرفه‌اي جھان

تصوير

ايسکانيوز: دانيال ١٠ ماھه کوچک‌ترين کتاب‌خوان حرفه‌اي روزي ٣ کتاب مطالعه مي‌کند.
به گزارش گروه علمي فرھنگي ايسکانيوز، دانيال چراغعلي 10 ماھه کوچک‌ترين عضو کتابخانه ھدي واقع در فرھنگ‌سراي قرآن است.

دانيال عضو افتخاري کتابخانه ھدي است، کارت عضويت دارد و تاکنون ده‌ھا کتاب توسط مادرش خوانده است.

دانيال با خواندن روزانه 3 کتاب که در حوزه کودک است و جنبه تصويري دارد عنوان کوچک‌ترين کتاب‌خوان حرفه‌اي در کتابخانه ھدي را به خود اختصاص داده است.

مادر اين كودك روزانه يك كتاب را براي دانيال دوره مي‌كند و دو كتاب جديد را نيز براي او مي‌خواند.

دانيال 10 ماھه در ھنگام خواندن كتاب‌ھا ابتدا به صداي مادر گوش مي‌دھد و سپس آن‌ھا را با صداي بلند و با ھمان ريتم مادرش تكرار مي‌كند.


دانيال داراي كارت عضويت افتخاري كتابخانه محله خود در منطقه 19 است و شور و اشتياق زيادي براي مطالعه كتاب‌ھاي مورد علاقه خود را بروز مي‌دھد.

كتاب‌ھاي شعر و داستان منظوم و مصور كتاب‌هاي مورد علاقه دانيال است.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

نابغه 10 ساله آذري

پستتوسط najm137 » شنبه ژوئن 02, 2012 11:31 pm

نابغه 10 ساله آذري،
در سه سالگي كتاب خواند، در شش سالگي به دبيرستان رفت


تصوير

مي‌گويند آلبرت اينيشتين نابغه فيزيك دنيا تنها 7 درصد از كارآيي مغزش استفاده مي‌كرد. اين در شرايطي است كه انسان‌هاي عادي 7 درصد از كارآيي مغزشان بهره مي‌برند...
روزانه در اخبار دنيا مي‌شنويم كه نابغه‌هايي در گوشه و كنار دنيا زندگي مي‌كنند. همين چندي پيش بود كه يك بچه 6 ساله چيني در كلاس پنجم دبستان درس مي‌خواند يا اگر يادتان باشد دو سال گذشته يك نوجوان 14 ساله مازندراني وارد دانشگاه علم و صنعت شد و تحصيلات دانشگاهي خود را آغاز كرد...

اما از اين نابغه‌ها كه بگذريم، يك نابغه ديگر در ايران پيدا شده، نابغه‌اي كه درباره او مي‌گويند آينده‌اي درخشان در پيش رو خواهد داشت.
چندي پيش خبرگزاري‌ها اعلام كرده بودند كه اين دختر 10 ساله در كلاس پيش دانشگاهي تحصيل مي‌كند، اما زماني كه خبرنگار خانواده سبز در تبريز مير اسد حسيني با او روبرو شد، گفت: وي در كلاس اول دبيرستان تحصيل مي‌كند، اما به قدري باهوش است كه مي‌تواند ظرف 6، 7 ماه تمام اين مراحل را طي كند.
در سرزمين قهرمان پرور آذربايجان، سرزمين ستارخان و باقرخان، دختري 10 ساله در 25 كيلومتري تبريز در شهرك اسفهلان خسرو شهر زندگي مي‌كند...

زندگي آنان بسيار بدون آلايش است، يك زندگي ساده به دور از هياهوي شهري...
نام اين دختر آذري، هانيه مي‌باشد...

«هانيه صيدي» 10 سال بيشتر ندارد، اما در كلاس اول دبيرستان تحصيل مي‌كند. هانيه 26 دي ماه سال 1373 به دنيا آمد.
او دوست دارد در آينده پزشك شود، خودش اين طور مي‌گويد. هانيه دو خواهر بزرگ‌تر از خود دارد، مهديه 18 سال دارد و در مقطع پيش دانشگاهي تحصيل مي‌كند و مينا 15 سال دارد و كلاس دوم دبيرستان درس مي‌خواند و هانيه هم همان‌طور كه گفته شد 10 سال بيشتر ندارد و در كلاس اول دبيرستان درس مي‌خواند.

پدرش عباس صيدي اسفهلان بازنشسته شركت نساجي تبريز است و تا پنجم ابتدايي تحصيل كرده و مادرش طاهره، ديپلمه است. هانيه از هوش و درك بالايي برخوردار است. دايي‌اش، دكتر است و يكي ديگر از دايي‌هايش ليسانس حقوق دارد.

غرق در عالم بچگي
شايد خيلي از شماها فكر كنيد كه تمام روز را او درس مي‌خواند، اما اين طور نيست. هانيه غرق در عالم بچگي است و شيطنت‌هاي خاص خود شما را دارد.
رنگساز، مدير دبيرستان يحيي‌زاده و مشاور مدرسه، پور عباس‌علي متفق‌القول بر اين عقيده‌اند كه هانيه دختري باهوش، با درك و فهم بالايي است، اما در عالم بچگي غرق است.

او مثل تمامي بچه‌ها زندگي مي‌كند و زندگي عجيب و غريبي ندارد. مدرسه مي‌رود، پس از آمدن به خانه ناهار مي‌خورد، كمي استراحت مي‌كند و چند ساعت درس مي‌خواند.

معلمان او مي‌گويند: او تمام حواسش در كلاس معطوف درس است.


تصوير

مدير مدرسه مي‌گويد: از مسئولان به دفعات خواستم تا براي اين گونه دانش‌آموزان محدوديت سني، براي ادامه تحصيل و جهش درسي قرار ندهند و دانش‌آموز را براي محك‌زدن هوش و ادامه تحصيل در هر مقطع تحصيلي آزاد بگذارند. اما فكر مي‌كنيد كه هانيه پله‌هاي ترقي را چگونه پيمود.

از دو سالگي!
مادر هانيه مي‌گويد: او از دو سالگي خواندن اعداد و حروف را ياد گرفت. ما هم كه استعداد او را ديديم، حروف الفبا را كاملاً به او ياد داديم. سه ساله بود كه توانست كتاب‌هاي كلاس اول دبستان را بخواند.
زماني كه از او درس تاريخ مربوط به مطلب نادر شاه افشار را پرسيدم، تمام مطالب را به خوبي در سطح عالي پاسخ داد. آن زمان 5 ساله بود. از اين رو تصميم گرفتيم تمامي كتاب‌هاي 5 سال دبستان را به او آموزش دهيم.


پدرش در ادامه مي‌گويد: 6 ساله بود كه مقطع ابتدايي را بدون رفتن به مدرسه با معدل 18/07 گذراند و توانست به مقطع راهنمايي راه يابد.
7 ساله بود كه به كلاس اول راهنمايي راه يافت و با نمرات بالا و معدل خوب توانست به كلاس بالاتر برود. يادم مي‌آيد روزي كه او را به مدرسه راهنمايي خديجه‌ كبري بردم، روز اول مدرسه، بچه‌ها فكر مي‌كردند كه او خواهر يكي از دانش‌آموزان است، اما اين طور نبود...

روز اول كه براي ثبت‌نام به همان مدرسه رفتم، مدير ابتدا فكر كرد ما با او شوخي مي‌كنيم، اما پس از ديدن كارنامه و مدارك هانيه مانده بود از تعجب چه بگويد! به ياد مدارس فرانسه افتادم كه دانش‌آموز پس از پايان دوران دبستان يكباره به دبيرستان مي‌رود حال اگر در ايران هم نظام مدارس بدين شكل بود وي در دبيرستان درس مي‌خواند.

نقش مهم مادر در كشف استعداد
مادر هانيه، معلم قرآن در دارالقرآن اسفهلان است و به تدريس قرآن مي‌پردازد. او در كشف استعدادهاي بالقوه هانيه نقش به سزايي داشت و هانيه در يادگيري اعداد و حروف فارسي و همچنين دروس ابتدايي از مادر و خاله‌هايش كه معلم هستند، بسيار بهره برد...

هانيه سه ماهي است كه هفته‌اي يك روز به كلاس كامپيوتر مي‌رود و هفته‌اي يك روز در خانه رياضي شهر تبريز، به يادگيري علم رياضي مشغول است.
گفتگوي ما با هانيه خجالتي را بخوانيد، او كه از ديدن ما يكه خورده بود، به زور حرف مي‌زد! اگر چه دختر بازيگوشي است، وقتي از هانيه خواستيم كه در رابطه با استعداد خود برايمان بگويد، سرش را پايين انداخت و گفت: بابا، مامان كه همه چيز را تعريف كردند.
من استعداد ندارم، من يك شاگرد معمولي هستم. دوست دارم درس بخوانم تا براي جامعه فرد مفيدي باشم.

از هانيه مي‌خواهيم به چند تا از سئوالات ما پاسخ دهد و مقابل دوربين ما قرار مي‌گيرد.
هانيه خانم كه علاقه شديدي به رشته پزشكي دارد، از ما مي‌خواهد كه چند لحظه صبر كنيم تا به سراغ لباس پرستاري‌اش برود و مقابل دوربين ما ژست بگيرد و چقدر اين لباس سفيد رنگ به او مي‌آمد.

تا يادمان نرفته، بگويم كه هانيه خانم مثل آدم‌هاي بزرگ تحصيل كرده سخن مي‌گويد، بسيار خونسرد، شمرده و با متانت خاصي به چند پرسش پاسخ مي‌دهد...

خانواده سبز: به تلويزيون نگاه مي‌كني؟
هانيه: بله، روزي، دو سه ساعت! و از همه بيشتر كارتون مي‌بينم.

خانواده سبز: پس روزي چند ساعت مي‌خوابي؟
هانيه: هشت الي نه ساعت.

خانواده سبز: پس كي درس مي‌خواني؟
هانيه: 5 ساعت در مدرسه هستم، سه ساعت هم در خانه درس مي‌خوانم.

خانواده سبز: يعني زياد درس نمي‌خواني؟
هانيه: نه، عادي درس مي‌خوانم. شايد هم كم بخوانم.

خانواده سبز: پس چه طور نمرات خوب مي‌گيري؟
هانيه: نمي‌دانم، يكبار كه مي‌خوانم يا گوش مي‌دهم، كاملاً درس‌ها را ياد مي‌گيرم و در ذهنم مي‌ماند. الان درس‌هاي دوم دبستان را به خاطر دارم!

خانواده سبز: به ورزش هم علاقه داري؟
هانيه: آره، شنا را خيلي دوست دارم.

خانواده سبز: روزهاي امتحان استرس داري؟
هانيه: خيلي كم.

خانواده سبز: برايمان هدف از درس خواندن را مي‌گويي؟
هانيه: مي خواهم پزشك شوم، مي‌خواهم در هر زمينه‌اي اطلاعات كسب كنم.

خانواده سبز: چه آرزويي داري؟
هانيه: به كشورم كمك كنم. مي‌خواهم پزشك شوم.

خانواده سبز: براي بچه‌هاي هم سن و سالت چه داري كه بگويي؟
هانيه: به نظر من انسان نبايد فكر كند كه نمي‌تواند در تحصيل موفق باشد يا به خود بگويد من اين مطلب را ياد نمي‌گيرم. اگر تلاش كند، حتماً به نتيجه مي‌رسد.

خانواده سبز: چه خواسته‌اي از مسئولان داري؟
هانيه: (فكر مي‌كند و خيلي شمرده مي‌گويد): امكانات بيشتري در اختيارم بگذارند تا بتوانم بيشتر از اين استعدادهايم را رشد دهم.

خانواده سبز: چه كساني را بيشتر از همه دوست داري؟
هانيه: معلومه خانواده‌ام را...

خانواده سبز: غذا هم زياد مي‌خوري؟
هانيه: (و باز هم فكر مي‌كند) كمي بيشتر از افراد معمولي!

خانواده سبز: راستي خواهرهايت هم جهشي درس خوانده‌اند؟
هانيه: بله، خواهر بزرگ‌ترم يك‌سال جهشي درس خوانده است.

خانواده سبز: چيزي براي گفتن نداري؟
هانيه: نه، همه ايرانيان موفق و سلامت و سبز باشند.

توضيح: ذکر بعضي از مطالب دليل بر تأييد آنها نيست، بلکه براي کامل ارائه نمودن گزارش است. مثل روزي 2 الي 3 ساعت تلويزيون نگاه کردن است.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

نيلوفر، نابغه 2 ساله

پستتوسط najm137 » شنبه ژوئن 02, 2012 11:45 pm

نيلوفر، نابغه 2 ساله:
كتاب مي‌خواند و مي‌خواهد پزشك شود


تصوير

«استعداد» واژه‌اي است كه در نهاد هر انساني نهفته است، اما به اين شرط كه بتواند آن را پرورش دهد...
در تاريخ كره خاكي افراد زيادي بودند كه در زمينه‌هاي مختلف، استعدادهاي خود را به رخ همگان كشيدند... كه از سوي اذهان عمومي لقب نابغه گرفتند آنچه در ادامه خواهيد خواند، يك واقعيت از زندگي يك خانواده است.
كه استعدادهاي فرزندانشان را از كودكي كشف كردند، استعدادي كه در مدت كمي بروز مي‌كند و همه را به تعجب وا مي‌دارد.

خانواده زماني به صورت تجربي و بهره گرفتن از علم، توانستند در نوع خود، حركتي جالب ارائه دهند، فرزندان آنان از دو سالگي توانستند با خواندن آشنا شوند. هر مطلبي كه مقابل آنان مي‌گذاشتند، مي‌خواندند اما «نيلوفر زماني» فرزند دو سال و نيمه اين خانواده، استعداد بيشتري نسبت به فرزندان ديگر خانواده دارد، او از دو سالگي با خواندن آشنا شد؛ در حالي كه سواد نوشتن ندارد، اما به راحتي از روي نگاه با واژه‌ها آشنايي دارد و هر چيزي را كه مقابل او بگذاري، مي‌خواند.

به نظر شما عجيب نيست!؟ ما تا زماني كه با چشمانمان، نيلوفر را نديده بوديم، باورمان نمي‌شد... اما زماني كه او شروع به خواندن كرد، شك‌مان تبديل به يقين شد.
بله او مي‌خواند و مي‌خواند و ما هاج و واج به او مي‌نگريستيم...
اين پرسش برايمان به وجود آمد كه چه طور مي‌شود او اين چنين رسا كلمات و واژه‌ها را به درستي بخواند.
بهترين پاسخگوي پرسش‌هاي ما كسي نبود به جز پدرش، پدر نيلوفر در آموزش او نقش مهمي را ايفا كرده است.

تصوير

پدر نيلوفر ابتدا در رابطه با خود مي‌گويد: «در سال 59 ديپلم گرفتم، سال 63 وارد دانشگاه شدم و تحصيلاتم در رشته مهندسي متالورژي دانشگاه صنعتي شريف بوده و اكنون در كار توليد فعال هستم».
«احمد زماني» با وجود مشكلات فراوان، هيچ گاه دست از مطالعه و كسب علم برنداشت و سعي كرد اين علم را در اختيار فرزندانش قرار دهد.
پسر بزرگش اميراحسان هم اكنون در دانشگاه علم و صنعت، در رشته مهندسي ماشين‌هاي ريلي تحصيل مي‌كند و پسر كوچك‌تر عرفان براي شركت در كنكور خود را آماده مي‌كند.

وي در مورد چگونگي آشنايي‌اش با اين روش كه چگونه فرزندان او در سن كم خواندن را فرا گرفته، مي‌گويد: «موضوع به دوران پيش از ازدواجم باز مي‌گردد، زماني كه به كلاس كنكور مي‌رفتم. روزي، يكي از معلمين، سر كلاس درباره اين شيوه آموزش و اينكه بچه‌ها تا قبل از پنج سالگي قدرت يادگيري بالايي دارند، صحبت كرد.
همان زمان جرقه انجام اين كار در ذهنم روشن شد. پس از ازدواج، با همسرم تصميم گرفتيم اين كار را روي اولين فرزندمان امتحان كنيم، ولي از آنجا كه روش درست را نمي‌دانستيم، صرفا به اين كار اكتفا كرديم كه هر روز برايش كتاب‌هاي مختلف بخوانيم.
به هر حال در آن زمان موفقيت چنداني به دست نياورديم... زمان گذشت و خدا نيلوفر را به ما عطا كرد.

وقتي نيلوفر دو ساله بود يك روز به طور اتفاقي از طريق اينترنت روش درست آموزش را يافتم.

برايم جالب بود كه اين روش الان پنجاه سال است كه در آمريكا ابداع شده و در خيلي از كشورها از جمله ژاپن، انگليس، ايتاليا و فرانسه به كار مي‌رود. اما در ايران از اين روش‌ها استفاده نمي‌شود.
زماني در ادامه مي‌گويد: «در دهه چهل ميلادي در فيلادلفياي آمريكا، مركزي تأسيس مي‌شود كه در آنجا روش‌هايي براي آموزش خواندن به كودكان عقب مانده ذهني بكار مي‌رود.

يك روز والدين يك پسر سه، چهار ساله به نام تامي او را به آن مركز مي‌برند. تمامي پزشكان از آن پسر قطع اميد كرده بودند. يعني هيچ اداركي نداشت و سطح ادراك او در حد يك گياه بود. پس از مدتي اين پسر خواندن را ياد مي‌گيرد. همه محافل علمي شگفت‌زده مي‌شوند و يك جلسه عمومي جهت اثبات اين اتفاق ترتيب مي‌دهند. حاضران در آن جلسه با كمال تعجب متوجه مي‌شوند كه پسر، نه تنها خواندن را ياد گرفته بلكه مفهوم جملات را نيز مي‌فهمد.
از آن زمان به اين فكر مي‌افتند كه اين روش را بر روي بچه‌هاي سالم نيز امتحان كنند.»

تصوير

زماني در ادامه مي‌گويد: در حال حاضر در تمام دنيا خانواده‌هاي زيادي با اين مؤسسه در ارتباطند و جزوات آموزشي مي‌گيرند.
اين جزوات در زمينه‌هاي فراواني از جمله ادبيات، فلسفه، جدول ضرب، و... است.
وي در مورد اينكه شايد خيلي‌ها نتوانند اين وقت و انرژي را براي آموزش بگذارند، گفت: «من اطلاع دارم كه خيلي از خانواده‌ها دوست دارند به فرزندانشان آموزش دهند، اما از روش‌هاي درست وارد نمي‌شوند، براي مثال در ابتدا به فرزندشان حروف را ياد مي‌دهند اما اين روش در واقع ابتدا با كلمات كار دارند و تكيه اصلي آن روي حس بينايي است نه شنوايي، چون كودك در اين سن به طور معمول با حس شنوايي، بيشتر چيزها را ياد مي‌گيرد و از حس بينايي كمتر استفاده مي‌شود.

نيلوفر دوست دارد، پزشك شود و بر خلاف بيشتر بچه‌ها كه از پزشك مي‌ترسند، او ترسي از پزشكان ندارد، او لباس سفيد پزشك را دوست دارد.

يك انقلاب در امر آموزش
پدر نيلوفر در ادامه مي‌گويد: مطمئن باشيد كه اين روش مي‌تواند انقلابي بزرگي در آموزش به وجود آورد.
من برايتان نمونه‌اي مي‌آورم: در كشور آمريكا دانشمند رياضي‌دان معروفي به نام «نوربرت وينر» زندگي مي‌كرد كه از سه سالگي تحت اين آموزش قرار گرفت. تا هفت سالگي تعداد زيادي كتاب مطالعه كرد و در هجده سالگي توانست مدرك دكتراي خود را بگيرد...
وقتي به كودك از سنين زير پنج سال آموزش داده شود، ديگر به طور خودكار در سنين بالاتر به دنبال كسب علم و پيشرفت كشيده مي‌شود.
تحقيقات دانشگاه آكسفورد در انگليس نشان داده است كساني كه با اين روش آموزش مي‌بينند قسمت خاكستري مغزشان كه مربوط به آناليز اطلاعات و پردازش است، رشد بيشتري پيدا مي‌كند و به اصطلاح آماده‌تر براي يادگيري مي‌شود.


وي در ادامه افزود: من مطمئنم خانواده‌هاي سبز ايراني وقتي با نتايج اين كار آشنا شوند، مشتاقانه به دنبال آن مي‌آيند. آن هم ما ايراني‌ها كه هموراه از نظر بهره هوشي و كسب علم، زبانزد دنيا بوده و هستيم، قدرت يادگيري كودك قبل از پنج سالگي به قدري است كه تا پنج زبان خارجي را به راحتي مي‌تواند ياد بگيرد ولي بعد از هفت سالگي حتي يك زبان را با مشكل زياد مي‌آموزد.

او ابتدا مامان و بابا را ياد گرفت
اما مادر نيلوفر چه مي‌گويد: اولين كلماتي كه نيلوفر توانست بخواند، همان‌هايي بود كه بيشترين ارتباط را با آنها داشت يعني مامان و بابا.

او مي‌گويد: «من به خاطر احساس مسئوليتي كه نسبت به نيلوفر دارم، هر روز با او تمرين مي‌كنم و هر دوي ما از اين كار لذت مي‌بريم. در واقع اصل مهم در اين كار مدت زمان طولاني نيست، بلكه مداومت و پشتكار هر روزه است.

چون كودكان بر خلاف آنچه كه ما فكر مي‌كنيم از توان بالاي يادگيري برخوردارند و به اين اتفاق به صورت يك بازي نگاه مي‌كنند و از آن لذت مي‌برند. باور كنيد من كتاب‌هاي مختلفي را براي نيلوفر مي‌خوانم و جالب اينكه او مفهوم بسياري از كلمات پيچيده را هم مي‌فهمد.»


پدر نيلوفر در مورد برنامه‌هاي آينده‌اش گفت: «من تعجب مي‌كنم كه بعضي‌ها با اينكه از اين موضوع اطلاع دارند، چون دوست دارند مثلاً بچه خودشان تك باشد، اين قضيه را بازگو نمي‌كنند.»

نمونه‌اش خانمي بود كه دو سه سال پيش دو فرزندش كه يكي 14 و ديگري 15 ساله بودند در دانشگاه قبول شدند، اما در زمان گفتگو با خبرنگاران كاملاً از گفتن شيوه كارشان طفره رفتند...

چرا نبايد جامعه و آينده فرزندان اين مرز و بوم مورد توجه قرار گيرد.

وي در ادامه مي‌گويد: من قصد دارم به اميد خدا در درجه اول به صورت مكاتبه‌اي با كساني كه مشتاق هستند در ارتباط باشم و اين آموزش را در اختيارشان قرار دهم كه اميدوارم با استقبال روبرو شود و اگر خدا بخواهد، دلم مي‌خواهد مؤسسه‌اي داير كنم تا بتوانم كودكان را با چنين روشي آشنا كنم.

پدر نيلوفر زماني در پاسخ به اين پرسش سرمايه‌گذاري شما براي آينده چيست و چگونه والدين با اين روش‌ها آشنا شوند گفت: ببينيد، ما بازي‌هايي ابداع كرديم كه وقتي من مي‌رسم منزل، نيلوفر مدام به من مي‌گويد، بابا بيا برويم مدرسه بازي، او عروسك‌هايش را روي كاناپه مي‌چيند و خودش روي صندلي مي‌نشيند و معلم مي‌شود و كارت‌ها و كلمات را به عروسك‌هايش ياد مي‌دهد و از اين دست بازي‌ها...

يعني يكي از همان روش‌هايي كه من به او ياد دادم و دلم مي‌خواهد مردم هم اين نوع ابداعات و تجربيات خود را با من در ميان بگذارند و يك مجموعه جالب، جمع‌آوري و در اختيار عموم قرار گيرد.
اگر از اين روش، حداقل هزار نابغه تحويل جامعه شود، باز هم به هدفمان رسيده‌ايم گر چه فعلا دستمان خالي است، به طور حتم اگر پشتوانه مالي داشته باشم هر چه زودتر مركز پرورش استعدادهاي انساني را داير خواهم كرد.

تصوير

اتفاقاً همين ديروز به سازمان بهزيستي دفتر مدير كل آموزش كودكان و نوجوانان رفتم و مداركي دال بر استعداد فرزندم و اين كه مي‌توان اين روش را آموزش داد، به آنها ارائه كردم و عنوان كردم كه مي‌خواهم تجارب خود را در اختيار والدين قرار دهم، كارشناس مربوطه دكتر كامران علوي با توصيه به مطالعات بيشتر و معرفي منابعي جهت كامل‌تر كردن روش آموزش ابراز اميدواري كرد كه بتوانم روزي خدمات ارزنده در اختيار عموم قرار دهم.

كوتاه از نابغه دو ساله
وقتي وارد منزل زماني شديم، نيلوفر، با شيرين زباني به استقبالمان آمد و با لحن دلنشين كودكانه‌اش، ما را به منزل دعوت كرد.

نيلوفر كارت‌هاي زيادي آورد و كنارمان نشست، روي هر كارت، كلمه‌اي نوشته شده بود، به او گفتم: «اگر صدايت را ضبط كنم، اين كارت‌ها را برايم مي‌خواني؟» اول امتناع كرد، اما پس از روشن شدن ضبط، هر كارتي كه به او نشان دادم، خواند.

پس از خواندن 8-7 كلمه، خسته شد و براي بازي به اتاقش رفت، اما دوباره خيلي زود برگشت و گفت: «ديگه صدايم را ضبط نمي‌كني؟»

در مدتي كه كنارم بود، حدود 30-20 كارت كلمه و جمله را به راحتي خواند.

بعد از خواندن كارت‌ها، نيلوفر كه از ديدن دوربين و ضبط به وجد آمده بود، كتاب داستاني آورد و شروع به خواندن آن كرد.

به او گفتم: «مي‌خواهي از تو عكس بگيريم و روي جلد مجله چاپ كنيم؟» پاسخ مثبت داد و به مادرش گفت: «مي‌خواهم لباسم را بپوشم و به موهايم گل سر بزنم»، اما چون گل سرش همرنگ لباسش نبود، كلي بهانه گرفت.

پس از اينكه نيلوفر را راضي كرديم تا موهايش را با گل سر قرمز رنگ ببندد، همراه پدرش به پارك نزديك خانه‌شان رفتيم و چند تا عكس گرفتيم.

زماني كه مي‌خواستيم او را به پارك ببريم، تا از او عكس بگيريم، به مادرش گفت: با لباس آبي نمي‌روم، لباس‌هاي زرد را تنم كنيد.

وقتي كه فهميد مصاحبه تمام شده و زمان خداحافظي رسيده، اخم‌هايش را درهم كشيد و بعد از چند دقيقه، به گريه افتاد!

زماني كه او را سوال پيچ مي‌كرديم و مطالب مختلف را مقابل او قرار مي‌داديم، او گفت: خسته شدم، بسه ديگر... اما پس از چند لحظه با چرب زباني خاص خودش مي‌گفت: «حالا بياييد با من كلمه بازي كنيد.»

نيلوفر دوست دارد، پزشك شود و بر خلاف بيشتر بچه‌ها كه از پزشك مي‌ترسند، او ترسي از پزشكان ندارد، او لباس سفيد پزشك را دوست دارد.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

نابغه سه ساله نجوم

پستتوسط najm137 » سه شنبه ژوئن 05, 2012 6:47 am

نابغه سه ساله نجوم
آسمون عشق منه


تصوير

اكثر مادرها وقتي بچه‌شان اولين كلمه را مي‌گويد، فكر مي‌كنند، مسئوليت بزرگي به عهده‌شان گذاشته شده، چون دارند يك كودك نابغه را تربيت مي‌كنند...
در بوق و كرنا مي‌كنند، دار دار خبردار، ايها ‌الناس جمع بشويد كه بچه من گفت مامان!!!

اما به راستي در چند صد تا بچه يك كودك استثنايي يا نابغه به دنيا مي‌آيد؟!
وقتي با هزار نيروي عقلاني خودمان را توجيه كرديم كه اين يكي با بقيه فرق مي‌كند و با شك و ترديد زنگ خانه شان را زديم، ظواهر امر چيزي را ثابت نمي‌كرد، هميشه فكر مي‌كردم اين بچه‌ها بايد شرايط خاصي داشته باشند... اما خبري نبود همه ‌چيز عادي عادي... اما نه، وقتي كودك سه سال و نيم لب به سخن گشود، ديديم واقعا اين يكي با بقيه فرق دارد، آن هم يك فرق اساسي، به طوري كه تمام زندگي خانواد‌ه‌ را معطوف خود كرده، اما چه فايده؟! آناهيتا كودك نابغه به جاي اين ‌كه در شرايط خاص محيطي، آموزشي بزرگ شود و از بهترين امكانات رفاهي بهره ببره، در خانه‌اي در جنوب شهر تهران و وسايلي كاملا معمولي و امكانات جزيي و البته پشتكار و تلاش بي‌دريغ مادر پرورش مي‌يابد.

او هم اكنون كلاس چهارم ابتدايي را تمام كرده و وارد كلاس پنجم مي‌شود، هر متني را به راحتي آب خوردن مي‌خواند، قادر به خواندن اشعار يا متن‌ها به صورت متضاد هم است. اين بچه آخر IQ است، اگر IQ تمام آدم‌ها بين 90 تا 110 بايد باشد تو آخرين تست هوشي كه از او گرفته شده يعني سه سالگي، دكتر به ايشان گفته: چه نشسته‌ايد كه كودك شما جدي جدي نابغه است و IQ داره برابر 140.

با شهناز شكري مادر آناهيتا صحبت كرديم كه شايد به ما هم كمك كند براي داشتن يك بچه نابغه!!

چه طور شد كه متوجه هوش آناهيتا شديد؟
شكري: چون ازدواج من و همسرم فاميلي بود، هميشه شوخي مي‌كرديم و مي‌گفتيم: بچه‌هايمان يا عقب‌مانده مي‌شوند يا نابغه.

در دوران بارداري آزمايش‌ها نشان نمي‌داد بچه مشكلي داشته باشد، از همان دوران سعي مي‌كردم ارتباط نزديكي با او برقرار كنم، مدام صحبت مي‌كردم، به همين ترتيب ارتباطش با دنياي اطراف قوي شد. وقتي هم به دنيا آمد هنگام لباس پوشيدن به او مي‌گفتم حالا اين ‌كه مي‌خواهم تنت كنم بلوزت است، حالا دست راست‌ تو بده به من، حالا دست چپ و... در همه كارها او را هم شركت مي‌دادم.

چه موقع زبان باز كرد؟
شكري: در شش ماهگي اولين كلمه را گفت، مامان البته نه كامل به صورت ماماما...
در هفت ماهگي بابا و در يازده ماهگي نزديك 24 لغت را كامل ادا مي‌كرد.
وقتي ديدم ارتباطش با محيط اين قدر بالاست، آرام آرام و فقط از روي كنجكاوي آموزش را شروع كردم.
چند حرف انگليسي را نوشتم ديدم خيلي سريع دارد ياد مي‌گيرد، بعد يك ساله كه شد رفتم سراغ كتاب اشكال، يادگيريش برايم خيلي عجيب بود.
براي همين كتاب فارسي اول ابتدايي را گرفتم و با آن پيش رفتيم. مثلا چند تا عكس مي‌گذاشتم اسمهايشان را زير آن مي‌نوشتم، وقتي نشان مي‌دادم، اسم زير آن را مي‌خواند بعد از مدتي، عكس‌ها را برداشتم، اسم‌ها را جابجا مي‌نوشتم، خيلي راحت مي‌خواند.
وقتي ديدم كتاب فارسي را تا اين اندازه خوب ياد مي‌گيرد من كه با ترديد جلو مي‌رفتم، مطمئن شدم و آناهيتا را پيش روان پزشك بردم اما همه معترض مي‌شدند كه چرا اين قدر با او كار مي‌كنم، مي‌گفتند نبايد به او زياد فشار بياوريد تا اين ‌كه رفتم پيش دكتر جليلي – عضو انجمن پزشكان برتر دنيا در آموزش كودكان – ايشان برخلاف دكترهاي ديگر معتقد بود، آناهيتا ضريب هوشي بسيار بالايي دارد بايد با او خوب كار كرد، مي‌گفت تا دو سالگي، تمام ارتباطات مغزش زنده‌ است، شما با هر قسمتي از مغزش كه كار كنيد زنده مي‌ماند و با هر قسمتي كه كار نكنيند آرام آرام تحليل مي‌رود و اين بزرگترين دلگرمي بود براي من كه احساس مي‌كردم نكند آدم خودخواهي باشم و به خاطر اين‌ كه فكر مي‌كنم يك بچه نابغه دارم، اذيتش مي‌كنم و ضربه مي‌زنم.

تصوير

بعد از آن، آموزش‌ها را زير نظر پزشك دنبال كرديد؟
شكري: نه، باز خودم ادامه دادم، دكتر جليلي معتقد بود، خوب كار مي‌كنم. بيشتر آموزش‌ها عملي و در محيط بيرون بود، مثلاً پارك مي‌رفتيم در مورد گل‌ها، خاك، حيوانات و هر چه مي‌ديدم برايش توضيح مي‌دادم، آن هم با چه اشتياقي، مثل اين‌كه براي اولين بار بود كه مي‌ديدم.

آناهيتا بر اساس پيش‌بيني و ارزيابي پزشك پيش رفت؟
شكري: دكتر جليلي پيش‌بيني كرده بود، سه سال و نيم كه بشه بايد كلاس اول را شروع كند در حالي كه اين اتفاق دو سال و پنج ماهه كه بود افتاد. او در سن هفت يا هشت سالگي ديپلم مي‌گيرد.

همسرتان چه طور؟ به شما كمك نمي‌كرد؟
شكري: چرا، بنده خدا وقتي شب‌ها خسته از سركار مي‌آمد تازه شروع مي‌شد، هر چه از صبح ياد گرفته بود را مرور مي‌كرد‌، هميشه به او مي‌گويم اگر من را هم اين طوري تشويق مي‌كردي حتماً تا الان سه، چهار تا دكترا گرفته بودم.

تحصيلات شما و همسرتان چيست؟
شكري: من كارشناس تاريخ هستم و او كارشناس حسابداري.

چند درصد هوش آناهيتا ارثي و چند درصد به آموزش مربوط است؟
شكري: دكتر مي‌گويد 70 درصد ارثي است و تنها 30 درصد به آموزش ربط دارد.

الان كلاس چندم است؟
شكري: كلاس چهارم ابتدايي را تمام كرد.

توان نوشتن هم دارد؟
شكري: تا حدودي بله، ضمن اين‌ كه بالاتر از 130 تا شعر حفظ كرده، حافظه‌اش پذيرش دامنه لغات بسيار وسيعي دارد، بچه‌اي كه سه سال را تمام مي‌كند بايد 900 كلمه بگويد اما آناهيتا در دو سال و پنج ماهگي 1920 كلمه مي‌گفت.

تصوير

الان چه اطلاعات ديگري دارد؟
شكري: در خصوص رنگ‌هاي اصلي و فرعي، مثلاً چه رنگ‌هايي سبز را مي‌سازند، دسته‌بندي حيوانات مثلاً سخت‌پوستان، اهلي، وحشي، در خصوص زيستگاه و خوراكشان و...
ضمن اين‌كه عاشق ستاره‌شناسي است و به فرهنگسراي نياوران مي‌رويم براي آموزش ستاره‌شناسي، حالا منتظر يك شب صاف هستيم تا او را به رصدخانه ببريم.

آناهيتا را به آموزش و پرورش و يا مؤسسات دولتي ديگر معرفي كرديد؟
شكري: بله اما چه فايده، رفتم بهزيستي گفتم چنين بچه‌اي دارم چه امكاناتي براي او وجود دارد؟ گفتند: هيچي، ما براي بچه‌هايي كه ناتوان هستند، امكانات جزيي داريم.

آموزش و پرورش و مركز استعدادهاي درخشان هم گفتند از كلاس پنجم به بالا آموزش داريم. الان سنش نرسيده.
ضمن اين‌ كه من را سرزنش كردند چرا در كارشان دخالت كردم نبايد آموزش را شروع مي‌كردم بايد اجازه مي‌دادم مثل بچه‌هاي ديگر رشد كند.
گفتم آن ‌وقت چه فرقي بين كودك نابغه و عادي وجود دارد؟ حتي براي تست هوش رفتم بهزيستي گفتند بايد از وزارت كشور يا استعدادهاي درخشان نامه بياوريد، وقتي زنگ زدم جواب دادند: بگذاريد پنج سالش بشود، با بچه‌هاي كلاس اولي ثبت‌نام كند سركلاس‌ها نيايد و بعد آخر سال امتحان بدهد اگر نمره‌هايش خوب بود مي‌فرستيم تست هوش...

آخر با اين همه مانع چه طور يك بچه نابغه مي‌تواند پيشرفت كند؟!
غير از آموزش، محيط و شرايط هم دخيل است؟
شكري: تغذيه اهميت ويژه‌اي دارد، من خيلي از مادرها را ديدم خوراكي‌هاي جورواجور مثل پفك و كيك مي‌خرند اما من شايد ماهي دوبار اين كار را انجام مي‌دهم. محيط هم صد در صد مؤثر است، محيطي بدون تنش و آرام.

شما به مادران مشاوره نمي‌دهيد؟
شكري: تا چند وقت پيش، خيلي‌ها زنگ مي‌زدند، از شهرهاي مختلف، من هم هر كاري ‌مي‌كردم به آنها هم مي‌گفتم، اما تقريباً هيچ كدام جواب نگرفتند، به طوري كه الان كسي زنگ نمي‌زند. من گفتم كه 70 درصد به ژن بچه مربوط مي‌شود و ارثي است.
هيچ گاه يك بچه نرمال را با آموزش نمي‌شود نابغه كرد حتي برعكس ممكن است ضربه هم بخورد.
يك كودك نابغه مثل يك دانه گندم مي‌ماند كه اگر بكاريم در بيابان هيچ چيز ‌بار نمي‌دهد و اگر در زمين معمولي بكاريم محصول خوبي مي‌دهد و اگر بكاريم در بهترين زمين با بهترين كود و آبياري خوب يك محصول استثنايي تحويل مي‌گيريم، پس در وهله اول بچه بايد مايه اوليه را داشته باشد.

كلاس چهارم را هم چنان در منزل با آناهيتا كار مي‌كنيد؟
شكري: بله، فقط براي آزمايش‌هاي علوم آموزش و پرورش و استعدادهاي درخشان و انجمن ملي نوابغ اجازه ندادند از آزمايشگاه علوم استفاده كند، اما اين مشكل را فرهنگسراي خاوران حل كرد و اجازه داد آناهيتا همراه با بچه‌هاي ابتدايي به آزمايشگاه برود.

تصوير

فضانورد روسي در تهران
براي نخستين بار، مركز علوم و ستاره شناسي تهران (وابسته به شهرداري منطقه يك) ميزبان يكي از فضانوردان جهاني خواهد بود كه همزمان با پنجاهمين سالگرد پرتاب نخستين ماهواره به فضا، به كشورمان سفر كرد.
گئورگي ميخائيلويچ گرچكو در 25 مي 1931 در لنينگراد به دنيا آمد. در سال 1949 در دبيرستان متوسطه لنينگراد مدرك خود را گرفت و در سال 1955دانشكده مكانيك نظامي لنينگراد را با درجه مهندسي مكانيك به اتمام رساند. در سال 1967 از دكتراي علوم فني با رساله‌اي در مورد محاسبه سامانه فرود لونا 9 و لونا 16 در ماه دفاع كرد. در سال 1975 عضو فعال آكادمي بين‌المللي آستروناتيك (فضانوردي) در سال 1975 عضو افتخاري آكادمي علوم چكسلواكي، هفدهم فوريه 1984 دكتراي علوم فيزيك-رياضي عضو آكادمي علم و تجارت بين‌المللي دريافت كرده و بيش از 28 مقاله منتشر شده علمي دارد. در سال 1984 كتاب «در كادر سياره» را نوشت. در سال 1959 عنوان مهندس ارشد از سال 1961 رييس گروه بخش هفدهم دفتر شماره يك طراحي و ساخت سامانه‌هاي فضايي و بالاخره در سال 1966 به عنوان رييس گروه آزمايشگر دستگاه‌هاي كيهاني انتخاب شد. از 21 فوريه 1975 مربي درجه سه فضانوردان آزمايشي، از هجدهم مي 1978 مربي درجه دو فضانوردان آزمايشي، از اول ژوئن 1983 مربي درجه يك و معاون بخش انتخاب شد. از 22 مي 1986 دانشكده فيزيك جو فعاليت داشت. ششم ژوئيه 1986 تا اول مارس 1992 سرپرست آزمايشگاه تحقيقات جو زمين از طريق وسايل فضايي.

نخستين پرواز فضايي او در يازدهم ژانويه تا نهم فوريه 1975 به عنوان مهندس سفينه سايوز 17 در ايستگاه مداري سالوت 4 صورت گرفت و 29 شبانه‌روز و سيزده ساعت و نوزده دقيقه و 45 ثانيه طول كشيد.

دومين پرواز فضايي را از دهم دسامبر 1977 به همراه يوري رامانتكو با سايوز 26 در ايستگاه مداري سالوت 6 انجام داد كه پروازي ركوردشكن بود و تا شانزدهم مارس 1978 به مدت 96 شبانه‌روز و ده ساعت و هفت ثانيه ادامه داشت.

پرواز سوم و آخرين سفرش به فضا را هفدهم تا 26 سپتامبر 1985 به عنوان مهندس سفينه سايوز تي 14 در ايستگاه سالوت 7 انجام داد و هشت شبانه‌روز و 21 ساعت و سيزده دقيقه و شش ثانيه در فضا به سر برد.

گفتني است نمايشگاه فضانوردي در مركز علوم و ستاره‌شناسي تهران با همكاري فرهنگسراي ملل و سيروس برزو كه سال‌ها در زمينه نجوم و فضا تحقيق انجام داده و با فضانوردان زيادي از روسيه آشنا مي‌باشد اين نمايشگاه برگزار شد.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

اكريت جاسوال، جراح هفت ساله

پستتوسط najm137 » چهارشنبه جولاي 04, 2012 2:26 am

اكريت جاسوال، جراح هفت ساله

تصوير

اكريت‌ جاسوال يك نوجوان هندي است كه باهوش‌ترين فرد هند به شمار مي‌رود.
او در سال 2000 و در هفت سالگي اولين موفقيت پزشكي خود را به دست آورد. بيمار او دختري هشت ساله بود كه پول كافي براي رفتن به بيمارستان نداشت. دست اين دختر به حدي سوخته بود كه جمع شده و به شكل مشت درآمده بود. اكريت هيچ تجربه‌اي در جراحي نداشت، ولي اين دختر را عمل كرد و او ديگر مي‌توانست انگشتان خود را باز و بسته كند.

اكريت به مطالعات پزشكي خود ادامه داد و در دوازده سالگي دارويي براي درمان سرطان ساخت. او هم اكنون كوچك‌ترين دانشجوي دانشكده پزشكي هند است.

يک جوان هندي است، او معمولي نيست IQ او 146 است! «اکريت جاسوال» هيچ وقت براي طبابت تعليم نديده، و با اين حال در زادگاهش او به عنوان يک طبيب ماهر ياد مي‌شود.

ماه فوريه سال گذشته «اکريت جاسوال» که او را پسر معجزه مي‌خوانند در برنامه تلويزيوني «اوپرا وينفري» آمريکا حضور يافت و او پس از تولد در سال 1993ميلادي، همه را با صحنه‌هاي عجيبي روبه‌رو ساخته و در اين ميان همچنين لقب نابغه خردسال را نيز به خود گرفته است.
در اين برنامه تلويزيوني وقتي مجري برنامه از او مي‌پرسد که آيا او قادر به فهم کتاب‌هاي شکسپير در سن چهار سالگي بوده است؟ جواب او مثبت بوده مي‌گويد «بله آن را کاملاً مي‌فهميدم به همين منظور هميشه مي‌خواندمش.»
اين پسر خردسال سال‌ها پيش از دهکده‌اي دور افتاده در هند سر برآورده و ويدئويي قديمي او را در حال انجام يک عمليات جراحي خطرناک بر روي انگشتان به هم چسبيده‌ي يه دختر کوچک بر اثر سوختگي نشان مي‌دهد و اين عمل جراحي سر خط اخبار روز در سراسر جهان را در آن زمان به خود اختصاص داد، چرا که اين عمل توسط پسر بچه‌اي هفت ساله به نام اکريت‌ جاسوال تبعه‌ي دهکده «هيماچال پرادش» در هند انجام شده بود.

والدين «اکريت» مي‌گويند حتي قبل از اينکه او زبان به سخن گفتن و تکلم بگشايد آنها بر اساس رفتارهايش حس مي‌کردند که قدرت خاصي در او نهفته است.

«راکشا»، مادر «اکريت» مي‌گويد که يادگيري او بسيار سريع بود، به طوري که در سن دو سالگي، وقتي يادگيري حروف الفبا در مدت زمان کمي پايان يافت ما سعي در آموزش وصل کردن حروف و ساخت کلمه و جمله نموديم که متوجه شديم او همزمان به نوشتن نيز روي آورده است.

هنگامي که او در کلاس دوم بود تمامي امتحانات مربوط به کلاس پنجم را به آساني و به طور کامل پاسخ مي‌گفت و با گذشت زمان وقتي مادرش متوجه مي‌شود که در سن خاصي او قادر به جواب گويي سوالات تکينيکي مقطع ليسانس دانشگاهي مي‌باشد ديگر به طور قطع باورش شده بود که نبوغ خاصي در پسرش وجود دارد و در آن زمان بود که تمامي شک‌هايش به يقين بدل گشت.

در سني که تمام کودکان حروف الفبا را مي‌آموزند «اکريت» کتاب‌هاي شکسپير مطالعه مي‌کرد و در سن پنج سالگي کتاب‌هاي طبي جمع‌آوري کرده و کتاب‌خانه کوچکي فراهم آورده بود و يک سال بعد او براي آموزش و مدارک رسمي در مدرسه ثبت‌نام کرد و هم‌زمان به تدريس انگليسي و رياضيات به ديگران پرداخت.
«اکريت» در سنين خردسالي علاقه شديدي به مبحث علوم و کالبد شکافي در سر مي‌پروراند.

دکترهاي محلي متوجه علايق او شده، به او اجازه مي‌دادند تا در سن 6 سالگي شاهد انجام عمليات جراحي در بيمارستان باشد. و با اين کار او بيشتر تشويق به ادامه در اين زمينه شده و در تمام زمينه‌هاي مرتبط به موضوع تا جايي که در توانش بود مطالعه مي‌نمود. هنگامي که خانواده‌اي فقير از استعداد ذاتي او خبردار شدند از او خواستند تا عملي را بر روي دختر خردسال‌شان به طور مجاني انجام دهد که اين عمل به موفقيت کامل به دست او به پايان رسيد.
بعد از اتمام آن عمل «اکريت» به نابغه طبابت در هندوستان شهرت يافت و گاه و بي‌گاه همسايه و آشنا و غريبه براي مداوا و مشاوره به او مراجعه مي‌کردند.

در سن 11 سالگي «اکريت» به خاطر نبوغ خود، در «دانشگاه پنجاب» پذيرفته شد و بدين ترتيب او عنوان جوان‌ترين دانشجوي دانشگاه‌هاي هندوستان را نيز به خود اختصاص داد. در پايان همان سال براي مشارکت و مشاوره در مسائل تحقيقاتي پزشکي به همکاري دانشمندان و علماي برجسته به دانشگاه سلطنتي انگلستان در لندن، از او دعوت به عمل آمد.

«اکريت» مي‌گويد که او ميليون‌ها نظريه در زمينه طبابت در سر دارد ولي در حال حاضر او تمام هوش و حواس خود را بر روي يافتن راهي براي مبارزه با سرطان متمرکز ساخته است.

«اکريت» خاطره‌هاي دردناکي از مردماني که مبتلا به سرطان بوده و بر اثر فقر در گوشه و کنار خيابان جان مي‌باختند و براي آنها جايي در بيمارستان نبوده و توان مالي دوا و درمان را نيز نداشته‌اند در سر دارد، و حالا او مي‌خواد تا نبوغش را در راه کاهش رنج و عذاب آنها به کار گيرد. او در اين رابطه مي‌گويد: «من از اين ماجرا بسيار رنج مي‌برم و شايد بتوان گفت مشوق اصلي براي علاقه شديد من براي طبابت و مخصوصاً سرطان همين خاطرات تلخ باشد.»

هر چند که تمام تلاش «اکريت» براي پرداخت قيمتي سنگين در ازاي مهر و عاطفه خانواده‌اش مي‌باشد، چرا که پدرش پشتيباني عاطفي خانواده که در اين سنين لازمه زندگي براي يک کودک هم سن و سال اوست از او دريغ داشته و به او گفته شده تا زماني که درماني براي سرطان نيافته، حق بازگشت به خانه و سرزمين خود را ندارد و بايد در غربت به سر کند. و با تمام بچگي و افکار و نيازهاي کودکانه «اکريت» قرباني والدينش براي تحمل دوري او را درک کرده و تمام سعي و تلاش خود را به کار گرفته و به خود اطمينان دارد که اين فداکاري آنها را که براي سخت‌کوش بارآمدن او انجام مي‌دهند بي‌نتيجه نخواهد گذاشت و با اينکه از خانواده‌اي فقير بوده اميدهاي گران قيمتي براي رسيدن به هدفش در دل مي‌پروراند.

در حال حاضر «اکريت» به طور همزمان در رشته‌هاي گياه‌شناسي، جانور شناسي، و شيمي در مقطع ليسانس در حال تحصيل است و او اميدوار است تا روزي در دانشگاه «هاروارد» به ادامه تحصيل پرداخته و به اخذ مدارک و همچنان دانش بالاتر دست يابد.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

سام و استان اسکوما دو نمونه آموزش در خانه

پستتوسط najm137 » چهارشنبه جولاي 04, 2012 2:55 am

سام و استان اسکوما دو نمونه آموزش در خانه

تصوير

سام و استان اسکوما نماينده روندي کوچک ولي رو به رشد در ايالات متحده هستند.
آنها تقريبا تمام دروس دوران ابتدايي و دبيرستان را با درس خواندن در خانه‌شان به پايان رسانده‌اند، درست مانند خواهر و برادر بزرگترشان که اين کار را پيش از آنها انجام دادند.

به اعتقاد سام و استان، به خاطر تحصيل در خانه، آنها انضباط و خويشتن‌داري را کاملا ياد گرفته‌اند و احساس مي‌کنند که تحصيلات بسيار خوبي کسب کرده‌اند. آنها، در حين درس خواندن، در فعاليت‌هاي ورزشي و برنامه‌هاي ديگر نيز شركت مي كنند.

آنها، که شاگردان بسيار خوبي در دروس رياضي و علوم هستند، موفق به کسب بورسيه براي ادامه تحصيل در کالج دو ساله‌اي در شهر محل زندگي‌شان، شهر کلمبيا در کاروليناي جنوبي، شدند و به فکر اين هستند که فعاليت حرفه‌اي شان را در رشته مهندسي دنبال کنند.

برادران دوقلو، سام و استان اسکوما، که امسال از دبيرستان شهر کلمبيا، کاروليناي جنوبي، فارغ التحصيل شدند، بيشتر تحصيلاتشان را در منزل انجام داده‌‌‌اند. درس خواندن به عهده خودشان بود؛ وقتي درس‌هايشان آسان بود، آنها سريع‌تر جلو مي‌رفتند، و وقتي سخت‌تر بود، آهسته‌تر.

زماني که موضوعي جالب براي «بحث و مناظره در کلاس درس» پيدا مي‌کردند، اين بحث را بين خودشان انجام مي‌دادند. آنها چند معلم «غيرمتعارف» نيز داشتند، از جمله يک سياستمدار محلي که به آنها سخنراني در جمع را درس داد.
و والدين‌شان، استيو و سندي استوما، دروس بسيار متنوعي را به آنها درس دادند؛ خود آنها نيز اين کار را مي‌کردند.

برادران دوقلوي استوما «دانش‌آموزان خانگي» بودند، بخشي از يک روند کوچک ولي رو به رشد در ايالات متحده، که والدين در منزل به فرزاندان‌شان آموزش مي‌دهند.

طبق برآوردهاي انجام شده، در کلمبيا، ناحيه شهري با جمعيتي حدود 516000 نفر، سالانه 2000 دانش‌آموز در خانه تحصيل مي‌کنند، و در بهار هر سال تقريبا 120 تن از اين دانش آموزان از دبيرستان فارغ التحصيل مي‌شود.

تحصيلات خانگي به دلائل مختلفي طي حدود 20 سال گذشته رشد کرده است. برخي از خانواده‌ها اين روش تحصيل را به خاطر دلائل مذهبي انتخاب مي‌کنند.
براي مثال، براي اطمينان حاصل کردن از اين امر که دروس آموخته شده با آموزش‌هاي مذهبي همخواني داشته باشد يا براي آموزش اخلاقيات مذهبي.
برخي ديگر با اعتقاد به اين امر که فرزاندان‌شان تحصيلات بهتري در خانه کسب مي‌کنند، در مقايسه با درس خواندن در کلاس‌هاي درس با يک عالمه دانش‌آموزان ديگر، اين کار را انجام مي‌دهند.
برخي ديگر اين تصميم را به دلائل لجستيکي مي‌گيرند، مثلا دور بودن محل زندگي‌شان از مدرسه و سخت بودن رفت و آمدهاي روزانه فرزندان‌شان.

با نگاه کردن به گذشته و تحصيلات ابتدايي و دبيرستاني که در خانه کسب کرده‌اند، دوقلوهاي اسکوما، که اينک 18 ساله هستند، مي‌گويند که چيزهاي بسياري آموخته‌اند. ولي دو دليل ويژه از هر چيزي مهمتر به نظر مي‌رسد، ياد گرفتن اين که چگونه درس بخوانند و فرا گرفتن انضباط و خويشتن‌داري در زندگي.

سام مي‌گويد: «يکي از چيزهايي که بيشتر از همه درباره تحصيل خانگي دوست دارم اين است که ياد مي‌گيريد چگونه به خودتان آموزش دهيد. اگر چيزي را نمي‌فهميد، از والدين‌تان هم مي‌توانيد کمک بگيريد، ولي ياد مي‌گيريد چگونه درباره يک موضوع تحقيق کنيد و پاسخ‌ها را خودتان پيدا کنيد».

استان مي‌گويد: اکثر دانش‌آموزاني که تحصيلات‌شان را در خانه انجام داده‌اند مرحله‌اي را پشت سر مي‌گذارند که «وسوسه مي‌شوند تکاليف‌شان را جدي نگيرند. ولي به جايي مي‌رسيد که متوجه مي‌شويد يا بايد خود را مجبور کنيد و سخت‌تر تلاش کنيد تا در زندگي موفق شويد، يا اين که از کارهايي که مي‌بايست انجام دهيد شانه خالي کنيد و در زندگي با شکست مواجه شويد.

به اندازه کافي درباره انضباط و خويشتن‌داري در زندگي آموخته‌ايم که، طي يکي دو سال اخير، وسوسه انجام ندادن تکاليف ديگر مشکلي براي ما ايجاد نمي‌کند.»

سام مي‌گويد: هميشه از اين که «برنامه مشخصي وجود نداشت مگر اين که خودمان مايل به ترتيب دادنش بوديم» لذت مي‌برد. تا زماني‌که تکاليف‌مان را به موقع انجام مي‌داديم، براي والدين‌مان مهم نبود اگر مي‌خواستيم ديرتر از خواب بيدار شويم. آنها تکاليف‌شان را به موقع انجام مي‌دادند. و آنها پيشرفت کردند.

رتبه علمي برادران اسکوما آن قدر بالا است که موفق شدند بورسيه کامل به دست آورند. اين بورسيه‌ها کليه مخارج آنها را براي تحصيل در کالج فني ميدلندز، يک کالج دو ساله در کلمبيا، تامين خواهد کرد. در نهايت، برنامه آنها اين است که ليسانس‌شان را از دانشگاه کاروليناي جنوبي دريافت کنند.

هر دوي آنها علاقه زيادي به دروس رياضي و علوم دارند. به عقيده سام اين علاقه منجر به ادامه تحصيل وي در رشته فضا يا هوانوردي خواهد شد. استان شيفته رشته مهندسي شيمي است، و ممکن است به دنبال رشته‌اي در زمينه تحقيق يا ساخت دارو برود.

چرا خانم و اقاي اسکوما تصميم گرفتند فرزندانشان در خانه تحصيل کنند؟
زماني که دو فرزند بزرگتر استيو و سندي اسکوما، دخترشان استيسي و پسرشان استيو جونيور، به سن مدرسه رفتن رسيدند، آنها در شهر دالاس، تگزاس، زندگي مي‌کردند.

استيو سينيور مي‌گويد: «تحصيل خانگي را در آنجا شروع کرديم؛ احساس مي‌کرديم که اين کار به بچه‌ها کمک خواهد کرد تا شروع بهتري در محيط رقابتي کلاس درس داشته باشند. در آن زمان شغل وي در زمينه فناوري اطلاعات بود. سندي در خانه ماند تا آموزگار فرزندان‌شان باشد.

در سال 1990، آنها به کاروليناي جنوبي نقل مکان کردند و در پروژه‌اي براي ساخت و راه‌اندازي يک استاديوم ورزشي سرپوشيده کار مي‌کردند. سام و استان در اين استاديوم ورزشي به طور نيمه وقت کار کرده‌اند.

استيو سينيور مي‌گويد: «وقتي به کاروليناي جنوبي نقل مکان کرديم، دليل ما براي تحصيل در خانه کمي تغيير کرد.» وي اشاره مي‌کند که مدارس دولتي در کل، مدارس ضعيف‌تري محسوب مي‌شدند. او اضافه مي‌کند، «با وجودي‌ که منطقه آموزشي‌اي‌ که در آن زندگي مي‌کرديم مدارس بسيار خوبي داشت، با اين حال احساس مي‌کرديم نمرات امتحاني دانش‌آموزان مدارس دولتي در کاروليناي جنوبي قابل رقابت با نمرات امتحاني دانش‌آموزان ديگر نقاط ايالات متحده نبود.
فرستادن آنها به مدارس خصوصي، که برنامه‌هاي تحصيلي و علمي بهتري داشتند، هم گزينه‌اي بود که مي‌توانستيم در نظر بگيريم، ولي انجام اين کار در استطاعت ما نبود. بنابراين تصميم گرفتيم به تحصيل آنها در خانه ادامه دهيم.»

استيسي استوما، که اکنون 26 ساله است، و استيو جونيور، 24 ساله، پس از اتمام تحصيل خانگي مدارک ليسانس‌شان را از دانشگاه کاروليناي جنوبي گرفتند. استيسي اکنون معلم کودکستان است، و استيو جونيور به زودي کارش را در زمينه مهندسي کامپيوتر آغاز خواهد کرد.

اين دو برادر ورزشکارهاي بااستعدادي نيز هستند، و از امکانات عمومي براي کسب تجربه در ورزش‌هاي گروهي استفاده کرده‌اند.
آنها مي‌گويند احساس مي‌کنند براي زندگي تحصيلي در کالج و سختي‌هايش کاملا آماده هستند.

استان مي‌گويد: «ما، به همراه ديگر دانش‌آموزان تحصيل خانگي، کلاس‌هاي درس رياضي و علوم در سطح بالاتر برداشته‌ايم. نمراتمان خوب بود، و در واقع، کاملا مشتاقانه منتظر انجام بحث‌هاي گروهي در کلاس‌هاي درس کالج هستم.»

استان مي‌گويد: «به نظر من نسل ما بهترين فرصت‌ها را براي انتخاب زمينه شغلي در اختيار دارد. فرصت‌هاي فراواني وجود دارند. تقريبا مي‌توانيد هر کاري را که دوست داريد انتخاب کنيد، و هيچ محدوديتي براي کسي به خاطر دلائل مالي يا متعلق به گروه‌هاي اقليت بودن وجود ندارد.»
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

بعدي

بازگشت به آموزش قبل از پنج


Aelaa.Net