مطالب ناكفته درباره
مهندسي سياسي حاكميت و عوامل افول دولت دوازدهم و برآوردن دولت سيزدهم
https://www.entekhab.ir/fa/news/668889/موضوع اول رحلت آقای هاشمی بود، چون اگر ایشان در قید حیات بودند میتوانستند این شکافها را کم کنند. آقای هاشمی اگر در قید حیات بود میتوانست نقشی بسیار کلیدی، رابط و واسط بین جناح آقای خاتمی و اصلاحات از یک طرف و جناح اعتدال به محوریت آقای روحانی ایفا کند و میتوانست روی هر دو جریان طوری تأثیر بگذارد که این شکاف به وجود نیاید.
من به آقای هاشمی گفتم به دو دلیل موافق نیستم آقای روحانی برای دور دوم کاندیدا شود و ما حمایت کنیم، دلیل اول این که چرا ما شخصیتهای سیاسیمان را پس از یک موفقیت آن قدر روی صحنه نگه میداریم که بسوزند؟
نکته دوم این بود که به آقای هاشمی گفتم آقای روحانی تخصص اش روابط خارجی است و در رابطه با پرونده هستهای مسلط است، پس از این که شما در سال ۹۲ ردصلاحیت شدید بهترین انتخاب بود، آمد و کارش را هم کرد، اما چالشهای آقای روحانی در اداره امور کشور در دور اول روشن شده بود و مشخص بود که دولت آقای روحانی امکان ایجاد یک جهش در اقتصاد ایران و حل و فصل مسائل اداری ایران را ندارد.
رفسنجاني:
احتمال اینکه اینها رئیس جمهور مستقر را هم ردصلاحیت کنند وجود دارد
تمام خبرهایی که داشتیم دال بر این بود که احتمال رد صلاحیت آقای روحانی بالاست.
برخی میگویند شما این مطلب را از شهید سلیمانی شنیده بودید...
وقتی کسی مانند قاسم سلیمانی که اطلاعات کافی دارد چنین حرفی میزند، مساله مشخص است. آقای سلیمانی بر کاندیداتوری آقای جهانگیری هم اصرار داشت، منتها از یک جایی اختلاف سلیقه پیش آمد. آقای جهانگیری زمانی کاندیدا شد که خبر ردصلاحیت آقای روحانی آمده بود، اما ممکن است این خبر تعمدا گفته شده باشد. همان منبعی که به آقای هاشمی منتقل کرده بود که ایشان احتمال ردصلاحیت آقای روحانی را جدی میدانست، در مورد آقای جهانگیری هم ممکن است همین سناریو باشد که به او گفته باشند تا بیاید. وقتی آقای جهانگیری آمد اتفاقی افتاد که خیلی به ضرر ایشان تمام شد و آن هم این بود که مرحوم حاج قاسم به من هم میگفت و به آقای جهانگیری هم گفت که تو دیگر انصراف نده،
حاكميت = روی باقی ماندن آقای جهانگیری در صحنه و شکستن رأی آقای روحانی حساب باز کرده بودند، یکی از این دو موضوع است.
جوسازي رد صلاحيت روحاني براى منع كانديداتوري روحاني يا آمدن جهانكيري كنار او كه منجر به كاندااتوري جهانكيري شد و اكر مي ماند راي روحاني شكسته مي شد حالا كه نه مانع كاندياتوري روحاني توانست ببشوند نه بوسيله جهانكيري راي روحاني را بشكنند فلذا نوبت تاكيتكهاى بعدي حاكميت شد
آنها (جناح حاكميت) فکر میکردند که آقای جهانگیری میماند و آقای روحانی میرود و شکست دادن آقای جهانگیری برای آقای رئیسی آسانتر است.
ما آن روی ماجرا را نمیدانستیم چون ممکن بود اگر کاندیدا هم نشود همان رنجش در نظام نسبت به او به وجود بیاید. چون یک برنامه بوده و ما نمیتوانستیم بگوییم که قبل از ثبت نام نظام از او میرنجید به خاطر ثبت نام نکردن یا ...
اصولا در سیاست هیچوقت یک جناح سیاسی نباید تک برگ بازی کند. ممکن است بگوییم شخص آقای جهانگیری نه و یکی دیگر، اما هیچوقت یک جناح سیاسی در شرایطی که نمیتواند حوادث را پیش بینی کند، ریسک نمیکند.
آقای دکتر روحانی در انتخابات ۹۶ یک مرتبه دچار حساسیت شد که ممکن است انتخابات سرد و بی رونق بماند. چون نظرسنجیها به هیچ وجه بالای ۳۵ درصد نمیرفت؛ از یک جا به بعد آقای روحانی از سردی انتخابات نگران شد و از سفر ارومیه فضا را گرم کرد. اگر میخواست رأی بیاورد هیچ راهی غیر از این نداشت. ....آقای روحانی در انتخابات فضا را گرم و رأی اش را تأمین کرد. یعنی از ۳۵ درصد به ۵۷ درصد رساند که در آن فقط شخص آقای روحانی مؤثر بود و با سخنرانیهای آتشینی که انجام داد این رای را کسب کرد.
این (داغ كردن فضا) در دوره انتخابات صرف نظر از این که یک نفر بپسندد یا نه منطق سیاسی داشت. میگوییم که جو انتخابات است، من باید جو را گرم کنم و از انتخابات پیروز بیرون بیایم.
اما اشكال آقاى روحاني=
آقای روحانی پس از انتخابات هم این فضا را ادامه داد. تندیهای آقای روحانی در دولت و سخنرانیهایش ادامه داشت.
من پیشنهاد کردم و آقای کرباسچی هم استقبال کردند که برویم آقای حسن خمینی را توجیه کنیم که با آقای روحانی صحبت کند، .... ما ساعت ۱۲ تا ۲ شب با حسن آقای خمینی صحبت کردیم
و خلاصه حرفمان این بود که
طرف مقابل (= جناح حاكميت) اگر فریاد میزند خب شکست خورده اند، شما چرا همچنان فریاد میزنید؟ شما الان باید دولت تشکیل بدهید و کشور را مدیریت کنید، از این طریق روابط تان با نظام کاملا خراب میشود.
حسن آقا صحبت کردند و گفتند آقای دکتر روحانی گفته
من در انتخابات تجربه کردم هر جا حمله کردم اصولگرایان عقب نشستند و هر جا کوتاه آمدم، آنها حمله کردند. لذا تصمیم گرفته ام و میخواهم تهاجمی جلو بروم.
در ماه رمضان در جلسه چهارشنبه صبح هیات دولت آقای دکتر روحانی یکی از نطقهای آتشینش را داشت که من میدانم، من میگویم و...
واكنش حاكميت:
هفته بعد روز قدس بود و آقای روحانی به راهپیمایی روز قدس رفتند و شعار «بنی صدر حیا کن، مملکت را رها کن» علیه آقای روحانی داده شد و محافظانش زرنگی کردند و خیلی زود آقای روحانی را از معرکه بیرون آوردند. آنجا آقای روحانی فهمید که اوضاع عوض شده است. از اینجا آقای روحانی هم ملایم شد. یعنی ملایمت آقای روحانی که نتیجه حرارت پس از انتخابات بود ما را به اینجا رساند که ظرف کمتر از ۶ ماه رئیس جمهوری که ۲۳.۵ میلیون رأی آورده بود آن قدر شرایط شکنندهای در حکومت پیدا کرد که افرادی مانند آقای علم الهدی در مشهد، منافقین و سلطنت طلبها در خارج همه طمع کردند که میشود آقای روحانی را زد. تجمعات مشهد شروع شد...
تا جایی که از سوی اصولگرایان روحاني با بنی صدر مقایسه شد.
تفرق جناحهاى معتقد به نظام موضع را تضعيف مي كند
جز در سال ۶۰
که پنج نفر یعنی مرحوم آقای بهشتی، مرحوم آقای هاشمی، مرحوم باهنر، مرحوم رجایی و آقای خامنهای تصمیم گرفتند کشور را به مدار حزب جمهوری اسلامی یا بر مبنای اسلام فقاهتی بیاورند و با هم متحد شدند،
دیگر چنین تجربهای شکل نگرفت،
در جریان سال ۶۰ هم سه نفر از این افراد (آقایان باهنر، رجایی و بهشتی) شهید شدند ولی با وجود این چون حزب داشتند، تصمیم گرفتند و متحد بودند و تصمیم شان محقق شد.
حتی یک مقدار فراتر از حزب و جبهه. این پنج نفر آدم محکم ایستادند و کشور را کنترل کردند،
در سال ۶۰ جبهه ملی و نهضت آزادی خانه نشین شدند و مارکسیست ها، حزب توده و مجاهدین خلق همه رفتند و به پایان رسیدند.
در سال ۱۳۸۸ به نظر شما اگر مرحوم آقای هاشمی، آقایان خاتمی، موسوی و کروبی چهارنفری با هم جلسهای میگذاشتند و هماهنگ میشدند تا ببینند چه میخواهند، آیا نمیتوانستند کاری از پیش ببرند؟ ۱۰ ماه از استقرار دولت گذشته بود، بالاخره باید بنشینید و ببینید پس از حل این موضوع چه اتفاقی خواهد افتاد؟!
به نظرم اگر این ۴ نفر پیشنهادی روی میز میگذاشتند و با نظام وارد گفتگو میشدند، حتما سال ۸۸ تا این حد برای کشور هزینه ایجاد نمیکرد.
تدبيرات حاكميت در جزئيات بشت صحنه امور بطور مثال:
روزی رهبری پیغام دادند که آقای عبدالله نوری بعد از ۷۶ کاندیدای ریاست مجلس نشوند
تفرقه سران اصلاحات:
اگر در دور اول آقایان دکتر حسن روحانی، هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و شاید بتوان سیدحسن خمینی را هم در نظر گرفت، اگر اینها در روابط با نظام و سیاستهای کلی نظام متحد حرکت میکردند؛
دلیلی نداشت آقای هاشمی با آقای خامنهای دیدار کند و بگوید بله من هم خیلی از کارهای آقای روحانی را قبول ندارم،
آقای خاتمی هم که رابطه ندارند،
آقای روحانی هم که میرود بگوید مسائل اینها متعلق به من نیست، مسائلم را خدمت شما مستقیم میگویم.
اقلیت قدرتمند در مقابل اکثریت ضعیف؟بله. من کارگردانی میکردم. به مرحوم دکتر حبیبی گفتم که جلسه نهایی با نمایندگان را نباید در مجلس بگذاریم. ما به مسجد سلمان فارسی میآییم و شما باید حضور داشته باشید. معاون اول رئیس جمهور را به عنوان رئیس جلسهای که با نمایندگان داشتیم آوردیم و از آن جلسه رأی تمام افراد برگشت، اما افرادی مانند آقایان باهنر، ناطق، زادسر و پیش بین مصمم بودند که سه نفر یعنی مهاجرانی، عبدالله نوری و حجتی را بیندازند اما ما رأی تمام وزرای آقای خاتمی را گرفتیم و حتی در استیضاح آقای مهاجرانی هم برای ایشان رأی مجدد گرفتیم. آقای نوری هم حرف ما را گوش نکرد، وگرنه رأی او را هم میگرفتیم. آقای نوری از قاعده بازی، فراتر رفت. من به آقای روحانی گفتم که این مجلس یک برنده دارد آن هم شما هستید، اما ایشان مطلقا تدبیر امور مجلس را نکرد،
بشت صحنه نواياى برخي از جبهه اصلاحات = رقابتهاى ياسي تا حل مشكل مملكت و مردم
وقتی به آقای هاشمی چنین حرفی را زدم، ایشان گفتند
ببینید، الآن کشور به نقطهای رسیده که یکی از این (دو احتمال) در مسیر اتفاق خواهد افتاد،
یا دوستان شما موفق میشوند نظام را بشکنند = چون من مطمئنم که بهتر از این نمیتوانند جایگزینش کنند...= فلذا با شما نيستم
اگر دوستان شما بخواهند نظام را بشکنند من با شما نیستم
و در مقابل شما هستم،
چون بهتر از این نمیتوانید مستقر کنید
و اصلا (شما جناح جب) نمیتوانید کار را جمع کنید. میتوانید به هم بریزید، اما نمیتوانید جمع کنید، چون کسی در تیم شما نیست که بتواند کشور را جمع کند.
دومین مورد که اتفاق میافتد این است که نظام حرف آخرش را میزند و فضای سیاسی را میبندد.
این هم یک نظام زشت و بی مزه میشود.
زیرا در این صورت جمهوری اسلامی از مسیر خارج میشود که با آن هم موافق نیستم.
تدبيرات رفسنجانيه
من به مجلس میآیم که مسیری میانه را باز کنم
و از آقای خامنهای امتیازاتی بگیرم و به این بچهها بدهم و این بچهها را آرام کنم تا کشور در مداری میانه حرکت کند.
آن وقت استدلال آقای هاشمی در مجلس ششم استدلالی قوی و درستی بود که من را قانع کرد.
در مورد ریاست جمهوری ۸۴ که آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی، مهرعلیزاده، معین، جبهه اصلاحات، مشارکت
و در آن طرف هم آقایان ناطق و قالیباف و... تماما در پیدایش پدیده احمدی نژاد و ضربهای که جمهوری اسلامی و کشور از این فرد خورد سهیم هستند.
آقای هاشمی اگر آن دوره نمیخواستند کاندیدا شوند حتما و حتما و حتما میتوانستند جناح چپ را روی کسی مانند آقای جهانگیری یا نجفی که مطرح بودند متحد کنند
و حتما راست را هم میتوانستند متحد کنند روی کسی مانند علی لاریجانی یا حتی آقای ولایتی. این قدرت را فقط در عرصه سیاسی ایران آقای هاشمی داشت که دو جبهه را متحد کند.
دو جبهه را به طور مجزا مدیریت کنند تا به یک دوگانه خوب برسند که هرکدام برنده میشدند کشور برنده میشد.
بازيكريهاى جناح جب
اعضای مشارکت و اکثریت مجلس ششم هم یک تحلیل درست و در عین حال غلط داشتند.
تحلیلشان این بود که اگر ما بخواهیم کاندیدایی داشته باشیم که تأیید صلاحیت شود، فقط در مقابل آقای هاشمی است!!!.
پس آقای هاشمی را تشویق کنیم که بیاید ولي معین تأیید شود!!!!.
البته اولین بار است که این را در نقد جناح چپ میگویید و خیلی مهم است، ما تابه حال چنین صحبتی را نشنیده بودیم. یعنی از تضاد با آقای هاشمی در مقابل حکومت کاسبی سیاسی میکردند؟
بله. به محض اینکه آقای هاشمی جملهای میفرمودند که معنایش این بود که نمیآیم، اینها فورا پیش بینی میکردند که نکند آقای هاشمی نیاید. هادی خامنهای به من گفت نکند آقای هاشمی نیاید، هیچ کس غیر از آقای هاشمی حریف نمیشود. من بارها به بچههای مجلس گفتم چنین کاری نکنید، به آقایان مزروعی، صفایی فراهانی، بهزاد نبوی، رضا خاتمی و... میگفتم چرا مدام نزد آقای هاشمی میروید و میگویید که کاندیدا شوید؟
گفتم بازی شما این است که با بودن آقای هاشمی کاندیدایتان تأیید صلاحیت شود و بعد هم راهتان را میکشید و میروید، چرا با آقای هاشمی این کار را میکنید؟ این کار را کردند و آقای هاشمی آمد و رهبری هم حکم حکومتی دادند و معین و مهرعلیزاده تأیید شدند.
آن جا غلط بودن تحلیل شان این بود که آقای کروبی، معین، لاریجانی، احمدی نژاد و قالیباف همه فکر میکردند با آقای هاشمی دور دوم میروند.
پس سال ۸۴ یک فضاحت سیاسی است.
معلوم است که از درون آن احمدینژاد بیرون میآید،
شما اگر جای خدا باشید و چنین صحنهای ببینید آیا پس کله همه سیاسیون ایران نمیزنید که یک آدم با چنین مشخصاتی بیاید و رئیس همه شما شود؟! خب حقتان است.
هر چه نگاه میکنیم سیاسیون ایران که در ۸۴ بودند حقی جز این نباید نصیبشان میشد.
اعتراف شخصيت محوريو بارز جريان جب:
در تمام حوادث ۴۰ ساله میتوانید حرفی را که میزنم رصد کنید.
بنیان ما انقلابی و چپ است نه اصلاحی، ما اصلاح طلب نیستیم و اصلا به راه حلهای میانه فکر نمیکنیم. ما صفر و صدی هستیم،« ایران به طور کلی در تاریخ سیاسی پس از مشروطه یا حتی قبل از مشروطه و در تمام سالهای پس از استقرار جمهوری اسلامی،
با فقدان سیاستمداران ملی مواجه است. سیاستمدار ملی تعریف دارد سیاستمدار ملی شأنیت دارد، اما ما آن را نداریم. هیچ کدام از اینها سیاستمدار ملی نیستند.
اشتباه بزرك جناح جب كه موجب حذفش از صحنه شد
اشتباه بزرگی که در انتخابات مجلس دهم ریشه ما را زد، افزایش نرخ بنزین بود.
در سال انتخابات هرگز چنین موضوع پرتنشی نباید در دستور کار دولت قرار میگرفت.
مهندسي حاكميتي؟
من شنیدم که به دولت تأکید شده بود که باید این کار را بکند، اگر این باشد که حتما برنامهای هم میتوانسته پشت آن قرار گیرد و این را در جلساتی که خدمت آقای جهانگیری بودم بیان کردم، آقای جهانگیری هم مقر هستند. هرکسی در آن جلسات پیشنهادی داد، اتفاقا آقای جهانگیری هم پیشنهاد داد سهمیه به افراد را داشت و این قضیه ذهنش را پر کرده بود و راجع به همین موضوع با آقای روحانی بحث کردند. در جلسه همه حضور داشتند، آقای خوانساری پیشنهادی داشت و آقای عبداللهی پیشنهاد دیگری، در واقع یک اتاق فکر بود، (نمايندكان قضائيه و امنيتي؟)
من گفتم آقای دکتر جهانگیری مطلقا بنزین را دست نزنید، گفت چرا؟ گفتم ارز از ۳ هزار تومان به ۱۴ هزار تومان رسیده و نزدیک به ۵ برابر شده است، این به اندازه کافی روی هزینه خانوارها فشار آورده است و جامعه ایران مطلق آماده پذیرش این فشار جدید نیست، بادکنک به حداکثر ظرفیت رسیده و یک سنجاق کافی است که آن را بترکاند. گفتم جامعه طاقت و توان ندارد و بنزین از کالاهایی است که وقتی گران میشود تحلیل مردم به درست یا غلط (بخشی درست و بخشی غلط ) این است که همه کالاها گران میشود. وقتی این را دست میزنید پیامی بسیار منفی دارد، علاوه بر اینکه سال انتخابات است، شما در آستانه انتخابات که نباید چنین کاری کنید، این کار را کردند و بعد هم نتوانستند فضای امنیتی را مدیریت کنند که آن تعداد کشته نشوند. این فضای سیاسی کشور را خیلی منفی کرد.
ما جبههای پیروز میشویم و باندی عمل میکنیم.
اصلش این است که در انتخابات بنا بر ضرورتها جبههای عمل میکنیم، ولی بعد از انتخابات جبههای عمل نمیکنیم. آنجا حزبی یا باندی عمل میکنیم که نقصی خیلی بزرگ است. ما وقتی میخواهیم در تهران پیروز شویم رای همه را لازم داریم و جمع میکنیم، متحد و پیروز میشویم. از روز پس از پیروزی هرکسی هر چیزی به دستش برسد، میخواهد خودش آن را پیش ببرد.
غربيها در مجموع و عملا عليه جناح جب عمل مي كردند هرجند شعار و نمايششان عليه جريان راست و حاكميت بوده
ضربه ی ترامپ / ضرباتی که غربی ها به جبهه و جريان اصلاحات در ایران زدند
نقشی برای ترامپ در این مباحث قائل نیستید؟
ترامپ که کار خودش را کرده بود، وقتی ترامپ از برجام بیرون رفت ارز از ۳ هزار تومان به ۱۴ هزار تومان رسید. ترامپ ضربه سنگینی به ایران و اصلاحات در ایران زد. ترامپ که حتما جایگاهش در این میان محفوظ است.
من به یکی از دیپلماتهای غربی گفتم که شما غربیها بنیانهای اصلاح طلبان را در ایران سوزانده اید و آخرین آن ترامپ است.
گفتم با دولت آقای هاشمی چه کردید؟ ۷ میلیارد دلار به خاطر کاهش قیمت نفت بدهی داشتیم شما آبروی ایران و آقای هاشمی را در آن دوره بردید. به خاطر ۷ میلیارد بدهی یک سال و نیم اقتصاد ایران را بستید و در آخر هم مجبور شدید تقسیط کنید، خب از ابتدا تقسیط میکردید، این ۷ میلیارد دلار برای اقتصاد ایران که عددی نبود.
گفتم در مورد آقای خاتمی خانم کاندولیزا رایس گفت که بخش انتخابی حکومت را قبول داریم و بخش انتصابی را نه،
انتخابی و انتصابی بودن حکومت مسائل داخلی ما هستند، به شما چه ربطی دارد؟
از این طریق آقای خاتمی را هدف گردید که ایشان را بزنند، خب این چه کار احمقانهای بود که کردید؟
حالا هم که آقای روحانی آمد، گفتگو کردید و برجام اتفاق افتاد، یک دیوانه آمده و همه برجام را به هم زدید.
کم اصلاح طلبان را آنها شکستند؟، پس این بحث سر جای خودش محفوظ است. میتوان این را هم عامل پنجم به حساب آورد، زیرا کمر ایران و اصلاحات را از این طریق شکستند.
بشت صحنه موافقت يا مخالفت غربيها
اگر به طور خاص ایران پس از برجام ۲۰۰ میلیارد دلار پروژه روی میز کشورهای صنعتی گذاشته بود که آن را به مناقصه بگذارند، امکان نداشت برجام به هم بخورد.
خاطرتان باشد که نمیشود آمریکاییها در اقتصاد ایران سهم نداشته باشند. همان طور که فرانسه، آلمان و انگلیس امروز واسطه سیاسی بین ایران و آمریکا هستند،
فردای احیای برجام واسطه اقتصادی شوند. اگر به توتال پروژه میدادند باید به شرکتهای آمریکایی و اکسون هم سهم میدادند؛ به اسم اروپاییها و آمریکاییها میآمدند، چه اشکالی داشت؟
نظام (رهبر حاكميت) که با این قسمت مخالف نیستند.
اما دولتی که میخواهد ۲۰۰ میلیارد دلار پروژه روی میز جهان بگذارد و دنیا را تحت تأثیر قرار بدهد که آن دولت نبود،
آیا برخی مسئولانش یک پروژه ۱۰۰ میلیون دلاری را مدیریت کرده بودند که بخواهند ۲۰۰ میلیارد پروژه را مدیریت کنند؟
خب اشکال که یکی، دو تا نیست. برخی افراد کار بلد نیستند.
سه بسته سياست ي موجود در جريان جب
اختلاف نظری را که در جبهه اصلاحات هست هم برایتان باز کنم؛
یک زمان هست که ما میگوییم در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکنیم که غلط است.
یک وقت هست که میگوییم اگر امکان لیست دادن داشته باشیم شرکت میکنیم که منطقی است.
دوستان ما نکتهای دیگر میگویند که
اگر دیدیم مردم نمیخواهند بیایند ما هم نمیآییم که این غلط است.
درواقع این سه بسته سیاستی است.
یک بسته سیاستی چپ چپ است که میگوید اگر ببینید مردم نمیآیند ما هم نمیآییم،
در صورتی که این جا جریان مرغ و تخم مرغ است، شما اول باید مردم را به صحنه بیاورید نه اینکه مردم که به صحنه آمدند شما هم بیایید.
اگر مردم آمدند و شما هم بیایید که میشود فرصت طلبی.
از طرفی اگر بگوییم چون با نظام هستیم اگر همه ما را ردصلاحیت کردند و کاندیدا هم نداشته باشیم
بین آقای رئیسی و آقای قالیباف با آقای رئیسی و آقای قاضی زاده هاشمی با آقای زاکانی و او دست به انتخاب بزنیم،
اين هم اشتباه است.
مگر خودمان را مسخره کرده ایم؟
خب این کار را نمیکنیم. آن که پیشنهاد ما بوده و به آن عمل کردیم این است که
اگر کاندیدایی داریم که با کاندیدایی که آنها دنبالش هستند متفاوت است، حتما در انتخابات شرکت میکنیم. چرا شرکت نکنیم؟ از فرصت انتخابات باید استفاده کرد.
در انتخابات مجلس دهم که لیست دادیم، اینهایی که به مجلس رفتند، نمایندگان خوبی هم از کار در امدند خانم سعیدی، خانم سیاووشی، خانم سلحشوری، آقای حیدری، دکتر فتحی، مرحوم دکتر نجفی، صادقی و ... را مگر ما قبلا میشناختیم؟ از اینها حمایت کردیم و شخصیتهای خوبی هم در آمدند.
لیستی که این بار برای مجلس یازدهم بستیم از لیست قبلی ضعیف تر نبود،
اما هم دوستان و هم مردم بر اثر فرآیندی که تشریح کرده بودم تصمیم گرفته بودند شرکت نکنند،
زیرا به نقطهای رسیده بودیم که مشخص بود شکست میخوریم،
اما من فکر میکنم شکست بهتر از انفعال است.
شکست در انتخابات یک بازی است، قرار نیست ما همیشه برنده شویم،
اما این که منفعل باشیم و نتوانیم تصمیم بگیریم غلط است.
لیستی که این بار برای مجلس یازدهم بستیم از لیست قبلی ضعیف تر نبود،
اما هم دوستان و هم مردم بر اثر فرآیندی که تشریح کرده بودم تصمیم گرفته بودند شرکت نکنند،
زیرا به نقطهای رسیده بودیم که مشخص بود شکست میخوریم،
اما من فکر میکنم شکست بهتر از انفعال است.
شکست در انتخابات یک بازی است، قرار نیست ما همیشه برنده شویم،
اما این که منفعل باشیم و نتوانیم تصمیم بگیریم غلط است.
ضرب المثلهاى تفسير كننده روحيات سياسي
ببینید قانع شدن ندارد،
چون همان داستان سیاستمدار ملی است.
دیگی که برای من نجوشد بگذار سر سگ در آن بجوشد،
این ضرب المثل بدون دلیل در ایران تولید نشده است.
ضرب المثلها در واقع برداشت حکیمانه حکما از وقایع اجتماعی و سیاسی است.
یعنی این کار اتفاق افتاده است،
به خاطر دستمال آن قدر در ایران قیصریههایی به آتش کشیده شده
که یک عده حکیم گفته اند که
به خاطر دستمال قیصریه را به آتش نکشید،
این کار اتفاق افتاده که گفته اند، اگر نمیشد که ضرب المثل خلق نمیشد و در ادبیات رایج نمیشد.
این که دیگ اگر برای من نمیجوشد بگذار سر سگ در آن بجوشد یک ضرب المثل واضحی است.
اینها که هست،
همین دوستانی که در انتخابات ریاست جمهوری گفتند....،
مصاحبه كننده:
ما نسل خودمان را میگوییم چون شما نسل انقلاب هستید.
اما ما نسل جمهوریت هستیم.
نسلی که یک دوره به آقای خاتمی رأی داده و نتیجه آن احمدی نژاد شده است.
نسل دومی که یک بار دیگر تست کرده به آقای روحانی، مجلس و شورای شهر رأی داده و نتیجه آن شده آقای رئیسی.
خب این نسل چقدر دیگر از زندگی اش مانده است.
آنچه من خیلی اصرار دارم این است که ما روی یکسری اصول محکم ایستادگی کنیم و آن هم این است که
با صراحت تمام از جمهوری اسلامی در مقابل براندازی
در سمت راست مان و سمت چپ مان
دفاع از حکومت به هر طریق ایستادگی کنیم.
همین که الآن اتفاق میافتد.
باید با این دو تقابل کنیم
راه حل میانه از نظر من این است که شروع کنیم مردم و سیاسیون را قانع کنیم که
1- راهی جز جمهوری اسلامی نیست؛
2- براندازی سیاهچاله است
3- و تبدیل شدن جمهوری اسلامی هم به حکومت از بین رفتن همه بنیانهاست.
تدبيرات جريان جب درباره كانديدايي همتي:
در اینجا باید یکی، دو نکته در مورد آقای همتی بگویم که در بحث مغفول ماند.
اولین موضوع این بود که ما با آقای همتی چند دور مذاکره کردیم
و من هم به ایشان توصیه کردم که
با فرمانی برو که بتوانی تأیید شوی، چون بدون تأیید نمیشود وارد انتخابات شد.
دوم این که ما مراقبت کردیم و نه در حزب و نه در جبهه اصلاحات
ایشان را جزو کاندیداها نگذاشتیم که احتمال تأیید صلاحیتش وجود داشته باشد، سوم این که اینها یک مرتبه گفتند ایشان هم بخشی از بازی است.
خب باشد چه اشکالی دارد.
وقتی آقای هاشمی رفسنجانی ردصلاحیت و آقای روحانی تأیید شد همین حرف را یکی میتوانست در مورد آقای روحانی هم بزند، بگوید که ایشان هم کاندیدای نظام است. خب بالاخره کاندید است.
ما بین آقای رئیسی و آقای همتی فاصله و شکاف و تفاوتی خیلی واضح میدیدیم؛
آقای رئیسی مطلقا کار اجرایی و اقتصادی نکرده است.
اتفاقا در شرایطی که مسئله اصلی ایران اقتصاد است،
آقای همتی کسی است که تجربه کار اقتصادی دارد، یک بانک را اداره کرده و یک بیمه مرکزی را اداره کرده و در سالهای سخت هم بانک مرکزی را خیلی خوب اداره کرده است،
خب این با یک قاضی که میخواهد رئیسجمهور ایران شود متفاوت است. اصلا تفاوت معناداری وجود داشته است،
اگر هم مبنا را ردصلاحیت آقایان جهانگیری، لاریجانی و... بگیریم، ردصلاحیت هیچیک از اینها که از ردصلاحیت آقای هاشمی سنگینتر نبود،
چه دلیلی داشت که وقتی آقای هاشمی ردصلاحیت شد پشت سر آقای روحانی ایستادیم و رئیس جمهور تأیید کردیم،
حالا آقای جهانگیری، لاریجانی، پزشکیان و... که رد شدند عزا بگیریم که رأی نمیدهیم؟!
این چه دلیلی داشت؟ حتما آقای دکتر همتی به لحاظ تحصیلات دانشگاهی و تجربه و توانایی خیلی به آقای رئیسی ارجح بود.
منظورتان از "پنهان" همان چراغ خاموش بودن است؟
بله.
شما شورای نگهبان را دور زدید یا شورای نگهبان شما را دور زد؟
ما در عمل با نظام به توافق رسیدیم.
همان طور که در مورد آقای روحانی به توافق رسیدیم.
مگر ما رفتیم مذاکره کردیم که اگر آقای هاشمی رد صلاحیت شود آقای روحانی تأیید شود؟
خبرهایی که در سال ۹۲ داشتیم این بود که آقای روحانی اول ردصلاحیت شده و بعد که آقای هاشمی را رد کردند، ایشان را تأیید کردند.
سال ۹۲ آقایان رضا خاتمی، صفدر حسینی و شکوری راد شب به منزل ما آمدند و گفتند چه کار کنیم؟
گفتم ببینید ما باید با نظام در چارچوبی به توافق برسیم.
گفتند چه چارچوبی؟
گفتم محدوده زمین بازی را نظام تعیین کند
که این کار را با تأیید صلاحیت میکند
و بعد با نظام به توافق برسیم که داخل این محدودهای که خودتان برای بازی تعریف کردید دیگر گروه و سازمانی دخالت نکند، بگذارید مردم و سیاسیون انتخاب کنند.
رضا خاتمی گفت که این مشخص است، در این محدودهای که میخواهند تعریف کنند و ما و نظام تعریف کنیم
جهانگیری، عارف و حسن روحانی هستند.
گفتم خیلی خوب است، چه اشکالی دارد، ما بین این سه نفر یکی را انتخاب میکنیم .
گفت نه
این تسلیم مهندسی انتخابات شدن است، گفتم آخر که ما تسلیم میشویم از ابتدا این کار را بکنیم.
خب کسی که رأی نداده هم تسلیم شده است..آخرین حرف من در مورد آقای همتی به کسانی که انتقاد داشتم این بود که
من فرض میکنم آقای همتی هم به اندازه آقای رئیسی آدم نظام است،
بین دو نفر آدم نظام کسی که بیشتر به درد امور اداره کشور میخورد چه کسی است.
در این جا باز هم بخشی از تجربه را به شما بگویم،
خاطرتان باشد که اجتماع و سیاست اتومبیل بنز یا ژیان نیست که شما در میدانی کوچک بتوانید با آنها دور بزنید.
جامعه مانند یک قطار است که وقتی میخواهد دور بزند میدان بسیار وسیعی نیاز دارد که به طور ملایم این کار را انجام بدهد چون اگر از ریل خارج شود فاجعه رخ میدهد. دور زدن قطار خیلی زمان میبرد.
آماده کردن جامعه هم در عرض یک هفته یا دو هفته نمیشود
فوقا ناكفته ها و نكات قابل استفاده از مصاحبه با بسرعموى زن مرحوم رفسنجاني و دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی = بيان شد
بيوكرافي اوhttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB ... 8%B4%DB%8Cبجز نكات فوق و مهمتر اينكه
علت اينكه جهل سال است جناحهاى راست و جب وابسته حاكميت عليرغم تسلط بر همه امور
و ازمون و خطا كردن جهل ساله
ولي وضعيت كشور موفق نيست اين است كه
غالب انكيزه و دغده و تلاشها و بحثهاى هر دوجناح
جه راست وابسته به حاكميت
جه جب رقيب
بر سر تصاحب قدرت و كي ببرد و نبرد است
و ترفندها و شكردها و محاسبات مربوط به مهندسي اين فضاست
همه در فكر هر جه بيشتر جيدن مهره ها
در قله هاى حكومت
و بدنه اصلي دولت
و جه به اسم دولتي
جه به اسم مجلسي
يا شوراي شهر ووو تا شوراى ده
انجه كمتر مطرح است
دانش وتخصص كاركشا و تجربه
و اصلاح شيوه هاي بكار كرفته شد و عدم تكرار رروشهاى غلط در اداره امور ورفع مشكلات
و عدم رايزني فراجناحي براى رفع علمي و ريشه اى مشكلات و نيازهاى كشور
بيرون از تئوريهاى امريكايي حاكم بر اقتصاد و دانشكاهها و متخصصين ووو است
اينكه نكات را توجه داديم جون اموزندكي براى درك واقعي از بشت صحنه اداره كشور و علل عدم موفقيتها به خواننده مي دهد
كامل مصاحبهhttps://www.entekhab.ir/fa/news/668889/اول نكات تذكر شده مطالعه شود بعد با توجه به انها مصاحبه ملاحظه شود فارغ از اينكه جه حزبي و جه جریاني است