توسط pejuhesh237 » شنبه سپتامبر 14, 2013 6:35 pm
امين الدوله گويد ثمر هنديست به قدر خربزه و سبز رنگ و خاردار
و در تجاويف درون او دانهائى به قدر گردكان و زرد رنگ و شيرين طعم
و لزج و در آن دانه تخمى ديكر به قدر پسته و صلب و مغز او سبز و چرب
و مايل به تلخى و درخت او عظيم است و بالخاصيه مغز او مولد منى و محرك باه است. کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص73
متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق بخشي از تحفه بود:
ثمر درختى است هندى كه بهندى و بنكالي كتهل نامند و درخت آن عظيم و بزركتر از درخت گردكان و از درخت چنار كوچكتر
و برك آن بزركتر از برك نارنج و ترنج و در شكل شبيه بآن و اندك ضخيمتر از ان
و چوب آن زرد رنك و كهنۀ سال خوردۀ آن زرد تيره مائل بسرخي و ثمر آن از تنۀ درخت و شاخهاى آن برميآيد
و آنچه نزديكتر به بيخ آن باشد بهتر و شيرينتر مىباشد و مىكويند در زيرزمين از بيخ آن نيز برميآيد
و آن بسيار شيرين و لذيذ و شاداب مىباشد و ثمر آن در بزركى و كوچكي مختلف مىباشد كوچك آن تا يك آثار هندى
و كمتر ازين نيز ديده شده و در ان دو سه دانه كه بهندى كوره نامند مىباشد و بزرك آن تا يك من هندى كه دوازده من تبريزى است مىشود
و در ان صد عدد و زياده هم كوره مىباشد و پوست آن در خامى سبز و بعد رسيدن زرد و بعضي زرد و تيره مائل بسرخي
و ناهموار و دانهدار و بر دانها كويا اندك خارى برآمده و هرچند دانهاى آن درشتتر و بزركتر باشد
اغلب آنست كه دانهاى اندرون آن نيز بزركتر و شيرين مىباشد
و هيأت كتهل درست مانند شكنبۀ حيوانى است كه بر كردانيده خمل آن را بالا كرده جوف آن را مملو از چيزى كرده باشند
و آن اصناف مىباشد بعضى دانهاى آن كوچك و نرم و بدبوى و اين زبونترين قسم آنست
و بعضى دانهاى آن متوسط و بعضى شيرين و بىريشه و شاداب و شكننده و خشبو و اين را كهاجه نامند
و بعضى دانهاى بسيار لطيف و بىريشه و شاداب كه در دهن آب مىشود و اكر از جوف آن برآورند
و زماني بكذارند خودبخود كداخته آب مىكردد و اين بهترين اصناف است و زود هضم مىكردد و كم نفخ و كتهليكه دانهاى آن نرم و لزج باشد
نفاخ و بطئ الهضم است و بين دانهاى آن چيزهاى اندك نازك طولاني متصل بدانۀ آن مىباشد چهار تا شش كه در بنكاله آن را چانپي نامند
بعد برآوردن آنها را جدا نموده مىخورند زيرا كه آنها اندك صلب و ثقيل و نفاخاند و مردم كم مايه آنها را نيز مىخورند
و نيز در جوف آن پردها و ريشها مىباشد كه از پوست آن روئيده و واسطه شده ميان دانهاى آن
و تخم آنكه در جوف دانۀ آنست اندك صلب و بالاى آن پوست نازكى و خام آن غير مستعمل
بلكه تخم آن را بآتش بريان كرده با نمك مىخورند لذيذ مىباشد و كويند مصلح و هاضم ثمر آنست
و نيز مردم بنكاله تخم آن را در ماهي بطورد و پيازه و قورمۀ كوشت نيز مىپزند خوب و لذيذ مىباشد
و چوبى كه ثمر آن بدان بدرخت پيوسته و تا بوسط ثمر آن رسيده بسطبرى انكشتي و تا بقبضۀ دستى است
و بطول يك شبر تا بيك ذرع بحسب كوچكي و بزركي ثمر آن و آنچه از ان در جوف ثمر است اندك نرم مىباشد
خصوص طرف اعلاى آن و آن چوب را بهند و بنكاله موسلۀ كتهل نامند و بر اطراف آن
و قريب بپوست آن خصوص محل اتصال آن بدرخت يتوع بسيار چسپنده لزجي مىباشد كه آن را بهندى لاسۀ كتهل نامند
و به هرجا كه برسد بدشوارى از ان جدا مىكردد و تا دست را بروغن چرب ننمايند خوب جدا نمىشود چنانچه شنيده شد
كه اهل هند و بنكاله نزديك سر كتهل را در هنكام خامى كه در ان وقت لاسۀ آن بسيار چسپنده مىباشد بريده يا خراشيده
و تيغ زده يتوع آن را كرفته بكاه آلوده خصوص بكاه برنج كه بفارسى پبشال برنج و بهندى نروه كويند از ان آلوده آن كاه را در صحرا متصل كام كه شير
مىآيد و آدم و كاو و بز و كوسپند را ضايع مىكند پهن نموده طعم مثل بز و يا ميش آنجا بسته در كمين بالاى درخت مىنشينند
چون شير بطمع طعمه داخل آن كرديد كاه لاسه آلود بر دست و پاى آن مىچسپد براى جدا كردن آن از غصه دستها را بر سر و صورت مىمالد
و بر سر و صورت مىچسپد و چشمها بند مىشود بعد از ان از غصه مىغلطد كه در تمام بدن آن مىچسپد كه بدن آن بنظر نمىآيد كويا تودۀ كاه
مىشود پس مردمان از درخت پائين آمده چوبهاى سنكين اينقدر مىزنند كه بسهولت همه استخوان آن شكسته مىميرد
و نيز بهمينطور آهو و كوزن و ديكر حيوانات را زنده مىكيرند و صياد ان طيور بر سر نيها نيز آلوده بآهستكي به پر طيور كه بر اشجار نشسته باشند
مىرسانند بر آنها مىچسپد پس آنها را مىكيرند .کتاب مخزن الادویه طبع قدیم جلد یک ص 306-307