توسط pejuhesh237 » يکشنبه سپتامبر 08, 2013 10:34 am
گياه خاردارى است و اقسام می باشد
و برگ اقسام او مفروش و از ميان برگها ساقها مي رويد
یك قسم اول :را ساق گره دار و خارها در حوالى گرهها
و گلش سفيد و بيخش سطبر و طعمش با شيرينى و اندك تندى مانند طعم زردك
و در افعال مانند مسدس است
و قسم دويم :را برگش بى خشونت و خار او نرم و بسيار
و ساقش بقدر زرعى و از نصف اعلاى او شاخها مي رويد و او قويتر از اوست
و قسم سيم :را برگ مايل باستداره و بيخش دراز و در سطبرى متوسط و سفيد
و قسم چهارم: را برگ عريض و مسدير و ساقش بى شعبه و به قدر زرعى مملو از خارهاى مايل به كبودى
و ظاهر بيخش سياه و باطن سفيد و شبيه به بهمن سفيد
و قسم پنجم: كه از اقسام قرصنعة بيضاست برگش بسيار
و خارهاى او تند و ساقش خشن و قبهء او شبيه به كنگر است
و قسم ششم: كه قرصنعه جبلى نامند برگش حدبه دار و قوى الحراة
و در بيت المقدس جهة درد كمر و مواد بارده مجرب می دانند
و قسم هفتم: از انواع بيضا را برگ عريض و بسيار سفيد
و بيخش سست و با اندك شيرينى و در تقوية باه قوى الاثر است
و قسم هشتم: را ساق به قدر شبرى و نصف او چترى و مايل به سفيدى
و شاخهاى زياده بر شش عدد نمى باشد و قبّهاى او مستدير
و در اطراف قبه خارهاى تند و باريك و شش عدد و بيخش دراز و بسطبرى انگشت سبابه
و در طعم شبيه بزردك و از مطلق قرصغه مراد همين است و آن را قرصعنهء مسدس نامند
و در مازندران زدلنگ و در تنكابن ششاك گويند
و گويا مخفف شش شاخ باشد .کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص-204
متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:
ماهيت آن: نباتى است خاردار برگ مفروش بر زمين و از ميان برگها ساقى روييده گرهدار به قدر يك شبر و زياده بر آن
و برگ بعضى مايل به سفيدى و بعضى بسيار سفيد و خار بعضى سبز و بعضى سفيد و بعضى ازرق.
بيخ مجموع خوشبو و بعضى مايل به شيرينى با اندك حرافت و تلخى كمى و بعضى شيرين و بعضى اندك صلب و بعضى نارك
. ابو العباس حافظ اندلسى نوشته كه در جبال قدس امنة الله تعالى نوعى برگ آن شبيه به برگ خامالاون ابيض كه اشخيص نامند
و خشن و ازرق با ساقههاى بسيار انبوه و گرهدار و اطراف آنها خارها و گل آن سفيد
و بيخ آن ضخيم و لحيم و طعم آن شيرين با اندك تندى مىشود و امّا آنچه در افريقيه و بلاد عرب مىشود انواع است
نوعى برگ آن شبيه بدانچه كه ذكر يافت و غير خشن و خار آن انبوه املس و بسيار سبز
و ساق آن به قدر يك ذرع و بر نصف اعلاى آن شعبه هاى بسيار روييده شبيه به قرصعنه ازرق اولًا سبز رنگ پس سفيد مىگردد
و بيخ آن طولانى و راست به رنگ بيخ سوسن برّى و اين قسم قوىتر از قسم اول
و در كيفيت و رايحه شبيه به خسك و اين را بر در خانهها براى گريزانيدن مگس مىآويزند
و نوعى برگ آن مايل به استداره و بريده و بيخ آن طويل متوسط در غلظت و رقت و سفيد و ساق و گل آن نيز سفيد
نوعى برگ آن ملصق بر زمين و مستدير به شكل دينار و ساق آن يك عدد و به قدر يك ذرع و زياده نيز و گرهدار و خار نازك
و خار آن مايل به زرقت و بيخ آن به شكل فاوانيا ظاهر آن سياه و باطن آن سفيد
و بيخ آن را مغشوش به بهمن مى نمايد و بدل يكدگر مىفروشند ليكن برگ بهمن از آن بسيار پهنتر است و آن را نفاخ الجبال نامند
و نيز ابو العباس گفته كه ديدم من در جبل قبر لوط عليه السلام نوع قرصعنه سفيدى كه ساق آن خشن و اوراق آن بسيار
و خار آن تيز و جمه آن بزرگتر و ضخيمتر از نوعى كه نزد ما است حتى آنكه گويا حرشف متوسط طولانى است
شبيه به قسم جبلى محدب الورق مفرد الساق قوى الحرارت و در قدس و نواح آن اين را جهت وجع پهلو مجرب مىدانند
و نوعى نيز كه در ساحل دريا مىشود برگ آن عريضتر و سفيدتر و بيخ آن سست نازك و شيرينتر از آن نوع و قليل الخشونت اقرب به ملاست
و ريشههاى آن شيرين با اندك حرافت و اين نوع جهت تهيج باه و انعاظ قوى است خصوص مرباى آن با عسل
و نيز نوشته كه ديدم در حوالى بيتالمقدس در زمين سنگلاخ نوعى از قرصعنه سفيد كه بيخ آن بزرگ و برگ آن كوچكتر از برگ خامالاون ابيض
و كوتاهتر و نازكتر از آن و شاخهاى بسيار از يك بيخ روييده و بر محل برگ آن ميلهاى باريك مانند ميل مغزل و گرهدار
و حوالى گره آن برگها و پر تضاعيف و بر اطراف آن گلى مانند گل قرصعنه ازرق و سر آن كوچكتر از آن و طعم بيخ آن شيرين با اندك تلخى و اهل قدس اين را قرصعنه نامند
و ديسقوريدوس در ثالثه گفته كه آن را برنجى نامند و بعضى تارين و بعضى ارنجين و آن صنفى از خار است.
برگ آن در هنگام ظهور شور مزه و عريض و اطراف آن خشن و خوشبو و چون بزرگ شود شاخهاى آن بسيار مىگردد
و بر اطراف آنها سرهاى سفيد و سرمهاى رنگ نيز احياناً و مدور شبيه به ستاره و بر حوالى آنها خارهاى تيز صلب و عروق آن طولانى عريض به سطبرى ابهامى.
ظاهر آن سياه و باطن آن سفيد و خوشبو منبت آن صحراها و مواضع خشنه و بغدادى نيز انواع آن را مانند آنچه ابو العباس گفته
و نوشته كه از انواع آن نوعى است كه يك ساق دارد و به قدر يك شبر و نيم و شاخههاى آن مايل به سفيدى و بر آن سرهاى مستدير
و بر كنارهاى آن شش خار باريك بلند مانند ميل و بيخ آن به سطبرى سبابه و طولانى و اين نوع كثير الوجود در بغداد و نواح آنست
و نزد اطلاق مراد اين نوع است و نبات آن را مادام كه تر و تازه و نازك است پخته مىخورند و بعضى با آب و نمك پرورده مىنمايند
و بهترين به قول ديگر است و ردى الخلط نيست و مرباى بيخ آن با عسل بهتر است
و انطاكى نيز مجملًا بدان نحو نوشته و صاحب اختيارات بديعى گفته كه در اندلس آن را شوكه ابراهيم خوانند و آن انواع بسيار بود
در سنگستانها و زمينهاى خشن و ريگ بومها مىرويد و آن نوعى از خار است كه چون اول رويد برگ آن بر روى زمين پهن بود
و سبز و خشن و چون بزرگ گردد خار شود و سفيد و به قدر يك وجب و زياده نبود نبات آن انبوه
و گل آن سفيد و سر گل آن مايل به سرخى و پر گره و برگ آن شش خار بود مانند سنان و صلب
و بيخ آن به سطبرى انگشتى به درازى سه گز بلكه بيشتر از آن و به زبان آن قوم كه مگس عسل مىدارند آن را خارخسك گويند
و به شيرازى شوره و در صحراهاى شيراز بسيار بود و مگس عسل از گل آن خورش دارد .کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 614-615