توسط إشراف » سه شنبه سپتامبر 10, 2019 12:33 am
آیه ای که امام حسین زمان خروج از مدینه خواند
رابطه تنگاتنگ و به هم تنیده قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) آن قدر عمیق و ریشه دار است که قلم و بیان از عهده ترسیم آن برنمی آیند.
حدیث مشهور و متواتر ثقلین این حقیقت را به طور کامل روشن می سازد; زیرا رسول اکرم ـ ارواحنافداه ـ در آن حدیث شریف فرموده اند: «من می روم و دو متاع سنگین، گران بها و ارزشمند در میان شما می گذارم: یکی کتاب خدا، قرآن کریم و دیگری عترت اهل بیت من ، و این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
کربلا
در میان امامان معصوم و حجت های بالغه الهی، پیشوای عزّت و آزادی و رهبر جهاد و شهادت و فداکاری، حضرت سیّدالشهدا، حسین بن علی (علیه السلام) امتیازی ویژه دارد!
پیوند امام حسین با قرآن کریم، فوق العاده ریشه دار است; چنان که عبارات زیارتنامه های آن حضرت و غیر آن، به روشنی گویای این حقیقت انکارناپذیر است.
در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان می خوانیم:
«اشهد انّک التّالى لکتاب الله; من شهادت مى دهم که تو[اى امام حسین] تلاوت کننده کتاب خداوند بودى.»
و در زیارت آن حضرت در شب قدر می خوانیم:
«اشهد انّک قد اقمت الصلوة ... و تلوت الکتاب حق تلاوته; شهادت مى دهم که تو [اى حسین بن على] نماز را به پا داشتى... و قرآن را بدان گونه که شایستگى تلاوت داشت تلاوت فرمودى.»
و در بعضی از زیارت های آن سیّد ابرار و امام احرار و آزادگان ـ مانند همان زیارت عید فطر و قربان ـ می خوانیم:
«السلام علیک یا شریک القرآن; سلام بر تو [اى حسین] اى که شریک و همتاى قرآنى.»
تجسّمی از آیات قرآن
مِهر و قَهر امام حسین (علیه السلام) به قرآن بازگشت می کرد و رایحه طیّبه و معطّر قرآن از همه کارهای وی پدیدار بود و در مواردی خود، به آیه مربوط استشهاد می کردند و تصریح می نمودند که در این رفتار مخصوص، استنادشان به آن آیه کریمه است و یا رفتارشان از قرآن کریم سرچشمه می گیرد; به بیان دیگر، اخلاق و رفتار آن بزرگوار، تجسّم و ترسیم آیه های پربرکت قرآن بود و بار رفتار بزرگوارانه خود، آیه های قرآن را زنده می کرد و در میان جامعه گسترش می داد و امّت را به سوی قرآن، تشویق می کرد.
آیه ای که هنگام خروج از مدینه خوانده شد
با تحقیق در منابع تاریخی و حدیثی که ما به آنها دسترسی داشتیم؛ چنین بر میآید که امام حسین (علیه السلام) در مسیر حرکتشان از مدینه تا کربلا در جایگاههای مختلف به تناسب آیاتی را تلاوت فرمود.
ظلم همان نادیده گرفتن حق دیگری است و هرچه فرد مظلوم بالاتر و مهم تر باشد ظلم به او هم به همان اندازه بدتر و قبیح تر است تا به ظلم به خدا که بالاترین و برترین موجود خداست و همان طور که در صفات نامتناهی است اگر ظلم به او شود نیز شدت بدی ان بی نهایت می باشد. که در قران از ظلم به خدا به ظلم عظیم تعبیر شده است یعنی ظلم بسیار بزرگ
در شب یکشنبه بیست و هشتم ماه رجب، هنگام خروج از مدینه و رهسپار شدن به سوی مکّه که فرزندان، برادرزادگان و برادرانش نیز با بیشتر خاندانش همراه او بودند جز برادرش محمّد ابن حنفیّه؛ این آیه شریفه را قرائت فرمود: [ شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 35، طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 435]
فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ»؛ [ قصص، 21.] موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالی که] میگفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش».
طبق این آیه؛ حضرت موسی (علیه السلام) برای رهایی از شرّ فرعونیان از مصر به سوی مدین خارج شد.[ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 2، ص 137، ؛ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 34]
امام حسین (علیه السلام) با خواندن این آیه حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی (علیه السلام) از مصر تشبیه کرده که آن حضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین (علیه السلام) نیز به خاطر فرعون زمان خود مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شد.
تلاوت این آیه شریف نشان دهنده تصمیم بنی امیه بر قتل سید الشهدا است و خروج از مدینه به این علت است که اگر امام حسین اصرار بر توقف در مدینه میکردند ، در نهایت بنی امیه مجبور بودند که امام حسین علیه السلام را در مدینه به شهادت برسانند. (الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 35)
ظلم
ظالم کیست که حسین علیه السلام از خدا راه نجات می خواهد؟
ظلم به معنای منظور نکردن حق و حقوق دیگری است. و اگر انسان در دنیا حقوق پروردگار را در مد نظر نداشته باشد و به آنها بی توجهی کند در حقیقت ظلم به خدا کرده است.
خدای تعالی همه نعمت ها را در دنیا برای رفاه و آسایش بندگان خلق فرموده است و خواسته است که آنها در دنیا با داشتن همه نعمت ها و وسایل رفاهی فقط به رشد روحی خود بپردازند و معارف و حقایق را بیاموزند و اگر ما انسان ها به جای استفاده از نعمت ها و عمل به معارف و حقایق ، فقط به دنبال هوی و هوس های زودگذر خود برویم و پشت پا به همه حقایق بزنیم ، در حقیقت بزرگترین ظلم را به خدای تعالی کرده ایم و حق خدا را پوشاندیم.
گناه و نافرمانی پروردگار از یک نظر ظلم به خود است زیرا سبب می شود خوشی و نعمت را از خود سلب کنیم اما از نظر دیگر ظلم به پروردگار است.
خدای تعالی با کرامت و بزرگواری همه نعمت ها را به ما داده و خواسته تا ما بهترین زندگی را داشته باشیم. گناه و معصیت پروردگار مانند این است که به این میزبان پر محبت و کریم که همه چیز را برای ما مهیا کرده است سیلی بزنیم و بگویم حال که اجازه می دهد به او سیلی بزنیم پس چرا نزنیم؟! این نهایت پستی و بی ارزشی انسان را نشان می دهد.
در آیه ای از قرآن کریم خدای تعالی می فرماید: «ان الشرک لظلم عظیم» زیرا ظلم همان نادیده گرفتن حق دیگری است و هرچه فرد مظلوم بالاتر و مهم تر باشد ظلم به او هم به همان اندازه بدتر و قبیح تر است تا به ظلم به خدا که بالاترین و برترین موجود خداست و همان طور که در صفات نامتناهی است اگر ظلم به او شود نیز شدت بدی آن بی نهایت می باشد. که در قرآن از ظلم به خدا به ظلم عظیم تعبیر شده است یعنی ظلم بسیار بزرگ.
امام حسین (علیه السلام) با خواندن این آیه حال خروج خود را از شهر مدینه به حال خروج حضرت موسی (علیه السلام) از مصر تشبیه کرده که آنحضرت از ترس فرعون مصر ناچار به ترک شهر و دیار و فرار از شهر گردید، و امام حسین (علیه السلام) نیز به خاطر فرعون زمان خود مجبور به ترک دیار و خانه و کاشانه خود شد.
و کسی می تواند مرتکب چنین ظلم و گناه بزرگی شود که در مقابل پروردگار و محبت او کسی یا چیزی را علم کرده و به جای دوست داشتن و محبت داشتن به پروردگار, آن چیز را دوست داشته باشد.
همان طور که با مطالعه تاریخ به آن پی می بریم ، بنی امیه و آنانی که در مقابل بزرگترین نعمت خداوند ؛ ولایت حسین علیه السلام ایستادند ، بزرگترین ظالمان عالم بوده و بزرگترین ظلم را انجام دادند.
همان هایی که زر و زیور دنیا و قدرت ناپایدار این دنیا کورشان کرد و چشم بسته به جای لبیک گفتن به امام زمانشان به هوس های خود لبیک گفتند.
آنهایی که محبت دنیا و مادیات در دلهایشان رخنه کرده و برای رسیدن به آن از هیچ عملی ولو کشتن پسر فاطمه و اسارت خاندان او مضایقه نکردند.
گویا آنان این آیات را نشنیده اند و یا نه ، قطعاً خود را به نشنیدن زده اند که می فرماید :
«لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ» (بقره/258) افرادی که ظلم می کنند خدا لطفش را از آنها برمی دارد. هدایتشان نمی کند. راه حق را پیدا نمی کنند و در باطل گم می شوند.
«إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (انعام/21) افرادی که ظلم می کنند رستگار نمی شوند «لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمینَ» (ابراهیم/13)
قرآن میگوید: «أَلا لَعْنَه یُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمینَ» (هود/18) «بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمینَ» (هود/44) «وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» (بقره/270)
روز قیامت ظالم یار و یاور ندارد. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُواای مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» (شعراء/227)
«ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ وَ لا شَفیعٍ یُطاعُ» (غافر/18) افرادی که ظلم می کنند ممکن است اینجا یک باندی باشند و کمک هم بکنند، ولی روز قیامت دوست صمیمی و حمیمی نیست.
«ما لِلظَّالِمینَ مِنْ حَمیمٍ». «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذابِ یَوْمٍ أَلیمٍ» (زخرف/65) وای بر ظالمین. «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» (جن/15) آتش گرفته و در دوزخند. «تَرَی الظَّالِمینَ مُشْفِقینَ مِمَّا کَسَبُوا» (شوری/22)روز قیامت که پرونده باز میشود، ظالم سرش را پایین می اندازد و شرمنده است.
وای کاش ما نیز در این دوران خود را به نشنیدن نزنیم و با اعمال و کردارمان ، چون آنان رفتار نکنیم!!
امام حسین(ع)در مسیر مدینه تا کربلا به کدام آیات استناد و آنرا تلاوت کردند
امام حسين(علیه السلام) در روز عاشورا پيش از شروع جنگ، براي اصحاب خود سخنراني كردند و در آن، فرمايش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و يارانش متذکر شدند و به آیاتی در این باره استناد کردند.
*آیات شنیده شده از امام حسین(ع)
آیات شنیده شده از امام حسین (علیه السلام) در این حرکت انقلابی به سه دسته تقسیم می شود:
1. آیات شنیده شده از آغاز حرکت (مدینه) تا لحظة ورود به کربلا؛
2. آیات شنیده شده در کربلا تا لحظة شهادت؛
3. آیات شنیده شده از رأس مطهّر آن شهید مظلوم.
* آیات دسته اول:
الف) هنگام خروج از مدینه و ورود به مکه
مورّخین از لحظة حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه تا هنگام ورود به کربلا، آیاتی را در مواقع مختلف از ایشان شنیده و روایت کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
پس از رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه و درخواست گرفتن بیعت از امام حسین (علیه السلام) برای یزید توسط فرماندار مدینه (ولید) و امتناع آن حضرت از بیعت، امام (ع) آمادة حرکت شد، لذا پس از نوشتن وصیتنامه و تحویل آن به برادرش «محمد حنفیه» و وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) روز یکشنبه، دو روز مانده به آخر ماه رجب سال 60 هجری، به همراه خانواده و خویشاوندان خود به سوی مکة مکرمه حرکت کرد؛ آن گاه که شهر مدینه را پشت سر می گذاشت، این آیة شریفه را که بیانگر حال حضرت موسی (علیه السلام) هنگام خروج از مصر است، تلاوت نمود: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»؛[1] [موسی] از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و [هر لحظه] در انتظار حادثه ای؛ عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!.
و پس از پیمودن فاصلة مدینه تا مکه در پنج روز، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد شد و به هنگام ورود، این آیه را تلاوت فرمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ»؛[2] و هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.[3]
* علت انتخاب این دو آیه
شاید علت انتخاب دو آیة مربوط به حضرت موسی (علیه السلام) (یکی بیانگر زمان خروج از مصر و دیگری بیانگر زمان ورود به مدین)، این باشد که امام(علیه السلام) می خواهد با تشبیه حال خودش به حضرت موسی(علیه السلام)، مردم را به این نکته توجه دهد که موسی(علیه السلام) در ترک وطن مألوف خویش بی جهت و بی هدف نبود؛ بلکه این حرکت که ظاهراً به خاطر ترس از ظالمان بود؛ مقدمه ای شد برای یک انقلاب بزرگ که منجر به نابودی فرعون گردید.
همچنین است حرکت امام(علیه السلام) که مقدمه ای برای یک انقلاب بزرگ قرار می گیرد و در نهایت منجر به نابودی دستگاه ظالم بنی امیه می گردد. این کار بزرگ، در هر لحظه، نیاز به هدایت و امداد الهی دارد، لذا هر دو رهبر الهی متذکر این مطلب می شوند که: «عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني سَواءَ السَّبيلِ».[4]
ب) خطاب به مسلمانان جنّ:
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) از مدینه خارج شد، گروه هایی از فرشتگان سلاح به دست آمدند؛ سلام دادند و عرض کردند: ای حجت الهی! در موارد بسیاری خدا به وسیلة ما جدّ تو را یاری کرده و اکنون ما را به یاری تو فرستاده است.
امام فرمود: وعده گاه ما با شما همان مکانی است که در آنجا شهید خواهم شد و آن «کربلا» است. وقتی که به آنجا وارد شدم، بیایید. گفتند: ای حجت خدا! ما امر تو را اطاعت می کنیم، آیا ترس از دشمن هست که در این سفر همراه تو باشیم؟. فرمود: هیچ خطری مرا تهدید نمی کند تا به آن مکان (کربلا) برسیم.
پس از آن، گروه هایی از مسلمانان جنّ آمدند و گفتند: ای مولای ما! ما شیعیان و یاوران تو هستیم. هر دستوری بدهی، اطاعت خواهیم کرد، اگر دستور بدهی، تمام دشمنانت را خواهیم کشت، و تو در اینجا بمان.
امام(علیه السلام) برای آنان دعا کرد و فرمود: آیا کتاب خدا را که بر جدّم پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده، نخوانده اید؟ آن جا که می فرماید: «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»؛[5] هر جا باشید، مرگ شما را درمی یابد، هر چند در برج های محکم باشید. و در آیة دیگر فرموده است: «لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِم»[6] آن هایی که کشته شدن بر آنان مقرّر شده، قطعاً به سوی آرامگاه های خود خواهند آمد.
اگر من اینجا بمانم، این مردم به چه وسیله ای امتحان بشوند؟ و چه کسی در جایگاه من در کربلا بخوابد؟ در حالی که خدا آنجا را در روز «دحو الارض» برای من انتخاب کرده و آن مکان را پناهگاه شیعیان ما قرار داده است؛ و قبر من در دنیا و آخرت برای شیعیان، مایة امنیت خواهد بود: «وَ یَکُونُ لَهُمْ اَمَاناً فِی الدُّنیَا وَ الْآخِرَة»؛ امّا شما روز شنبه که عاشورا است، حاضر شوید، در آخر آن روز کشته می شوم و سرم برای یزید ـ لَعَنَهُ اللهُ ـ برده می شود.
جنّ ها گفتند: ای حبیب خدا و فرزند حبیبش! به خدا سوگند! اگر نبود که اطاعت امر تو واجب است و مخالفت با دستور تو جایز نیست، تمام دشمنان تو را پیش از آن که به تو برسند، می کشتیم!.
امام(علیه السلام) فرمود: «نَحْنُ وَ اللهِ اَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ وَلَکِنْ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ» [7]؛ به خدا سوگند! ما بر کشتن آنها تواناتر از شما هستیم؛ ولی [به فرمودة خداوند]: "باید کسانی که هلاک (و گمراه) می شوند، از روی اتمام حجت باشد و کسانی که زنده می شوند (و هدایت می یابند)، از روی دلیل روشن باشد".[8]
* آيات دستة دوم:
آیات شنیده شده در کربلا تا لحظه شهادت
امام حسین(علیه السلام) در كربلا علاوه بر تلاوت هاي مكرر قرآن، برخي از آيات را در موارد خاص قرائت فرموده كه به بعضی از آنها اشاره مي شود:
* شب عاشورا:
پس از مهلت گرفتن از دشمن براي عبادت در شب عاشورا و پس از سخنراني امام(علیه السلام) در جمع اصحاب خود، در خيمه هاي امام و يارانش جنب و جوش و نشاط فوق العاده اي به چشم مي خورد؛ بعضي مشغول نماز، بعضي مشغول مناجات، بعضي به تلاوت قرآن و بعضي شمشير خود را اصلاح و براي جنگ آماده مي كردند و...؛ «ضحاك بن عبد الله» مي گويد: شب عاشورا گروهي از لشكر عمر بن سعد براي سركشي به طرف خيمه هاي ما آمدند. در آن لحظه امام(علیه السلام) اين دو آيه را با صداي بلند مي خواند: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ * ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ...»؛[9] آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنها مهلت مي دهيم، به سودشان است؛ بلكه ما به آنان مهلت مي دهيم فقط براي اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براي آنها عذاب خواركننده اي (آماده شده) است؛ چنين نبود كه خداوند مؤمنان را به همان گونه كه شما هستيد، واگذارد، مگر آن كه ناپاك را از پاك جدا سازد و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند... .
يكي از لشكريان عمر سعد به نام «عبدالله بن سمير» گفت: اين افراد پاك، ما هستيم كه خدا ما را از شما جدا كرده است!؛ در اينجا «بُرَير بن خُضَير» گفت: اي فاسق! آيا خدا تو را از پاكان قرار مي دهد؟!. [10]
* صبح عاشورا هنگام سخنراني بر لشكر دشمن:
امام(علیه السلام) پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، سوار بر مركب شد و در مقابل لشكر دشمن با صداي بلند و رسا فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اِسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى اِعْتَذِرَ إِلَيْكُمْ مِنْمَقْدَمي عَلَيْكُمْ، فَاِنْقَبِلْتُمْعُذْري وُ صَدِّقْتُمْقَوُلي وَ أَعْطَيْتُمُونِيَ النَّصَفَ، كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ لُمْيَكُنْلَكُمْعَلَيَّ سَبيلٌ، وَ اِنْلم تَقْبَلوُا مِنّي الْعُذْرَ، وَ لَمْتَعْطوُا النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ «فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»؛[11] «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»؛[12] مردم! حرف مرا بشنويد و "در جنگ با من" عجله نكنيد تا من وظيفة خود را كه موعظه و نصيحت شما است، انجام دهم و دليل آمدنم به اين سرزمين را توضيح دهم، اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من از راه انصاف درآمديد، راه سعادت را دريافته ايد و ديگر با من جنگ نخواهيد كرد، و اگر نپذيرفتيد و از راه انصاف نيامديد، «پس امر خود و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد، سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند (تمام جوانب كارتان را بنگريد) سپس به حيات من پايان دهيد و (لحظه اي) مهلتم ندهيد»؛ «وليّ و سرپرست من، خدايي است كه اين كتاب را نازل كرده و او تمام صالحان را سرپرستي ميكند».
آية اول، از زبان حضرت نوح(علیه السلام) خطاب به بت پرستان و آيه دوم نيز از زبان پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به بت پرستان است. انتخاب آية مربوط به بت پرستان و خطاب آن به كساني كه ادعاي اسلام مي كنند، خالي از نكته نمي باشد.
در ادامة همين خطبه، پس از گفتگوهاي مكرر بين طرفين، هنگامي كه از طرف دشمن گفته شد: چرا بيعت نمي كني تا هيچ گزندي به تو نرسد؟!. حضرت فرمود: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أُفِرُّ ِفِرَارَ الْعَبِيدِ. ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»؛[13] «وَ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»؛[14] نه، به خدا سوگند! نه دست ذلت به آنان مي دهم و نه مثل بردگان فرار مي كنم. اي بندگان خدا! «من به پروردگار خودم و پروردگار شما پناه مي برم، از اين كه مرا متهم كنيد»، «به پروردگارم و پروردگار شما پناه مي برم، از هر متكبري كه به روز حساب (قيامت) ايمان نمي آورد!».»[15]
هر دو آيه از زبان حضرت موسي(علیه السلام) به فرعون و فرعونيان است. انتخاب اين دو آيه نيز نكته هايي دارد كه بر خوانندگان محترم مخفي نمي باشد.
* سخنراني براي اصحاب خويش:
«جابر جعفي» از امام باقر (علیه السلام) روايت كرده كه حضرت فرمود: امام حسين(علیه السلام)در روز عاشورا پيش از شروع جنگ، براي اصحاب خود سخنراني كرد و در آن، فرمايش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و يارانش و عدم احساس درد آهن و شمشير را با استناد به آية مربوط به حضرت ابراهيم(علیه السلام): «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيم»؛[16] بيان كرد و فرمود: «فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا»؛ مژده باد بر شما! به خدا سوگند! اگر ما را بكشند، ما پيش پيامبرمان مي رويم.»
سپس به قيام امام دوازدهم(علیه السلام) و به رجعت خودش و امامان ديگر و برخي از پيامبران اشاره كرد و در توصيف آن زمان فرمود: در آن زمان هيچ كور، زمينگير و گرفتار ديگري باقي نمي ماند، مگر اين كه خدا به خاطر ما اهل بيت(علیهم السلام) شفا مي دهد، بركت از آسمان به زمين نازل مي گردد، به گونه اي كه زيادي ميوه بر درختان سنگيني مي كند و مردم ميوة زمستان را در تابستان و ميوة تابستان را در زمستان مي خورند؛ اين است مضمون كلام خدا در قرآن «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»؛[17] و اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مي گشوديم؛ ولي (آن ها حق را) تكذيب كردند، ما نيز آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
حضرت در پايان خطبه فرمود: «ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْمَلُونَ»؛ [18] سپس خدا به شيعيان ما چنان كرامتي عطا مي كند كه هر چيزي در زمين است، بر آنان مخفي نمي شود، حتّي اگر مردي از آنان اراده كند، مي تواند از تمام اطلاعات اهل خانه اش و از كارهايي كه انجام مي دهند، آگاه گردد.
* در بالين «مسلم بن عوسجه»:
هنگام شهادت «مسلم بن عوسجه»، امام(علیه السلام) همراه «حبيب بن مظاهر» به بالين او آمدند. هنوز رمق داشت كه امام(علیه السلام) فرمود: «رَحِمَكَ اللهُ يَا مُسْلِمُ»؛ اي مسلم! خدا رحمتت كند. سپس اين آيه را خواند[19]: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا»؛[20]
همچنان كه گذشت امام(علیه السلام) اين آيه را بين راه، هنگام شنيدن خبر شهادت «قيس بن مسهّر صيداوي» نيز تلاوت كرد. البته ظاهر اين است كه امام(علیه السلام)، اين آيه را چندين بار تكرار نموده است؛ زيرا طبق نقل شخصي به نام «محمد بن ابي طالب»: هر يك از ياران امام(علیه السلام) هنگام رفتن به ميدان، محضر امام مي آمدند و با اين جمله وداع مي كردند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» و امام در پاسخ آنان مي فرمود: «وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ نَحْنُ خَلْفَكَ»؛ و سلام بر تو، ما نيز پشت سر تو خواهيم آمد؛ سپس اين آيه را تلاوت مي كرد: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا».[21]
* در پاسخ «محمد بن اشعث»:
هنگامي كه «محمد بن اشعث» جسارت كرد و ارتباط امام حسين(علیه السلام) را با رسول خدا و احترام او را انكار نمود؛ امام اين آيه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛[22] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد؛ آن ها فرزندان (و دودماني) بودند كه (از نظر پاكي و تقوا و فضيلت) بعضي از بعض ديگر گرفته شده بودند. پس از تلاوت آيه فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ مُحَمَّداً لَمِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِنَّ الْعِتْرَةَ الْهَادِيَةَ لَمِنْ آلِ مُحَمَّد»؛ به خدا سوگند! (جدم) محمد از آل ابراهيم است، و عترت هدايتگر نيز آل محمد هستند. بعد فرمود: آن مرد كيست؟. گفتند: محمد بن اشعث است. سپس بر او چنين نفرين كرد: «اللَّهُمَّ أَرِ مُحَمَّدَ بْنَ الْأَشْعَثِ ذُلًّا فِي هَذَا الْيَوْمِ لَا تُعِزُّهُ بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ أَبَدا»؛ خدايا! امروز بر محمد بن اشعث ذلّت و خواري نشان بده، و بعد از اين هرگز او را عزيز نكن!؛ چند لحظه بعد از اين نفرين، او براي قضاي حاجت از لشكر فاصله گرفت و در گوشه اي نشست، عقربي را خدا بر او مسلط كرد، چنان به او نيش زد كه در همان حال كه عورتش مكشوف بود، هلاك شد.[23]
پاورقی:
[1]. قصص/21.
[2]. همان /22.
[3]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص35؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، معهد تحقیقات باقر العلوم(علیه السلام)، دار المعروف، قم، چاپ اول، 1415ق، ص299 و 305.
[4]. ر.ک: سخنان حسین بن علی(علیهما السلام) از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمی، بوستان کتاب، قم، چاپ سیزدهم، 1388ش، ص61.
[5]. نساء/ 78.
[6]. آل عمران/ 154.
[7]. انفال/ 42.
[8]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج44، ص300 ـ 301؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص300 ـ 301؛ اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، (علی بن موسی)، انتشارات جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص66 ـ 69. البته لهوف این قضیه را مربوط به هنگام خروج از مکه دانسته است.
[9]. آل عمران /178 و 179.
[10]. الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، شيخ مفيد، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص95؛ بحار الانوار، مجلسي، ج45، ص3 ـ 4. همان.
[11]. يونس/ 71.
[12]. اعراف/ 196.
[13]. دخان/ 20.
[14]. متّخذ از غافر/ 27.
[15]. ارشاد، شيخ مفيد، ج2، ص97 ـ 98؛ بحار الانوار، ج45، ص6 ـ 7؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص418 ـ 421.
[16]. انبياء/ 69.
[17]. اعراف/ 96.
[18]. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندي، مؤسسة امام مهدي(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق، ج2، ص848 ـ 850، ح 63؛ بحار الانوار، ج45، ص80 ـ 82، ح 6، و ج53، ص61 ـ 63، ح 52.
[19]. لهوف، ابن طاووس، ص106 ـ 107؛ بحار الانوار، ج45، ص20؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص441؛ عوالم العلوم و المعارف، عبد الله بحراني اصفهاني، با تحقيق موحد ابطحي، مؤسسه امام مهدي(عج)، قم، چاپ اول، 1413ق، ج17، ص263.
[20]. احزاب/ 23.
[21]. عوالم العلوم و المعارف، بحرانی، ج17، ص275؛بحارالانوار، ج45، ص31، سخنان حسین بن علی(علیهما السلام)، نجمی، ص275.
[22]. آل عمران/ 33 و 34.
[23]. مناقب آل ابي طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندراني (محمد بن علي)، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج4، ص58؛ عوالم العلوم، بحراني اصفهاني، ج17، ص166؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص454 ـ 455.
آیاتی که امام حسین (ع) در مسیر کربلا تلاوت کردند
حجت الاسلام قرائتی در سخنانی با محوریت «آیاتی که امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا به مناسبت های مختلف تلاوت کردند» مطالبی بیان کرد و درباره هر یک توضیحاتی داد.
در ادامه سلسله مباحث شب های محرم در مسجد امام کرمان با محوریت «آیاتی که امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا به مناسبت های مختلف تلاوت کردند» گفت: یکی از این آیات زمانی است که در نزدیکی کربلا، آنجا که حر{بن یزید ریاحی} جلوی حضرت را گرفت که آمدی کربلا چکنی؟ حضرت فرمودند شماها نامه دادید که بیایم اما «..فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ …»(۱۰/فتح) قول تان را شکستید.
حجت الاسلام قرائتی به تناسب این مطلب با بیان اینکه اسلام روی قول تأکید کرده، «..اوفوا بالعقود…»(۵/مائده) لذا خداوند از کسانی که قول می دهند و زیر آن می زنند گله می کند؛ به آیه ۷۶ سوره مائده اشاره کرد« فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ…» و ثعلبه را مصداق این آیه دانست که بعد از آنکه وضع مالی او خوب شد از دادن زکات بخل ورزید.
وی با بیان مثال هایی از عهدشکنی پس از رسیدن به نعمت و… تصریح کرد: ماجرای کربلا، نامردی بود زیرا به امام حسین علیه السلام گفتند بیا اما زیر قول خود زدند؛ در حالیکه اگر قول دادی باید به آن عمل کنی حتی اگر آن قول را به دشمن داده باشی؛ امام سجاد (ع) فرمود: اگر شمر آن خنجری که سر پدرم را با آن برید نزد من امانت بگذارد، بعد از من بخواهد به او میدهم.»
حجت الاسلام قرائتی با اشاره به اینکه اسلام درباره سه چیز تأکید دارد حتی اگر درباره غیرمسلمان باشد؛ افزود: امانت را ولو به کافر باید برگرداند؛ والدین را ولو کافر باید احسان کرد و قول دادن؛ انسان هم خودش را نمی شناسد فکر می کند حزب اللهی است اما پای آزمایش که به میان می آید{آن وقت معلوم می شود}
وی آیه دیگری را که امام حسین علیه السلام تلاوت کردند، آیه ۲۳ سوره احزاب « فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ…» عنوان و بیان کرد: حضرت، این آیه را در شهادت قیس بن مسهر صیدوای و زمانی که خبر شهادت این خبرنگار حزب اللهی به ایشان رسید تلاوت کردند.
مفسر قرآن کریم درخصوص «من ینتظر» ایشان را کسانی دانست که در ایدئولوژی آنان تغییری ایجاد نمی شود و ادامه داد: با اخلاص کسی است که در معده سیاسیون هضم نشود، در انتخابات اگر شهرت باشد یا گمنامی پول باشد یا بی پولی و… طبق عقل و شرع خط سیاسی را قبول کند؛ کسی که خود را برای کاری معرفی کند و بداند بهتر از او در جامعه است به خدا و رسول او خیانت کرده است.
وی اظهار داشت: انسان گاهی خودش را می بیند و حق را نمی گوید، این «منم» ها نمی گذارد انسان ببیند زیرا هر کس خودش را ببیند پا روی خودش نمی گذارد و حرکت نمی کند؛ ۳ میلیون لیسانس بیکار و سه میلیون افغانی کار کُن داریم که معنایش این است {این لیسانس ها} کار را بد می دانند؛ نه مشکل شرق و نه غرب است، خودمان مشکل داریم.
حجت الاسلام قرائتی با تصریح به این مطلب کسی که هدفی بزرگ دارد نباید از نیش و نوش ها بترسد؛ متذکر شد: دنیا آیا خوابگاه، آخور و عشرتکده است یا میدان رشد؟ نگاه مان را باید عوض کنیم؛ کسی از بازار رد می شد دید لیوان فروش لیوان را برعکس گذاشته، نگاهی کرد و گفت چرا دَر لیوان بسته و ته آن سوراخ است؟ لیوان فروش لیوان را بالا آورد و گفت اینطوری که نگاه کنی هر دو اشکال رفع می شود! نصف اشکالات ما به خدا برای همین است که دنیا را اینگونه می بینیم که آمدیم بخوریم و خوش باشیم.
وی ادامه داد: {برای همین} اصول دین (براى منحرفين) شده سه تا خوراک، پوشاک، مسکن؛ خانه، ماشین، استخدام رسمی؛ پول، زور، رشوه؛ زیرا نگاه ما به دنیا عیاش خانه است و تا یک تلخی پیش می آید گله می کنیم زیرا دنیا را جای عیش می دانیم نه رشد؛ چرا حضرت زینب سلام الله علیها فرمود «ما رأیت الا جمیلا» زیرا روح وقتی بزرگ شد همه چیز زیباست.
حجت الاسلام قرائتی، آیه دیگری که امام حسین علیه السلام آن را تلاوت کردند، آیه ۴۱ سوره قصص «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ..»عنوان کرد که آن زمانی که حُر به امام گفت من مأمورم از طرف ابن زیاد راه شما را ببندم؛ امام این آیه را تلاوت کردند {که نشان می دهد}هر کس که به آدم دستور داد که نباید عمل کرد زیرا در قرآن، دو نوع امام؛ امام نار و امام نور داریم.
وی بیان داشت: امام علیه السلام در کربلا به دخترشان سکینه {درباره جبهه مقابل} فرمود «استحوذ علیهم الشیطان…»(مجادله/۱۹) شیطان بر (دل) آنها سخت احاطه کرده که فکر و ذکر خدا را به کلی از یادشان برده، آنان حزب شیطان هستند.
مفسر قرآن کریم گفت: شیطان ۴ نوع برخورد می کند؛ یکی «القی الشیطان»(حج/۵۲) که نسبت به اولیا است و از دور وسوسه هایی به سمت ایشان پرتاب می کند؛ دوم «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا…»(اعراف/۲۰۱) مؤمنین را یک هُل هم می دهد اما{مؤمنین} فوری می روند چون می دانند شیطان است؛ سوم «یوسوس فی صدور..»(ناس) آدم های عادی که شیطان داخل آنها فرو می رود و چهارم« فهو له قرین»( زخرف/۳۶) شیطان داخل آنها که رفت همانجا می ایستد.
وی با بیان اینکه شیطان، همین عزاداری را چقدر وسوسه (و القاء شبهه) می کند؛ یادآور شد: اما روضه خوانی ها خیلی مهم است، چقدر اطعام می شود، چقدر مردم همدیگر را می بینند و رشد می کنند.