






نباتش بقدر درخت سماق و شيردار
و برگش شبيه به برگ زيتون و باريكتر
و قسمي را برگ باريك و رقيق مايل به سفيدى و بزرگ
و قسمي را برگ مايل به زردى و كوچك و ضخيم
و قسمى سياه لون و شيرو زبونترين او سياه و غير مستعمل است و سفيد او بهتر از زرد
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص238
متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:و سبب اطلاع بر مازريون را ملا احمد تبتى در تاريخ الحكماى خود چنين نوشته كه از جمله اتفاقات عجيبه آنست كه مستسقى بود
در بصره كه جميع اطبا از معالجه آن عاجز آمده بالاتفاق گفتند كه اين قابل علاج نيست
چون اين حكايت شنيد اميد از حيات خود منقطع گردانيده گفت مرا بگذاريد كه چند روز كه حيات دارم آنچه خواهم بخورم
و به گرسنگى نميرم اطبا گفتند تو به هر چه ميل دارى بخور كه بعد از آن هيچ كس مانع تو نخواهد بود
پس آن مرد گفت مرا بر سر كوچه بريد كه آنچه خاطر من خواهد از جماعتى كه در كوچهها مىگردند
و چيزهاى خوردنى و حلاوى مىفروشند بخرم و بخورم چنان كردند.
اتفاقاً اول بار نظر او بر شخصى افتاد كه ملخ پخته مىفروخت.
طبيعت ملهمه او ميل به آن كرد از آن ملخ پخته قدرى صالح خريده تناول نمود بعد از ساعتى شروع به اسهال كرد
و چندان آب زرد متعفن از شكم آن مستسقى بيرون آمد كه گمان هيچ احدى نبود كه اين مقدار آب در بدن آدمى تواند بود
امّا بعد از آن بالكليه از آن مرض نجات يافت چنانكه هيچ كس او را نمىتوانست شناخت
چون اين خبر به اطبايى كه مدّتى در معالجه او اوقات صرف نموده و از علاج مأيوس شده دست از معالجه برداشته بودند
رسيد حيرت ايشان زياده شد چه ملخ بالطبع قابض است نه مسهل
بالاخره يكى از آن اطباء كه حدت ذهن او نسبت به ساير طبيبان ديگر زياده و قوى بود بايع ملخ را طلبيده
از وى پرسيد كه تو اين ملخ را از كجا صيد كردى و چطور زمينى بود و در آن زمين چه گياه بود
گفت من اين ملخ را از جايى صيد كردم كه در آن موضع غير از مازريون هيچ درخت ديگر نبود
و خوراك اين ملخان همان مازريون بود پس آن طبيب چون اين حكايت شنيد خاطرش از آن فارغ شد
چه خاصيت مازريون اسهال رطوبات رقيقه است غايتش آنكه چون قوّت اسهال آن بسيار قوىتر است
چنانكه اگر به وزن يك درهم تنها از مازريون به شخصى دهند يحتمل كه آن اسهال آرد كه حبس آن ممكن نباشد
و بنا بر خطرى و غايلهاى كه دارد مازريون را تنها بدون مصلحات استعمال نمىنمايند
و عند الضرورت با مصلحات امتزاج نموده استعمال مىنمايند
و آنجا دو طبخ يافته يكى در شكم ملخ و ديگر در آب كه ملخ فروش نموده و كسر كيفيت آن شده
و به اصلاح و اعتدال آمده و لهذا از آن اين عمل بىخطر و غايله به ظهور آمد
و اين از الهامات جناب بارى است تقدس و تعالى مر طبيعت را.
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 721مازریون درختچهاى است كوتاه كه بلندى آن تا ۵ / ١ متر مىباشد در حد درختچه سماق.
برگهاى آن بیضى دراز از دو سر باریك، رنگ زیر برگ سبز غبارى است كه سفید به نظر مىرسد.
گلهاى آن قرمز ارغوانى و بندرت سفید، معطّر كه بهطور مجتمع در امتداد قسمت انتهایى محور شاخۀ گلدهنده
در اواخر زمستان و اوایل بهار ظاهر مىشود و برگها معمولا پس از ظهور گلها مىرویند.
این درختچه به سبب گلهاى زیبا و در عین حال زودرس خارج فصل كه دارد، در گلكارى و باغچه كاشته مىشود.
میوۀ آن قرمز كوچك تخممرغىشكل و سمّى است. تكثیر آن از طریق قلمههاى تابستانى نارس است كه در ماسه و پیت ١ كاشته مىشود و ریشه مىدهد.
آن را از طریق كاشت تخم نیز تكثیر مىكنند. این گیاه در اروپا و آسیا بهطور خودرو مىروید.
در ایران در مناطق مختلف شمال غرب كشور و در جنگلهاى طالش و كلاردشت و دینوچال و گلندرود و زیر آب بهطور وحشى دیده مىشود
و ضمنا در شهرها براى گل زیباى آن پرورش داده مىشود. معمولا به قطعات پوست نازك درختچه دافنه «گارو» گفته مىشود.
خیلى سخت است در سطح آن خالهاى سفید كوچكى دیده مىشود، رنگ چوب داخل آن زرد مایل به سفید است
از گونههاى مختلف دافن چند گونه دیگر كه در طب سنتى مستعمل است در ایران مىروید كه به ذكر دو گونۀ معروف مبادرت مىشود:
١ . گونه Daphne oleoides Schreb. یا Daphne oleoides Lam. var Kurdica Born. .
مشخصات
درختچهاى است به بلندى یك متر با شاخههاى پوشیده از كرك خزى پرپشت.
برگها چرمى همیشه سبز پوشیده از كرك به ابعاد ١٢ - ٣ * ۴۵ - ١٠ میلىمتر. گلها سفیدرنگ.
میوۀ آن نیز سرخرنگ است. اینگونه در ایران در سپیددشت لرستان، قلعه دختر و در سیرجان و جبال بارز كرمان مىروید.
.
معار ف گياهي جلد 5