احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

ارائه موضوعي شمارگان منتشره از{گاهنامه معرفت به زمان}

مدير انجمن: نبض زمان

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » پنج شنبه جولاي 06, 2023 3:00 pm


  طالبان، القاعده و داعش در افغانستان؛ و تفاوت آنها
بخش اول مصاحبه کارشناس روس با اسپوتنیک


طالبان، القاعده و داعش در افغانستان؛ بخش اول مصاحبه کارشناس روس با اسپوتنیک
Image

جورجی ماچیتیدزه، کارشناس روس، عضو گروه پشتیبانی تحلیلی و نظارت بر تحریم‌ها علیه داعش، القاعده و طالبان در شورای امنیت سازمان ملل از سال 2014 تا 2019، در یک گفتگو ویژه با خبرگزاری اسپوتنیک افغانستان در خصوص تروریسم بین الملبی تفاوت ایدئولوژی طالبان، القاعده و داعش، اوضاع افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی، پیشروی سریع گروه طالبان، دلایل موفقیت این گروه و منافع پاکستان در افغانستان صحبت کرد.
شما چندین سال است که در بخش افغانستان کار می‌کنید، پنج سال عضو گروه حمایت تحلیلی و نظارت بر تحریم های شورای امنیت سازمان ملل علیه داعش، القاعده و طالبان بوده اید، تفاوت میان این گروه‌ها در چیست؟

طالبان از نظر ایدئولوژیکی از جنبش دیوبندی به ارث بردند، که از طریق پاکستان وارد پاکستان شد، اساسا آن‌ها شاگردان مدارس پاکستان که بودند که تحت تاثیر مکتب دیوبندی قرار گرفتند. این دانشگاه با همین نام در شهر دیوبند هند در اواسط قرن نوزدهم، در شمال هند علیه استعمارگران غربی، یعنی انگلیسی‌ها و تاثیرات فرهنگی آن‌ها تبلیغ می‌کرد. در افغانستان اولین جوانه این جنبش طالبان در اواخر دهه 1980 متولد شد. اعضای اصلی این جنبش شاگردان مدارس از ولایات کندهار و هلمند بودند. همچنان نظر قومی بیشتر شان پیشتون بودند، این ایدلوژی مبتنی بر ترکیبی تأیید شده برای پاکی اسلام با وفاداری به معنویت شیخ و دوری از هر چیزی غربی و مدرن بود. این تفاوت با داعش است. طالبان در جنگ داخلی افغانستان در سال 1994 شکل گرفت، آنان با کمک پاکستان شروع به جنگ کردند.

فقط پاکستان بود یا قدرت های دیگری نیز وجود داشت؟

بیشتر پاکستان، این کشور با نیروهای زمینی کمک کرد. آنها کابل را گرفتند و به قدرت رسیدند و امارت اسلامی را در افغانستان ایجاد کردند. طالبان قوانین را بر مبنای شریعت به گونه سختی وضع کردند، آنان سینما، موزیم ها و موسیقی را ممنوع کردند. زنان را از حقوق شان محرم ساختند و دست به اعدام های عمومی زدند. این سخت‌ترین گونه بنیادگرایی اسلامی بود. طالبان تنها توسط سه کشور پاکستان، عربستان، و امارت به رسمیت شناخته شد. آنها به اسامه بن لادن، که عامل حمله تروریستی در نیویورک بود، پناه بردند. پس از آن‌که امریکایی ها خواستار تحویل او شدند، این گروه او را تحویل ندادند. عملیات آغاز شد، عملیات های زمینی توسط نیروهای اتحاد شمالی انجام شد، هر چند که نیروهای ویژه امریکایی و بریتانیایی نیز سهیم بودند. همچنان حمایت هوایی نیز از آنها وجود داشت. رژیم طالبان سرنگون شد، طالبان به پاکستان رفتند و قسمتی زیر خاک شدند، همیشه آن‌ها سازماندهی مجدد کردند و عملیات نظامی علیه نیروهای دولتی را آغاز کردند. امریکا و ائتلاف از دولت حمایت کردند. پاکستان طرف طالبان را گرفت.

اما عمران خان نخست وزیر پاکستان اخیرا به خبرنگاران گفت که اتهامات وارد به پاکستان مبنی بر حمایت از طالبان و شبکه حقانی ناعادلانه است!

او نمی تواند چیز دیگری را بگوید، در ماه مه من در کنفرانسی در مورد افغانستان در مکتب دیپلماتیک برلین شرکت داشتم، پروفیسوری از پاکستان بود، او به گونه ساده گفت که برعکس، پاکستان می خواهد کمک کند.

طالبان یک جنبش ملی، مذهبی عمدتا متشکل از قوم پیشتون از بنیادگرایی اسلامی مدرن است، همان‌طور که من می‌بینم، طالبان در 10 سال گذشته، در واقع نقش یک جنبش آزادی‌بخش ملی با مشارکت سایر اقوام، تاجیک، ازبک ایفا کرده اند. ریشه ایدئولوژی داعش در سلفی گری، جنبش بنیادگرا در اسلام سنی مذهب، و جهادگرایی تفسیری مدرن از مفهوم اسلامی مبارزه است.

آنها از خود در برابر غرب و سکولاریسم دفاع می کنند، سلفی‌ها به اسلام ناب باور دارند، اسلامی که نسل های اولیه حتی در زمان حضرت محمد پیامبر مسلمان اجرا می کردند، سلفی گری خود را از دیگر جنبش های محافظ کار اسلامی متمایز می‌داند و تلاش می کند شیوه زندگی مسلمانان اولیه را بازسازی کند. ایجاد خلافت برای داعش مهم پنداشته می‌شود، در افغانستان و سایر نقاط داعش تلاش دارد تا رقبای مستقیم خود را تضعیف کند، طالبان در قدم نخست. علاوه بر این، حملات به طالبان هدف درگیری را دنبال می کرد، آن‌ها همزمان القاعده را هدف قرار دادند، زیرا الفاعده به گونه کامل از طالبان حمایت می‌کند.

آیا داعش در افغانستان حضور دارد؟ آیا داعش یک تهدید است؟

بلی حضور دارد. همچنان آنها در عراق و تعدادی هم در سوریه حضور دارند. بلی داعش یک تهدید است.

داعش (گروه تروریستی ممنوع در روسیه) همواره طالبان را به دلیل حفظ ارتباط با سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان انتقاد کرده است. ارتباط طالبان با سرویس‌های اطلاعاتی پاکستان به نظر داعش به عنوان اثبات این موضوع دیده شده است که طالبان حق نمایندگی از جنبش «جهادی» را از دست داده است. داعش همیشه در برابر شخصیت ملی‌گرایانه جنبش طالبان مخالف کرده است، چون برخلاف تصور جهاد جهانی بود. به نظر داعش لازم است که ما باید به جهاد جهانی اعتقاد داشته باشیم و نه به دنبال منافع ملی. داعش آموزه های دینی دیوبندی را محکوم می‌کند و همچنان به این باور هستند که طالبان از درک درست قوانین شریعت منحرف شده اند. به نظر آنها (داعش)، طالبان در برابر ناقضان قوانین شریعت بسیار نرم رفتار می‌کنند، که با آموزه ارتداد – تکفیریسم که توسط داعش تبلیع می‌شود، مغاریت دارد. داعش هر کسی را می‌تواند به ارتداد، از جمله یک مسلمان اهل سنت را متهم کند. آنها قانون پشتون «پشتونوالی» را که نقش مهم در زندگی طالبان دارد، را نمی‌پذیرد. به نظر آنها، این امر تمرکز بر جهاد جهانی را دشوار می‌کند. داعش معتقد است که هر سنی بنیادگرا باید در یک دولت اسلامی زندگی کند. طالبان همچنان به افغان‌ها پیشنهاد می‌دهد که در امارت اسلامی افغانستان زندگی کنند، اما از نظر داعش، امارت اسلامی و حکومت اسلامی یک چیز نیستند. داعش به مسلمانان یادآوری می‌کند که خلافت تنها نوع حکومتی است که پیامدهای قانونی برای تمام جامعه مسلمان دارد. همه مسلمانان باید رهبر «خلافت اسلامی» را به رسمیت بشناسند و از او بعیت کنند. اصلی ترین نیاز مدهبی داعش، هجرت – مهاجرت به قلمره خلافت است. این راه را برای جهاد انتخاب کرده بودند که انکار از آن ناممکن بود.

تفاوت اساسی بین داعش و القاعده (گروه‌های تررویستی ممنوع در روسیه) در تعیین اهداف نهفته است، اگرچه داعش از القاعده در عراق از هم جدا شدند، که القاعده توسط تروریست‌ اردنی «الزرقاوی» رهبری می‌شد. «الزرقاوی» حتی در آن زمان، مبارزه سختی را با تکفیریسم، ارتداد در بین مسلمانان سنی انجام می‌داد، به همین دلیل از اهل سنت در عراق جدا شد. در آن زمان امریکایی‌های، سنی‌ها و شیعیان نیز او را تحت فشار قرار دادند. در سال 2006 میلادی، امریکایی‌ها او را کُشتند و سازمان تضیف شد، اما سپس ابوبکر البغدادی آن را در سال 2010 به کنترول خود گرفت و شروع به توسعه آن کرد.

القاعده از ابتدا نگران مبارزه با یک دشمن دور- امریکا بود. آنها به این باور بود که ابتدا باید دشمن را شکست و تضیف کرد و سپس خلافت را باید ساخت. در هه 2000 میلادی، بن لادن گفت که خلافت هدفی دور برای نسل‌های آینده است، اما البغدادی این روند را تسریع کرد. برخلاف القاعده، داعش امریکا را در آینده نزدیک هدف اصلی خود نمی‌داند. وظیفه اصلی داعش پاکسازی صفوف امت اسلامی، پاکی بخشیدن به اسلام، برخورد با رژیم های کشورهای عربی است که از بنیادگرایی اسلامی دور شده اند، ایجاد خلافت و سپس برخورد با غرب. این تفاوت بین القاعده و داعش است.

از نظر روش‌های فعالیت‌های تروریستی نیز میان آنها (داعش و القاعده) تفاوت وجود دارد. القاعده نرمتر است.

«نرمتر» یعنی چه؟

القاعده تنها در مبارزه با امریکا خشن بوده است. بارها خواستار حمله به امریکایی‌ها شده است، اما آنها (القاعده) از کشتن غربی‌ها در صورت که با اهداف آنها مطابقت نداشت، خودداری می‌کرد. وقتی داعش کارگران بشردوستانه را در سوریه در اسارت گرفته بودند، القاعده از داعش خواست که آنها را نکُشند، اما آنها بر هر حال آن کارگران را سر بریدند. القاعده ترجیح می‌دهد که از روش‌های تند علیه اعضای جامعه مسلمان استفاده نکند و روش متقاعدسازی را ارائه می‌دهد – مسلمان را متقاعد می‌کند که نظرات آنها را بپذیرند و نه آنها را مجبور کنند که نظرات آنها بپذیرند.

اوضاع افغانستان را پس از خروج نیروهای امریکایی چگونه می‌بینید؟

اوضاع افغانستان بر اساس سناریوی طالبان در حال پیشرفت است.

https://af.sputniknews.com/opinion/202108137109782

بله طالبان و داعش و القاعده با هم فرق مي كنند
اما همه (طالبان قديم و طالبان باكستان) و داعش در عليه شيعه بودن و جنايت در حق شيعه متحدند، حتى طالبان جديد هم حرفي كه سخنكوي رسمي مي كويد با عملكرد اتباعشان متفاوت است در همين مدتها كه مناطقي را كرفته بودند برخي مسلحينشان طبق روش طالبان (به اصطلاح) قديم عمل مي كردند همان جنايتها و دختران به اسارت بردن ووو اتفاق مي افتد فقط تكذيب مي كنند يا مي كويند بيكيري مي كنيم يا هر كاري از اين دست را به اسم داعش كرده و اعلاميه داده رخ مي دهد، 
و عجيب است كه تا يكماه قبل داعش مربتا حمله به مردم مي كرد و اطلاعيه مي داد اما اين يكماهه كه در حال اكمال اشغال ولايات و تصرف كابل بودند داعش خاموش است و كويا اصلا وجود ندارد = خيلي هماهنك عمل مي كنند
حتى القاعده آنوقت كه قعاليتي داشت با اينكه سرانش مي كفتند ما كاري به شيعه نداريم اما اتباعشان مرتبا مراكز شيعه را منفجر و كشتار مي كردند = اينها مطالب مهمي است كه اين كارشناس روس بايد درباره اش هم بكويد
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » پنج شنبه جولاي 06, 2023 3:14 pm

ارزش افغانستان براى حيات و رشد اقتصادي ايران


  در این دوران تحریم اولیه و ثانویه بازار ارز هرات و بازار سلیمانیه نقش بسیار مهمی در خنثی‌سازی تحریم آمریکا داشتند. همین اثرگذاری بالا سبب شد ما در ایران هیچ گاه دچار قحطی دلار
و به تبع آن دچار قحطی صادرات و واردات نشویم، در حقیقت این دو بازار نقش
بازار دوبی را برای ایران کمرنگ کردند و خود این نشان می دهد مقداری از
صادرات رسمی و غیر رسمی ایران، چه دولتی و غیردولتی ایران از همین محل بوده
و در یک کلام نقش این بازار در خنثی‌ کردن تحریم غیر قابل چشم پوشی است.
  صدها دستگاه کامیون در حال انجام تزانزیت بین بندر چابهار و افغانستان
در سکوت کامل در حال انجام است و این کامیون‌ها حتی پلاک افغانی دارند.

 لیلاز تاکید کرد: این‌ها یک دالان مطمئن برای خنثی کردن تحریم‌ها تا به
حال بوده‌اند و منابع ارزی قابل توجهی را سرازیر ایران می‌کنند.
   بهتر است کمی فکر کنیم ببینیم چطور طالبان بدون داشتن سلاح سنگین و با
در دست داشتن کلاشینکف و به قول برخی دوستان روزنامه‌نگار با دمپایی توانست
بدون هیچ مقاومت شدید افغانستان را بگیرد. این نشان می‌دهد که این‌ها
پایگاه مردمی دارند.

 مطلب نیویورک‌تایمز را بخوانید، می‌بینید نوشته
فاصله زمانی حرکت طالبان از مقرشان تا کابل دقیقا مثل یک زمان معمولی سفر
است چرا که مردم افغانستان با چیزی درگیر بودند که مسأله امروز كشور ايران ماست  یعنی فساد، ناکارآمدی و عدم انسجام که ما نیز از هر سه رنج می‌بریم. 

وی تاکید کرد: تردیدی نکنید هر کسی در ایران و افغانستان از آقای رییسی و
خاتمی تا طالبان و اشرف غنی بتواند این سه مشکل را حل کند، رییس است.

https://www.khabarfoori.com/detail/2831626
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » پنج شنبه جولاي 06, 2023 6:11 pm


تشكيل جبهه مقاومت در برابر طالبان


  دره پنجشیر سمبل مقاومت در افغانستان به شمار می‌رود؛ چنان که در دوره
جنگ داخلی دهه ۱۹۹۰ هرگز به دست طالبان نیفتاد و یک دهه پیش از آن نیز به
تصرف نیروهای شوروی سابق در نیامد.

صالح نخستین بار در سال ۱۹۹۰ نبرد چریکی را در کنار فرمانده خود احمدشاه
مسعود آغاز کرد و به این دلیل که یکی از محورهای اصلی مقاومت در برابر
طالبان پس از وقوع حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی بود، هدایت سازمان
اطلاعاتی تازه تاسیس افغانستان در سال ۲۰۰۴ را برعهده گرفت.

او در سال ۲۰۱۰ در پی حمله به کنفرانس صلح کابل، از سمت فرماندهی اداره
سازمان جاسوسی افغانستان برکنار شد ولی مدعی شد که مطابق اسناد موجود
پاکستان حامی اصلی طالبان است؛ ادعایی که همواره از سوی پاکستان رد شده
است.

او با وجود دوری چند ساله از صحنه سیاسی افغانستان، مبارزه با طالبان را
با انجام گفتگوهای رسانه‌ای و انتشار مطالبی در شبکه‌های اجتماعی ادامه
داد تا این که در سال ۲۰۱۸ میلادی به عنوان متحد محمداشرف غنی، ابتدا وزیر
کشور و سپس معاون اول غنی شد.

او با وجود خروج غنی از کشور و سلطه طالبان بر پایتخت، روز سه‌شنبه با
صدور پیامی خطاب به مردم افغانستان نوشت: «برخلاف آمریکا و ناتو، ما روحیه
خود را از دست نداده‌ایم و فرصت‌های عظیمی در پیشِ‌رو داریم.»

https://www.entekhab.ir/fa/news/633358
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » پنج شنبه جولاي 06, 2023 6:24 pm

  نقش جبهه شمال در سقوط 2001 طالبان



نقش جبهه شمال در سقوط طالبان

محمد عارف سروری
رئیس استخبارات جبهه شمال در دوران طالبان
۱۹ شهریور ۱۳۹۰ - ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۱
روز یکشنبه نهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، تاریخی سرنوشت‌ساز برای جبهه شمال و شاید افغانستان و تمام منطقه اطراف آن بود.

در این روز، جبهه شمال، احمد شاه مسعود، رهبر خود را در حمله انتحاری دو تروریست تونسی‌الاصل القاعده از دست داد. هیچ دستاوردی تا آن لحظه بزرگ‌تر و عظیم‌تر از این (کشته شدن احمد شاه مسعود) نزد سازمان القاهده و طالبان نبود.

طالبان انتظار داشتند که با این موفقیت، بقیه خاک افغانستان را هم که حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد مساحت آن بود، تصرف کنند و کنترل تمام سرحدات کشورهای آسیای میانه را نیز در اختیار بگیرند.

طالبان با همراهان پاکستانی و عرب خویش، خواب گذر از دریای جیحون (آمو) و رسیدن به سمرقند، بخارا و حوزه قفقاز را هم در سر داشتند و اگر تا دیروز، تاریخ منطقه شاهد گذر راه ابریشم از افغانستان به سمت هند و چین بود، این بار طالبان راه خونین تروریست‌های بین‌المللی را از افغانستان باز می‌کردند.

ارتباطات و اتحادی که گفته می‌شد بین طالبان، القاعده و گروه‌هایی در پاکستان وجود دارد، سال‌ها قبل به وجود آمده بود و مجموعه آنها تا ظهر روز ۹ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، با حذف رهبر جبهه شمال در ولایت تخار افغانستان، به اهداف خود بسیار نزدیک شده بودند.

بررسی ابعاد داخلی و خارجی واقعیت‌های آن زمان در افغانستان نشان می‌دهد که در بعد داخلی، احمدشاه مسعود میراث بزرگی برای افغانستان و جبهه شمال به جا گذاشته بود. میراثی که بسیار عظیم‌تر از دستاوردهای نظامی جبهه شمال بود و طالبان تصوری از میزان استحکام و عمق آن نداشتند.

با آن که استراتژی نظامی و دفاعی جبهه شمال، رژیم طالبان را همیشه سرگردان، گرفتار و درگیر ساخته بود، بیشتر خاک افغانستان در کنترل طالبان بود و در عین حال، آنها ابتکارات نظامی کمتری در اختیار داشتند.


در این برنامه با صاحب‌نظران درباره مسائل سیاسی و اجتماعی روز گفت‌ و‌ گو می‌کنیم.

Image

جبهه شمال با داشتن رهبری توانا در منطقه کوچک‌تر خود توانسته بود با تجربه‌ای که از جنگ‌های چریکی طولانی در دهه ۸۰ میلادی علیه قوای شوروی اندوخته بود، و نیز استفاده مناسب از اردوی منظم و کوچک خود، ضربات شدیدی به طالبان وارد کند.

همچنین حمایت و نقش مردم افغانستان عامل بسیار مهم دیگری بود که طالبان ارزش زیادی برای آن قائل نبودند، ولی جبهه شمال نه تنها در منطقه تحت کنترل خود، بلکه در حوزه کابل و داخل منطقه تحت کنترل طالبان هم به این حمایت اهمیت می‌داد و محبوبیت جبهه شمال نزد مردم این مناطق هم رو به افزایش بود.

میراث به جا گذاشته احمد شاه مسعود در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما ریشه داشت. مردم افغانستان در سه دهه گذشته، در جهاد، مقاومت و مبارزات آزادیخواهانه با هم متحد شده و خواستار تعیین سرنوشت خویش به دست خود بودند. آنها همچنین درک کرده بودند که روش اعتدال در امور مذهبی و اجتماعی باعث جلوگیری از تعصب و افراط می‌شود.

بنا بر این آزادیخواهی، اعتدال و عدم تعصب، باعث اتحاد هرچه بیشتر مردم و حمایت از جبهه شمال می‌شد. ارزش هایی که رژیم طالبان برضد آن و در مخالفت و جنگ با آن بود.

جبهه شمال با داشتن رهبری توانا و تجربه جنگ‌های چریکی طولانی با شوروی سابق توانسته بود ضربات شدیدی به طالبان وارد کند

جبهه شمال با داشتن رهبری توانا و تجربه جنگ‌های چریکی طولانی با شوروی سابق توانسته بود ضربات شدیدی به طالبان وارد کند

و اما در بعد خارجی، اکثر کشورهای همسایه افغانستان و منطقه از افراط گرایی و طالبان انزجار داشتند و احساس خطر می‌کردند. از جمله هند، ایران، روسیه و کشورهای آسیای میانه در قدم اول قرار داشتند.

در عین حال، جبهه شمال توانسته بود که با بیشتر این کشورها مناسبات نیکی برقرار کند و مورد حمایت سیاسی آنها قرار بگیرد. این جبهه همچنین توانسته بود بخشی از ضروریات نظامی خود را از این کشورها تهیه کند.

البته روسیه، هند و ایران توانایی بیشتر و انگیزه بهتری برای مخالفت با طالبان هم داشتند. این کشورها همچنین زمینه خوبی برای تردد مردم، مداوای مجروحان و ارائه کمک‌های انسانی آماده کرده بودند و اگر نقش مثبت و فعال این کشورها نمی‌بود، گمان نمی‌کنم که جبهه شمال می‌توانست مقاومت کند.

و اما حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در آمریکا، سیاست این کشور را کاملا تغییر داد و آمریکا کاملا در مخالفت با تروریسم و رژیم طالبان قرار گرفت؛ تحولی که جبهه شمال همیشه انتظار آن را داشت.

بالاخره آمریکا جبهه شمال را به رسمیت شناخت. تروریسم بین‌المللی به کمک طالبان، با انجام دادن حملاتی خونین به آمریکا و جبهه شمال، خسارات مادی و معنوی زیادی به بار آورده بود که این حوادث باعث نزدیکی هرچه بیشتر و همکاری مشترک جبهه شمال-آمریکا علیه طالبان شد.

بعد از مذاکرات و توافقات جبهه شمال-آمریکا، عملیات نظامی هماهنگ، علیه رژیم طالبان و تروریسم بین‌المللی در نوامبر سال ۲۰۰۱ میلادی آغاز شد.

از لحاظ نظامی، ضعف اصلی جبهه شمال، یعنی نبود قوای جنگی هوایی، از سوی آمریکا رفع شد. نیروهای هوایی آمریکا با راهنمایی و هماهنگی با جبهه شمال، قادر شدند که بسیار آسان‌تر و با دقت بیشتر، اهداف موثر نظامی طالبان را از بین ببرند. فناوری جدید هوایی هم به طالبان نشان داد که مخفی شدن در شب، راه چاره و مقاومت نیست و هرجا که باشند، توسط نیروهای هوایی آمریکا یا نیروی نظامی جبهه شمال از بین برده می‌شوند.

رژیم طالبان نیز با احساس خطر جدی، از تمام ظرفیت‌های نظامی خویش علیه جبهه شمال استفاده می‌کرد و همچنان نیروی تازه‌نفس پاکستانی به سرعت از مدارس آن در پاکستان به کابل و شمال افغانستان سوق و هدایت داده می‌شدند.

از سوی دیگر، نیروهای القاعده هم با انگیزه بیشتری علیه جبهه شمال می‌جنگیدند. آنها در جبهه‌های شمال کابل و ولایات شمالی (تخار-بلخ) سخت‌ترین مقاومت را انجام می‌دادند.

اما در جبهه شمال نیز تغییراتی جدید و جدی رخ داده بود؛ محمد قسیم فهیم (معاون اول کنونی دولت افغانستان) توسط رئیس جمهور (برهان‌الدین ربانی) جانشین احمد شاه مسعود شده بود و شورای تصمیم‌گیری هم وی را انتخاب کرد.

بر اساس توافق‌هایی که او درباره استراتژی‌های نظامی و عملیات نظامی علیه طالبان انجام داد، واحدهای نظامی کوچک آمریکا توانستند وارد مناطق جبهه شمال شوند.

همچنین استاد عطاء محمد نور (والی کنونی بلخ)، استاد محقق و ژنرال دوستم، از جمله سران و فرماندهان بزرگ جبهه شمال در ولایات منطقه شمال (بلخ) و اطراف آن در جنگ با طالبان قرار داشتند. در منطقه شمال شرق (ولایت تخار) بریالی خان، مطلب بیگ، داوودخان و ده‌ها فرمانده دیگر، در شرق کشور حاجی عبدالقدیر، حاجی حضرت علی، در غرب افغانستان (هرات-غور)، اسماعیل خان و دکتر ابراهیم، در هزاره‌جات و نقاط مرکزی استاد عبدالکریم خلیلی (معاون دوم کنونی رئیس جمهور افغانستان) و در شمال کابل بسم‌الله خان (وزیر کنونی کشور افغانستان) حضور داشتند، که هر کدام در راس ده‌ها فرمانده بزرگ در جبهه‌های خرد و کلان بودند و اداره و رهبری گروه‌های چند صد یا چند هزار نفری جبهه شمال را به عهده داشتند.

در فاصله سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی، این سران نظامی و نیروهای تحت امرشان توانسته بودند مطابق استراتژی نظامی جبهه شمال، شرایط بسیار دشواری را پشت سر بگذارند.

Image

بسیاری تعجب کردند که در مدت ۳ تا ۴ هفته نه تنها رژیم طالبان از بین رفت، بلکه صلح و امنیت در افغانستان برقرار شد

بسیاری تعجب کردند که در مدت ۳ تا ۴ هفته نه تنها رژیم طالبان از بین رفت، بلکه صلح و امنیت در افغانستان برقرار شد

نقش جبهه شمال نزد آمریکا هم به مانند آب حیات در آن زمان تلقی می‌شد و بدون موجودیت جبهه شمال، اصلا فکر جنگ علیه طالبان یا ورود به افغانستان شاید امکان‌پذیر نمی‌بود، چون افغانستان با داشتن طبیعت بسیار سرکش و کوهستانی، مشکلات زیادی برای قوای مهاجم ایجاد می‌کند و با توجه به انگیزه طالبان و القاعده برای نبرد با ارتش آمریکا، و نیز از آنجا که بیشتر قسمت‌های افغانستان در اختیار طالبان بود، شاید سال‌های متمادی وقت لازم بود تا پنتاگون بتواند در حمله‌های هوایی به بخشی از اهداف خود برسد.

شاید بتوان گفت که بدون همکاری جبهه شمال، آمریکا بار دیگر به مانند ویتنام و حتی بدتر از آن، در وضعیت نظامی بدی قرار می‌گرفت.

در واقع، همکاری نزدیک آمریکا با جبهه شمال، در آزادی افغانستان از چنگال تروریسم بین‌المللی و طالبان نقش مهمی داشت. شاید در آن زمان، بسیاری تعجب کردند که در مدت ۳ تا ۴ هفته از آغاز حملات، نه تنها رژیم طالبان از بین رفت، بلکه صلح و امنیت در افغانستان و به خصوص کابل برقرار شد و مردم افغانستان یکبار دیگر امید به زندگی را در کشور خود بازیافتند.

این موفقیت، یک دستاورد بزرگ تاریخی برای افغانستان و جامعه جهانی بود.



https://www.bbc.com/persian/world/2011/ ... 11_sarvari

اين كزارش نوشته شده 2011 و مربوط به حوادث 2001 است اما جون تاريخجه و نقشه وضعيت كروهاى افغاني و طالبان و نام افراد مؤثر وووو را به كاربران امروز در وضعيني كه طالبان به قدرت رسيده و كروههاى ديروز يا تسليم شده يا به بنجشير براى مقاومت رفته اند به نشان مي دهد، 



 بيمها و آسيبها در حكومت مجدد طالبان

 در هر حال ایران، هند و چین و روسیه در بین این توافقی که بین طالبان و
آمریکایی‌ها شده بازنده هستند. پاکستان و عربستان سعودی برندگان اصلی این
موضوع خواهند بود به این دلیل که نیرو‌های پاکستان، کاملا با طالبان هماهنگ
هستند. در هر حال پاکستان با به قدرت رسیدن طالبان، خیالش آسوده خواهد شد،
اما ایرانی‌ها باید برای مرز‌های آینده شان یعنی مرز‌های شرقی نگران باشند
چراکه فضا برای نیرو‌هایی در افغانستان باز می‌شود که با داعش و القاعده
هستند که این‌ها دشمن ایران هستند. 
 
https://www.entekhab.ir/fa/news/633274

 
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » پنج شنبه جولاي 06, 2023 6:29 pm


تكرار رفتن به بنجشير (در 25 سال قبل) آيا موجب نتايج مشابه براى امروز هم مى شود؟


  روسیا الیوم گزارش داد، گروه طالبان فقط یک ولایت افغانستان را نتوانستند به اشغال خود در آورند و آن«پنجشیر» است.


پنجشیر یکی از 34 ولایت افغانستان است که جمعیت آن نزدیک به 150 هزار
نفر است و بیشتر ساکنان آن تاجیک هستند.تاجیک ها 98.9 درصد جمعیت این ولایت
را شکل می دهند.


در حال حاضر نیروهای دولتی و شبه نظامیان محلی در طول مرزهای پنجشیر
مستقر هستند و این منطقه تبدیل به دژی برای مقاومت در برابر طالبان خواهد
شد. این دومین بار است که پنجشیر تبدیل به دژی برای مقاومت در برابر طالبان
می شود.


نیروهای دولتی و «برهان الدین ربانی» رئیس جمهور وقت افغانستان در پی
اشغال کابل توسط افراد مسلح طالبان در سال 1996 به دره پنجشیر پناه آوردند و
نیروهای مقاومت از کنترل کشور به طور کامل توسط طالبان جلوگیری کردند.


برخی منابع گفتند که فرماندهان مقاومت در دره پنجشیر خود را برای نبرد
بزرگ علیه طالبان آماده می کنند و برای این نبرد از 20 پایگاه نظامی در این
ولایت کمک می گیرند این در حالی است که در نبرد سابق با طالبان فقط هشت
پایگاه نظامی در این ولایت بود.


در همین حال، «احمد مسعود» فرزند «احمد شاه مسعود» قهرمان ملی افغانستان به پنجشیر رفت.

شمال و مرکز افغانستان، مناطقی هستند که در
دهه 70، هسته اصلی مقاومت ضد طالبان بودند و مردم این مناطق، آمادگی ذهنی و
روانی پذیرش امارت طالبان را ندارند. بنابراین در طرح آمریکا، برای تسلط
طالبان بر افغانستان، ضروری بود که پیش از شکل گیری جریان مقاومت علیه
طالبان، هسته های چنین جریانی از عمل باز بماند و به همین دلیل، تصرف شمال
افغانستان توسط طالبان، نسبت به ولایات جنوبی اولویت پیدا کرد. 
چهره
های سیاسی و نظامی ضد طالبان، اگر تصمیم بگیرند که سد راه طالبان شوند،
ممکن است با حذف فیزیکی مواجه شوند. مسمومیت مشکوک مارشال دوستم و فرزندش و
حمله پهپادی به منزل عطامحمد نور در ماه گذشته و نیز حمله نیروی هوایی
افغانستان به یک فرمانده مهم مقاومت مردمی (فرمانده علی سرور که برای کمک
به مدافعان شهر شبرغان به آن جا رفته بود) در  مسیر بازگشت به مزار شریف در
روز گذشته، موید این مدعاست.
اسماعیل خان به روشنی دریافت که مسلط
کردن طالبان بر افغانستان، طرحی آمریکایی است و بخشی از  دولت افغانستان هم
در اجرای آن با طالبان و آمریکا همکاری خواهد کرد. بنابراین اگر او بخواهد
در این مسیر چالش ایجاد کند، حتما از میان برداشته خواهد شد. اسماعیل خان
ترجیح داد زنده بماند. عطا محمد نور و مارشال دوستم و امرا... صالح کهسخن از مقاومت در برابر طالبان می‌زدند،آن ها هم همان مسیری را
رفتند که اسماعیل خان رفت.همه تسليم شدند يا به خارج افغانستان رفتند
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » جمعه جولاي 07, 2023 9:22 pm

تروريستهاى فعال در افغانستان منحصر به طالبان و داعش والقاعده نيستند دهها كروه نام برده مي شوند، همه اينها دشمن شيعيان بوده و دستشان به خون شيعيان آلوده است



در كزارش زير ليستي بخشي از آنها را از ليست امريكائيها نقل كرده با معرفي مختصري ارائه كرده است كه براى تكميل آشنايي اعضاى كانال جستجو و ارائه  شد


خط نخست جنگ با تروریزم؛ 21 گروه تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان کدام‌اند؟

مقام‌های ارشد حکومت افغانستان و سخنگویان نهادهای امنیتی این کشور بارها گفته‌اند که در افغانستان بیش از 20 گروه شورشی فعالیت دارند و افغانستان به نیابت از جامعه جهانی در خط نخست مبارزه با تروریزم قرار گرفته است.

تاکنون منابع رسمی حکومت افغانستان از این 20 گروه تروریستی نام نگرفته‌اند اما در بهار سال جاری خورشیدی جنرال دولت وزیری، سخنگوی وزارت دفاع افغانستان گفته بود که تروریستان در چهار گروه عمده تقسیم می‌شوند که شامل گروه‌های تروریستی بین‌المللی، منطقه‌ای، پاکستانی و گروه‌هایی است که در داخل افغانستان فعالیت دارند.

به گفته‌ی او القاعده و طالبان شامل گروه‌های بین‌المللی و تروریستان منطقه‌ای شامل گروه‌هایی از کشورهای چچن، ازبکستان، تاجیکستان و کشورهای عربی می‌شوند. لشکر طیبه، جیش محمد، لشکر جهنگوی و طالبان پاکستانی شامل گروه‌های تروریستی پاکستانی می‌شوند که در خاک افغانستان فعالیت دارند و گروه‌هایی چون شبکه حقانی تروریستانی‌اند که مخالف حکومت افغانستان است.

اکنون خبرگزاری پژواک در یک گزارش تحقیقی از جزئیات و نام 21 گروه تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان سخن زده و گفته است که این گروه‌های شورشی بیشتر در دو سوی خط دیورند فعالیت دارند. این گروه‌ها از جمله 99 گروه تروریستی هستند که شامل فهرست سیاه ایالات متحده امریکا می‌باشند.

«تحریک طالبان افغانستان»، «شبکه حقانی»، «جماعت الدعوه»، «داعش»، «القاعده»، «شبکه القاعده جنوب شرق آسیا»، «حزب‌المجاهدین»، «گروه طالبان به رهبری ملا نذیر»، «تحریک طالبان پاکستان»، «حرکت‌الجهاد اسلامی»، «حرکت الجهاد بنگلادش»، «لشکر جهنگوی»، «حرکت المجاهدین»، «جیش محمد»، «لشکر طیبه»، «گروه طارق گیدار»، «جماعت الحرار»، «جندالله»، «جنبش اسلامی ازبکستان»، «جنبش اسلامی ترکستان شرقی»، «اتحاد جهاد اسلامی» و «نیروی قدس» 21 گروهی هستند که به عنوان گروه‌های ترویستی در فهرست سیاه آمریکا قرار گرفته‌اند.

Image

دولت وزیری سخن‌گوی وزارت دفاع افغانستان

ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان به خبرگزاری پژواک گفته است که 15 گروه از 21 گروه تروریستی، پاکستانی هستند که در خاک افغانستان فعالیت دارند.

این گزارش گفته است: «از 21 گروه تروریستی که در لیست سیاه امریکا قرار دارند، 11 گروه آن به پاکستان تعلق دارند، 2 گروه به ایران و سه گروه دیگر (القاعده، القاعده جنوب شرق آسیا، داعش) تروریستان جهانی‌اند که در نقاط مختلف جهان فعالیت دارند.»


از مجموع 21 گروه تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان، 5 گروه آن در سال 2016 در فهرست سیاه قرار گرفته و یک گروه آن در سال 2017 و متباقی 15 گروه دیگر بین سال‌های 1997 تا 2013 میلادی در این فهرست درج شده‌اند.

1- تحریک طالبان افغانستان

در اوج جنگ‌های داخلی افغانستان در اکتوبر سال 1994 میلادی گروهی وارد سپین بولدک در ولایت قندهار در جنوب این کشور شده و خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» خواندند. این گروه پس از آن در سال 1996 میلادی کابل پایتخت را تصرف کردند.

این گروه امارت اسلامی افغانستان را تشکیل دادند و تا سال 2001 میلادی در افغانستان حکومت کردند. طالبان به دنبال حملات 11 سپتامبر، توسط امریکا از قدرت برکنار شدند. این گروه سپس جنگ در برابر دولت افغانستان و نیروهای خارجی مستقر در این کشور را آغاز کردند.
Image

ملا هیبت الله رهبر کنونی طالبان

در حال حاضر این گروه در افغانستان حملات چریکی، انفجاری و انتحاری را انجام می‌دهند که تعداد زیادی از شهروندان این کشور را قربانی کرده است.

رهبر و بنیانگذار طالبان، ملا محمد عمر، در سال 2013 در پاکستان مرد و ملا اختر محمد منصور، جانشین او در سال 2016 در حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکا در ایالات بلوچستان، در خاک پاکستان، کشته شد. اکنون ملاهبت‌الله رهبری طالبان را به عهده دارد.

2- شبکه حقانی

شبکه حقانی گروه شبه‌نظامی تروریستی است که در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان فعالیت دارد. این گروه توسط مولوی جلال‌الدین حقانی تاسیس شد. حقانی که در دهه هشتاد یکی از فرماندهان مجاهدین بر ضد شوروی سابق بود، توجه امریکا، سازمان استخبارات پاکستان و عربستان سعودی را جلب کرد و کمک‌های مالی و تسلیحاتی آنان را دریافت می‌کرد.

Image
این گروه پس از حمله امریکا به افغانستان در سال 2001 میلادی تغییر موضع داد و جنگ بر علیه نیروهای خارجی به رهبری امریکا را آغاز کرد. این گروه در سال 2012 از سوی امریکا یک گروه تروریستی اعلام شد. جلال‌الدین حقانی در سال 1394 خورشیدی فوت کرد. گروه او متهم به دست داشتن در چندین حمله خونین در افغانستان است.

Image

جلال الدین حقانی
این گروه بیشتر در ولایت‌های جنوبی و جنوب شرقی افغانستان از جمله خوست، پکتیکا و پکتیا فعالیت دارد و متهم است که از سوی آی‌اس‌آی یا سازمان استخباراتی پاکستان تمویل و رهبری می‌شود.

3- جماعت الدعوه

گروه تروریستی جماعت الدعوه که در سال 1985 میلادی توسط مولوی جمیل‌الرحمان در ولایت کنر، در شرق افغانستان ایجاد شد، در ماه مه 2016 در لیست سیاه ایالات متحده امریکا قرار گرفت.

وزارت خارجه امریکا در آن زمان اعلام کرد لشکر طیبه که در سال 2001 به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بود، چندین بار تغییر نام داده و تلاش کرده از تحریمات وضع شده فرار کند و این گروه، جماعت الدعوه را به‌ عنوان یک سازمان عمده ایجاد کرده و مدعی است که در امور اسلامی، سیاسی و اجتماعی تبلیغات می‌کند.

Image

گروه تروریستی جماعت الدعوه در سال 1985 میلادی توسط مولوی جمیل‌الرحمان در ولایت کنر، در شرق افغانستان ایجاد شد
4- داعش

داعش یا دولت اسلامی عراق و شام در سال 2013 میلادی در سوریه اعلام موجودیت کرد. شاخه خراسان این گروه به رهبری حافظ سعید در ماه دسامبر 2014 میلادی در شرق افغانستان اعلام موجودیت کرد. ولایت خراسان داعش به حوزه پاکستان، افغانستان و سرزمین‌های اطراف این دو کشور اطلاق می‌شود.

حافظ سعید در ماه اسد 1395 در افغانستان کشته شد. پس از او فرماندهان دیگر این گروه از جمله ابوبکر، حمزه، شاهد، عمر، ولکان اسامه برادر حافظ سعید، ممتاز افسر متقاعد اردوی پاکستان، محمد، الاگیتا هندی، یاسر خراسانی، عمران، آفتاب خان پنجاپی، شیخ اوقاص از هیبت‌آباد پاکستان در نتیجه‌ی پرتاب “مادر همه بمب‌ها” کشته شدند.

هرچند شمار دقیق جنگجویان این گروه در افغانستان روشن نیست اما مقام‌های افغان در بهار سال جاری اعلام کردند که بیش از دو هزار جنگجوی این گروه، در نتیجه عملیات نظامیان افغان کشته شده‌اند.

داعش در مدت حضورش در افغانستان چندین حمله خونین انجام داده است. این گروه با هدف قرار دادن اماکن مذهبی، از جمله مساجد شیعیان، به دنبال شعله‌ور ساختن جنگ‌های مذهبی است.
Image

شاخه خراسان گروه داعش به رهبری حافظ سعید در ماه دسامبر 2014 میلادی در شرق افغانستان اعلام موجودیت کرد
5- القاعده

گروه تروریستی القاعده در سال 1988 میلادی در دوران جنگ شوروی سابق در افغانستان توسط اسامه بن لادن در شهر پیشاور پاکستان تاسیس شد. این گروه علاوه بر افغانستان در چندین کشور دیگر از جمله کشورهای عربی و افریقایی حضور داشته و در افغانستان یکی از حامیان گروه طالبان به رهبری ملا محمد عمر بود.

به دنبال حمله القاعده بر امریکا در 11 سپتامبر 2001، امریکا برای انتقام گرفتن از این گروه به افغانستان لشکر کشید. بن لادن که در آن زمان در افغانستان زندگی می‌کرد، افغانستان را ترک کرد و سرانجام در سال 2011 میلادی در ابیت‌آباد پاکستان توسط کماندوهای امریکایی کشته شد.

براساس گزارش‌های موجود، پس از فروپاشی رژیم طالبان و فرار بن لادن از افغانستان شمار کمی از جنگجویان این گروه در خاک افغانستان باقی ماندند و تعداد دیگر از اعضای آن پس از ظهور داعش، به گروه داعش و یا طالبان پیوستند.

Image

گروه تروریستی القاعده در سال 1988 میلادی در دوران جنگ شوروی سابق در افغانستان توسط اسامه بن لادن در شهر پیشاور پاکستان تاسیس شد

6- القاعده در جنوب آسیا

گروه القاعده در جنوب آسیا در ماه جون 2016 شامل فهرست سیاه امریکا گردید. این گروه به رهبری عاصم عمر در سال 2014 میلادی ایجاد شد که حوزه فعالیت آن کشورهای آسیای جنوبی می‌باشد. خبرگزاری پژواک گفته است که طالبان پاکستان و افغانستان از این گروه حمایت می‌کنند.

7- حزب المجاهدین

گروه حزب المجاهدین در ماه اگست 2017 شامل فهرست سیاه امریکا گردید. حزب‌المجاهدین یک گروه جدایی طلب در کشمیر است که در سال 1979 میلادی توسط «محمد احسن دار» ساخته شد و از سوی هند و اتحادیه اروپا نیز به‌ عنوان گروه تروریستی شناخته شده است. این گروه از حمایت آی‌اس‌آی برخوردار است که در مرز پاکستان با هند فعالیت دارد.

Image
محمد احسن دار

8- تحریک طالبان پاکستان

تحریک طالبان پاکستان در ماه سپتامبر 2010 در فهرست سیاه امریکا قرار گرفت. این گروه در مناطق قبیله‌ای فدرال شمال غربی در امتداد خط دیورند، مرز میان افغانستان و پاکستان، مستقر است.

این گروه در مناطق خیبر پشتونخواه، افغانستان و خاورمیانه عملیات انجام می‌دهد و شمار جنگجویان آن به هزاران نفر می‌رسد. در سال 1394 این گروه اعلام کرد که با طالبان افغان یکجا شده و هماهنگ عمل می‌کند.

افزون بر این مقام‌های پاکستانی گفته بودند که نیروهای وابسته به تحریک طالبان پاکستانی در جنگ قندوز، در شمال افغانستان حضور داشته و در کنار طالبان افغان می‌جنگیدند.

Image

تحریک طالبان پاکستان در ماه سپتامبر 2010 در فهرست سیاه امریکا قرار گرفت

9- جماعت الحرار

جماعت الحرار در سال 2014 میلادی از گروه تحریک طالبان پاکستان جدا شد و اما براساس گزارش‌ها این گروه بار دیگر در سال 2015 دوباره به تحریک طالبان پاکستان محلق شده است. جماعت الحرار در سال 2016 میلادی شامل فهرست سیاه امریکا گردید.

خبرگزاری پژواک به نقل از یک مقام نظامی افغان در شرق افغانستان نوشته است که جماعت الحرار در شهرستان‌های اچین، لعل‌پور، مهمند دره و غنی‌خیل ولایت ننگرهار فعال بوده و در حدود 600 عضو دارد.

Image

جماعت الحرار در سال 2016 میلادی شامل فهرست سیاه امریکا گردید

10- طالبان شاخه ملا نذیر

گروه طالبان شاخه ملا نذیر در سال 2013 در فهرست سیاه امریکا قرار گرفت. ملا نذیر از فرماندهان طالبان در وزیرستان جنوبی بود که موافقت‌نامه صلح با ارتش پاکستان را امضا کرد. او در ماه جنوری 2013 در حمله هواپیمای بدون سرنشین امریکایی در مناطق قبایلی پاکستان کشته شد.

Image

ملا نذیر از فرماندهان طالبان در وزیرستان جنوبی بود که موافقت‌نامه صلح با ارتش پاکستان را امضا کرد

11- حرکت الجهاد اسلامی

حرکت الجهاد اسلامی در ماه اگست 2010 شامل فهرست سیاه امریکا گردید. این گروه در سال‌های 1980 زمانی ظهور کرد که مولانا ارشد احمد، رهبر این گروه همراه با قاری سیف‌الله و مولانا عبدالصمد برای جنگ با نیروهای شوروی به افغانستان آمدند.

براساس گزارش‌های منتشر شده، این گروه 15 عضو در افغانستان دارد که بر ضد امریکا جنگ می‌کنند و دفتر مرکزی این گروه در فلسطین قرار دارد.

Image

حرکت الجهاد اسلامی در ماه اگست 2010 شامل فهرست سیاه امریکا گردید

12- حرکت المجاهدین

گروه حرکت المجاهدین در سال 1985 میلادی از حرکت الجهاد اسلامی جدا شد و در ماه اکتوبر 1997 در فهرست سیاه امریکا قرار گرفت. این گروه آزادانه در پاکستان گشت و گذار دارد. براساس گزارش خبرگزاری پژواک، فضل‌الرحمان خلیل، رهبر این گروه در اسلام‌آباد زندگی می‌کند و هواداران این گروه برای آزادی کشمیر از زیر سلطه هند مبارزه می‌کنند. از این گروه به عنوان تهدید برای افغانستان و منافع ایالات متحده امریکا نیز یاد شده است.

13- جیش محمد

جیش محمد یک گروه شبه‌نظامی است که به دنبال جداسازی کشمیر از هند با توسل به مبارزه مسلحانه است. این گروه که توسط مولانا مسعود اظهر ایجاد شده، در دسامبر 2001 شامل فهرست سیاه امریکا گردید.

خبرگزاری پژواک نوشته است که اعضای گروه جیش محمد در سال 1999 میلادی یک هواپیمای مسافربری هند را که به سمت قندهار افغانستان پرواز می‌کرد، به گروگان گرفته بودند. آنان از هند خواستار آزادی مولانا مسعود اظهر شده بودند.

گروه جیش محمد توسط مولانا مسعود اظهر ایجاد شده، در دسامبر 2001 شامل فهرست سیاه امریکا گردید

Image

14- لشکر طیبه

لشکر طیبه در سال 1990 توسط حافظ محمد سعید با رویکرد مقابله با سیطره هند بر منطقه کشمیر ایجاد شد. بر اساس گزارش‌ها، این گروه در آغاز روابط حسنه با القاعده داشت و پس از ظهور داعش سعی کرد با این گروه روابط خود را تقویت کند.

لشکر طیبه در سال 2001 شامل فهرست سیاه امریکا شد. این گروه در جنوب آسیا و عمدتا پاکستان، فعال است و متهم به حملات متعدد به شهروندان و نیروهای هند، از جمله بمب‌گذاری سال 2001 و 2008 بمبئی در هند است. افزون بر این فعالیت‌های این گروه در افغانستان نیز دیده شده است.

سال گذشته خورشیدی وزارت داخله افغانستان اعلام کرد که در یک حمله هوایی در شهرستان دانگام ولایت کنر 19 عضو لشکر طیبه مربوط به کشور پاکستان کشته شده‌اند.

Image

لشکر طیبه در جنوب آسیا و عمدتا پاکستان، فعال است

15- گروه طارق گیدار

براساس گزارش خبرگزاری پژواک، امریکا در ماه می سال 2016 این گروه را در فهرست سیاه خود قرار داد. این گروه متعلق به پاکستان است.

منابع این خبرگزاری گفته‌اند که این گروه در افغانستان نیز فعالیت داشته و در سال 2016، عمر ناریه سازمان‌دهنده حمله بر مکتبی در پیشاور پاکستان به فرمان محمد اشرف غنی در ولایت ننگرهار، در شرق افغانستان کشته شده است.

16- لشکر جهنگوی

لشکر جهنگوی یک گروه انحصاری مربوط به سپاه صحابه پاکستان است که توسط ملک اسحق و شماری از دیگر از چهره‌های این سپاه در سال 1996 ایجاد شده است. این گروه افراطی در پاکستان مستقر است و اهداف خود را در همکاری با القاعده و طالبان دنبال می‌کند.

Image

لشکر جهنگوی توسط ملک اسحق و شمار دیگری از چهره‌های این سپاه صحابه در سال 1996 ایجاد شده است

این گروه مسوول حملات و بمب‌گذاری‌های متعدد در خاک پاکستان است که در آن صدها شیعه پاکستانی کشته شده‌اند. افزون بر این، این گروه مسوول حملات انتحاری در سال 2011 بر عزاداران عاشورا در مزار و کابل در افغانستان است.

17- اتحاد جهاد اسلامی

این گروه در سال 2002 میلادی تحت تاثیر جنبش اسلامی ازبکستان شکل گرفت. در وزیرستان شمالی مستقر است و در سال 2005 شامل فهرست سیاه امریکا گردید. گزارش‌هایی وجود دارد که این گروه در سال‌های اخیر در برابر نیروهای پاکستانی در مناطق قبلیه‌ای این کشور و نیروهای افغان و ناتو فعال بوده است.

18- جندالله
Image

گروه جندالله در سال 2003 میلادی در ایران تشکیل شد و هدف آن دفاع از حقوق مذهبی و قبیله‌ای، به‌ویژه بلوچ‌ها و پیروان اهل سنت در ایران است. منابع خبرگزاری پژواک گفته‌اند که گروه جندالله علیه شیعیان افغانستان و ایران عملیات می‌کند. این گروه در نوامبر 2010 شامل فهرست گروه‌ها و سازمان‌های تروریستی امریکا گردید.

گروه جندالله در سال 2003 میلادی در ایران تشکیل شد

در ماه سپتامبر 2016 مقامات ولایت بغلان در شمال افغانستان از کشته شدن 7 شورشی این گروه در شهرستان برکه این ولایت خبر دادند. یک سال پیش از آن قاری بشیر، مسوول این گروه در شمال افغانستان و قاری حضرت مشهور به ابو حذیفه، رهبر این گروه در قندوز کشته شدند.

19- نیروی قدس

خبرگزاری پژواک به نقل از دفتر رسانه‌های ناتو در کابل نوشته که نیروی قدس در اکتوبر 2007 شامل فهرست سیاه ایالات متحده شده است. نیروی قدسِ نیروهای برون مرزی سپاه پاسداران ایران در جنگ ایران و عراق ایجاد شد.

20- جنبش اسلامی ازبکستان

جنبش اسلامی ازبکستان در سال 1998 توسط جمعه نمنگانی و طاهر یولداش پس از پایان جنگ داخلی تاجیکستان بنیانگذاری شد. پس از فروپاشی رژیم طالبان در کابل و ورود نیروهای امریکایی و متحدانش به افغانستان، اعضای جنبش اسلامی ازبکستان به مناطق مرزی افغانستان آمده و فعالیت‌های خود را آغاز کرد.

Image

جنبش اسلامی ازبکستان در سال 1998 توسط جمعه نمنگانی و طاهر یولداش پس از پایان جنگ داخلی تاجیکستان بنیانگذاری شد

این گروه که در سپتامبر 2000 میلادی شامل فهرست سیاه امریکا شد، در وزیرستان شمالی پایگاه دارد و در گذشته با القاعده همکاری داشته اما اکنون اکثر اعضای این جنبش به طالبان یا داعش پیوسته‌اند.

در بهار امسال مقام‌ها در شمال افغانستان ادعا کردند که پسر طاهر یولداش در شماری از مناطق در شمال افغانستان برای داعش سربازگیری می‌کند. جنرال ظاهر وحدت، والی سرپل در ماه ثور به خبرنامه گفته بود که پسر طاهر یولداش در مرز بین جوزجان، سرپل و فاریاب برای داعش سربازگیری می‌کند.

21- جنبش اسلامی ترکستان شرقی

این گروه در سپتامبر 2002 به عنوان یک سازمان تروریستی شامل فهرست سیاه ایالات متحده امریکا گردید. این گروه از ستیزه‌جویان اویغور، مسلمانان جدایی طلب در سن‌کیانگ چین، تشکیل شده است. این جنبش در سال 1993 تاسیس شد و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی توانست با گروه‌ها و احزاب بنیادگرا در آسیای مرکزی رابطه برقرار کند. بعدها این گروه با القاعده و طالبان در افغانستان نیز همکاری کرد.

دو ماه پس از حملات یازده سپتامبر القاعده بر ایالات متحده امریکا، چین سندی را نشر کرد که نشان می‌داد جنبش اسلامی ترکستان شرقی با القاعده و طالبان ارتباط داشته است. این سند گفته بود که حسن مخصوم، رهبر این جنبش با بن لادن در افغانستان همکاری داشته است.

Image

جنبش اسلامی ترکستان شرقی در سپتامبر 2002 به عنوان یک سازمان تروریستی شامل فهرست سیاه ایالات متحده امریکا گردید

اکنون که نگرانی‌ها از گسترش فعالیت داعش در افغانستان بیشتر می‌شود، چین نگران پیوستن اویغورهای وابسته به جنبش اسلامی ترکستان شرقی به صفوف داعش در افغانستان است.

علاوه بر این 21 گروه تروریستی که در فهرست سیاه وزارت خارجه امریکا قرار گرفته‌اند، شماری از سازمان‌ها و گروه‌های دیگر نیز در افغانستان فعالیت داشته و دارند اما شامل فهرست سیاه امریکا نشده‌اند.

 دیگر گروه‌های فعال در افغانستان

«لشکر اسلام» یک گروه مرتبط با طالبان پاکستان فعال در شرق افغانستان است که به نقل از پژواک 500 جنگجو در مناطق نازیان و اچین ولایت ننگرهار دارد.

«مجاهدین البدر» یک گروه ستیزه‌جوی پاکستانی است که در کشمیر فعال بوده اما اخیرا فعالیت‌های شورشی را در افغانستان آغاز کرده است. فعالیت «سازمان‌های سلفی» نیز در افغانستان دیده شده است.

«انصار اسلام» که در سال 2004 توسط پیر سیفور رحمان بر ضد گروه «لشکر اسلام» ایجاد شد نیز در افغانستان فعالیت‌های ضد دولتی داشته است. «سپاه صحابه»، از پیروان مکتب دیوبندی، حامی سیاسی لشکر جهنگوی پاکستان است. «حرکت الانصار»، «جنود خراسان» که در ربودن برخی افراد در گوشته ولایت ننگرهار در سال 2013 متهم است و «جماعت انصارالله تاجیکستان» از دیگر گروه‌هایی هستند که در افغانستان فعال بوده و یا فعال‌اند.


http://khabarnama.net/blog/2017/10/26/2 ... ghanistan/
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » شنبه جولاي 08, 2023 9:20 pm


نقش و حضور سردار سليماني و سردار قآاني در افغانستان



اگر حاج‌قاسم نبود نه احمدشاه مسعود موفق می‌شد و نه دیگران/ سردار قاآنی در سخت‌ترین شرایط در افغانستان حضور داشت


Image

عضو سابق پارلمان افغانستان می‌گوید: مردم در افغانستان احساس می‌کردند که اگر چنانچه داعش به آنجا بیاید، سردار سلیمانی برای حمایت از آنها حاضر خواهد بود.
گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم ــ پرونده ویژه «هجر حبیب»: بیش از 100 روز از شهادت سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس به‌دست تروریست‌های ارتش آمریکا در فرودگاه بغداد می‌گذرد و هر روز برخی ابعاد شخصیتی و مختصات فرماندهی ایشان توسط افراد مختلف بازگو شده است و افکار عمومی با ناگفته‌های بیشتری از زندگی «حاج قاسم» آشنا می‌شوند.

نیروی قدس به‌عنوان شاخه برون‌مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کشورهای منطقه همواره در خط مقدم مقابله با استکبار، تروریسم و دشمنانی بوده است که منافع ملت‌ها را تهدید کردند و بدون شک یکی از این کشورها افغانستان است.

به همین منظور در گفتگو با «نصرالله صادق‌زاده نیلی» نماینده سابق مردم ولایت دایکندی از ولایات مرکزی افغانستان در مجلس این کشور به بررسی نقش نیروی قدس و سردار سلیمانی در افغانستان پرداختیم.

نصرالله صادق‌زاده فرزند شهید صادق‌زاده از مجاهدین جهاد اسلامی افغانستان است که بیش از یک دهه به‌عنوان نماینده پارلمان این کشور حضور داشته و از جمله افرادی است که در تدوین قانون اساسی افغانستان نیز نقش داشته است.

او چند سالی را نیز به‌عنوان مهاجر در ایران و در شهر قم زندگی کرده است.


متن کامل این گفتگو را در ادامه می‌خوانید:

* انتصاب سردار سلیمانی در سال 76 به فرماندهی نیروی قدس تقریباً همزمان بود با برخی حوادث و اتفاقات در افغانستان، اگر اجازه بدهید بحث را با این موضوع آغاز کنیم که نیروی قدس چه ارتباطی با افغانستان داشت و اقدامات این نیرو چقدر در مقابله با اشغالگران در مقاطع مختلف و مبارزه با تروریسم در این کشور مؤثر بود؟

در مورد ارتباط نیروی قدس و جمهوری اسلامی به‌طورکلی با موضوعاتی که مطرح کردید، می‌توان به چند مرحله اصلی و مهم اشاره کرد؛ بحث اول به مقطع جهاد مردم افغانستان علیه اتحاد جماهیر شوروی برمی‌گردد که در آن زمان، همکاری‌های گسترده و وسیعی صورت گرفت و جمهوری اسلامی کمک‌های زیادی به نیروهای جهادی کرد و در سنگرهای مختلف در شمال، جنوب و مرکز افغانستان کنار مجاهدان چه شیعه و چه سنی ایستاد، اینها علاوه بر کمک‌هایی بود که به مردم افغانستان می‌کردند تا زندگی بهتری داشته باشند.

موضوع بعدی به مسئله مهاجرین افغانستانی برمی‌گردد، من خودم به‌خاطر دارم که در سال 1360 از خاک پاکستان وارد ایران شدیم، از ما پذیرایی کردند و وسایل و امکانات برای زندگی به ما دادند. بدون توجه به مسائل قومی و مذهبی، بیش از 2 میلیون مهاجر به ایران آمدند و جمهوری اسلامی در حالی که خودش با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کرد، پذیرای آنها شد.

بحث دیگر در زمان جنگ‌های داخلی پس از شکست شوروی است که گروه‌های تروریستی مثل القاعده شکل گرفتند. در آن مقطع هم جمهوری اسلامی ایران کنار مردم افغانستان ایستاد. باز هم تأکید می‌کنم که به هیچ وجه موضوعاتی مثل شیعه و سنی مطرح نبود و آنها در سخت‌ترین شرایط، با همه مردم افغانستان همکاری کردند.

یادم هست در مقطعی که تروریست‌ها عرصه را بر مردم مناطق مرکزی و دیگر جاها تنگ کرده بود، جمهوری اسلامی با هواپیما، مواد غذایی و دیگر امکانات زندگی را برای مردم در این مناطق می‌ریخت.

در افغانستان نیرویی به‌نام «سپاه محمد(ص)» از مجاهدینی که سابقه جنگ و جهاد داشتند تشکیل شده بود که این نیروها تأثیر بسیار زیادی در مقابله با القاعده داشتند و می‌توان گفت که اگر اینها کنار احمدشاه مسعود و دیگر نیروهایی که داخل افغانستان مقاومت می‌کردند حضور نداشتند، پیروزی به این سرعت حاصل نمی‌شد.

بعد از حمله آمریکا به افغانستان (پس از حادثه 11 سپتامبر) هم همین نیروها بودند که رفتند و پایگاه‌های تروریست‌ها را تسخیر کردند.

اینها تأثیرات حضور جمهوری اسلامی ایران و نیروی قدس بود که خاطرات خوبی در اذهان مردم افغانستان به یادگار گذاشته است.

** کشوری که در سخت‌ترین شرایط کنار مردم افغانستان ایستاد ایران بود

* چقدر این اقدامات و این کمک‌های ایران که طبیعتاً به‌واسطه نیروی قدس صورت می‌گرفت، از طرف مردم افغانستان پذیرفته شده بود؟ آنها چه نگاهی به این کمک‌ها داشتند؟

اولاً لازم است تأکید کنم که همه این اقدامات به «سپاه محمد» محدود نمی‌شد و بقیه مجاهدین افغان هم بودند مثل احمد شاه مسعود، حزب اسلامی، اسماعیل‌خان و چهره‌های دیگر که اینها با هم همکاری می‌کردند. در همان زمان، دیگر کشور همسایه ما یعنی پاکستان کنار تروریست‌ها بود و همه امکاناتی را که آنها می‌خواستند برایشان فراهم می‌کرد.

تنها کشوری که در سخت‌ترین شرایط، صادقانه کنار مردم افغانستان ایستاد، جمهوری اسلامی ایران از طریق سپاه قدس بود.

سپاه محمد هم که به وجود آمد، نیروی منظم، ورزیده و آموزش‌دیده‌ای بود که وضعیت جنگ را در افغانستان تغییر داد. اینها به هر منطقه‌ای که می‌رفتند، چون هم آموزش خوبی دیده بودند و هم پایبند به اخلاقیات بودند و هم مشی و سیاق خوبی داشتند، مورد استقبال مردم واقع می‌شدند.

همین نیروها بعد از پیروزی مقاومت علیه تروریست‌ها، اغلب جذب حکومت شدند و با صداقت و راستی به مردم افغانستان خدمت می‌کنند.



** ایران به‌خلاف شوروی و آمریکا دخالتی در امور افغانستان نکرد

* سؤالی که ممکن است خیلی‌ها بپرسند و فکر می‌کنم افرادی مثل شما می‌توانند آن را تبیین کنند و به آن جواب بدهند، این است که برخی می‌گویند این اقدامات ایران در کشوری مثل افغانستان نوعی دخالت است و همان کاری است که آمریکا می‌کند و یا در گذشته شوروی می‌کرد، تحلیل شما چیست؟ آیا همین طور است؟ اگر نه، این رویکردها با هم چه تفاوت‌هایی دارد؟

حضور اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در سال 1358 یک حضور اشغالگرانه بود. آنها 120 هزار نیرو آوردند و تمام مراکز افغانستان را اشغال کردند، حتی حاکمیتی به‌وجود آوردند و با مردم افغانستان که آن حکومت را قبول نداشتند درگیر شدند. به‌واسطه این اشغالگری، شهرها، روستاها و تمام اماکن عمومی و شخصی مردم تخریب شد و میلیون‌ها انسان مجبور به مهاجرت و ترک سرزمین خودشان شدند و صدها هزار نفر هم به شهادت رسیدند، خُب، اینها نمی‌تواند با شکل حضور ایران قابل قیاس باشد.

در مورد آمریکایی‌ها هم، درست است که آنها در مرحله اول با موافقت سازمان ملل و به‌بهانه مبارزه با تروریست‌ها به افغانستان آمدند، ولی کم‌کم تبدیل به یک کشور اشغالگر شدند که در افغانستان جا خوش کرده است، مراکز نظامی را در اختیار خودشان گرفتند و آنها را به پایگاه نظامی خود تبدیل کردند و در انتخابات و امور افغانستان هم دخالت می‌کنند.

اما جمهوری اسلامی ایران در دوران جهاد، بدون هیچ توقعی آمد و کنار مردم افغانستان قرار گرفت. نیروهای ایرانی مثل مجاهدان افغان زندگی می‌کردند، نان خشک می‌خوردند و علیه اشغالگران می‌جنگیدند.

Image

عکسی قدیمی از شهید سپهبد سلیمانی کنار شهید احمد شاه مسعود و جمعی از مجاهدان افغانستانی

وقتی هم که تروریست‌های زیادی از نقاط مختلف جهان به افغانستان آمدند و شما می‌دانید که چقدر ویرانی و بدبختی برای مردم به‌بار آوردند، در سخت‌ترین زمان‌ها که هیچ‌کس به داد مردم افغانستان نرسید، باز همین‌ها بودند که آمدند و کنار مردم ایستادند. جمهوری اسلامی ایران در افغانستان نه پایگاه نظامی برای خود ایجاد کرد، نه جایی را به تصرف خود درآورد و نه در مسائل داخلی افغانستان دخالت کرد.

مجاهدین بزرگی مثل احمد‌شاه مسعود یا دیگر فرماندهان جهادی مقاومت افغانستان، در شرایط سخت، تنها ملجأ و پناه خود را نیروهای ایرانی می‌دانستند و من معتقدم اگر همکاری ایران و نیروی قدس نبود، نه احمد شاه مسعود موفق می‌شد نه آقای دوستم و نه اسماعیل‌خان و نه آقای محقق و نه دیگر چهره‌های عرصه جهاد افغانستان.

** فکر می‌کردیم عرصه مأموریت سپاه قدس فقط در افغانستان است

* شما خودتان سردار سلیمانی را از کجا و چطور شناختید؟

من سردار سلیمانی را از سال‌های 78‌ــ‌77 شناختم، آن‌هم به‌واسطه تغییر و تحولاتی که پس از فرماندهی ایشان در نیروی قدس به وجود آمد و ما این تغییرات را در صحنه میدانی افغانستان به‌وضوح می‌دیدیم.

اینها خودشان به‌سراغ مجاهدین می‌رفتند. همین نیروهای سپاه محمد که عرض کردم، از مجاهدین سابقی بودند که دست از جهاد کشیده بودند و گذران زندگی می‌کردند و از عرصه جهاد کنار رفته بودند، می‌رفتند آنها را پیدا می‌کردند و به عرصه جهادی برمی‌گرداندند.

خب، این یعنی شناختشان از مجاهدین افغانستان کامل بود، توانمندی آنها را می‌شناختند، مطالعه داشتند و برنامه‌ریزی کرده بودند، رفتند و اینها را از داخل و خارج افغانستان جمع کردند و کنار هم سازماندهی کردند و به آنها انگیزه دادند و فهماندند که "کشور شما در چه وضعیتی قرار دارد" و گفتند که "ما در کنار شما هستیم."

خیلی از این اتفاقات وقتی افتاد که سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس شد، البته قبل از آن هم کارهای بزرگی شده بود.

در همین مقاطع بود که ما نام سردار سلیمانی به گوشمان خورد که فردی جدید آمده است و با مردم افغانستان همکاری می‌کند. هر مجاهدی که می‌دیدیم به‌نحوی از ایشان تعریف می‌کرد.

عملکرد آنها طوری بود که ما در آن زمان فکر می‌کردیم عرصه مأموریت سپاه قدس فقط در افغانستان است، بعداً متوجه شدیم که در سطح دنیا اینها کار می‌کنند، یعنی طوری رفتار می‌کردند که ما فکر می‌کردیم همه نیروی قدس در افغانستان حضور دارد.



* یکی از مسائلی که راجع به سردار سلیمانی مطرح می‌شود نوع فرماندهی ایشان است، طی سال‌های گذشته گستره جبهه مقاومت ابعاد بیشتری به خود گرفته است و از ایران تا افغانستان،‌ عراق، سوریه، لبنان و یمن، کشورهایی هستند که عضو این جبهه هستند و در یک جاهایی مثل سوریه یا عراق اینها به هم نزدیک‌تر شده‌اند و کنار هم با دشمن می‌جنگند،

سؤال من در مورد ویژگی فرماندهی سردار سلیمانی در اینجاست که؛ چطور ایشان این جبهه گسترده با ملیت‌های مختلف را که طبیعتاً هر کدام فرهنگ خاص خودشان را دارند، فرماندهی کرد و کار را طوری جلو برد که همه این افراد مثل یک برادر با هم زندگی می‌کنند و کنار هم می‌جنگند؟

من فکر می‌کنم این مسئله از چند موضوع نشئت می‌گرفت؛ اول اشراف اطلاعاتی عمیقی بود که ایشان از منطقه داشت و ضرورت‌های هر کشور و مردمش را می‌شناخت و می‌دانست مثلاً افغانستان چه ضرورتهایی دارد و چه‌نوع همکاری باید در آن صورت بگیرد تا اعتماد آنها را به دست بیاورد، در عراق و سوریه و بقیه کشورها هم همین‌طور. ایشان دقیقاً روی این موضوعات اشراف داشت و بر اساس همین ضرورت‌ها برنامه‌ریزی می‌کرد و این در روح و جان مردم نفوذ می‌کرد.

شاید ما بعد از شهادت ایشان، این موضوعات را بهتر درک کنیم. سردار سلیمانی بعد از شهادت، زمین تا آسمان با سردار سلیمانی وقتی که زنده بود و ما می‌شناختیم متفاوت است.

موضوع دوم اخلاص و صداقت او بود. ما دیدیم وقی کشورهایی مثل سوریه، عراق و افغانستان مورد هجوم دشمنان قرار می‌گیرند، شهرها و خانه‌ها ویران می‌شود و مردم کشته و مجروح و یا آواره می‌شوند، در این شرایط کسی مثل سردار سلیمانی ناجی آنها می‌شود و در سخت‌ترین شرایط می‌رود و با اخلاص کامل کنار آنها می‌ایستد.

آمریکایی‌ها هم با بهانه مبارزه با تروریسم به عراق و افغانستان آمدند ولی هرگز نتوانستند صداقت خود را برای مردم افغانستان و عراق به اثبات برسانند.

امروز همه مردم از آنها ناراضی‌اند و معتقدند آنها برای اهداف خودشان به اینجا آمدند نه برای کمک به مردم ولی وقتی سردار سلیمانی و نیروهایش را می‌دیدند احساس می‌کردند که "اینها به‌خاطر ما آمده‌اند و به‌خاطر ما می‌جنگند."

مسئله دیگر این است که نیروی قدس وقتی برای کمک به مردم کشوری در برابر دشمن ظالم می‌رود، برایش شیعه و سنی، مسلمان و غیرمسلمان و یا تفاوت زبان و قومیت مطرح نیست، خب، چنین افرادی یقیناً بین مردم جایگاه بالایی پیدا می‌کنند.

** مردم افغانستان احساس می‌کردند سردار سلیمانی در قبال داعش از آنها حمایت می‌کند

* طبیعتاً به‌دلیل نوع کار و شیوه فعالیت نیروی قدس، مردم افغانستان در گذشته نباید شناخت چندانی از این نیرو داشته باشند؛ کما اینکه در خود ایران هم تا همین چند سال قبل، مردم، جز نام و یک سری اطلاعات کلی، شناخت امروز را از این نیرو نداشتند، این شناخت چطور به‌وجود آمد؟

در گذشته، افکار عمومی خیلی شناختی از سپاه قدس نداشت اما وقتی گفته می‌شد ایرانی‌ها یا بچه‌های سپاه آمدند، یک دلگرمی زیادی بین مجاهدین به‌وجود می‌آمد و آنها هم بدون نام و نشان و در واقع چراغ خاموش کار می‌کردند. نام این نیرو بعد از مسائل جنگ با داعش در سوریه و عراق بر سر زبان‌ها افتاد.

اخبار جنایات تروریست‌ها و تکفیری‌ها به گوش مردم می‌رسید و می‌دیدند که اتفاقاً بیشتر اهل‌سنت هستند که از وجود آنها آسیب دیدند. مردم می‌دانستند که اگر داعش در عراق و سوریه موفق شود به‌سراغ آنها هم خواهد آمد.

در این زمان توجهات به سپاه قدس و سردار سلیمانی بیشتر شد چون فهمیدند که تنها نیرویی که با صداقت و راستی مقابل چنین هجمه‌ای ایستاده است و یک‌تنه مبارزه می‌کند اینها هستند، یعنی مردم داخل افغانستان احساس می‌کردند که اگر چنانچه داعش به آنجا بیاید، سردار سلیمانی برای حمایت از آنها حاضر خواهد بود.

مردم در ته دل خود در سخت‌ترین شرایط که جز خدا را ندارند، احساس می‌کنند فردی که نه از نژاد آنهاست، نه هموطنشان است، کنار آنها خواهد بود.

یادم هست در مقطع جهاد با شوروی، یکی از سرداران سپاه که به افغانستان آمده بود، این‌قدر میان مردم محبوب بود که می‌گفتند "اگر روزی افغانستان آزاد شود، او باید رئیس جمهور ما باشد." این‌قدر که مردم افغانستان با او و نیروهایش احساس دوستی و نزدیکی می‌کردند.

اینها در سخت‌ترین شرایط کنار مردم بودند، مثل مردم غذا می‌خوردند، مثل مردم با حداقل امکانات زندگی می‌کردند و کنار مجاهدین علیه اشغالگران می‌جنگیدند.



** سردار قاآنی در سخت‌ترین شرایط در افغانستان بود

* بعد از شهادت سردار سلیمانی، جانشین ایشان یعنی سردار قاآنی به‌عنوان فرمانده نیروی قدس منصوب شدند که گفته می‌شود تسلط بالایی در حوزه افغانستان دارند، شما چه تحلیلی در این باره دارید و چقدر ایشان را می‌شناسید؟ و سؤال دیگر آنکه؛ آینده جبهه مقاومت را بعد از شهادت سردار سلیمانی چطور ارزیابی می‌کنید؟

سردار قاآنی از جمله همان افرادی است که اغلب در سخت‌ترین شرایط، خودش داخل افغانستان بود و مسئولین افغانستان را از نزدیک می‌شناسد.

او در زمان سختی‌ها کنار مردم افغانستان حضور داشت و من معتقدم بهترین فردی است که برای فرماندهی نیروی قدس انتخاب شد و شاید لااقل برای مردم افغانستان کسی بهتر از ایشان نباشد.

اما در ارتباط با جبهه مقاومت، من معتقدم وجود سردار سلیمانی یک برکت برای همه مردم دنیا بود اما شهادتش برکتش را چند برابر کرد. اگر یک روز ایشان به‌صورت فیزیکی در سنگرها حضور داشت، تحلیل می‌کرد، نقشه می‌ریخت، دفاع می‌کرد و می‌جنگید، امروز می‌بینیم که خونش همان تأثیر را حتی بیشتر دارد.

سردار سلیمانی در راه خدا شهید شد و تمام کارهایش به‌خاطر خدا و جهان اسلام و انسانیت بود.

کسانی که او را به شهادت رساندند انتظار داشتند این موج از بین برود ولی دیدیم که نه‌تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه این آنها بودند که با شکست بزرگی مواجه شدند. بعد از موشک‌باران پایگاه آمریکایی عین‌الاسد، این ترامپ بود که عقب‌نشینی کرد.

من معتقدم خون سردار سلیمانی نه‌تنها ایران، بلکه همه جهان اسلام را مصون کرده است و از این جهت جای هیچ نگرانی نیست.

* ممنون که وقت خودتان را برای انجام این گفتگو در اختیار ما قرار دادید.


https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/01/24/2241409

خبري اين روزها در كانالهاى خبري ماهواره اي بخش شده مبني بر برخورد محكم سردار قآاني با سخنكوي طالبان كه كفته بود ايران دخالت نكند،

https://www.youtube.com/watch?v=muUoSzDu98k

در سايتهاى رسمي ايران اين خبر ديده نشد = اكر راست باشد قابل توجه است و ذهنيتهاى حاكي از موضع رسمي ايران در برابر طالبان را اصلاح مي كند = اكر در واقع اينطور باشند
خبر مربوطه در دوسه دقيقه اول ويديو است
معلوم نيست نشر اين خب براى كاهش جو عليه خوشبيني به طالبان است؟ نه صدايي از جلسه است نه كزارشي از سايتهاى سباه؟!؟
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » شنبه جولاي 08, 2023 9:34 pm


اين تحقيق هم هرجند خيلي خلاصه است اما مفيد است = براى شناخت افغانستان و نواحي مرزي باكستان و جهات جغرافيايي و قومي و زباني و مذهبي و محيط رشد تروريستها
 


تحلیل مکانی-فضایی شکل گیری و فعالیت گروه های تروریستی در نواحی مرزی افغانستان با پاکستان 

نویسندگان:
علی اکبر دبیری
محمدرضا حافظ نیا
سید یحیی صفوی
محمد اخباری


منبع:

مطالعات شبه قاره سال یازدهم پاییز و زمستان 1398 شماره 37

http://ensani.ir/fa/article/download/406150

دانلود روي دكمه سبز

http://ensani.ir/fa/article/406150
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » شنبه جولاي 08, 2023 9:48 pm

برخى كارهاى طالبان جديد مطابق اعتقاد و رويه طالبان قديم


هشدار درباره عواقب تطهیر طالبان در ایران

عده ای درصدد هستندچهره جدیدی از تروریست های طالبان به نمایش بگذارند و وانمود کنند که آنها دست ازخشونت برداشته اند و قراراست اهل مسالمت باشند.این تلاش،در همین روزها با فجایعی که در افغانستان به دست طالبان اتفاق افتاده،مهرباطل خورده است.

Image

به گزارش «شیعه نیوز»، مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در یادداشتی که در کانال تلگرامی این روزنامه منتشر شده، نوشت: عده ای درصدد هستندچهره جدیدی از تروریست های طالبان به نمایش بگذارند و وانمود کنند که آنها دست ازخشونت برداشته اند و قراراست اهل مسالمت باشند.این تلاش،در همین روزها با فجایعی که در افغانستان به دست طالبان اتفاق افتاده،مهرباطل خورده است.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

هرچندتئوری پردازان ،مسئولان دستگاه سیاست خارجی ایران و رسانه های وابسته به آنها تلاش می کنند تسلط گروه تروریستی طالبان بر افغانستان را یک شکست برای آمریکا جلوه بدهند ولی واقعیت این است که با این رویداد مرحله جدیدی از توطئه آمریکا در منطقه آغازشده است.
عده ای درصدد هستند چهره جدیدی از تروریست های طالبان به نمایش بگذارند و وانمود کنند که آنها دست از خشونت برداشته اند و قرار است اهل مسالمت باشند.

این تلاش،در همین روزها با فجایعی که در افغانستان به دست طالبان اتفاق افتاده،مهرباطل خورده است. عوامل طالبان به مجرد ورود به شهرهای شیعه نشین،پرچم های عزای حسینی را به زیرکشیدند و پرچم های طالبان را جایگزین آنهاکردند. البته بعدا به دستور رهبران خود اجازه نصب پرچم های حسینی را هم دادند.

دربدخشان،دختران را به زور از والدینشان جدا کردند و برای بهره برداری جنسی با خود بردند. زنان را به جرم اینکه بدون همراهی مرد محرم از خانه بیرون آمده بودند کتک زدند و تعدادی از سرانشان در نطق هایی که داشتند وعده ریشه کن ساختن هزاره ها و سایرشیعیان و حتی ایرانیان راتحت عنوان رافضی و مجوس دادند.اینها یعنی واقعیت گروه تروریستی طالبان تغییری نکرده و آنچه رهبرانشان می گویند و به مسئولین ایرانی وعده داده اند،نوعی پنهان کردن چهره واقعی این گروه خشن و جنایتکار ست.اقتضای ریشه فکری و اعتقادی طالبان نیز همین است که در اقدامات خشن روزهای گذشته دیده شده و در سالهای آغازین پیدایش این گروه هم با به شهادت رساندن حجت الاسلام عبدالعلی مزاری و دیپلمات های ایرانی کنسولگری مزارشریف و محمودصارمی خبرنگارخبرگزاری جمهوری اسلامی درمزارشریف عملا به نمایش گذاشته شد.متاسفانه رسانه ملی ما این فجایع را سانسور می کند و مردم ما ناچارند آنها را از ماهواره ها و فضای مجازی ببینند.
اکنون نیزسلطه گروه تروریستی طالبان برافغانستان،یک سلطه نامشروع است.آنها با آراء مردم به قدرت نرسیده اند و پیروزیشان مرهون تبانی با ارتش و خریدن روسای قبایل بود.این گونه به قدرت رسیدن،چیزی نیست که برای دولت جمهوری اسلامی ایران مجوزی جهت به رسمیت شناختن حکومت طالبان باشد.

علاوه بر اینها کاملا روشن است که تحولات کنونی افغانستان براساس یک توطئه طراحی شده برای استقرارهمسایه ای به ظاهر ملایم ولی باچهره ای خشن است که پنهان شده تا کاملا به قدرت برسد و سپس به ماموریت خود علیه جمهوری اسلامی ایران عمل کند. طراح،آمریکاست و تامین کننده بودجه ارتجاع عرب.

ما اکنون همسایه ای داریم که ترکیبی از تروریست های طالبان،داعش،النصره،القاعده و...می باشد. این همسایه می خواهد انتقام شکست هایی که از حاج قاسم سلیمانی و مدافعان حرم در سوریه و عراق ولبنان خورده است را از ما بگیرد،همسایه ای که اظهار دوستی می کند ولی چهره واقعی خود را برای فریب دادن ما پنهان کرده است.

https://www.shia-news.com/fa/news/259454

برداشتن برجمهاى عزاداراى حسيني و جايكزين كردن برجم طالبان

https://www.shia-news.com/files/fa/news ... 46_777.mp4
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » دوشنبه جولاي 10, 2023 6:46 am


   تصاویر/ عزاداری عاشورای حسینی در مزار شریف افغانستان با حضور طالبان



تصاویر/ عزاداری عاشورای حسینی در مزار شریف افغانستان
هزاران تن از عزاداران حسینی از نواحی مختلف شهر مزارشریف از صبح امروز پنج شنبه(28 اسد) و همزمان با عاشورای حسینی(ع)، با پیمودن صدها متر راه به روضه شریف رسیدند و قرار است تا ساعتی دیگر مراسم عزاداری سید الشهدا در صحن روضه منسوب به حضرت علی (ع) در مرکز این شهر برگزار گردد.
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image

https://www.shia-news.com/fa/news/259501
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه جولاي 11, 2023 6:43 am


  تغییر پوشش خبرنگاران خارجي زن بعد از تسلط طالبان بر افغانستان


Image

پوشش خبرنگار سی ان ان و الجزیره پس از تصرف افغانستان توسط طالبان تغییر کرد.
به گزارش اسپوتنیک، ویدئویی از تغییر پوشش کلاریسا وارد، خبرنگار سی ان ان در افغانستان پس از تسلط طالبان بر این کشور در فضای مجازی منتشر شده است که مورد توجه و انتقاد کاربران بسیاری نیز قرار گرفته است و اما این اتفاق به فاصله چند روز برای بار دیگر برای خبرنگار زن الجزیره رخ داد و از ویدئوهای پربازدید فضای مجازی شده است.

Image

کاربران این اتفاقات را از اولین تغییرات حضور طالبان در افغانستان می‌دانند و ضمن ابراز تاسف از وضعیت نابسامان مردم افغانستان و آواره شدن شهروندان این کشور عنوان می‌کنند چرا باید یک کشور این چنین تغییر دولت دهد و کشور خود را به راحتی به بیگانگان بسپارد و مردمش در کشورهای همسایه آواره شوند؟!

این کاربران معتقدند این واقعه‌ی تلخ به هیچ شکلی برای مردم افغانستان قابل جبران نیست و تنها کاری که می‌توانند در این شرایط انجام دهند ابراز همدردی با این مردم آسیب دیده است.


https://ir.sputniknews.com/misc/202108198178114
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » سه شنبه آگوست 22, 2023 11:10 pm

عاشوراى افغانستان با حضور طالبان
 
 



Image
از شهرهای مختلف افغانستان از جمله كابل مزارشریف، قندهار، غزنی، هرات، بامیان، دایکندی نیز گزارش رسیده است که مراسم عاشورای امسال با حضور گسترده مردم در امنیت کامل برگزار شده است.

کابل - ایرنا - آئین عزاداری عاشورای حسینی «ع» امروز پنجشنبه در سراسر افغانستان از جمله کابل پایتخت این کشور در تکایا و مساجد مختلف شهر کابل با عظمت و حضور گسترده زنان و مردان عاشق اهلبیت ع برگزار گردید.

به گزارش ایرنا، مسجد قرآن وعترت «ع» امروز (پنجشنبه) شاهد حضور گسترده زنان، مردان، جوانان و کودکان شیفته اهلبیت و پیروزان حضرت امام حسین ع بود که مراسم سخنرانی، نوحه سرایی، روضه و آیین گهواره کشی حضرت علی اصغر «ع» بود.

حجت الاسلام و مسلمین عبدالله افضلی عضو شورای علمای افغانستان در مراسم ابعاد مختلف قیام امام حسین «ع» و درس‌های عاشورا را برای شرکت کنندگان توضیح داد و تأکید کرد که مشکلات جهان اسلام تنها با درس هایی از مکتب اهلبیت و عاشورا ممکن است.

وی گفت که ایستادگی در برابر ظلم، ستم و تجاوز با روش مبارزه و قیام امام حسین «ع» راه نجات جامعه امروز در جهان است و ملت ها باید با مطالعه این مکتب و پیروری از امام حسین ع سرنوشت خود حاکم شوند.

احمدعلی احمدزاده یکی دیگر از علمای افغانستان در این مراسم روضه حضرت علی اصغر «ع» را برای مردم و حاضرین در مراسم روز عاشورا زمزمه کرد و هم زمان با آن آیین گهواره کشی حضرت علی اصغر نیز برگزار شد.

از شهرهای مختلف افغانستان از جمله مزارشریف، قندهار، غزنی، هرات، بامیان، دایکندی نیز گزارش رسیده است که مراسم عاشورای امسال با حضور گسترده مردم در امنیت کامل برگزار شده است.

برخی از مقامات طالبان نیز در این مراسم ها در کابل و شهرهای دیگر افغانستان نیز حضور یافتند و در باره تاریخ و درس‌هایی که می شود از عاشورا گرفت صحبت کرده اند.

این نخستین سال مراسم محرم است که پس از ۲۰ سال همزمان شده است با سقوط دولت محمداشرف غنی و حاکمیت دوباره طالبان بر پایتخت افغانستان و این مراسم مذهبی با امنیت کامل و همکاری افراد طالبان برای امنیت آن برگزار گردیده است.

https://www.irna.ir/news/84442375

   برخی از مقامات طالبان نیز در این مراسم ها در کابل و شهرهای دیگر افغانستان نیز حضور یافتند و در باره تاریخ و درس‌هایی که می شود از عاشورا گرفت صحبت کرده اند.



Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image

https://af.shafaqna.com/FA/472370

Image
Image
Image
Image
Image

https://af.shafaqna.com/FA/472340

برگزاری مراسم روز عاشورای حسینی با حضور پرشور زنان در روضه سخی مزارشریف+تصاویر

شفقناافغانستان -مراسم روز عاشورای حسینی هم اکنون در روضه شریف مزارشریف با حضور هزاران مشتاق حسینی برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری شفقناافغانستان؛ مزارشریف امسال نیز همانند سال‌های گذشته شاهد حضور گسترده و باشکوه زنان بلخی در بین عزاداران حسینی در روضه‌ی منسوب به حضرت علی (ع) است. زنانی که برای گرامی‌داشت قیام امام حسین (ع) گردهم آمده‌اند. این زنان با طی کردن صدها متر راه، خود را به روضه سخی رساندند.

روضه‌ی شریف امسال نیز شاهد حضور پرشور زنان بلخی در میان عزاداران است؛ زنانی که به گفته‌ی خودشان بخاطر احیا و گرامی‌داشت عاشورای حسینی و دلداری حضرت زینب (س) در کنار مردان در این مراسم شرکت کرده‌اند.

زنان بلخی می‌گویند که ساعت‌ها مسیر را پیاده طی کرده‌اند تا در عزای حسینی شرکت و دین خود را در برابر این قیام ادا کنند.

آنان می‌گویند که زنان در حین قیام حسینی، نقش حمایوی و پس از شهادت سیدالشهدا و یارانش نیز نقش تبلیغی داشتند؛ بنابراین زنان امروز نیز می‌خواهند در کنار مردان نقش دینی خود را در امر رساندن پیام قیام امام حسین (ع) ادا کنند.

در میان این زنان، اقشار مختلف پیر، جوان، کودک، طلاب، دانشجویان، کارمندان دولتی و سایر اقشار از نواحی ۱۲ گانه شرکت دارند.

زنان اشتراک‌کننده در این مراسم تاکید دارند که حضور آنان در عاشورای حسینی نشان داد که زنان منحیث نیمی از پیکر جامعه در برپایی دین اسلام وظیفه‌ی مهمی دارند؛ گاهی وظیفه‌ی پرستاری، گاهی مسوولیت یاری، سرپرستی و تبلیغ دین را مانند حضرت زینب سلام الله، به‌عهده دارند و آنان امروز نیز زنان عاشورایی را الگو گرفته‌اند.

این در حالی است که همه ساله زنان در مزارشریف در کنار مردان در مراسم عزاداری حسینی در روضه شریف شرکت می‌کنند.

لازم به ذکر است که طالبان امنیت مراسم عزاداری حسینی را در شهر مزارشریف و دیگر شهرهای افغانستان به عهده گرفتند و تاکنون گزارشی از حملات انتحاری و حمله به عزاداران حسینی گزارش نشده است.

Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image
Image

https://af.shafaqna.com/FA/472179
تجلیل و گرامی داشت از عاشورای حسینی در کابل +تصاویر

Image

شفقنا افغانستان – تجلیل و گرامی داشت از عاشورای حسینی سال۱۴۴۳ هجری قمری در حوزه علمیه جامعة الاسلام و دفتر-کابل-مرجع فقید سعید حضرت آیت الله العظمی محقق‌کابلی(ره) زیر نظر مرجع عالی‌قدر حضرت آیت الله العظمی فاضلی بهسودی(مدظله العالی) با حضور گسترده‌ای مردم عزتمند وشریف کابل، با روضه‌خوانی و سخنرانی حضرت حجت الاسلام و المسلمین الحاج استاد عالمی و صرف نذر به پایان رسید.

Image
Image
Image
Image
Image

https://af.shafaqna.com/FA/472268
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه ژانويه 10, 2024 10:48 am

یکی از اعضای گروه طالبان امروز (سه شنبه) در استان مرکزی بامیان افغانستان به مسجد رفته و در مراسم عزاداری حضرت امام حسین «ع» نوه پیامبر گرامی اسلام شرکت و سخنرانی کرد.
این عضو گروه طالبان در این مراسم گفت که شماری از افراد به تعصبات مذهبی دامن زده مسلمانان افغانستان را به شیعه و سنی تقسیم بندی می کنند.
وی افزود که ما یک مسلمان هستیم و امام حسین «ع» نوه حضرت رسول خدا است و در حقیقت ما اهل تسنن در برابر حق اهلبیت پیامبر (ص) سستی و کاهلی کرده ایم. این عضو گروه طالبان می گوید که خوشا سعادت شما که در چنین روزهای در مسیر درست در حرکت هستید و عزاداری می کنید.
عضو طالبان می گوید که امروز افغانسان ما کربلای دوم گردیده است زیرا امت پیامبر (ص) هستیم و افغانستان ما در این وضعیت قرار دارد و مردم ما بی خانمان، بی سرپرست شده اند.
وی گفت که از جاده می گذشت و عزاداران وی را دعوت کردند و وی نیز به احترام محرم الحرام به مسجد آمده و آمادگی برای سخنرانی بیشتر در این مراسم را ندارد.
https://www.mashreghnews.ir/news/1260301
حزب الله افغانستان: با آمدن طالبان نگران تأمین امنیت عاشورا نیستیم/ تکفیری‌ها در نظام جدید به اهداف خود نمی‌رسند
دبیرکل حزب الله افغانستان گفت که مسئولین امارت اسلامی در هرات وعده داده‌اند که با تمام قدرت امنیت مراسم مذهبی عاشورا را تأمین می‌کنند و مردم می‌توانند آزادانه بدون کوچکترین نگرانی مراسم خود را برگزار کنند و با این اطمینان نیز مراسم عزای امام حسین علیه السلام در حال برگزاری است.
دبیرکل حزب الله افغانستان تاکید کرد: طالبان گفته است که در مقابل افراط گرایی و کسانی که خواسته باشند از آدرس مذهب، دین و قرآن تنش ایجاد کنند می‌ایستیم چرا که حکومت ما حکومت اعتدال است و همه اقوام و همه مذاهب در نظام امارت اسلامی می توانند آزادانه فعالیت های مذهبی خود را داشته باشند.
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/05/28/2556764
امام جمعه شیعیان قندهار از مردم این کشور خواست تا نگرانی از به قدرت رسیدن طالبان نداشته باشند و تاکید کرد که با حاکمیت این گروه امنیت تامین خواهد شد.
طاهری افزود: چنان امنیتی ببینید که اگر طلای شما در خیابان بیفتد کسی آن را برندارد، هیچ ترس و نگرانی نداشته باشید.
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/05/27/2556408

طاهری خطاب به مردم این کشور گفت: به هر ترتیب، به همه مومنین بگویید که خاطرجمع باشید، خود را دربه‌در و مهاجر نکنید. به سرزمین بیگانه نروید، خود را آواره نکنید چرا که آوارگی سخت است.
وی تصریح کرد: من از همه خواهش می کنم که آرام نشسته و زندگی کنید، من قول می‌دهم که امنیت خواهد آمد، کار و بار شما درست خواهد شد و حتی از گذشته هم رونق بیشتری خواهد گرفت، اگر حتی شب درِ خانه شما باز باشد یا روز اگر مغازه خود را رها کرده برای نماز به مسجد بروید کسی تعرضی نخواهد داشت.


طالبان:

امام حسین بزرگترین فداکاری در تاریخ اسلام

http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=168072
وثیق گفت: اهل بیت پیامبر و اصحاب ایشان به شدت در قلب ما جای دارند و جزء اعتقادات ما هستند؛ ما نیز هیچ تضاد و دشمنی با اهل تشیع نداریم و آنها را هم وطن و برادر خود می‌دانیم.
وثیق در ادامه اظهارداشت که اهل سنت از روز عاشورا به عنوان یک روز خاص در جهان اسلام تجلیل می‌کنند، اما مراسم خاصی در این روز ندارند ولی اهل تشیع مراسم خاص مانند سینه‌زنی برگزار می‌کنند و ما با مراسم آن‌ها هیچ مشکلی نداریم.


طوايف مختلف شيعيان در افغانستان
درصد شیعیان افغانستان در حدود ۲۵٪ تا ۳۰٪ جمعیت این کشور برآورد شده است. در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۸۲شمسی ، برای اولین بار، مذهب شیعه در افغانستان به رسمیت شناخته شد. هزاره بزرگترین قوم شیعه و سادات، هراتی‌ها، قزلباش‌ها و گروه‌هایی از بلوچ‌ها، تاجیک‌ها و پشتون‌ها دیگر اقوام شیعه هستند.
https://www.iribnews.ir/fa/news/3195366


شركت طالبان در مراسم عاشورا

Image

https://www.irna.ir/news/84440379

   برگزاری مراسم (زنجيرتيغ زني) عاشورا بین مردم هزاره در کابل

https://www.aa.com.tr/fa/%D8%A7%D9%81%D ... 84/2340325

توجه به اين كزارشها به معني سطحي نكري و فراموش كردن سابقه ولاحقه طالبان نيست، اما اتفاق امنيت عاشورا و شيعيان و اماكن ديني شان به اين وسعت در افغانستان بديده بسيارمهم و ارزشمندي است و ان شاء الله كه استمرار يابد = حالا طالبان نيتش هرجه باشد از روي ناتوان سياسي دركيري باشيعيان يا بخاطر تسلط بي دردسر  يا اصلاح رويه و عبرت از كذشته ووو باشد = نتيجه اش براى شيعيان و مردم افغانستان خوب است
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه ژانويه 10, 2024 11:26 am


اعتراض‌ها به پایین آوردن پرچم سه رنك ملی افغانستان؛‌
طالبان: برای ما نظام مهم است، رنگ پرچم اهمیتی ندارد


یکی از نمایندگان گروه طالبان در پی اعتراض‌های مردمی به پایین آوردن پرچم ملی توسط برخی از نیروهای این گروه گفته است آنها مشکلی با پرچم سه رنگ افغانستان ندارند.

Image

یکی از نمایندگان گروه طالبان در پی اعتراض‌های مردمی به پایین آوردن پرچم ملی توسط برخی از نیروهای این گروه گفته است آنها مشکلی با پرچم سه رنگ افغانستان ندارند.

به گزارش خبرگزاری جمهور؛ مولوی محمدصابر صابری، نماینده کمیسیون نظامی گروه طالبان در ولایت خوست با ظاهرا شدن در تلویزیون گفت: "جنگ ما برای ایجاد دولت اسلامی بود. مبارزه ما برای برپایی نظام اسلامی بود. برای ما نظام مهم است، رنگ پرچم اهمیتی ندارد."

او همچنین گفته است که در رابطه به پرچم، "رهبری امارت اسلامی" در آینده تصمیم خواهد گرفت.

در شبکه‌های اجتماعی ویدئوهایی منشتر شده است که نشان می‌دهد افراد گروه طالبان موترهایی را که پرچم‌ سه رنگ حمل می‌کرد متوقف می‌کنند، پرچم را برداشته، و راننده را با خشونت کنار می‌کشند.

گروه طالبان، صبح روز یکشنبه (24 اسد) وارد کابل شدند و تا عصر همان‌ روز وارد ارگ ریاست جمهوری شدند و پرچم ملی افغانستان را از سر دروازه ارگ ریاست جمهوری نیز پایین کشیدند و پرچم خود را بر‌افراشتند.

اعتراض‌ها در شمار نسبتا کم از خوست آغاز شد، بعدا به جلال‌آباد رسید و امروز پنجشنبه، تعداد بیشتری از زنان و مردان جوان شهر کابل، پرچم سه رنگ را حمل کرده، "زنده باد افغانستان" شعار دادند و راه‌پیمایی کردند. برخی از گزارش‌ها حاکی از تجمعات مشابه‌ای در چند منطقه دیگر است.

بی بی سی نوشت که در جریان اعتراض‌های روزهای گذشته صدای شلیک گلوله شنیده شده، گزارش شده دستکم یک نفر کشته شده و چندین تن دیگر زخمی شده است.

پنج روز از تصرف گروه طالبان بر کابل می‌گذرد. شهر عمدتا آرام است اما هجوم مردم به میدان هوایی و تلاش آنها به خروج از افغانستان باعث هرج‌ومرج در نزدیکی میدان هوایی شده است. طالبان گفته اند که نیروهای خارجی برای متفرق کردن مردم شلیک‌های هوایی کرده اند.

گفتنی است که پنج روز قبل، گروه طالبان وارد کابل شدند. محمداشرف غنی رئیس جمهور پیشین با 52 تن از همکاران نزدیکش به امارات عربی فرار کرده پناهنده شدند.

http://www.jomhornews.com/fa/news/141817/
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه ژانويه 28, 2024 5:31 pm


   طالبان تعقیب و بازداشت افراد در فهرست سیاه خود را آغاز کرده است


طالبان جست و جو برای یافتن کسانی که برای نیروهای ناتو یا دولت قبلی افغانستان کار می‌کردند را تشدید کرده اند.


یک سند سازمان ملل حاکیست که طالبان جست و جو برای یافتن کسانی که برای نیروهای ناتو یا دولت قبلی افغانستان کار می‌کردند را تشدید کرده اند.


به گزارش خبرگزاری جمهور به نقل از بی بی سی؛ این سند می‌گوید که نیروهای طالبان خانه به خانه برای یافتن "اهداف" خود می روند و اعضای خانواده های آنها را تهدید می کنند.

گروه طالبان از زمان تصرف کابل قول داده که "به دنبال انتقام جویی نیست."

با این حال این نگرانی وجود دارد که طالبان از زمانی که در دهه ۱۹۹۰ در قدرت بود تغییر چندانی نکرده.

اخطار تازه درباره طالبان در سند محرمانه ای که "مرکز نروژی تحلیل جهانی" (آر اچ آی پی تی او) برای سازمان ملل تهیه کرده آمده است.

کریستیان نِلمان مدیر این گروه به بی بی سی گفت: "افراد خیلی زیادی هستند که هم اکنون توسط طالبان هدف گرفته می شوند و این خطر خیلی واضح است."

"به صورت مکتوب ثبت شده که اگر این افراد خود را تسلیم نکنند، طالبان اعضای خانواده های آنها را دستگیر، بازجویی، محاکمه و مجازات خواهند کرد."

او هشدار داد کسانی که در فهرست سیاه طالبان هستند در معرض خطر جدی قرار دارند و احتمال اعدام های گسترده وجود دارد.

بنا بر این گزارش، افرادی که در نهادهای نظامی، پلیس و امنیتی فعال بوده اند به ویژه در معرض خطر قرار دارند.

این گزارش که روز چهارشنبه (28 اسد) تدوین شده در اختیار نهادها و افرادی قرار گرفته که با سازمان ملل متحد همکاری می کنند.

این در حالیست که طالبان روز سه شنبه این هفته عفو عمومی صادر کرد و از کارکنان دولت از جمله زنان خواست به فعالیت‌های خود ادامه بدهند.

برخی ناظران می گویند که طالبان یک کارزار پیشرفته روابط عمومی به راه انداخته است تا نظر مثبت افغان‌ها و جامعه بین المللی را جلب کنند.

گزارش گروه نروژی محتوای نامه‌ای را فاش کرده است که گفته می شود به فردی فرستاده شده بود که این هفته در آپارتمان خود در کابل به ظن نقش داشتن در عملیات ضدتروریستی در حکومت سابق دستگیر شده است.

کمیسیون نظامی «امارات اسلامی افغانستان» در نامه یاد شده نوشته است که فرد بازداشت شده به عنوان بخشی از کار خود به بریتانیا سفر کرده بود که "حکایت از آن دارد که شما با امریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها رابطه‌ای عالی داشته ای."

نامه می افزاید: "اگر خودت را به این کمیسیون معرفی نکنی اعضای خانواده ات به جای تو بازداشت خواهند شد و شما مسئول پیامدهای آن خواهی بود. با شما و خانواده ات بر اساس قوانین شریعت برخورد خواهد شد."

نام فرد بازداشتی در این نامه برای محفوظ ماندن هویت وی پاک شده است.

بازداشت مقام های سابق

در تحولی دیگر، یک مقام ارشد امنیتی سابق با ارسال پیامک به برخی روزنامه نگاران گفته است که طالبان اسناد محرمانه دولتی را به دست آورده و در حال بازداشت مقامات و کارمندان نهادهای امنیتی حکومت سابق است.

ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، روز چهارشنبه در پاسخ به سوالی در مورد گزارش های حاکی از آدم ربایی و قتل در مناطق تحت تسلط طالبان گفت: "هیچکس نباید بتوان کسی را بدزدد و ما روز به روز بر امنیت کشور خواهیم افزود."

او مدعی شد: "کسی در خانه های آنان را نمی زند و نمی پرسد که کجا کار کرده اید. آنها در امنیت خواهند بود و کسی آنان را بازجویی یا تعقیب نخواهد کرد."

گفتنی است که نیروهای امارت اسلامی روز یکشنبه (24 اسد) زمانی که محمداشرف غنی از کشور فرار کرد،‌ وارد کابل شد و کنترل ارگ ریاست جمهوری را به دست گرفتند.

http://www.jomhornews.com/fa/news/141820

طالبان یکی از بستگان یک روزنامه نگار را به قتل رساند


نیروهای طالبان یکی از بستگان یک روزنامه نگار که در تعقیب او بودند را کشته و یک نفر دیگر را به شدت زخمی کرده اند.

به گزارش خبرگزاری جمهور؛ اعضای طالبان درحال انجام جست و جوی خانه به خانه در شهر هرات در غرب کشور بودند تا یک خبرنگار شبکه آلمانی دویچه وله که اکنون در آلمان کار می کند را پیدا کنند.

سایر بستگان این روزنامه نگار از دست طالبان فرار کرده اند.

پیتر لیمبورگ مدیر کل دویچه وله گفت: "کشتن یکی از بستگان نزدیک یکی از ادیتورهای ما دیروز به دست طالبان در هرات یک تراژدی غیرقابل درک است، و گواهی بر خطر شدیدی است که کلیه کارمندان ما و خانواده های آنها در افغانستان با آن روبرو هستند."

وی افزوده:"واضح است که طالبان جست و جوی سازمان یافته برای پیدا کردن روزنامه نگاران در کابل و سایر ولایات را شروع کرده اند. وقت تنگ است!"

بر اساس گزارش‌ها،‌ طالبان در هفته های اخیر به خانه های حداقل سه روزنامه نگار دویچه وله حمله کرده اند.

امارت اسلامی تاکنون به گونه رسمی در این باره چیزی نگفته است.

این در حالی است که یک سند سازمان ملل حاکیست که طالبان درحال تشدید عملیات جست و جو برای یافتن کسانی است که برای ناتو و نیروهای امریکایی کار کرده اند.

این سند می‌گوید که نیروهای طالبان خانه به خانه برای یافتن "اهداف" خود می روند و اعضای خانواده های آنها را تهدید می کنند.

اخطار تازه درباره طالبان در سند محرمانه ای که "مرکز نروژی تحلیل جهانی" (آر اچ آی پی تی او) برای سازمان ملل تهیه کرده آمده است.

کریستیان نِلمان مدیر این گروه گفته: "افراد خیلی زیادی هستند که هم اکنون توسط طالبان هدف گرفته می شوند و این خطر خیلی واضح است."

به گفته او "به صورت مکتوب ثبت شده که اگر این افراد خود را تسلیم نکنند، طالبان اعضای خانواده های آنها را دستگیر، بازجویی، محاکمه و مجازات خواهند کرد."

او هشدار داد کسانی که در فهرست سیاه طالبان هستند در معرض خطر جدی قرار دارند و احتمال اعدام‌های گسترده وجود دارد.

بنا بر این گزارش، افرادی که در نهادهای نظامی، پلیس و امنیتی فعال بوده اند به ویژه در معرض خطر قرار دارند.

امارت اسلامی درباره این گزارش نیز تاکنون چیزی نگفته است.

اما ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان، روز چهارشنبه در پاسخ به سوالی در مورد گزارش های حاکی از آدم ربایی و قتل در مناطق تحت تسلط طالبان گفت: "هیچکس نباید بتوان کسی را بدزدد و ما روز به روز بر امنیت کشور خواهیم افزود."

وی گفت: "کسی در خانه های آنان را نمی زند و نمی پرسد که کجا کار کرده اید. آنها در امنیت خواهند بود و کسی آنان را بازجویی یا تعقیب نخواهد کرد."

گفتنی است که نیروهای امارت اسلامی روز یکشنبه (24 اسد) زمانی که محمداشرف غنی از کشور فرار کرد،‌ وارد کابل شد و کنترل ارگ ریاست جمهوری را به دست گرفتند.

http://www.jomhornews.com/fa/news/141821/
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه ژانويه 28, 2024 5:44 pm


نقش داكتر عبدالله در استقرار طالبان


علیرغم نقدهایی که بر آقای صالح و کارنامه او وجود دارد، عقلانیت سیاسی و فرهنگ موقعیت اقتضا می کند که دست از سر او باید برداشت و به داکتر عبدالله باید چسپید. برای این که آقای صالح هر چه بود، حالا به آمر صاحب احمد مسعود بیعت کرده است و تمامی ظرفیت هایش را در خدمت جبهه مقاومت قرار داده است.

بدون هیچ شبهه ای داکتر عبدالله از پروژه تسلیم کردن قدرت به طالبان آگاهی داشت، برای این که در جریان مذاکرات ۱۸ ماهه آمریکا با طالبان، جناب داکتر یک ضلع مثلث گفتگو با این گروه بود و خلیلزاد جزییات مذاکرات با طالبان را برای وی انتقال می داد. وی با سوهٔ استفاده از اعتماد ساکنان جغرافیای مقاومت بزرگان این حوزه و نهادهای مرتبط به آنهارا را فریب داد. لْب کلام این که داکتر در تسلیم کردن قدرت به طالبان نقش تعیین کننده داشت.

حالا وی وارد فاز دیگری از خنجر زدن به ارزش ها و منافع حوزه ما شده است. مطابق به داده های موثق وی در توافق باطالبان مصمم است تا زمینه مشروعیت بین المللی طالبان را فراهم کند و آنهارا از مرحله دشوار فقدان مشروعیت گذار بدهد. البته در شکل گیری این توافق پنهانی (خیانت به حوزه ما) برعلاوه انگیزه های قومی، منافع شخصی او هم نقش دارد، برای این که طالبان به وی وعده داده اند که در حکومت شان اورا نادیده نمی گیرند و پستی در اختیار او قرار خواهند داد.

به همین منظور وی از کابل خارج نشد و همانند امیر اسماعیل خان و دیگران کشور را ترک نکرد. او حتی آقای کرزی را که قصد پناهنده شدن به سفارت ایران را داشت، مانع شده و از خارج شدن بسیاری از اعضای کابینه غنی از کشور جلوگیری کرده است. وی در زمینه امنیتی و خنثی سازی امکان شورش های مطالباتی مردم علیه طالبان در کابل، به این گروه مشوره می دهد تا موضوع به رسمیت شناختن آنها از سوی جامعه جهانی با چالشِ جدی مواجه نشود. خلاصه کلام این که برای ضربه زدن به مرکز مقاومت ملی- پنجشیر- وی تمامی ظرفیت های خودش را بسیج نموده و در اختیار طالبان گذاشته است.

http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=168052
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه ژانويه 28, 2024 5:55 pm


خلع سلاح در اقوام غير بشتون حتى طالبان غير بشتون اعمال مي شود


به کارمندان وزارت مخابرات که مربوط به قوم های تاجیک به خصوص وطنداران بدخشی، تخاری، بغلانی، کاپیسایی، پروانی و پنجشیری می شوند از طرف طالبان گفته شده است، برای شما نیاز نیست دیگر به کار خود بیایید. الی امر ثانی همه از وظیفه برکنار هستید.
این در حالی است که طالبان پشتون، طالبان بدخشی را در بازرسی سرکوتل خیرخانه خلع سلاح کرده اند و برای شان گفته اند شما مسلح داخل کابل شده نمی توانید.


http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=168077
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه ژانويه 28, 2024 6:03 pm


   طالبان ضمن توسعه تجارت با هند اما از طریق پاکستان را متوقف کرد


https://www.barkhat.news/economic/16294 ... h-pakistan
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه ژانويه 28, 2024 6:50 pm

بنا بود ملابردار به كابل بيايد اما بجايش ملاخواهر (انس حقاني) آمده است

انس حقانی عضو رهبری گروه طالبان،‌ وارد کابل شده و با شماری از سیاسیون دیدار کرده است.

تصوير
به گزارش خبرگزاری جمهور؛ آقای حقانی پس از ورود به کابل با حامد کرزی رئیس جمهور پیشین و داکتر عبدالله عبدالله رئیس شورای عالی مصالحه ملی دیدار کرده است.

تاهنوز جزییاتی از این دیدار دردست نیست.

امارت اسلامی تاکنون به گونه رسمی در این باره چیزی نگفته است.

این در حالی است که روز گذشته (سه‌شنبه 26 اسد)، ملا عبدالغنی برادر، معاون گروه طالبان و رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر،‌ دوحه را ترک و وارد قندهار شد.

شماری از اعضای ارشد گروه طالبان به شمول مولوی عبدالحکیم، شهاب الدین دلاور، ملا فاضل، ملا خیرالله خیرخوا، مولوی عبدالسلام حنفی، همراه ملا برادر وارد قندهار شدند.

گفتنی است که پس از فرار محمداشرف غنی از کشور، حامد کرزی، عبدالله عبدالله و گلبدین حکتمیار، شورای هماهنگی را تشکیل داده‌اند. این شورا به هدف بازگرداندن آرامش در کابل و مدیریت روند انتقال قدرت شکل گرفته است.

حامد کرزی وعبدالله عبدالله شام روز دوشنبه در یک پیام مشترک اعلام کردند که تلاش‌های‌شان برای حفظ آرامش در پایتخت ادامه دارد.

http://www.jomhornews.com/fa/news/141796/

اصطلاح ملاخواهر طنز بجهت قرينه بودن است

آیا اين امر نشانه اين است كه اختلافات داخلی میان طالبان کلید خورده است؟


تصوير
شفقنا افغانستان – قرار بود که ملا برادر روز چهارشنبه از قندهار به کابل سفر کند، اما این اتفاق نیفتاد.

تصور میشود که با ورود انس حقانی به کابل، معادلات قدرت در بین طالبان تغییر کرده است.

اساسا همین مطلب که ملا برادر به قندهار رفته و انس به کابل، خود محل بحث است.

اختلاف غلجایی – درانی، علاوه بر اینکه طالبان را گرفتار گسست های عمیق داخلی می‌کند، ممکن است کشور را هم درگیر جنگ جدیدی کند.

انس حقانی نیروهای شبکه حقانی را در کابل مستقر کرده و مرکزیت آنها در ساختمان مربوط به زون شمشاد امنیت ملی (کنار ساختمان خاتم النبیین و نبش کوچه تلویزیون تمدن) است.

حقانی، مخالف آمدن ملابرادر به کابل است. اختلاف میان حقانی ها و ملا برادر بسیار عمیق است.
بخشی از آن مربوط به اختلاف غلجایی- درانی است و بخشی مربوط به تفاوت های فکری و مبنایی آنها.

اگر چشم بصیرت بینی وجود داشته باشد، از همین موارد باید بفهمد که وقتی میگوییم طالبان یک گروه یکدست نیستند و از فرماندهی واحد اطاعت نمی‌کنند و تعهد دادن ها و قول و قرارهای طالبان ممکن است به اسانی آب خوردن زیر پا شود، دقیقا از چه چیزی سخن می گوییم.

گفتنی در مورد طالبان زیاد دارم.
آنها را به مرور برایتان خواهم گفت تا بدانیم که با چه موجود عجیبی مواجهیم.

هنوز اول راه است، ملا یعقوب و طرفدارانش و سایر لحیه جنبانان طالبان هنوز فرصت نکرده اند که عرض اندام کنند.

https://af.shafaqna.com/FA/472356


اختلافات داخل طالبان در تسلط و قدرت بيشتر بر اساس اختلافات قبيله اى ميان بشتون است تا اختلافات مذهبي و سياسي
دو تقسيم اصلي ميان بشتونها 1- ابدالي يا دراني 2- غلجايي يا هوتكي است
جهت اكاهي و احاطه به موضوع جند كزارش و تحقيق درباره اين موضع در تاريخ افغانستان را از آرشيو نقل مي كنيم = حتما با دقت بخوانيد


تاريخ تنازع قدرت اين دو قبيله بشتون

ظهور غلجايى ها و زوال ابدالی ها:

تصوير
اگر از منظر قوميت، انتخابات اخير رياست جمهورى را كالبد شگافى نمائيم، بوضوح درميابيم كه صف آرايى های قبل از انتخابات، جريان پرتنش و فردآيند غير منتظرۀ آن، بازتوليد ساختار نامتجانس اجتماعى كشور ماست.

تحليل ها و رأيزنى های متفاوتى، پيرامون علل و عوامل، انگيزه ها وانگيخته هاى اين دور انتخابات كه نه تنها شيرازۀ وحدت نيمبند و شكنندۀ ملى را گسيخته تر ساخت، بلكه اوضاع ملتهب و آشفته كشور را تا لبۀ سقوط سوق داد، از زواياى مختلف در رسانه هاى جمعى ارائه گرديده است.

من برآنم تا مطالبم را حول محور قوميت و نقش آن در ايجاد و پيريزى تحولات سياسى و اجتماعى كشور، مطرح نمايم.

صف بنديهاى اخير انتخاباتى، ثابت ساخت كه عنصر قوميت، نه تنها يكی از متغير هاى اصلى ميكانيزم قدرت سياسى، بلكه فاكتور اساسى در شكلدهى تحولات و تغيرات در افغانستان است، و نميتوان سايه سنگين آنرا در ثبات و بی ثباتى دولتها، در ادوار مختلف تاريخ، ناديده و دستكم گرفت. مزيدى براينكه، مشروعيت دولتها نيز ارتباط ناگسستنى با آن دارد.

حاكميت سياسى در افغانستان، از ١٧٤٧ به استثناى دو دوره بحرانى (امير حبيب الله كلكانى و پروفيسور برهان الدين ربانى) در انحصار پشتون ها بوده، كه عمدتأ توسط ابداليها و غلجاييها تمثيل گرديده. هرچند اين دو در نفس تفوق و سيطره به ساير اقوام، متحد و هماهنگ عمل نموده اند، اما تاريخ شاهد درگيرى و كشمكشهاى خونين ميان قبايل ابدالی و غلجايى و همچنان رقابت درون قبيلوى شان نيز بوده، كه از شكل ابتدايى آن در آغاز قرن ١٧، ميان خوانين هر دو قبيله، برای تصرف اراضى بيشتر، تا نوع پيشرفته آن در شرايط كنونى، ميان نخبه گان سياسى هر دو، روى زعامت مملكت، و از خصومت هاى خونين گذشته تا رقابت هاى مدنى كنونى، ادامه داشته و دارد. كه اين رقابت خزنده و فرسايشى يكى از موانع عمده فرآراه ايجاد و تحكيم يك نظام قدرتمند مركزى در افغانستان نيز بوده و كماكان بقوت خود باقيست.



پسمنظر رقابت تاريخى ابداليها و غلجاييها

كاروى، آخرين حكمران دورۀ استعمارى بريتانيا در هند برتانوى، پشتونها را به سه دسته جدا مينمايد. كه يك دستۀ آن قبايل غربى كوه های سليمان، يعنى پشتونهاى ساكن در افغانستان است. ابداليها و غلجاييها دو كتلۀ بزرگ پشتونها اند كه هر يك از قبايل فرعى ديگر تشكيل يافته اند.

حيات الله خان در صفحه ١٢٢ اثر خويش بنام (جغرافياى افغان) مينگارد: (باركزايى ها، پوپلزايى ها، نورزايى ها، عليزايى ها، اسحق زايى ها، اچكزايى ها، الكوزايى ها و سدوزايى ها از عمده ترين شاخه هاى قبيلۀ ابدالی ميباشند. كه عمدتاً در مناطق جنوب و جنوبغربى افغانستان كنونى زيست مينمايند.)



قبيلۀ غلجايى: اقوام هوتك، توخى، ناصرى، اندر، تره كى، على خيل، سليمان خيل، بريج، جدران، جاجى، كاكر، خوستوال، خوگيانى، صافى، احمدزى، وزير، اورمر، تورى، ترين، شلمانى، لوحانى، و كوندى را در بر ميگيرد، كه بيشتر در ساحات جنوب و جنوبشرق كشور مسكن گزين اند .

الفنستون در كتابش ساختار اجتماعى پشتونها را در گذشته، به كمونى كه از خانواده هاى كه با هم مناسبات خويشاوندى دارند واز بزرك قبيله اطاعت ميكنند، تشبيه مينمايد.

عدۀ از مؤرخين جريان از بين رفتن نظام كمون اوليۀ پشتونها و تشكيل طبقات متخاصم فيودالى را با حوادث دورۀ مغل و امير تيمور، پيوند ميدهند. كه بالاثر نبرد های طولانى، ميان فرمانروايان مغل و سلاطين دهلى، بنياد زراعتى جناح راست رود سند و پنجاب غربى، دچار ضعف و ناتوانى گرديد. اما مك گريكور، خشك سالى هاى طولانى و جمع آورى محصولات ناچيز را دليل عمدۀ گسترش و جابجايى قبايل پشتون قلمداد نموده، استدلال مينمايد كه عدۀ به حيات مالدارى و كوچيگرى روى آوردند، و عامل دشمنى و عدم اتحاد شان را نيز در همين نكته ميداند.

غبار مورخ شهير كشور مينويسد: (سير نامتوازن اجتماعى، سبب شد كه اختلافات شديد بين پشتو زبانان كشور بميان آيد).

بروايت تاريخ، پيدايش اولين هسته هاى حكومت فيودالى قبيلوى پشتونها، با شكلگيرى حكومت ختك ها، در قرن ١٦، بوقوع پيوست، كه بدليل داشتن قلمرو اندك، نتوانست به مركزيت سياسى قبايل پشتون مبدل شود. به قول ريسنر، دولت عمدۀ فيودالى پشتونهاى ابدالی، دو قرن بعدتر از ختكها و يك دهه پس از پشتونهاى هوتكى غلجايى، در اواسط قرن ١٨، توسط احمد شاه ابدالی پديد آمد.

بنابر اسناد تاريخى، موجوديت فرمانروايان صفوى و مغولى در ايران و هند، ساختار فيودالى پشتونها را از بين برد. عبدالحى حبيبى در صفحه ٢٣٥ كتابش مينويسد: (دولت صفوى و دولت تيمورى هند را بر سر قندهار، نزاع بود، و هر دو دولت بر مسئله جلب پشتيبانى خوانين قبايل پشتون، از هر وسيله ممكن استفاده ميكردند). در آغاز قرن ١٨، شهر قلات و مقر، نقطه سرحدى بين دولت هاى صفوى و مغولى قرارداشت، خوانين هر دو قوم از فرمانروايان ايران و هند القاب دريافت مينمودند. در مقابل آنها وظيفه جمع آورى ماليات را بدوش داشتند. آنها نيروهاى نظامى را از ميان قبايل شان انتخاب نموده و در خدمت دولت هاى مذكور قرار ميدادند و همچنان از مرز ها دفاع ميكردند.

غبار مينويسد: سران قبايل اين مناطق از رقابت دولت هاى صفوى و بابرى استفاده شخصى نموده، گاهى ازاين طرف و گاهى از آن طرف پول و امتياز حاصل ميكردند، كه اين كار وسيله تقرب شان به دربار و افزايش ثروت و قدرت شان در ميان مردم ميگرديد. و در رقابت و خصومت شان نيز بى اثر نبود.

در اواسط قرن ١٧، در سالهاى اخير سلطنت شاه جهان در هند، جنگهاى خونين ميان پسران وى در گرفت. در اثر خرابى اوضاع داخلى هند، ميرويس خان، زعيم غلجايى ها از موقع استفاده نموده ، خودرا به زمامداران صفوى نزديك كرد. در سال ١٧٠٩، ميرويس خان قيامى را عليه گرگين زمامدار فارس در قندهار براه انداخت، گرگين را كشت و برای اولين بار، هستۀ دولت غلجايى ها در مناطق جبال سليمان بوجود آمد. بعد از ميرويس برادرش ميرعبدالله زعامت غلجايى ها را بعهده گرفت.

ابدالى ها كه در آنوقت، در اطراف هرات مسكن گزين بودند، پرچم مبارزات ضد صفوى را برافراشتند. حكمران هرات كه از طرف صفويها مقرر گرديده بود، از هرات فرار نمود. رئيس قبيله ابدالى بعد از آن، جنگ را عليه خوانين غلجايى در قندهار، آغاز نمود. درين جنگ، هيچ طرفى پيروزى قطعى را بدست نيآورد، اما مير عبدالله برادر ميرويس خان، تحت فشار غلجايى ها، هيئتى را نزد شاه حسين، پادشاه فارس، فرستاد و انقياد ايرانى ها را تحت شرايطى پذيرفت. اين كار باعث نارضايتى محمود، پسر ميرويس، و رؤساى قبايل غلجايى شد. محمود كاكايش را از پا درآورده، زمام امور را بدست گرفت. صفويها كه در حالت خوبى نبودند تسلط خود را در قندهار از دست دادند. محمود شرايط را به نفع خود ديده، با ٢٠ هزار عسكر به فارس لشكركشى نموده وارد اصفهان شد. مناطق مركزى ايران را نيز در تحت كنترول خود در آورد. بعد از وى اشرف در سال ١٧٢٥ جانشين وى شد. وى مير حسين برادر محمود را حاكم اصفهان مقرر نمود و خودش به قندهار مراجعت كرد.

نادر افشار، يكتن از افسران صفوى، جهت ساقط كردن تسلط افغانها در فارس، لشكرى آماده نموده، مشهد را اشغال نمود. در سال ١٧٢٩ جانب هرات حركت نمود. نادر طى چهار جنگ، ابدالى ها را در هرات شكست داده و به اطاعت خود مجبور ساخت. نادر با استفاده از خصومت ميان قبايل ابدالی و غلجايى، اشرف را در دامغان شكست داد. اشرف به بلوچستان پناهنده شده، توسط سران بلوچ سرش بريده شده به اصفهان فرستاده شد. نادر در سالهاى (١٧٣٠-١٧٣٦) جنگهايى را عليه تركها براه انداخت. ابداليها از اشتغال نيروهاى فارس عليه تركها، استفاده نموده در هرات شورش نمودند. حكمران نادر را از شهر بيرون نمودند و زمام امور را به ذوالفقار خان، برادر كلان احمد شاه، سپردند. نادر بخشى از نيروهايش را به جبهۀ شرقى، جهت سركوب ابداليها فرستاد. هرات بار ديگر، تحت ادارۀ فارس درآمد. ذوالفقار خان با برادرش احمدشاه، جانب قندهار فرار نموده، نزد سلطان حسين شاه غلجايى پناهنده شدند. حسين هردو را به زندان انداخت، و تا زمانيكه در ١٧٣٨، قندهار توسط نادر تصرف گرديد، هر دو در زندان قرار داشتند. نادر قيام ابداليها را در هرات سركوب نموده، هزاران خانوادۀ ابدالى را به فارس انتقال داد. بعد ها نادر، در جنگ عليه تركها به افغانها اتكاء نمود. در سال ١٧٣٦ نادر بقصد هند بسمت افغانستان لشكركشى نمود. بعد از تصرف قندهار، نادر، ذوالفقار خان و احمد شاه ابدالی را از زندان غلجايى ها رها و در خدمت گرفته به مناصب بزرگ ارتقاء داد. نادر، سلطان حسين را به فارس تبعيد نموده، بعدأ توسط زهر مسموم نمود. سلطان حسين آخرين زعيم غلجايى بود. با سقوط غلجايى ها و قوت گرفتن ابدالی ها، قبايل غلجايى، اجباراً به خراسان مهاجرت نموده، اراضى آنها در قندهار به ملكيت ابداليها درآمد. در عوض شاه فارس شش هزار خانواده ابدالى را كه زمانى به فارس تبعيد نموده بود، در قندهار جابجا كرد. احمد خان كه با ١٢ هزار عسكر ابدالی و چهار هزارغلجايى، نادر را بسمت هند همراهى ميكرد، توجه خاص شاه را بخود جلب كرد. سرانجام احمد خان بعد از قتل نادر افشار، توسط محمد قلى خان ، با پول و گنجينه عظيم بشمول الماس كوه نور با شش هزار عسكر راه قندهار را در پيش گرفت. در ١٧٤٧ لويه جرگۀ متشكل از خوانين ابدالى و غلجايى، در مزار شير سرخ داير گرديد، كه با همكارى صابر شاه به حيث پادشاه انتخاب گرديد. احمد خان بعد از تاجگذارى، ابدالى را به درانی تبديل نمود. دولت وى از اشراف و خوانين درانی تشكيل يافته بود.

نخستين قيامها بعد از جلوس وى در سلطنت، توسط قبايل بريجى و ترين غلجايى، در اطراف قندهار اتفاق افتاد كه توسط احمد شاه سركوب گرديد.

رومودين مينويسد:(احمدشاه، غلجايى ها را مطيع و فرمانبردار خود ساخت و بالاى شان ماليه وضع كرد و امر كرد كه غلجايى ها نبايد خوانين داشته باشند).

احمدشاه بدليل لشكركشى هاى متعدد بسمت هندوستان نياز به همكارى اقوام غلجايى مستقر در مسير گذرگاه خيبر، كه عمدتاً قبايل مهمند و افريدى بود، داشت. و از آنها در پيشروى بسوى هند استفاده نمود، غلجايى ها نيز از بودن در تركيب لشكر وى، به غنايم و ثروت عظيم دست يافتند.

بعد از مرگ احمد شاه، پسرش تيمور، با هراس از توطئه و دسايس خوانين ابدالی و غلجايى، نه تنها پايتخت را از قندهار به كابل منتقل نمود بلكه در امور لشكرى و كشورى بيشتر به اقوام غير پشتون اتكاء نمود. يگانه خوانين پشتون كه تيمور را همكارى نمودند، پاينده خان باركزايى و دلاور خان اسحق زايى بود.

در سال ١٧٧٠، فيض الله خان صاحب زادۀ چمكنى و ارسلان خان سركردۀ مهمند كه هر دو به قوم غلجايى تعلق داشتند، توطئۀ قتل تيمور را براه انداختند كه هردو توسط تيمور كشته شدند.

بعد از مرگ تيمور و نزاع ميان فرزندانش، پسرش شاه زمان به همكارى پاينده خان باركزايى بقدرت رسيد. در سال ١٧٩٩، دسيسۀ قتل شاه زمان و رويكار آمدن برادرش شاه شجاع توسط پاينده خان چيده شد كه قبل از اجراء، افشاء شده باعث مرگ پاينده خان گرديد. فتح خان پسر پاينده خان با برادرانش به هرات فرار نمود. در همكارى با شاه محمود، برادر شاه زمان، كه حاكم هرات و مخالف شاه زمان بود، بسوى قندهار حركت كرده قندهار را تصرف نموده وارد كابل شد. فتح خان به انتقام پدرش، شاه زمان را كور نموده، به زندان انداخت و شاه محمود را بر تخت نشاند.

در زمان شاه محمود ، قبيله غلجايى از نفاق ابدالی ها استفاده نموده، دو قشون را آماده نمودند. يكى روانۀ قندهار و ديگرى روانۀ كابل شد. ابدالی ها عليرغم اختلاف داخلى، عليه غلجايى ها متفق شده، قشونى را تحت فرماندهى مختار الدوله بسوى غزنى سوق دادند. چون قشون ٢٠ هزار نفرى، غلجايى ها نظم و دسپلين لازم را نداشت، در اثر حملۀ شديد ابداليها مجبور به فرار شدند. غلجايى ها با تجديد قواء، دو باره به حمله عليه ابداليها اقدام نمودند كه كاملأ شكست خوردند. تنها سه هزار نفر در ميدان جنگ باقى ماند. كه همه توسط ابدالی ها كشته شده از سر آنها كله منارى در كابل بنا نمودند (الفنستون، صفحه ٥٢٠). بار ديگر غلجايى ها با ده هزار عسكر حمله ور شدند كه باز هم شكست خوردند. متعاقب آن جبارخيل، بابكر خيل و احمدزى ها در ١٨٠٢ به كابل حمله نمودند كه توسط وزير فتح خان شكست خوردند.

تلاشهاى وزير فتح خان و برادرانش نه تنها باعث تقويت پايه هاى دولت سدوزايى بلكه سبب تحكيم موقعيت خودش كه متعلق به قوم محمدزايى بود نيز گرديده بود. او ٢١ برادرش را در مناصب مهم و در مناطق مختلف تؤظيف نموده، برادرش دوست محمد خان را فرمانده گارد خاص مقرر كرد. كامران فرزند محمود كه از رشد روز افزون فتح خان و برادرانش در هراس بود، به بهانۀ بى حرمتى به خانوادۀ شاهى، فتح خان را زندانى، كور و بعداً قطعه قطعه نمود.

سر انجام بعد از يك رشته تحولات و جابجايى ها در قدرت، برادران وزير فتح خان، به انتقام مرگ وى، حاكميت سدوزايى ها را ساقط نمودند، و بدين ترتيب محمدزايى ها رويكار آمده، دوست محمد خان به سلطنت رسيد. سلسله حكمرانى محمدزايى ها نيز بر روال دشمنى هاى گذشته دو قبيله ادامه پيدا نمود، چنانچه عبدالرحمان خان شورشها و قيام مردم شینوار را به شدت سرکوب نمود، مذكور بطور عمدی معاهده دیورند را جهت خلاصى از آشوب ها و قيامهاى قبايل غلجايى صوبه سرحد با انگليس امضاء نمود. وى در خاطراتش مينگارد: (هرچند کوشیدم این اقوام... افریدی، وزیری، مسعود و شينوارى اصلاح نشدند، ازهمین سبب من هم به انگلیس بخشیدم شان).

با آنكه اكثرتحليلگران و مؤرخين، علت سقوط دولت و ناكامى اصلاحات امان الله خان را، در قيام امير حبيب الله كلكانى خلاصه مينمايند اما نبايد فراموش نمود كه اولين جرقه هاى مخالف عليه وى، در مناطق جنوب و جنوبشرقى، كه زادگاه و خاستگاه قبايل غلجايى است مشتعل گرديد كه توسط نادر خان بشدت سركوب شد. جنگهايى خونين اقوام جاجى و منگل در دورۀ حكومت ظاهرشاه، کشتار سلیمانخیلی ها در دوران حکومت امان الله خان و کشتار توخی ها توسط عبدالرحمن خان از مثال های زندۀ تاریخ است. همچنان سرکوب وحشیانۀ قوم صافی توسط حکومت ظاهر خان اثبات دیگریست بر این ادعا.

عبدالحميد محتاط سياستمدار و مورخ كشور در صفحه ٣١٠ كتاب تاريخ تحليلى افغانستان مينگارد: خوانين قبيلۀ ابدالی، همواره از اتحاد داخلى قبيلۀ غلجايى در هراس بودند. و به شيوه هاى گوناگون سعى ميورزيدند تا نفاق را در ميان اين قبيله ايجاد كنند، تا بتوانند از خطرات ايكه از طرف آنها متصور بود در امان بمانند.

بر همين اساس، جهت متفرق كردن غلجايها، طرح و تطبيق اجبارى و يا به ظاهر تشويقى اسكان ناقلين در ‏اوایل قرن بیستم، به مناطق مركزى وشمال كشور توسط حكمرانان ابدالی روى دست گرفته شد، تا از يك طرف غلجاييها را به كتله هاى كوچك در مناطق غير پشتون نشين جابجا نمايند واز جانب ديگر با ايجاد دشمنى و بى اعتمادى ميان آنان و سايراقوام به تضعيف هر دو طرف بپردازند.

رويهمرفته با تغيير نگرشى كه در سالهاى اخير حاكميت ابدالیها نسبت به غلجاييها رونما گرديد، از قوم غلجایی منحیث برادر کوچک و مورد اعتماد نسبت به ساير اقوام در رده های پائین تر نظام بويژه در بخش نظامى استفاده ميشد. در دوران زمامدارى داود خان حضور افسران غلجايى در وزارت هاى دفاع و داخله گسترده و پر رنگ بود.

افزون بر آن، طيف وسيعى از جوانان غلجايى كه خواهان تغيير و تحول در فضاى سياسى كشور بودند، همراه باروشنفكران ساير اقوام بمحور احزاب چپگراى خلق و پرچم، نهضت جوانان مسلمان، حزب قومگراى افغان ملت وساير جريانات سياسى دهۀ دموكراسى جمع شده، عليه حاكميت محمد زايى ها، مبارزۀ سر سخت را آغاز نمودند.

نورمحمد تره کی، حفیظ الله امین، داکتر نجیب الله در جناح چپ، گلبدین حکمتیار، عبدالرب رسول سیاف، مولوی محمد نبی محمدى كه بدون استثناء همه به قبيله غلجايى تعلق دارند، چهره هاى

شاخص جريانات سياسى آن مقطع تاريخ است. در نتيجه، افسران كمونيست قوم غلجايى در همكارى با مسكو، طى يك كودتاى نظامى، در بامداد ٧ ثور ١٣٥٧، داود خان، آخرين سردار ابدالی و خانواده اش را تير باران نموده، حكومت ابدالی ها را ساقط ساختند. كودتاى هفت ثور که منجر به فروپاشی ابدالیها و به صحنه آمدن رهبران غلجایی در دو سوى منازعۀ افغانستان گرديد، از جانب رهبران ابدالی به خیانت و نمک ناشناسی غلجایی ها تعبیر گردید.

رقابت، كشمكش و بی اعتمادی ميان غلجایی ها و ابدالی ها نقش كليديى در اختلافات و انشعابات درون حزبى جريان چپ هوادار شوروی در افغانستان إيفا نمود. جناح خلق برهبری تره کی، نمایندگی از غلجایی ها میکرد و شاخۀ پرچم برهبری ببرک کارمل، اغلب پشتونهای ابدالی را در تركيب خويش داشت (اثر هنری س برادشر، افغانستان و اتحاد ‏شوروی).

تا حدودی سايه اين تقابل را در تركيب تنظيم هاى محورى مجاهدين مثل حزب اسلامى و جمعيت اسلامى نيز نميتوان ناديده گرفت.

سقوط دولت كمونيستى داكتر نجيب الله احمدزى بدست تاجكان نه تنها مورد قبول و تائيد رهبران سياسى پشتون واقع نشد واز آن به تعبير انور الحق احدى، رهبر حزب قومگراى افغان ملت، به زوال پشتونها از صحنۀ قدرت تعبير شد بلكه عامل محركۀ پشتونها بويژه غلجاييها جهت اعاده زمامدارى شان گرديد.

پاكستان از ويرانه های تنظيم های غلجايى مجاهدين، تحريك طالبان را پيريزى نمودند. اگرچه در آغاز آنها با شعار هاى فريبنده و عوام پسند، رو پوش دينى تشكيل امارت اسلامى را برخ كشيدند، اما بتدريج آشکار گرديد كه طالبان، حركتی صرفا قومى برای اعاده حاكميت غلجاييهاست. پيوند نامقدس طالبان با القاعده و اهداف جهانى اش، آنان را در تقابل ناخواسته با جامعه جهانى قرار داد.

تامس جانسن پروفیسور محقق در دپارتمنت امور امنیت ملی در فاکولته عالی بحریه در کالیفرنیا و کریس مَـیسِن افسر بازنشسته در امور ‏سیاست خارجی و محقق در مرکز مطالعات عالی دفاعی در واشنگتن دی سی ضمن يك تحقيق مشترك، در تحليل جامعه شناختى جنبش طالبان چنين ابراز نظر مينمايند: (در حالیکه مقامات پاکستانی آنها را یک حرکت ملی علیه خارجیان قلمداد میکنند، اما کارشناسان غربی بطور فزاینده آنان را یک حرکت محلی و قبیلوى غلجایی و مخصوصاً هوتکی ها علیه سلطه ابدالی ها قلمداد میکنند که در شخص حامد کرزی ابدالی و ملا عمر هوتکی تبلور یافته است. اینکه آقای کرزی اسم اولین فرزند خود را میرویس - قهرمان هوتکیان - گذاشته است، یک نشانه دیگر از اراده سیاسی وی برای «مصالحه» با طالبان و آشتی میان هوتکی های غلجی با ابدالی ها می باشد.

این تحریک عمدتاً توسط ‏یک قبیله واحد رهبری می گردد. اکثریت شورای رهبری طالبان از قبیله هوتکی با چند استثناء در مورد ‏برخی افراد قبیله کاکر از کنفدراسیون قبایلی غُرغُشت که به ملا عمر نزدیک هستند، ميباشد.



شورای رهبرى طالبان:

نام‏ ‏ موقف‏ ‏ وابستگی قبیلوی‏

ملا محمد عمر رهبر تحریک هوتک غلجایی

ملا برادر معاون رهبر تحریک غلجایی

ملا دادالله کاکر قوماندان عالی نظامی کاکر غُرغُشت

ملا محمد حسن وزیر خارجه بعد از 1997‏ هوتک غلجایی

نورالدین ترابی وزیر عدلیه هوتک غلجایی

الله داد آخوند وزیر ارتباطات و مخابرات هوتک غلجایی

محمد عیسی وزیر آب و برق هوتک غلجایی

وکیل احمد مسئول امنیت شخصی ملا عمر کاکر غُرغُشت

صادق آخوند وزیر تجارت هوتک غلجایی

محمد ربانی رئیس شورای کابل کاکر غُرغُشت

ملا عبیدالله وزیر دفاع هوتک غلجایی



افغانها یک پیوند قوی ذاتی به وقایع تاریخی دارند. وقایع 1721 هرگز توسط ‏غلجایی ها فراموش نمی شود و تحریک ضد سلطنتی طالبان تا اندازۀ بازتولید پیروزی هوتکیان بر پادشاهان منفور ‏ابدالی بود. این نکته قابل ملاحظه است زمانیکه طالبان برای اولین بار قدرت را قبضه کردند بطور غریزی، فوراً بطرف ‏پایتخت مارش نکردند؛ بلکه اولین کارشان مغلوب کردن، راندن و زیر یوغ درآوردن ابدالیان ولایات قندهار و هلمند بود. ...همزمان با ظهور و پيشروى هاى سريع جنبش طالبان در سالهاى اوليه، شايعاتى مبنى بر اينكه آنها لشكر شاه سابق اند، بر سر زبانها بود اما ...‏وقتی طالبان کنترول کابل را در اختیار گرفتند، شاه سابق تبعیدی، که یک ابدالی بود، برای بازگشت از ایتالیا دعوت نشد. ‏این میکانیزم امروزه نیز بقوت خود باقیست.

کسب قدرت، در سرتاسر قبایل پشتون سرحدی، (غلجايىها) بطور ناخود آگاه به یک پدیدۀ شناخته شدۀ فرهنگی ‏ارتباط تنگاتنگ دارد و آن عبارت از «حرکت ملا های کاریزماتیک» است؛ چیزی که بریتانیایی ها و سپس پاکستانی ‏ها بار ها و بارها به آن برخوردند.

در سال 1994 بود که طی آن، ملا عمر خرقۀ مبارکۀ رسول ‏گرامی اسلام (ص) را بالای مسجدی در شهر قندهار به تن خود نمود. در حالیکه ملا عمر قبل ازین تئاتر مذهبی یک شخصیت ‏گمنام و ناشناخته بود، اما این نمایش متهورانه، وی را به بلندای شهرت و فیوضیت روحانی در حد قدرت های صوفیانه ‏ارتقاء بخشید.)

در فرآيند تحولات بعد از ١١ سپتامبر كه در توافقات بن بازتاب يافت، جامعه جهانى پروسه دولت سازى را براحیاء و اعاده جايگاه پشتونها در محور قدرت بناء نهادند. حامد كرزى را كه تا آن زمان شخصيتى چندان شناخته شده در سطح رهبرى نبود، در سايۀ نفوذ سنتى شاه سابق كه هر دو متعلق به قوم ابدالی اند بر ساير اقوام تحميل نمود. تاجكان و طالبان غلجايى را كه در تمثيل حاكميت رسمى منازعه داشتند، يكسان از صحنه سياسى و نظامى به حاشيه راند.

بنابر محاسبه غربيها، حضور يك فرد پشتون در رأس قدرت آنهم بعد از يك دورۀ نسبتاً طولانى حقارت سياسى پشتونها و استخوان شكنى قومى در افغانستان، ميتوانست پيام روشنى براى قوم پشتون بطور عام و براى طالبان غلجاييها بطور خاص مبنى بر ترك مخاصمه و روى آوردن به زنده گى صلح آميز باشد. اما گذشت زمان غير آنرا ثابت نمود.

طالبان نه تنها كرزى رامنحيث نمايندۀ پشتونها نپذيرفته، دست نشاندۀ غربيها خطاب نمودند، بلكه مكرراً داعيۀ ظاهراً صلح طلبانه او را با انفجار و انتحار پاسخ دادند.

گفتنى است اينكه عدم صداقت كرزى نيز به طالبان پوشيده نبود، زيرا او موازى با اقدامات ظاهراً صلحجويانه با طالبان، زيركانه تلاش ورزيد به بهانۀ جنگ ضد تروريزم از حضور نيروهاى خارجى در تقويت شاخه هاى قبيلۀ ابدالی و بيرون را ندن غلجايى ها از مناطق زابل، هلمند و قندهار بهره بردارى نمايد. البته از رسانۀ شدن رقابت خزندۀ ابدالی و غلجايى درين دوره جلوگيرى بعمل آمد.

نظام نو پاى ابدالی درين دوره تحت فشار دو جانبۀ قبيله رقيب، در بعد سياسى، از ناحيه تكنوكراتهاى غلجايى در داخل نظام و در بعد نظامى تحريك طالبان مواجه گرديد.

انتخابات اخير، نقطه اوج كشمكش ايندو را آشكار ساخت. ١١ كانديد پشتون كه ٥ تن آن از قوم ابدالی و ٦ تن آن از قوم غلجايى نماينده گى مينمود. در يك رقابت تنگاتنگ و نفسگير بمصاف هم رفتند. كرزى تلاش ورزيد تا با استفاده از طرح پوتين، زلمى رسول را كه از نزديكان شاه سابق بود منحيث مهره بازى براى حفظ كرسى رياست جمهورى الى دوره بعدى روى صحنه بياوريد. و درين راستا جرگه بزرگان قوم ابدالی را كه به (جرگۀ قندهارى ها) مسمى گرديد، در كابل دائر نموده، ساير كانديدان ابدالی را بشمول برادرش به انصراف در برابر وى وادار نمود و بدين ترتيب، اتحاد و يكپارچكى قوم ابدالی را تحت زعامت خودش به نمايش گذاشت. اما در مقابل نخبه گان سياسى غلجايى با پيشينه هاى مختلف و متضاد باهم بمحور قوميت گردآمده، در يك اقدام غافلگيرانه و سازمان يافته، روند انتخابات را به نفع شان برگرداندند.

درحاليكه در ١٣ سال گذشته، ابدالی ها پيوسته در فکر تداوم و تحکیم حاکمیت سیاسی شان در افغانستان بودند، نخبگان سیاسی غلجایی از جمله زلمی خلیلزاد٬ اشرف غنی احمد زی٬ انورالحق احدی٬ حنيف اتمر، فاروق وردك، علی احمد جلالی و... در اندیشۀ انتقال و گذار مسالمت آمیز قدرت از ابدالیها به غلجایی ها بودند، بدون آنكه ساير اقوام از اين جابجايى قدرت سودى ببرند.

سوال اساسی در اينست كه سرانجام اين كشمكش تاريخى به كجا خواهد انجاميد؟ و سرنوشت مملكت و ساير اقوام در قبال آن چه خواهد شد؟

پيشفرض اينكه رهبران سياسى هر دو قبيله كه اغلب از دانش آموخته گان غرب اند، با الهام از تجارب مفيد ديگران و با درس گرفتن از گذشته به تفاهم رسيده، بر رقابت و خصومت هاى قبلى نقطه پايان بگذارند، محتمل نبوده، بعيد به نظر ميرسد.

تصور من برآنست كه غلجايى ها در پى ايجاد حاكميت قبيلوى خودشان اند، و حاضر نيستند كسى را شريك آن سازند. درین مورد سابقۀ تاریخی نیز وجود. قبل از اين فقط سه بار غلجایی ها توانسته اند قدرت ‏ملی را از ابدالی ها بگیرند. اولين بار در سال 1721، که میرویس هوتکی قدرت را گرفت؛ بار دیگر در 1978، که حکومت ‏محمد داود توسط افسران نظامی كمونيست سرنگون شده و بلافاصله قدرت به رهبر حزب دموکراتیک خلق، نور محمد تره کی، تسلیم گردید و بار آخر در سال 1996، که ملا عمر، رهبر طالبان، به قدرت رسید. در هر بار بنابر تندروى، انحصارگرايى و عدم تعامل با ديگران، عوامل فروپاشى خود را خودشان فرآهم نموده اند. تجربه تاريخى نشان داده كه رهبران غلجايى، دولتمردان مدبر، واقعبين و دور انديشى نبوده. در تمام دوره ها، حاكميت شان براى كل كشور، بحرانزا و فاجعه آفرين بوده، بقا و دوامى نداشته.

رهبران ابدالی بدليل حضور طولانى در قدرت عمدتاً شخصيت های معتدل، راحت طلب، محيل و مصلحت انديش بوده، از سنتها و تعصبات قبيلوى فاصله گرفته، تحت تأثير اخلاق و خصلتهاى اجتماعى تاجيكان رشد نموده اند. با ساير اقوام از در مدارا، سازش و معامله برخورد نموده غالباً كليد حل مشكلات را در سياست جستجو مينمايند. اما در مقابل رهبران غلجايى شخصيت هاى خودخواه، جاه طلب، مستبد و اقتدارگرا اند، اغلب از ميان طبقات متوسط پاهين جامعه برخاسته، ريشه و پيشينه در رهبرى و رفاه ندارند. مرز مشخصى با ساير اقوام داشته، تعلق شديد و عميقى به اصول قبيلوى شان دارند. تا سرحدى كه حاضرند سنتها قبايلى شانرا منحيث فرهنگ ملى تعميم بخشند، خودرا باشنده اصلى افغانستان و ساير اقوام را مهاجر دانسته، حق زعامت را ويژه خود ميدانند. از گذشته روابط نزديكى با انگليسها دارند، بدلايل غير مؤثق پيوند نژادى، مورد حمايت و توجه حلقات يهودى در جهان اند، پاكستان از نفوذ قابل ملاحظه در لايه هاى مختلف آن قوم برخورداراست. اما نسبت به ساير اقوام و حتى در مقايسه با ابدالی ها از رهبران درجه دو سياسى و كادر تخصصى بيشتری در سطح كشور برخوردارند. روشنفكران غلجايى كه اغلب بمحور حزب قومگراى افغان ملت، متشكل اند، يگانه جريان سياسى ريشه دار، در افغانستان اند كه از داشتن افكار برترى جويى و تفوق طلبى قومى، انكار نميورزند. در مقابل ابداليها شديداً بفقدان كادر رهبرى ايكه بتواند بعنوان يك تيم قوى زعامت را تمثيل نمايد مواجه اند. تنها شخصيت مطرح آن حامد كرزى است كه با كوله بار تجربه سياسى ١٣ ساله، خود را بنيانگذار افغانستان نوين دانسته، خويش را مستحق زعامت افغانستان ميداند و توانسته درين مدت متحدين قابل ملاحظه از ساير اقوام بدور خويش، جمع نمايد. او تنها مانع جدى در برابر دولت نو بنياد غلجايى در شرايط كنونى محسوب ميشود، واگر رهبران غلجايى نتوانند با گزينه هاى، اعطاى مقام نمادين و تشريفاتى، سهيم ساختن در قدرت اجرايی و يا با حذف فزيكى، اورا از سر راه شان بردارند، ناگزيرند او را در پنج سال آينده بعنوان رقيبى جدى و مهار نشدنى تحمل نمايند. چنانچه از قرائن و شواهد برميآيد، او از فرداى تحويلدهی قدرت در پى ايجاد اپوزيسيون قدرتمند از رهبران سنتى، سياستمداران معامله گر و دولتمردان رانده شده از قدرت ميباشد. تماس هاى مشكوك، و ديد وا ديد هاى سوال برانگيز اخير وى با سران قدرتها محلى، حاكى از اين تلاش هاست.

اين رقابت و كشمكش تاريخى، نه تنها زير ساخت ها و پايه هاى اساسى دولت سازى را در افغانستان متزلزل نموده، بلكه وفاق ملى را آسيب جدى زده، زمينه مداخله خارجى و استبداد داخلى را مساعد ساخته است. افزون بر آن، فرصتهاى مساعد و مناسبى را از مردم افغانستان گرفته، ما را از كاروان پيشرفت و تمدن جهانى عقب نگهداشته است.

تفوق طلبى و برترى جويى قومى، سمتى، زبانى و نژادى، همواره باعث ايجاد شگاف عميق اجتماعى و عدم مشاركت ملى در جهت اعتلاى كشوربوده.

آنچه مسلم است اينكه، نقش كليدى عنصر قوميت در نظام سياسى، ماهيت دولتها را در افغانستان، قوم محور نموده، زمينۀ واگرايى را در ساختار نامتجانس اجتماعى كشور قوت بخشيده است. ضمناً قوميت زده گى سياست، سايه سنگين و ناميمونش را در ساير عرصه هاى زنده گى اجتماعى مردم تعميم بخشيده.

از سوى ديگر، تعارض اجتماعى بر مبناى قوميت كه توزيع غير عادلانه قدرت ثمره اجتناب ناپذير آن است، نه تنها مانع توسعه كشور گرديده بلكه بروند ملت سازى، صدمه جبران ناپذيرى وارد نموده است.

مسلماً وابستگى و نياز رهبران سياسى بر حمايت و پشتوانه قومى، آنان را نه تنها دنباله رو بزرگان قومى ساخته بلكه ملزم به برخورد محافظه كارانه در قبال سنتها و عنعنات كهنه و دست و پا گير قبيلوى كه نتيجتاً مانع تخصصگرايى فردى و رويكرد تحولگراى اجتماعى است نموده است.

گرايش افراطى به منافع قومى، موجب كمرنگ شدن مصالح ملى و بهدر رفتن قابليت و پتانسيل كل جامعه در مسير پويايى و شگوفايى بوده است.

اينها همه چالشها و موانع جدى و بنيادينى است كه رويكرد و عملكرد دولت كنونى با آنها، ميزان موفقيت و ناكامى اورا در پنج سال آينده مشخص خواهد نمود.

https://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=2788

در 14 سال كه حامد كرزی به عنوان يک درانی افراطی بر كرسی قدرت تكيه زده بود، به بهانه های مختلف نگذاشت گلبدين حكمتيار (غلجايي) به افغانستان باز گردد.

كرزی با ايجاد فشارها از داخل و از بيرون مانع پيوستن حكمتيار به كشور و نظام گرديد و نيک می دانست كه اگر حكمتيار غلجايی بيايد، بر قدرت او شعاع خواهد گذاشت. در يک و نيم دهه گذشته بارها بحث مذاكره با حكمتيار مطرح شد اما اين مذاكرات به شكست انجاميد.

باور ما اين است كه حامد كرزي به عنوان يک درانی نخواست حكمتيار غلجايی مجال قدرت نمايی پيدا كند و رهبری قوم پشتون از نزدش به وی (حكمتيار) معاوضه گردد. گلبدين حكمتيار پس از «جهاد» به طور سنتی خود را رهبر قوم پشتون ها می داند، در اين طرف كرزی خود را شايسته رهبری قوم پشتون می داند.

از سویی هم ملا عمر، ملا هيبت و طالبان خود را رهبران قوم می تراشند، ظاهرا اشرف غنی نيز از مدعيان رهبری قوم پشتون است. ترس كرزی همواره اين بوده كه غلجايی ها به كمک گلبدين حكمتيار تقويت نگردند. اما سرانجام اشرف غنی توانست در برابر درانی ها پيروز شود و حكمتيار غلجايی را برگرداند.

قرار گرفتن غنی احمدزی و داكتر نجيب احمدزی به عنوان دو غلجايی از تصادف های تاريخی بوده كه بر مسند قدرت قرار گرفتند. حالا ديده شود كه اين اختلاف ها ميان درانی ها و غلجايی ها به كجا می كشاند و اين صف بندی ها در انتخابات پيش روی بيشتر روشن خواهد شد.

هرچند باور عمومی بر اين است كه پشتون ها چه قوم درانی و چه غلجايی، همواره درصدد گسترش هژمونی خويش به عنوان «قبيله» بوده، ولی تاريخ معاصر و برادركشی، پدر كشی و كور كردن و شكنجه های خانوادگی ميان پشتون ها بر سر تصاحب قدرت، مصداق خودخواهی ها و تضاد درون قومی بوده كه قوم به عنوان يک كليت بيشتر مطرح نبوده است.

http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=132429

کشمکش درانی و غلجایی، واقعیت یا بازی؟

تصوير

بازتاب رسانه ای نشست قندهار!
کشمکش درانی و غلجایی؛ واقعیت یا بازی؟
نشست قندهار فارغ از اهداف و پلان های پشت پرده آن و بازتاب رسانه ای گسترده آن بخصوص بعد از تاخیر پرواز یا ممانعت پرواز طیاره حامل عطامحمد نور و باتور دوستم و التیماتوم همایون همایون به دولت برای آمدن نور و باتور خود یک حقیقت را آشکار می کند که درانی ها از آنچه در چمبر قدرت سیاسی رخ می دهد راضی نیستند اما در پهنا و گستره رسانه ها این پرسش کمتر مجال بروز پیدا نمود که برای چه این نشست در قندهار برگزار می گردد؟ ارتباط این نشست با یک نشست دیگر تحت عنوان سالگشت تاج گذاری پادشاه در بامیان چیست؟
دو احتمال را می توان قاب نمود و بر آن انگشت نهاد که تا اندازه ای به آن پرسش ها نیز پاسخ می دهد:
۱. پشتون ها بعد از جمع کردن سایر اقوام از مراکز تصمیم گیری اصلی قدرت اینک در تلاش هستند بر اساس ادعای خیالی اکثریت چتر گسترده تری را در سطح کشور پهن نمایند و با دعوت از عناصری از اقوام کشور به دو قطبی نمودن قدرت سیاسی در کشور دست یابند. دو قطبی که رهبری هر دو قطب آن را اشخاص و عناصری از پشتون ها رهبری نماید و سایر اقوام صرفا در راستای منافع سیاسی پشتون و به عنوان اقوام درجه دو در این ساختارهای جدید حضور داشته باشند.
گلچین دعوت نمودن عناصری از تاجیک ها، ازبک ها و هزاره ها در این نشست به معنای آن است که وحدت و یکپارچگی اقوام محروم را به چالش بکشند و زمینه هایی را برای انتخابات آینده با دو قطبی کردن قدرت برای تداوم سیطره سیاسی پشتون مهیا سازند.
بر مبنای این تحلیل، چتر گسترده رسانه ای و سناریوی ممانعت از حضور عطا و باتور در نشست قندهار یک بازی رسانه ای است که با توافق دولت یعنی غلجایی ها و درانی ها یعنی کرزی و تیم اش انجام می گیرد و بدینسان دولت و در سطح کلان پشتون ها موفق می شوند رهبری سیاسی و ملی برای خود بسازند و اقوام محروم را در شعبه ها و جریانات خرد و ریز سیاسی تفکیک نموده و آقایی پشتون ها را به عنوان اکثریت سیاسی تضمین نمایند.
۲. کرزی و تیم اش در انتخابات آینده می خواهند بر سفره قدرت بازگردند و این امر در صورتی ممکن است که از طریق تحریک توده های عمومی مردم بر علیه وضعیت موجود پشتوانه مردمی و مشروعیت سیاسی برای خود بسازند و شرکای خارجی قدرت سیاسی را بخصوص آمریکا را متقاعد نماید که افغانستان با تسجیل حاکمیت درانی ها و شخص کرزی به امنیت باز خواهد گشت و منافع آن کشورها تامین خواهد گردید نه با غلجایی های که تجربه حکومت کردن را نداشته و به خلق بحران به جای مدیریت معقول کشور مشغول هستند!
بر مبنای تحلیل دوم، شکاف قومی پشتون ها بر سر قدرت جدی است و البته که بازهم هر دو جریان قدرت در یک نقطه مشترک به هم می رسند و آن تامین اهداف استراتژیک قومی قبیله سالاران حاکم اعم از درانی ها و غلجایی ها می باشد اما کاش رقابت درانی ها و غلجایی ها برای تصاحب منزلت، شهرت و قدرت به تعامل پشتون ها با سایر اقوام در این کشور می انجامد و آنها از ورطه انتحار و انفجار به مدنیت و فرهنگ سیاسی مدرن غلطیده و خوی بگیرند و عادت نمایند که همه با هم و در کنار هم هم می توان به اهداف انسانی خود رسید.
اگر این تعامل سیاسی به نیکی و در آرامی انجام بگیرد شاید پشتون ها با مدنیت و فرهنگ مسالمت و صلح جویی، مدارای ملی و حسن همجواری و برابری قومی آشتی نمایند و دست از انتحار و انفجار بردارند و کشور را به مثابه خانه مشترک بر سر خود و سایر اعضای خانه خراب نکنند.
بنابراین کشمکش غلجایی و درانی بیشتر شبیه یک بازی سیاسی و برای فریب افکار عمومی انجام می گیرد و سالگشت تاج گذاری در بامیان به معنای تثبیت جایگاه، منزلت، شهرت و قدرت پشتون ها بر تمام کشور است و سایر اقوام مطاع اکثریت خیالی و ادعایی در رسانه ها محسوب می شوند.

http://www.afghanirca.com/newsin.php?id=62345

طالبان، در پی پادشاهی برای هوتکی ها!

عبدالصبور رحیل
برخی حقایق چنان تلخ اند که رویارویی با آن را آدمی برنمی تابد و برای فریب دادن خود افسانه می سازد و حقایق را پرده و لباس دیگری می پوشاند. یکی از جنبه های دردناک و تلخ جامعۀ ما همین مساله پرده پوشی مخالفت قبیلوی هوتکی و درانی است. تاکنون مساله ملی را بسیاری ها در میان پشتون و غیر پشتون جستجو می کنند و برای حل آن حرف و سخن می زنند اما بزرگترین، دردناکترین، ویرانگرترین مشکل در جامعۀ ما مساله خود پشتونهاست. حل ناشده ماندن مساله ملی میان پشتونها از همان آغاز تشکیل حکومت هوتکی ها درکندهار و اصفهان و سپس سرنگونی حکومت هوتکی ها به کمک درانی ها و اشغال کندهار از دست هوتکی ها توسط درانی ها، آتش سوزانی بوده است که پیوسته درین دوصد و پنجاه سال این کشور را سوزانده است.
هرچند برخی مهره های فاشیست، سربرآوردن طالبان را تلاش پشتون علیه غیر پشتون قلمداد کردند اما تداوم جنگ طالبان علیه حکومت کنونی و نخریدن سلام ها و لابه های آقای کرزی توسط طالبان بیانگر این نکته است که مشکل تنها میان پشتون و غیر پشتون نی بلکه در پهلوی سازماندهی پاکستان، عنصر درونی و آتش زیرخاکستری که "تحریک طالبان" را می چلاند همان اختلاف هوتکی و درانی است که همچنان ادامه دارد.
البته در میان جنبش طالبان، افراد منسوب به برخی از درانی ها هم دیده می شوند اما این درانی ها همان هایی اند که با احمدشاه ابدالی هم مخالفت کردند. سر رهبران درانی قبایل علیزی، اسحاقزی و نورزی توسط احمدشاه ابدالی زیر پای فیل شد و کشته شدند. مطابق برخی آمار، اکثریت کسانی که در جنبش طالبان از قوم درانی شرکت دارند، به همین سه قوم پیوند دارند.
عبدالرحمن خان نواسه دوست محمدخان و کواسه سردار پاینده خان درانی نیز پس ازهزاره ها، بیشترین کشتار را در میان سلیمانخیل های غلجایی داشت تا این که بهترین راه را دران دانست که به پیروی از استادان و ولینعمتانش غلجایی و هزاره را به جان هم بیندازد- تفرقه بیندازد و حکومت کند. بی جهت نیست که امروز عبدالرحمن خان به پیشوای معنوی گردانندگان اصلی دولت کنونی تبدیل شده است...
پشتونهای حزب دموکراتیک خلق به همین اقوام غلجایی (هوتکیها هم غلجی اند) متعلق بودند. البته اکثریت فرماندهان و رهبران پشتون مجاهدین نیز غلجایی بودند. مانند حکمتیار، استاد سیاف، مولوی خالص، مولوی محمد نبی، حاجی عبدالقدیر، عبدالحق و سایرین. از همین جهت است که امروز حکومت کرزی در ظاهر از روی مجبوریت به مجاهدین ارج می گذارد اما در باطن حزب دموکراتیک خلق و مجاهدین را به یک نظر می بیند.
ملاعمر رهبر طالبان به قوم هوتکی غلجایی متعلق است. آتش درونی یی که او را می سوزاند دین و اعتقادات دینی نیست. دین یک پرده است. ملاعمر انگیزۀ سوزان درونی دارد. این انگیزه با منافع پاکستان گره خورده است. تعصب کور قبیلوی همیشه چنین بوده است. کندهار در دوران حاکمیت صفویان در ایران و مغولی ها در هند بارها دست به دست می شد. گاهی کندهار جز حکومت صفوی بود گاهی هم جز حکومت مغولی. اندرین میان همین اقوام بودند که گاهی با این متحد می شدند و گاهی با آن تا که "کلانتری" کندهار را نصیب شوند.
شاه محمود سدوزایی نواسۀ احمدشاه درانی به کمک ایران قاجاری به سلطنت کابل دست می یابد و شاه شجاع برادر دیگرش به کمک انگلیس. دوست محمد خان با فروختن جهاد ملی مردم کابل و کوهدامن زمین، به انگلیس به تخت ابقا می شود. عبدالرحمن نیز علیه کاکایش شیرعلیخان همانقدر دسیسه می کند تا شیرعلی خان سرنگون می شود. پس ملاعمر چرا درخدمت آی اس آی نباشد تا حکومت را بدست بیاورد؟
عبدالرحمن که به کمک روس و انگلیس می آید، دمار از روزگار همکاران شیرعلیخان برمی آورد. همین عبدالرحمن است که مخالفین درانی خود را تبعید می کند اما مخالفین غلجایی خود را می کشد و دارایی شان ضبط می کند و حتی قلعه های شان را ویران می کند.
در جلال آباد همگی آگاه اند که عصمت الله خان جبارخیل غلجایی وزیر خارجه شیرعلیخان را عبدالرحمن خان نه تنها اعدام کرد که خانه و جایدادش را نیز ضبط کرد وقلعه اش را نیز ویران کرد. این رویداد در بیتهای فولکلوریک مردم ننگرهار نیز وجود دارد.
عبدالرحمانه زوروره، در شاغاسی کلا دی ولی ورانوله (؟)
امروز در حکومت حامد کرزی با وجودی که در نظر غیر پشتونها پشتونگرایی حاکم است اما از آنجایی که تعصب قومی هرگز مبنای عدالت نمی داشته باشد، تقسیم قدرت نه تنها میان پشتون و غیر پشتون بلکه میان خود پشتونها نیز به صورت عادلانه صورت نگرفته است. حکومت امروز بزرگترین جفا را علیه غلجایی ها می کند و پا به جای پای عبدالرحمن خان می گذارد. بززگترین پورتریت عبدالرحمن خان در تعمیر ولایت ننگرهار نصب شده است- ولایتی که اکثراً غلجایی اند. ولایتی که نوادگان عصمت الله خان جبار خیل برای آزادی اش از چنگال روسها بزرگترین قربانیها را داده است. اما این حکومت روی خون همه شهدای این قوم قدم گذاشته روی سینۀ شان از عبدالرحمن خان تمجید می کند.
آنهایی که جنگ ملاعمر را جنگ مذهبی می دانند، هرگز هم از خود نپرسیده اند که این چه مذهبی است که تنها غلجایی های کندهار و پکتیا به آن ایمان دارند؟ اگر این جنگ مذهبی است و اگر این مذهب اسلام است چرا در سایر نقاط کشور مردم به دنبال ملاعمر نمی روند؟ پاکستان تلاش زیادی دارد که اقوام دیگر را نیز درین جنگ سهیم بسازد اما همیشه به کندهار و پکتیا محدود مانده است.
تقاضای اخیر هیات مذاکره کننده طالبان در دوحه برای "امیرالمومنین" شناخته شدن ملاعمر در افغانستان از همان آرزوی پادشاهی مجدد هوتکیها و رقابت غلجایی و درانی منشا می گیرد.
اندرین میان هزاران انسان دیگری که نه درانی است و نه غلجایی توسط همین رقابت به گروگان گرفته شده اند. تا به کی باید در جنگ این دوقوم زندگی ملیونها انسان دیگر این سرزمین برباد شود، تا به کی؟
آیا اگر آشتی ملی یی در کار باشد، می تواند این آشتی بدون آشتی کلیه اقوام با همدیگر ممکن شود؟ آیا وقت آن نیست که در یک گفتمان بزرگ ملی کلیه اقوام اعم از ازبک، هزاره، تاجیک، درانی، غلجایی، کرلانی، پشه یی، نورستانی، بلوچ.... همه و همه گردهم آیند و با یک برداشت تازه از تاریخ که حقوق همه مردم، هویت همه اقوام و رنجهای کلیه مردم به رسمیت شناخته شود، یک کشور خالی از تعصب و بدبینی قومی را ایجاد کنیم؟

http://www.jomhornews.com/fa/news/2755

تحليل ايندي بندنت
افسانه دیگر این است که طالبان نماینده قوم پشتون‌ است که بین ۳۸ تا ۴۰ درصد از کل جمعیت را تشکیل می‌دهند. اما این نیز درست نیست. جالب است که در جریان‌های اخیر تنها مقاومت مسلحانه علیه بازگشت طالبان در دو شهر قندهار (با ۸۵ درصد جمعیت پشتون) و لشکرگاه (تقریبا ۱۰۰ درصد پشتون) صورت گرفت. نخستین و بزرگ‌ترین تظاهرات اعتراضی علیه طالبان نیز در جلال‌آباد (با ۷۰ درصد جمعیت پشتون) رخ داد. از این گذشته، پشتون‌ها در جمهوری اسلامی کرزی‌ و غنی نیز اهرم‌های اصلی قدرت را در دست داشتند.
شاید خطرناک‌ترین افسانه، که اخیرا در شبکه‌های تلویزیونی ایالات متحده آمریکا نیز مطرح شد، این است که طالبان تغییر کرده است و رهبری جدیدش بیشتر به جناح «اصلاح‌طلب» و «معتدل» در جمهوری اسلامی ایران نزدیک است تا جناح «اصول‌گرا». اما یک نگاه کوتاه به پرونده هیبت‌الله آخوندزاده، سراج‌الدین حقانی، ملاعبدالغنی برادر، ذبیح‌الله مجاهد و پسران ملامحمدعمر مرحوم نشان می‌دهد که رهبری کنونی طالبان احتمالا حتی از رهبری آن در سال‌های ۱۹۹۰ افراطی‌تر، انتقامجوتر و خشک‌مغزتر است. ساخت‌و‌پاخت با آمریکا، همان‌طور که در جمهوری اسلامی ایران و تجربه «بچه‌های نیویورک» دیدیم، به معنای «معتدل» و «اصلاح‌طلب» شدن نیست.
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال افغانستان و تاجيكستان و ازبكستان

پستتوسط 00343179 » يکشنبه ژانويه 28, 2024 9:32 pm

دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین آمریکا گفت :

آنچه در افغانستان روی می‌دهد نه خروج نیروهای ایالات متحده، بلکه تسلیم شدن است


وی وضعیت افغانستان را " بزرگترین تحقیر نظامی در تاریخ ایالات متحده " خواند.

به عقیده ترامپ در افغانستان ۱۰ هزار شهروند آمریکایی نیست بلکه ۴۵ هزار نفر است.

نظامیان آمریکایی باید برای بازگشت به افغانستان آماده باشند.

ما ممکن است مجبور به بازگشت شویم. ممکن است هم نرویم. اگر شما آماده نباشید هیچ وقت آن ۴۵ هزار نفر را دوباره نخواهید دید.»

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1522017
00343179
 
پست ها : 5676
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

قبليبعدي

بازگشت به درسهای زمانه شناسی


Aelaa.Net