مرقد جناب میرزا جواد آقا ملکی تبریزی 
توضیحات:
میرزا جواد آقا ملکی تبریز(۱۲۷۴ هجری قمری تبریز –۱۳۴۳ هجری قمری قم) از علمای معاصر فقه و اصول و اخلاق و حکمت و عرفان اسلامی بودهاست.
جواد ملکی تبریزی فرزند میرزاشفیع بود، در تبریز متولد و به دلیل نسبتش با خانواده ملک التجار تبریزی به ملکی معروف شد.
تحصیلات:
مرحوم ملکی تبریزی در تبریز زاده می شود، کودکی و نوجوانی را همان جا سپری می کند پس از گذران تحصیل مقدماتی و آموختن سطوح به نجف اشرف (که در آن روزگاران قبله طالبان علم و عرفان است) سفر می کند و در آنجا نزد عالمان بزرگی چون آخوند خراسانی و حاج آقا رضا همدانی و محدث نوری فقه و اصول و درایه را به خوبی می آموزد و در این فنون پایگاه بلند می یابد.
و در این روزگاران با عارف کامل واصل جمال السالکین آخوند ملاحسین قلی همدانی (که در علم و عرفان و اخلاق و سلوک از سرآمدان و بی بدیلان است) آشنا می شود و حدود چهارده سال
ملازم محضر ایشان می گردد و راه و رسم سلوک و آداب و آیین اخلاق و عرفان را از او می آموزد، و در این وادی به پایگاهی بس بلند و متعالی دست می یابد تا آنجا که حکیم و فقیه بزرگ و بلند مرتبه ایی چون شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی (که خود در علم و عمل از سرآمدان است) در نامه ایی از ایشان دستور العمل اخلاقی و عرفانی درخواست می کند.
مرحوم ملکی تبریزی در سال 1320 یا 1321 هجری قمری به زادگاه خود تبریز باز می گردد و در همان جا سکنی می گزیند، اما چند سال بعد در سال 1329 که انقلاب مشروطه، اوضاع تبریز را آشفته می سازد به قم مهاجرت می کند و در زمانی که عبدالکریم حائری به قم آمد و حوزه علمیه قم را تأسیس کرد، میرزا جواد مکتب اخلاقی و تهذیب نفس را تشکیل داد که شاگردان زیادی زیر نظرش تربیت شدند. با به پا کردن درس فقهی بر پایه کتاب مفاتیح فیض کاشانی و دو درس اخلاق یکی در مدرسه فیضیه برای عموم و دیگری در منزل برای خواص به تدریس
و تعلیم و تهذیب می پردازد و همزمان با تدریس و تعلیم، تالیف را نیز از یاد نمی برد و آثار گرانبهایی از خویش به یادگار می گذارد. او در زمینه اخلاق و عرفان از بهترین شاگردان مکتب آخوند ملا حسینقلی همدانی بود.
- علامه حسن زاده آملی:
راقم این سطور پس از آن که از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى آگاهى یافت، تا مدت مدیدى مى پنداشت که قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا این که در شبى از نیمه دوم رجب هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آیه الله آقا سید حسین قاضى طباطبایى تبریزى برادرزاده مرحوم آقاى حاج سید على آقاى قاضى سابق الذکر، در کنار خیابان ملاقات اتفاق افتاد.
با جناب ایشان در اثناى راه از مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى سخن به میان آوردم و سؤال از تربتشان کردم، فرمودند: قبر ایشان همین شیخان قم نزدیکى قبر مرحوم میرزاى قمى صاحب قوانین است و لوح قبر دارد. من به محض شنیدن این که لوح قبر دارد از ایشان نپرسیدم که در کدام سمت قبر میرزاى قمى و، چون با جناب آقاى آسید حسین قاضى خداحافظى کردم شتابان به سوى شیخان قم رفتم که مبادا در را ببندند، رفتم به شیخان و بسیارى از الواح قبر را نگاه کردم که بعضى را تا حدى تشخیص دادم و بعضى را، چون شب بود و برق هاى آن جا هم ضعیف بود تشخیص دادن بسیار دشوار بود؛ با خود گفتم حالا که شب است و تاریک است باشد تا فردا، آهسته داشتم از شیخان به در مى آمدم ولى آهسته آهسته که باز هم نظرم به الواح قبور بود که دیدم شخصى ناشناس از درب شرقى شیخان وارد قبرستان شده است و مستقیم به سوى من مى آید تا به من رسیده گفت: آقا قبر میرزا جواد آقاى ملکى را مى خواهید؟ و مرا در کنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعت به سوى درب غربى شیخان رهسپار شد که از قبرستان به در رود، من بى اختیار تکانى خوردم و مضطرب شدم و ایشان را بدین عبارت صدا زدم گفتم: آقا من که قبر ایشان را مى خواستم، اما شما از کجا مى دانستید؟
آن شخص در همان حال که به سرعت به سوى درب غربى شیخان مى رفت، صورت خود را برگردانید و نیم رخ به سوى من نموده گفت:: ما مشترى هاى خود را مى شناسیم.
- مرحوم عالم ربّانی حضرت آیت الله وجدانی فخر نقل فرمودند:
در یکی از سالها بعد از ظهر عاشورا، به قبرستان نوِ قم برای قرائت فاتحه رفتم. بعد از قرائت فاتحه متوجه حضور حضرت علامه سیّد محمد حسین طباطبایی در گوشهای از گورستان شدم؛ لذا حضور معظم له شرفیاب شده و عرض ادب نمودم. آن بزرگوار چند بار با سوز و گداز به من فرمودند:آقای وجدانی امروز چه روزی است؟
عرض کردم روز عاشورا میباشد. فرمودند: آیا میبینی که تمام موجودات، چون آسمان و زمین و جمادات همه در حال گریستن به سید الشهدا (ع) هستند؟
من از این گفته اش تعجب نموده و مبهوت ماندم و فهمیدم که او خبر از حقایق هستی میدهد. در همین حال آن بزرگوار خم شد و سنگی را از روی زمین برداشت و آن را با دست مانند سیب از وسط شکافت و میانش را به من نشان داد. ناگهان با این چشمان خودم خون را در میان سنگ دیدم و تا ساعتی با بهت و حیرت غرق در تماشای آن بودم وقتی به خود آمدم متوجه شدم که حضرت علامه از قبرستان رفته بودند و من در تنهائی به نظاره آن سنگ خون آلود مشغولم.

- دستور العمل سلوکی ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين اصفهانی:
دستور العملى كه سالك ربانى حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى به جناب آية الله حاج شيخ محمد حسين كمپانى (رضوان الله تعالى عليهما) ارسال داشت. به شرح زیر است.
بسم اللّه الرحمن الرحيم
فدايت شوم ...
در باب اعراض از جدّ و جهد رسميّات و عدم وصول به واقعيات كه مرقوم شده و از اين مفلس استعلام مقدمه موصله فرمودهايد بىرسميت بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد گرفته و بعضى نتائجش را مفصّلا در خدمت شريف ابتداء خود صحبت كردهام و از كثرت شوق آنكه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، أسّ و مخّ آنچه از لوازم اين سير مىدانستم بىمضايقه عرضه داشتم. حالا هم اجمال آن را به طريقهاى كه ياد گرفتهام مجدّدا اظهار مىدارم:
طريق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانى تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلى نخواهد رسيد، و تا به عالم عقلى نرسيده حقيقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسيد لذا به جهت اتمام اين مقصود مرحوم مغفور (جزاه الله عنّا خير جزاء المعلّمين) مىفرمودند كه:
بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر، و روحانيّت قوّت بگيرد؛ و ميزان آن را هم چنين مىفرمود: كه انسان
اوّلا روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل مابين الغذائين نكند.
ثانيا هر وقت غذا مىخورد بايد مثلا يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آنقدر بخورد كه تمام سير نشود. اين در كمّ غذا؛
و أما كيفش بايد غير از آداب معروفه، گوشت زياد نخورد، به اين معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را يعنى هم روز و هم شب را ترك كند؛
و يكى هم اگر بتواند للتكيّف نخورد،
و لا محالة آجيلخور نباشد اگر أحيانا وقتى نفسش زياد مطالبه آجيل كرد استخاره كند.
و اگر بتواند روزههاى سه روز هر ماه را ترك نكند.
و اما تقليل خواب مىفرمودند شبانهروز شش ساعت بخوابد.
و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. اينها در تقليل حيوانيت كفايت مىكند.و أما تقويت روحانيت:
اولا دائما بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
ثانيا تا مىتواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است.
در ذكر عمده سفارش اذكار صبح و شام اهمّ آنها كه در اخبار وارد شده.
و اهمّ تعقيبات صلوات و عمدهتر ذكر وقت خواب كه در اخبار مأثور است،
لا سيّما متطهّرا در حال ذكر به خواب رود.
و شبخيزى مىفرمودند زمستانها سه ساعت، تابستانها يك ساعت و نيم.
و مىفرمودند كه من در سجده ذكر يونسيّه (يعنى در مداومت آن كه شبانهروزى ترك نشود، هرچه زيادتر توانست كردن اثرش زيادتر، اقلّ اقلّ آن چهارصد مرتبه است) خيلى اثرها ديدهام بنده خود هم تجربه كردهام چند نفر هم مدّعى تجربهاند.
يكى هم قرآن كه خوانده مىشود به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت (صلوات الله عليه و آله) خوانده شود.و اما فكر براى مبتدى مىفرمودند: در مرگ فكر بكن تا آن وقتى كه از حالش مىفهميدند كه از مداومت اين مراتب گيج شده فى الجمله استعدادى پيدا كرده آن وقت به عالم خيالش ملتفت مىكردند يا آنكه خود ملتفت مىشد چند روزى همه روز و شب فكر در اين مىكند كه بفهمد كه هرچه خيال مىكند و مىبيند خودش است و از خودش خارج نيست. اگر اين را ملكه مىكرد خودش را در عالم مثال مىديد يعنى حقيقت عالم مثالش را مىفهميد و اين معنى را ملكه مىكرد. آن وقت مىفرمودند كه بايد فكر را تغيّر داد و همه صورتها و موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد، و اگر انسان اين را ملكه نمايد لا بدّ تجلّى سلطان معرفت خواهد شد. يعنى تجلّى حقيقت خود را به نورانيت و بىصورت و حدّ با كمال بهاء فائز آيد، و اگر در حال جذبه ببيند بهتر است بعد از آنكه راه ترقيات عوالم عاليه را پيدا كرد هرقدر سير بكند اثرش را حاضر خواهد يافت.
به جهت ترتيب اين عوالم كه بايد انسان از اين عوالم طبيعت اول ترقى به عالم مثال نمايد، بعد به عالم ارواح و انوار حقيقيه البته براهين علميّه را خودتان احضر هستيد. عجب است كه تصريحى به اين مراتب در سجده دعاى شب نيمه شعبان كه اوان وصول مراسله است شده است كه مىفرمايد: «سجد لك سوادي و خيالي و بياضي». اصل معرفت آنوقت است كه هر سه فانى بشود كه حقيقت سجده عبارت از فناء است كه عند الفناء عن النفس بمراتبها يحصل البقاء بالله (رزقنا الله و جميع اخواننا بمحمد و آله الطاهرين).
بارى بنده فى الجمله از عوالم دعاگوئى اخوان الحمد لله بىبهره نيستم و دعاى وجود شريف و جمعى از اخوان را براى خود ورد شبانه قرار دادهام.
قطعهاى از نامه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى به مرحوم حاج محمد حسين كمپانى اين بود تمام آن نسخه كه بدون زياده و نقصان آن را استنساخ كردهايم. و چون براى تقديم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علامه طباطبائى به حضور شريفش مشرّف شدم، عرض كردم حاجى آقا در ذيل اين نامه نوشته است «قطعهاى از نامه مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى به مرحوم حاج محمد حسين كمپانى» بقيه نامه و اصل آن را چگونه بايد تحصيل كرد؟ فرمودند كه من اصل آن را ديدهام آنچه كه دستور العمل بود همينقدر است كه استنساخ كرديد باقى احوالپرسى و سلام و عليك بود.
سپس از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بيان نامه مرحوم آميرزا جواد آقا كه فرمود: «آنوقت به عالم خيالش ملتفت مىكردند» يعنى چه؟
فرمود:
آقا انسان بدانچه علم پيدا مىكند همه در صنع نفس او است، و همه عالم مثال علم او است. و هرچه كه مىبينى (يعنى ادراك مىكنى) همه خودتى و از تو خارج نيست.
و مراد اينكه آقاى ملكى فرمود: «بايد فكر را تغيير دهد و همه صورتها و موهومات را محو كرد و فكر در عدم كرد» اين است كه همه اينها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در اين مظاهر ببيند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد كه مراد عدم اين است.
چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پيدا نمىكند پس همه را حق بيند و عارف همان را در آخر مىيابد كه در اول يافته بود. و عامّه مردم در حال مىيابند جز اينكه نحوه يافتن تفاوت دارد؛ و در اين حال به عالم نور و بياض و عيان رسيده است.
اين بود گفتار استاد علامه طباطبائى در بيان دو جمله فوق و بدانكه مراد مرحوم آقاى ملكى از «مرحوم مغفور جزاه الله عنا خير جزاء المعلمين» جناب آخوند ملا حسينقلى همدانى است.
و آنكه فرمود: در سجده دعاى شب نيمه شعبان مىفرمايد: «سجد لك سوادي و خيالي و بياضي» اشاره است به سجده رسول الله (صلّى اللّه عليه و آله) در شب نيمه شعبان كه در سجده مىفرمود: «سجد لك سوادي و خيالي و آمن بك فؤادي» كه به جاى «بياضي» در نسخه ياد شده «فؤادي» آمده است، تفصيل آن در مفاتيح الجنان مرحوم محدث قمى مذكور است و اصل آن در مصباح المتهجد شيخ الطائفه شيخ طوسى مسطور است (ص ۵۸۵، چاپ سنگى).
- آشنایی علامه حسنزاده با میرزا جواد آقا:
آشنائى من با جناب آقا ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى از اينجا آغاز شد كه نخستين بار رساله اسرار الصلاة او را به چاپ اوّل سربى در كتابفروشیی نظر بدان افتاد و دل مائل گرديد و ابتياع شد و سرگرم به مطالعه آن شدم. كتاب بسيار نوشته شد تا صاحب كتاب چه كسى بوده باشد. بعد از آن رساله مراقباتش روزى ما شد و در اين دو كتاب چيزها از آقا عائد ما شده است، أمّا هنوز ميرزا جواد آقا رادرست نمىشناسم.
در يكى از اين دو كتاب ديدهام مؤلف بزرگوار آن مىفرمايد: ما را در سحر بيدار مىكنند كه برخيز وقت ملاقات و مناجات است. فهميدم كه تنها گفتار نيست بلكه صاحب اين كتابها را كردار است و كسى است. تا شنيدم آن جناب را رسالهاى در لقاء الله است براى تحصيل آن بسيار اين در و آن در زدم تا به حكم اين كه عاقبت جوينده يابنده بود آن را تحصيل كرده با شراشر جان و دلم آن را مطالعه كردم و در حدّ وسع خودم از او حظ و لذت بردهام.
و در ابتداى شرح حال آن كتاب، ناشر آن مرقوم داشت كه اين كتاب نسخهاى از آن در نزد جناب آقاى حاج آقا سيد حسين فاطمى قمى بود. از اين بزرگوار تفحص كردم زيرا كسى كه نسخه لقاء الله را داشته باشد بايد على القاعده مرد حال و صاحبدل و اهل طريق باشد، تا از ايشان مطلع شدم كه گفتند يكى از شاگردان مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى است و پيرمردى است كه حيات دارد ولى افتاده است و بيرون نمىآيد و در شبهاى جمعه در منزلش جلسه وعظ اخلاقى دارد و منزلشان در نزديكى تكيه آسيد حسن است.
ميرزا جواد آقا ملکی در کلام حاج سيد حسين فاطمى قمى:
كلماتى چند از مرحوم حاج سيد حسين فاطمى قمى شاگرد حاج ميرزا جواد آقا در بيان احوال آن جناب (رضوان الله تعالى عليهما):
عصر روز پنجشنبه پانزدهم شعبان هزار و سيصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى مطابق ۱۶/ ۸/ ۱۳۴۷ ه ش در قم خدمت جناب سيّد فاضل حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا سيد حسين فاطمى قمى مشرف شدم تا آن روز او را نديده بودم. پيرمردى بود در حدود صد سال. پس از اداء آداب ورود از مرحوم آميرزا جواد آقا سخن بهميان آوردم به عنوان تشويق اينجانب در جواب به من فرمود:
آقا كسى كه در اين اوضاع، از من در اين گوشه خبر بگيرد و دنبال احوال و آداب آقا ميرزا جواد آقاى ملكى (رحمة الله عليه) باشد معلوم است كه در او چيزى است. از جنابش اجازه خواستم غزلى را كه در همان روز گفتم برايش قرائت كنم، غزلى كه مطلعش اين است:
بلبلان را آرزوئى جز گل و گلزار نيست عاشقان را لذّتى جز لذّت ديدار نيستاجازه داد و گوش فراداشت و تحسين فرمود. عرض كردم از مرحوم آقاى ملكى دستور العملى به ما مرحمت بفرمائيد. گفت او خودش دستور العمل بود، شب كه مىشد ديوانه مىشد و در صحن خانه ديوانهوار قدم مىزد و مترنم بود كه:
گر بشكافند سراپاى من جز تو نيابند در اعضاى منآخرين حرفش در بيماريش اين بود كه گفت: «الله اكبر»، و جان تسليم كرد. بعد از آن مرحوم آقاى فاطمى فرمود:
پدر مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، به نام حاج ميرزا شفيع، از اهل علم نبود ولى آدم باكمالى بود. و از مرحوم حاج ميرزا جواد آقا پسرى نماند چون دو پسر داشت يكى به نام على بود كه از اهل علم بود و در حيات خود آن بزرگوار وفات كرد، و ديگرى به نام حسينقلى كه از اهل علم نبود و بعد از وفات پدر بزرگوارش وفات كرد.
تمثالى از مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى، قاب گرفته بر ديوار اتاق مرحوم آقاى فاطمى، زده بود كه در حال قنوت نمازش از او عكس گرفتند، مرحوم آقاى فاطمى فرمودند:
آن جناب اجازه نمىفرمود كه از او عكس بگيرند و بعضى از دوستان و ارادتمندانش اين نقشه را طرح كردند كه در حال نماز از او عكس بگيرند كه نتواند مانع بشود و درحالىكه از عكس گرفتنش بىخبر بود از او عكس در حال قنوت نماز گرفتند.
اين عكس خيلى جالب است. از جناب آقاى فاطمى خواستم كه اگر اجازه مىفرمائيد من از روى آن عكسى بگيرم و اصل را به شما برگردانم، بىدريغ وبدون حرف و هيچ قيد و شرط با نهايت بزرگوارى كريمانه قاب عكس را از صفحه ديوار برداشت و در نزدم گذاشت من فرداى همان روز آن را دادم بزرگ كردند و اصل را به جناب حاج حسين آقاى فاطمى برگرداندم كه ازجمله عكسهاى اوليائى كه به زيارت تمثال مباركشان افتخار دارم همين عكس مرحوم آقاى ملكى است.
باز در اثناى همان هفته به خدمتش رسيدم ولى سخت مريض و افتاده بود كه انصاف نديدم در چنان حال مصدع شوم و در همان بيمارى نداى حق را لبيك گفت. تربت او در شيخان قم است و تربت حاج ميرزا جواد آقاى ملكى نيز در همان شيخان است. راقم گويد: اين بود كلماتى كه از مرحوم آقاى حاج سيد حسين فاطمى شنيدهام و استفاده كردهام.

فرزندان میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
آنكه درباره دو فرزندش على و حسينقلى فرمودهاند: از آقاى ديگرى شنيدهام كه به من فرمود:
مرحوم ميرزا جواد آقا از كثرت علاقه به استادش مرحوم آخوند ملا حسينقلى، فرزندش را به نام آن جناب ناميده است. امّا على همان است كه مرحوم آقا ميرزا جواد آقا در مراقبات محرم از كتاب مراقبات به پيشگاه مبارك حضرت سيد الشهداء روحى لتربته الفداء عرض مىكند:
يا سيّدى يا ليتني كنت فداء لك من جميع هذه البلايا و جلّ هذه الرزايا. فياليت اهلى و اولادى كانوا مكان اهلك و اولادك مقتولين مأسورين، و يا ليت سهم حرملة (لعنة الله عليه) ذبح رضيعي. و يا ليت ولدي عليا قطع عوض ولدك اربا اربا، و يا ليت كبدى تفتّت من شدة العطش الخ.
فضایل و کرامات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی:
فضائل و كرامات مرحوم حاج ميرزا جواد آقا بيشتر از آن است كه در اينجا بتوان آورد. درباره اخلاق و زهد و تقوى و عشق و عرفان او شاگردانش كه از علماى معروف حاضرند داستانهائى گفته، و حتى او را در رديف بكائين آخر الزمان آوردهاند. نماز جماعتش در مسجد بالاى سر مطهر، و گاهى در مدرسه فيضيه و درس گفتنش در آن شاهد اين مدعى است.
ارتباط و مراودهاش با اعلي حضرت بقية الله (ارواحنا له الفداء) بسيار، ملازمتش به تقوى و ورع بىاندازه، مراقبتش به نوافل و حضور و توجه دائمى آنى غافل نبود، و لحظهاى از ياد خدا بيرون نمىرفت.
حكايت كرد براى ما جناب حجة الاسلام حاج سيد جعفر شاهرودى كه از علماى عصر حاضر طهران است دو مكاشفه را كه مفصّل است مجمل آن را براى يافتن مقام و منزلت صاحب ترجمه مىنگارم:
فرمود شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرائى حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى له الفرج) با جماعتى تشريف دارند و گويا به نماز جماعت ايستادهاند، جلو رفتم كه جمالش را زيارت و دستش را بوسه دهم، چون نزديك شدم شيخ بزرگوارى را ديدم كه متصل به آن حضرت ايستاده و آثار جمال و وقار و بزرگوارى از سيمايش پيداست، چون بيدار شدم در اطراف آن شيخ فكر كردم كه كيست تا اين حدّ نزديك و مربوط به مولاى ما امام زمان است، از پى يافتن او به مشهد رفتم نيافتم، در طهران آمدم نديدم، به قم مشرف شدم او را در حجرهاى از حجرات مدرسه فيضيه مشغول به تدريس ديدم، پرسيدم كيست؟ گفتند عالم ربانى آقاى حاج ميرزا جواد آقاى تبريزى است؛ خدمتش مشرف شدم تفقد زيادى كردند و فرمودندكى آمدى گويا مرا ديده و شناخته از قضيه آگاهند. پس ملازمتش را اختيار نمودم و چنان يافتم او را ديده بودم و مىخواستم.
تا شبى كه نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته تا زير عرش عظيم الهى را مىبينم پس مرحوم استاد حاج ميرزا جواد آقا را ديدم كه ايستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است به او مىنگريستم و تعجب از مقام او مىنمودم كه صداى كوبيدن در خانه را شنيده و متنبه گشته برخاستم در خانه رفتم، يكى از ملازمين ايشان را ديدم كه گفت بيا منزل آقا گفتم چه خبر است گفت سرت سلامت خدا صبرت دهد آقا از دنيا رفت.
- از مرحوم حجه الاسلام سید محمود یزدی که از نزدیکان مرحوم ملکی بودند نقل شده است که مرحوم ملکی شبها که برای تهجد و عبادت بر می خواستند، ضمن به جا آوردن آداب از خواب برخواستن مانند سجده و دعا، مدتی در رختخواب گریه می کردند، سپس به صحن منزل می آمدند و به اطراف آسمان نگاه می کردند و آیه «ان فی خلق السموات و الارض ...» را می خواندند
و سر به دیوار می گذاشتند و می گریستند.
آنگاه برای وضو کنار حوض می نشستند و باز می گریستند، وضو می ساختند و چون به مصلا کی رسید سخت منقلب می شد و بسیار می گریستند. در نمازها و قنوتها نیز بسیار می گریستند.
از این رو ایشان را یکی از «بکائین» به شمار آورده اند.
تاريخ حكما و عرفا (ص ۱۳۳، ط ۱) تأليف جناب آقاى صدوقى سها:
از بعضى از اهل سكول منقول است كه آقا ميرزا جواد آقا بعد از دو سال خدمت آقا (سركار آخوند مولى حسينقلى همدانى) عرض مىكند من در سير خود به جائى نرسيدم.
آقا در جواب از اسم و رسمش سؤال مىكند او تعجب كرده مىگويد: مرا نمىشناسيد؟ من جواد تبريزى ملكى هستم. ايشان مىگويند شما با فلان ملكىها بستگى داريد؟ آقا ميرزا جواد آقا چون آنها را خوب و شايسته نمىدانسته از آنان انتقاد مىكند. آخوند ملا حسينقلى در جواب مىفرمايند: هروقت توانستى كفش آنها را كه بد مىدانى پيش پايشان جفت كنى من خود به سراغ تو خواهم آمد.
آقا ميرزا جواد آقا فردا كه به درس مىرود خود را حاضر مىكند كه در محلى پائينتر از بقيه شاگردان بنشيند تا رفتهرفته طلبههايى كه از آن فاميل در نجف بودند و ايشان آنها را خوب نمىدانسته مورد محبت خود قرار مىدهد تا جايى كه كفششان را پيش پاى آنها جفت مىكند. چون اين خبر به آن طايفه كه در تبريز ساكن هستند مىرسد رفع كدورت فاميلى مىشود. بعدا آخوند او را ملاقات مىكند و مىفرمايد:
دستور تازهاى نيست، تو بايد حالت اصلاح شود تا از همين دستورات شرعى بهرهمند شوى. ضمنا يادآورى مىكند كه كتاب مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است.
راقم گويد: آنكه از جناب آخوند نقل شده است كه مفتاح الفلاح شيخ بهائى براى عمل كردن خوب است، اين كمترين در بعضى از مقالاتش گفته است:
اميد آنكه در حوزههاى علميه، صحف ادعيه و اذكار كه از ائمه اطهار ما صادر شده است و بيانگر مقامات و مدارج و معارج انسان است از متون كتب درسى قرار گيرند، و در محضر كسانى كه زبان فهم و اهل دعا و سير و سلوكند و راهيافتهاند و راه نمايند، درس خوانده شوند. مثلا به ترتيب اول مفتاح الفلاح شيخ بهائى، و پس از آن عدة الداعي ابن فهد، و بعد از آن قوت القلوب ابو طالب مكى، و سپس اقبال سيد بن طاوس؛ و در آخر انجيل اهل بيت و زبور آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم صحيفه سجاديه، در عداد كتب درسى درآيند كه نقش خوبى در احياى معارف اصيل اسلامى است.
استادان:
آخوند ملا حسینقلی همدانی، میرزا حسین نوری، آقا رضا همدانی، آخوند خراسانی
شاگردان:
حسین فاطمی قمی، آخوند ملا علی همدانی، سید جعفر حسینی شاهرودی، میرزا خلیل کمرهای
بر خلاف اینکه مشهور است سید روحالله خمینی هم شاگرد وی بوده، او به جز دو جلسه از درس ملکی تبریزی استفاده نکردهاست. سید روحالله خمینی به وی ارادت خاص داشته و علاقهمندان به تهذیب و وارستگی را به مطالعه کتابهای او راهنمایی میکردهاست از جمله در کتاب «چهل حدیث» خود، مطالعه «رساله لقاءالله» ملکی تبریزی را توصیه میکند.
اقوام:
ملک التجار تبریزی، علی اصغر ملکی تبریزی، حبیبالله ملکی تبریزی
تالیفات:
اسرار الصلواة
المراقبات فی اعمال السنه
رساله لقاءالله
کتابی در فقه
رسالهای در حج
حاشیه فارسی بر غایة القصوی
درگذشت:
میرزا جواد ملکی تبریزی روز یازدهم ذیحجه سال ۱۳۴۳ هجری قمری (۱۱ تیر ۱۳۰۴ شمسی) درگذشت. آرامگاهشان در قبرستان شیخان شهر قم قرار دارد.