

درختى است شبيه به درخت عناب
و ثمرش مثل انگور و زرد و با حلاوت
و برگش شبيه به برگ صنوبر و عريض تر از آن و خزان نمی كند
و تخمش مانند تخم حنا قسم هندى با خطوط سفيد
و قسم حبشى سياه و صلب و املس و بهترين اقسام است .
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص 10متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات: شنيده شده كه چوب آن در هنكام بريدن درخت آن كمرنك مىباشد مدتي در آب مىاندازند رنكين سياه براق مىكردد
و نيز شنيده شده كه درخت كابهه بعينه شبيه بدرخت آبنوس است و فرق آن است كه آبنوس چون اكثر در كوهستان مىرويد
درخت آن بلندتر و چوب آن سياهتر مىباشد و كابهه چون در بساتين و غير كوهستان نيز مىرويد
درخت آن پهن و سياهي چوب آن اندك كمتر است و آن دو قسم مىباشد
يكى هندى و ديكرى حبشي و قسم حبشي آن سياهتر و صلبتر و املستر و سنكينتر از هندى
و در وقت بريدن و تخته كردن از جوف چوب آن جابجا ركهاى رمل و سنكريزهها برميآيد
و شيشم نيز شبيه بآبنوس كمرنك باندك خطوط سفيد و ذو طبقات و درخت آن بسيار عظيم مىشود
به حدى كه تختۀ آن تابد و ذراع دست عريض ديده شده و بعضى اين را نوعى از هندى آن دانستهاند
و شايد چنين نباشد زيرا كه تختۀ چوب آبنوس سياه از يك شبر و نيم زياده ديده و شنيده نشده
و اين در صلابت بدان مرتبه نيست
و هر سه قسم را چون در آب اندازند فرو مىرود خصوص دو قسم اول
و طعمه چوب آبنوس اندك لذاع و كزنده و قابض زبان است و چون بسوزانند چوب تر و تازۀ آن را رائحۀ آن طيب باشد
و همين فرق ميان اصلي و غير اصلي آنست و خشك آن مشتعل كردد و مستعمل اطبا بيشتر حبشي
و بعد از ان هندى سياهرنك و صلب املس آنست كه مانند شاخ خراطي كرده باشند
و چوب آن را چون بشكنند اندرون آن كثيف و چون بسايند سائيدۀ آن اندك ياقوتي رنك بود
و مترجم كتاب ابو ريحان در صيديۀ خود كفته كه آن دو نوع است
يكى ملمع از سياهي و زردى و آن را از سواحل زنكبار و جزائر ايشان آورند و اهل زنكبار آن را ميكوا خوانند
و وصف درخت آن را قريب بدانچه ذكر يافت نوشته و نيز كفته كه در ان نواح نوع ديكر نيز مىشود لطيفتر از ان كه ذكر يافت
و اين نوع ملمع است از سرخي و سفيدى و سرخي آن برنك لك ماند و سفيدى آن بچوب صندل
و تخم آن مانند فلفل و از چوب آن دستههاى كارد سازند و كمان كران در خانه كمان تركيب كنند
و نوع ديكر از ان در غايت سياهي باوصافى كه ذكر يافت نيز نوشته
و بعضى اهل هند كويند از جوف درختى كه بهندى آن را تيندو نامند نيز برمىآيد
و پوست آن درخت را چون بر آتش اندازند
از ان شرارها برايد و برك آن شبيه است ببرك ساذج هندى و ثمر آن بمقدار ليموى زردرنك مائل بسرخي
و بر سر آن مانند قمعي مدور و پوست آن صلب و مغز آن اندك شيرين و عفص
و تخم آن طولاني و زردرنك و صلب و منبت آن جبال راج محل و بيربهوم و مورنك و مضافات بنكاله و پنجاب و دكهن و زيربادات و غيرها است
و بهترين آن سياه و براق سنكين خوشبوى آنست كه در طعم ان لذع و قبض كمي باشد .
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم جلد یک صفحه 80-81) گونه هاي مختلف:
درخت خرمندی که در جنگلهای شمال ایران یافت میشود از خانواده آبنوس است.
آبنوس دروغی که شجرةالنحل، قصاص و قطیس نیز نامیده میشود، درختی است از پروانهواران (خرمالوئیان).
آبنوس کیانی درختی است از تیره پروانهواران (خرمالوئیان)، مخصوص نواحی معتدلآبْنوس، يا اَبْنوس، آبِنوس و آبْنوز، از ريشة مصري هبن . در يوناني هبنس ، در لاتين ابنوس و در پهلوي اوانس ،
بر چندين گونه درخت از جنس ديوسپيروس متعلق به تيرة پروانهواران ، اطلاق ميشود.
در برخي از منابع ساسَم و ساسَب نيز ناميده شده است.
به اعتقاد مؤلف نخبهالدهر آبنوس همان سَلَم حجازي است (انصاري، 208).
در كتاب مقدس (حزقيال، 27:15) يَهُوَه، خطاب به شهر صور ميگويد: «شاخهاي عاج و هونيم را با تو معاوضت ميكردند».
بيشتر مترجمان و مفسران كلمة هُوِنيم را همان واژة مصري هبن ميدانند.
پوست اين درخت خاكستري تيره، مغز ان (يعني تنها قسمت مورد استفادهاش) معمولاً سياهرنگ و بخش بيرونيتر چوب،
يا لاية زيرپوست آن، سفيد، خاكسري يا ميخكي روشن است.
در بعضي از انواع آن مغز چوب، قهوهاي تيره است و ميتواند داراي رگههاي قهوهاي روشن، قرمز يا زرد باشد.
در تنسوخ نامه (نصيرالدين طوسي، 233) و بحرالجواهر (هروي، 11) آمده كه آبنوس در آب فرو ميرود،
اما ظاهراً فقط آبنوسي كه كاملاً اشباع شده، از آب سنگينتر است
. نسوج چوب آبنوس آكنده از صمغ قهوهاي تيره يا سياهرنگ سختي است.
همين صمغ احتمالاً موجب تُردي آبنوس ميشود و آن را براي خرّاطي و منبّتكاري مناسب ميسازد.
مرغوبترين انواع آبنوس نوع سياه آن است كه بسيار آسان و خوب صيقل ميپذيرد
. ابن بيطار محكمترين نوع آبنوس را آبنوس حبشي ميداند كه سخت و سياه و توپر است.
شكستة آن گزنده و قابض زبان است و چون بر آتش بگذراند بخاري خوشبوي از آن بر ميخيزد.
چون آبنوس تازه محتوي چربي است، وقتي نزديك آتش قرار گيرد، مشتعل ميشود (ص 8).
دانشمندان قديم ايراني و عرب آبنوس را همانند درخت عنّاب، تخم آن را مانند تخم حنا، ميوهاش را مانند انگور،
برگش را مانند برگ صنوبر و پهنتر از آن توصيف كردهاند و آن را از جملة چوبهاي گرانبها و داروهاي پزشكي دانستهاند،
ولي هر كدام از آنان كه ذكري از آبنوس كردهاند، آن را متعلق به سرزمينهاي بيرون از مرزهاي ايران دانستهآند.
حدودالعالم از جزيرهالفضّه «اندر درياءِ اقيانوس مشرقي»، معجمالبلدان از مُقِدشو در جنوب يمن (ياقوت، 4/602) و صيدنه از وَقْوان و
سواحل زنگبار و حبشه (بيروني، 38) به عنوان مناطق آبنوس خيز نام ميبرد.
از اين ميان تنها اصطخري است كه ميگويد «از سيراف متاع دريا خيزد چون عود و عنبر و عاج و آبنوس و از آنجا به آفاق برند» (ص 134).
در نوشتههاي كهن فارسي و عربي از آبنوس بيشتر به عنوان يكي از مفردات دارويي ياد شده است.
پزشكان و داروشناسان ايراني و عرب از طريق آثار علماي يوناني به خواص پزشكي آبنوس پي برده بودند
«چوب آبنوس» يا «آبنوس» نامي بوده است كه بردهفروشان به سياهان داده بودند. از اين رو، برده فروش را «فروشندة آبنوس» ميناميدند.
دانشنامهآبنوس شماره مقاله:35