


به قدر بلوطى و بسيار تلخى می باشد
و نبات او ساقدار و غير مفروش بر زمين است
و برگش كوچكتر از برگ خيار و با خشونت و با زغب و
بيخش بزرگ و سفيد
و قويترين اجزاى او عصارهء ثمر اوست كه افشرده صمغ او با قدرى نشاسته آميخته قرص كرده باشند
و غير مغشوش او املس و به غايت تلخ و به مقاربت شعله مي سوزد و بسيار سفيد نمی باشد
و زبونترين او كراثى رنگ و خشن است
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص-201-202
متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:در ماهيت آن اختلاف است بعضى گفته اند نبات آن شبيه به نبات قثاء است
و طعم ثمر آن تلخ كريه الرايحه و بعضى كه كهنه شده باشد با خطوط و بعضى املس
و بغدادى گفته كه نباتى است كه يك ساق دارد و ايستاده و برگ آن كوچكتر از برگ قثاى بستانى
و اقواى اجزاى آن و مستعمل از آن عصاره ثمر آنست
و بعضى گفته اند مستعمل عصاره بيخ آنست و اصح آنست كه عصاره ثمر آنست كه به يونانى اطريون نامند
و بعضى گفتهاند نباتى است سبز رنگ مايل به سياهى شبيه به نبات كبر و بى خار
و گل آن سفيد و ثمر آن طولانى تر از بلوط و سبز رنگ و نضج پخته آن زرد و بسيار تلخ
و از اين جهت آن را علقم نامند زيرا كه عرب هر چيز تلخ را علقم خوانند و بهترين اجزاى آن ثمر رسيده زرد راست طولانى مانند خيارزه
بسيار تلخ آنست كه نبات آن منحصر به يك ثمر نباشد
و هر چند ثمر آن زياده باشد بهتر و مستعمل
و همچنين از عصاره آن بهتر و مستعمل آن سفيد رنگ املس سبك آنست كه چون نزد چراغ بدارند مشتعل گردد
و زياده از يك سال بر آن نگذشته و از ثمر رسيده آن باشد كه نبات آن منحصر به يك ثمر و يا ثمرهاى كم و خشك نباشد
بلكه پر ثمر و تازه باشد اخذ نموده باشند بدين نحو كه بگيرند ثمر رسيده آن را كه چون دست به ثمر آن رسانند
خودبخود از درخت جدا گردد و تازه شاداب باشد پس يك يك را بريده بفشارند بر منخلى
و يا صافى و آنچه از لحم آن در منخل يا صافى بماند بفشارند و بمالند تا از منخل و يا صافى بگذرد
و آب شيرين بر آن ريزند تا رسوب آن ته نشين گردد و آب صاف رقيق بالاى آن را بريزند
و بر آن رسوب باز آب شيرين خالص بريزند و بگذارند تا رسوب آن ته نشين گردد
و آب بالاى آن را بريزند و همچنين چند مرتبه پس دردى را نرم سوده و سحق بليغ نموده
و نوع ديگر آنست كه در آخر تابستان كه ثمر آن زرد و رسيده شود گرفته در پارچه صافى اندازند و بمالند
و آب صاف آن را بگيرند و به دستور راوق كنند و به روى خاكستر نرم بيخته خشك كنند پس الواح
و يا اقراص سازند بدين قسم كه بر روى كرباسى سه تو بر روى خاكستر نرم بيخته عصاره غليظه آن را بريزند تا نشف رطوبت آن را نمايد
پس صلايه كرده اقراص سازند و در سايه خشك كنند و گفته اند قوّت آن تا ده سال باقى مى ماند
و آن را مغشوش به اشياى چند مى نماند و معلوم نمىگردد و علامت مغشوش آن آنست كه به اوصاف مذكوره نباشد
و سنگين آن ردى و غير مستعمل
.کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 608