

و تر او را ثمرش بي مغز و قطران او زبونتر از قطران شيرين است
و
مادهء او بزرگ و كوچك می باشد
و
كوچك او را صنوبر صغار و تنوب نامند
و ثمرش مثل دل گوسفند و از آن بزرگتر
و مغز ثمر او با تلخى و سفيدى و بى پردهء رقيق سرخ
و قضيم قريش عبارت از اوست
و راتیانج صمغ اوست
و قسم
مادهء بزرگ را صنوبر كبار گويند
و در گيلان يافت می شود و بسيار بزرگ
و مغز ثمر او را باصطلاح آنجا چلغوزه و درخت او را درخت جلغوزه مي نامند
و ثمرش بقدر بالنگى و مغز دانهاى او مثل قضيم قربش و باليده تر و شيرين است
و در عراق جلغوزه مغز ميوه را می دانند كه از بحرين آرند
و ظاهرا انبه باشد چه در صفات مثل انبه است
و درخت او بقدر درخت زرد آلو
و برگش هميشه انبوه و سبز
و ثمرش بقدر شقتالو و مستطيل
و در طعم شبيه به آن و مغز دانهء او دراز و باريك
و با پردهء سرخى كه ملاصق مغز بادام است
بخلاف حب صنوبر كه بى پردهء سرخ و باليده تر و كوتاه تر است
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم ص –173 متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:دو صنف مىباشد ذكر و انثى ذكر آن دو نوع مىباشد
يكى بستاني و آن درخت بزركي است قريب بچنار برك آن شبيه بخياطه قوى و بخلال بلندى بقدر يك شبر و سبز تيره رنك
و ثمر آن بشكل دل حيوان و بقدر دل كوسفند و بزركتر از ان و شبيه بثمر شريفه كه ثمر هنديست
و خانه خانه و بعد رسيدن و خشك شدن از هم شكافته
مىكردد و خشبي است و مغزى ندارد و ماكول نيست و درخت آن را بفارسي ناژوناجو و بشيرازى كاج و ثمر آن را پر كاج نامند
و دوم جبلي كه در سردسير بهم مىرسد و ثمر اين نيز ماكول نيست و از مطلق آن مراد اينست
و درخت اين شبيه بدرخت ابهل و بسرياني ازرند نامند و چوب اين چرب و بجاى شمع و چراغ و مشعل مىسوزانند
و قطرانى كه ازين بعمل مىآيد رقيقتر و قليل المنفعتتر از شربين است
و انثى آن نيز دو نوع است يكى كبير و چلغوزه ثمر اين است و در شيروان و اقصى آذربيجان و بعضى جاها از ملك روم و كشمير و غيرها بسيار بهم مىرسد
و دوم صغير و آن را تنوب نامند و ثمر آن را قضم قريش و عامه اهل شيراز ان را فستق نامند
اما ثمرى كه معروف است نزد عامه اهل شيراز و عراق بچلغوزه فى الحقيقت از اقسام بادام است نه از انواع صنوبر
زيرا كه دانه صنوبر پهن و بىمغز و ثمر چلغوزه مغزدار و مغز آن اندك باريك فتيله شكل بقدر دانه خرما كوچكي
و در غلافى اندك صلب كه بدست شكسته مىكردد و ثمر آن را چون در آتش اندازند بعد از كرم شدن منشق كشته آوازى كرده
دانهاى چلغوزه از ميان خانهاى آن جسته برميآيند و نيز نوعى ديكر از صنوبر مىشود
درخت آن متوسط در بزركي و كوچكي و خوشمنظر و آن را نوش نامند و برك آن اندك پهن و مشرف متشعب خوشمنظر
و زنان اهل اصفهان و ايران در وقت حنا بستن نم كرده بر پشت دست كذاشته بالاى آن حنا مىبندند خوشنما مىكردد
و در شربين اشاره بدان شد و درخت صنوبر را خزان نمىباشد
و قول حكيم رحمة اللّه عليه تا آنجا كه مثل قضم قريش و باليدهتر و شيرينتر از انست درست است
و عبارت بعد از انكه در عراق چلغوزه مغز ميوه را مىكويند كه از بحرين مىآورند و ظاهرا انبه باشد تا آخر اشتباه محض و غير مطابق واقع است
زيرا كه انبه و تخم آن نه چنين است و انبه در حرف الالف مع النون مذكور شد و نيز نوشته كه ظاهرا صاصفراس فرنكي عبارت از ان باشد
اين نيز اشتباه است و صاصفراس بدو صاد مهمله و در آخر آن سين است و در همين باب در صاد مع الالف و الصاد ذكر يافت
و بالجمله بهترين آن تازه سفيد باليده چرب آنست.
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 573-مشخصات كاج بادامى
درختى است به بلندى 8- 5 متر، تاج آن كروى و چترى كه در انتهاى تنه بدون برگ چند مترى آن قرار گرفته است.
برگهاى آن سوزنى، هميشه سبز و طول برگهاى آن نسبتا دراز است.
نر و ماده گلهاى آن جدا مىباشند. گلهاى نر به صورت شاتونهاى دراز و آويزان در قاعده شاخه يكساله
و گلهاى ماده آن به شكل شاتونهاى خيلى كوچك در انتهاى همان شاخه قرار گرفته است.
ميوه آن مركب است و آن را سيب كاج يا مخروط كاج مىگويند و از فلسهاى چوبى تشكيل مىشود.
هر فلس در سطح بالايى خود دو ميوه و به عبارت بهتر دو دانه دارد كه با يك بال مجهز مىباشند و معمولا دو سال طول مىكشد
كه اين ميوهها و دانههاى آن برسند. دانههاى كاج چترى درشت و مانند بادام مأكول است
و به همين دليل آن را كاج بادامى گويند.
اين كاج بومى مناطق مديترانهاى است و در خاكهاى شنى سيليسى اين مناطق مىرويد. در ايران در شمال ايران وجود دارد.
و رشد خوبى مىكند. تكثير كاج فقط از طريق كاشت دانه آن است زيرا پاجوش و قلمههاى آن نمىگيرد.
معمولا كاج از سن 20 سالگى شروع به ميوه دادن مىنمايد و ميوهها و دانههاى آن با قوه ناميه خوب است
ولى عيب آن اين است كه خيلى زود قدرت ناميه خود را از دست مىدهد و براى كاشت هميشه بايد از تخمهاى تازه كاج كه حد
اكثر 2- 1 سال از چيدن آنها گذشته باشد، انتخاب نمود و تخمهاى كهنه كاج با درصد خيلى كمى سبز مىشوند.
بادام يا چلغوزه كاج بادامى داراى مغزى سفيد و چرب است و طعم مطبوعى دارد.
مشخصات درخت كاج نوئل
كاج نوئل درختى است بسيار زيبا بلند مخروطى شكل، برگهاى آن سوزنى كوتاه كه در سطح زيرين برگ دو خط موازى سفيد ديده
مىشود. گلهاى آن يك پايه به صورت شاتونهاى نر و شاتونهاى ماده روى شاخههاى يكساله ظاهر مىشود.
ميوه آن به صورت مخروطهاى قائم كه نوك آن به طرف بالا و فلسهاى آن بتدريج كه ميوه مىرسد
به صورت منفصل و جدا از هم درمىآيد و پس از رسيدن، دانه آن مىافتد.
دانه بدون مغز، رزينى و صمغدار است. شاخههاى درخت نوئل بهطور روبهروى هم در اطراف تنه اصلى واقع شدهاند
و جوانهها و سرشاخههاى جوان اين درخت مورد ميوه يا مخروط كاج نوئل 1. شاتون نر 2. شاتون ماده 3. دانه 4.
جوانه اوليه از دانه استعمال طبى دارند.
مشخصات کاج وحشی
كاج سيلوستر يا كاج وحشى درختى است زيبا بلند و قطور، بلندى آن در شرايط مناسب تا 50 متر مىرسد.
رنگ پوست آن قرمز و شياردار است. برگهاى آن سوزنى و مخروطه كاج وحشى هر دو برگ در يك غلاف غبارى رنگ جاى دارد
و به همين دليل آن را كاج دوبرگه نيز مىنامند» Pin deux feuilles «و جوانههاى اين كاج كه مصرف دارويى دارد
در قسمت انتهاى شاخههاى آن واقع است. از قطران اين كاج نيز در مصارف دارويى استفاده مىشود.
مخروطه هاى ميوه كاج وحشى به طول 6- 3 سانتىمتر و دانه هاى آن هريك به طول 4 ميلىمتر به رنگ سياه
يا خاكسترى براق است. برداشت جوانههاى درخت براى مصارف دارويى در ماههاى آخر زمستان با چاقوى تيز انجام مىشود
كه حتىالامكان به درخت آسيب وارد نشود و سپس جوانهها را خشك كرده و براى مصرف نگهدارى مىنمايند.
اين كاج در اغلب مناطق خيلى سرد نيمكره شمالى مىرويد. در ايران بهطور خودرو وجود ندارد، ولى كاشته مىشود.
اين كاج را به تركى «سارىچم» مىنامند. تكثير آن از طريق كشت بذر آن انجام مىشود
کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد3 ص 55-63