مراقد منتخب حرم نجف اشرف

مراقد منتخب حرم نجف اشرف

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 7:05 am

بسم الله الرحمان الرحیم

زيارت يكبه يك همه مراقد براى مسافران ميسور نيست مراقدى را بر محور توسل و استجاره و ارتباط با ناحيه مقدسه انتخاب كرديم ذيلا مى آوريم
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

(آخوند ملا فتحعلی) سلطان‌ آبادی

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 8:50 am

آدرس: در معرفيهاى مدفونين صحن فعلا مي نويسند حجره ششم اما در توضيح مرحوم محدث قمي نوشته در زاویه متصل به باب سلطاني كه مي شود چهارم

Image

Image

(آخوند ملا فتحعلی) سلطان‌ آبادی عراقی
عراق منظور همين ناحيه استان اراك كه در زمان رضاخان تبديل به اراك كردند سلطان آباد هم محل شهر اراك فعلى است
ايشان از فقهاى بزرگ و مفسري عاليقدر و از اولياى الهى بودند ايشان در ايران كه بودند از زراعت كه خودشان مي كردند امرار معاش مي كردند و زاهدانه هم زندگی مي كردند

مولى فتحعلى فرزند حسن سلطان آبادى در سال ۱۲۴۰ هـ.ق. در سلطان آباد اراک به دنیا آمد. دروس مقدماتى را در ایران فراگرفت و براى تکمیل دانش به نجف مهاجرت کرد. نخست به محضر صاحب جواهر شتافت و بعد از وفات وى از حضور شیخ مرتضى انصارى و حاج ملاعلى طبیب رازى استفاده کرد. او از مشایخ سلوک بود و از مفاخر عالم عرفان و جامع بین ظاهر و باطن شمرده مى شد. از دیگر اساتید عرفانی وی، سید محمد سلطان آبادى، از علماى عارف و اساتید اخلاق بود. آخوند از این استاد اخلاق و عرفان همواره ستایش مى کرد و از اندوخته هاى ارزشمندى که نزد آن اسوه فضیلت فراگرفته بود، سخن مى گفت. سلطان آبادى در ادامه با میرزاى شیرازى آشنا شد و اندوخته هاى علمى اش را کامل کرد.[۱] میرزاى شیرازى در سال ۱۲۸۸ هـ.ق همراه با عده اى از شاگردان ممتازش از جمله ملا فتحعلى از نجف اشرف به سامراء هجرت کرد. ملا فتحعلى در سامرا اقامت گزید و خیلى مورد توجه استاد قرار گرفت تا جایى که به نیابت از وى اقامه جماعت مى کرد و بارها استادش به او اقتداء مى نمود. بعداز رحلت میرزاى شیرازى، ملافتحعلى به کربلا آمد و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.

علت رفتن به عتبات:
در مورد صبر و گذشت آن فقيه مفسر عارف الهى که از کرامتهایش نیز محسوب مى شود، آورده اند: «در هنگامى که در اراک زندگى مى کرد، در پائین شهر مزرعه اى داشت و درآمد آن را به مصرف فقرا و نیازمندان مى رسانید. یک بار یکى از ثروتمندان مغرور منطقه به نام محمدرضاخان از رسیدن آب به مزرعه آخوند جلوگیرى نمود. آخوند فردى را فرستاد تا آن خان قلدر از رسیدن آب جلوگیرى نکند اما او از جرأت آخوند خشمگین شده و با حالى آشفته و با کمال عصبانیت و بى ادبى به پیش آخوند آمد و با لگد پا آخوند را آزرد. آخوند که در مقابل آن ستمگر توان مقاومت نداشت، صبر کرد و دوسه روز بعد از این واقعه با پاى پیاده راهى نجف اشرف شد. حدود یک ماه نگذشته بود که پاى آن خان ستمگر ورم کرد و پزشکان تشخیص دادند که پا باید از پنجه بریده شود. چون بهبودى حاصل نشد، گفتند باید از پاشنه پا را ببرند. محمدرضاخان وقتى که فهمید این گرفتارى او در اثر جسارت به آخوند است، پسر خویش محمد على خان را سریعاً به حضور آخوند در نجف گسیل داشت. در طول سفر پسرِ خان به نجف براى بار سوم پاى خان را بریدند. وقتى که پسر خان به حضور آخوند رسید و شرح حال پدر را نقل کرد، آخوند سلطان آبادى فرمود: ما به او نفرین نکردیم و رنجشى هم نداریم ما از حق خود گذشتیم و حتى براى شفاى وى دعا هم مى کنیم، اما در این عالم هستند کسانى که این گونه ستم هاى ناروا را تحمل نمى کنند. بعد از این ماجرا خبر رسید که درد پاى خان آرام گردیده، بیمارى از نفوذ به بقیه پا متوقف شده است و او مى تواند با عصا راه برود. آن پسر از این حادثه عبرت گرفت و در حوزه علمیه نجف ماندگار شد و در اثر تلاش هاى بى وقفه خود به مراحل عالى کمال رسید. او همان حاج میرزا محمدعلى خان، مجتهد نامدار اراک مى باشد.»

مرحوم ملافتحعلى مورد توجه امام زمان(عج) بود. آیت الله اراکى از مراجع اخير در خاطرات خود مى گوید: «شیخ ابراهیم مازندرانى که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالى عرفان و معنویت است، در یکى از مراحل کشف و شهود این معنى را به وضوح دریافته است. او مى گوید: در عالم مکاشفه، مجلسى را مشاهده کردم که در آن بزرگانى همانند میرزاى شیرازى، حاجى نورى و جناب آخوند ملافتحعلى در حضور حضرت حجت(علیه السلام) نشسته اند و این جلسه در بالاخانه میرزاى شیرازى بود امام به همه این بزرگمردان عنایت داشت، اما در میان این سه نفر به حاجى نورى بیش از آن دو بزرگوار توجه و عنایت داشت و تعظیم او نیز از آن حضرت بیش از دیگران بود.»
مرحوم ميرزا حسين نوري تنها عالمى است كه ميان علماى متاخر و قرن قبلي قراءات اهل بيت را جمع اوري كردند

در مهارت علم تفسير
«یکى از بزرگان مى گوید: روزى به منزل آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى رفته بودم. آن روز علماى بزرگى همچون سید اسماعیل صدر، حاجى نورى صاحب مستدرک، سید حسن صدر نیز با من همراه بودند. آخوند آیه (واعلموا انّ فیکم رسول الله لویطیعکم فى کثیر من الامر لعنتم ولکن الله حبب الیکم الایمان...) را تلاوت کرده و آنگاه به شرح و تفسیر آن پرداخت. حاضرین گفتند قبل از توضیحات شما ما این معنى را درک نکرده بودیم. آنان روز دوم نیز در جلسه قرآن آخوند حضور یافتند و ایشان تفسیر تازه اى براى آنان بیان کرد. بزرگان حاضر باز هم از اینکه چنین تفسیرى را تا بحال نشنیده اند، تعحب کرده و شگفت زده شدند. روز سوم نیز به مجلس تفسیر آخوند آمدند و سخن تازه اى در تفسیر آیه استماع کردند. تا سى روز مى آمدند و معناى جدیدى براى آیه یاد مى گرفتند که قبلا نمى دانستند.»

مرحوم ملافتحعلى سلطان آبادي چنان جایگاهى نزد بزرگان داشت که مراجع بلند آوازه نهایت تکریم را از وى به عمل مى آوردند. آقا شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (مؤسس حوزه علميه قم)مى گوید: «به هنگام جوانى روزى در جلسه اى با حضور عده اى از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقى شیرازى و آقا شیخ فضل الله نورى نیز دیده مى شد، نشسته بودیم. در آن هنگام پیرمردى ژولیده، لاغر اندام که دستمال مانندى به سر بسته و عبائى وصله دار بر دوش گرفته بود، درنهایت سادگى به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقى شیرازى فوراً بلند شده و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش بنشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل الله، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل الله نورى است و او را کاملا معرفى کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل الله نامى را در تهران بر دار مى کشند، او تو نباشى؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدى است و از فضلا است. مسئله اى از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلى واضح و پیش پا افتاده مى دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزاى شیرازى دوم بر من خشم گرفت و شدیداً ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور مى گویند. وقتى بیان میرزا تمام شد،آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته هاى او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟! و او گفت: بلى. آنگاه به من رو کرد و گفت: چندى بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامى به احتزاز در مى آید، او تو نباشى؟! آنگاه برخاست و میرزا محمدتقى شیرازى دوم ؛کفش پیش پاى او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت. بر من عصبانى شد که چرا به او بى اعتنایى کردم و توضیح داد که او آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى است.»
بعد از این واقعه شیخ عبدالکریم حائرى و حاضران جلسه از مریدان آخوند شدند. آخوند سلطان آبادى در حوزه سامرا و میان تمام اصحاب و شاگردان میرزاى شیرازى مورد توجه استاد بود و میرزاى شیرازى در نماز به وى اقتدا و مردم را به نماز با آخوند تشویق مى کرد.

آخوند ملافتحعلى نه تنها خود به سادات و فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام) عنایت ویژه اى داشت، دیگران را نیز با نقل خاطرات به این امر ترغیب مى کرد. آن بزرگوار مى گفت: «یکى از بستگان ما که اهل عبادت و طاعت و شخصى متدین است. مى گوید: «شبى در زمان گرانى و قحط سالى به مسجد رفتم. بعداز نماز واعظى بر بالاى منبر در موضوع اهمیت و برکات پرداخت خمس و اعانت به سادات سخن گفت و مرا شدیداً تحت تأثیر قرار داد. من پیش خود گفتم گندمى که در خانه اندوخته ام بهتر است که خمس و سهم سادات آن را الآن بپردازم و به آخر سال باقى نگذارم. من که مخارج یک سال را دارم، چه بهتر که خمس گندم موجود را بدهم و باقى را فردا بفروشم به نیازمندان و یا به عنوان قرض الحسنه پرداخت نمایم. به منزل آمدم و قبل از صرف شام سهم سادات آن را حساب کردم و سهم آن را به فقراى سادات که مى شناختم، در همان شب رساندم. فرداى آن روز در مسجد اعلام کردم که هرکس از من گندم مى خرد یا قرض مى خواهد، به منزل من بیاید. مردم در آن اوج گرانى و قحط سالى با خوشحالى تمام به خانه ام شتافتند و از من به قیمت و یا قرض تا هنگام درو بردند. هنگام ظهر بعداز نماز که به خانه برمى گشتم، جماعت اکراد آنقدر گندم آوردند که همه خریدند و آتقدر فراوان شد كه قیمت آن دوسوم کاهش یافت. و من وقتى حساب کردم، دیدم مبلغ گندم هایى که قبل از کاهش قیمت فروخته و یا قرض داده ام، به هنگام وصول اندازه قبل از پرداخت آن خواهد شد. و این از برکات اعانت به ذریّه طاهره(علیها السلام) بود.»

محدث بزرگوار شیخ عباس قمى از زبان آخوند سلطان آبادى دستورالعملى را نقل کرده که قابل توجه است. آن بزرگوار مى نویسد: «حاج ملافتحعلى سلطان آبادى نقل فرموده است که فاضل مقدس آخوند ملامحمد صادق عراقى در نهایت سختى و پریشانى و بدحالى بود و به هیچ وجه براى او گشایشى حاصل نمى شد. تا آنکه شبى در اثر توسلات مکرر در خواب دید که در یک بیابانى خیمه بزرگى با قبه اى ترتیب داده اند. پرسید: این خیمه کیست؟ گفتند: این خیمه حضرت قائم مهدى موعود(عج) است. به سرعت خود رابه محضر آن بزرگوار رسانیده و مشکل خویش را با امام عصر(عج) در میان گذاشت. او از حضرت تقاضا کرد که دعائى براى گشایش زندگى و رفع غم و غصه اش به او بیاموزد. حضرت ولى عصر(عج) او را به خیمه سیدى راهنمائى کرد. ملا محمدصادق طبق دستور حضرت به آن خیمه رفت و متوجه شد که آن سید صاحب خیمه آقا سید محمد سلطان آبادى از علماى مورد اعتماد شیعه مى باشد. آن فاضل مقدس وارد خیمه شد و سید محمد را در روى سجاده و مشغول دعا و قرائت دید سلام کرده و داستان خود را به او بیان نموده و دعاى گشایش در زندگى درخواست کرد. آقا سید محمد سلطان آبادى نیز براى حل مشکل وى و وسعت رزق و روزى براى او دعائى تعلیم داد. او از خواب بیدار شد و تمام دعا در خاطراتش نقش بسته بود. در حال بیدارى اراده کرد که به خانه سید محمد برود و از او دیدارى داشته باشد. البته قبل از این خواب او از سید محمد فاصله مى گرفت و به عللى که معلوم نشد، از سید خوشش نمى آمد. او در منزل سید به حضورش رسیده و همان طورى که در خواب دیده بود، مشاهده کرد که آقا سید محمد در مصلاى خویش روبه قبله نشسته و مشغول ذکر و استغفار است. سلام کرد و سید پاسخ سلام او را داد و تبسمى نمود: گوئیا از قضیه مطلع بود. آخوند ملا محمدصادق براى گشایش امر خویش دعائى خواست و سید همان دعائى را که در خواب به او آموخته بود، دوباره یادآور شد. آخوند آن دعا را فراگرفته و مشغول عمل شد و در مدت کوتاهى مشکلات زندگى اش برطرف شده و دنیا از هرسو به او روى آورد و از سختى زندگى و بدحالى و پریشانى نجات یافت.

محدث قمی می‌نویسد: «چند سال قبل از وفات شیخ مرحوم (میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل) آن جناب (ملافتحعلى) در کربلای معلا به رحمت ایزدی پیوست. جنازه شریفش را به نجف اشرف حمل کردند و در روز ورود من در خدمت استادم محدث نوری به استقبال آن پیکر شریف رفتیم و جنازه آن بزرگوار را با شکوه و جلال تمام تشییع کرده و در حجره‌ای در زاویه غربی صحن مقدس امیرمؤمنان علیه‌السّلام متصل به باب سلطانی بخاک سپردند.» اكر اين ادرس دقيق باشد بايد حجره شماره 4 باشد شيخ عباس قمي: «استادم محدث نوری صبح‌ها قبل از طلوع آفتاب به کنار مقبره ایشان آمده و برایش قرآن تلاوت می‌کرد.» ] آقا میرزا محمدعلی معین الشریعه نقل می‌کند: «در شبی که خبر وفات عالم جلیل و زاهد مرحوم حاج ملافتحعلی به اصفهان رسید، من تعداد زیادی صلوات بر محمد و آل او فرستادم و ثوابش را به روح آن مرحوم هدیه کردم. در عالم خواب مشاهده نمودم که به همراه ثقة الاسلام به زیارت قبر او رفته‌ایم. آقای آخوند فرمود: آنچه خواندی ثوابش به من رسید. بعدا اجازه برگشتن خواستیم به من اجازه داد و به مرحوم ثقة الاسلام فرمود: تو اینجا بایست و نرو! تعبیر این خواب نیز یکی دو ماه بعد ظاهر شد به این ترتیب که میرزا محمدعلی ثقة الاسلام اصفهانی بعداز یکی دو ماه از دنیا رفت و در همان حجره آخوند ملافتحعلی مدفون گردید.»

آيت الله بهجت از آيت الله طباطبائي نقل کردند که «آيت الله نائيني مي‌گفت: بنده در مراقبه، هيچ کس را همتاي سيد بن طاووس و ملا فتح علي سلطان آبادي نديدم. »

آیت الله نجابت (ره) از آیت الله حاج شیخ حسن مصطفوی (ره) نقل کردند که ایشان می فرمودند: یک زمانی به نجف مشرف شدم تا آقای قاضی (ره) را زیارت کنم و از محضرش استفاده کنم ، ولی بر اثر بدگویی برخی طلاب جاهل می ترسیدم به محضر آقای قاضی(ره) بروم.
یک روز در کنار در بزرگ بازار حرم نشسته بودم و کسانی را که از در قبله سلطانی به حرم رفت و آمد می کردند می دیدم. یک لحظه در فکر فرو رفتم که اصلاً من برای چه به نجف امده ام، من برای ملاقات با آقای قاضی(ره) به این جا آمده ام ولی می ترسم. در همین اوان که نشسته بودم و در این فکر بودم دیدم یک سید بزرگواری از حرم مطهر بیرون آمد و دور تا دور بدنش را نوری احاطه کرده بود. چنان که از شش جهت اندامش نوری ساطع بود . من شیفته این آقا شدم، دیدم طرف در سلطانی حرم رفت و نزد قبر ملا فتحعلی سلطان آبادی (ره) نشست. در این لحظه دیدم آن سید نورانی به کسی چیزی گفت و او نزد من امد و گفت: آن سید می فرماید: ای کسی که اسمت حسن است، سریره ات حسن است، شکلت حسن است، شغلت حسن است چرا می ترسی؟ پیش بیا، پیش ما بیا و نترس، و ما این چنین به محضر آقای قاضی(ره) مشرف شدیم. »

مرحوم آيت الله بهجت: مرحوم آخوند [ملا فتح‌علی سلطان‌آبادی] در سامرا صاحب کرامت بود. بعد از دادن نسخه‌های طبی به افراد بیمار، می‌فرمود: یکی از این اجزا(نسخه طبي) را شرطاً او شطراً کم کنید١ و پول آن را به فقیر صدقه دهید. ان‌شاءالله خوب می‌شوید، یک روزه خوب می‌شوید. علمای بزرگ به ایشان عقیده داشتند و به دستور ایشان عمل می‌کردند و نتیجه می‌گرفتند.

مرحوم ايت الله بهجت: آقایی می‌گفت مرحوم آخوند ملا فتح‌علی هر شب در سامرا یکی دو نفر را به شام دعوت می‌کرد. یک وقت بعد از نماز مغرب و عشا به من گفت: شما هم بیایید. با ایشان به منزل رفتیم. آن مرحوم از خانواده سؤال کردند: نان گرفته‌اید؟ گفتند: خیر. در سامرا هم قریب صد سال بود که نانوایی وجود نداشت، بلکه زن‌های عرب در خانه‌هایشان نان می‌پختند و صبح و عصر می‌فروختند و شب در شهر نان نبود. درهرحال، فرمود: بفرمایید بالا، خدا می‌داند که من میهمان دارم. پس از اینکه مقداری نشستیم، دامادش آمد و پرسید: آیا نان تهیه شده است؟ آخوند گفت: نه‌خیر، ولی بیرون خانه بروید و دو سه قدم این طرف درِ خانه و دو سه قدم به طرف دیگر بروید. داماد ایشان از خانه بیرون رفت و برگشت. ناگهان دیدم دامانش پر از نان است. آن شب شام خوردیم و از هیبت آخوند رحمه‌الله نتوانستم از دامادش در این‌باره سؤال کنم؛ لذا صبح نزد داماد ایشان رفتم و گفتم: چه سرّ و رمزی میان شما و آخوند بود، بگو بدانم از کجا و از چه کسی نان گرفتی؟ گفت: ما به فرمایش آخوند متعبدیم، به همان صورت که فرمود عمل کردم و دو سه قدم این طرف رفتم و دو سه قدم به طرف دیگر، و ناگهان شخصی به من گفت: دامانت را بگیر، گرفتم، و او پر از نان کرد!
ايت الله بهجت = آیا کسی با اینکه می‌داند در خانه نان ندارد، می‌تواند بگوید: بفرمایید داخل، خدا می‌داند که میهمان دارم، و به این صورت نان تهیه کند؟!
ايت الله بهجت: مرحوم میرزای نوری در سامرا دستور فرموده بود برای دو شبِ پنجشنبه و جمعه، صد نفر از طلاب را دعوت کنند، ولی اشتباهاً همه صد نفر را برای یک شب دعوت کرده بودند، و غذا به اندازه پنجاه نفر تدارک دیده بودند؛ لذا به خانه مرحوم آخوند ملا فتح‌علی سلطان آبادی رفتند و ایشان را از ماجرا باخبر نمودند. ایشان فرموده بودند: سر دیگ غذا را بر ندارید، تا من بیایم. قبل از کشیدن غذا ایشان حاضر شد، پارچه آب نخورده‌ای را مطالبه نمود و روی دیگ گذاشت و سه مرتبه دست را روی آن به طرف چپ و راست حرکت داد و گفت: «عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ، وَ مَنْ أَبی فَقَدْ کفَر؛ علی بهترین انسان است، هرکس این را نپذیرد، قطعاً کافر است». سپس غذای داخل دیگ را کشید و به همه صد نفر رسید!


مرحوم ملافتحعلى از آقا سید محمد سلطان آبادى که استادش نیز بوده است، همواره ستایش مى کرد و از ملاقات هایش با او و بهره هائى که برده بود، مى گفت.
اما دستورالعملى که ملافتحعلى از استادش آموخته بود و ملا محمدصادق نیز با عمل به آن نجات یافت سه مرحله دارد:
اول: بعد از نماز صبح دست بر سینه بگذارد و هفتاد مرتبه یا فتاح بگوید.
دوم: مواظبت کند دعائى را که حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) به مرد گرفتارى از یارانش که -مبتلاء به بیمارى و پریشانى بود- آموخته بود و آن مرد از برکت این دعا در مدت کوتاهیافته بودى از بیمارى و پریشان حالى نجات ، آن حضرت به آن مرد آموخته بود که در هنگام سختى و پریشان حالى بگوید: لاحول و لاقوة الا بالله توکلت على الحى الذى لایموت والحمدالله الذى لم یتخذ ولداً ولم یکن له شریک فى الملک ولم یکن له ولىٌّ من الذُّلِ وکبّرهُ تکبیرا

سوم: بعد از نمازهاى صبح دعائى را که ابن فهد حلى از حضرت رضا(علیه السلام) نقل کرد، تعقيب نماز صبح بخواند
بِسْمِ الله وَصَلّى الله عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاُفَوِّضُ أَمْرِي إِلى الله إِنَّ الله بَصِيرٌ بِالعِبادِ ، فَوَقاهُ الله سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا.
لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ. فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَيْناهُ مِنَ الغَمِّ وَكَذلِكَ نُنْجِي المُؤْمِنِينَ.
حَسْبُنا الله وَنِعْمَ الوَكِيلُ. فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ الله وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ. ما شاءَ الله لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله ، ماشاءَ الله لا ما شاء النَّاسُ ، ما شاءَ الله وَإِنْ كَرِهَ النَّاسُ حَسْبيَ الرَّبُّ مِنَ المَرْبُوبِينَ ، حَسْبِيَ الخالِقُ مِنَ المَخْلُوقِينَ ، حَسْبِيَ الرَّازِقُ مِنَ المَرْزُوقِينَ ، حَسْبِيَ الله رَبُّ العالَمِينَ ، حَسْبِيَ مَنْ هُوَ حَسْبِي ، حَسْبِيَ مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي ، حَسْبِيَ مَنْ كانَ مُذْ كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبِي ، حَسْبِيَ الله لا إِلهَ إِلاّ هُوَ ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ، وَهُوَ رَبُّ العَرْشِ العَظيمِ


ترویج و تشویق مردم به زیارت امامزاده محمد عابد در دو فرسخى اراک:
آخوند ملافتحعلى سلطان آبادى به این امامزاده اعتقاد خاصى داشت و بارها به زوار امام حسین(علیه السلام) که به ایران برمى گشتند مى گفت: هر کس به نیابت من آن امامزاده واجب التعظیم را زیارت کند، من در کربلا امام حسین(علیه السلام) را به نیابت از او زیارت مى کنم. برخى گفته اند آخوند هرچه داشت از الطاف این بزرگوار بود. ترغیب آخوند به زیارت آن امامزاده موجب آبادانى و رونق آن بقعه مبارکه گردید.
= ان شاء الله در برنامه همراهان قرار گيرد و به زيارتش بروند وقتی به سمت قم و تهران و اراك سفری دارند
(در۱۲ کیلومتری شمال شهر اراک و در مجاورت روستای مشهدمیقان واقع شده‌است. این امامزاده، مرقد محمدعابد فرزند موسی کاظم است)
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

.

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 9:21 am

.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

شیخ انصاری و آیت الله سید علی شوشتری

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 9:25 am

آیت الله شیخ مرتضی انصاری دزفولی معروف به شیخ انصاری و شیخ اعظم ؛
(۱۲۱۴- ۱۲۸۱ ق) قرن سیزدهم؛
از مرتبطین با ناحیه مقدسه (شرح در صفحه 160 کتاب استجاره به مسجد سهله )؛ و در معنویات شاگرد آیت الله سید علی شوشتری
محل دفن:در حجره در ورودی باب قبله (حجره 11)

الشيخ مرتضى الأنصاري
الشيخ مرتضى بن محمّدأمين بن مرتضى الأنصاري الدزفولي
فقيه كبير مجدد
ولد في دزفول 18ذي الحجة سنة1214 ونشأ بها على والده العالم الجليل ، فقرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على فضلاء المدرّسين منهم عمه الشيخ حسين الأنصاري.
وفي سنة 1234 عزم مع والده زيارة أئمّة العراق فوصل كربلاء ومكث بها للدراسة والحضور على السيّد محمّد المجاهد وشريف العلماء المازندراني أربع سنين.
رجع إلى بلده مدّة سنتين ، ثمّ عاد إلى العراق ونزل النجف وحضر بها على الشيخ موسى كاشف الغطاء.
انتقل إلى كاشان وحضر بها على الشيخ أحمد النراقي ثلاث سنوات.
عاد إلى النجف وحضر بها على الشيخ عليّ كاشف الغطاء والشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر وعليهما تخرج.
استقل بالبحث والتدريس فتخرج عليه المئات من أبطال العلم ، وصار من فقهاء ورؤساء ومراجع الإمامية في عصره ، وهو أحد الدعائم والأركان الّتي قام عليها الكيان ، وشهرته العلمية وكتبه القيمة من (الرسائل) و (المكاسب) والّتي هي مدار التدريس في الجامعات الشيعية تغنيه عن الذكر.
وكان زاهداً عابداً ورعاً تقياً صالحاً ، يوصل الحقوق إلى أهلها ويبذل على الفقراء سراً ولم يخلف مالا ولا عقاراً.
مؤلفاته : وسأذكر ما طبع منها : (1) أحكام الخلل في الصلاة. (2) رسالة في التقية. (3) رسالة في الرضاع. (4) رسالة في قاعدة من ملك. (5) رسالة في القضاء عن الميت. (6) رسالة في المصاهرة. (7) رسالة في المواسعة والمضايقة. (8) سراج العباد ـ رسالة عملية ـ. (9) صراط النجاة ـ رسالة عملية ـ. (10) فرائد الاُصول ـ الرسائل ـ. (11) كتاب الخمس. (12) كتاب الزكاة. (13) كتاب الصلاة. (14) كتاب الصوم. (15) كتاب الطهارة. (16) كتاب النكاح. (17) كتاب الوصايا. (18) المكاسب 1 ـ 8. (19) مناسك الحجّ.
توفي بالنجف 18 جمادى الآخرة سنة 1281 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 11.

Image

آیت الله سید علی شوشتری
(۱۲۲۲ قمری، شوشتر - ۱۲۸۳ قمری، نجف)
از اولیاء الهی و استاد شیخ انصاری در معنویات و در فقه شاگرد شیخ انصاری بودند
مدفون در حجره ورودی از باب قبله در مقابل حجره دفن شیخ انصاری (حجره 13)از
از اصحاب استجاره و در کتاب شریف اصحاب استجاره از صفحه ۱۵۱ شرح شده است
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله شیخ محمد طاها نجف و علامه شیخ حسین و شیخ جواد نجف

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 9:45 am

آیت الله شیخ محمد طه بن الشیخ مهدی نجف رضوان الله علیه:
مدفن: در ورودی باب قبله نزد شیخ انصاری مدفون است
ایشان مرجع و بیت ایشان از مشاهد آثار مهدوی است

از دیگر مدفونین در این حجره:
آیت الله علامه شیخ حسین نجف جد مادری آیت الله طاها نجف
شیخ جواد نجف (فرزند علامه شیخ حسین نجف و دایی و پدر زن آیت الله محمد طاها نجف)

تفصیل شرح حال آیت الله محمد طاها نجف و علامه شیخ حسین نجف
Image
Image

معرفى يكى از مشاهد آثار مهدوى (عليه السلام)
در نجف اشرف - بازار قبله كوچه جنب مسجد شيخ انصارى - درب هفتم سمت چپ
خانه آيت الله مرجع مرحوم حاج شيخ محمد طاها نجف


مرسوله را از آدرس زير دريافت كنيد:
http://www.aelaa.net/Ersaal/2/Yaade-Mawlaa-491.pdf
14 شعبان 1443

تفصیل و تصاویر و فیلم از مشهد آثار مهدوی بیت مجمد طاها نجف:
viewtopic.php?f=2477&t=12277&p=74101#p74100

والحمد لله رب العالمین
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید اسدالله رشتی (شفتی)

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 9:48 am

آیت الله سید اسدالله شفتی رضوان الله علیه:
مدفن: در راهرو ورودي درب قبله صحن علوي در حجره روبروی شیخ انصاری (حجره 13)
ایشان از اولیای الهی و وکيل حضرت بودند و در واقعه باغ صاحبيه هم واسطه ناحيه مقدسه براى رساندن وجه خريد بخشي از باغ (صاحبیه) به مالكش ملاباقر بهبهاني مي باشد مطالب مربوطه در کتاب اصحاب استجاره از سید اسد الله شفتی از صفحه ۱۸۹ بیان شده است

منزل سيد شفتي (ملاقات با كارگزار ناحيه مقدسه)
منزل آیت الله سید شفتی كه بخاطر حضور كارگزار ناحيه مقدسه متبرك شده است و اين خانه قبلا خانه مرحوم آقا محمد بيدآبادي بوده است
شرح:
viewtopic.php?f=2319&t=11662&start=10#p67949

تمثالي ترسيمي از سيد شفتي

Image

السيّد أسد الله الأصفهاني
1227 ـ 1290
السيّد أسد الله بن محمّد باقر بن محمّد نقي الموسوي الرشتي الأصفهاني
عالم كبير زعيم
ولد في أصفهان سنة 1227 ونشأ بها على والده الحجة الكبرى نشأة سامية ، فتعلم مقدمات العلوم حتى أتمها ، ثمّ حضر على والده وغيره.
هاجر إلى النجف وحضر بها على الشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر والشيخ مرتضى الأنصاري والشيخ نوح القرشي.
بعث إليه والده في سنة وفاته 1260 يأمره بالعودة إلى أصفهان ، فعاد إليها ولمّا توفي الوالد عطف الناس عليه ولاقى قبولا من الطبقات كافة ، حتى صار الرئيس المطاع والمرجع العام في سائر الأحكام والأُمور الدنيوية ، يضاف لها جلالة القدر والمكانة العالية في العلم ، والورع والصلاح والزهد والتقوى.
ومن آثاره أنّه تمم مشروع صاحب الجواهر بحفر قناة مائية إلى النجف من نهر الفرات لسقي أهل النجف فبعث المهندسين والفعلة مع الأموال الطائلة ، وجرى الماء سنة 1288 فسر أهل البلد.
مؤلفاته : (1) رسالة في التجويد. (2) رسالة في الغيبة. (3) شرح زيارة عاشوراء. (4) شرح شرائع الإسلام ـ خ ـ. (5) كتاب الرجال ـ خ ـ. (6) مناسك الحجّ. (7) منتخب مناقب الأئمّة.
توفي في كرند عازماً على زيارة مراقد الأئمّة سنة 1290 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 13.

--------------------
از دیگر مدفونین در این حجره:


السيّد عليّ الخلخالي
(سید علی الواعظ الموسوی الخلخالی)
از شاگردان مرحوم قاضی
1322 ـ 1393
السيّد عليّ بن محمّد بن زين العابدين بن كاظم بن مير شهاب بن مير شاه ميرزا الواعظ الموسوي الخلخالي
عالم فقيه
ولد في النجف سنة 1322 ونشأ بها على والده العالم الكبير ، فقرأ المقدّمات
العلمية والأدبية ، ثمّ حضر الأبحاث العالية على الشيخ حسين النائيني والشيخ محمّد حسين الكمباني الأصفهاني.
كان عالماً كبيراً وفقيهاً جليلا ومدرّساً تلمذ عليه لفيف من أهل العلم ، أقام الصلاة جماعة في الصحن الشريف.
مؤلفاته : (1) تقريرات الفقه وأُصوله من بحث النائيني. (2) تقريرات الفقه ـ المكاسب ـ من بحث الأصفهاني. (3) رسالة في التيمم. (4) رسالة في الدماء الثلاثة. (4) رسالة في الوقف. (5) شرح العروة الوثقى وكلّها مخطوطة.
توفي بالنجف 2 صفر سنة 1393 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 13.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

شیخ میرزا حسین نوری و شیخ عباس قمی

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 10:04 am

شیخ میرزا حسین بن محمد تقی بن علی محمد نوری طبرسی (۱۲۵۴-۱۳۲۰ق) معروف به محدث نوری و حاجی نوری از علما و محدثان در قرن چهاردهم هجری.
صاحب تالیفات بسیار در احادیث و فقه و علوم اهل بیت علیهم السلام مانند: نجم الثاقب - مستدرک الوسائل - نفس الرحمان فی فضایل سلمان و...
مدفن: در حجره 15؛

احیای زیارت پیاده اربعین: در زمان شیخ انصاری سنت زیارت امام حسین(علیه السلام) با پای پیاده رواج داشت و بسیاری از بزرگان و علما با پای پیاده به زیارت کربلا می‌رفتند؛ اما مدتی بعد این این سنت به فراموشی سپرده شده بود و محدث نوری این سنت را دوباره زنده کرد.

آیت الله اراکى از مراجع اخير در خاطرات خود مى گوید: «شیخ ابراهیم مازندرانى که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالى عرفان و معنویت است، در یکى از مراحل کشف و شهود این معنى را به وضوح دریافته است. او مى گوید: در عالم مکاشفه، مجلسى را مشاهده کردم که در آن بزرگانى همانند میرزاى شیرازى، حاجى نورى و جناب آخوند ملافتحعلى در حضور حضرت حجت(علیه السلام) نشسته اند و این جلسه در بالاخانه میرزاى شیرازى بود امام به همه این بزرگمردان عنایت داشت، اما در میان این سه نفر به حاجى نورى بیش از آن دو بزرگوار توجه و عنایت داشت و تعظیم او نیز از آن حضرت بیش از دیگران بود.»
مرحوم ميرزا حسين نوري تنها عالمى است كه ميان علماى متاخر و قرن قبلي قراءات اهل بيت را جمع اوري كردند

الشيخ حسين النوري
1254 ـ 1320
الشيخ الميرزا حسين بن محمّد تقي بن عليّ محمّد النوري الطبرسي
عالم كبير محدّث
ولد في إحدى قرى نور 18 شوال سنة 1254 ونشأ بها في بيت والده العالم الجليل ، قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية ثمّ هاجر إلى النجف وحضر بها الأبحاث العالية على السيّد المجدّد الشيرازي ولازمه وانتقل معه إلى سامراء ، وبعد وفاته رجع إلى النجف عاكفاً على التأليف وتتبع أخبار الأئمّة عليهم‌السلام فأنتج من ذلك مؤلفات كثيرة طبع أغلبها.
وهو من شيوخ الإجازة استجازه العشرات من الأعلام ، وإليه تنتهي أكثر أسانيد المعاصرين بواسطة تلميذيه الشيخ أغا بزرك الطهراني والشيخ عباس القمي.
مؤلفاته : (1) البدر المشعشع في ذرية موسى المبرقع. (2) جنة المأوى في من فاز بلقاء الحجة عليه‌السلام في الغيبة الكبرى. (3) دار السلام في ما يتعلق بالرؤيا والمنام 1 ـ 3. (4) فصل الخطاب في تحريف كتاب ربّ الأرباب. (5) الفيض القدسي في أحوال العلاّمة المجلسي. (6) مستدرك وسائل الشيعة 1 ـ 21. (7) النجم الثاقب في أحوال الإمام الغائب. (8) نفس الرحمن في فضائل سيّدنا سلمان وغيرها ممّا هو مطبوع.
توفي بالنجف 27 جمادى الآخرة سنة 1320 ودفن بالصحن الشريف في إيوان حجرة رقم 15.

شيخ عباس القمّي
شیخ عباس بن محمدرضا قمی (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق) مشهور به شیخ عباس قمی و محدّث قمی
از تالیفات او: مفاتیح الجنان، سفینة البحار، نفس المهموم و منتهی الآمال از مشهورترین تألیفات اوست.
محدث قمی در سال ۱۳۵۹ ق در نجف درگذشت و در حجره 15 دفن شد.

الشيخ عباس القمّي
1294 ـ 1359
الشيخ عباس بن محمّد رضا بن أبي القاسم القمّي
عالم محدِّث مؤرّخ
ولد في قم سنة 1294 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية ، وسطوح الفقه وأُصوله على الشيخ محمّد الأرباب وغيره.
هاجر إلى النجف يوم 22 رجب سنة 1317 (1) وحضر بها على أعلام المدرّسين ، ولازم أُستاذه الشيخ حسين النوري وأفاد منه وعليه تخرج وروى عنه بالإجازة ويروي أيضاً عن السيّد حسن الصدر والشيخ أغا بزرك الطهراني.
كان غزير الفضل ، تقياً ورعاً زاهداً ، انصرف بكله إلى البحث والتأليف مدّة عمره فأنتج من ذلك مؤلفات نافعة.
وفي سنة 1331 زار مرقد الإمام الرضا عليه‌السلام وسكن خراسان وانصرف إلى طبع مؤلفاته ، ثمّ رجع إلى النجف حتى وفاته.
مؤلفاته : (1) تتمة المنتهى في وقائع أيام الخلفا. (2) سفينة بحار الأنوار ـ. (3) الفوائد الرضوية في أحوال علماء الجعفرية. (4) الكنى والألقاب 1) 3. (5) مفاتيح الجنان. (6) نفس المهموم في مقتل الحسين المظلوم. (7) هدية الأحباب في الكنى والألقاب وغيرها ممّا طبع.
توفي بالنجف 23 ذي الحجة سنة 1359 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 15.

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

.

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 10:21 am

.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

میرزای نائینی و شیخ حسین حلی

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 10:28 am

محمد حسین غروی نائینی و لقبشان میرزای نائینی و محقق نائینی بوده؛
مدفون در حجره 21 در پایین پای مبارک
مطالب مربوط به ایشان در کتاب اصحاب استجاره از صفحه 217 است
در كتاب اصحاب استجاره واقعه مهمي نقل شده‎
و استمداد از ناحيه براى كتاب ايشان درباره حكومت اسلامي و ولايت فقيه‎
نتيجتا بخشي از كتاب را حذف مي كند كه علتش را نقل كرده است

میرزای نائینی در زمان مشروطه و از اصحاب استجاره بودند ؛ در کتاب استجاره یک نکته معرفتی اشاره شده که فقهای بزرگ و اهل معرفت و بصیرت همواره به تحصیل رضایت مولا صاحب الامر و سعی در کشف نظر مولا در امور مختلفه اهتمام داشته و دارند، و بعد از کشف آن رای الهی و نورانی به طرق معتبره ( از طریق استجاره و توسل) به تکمیل و تصحیح آثار علمیه خود بر اساس آن مواظبت نموده و می نمایند
و در اینباره کتابی که در مورد نهضت مشروطه نوشته بودند را جهت کشف نظر حضرت استجاره به مسجد سهله می نمایند و شرح واقعه تفصیلا در کتاب اصحاب استحاره شرح شده است

Image

الشيخ الميرزا حسين بن عبدالرحيم النائيني النجفي
1277 ـ 1355
عالم كبير ومدرّس مشهور
ولد في نائين سنة 1277 ونشأ بها. تعلم المباديء الأدبية والشرعية ، ثمّ هاجر إلى أصفهان وأكمل دروسه بها ، ثمّ حضر الفقه على الشيخ محمّد باقر أغا نجفي ، والأُصول على الشيخ أبي المعالي الكرباسي ، والحكمة والكلام على الشيخ جهانگيرخان القشقائي وغيرهم.
وفي سنة 1303 هاجر إلى العراق ونزل سامراء وحضر بها الأبحاث العالية على السيّد إسماعيل الصدر والسيّد محمّد الفشاركي والسيّد المجدّد الشيرازي.
وفي سنة 1314 هاجر إلى كربلاء مع أُستاذه الصدر وحضر عليه عدة سنين.
انتقل إلى النجف وصار من أعوان وأنصار الشيخ محمّد كاظم الخراساني في مهماته الدينية والسياسية وكان من أعضاء مجلس فتياه.
ولمّا توفي الخراساني استقل المترجم له بالتدريس فقهاً وأُصولا يحضر درسه المئات من جهابذة الرجال وأهل الفضل ، انتشروا في الآفاق للهداية والإرشاد ومنهم من تقلد الزعامة الدينية ، وأغلبهم دوّن تقريرات دروسه.
رجع إليه كثير من الناس بالتقليد بكلّ وثوق واطمئنان ، وكان رجلا حازماً من أهل الرأي الراجح والحنكة والتدبير.
مؤلفاته : (1) تنبيه الأُمة وتنزيه الملة. (2) ذخيرة الصالحين ـ رسالة عملية ـ. (3) حاشية العروة الوثقى. (4) مناسك الحجّ وكلّها مطبوعة.
توفي في بغداد مريضاً 26 جمادى الاُولى سنة 1355 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 21.


الشيخ حسين الحلّي

از فقهاء و مراجع نجف بود‎ خيلي زاهدانه زندگي مي کرد‎ كنار پياده رو شارع الرسول مي نشست و جواب سؤالات مي داد‎
همسايه ما بودند در اخرين منزل شارع الرسول‎ خانه كوچكي داشت در همان كوجه خانه اخر زالد در نجف در شارع الرسول‎
بنجره كوجكي به بيرون داشت‎؛ شاگردان مي آمدند پاي درب جواب سؤال مي گفت‎
از همان بنجره بالاخانه باز مي كرد و جواب مي داد و با صداي بلند‎
نامش بنويسيد در جستجو نت خيلي از علماء معروف شاگردش بودند از جمله مرحوم علامه طهراني لاله زاري‎
مرتبا هر روز از جلوي ايشان در بياده رو رد مي شديم‎
يك پارچه كوچك بسرش بسته بود و يك داشداشه‎ و يقه اش هم تا سينه بخاطر گرمي هوا باز بود‎؛ فرشش هم همان عبايش بود
كه كل ان لباسها قيميت نداشت‎
معاصر مرجع اعلاي عراق مرحوم سيد محسن حكيم و مرجع شاهرودي وخويي و همان ايام اقامت امام خميني در نجف بود‎
1309 ـ 1394
الشيخ حسين بن عليّ بن الحسين بن حمود بن حسن الطفيلي الحلّي النجفي
عالم فقيه مدرّس
ولد في النجف سنة 1309 ونشأ بها على والده العالم الجليل نشأة علمية سامية ، فقرأ المقدّمات الشرعية والأدبية ، وترقى لحضور الأبحاث العالية في الفقه وأُصوله على الشيخ حسين النائيني والشيخ ضياء الدين العراقي والسيّد أبي الحسن الأصفهاني وتخرج عليهم.
كان من كبار فقهاء الإمامية المحققين المعاصرين ، ومن ذوي النظريات العالية والآراء القيمة ، ومن مشاهير المدرّسين فقد تخرج عليه العشرات من المجتهدين والعلماء والنابهين ، ابتعد عن المرجعية ما وسعه وهو أهل لذلك ، وكان حسن الأخلاق كريم النفس متواضعاً.
مؤلفاته : له مؤلفات ما زالت مخطوطة رأيت أكثرها بخطه الشريف ومنها تقريرات عزيزة.
توفي بالنجف 4 شوال سنة 1394 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 21.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

مدفونین حجره 24

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 10:33 am

.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی وآخوند خراسانی

پستتوسط najm111 » دوشنبه نوامبر 21, 2022 10:36 am

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی
از مرتبطین با ناحیه مقدسه و از اصحاب استجاره بودند (صفحه 283 کتاب استجاره در مورد ایشان) ،
محل دفن: از باب ساعت که وارد شویم اولین حجره در سمت چپ حجره 26

Image

السيّد أبو الحسن الأصفهاني
1284 ـ 1365
السيّد أبو الحسن بن محمّد بن عبدالحميد الموسوي الأصفهاني
عالم كبير مرجع
ولد في إحدى قرى أصفهان سنة 1284 ونشأ بها ، وفي أصفهان قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على لفيف من الأفاضل ، ثمّ هاجر إلى النجف سنة 1308 وأكمل دروسه ثمّ حضر الأبحاث العالية في الفقه وأُصوله على الشيخ حبيب الله الرشتي والشيخ محمّد كاظم الخراساني والسيّد محمّد كاظم اليزدي والشيخ فتح الله الشهير بشيخ الشريعة ، وانتقل إلى كربلاء وحضر على الشيخ محمّد تقي الشيرازي وعاد بعد وفاته إلى النجف.
استقل بالتدريس والإفادة مدّة طويلة ، فتخرج من مجلس درسه المئات من المجتهدين والعلماء وأهل الفضل ، ورجع إليه أكثر الشيعة في البلدان الإسلامية بالتقليد ، وعظمت منزلته وطار صيته وبرز كواحد من مراجع الإمامية في هذا القرن والزعماء المعروفين بالحنكة والتدبير ، كان في زمن مرجعيته كثير من المجتهدين لم يتصدوا للمرجعية احتراماً له ، وبعد وفاته طبعت أكثر من أربعين رسالة عملية.
مؤلفاته : (1) أنيس المقلدين ـ رسالة عملية. (2) حاشية العروة الوثقى. (3) ذخيرة العباد ـ رسالة عملية فارسية ـ. (4) صراط النجاة ـ رسالة عملية تركية. (5) مناسك الحجّ. (6) وسيلة النجاة ـ رسالة عملية ـ وكلّها مطبوعة.
توفي بالكاظمية مريضاً 9 ذي الحجة سنة 1365 وحمل على الرؤوس مشياً على الأقدام إلى النجف ودفن بالصحن

از دیگر مدفونین در این حجره:
فرزند شهید سید ابوالحسن اصفهانی:

السيّد حسن الأصفهاني
1322 ـ 1349
السيّد حسن بن أبي الحسن بن محمّد بن عبدالحميد الموسوي الأصفهاني
عالم جليل
ولد في النجف 22 ربيع الأوّل سنة 1322 ونشأ بها على والده العالم الكبير ، فقرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على لفيف من أهل الفضل ، ثمّ حضر على والده وغيره.
كان فاضلا ورعاً ، عضد أبيه في ادارة شؤون الحوزة العلمية ، قتله رجل يدّعي الفاقة والفقر بين صلاتي المغرب والعشاء في جماعة أبيه ، ولم ير من السيّد الكبير غير الصبر.
قتل بالنجف 15 صفر سنة 1349 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 26.


آیت الله ملامحمد کاظم هروی
معروف به آخوند خراسانی صاحب کفایة
محل دفن: از باب الساعة به سمت چپ، اولین حجره (حجره 26)
ایشان از اصحاب استجاره ( شرح در صفحه 204 کتاب اصحاب استجاره به مسجد سهله)

سنگ قبرها را اخيرا برداشته اند‎
قبلا سنگقبرهاى بزرگ اتاق پر بود كه راه رفتن و نشستن جا نبود‎

الشيخ محمّد كاظم الخراساني
1255 ـ 1329
الشيخ محمّد كاظم بن الحسين الهروي الخراساني
من كبار علماء عصره
ولد في طوس سنة 1255 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية في خراسان ، ثمّ هاجر إلى النجف حدود سنة 1279 وجدَّ في تحصيله وحضر الأبحاث العالية في الفقه على الشيخ راضي النجفي ، والاُصول على الشيخ مرتضى الأنصاري والسيّد المجدد الشيرازي.
استقل بالبحث والتدريس في الفقه واُصوله فقصد مجلس درسه المئات من الطلاب العرب والأجانب ، وقد اُحصي عدد تلاميذه في بعض الليالي فتجاوز الألف.
وتزعَمَ فريق الأحرار الّذين قاوموا الدكتاتورية في الانقلاب الدستوري فكان من أكبر رجال المشروطة.
وهو من أشهر مشاهير علماء عصره ومراجع الفتيا والتقليد ، وقد توفرت دراسات كثيرة عن حياته وجهاده ومقامه العلمي السامي.
مؤلفاته : (1) التكملة للتبصرة في الفقه. (2) حاشية رسائل الأنصاري. (3) حاشية مكاسب الأنصاري. (4) روح الحياة ـ رسالة عملية ـ. (5) الفوائد الاُصولية والفقهية. (6) كفاية الاُصول من أشهر الكتب الدراسية في الحوزات العلمية وكلّها مطبوعة.
توفي بالنجف 20 ذي الحجة سنة 1329 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 26.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید حسن بجنوردی

پستتوسط najm111 » دوشنبه ژانويه 09, 2023 2:53 pm

السيّد حسن البجنوردي
1316 ـ 1395
السيّد حسن بن أغا بزرك بن عليّ أصغر الموسوي البجنوردي
عالم و فقيه
ولد في بجنورد سنة 1316 ونشأ بها. قرأ الأوليات الأدبية والشرعية على بعض الأفاضل ، ثمّ هاجر إلى مشهد الرضا عليه‌السلام وبقي به ثلاث عشرة سنة حضر خلالها على جمع من أعلام المدرّسين.
هاجر إلى النجف سنة 1340 وحضر بها الأبحاث العالية على الشيخ ضياء الدين العراقي والشيخ حسين النائيني والسيّد أبي الحسن الأصفهاني.
استقل بالبحث والتدريس والإفادة فتخرج عليه العشرات من العلماء وأهل الفضل.
مؤلفاته : (1) تعليقة العروة الوثقى. (2) دليل الحاج. (3) ذخيرة العباد ـ رسالة عملية ـ. (4) القواعد الفقهية 1 ـ 6. (5) منتهى الأُصول وغيرها من المطبوع.
توفي بالنجف 28 جمادى الآخرة سنة 1395 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 26.

(از فقهاء نجف و پدر ايت الله سيدمحمد بجنوردي فعلي كه در تهران مقیم است فعلا و پدر زن حسن اقا خميني است‎)
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله و مرجع شیخ حبیب رشتی

پستتوسط najm111 » دوشنبه ژانويه 09, 2023 3:11 pm

ازفقهاء بزرك و مرجع‎
الشيخ حبيب الله الرشتي
1234 ـ 1312
الشيخ الميرزا حبيب الله بن محمّد عليّ خان بن إسماعيل خان الرشتي
عالم مؤسس محقق
ولد في رشت سنة 1234 ونشأ بها وقرأ المقدّمات على لفيف من أهل الفضل ، ثمّ هاجر إلى قزوين سنة 1252 وبقي بها يحضر على بعض الأساتذة.
وفي سنة 1259 هاجر إلى النجف وحضر بها الفقه وأُصوله على الشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر والشيخ مرتضى الأنصاري.
كان من أكابر علماء الإمامية في عصره ، وأساتذة الفقه وأُصوله المشاهير ، محققاً مدققاً مؤسساً.
ولمّا توفي أُستاذه الأنصاري انتهى إليه كرسي التدريس فكانت حوزته تعد بالمئات وأكثرهم من شيوخ العلماء وأفاضل الفقهاء والمجتهدين ، ولم يكن في زمانه أرقى منه تدريساً وأكثر نفعاً ، وكان ورعاً تقياً زاهداً ، أعرض عن الرئاسة الدينية واعتنى بالتدريس وتخريج الفقهاء.
مؤلفاته : (1) بدائع الأفكار في أُصول الفقه. (2) التعادل والتراجيح. (3) تعليقة على مكاسب الأنصاري. (4) رسالة تقليد الأعلم. (5) كتاب الإجارة. (6) كتاب الغصب وكلّها مطبوعة.
توفي بالنجف 14 جمادى الآخرة سنة 1312 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 26.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید احمد مستنبط

پستتوسط najm111 » دوشنبه ژانويه 09, 2023 3:28 pm

آِت الله سيّد أحمد المستنبط
از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی
حجره 23
1325 ـ 1399
السيّد أحمد بن رضي بن أحمد بن نصر الله الموسوي التبريزي الشهير بـ (المستنبط)
عالم محدّث تقي
ولد في تبريز 12 ربيع الآخر سنة 1325 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية هناك ، ثمّ هاجر إلى النجف وحضر الأبحاث العالية على الشيخ حسين النائيني والشيخ ضياء الدين العراقي والميرزا عليّ الإيرواني والسيّد أبي الحسن الأصفهاني حتى تخرج عليهم وأُجيز منهم بالإجتهاد.
كان ورعاً تقياً ، أقام الصلاة جماعة في مسجد (الصاغة) بالنجف.
مؤلفاته : (1) البشارة والزيارة. (2) الرثاء والأسى. (3) العقائد الحقة في الأُصول الخمسة. (4) القطرة من بحر مناقب العترة. (5) منتخب خاتم الرسائل بأحسن الوسائل. (6) المناسك والمدارك وغيرها وكلّها مطبوعة.
توفي بالنجف 5 رجب سنة 1399 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 23.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله فتح الله الأصفهاني شیخ الشریعةوآیت الله سیدحسین قمی

پستتوسط najm111 » دوشنبه ژانويه 09, 2023 3:35 pm

از مدفونین در حجره 22:

الشيخ فتح الله الأصفهاني
1266 ـ 1339
الشيخ فتح الله بن محمّد جواد النمازي الشيرازي الأصفهاني الشهير بـ (شيخ الشريعة)

شيخ الشربعة نمازي اصفهاني =جون متولد اصفهان بوده اما بدرش نمازي شيرازي بوده است بنابراين نمازيهاى اصفهان از نمازيهاى شيراز هستند نه برعكس ولي برخي نمازيهاي شيراز اصفهاني هستند
مرحومان سيدابوالحسن نائئيني و شيخ الشريعة و كمباني مراجع در يك عصر بودند

فقيه محقق وعالم معروف
ولد في أصفهان 12 ربيع الأوّل سنة 1266 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الشرعية والأدبية ، ثمّ حضر على السيّد محمّد هاشم الجهارسوقي.
وفي سنة 1295 هاجر إلى النجف وأقام بها مجداً في الحضور على أشهر مدرسيها أمثال الشيخ حبيب الله الرشتي والشيخ محمّد حسين الكاظمي.
كان إماماً كبيراً وزعيماً دينياً مشهوراً ، رأس في النجف وتولى التدريس عشرات السنين فتخرج عليه فحول العلماء في الفقه واُصوله والحكمة والحديث.
ولمّا توفي زعيم الثورة العراقية الشيخ محمّد تقي الشيرازي خلّفه المترجم له وقام بأعباء الزعامة والإمامة ، وجابه الحكّام الغازين برجولة وشجاعة نادرة فافلجهم ودحض حججهم ورسائله إليهم منشورة.
مؤلفاته : (1) إبانة المختار في الإرث(2) إفاضة القدير في حل العصير ـ خ ـ. (3) إنارة الحالك في قراءة ملك ومالك ـ خ ـ. (4) القول الصراح في نقد الصحاح ـ ط ـ وغيرها.
توفي بالنجف 8 ربيع الآخر سنة 1339 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 22.

آیت الله السيّد أغا حسين القمي
1282 ـ 1366
السيّد أغا حسين بن محمود بن محمّد بن عليّ الطباطبائي القمي
عالم فقيه مرجع
ولد في قم سنة 1282 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الشرعية والسطوح على لفيف من أهل الفضل ، وفي سنة 1306 نزل طهران وتلمذ بها في الحكمة والعرفان على السيّد أبي الحسن جلوة والشيخ عليّ النوري والميرزا حسن الكرمنشاهي وغيرهم ، وفي الفقه وأُصوله على الميرزا محمّد حسن الأشتياني والشيخ فضل الله النوري.
وفي سنة 1311 هاجر إلى النجف وأدرك بحث الشيخ حبيب الله الرشتي ، وحضر على الشيخ عليّ النهاوندي والشيخ محمّد كاظم الخراساني والسيّد محمّد كاظم اليزدي حتى تخرج عليهم ونال درجة عالية من العلم.
وفي سنة 1321 هاجر إلى سامراء وحضر بها على الشيخ محمّد تقي الشيرازي عشر سنين.
هاجر إلى مشهد الرضا عليه‌السلام واشتغل بالتدريس وإمامة الجماعة ، ونشر الأحكام الشرعية ، فكانت له مكانة عالية في نفوس أهلها لقدسيته وورعه ، وقد أوذي من قبل السلطات الحاكمة حينها لمحاربته الفساد الّذي عم البلاد الإيرانية وضويق ، فهاجر إلى كربلاء وسكنها فكانت له بها مرجعية.
مؤلفاته : (1) الذخيرة الباقية. (2) ذخيرة العباد. (3) طريق النجاة. (4) مجمع المسائل. (5) مختصرالأحكام. (6) مناسك الحجّ. (7) منتخب الأحكام. (8) هداية الأنام ، كلّها فقهية مطبوعة.
توفي في بغداد مريضاً 14 ربيع الأوّل سنة 1366 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 22.

آیت الله سید حسن قمی
پسر مرحوم ايت الله سيد حسين قمي‎
از مراجع كربلا و مشهد‎
كه در واقعه مسجد گوهرشاد و كشف حجاب؛ رضاخان تبعيدشان كرد‎
(پدرش ايت الله سيدحسین قمي با ايت الله محلاتي و امام خميني نهضت 15 خرداد را ايجاد كردند‎)
او بعد پيروزي انقلاب بخاطر انتقاد از تعديات داداگاهها و مصادره اراضي حكومت ج ا ا ايشان را حصر كرد‎
و تا اواخر عمر در خانه محصور بودند‎
و وقتي كه كهولت منجربه ناتواني ايشان شد رفع حصر شد از ايشان‎ و روي ويلچر مي اوردندشان حرم‎
در دوره شاه هم از بعد نهضت خرداد شاه ايشان را در خانه اي در كرج محبوس كرد و با شروع انقلاب آزاد شدند‎
در دوره انقلاب و اوايل جمهوری؛ ايشان در مسجد گوهرشاد نماز مي خواندند و مهمترين نماز حرم بود‎
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید ابوالقاسم خوئی

پستتوسط najm111 » چهارشنبه ژانويه 11, 2023 3:40 am

آیت الله سید ابوالقاسم خوئی موسوی
مدفن: در صحن حجره 31
ایشان از اصحاب استجاره؛
از مراجع تقلید نجف بعد از آیت الله بروجردی بودند- بدست رژیم بعث در بیمارستان مسموم و به شهادت رسیدند
و5 نفر از دامادها و فرزندان ایشان در کنار ایشان در صحن پایین پای مبارک دفن هستندکه صدام انها را به شهادت رسیدند

مرحوم ايت الله حاج شيخ عبدالحسين خراساني نقل كردند
مرحوم مرجع آيت الله خويي به شهادت و فوت در راه خداوند بسيار علاقمند بودند
و مي گفتند جزو آرزوهاى من و دعاهاى هميشكي من است = شهادت در راه خدا

تا اينكه در ان زمان حادثه تصادفى بيش امد
كه ميني بوسى كه همه افراد سوار ان از خاندان مرحوم آيت الله حكيم بودند شب جمعه از زيارت كربلا بر مى كشتند
و ميني بوس چپ شد و همه مسافران بجز يكنفر كشته شدند

ظاهرا دستكاري بعثيها در اين حادث دخيل بود جون حكومت عراق دنبال كشتن ال حكيم بودند به هر مناسبت كوچك بزرگ سياسي غير سياسي ووو

مرحوم اقاى خويي به مرحوم خراساني گفته بودند
من چند وقتي است هرشب جمعه مي روم كربلا
به اميد اينكه ماشين ما چپ شود و شهيد شوم!!!!
اما نشد!!

توضيحات:
1- در طول سال مرحوم خويي عادت رفتن شب جمعه به كربلا نداشتند مكر در ايام زيارتي مخصوصه كربلا و اينكه ملتزم شوند هر هفته بروند قطعا خلاف برنامه معمولشان بوده و براى همين هدف بوده كه شايد به شهادت (در اثر حادثه در راه زيارت) نائل بشوند

2- و اين مطلب كه مرحوم خويي بيان كرده اند؛ شدت علاقه ايشان به شهادت را مي رساند

3- البته حاجت و دعاهاى مرحوم خويي مستجاب شده
واخر الامر توسط عوامل صدام مسموم شده و شهيد از دنبا رفتند

4- شهادت در راه خدا مرگ مشروط به مسير سياسي يا در راه مقاصد حكومتى نيست
كه آنها را فقط شهيد اعلام كنند و در قطعه مخصوص در قبرستانها به اسم شهدا و با تابلويي وووو شهيد تلقي شود

5- فقط امام حسين عليه السلام در ميدان جنگ شهيد شدند اما همه حضرات معصومين عليهم السلام همه شان شهيد شدند (در غیر میدان جنگ)


مطلبی آموزنده:
مرحوم آيت الله نجابت نقل مي كردند در دوران طلبگيمان كه شاگرد اقاي خويي بوديم يكروز ايشان را حجره مان وعده گرفتيم؛ نهار اماده كرديم
خدا رحمت كند مرحوم نجابت را آشبز حرفه اي بودند هم خودش هم مرحوم پدرشان كه شغلش بود
تابستان بود ؛ هوا خيلي گرم بود تازه هندوانه به بازار رسيده بود رفتيم يك هندوانه رسيده و خيلي بزرگ گرفتيم و جاي خنك گذاتشيم
و بعد اورديم سرسفره
مرحوم اقاي خويي ناهار را خوردند اما هندوانه را لب نزدند هرجه اصرار كرديم، نخوردند
پيجو شديم ، بالاخره اخرش گفتند: من هنوز هندوانه اين فصل را به خانه نبرده ام و عيالم هنوز هندوانه نخورده است
دوست ندارم تا انها هندوانه نخورده اند من هندوانه بخورم، هرچه گفتيم انها بفهمند راضيند و ووو
اما ايشان قبول نكرد و گفت دل من قبول نمي كند و از گلويم پايين نمي رود
اين يك فضيلت اخلاقي و مواسات با عيال است
و از صد تا زعامت عامه ارزشش بيشتر است
و خيلي معنا دارد و بسيار درس اموز است

و در صحن سمتی كه بين حرم و باب القبلة است در سمت چپ ورودي باب القبلة غرفه بزرگي است كه دفتر كليددار حرم (يعني توليت به نام الرفیعی) بود و اول سقوط صدام تندروهايي مثل مقتدا صدر كه خودشان در زمان صدام به ارتباط حكومتي متهم و معروف بودند و صدام اسم بدرش را به عنوان مرجع تقليد رسمي عراق معرفي كرده بود به اسم اينكه كليددار در دوران صدام هروقت صدام امده استقبالش كرده و يا اموري كه جزو تشريفات هر مسؤولي در دوران حكومت است؛ برنامه شورش در حد كشتن را داشتند و پسر مرحوم ايت الله خويي عبدالمجيد امده بود كه بين انها صلح بدهد و در دفتر منتظر بود كه ناگهان اتباع مقتدا صدر كه مورد حمايت حكومت ايران بوده و هستند با قمه و خنجر ريخنند و پسر اقاي خويي و كليددار را در جلوي حرم و داخل اين صحن شقه شقه كرده با چاقو و قمه و كشان كشان به دفتر مقتدا و جاهاى ديگر بردند و حرمت هيچ نگاه نداشتند لعنهم الله
كشتنشان يكساعت طول كشيد و نيمه جان آنها را دفتر مقتدا در شارع الرسول بوردند و حاضر نشد مانع شود‎
خلاصه يك ترور و قتل اني نبود كشتن با مدت طولاني بود
قبر عبدالمجيد خويي كنار پدرش آيت الله خويي است

السيّد أبو القاسم بن عليّ أكبر بن هاشم الموسوي الخوئي
عالم كبير ومن مراجع العصر الحاضر
ولد فى خوي ـ آذربيجان 15 رجب سنة 1317 ونشأ بها على والده العالم الجليل ، هاجر إلى النجف سنة 1328 فأكمل المقدّمات ثمّ حضر الأبحاث العالية في الفقه وأُصوله على الشيخ مهدي المازندراني وشيخ الشريعة الأصفهاني والشيخ محمّد حسين الكمباني الأصفهاني والشيخ ضياء الدين العراقي والشيخ حسين النائيني ، والكلام على الشيخ محمّد جواد البلاغي والسيّد حسين البادكوبي وتخرج عليهم.
استقل بالتدريس مدّة طويلة تجاوزت نصف قرن تخرج خلالها عليه عشرات المجتهدين ومئات العلماء الأعلام ، وأكثرهم كتب تقريراته الفقهية والأُصولية.
رجع إليه بالتقليد كثير من البلاد الإسلامية ، وبعد وفاة السيّد محسن الحكيم اتسعت مرجعيته وكثر مقلدوه في البلدان كافة ، وصار المرجع الأعلى للطائفة الإمامية في عصره ومن أعمدة المذهب المعول عليهم.
مؤلفاته : (1) أجود التقريرات في أُصول الفقه 1 ـ 2. (2) البيان في تفسير القرآن. (3) تكملة منهاج الصالحين. (4) حاشية العروة الوثقى. (5) مباني تكملة المنهاج 1 ـ 2. (6) معجم رجال الحديث 1 ـ 24. (7) مناسك الحجّ. (8) منهاج الصالحين ـ رسالته العملية ـ 1 ـ 2 وغيرها من المطبوع.
توفي بالنجف 9 صفر سنة 1413 ودفن بمقبرته الخاصة بالصحن الشريف بحجرة رقم 31 ودفن معه ولده العلاّمة الشهيد السيّد عبدالمجيد المستشهد يوم 7 صفر سنة 1424.

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله میرزای شیرازی و سید عبدالهادی شیرازی

پستتوسط najm111 » چهارشنبه ژانويه 11, 2023 2:59 pm

آیت الله میرزای شیرازی
ایشان مجدد (تجدید کننده) حوزه علمیه در سامرا بودند
مدفن: سمت چپ باب طوسی قبل از ورود مقبره و مدرسه میرزای شیرازی است؛

و همچنین در این مقبره:
آیت الله سید عبدالهادی شیرازی از مراجع نجف
و اخیرا آیت الله سید رضی شیرازی و برخی اخیار دیگر مدفونند

نکته مهم در معرفی میرزای شیرازی:
ايشان مجدد اسلام در راس قرن چهاردهم و نهايت قرن سيزدهم بودند
و مشخصه ايشان
احياكننده حوزه علميه سامراء
و رفع غربت از حرمين سامراء
و بردن مركز تشيع به سامرا
و توجه دادن شيعه و مسلمين كه امام دوازدهمي هم دارند
خيلي مراجع بعدا آمدند و با كمترين نوسانات اوضاع عراق سامراء را تخليه كردند
و يا در وقتي كه در عراق موقعيت داشتند عليرغم درخواست علماء و حاضر نشدند حتى براى تابستانها كه نجف تعطيل است بروند سامرا و آنجا قدري آباد شود
فلذا معرفي ميرزاي بزرگ شيرازي اين جهت است كه منحصر به ايشان بوده
و علمايي كه ايشان را همراهي كردند در احياى سامرا
و حتى مكتب علمي فقهي و اصولي هم ايجاد شد در اثر تحقيقات علمي ايشان و اصحاب ايشان
از اين رو هر وقت ميرزاي بزرگ ياد مي شود با اين فقره توضيح اقلا ياد شود
(توصيف ایشان صرفا به فتواي تنباكو مال سياسيون است)

مرحوم ميرزا در سامراء وفات نمود علت وفات مسموميت عمدي و شهادت ذكر شده است از خواهر مرحوم آقا میرزا عبدالهادی که هنگام فوت مرحوم میرزا نُه ساله بوده است پرسیده اند: آیا میرزا به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا او را کشتند؟
گفت: در آن‌وقت در سامرّاء شایع بود که میرزا را مسموم کرده‌اند.مي كويند«طبیبی از خارج به سامرّاء می‌آید و مدّت‌ها در آنجا می‌ماند و در بین مردم شهرت و مکانتی پیدا می‌کند تا اینکه به میرزا دسترسی پیدا می‌کند و برای معالجۀ مریضیِ برنشیت وی دوایی را به آن مرحوم می‌دهد. پس از چند روز بدن میرزا سیاه می‌شود و دار فانی را وداع می‌کند؛ آن طبیب هم از آن پس مفقود می‌شود.!!!»

==مرقد ميرزاي شيرازي===
انتقال ميت از محل فوتش به جاى ديگر نهي شده است مگر نقل به مشاهد مشرفه
و نقل از مشاهد به جايي ديگر ولو وطن شخص دونهى دارد هم نقل از محل فوت هم نقل از مشاهد  = مثل ايرانيها عامي كه مرده هايشان در سفر حجاز و عراق را غالبا برمي گردانند ايران الا قليلي با معرفت باشند خانواده هايشان
البته نقل از مشاهد به مشاهد ممكن است توجيهي داشته باشد مثل افضليت نجف يا كربلا ولي با اين حال خلاف ادب مى دانند برخي از بزرگان
قبر خواجه نصیر الدّین طوسیّ كه الان در کاظمین است؛ می‌گویند: خواجه وصیّت کرده بود جنازه‌اش را به نجف ببرند. خواب می‌بیند یکی از امامين جوادین علیهما السّلام را که می‌فرماید: أ إمامان لایقِدران علی شَفاعة رجلٍ واحدٍ؟! آيا دو امام نمي توانند شفاعت يك نفر را بكنند؟ و منصرف مي شود از وصيت به نقل به نجف و وصيت به دفن در جوار امامين مي كند

مرحوم ميرزا در سامراء وفات نمود اما جنازه ميرزا را به نجف منتقل مي كنند علت  نقل جنازۀ مرحوم میرزا به نجف، به خاطر قولی بود که به یک راجه (شاهزاده) هندی که از مقلّدینش بود، داده بود. فردی از راجوهای هندی در نجف اشرف خانه‌ای جنب حرم را مي خرد و می‌سازد به صورت مدرسه، و از مرحوم میرزا خواهش می‌کند که آنجا را برای محلّ دفن خود انتخاب کند و بجايش او را شفاعت کند. خود آن راجه  هم وصیّت می‌کند که آنجا دفنش کنند. مرحوم میرزا به خاطر اینکه موجب ناراحتی این هندی را فراهم نکند خواهشش را می‌پذیرد و بر آن اساس وصیّت می‌کند جنازه‌اش را به نجف ببرند. با اینکه بین سامرّاء و نجف شصت فرسنگ راه است، امّا جنازۀ میرزا روی دست عشایر دست به دست می‌گشته است و سه روز جنازه در راه بوده است! چنین تشییع جنازه‌ای هنوز هم بی‌سابقه است.

و از خدمات ميرزا در سامراء بجز خدمات عمراني درشهر سامراء اصلاح بين عشائر اطراف سامراء كه شيعه بودند با مردم سامراء كه سني هستند و انگليسيها مرتبا فتنه ايجاد مي كردند كه تضعيف شيعه بشودو ميرزا اصلاح نمودند و رفع منازعات كردند
اينجاكه الان قبر ايشان است همان مدرسه اى است كه ان راجه هندي ساخته و در ان دفن شده است و ميرزا هم برحسب وعده به او وصيت به دفن در اين مدرسه نموده است

مرحوم سيدعبدالهادى

يك مطلب آموزه از سید عبد الهادی شیرازی نقل شده به ويديو توجه كنيد
https://media.farsnews.ir/Uploaded/File ... 000527.mp4

مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی مدرس و مؤسس حوزه علميه مجتهديه تهران نقل كرده اند:
زمانی یکی از علماى نجف خواب دیده بود که
امام حسین(ع) از قمر بنی‌هاشم(ع) می‌پرسند که
روضه‌خوان‌ها چند نفر هستند؟ می‌خواهم صورت اساميشان را ببینم.
صورت را که به امام حسین(ع) می‌دهند،
بعضی روضه‌خوان‌ها را قلم می‌زنند
اما نام سیدعبدالهادی (شیرازی) که مرجع تقليد بود (و ظاهرا روضه خوان نبود) در لیست می‌ماند.
کسی که این خواب را دیده است، تعجب می‌کند و نزد سیدعبدالهادی می‌رود و می‌گوید این خواب را دیده‌ام. شما روضه می‌خوانید؟
ایشان می‌فرماید: درست است.
من کتاب و روایاتی در خصوص فضیلت گریاندن برای امام حسین(ع) می‌خواندم. روایت این بود: «مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی فی مُصیبهِ الحُسین وَجَبَت لَهُ الجَنَّه ؛‌ هرکس در مصیبت امام حسین بگرید یا بگریاند و یا (اگر گریه‌اش نیامد) به حالت گریه كننده و عزادار باشد (محزون در جهره اش باشد و سرش را بائين بياندازد ووو) بهشت بر او واجب می‌شود.»
سیدعبدالهادی می‌گوید من این روایت را خواندم و پیش خود گفتم من چرا این کار را نکنم؟!.
هفته‌ای یک شب کتاب مقتل را دست می‌گرفتم و برای زن و بچه‌ام روضه می‌خواندم.
آن‌ها گریه می‌کردند و من ثواب ايجاد مجلس عزا و روضه خوانى را می‌بردم.
ایشان فرمودند: معلوم است که این کار من مورد قبول واقع شده است.

مجتهدى طهرانى در پایان توصيه کرد:
در خانه برای زن و فرزند و یا مادر و پدر خود روضه بخوانید. آن‌ها گریه کنند ثواب می‌برید.

میرزا:
1320 ـ 1312
السيّد الميرزا محمّد حسن بن محمود بن إسماعيل الحسيني الشيرازي المعروف بـ (المجدد)
فقيه مرجع كبير
ولد في شيراز 15 جمادى الأُولى سنة 1230 ونشأ بها ودرس الأدب والعلم. وفي سنة 1248 هاجر إلى أصفهان وحضر بها الأبحاث العالية على الشيخ محمّد تقي الأصفهاني صاحب (هداية المسترشدين) والسيّد حسن المدرّس والشيخ محمّد إبراهيم الكرباسي صاحب (إشارات الأُصول) حتى أصبح من المدرّسين في الفقه وأُصوله.
وفي سنة 1259 هاجر إلى النجف وحضر الأبحاث العالية على الشيخ حسن كاشف الغطاء والشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر والشيخ مرتضى الأنصاري ولازمه.
استقل بالبحث والتدريس يحضر عليه كثير من أهل العلم والفضل.
وفي سنة 1291 هاجر إلى سامراء واتخذها مقراً له وتبعه تلامذته ومريدوه وازدهرت به حياة سامراء العلمية والأدبية والاجتماعية مدّة طويلة ، فكان مجلس درسه يحوي المئات من المجتهدين والعلماء وأهل الفضل.
وقد رأس فصار أكبر زعيم ديني للطائفة الجعفرية في عصره ، ولقّب بـ (المجدد) وأصبح مرجع الشيعة في العالم ، وكان يملك الكثير من مستلزمات الزعامة ولذلك أجمعت الكلمة عليه وأُلقيت المقاليد إليه.
وكان ممدوح الشعراء ، يثيب على المدح ويشجعه فتراهم يتسابقون للاشتراك في المناسبات الدينية ولذلك شواهد كثيرة.
مؤلفاته : (1) حاشية على النخبة ـ خ ـ. (2) حاشية نجاة العباد ـ ط ـ. (3) رسالة في اجتماع الأمر والنهي ـ خ ـ. (4) رسالة في الرضاع ـ خ ـ. (5) كتاب الطهارة ـ خ ـ. (6) كتاب الفقه ـ خ ـ.
توفي في سامراء 24 شعبان سنة 1312 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في مقبرته الخاصة جنب باب الطوسي.

السيّد عبدالهادي الشيرازي
1305 ـ 1382
السيّد عبدالهادي بن إسماعيل بن رضي الدين الحسيني الشيرازي
عالم فقيه مدرّس
ولد في سامراء سنة 1305 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على لفيف من الأفاضل.
هاجر إلى النجف سنة 1326 وأقام بها مجداً في تحصيله فحضر الأبحاث العالية على الشيخ محمّد كاظم الخراساني وشيخ الشريعة الأصفهاني والسيّد عليّ أغا الشيرازي وغيرهم.
كان مدرّساً فاضلا تخرج عليه العشرات من المجتهدين والعلماء ، وكان مرجعاً كبيراً قلّد في العراق وإيران وغيرهما ، معروفاً بالزهد والورع والتقوى ، وتروى في سيرته أخبار طيبة. بالاضافة لمقامه العلي السامي فقد كان أديباً شاعراً بليغاً ينظم الشعر العربي والفارسي.
مؤلفاته : (1) توضيح المسائل ـ رسالة عملية ـ. (2) حاشية العروة الوثقى.
(3) الرضاع. (4) مناسك الحاج. (5) وسيلة النجاة في الفقه وكلّها مطبوعة.
توفي في الكوفة 10 صفر سنة 1382 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بمقبرة المجدد الشيرازي.

سید اسماعیل شیرازی
پدر سید عبدالهادی شیرازی
که قصیده نغزی در مدح امیر امومنین علیه السلام دارند که شاید مثل آن کسی سردوه نشده باشد
که در کتاب تجلی الهی نشر و شرح شده است

سبد رضی شیرازی
از علما در ایران که اخیرا فوت کردند و در این مقبره دفن شدند

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله مرجع سید محمد کاظم طباطبایی یزدی

پستتوسط najm111 » چهارشنبه ژانويه 11, 2023 3:01 pm

آیت الله مرجع سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
صاحب کتاب عروة الوثقی
مدفن ایشان در مسجد عمران بن شاهین درصحن پشت سر مبارک (حجره 46)
شرح و معرفی ایشان از کتاب اصحاب استجاره صفحه 227

آیت الله سيّد محمّد كاظم يزدي
1247 ـ 1337
السيّد محمّد كاظم بن عبدالعظيم الطباطبائي اليزدي
فقيه كبير مدرّس
ولد في كسنو ـ يزد ـ سنة 1247 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية ، ثمّ هاجر إلى أصفهان وحضر بها على الشيخ محمّد باقر أغا نجفي والشيخ محمّد جعفر الآبادي وغيرهما.
هاجر إلى النجف سنة 1281 وحضر بها الأبحاث العالية على الشيخ مهدي كاشف الغطاء والشيخ راضي النجفي والسيّد المجدد الشيرازي.
كان من شيوخ الطائفة وعمد المذهب ، نال مرجعية وزعامة دينية ندر نظيرها ، وتصدر للتدريس فتخرج عليه المئات من العلماء والمجتهدين وغيرهم ، والكلّ يتحدث عن جامعيته وفقاهته.
وكتابه (العروة الوثقى) من الكتب المعول عليها في التدريس وقد شرح عشرات الشروح.
وبنى مدرسة علمية هي اُم المدارس من حيث السعة والهندسة ما زالت قائمة.
مؤلفاته : (1) اجتماع الأمر والنهي. (2) حاشية مكاسب الأنصاري. (3) السؤال والجواب في الفقه. (4) الصحيفة الكاظمية. (5) العروة الوثقى ـ رسالة عملية ـ 1 ـ 2 وكلّها مطبوعة.
توفي بالنجف 28 رجب سنة 1337 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 47.

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید احمد کربلایی تهرانی

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 5:12 am

آیت الله سید احمد کربلایی تهرانی
از اولیای الهی (و استاد مرجوم قاضی)
بین مسجد عمران ابن شاهین و ایوان العلماء، در وسط صحن دفن هستند،
ایشان از اصحاب استجاره؛ صفحه 181 کتاب

السيّد أحمد الطهراني
... ـ 1332
السيّد أحمد بن إبراهيم الموسوي الطهراني
عالم فقيه أخلاقي
ولد في كربلاء ونشأ بها. قرأ المقدّمات فيها ، ثمّ هاجر إلى سامراء وحضر الأبحاث العالية على السيّد محمّد حسن الشيرازي الشهير بالمجدد ، وانتقل إلى النجف وحضر على الشيخ حبيب الله الرشتي والشيخ حسين الخليلي ، ولازم الأخلاقي المعروف الشيخ حسين قلي الهمداني وكان من خواصه.
كان أوحدي عصره في مراتب العلم والعمل والسلوك ، والزهد والورع والتقوى والمعرفة بالله والخوف والخشية منه ، وكان مدرساً تجتمع عليه ثلة من طلاب العلم.
مؤلفاته : تذكرة المتقين ـ ط ـ.
توفي بالنجف في آخر تشهد صلاة العصر 27 شوال سنة 1332 ودفن بالصحن الشريف تحت الساباط مقابل الإيوان الواقع خلف المرقد المقدّس.

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

ملا مهدی و ملا احمد نراقی و مدفونین ایوان العلما

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 5:21 am

مدفون در ایوان العلماء
( بخاطر کثرت علمایی که در اینجا دفن هستند و مشهور به ایوان العلماء شده)
از جمله علمای بزرگی که در این محدوده دفن هستند فاضلين نراقي ملا مهدی و فرزندش ملا احمد نراقی

الشيخ محمّد مهدي النراقي
مُحمدمهدی بن اَبی‌ذَر فاضل نَراقی معروف به محقق نراقی در سال ۱۱۲۸ق در نراق از شهرهای اطراف کاشان متولد شد. و در شنبه ۱۸ شعبان ۱۲۰۹ق در ۸۱ سالگی در کاشان درگذشت و در نجف خاک سپرده شد
از علمای در قرن دوازده و سیزده هجری است.
ملا مهدی نراقی دارای تألیفات در زمینه فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسیر، ادبیات، ریاضی، و نجوم است
برخی تألیفات:
جامع السعادات در علم اخلاق ، مشکلات العلوم، انیس التجار، معتمد الشیعه، التحفة الرضویه، التجرید،محرق القلوب
مشاهده ای که ملا مهدی نراقی داشتند، در وادی السلام و مشاهده بهشت برزخی در تالار وادی السلام ذکر شده است
از شاگردان ایشان محمد باقر شفتی – محمد کلباسی – ملا احمد نراقی
الشيخ محمّد مهدي بن أبي ذر بن محمّد النراقي الكاشاني
فقيه كبير أخلاقي
ولد في نراق ـ كاشان ـ سنة 1149 ونشأ بها. انتقل إلى أصفهان وأكمل تحصيله العلمي ، ثمّ حضر على الشيخ إسماعيل الخاجوئي ولازمه ، والشيخ مهدي الهرندي والشيخ محمّد بن محمّد زمان الكاشاني.
انتقل إلى كربلاء وحضر بها على الوحيد البهبهاني والشيخ يوسف البحراني ، ثمّ هاجر إلى النجف وحضر بها على الشيخ محمّد مهدي الفَتّوني.
عاد إلى كاشان وأشاد بها مدرسة علمية ، وصار من مراجع الفتيا والتقليد في بلاده ، وهو من كبار علماء الأخلاق.
مؤلفاته : (1) أنيس المجتهدين في اُصول الفقه ـ خ ـ. (2) التحفة الرضوية في الأحكام الدينية ـ خ ـ. (3) جامع السعادات في الأخلاق 1 ـ 3 ط. (4) اللوامع في الفقه ـ خ ـ. (5) معتمد الشيعة في أحكام الشريعة ـ خ ـ وغيرها.
توفي في كاشان ليلة السبت 8 شعبان سنة 1209 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في شباك جنب إيوان العلماء.

الشيخ أحمد النراقي
1185 ـ 1245
الشيخ أحمد بن محمّد مهدي بن أبي ذر النراقي الكاشاني
عالم كبير وفقيه مصنّف
ولد في نراق ـ كاشان 14 جمادى الآخرة سنة 1185 (1) ونشأ بها على والده العالم الزعيم ، قرأ على والده مدّة طويلة ، ثمّ هاجر إلى النجف وحضر على السيّد محمّد مهدي بحر العلوم والشيخ جعفر الكبير صاحب كشف الغطاء ، وانتقل إلى كربلاء وحضر على الميرزا مهدي الشهرستاني والشيخ محمّد باقر البهبهاني الشهير بالوحيد.
رجع إلى بلاده وانتهت إليه الرئاسة بعد وفاة والده ، وحصلت له المرجعية وكثر اقبال الناس عليه ، وكان فقيهاً أُصولياً محققاً ، جليل الشأن ، ومن الصلحاء الأخيار الأبرار.
مؤلفاته : (1) أساس الأحكام في شرح شرائع الإسلام ـ خ ـ. (2) الخزائن ـ ط ـ. (3) شرح تجريد الأُصول لوالده ـ خ ـ. (4) عوائد الأيام ـ ط ـ. (5) مستند الشيعة في أحكام الشريعة ـ ط ـ. (6) معراج السعادة في الأخلاق ـ ط ـ. (7) مفتاح الأحكام ـ خ ـ. (8) مناهج الأُصول في علم الأُصول ـ ط ـ وغيرها.
توفي في بلده 23 ربيع الآخر سنة 1245 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف مع والده في شباك جنب إيوان العلماء.

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

شیخ جعفر شوشتری

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 5:57 am

آیت الله شیخ جعفر شوشتری
در رواق سمت بالاسر (رواق ابیطالب) از درب ورودی از صحن نزد ستون اول (در قدیم حجره 54 بوده است)

مرحوم ميرزا حسين نوري رضي الله عنه مي‏ فرمايند:
عالم بزرگوار شيخ جعفر شوشتري براي من نقل فرمودند: در اوايل تحصيل ديني و در ايام تبليغ به وطن خود مراجعت کردم و به تبليغ دين مقدس اسلام مشغول شدم. در آن روزها به موعظه و مصائب ائمه عليهم‏السلام تسلط کافي نداشتم و روي منبر در ماه رمضان از کتاب تفسير صافي و در ايام محرم از کتاب روضةالشهداي ملاحسين کاشفي استفاده مي‏کردم و از روي آن‏ها براي مردم صحبت مي‏کردم؛ ولي نمي‏توانستم سوزي در دل مردم بيندازم و آن‏ها را به گريه درآورم تا اين که مدتي گذشت و ماه محرم نزديک شد. شبي با خود گفتم: تا کي بايد «ملا کتابي» باشم، در فکر چاره برآمدم که چه کنم از بردن کتاب روي منبر بي‏نياز شوم، در همان حال به خواب رفتم.

در عالم خواب، امام حسين عليه‏السلام و ياران آن حضرت را ديدم که وارد سرزمين کربلا شدند و خيمه‏ها را برپا کردند و دشمن هم در مقابلشان صف آرايي کرد. شيخ جعفر شوشتري فرمودند: وارد خيمه امام حسين عليه‏السلام شدم و بر آن حضرت سلام کرد. حضرت امام حسين عليه‏السلام مرا نزديک خود نشاند و به حبيب بن مظاهر فرمود: فلاني مهمان ما است، ما آب نداريم تا از او پذيرايي کنيم، فقط مقداري آرد و روغن داريم، برخيز و با آن، غذايي آماده کن و نزد مهمانمان حاضر کن. حبيب بن مظاهر غذايي آماده کرد و پيش من گذاشت، چند لقمه از آن غذا خوردم و به خواب رفتم، يک لحظه احساس کردم به اين امور الهام شدم تا اين که روز به روز اين قدرت در من زيادتر شد و در مقام وعظ و خطبه به بالاترين مقصد رسيدم.

مرحوم شیخ جعفر شوشتری،ایشان بزرگ و استاد خطبا بودند،
اساتید شیخ که در کتب رجال و تاریخ به آنها اشاره شده:
شیخ اسماعیل کاظمی، فرزند صاحب مقابیس.شیخ محمدحسن صاحب جواهر. شیخ مرتضی انصاری.
شیخ علی بن جعفر کاشف الغطا. شیخ حسن بن جعفر کاشف الغطا، صاحب انوار الفقاهه. شیخ راضی نجفی.
شیخ محمد حسین صاحب فصول.
شاگردان ایشان: میرزا محمد همدانی. مرحوم سید عبدالصمد جزایری.آقا میرزا ابراهیم.
آخوند ملا احمد نراقی.مرحوم شیخ علی بن رضا کاشف الغطا.
آشیخ محمد علی خراسانی پدر سید عبدالحسین خراسانی از شاگران ایشان بودند،

الشيخ جعفر التستري (شوشتری)
... ـ 1303
الشيخ جعفر بن الحسين بن الحسن بن عليّ التستري
عالم فقيه واعظ
ولد في تستر ونشأ بها. هاجر أوائل شبابه مع والده إلى مدينة الكاظمية فقرأ بها مقدمات العلوم ، وعند انتشار الطاعون سنة 1246 عاد إلى تستر ، وبعد انتهائه عاد إلى كربلاء وحضر بها على شريف العلماء المازندراني والشيخ محمّد حسين الأصفهاني صاحب (الفصول) ، ثمّ هاجر إلى النجف وحضر أبحاث الشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر والشيخ مرتضى الأنصاري ولازمه.
عاد إلى تستر مدّة طويلة وصار بها مرجعاً للتقليد وطبع رسالته العملية ، ثمّ رجع إلى النجف واستقر بها.
كان من أبطال العلم ومراجع التقليد والفتيا وكبار الفقهاء وأجلاء المدرّسين ، ويعد من أشهر الوعّاظ والمرشدين يرقى المنبر بعد إمامة الجماعة فتزدلف الجموع الغفيرة تحت منبره وفيهم مراجع تقليد الأُمة وعظماء العلماء والأفاضل.
مؤلفاته : (1) الخصائص الحسينية ـ ط ـ. (2) فوائد المشاهد ـ ط ـ. (3) المجالس الثلاثة عشر ـ ط ـ. (4) منهج الرشاد ـ رسالة عملية ـ ط ـ.
توفي في كرند راجعاً من زيارة الإمام الرضا عليه‌السلام 20 صفر سنة 1303 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 54.

Image
Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی و آیت الله آشتیانی

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 6:13 am

آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی؛
مدفن: در رواق ابیطالب علیه السلام نزد شیخ شوشتری (حجره 54 قدیم)
مرحوم مرجع شاهرودي = كه در تشرف مرحوم نمازي حضرت از احوال ايشان پرسيده و به ايشان سلام رسانيده اند‎

یکی از نکات ایشان همین راه اندازی و رونق بخشیدن به زیارت پیاده امام حسین علیه السلام در مناسبتهای مختلف زیارتی ، کاروان راه می انداختند و از راه فرات به کربلا می بردند ، از ایران حتی همراه ایشان می رفتند،

السيّد محمود الشاهرودي
1301 ـ 1394
السيّد محمود بن عليّ بن عبدالله الحسيني الشاهرودي
عالم فقيه كبير
ولد في إحدى قرى شاهرود سنة 1301 ونشأ بها. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية فيها ، وفي بسطام وخراسان. هاجر إلى النجف سنة 1328 وحضر الأبحاث العالية في الفقه واُصوله على الشيخ ضياءالدين العراقي والشيخ حسين النائيني والشيخ عليّ الجواهري.
استقل بالبحث والتدريس يحضر عليه العشرات من العلماء والنابهين ، وكان من الفقهاء الأكابر ومراجع الفتيا والتقليد.
ترسل في سيرته فكانت له منزلة كبيرة ومقلدون عديدون في مختلف البقاع.
مؤلفاته : (1) توضيح المسائل ـ رسالة عملية ـ. (2) توضيح مناسك الحجّ. (3) جامع المقاصد في الفقه. (4) حاشية رسائل الأنصاري. (5) حاشية العروة الوثقى. (6) شرح شرائع الإسلام وغيرها من المطبوع.
توفي بالنجف 17 شعبان سنة 1394 ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 54.
Image


الشيخ محمّد حسن الأشتياني
1248 ـ 1319
الشيخ الميرزا محمّد حسن بن جعفر بن محمّد الأشتياني الطهراني
ميرزاي اشتياني مرجع تهران بودند
مرجعی که در حال قرائت زیارت جامعه كبيره رحلت کرد
آن مرحوم هر روز حضرات معصومين عليهم السلام را با زيارت جامعه كبيره زيارت مى كرد
وقتی مرحوم آشتیانی بیمار و در بستر بود، مشغول خواندن زیارت جامعه بوده است که وقتی به فراز "و مَنْ أتاکُمْ نَجی" {هر كه به سوى شما بيايد نجات يافته است} می رسد، جان به جان آفرین تسلیم می کند.
مرحوم آشتیانی علاوه بر اینکه در درس و بحث موفق بوده و در صحنه اجتماعی و سیاسی نیز بسیار فعال بوده است، در عبادت و تهجد نیز بسیار کوشا بود و زیارت عاشورا و نماز شب و مستحباتشان ترک نمی شد.
در شبی که وفات نمود فردای آن روز به احترام ایشان تهران به پا خاست و مراسم تشییع مفصلی برای مرحوم آشتیانی برگزار شد و پیکر ایشان به وصیت خودش در نجف در مقبره شیخ جعفر شوشتری به خاک سپرده شد.
فرزندش گفت: حدود هشت ماه طول می کشد که شرایط انتقال و تدفین ایشان در نجف فراهم شود و در این مدت پیکر مرحوم آشتیانی در حرم حضرت عبدالعظیم به صورت امانت دفن شد. بعد از این مدت وقتی مزار ایشان را باز می کنند که مراحل انتقال پیکر را فراهم آورند، فرزند ایشان نقل می کند که جسد مرحوم آشتیانی بعد از گذشت این مدت تغییری نکرده بود.
https://www.shia-news.com/fa/news/254933

من مشاهير علماء طهران
ولد في طهران سنة 1248 ونشأ بها. ثمّ هاجر إلى بروجرد سنة 1261 ومكث بها أربع سنين قرأ خلالها المقدّمات ، وحضر على السيّد شفيع الجابلقي.
هاجر إلى النجف وحضر الأبحاث العالية على الشيخ محمّد حسن صاحب الجواهر والشيخ محسن خنفر والشيخ مرتضى الأنصاري ولازمه وقرّر أبحاثه.
رجع إلى بلده سنة 1282 وفتح باب التدريس فشد إليه طلبة العلم الرحال من كلّ ناحية وعكفوا ينهلون منه ، وعظم شأنه وطارت شهرته وتقلد الزعامة الدينية هناك وصار نافذ الكلمة مطاعاً من الطبقات كافة ، وهو المحرك الأوّل لقضية (التنباك) المشهورة في ايران.
مؤلفاته : (1) إزاحة الشكوك عن اللباس المشكوك. (2) بحر الفوائد في شرح الفرائد ـ الرسائل ـ للأنصاري. (3) رسالة في أحكام أواني الذهب والفضة. (4) كتاب الأجزاء. (5) كتاب الخلل في الصلاة. (6) كتاب القضاء. (7) كتاب الوقف وإحياء الموات وغيرها ممّا هو مطبوع.
توفي في طهران سنة 1319 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بحجرة رقم 54.
Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله مقیم زنجانی

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 6:28 am

آیت الله شیخ مقیم زنجانی

از اولیای الهی و اصجاب استجاره (شرح حال کتاب اصحاب استجاره ص 253)
مدفون در سرداب زیر ایوان طلا
و از قبور دیگر نزدیکتر هست به مرقد مولا امیر المومنین علیه السلام
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، و سید مصطفی خمینی

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 6:48 am

آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی،
از اولیای الهی مرجع تقلید و فقیه اصولی و حکیم و فیلسوف و شاعر- قرن چهاردهم. (مشهور به کمپانی)
از مدفونین مناره سمت شمالی؛
البته اين لقب کمپانی پسندشان نبود وراضي نبودند
چون بدرشان شركت تجارت بين المللي داشتند كمباني مشهور شده بودند

خانواده مرحوم كمباني اصالتا نخجواني بودند وقتي نخدوان از ايران جدا كردند و به اشغال روسها در امد خيلي از شيعيان براى زندگي در دولت مسلمان به بلاد ايران مه تحت حكومتقاجاريباقيبود مهاجرت كردند
از جمله حاج محمد اسماعيل نخجوانى (پدر بزرگ محقق غروى ) كه به همراه خانواده اش به شهر تبريز كوچ كرد.
اما در تبريز هم اوضاع را مساعد نديد و پس از چند صباحى به شهر اصفهان روى آورد. ساليانى را در آن شهر سپرى ساخت تا آنجا كه خود و فرزندانش ‍ به (( اصفهانى )) شهرت يافتند.
نهايتا حاج محمد حسن اصفهانى (پدر مرحوم آيت الله غروى اصفهانى )از اصفهان هم كوچ كردند به شهر كاظمين متوطن شدند در آنجا حاج محمد حسن اصفهانى (پدر غروى اصفهانى ) بخاطروسعت كار تجارتيش در ميان مردم و تاجران سرشناس ‍ عراق به نيك مردى و كارسازى پرآوازه بود و تاجرى صاحب نام و آبرومند بود و همگان وى را با شهرت ((معين التجار)) ياد مى كردند در ادامه حاج محمد حسن بدرشان بخاطرداشتن شركت و كمباني صادرات و واردات بينالمللى شهرت كمباني هم داشت
در روز دوم محرم سال 1296 ق .خداوند به معينالتجاراصفهانى كمبانى فرزندى عطا فرمود كه((محمد حسين )) ناميده شد.
وقتى بسرش رشديافته به نوجوانى رسيد حاج محمد حسن معين التجار تنها همان يك پسر را داشت و دلخوش بود كه وى مى تواند پس از مرگش راه او را در جهان تجارت دنبال كند. اما پسرش محمد حسين در سر سودايى ديگر و فكرى فراتر از فكر پدر داشت . تنها آرزويش اين بود كه پدرش اجازه دهد تا راه علم و كمال و تحصيل علوم دينى پيش گيرد.
محمد حسين هر گاه فرصت را مناسب مى ديد، آرزوى خود را با پدر در ميان مى نهاد و با اصرار از او مى خواست كه رضايت دهد تا وارد حوزه علميه شود. اما پدر كه پسرى جز او نداش ، راضى به اين كار نمى شد.
اما هر چه زمان پيشتر مى رفت اشتياق محمد حسين به تحصيل علوم دينى بيشتر مى شد و پدر خود را بيشتر از پيش پيرتر احساس مى كرد و با جديت از پسر مى خواست كه فن تجارت را ياد گيرد و فكر طلبه شدن را از سر بيرون كند. نهايتا متوسل به حضرت باب الحوائج امام موسى كاظم عليه السلام شد او خود مى گويد:
((آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتى كه در صحن مطهر كاظمين برپا مى شد شركت جسته بودم . نماز تمام شده بود اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من در حالى كه زانوى غم در بغل گرفته بودم ، با فاصله اندكى پدرم را مى پاييدم كه ديدم با يكى از تجار بغداد گرم صحبت است . همچنانكه نشسته بودم داشتم در آتش اشتياق رفتنبه حوزه علميه مى سوختم . چشمم در گنبد زيباى امام كاظم عليه السلام بود در اين حال از دلم گذشت كه اى باب الحوائج ، اى موسى بن جعفر، تو عبد صالح و از بندگان برگزيده خدايى و در پيش ‍ حضرت حق آبرودارى ، تو را چه مى شد اگر از خدا مى خواستى دل پدرم را به من نزديكتر مى كرد تا با تصميم من - كه چيزى جز تحصيل علم و كمال در مكتب شما نيست - راضى مى شد... در همين انديشه ها بودم كه ديدم پدرم صدايم مى كند:
محمد حسين ! محمد حسين ، پسرم ! اگر هنوز هم آرزومندى كه به حوزه بروى تا علوم دينى بخوانى برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمى شوم ... اگر دلت مى خواهد به نجف اشرف بروى برو
و اينشد كه به نجف مشرف شد و مشغول تحصيل علوم ديني شد و بخاطر شهرت خاندانش به اصفهانى و بخاطرشهرت بدرش هم به كمبانى معروف بوذ و بعد سالهاى بودندر نجف به غروي هم شهرت بيدا كرد

جناب مستطاب آقای آقا سیّد نصرالله مستنبط نقل کردند از مرحوم حاج شیخ محمّد حسین اصفهانی (کمپانی) که ایشان فرمودند: در خواب دیدم پدرم را (والد ایشان از تجّار متدیّن کاظمین و نیز عارف مسلک بوده‌اند) و به ایشان عرض کردم: حال شما چگونه است؟ گفتند: بسیار خوب!
گفتم: حال شما بهتر است یا حال میرزای شیرازی (ره)؟ گفتند: حال ایشان و مقام ایشان کجا مقام من کجا؟! مقام ایشان قابل قیاس با مقام من نیست!
گفتم: مقام شیخ انصاری بالاتر است یا مقام میرزا؟ گفتند: مقام شیخ بسیار عالی‌تر است!
گفتم: آیا حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام را ملاقات می‌کنید؟ گفتند: إنّه کالله لا یَراه أحَد!
گفتم: حضرت اباعبدالله الحسین علیه السّلام را ملاقات می‌کنید؟ گفتند: حضرت سالی یک مرتبه بر ما تجلّی می‌کند. انتهی.


ـ الشيخ محمّد حسين الأصفهاني
1296 ـ 1361
الشيخ محمّد حسين بن محمّد حسن معين التجّار الأصفهاني الشهير بـ (الكمباني)
من مشاهير علماء عصره
ولد في 2 محرم سنة 1296 (54) ، وقرأ السطوح العلمية في النجف على الشيخ حسن التويسركاني وكان من مبرزي تلامذته ، ثمّ حضر الأبحاث العالية في الفقه وأُصوله على السيّد محمّد الفشاركي والشيخ أغا رضا الهمداني والشيخ محمّد كاظم الخراساني ، والفلسفة على الشيخ محمّد باقر الأصطهباناتي وعليه تخرج.
استقل بالبحث والتدريس في الفقه وأُصوله والفلسفة زمناً طويلا وتخرج عليه العشرات من المجتهدين والعلماء ، وكان متميزاً لطول باعه في كلّ فن ، متضلعاً في الأدب العربي وله أراجيز شعرية رائقة في أُسلوبها وجزالتها.
وقد رجع إليه الكثير من المسلمين بالتقليد في العراق وغيرها من البلدان الإسلامية.
مؤلفاته : (1) الاجتهاد والتقليد ـ ط ـ. (2) الأُصول على النهج الحديث ـ ط ـ. (3) الأنوار القدسية ـ مجموعة أراجيز في حياة أهل البيت عليهم‌السلام ـ ط. (4) تحفة الحكيم ـ أرجوزة في الفلسفة ـ ط ـ. (5) حاشية المكاسب للأنصاري ـ ط ـ. (6) ديوان شعر فارسي ـ خ ـ. (7) نهاية الدراية في حاشية الكفاية 1 ـ 2 ط. (8) الوسيلة ـ رسالة عملية ـ ط.
توفي بالنجف 5 ذي الحجة سنة 1361 ودفن بالصحن الشريف بحجرة جنب المئذنة الشمالية من جهة الكيشوانية.

آیت الله شهید سید مصطفی خمینی رحمة الله علیه
که بدست عوامل صدام شهید شد
از اصحاب استجاره ص 424

1- سيد حسين خميني نوه امام خميني و آيت الله حائرى يزدي =
از پدر و پدربزرگش (آيت الله سيد مصطفى خمينى و امام خمينى) مى گويد
سوال: مرحوم آقا مصطفی تا چه حد در جریان مبارزه و نهضت، بر امام تأثیرگذار بود؟ آیا حضرت امام از مشاوره ایشان هم استفاده می‌کرد؟

خُب پدرم از اختیارات خاصی برخوردار بود؛ تا جایی که حتی اعلامیه‌ها را پیش از چاپ شدن نگاه می‌کرد.
آقای اشراقی درباره سخنرانی عاشورای ۱۵ خرداد۱۳۴۲ می‎گفت: «امام خمینی در مدرسه فیضیه بالای منبر بود و خیلی تند صحبت می‌کرد. مردم رنگشان پریده بود و خیلی ترسیده بودند. یک‌باره آقا مصطفی گفت: بس است دیگر! و آیت‌الله خمینی هم گفت: و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» یعنی تا این اندازه به هم نزدیک بودند.

سوال:روش تفسیر مرحوم حاج آقا مصطفی برگرفته از چه مکتبی بود؟
باید گفت که ائمه روش تفسیر را به ما آموخته‌اند.
«انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» حضرت رسول بارها این را فرموده بود و حتی در خطبه‎ای که یک هفته پیش از وفاتش ایراد کرد به این مسئله اشاره داشت. قرآن و تفسیر را ائمه به ما آموختند؛ اما متأسفانه علمای شیعه و سنی با تفاسیری که نوشتند مانع یادگیری درست قرآن شدند.
من تا جایی که خودم تفسیر را آموختم، فهمیدم که روش تمامی علمای ما از ابتدا تا انتها غلط بوده است.
.....

3- از فضائل ايشان علاوه بر مقامات علمى و معنوى و مجاهدتهاي مبارزاتي
4- اينكه جزو اصحاب استجاره بودند و سالهاى سال همه شبهاى جهارشنبه در مسجدسهله بيتوته داشتند در كتاب اصحاب استجاره ذكر شده است

5- معرفت نابی نسبت به ائمه اطهار(علیهم السلام) داشتند، بخصوص نسبت به حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) که معرفت نادری بود.
این از التزام او نسبت به زیارت این بزرگواران معلوم بود. البته معرفت مراتبی دارد، اما ایشان از مراتب والای آن برخوردار بود.

6- معمول است که در ایام زیارتی حضرت ابی عبدالله(علیه السلام) (اول رجب، نیمه شعبان، عرفه و بخصوص اربعین) از نقاط دور و نزدیک عراق به زیارت آن حضرت می روند. عشق و علاقه ای که ایشان نسبت به آن حضرت داشت، به حدی بود که در طی سالهایی که در عراق حضور داشت این سنّت (جهار موسمبياده رفتن به كربلا) را ترک نکرد؛ پیاده به زیارت امام حسین(علیه السلام) می رفت، مگر اوقاتی که مریض یا در سفر بود.

7- از نظر معرفتى خالى از تقصير درمعرفت بود بلكه اهل حق معرفت به حضرات بودد و اين امر (نداشتن تقصير درمعرفت) درميان علماء فراوان نيست
8- فوت ايشان و جلسات ختم براى ايشان منشا بيدايش حركت انقلاب اسلامى در ايران و همينطورهفته و جهلم شهر به شهر سبب فعال شدن انقلاب در شهرهاى ايران شدتا به بيروزي انقلاب منتهى شد
9- پیش از فوت ایشان ونزديك آن، بعضی همین موضوع فوت ايشان را در خواب دیده بودند؛ از جمله
آيت الله آقا شیخ محمود غروی که از نزدیکان امام(س) و آدم متدیّن و ملاّیی است. ایشان مدتی بود که صبحها با مرحوم والد مباحثه ای داشت. درست یک هفته پیش از فوت ایشان، آقا شیخ محمود خواب می بیند که مرحوم والد فوت کرده است. ایشان می گفت: صبحها که برای مباحثه با ایشان می آمدم، خجالت می کشیدم آن خواب را مطرح کنم.
و
آيت الله آقای سجّادی هم که یکی از شاگردان ایشان است، دو ماه پیش از آن خواب دیده بود که جنازۀ ایشان را به طرف صحن حضرت امیر(علیه السلام) می بردند، گویی «تحمله الملائکه» و دور و بر آن، جلو، پشت سر، ... آیات قرآن... حرکت می کرد. جنازه داخل ضریح حضرت علی(علیه السلام) رفت!!! و به سوی بهشت سوق داده شد: «من جعل القرآن امامه ساقه الی الجنّة».
ایشان می گفت: طی این دو ماه هرچه خواستم این خواب را نقل کنم، نمی توانستم.

10- اين مقبره مدفن ايشان است مربوط به حاج محمد حسن امین الضرب بود و مرحوم آيت الله آقا شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) و مرحوم آقا سید نصرالله بنی صدر هم در آن مدفونند. علامه حلّی هم در همين سرداب دفن است،
مقبرۀ ایشان هفت، هشت متر بیشتر با ضریح مبارک حضرت فاصله ندارد. در آن زمان، اجازه نمی دادند هیچ کس در آنجا دفن شود، هیچ کس هم نمی توانست چنین اجازه ای بدهد، حتی کلیددار نجف. اگر علما و بزرگانی هم فوت می کردند، آنها را در مقابر اطراف صحن دفن می نمودند. اما به کسی اجازه نمی دادند که میت خود را در چنین جایی دفن کند، مگر با اجازۀ مستقیم خود رییس جمهور (عراق = حسن البكر). برای دفن ایشان، عده ای از افراد با رییس جمهور عراق تماس گرفتند. او هم برای حفظ ظاهر، چون به امام احترام می گذاشت، دستور داد ایشان را در آنجا دفن کنند.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n136256/

السيّد مصطفى الخميني
1349 ـ 1397
السيّد مصطفى بن روح الله بن مصطفى الموسوي الخميني
عالم فاضل محقق
ولد في قم شهر رجب سنة 1349 ونشأ بها على والده الزعيم المشهور. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على فضلاء المدرّسين ، والسطوح الفقهية والاُصولية على الشيخ مرتضى اليزدي الحائري والشيخ محمّد الصدوقي والسيّد محمّد باقر السلطاني وغيرهم ، ثمّ حضر الأبحاث العالية على والده والسيّد حسين البروجردي.
كان صريحاً شجاعاً مناصراً لوالده ضد الشاه المقبور ، فسجن وهجّر معه واستقر أخيراً في النجف ، واُشيع أنّ جواسيس الشاه دسوا إليه السم.
مؤلفاته : (1) تحرير العروة الوثقى. (2) تحريرات الاُصول 1 ـ 8.
(3) تحريرات الفقه 1 ـ 4. (4) تعليقات على الحكمة المتعالية. (5) ثلاث رسائل : ولاية الفقيه ، الفوائد والعوائد ، دروس الأعلام ونقدها. (6) مستند تحرير الوسيلة 1 ـ 2 وكلّها مطبوعة.
توفي بالنجف 9 ذي القعدة سنة 1397 ودفن بالصحن الشريف في حجرة جنب المئذنة الشمالية من جهة الكيشوانية.

Image
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

علامه حلی

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 6:58 am

علامه حلی:
حسن بن یوسف بن مطهّر حلّی (۶۴۸-۷۲۶ق) معروف به علامه حلّی،
تحت مناره شمالی (مناره سمت راست) مدفونند
او بیش از ۱۲۰ کتاب در رشته‌های مختلف علمی نگاشت

الشيخ العلاّمة الحلّي
648 ـ 726
الشيخ جمال الدين الحسن بن يوسف بن عليّ بن محمّد بن المطهر الأسدي الحلّي الشهير بـ (العلاّمة)
من مشاهير علماء الإمامية
ولد في الحلة 29 شهر رمضان سنة 648 ونشأ بها على والده العالم الكبير ، فقرأ عليه وعلى جملة من علماء عصره من الفريقين مختلف العلوم العقلية والنقلية حتى برع فيها جميعاً.
استقل بالتدريس فأخذ يحقق ويدقق ويستعرض الآراء ويشبعها بحثاً ومناقشة ، فأفاد منه العشرات بل المئات من طلاب العلوم من مختلف أصقاع الدنيا.
وانفرد بهذا اللقب العالمي (العلاّمة) منذ زمنه إلى يوم الناس هذا ، وصار زعيم الإمامية في عصره ، وقد كتبت عنه عشرات الدراسات والبحوث المنشورة.
مؤلفاته : (1) الإجازة الكبيرة. (2) إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان. (3) الأسرار الخفية في العلوم العقلية. (4) الألفين الفارق بين الصدق والمين في الإمامة. (5) تبصرة المتعلمين في أحكام الدين. (6) تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية. (7) تذكرة الفقهاء. (8) تهذيب طريق الوصول إلى علم الأُصول. (9) خلاصة الأقوال في علم الرجال. (10) قواعد الأحكام في مسائل الحلال والحرام. (11) كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد. (12) مباديء الوصول إلى علم الأُصول. (13) مختلف الشيعة في أحكام الشريعة. (14) منتهى المطلب في تحقيق المذهب. (15) نهج المسترشدين في أُصول الدين وغيرها ممّا هو مطبوع.
توفي في الحلة 21 محرم سنة 726 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف تحت المنارة الشمالية على يمين الداخل إلى الحرم المطهر من الباب الصغير وقبره ظاهر يزار إلى اليوم.

از تشرفات علامه حلی:
مرحوم تنکابنی از آخوند ملاصفر علی لاهیجانی نقل کرده است که گفت: استادم سیّد محمد مجاهد، صاحب کتاب المناهل فی الفقه، فرزند سیّد علی طباطبایی، مؤلف کتاب ریاض، به من گفت: در حاشیه ی کتاب تهذیب الأحکام شیخ طوسی(ره)، نوشته ای را که به خط علامه حلّی(ره) بود، مشاهده کرد که در کنار حدیثی نوشته بود:
(این حدیثی است که در راه حلّه به کربلا، حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آدرس آن را به من داد.)

مرحوم تنکابنی(ره) با سندی آورده است؛ علامه حلّی گفت: در شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین(علیه السلام) به سوی کربلا حرکت کردم. در حالی که تنها و سوار بر الاغ بودم و تازیانه ای برای راندن مرکب در دست داشتم.
در بین راه عربی پیاده همراه من به راه افتاد و با من هم صحبت شد. کم کم فهمیدم شخص دانشمندی است، وارد مسایل علمی شدیم و برخی از مشکلات علمی را که داشتم از او پرسیدم و پاسخ مناسب داد، تا اینکه در موضوعی سخن به میان آمد و آن عرب فتوایی داد و من منکر شدم و گفتم: این فتوا پشتوانه ی روایتی ندارد و حدیثی بر طبق آن نداریم.

آن مرد عرب گفت:
(در این موضوع شیخ طوسی در تهذیب حدیثی را آورده است. شما از اول تهذیب، فلان مقدار صفحه بزن در سطر فلان حدیث را خواهی یافت.)
متحّیر شدم که این شخص کیست؟. که این همه آمادگی علمی دارد؟. در این حال به فکرم رسید که از او بپرسم؛ آیا این امکان وجود دارد که انسان حضرت صاحب الزّمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند؟.

در اینجا از شدّت لرزشی که بدنم را فراگرفت، تازیانه از دستم افتاد و آن بزرگوار خم شد و تازیانه را از زمین گرفت و در دستم گذاشت و فرمود:
(چگونه صاحب الزّمان را نمی توانی ببینی، در حالی که اکنون دست او در دست توست.)

مرحوم علامه حلی(ره) پس از شنیدن این سخن، بی اختیار خود را از روی چهارپایی که سوار بود، بر زمین انداخت تا پای امام را ببوسد، امّا از شدت شوق، بی هوش بر زمین افتاد. پس از آن که به هوش آمد، کسی را ندید.
پس از بازگشت، به کتاب تهذیب مراجعه کرد و حدیث را پیدا کرد و در حاشیه ی کتاب، در کنار حدیث نوشت: این حدیثی است که مولایم حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خبر وجود این حدیث را در این کتاب به من داد.
نهج الحیاط/ج۱۵/ص۲۸۸
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله مقدس اردبیلی

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 7:05 am

مقدس اردبیلی:
احمد بن محمد اردبیلی نجفی، معروف به «مقدس اردبیلی و محقق اردبیلی»
از مدفونین در صحن پایین پای مبارک در زیر مناره سمت چپ (مناره جنوبی)
از اصحاب استجاره و از مرتبطین با ناحیه مقدسه بودند

الشيخ أحمد الأردبيلي
... ـ 992
الشيخ أحمد بن محمّد الأردبيلي الشهير بـ (المقدّس)
فقيه أُصولي محقق
ولد في أردبيل ، ومنها هاجر إلى النجف وقرأ على لفيف من المدرسين ، حتى اشتهر أمره وعلا صيته وصار فقيه الإمامية في عصره.
له المكانة العالية في العلوم الإسلامية ، عرف بتحقيقاته القيمة وآرائه السديدة ، فتهافت عليه طلاب العلم الشريف من كلّ حدب وصوب ، فبرز ورأس في النجف مدّة طويلة.
وكان معروفاً بالزهد والورع والعبادة ، وله كرامات مشهورة.
مؤلفاته : (1) استيناس المعنوية في علم الكلام ـ خ ـ. (2) حاشية الشرح الجديد للتجريد ـ خ ـ. (3) الخراجية ـ ط ـ. (4) زبدة البيان في أحكام القرآن ـ ط ـ. (5) مجمع الفائدة والبرهان في شرح إرشاد الأذهان للعلاّمة الحلّي ـ ط ـ. (6) مناسك الحجّ ـ خ ـ فارسي وغيرها.
توفي بالنجف شهر صفر سنة 992 ودفن بالصحن الشريف في الحجرة الملاصقة للمأذنة الجنوبية.

از کتاب منتهی الآمال ج 2 - باب چهاردهم- فصل پنجم
گفت و گوى مقدس اردبیلى با امام زمان علیه السلام
حکایت چـهاردهم ـ قصه ملاقات مقدس اردبیلى است آن حضرت را:
سید محدث جزایرى سید نعمة الله در (انوار النعمانیه) فرموده که خبر داد مرا اوثق مشایخ من در علم و عمل که از براى مولاى اردبیلى رحمه الله تلمیذى بود از اهل تفرش که نام او میر علام بود و در نهایت فضل و ورع بود و او نقل کرد که مرا حجره اى بود در مدرسه اى که محیط است به قبه شریفه پس اتفاق افتاد که من از مطالعه خود فارغ شدم و بسیارى از شب گذشته بود پـس بیرون آمدم از حجره و نظر مى کردم در اطراف حضرت شریفه و آن شب سخت تاریک بود پـیش مردى را دیدم که رو به حضرت شریفه کرده مى آید پس گفتم شاید این دزد است آمده که بدزدد چـیزى از قندیلها را
پـس از منزل خود به زیر آمدم و رفتم به نزدیکى او و او مرا نمى دید پس رفت به نزدیکى در حرم مطهر و ایستاد پس دیدم قفل را که افتاد و باز شد براى او و در دوم و سوم به همین ترتیب و مشرف شد به قبر شریف پس سلام کرد و از جانب قبر مطهر رد شد سلام بر او پـس شناختم آواز او را که سخن مى گفت با امام علیه السلام در مساءله علمیه آنگاه بیرون رفت از بلد و متوجه شد به سوى مسجد کوفه پس من از عقب او رفتم و او مرا نمى دید پس چون رسید به محراب مسجدى که امیرالمؤمنین در آن محراب شهید شده بود، شنیدم او را که سخن مى گوید با شخصى دیگر در همان مساءله پس برگشت و من از عقب او برگشتم و او مرا نمى دید.
پس چون رسید به دروازه ولایت صبح روشن شده بود پس خویش را بر او ظاهر کردم و گـفتم یا مولانا من بودم با تو از اول تا آخر پـس مرا آگـاه کن که شخص اول کى بود که در قبه شریفه با او سخن مى گـفتى و شخص دوم کى بود که با او سخن مى گفتى در کوفه؟

پس عهدها گرفت از من که خبر ندهم به سر او تا آنکه وفات کند، پس به من فرمود: اى فرزند من! مشتبه مى شود بر من بعضى از مسایل پس بسا هست بیرون مى روم در شب نزد قبر امیرالمؤمنین على علیه السلامو در آن مساءله با آن جناب تکلم مى نمایم و جواب مى شنوم و در این شب حواله فرمود مرا به سوى حضرت صاحب الزمان علیه السلام و فرمود که فرزندم مهدى علیه السلام امشب در مسجد کوفه است پس برو به نزد او و این مساءله را از او سؤالکن و این شخص مهدى علیه السلان بود.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

عضد الدولة از پادشاهان آل بویه

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 7:13 am

پادشاهان آل بویه
در صحن و رواق پایین پای مبارک چند تن از پادشاهان آل بویه دفن هستند
که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند و در عمران مشاهد و ترویج مذهب تشیع خدمات انجام دادند

فنا خسروعضد الدولة البويهي
324 ـ 372
أبو شجاع فناخسرو بن الحسن بن بويه البويهي الديلمي المعروف بـ (عضد الدولة)
ملك عالم شاعر
ولد بأصفهان 5 ذي القعدة سنة 324 ونشأ بها على والده ركن الدولة المعروف.
تولى ملك فارس ثمّ ملك الموصل وبلاد الجزيرة ، وخطب له على المنابر ، ودعي له بعد الخليفة.
وكان ملكاً شجاعاً كريماً ، شديد الهيبة ، وأديباً عالماً بالعربية ، وشاعراً نقّاداً.
عمّر المشهد العلوي الشريف ، وقوى أمر الشيعة بسلطنته ، وله مبرات وخيرات كثيرة أتى على ذكرها كلّ من أرخ له.
مدحه شعراء عصره ، وصنّف له العلماء الكتب النفيسة.
توفي في بغداد 8 شوال سنة 372 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في الرواق عند رجلي الإمام عليه‌السلام.

(العمارة الثالثة)
وهي من أجمل العمارات وأحسن ما وصل إليه فن الهندسة في ذلك العصر.
قام ببنائها (عضد الدولة البويهي ت 372 هـ) سنة 367 هـ ، فقد بذل عليها الأموال الكثيرة ، وجلب لها أمهر الفعلة والمهندسين مدّة سنة كاملة ، وكان يشرف على البناء بنفسه ، حتّى أتم العمل بها ، ووزّع الأموال الطائلة على سكان النجف (3).
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

آیت الله سید محمد رضوی کشمیری

پستتوسط najm111 » پنج شنبه ژانويه 12, 2023 7:17 am

آیت الله سید محمد رضوی کشمیری
از اولیای الهی و اخیار معروف به سیدالاوتاد (1312- 1392 ه. ق )؛
مدفون در صحن بین ایوان طلا و باب سوق گبیر (باب الساعة)

پسر آیت الله سید مرتضی کشمیری بودند.
در دوره تحصیل همدرس مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوئی بودند
از اصحاب استجاره (کتاب اصجاب استجاره صفحه 188)

السيّد محمّد الكشميري
1312 ـ 1392
السيّد محمّد بن مرتضى بن مهدي بن محمّد الرضوي الكشميري
عالم واعظ شاعر
ولد في النجف 27 ذي الحجة سنة 1312 ونشأ بها على والده العالم الأخلاقي. قرأ المقدّمات الأدبية والشرعية على الشيخ عبدالحسين شرع الإسلام ، والسطوح الفقهية والاُصولية على خاله السيّد محمّد رضا الشاه عبدالعظيمي ولازمه.
كان على جانب عظيم من الزهد والتقوى ، شاعراً مكثراً له أراجيز طويلة في العقائد والأخلاق ، سافر إلى الهند وباكستان عدة مرات للوعظ والإرشاد يقضي هناك السنين الطوال.
مؤلفاته : (1) حصى النجف ـ شعر عربي ـ خ. (2) خطرات الجنان في سفر ـ خراسان ـ ط ـ. (3) ريگستان نجف ـ شعر فارسي ـ ط. (4) المعارف المرتضوية
في حياة والده ـ خ ـ. (5) الناصح واللائم منتخب من الصادح والباغم ـ خ ـ وغيرها.
توفي في كراچي ـ باكستان ـ 4 ذي الحجة سنة 1392 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف بين إيوان الذهب وباب السوق الكبير.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am

سید بن طاووس و آل طاووس در رواق پایین پا

پستتوسط najm111 » يکشنبه ژانويه 15, 2023 4:05 am

السيّد عليّ ابن طاووس الأوّل
589 ـ 664
السيّد رضي الدين عليّ بن موسى بن جعفر ابن طاووس الحسني الحلّي
عالم زاهد نقيب
ولد في الحلة 15 محرم سنة 589 ونشأ بها على والده العالم المحدِّث وجده من قبل أُمه الشيخ الزاهد ورّام الحلّي فوجّهاه التوجيه الحسن وغذياه العلم كما نصّ على ذلك في مؤلفاته.
تلمذ على علماء الحلة مدّة طويلة أمثال الشيخ نجيب الدين محمّد ابن نما والسيّد صفي الدين محمّد بن معد الحلّي والشيخ سالم بن محفوظ وغيرهم كثير.
نزل بغداد خمس عشرة سنة ، وكلّف أن يكون نقيباً للطالبيين فتولاّها ثلاث سنوات ثمّ تركها وعاد إلى الحلة ، ثمّ جاور النجف ، ثمّ رجع إلى بغداد عاكفاً على التأليف والعبادة.
كان عالماً جليلا من وجوه الطائفة ، زاهداً ورعاً من أصحاب الكرامات ، تقدمت له الدنيا فرفضها ولم يفت في حياته إلاّ فتوىً واحدة يوم طلب (هولاكو) من علماء العراق كافة الجواب على سؤال : (أيهما أفضل الحاكم العادل الكافر أم الحاكم الظالم المسلم).
فأحجم الجمع عن الإفتاء بذلك ، فحينئذ أجاب السيّد المترجم بتوقيعه على السؤال : (الحاكم العادل الكافر أفضل من الحاكم المسلم الظالم) ، فوقّع بقية العلماء على ذلك.
مؤلفاته : أكثر كتبه تدور في فلك الأخلاق والزهد والدفاع عن المذهب وكيفية الزيارة والدعاء وإليك ما طبع منها :
(1) الإجازات لكشف المفازات. (2) إقبال الأعمال. (3) الأمان من أخطار الأسفار والأزمان. (4) جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع. (5) سعد السعود في علوم القرآن. (6) الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف. (7) الطرف من الأنباء والمناقب. (8) فرج المهموم في علماء النجوم. (9) فلاح السائل. (10) كشف المحجة لثمرة المهجة. (11) المجتنى من الدعاء المجتبى. (12) محاسبة النفس. (13) مصباح الزائر. (14) الملاحم والفتن. (15) الملهوف على قتلى الطفوف. (16) مهج الدعوات. (17 ـ اليقين في إمرة أميرالمؤمنين عليه‌السلام.
توفي في بغداد 5 ذي القعدة سنة 664 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في الرواق المطهر مع أبيه عند رجلي الإمام.

الشيخ ورّام الحلّي
... ـ 605
الشيخ ورّام بن أبي فراس بن ورّام المالكي الحلّي
عالم زاهد عابد
ولد في الحلة ونشأ بها. تلمذ على لفيف من علمائها أمثال الشيخ محمود الحمصي وغيره.
وكان من عباد الله الصلحاء ، عالماً فقيهاً تروى له الكرامات ، وأينما يرد ذكره يرد بالاحترام والتجليل ، وهو جدّ السيّد عليّ ابن طاووس لاُمّه.
قال ابن الساعي : كان أوّلا جندياً على طريقة سوية ، فهداه الله تعالى إلى التوبة والإنابة ، فترك جميع ما كان فيه ولزم باب الله عز وجل وانعكف على الخير والعبادة ، وقراءة القرآن المجيد ومداومة الصوم وكثرة الصلاة نافلة ، فعظم في أعين الناس وصار تقصده الأكابر للتبرّك به.
مؤلفاته : تنبيه الخواطر ونزهة النواظر ـ مجموعة ورّام ـ ط.
توفي في الحلة يوم الجمعة 2 محرم سنة 605 ونقل إلى النجف ودفن بالصحن الشريف في البهو المطهّر.
najm111
Site Admin
 
پست ها : 2067
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:09 am


بازگشت به وادی السلام


Aelaa.Net