آلودگی سیاسی

مدير انجمن: najm134

آلودگی سیاسی

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آگوست 31, 2015 5:51 pm

.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خواهندگان داعش در ايران

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آگوست 31, 2015 5:57 pm


در كشور ايران نيز اخيراً افرادي پيدا شده اند كه
منافع شخصي خود و منافع ملي ايران را در قالب حمايت و به رسميت شناختن داعش تنظيم كرده اند.

اين افراد كه به جرأت مي توان آنها را خواهندگان و طالبان ايراني داعش نام نهاد،
با اين استدلال كه مانيفيست داعش مبارزه با آمريكاست،!!!
رهبر داعش حامي روش هاي مسالمت آميز براي حل منازعات فرقه اي است!!!!
و بر اساس پيش بيني هاي مطالعاتي داعش قدرتمند باقي خواهد ماند،!!!!
مي گويند داعش نيروي زيادي دارد و ايران مي تواند از اين نيرو براي كناره گيري از كارهاي وحشيانه آنها استفاده كند!!!!!
و به تدريج با مذاكره و گفت و گو ،فهم درستي از جهاد و مذاكره را به آنها بدهد.!!!!!

اين خواهندگان داعش در ايران
همچنين استدلال مي كنند كه نمي توان قدرت داعش را انكار كرد؛
پس ايران علاوه بر اينكه بايد تلاش كند از دفع آنها جلوگيري كند،
بايد گفت و گو با آنها را به عنوان يك استراتژي صحيح براي خود انتخاب كند تا داعش را قانع كند دست از كارهاي غيرانساني بردارد و نيرويش را براي مبارزه با غرب و اشغالگران صرف كند.

نوشته حاضر با پذيرش اين حقيقت كه ریشه بزرگترین مصیبت فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی در این حقیقت است که تاریخ و سیاست تا حدود زيادي دستمایه تحليل هاي آبكي شده است، خطرناك بودن اينگونه تحليل ها و بازيچه قرار دادن سياست و تاريخ را براي امنيت ملي اعلام مي دارد.

همچنين بيان مي دارد،نه تنها این گونه ابراز عقيده ها می توانند برای امنیت، منافع و حيثيت ملی زیانبار باشند، بلکه آشکارا حکایت از ناآگاهی گویندگان آن نسبت به اصول روابط بین الملل دارد و بدون شك اينگونه تاخت و تازهاي ناشيانه منجر به بروز مشكلات فراوان ملی در روابط خارجی مي شود و دشمنان ايران را در پيشبرد تبليغات ايران هراسي و ايران ستيزي ياري خواهد كرد.
نقل از تابناك
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ايجاد تغيير سياسي با مواد مخدر!

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه آگوست 31, 2015 6:41 pm

مواد مخدري كه براى اشوبهاي اوكراين عليه روسيه و انقلابهاى عربي تونس مصر ليبي و نيزتهييج افراد داعش بكار رفته است، و افراد را جسور و بيباك و خشن و بي رحم مى كند

Image

گروه بین‌الملل مشرق - گروه‌های تروریستی داعش بدون هیچگونه رحم و با خونسردی کامل مردم بیگناه را به روش‌های مختلف و به دور از انسانیت مورد تجاوز و قتل قرار می‌دهند. بسیاری از مردم در مورد بی رحمی و خشن بودن نیروهای تروریستی داعش در تعجب هستند، که چگونه ذره ای از انسانیت در رفتاری آن‌ها احساس نمی‌شود.

برخی از پاسخ ها در مورد این موضوع به تازگی در روزنامه‌های بلغارستان به نقل از مجله هفتگی "لوكورييه انترناسيونال" فرانسه بیان شده است. این مجله تأکید کرده است، که داعش از مواد مخدری به نام "كابتاگون" استفاده می‌کند. این ماده در سال 1986 مورد تحریم بین‌المللی قرار گرفته بود.

این مواد مخدر در آزمایشگاه‌های مخصوص ناتو در کشور بلغارستان تولید می‌شود و از آن به عنوان "معجون محرمانه داعش" نیز یاد می‌شود.

در ادامه این مجله گفته شده است که نیروهای تروریستی داعش با استفاده از مواد مخدر "کابتاگون" زمانی که تحت تأثیر این مواد قرار می‌گیرند، از قدرت بدنی بالایی برخوردار می‌شوند و تمام احساسات ترس و درد از آن‌ها گرفته می‌شود به اضافه این‌که آن‌ها را بی‌رحم و خشن می‌سازد، حتی این مواد میل جنسی افراد را افزایش می‌دهد. این موضوع خودش به تنهایی می‌تواند سلاحی مرگباری باشد،که داعش از آن استفاده می‌کند.

در نتیجه این افراد به ماشین آلات کشتن تبدیل می‌شوند که از هیچگونه احساس و انسانیت بویی نبرده اند. تعدادی از اسیر شدگان به دست داعش که به گونه‌ای از دست گروهای تروریستی رها یافته بودند، شاهد این بودند که نیروهای تروریستی داعش در حالت عادی خود قرار نداشتند و تحت تأثیر مواد مخدر بودند.

وزارت دفاع بلغارستان وجود هرگونه آزمایشگاههای متعلق به ناتو را در کشور خود نفی کرده است. اما مجله فرانسوی "لوكورييه انترناسيونال" تأکید کرد که آمارهای به دست آمده از این مواد مخدر از سوی چندین روزنامه بلغاری افشا شده است و همچنین خبرگزاری "ریا نووستی" روسیه و خبرگزاری "بارنسا لاتین" کوبا ونیز سایت خبری "تو نیزیه نو میریک" تونس اخبار مرتبط با این موضوع را انتشار داده‌اند.

Image

در عوض خبرگزاری "ريا نوفوستي" روسیه افزود که این مواد مخدر تحریم شده در طول موج انقلاب‌های عربی در مصر، تونس و لیبی مورد استفاده قرار گرفته است. این خبرگزاری نیز اعلام کرد که در تجمعات شهر "کی‌یف" روسیه که در برابر نفوذ روسیه به اوکراین تشکیل شده بود، این مواد میان تجمع کنندگان پخش و مورد استفاده قرار گرفته است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

رفتار داعشی از اشرف پهلوی

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه فبريه 03, 2016 4:20 pm

رفتار داعشی از اشرف پهلوی

داعش زنده زنده سوزاندن دشمنان را از اشرف پهلوی آموخت؟

اشرف پهلوی خواهر دوقلوی محمدرضا شاه کسی بود که برای نخستین بار در تاریخ معاصر این سرزمین دستور داد بر روی یک انسان زنده بنزین بریزند و آتش بزنند . . . . لکه ننگ قتل فجیع کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش به جرم انتقاد از شاه و طرفداری از مشروطیت تا ابد با نام اشرف پهلوی همراه خواهد بود . . .

» غروب روز ۲۳ اسفند ۱۳۳۲ در ميدان پادگان لشگر دو زرهی که اسارتگاه دکتر مصدق، دکتر فاطمی، کریمپور شيرازی و بقيه قربانيان کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ بود، مراسم چهارشنبه سوری شاهانه، که هم زمان با تولد رضاخان میرپنج شده بود با شرکت اشرف پهلوی (پرنسس مرگ ) و عليرضا پهلوی ( که مثل خواهرش اشرف در قساوت مشهور بود) انجام گرفت.
اينان کريمپور را از زندان بيرون کشيدند، به دستور اشرف پيکرش را آلوده به نفت کردند

مدتی او را به توهين و تمسخر گرفتند.

پالانی بر کول وی نهادند و دستور دادند با چهاردست و پا راه برود.

با افروختن آتش، جشن منحوسشان را آغاز کردند.

زندانی به هر سو می دويد و فرياد می زد! شعلهء آتش همهء بدن او را فرا گرفته بود و تماشاگران قهقهه سر داده بودند.

فردای آن روز او را در حالی که ديگر اميدی به زنده ماندنش نبود، به بيمارستان ارتش منتقل کردند.

در آنجا، تمام توان خود را در گلو جمع کرد و فرياد زد : والاحضرت اشرف مرا کشت! اما دکتر ايادی ـ پزشک مخصوص ـ با تمسخر گفت: ديوانه است، هذيان می گويد.

فردای آن شب، از افراد بيرون زندان کسی ندانست که آن شب، در زندان لشگر دو زرهی چه گذشته است. تنها همين را فهميدند که روزنامه های تهران خبر از آتش گرفتن کريمپور شيرازی دادند.»


بابک آزاد - 8 ژانویه 2016
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

وضعیت کشور آمریکا در سال 2016

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه آپريل 13, 2016 11:24 am

وضعیت کشور آمریکا در سال 2016



وضعیت کشور آمریکا در سال 2016 – اوباما: مبارزۀ من
Discours 2016 sur l’état de l’Union
Obama : Mon combat
par Thierry Meyssan
تی یری میسان، ترجمه: حمید محوی

از دوران جنگ های ایران و یونان که به پیروزی یونانیان در مقابل سپاهی انجامید که از دیدگاه نفرات و تجهیزات بیست برابر آنها بود به فرماندهی امپراتورهائی مانند داریوش و خشایارشاه، تا شکست ارتش دفاعی اسرائیل (صاهال) پیشرفته ترین ارتش دنیا به پشتیبانی لوژیستیک ایالات متحده نیرومندترین در جهان، در رویاروئی علیه تعدادی از مبارزان مقاومت حزب الله به پشتیبانی سوریه و ایران، تمام این موارد به ما نشان می دهد که خواست و شهامت مردان بر عظیم ترین بودجه ها غلبه می کند…

اگر سوپر ثروتمندان ثروتمندتر شده اند، آمریکائی ها عموماً در فقر بیشتری سقوط کرده اند. نابرابری به شکلی است که تنها %3 جمعیت بیش از نیمی از کل ثروت را در اختیار دارند، و %7 یک چهارم باقی مانده، و %90 آخرین ربع را در اختیار دارد. در دوران بحران 09-2008، %90 مردم به همان حدی بازگشتند که در سال 1986 در اختیار داشتند،

در همین دوران چینی ها ثروتشان را چندین برابر افزایش دادند… با نفی نظریه پردازانی که از سقوط اقتصادی حرف می زنند، رئیس جمهور اوباما به موضوع مرکزی خود پرداخت یعنی موضوع برتری نظامی ایالات متحده بر تمام جهان. اگر اشتباه نگفته باشم، پس از آدولف هیتلر و توجو هیدکی نخستین بار است که چنین موضوعی در گفتار یک رئیس جمهور مطرح می گردد…

چالش واشنگتن برای زندگی، آزادی و خوشبختی نیست، بلکه بر اساس آنچه در اعلامیۀ استقلال نوشته شده، برتری بر دیگران است…اوباما کشورهای دیگری را در مقایسه با کشور خودش بی ارزش معرفی کرد در مورد سازمان ملل متحد اظهار نارضایتی نمود زیرا نمی تواند خودش را تطبیق دهد، ولی مشخص نکرد که سازمان ملل متحد با چه چیزی باید خودش را تطبیق دهد. مطمئناً اشارۀ او به سازمان ملل متحدی بود که به مدیریت بان کی-مون .و جفری فلتمن نه تنها به نفع صلح کاری از پیش نبرده اند بلکه جنگی را سازماندهی کردند که از سال 2012 در سوریه مشاهده می کنیم. در نتیجه، تعدادی از کشورها در جستجوی بنیانگذاری مؤسسات آلترناتیو دیگری هستند.

از این پس، بریکس نظام بانکی آلترناتیو خود را در حاشیۀ صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ایجاد کرده است. یکی پس از دیگری، تمام مؤسساتی که واشنگتن بنیانگذاری کرده توسط رقبای جدید از دور خارج می شود.


Image

آخرین سخنرانی سنتی سالانۀ دربارۀ وضعیت کشور برای رئیس جمهور اوباما فرصتی بود تا مزیت‌های کشورش را بر شمارد و دربارۀ آن مدیحه سرائی کند و بگوید که ایالات متحده در تمام زمینه‌ها بهترین در سرتاسر کرۀ زمین است. متأسفانه هنر بیان او در وصف شکوه آمریکا به دلیل و برهان های متقاعد کننده ای تکیه نداشت. به همین علت حتی نطق شکوهمند او نمی‌توانست واقعیت زوال یابندۀ ایالات متحده را پنهان کند، و رقبای جمهوری خواه او نیز روی همین موضوع پافشاری کردند و آن را به عنوان مضمون اردوی تبلیغاتی خودشان برگزیدند.

شبکۀ ولتر | دمشق (سوریه)|18 ژانویه 2016

Image

آخرین سخنرانی دربارۀ وضعیت کشور آمریکا، که در 13 ژانویه توسط رئیس جمهور اوباما برگزار شد، پیش از همه برای منعکس ساختن زندگینامۀ خودش در تخیلات هم میهنانش در نظر گرفته شده بود (1). خارج از چند اشاره به خطر اغراق گویی های نامزد جمهوری خواه دونالد ترامپ، نطق او وصف طولانی و شکوهمندی بود دربارۀ برتری کشورش و با پیشنهادی برای اصلاح زندگی سیاسی به پایان رسید که به همان اندازه ضروری بنظر می رسید که از واقعیت عملی به دور بود.

«نیرومندترین اقتصاد جهان»
بارک اوباما با این جمله آغاز کرد که : « امروز ایالات متحدۀ آمریکا نیرومندترین و با ثبات ترین اقتصاد جهان است »(2).

ولی آنچه را که نگفت، این بود که اگر به صندوق بین‌المللی پول باور داشته باشیم، ایالات متحده البته مهمترین تولید ناخالص داخلی اسمی را داشته است، ولی اگر تولید ناخالص داخلی را در مقیاس برابری قدرت خرید در نظر بگیریم در این صورت مقام دوم را احراز خواهد کرد، به این معنا که از شمردن دلار دست بکشیم و آنچه را که قابل مقایسه است مقایسه کنیم. عملاً، نخستین قدرت اقتصادی جهان، از این پس ایالات متحده نیست، بلکه چین مقام نخست را احراز کرده است.

رئیس جمهور علاوه بر نفی چنین واقعیتی اظهار داشت که با وجود این برای تقسیم عادلانه تر ثروت هنوز خیلی کارها برجا مانده است. ذخیرۀ فدرال (رزرو فدرال نام رسمی بانک مرکزی ایالات متحدۀ آمریکا) یعنی کنسرسیوم بانک های خصوصی که مدیریت دلار را به عهده دارد، در بررسی هایش مشاهده کرده است که میانگین درآمد%5 کاهش داشته است. به عبارت دیگر، اگر سوپر ثروتمندان ثروتمندتر شده اند، آمریکائی ها عموماً در فقر بیشتری سقوط کرده اند. نابرابری به شکلی است که تنها %3 جمعیت بیش از نیمی از کل ثروت را در اختیار دارند، و %7 یک چهارم باقی مانده، و %90 آخرین ربع را در اختیار دارد. در دوران بحران 09-2008، %90 مردم به همان حدی بازگشتند که در سال 1986 در اختیار داشتند، در همین دوران چینی ها ثروتشان را چندین برابر افزایش دادند.

برای تأیید سلامتی صنایع، رئیس جمهور روی صنعت اتومبیل تأکید داشت که امسال در بهترین وضعیت بوده است. با وجود این، علاوه بر اینکه از ارقام اطلاع دقیقی نداریم، اگر به داده‌های قابل دسترسی مراجعه کنیم، می‌بینیم که نخستین تولید کننده در سطح جهانی نه ایالات متحده بلکه ژاپن بوده است. چه از دیدگاه شمار اتومبیل های فروخته شده یا به ویژه از دیدگاه سود و درآمد، دورادور تویوتا مقام اول را احراز کرده است. در واقع، اصل درآمدهای ایالات متحده به آنچه تولید می‌کنند بستگی ندارد، بلکه از حق امتیازاتی منشأ می‌گیرد که خریداری کرده است. در نتیجه، این درآمدهائی که در حال حاضر در سازمان تجارت جهانی رایج است و همه آن را قانونی می دانند، گرچه پیش از این چنین حق امتیازی وجود نداشت و در آینده نیز ممکن است وجود نداشته باشد.
پس از آنکه برخی دلیل و برهان های جنبش اشغال وال استریت را به حساب خودش گذاشت، رئیس جمهور کوچکترین اقدام اصلاحی برای رفع این نابرابری‌ها را پیشنهاد نکرد، ولی برای پانسمان برخی جراحات کمک‌های متنوعی را پیشبینی کرد. سپس، ناگهان به موضوع دیگری پرداخت و طرح مبارزه علیه سرطان را یاد آور شد و اظهار داشت که از گردهمآئی ایالات متحده پیرامون موضوع وضعیت آب و هوا پشتیبانی می کند.

با نفی نظریه پردازانی که از سقوط اقتصادی حرف می زنند، رئیس جمهور اوباما به موضوع مرکزی خود پرداخت یعنی موضوع برتری نظامی ایالات متحده بر تمام جهان. اگر اشتباه نگفته باشم، پس از آدولف هیتلر و توجو هیدکی نخستین بار است که چنین موضوعی در گفتار یک رئیس جمهور مطرح می گردد.

نیرومندترین ارتش جهان
« به شما گفته‌اند که دشمنان قوی‌تر شده‌اند و آمریکا ضعیف‌تر شده است. اجازه دهید چیزی به شما بگویم. ایالات متحدۀ آمریکا نیرومندترین ملت جهان است. همین و بس. (حضار دست می زنند) همین و بس. هیچ‌کس به آمریکا نزدیک نمی شود. هیچ‌کس به آمریکا نزدیک نمی‌شود. (حضار دست می زنند). هیچ‌کس به آمریکا نزدیک نمی شود. ما برای نظامیانمان بیش از مجموع هشت کشور بعدی خرج می کنیم. یگان های ما بهترین نیروی رزمی تاریخ جهان را به وجود آورده اند. (حضار دست می زنند). هیچ ملتی شهامت حملۀ مستقیم به ما و یا هم پیمانان ما را ندارد، زیرا می‌دانند که چنین راهی به ویرانی آنها خواهد انجامید. بررسی ها نشان می‌دهد که وقتی من برای ریاست جمهوری برگزیده شدم وضعیت ما در جهان بالاترین بوده است، و در مورد مسائل مهم بین المللی، برای حل مسأله هیچ‌کس به پکن و یا مسکو نگاه نمی کند. ما را فرا می‌خوانند (حضار دست می زنند) »(3).

_ نخستین نکته در سخنرانی برندۀ جایزۀ نوبل صلح در این نکته است که در پی برشمردن شکوهمندی های ارتش کشورش در دفاع از میهن نبود، بلکه می خواست بگوید که برتری نظامی کشورش به اندازه‌ای است که تمام جهان به واشنگتن نگاه می کنند. به عبارت دیگر، او بر این باور است که اقتدار کشورش نه از توانمندی‌های آن بلکه تنها از ترس و وحشتی منشأ می گیرد که ایجاد کرده است.

_ نکتۀ دوم مرتبط است به میزان برتری و بررسی هائی که در زمان گزینش او برای ریاست جمهوری بالاترین وضعیت را برای کشور اعلان کرده بوده اند، البته بی آنکه نامی از نویسندگان برده شود. مشخصاً، این دلیل و برهان اجازه نمی دهد که اقتدار طبیعی کشور او را ارزیابی کنیم، بلکه تسلط آمریکا را بر کشورهای دیگر را نشان می دهد. بی گمان این موضوع را باید به عنوان یکی از خصوصیات تفکر سیاسی ایالات متحده تلقی کنیم. چالش واشنگتن برای زندگی، آزادی و خوشبختی نیست، بلکه بر اساس آنچه در اعلامیۀ استقلال نوشته شده، برتری بر دیگران است.
پل ولفوویچ Paul Wolfowitz در گزارش مشهورش در سال 1991 در بارۀ اهداف استراتژیک ایالات متحده در جهان بدون اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی حفظ برتری کنونی بود، به انضمام تضعیف هم پیمانان، به ویژه تضعیف اروپا حتی اگر به تضعیف خود ایالات متحده بیانجامد. به همین علت امروز نقش ارتش ایالات متحده دفاع از منافع مردم آمریکا نیست بلکه جلوگیری از ملت های دیگر در پیشرفت و سبقت گرفتن از ایالات متحدۀ آمریکا است. این موضوع در خاورمیانه کاملاً آشکار است، ولی این موضوع در رابطه با بقیۀ کشورهای جهان نیز به همین شکل مطرح می باشد.

_ نکتۀ سوم، مثل اغلب شهروندان آمریکائی، بارک اوباما فکر می کند که می تواند همه چیز را با پول خریداری کند. کمی پیشتر اعلان کرده بود که سرمایه گذاری مالی و دولتی در پژوهش برای درمان بیماری سرطان می تواند این بیماری را ریشه کن کند. گوئی با ریختن دلار می توانیم جرقۀ ژنی را نزد پژوهشگران تحریک کنیم. در مورد ارتش ایالات متحده، می گوید که بودجۀ آنها بی هیچ ابهامی به ایجاد نیرومندترین ارتش ها انجامیده است. بر این اساس او نخستین فرماندۀ کل قوا می باشد که ارزش و شهامت سربازان را با دلار می سنجد. از دوران جنگ های ایران و یونان که به پیروزی یونانیان در مقابل سپاهی انجامید که از دیدگاه نفرات و تجهیزات بیست برابر آنها بود به فرماندهی امپراتورهائی مانند داریوش و خشایارشاه، تا شکست ارتش دفاعی اسرائیل (صاهال) پیشرفته ترین ارتش دنیا به پشتیبانی لوژیستیک ایالات متحده نیرومندترین در جهان، در رویاروئی علیه تعدادی از مبارزان مقاومت حزب الله به پشتیبانی سوریه و ایران، تمام این موارد به ما نشان می دهد که خواست و شهامت مردان بر عظیم ترین بودجه ها غلبه می کند.

_ نکتۀ چهارم، سخنرانی بارک اوباما در اشاره به روسیه و چین به سختی می تواند نگرانی اش را در رابطه با گسترش صنایع نظامی این کشورها پنهان کند. امروز هر کسی می تواند در کالینینگراد، در دریای سیاه و در سوریه ببیند که تکنولوژی روسی نیروهای ناتو را به حاشیه کشانده است. در صورت جنگ کلاسیک در رویاروئی با ناتو، هیچ تردیدی وجود ندارد که روسیه به سرعت پیروز خواهد شد. از نفس افتادن صنایع ایالات متحده به ویژه در زمینۀ هواپیمائی قابل مشاهده است. نزدیک 20 سال است که پنتاگون قول ساخت اف 35 را داده است. اف 35 یک هواپیمای چند منظوره خواهد بود که باید جایگزین تمام هواپیماهای جنگی کنونی شود. ولی نه تنها از مرحلۀ تکوینی بسیار دور است، بلکه در این مدتی که مهندسین ایالات متحده برای چندمین بار در طراحی آن تجدید نظر می کردند، روسیه سوخو 35 خود را با توان مانور بی بدیل تولید کرد، و چین نیز چنگدو جی 10 بی را ساخت که از تمام هواپیماهای رادار گریز پیشی گرفته است. بی گمان ایالات متحده در قابلیت تولید بی بدیل است، ولی تجهیزات متعارف آنها به شکل گسترده باطل شده و تنها برای دولت های کوچک می تواند جذبه هائی داشته باشد.

پس از این رجزخوانی های توخالی، رئیس جمهور اوباما از خطر تروریسم یاد کرد و اطمینان داد که علیه القاعده و داعش مبارزه خواهد کرد. و برای اثبات تعهداتش در مقابل آنهائی که از ناکارآمدی اتحادیۀ ضد داعش در شگفت هستند، اعلان کرد :

« اگر شما در تعهدات آمریکا یا من تردید دارید، از اسامه بن لادن بپرسید. (حضار دست می زنند) وقتی شما علیه آمریکائی ها اقدام می کنید، ما علیه شما اقدام می کنیم (حضار دست می زنند) این موضوع می تواند مدتی بطول بیانجامد، ولی حافظۀ ما طولانی است و هیچ چیزی از تیر رس ما به دور نیست. (حضار دست می زنند)» (4).

دلیل و برهانی که تنها می توانست آنهائی را متقاعد سازد که به قتل بن لادن در پاکستان به سال 2011 توسط نیروهای ویژۀ نیروی دریائی ایالات متحده باور کرده اند، یعنی تعداد اندکی از مردم.
دیگران بی ارزش هستند

رئیس جمهور اوباما سخنرانی اش را با موضوع توازن در جهان کنونی ادامه داد :
« خاورمیانه تحولاتی را می گذراند که با توجه به منازعاتی که ریشۀ چندین هزار ساله دارد، یک نسل بطول خواهد انجامید. مشکلات اقتصادی در اقتصاد چین که در حال تحول است. و روسیه در حالی که اقتصاد کشورش به حالت رکود جدی درآمده، برای پشتیبانی از اوکراین و سوریه از منابعش استفاده می کند. یعنی دولت هائی که در حال گریز از مدار روسیه بودند. نظم بین المللی که ما پس از جنگ دوم جهانی ایجاد کردیم در حال حاضر به سختی می تواند با ریتم و آهنگ واقعیت نوین ادامه یابد.» (5)

هیچ کس نمی تواند بگوید این «منازعاتی که ریشۀ چندین هزار ساله دارد» و خاور میانه را بی ثبات ساخته کدام است. در واقع، از دوران جیمی کارتر، واشنگتن تمام امکانات خود را به کار می بندد تا کشورهای در حال توسعه را تخریب کند و در عین حال روی آنهائی تکیه می کند که از ناآگاهی خود بهره مند هستند مثل عربستان سعودی. و نحوۀ طرح مسئله هرج و مرج کنونی را توجیه کرده و راه حل مسئله را نیز به نسل آینده موکول می کند.

اقتصاد چین مطمئناً در حال گذار است، ولی مثل خود ایالات متحده که از رشد به رکود تمایل دارد. کاهش کنونی بورس های چینی واقعیت اقتصادی را منعکس نمی کند. ابتدا به این علت که شرکت های مهم چینی یا دولتی هستند یا از سوی بورس های غربی قیمت گذاری شده اند، و سپس به این علت که از جنگ بین یوان و ین بیرون می آید. کاهش ارزش پول ژاپن توسط شینزو آبه نخست وزیر ژاپن موجب شد که چین نیز ارزش پول خود را کاهش دهد.

انقباض اقتصاد روسیه از ضعف درون بودی آن منشأ نمی گیرد، بلکه نتیجۀ محاصرۀ اقتصادی غرب است، محاصره ای که مسکو را مجبور کرد به سوی شرق متمایل شود، یعنی مناسباتی که از مدت ها پیش خواهان آن بود ولی توفیقی در این زمینه به دست نیاورده بود. از سوی دیگر ادعای اینکه اوکراین و سوریه دولت های مشتری بوده اند مسخره بنظر می رسد، دولت ویکتور یانوکویچ طرفدار روسیه نبود، گر چه مخالف روسیه نیز نبود. در مورد سوریه باید دانست که پس از فروپاشی شوروی بخش مهمی از مناسباتش را با مسکو قطع کرده بود و در سال 2007 به باز سازی این مناسبات نائل نیامد. در نتیجه دروغ پردازی در این حد تنها می تواند تلاشی باشد برای کتمان شکست : هیچ اهمتی ندارد که کریمه و سوریه روسی و یا طرفدار روسیه شده باشند، زیرا همیشه به همین شکل بوده است.

سرانجام پس از این که رئیس جمهور اوباما کشورهای دیگری را در مقایسه با کشور خودش بی ارزش معرفی کرد در مورد سازمان ملل متحد اظهار نارضایتی نمود زیرا نمی تواند خودش را تطبیق دهد، ولی مشخص نکرد که سازمان ملل متحد با چه چیزی باید خودش را تطبیق دهد. مطمئناً اشارۀ او به سازمان ملل متحدی بود که به مدیریت بان کی-مون .و جفری فلتمن نه تنها به نفع صلح کاری از پیش نبرده اند بلکه جنگی را سازماندهی کردند که از سال 2012 در سوریه مشاهده می کنیم. در نتیجه، تعدادی از کشورها در جستجوی بنیانگذاری مؤسسات آلترناتیو دیگری هستند. از این پس، بریکس نظام بانکی آلترناتیو خود را در حاشیۀ صندوق بین المللی پول و بانک جهانی ایجاد کرده است. یکی پس از دیگری، تمام مؤسساتی که واشنگتن بنیانگذاری کرده توسط رقبای جدید از دور خارج می شود.

برای پایان دادن به سخنرانی اش، بارک اوباما خواستار اصلاح کنگره شد تا او را از تأمین مالی لابی ها معاف کند. این مضمون مردمی در کشوری است که تنها %3 مردم فکر می کنند که به شکل دموکراتیک در پارلمان معرفی می شوند. ولی روشن است که رئیس جمهور برای تحقق بخشیدن به چنین آرزوی پارسا منشانه ای هیچ اقدامی نخواهد کرد. این موضوع را تنها برای جلب اعتماد مردم به رژیم خودش مطرح کرده بود. طی سخنرانی او، کمتر از نیمی از پارلمانی ها برای او دست زدند.
Thierry Meyssan

[1] “Obama’s final State of the Union Address”, by Barack Obama, Voltaire Network, 13 January 2016.
[2] “The United States of America, right now, has the strongest, most durable economy in the world”.
[3] “Well, so is all the rhetoric you hear about our enemies getting stronger and America getting weaker. Let me tell you something. The United States of America is the most powerful nation on Earth. Period. (Applause.) Period. It’s not even close. It’s not even close. (Applause.) It’s not even close. We spend more on our military than the next eight nations combined. Our troops are the finest fighting force in the history of the world. (Applause.) No nation attacks us directly, or our allies, because they know that’s the path to ruin. Surveys show our standing around the world is higher than when I was elected to this office, and when it comes to every important international issue, people of the world do not look to Beijing or Moscow to lead — they call us. (Applause.)”
[4] “If you doubt America’s commitment — or mine — to see that justice is done, just ask Osama bin Laden. (Applause.) […] When you come after Americans, we go after you. (Applause.) And it may take time, but we have long memories, and our reach has no limits. (Applause.).”
[5] “The Middle East is going through a transformation that will play out for a generation, rooted in conflicts that date back millennia. Economic headwinds are blowing in from a Chinese economy that is in significant transition. Even as their economy severely contracts, Russia is pouring resources in to prop up Ukraine and Syria — client states that they saw slipping away from their orbit. And the international system we built after World War II is now struggling to keep pace with this new reality”.

لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article189957.html
ترجمه توسط حمید محوی

توان نظامي چين

چین انحصار هواپیمای رادارگریز ایالات متحده را شکست: ولانتین واسیلسکو، و حملۀ تروریستی ژانویه و نوامبر 2015 در پاریس- بانیان آن چه کسانی بودند؟:

La Chine brise le monopole états-unien des avions furtifs
par Valentin Vasilescu

نوشتۀ: ولانتین واسیلسکو
ولانتین واسیلسکو. کارشناس نظامی. فرمانده دوم قدیمی پایگاه هوائی اوتوپه (در رمانی)
نوشته: تی یری میسان، ترجمه های حمید محوی

برای مقابله با ایالات متحده، نظامیان چینی چهار منطقۀ دریائی راهبردی برای چین تعریف کرده اند و در هر منطقه ای پست های کنترل و پایگاه های عملیاتی ایجاد کرده اند که آنها را « مروارید» نامیده اند. یک مروارید شامل باند نشست و برخاست برای هواپیماهای جنگی (به ویژه برای هواپیماهای جی 20) و هواپیماهای باربری نظامی سنگین Y-20، ساخت و سازهای دریائی و پادگان پیاده نظام دریائی است.

مروارید ها زیر ساخت های ضروری برای حملات هوائی را تضمین می کنند و به همین گونه برای نیروهای هوابرد و گسیل نیرو و عملیات تهاجمی ارتش چین…در حال حاضر چین به نخستین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شده و بیش از ایالات متحده برای پژوهش و توسعه پول در اختیار دارد. در نتیجه، چین پیچیده ترین برنامه های ساخت پهپاد (هواپیمای بی سرنشین) را گسترش داده و در این زمینه برتری ایالات متحده را پشت سر خواهد گذاشت و چین تخمین زده است که در سال های آینده در وضعیتی خواهد بود که می تواند معادل 4،8 میلیارد دلار صادرات پهپاد داشته باشد، یعنی پهپادهائی که از دیدگاه فن آوری به همان اندازه مؤثر هستند که ام کیو 9 ریپرز آمریکائی، و در عین حال 16 برابر از نوع آمریکائی ارزانتر خواهد بود.

طی سخنرانی دربارۀ وضعیت کشور ایالات متحدۀ آمریکا، رئیس جمهور اوباما با شور و هیجانی خاص برتری نظامی ایالات متحده را نسبت به تمام کشورهای جهان به آمریکائی ها تبریک گفت. با این وجود، هم زمان، روسیه سامانۀ جلوگیری از اراتباطات و فرماندهی ناتو را در کالنینگراد، دریای سیاه و در سوریه مستقر کرد، و چین نیز پیشرفت تعیین کننده ای را در زمینۀ رادارگریزی هواپیماهایش به ثبت رساند.

شبکۀ ولتر | بوخارست (رومانی) | 16 ژانویه 2016
Image

چینی ها ساخت هواپیمای جنگی را با کپی کردن هواپیماهای شوروی سال های 60 و 70 آغاز کردند. چین طی دو دهۀ اخیر، تأخیر تکنولوژیک خود را نسبت به غرب جبران کرد، و به یک سازندۀ هواپیمای نظامی معتبر تبدیل شد. هواپیمای چینی J-10B به رادار AESA (مشابه اف 35) مجهز می باشد، و جدار پوششی بدنۀ هواپیما از مواد جذب کنندۀ امواج استفاده می کند که انعکاس سطح را کاهش می دهد و آن را در سطح برابر با اف 16 و میتسوبیشی اف 2 هواپیماهای ایالات متحده، ژاپن و کرۀ جنوبی قرار می دهد. چین می خواهد به 300 تا 500 فروند از این نوع هواپیما مجهز شود. گرچه در سال 2014 ساخت و سازهای نوین برای تولید هواپیمای شکاری در سطح 100 تا 200 فروند در سال آماده و به حالت تکوین درآمد ولی در سال 2015 تنها 24 تا 26 فروند J-10B ساخته شد. علت را باید در آماده سازی خط تولید هواپیمای جدید J-20 جستجو کنیم.

Image

نخستین روز سال 2016، چین اعلان کرد که امسال تولید انبوه هواپیمای رادار گریز J-20 را آغاز کرده است. از همین رو، عکس های آخرین نسخۀ J-20 را منتشر کرد که توسط شرکت هوا فضای چنگدو با شمارۀ ثبت 2101 تولید شده است، یعنی موضوعی که حاکی از مرحلۀ تازه ای از تولید است. هشت پیش نمونۀ اول جی 20 برای برنامۀ آزمایشی با سری شماره های 2017-2001 به ثبت رسیده است.

https://youtu.be/yTIumPfiqXs

این رویداد برتری ایالات متحده به عنوان تنها سازندۀ هواپیمای جنگی نسل پنجم را در هم شکست. چین پیشبینی کرده است که بین 300 تا 400 فروند J-20 را جایگزین ناوگان هوائی باطل شده متشکل از بمب افکنهای J 8 و Q-5 سازد. برای طراحی و گسترش اف 35 با توان کارکردی روی باند های معمولی و روی ناو هواپیمابر، یا نشست و برخاست عمودی، ایالات متحده با بودجه ای معادل 400 میلیارد دلار 20 سال وقت صرف کرد. J-20 کمی فروتنانه تر، با هشت سال طراحی و آزمایش به نتیجه رسید. جی 20 از دو موتور روسی AL-31F با 12 500 kgf استفاده می کند که هواپیماهای Su-30MKK یا Shenyang J-11 به آن مجهز هستند. خلاف اف 22 ساخت ایالات متحده، موتور J-20 از قابلیت پیش رانش هدایتی(traction vectorielle تراست وکتورینگ.«پیش رانش هدایتی» توسط مترجم پیشنهاد شده است و امیدوار است صحیح باشد ) برخوردار نیست و از دیدگاه اویونیک (یا الکترونیک هواپیما) نیز از سطح نازلتری برخوردار است. روسیه 24 فروند هواپیمای چند منظورۀ نسل ++4 از نوع سوخو 35 به چین تحویل خواهد داد که از موتورهای ساتورن 117 اس (Saturn 117 S) با کشش هدایتی 15 800 kgf استفاده می کند، چینی ها روی این موتورها حساب می کنند که یا از روی آن کپی برداری کرده و برای جی 20 به کار ببرند و یا این موتورها را در تعداد زیاد از روس ها خریداری کنند.

https://youtu.be/eFneQyvH7kI

حتی اگر هواپیمای جی 20 به عنوان هواپیمای چند منظوره برای نبرد علیه هواپیماهای ایالات متحده، ژاپنی و کره ای طراحی نشده، ولی به طریق اولی به عنوان بمب افکن طراحی شده و هواپیمای مورد علاقۀ نیروی دریائی چین است، زیرا با چی پی اس GPS ماهواره ای می تواند اهداف متحرک را مورد حمله قرار دهد. این سامانه به جی 20 اجازه می دهد تا به عنوان هواپیمای «نامرئی» در فاصلۀ خیلی دور از ساحل ناوهای هواپیما بر و ناوشکن ها را هدف بگیرد.

جی 20 سی و دو تن با ذخیرۀ 11 تن نفت سفید (کروسن برای هواپیما) می تواند فاصلۀ 4000 کیلومتر را بی آن که در حال پرواز ذخیرۀ سوخت بگیرد و با سرعت 2،1 ماخ، به دلیل نامرئی بودنش برای رادارها، موشک های AA و موشک های ضد بالیستیک AEGIS آسیب پذیر نیست، مثل موشک های ضد ناو هواپیمابر DF-21D که برد آنها 1450 کیلومتر است (1)

Image

ز آنجائی که کرۀ جنوبی و ژاپن 40 تا 50 فروند هواپیمای پنهان کار آمریکائی اف 35 سفارش داده اند، چین هنوز یک فصل آزمایش در شرف تکوین دارد، تا هواپیمای شکاری نسل پنجم J-31 را به خدمت گیرد که آلترناتیوی اف 35 آمریکائی خواهد بود. هر دو هواپیما دارای وزن یکسانی هستند و هر دو در بدنه دارای دو جایگاه برای موشک های هوا به هوا میان برد یا بمب می باشند.

چون که جی 31 رقیب Su-T-50 نیست، بنظر می رسد که روس ها مخفیانه با انتقال تکنولوژی به چینی ها کمک کرده اند و این هواپیما از سال 2018 می تواند به تولید انبوه برسد (2). علاوه بر 500 فروند حی 31 برای نیروی هوائی چین، 120 جی 20 نیز برای ناوهای هواپیمابر چینی در نظر گرفته شده است و دست کم 600 هواپیما صادر خواهد شد. از هم اکنون پاکستان 40 فروند سفارش داده است. و از آنجائی که اسرائیل در حال حاضر 75 هواپیمای آمریکائی اف 35 در اختیار دارد، ایران نیز در پی بررسی زمینه است و خواهان همین تعداد هواپیمای جی 31 خواهد بود.
https://youtu.be/NLQEtRxflEU

در حال حاضر چین به نخستین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شده و بیش از ایالات متحده برای پژوهش و توسعه پول در اختیار دارد. در نتیجه، چین پیچیده ترین برنامه های ساخت پهپاد (هواپیمای بی سرنشین) را گسترش داده و در این زمینه برتری ایالات متحده را پشت سر خواهد گذاشت و چین تخمین زده است که در سال های آینده در وضعیتی خواهد بود که می تواند معادل 4،8 میلیارد دلار صادرات پهپاد داشته باشد، یعنی پهپادهائی که از دیدگاه فن آوری به همان اندازه مؤثر هستند که ام کیو 9 ریپرز آمریکائی، و در عین حال 16 برابر از نوع آمریکائی ارزانتر خواهد بود (3)

Image

ناوگان نظامی ایالات متحده در همکاری با ناوگان دولت های هم پیمان در آسیای جنوب شرقی (ژاپن، کرۀ جنوبی، تایوان، سنگاپور، استرالیا و غیره) نیروی با کیفیت برتری را نسبت به چین تشکیل می دهند و می توانند راه های بازرگانی دریائی و تأمین نیازمندی های چین به مواد خام اولیه را متوقف کنند. چین به سهم خود ناوهای جنگی با فن آوری بیش از پیش مهمتری را می سازد، ولی در زمینۀ نیروی دریائی به 10 سال نیازمند است تا به درجۀ فنی غرب دست یابد (4) کاخ سفید می داند که حفظ وضعیت کنونی به نفع ایالات متحده در اقیانوس آرام در بخش شرقی تنها با جلوگیری از چین برای استفاده از امکانات اقتصادی اش در گسترش نیروی دریائی امکان پذیر است (5).

در نتیجه، دکترین نوین نظامی چین روی ترکیب هوا دریائی با قابلیت نفوذ سریع نیروی نظامی اش در فاصله دور با عملیات همآیشی با یگان های هوابرد تنظیم شده است.

از سال 2013 چین آزمایش هائی با پیش نمونۀ هواپیمای حمل و نقل نظامی سنگین Xian Y-20 را انجام داد که بار مفید حداکثر آن 66 تن است.با آگاهی به این امر که تولید انبوه هواپیمای Xian Y-20 به تحویل موتورهای PS-90A21 توسط روس ها بستگی خواهد داشت.

برای مقابله با ایالات متحده، نظامیان چینی چهار منطقۀ دریائی راهبردی برای چین تعریف کرده اند و در هر منطقه ای پست های کنترل و پایگاه های عملیاتی ایجاد کرده اند که آنها را « مروارید» نامیده اند. یک مروارید شامل باند نشست و برخاست برای هواپیماهای جنگی (به ویژه برای هواپیماهای جی 20) و هواپیماهای باربری نظامی سنگین Y-20، ساخت و سازهای دریائی و پادگان پیاده نظام دریائی است. مروارید ها زیر ساخت های ضروری برای حملات هوائی را تضمین می کنند و به همین گونه برای نیروهای هوابرد و گسیل نیرو و عملیات تهاجمی ارتش چین (6).

منطقۀ 1 شامل ورودی به دریای چین در جنوب به اقیانوس هند از راه تنگه های مالاکا Malacca و سوندا Sonde. یکی از «مرواریدها» جزیرۀ هاینان است که چینی ها در آنجا یک پایگاه دریائی زیر زمینی دارند که مرکز یک ناوگان با 20 زیر دریائی کلاسیک و هسته ای است. روی جزیرۀ هاینان نیز 6 پایگاه هوائی در اختیار دارند. چینی ها روی جزیرۀ وودی Woody واقع در جزایر پاراسل Paracel واقع در 300 کیلومتری جنوب شرقی جزیرۀ هاینان یک مروارید دیگر ایجاد کرده اند. خارج از بندر نظامی، یک فرودگاه نظامی وجود دارد که از این پس هواپیماهای چینی چند منظورۀ سوخو 30 ام کاکا Su-30MKK در آنجا به سر می برند. یک مروارید دیگر روی جزیرۀ سیتوی Sittwe در برمه ( میانمار) ایجاد کرده اند.

منطقۀ 2 شامل ورودی به دریای چین در جنوب و اقیانوس آرام از راه تنگۀ بابویان Babuyan (فیلیپین) است. چین تغییراتی در آب سنگ فیری کراس Fiery Cross در جزایر اسپراتلی Spratly به وجود آورده و برآن است که مروارید دیگری برای باند نشست و برخاست هواپیماهای جی 20 ایجاد کند.

منطقۀ 3 شامل راه ورودی به دریای چین شرقی به اقیانوس آرام در فراسوی فضای بین جزیرۀ تایوان و جزایر اوکیناوا (ریوکیو) می باشد.

منطقۀ 4 راه ورودی به دریای چین شرقی به اقیانوس آرام فراسوی فضای بین ژاپن و کرۀ جنوبی است.

Valentin Vasilescu

Traduction
Avic
Réseau International


[1] « Porte-avions vs missiles balistiques antinavires ? » (1ère partie, seconde partie), Valentin Vasilescu, Réseau international, 29 et 31 août 2015.

[2] « J-31 Chinois vs F-35 américain », Valentin Vasilescu, Réseau international, 18 juillet 2014.

[3] « La Chine entraîne les États-Unis dans une spirale autodestructrice », Valentin Vasilescu, Réseau international, 15 janvier 2014.

[4] « La Chine pourrait construire 415 nouveaux navires de guerre dans les 15 prochaines années », Valentin Vasilescu, Réseau international, 11 juin 2015.

[5] « La Chine se prépare à une invasion de grande envergure ! », Valentin Vasilescu, Réseau international, 5 juillet 2013.

[6] « La Chine construit un nouveau « collier de perle » et une plateforme amphibie mobile », Valentin Vasilescu, Réseau international, 24 juin 2015.

Valentin Vasilescu

ولانتین واسیلسکو. کارشناس نظامی. فرمانده دوم قدیمی پایگاه هوائی اوتوپه (در رمانی)


لینک متن در شبکۀ ولتر :

http://www.voltairenet.org/article189879.html

مقالات مشابه :

J-31 چینی علیه F-35 آمریکائی ( 75 فروند جی 31 برای ایران ؟) نوشتۀ ولانتین واسیلسکو
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سرمايه گذاري ميلياردها دلار اموال ملت ايران در امريكا

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 01, 2016 9:36 pm

سرمايه گذاري ميلياردها دلار اموال ملت ايران در امريكا در شرايط دشمني سياسي امنيتي اقتصادي جنگي


نعمت احمدی، حقوقدان خواستار محاکمه احمدی نژاد به خاطر سهل انگاری در سرمایه گذاری در آمریکا شد.

احمدی، در پاسخ به سوال خبرنگار «انتخاب»، درباره مصادره دو میلیارد دلار اموال ایران و نقش دولت احمدی نژاد در آن گفت: می توان به جرات گفت این کار عمدی بوده است. آن کسانی که این کار را انجام داده اند و آن دولتمردانی که چنین حرکت نادرستی را برضد منافع ملی ایران انجام داده اند باید پاسخگوی نظام و مردم باشند.

وی در ادامه افزود: اگر ناآگاه بودند و از روی نادانی انجام دادند، می توان گفت لیاقت این را نداشتند که مملکت را مدیریت کنند.

احمدی تصریح کرد: احکامی که ما در دادگاه ها داریم و صادر می شود بر این مبنا است که دولت آمریکا، دولت متخاصم است و ما با آن دولت خصومت داریم، پس چطور می شود رفت آنجا و سرمایه گذاری کرد؟ این پرونده قبل از اینکه یک پرونده قضایی باشد یک پرونده سیاسی است، چون حادثه به یک تصمیم در دادگاه-های آمریکا برمی گردد. در سال 1983 که در آن زمان تفنگداران آمریکایی در بیروت بودند، یک ماشین بمبگذاری شده به داخل ساختمان تفنگداران رفت و کل ساختمان منفجر شد که 248 نفر کشته شدند. از همان تاریخ شکایات و دعاوی علیه ایران مطرح شد و اعلام کردند ایران پشتیبان حزب الله است و این عمل را تهران انجام داده است، لذا ما باید از ایران خسارت بگیریم.

این حقوقدان تاکید کرد: از سال 1983، یعنی 4 سال بعد از انقلاب، هر دولتی در ایران سر کار بود در این قضیه واقعاً منفعل برخورد کرد و راهکار حقوقی پیش نبردند که به هرحال دادگاهی که دارد ایران را محکوم می کند، ایران باید از خودش دفاع بکند، هیچ جا ثابت نشده حزب الله یا ایران در آن قضیه دست داشته است.

احمدی گفت: به هر حال دیوان عالی دادگاه آمریکا حالتی مانند شورای نگهبان ما دارد که تصویب قانون می کند، 9 قاضی دارد، که یک نفر از آنها فوت کرده است و 8 نفر باقی مانده اند و هیچ کدام از آنها اظهانظر نکرده اند که از ایران پول بردارید یا برندارید، پرسیده شده از دیوان عالی کشور آمریکا، آرای مربوط به محکومیت ایران، قابلیت اجرا نسبت به اموال ایران در داخل کشور دارد یا ندارد؟ آنها هم اعلام کرده اند که دارد. این رای بسیار خطرناک است؛ علتش این است که فقط این 2 میلیارد نیست، ما کلی اموال در آنجا داریم.

وی با اشاره به اینکه مطمئنا این اقدامی که آقای احمدی نژاد و دولتمردانش انجام داده اند عمدی بوده است گفت: این افراد اصلا نباید وارد وادی سیاست می شدند. مگر می شود یک دولتمردی این میزان منافع ملی را درنظر نگیرد؟ اگر هم عمدی داشتند باید پرسید چرا این کار را کردند. اگر به یک بچه می گفتند که 2 میلیارد سهام بگیرد این کار را انجام نمی داد.

این حقوقدان خواستار ورود قوه قضائیه به این ماجرا شد و گفت: اگر تا الان از محاکمه احمدی نژاد و اطرافیانش پرده پوشی و جلوگیری می شد الان دیگر، آن دلیل از بین رفته است و الان باید محاکمه شوند، آن هم قاطعانه. این ها پول مردم را در آمریکا به باد دادند. کسانی که آمده اند و این پول را علیرغم اینکه داد می زدند مرگ بر آمریکا، همان زمان رفتند و داخل آمریکا پول گذاشته اند. اینها عمد داشتند و باید محاکمه شوند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

انحرافات حماس و روسيه از خط مقاومت

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه جولاي 20, 2016 3:08 pm

انحرافات حماس و روسيه از خط مقاومت


به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، سردار خسرو عروج، مشاور عالی فرمانده کل سپاه در گفت‌وگو با مهر درباره مسائل نظامی، جهانی و منطقه‌ای سخن گفت.

الان تقریباً شناخته شده‌ترین گروه مبارز فلسطینی، حماس است که در ترکیه به مذاکره با اسرائیل نشسته و می‌خواهد با آن پیمان‌های متعدد ببندد

شما امروز می‌بینید گروه مبارزی مثل حماس و فتح در جلساتی می‌نشینند و با آنهایی که ارتش‌های اسلامی بدلی را پشتیبانی کرده، مثل ترکیه و عربستان مذاکره می‌کنند. این کشورها در تمام سطوح با اسرائیل همکاری می‌کنند.

حدود یک ماه پیش جلسه‌ای بین اسرائیل و روسیه، در روسیه بود، مسئولین اصلی اسرائیل به همراه نخست‌وزیر این کشور با پوتین جلسه گذاشتند و مظهر مذهب در یهود که یک شمعدانی است را پوتین روشن کرد. نخست‌وزیر اسرائیل در آن جلسه گفت مهمترین همپیمان ما از لحاظ امنیتی و اقتصادی، روسیه است و به منطقه ما آمده تا از ما محافظت کند. آمریکایی‌ها به روس‌ها گفتند که ما تقریباً بالای ۹۰ درصد در دنیا اشتراکات داریم و قسمتی از آن در منطقه خاورمیانه است.

ما فکر می‌کردیم که حماس پرچم مبارزه را بلند کرده تا اسرائیل را از بین ببرد اما حالا می‌بینیم حرف‌های دیگری می‌زنند.

در پنج سال گذشته چه کسی بیشترین بهره را از وجود آشوب در منطقه برده است؟

بیشترین بهره را ابرقدرت‌ها برده‌اند و هر هدفی را که می‌خواسته‌اند با چماق تروریسم مورد هدف قرار می‌دادند. آنها تمام مبارزان دنیا را زیر نظر دارند. تمام مبارزان در شامات با هم هستند و هیچ کدام از اینها طبق اسنادی که ما داریم، با هم بد نیستند.

سامانه‌های ضد هوایی که روسیه به سوریه آورده است نباید اجازه پریدن حتی یک پرنده را در این کشور بدهد اما این اتفاق نمی‌افتد و این نشان می‌دهد که آمریکا و روسیه با هم بد نیستند.

در جلسه‌ای که اسرائیلی‌ها با روس‌ها داشتند؛ بزرگترین همپیمانان خود را به لحاظ امنیت اسرائیل، روس‌ها می‌دانند.

مقام عالی سپاه خبر داد: حماس در حال معامله با اسرائیل است

زیتون– خسرو عروج، یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران از جنبش فلسطینی حماس علنا انتقاد کرده و رهبران این جنبش را متهم کرد که در پی سازش و توافق با اسرائیل هستند.

Image

مشاور عالی محمدعلی جعفری گفت «فکر می‌کردیم که حماس پرچم مبارزه را بلند کرده تا اسرائیل را از بین ببرد، اما حالا می‌بینیم حرف‌های دیگری می‌زنند.»
و که در این رابطه با مهر گفتگو می کرد، مدعی شد «حماس در ترکیه به مذاکره با اسرائیل نشسته است و می‌خواهد با آن پیمان‌های متعدد ببندد.»
به گفته مشاور ارشد فرمانده سپاه پاسداران «حماس و فتح در جلساتی می‌نشینند و با آنهایی که ارتش های اسلامی بدلی را پشتیبانی کرده، مثل ترکیه و عربستان، مذاکره می‌کنند؛ این کشورها در تمام سطوح با اسرائیل همکاری می‌کنند.»
اشاره این فرمانده ارشد سپاهی به احتمال زیاد به گزارش‌هایی است که رسانه های اسرائیلی در روزهای گذشته منتشر کرده‌اند.
رادیو فردا نوشت که در این گزارش‌ها آمده است «بعد از آشتی دو هفته پیش اسرائیل و ترکیه، دولت آنکارا در حال میانجی‌گری میان حماس و اسرائیل، از جمله برای بازگرداندن جسد دو سرباز و دو شهروند زنده عرب و اتیوپیایی اسرائیلی اسیر در دست حماس در غزه است.»
اسماعیل هنیه، معاون رییس دفتر سیاسی حماس، در غزه روز چهارشنبه در خطبه‌های نماز عید فطر گفته بود که حماس در فکر جنگ جدید با اسرائیل نیست، بلکه معامله تازه‌ای با اسرائیل را می‌طلبد؛ ولی برای آن شروطی دارد.

حماس: سیاست ما مذاکره نکردن با اسرائیل است

جنبش مقاومت اسلامی فلسطین اتهام تلاش برای مذاکره با رژیم صهیونیستی را رد کرد.

Image

به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از الجزیره، در پی اظهارات سردار عروج، مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران در خصوص مذاکره حماس با رژیم صهیونیستی، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) هرگونه مذاکره با اسرائیل را از طریق ترکیه رد کرد.

حماس روز گذشته در بیانیه ای با تکذیب هرگونه مذاکره با طرف اسرائیلی اعلام کرد: «به همگان از جمله سپاه پاسداران یادآوری می کنیم که سیاست رسمی و کنونی حماس مذاکره نکردن با دشمن (اسرائیل) است.»

این جنبش در ادامه تأکید کرد حماس همچنان نوک پیکان مقاومت فلسطین تا آزادسازی این منطقه قرار خواهد داشت.


روابط عمومی سپاه :حماس در خط مقدم ضدصهیونیستی است/ مواضع رسمی فقط از 4 کانال

سپاه دیدگاههای خود را در قالب بیانیه‌های رسمی یا توسط فرمانده کل، نماینده ولی فقیه و روابط عمومی این نهاد اعلام می‌کند.

روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیه‌ای با تکذیب برخی اخبار پیرامون اظهارات یکی از مشاورین این نهاد در خصوص مذاکره حماس با اسرائیلی ها، حماس را در خط مقدم مقاومت ضد صهیونیستی فلسطین‌ دانست.

به گزارش سپاه نیوز، در پی انتشار مصاحبه یکی از مشاورین سپاه با یکی از خبرگزاری‌های داخلی پیرامون تحولات منطقه و آینده آن و انتساب برداشتی در خصوص مذاکره حماس با اسرائیلی، روابط عمومی کل سپاه در بیانیه‌ای با تکذیب این مطلب تأکید کرد: با شکل‌گیری انتفاضه سوم مقاومت ضدصهیونیستی ملت مظلوم فلسطین وارد مرحله‌ای نوین شده است و اسباب هراس فزاینده‌ی اشغالگران قدس شریف و حامیان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن را رقم زده است.
این بیانیه با تأکید بر اینکه تجربه مبارزه ملت فلسطین علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی نشان داده است که رویکرد سازش و مذاکره، دشمن صهیونیستی را در تداوم اشغالگری و ظلم به مردم فلسطین حریص تر می سازد و تنها راهبرد مقاومت و پایداری مبتنی بر آموزه‌های اسلامی و تاریخی که در سالهای اخیر سرلوحه حرکت حماس و سایر مبارزین واقعی فلسطینی قرار گرفته است می‌تواند آرمانهای فلسطین عزیز را تأمین نماید افزوده است: تردیدی نیست جنبش مقاومت اسلامی حماس که رژیم صهیونیستی در جنگ های 22 روزه، 51 روزه و 8 روزه ضربه مهلک و شکست خفت باری از آن متحمل شده است در خط مقدم مقاومت و مبارزه ضد صهیونیستی ملت فلسطین قرار دارد.

این بیانیه حمایت ملت ایران از آرمان قدس شریف و ملت فلسطین را از راهبردهای خدشه ناپذیر انقلاب و نظام و نیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توصیف و تصریح کرده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مواضع و دیدگاههای خود را در قالب بیانیه‌های رسمی یا توسط فرمانده کل، نماینده ولی فقیه و روابط عمومی این نهاد اعلام می‌کند و سایر اظهارنظرها پیرامون مسائل مختلف را دیدگاههای شخصی و غیررسمی می‌داند.

از سوی خالد مشعل: مذاکره حماس با اسرائیل تایید شد

رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس از مذاکرات غیرمستقیم جنبش با طرف اسراییلی درباره آتش‌بس احتمالی در غزه خبر داد. به گزارش ایسنا، خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس با اشاره به این‌که مذاکرات غیرمستقیم میان جنبش و طرف اسراییلی به نظر مثبت می‌رسد اما تاکنون این مذاکرات به نتیجه‌ای نرسیده است، اظهار داشت: یکی از میانجی‌های مذاکرات میان دو طرف، تونی بلر، نخست‌وزیر انگلیس است.
مشعل در ادامه افزود: در طول مذاکرات، پیشنهادات مختلفی درباره انواع آتش‌بس ارایه شد و از بعد نظری این آتش‌بس‌ها باید مستمر باشند. رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس افزود: در این مذاکرات غیرمستقیم به مشکلات غزه ازجمله بازسازی، لغو محاصره، بازگشایی گذرگاه‌ها، بحران ٥٠‌هزار کارمند فلسطینی، بندر فرودگاه و نیز تأسیسات زیربنایی چون آب، برق و راه‌ها پرداخته شد. خالد مشعل تأکید کرد: بیشتر طرف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ذی‌ربط برای حل مشکلات غزه تلاش کرده‌اند اما هیچ چیزی به دست نیامده است جز طرح‌هایی از سوی برخی طرف‌ها و در رأس آن قطر و ترکیه. سوییسی‌ها و نروژی‌ها نیز طرح‌هایی را برای بازسازی نوار غزه ارایه کرده‌اند. نیکلای ملادینف، نماینده سازمان ملل، رابرت سری و تونی بلر نیز اقداماتی اتخاذ کرده‌اند. من باید به اختصار بگویم که مشکلات غزه باید حل شود.

وی افزود: ما با پنج مشکل مواجهیم. بازسازی و لزوم سرعت بخشیدن به آن، لغو محاصره و بازگشایی گذرگاه‌ها، حل مشکلات ٥٠‌هزار کارمند، ایجاد بندر و فرودگاه برای غزه و مشکل آخر تأسیسات شامل آب، برق، راه‌سازی و غیره. اگر مشکلات غزه حل شود فضای خوبی برای تثبیت آتش‌بس که پس از جنگ اخیر اسراییل در غزه رخ داد، فراهم می‌شود.

مشعل تأکید کرد: برخی ما را متهم می‌کنند که خواهان جدایی غزه از کرانه باختری هستیم اما این مسأله درست نیست. غزه و کرانه باختری یکی هستند و ما بخشی از این نظام سیاسی فلسطین هستیم. ما برای آتش‌بس تلاش می‌کنیم و خواهان برگزاری انتخابات و دموکراسی هستیم.

رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس درخصوص ٥ شرط این جنبش برای فراهم آوردن فضای خوب جهت آتش‌بس و طرح تونی بلر گفت: بلر و دیگران طرح‌هایی درخصوص برقراری آرامش دارند و بعدا عبارت برقراری آرامش را به آتش بس تبدیل کردند. ما پیشتر گفتیم که نیازی به آتش‌بس یا برقراری آرامش نداریم. شاید برخی از طرف‌ها روی این مسأله حساب باز کرده‌اند که رها کردن بحران‌های غزه آن را به انفجاری علیه حماس تبدیل می‌کند. اما همین طرف‌ها فهمیدند که حماس پایدار است.

ما مقاومت مشروعی هستیم که همواره علیه اشغالگران پابرجا خواهیم ماند اما برای جنگ تلاش می‌کنیم. اسراییل به جنگ، به شهرک‌سازی، ایجاد هول و وحشت، سوزاندن کودکان، یهودی‌سازی قدس و مسجدالاقصی، بازداشت و اقدامات دیگر عادت کرده است. ما تلاش‌های فلسطینی‌ها و تلاش‌های بین‌المللی را می‌ستاییم و با تمامی کسانی که برای حل مشکلات غزه اقدام می‌کنند همکاری می‌کنیم اما در صورتی که به ضرر منافع ملی و آرمان‌های مردم فلسطین نباشد. وی درخصوص نقش ترکیه و قطر درباره مسأله آتش‌بس گفت: من چند روز پیش به آنکارا سفر کرده و با رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه و احمد داوود اوغلو، نخست‌وزیر این کشور گفت‌وگو کرده‌ام و ما دائما با هم در ارتباط و تماس بوده‌ایم. قطری‌ها هم درخصوص چنین تحرکات منطقه‌ای و بین‌المللی نقش داشته‌اند و برخی طرف‌های عربی و اروپایی با مسئولان قطری و عربستانی و حتی مسئولان اماراتی، مصری، اردنی و کشورهای دیگر دیدار کرده‌اند اما قطری‌ها اولین کسانی بودند که با اتخاذ اقدام جسورانه و عملی برای ورود مصالح ساختمانی به غزه تلاش کردند و شاید همین مسأله بود که طرف‌های بین‌المللی را به تحرک واداشت.

مشعل خاطرنشان کرد: طرح ملی ما آزادسازی فلسطین، بازپس‌گیری قدس و مسجدالاقصی، تحقق حق بازگشت و تشکیل کشور فلسطین است. استراتژی حماس شناخته شده است و هرگز تغییر نخواهد کرد. وی درباره شرط اسراییل برای برقراری آرامش مبنی بر تقویت فعالیت مقاومت در کرانه باختری و قدس و شرط ارتباط برقراری آرامش با پرونده اسرا گفت: هیچ‌کس درباره موضوع مقاومت در کرانه باختری به ما چیزی نگفته است. ما این مسأله را هرگز قبول نمی‌کنیم. مقاومت تا پایان اشغالگری و شهرک‌سازی متوقف نخواهد شد اما ربط دادن مسأله اسرا به آتش‌بس موضوعی است که از طریق میانجی‌گران درباره آن صحبت شده است و ما کاملا با آن مخالفت کردیم. حل مشکلات غزه یک چیز است و مذاکره برای آزادی اسرا چیز دیگر.

مشعل درخصوص تحولات منطقه پس از توافق هسته‌ای ایران و غرب گفت: درحال حاضر تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی زیادی رخ داده است که مطمئنا حماس از آن تأثیر می‌پذیرد. ما بخشی از جهان عرب و اسلام هستیم، تغییراتی که درخصوص مسأله هسته‌ای ایران رخ داده تحول مهمی است و تأثیراتی بر منطقه داشته است.

وی درباره روابط با عربستان و مصر گفت: روابط ما با عربستان روابطی قدیمی است ما سفر مهمی به عربستان در اواخر رمضان داشتیم و توافق کردیم که صفحه جدیدی در روابط میان خود ایجاد کنیم. درخصوص مصر نیز همین‌گونه است. مصر ناظر مسائل زیادی ازجمله آشتی، تبادل اسرا و آتش‌بس بوده است. اما طی دو‌سال اخیر به حماس اتهامات نادرستی زده شد با این حال ما خواهان روابط خوب با مصر و دیگر کشورها هستیم. رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس درباره تعیین موعد سفر به روسیه گفت: سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در دوحه از ما برای سفر به مسکو دعوت کرد. ما درخواست وی را قبول کرده‌ایم اما هنوز موعد مشخص نشده است.

وی درباره بحران سوریه نیز تأکید کرد: باید تلاش‌ها را برای حل بحران سوریه جدی‌تر و بیشتر کرد. ما امیدواریم که بحران سوریه به دور از خونریزی و دور از درگیری‌ طایفه‌ای که موجب درگیری‌ها در سوریه عراق و یمن شده حل بشود. همچنین امیدواریم که این بحران به گونه‌ای حل شود که حقوق مردم سوریه در آن رعایت شود چرا که حقوق مردم مهم‌ترین مسأله است. وی درباره روابط با ایران تصریح کرد: ما رابطه تاریخی با ایران داریم. این روابط همچنان وجود دارد اما در سال‌های اخیر به دلیل اختلاف درباره موضوع بحران‌ سوریه تأثیراتی از این اختلاف گرفته است. با این حال ما خواهان روابط خوب با تمامی کشورهای عربی و اسلامی هستیم.

نایب رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) اذعان کرد این جنبش به میانجیگری ترکیه در حال مذاکره غیر مستقیم با اسرائیل است.به گزارش مصاف،
«اسماعیل هنیه» نایب رئیس دفتر سیاسی حماس با شورای اداری اتحادیه‌های کارگری
و روسای اتحادیه‌های وابسته به حماس در نوار غزه دیدار کرد.اسماعیل هنیه در این نشست گفته است:

«حماس تمایل دارد با اسرائیل به صورت غیر مستقیم درخصوص برخی پرونده‌ها از جمله ایجاد بندر (در نوار غزه) وارد مذاکره غیر مستقیم شود. در این میان ترک‌ها وارد عمل شدند؛
(رجب طیب) اردوغان، رئیس‌جمهوری ترکیه این موضوع را به اروپایی‌ها مطرح کرد و آنها نیز با بندر موافقت کرده‌اند. ایجاد بندر در نوار غزه یکی از بهترین و امن‌ترین راه‌حل‌هاست.

حتی یک روزنامه آمریکایی تصریح کرده است که مشکل غزه با ایجاد بندر حل و فصل می‌شود. آنها مخالف ایجاد بندر نیستند.»هنیه در این دیدار افزود «تنش میان مصر و
حماس به تدریج کاهش یافته است. امروز حماس سیاست صبر زیبا را دنبال می‌کند.

»نایب رئیس دفتر سیاسی حماس در ادامه خاطرنشان کرد اروپایی‌ها به تشکیلات خودگردان فلسطینی و رئیس آن «محمود عباس» فشار می‌آورند و «برخی کشورهای عربی نیز در
بحران مالی (فلسطینی‌ها) وارد عمل شده‌اند. رام‌الله روند بازسازی (غزه) را به بن‌بست کشانده و این موضوع به یک پرونده سیاسی قابل مذاکره تبدیل شده است. ما برای احیای
حقوقمان با تفنگ و شمشیر مذاکره می‌کنیم

یک مقام اسرائیلی مدعی شد
آزادی 50 اسیر فلسطینی پیش‌شرط حماس برای مذاکره با اسرائیل


Image

یک مقام رژیم صهیونیستی مدعی شد که حماس برای مذاکرات تبادل اسرای فلسطینی با اجساد اسرائیلی‌های مفقود شده، پیش‌شرط آزادی 50 اسیر را مطرح کرده است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، درحالی که مقامات رژیم صهیونیستی هرگونه مذاکره با جنبش مقاومت اسلامی «حماس» برای بازگرداندن اجساد چهار اسرائیلی مفقود شده در نوار غزه را تکذیب می‌کنند اما رسانه‌های صهیونیستی از تلاش‌های پشت‌پرده واسطه‌های اسرائیلی برای آغاز مذاکره خبر می‌دهند.

به نوشته وبگاه «یدیعوت آحرونوت» البته فشارها برای آغاز مذاکرات با حماس، از سوی خانواده‌های اسرائیلی‌های مفقود شده در جنگ غزه به رژیم صهیونیستی هنوز به نتیجه‌ای نرسیده و دو طرف بر سر مواضع خود هستند.

یک مقام ارشد اسرائیلی مدعی شد حماس به‌دنبال بدست آوردن «توافق شالیت 2» و آزاد کردن صدها زندانی فلسطینی است.

بنابر ادعای مقامات صهیونیستی این تنها خواسته حماس نیست و این گروه علاوه بر درخواست آزادی 50 زندانی سیاسی که در جریان عملیات نظامیان صهیونیست درپی مفقود شدن سه جوان اسرائیلی در کرانه باختری، بازداشت شدند، خواستار دریافت «هزینه ورودی» برای آغاز این مذاکرات است.

خواسته حماس برای «هزینه ورودی» برای اولین بار چند ماه در روزنامه الشرق الاوسط مطرح شد که اکنون برای اولین بار یک مقام اسرائیلی نیز آن را تایید می‌کند.

تل‌آویو درخواست حماس جهت آزادی زندانیان بعنوان پیش‌شرطی برای آغاز مذاکرات را رد کرده و می‌گوید برای نشانه‌هایی از زنده بودن آنها پولی پرداخت نمی‌کنیم زیرا شکی ندارند که مذاکره بر سر اجساد آنها خواهد بود.

این مقام درباره گزارش‌هایی که سعی در پیوند زدن توافق آشتی ترکیه و اسرائیل با مذاکرات با حماس دارند، گفت: «تلاش برای ربط دادن توافق با ترکیه به مذاکرات برای بازگرداندن اجساد و آزادی شهروندان نامربوط بوده و نشانه عدم درک تفاهمات دو طرف است.»

بر این اساس، بیشترین امتیازی که رژیم صهیونیستی حاضر است در این مذاکرات بدهد، آزادی 20 زندانی سیاسی و بازگرداندن 20 پیکر شهدای فلسطینی است.


عبدالله گل: حماس در مذاکره با اسرائیل منطقی برخورد کند

وی با طرح موضوع چگونگی مذاکره طرف اسرائیلی با جنبش حماس که رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسد یادآور شد: حماس باید با این مسئله به طور منطقی برخورد کند.
رئیس جمهوری ترکیه در اظهاراتی از جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(حماس) خواست رژیم غاصب اسرائیل را به رسمیت بشناسد.

به گزارش خبرگزاری مهر، "عبدالله گل" در گفتگو با وال استریت ژورنال از موضع دولت آمریکا درباره ضرورت عقب نشینی رژیم صهونیستی از مناطق فلسطینی حمایت کرد.

وی با طرح موضوع چگونگی مذاکره طرف اسرائیلی با جنبش حماس که رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسد یادآور شد: حماس باید با این مسئله به طور منطقی برخورد کند.
گل ضمن انتقاد از مخالفت "بنیامین نتانیاهو" با عقب نشینی تا مرزهای سال 1967 اظهار داشت : اسرائیل نباید خود را محدود به مسائل تاکتیکی کرده و از پرداختن به مسائل راهبردی باز بماند.
رئیس جمهوری ترکیه در موضعی سئوال برانگیز مدعی شد حماس باید اسرائیل را برای انجام مذاکرات سازش به رسمیت بشناسد.

گل در عین حال گفت : جهان عرب سیاستهای تحقیرآمیز اسرائیل در قبال فلسطین را تحمل نخواهد کرد.

خلاصه: صحت خبر مذاكره حماس و تكذيب و تاييد حماس و ماستمالي ديگران
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

كتمان فوايد و تحريف واقعيات

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه جولاي 25, 2016 1:14 pm

كتمان فوايد و تحريف واقعيات


سخنگوی سازمان انرژی اتمی با اشاره به اینکه برخی اقدامات طرف مقابل خلاف برجام است، درخصوص بازگشت پذیری ایران گفت: ما در طی یک ماه و نیم می ­توانیم تعداد سانتریفیوژها را افزایش دهیم.

به گزارش مشرق، در حالی یک سالگی توافق هسته ای میان ایران و گروه ۱+۵ را پشت سر گذاشتیم، که برجام مخالفان و موافقان زیادی در داخل و خارجه از ایران دارد و هر دسته برای اثبات نظر خود به مواردی اشاره می کند.

کمالوندی سابقه حضور در چند دور پایانی مذاکرات هسته ای در لوزان و وین به همراه علی اکبر صالحی را داشته است، معتقد است «به اهدافی که درنظر داشتیم تقریباً رسیده­ ایم.»

سخنگوی سازمان انرژی اتمی با بیان اینکه برخی اقدامات طرف مقابل خلاف روح برجام است، اضافه می کند: در صورت تایید نقض برجام طرف مقابل در هیات نظارت و ملغی شدن برجام زمان بازگشت پذیری ایران همان گونه که رهبری معظم هم فرمودند می تواند در یک ماه و نیم باشد که ما می توانیم به تولید ۱۰۰ هزار سو دست پیدا کنیم.

وی با بیان اینکه برجام توانسته گشایش هایی را در ابعاد مختلف سیاسی در فضای بین المللی برای ایران بوجود آورد، افزود: پیش از برجام ما داشتیم به بن بست می رسیدیم و اکنون در مجامع مختلف بین المللی حضور داریم که مشارکت ایران در پروژه بین المللی ایتر (گداخت) یکی از آنها است.

معاون رئیس سازمان انرژی اتمی گفت: ما در مذاکرات می دانستیم که می رویم تا محدودیت هایی را بپذیریم اما مراقب بودیم که آن محدودیت ها به کلیت بحث هسته ای ما آسیبی وارد نکند که موفق هم شدیم و اینگونه نبوده که برخی فکر می کنند اگر الان این تعداد سانتریفیوژ در کشور می چرخد، اعضای مذاکره کننده دوست نداشتند که بیشتر از این شود.

دیپلمات با سابقه کشورمان که سابقه معاونت وزارت خارجه در دولت دهم را هم دارد، تصریح کرد: یکی از موارد دیگری که ما در آینده به آن نیاز داریم افزایش ظرفیت رسانه ای است که بتوانیم صدای خودمان را به گوش جهانیان برسانیم، هر چند الان وضعیت از گذشته بهتر شده ولی در مقایسه با آن حجمی که علیه ما در رسانه ها کار می شود ما توان نداریم.

مشروح این گفتگو در ذیل می آید:

اگر بخواهید در سالگرد توافق هسته ای مهمترین دستاورد برجام را نام ببرید، به چه موضوعی اشاره می کنید؟

اگر چه یک سال از برجام سپری شده ولی ۶ ماه از مرحله اجرای آن گذشته است و هنوز برای گزارش سالانه قدری زود است، چون ما ۶ ماه زمینه ­سازی فراهم می­ کردیم برای روز اجرا؛ اگر بخواهیم یک گزارش سالانه بدهیم باید ۶ ماه دیگر بدهیم ولی از یک سال پیش تاکنون و آنچه که اتفاق افتاده است ما اگر دسته­ بندی کنیم، یکسری مسائل اقتصادی، یکسری مسائل سیاسی و یکسری مسائل فنی است.

در حوزه مسائل سیاسی و اقتصادی من خیلی ورود نمی­ کنم ولی به دلیل تجربیات دیپلماتیک ده ها ساله ای که داشتم می­ گویم ما به لحاظ سیاسی به بن­ بست رسیده بودیم و باید یک راهی پیدا می­ کردیم تا بتوانیم تعاملات­مان را در حوزه سیاسی با دنیا گسترده کنیم و برای یک کشوری با ظرفیت ­های فراوان مانند جمهوری اسلامی ایران این امر لازم است. در این مقطع تاریخی که مقطع تاثیرگذاری چه در سطح منطقه و چه در سطح دنیا است اگر کشورمان مسائل سیاسی ­اش را حل نمی ­کرد و در انزوا بود، مشکلاتش هم قطعا بیشتر بود.

در حوزه اقتصادی و تحریم ­ها درست است که بعضی از مسائل و مشکلات حوزه بانکی در بانک ­های بزرگ همچنان پابرجاست ولی خلل و فُرج زیادی در آن ایجاد شده به طوری که در بین این موانع فضای تنفسی برای ما ایجاد شده است، یعنی چیزی که جلوی تنفس ما را گرفته بود الان اگر نگوییم برداشته نشده است ولی سوراخ­ های زیادی ایجاد شده که راه تنفس ما را باز کرده است.
بحث تحریم­ ها یک مساله جداگانه است؛ ولی تصور کنید اگر با همان روش قبلی پیش می ­رفتیم اتفاقاتی که می ­افتاد چه بود؟ و به نظر من می ­توانست یک مقدار نگرا­ن­ کننده باشد. توقف فروش نفت ما و به صفر رسیدن آن، نداشتن بیمه­ های کشتی و نفتکش ها که همه اینها در حال حاضر حل شده است، حالا بعضی مشکلات وجود دارد که حتماً آقای عراقچی باید توضیح بدهند.

در حوزه فنی، چون وقتی ما می­ رفتیم در مذاکرات نمی ­رفتیم که در حوزه فنی همه راه­ ها برای ما باز شود، ما می دانستیم که می رویم که یکسری محدودیت ­ها را بپذیریم اما حواسمان بود که این محدودیت ­ها طوری نباشد که برای پیشرفت صنعت هسته ­ای کشور ایجاد مشکل بکند و به جرات می ­توانیم بگوییم در این مسیر خوب پیش رفتیم نه تنها محدویت ­هایی که مشکل­ ساز باشد نداریم بلکه موانعی از سر راه ما نیز برداشته شده است که اجازه می­ دهد صنعت هسته ­ای ما با شتاب رشد کند.

برجام یک بخش ضمیمه ۳ دارد که توصیه می­ کنم آن بخش را بخوانید که زمینه ­های همکاری را مشخص کرده است و ما الان داریم این زمینه ­های همکاری را حس می­ کنیم. از کشورهای مختلف با ما در حال رفت و آمد هستند. آقای دکتر صالحی به اروپا (چک، مجارستان و فرانسه) و به کشورهای آسیایی مثل ژاپن سفر کردند. همه اینها به سرعت زیادی انجام شده و توافقات و تعاملات خوبی در این زمینه انجام شده است.

ما در حوزه­ ای اگر محدودیتی پذیرفتیم حواسمان بود که این درخت در یک زمان زمستان اگر شاخ و برگی از آن بریده شود مشکلی ایجاد نکند، اجازه ندهیم ریشه آن درخت قطع شود، شاخ و برگی را فعلا می زنند و ما پذیرفتیم یک تعداد سانتریفوژ را کم بکنیم، حدود ۹ هزار سانتریفوژ کار می ­کند بشود ۵ هزار سانتریفوژ، این در اصل قضیه مشکلی ایجاد نمی­ کند.

در حوزه فنی فضای بین ­المللی برای ما باز شده است، آژانس از ما در کمیته ­های بین ­­المللی دعوت نمی­ کرد و الان در تمام کمیته­ ها شرکت می­ کنیم، بعضی از کمیته ­ها، کمیته های استاندارد گذاری است و مشارکت­ ایران خیلی موثر است، از آنها اطلاعاتی به ما می ­رسد و کمیته ­هایی است که توان فنی ما را بالا می ­برد، نشست­ ها و کارگاه­ های فنی است که اینها قبلا بسته بود و الان باز شده است.

ارتباطات ما با دنیا بیشتر شده است و این صنعت هم نیاز دارد که ما با دنیا ارتباط داشته باشیم. اخیرا هم اتحادیه باتفاق آژانس یک گزارش خوبی در زمینه گداخت در کشور ما پس از بررسی ارائه کرد و رسیدند به این جمع ­بندی و گزارش ۱۴ صفحه ­ای که ایران از لحاظ گداخت به لحاظ نیروی انسانی خیلی توانایی بالایی دارد ولی به دلیل محرومیت ناشی از تحریم امکانات و ابزار خوب و کافی ندارد و جمع ­بندی این بود که اگر امکانات و تجهیزات خوبی در اختیار این نیروی متخصص قرار بگیرد می ­تواند منشاء خدمات بالایی بشود.
شاید همین گزارش، فضا را مقداری مهیا کرد که آقای دکتر صالحی سفر موفقی هم به برای پروژه ایتر به فرانسه داشته باشند و این پروژه را ما از نزدیک دیدیم در حالیکه این پروژه ­ها قبلاً به روی ما بسته بود.

«ایتر» مربوط به فرانسه نیست ولی فرانسه محل آن است و مربوط به ۷ کشور دنیاست که دنبال استفاده از انرژی هم­جوشی یا گداخت هستند که انرژی آینده جهان و بشریت همین گداخت است. از ۳۰، ۴۰ سال دیگر این شکافت فراموش می ­­شود یعنی نیروگاه ­های فعلی عمرشان نهایتاً ۱۰۰ سال دیگر است به عبارت دیگر بعد از ۱۰۰ سال نیروگاه ­های گداخت جای نیروگاههای فعلی را می ­گیرد.

نیروگاه ه­ای فعلی از جنس شکافت و فیژن و طرح جدید از جنس گداخت و فیوژن هستند، یعنی در صنعت هسته­ ای فعلی هسته شکافته می ­شود و در نیروگاه هسته ای آینده که گداخت است، هسته ­ها با هم پیوند داده می­ شوند و وقتی اینها با هم جوش می­ خوردند انرژیِ زیادی تولید می­ شود که با آن انرژی بشر هزاران سال به دلیل تولید انرژی گداخت مشکل نخواهد داشت.

کمی بیشتر در خصوص گداخت می فرمایید؟

گداخت همان فعل و انفعالاتی است که در خورشید انجام می ­شود؛ در جلوی ساختمان «ایتر» نوشته بود که انرژی خورشید را به زمین می ­آوریم. هدف این است که فعل و انفعالاتی که در خورشید انجام می ­شود بشر بتواند در زمین تولید کند که این کارها ده ­ها میلیارد دلار سرمایه­ گذاری می طلبد، ۷ کشور بزرگ دنیا که با هم همکاری می­ کنند و برای این منظور است که سال ۲۰۴۰، یعنی، ۲۴ سال دیگر اولین نیروگاه ۵۰۰ مگاواتی گداخت به صورت مدل به دنیا عرضه شود و براساس آن ظرفیت­ های بیشتر و بهتر را درست کنیم.

یعنی بشر خیزی برداشته است برای ۲۵ تا ۵۰ سال دیگر و نیاز هم است چون منابع اورانیوم روزی تمام می ­­شود و وقتی منابع تمام شد بشر چه باید بکند؟ آن وقت در ایزوتوپ­ هایی که در یک لیتر آب وجود دارد از طریق روش گداخت چه بسا بتواند به اندازه ۸ تن مواد فسیلی، انرژی تولید بکند.
این را می­ خواهم بگویم یک پروژه ­ای به این مهمی در سطح دنیا مشارکت آن برای جمهوری اسلامی ایران یک افتخاری است علی القاعده باید یک سطحی داشته باشید که آنها شما را بپذیرند تا در پروژه مشارکت کنید که این اتفاق افتاده است و یک تیمی طی دو سه هفته آینده به ایران می آیند تا زمینه­ های همکاری مشخص شود و بعداً ما بتوانیم در پروژه ایتر همکاری داشته باشیم و وقتی شما در پروژه­ ایتر هستید هم دهنده هستید و هم گیرنده، در یکی دو موضوع کمک می­ کنید و در ده ­ها موضوع اطلاعات و تجربیات را به کشور منتقل می­ کنید.

بنابراین این تعاملات را جمهوری اسلامی ایران نیاز دارد و نمی ­تواند در انزوا باشد، در انزوا ممکن است یک رشدی داشته باشیم ولی این رشد محدود و ناقص است. ما باید با دنیا ارتباط داشته باشیم و قبلاً این ارتباطات بسته بود. بنابراین یکی از دست آوردهای برجام همین تعاملات و ارتباطات با دنیاست که در زمینه ­های مختلف هسته ­ای که نمونه ­های متعدد زیادی دارد که من به یک نمونه از آن اشاره کردم.

مادامی که سایه تحریم ­های اولیه باقی باشد و رفع نشود ما نمی ­توانیم از خیلی از آثار برجام و رفع تحریم های هسته ای آن طور که باید استفاده کنیم؛ سوال اینجاست که اگر آیا تیم مذاکره کننده ما از این همه تاثیرگذاری تحریم های اولیه مطلع بود؟

تا آنجایی که من اطلاع دارم و در جلسات متعددی بودم و بسیاری از جلسات در شورای امنیت برگزار می­ شد و در جریان بودم می­ دانستیم مشکلات چیست و می ­دانستیم تحریم های اولیه برداشته نمی ­شود، دولت امریکا می ­گفت رفع این تحریم­ها در اختیار ما نیست و همان اول این مساله کنار گذاشته شد. به این دلیل که موضوع مذاکره نبود طرف مقابل می ­گفت ما اصلا اختیار این مساله را نداریم که آن را بررسی کنیم و باید موضوع در کنگره مطرح شود.
اما یکسری مسائل وجود داشت که خود اینها هم­ ارزشش بالاست یعنی درست است که در تحریم ­های اولیه اجازه استفاده از دلار را نمی ­دهند یعنی معامله ­ای که با دلار باشد مشکل دارد. ولی به صورت یورو و در بعضی ارزها مشکلی وجود ندارد و می ­شود یکسری معاملات را انجام داد یعنی همه موانع برداشته نمی­ شود ولی یک بخش مهمی از آن را برمی ­دارید.

این طور نیست که از ابتدا یک عده فکر کرده ­اند مثلا همه موانع برداشته می­ شود آقای دکتر عراقچی در یکی از جلسات شورای امنیت مثال زیبایی زد و گفت یک نفر دستش را گچ گرفته بود و بعد از اینکه گچ دستش را درآورد از دکتر پرسید آقای دکتر از این به بعد می­ توانم پیانو هم بزنم؟ دکتر گفت بله، گفت چه خوب من قبل از شکستگی دستم نمی­ توانستم پیانو بزنم. قرار نبود تحریم ­های اولیه و حقوق بشری و تروریسم رفع شود، اینها تحریم ­های ظالمانه­ ای است اما موضوع مذاکره نبودند.

در مبانی ایدئولوژیک نه ماهیت آمریکا فرق کرده و نه ماهیت ما، یعنی اینکه فکر کنید تمام مشکلات حل شده است و دیگر با هم مشکلی نداریم. این اتفاق نیفتاده است و از ابتدا هم قرار بر این نبوده و همه ما هم می ­دانیم، اما ما به ظرفیتی رسیدیم که می ­توانیم بحران­های خود را مدیریت کنیم.

وضعیت شوروی سابق را با آمریکا در نظر بگیرید آنها هم چالش ایدئولوژیک داشتند، مساله آنها ایدئولوژیک بود ولی بحران­ های خود را مدیریت می­ کردند.

مثل بحران موشکی و بحران­ های مختلف دیگر، یک قدرت بزرگ سعی می ­کند بحرانش را مدیریت کند. چرا گروهی مانند داعش که قدرتی هم به حساب نمی آید می­ تواند مشکل درست کند؟ برای اینکه یک مبانی ایدئولوژیک عجیبی دارد و چون قدرت متانت کنترل را ندارد باعث برخورد می­ شود.

شما می ­توانید مبانی متفاوت ایدئولوژیک داشته باشید و از برخورد هم پرهیز کنید، یعنی یک طرف آمریکاست، یک طرف جمهوری اسلامی ایران با یک ظرفیت بالا با مبانی اقتدار و قدرت بالا، خب ایران باید چه بکند؟
برخی افراد از هر دو طرف که ساده فکر می­ کنند می گویند باید برخورد کرد، آن طرف که حس می­ کند قدرتش بیشتر است می­ گوید از بمب استفاده کنیم و مشکل را نظامی حلش کنیم و یک طرف هم ممکن است بگوید از نظر نظامی قوی نیستم و نمی­ توانم مقابله کنم ممکن است درست هم بگویند ولی شما در برنامه­ ریزی کار مملکتی نمی ­توانید براساس احتمالات برنامه­ ریزی کنید.

ممکن است ما باهم برخورد کنیم و در این برخوردها به جایی هم نرسیم، آنها می­ زنند، هم ما می ­زنیم برای مبانی که نمی ­شود با اینها برنامه ­ریزی کرد. کشورهای قدرتمند سعی می­ کنند با اقتدار و فکر و با اندیشه عمل کنند وقتی اندیشه کوچک باشد رگ­ های گردن قوی می ­شود.

ما قرار نیست با رگ گردن با دشمن مقابله کنیم و به دشمن هم فهماندیم که با رگ گردن نمی ­توانید با ما رفتار کنید، سال های سال گفتند تمام گزینه­ ها روی میز است و الان هم می ­گویند ولی ما از این حرف آنها نترسیدیم و آن را مدیریت کردیم.

این را می­­ خواهم بگویم که از ابتدا قرار نبود تمام مشکلات ما با آمریکا حل شود چه کسی این حرف را زده است؟ اگر کسانی به طرفداری از دولت در تبلیغات این حرف را زده ­اند اشتباه بوده است.

ما می­ دانستیم مشکلات ما با آنها پا برجاست ولی آنها را مدیریت می ­کنیم تا مشکلات کمتر شوند، این اتفاق افتاده است، الان آنها آن فشار اقتصادیسابق را روی ما ندارند، ممکن است دوست داشته باشند این کار را کنند ولی الان آن فشار را ندارند، نفت ما الان صادر می­ شود و پول ما برمی­ گردد و خیلی از بانک­ های بزرگ شاید با ما کار نکنند ولی بانک ­های کوچک این کار را می­ کنند.

ما قبلاً با صرافی­ ها کار می­ کردیم ولی الان با بانک­ های کوچک و متوسط کار می ­کنیم، درها به روی ما باز شده است و آن فشاری که می ­توانست به ما بیاورند را دیگر نمی ­توانند، سرمایه­ گذاران می ­آیند و ما نباید فضا را خراب کنیم نباید طوری رفتار کنیم که گویی جنگی همچنان وجود دارد و تمام نشده است و به سرمایه ­گذاران بگوییم شما نیایید و خودمان باعث ترساندن آنها شویم. ما خودمان باید بگوییم شرایط بهتر شده است، هر چند هنوز تمام مشکلات حل نشده است قطعاً شرایط بهتر شده است باید بگوییم سرمایه­ گذارها شما بیایید.

من ایرادی که به منتقدین می­ گیرم این است که می­ گویم شما با دولت مخالفید درست ولی با ملت و منافع ملی که مخالف نیستید، طوری حرف نزنید که موجب ترساندن کسانی شود که می­ خواهند سرمایه ­گذاری کنند، بنابراین در کل می­ توانم بگویم به آن اهدافی که درنظر داشتیم تقریباً رسیده­ ایم.

تا چه اندازه به این اهداف دست یافتیم؟

حالا اینکه چند درصد رسیدیم، در مسیر مذاکرات فرض کنید اگر ۷ هزار سانتریفوژ کار می­ کردند بهتر بود ولی با ۵ هزار سانتریفوژ موافقت شد و آن جا به توافق رسیدیم و این طور نبود که دوستانی که رفتند و مذاکره کردند دوست نداشتند ۱۰ هزار سانتریفیوژ باشد و فقط آن آقای منتقد دوست داشته است!
آن آقای منتقد اگر خودش می­ رفت مذاکره می­ کرد شاید می­ فهمید مذاکره یعنی چه. بعد از مذاکرات هم طرف مقابل دوست ندارد همه موانع رفع شود و از سرمایه ­گذاران استقبال نمی­ کند که به کشور ما بیایند و سعی می­ کند به نحوی مانع شود.

البته در برجام آمده که اینها خلاف روح برجام است و بله مواردی آنها خلاف برجام عمل کرده ­اند و این می­ شود مبنایی برای کارهای بعدی آنها و اینها آزمایشی است و جمهوری اسلامی ایران الان اگر بخواهد به عقب برگردد مشکلی ندارد.

طبق برجام باید نقض فاحشی صورت گیرد تا برجام مُلغی شود نه هر نقضی، ما الان اگر به نظر هیات عالی نظارت بر اجرای برجام بخواهیم به عقب برگردیم این زمان بازگشت ما چقدر خواهد بود؟

اگر هدف ما ترساندن آنها باشد ۱ ماه تا ۱ ماه و نیم، چون آمریکا به دنیا گفته است ایران با این ظرفیت ۹ هزار سانتریفوژ و این مقدار موادی که جمع می­ کند در یک سال می­ تواند به بمب برسد و ما در طی یک ماه و نیم تعداد سانتریفیوژها و موادمان را می ­توانیم افزایش دهیم و نه در یک سال و در چند ماه می­ توانیم به آن میزانی برسیم که آمریکا از آن می ترسد، اگر بخواهیم فقط آنها را بترسانیم ولی اگر بخواهیم برسانیم به یک میزانی از غنی ­سازی که خیلی بالا باشد ما یک سال و نیم که حضرت آقا هم به آن اشاره کردند که براساس گزارشات صد درصدی سازمان است، یعنی ما گزارشی به آقا نمی دهیم که بگوییم ۹۹ درصد، آن چیزی که ۱۰۰ درصد است و بتوانیم ۱۰۰ درصد عمل کنیم، را در گزارش ارائه می کنیم.

پس ما می­ توانیم در یک سال و نیم به ۱۰۰ هزار سو برسانیم و البته در همین یک سال و نیم می­ توانیم خیلی کارها انجام دهیم. به طور مثال همان قلب راکتور قبلی را چون نقشه­ هایش را داریم یک بار هم ساخته ­­ایم آن دوره یا چهار یا پنج سال طول کشید چون باید آن را طراحی می­ کردیم، نقشه آن را می­ کشیدیم و زیرساخت درست می­ کردیم برای تولید آن و الان نقشه و زیرساخت را داریم و فقط باید تصمیم بگیریم.

همان قلب را اگر بخواهیم مجدداً بسازیم در همین یک سال و نیم که ظرفیت غنی سازی را اضافه می­ کنیم می­ توانیم آن را هم بسازیم.

آنها از این می­ ترسند که مواد به اندازه یک بمب داشته باشیم در حالی که ما دنبال ساختن بمب نیستیم و اگر ما دنبال ترساندن طرف مقابل باشیم کارسختی در پیش نداریم هدف ما این است که نگرانی­ ها را از بین ببریم این هنر نیست که آنها را بترسانیم.

بعضی از دوستان قاعده عالم پیچیده سیاست را نمی ­دانند، برای همین است که افلاطون می­ گوید افراد خاصی هستند که می ­توانند سیاست مدار و حاکمین جامعه بشوند، نمی­ شود همه سیاست مدار بشوند همه می ­توانند در صحنه سیاست باشند ولی همه نمی ­توانند نسخه بدهند که چنین و چنان کنیم. جمهوری اسلامی با این قدرت و جایگاهی که در سطح دنیا دارد باید ترس را کم کند نه آن را افزایش دهد.

با توجه به اقدامات اخیر آمریکا و بدعهدی آنها ما تا چه زمانی باید به تعهدات خودمان وفادار بمانیم؟

ساز و کاری برای این ها تعریف شده است و آن ساز و کار هیات نظارت است، یک هیات نظارتی وجود دارد که بر اجرای برجام نظارت می­ کند، اگر هیات نظارت تشخیص بدهد که خلاف برجام است شما چنین کنید، سازمان که نمی ­تواند تصمیم بگیرد که افزایش ظرفیت بدهد، این یک تصمیم سیاسی و مربوط به مسئولین کشور است، اطلاعات به آنها داده می­ شود و این اطلاعات می­ رود آنجا تحلیل می­ شود البته ممکن است نقض­ های کوچکی در روند اجرای برجام باشد که اینها می تواند مطرح شود و کمیسیون مشترکی هم برای این کار وجود دارد.
چیزی که ممکن است باعث شود جمهوری اسلامی را تهدید کند، نقض ­های فاحش است که تشخیص آن هم مربوط به هیات نظارت است براساس گزارشاتی که می­ گیرد، ولی سازمان از ابتدای مذاکرات دو اصل را مورد نظر داشت که حداقل محدودیت­ ها را داشته باشد که به اصل غنی ­سازی صدمه­ ای وارد نشود و یکی حداکثر ظرفیت­ ها را حفظ کنیم که اگر قرار شد به عقب برگردد، بتواند سریعاً برگردد و در این قضیه ما صددرصد نه ۹۹ درصد موفق بودیم یعنی حداقل محدودیت­ ها ایجاد شده است و به غنی­ سازی و تحقیق و توسعه ما ضربه­ ای وارد نشده است و حداکثر ظرفیت هم داریم که حضرت آقا صلاح دانستند به گوشه ­ای از آن براساس گزارشی که داده بودیم اشاره کنند و آن را اعلام کنند.

اینکه ما می گوییم نقض برجام برای آمریکا هزینه خواهد داشت، آیا ایران توان این را دارد که آمریکا را در جهان با چالش مواجه کند و یک هزینه سیاسی برای آن ایجاد کند؟

الان شرایط تغییر کرده و اگر بخواهیم به عقب برگردیم این طور نیست که ایران را مقصر معرفی نمایند. البته آنها رسانه ­های بین­ المللی را در اختیار دارند و ما یکی از چیزهایی که در آینده نیاز داریم، افزایش ظرفیت­ رسانه ­­­ای است، یعنی بعضی اوقات آنها ناحق را حق جلوه می ­دهند که این به خاطر ظرفیت رسانه ­­ای­ شان است البته الان وضعیت ما نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است، صدایمان تا اندازه ­ای به جهان می­ رسد ولی در مقایسه با آنها هنوز خیلی فاصله داریم.
یک ظرفیت سیاسی است که آنها در اختیار دارند و سازمان­ ها و کشورها را بسیج کرده ­اند مانند بسیج کردن ظرفیت سعودی علیه ما در اجلاس کنفرانس اسلامی.

خب در دعوا حلوا پخش نمی­ کنند، بهتر این است که دعوا صورت نگیرد ولی اگر دعوا صورت گرفت دیگر نمی­ توانیم داد بزنیم که چرا این کار را کردی؟ بالاخره دشمن هر کاری بتواند می­ کند و ما بهتر است که به دعوا نرسیم ولی اگر بخواهد دعوایی صورت بگیرد از نظر فنی هیچ مشکلی نداریم ما در روند قبل بصورت عادی پیش می ­رفتیم جلو ولی اگر بخواهیم اوج بگیریم می­ توانیم عمودی پیش برویم و در یکسال و نیم به ۱۰۰ هزار سو برسیم و یا قلب راکتور را هم تغییر بدهیم.

پس ما از نظر فنی مشکلی نداریم و از نظر اقتصادی و سیاسی باید ارزیابی شود. از نظر سیاسی کار بسیار سخت است طرف مقابل ظرفیت سیاسی و بسیج کشورها و سازمانهای بین المللی علیه ما را در حد زیادی دارد.

پس ما هم این توان را تا حدی داریم؟

بله همان طور که گفتم ما هم ظرفیت فشار آوردن به آنها را داریم.

در صورت لغو برجام این موضوع به ضرر کدام طرف خواهد بود؟

هم به ضرر آنهاست و هم به ضرر ما، اینگونه نیست که یکی ضرر ببیند بالاخره طرف مقابل هم تمام توان و ظرفیت­ هایش را بسیج می­ کند. اما مهم این است که طرف مقابل هم می داند ظرفیت ما کم نیست. مهم این است که برای او هزینه بالایی دارد، هم هزینه فنی دارد، هم هزینه حقوقی و هم هزینه سیاسی و اینها را هم می داند و به نظر من مجبور است چند بار این موضوع را برای خودش ارزیابی کند و این طور نیست که ندانسته تصمیم بگیرد.

من قبلا هم گفته ­­­­ام در حوزه فنی آنها فکر می ­کردند ما به آن ریتمی که داشتیم در ۳، ۴ سال آینده مثلا به ۴۰ هزار سو می­ رسیدیم ولی ما چیزی که گفتیم، باعث حیرت و تعجب آنها می شود حالا یک قسمت آن را آقا صلاح دانستند و توضیح دادند و گفتند در یک سال و نیم به ۱۰۰ هزار سو می­ رسیم.

در حوزه­ های دیگر هم ما ظرفیت­ های بالایی داریم که می­­ توانیم درصورت ضرورت آنها را متعجب کنیم.

در بحث بازسازی راکتور اراک آقای صالحی و دیگران بارها بر طراحی آن بر اساس عالی ترین مدل های روز و با مشارکت چین و آمریکا گویا تاکید کرده اند و اینکه آنها بحث هزینه و تجهیزات را تامین می کنند اماشنیده ­ها حاکی است که چین و آمریکا عقب کشیده ­اند و ما با یک شرکت ایران­ی قرارداد داریم برای بازسازی راکتور اراک، این را تایید می­ فرمایید؟

متاسفانه به خاطر مسائل سیاسی این موضوع برای مردم خوب جا نیفتاده است. از ابتدا قرار نبود چین و آمریکا بیایند و کمک مالی بکنند و یا برای ما راکتور بسازند. ما چیزی به نام "Official document" (سند رسمی) داریم که قوی ­ترین سند است. من آن زمان هم می­ گفتم حضرت آقا گفته ­­اند قرارداد داشته باشیم نگفتند قرارداد تجاری، قرارداد یعنی یک توافق متقابل، این اسمش می شود قرارداد.
سند رسمی یک قرارداد است بین ما و آنها یعنی ۶ کشور و ۶ وزیر خارجه امضاء کردند و تعهد دادند در باز طراحی به جمهوری اسلامی کمک کنند و همراهی کنند و یک کار گروهی برای این کار تشکیل بدهند و یک کارگروه تشکیل دادند و با نظر ما سند آن کارگروه را تنظیم کردند و در آن هم اشاره کردند که ما در طراحی، در تامین تجهیزات با ایران همکاری می­ کنیم.

اصلا قرارداد تجاری در آن مقطع لازم نبود ببینید یک قراری باید بین ما و آنها می بود که آنها متعهد بشوند که این کار را انجام بدهند و نام این قرار «سند رسمی» است. چون نام این سند قرارداد نبود بی­ جهت گفتند این خلاف نظر مقام معظم رهبری است.

ما براساس سند برجام مالک و مدیر پروژه هستیم، خب چه کسی باید قرارداد را ببندد؟ مالک پروژه و با چه کسی؟ با هر کسی که خودش تشخیص می­ دهد. مثلا ما تشخیص بدهیم با آمریکا که اصلا از ابتدا بنا نبود و با دولت چین هم که نباید ببندیم، با یک شرکت چینی باید قرارداد ببندیم؛ یک شرکت چینی که در این قضیه درگیر نیست شرکت­ های مختلف هستند و لزوماً هم تنها چین نیست، شرکت های اروپایی هم ممکن است باشند. ما قرارداد تجاری اصلی را با شرکت ایرانی منعقد کردیم.

از ابتدا آن کسی که آمد این فرمایش مقام معظم رهبری را ترجمه کرد و تفسیر به قرارداد تجاری ما با یک کشور خاص کرد هم ظلم به ما کرد هم به مردم چون این نوع اطلاعات غلط بود. از ابتدا قرار بود آنها ملتزم شوند به اینکه اینها این کار را انجام بدهند و یک سند رسمی است که ۶ وزیر خارجه امضاء کردند. این سند خود یک قرارداد بین المللی مهم و الزام آور است.

پس الان بازسازی اراک را با شرکت ایرانی پیش می ­بریم؟

کار اصلی دست شرکت ایرانی است البته با مشارکت شرکت­ های خارجی، چینی و اروپایی هر کدام از این ها یک بخشی از کار را انجام می دهند و کاری که ما از آنها خواستیم این بود که گفتیم در طراحی و در بازسازی و در همه مراحل کنار ما باشید.

ما الان داریم از تجربیات چین و آمریکا استفاده می­ کنیم اما نه به صورت قرارداد. اگرچه وقتی که می­ خواهد به بعضی مراحل برسد ما قراردادهای تجاری خواهیم داشت مثلاً قرارداد نصب تجهیزات باید در زمان خاص امضاء شود قرارداد بازطراحی یک مقدار پیچیده است و مانند قراردادهای معمولی نیست و مثلا باید بگوییم طراحی را ما انجام می ­دهیم ولی شما هم با ما همکاری کنید یا بگوییم شما بازبینی ­اش را انجام بدهید و ما هم باید با شما در بازبینی همکاری کنیم اصلا چنین وضعیتی در دنیا وجود ندارد. لذا قرارداد آن یک قرارداد تیپ نیست و مذاکرات طولانی می طلبد.

در قراردادهای متعارف معمولا می­ گویند ما از صفر تا صد کار را انجام می­ دهیم یا می­ گویند این بخش ها را شما انجام بدهید. ولی اگر بگوییم در بخش­ های مختلف با هم کار بکنیم به این دلیل که می­ خواهیم در تجربیاتش سهیم باشیم کار سخت می شود. می ­توانستیم قرارداد را یک روزه ببندیم و آنها اصلا این را می­ خواستند که خودشان کار را انجام بدهند ولی ما می ­گوییم نه ما می­ خواهیم خودمان آن را انجام بدهیم و شما با ما همراهی کنید و اینها در فهم این مساله دچار سردرگمی می­ شوند که چه نوع قراردادی است که می خواهند با ما امضا بکنند!؟

ما پیش ­­نویس قرارداد را تهیه کردیم و گفتیم اینگونه و به آنها دادیم و مدت­ ها طول کشید که به آنها بفهمانیم که قرار داد باید اینگونه باشد و مدت ­ها طول کشید که این را روی کاغذ بیاوریم و یک ماه است که آنها دارند روی این کاغذ فکر می­ کنند و هنوز یک مقدار برای آنها عجیب است.
خب این یک کار خاصی هست، کار از نظر حجم اقتصادی مهم نیست، کل کار را به شرکت خصوصی چین بدهیم می­ شود ۹۰ میلیون دلار حالا یک قسمتی را به آن بدهیم برای او یک عدد کوچکی است. اگر قرار داد ببندیم و بگوییم خودت انجام بده ۹۰ میلیون دلار، او می ­رود و انجام می­ دهد ولی برای ما چه خواهد داشت؟ مثلا می­ گوید سوختش همان سوختی باشد که در الجزایر ساختیم می­ گوییم نه ما سوخت بهتری می­ خواهیم این ویژگی ها را داشته باشد و بنشینیم و با هم آن را طراحی کنیم و او می­ گوید نه من طرح آماده برای تولید سوخت دارم و نقشه ­ها و طراحی­ هایش آماده است.

اگر ما بخواهیم فقط دهن یک عده منتقد را ببندیم در یکی دو سال می­ توانیم کار را تمام کنیم و می ­توانیم بگوییم همان نقشه و همان سوخت را بیاورید ولی می­ خواهیم یک کار بزرگ برای کشور باشد و آن دوستانی که این گونه انتقادات را مطرح می ­کنند یا از روی نادانی و یا خدایی نکرده از روی غرض است. ما چیزی برای پنهان کردن نداریم و ما با مردم صادقانه صحبت می­ کنیم و هر اشکالی باشد به آنها می ­گوییم.

آقای دکتر صالحی دانشمندی است که ۴۰ سال است تدریس می­ کند و دلیلی ندارد بخواهد دروغ بگوید، وقتی می­ گوید من تضمین می­ کنم که مشکل فنی نداریم دیگر برخی افراد که نمی ­دانند "هـ" هسته­ ای را چگونه می نویسند، نباید بگویند آقای صالحی چرا قسم دروغ می­ خورید؟
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

ماجراي شهادت ماموران ايراني در مزار شريف

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 10, 2016 2:00 pm

ماجراي شهادت ماموران ايراني در مزار شريف


بخش اول = اصل ماجرا

خلاصه:

طالبان مزار شريف را اشغال مي كند مردم شورش كرده و طالبان را بيرون مي كنند وطالبان كشته هاي بسيار مي دهد مردم كنسولگري پاكستان را كه حاميان طالبان بوده اند اشغال و افرادش را اعدام مي كنند يكسال بعد طالبان مزار را اشغال كرده و در اين بين ماموران ايراني در كنسولگري پاكستان هم كشته مي شوند ظاهرا كار اطلاعات پاكستانيها و بوسيله عواملي از طالبان بوده است، وزير خارجه وقت ايران اصرا بر ماندن مامورين در ان شرايط خطير داشته و بعد هم كه كشته مي شوند از مسؤوليت شانه خالي كرده است، سالها خانواده شهدا مورد بي توجهي و بلاتكليفي بوده اند


تحلیل شما به عنوان فیلمساز از شهادت دیپلمات ها چیست؟

تحلیلم این است که دولت پاکستان رسما این جریان را هدایت نمی کرد، بلکه افراد تندرویی که در مکان های امنیتی و دولتی پاکستان حضور داشتند، در این ماجرا نقش مستقیم را ایفا کردند. به نظر می رسد نیروهای خود سر دست به چنین اقدامی زدند و به نحوی به قصد انتقام‌گیری این حرکت را انجام دادند. یک سال قبل از این ماجرا، مزار شریف سقوط می کند و طالبان به شهر حکومت می کند و رفتار های بدی از آن‌ها سر می زند. آن ها به مقدسات مردم مزار شریف - که غالباً هم شیعه هستند - توهین می کنند و مردم این اهانت ها را تحمل نمی کنند و شورش می کنند و طالبان را از شهر بیرون می کنند .

در سال 76 – یکسال قبل از واقعه - کنسولگری ما دچار مشکل نمی شود؟

برزیده : در آن مقطع اصلا مشکل خاصی برای کنسولگری ما به وجود نمی آید ولی مردم به سفارتخانه پاکستان حمله می کنند و برای انتقام سرکنسول پاکستان را می کشند. زیرا مردم می دانستند که طالبان به وسیله حکومت پاکستان هدایت می شوند. به طور طبیعی یا غیر طبیعی، جریان تندرویی که در دولت پاکستان وجود داشت به احتمال قوی حمله مردم به سفارت پاکستان را تقصیر ایران انداخت و از همین رو به فکر انتقام از ما افتاد. در سال بعد آنها دوباره به مزار حمله می کنند و به قول خودشان انتقام می گیرند .

در بخش فیلم نامه ما بیشتر به گفت و گوهایمان با آقای شاهسون متکی بودیم ،ایشان تنها شاهد ماجرا بودند همچنین با چند نفر از بچه‌هایی که از قبل در آنجا حضور داشتند گفت و گوهایی را انجام دادیم . شب قبل از شهادت بچه ها ، سر کنسول همه بچه ها را جمع می کند و برای آن ها صحبت می‌کند و به آن ها می گوید که امشب شب حساسی است و هر کس می خواهد برود ، برود . اگر کسی هم برود مواخذه نخواهد شد ،این دوستی که ما با او صحبت کردیم در آن جمع حضور داشته و خیلی هم شوخ و صمیمی است. ایشان دستش را بلند می کند و جالب است که به همراه سرکنسول به ایران برمی گردند و فردای آن روز بچه ها به شهادت می رسند .شنیدم آقای خرازی به شدت سرکنسول را مواخذه کردند و ظاهرا بدون هماهنگی ایشان این کار را انجام داده بود .


بخش دوم : رويكرد متصديان

برزیده: من معتقدم در امور بین الملل تنها وزیر خارجه تصمیم گیرنده نیست یک مجموعه ای از مسئولان کشور هستند که تصمیم می گیرند.

روند آغاز تحقیقات درباره ماجرای کشته شدن دیپلمات‌ها چگونه شکل گرفت؟

تنها شاهد ماجرای مزار شریف فردی بود به نام شاهسون است که من از طریقی برای اولین بار موفق شدم ایشان را ملاقات کنم. ایشان در آن مقطع در قرنطینه به سر می برند، با حضور یک نیروی امنیتی در مکانی که بودند حاضر شدم.

قرنطینه در واقع اصطلاحی است که من بر اساس تجربیات سینمایی ام به کار می برم و شاید سایر دوستان این اصطلاح را به کار نبرند. زمانی که فردی اطلاعات مهمی را در اختیار دارد، به او اجازه ملاقات و صحبت کردن در مکان‌های مختلف داده نمی شود. باید قبل از صحبت کردن، آن فرد تخلیه اطلاعاتی شود تا اطلاعات او طبقه بندی شده و مورد استفاده قرار گیرد. من در چنین فضایی با ایشان صحبت کردم و بعد از این گفت و گو ایشان به مدت یک سال قابل دسترس نبود و دیگر به هیچ وجه ایشان را ندیدم. من از همان زمان احساس کردم که گویی قرار است راجع به این موضوع هیچ گونه حرفی زده نشود.

*به صراحت گفتند راجع به شهادت دیپلمات ها فیلم نساز

در حوزه سینما شما اولین فردی بودید که باشاهسون در فضای قرنطینه صحبت کردید؟

برزیده: بله، چون وقتی بعدها با ایشان صحبت کردم، ایشان به من گفتند که این اولین باری است که برای فردی خارج از مجموعه صحبت می‌کنم. من بعد از یک سال ایشان را برای بار دوم دیدم و دوباره با یکدیگر صحبت هایی را انجام دادیم. بعد از گفت‌وگو با ایشان برای تکمیل کردن تحقیقاتم به سراغ بعضی از مسئولین رفتم و با آن ها نیز صحبت کردم. یکی از مسئولین آقای بروجردی بود – مسئول یکی از معاونت‌های امور خارجه در قسمت آسیای مرکزی (افغانستان) - هنگامی که با ایشان صحبت کردم شکّم به یقین تبدیل شد و ایشان رسماً و به صراحت به من گفتند که راجع به این موضوع اصلا هیچ کار سینمایی نباید انجام شود. دلیل‌شان این بود: «ما با طالبان ارتباط برقرار می‌کنیم و به‌گونه‌ای آن‌ها را به رسمیت می‌شناسیم و در این شرایط که ما حکومتی را به رسمیت می شناسیم اصلا خوب نیست که حالا بخواهیم آن را نقد کنیم.‌‌»

این گفت‌و‌گو ها در چه سالی انجام شد ؟

برزیده : در سال 1378. ما به طور گسترده تحقیقاتمان را شروع کردیم و در آن سال به سراغ آقای بروجردی رفتیم. خیلی تمایل داشتند که ما این کار را فراموش کنیم و اصلا ادامه ندهیم. منتها چند انگیزه باعث شد من این کار را به شدت پیگیری کنم. در نهایت هم فیلمنامه آن تهیه شد اما در ساخت آن دچار مشکل شدیم و به مقطعی رسیدیم که من دیگر تمایل به ساخت این فیلم در آن برهه از زمان نداشتم. ظاهراً امر در آن مقطع به گونه‌ای بود که کار به مشکل مواجه شود و ساخته نشود اما باطن آن این است که شاید خواست خدا بود که این فیلم در این زمان تهیه شود. ما نیز بیشتر از هر چیز به همین باطن ماجرا اعتقاد داریم. هدف ما ساخت این فیلم بود که الحمدلله این اتفاق رخ داد.

*در فیلم «مزارشریف» بدون این که پیش زمینه‌ای از طالبان بدهید به سراغ ماجرای شهادت دیپلمات می‌روید.

در واقعه کشته شدن دیپلمات‌ها تعدادی از شهروندان ما به شهادت می رسند. البته بخشی از این اتفاق به رفتار غلط دیپلماسی ما و تحلیل غلط مسئولین وقت بازمی گردد که ما در فیلم صریح و دقیق سراغ این بخش نرفتیم و دلیل مان نیز این بود که نمی خواستیم جریان طالبان که جریانی خشن و بی رحم است، تبرئه شود. ما تا حدی به سراغ این موضوع رفتیم و ایراد اصلی را به خودمان وارد کردیم که باعث تبرئه شدن طالبان نشود. بنابراین ما ناگزیر بیشتر بخش به شهادت رسیدن دیپلمات ها را بیان کردیم، ولی به هر حال در پایان فیلم حسی به ببیننده دست می دهد که قطعا یک حسرتی همراه با این سوال از خود خواهد داشت: چرا مسئولین ما در قبال این ماجرا کاری انجام ندادند؟

دلیل دیگری که در نوشتن این فیلمنامه و ساخت آن وجود داشت؛ باید بدانیم که علاوه بر قیامت، در دنیا نیز باید پاسخگوی اعمالمان باشیم. ممکن است در همان مقطع این امر انجام نشود ولی در نهایت یک برزیده و شاهسواری پیدا می شوند که دست به ساخت و تهیه فیلم «مزارشریف» می‌زنند و به نوعی بعضی از رفتارهای غلط را افشا می‌کنند. برای همین ما باید مراقبت کنیم و جوابگو باشیم.

عبدالحسین برزیده ضمن اعلام حضور الله‌اداد شاهسون که شخصیت اصلی این فیلم نیز بود، گفت: در سال 77 من مصاحبه آقای شاهسون را از تلویزیون دیدم و ایشان می‌گفتند که 19 روز در راه بودند تنا به ایران برسند، در آن زمان گمانه‌زنی‌های زیادی در این خصوص مطرح شد، فردای آن روز سیف‌الله داد با من تماس گرفت و پیشنهاد این سوژه را به من داد و در واقع او کلید اصلی این کار بود.

برزیده ادامه داد: در همان زمان ترتیب مصاحبه‌ای با آقای شاهسون دادیم که ایشان هنوز در قرنطینه بودند، آقای بروجردی هم که در آن زمان مسئولیتی در وزارت امور خارجه داشتند اصرار داشتند که این فیلم نباید ساخته شود، ایشان می‌گفت قرار است ما طالبان را به رسمیت بشناسیم و نباید حرفی در خصوص واقعه مزارشریف زده شود، من در آن زمان تاسف خوردم که مسئولین تا این حد سلب مسئولیت می‌کنند، در آن زمان دیپلماسی ما گاف بزرگی داده بود و کسی دوست نداشت راجع به این موضوع حرفی زده شود، یکی از دلایل به طول انجامیدن این پروژه نیز همین موضوع بود.

این کارگردان تصریح کرد: متأسفانه مسئولان در آن زمان در قبال این اتفاق سکوت کردند و خانواده‌های شهدا و قربانیان آن حادثه قربانی این سکوت شدند،

در آن دوره و زمانی که این اتفاق افتاد، جمهوری اسلامی ایران داشت وارد جنگی بزرگ می‌شد و در همین دوره دکتر روحانی دبیر شورای امنیت ملی بود، من می‌خواهم از ایشان تشکر کنم چرا که ایران را از وقوع جنگی دوباره نجات دادند. جمله کلیدی این فیلم این است که هیچ جنگی به نفع هیچکس نیست اما باید این نکته را هم در نظر گرفت که جنگ برای تعداد معدودی از افراد خیلی منافع دارد.

برزیده ادامه داد: ما بین نقد وزارت امور خارجه و وحشی‌گری‌هایی که طالبان در آن مقطع زمانی انجام داد باید یکی را انتخاب می‌کردیم و تمرکزمان را بر روی آن می‌گذاشتیم اما در عین حال سعی کردیم که منصفانه برخورد کنیم. می‌خواهم خواهش کنم از دولتی که هنوز از آن چیزی ندیدم و به وعده‌های انتخاباتی‌اش هنوز عملی نکرده خواهش کنم بداخلاقی‌های سال‌های گذشته را جبران کند و از مردم ایران و دیپلمات‌هایی که شهید شدند و خانواده‌های آنها عذرخواهی کنند.


17 مرداد سال ۱۳۷۷ و شهادت ۹ نفر از دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف پس از گذشت ۱۶ سال، چون رازی سر به مُهر است، اما محمدحسین جعفریان با ساخت مستند «چه کسی ما را کشت؟» تلاش کرده کنکاشی پیرامون این موضوع داشته باشد.

این فیلم در بخش مسابقه ملی و جایزه شهید آوینی هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت پذیرفته شده و از ساعت 18:50 روز نخست جشنواره (یکشنبه 9 آذرماه) در سالن شماره 2 سینما فلسطین روی پرده می‌رود.

محمدحسین جعفریان کارگردان مستند«چه کسی ما را کشت؟» با اشاره به حادثه 17 مرداد گفت: «در آن روز 9 نفر از دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف به شهادت رسیدند. بین این شهدا سردار ناصری از سرداران سپاه و سالهای دفاع مقدس هم بود. ایشان در آن زمان مسؤولیت فرهنگی داشت. این ماجرا 10 سال بعد از آن هم در پرده‌ای از ابهام ماند و هیچ کس حاضر نشد مسؤولیت آن را بر عهده بگیرد. طالبان هم این جنایت را انکار کرد.» وی در ادامه، با اشاره به انگیزه پرداختن به این موضوع توضیح می دهد: «یکی از دلایل من برای پرداختن به این سوژه این بود که خودم در سفارت و در مزار شریف فعالیت می‌کردم و دو روز پیش از این اتفاق به ایران آمدم. کسانی که در سفارت شهید شدند دوستانم بودند؛ به همین دلیل ترغیب شدم مستندی از این اتفاق بسازم و روشن کنم چه کسی دیپلماتهای ایرانی را به شهادت رسانده است. البته این مستند با محوریت شهید ناصری ساخته شده است؛ چون او شخصیت ویژه‌ای بود.» وی درباره منابع تحقیقاتی خود در مستند «چه کسی ما را کشت؟» عنوان می کند: «با یک نفر از افسران ارشد ارتش پاکستان به نام ژنرال «حمید گل» که رئیس اطلاعات ارتش پاکستان در آن زمان بود مصاحبه و با مسؤولان دولت پاکستان و فرماندهان طالبان دیدار کردیم. همچنین یکی از کسانی که از این ماجرا جان سالم به در برد آقای ا...‌داد شاهسون بود که پیدایشان کردیم و با خودمان به ساختمان سفارت در مزار شریف بردیم و ایشان نحوه ورود مهاجمان و شهادت دیپلماتها را در همانجا به تصویر کشید.در این مستند حرفهای تازه‌ای برای نخستین بار مطرح می‌شود تا حقیقت پنهان مانده 16 ساله را روشن کند.»

وی تأکید می‌کند: ساخت مستند «چه کسی ما را کشت؟» بیش از دو سال زمان برده است و عوامل این مستند سفرهای متعدد و طولانی به پاکستان داشتند و برای جلوی دوربین آمدن بعضی افراد هم به مشکلاتی برخوردند. جعفریان می افزاید: «ما می‌خواستیم صدای خانواده این شهدا به گوش همه برسد. آنها 16 سال بدون حاشیه سکوت کردند و هیچ مسؤولی در این مدت پاسخگوی شهادت این دیپلماتها نبود.»


روزی که خبرنگاری خبرساز شد

محمد حسین جعفریان در شهريور 1392 گفت وگویی با خبرگزاری دانشجو انجام داده و در خصوص رخدادهای روز گروگانگیری توضیحات مفصلی داده است. جعفریان در فاصله سالهای 75 تا 77 رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در مزار شریف بوده است.

وی گفته است : صبح شانزدهم مرداد ماه 77 هواپیمایی که محمود صارمی هم در آن بود در مزار شریف به زمین نشست و به سرعت دوباره آماده پرواز شد .من به همراه چند تن دیگر با این هواپیما صبح جمعه آمدیم به ایران (مشهد) و صارمی ماند. شماره یکی از مسوولان مهم تصمیم گیرنده را داشتم. با بدبختی پیدایش کردم. توضیح دادم که آنجا چه خبر است و گفتم ممکن است چه اتفاقی بیفتد. یک پرواز آمده بود فرودگاه یا به قول افغانها «میدان هوایی» که در سمت دیگر شهر بود و هنوز از دسترسی طالبان دور مانده بود. بیم آن می‌رفت طالبان سر برسند و هواپیما را بگیرند.به سرعت به فرودگاه رفتیم. بشنوید از تهران که محمود صارمی که هنوز در بیمارستان بود و ایام نقاهت پس از عمل آپاندیس را می‌گذراند امر می‌کنند فوری عازم مزار شریف شود.


چه کسی ما را کشت؟

جعفریان مستند ساز می گوید ؛ من سال گذشته و امسال سرگرم ساخت مستندی با عنوان «چه کسی ما را کشت؟» درباره این شهدا و با محوریت سرشناس‌ترینشان، یعنی شهید «محمد ناصر ناصری» بودم. طالبان بشدت دخالت در این جنایت را رد کردند، اما تا هنوز و پس از 14 سال کسی نمی‌داند یا می‌داند و نمی‌گوید چه کسانی و چرا بچه‌های ما را این سان ناجوانمردانه شهید کردند؟!

در این ماجرا یکی از دیپلماتها تیر خورد، اما پس از رفتن مهاجمان، خود را به حسینیه‌ای در همسایگی کنسولگری رساند و مخفی شد و قریب یک ماه بعد با از سر گذراندن حوادثی شگفت انگیز خود را به ایران رساند.


پاکستانی‌ها؛ متهمان ردیف اول

پس از این فاجعه، پرسشهای بسیاری پدید آمد و تا امروز بی پاسخ مانده است. البته ما در این مستند به جاهایی رسیدیم! نکته اصلی اینجاست که چه کسانی و چرا دستور به ماندن بچه‌ها در شهر، آن هم در اوج جنگ دادند؟ بسیاری نظیر من بی سواد همان موقع می‌دانستند اگر طالبان به شهر برسند، نیروهای آنها شاید هیچ کاری به ما نداشته باشند. کشتن بچه‌های ما، جز دردسر، دستاورد دیگری برای دولت نوپای آنان نداشت، اما بسیاری بودند که کینه‌های تاریخی از ما به دل داشتند که شرح آن در این چند سطر نمی‌گنجد و اندک هرج و مرجی در شهر، کافی بود تا آدمهایشان را بفرستند سراغ کنسولگری ما و ساکنانش. پاکستانی‌ها یکی از این متهمان درجه یک بودند.

تنها دیپلمات بازمانده آن فاجعه می‌گوید: فرمانده مهاجمان وقتی ما را به زیرزمین برد، به تلفنی که در اتاق بود اشاره کرد و با لهجه بد فارسی پرسید: با این تلفن می‌شود به پاکستان هم زنگ زد؟ گفتیم: بله! و او رفت از بالا زنگ بزند. پس از 10 دقیقه همراه چند نفر دیگر آمد و ناگهان همه ما را به رگبار بستند!

جالب این است که مسوولان وقت وزارت خارجه ما که دستور به ماندن بچه‌ها داده بودند، امیدشان به پاکستانی‌ها بود، چون با وزیر خارجه آنها هماهنگ کرده و او قول داده بود بچه‌های ما آسیب نمی‌بینند. نظیر قول وزیر خارجه عربستان و گردن زدن 18 زندانی و در آنجا پس از این قول!


دستور کمال خرازی برای ماندن دیپلماتها

جعفریان می گوید: طالبان دخالتی در شهادت دیپلماتها نداشت. نگارنده سال گذشته مستند مفصلی در این‎باره ساخت، بسیار کسانی را دید و به خود آن ساختمان در مزارشریف رفت و« ا... مدد شاهسون» را نیز با خود بردم تا به دقت صحنه بازسازی شود. ما حتی با «وحیدا... مژده» از سران سابق طالبان مصاحبه کردیم و او هم بشدت دخالت طالبان را تکذیب می‎کرد. منطقی هم می‎گفت؛ اجساد دیپلماتها به چه کار می‎آمدند؟ می‎شد از آنها بازجویی کرد و اطلاعات مهمی به دست آورد؟ می‎شد به‎عنوان گروگان از آنها برای فشار آوردن به ایران بهره برد. اگر هدف گوشمالی ایران بود، می‎شد در یک درگیری ساختگی دو سه نفر را زخمی کرده یا به شهادت برساند. آخر کدام عقل سلیم و با چه عایدی و نفعی در طالبان ممکن است رأی به قتل‎عام دیپلماتها بدهد؟ چرا از میان چندین نمایندگی خارجی در آن تاریخ و در شهر مزارشریف، تنها بر سر بچه‎‎های ما چنین بلایی آمد؟

جعفریان ادامه می دهد: یکی از مصاحبه شوندگان من «علاءالدین بروجردی» بود. او تأکید کرد از مدتها پیش خطری که بچه‎‎های ما را تهدید می‎کرده، گزارش داده است. حتی سفیر و چند تن دیگر را به تهران بازگردانده، اما مسؤولان بالا دستی در شورای تأمین و بویژه وزیر خارجه وقت - کمال خرازی- بشدت با این مسأله مخالفت کرده و گفته‎اند بچه‎‎ها باید در آنجا بمانند و آنها هم که به ایران آمده‎اند باید برگردند به مزارشریف سرکارشان.

من چند بار از آقای بروجردی که در آن سالها مدت زیادی معاون آسیا و اقیانوسیه وزیرخارجه و درهنگام این فاجعه نیز نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان بودند با تأکید پرسیدم پس شما واقعا نقشی نداشتید؟ پس چه‎کسی و با چه دلیلی دستور به ماندن بچه‎‎های ما داد؟ و ایشان تأکید کرد که(نقل به مضمون) امیدوارم آقای خرازی شجاعت این را داشته باشد و بیاید به مردم بگوید که ساعت 2 شب به من زنگ زدند و گفتند: چرا سفیر و چند نفر از مزارشریف به ایران آمده‎‎اند؟ مگر خونه خاله است که بیایند. بچه‎‎ها آنجا می‎مانند؛ آنهایی که آمده‎اند هم برگردند افغانستان سرکارشان!

آقای بروجردی می‎گوید، من چند بار گفتم: آنجا خانه خاله نیست آقای وزیر! ولی افغانستان است و خطراتی دارد و جنگ شدید است و... اما ایشان دستور صریح داد کسی برنمی‎گردد؛ آنها که آمده‎‎اند هم باید برگردند به مزارشریف. استدلالشان هم این بود که ما با وزیر خارجه پاکستان هماهنگ کرده‌ایم. آنها به ما قول داده‎اند که جان دیپلماتهای ما در صورت سقوط شهر به دست طالبان حفظ خواهد شد! پس از این مصاحبه آقای بروجردی، بنده بار‎ها خودم به آقای خرازی زنگ زدم. خواهش کردم جلوی دوربین بیایند و شرح ماوقع کنند و پاسخ ابهامهای آقای بروجردی و علت آن تصمیم شاهکار دیپلماسی‎شان را هم بدهند.

ایشان اول قبول نکردند.بعد گفتند باید متن صحبت‎‎های آقای بروجردی را پیاده کنید و به من برسانید. سرانجام هم رئیس دفترشان را فرستادند. جوان محجوبی بود. آمد بخشی از مستند و مصاحبه آقای بروجردی را دید. هی گفت: اینجا را حذف کنید! آنجا را در بیارید!گفتم:برادر من! این‎جوری که نمی‎شود. چون ایشان زمانی وزیر بوده، ما که مسؤولیت شرعی نداریم بر تمام اشتباه‌های آن بزرگوار سرپوش بگذاریم. اگر آقای بروجردی دروغ می‎گوید، ‎بفرمایید آقای خرازی وقت مصاحبه بدهند و ما خدمت‎شان برسیم، جواب بدهند و اصل قضیه را تعریف کنند.

رئیس دفتر ایشان شماره تلفن سفارش دهندگان مستند را از من گرفت. ساعت و روز و شبکه‎ای که قرار بود از آنجا پخش شود را هم پرسید و رفت. هفدهم مردادماه تمام خانواده‎‎‎های شهدای مزارشریف منتظر بودند مستند «چه‎کسی ما را کشت؟» از تلویزیون و در برنامه «راز» پخش شود که طی یک حرکت خودجوش نه تنها نشد، بلکه در آن شب حرف زدن از مزارشریف و هرآنچه به افغانستان و هفدهم مرداد ربط داشت، ‎ ‎ممنوع شد!

تا هنوز هم پاسخی از جناب خرازی برای مصاحبه نگرفته‎ایم که نگرفته‎‎ایم.

بخش سوم: ظلم به خانواده شهداي ماموران ايران در مزار شريف

*مظلوم‌تر از شهدای دیپلمات، خانواده‌هایشان هستند

عامل دیگری که انگیزه و علاقه من را برای ساخت و به سرانجام رساندن این کار بیشتر می‌کرد تماس‌هایی بود که از طرف خانواده شهدای مزار شریف با من گرفته می شد. به نظر من مظلوم‌تر از شهدای مزار شریف خانواده‌های آن ها هستند. یکی از همسران همین شهدا تعریف می کرد: «همیشه در استرس به سر می‌بردیم، مدت‌ها به ما گفتند که دیپلمات‌ها زنده هستند و اسیر شده‌اند، بعد اعلام شد که شهید شده‌اند و در نهایت نیز جنازه‌های آن‌ها را آوردند.» ایشان می‌گفت: «من وقتی کمربند شوهرم را باز کردم، دقیقاً معلوم بود که یکی از همکارانش وقتی شهید شده، سرش بر روی کمربند شوهر من افتاده بود. زیرا موهایش به کمربند خونی شوهرم چسبیده بود و من این موها را جدا کردم.»

اما به جای اینکه از این خانواده‌ها تجلیل شود، حتی یک عذر خواهی ساده نیز از آن ها نشده و گاهاً مورد بی مهری نیز قرار گرفته اند. دلیلش این بود که نمی خواستند اصلاً راجع به این موضوع حرفی زده شود. به نظر من این یک ظلم مضاعف است. اولین ظلم را به این خانواده‌ها، طالبان کرد و ظلم بعدی نیز این بود که اصلاً حاضر نشدند این موضوع را باز کنند و اگر در این میان کسی مقصر است عذر خواهی کند.


هفته نامه ندای جوان در پرونده ای ویژه به بررسی وضعیت 10دیپلمات کشورمان که 8نفرشان در حادثه 17مرداد 77 در سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف مظلومانه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند پرداخته.
حرف های شنیدنی پسر17سال پس از مفقود شدن پدر دیپلماتش/نظرات مسولین و کارشناسان وقت
ابتدا گفت و گوی علی دهقان با فرزند یکی از دیپلمات ها که قریب به17سال است مفقود شده و در پایان اظهارات مسولین و کارشناسان وقت پیرامون این موضوع را مرور می کنیم.

17 سال پیش در روز 17 مرداد ماه 1377، جمعی از دیپلمات‌ های ارزشمند کشورمان در سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف مظلومانه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
اسامی شهدای ایرانی که در فاجعه حمله به کنسولگری ایران در مزار شریف به شهادت رسیدند و اجساد آن ها پیدا شد به این شرح است: 1- شهید ناصر ریگی (سرپرست)، 2- شهید سردار محمد ناصر ناصری (کارشناس امور فرهنگی)، 3- شهید کریم حیدریان (کارشناس امور کنسولی‌)، 4- شهید محمد علی قیاسی (کارشناس امور کنسولی)، 5- شهید رشید پاریا وفلاح (کارشناس امور کنسولی)، 6- شهید نورالله نوروزی (کارشناس امور کنسولی)، 7- شهید حیدر علی باقری (کارمند فنی) و 8- شهید محمود صارمی (خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی). در این میان دو دیپلمات ایرانی دیگر نیز در کنسولگری ایران در مزار شریف حضور داشتند و هر دو نیز زخمی شدند، یکی از آن ها، آقای الله داد شاهسون بود، که خود را از محلکه نجات داد و با پشت سر گذاشتن مشکلات فراوان به ایران برگشت. دیگری آقای مجید نوری نیارکی (مسئول امور مالی) بود، که هنوز بعد از گذشت 17 سال، اثری از ایشان در دست نیست و خانواده شان امیدوار هستند که زنده باشد و بلاخره روزی به خانه بازگردد.

پیرامون این واقعه دردناک، فیلمی به نام مزارشریف، به کارگردانی عبدالحسن برزیده، براساس خاطرات الله داد شاهسون ساخته شد و همین روزها اکران خواهد شد. بر این اساس هفته نامه ندای جوان، مصاحبه ای را با فرزند دیپلمات مفقود الاثر، آقای محمد نوری نیارکی انجام داد است.

س: در زمان وقوع حادثه، چه کسی سفیر ایران در افغانستان بود و افراد مسئول در وزارت امور خارجه چه کسانی بودند؟

نوری نیارکی: در آن زمان سفیر ایران در افغانستان آقای حدادی و نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان آقای بروجردی و وزیر امور خارجه نیز، آقای خرازی بودند.


س: چرا سفیر ایران، سفارت خانه را ترک کرد ولی بقیه افراد در سفارت خانه ماندند؟

نوری نیارکی: آقای حدادی به احتمال زیاد احساس خطر کرد و مراتب را با تهران در میان گذاشته ولی دستور مافوقش ماندن بود و ایشان بدون اجازه از مقام مافوق، از سفارت خانه خارج شد. در صورتی که اگر افراد بالا دستی تصمیم گیرنده بودند، دستور ترک محل را برای همه افراد حاضر در کنسولگری صادر می کردند.

س: چه پیگیری و برخوردی با مقصرین این حادثه در وزارت خارجه شد؟

نوری نیارکی: مشکل ما و خانواده شهدای دیپلمات، دقیقا همین است که بعد از وقوع آن واقعه، هیچ فرد، گروهی یا وزارت خانه، در داخل کشور یا کشور افغانستان و پاکستان، مسئولیت وقوع این حادثه را قبول نکرده است. هیچ کس پاسخ گوی علت این اتفاق نیست و هر کدام، تقصیر را گردن دیگری می اندازد

س: در رابطه با این حادثه، فیلمی به نام مزارشریف به کارگردانی عبدالحسن برزیده ساخته شد، که همین روزها اکران می شود. در این فیلم مسئولیت را به عهده گروهی خاص می اندازد. نظر شما در این رابطه چیست؟

نوری نیارکی: اول جا دارد تشکر کنم از عوامل فیلم، که باعث شدند ما اجازه پیدا کنیم در این راستا صحبت کنیم. اما برخلاف چیزی که در انتهای فیلم مزارشریف گفته می شود، هنوز هم طالبان مسئولیت ترور در کنسولگری ایران واقع در مزار شریف را به گردن نگرفته است و این مسئله جای تامل دارد.

س: فکر می کنید پدرتان شهید شد یا احتمال می دهید که هنوز زنده باشد و در اسارت به سر برد؟

نوری نیارکی: با توجه به اینکه، تنها فردی که در آن کنسولگری بود و توانسته خود را زنده به ایران برساند آقای شاهسون بود، حرف ایشان تنها منبع ما در این زمینه است. ایشان بعد از برگشتشان به ایران، خبری مبنی بر زنده بودن پدرم، در زمانی که می خواستند سرکنسولگری را ترک کنند دادند و ما هنوز هیچ جنازه ای از پدرم دریافت نکرده ایم و احتمال هر اتفاقی را می دهیم.

س: خبر حادثه مزارشریف را چه کسی به شما داد؟

نوری نیارکی: تا حدود چهل روز بعد از حادثه، طالبان خبر از اسارت این عزیزان می داد و به مسئولین قول داده بودند، که هرچه سریعتر آنها را برگردانند. بعد از این چهل روز، ناگهان از اخبار سراسری ساعت 9 شب اعلام کردند که، انالله و انا الیه راجعون و خبر کشته شدن این عزیزان را اعلام کردند. چند روز بعد هم، جنازه هاشون رو در دو نوبت آوردند. با توجه به اینکه در این چهل روز، شهدا در گور دسته جمعی، پشت کنسولگری مدفون بودند، اجساد به سختی قابل شناسایی بود. به هر حال همه ی خانواده ها توانستند شهدایشان را شناسایی کنند. برای ما هم جنازه ای آوردند و اصرار داشتند که پدرم هست، اما ما قبول نمی کردیم، تا اینکه بعد از مدتی با آزمایش دی ان ای، مشخص شد این جنازه متعلق به پدرم نیست و ما همچنان از وضعیت ایشان بی خبر هستیم. لازم به ذکر است که از بقیه جنازه ها آزمایش دی ان ای گرفته نشد.

س: چند روز پیش خانواده دیپلمات های شهید و خانواده شما، با رئیس جمهور دیداری داشتید. در این دیدار چه صحبت های به میان آمد؟

نوری نیارکی: رئیس جمهور در این دیدار به موضوعاتی پیرامون تروریست اشاره کردند و گفتند این اتفاق یکی از تلخ ترین اتفاقات تاریخ دیپلماسی ایران بود. همچنین خانواده های دیپلمات ها، ضمن احترام به شهید صارمی، درخواست کردند نام روز 17 مرداد، از روز خبرنگار به روز دیپلمات تغییر کند. در این رابطه نیز، من نامه ای به رئیس جمهور محترم زدم و خواستار پیگیری مجدد جهت مشخص شدن عاملین این حادثه شدم.

درادامه نظرات قابل تامل کارشناسان و مسولین وقت:

وحيد مژده، کارشناس امور سیاسی افغانستان: شهادت ديپلمات‏ ها و خبرنگار ايراني، به زعم گروهی در طالبان، افكندن دامي براي ايران و كشاندن اين كشور در جنگي ناخواسته بود، كه اگر رخ مي داد، بايد سال ‏ها در آن مصروف مي‏ماند. در آن وقت با تعدادي از مسئولان طالبان در مورد كشته شدن ديپلمات ‏هاي ايراني گفت‏ و گو كردم، آنان نیز خواهان پيگيري اين مسئله بودند كه بايد مشخص شود چه كساني در پشت اين رويداد (شهادت ديپلمات ‏هاي ايراني) قرار دارد. بعد از مدتي اعلام کردند که، يكي از فرماندهان طالبان به نام ملادوست محمد با افرادش كه در ميان آنان تعدادي از افراد پاكستاني‏ نيز وجود داشتند، دست به كشتار اين ديپلمات‏ ها زده بودند. همه شواهد موجود دال بر اين که افراد به صورت خودسر دست به چنين اعمالي (شهادت ديپلمات هاي ايراني) نبرده بودند و دست‏ هاي قدرتمند پشت پرده، اين روند را رهبري مي‏كرد. شخص ملادوست محمد نيز در جنگ مزارشريف با تعدادي از افراد خود كشته شد و قضيه تا امروز پوشيده ماند و كسي ندانست كه بعد از آن چه گذشت. بعد از حادثه کنسولگری ایران، انفجاری در شهر قندهار، در نزديكي خانه ملا عمر، سركرده طالبان رخ داد. این حادثه نيز، از اين دست برنامه ‏هاي از پيش طراحي شده عليه ايران بود. در اين انفجار دو برادر و يك همسر ملاعمر جان باختند و بعدها همان حلقه هاي پاكستاني اسنادي را در اختيار طالبان گذاشتند كه اين كار توسط ايراني‏ ها انجام شده است. اين تلاش‏ ها از سوي برخي منابع پاكستاني مستقر در طالبان صورت مي‏گرفت تا رابطه طالبان فقط و فقط با پاكستان باشد و كشور‏هاي ديگر در اين روند شريك نباشند. (خبرگزاری ایرنا)

وكيل احمد متوكل (وزير خارجه سابق دوران طالبان) نيز در آن‏ زمان گفت: كساني كه دست به اين عمل زدند در صف ما بودند، اما از ما نبودند.

محمد حسین جعفریان کارگردان مستند، «چه کسی ما را کشت؟»: برای ساخت مستند در مورد حادثه مزارشریف، با ژنرال «حمید گل»، رئیس اطلاعات ارتش پاکستان در آن زمان و مسئولان دولت پاکستان و فرماندهان طالبان دیدار کردم. همچنین یکی از کسانی که از این ماجرا جان سالم به در برد، آقای الله ‌داد شاهسون بود، که با هم به ساختمان سفارت در مزارشریف رفتیم و نحوه ورود مهاجمان و شهادت دیپلمات ها را، در همان جا به تصویر کشیدم. در این مستند به جاهایی رسیدیم! نکته اصلی اینجاست که چه کسانی و چرا دستور به ماندن بچه‌ها در شهر، آن هم در اوج جنگ را دادند؟

بسیاری نظیر من بی سواد همان موقع هم تصورمان این بود که اگر طالبان به شهر برسند، نیروهای آنها شاید هیچ کاری به ما نداشته باشند و کشتن بچه‌ های ما، جز دردسر، دستاورد دیگری برای دولت نوپای آنان نداشت باشد، اما در کنار آن می دانستیم بسیاری بودند که کینه ‌های تاریخی از ما به دل داشتند که شرح آن در این چند سطر نمی‌گنجد و اندک هرج و مرجی در شهر، کافی بود تا آدمهایشان را بفرستند سراغ کنسولگری ما و ساکنانش. پاکستانی‌ ها یکی از این متهمان درجه یک بودند.

جعفریان: نتیجه تحقیقات و مستند های من این بود که نمی توانست این کار را طالبان انجام داده باشد. زیرا اجساد دیپلمات ها به چه کارشان می‎آمد؟ می ‎توانستند آنها را اسیر کرد و بازجویی کنند و اطلاعات مهمی به دست آورد؟ می‎ توانستند به ‎عنوان گروگان از آنها برای فشار آوردن به ایران بهره ببرند. اگر هدف گوشمالی ایران بود، می ‎شد در یک درگیری ساختگی دو سه نفر را زخمی کرده یا به شهادت برساند. آخر کدام عقل سلیم و با چه عایدی و نفعی در طالبان ممکن است رأی به قتل ‎عام دیپلمات ها بدهد؟ چرا از میان چندین نمایندگی خارجی در آن تاریخ و در شهر مزارشریف، تنها بر سر بچه ‎‎های ما چنین بلایی آمد؟

لازم به ذکر است محمد حسین جعفریان، در فاصله سالهای 75 تا 77 رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در مزارشریف بوده و صبح شانزدهم مرداد ماه 77 با هواپیمایی که محمود صارمی با آن به مزارشریف آمد، به همراه چند تن دیگر به ایران (مشهد) بر می گردد.

محمد حسین جعفریان در رابطه با یک روز قبل از حادثه می گوید: شماره یکی از مسئولان مهم تصمیم گیرنده را داشتم. با بدبختی پیدایش کردم. توضیح دادم که آنجا چه خبر است و گفتم ممکن است چه اتفاقی بیفتد. یک پرواز آمده بود فرودگاه، بیم آن می‌ رفت طالبان سر برسند و هواپیما را بگیرند. به سرعت به فرودگاه رفتیم. محمود صارمی نیز مستقیما از روی تخت بیمارستان با این هواپیما به مزارشریف فرستاده بودند. (ایام نقاهت پس از عمل آپاندیس را می‌گذراند ولی با دستور فوری، عازم مزار شریف شده بود)

الله داد شاهسون، دیپلمات نجات یافته از آن فاجعه: فرمانده مهاجمان وقتی ما را به زیر زمین برد، به تلفنی که در اتاق بود اشاره کرد و با لهجه بد فارسی پرسید، با این تلفن می ‌شود به پاکستان هم زنگ زد؟ گفتیم بله و او رفت از بالا زنگ بزند. پس از 10 دقیقه همراه چند نفر دیگر آمد و ناگهان همه ما را به رگبار بستند. جالب این است که مسئولان وقت وزارت خارجه ما که دستور به ماندن بچه ‌ها داده بودند، امیدشان به پاکستانی ‌ها بود، چون با وزیر خارجه آنها هماهنگ کرده بودند و او قول داده بود بچه ‌های ما آسیب نمی‌ بینند. نظیر قول وزیر خارجه عربستان و گردن زدن 18 زندانی.

علاءالدین بروجردی، نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان در زمان وقوع حادثه: از مدت ها قبل از حادثه، خطری که بچه ‎‎های ما را تهدید می‎کرد را گزارش داده بودم. حتی سفیر و چند تن دیگر را به تهران بازگرداندم، اما مسئولان بالا دستی در شورای تأمین و به ویژه وزیر خارجه وقت -کمال خرازی- بشدت با این مسأله مخالفت کرده و گفتند بچه‎‎ها باید در آنجا بمانند و آنها هم که به ایران آمده‎ اند باید برگردند به مزارشریف سرکارشان.


بخش چهارم: مواضع در برابر اين فيلم

برزیده: امیدوارم این اتفاق نیافتد چون سازنده های این اثر من ، آقای شاهسواری و حوزه هنری به دنبال این نبودیم . من به شخصه به این امر که مردم کشورم همدیگر را دوست داشته باشند و به یکدیگر نزدیک شوند برایم مهم است . محور این نگاه به این سو است که مردم ما در واقعه مزارشریف قربانی شدند. من متاسفانه به دلایلی که نام آن ها را ظلم و جفا می نامم - که بخشی از آن هم از سوی رسانه های مثل فارس صورت گرفت - منتسب می شوم به جریان اصلاح طلب. جالب است که واقعه ای که در فیلم روایت می شود در زمان دولت اصلاحات رخ داده است یعنی اگر من اعتقاد دارم که جزء جریان اصلاحات هستم و هوادار هستم موضوعی که به آن پرداختم نشان می دهد که مسئله ام این نبوده است.اگر در دوره آقای احمدی نژاد فیلم را می ساختم می گفتند قصد داشته به این دولت نزدیک شود. وقتی در ابتدای عرایضم گفتم بعضی چیزها دست ما نبود و خداوند گذاشت که امروز رخ دهد.

ما باید اجازه بدهیم و کمک کنیم مردم مطالباتشان را بگویند و البته مسئولین هم می توانند پاسخ بدهند. اما این که اجازه ندهیم یا مخفی کنیم یا شاید فکر کنیم منافع ملی است و... در چند سال پیش همین موضوع فیلم را می خواستیم مطرح کنیم می گفتنند مملکت به هم می ریزد اما هیچ اتفاقی رخ نمی دهد. راجع به اشکالات و کاستی ها و مشکلات هم حرف بزنیم و به هم اعتماد کنیم. به طور مثال وقتی فارس به من حمله کرده اما بعدش می آید و می گوید بیایید با هم صحبت کنیم چون این بچه ها هم مسلمان هستند . خیلی ها به من گفتند فارس نرو که متهم می شوی و.... من گفتم براساس اعتقاد حرکت می کنم با مردم باید خوب رفتار کرد این مردم در هرکجا هستند. مردمی که می آیند اگر قصوری بوده عذرخواهی می کنیم و حاضریم با هم صحبت کنیم من وظیفه دارم طبق اعتقادام، اعتماد کنم و رفاقت کنم .


بخش پنجم: سرانجام انها كه كمك كردند براى نجات تنها بازمانده
گفتگو با احمد نادری یکی از ناجیان دیپلمات ایرانی به بهانه اکران فیلم «مزار شریف»؛

ناگفته‌های شاهد عینی

فیلم سینمایی«مزار شریف» چهارمین ساخته عبدالحسن برزیده از ١٨شهریور در سینماهای کشور شروع به اکران کرده است. این فیلم ماجرای حمله طالبان به کنسولگری ایران و کشتار دیپلمات‌های ایرانی را در ١٧مرداد ١٣٧٧ در شهر مزار شریف، طبق روایت تنها شاهد ماجرا به تصویر می‌کشد.

Image

فیلم «مزار شریف» در بخش مسابقه سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن و دیپلم افتخار بهترین جلوه‌های ویژه میدانی و بصری را دریافت کرد. این فیلم در بخش‌های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین نقش اول مرد(حسین یاری)، بهترین صدابرداری، بهترین صداگذاری و بهترین چهره‌پردازی نامزد دریافت سیمرغ بلورین سی و سومین جشنواره فیلم فجر شد.در ادامه گفتگو با احمد نادری را می‌خوانید که به گفته ا... مدد شاهسون، احمد و خانواده‌اش عامل نجات او هستند. این گفتگو اگر چه به بهانه اکران فیلم مزار شریف منتشر می‌شود اما روایت نجات شاهسون از زبان احمد لطف دیگری دارد.
•••
سید احمد نادری فرزند سیدیحیی از همسایگان سفارت و پسرخواهر راننده نظامی سفارت، سیدجعفر حسینی است. پدر وی از سادات موسوی‌نسب و مادرش سید حسینی است.
زمانی که کشتار دیپلمات‌های ایرانی در افغانستان رخ داد تنها باز مانده این ماجرا (ا... مدد شاهسون) به حسینیه سید جعفر، راننده نظامی سفارت پناه آورده و به مدت سه روز در حسینیه می‌ماند. احمد، خواهرزاده سید و اولین کسی بود که بعد از سیدجعفر از آن ماجرا و حضور شاهسون در حسینیه باخبر می‌شود.
احمد و سیدجعفر به همراه خانواده‌اش به شاهسون کمک کرده، مراقب او بوده و او را تا مرز ایران همراهی می‌کنند. در آنجا به علت اینکه طالبان، مزار شریف و شهرهای دیگر افغانستان را تصرف کرده بود، جایی برای ماندن سید و خانواده‌اش و احمد که مذهب شیعه داشتند نبود، ازاین‌رو از مسیری دیگر به شاهسون ملحق و وارد مرز ایران شدند. در حال حاضر حدود ١٨سال از این ماجرا می‌گذرد و احمد و خانواده دایی‌اش در مشهد زندگی می‌کنند.

ا... مدد شاهسون(تنها دیپلمات بازمانده حادثه سفارت ایران در افغانستان) عامل اصلی نجات خود را کمک خانواده احمد و سید می‌داند و از اینکه دولت و مسئولان نه‌تنها وی را رها کرده، بلکه کمکی نیز به خانواده سید و احمد که باعث نجات وی شدند نکردند، بسیار ناراحت است و خود را زیر دِین آن‌ها می‌داند. به دنبال همین قضیه و به بهانه اکران فیلم مزار شریف که روایتگر داستان کشتار دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف است، این بار از زاویه دیگر و از نگاه احمد که یکی از افرادی بود که باعث نجات یک دیپلمات ایرانی شد به این حادثه می‌نگریم.

حمله اول به مزارشریف چگونه و از چه طریقی انجام شد؟
حمله اول طالبان به مزارشریف با توپ و تفنگ انجام نشد. در آن زمان اختلافاتی بین ژنرال ملک و ژنرال دوستم بود. طالبان با هماهنگی نیروهای ملک از هرات امور را پیگیری کرده و از میمنه و خط فاریاب به سمت شبرقان آمدند. سپس ژنرال دوستم فرار کرد و با تعدادی از فرماندهانش به سمت ترکیه رفت، اما در نهایت سقوط کرد.
همه استان‌های شمال افغانستان نیز سقوط کردند. فضا بسیار ناامن شده بود و هر دو جبهه طالبان و جبهه متحد نگران بروز درگیری بین خود بودند. دفعه اول یکی از نیروهای حزب وحدت به تلویزیون آمد و گفت: «من اولین حمله را به طالبان انجام داده و از ساختمان مخابرات به ماشین طالبان شلیک کردم.» در آن زمان به‌طور مخفیانه پروتکلی بین استاد محقق، ملک و استاد عطا نوشته و امضا شد.

این قرارداد مبنی بر این بود که یک‌باره به طالبان حمله و جنگ را آغاز و سپس آنجا را از نیروهای طالبان پاک‌سازی کنند. بنابراین در یک عملیات از پشت، راه طالبان را می‌بندند. باتوجه به اینکه طالبان گروهی بودند که از مناطق جنوبی و پاکستان آمده بودند و به جغرافیای بلخ آشنایی نداشتند، توانایی مقابله نداشته و محاصره شدند.
اشتباه طالبان این بود که باوجود همکاری با نیروهای افغان، آن‌ها را خلع صلاح نکرده بود و همین قضیه به ضرر آن‌ها تمام شد.

علت اختلاف ژنرال دوستم و ژنرال ملک و فرار ژنرال دوستم چه بود؟
در آن زمان و قبل از حمله اول طالبان، بخشی از جبهه متحدان تحت تسلط ازبک‌ها بود که توسط دو فرمانده اصلی آن‌ها، ژنرال دوستم و ژنرال ملک فرماندهی می‌شد. رسول پهلوان برادر ملک و از وی بسیار جنگجو‌تر و در عین حال بی‌رحم‌تر بود. ملک تحصیل کرده و رسول پهلوان بی‌سواد و نادان بود.
باتوجه به اینکه رسول پهلوان یکی از فرماندهان خطرناک دوستم بود و بعضی مواقع از او اطاعت نمی‌کرد و خودسرانه کاری را انجام می‌داد، ژنرال دوستم هم می‌خواست او را از سر راه بردارد. سپس رسول پهلوان به جبهه خیانت کرده و به طالبان اجازه ورود داد. چند ماه بعد، رسول پهلوان ترور شد اما اینکه توسط چه کسی به قتل رسید، معلوم نشد.
حدود ۴ الی ۵ ماه بعد از این ماجرا، ملک در تلویزیون مصاحبه و اعلام کرد که با احمد شهید مسعود هماهنگی کرده و می‌خواهند حکومت را از دست دوستم فاسد گرفته و خودشان به دست گیرند زیرا ملک، دوستم را در قتل برادرش مقصر می‌دانست و معتقد بود که او توطئه کرده و رسول پهلوان را کشته است. ازاین‌رو ملک حزب ملی دیگری تشکیل داد و در حمله اول طالبان با آن‌ها همکاری کرد.

از روزی که طالبان وارد مزارشریف شد برایمان بیشتر حرف بزنید. دقیقا چه اتفاقی رخ داد؟
بار اول نیروهای حزب وحدت و طالبان حدود سه روز با هم درگیری داشتند. درنهایت از بین ١٠هزار نفری که نیروهای طالبان بودند فقط حدود یک الی دوهزار نفر زنده مانده و برگشتند. بنابراین آن‌ها کینه گرفته و حدود یک سال بعد دوباره به مزارشریف حمله کردند. از ساعت١٠:٣٠ صدای بمب و آرپی‌جی می‌آمد. سپس آن‌ها حدود ساعت ١١ ظهر بود که وارد شدند و هر یک ساعت، بمب می‌زدند.
طالبان از طیف اهل سنت بسیار تندرو بودند، بنابراین به‌طور دائم شیعه‌ها را اذیت می‌کردند. آن‌ها سینه‌زنی و اذان را در بیرون از حسینیه و مسجد ممنوع کرده بودند. خانواده ما با هیچ حزبی ارتباط نداشته و ترسی نداشتیم، اما تنها نگرانی ما به علت شیعه‌بودنمان و وجود پرچم حسینیه بود زیرا از پرچم مذهب اعتقادی ما مشخص بود. به همین علت از آمدن آن‌ها می‌ترسیدیم.

آقای شاهسون بعد از اینکه با گلوله زخمی شدند به حسینیه شما پناه آوردند. از بدو ورود آقای شاهسون به حسینیه برایمان بگویید؟
زمانی که آقای شاهسون به داخل حسینیه آمد، به‌دلیل تیری که به پایش اصابت کرده بود، رنگ از رخش پریده بود. روی پله نشست و تقاضای آب کرد.
روزهای اول، دایی تصمیم داشت که ایشان را به شیعه‌های نظامی که مورد اعتماد بوده و بر مسیرها اشراف داشتند بسپارد تا با هلی‌کوپتر فرار کند اما می‌ترسید اتفاقی برای ایشان بیفتد و این‌کار را انجام نداد.
آقای شاهسون آن روزها ترس آن را داشت که یکی از ما با کسی حرفی بزنیم و مخفیگاه او را فاش کنیم. در حالی که من نه‌تنها از اینکه درباره شرایط خود با کسی صحبت نکرده و می‌ترسیدم، جرئت صحبت درباره شرایط ایشان را نیز نداشتم.
در این مدت حس بی‌اعتمادی آقای شاهسون را درباره خانواده ما حس می‌کردم تا اینکه بعد از گذشت ١٩روز که با هم بودیم، روزی در گفتگویی که با هم داشتیم متوجه شدم که ایشان احساس امنیت و اعتماد به ما پیدا کرده است.

در طول این مدت که فرار کردیم و در راه بودیم، به علت آنکه چهره ما بیشتر شبیه اهل سنت‌های هزاره بود و به شیعه‌ها نمی‌خورد، نجات پیدا کردیم و از مسیر می‌گذشتیم. در زمانی که آقای شاهسون در بین مسیر از ما جدا شد تا ادامه راه را برود و خودش را به مرز ایران برساند، لحظه خداحافظی همه مردها را در آغوش گرفت و گریست و به من گفت: «احمد دیدار به قیامت!» زیرا امیدی به زنده‌ماندن در آن شرایط نبود. قهرمان این ماجرا از نظر من بعد از آقای شاهسون، دایی‌ام بود زیرا در این راه بسیار کمک کرده و ایشان را همراهی کرد.
دایی من معلم و مسلط به زبان پشتو بود. بنابراین در طول سپری‌کردن مسیر به سمت هرات، در شرایطی که خطری تهدیدمان می‌کرد، همچون شبرقان و فاریاب نامه‌ای می‌نوشت مبنی براینکه « ما یک گروه مهاجر هستیم که از کابل به علت جنگ فرار کرده و به مزار آمده‌ایم و الان می‌خواهیم به جایگاه و زندگی خود برگردیم.
شخص کر و لالی نیز که برادرم است ما را همراهی می‌کند» و آن را به مسئولان آنجا می‌داد تا در طول راه توسط طالبان اذیت نشویم. البته منظورش از شخص کر و لال آقای شاهسون بود که قرار بود نقش آدم کر و لال را بازی کند.

بعد از آنکه شما هم به همراه آقای شاهسون به ایران آمدید، چه شد؟
روزهای اولی که وارد ایران شدیم، دایی‌ام تقاضای پناهندگی و صدور کارت مهاجرت کرد. یکی از مسئولان وزارت امور خارجه که یک روحانی بود، به دایی‌ام گفت که فقط شخص خودت به‌دلیل آنکه راننده سفارت هستی می‌توانی کارت بگیری اما درباره خانواده‌ات امکان‌پذیر نیست.
دایی بعد از شنیدن این حرف عکس‌العمل نشان داده و روبه او گفت: « شما خودتون مسلمونید ما خانواده سید سادات هستیم و به عشق امام ایشان را همراهی کردیم.» درظاهر آن مسئول تحت تاثیر این حرف برای دایی و خانواده‌اش کارت مهاجرت صادر می‌کند. اما برای من این کار را انجام ندادند.
حتی چند دفعه آقای شاهسون مرا به سپاه برد و در آنجا برای من برگه تردد ٣٠روزه صادر کردند اما گفتند به‌دلیل اینکه مجردی اجازه نداریم که برایت کارت شناسایی صادر کنیم، هر زمان متاهل شدی باید دوباره مراجعه کنی.

اما این ماجرا را پیگیری نکردند تا اینکه من، به‌جای اینکه هرروز به خانه دایی و خاله رفته یا معتاد شوم، اتاقی گرفته، ازدواج کرده و تشکیل خانواده دادم. بنابراین دور از پدر و مادر و اعضای خانواده و از زیر صفر زندگی را شروع کردم. من ۴ سال مداوم تلویزیون و ۵ سال مداوم یخچال نداشتم. کار کرده و به‌تدریج سروسامانی به زندگی‌ام دادم. در حال حاضر نیز صاحب ٣فرزند دختر و یک پسر هستم.

از شرایط کنونی زندگی‌ات تعریف کن...
١٨سال است که در ایران زندگی می‌کنم و اعضای خانواده‌ام را ندیده‌‌ام. به دلیل فقر، نداشتن مدارک اقامتی لازم و هزینه‌های زیادی که برای رفتن به مزارشریف لازم است، نتوانستم سفر کنم و خانواده‌ام را ببینم.

این در حالی است که مادرم ناراحتی قلبی دارد و دکترهای افغانستان نتوانستند به او کمک کنند. پدرم از من خواست که ویزایی برای مادرم تهیه و او را به ایران بیاوریم تا توسط دکترهای اینجا عمل شود اما من توانایی مالی انجام این کار را هم ندارم.
در حال حاضر در یک خانه ۴۵متری در گلشهر زندگی می‌کنم. هر روز صبح که از خانه خارج می‌شوم دعا می‌خوانم تا مبادا دوباره نیروهای نظامی مرا دستگیر نکنند.
اکنون نیز دختر کوچکم «زهرا» زمانی که به دنیا آمد، دکتر وجود شکاف کام و بیماری قلبی را در وی تشخیص داد. حدود سه هفته پیش دکتر گفت ۵مشکل در قلبش دارد که باید عمل قلب باز شود. بنابراین از آنجایی که خرج این عمل بالای ٢٠میلیون تومان است و من قادر به پرداخت آن نیستم، دست به دامن چند فرد خیر شدیم تا برای عمل دخترم به من کمک کنند.
باوجود اینکه چنین خدمتی به نظام مقدس جمهوری اسلامی کردم، اما دولت هیچ کمکی به من نکرد. با توجه به شرایط سختی که دارم اگر بتوانم از سهمیه ساداتم در این کشور استفاده کنم، می‌توانم حیات دختر کوچکم را نجات دهم.

بخش ششم: گزارش جان بدر برده قبل فاجعه

نوبت به اصل بحث برنامه راز می‌رسد، حادثه کنسولگری ایران در مزار شریف و بحث مستند «چه کسی ما را کشت؟» است که خیلی بیشتر از مستند «مسافران ملکوت» به ریشه‌یابی این حادثه پرداخته است.

جعفریان از ساخته شدن این مستند درباره شهید محمدناصر ناصری می‌گوید فردی که در بیرجند به دنیا آمد و در دهه 60 از مرزهای ایران به افغانستان می‌رود و در کنار مجاهدان افغانی و برای آرمانش با روس‌ها و شوروی می‌جنگد.

در این بین مباحثی درباره این مستند با جعفریان مطرح می‌شود مباحثی تخصصی درباره مستند بازسازی و از این قبیل مطالب واقعا که از این لحاظ برنامه راز در عین مطرح کردن مباحث مهم به نوعی کلاس مستندسازی نیز هست و برخی برنامه‌هایش سوژه‌های مستند خوبی را در اختیار می‌گذارد حتی برخی از آنها پژوهش‌های آماده برای مستند شدن است.

سوال‌های بسیاری مطرح می‌شود، «چرا این جنایت، جنایت بین‌المللی تلقی نشده»، «چرا کمیته حقیقت‌یاب تاسیس نشد» و ... برای همین الله‌مدد شاهسون فردی که تنها بازمانده آن حادثه است معرفی می‌شود و پس از یک پلی‌بک به روی آنتن می‌آید.


* ارتباط داخلی با اسکایپ برای نخستین بار در صداوسیما

جالب اینجاست که الله‌مدد شاهسون نه از طریق ارتباط زنده با مرکز خراسان رضوی روی آنتن آمده بلکه برای اولین بار در تاریخ صداوسیما یک ارتباط داخلی از طریق اسکایپ برقرار می‌شود.

Image

شاهسون کسی است که من را یاد فیلم‌هایی چون «نجات سرباز رایان» می‌اندازد یا به یاد فیلم «تا جایی که پاهایم توان رفتن داشت» که به فرار یک سرباز آلمان نازی از زندان‌های استالین می‌پردازد.

شاهسون نیز پس از حادثه مزارشریف با پای تیر خورده 31 روز پیاده روی کرده است و به وضعی شگفت‌انگیز خود را به ایران رسانده است اما الان در خراسان در حال دامداری و کشاورزی است.

او می‌آید و می‌گوید که قرار بوده آقای برزیده در این باره فیلم بسازد آن هم حول و حوش 15 سال پیش اما تلاش‌های او به ثمر نرسیده است.

شاهسون می‌گوید که 15 سال است که او را رها کرده‌اند و نهایت بی‌احترامی به او شده است و به مسئله حمله به کنسولگری مزارشریف بی‌عنایتی شده است.

وی می‌افزاید: نمی دانم چرا مرا رها کردند و در سالگرد مزارشریف و دیدار با مقام معظم رهبری دعوت نکردند. این نهایت بی احترامی به من بود و برای من و خانواده ام سخت تمام شد.

شاهسون در پاسخ به سوال جعفریان که چرا در شهری که تبدیل به خط مقدم جبهه شده است ماندید، گفت: تصور نکنید از این قضایا بی‌اطلاع بودیم و خودم از یک ماه قبل پیش بینی این خطر را داشتم و حتی دوستانم فکر می‌کردند ترسیده‌ام که نامه می‌زنم اما قبلا اطلاع داده بودم باید سفارت را منتقل کنیم اما وقتی به ما دستور می دهند که باید بمانیم، چاره‌ای جز ماندن نداشتیم.

Image

ارتباط به پایان می‌رسد چند پلی‌بک مانده و هزاران هر نگفته در دل جعفریان است اما دو پلی‌بک پخش می‌شود یکی از دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید ناصری و دیگری از سخنان آقای بروجردی درباره چرایی باقی‌ماندن دیپلمات‌ها در مزار شریف.

با شوخی و جدی طالب‌زاده سعی می‌کند از وقت بهترین استفاده را بکند جعفریان هم سخنان پایانی‌اش را به نقش پاکستان در این حادثه و سخنان ولی‌الله مژده که آخرین پلی‌بک پخش شده است اختصاص می‌دهد و برنامه تمام می‌شود.


* نحوه نامناسب دادن خبر شهادت دیپلمات‌های ایرانی به خانواده‌هایشان

جعفریان از اینکه من به عنوان خبرنگار فارس هستم می‌خواهد که ناگفته‌هایش که نتوانسته در راز بگوید و وقت کم آمده است را بشنوم قرار مصاحبه‌ای مقرر می‌شود و با او تماس می‌گیرم.

جعفریان نکات بسیاری دارد و می‌گوید: در شمار کوتاهی‌هایی که می‌شود درباره‌اش حرف زد که وزارتخارجه در قبال دیپلمات‌ها انجام داد یکی نحوه خبررسانی شهادت این افراد به خانواده‌هاست.

وی می‌افزاید: اگر برگردیم به سال 77 وقتی خبر اشغال شهر مزار شریف مخابره شد هیچ حرفی از شهادت بچه‌ها زده نشد و خانواده‌ها کوچکترین احتمالی نمی‌دادند چون بارها شده بود کابل را گرفته بودند هیچ وقت به کشتار منجر نشده بود یکی از فرماندهان طالبان همان زمان با بی‌بی‌سی صحبت کرد که از فرماندهان آن جبهه و 10-15 نیروی عمل کنند بودند که شهر را فتح کردند؛ او می‌گفت ما کنسولگری ایران را که گرفتیم خالی بود و کسی آنجا نبود و اگر آقایان بیرون رفتند مسئولیت‌شان با خودشان است لذا خانواده‌ها امیدوار بودند بچه‌ها بروند بانیان و از آنجا برگردند اما 10-20 روز گذشته و خبری نیازمند بویژه که هر روز یک خبری می‌آمد یکبار می‌گفتند دیپلمات‌ها قندهار هستند، یکبار می‌گفتند آنها را بردند پاکستان و مذاکرات دارد انجام می‌شود که برش گردانند و حرفی از شهادت نبود.

جعفریان با اشاره به چگونگی انتشار خبر شهادت این افراد ادامه داد: برادر شهید ناصری می‌گفت یکماه گذشته بود و ما مداوم اخبار را پیگیری می‌کردیم یک شب سفره انداخته بودیم اخبار پخش می‌شد گفتیم ببینیم خبر جدیدی می‌گوید یا نه که یهو خبری گفت که متوجه شهادت پدر شدیم و حال شما سر سفره ببینید چه اتفاقی افتاد همسر شهید غش کرد افتاد تو سفره، فرزند شهید جیغ کشید و شروع کرد به گریه؛ حالا وقتی وزارتخارجه‌ای که چنین حساسیت دارد که برای مرگ مادر رئیس جمهور سیرالئون پیام تسلیت می‌فرستد چطور عرضه نداشتند 9 تا تلفن به این 9 خانواده بزنند و اینها را آماده کنند و ناگهان خبر را از تلویزیون نشنوند؛ تصور کنید چه وضعی در آن خانواده پیش می‌آید؟


* چرایی ماندن دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف

جعفریان نکته دیگر را اینگونه تشریح کرد: هیچ کس سر در نیاورد دوستان وزارتخارجه اعم از آقای بروجردی یا آقای خرازی چگونه به این تصمیم رسیدند که اینها در مزارشریف بمانند؟ فرض که پاکستانی‌هم امنیت این افراد را تامین کردند چه لزومی داشت که این افراد در مزار شریف بمانند ما وقتی طالبان را به رسمیت نمی‌شناسیم و طالبان دارد شهر را می‌گیرد کنسولگری که نمی‌تواند کار کنسولی انجام دهد طالبان را هم که به رسمیت نمی‌شناسیم لذا باید سفارت را تعطیل کنیم اما چرا دیپلماتها ماندند آنجا؟ کسی پاسخگو نیست.

وی افزود: نکته دیگر اینکه حتی اگر جان این افراد تامین شده بود و برای این امر با طالبان یا پاکستان قرار گذاشته بودند اما همه می‌دانند که وقتی شهرها بین دو گروه دست به دست می‌شد معمولاً در این لحظه اشغال خلاء امنیتی پیش می‌آمد چون یک گروه عقب‌نشینی می‌کرد و تا آن گروه مستقر بشود هرج و مرج هولناک رخ می‌داد لذا اگر کسی به کسی می‌خواست آسیبی بزند می‌توانست؛ حال وزارتخارجه برای این امر چه فکری کرده بود؟

جعفریان ادامه داد: حتی اگر گفته آقای بروجردی که وزارتخارجه با پاکستانی‌ها تماس گرفته و قول تامین امنیت داده است را قبول کنند اما در آن زمان پاکستانی‌ها کجا بودند.


* چرا طالبان عامل جنایت مزارشریف نیست؟

این مستندساز همچنان نکات بسیاری دارد، نکته سوم او به این شرح است: نکته دیگر اینکه دوستان علاقه دارند این مساله را به طالبان منسوب کنند که امروز ثابت شده که طالبان نزدیک به یقین عامل این اتفاق نبودند و از چند بعد می‌شود به این قضیه پرداخت اولاً یکبار قبل از سال 77 طالبان مدتی مزارشریف را اشغال کردند که توسط مردم به فرماندهی ژنرال ملک بیرون رانده شدند در آن موقع مردمی که طالبان را بیرون کرده بودند و وابسته به نیروهای جبهه شمال بودند به کنسولگری پاکستان حمله کردند و آن موقع ما می‌توانستیم به علت نفوذ بر نیروهای جبهه شمال از آنها بخواهیم که آسیبی به دیپلمات‌های پاکستانی نرسانید و حتی می‌توانستیم آنها را پناه دهیم و این اقدام را نکردیم و عده‌ای کنسولگری پاکستان را آتش زدند دیپلمات‌هایشان را آوردند بیرون و به طرز فجیعی برهنه‌شان کردند و کشتند‌ که سرکنسول آنها نیز کشته شد که برای پاکستانی‌ها عقده‌ای شد.

وی افزود: دوم اینکه پاکستانی‌ها و بویژه ISI که طالبان را بوجود آورده بودند نگران بودند که طالبانی که خودشان بوجود آوردند داشتند به دامن‌ ما می‌افتادند چون آنچنان با ما داشتند همراه می‌شدند که به ما اجازه دادند در قلب مناطق تحت کنترل‌شان در جلال‌آباد به کنسولگری دادند حتی در یکی از مسائل آبی که تهران شاکی بود یکی از وزرای طالبان سرکنسول ما را برده بود سد تجکی و توضیح داده بود و خودشان را پاسخ‌گو به ما می‌دانستند در حالی که ما به جبهه دشمن آنها کمک می‌کردیم.

جعفریان ادامه داد: نکته دیگر اینکه نفیاً اگر طالبان این کار را می‌کردند به نفع‌شان نبود چراکه می‌توانستند 9 دیپلمات را گروگان بگیرند و از آنها اطلاعات بگیرند؛ به‌ویژه که می‌دانستند کشتن اینها تهران را خشمگین می‌کند و ممکن است تهاجم نظامی به آنها بشود در حالیکه کل افغانستان دست آنها نبود و چطور حاضر بودند که یک جبهه جدید برای خودشان باز کنند؟

جعفریان تاکید کرد: به هر حال از یک ماه و نیم قبل از آن رادیوی شریعت که رادیوی رسمی طالبان بود اخطار می‌داد که مزار شریف در خطر است و دیپلمات‌ها که حتی نام می‌بردند که دیپلمات‌های ایرانی در خطرند و در صورت سقوط شهر مسئولیت‌شان با خودشان است؛ این می‌تواند نشان دهد که طالبان نمی‌خواسته چنین اتفاقی بیفتد یا جناحی در طالبان می‌دانسته که ISI چنین نقشه‌ای برای بچه‌های ما داشته که نیروهای خودتان را ببرید بیرون.


* چگونه برنامه راز متوقف شد؟

این مستندساز در ادامه این گفت‌وگو به روند ساخت مستند «چه کسی ما را کشت» اشاره کرد و گفت: در دوران ساخت مستند ما کسی را داشتیم که در ایران پشت خط شهید ریگی بود این فرد می‌گفت که من پیام شهید ریگی را دادم به آقای بروجردی و آقای بروجردی گفت که برای امنیت شما هماهنگ شده و آقای ریگی گفته بود به کسی که دارد با اسلحه درب را می‌کوبد و من یک چاقو هم ندارم چگونه بگویم که امنیت من تضمین شده است.

وی افزود: در نهایت دوستان به این نتیجه رسیدند که کار پاکستان بود و آقای بروجردی در مصاحبه این قضیه را به ما گفت یا آقای ولی‌ا... مژده که در آن زمان از مقامات ارشد وزارتخارجه طالبان بود اقرار کرد که پاکستانی‌ها بودند و گفت که پاکستانی‌ها ما را خواستند و گفتند که چند نفر را اعدام کنید.

جعفریان ادامه داد: نکته دیگری که در این قضیه هست که نشان می‌دهد پشت پرده‌ای هست این است که هیچکدام از بزرگواران علاقه‌ای به تشریح ماجرا ندارند و می‌گویند گذشته است دیگر؛ این حرف از یک جهت درست است که این زخم تازه نشود اما از جهتی دیگر غلط است که اگر این ایرادها رفع نشود دوباره شاهد اتفاقات مشابه خواهیم بود و باید بررسی شود چه کسانی مقصر بودند آنها که مقصر بودند عمد داشته‌اند یا نه و اگر عمد داشتند باید محاکمه شوند یا غیرعمد عذرخواهی کنند و حلالیت بخواهند که این کوتاهی‌ها باعث شده فردی چون سرلشگر ناصری که سال‌های سال کوه‌های کردستان زیرپایش یوده را از ما گرفت.

وی به گفت‌وگویش با آقای بروجردی در این مستند اشاره کرد و گفت: نکته دیگر اینکه آقای بروجردی با اشاره به پست تشریفاتی نماینده ویژه در امور افغانستان گفت علیرغم همه اینها به علت حساسیت مسئله من یک هفته قبل سفیر را خواستم که بیاید تهران و تعداد نیروهای نمایندگی را کم کردم که البته سفیر شاید نزدیک به یک ماه قبل از حادثه به تهران برگشت و آقای بروجردی ادامه داد که وقتی آقای خرازی متوجه شدند به من زنگ زدند که چرا اینها برگشتند من علت را گفتم آقای خرازی گفت مگر خانه خاله است که دستور برگشت سفیر داده شد که سفیر رفت تاجیکستان که از آنجا برگردد که البته این تناقض دارد چرا که نباید می‌رفت تاجیکستان بلکه باید می‌رفت ازبکستان و نیم ساعته به مزار شریف می‌آمد.

جعفریان افزود: علی‌ای‌حال در ساخت مستند من به سختی به آقای خرازی زنگ زدم و ماجرای ساخت مستند را گفتم و با احترام گفتم که با آقای بروجردی صحبت کردم و صحبت‌هایی درباره شما مطرح شده که بهتر است شما بیاید پاسخ دهید که یک طرفه به قاضی نرویم؛ آقای خرازی گفتند شما اینها را پیاده و مکتوب کنید به منشی من فکس کنید تا من بخوانم تا تصمیم بگیرم مصاحبه کنم یا نه که من گفتم که با این وضعیت به مستند ما قد نمی‌دهد لذا رها کردم اما در بیرجند بودم که با ما تماس گرفتند که آیا این مستند را همچنان دنبال می‌کنید و من گفتم بله و ایشان گفتند من کسی را می‌فرستم فیلم را ببینید بعد از آن زمان مصاحبه را تعیین می‌کنیم.

وی با بیان اینکه این صحبت مربوط به 17 مرداد سال 90 است، تصریح کرد: مسئول دفتر آقای خرازی آمد اتاق تدوین‌ ما که تقریباً کار آماده شده بود ایشان آمد که از کار ما سر در بیاورد آمد آقای جباری نامی بود که آدم محترم و دوست داشتنی هم بود و گفت سفیر ایران در سنگال بوده و خیلی هم به آقای خرازی ارادت داشت و می‌گفت اینجا را در بیاورید گفتم که اینگونه که نمی‌شود شما فرصت دارید پاسخ دهید و آقای خرازی هر چه بگویند ما عین پاسخ‌های‌شان را استفاده می‌کنیم.

جعفریان افزود: بعد از آن من یک خبطی کردم گفتم ما فردا شب در برنامه‌ راز می‌خواهیم بخش‌هایی از این مستند را پخش کنیم آقای خرازی تشریف بیاورند صحبت کنند یا تلفنی صحبت کنند و آقای جباری گفت باشد و قرار شد خبر بدهند ما هم منتظر و خوش‌خیال گذشت و خبری نشد که آقای طالب‌زاده زنگ زد گفت که به کسی موضوع برنامه را گفتی که گفتم نه گفت تلفن کرده‌اند و گفته‌اند برنامه را نروید گفتم آقای خرازی کسی را فرستادند و اطمینان کردیم و قرار شد بیایند برنامه راز و این گونه شد که آقای جباری یا هر بزرگوار دیگری برنامه را لغو کردند و آقای طالب‌زاده ناراحت شد و بعد از آن ما خرازی را ندیدیم البته ما در انتهای کار چون آقای بروجردی صحبت کرد برای اینکه این اتفاق نیافتد ما عنوان کردیم که آقای خرازی نیامدند و بعد نباید گلایه کند که مسیر این مستند بد بود چرا که ایشان بعدها رفتند روسیه و در سفارت ایران در مسکو سخنرانی کرده بودند و در سوالی درباره مستند ما تعبیر بسیار مایوس کننده‌ای بکار برد و گفته بود که یک برادر فرهنگی که معلوم نیست چرا زودتر محل ماموریتش را ترک کرده حال به دلیل عذاب وجدان رفته و مستند ساخته و بعد گفته بود که مسیر مستند بد بوده است خب بزرگوار ما که التماس کردیم و بعد شما رئیس دفترتان را فرستادید و ما را پیچاندید.

* روایت جعفریان از بازگشتش از مزار شریف

وی ادامه داد: نکته دیگر اینکه وقتی من مزار شریف بودم شهید ریگی به ما می‌گفت برگردید و چون نیروی سازمان ارتباطات بودم می‌گفتم وزارتخارجه نمی‌تواند به من بگوید برگردم؛ یادم نمی‌رود صبح قبل از حرکتم خواب بودم کسی دست می‌کشید روی صورتم شهید ریگی بود و می‌گفت آقای جعفریان یک پرواز آمده پاشو برو و گفتم تصمیم را بر عهده من بگذارید که گفت این دفعه آقای ناصری گفته که به جعفریان بگویید برود و حرف آقای ناصری که بزرگ ما بود برای ما مهم بود اما آن شب وضعیت وحشتناکی بود همه در حیاط جمع شده بود و طالبان بخشی از شهر را گرفته بودند و بعد آزاد شده بود آقای ناصری دوباره تاکید کرد که آقای جعفریان جمع کن برو گفتم که من بمانم و عملاً به قول بچه‌ها من را با سر نیزه بیرون کردند حال من عذاب وجدان دارم؟ من بچه‌ها را وادار کردم که بمانند و حاضر نشوم که سر بزنم به خانواده‌های‌شان؟

جعفریان افزود: من آن شب نمی‌خواستم برگردم تنها چیزی که باعث شد برگردم این بود که تا قبل از آن هیچ اطلاعی به اداره‌ام نداده بود اما آن شب امکان گرفتن شهر همان بود لذا نصف شب زنگ زدم تهران خاطرم هست که 12.5 شب بود زنگ زدم به آقای نظام‌دوست مدیرکل اداری مالی وقت؛ زنگ خورد، زنگ خورد تا خانمی گوشی را برداشت گفتم می‌تونم با آقای نظام‌دوست صحبت کنم گفت شما که هستید گفتم از خارج کشور تماس می‌گیرم گفت شما می‌دانید اینجا ساعت چند است گفتم شما می‌دانید من از کجا زنگ می‌زنم گوشی را داشته باش؛ گوشی را بردم نزدیک پنجره صدای گلوله‌ها را که شنید گفت چه خبره آنجا؟ گفتم مزار شریف است شهر در حال سقوط است؛ بعد آقای نظام‌دوست خواب‌آلود گوشی را گرفت و گفتم که اگر امشب شهر را نگیرند تکلیف چیست و او گفت که آقای جعفریان حفظ جان شما برای ما از همه چیز مهمتر است شما خودت بهتر از هرکسی می‌توانی تصمیم بگیری اگر فکر می‌کنی کوچکترین لطمه جانی ممکن است به تو برسد یک دقیقه معطل نکن و برگرد و از نظر ما اشکالی ندارد و ای کاش کسی چون آقای نظام‌دوست برای بقیه تصمیم‌گیرنده بود.

محمدحسین جعفریان با تشکر از طالب‌زاده برای اختصاص آخرین برنامه راز ماه رمضان به این مسئله تاکید کرد: آقای طالب‌زاده یاد این شهدا را در راز زنده کرد چراکه دو سال است که مراسمی که وزارتخارجه می‌گرفت دیگر نمی‌گیرد.

* ضرورت نگاه غیرجناحی و سیاسی به حادثه مزارشریف

وی افزود: مشکل ما این است که هر مساله‌ای را از نگاه جناحی و سیاسی نگاه می‌کنیم یعنی همیشه فکر می‌کنیم اگر کسی کاری کرد نقشه‌ای داشته است مثل آقای خرازی فکر می‌کند که عذاب وجدانی در کار بوده یا فکر می‌کنند آقای خرازی چون تازه وزیر خارجه شده بوده است می‌خواسته پوز اصولگراها را بزند یا بگوید که در اوج بحران‌ها سفارتخانه ما باز بوده است اما این نگاه این اشتباه است نباید دنبال این دلایل بگردیم واقعاً این تصمیم از سر دلسوزی بوده کمااینکه آقای خرازی و بروجردی تاکید کردند که این تصمیم در یک شورا در وزارتخارجه که آقای امین‌زاده و دیگران عضو بودند به صورت جمعی گرفته شده است که دیپلمات‌ها بمانند لذا در این تردیدی نیست که این تصمیم از روی دلسوزی گرفته شده و کسی این دوستان را متهم به خروج از تعهد به نظام نمی‌کند.

جعفریان ادامه داد: اما اگر اتفاقی افتاده می‌خواهیم این غبار را پس بزنیم تا باعث تجربه ما بشود و این اتفاق در سوریه یا یمن یا جاهای دیگر تکرار نشود و احترامی هم به نیرویی که با تصمیم اشتباه اما با نیت درست شهید شده گذاشته شود و حداقل یک عذرخواهی کنند اما اگر این مساله را امنیتی کنند که یک طرف آقای بروجردی اصولگرا هست و یک طرف آقای خرازی اصلاح‌طلب هست اشتباه است چراکه مساله سیاسی و جناحی نیست بلکه یک مجموعه اشتباهی را مرتکب شده است و هزار جای دیگر ممکن است چنین اتفاقی بیافتد.

جعفریان پذیرش این اشتباه را ضروری دانست و گفت: اگر این اتفاق می‌افتاد سرمان را بلند می‌گرفتیم و می‌رفتیم سراغ قاتلان دیپلمات‌ها اما اگر بخواهیم به دنبال آنها برویم اولین سوال در ذهن مردم این است که چه کسی اینها را مجبور کرد بمانند لذا چون دوستان این را حل نکردند دنبال کمیته حقیقت یاب نمی‌روند که پاکستان یا طالبان را تحت فشار بگذارند.

وی با اشاره به مصاحبه‌اش با ولی‌ا... مژده به عنوان یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه وقت طالبان، افزود: در برنامه راز برای اولین بار اسم «ملا دوست محمد» به عنوان عامل جنابت معرفی شد لذا حالا یک نام داریم و فردی داریم که موجود است و می‌توانیم افراد را ردیابی کنیم با افغانستان و پاکستان همکاری کنیم و قاتلان‌شان را مجازات کنیم.

جعفریان به پیامک‌های خانواده‌ها شهدای این حادثه پس از برنامه راز اشاره کرد و گفت: همسر شهید فلاح پیام داده بود که 2 ساعت قبل از شهادت شهید با من تماس گرفت و سعی کرد مرا آرام کند یا خانواده شهید ناصری چندین پیامک به من دادند که خوشحال شدند که بعد از 15 سال، 10 دقیقه تصویر از این فرد منتشر کردند.

وی با بیان اینکه بخشی البته از این تقصیر متوجه رسانه هم هست، افزود: البته می‌توانسته این مسئله مربوط به آدم‌های رده پایین‌تر باشد و آنها تقصیرکار باشند اما آقای بروجردی و آقای خرازی که مسئول اصلی بودند مورد توجه قرار می‌گیرند لذا ممکن است این افراد متدین در این فضا مظلوم واقع شده باشند.


بخش هفتم: پيگيري ماجرا توسط خانواده ها در دولت يازدهم

مزار شریف" و جنبش رسانه‌ای خانواده‌ شهدا در فضای مجازی

گروه فرهنگی «نسیم»- انقلاب ارتباطات سبب شده حالا دیگر آنها که حرفی برای گفتن دارند بسیار بیشتر از سابق فرصت طرح مسائلشان را در ابعادی وسیعتر بیابند و یکی از گروههایی که اخیرا این فرصت را مغتنم دانسته خانواده شهدای مزارشریف هستند.

از حقایقی که با مشاهده متنهای منتشر شده از نزدیکان این شهدا می توان دریافت کرد این است که ملت ایران در سال 77 از خدمات یک جمع نخبگانی محروم شده است. جمعی که به حق باید فرزندان راستین ملت انقلابی ایران لقب بگیرند اما متاسفانه به دلیل کوتاهی رسانه ای غریب و ناشناخته مانده اند.

اما خوشبختانه تغییر و تحولات اخیر پدیده ای چون رسانه سبب شده تا فرآیند انتقال اطلاعات فرصتی بی نظیر پیش روی گروههای مختلف مردمی قرار دهد و برای طرح آرا و نظرات آنها بستری ایجاد کند که احیانا پیش از این فقط به مدد رسانه های بزرگ و تحت کنترل قابلیت بروز و ظهور فراگیر می یافت.

رسانه های مجازی و فوران یک مطالبه

فرصتی که ابزارهای ارتباطی ایجاد کرده را اگر درکنار ساخت فیلمی درباره حادثه مزارشریف بگذاریم نتیجه اش می شود فوران مطالبه ای که از سوی خانواده های این شهدا ایجاد شده و شدت فزاینده ای به خود گرفته است.

گرد آمدن خبرنگاران حوزه سینما و جمعی از خانواده های این شهدا در قالب گروه های مجازی با عنوان مزارشریف به بهانه اکران این فیلم سینمایی یکی از جلوه های استفاده از فرصتهای رسانه ای جدید و بازتاب دهنده گونه ای از جنبش رسانه ای نوین به نفع مردم است.

امسال هفدهمین سالگرد حادثه مزارشریف مصادف شد با آستانه اکران فیلمی با همین مضمون با عنوان مزارشریف و به همین بهانه، فاجعه شهادت مظلومانه دیپلماتهای ایرانی قدری از زیر گرد و غبار ناشی از بی توجهی مسئولان غبارروبی شد اما نوع واکنشها از سوی خانواده های این عزیزان نشان می دهد که برای آنها زخمی قدیمی سرباز کرده و داغشان تازه شده و بغضها در سینه دارند و حرفها و سوالاتی برایشان مطرح است که توضیحات مسئولان این واقعه در این هفده سال نتوانسته آنها را قانع کرده و تسلی خاطرشان را فراهم کند.

جنس گلایه همه خانواده ها تقریبا یکسان است؛ به نظر می رسد بیش از همه همین مبهم بودن علت شهادت مظلومانه این افراد بیشترین زمینه گلایه مندی خانواده های ایشان را سبب شده است.


نامه ای به حسن روحانی

نزدیکان شهدای مزارشریف خواسته زیادی ندارند؛ برخی از اصلی ترین آنها را می توان در نامه ای که فرزند شهید نوری نیارکی نوشته مشاهده کرد. محمد نوری نیارکی از فرصت استفاده کرد و نامه اش را در روزی که خانواده اش میزبان حسن روحانی در منزلشان بودند به رئیس جمهور داد.

او در این نامه خواستار گره گشایی از ابهامات پیرامون شهادت پدر مفقودالاثرش شد و با اصرار خودش خیلی زود این نامه رسانه ای شد نامه ای که در آن از حمله کنندگان به کنسولگری ایران در مزارشریف به عنوان افراد ناشناس یاد شده است.

فرزند شهید نوری نیارکی در این نامه می نویسد: «اظهار نظرهای زیادی درباره افرادی که به کنسولگری حمله کرده اند وجود دارد. برخی آنها را به طالبان نسبت می دهند و عده ای انها را پاکستانی می نامند. پس از گدشت 17 سال از آن واقعه نه تنها هیچگاه خبر موثقی مبنی بر زنده ماندن یا شهادت پدرم به ما ندادند بلکه هیچ کس پاسخگوی علت ماندن دیپلماتها در کنسولگری بدون حضور سفیر نبوده است. سوالی که سالهاست ذهن ما را درگیر کرده و پاسخی برای آن نمی ییابیم این است که چرا هیچ کس در رابطه با این فاجعه پاسخگو نیست. چرا هیچ کس بابت سهل انگاری که انجام گرفته مورد سوال قرار نگرفته است و هیچ گاه مسئولان خاطی حتی حاضر نشده اند بابت اشتباهی که کرده اند از خانواده ها عذرخواهی کنند؟ و حتی به پستهای حساس تری هم ارتقاء یافته اند.»

اما سمیه حیدریان فرزند یکی دیگر از شهدای کنسولگری مزارشریف نامه محمد نوری نیارکی را درد دل فرزندان دیگر شهدای دیپلمات مزار شریف هم می داند و به مورد مهمی اشاره می کند که به نظر او در این نامه ذکر نشده و آنهم نامگذاری 17 مرداد به عنوان روز خبرنگار است.

Image

ایراد به یک نامگذاری عجیب

فرزند شهید حاج کریم حیدریان می گوید: «همواره یکی از گلایه های اصلی ما این بوده که نامگذاری این روز به عنوان روز خبرنگار شهادت مظلومانه 9 دیپلمات کنسولگری مزار شریف را تحت الشعاع قرار می دهد و باعث می شود یاد و خاطره این شهدا در زیر سایه مسائل روز خبرنگار برای همیشه در حاشیه بماند و به متن رسانه ها کشیده نشود معتقدیم باید روز دیگری به عنوان روز خبرنگار نامگذاری شود اما همچنان شاهدیم که این مطالبه به حق با بی اعتنایی مسئولان مواجه می شود. درست است که خبرنگار مظلوم و زحمت کش ایرنا در بین این شهدا بود که مقام این شهید به جای خود شایسته احترام وتقدیر است اما موضوعیت اصلی این روز که اصولا ارتباط اساسی با عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دارد به کلی نادیده گرفته شد .»

به تصریح این فرزند شهید در روز های ابتدایی این فاجعه به دلیل عمق فاجعه٬ به جوش آمدن خون ملت مسلمان ایران و پیام پر صلابت مقام معظم رهبری و همدردی با خانواده های مصیبت دیده توسط معظم له تعدادی از مسئولان به دلجویی از خانواده شهدا پرداختند اما در سالهای بعد با فراموش شدن تدریجی این موضوع٬ حتی در سالروز شهادت این بزرگواران اسمی از این شهدای غریب ومظلوم در رسانه ها برده نشد .چرا که حادثه روز ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ با وجود آنکه مربوط به موضوع سیاست خارجی نظام مقدس جمهوری اسلامی و نیروهای به شهادت رسیده در این روز نیز از نیروهای سیاسی کشور بودند٬ متاسفانه با بی تدبیری مسئولین و نهادهای متولی روز خبر نگار نامیده شد.

17 مرداد باید روز دیپلمات نامگذاری شود

فرزند شهید حیدریان ابراز امیدواری می کند با عنایت به اینکه دولت فعلی ٬ دولت تدبیر و اعتدال وامید نام دارد ٬ به این موضوع توجه واهتمام ویژه نماید و تغییر نام روز ۱۷ مرداد ٬ در دستور کار دولت ونهادهای ذیربط قرار گیرد تا حداقل یاد و نام شهدای گمنام و فداکار مزار شریف افغانستان از ذهن ملت مسلمان ایران پاک نشود و علاوه بر اینکه مرهمی بر دل داغدار این شهدای مظلوم است٬ می تواند تجلیلی شایسته ودرخور از تمامی کارکنان عرصه سیاست خارجی باشد که رنج و مرارت های غربت را در خارج از کشور برای سربلندی و عزت ایران اسلامی به جان می خرند و در خارج از کشور به نظام جمهوری اسلامی ایران خدمت می نمایند.

مطالبه ای که از مدیرعامل ایرنا هم شد

فرزند شهید کریم حیدریان در این باره حتی مدیرعامل کنونی خبرگزاری جمهوری اسلامی را هم مخاطب قرار داده و می نویسد: «ضمن ارج نهادن به زحمات جنابعالی و همه خبرنگاران متعهد و زحمت کش این مرزو بوم بنده به نمایندگی از خانواده شهدای فاجعه مزار شریف از حضرتعالی تقاضامندم برای ارج نهادن به جانفشانیهای شهدای دیپلمات که سالهاست یاد ونام آنها به خاطر تحت الشعاع قرار گرفتن روز خبرنگار به بوته فراموشی سپرده شده است روز سقوط هواپیمای c130 که در آن جمع کثیری از خبرنگاران ارزشمند و اصحاب رسانه به شهادت رسیدند روز خبر نگار نامیده شود؛ قطعا با نظر موافق و پیگیری جنابعالی و سایر همکارانتان این امر اتفاق خواهد افتاد.»


تنها بازمانده حادثه مزارشریف هم نسبت به نامگذاری 17 مرداد معترض است

الله مدد شاهسون که به طرز معجزه آسایی از این حادثه جان سالم به در برده نیز در یک شبکه اجتماعی می نویسد: «من تنها بازمانده حادثه مذکور همانند خانواده معزز شهدای مزار به رغم شایستگی بی چون و جرای برادر شهیدم صارمی اعتقاد دارم بهتر است 17 شهریور روز دیپلمات نامیده شود وروز سقوط هواپیمای سی یکصد وسی را روز خبر نگار بنامند؛ لیکن همچنان صبورانه تحمل میکنم و منتظرشما خانواده محترم شهدای مزارهستم تا حقوق خود را مطالبه نمایید به عبارت دیگر حق شما است که بدانید جه کسی ما راکشت و چه کسانی کوتاهی کردند»


پرسشی از فرزند شهید که هیچگاه پاسخی برایش نبوده

اما ابهامهایی که از روز اول حول شهادت دیپلماتهای ایرانی سرباز کرد سبب شد تا هر از گاهی بازماندگان این فاجعه نسبت به توضیحات برخی افراد واکنش نشان دهند فرزند شهید حیدریان جزو افرادی است که بیشترین واکنشها را نشان داده و ظاهرا پاسخی هم دریافت نکرده است.

او چندی قبل در قالب نامه ای که به سرعت در شبکه های اجتماعی بازنشر یافت گلایه مندی خود از مسئولان را بازتاب داده و آورده: «وابستگان سیاسی ایران در سر کنسولگری مزار شریف عمری را در خدمت به انقلاب اسلامی و عرصه های مختلف دفاع مقدس سپری کرده بودند و حضور در افغانستان آزمونی دیگر بر مردانگی و اخلاص آنان بود. اما سوالی که پس از گذشت ۱۷ سال از شهادت این عزیزان هنوز بی پاسخ مانده و هیچ مرجع رسمی و غیر رسمی در کشور برای آن پاسخی نداشته ٬ این است که چرا با وجود جنگ داخلی در افغانستان و سقوط کابل به دست طالبان ومسلم بودن حمله طالبان بر اساس شواهد موجود و تماسهای قبل از شهادت این عزیزان با مسئولان دیپلماسی کشور مبنی بر حمله طالبان به مزارشریف مسئولان مربوطه که در قالب تیم ویژه ای متشکل از وزرا و معاونان وزارتخانه های مرتبط .٬ مدیریت امور افغانستان را به عهده داشتند٬ در آن وضعیت اضطراری همچنان بر حضور این عزیزان در کنسولگری مزار شریف اصرار داشتند؟ چرا با وجود آنکه سفیر وقت در افغانستان چند روز قبل از این اتفاق خاک افغانستان را به دلیل خطرات احتمالی ترک می نماید و حتی در رسانه ملی مصاحبه نموده و دلایل خروج خود از خاک افغانستان را اعلام می دارد ٬ مسئولان وقت نه تنها هیچ اقدامی برای خروج این عزیزان از خاک افغانستان ننمودند ٬بلکه به آنان تکلیف نمودند که در آن شرایط در کنسولگری باقی بمانند آیا تضمین سرویس امنیتی پاکستان آن هم به شکل شفاهی ٬مبنی بر عدم ورود طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف برای مسئولان وقت ایرانی کافی بود تا بر ماندن این عزیزان در سر کنسولگری پا فشاری واصرار بورزند؟»

فرزند شهید می افزاید: «اینها سوالاتی است که پس از گذشت ۱۷ سال از فاجعه مزار شریف هیچ یک از مسئولین وقت به آن پاسخی نداده و هنوز هم در هر مصاحبه یا پرسشی که از آنان می شود٬ تقصیر را به گردن دیگری می اندازند. گذشته از این بی تفاوتی و عدم پاسخگویی تا کنون هیچ اقدام قانونی برای شناسایی عاملین این فاجعه صورت نگرفته است.در صورتیکه دستگاه دیپلماسی کشور بر اساس حقوق بین الملل باید از مسببین این فاجعه تقاضای غرامت نماید که متاسفانه در خصوص دریافت غرامت نیز هیچ اقدامی صورت نپذیرفته است.»


اظهاراتی که به اعتقاد خانواده شهدا بیشتر شبیه توجیه است

چندی پیش کاردارسابق ایران درافغانستان در گفتگویی در واکاوی علت حادثه خونبار مزارشریف،ضعف‌ اطلاعاتی را مهمترین عامل حادثه دانسته بود. فاجعه مزارشریف موضوعی است که همیشه در این ایام توسط رسانه ها به آن پرداخته می شود اما هنوز کسی به پاسخ روشن و مناسبی دست نیافته است. حادثه ای که تبدیل به معادله دو مجهولی شده است. ۱- چرا به موقع سفارت تخلیه نشد ؟ ۲- چه کسانی به سفارت حمله کردند؟

محمدرضا فرقانی در این مصاحبه از ضعف اطلاعاتی به عنوان یکی از دلائل اصلی فاجعه مزارشریف یاد می کند که به نظر می رسد خروج سفیر ایران از افغانستان بر این تحلیل خط بطلان می کشد چرا که وقتی دیپلمات ارشد حاضر در مزارشریف آنقدر خطر را جدی تشخیص داده که بدون توجه به دستور وزارت خارحه محل ماموریت را ترک می کند دیگر توجیهی برای ماندن کارکنان دیگر باقی نمی ماند.

فرقانی البته در بخش دیگری از گفت و گویش به صراحت اذعان می کند که زمانی که حمله طالبان به مزارشریف شروع شد، در مشهد از طریق خط ارتباطی با کنسول‌گری ارتباط برقرار کردیم و اطلاعات لازم را می‌گرفتیم و لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه از اوضاع مزارشریف به ما اطلاع می‌دادند.

کاردارسابق ایران درافغانستان در این مصاحبه تاکید می کند که سفیر خودش مزار شریف را ترک کرد و می توانست قبل از ترک مزارشریف هشدارهای لازم را بدهد و از خودش سلب مسئولیت کند که این کار را نکرد البته این پیش بینی هم می شد که طالبان با توجه به شکست سنگینی که در دور اول متحمل شده بودند این بار بخواهند انتقام بگیرند. البته او بر روی این مسئله هم پافشاری می کند که «مقصر را در مرکز و تهران متصور نیستم»

پاسخ فرزند شهید به کاردارسابق ایران در افغانستان

به اعتقاد فرزند شهید حاج کریم حیدریان مصاحبه کاردار سابق ایران در افغانستان بیش از هر چیز بوی توجیه می دهد چرا که از چکیده و ماحصل کلام او اینطور برمی آید که در این فاجعه کسی اشتباه نکرده و هیچ کس مسئول نیست و اگر اینگونه باشد پس کسی هم نباید عذرخواهی کند.

سمیه حیدریان می نویسد: «جناب آقای فرقانی به نظر می رسد جنابعالی قصد تطهیر مسئولان وقت را دارید....واقعا خوب سیاستی را در پیش گرفتید. مثل اینکه می خواهید ماجرا را طوری تمام کنید که نه سیخ بسوزد نه کباب ..نمی دانم چرا یک عذر خواهی ساده اینقدر سخت است ..خدا می داند اینگونه صحبت ها که برای توجیه این فاجعه به هم بافته می شود چقدر باعث رنجش خاطر خانواده های معزز این شهدا می گردد. آقای فرقانی واقعیت ها را تحریف نکنید به حمدالله مردم ما دارای شعور سیاسی قوی هستند و دوغ را از دوشاب تشخیص می دهند دیگر زمان سفسطه گری و مغلطه آمیزی به پایان رسیده است. با عزم واراده هنرمندان با اخلاص و ارزشی این مرز و بوم واقعیت های فاجعه مزار شریف برای مردم روشن خواهد شد..آن وقت این مردمند که تشخیص می دهند مقصر کیست؟؟ وای از روزی که خدا بخواهد به حساب مسببین ومقصرین این فاجعه رسیدگی نماید٬ آن وقت کسی می تواند در بارگاه عدل الهی از پاسخگویی در قبال این فاجعه شانه خالی کند؟ مانده ام آنهایی که در این دنیا از برکت خون این شهدا به پست ومقام رسیده اند و اکنون حاضرند برای نگهداشتن عناوین و پست های خود خون این شهیدان را پایمال کنند فردای قیامت با چه رویی به چشمان آنها نگاه خواهند کرد؟»


اگر طالبان آنها را شناسایی کند در اولین فرصت به شهادت می رساند

اما فعالیت فضای مجازی خانواده شهدای مزارشریف به همینجا ختم نشد و فرزند یکی از شهدای این حادثه اظهارات عبدالصمد سلطانی نماینده وقت کمیته امداد امام خمینی ره در افغانستان را منتشر کرد. اظهارات شخصی که به گفته خودش در اکثر شهرهای شمالی افغانستان تردد کرده و از وضعیت مناطق جنگی اطلاعات کامل و دقیق داشته در این رابطه می تواند دقیقتر به نظر برسد.

او می نویسد: «بارها و بارها تا یک قدمی مرگ پیش رفتم. مردم نیز اطلاعات بسیار دقیقی از احتمال حمله نظامی مجدد طالبان داشته و اظهار ترس و نگرانی داشتند و بنده این موضوع را بارها و بارها به اطلاع مسئولان سفارت و کنسولگری می رساندم ولی اصلا توجهی نمی شد و ریشه آن در اختلافات فکری بین آقای ظهره وند سرکنسول مزارشریف و آقای حدادی سفیر وقت ایران در افغانستان و تحلیل غلط آنها از وضعیت افغانستان و همچنین بدتر از آن عملکرد وزارت امور خارجه و علی الخصوص نماینده ویژه امور افغانستان بود.

پنج روز قبل از حادثه بنده تحقیقا موضوع حمله قریب الوقوع مزارشریف را به شهید ریگی و شهید فلاح یادآور شدم و گفتم که موضوع را به آقای حدادی بگویند که دیپلمات ها و کارمندان ایرانی را سریعا از مزارشریف خارج کنند که آنها اظهار داشتند که ما گفته ایم ولی ایشان قبول نمی کند و می گوید اوضاع مناسب است چرا که دولت اسلامی افغانستان و رئیس جمهور ربانی در مزارشریف حضور دارند و این نشانه ثبات منطقه است و من مجبور شدم شخصا به حضور آقای حدادی برسم و موضوع را کاملا با اطلاعات بدست آورده از منابع مردمی افغانستان بیان داشتم و ایشان با کمال خونسردی اعلام داشتند اوضاع خوب است و اگر همه برگردند شما و آقای دکتر اسماعیلی مسئول جمعیت هلال احمر باید در مزارشریف بمانید و به مردم خدمت کنید. بنده این مساله را به مسئولان خودم در دفتر مرکزی کمیته امداد امام خمینی رساندم و آنها دستور دادند شما به هر طریقی شده مزارشریف را ترک کنید و مسئولیت جان شما به عهده ما می باشد و شما توجهی به حرف سفیر نکنید، اوضاع اگر بحرانی است سریعا برگردید چرا که سلامتی شما را در اولویت می دانیم و در شرایط امنیت است که می توانیم خدمت کنیم.

روز قبل از عزیمت به ایران نیز مجددا خدمت آقای حدادی رسیدم و موضوع را مجددا یادآور شدم که مورد عتاب و برخورد تند ایشان واقع شدم. فردای آنروز بود که همکارانمان کسب اطلاع کردند که استان فاریاب سقوط کرده و عن قریب طالبان به استان بلخ و شهر مزارشریف می رسند و ضمن هماهنگی با برادران همکار افغانستانی حقوق چندماه آینده آنها را به آنان پرداخت کرده و اظهار داشتم که در صورت سقوط شهرمزارشریف از طریق خاک پاکستان هم که شده خارج شده و تماس برقرار کرده و به ایران بیایید و زمینه امنیت و آسایش آنها را در ایران فراهم کنیم چرا که اگر طالبان آنها را شناسایی می کردند در اولین زمان ممکن آنها را به شهادت می رساندند.

پس از آن به محل کنسولگری مراجعه و با شهید ناصر ریگی صحبت نموده و احتمال سقوط شهر را به ایشان گفتم و ایشان نیز بسیار مضطرب و نگران بود و از قضایا مطلع بود. به ایشان گفتم چرا شما مزارشریف را ترک نمی کنید گفتند وزارت خارجه مخالفت می کنند.

شب قبل نیز با شهید صارمی که در آن روزها در دوران نقاهت عمل آپاندیس بسر می برد تلفنی صحبت کرده و به اسم کوچک به وی گفتم محمود به مزارشریف نیا که اوضاع بسیار متشنج است و شهر در حال سقوط می باشد و وی اظهار داشت که با وزارت خارجه تماس داشته و و ایشان گفته اند اوضاع خوب است و جای نگرانی نیست. خلاصه اینکه بنده با همان پرواز به ایران برگشتم ولی هر شب از طریق تلفن پیگیر اوضاع بودم و حتی دو شب قبل از حادثه با شهید فلاح صحبت نمودم و به شوخی به ایشان گفتم که شما همیشه در آبستن حوادث زندگی کرده و خارج می شدید چرا ایندفعه ماندید و ایشان اظهار داشتند که به ما دستور داده شده بمانید.«


برای من زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا از همه چیز مهم تر است

سفیر وقت ایران در افغانستان پیش‌بینی می‌کرد که طالبان مشکلی برای دیپلمات‌ها به وجود می‌آورد لذا ۴۸ ساعت قبل از حادثه مزارشریف را ترک کرد و خودش را به ازبکستان ‌رساند و کاردار موقت که شهید ریگی بود را به عنوان سرپرست گذاشت. همسر این نیز در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت: برای من زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا از همه چیز مهم تر است.

به گفته نسیم سراوانی، شهید حاج ناصر ریگی در آخرین دست نوشته اش پیش از شهادت اینگونه اخلاص و پاکی روح پر عظمتش را ساده و صمیمی به نگارش درآورده که: «برای دومین بار پس از آمدن به مزارشریف غسل شهادت کردم اما تا صبح خبری نشد.دست نوشته شهید گویای این مسئله است که او به انتظار شهادت لحظه شماری می کرده و البته دیری نگذشته که انتظار او پایان یافته و شربت شهادت را سرکشیده است. آری آورده اند که به شهدا پیش از شهادت خبر می دهند و انتظار شهید ریگی برای وصل به معبود که در آخرین دست نوشته اش برجای مانده موید همین مطلب است.»

همسر شهید ریگی اما از دستگاههای مسئول گلایه دارد و می گوید: «آنها هیچ تلاشی برای زنده نگه داشتن یاد این شهید بزرگوار انجام نداده اند و بیراه هم نمی گوید چراکه اگر بهانه نمایش فیلمی درباره شهدای مزارشریف نبود رسانه ملی امسال نیز از کنار سالگرد این فاجعه بی اعتنا می گذشت و مردم همان اشارات کوتاه و مختصر از سر رفع تکلیف را هم شاهد نبودند.»

خانم سراوانی می گوید که شهید ریگی نسبت به انجام وظیفه محوله خود شجاعانه عمل کرده است و ابراز تاسف می کند از اینکه چنین افرادی به دست فراموشی سپرده شوند.

توصیف وی از حاج ناصر ریگی اینگونه است که «شهید ریگی فردی مهربان، با اراده, دلسوز، وفادار، شجاع و بخشنده بودند تا جایی که همه حق مأموریتشان را برای شیعیان افغانستان هزینه می کردند. شهید برای من و فرزندم همواره اسطوره بوده و خواهند بود.» فرزندی که در زمان شهادت سه ماه بیشتر نداشته و از پدر فقط تعدادی عکس و نقل خاطرات مادر برایش به ارمغان مانده است.

وی در پاسخ به این سوال که چرا شهید ریگی با وجود خطری که او را تهدید می کرد مزارشریف را ترک نکرد می گوید: «حسب وظیفه دستور داشتند تا سفارت را ترک نکنند.»

نسیم لواسانی از ورزشکار بودن شهید و اینکه وی دان 3 کاراته بودند هم می گوید و البته توضیحات وی و دیگر خانواده ها بیش از پیش ما را بر این حقیقت آگاه می کند که جمعی از محفل خوبان را در مزارشریف گلچین کرده اند چرا که هر کدام می توانستند برای انقلاب اسلامی پهلوانی باشند و البته در زمان خود بودند و اگر اینگونه نبود پایشان به سرزمین پرمخاطره افغانستان باز نمی شد و مانند عافیت پیشگان یا اصلا قدم در وادی ناامن نمی گذاشتند یا به وقت خطر فرار را بر قرار ترجیح می دادند و جانشان بر می داشتند و می گریختند همچنان که عده ای برداشتند و گریختند.

Image

آقا سید دوستان به ما اطمینان دادند ما مصونیت سیاسی داریم

از دیگر شهدای مزارشریف حاج رشید فلاح است که همسر وی در گفت و گویی کوتاه با «نسیم» ثبت روز ١٧ مرداد بصورت رسمی (مطابق با حادثه ای که اتفاق افتاده) در تاریخ کشور را از جمله مطالبات خود از مسئولان می داند و تاکید ویژه ای دارد تا این نامگذاری مطابق با حادثه ای باشد که اتفاق افتاده است که این تاکید نشان از نگرانی همسر شهید از تحریف واقعیتهای این فاجعه دارد.

همسر شهید فلاح مطلبی را با عنوان "رازهایی از دل نوشته یک مرد افغان" در فضای مجازی منتشر کرده که متنی است به قلم سید حسن حسینی، مسؤل اداری و سیاسی حوزه سانچارک افغانستان در تاریخ١٣٧٨/٣/٥ که در بخشی از آن آمده است: «تعهد و تعبد آن عزیز یگانه توأم با اخلاص، زبانزد خاص و عام هر افغان بود و در طول چند سال خدمت و اخلاص، جای جای شمال افغانستان خدمات و دلسوزیهای آن عزیز سفر کرده را به یاد دارد.دیگر شهید فلاح نبود که ببیند مردم مظلوم و عذاب کشیده خصوصاً شیعیان مظلوم و بی پناه مزار شریف چه طور قتل عام شدند.شهید عزیز یادت هست همیشه برای مظلومیت اینان خون جگر بودی؟ و آخر هم پیکر بی جانت نظاره گر این مظلومیت بود. ولی شهید عزیز می دانی که دیگر ملت مظلوم و بی پناه افغان به خصوص شیعیان مزار شریف و محلات آن دیار صدای دلنشین عارفانه و عاشقانه و دعاهای ندبه و کمیل و توسلت را نمی شنوند. دیگر محله علی چوپان و محله سید آباد و محله یول مرب و تکیه خانه سید میرآقا و حسینیه مسجد سفید و سلطانیه و محلات و بلخ و چمتال و جای جای مزار شریف دیگر صدای عاشقانه ات را نمی شنود.شهید عزیز تو بالای هر افغان حق بزرگی داری. یادم نمی رود با تو عزیز دو سال پیش که آشنا شدم چنین یافتمت: انسان وارسته، پارسا، پرهیزگار، همزاد گرسنگی و نماز و از خیل شیفتگان ولایت و مظهر انسانی مخلص و موحد، و در یک کلام شیعه علی (ع) بودی.

یادت هست آخرین شب که فردای آن روز روحت به جنان پرواز کرد چند مرتبه تماس گرفتم، گوشی یا مصروف بود یا کسی نبود جواب بدهد. ساعت ١١ شب، هم صحبت شدیم از وضعیت نگران بودی و طالبان پشت دروازه های مزار رسیده و گفتی امروز و امشب تا حالا جلسه داشتیم (به من همیشه با عنایت می گفتی آقا سید)آقا سید دعا کن اگر اینان "طالبان "موفق شوند مردم را قتل عام می کنند، وقتی گفتم حاج آقای فلاح طالبان اگر مسلط شوند شما برای خود چه تدابیری در نظر گرفته اید؟همگان شما را می شناسند،اینان اصلا منطق و دیالوگ سر شان نمی شود باخنده در حالی که نگران بودی گفتی" آقا سید دوستان به ما اطمینان دادند ما مصونیت سیاسی داریم " وبا هم خداحافظی نموده و دیدار به قیامت ماند.»

محمد مهدی صادقی نیز از نزدیکان این شهید است که اخیرا متنی را در فضای مجازی منتشر کرده که در بخشی از آن آمده: «تو خوب تکلیفت را انجام دادی ولی حق ما چی... آنان که برایت از تکلیف گفتند خوب می دانستند که تو بی تکلیف رفته بودی اما کاش می دانستند باید بعد از رفتنت حق ات را پاس بدارند...چه می گویم حق و تکلیف برای سرمستان قدرت چه معنایی دارد.... شاید ما به تکلیفمان در برابر تو به فقط به قاب گرفتن عکسهایت،به مرور خاطراتی که فقط خوشایند خودمان است، به ... بسنده کرده ایم اما از حقمان نسبت به آنانی که برایتان تکلیف مشخص کردند نمیگذریم...نمی بخشیم!خوب من!17 سال از 17 مرداد 77 مزار شریف می گذرد،بدان تمام غصه من؛ قصه توست.»

Image

دل نوشته فرزند شهید

سمیه حیدریان، فرزند شهید کریم حیدریان که در زمان شهادت کارشناس امور کنسولی کنسولگری ایران در افغانستان بوده است نیز در دلنوشته ای برای پدرش این گونه نوشت: «پدر بزرگوارم وقتی به مصائب عقیلة العرب حضرت زینب کبری (س) در تاریخ می نگرم با خود عهد می بندم که در برابر ناملایمات روزگار که پس از تو برایمان بوجود آمده است چون کوه استوار ومحکم بایستم. التیام زخم های این دل من مصیبت عظمای حضرت ابا عبدا...الحسین(ع) است که با اشکهای دیده خود مرهمی برآن می گذارم.

پدرم با تمام اندوهی که از فراق تو دارم خوشحالم که با پوشیدن خلعت شهادت یک شبه ره صد ساله پیمودی و به آرزوی دیرینه ات دست یافتی آرزویی که نهایت آمال عارفان ومشتاقان سلوک الی ا... یعنی دیدار روی خداست.

نمی دانم چه راز و رمزی میان تو وخدای متعال وجود داشت که با تمام مجاهدت ها و رشادت هایت در جبهه های نبرد حق علیه باطل با قافله شهدا همسفر نشدی ؛ اما در دیار غربت پس از عمری تلاش در جهت احیای ارزشهای والای انسانی وپاسداری از دین حق جام شهادت را نوشیدی شاید تو وسایر همرزمان شهیدت ذخیره الهی برای ملت مظلوم افغانستان بودید..یادم نمی رود که رنج و مصیبت ملت محروم و مستضعف آن سامان چگونه گرد اندوه را بر چهره ات نشانده و قامت رشیدت را نحیف کرده بود.

پدرم در صندوقخانه دلم حرف های ناگفته زیاد دارم.اما چه بگویم که ناگفتنم به از گفتن است.پس از محضرت خداحافظی نموده و تقاضای شفاعت دارم.»

شهدای مزارشریف مانند بسیاری از شهدای انقلاب اسلامی ناشناخته مانده اند

پای درد دل خانواده این شهدا که می نشینی و از دل پرغصه آنها که خبردار می شوی موضوع ابعاد تازه تری پیدا می کند و دلیل اصلی این مکاشفه این است که به شناخت جدید و شگفت انگیزی از شخصیت مردانی دست پیدا می کنی که عظمت روح آنها به اندازه نام پر عظمت انقلاب اسلامی و همتراز با همه مجاهدتها و حماسه سازیهای مردمان این انقلاب بی نظیر در طول 36 سال گذشته است و البته که هیچ کس به اندازه نزدیکان و خانواده های این شهدا توان وظرفیت بازنمایی این عظمت فروخفته را ندارد.

گرچه همه شهدای انقلاب اسلامی قبل و بعد از شهادت مظلوم واقع شده اند اما شهدای مزارشریف مظلومیتی مضاعف دارند و این مسئله ریشه در در نوع و نحوه شهادت و ابهامات آن دارد به علاوه اینکه رسانه ها نیز به نحوی شایسته به مسئولیت خود دراین باره عمل نکرده اند.

با وجود گذشت هفده سال از فاجعه کنسولگری شهر مزار شریف هنوز ابهامات زیادی در رابطه با این حادثه وجود دارد. ابهاماتی که بیش از همه رفع آن دغدغه خانواده این عزیزان است و به نظر می رسد پس از این همه سال هنوز دستگاههای مسئول نتوانسته یا نخواسته اند به این ابهامات پاسخ مناسب بدهند.

شهدای مزارشریف به مانند بسیاری از شهدای انقلاب اسلامی غریبند ولی به واسطه آنکه پیام شهید و خون سرخ گون او برای مشتاقان و تشنگان حقیقت در همیشه تاریخ خودنمایی می کند این روزها یاد آنها قدری از زیر خروارها بی اعتنایی مشکوک سربرآورده و بسان پرچمی شریف و شمایلی راهوار عرض اندام می نماید.

این غبارروبی از یاد و خاطره و بازخوانی حقیقت شهدای مزار شریف را بی تردید باید ادامه سنت الهی در برملاکردن بخشی از راز مگو و پیام جاویدان شهدا دانست به همان سبک و سیاقی که شهدای غواص برون فکنی کردند و خود را به حق جویان و حق پویانی که لب تشنه راه را می جویند عرضه نمودند که پیر و قافله سالار مکتب شهادت چه زیبا نغمه سر داد که «امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست»

شهدا در همه اعصار تاریخ مظلومند و اصلا حیثیت شهید با مظلومیت پیوندی ازلی خورده است و این مظلومیت بار سنگین مسئولیتی سترگ را بر دوش خانواده شهید تحمیل می کند و بیش از همه آنها مخاطب این جمله رهبر معظم انقلاب هستند.

======منبع=======

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931118000791

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931119000143

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931118000961
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931119000783

http://www.qudsonline.ir/TextVersionDetail/249169

http://www.daalnews.com/engine/print.php?newsid=537

http://shahraraonline.com/news/54746

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920520000884
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آنچه در نامه رئیس جمهور سابق به اوباما دیده نشد

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه سپتامبر 17, 2016 3:33 pm

آنچه در نامه رئیس جمهور سابق به اوباما دیده نشد


داود حشمتی؛ سرویس سیاسی «انتخاب»؛ نامه احمدي‌نژاد به اوباما كه حتما به سرنوشت اسلافش دچار شده و بي‌پاسخ خواهد ماند، حاوي چند نكته مهم است.

اول: احمدي‌نژاد قصد دارد همچنان و به هر طريقي خودش را در رسانه‌ها مطرح كند. در اين وضعيت بي‌توجهي رسانه‌هاي اصولگرايي مانند فارس، تسنيم، مشرق، و برخي از رسانه‌هاي اصولگراي نسبت به اين تمايل احمدي‌نژاد به ديده شدن، بي‌اهميت نيست.

دوم: او در اين نامه خواستار بازگرداندن دو ميليارد دلار دارايي توقيف شده ايران شده است. دو ميليارد دلاري كه توسط دولت خود او به عنوان اوراق قرضه در آمريكا سرمايه‌گذاري و يا به عبارت روشن‌تر در اختيار آمريكا قرار گرفت تا به راحتي بتواند به آنها دستبرد بزند. احمدي‌نژاد حدس مي زند كه تلاش هاي روحاني مي‌تواند در اين باره به ثمر برسد و اوباما نيز قصد دارد در اواخر دوره رياست جمهوري، حركتي ديگر در جهت تقويت روابط انجام دهد. از اين رو خواسته تا هرچه زودتر خودش را به ماجراي اين بازگشت احتمالي اين پول‌ها سنجاق كند و در صورتي كه اين اتفاق بيفتد آن را به عنوان يكي از دستاوردهاي نامه اش به اوباما تلقي كند

سوم: مهمترين بخش نامه احمدي‌نژاد به اوباما جايي است كه از بین كلمات، «ميل» و «علاقه شديد» او براي برقراري رابطه با آمريكا در دوره رياست‌جمهوري و حال حاضر را مي‌توان مشاهده كرد. او از عدم «اصلاح روابط ايران و آمريكا» اظهار «تاسف» مي‌كند و مي‌نويسد: «این تعهدات صریح جناب عالی از جمله اعلام علنی و همچنین کتبی شما برای اصلاح روابط با ملت ایران و جبران حدود شصت سال اجحافات و مظالم رفته توسط دولتهای متعدد آمریکا علیه ملت ایران ، متاسفانه به هر دلیل، جامه عمل نپوشید و همان سیاست ها و روند خصمانه گذشته کمابیش به شکل دیگری ادامه پیدا کرد.»

احمدي نژاد در اين بخش از نامه همچنين ادعايي را نيز مطرح مي‌كند. اينكه اوباما به صورت «كتبي» نيز خواستار اصلاح روابط بوده اما «متاسفانه به هر دليل» اين خواسته دو طرفه «جامعه عمل نمي‌پوشد». به كار بردن واژه «به هر دليلي» يعني او نمي‌خواهد در مورد اين «دلايل» توضيح دهد. دلايل از نظر او چيزي نيست كه او بخواهد يا بتواند راجع به آن سخن بگويد.

به خوبي مي‌دانيم كه احمدي‌نژاد خصوصا در اواخر دوران رياست جمهوري تمايل شديدي به ارتباط با آمريكا داشت. حتي در آخرين سفرش به نيويورك رسما اعلام كرد كه حاضر به گفت‌وگوست اما با اين حال همانطور كه نامه‌هاي او به جورج دبليو بوش و اوباما بي‌پاسخ مانده بود، اين درخواست نيز با بي‌اعتنايي و بي‌توجهي اوباما روبه‌رو شد. البته مي‌دانيم كه در همان حوالي زماني آمريكا گفت‌وگوهايي را با ايران از طريق عمان آغاز كرده بود كه متولي آن نه محمود احمدي‌نژاد، بلكه وزارتخارجه او يعني علي اكبرصالحي بود. صالحي يك سالي است كه در گفت‌وگوهاي متعدد جزئيات آن را افشا كرده است. او در گفت‌وگو با هفته نامه مثلث و ماهنامه ديپلمات مشخص مي كند كه احمدي‌نژاد با اين گفت‌وگوها مخالف بود. شايد علت اين مخالفت را بتوان در اشتياق او براي انجام اين گفت‌وگوها توسط خودش جست‌وجو كرد چرا كه پيش از آن نيز رسانه‌هايي از تلاش مشايي براي گشودن راه گفت‌وگو با آمريكا خبر داده بودند. يكي ديگر از دلايل كينه توزي‌هاي نزديكان دولت قبل به علي‌اكبر صالحي را نيز در همين ماجرا مي توان جست‌وجو كرد. آنها از اينكه صالحي چنين نقشي را ايفا كرد به شدت آزرده خاطر هستند.

همچنين مي‌دانيم كه اولین بار سال 90 دو رسانه‌ی پر نفوذ آمریکا و انگلیس (واشنگتن پست و بی.بی.سی) گزارشی را به طور هم زمان درج کردند که حاکی از این بود که تیم مشاوران احمدي نژاد به رهبری «اسفندیار رحیم مشایی» برنامه‌ای جدی برای رایزنی با طرف‌های آمریکایی تدارک دیده‌اند. «واشنگتن ‌پست» با استناد به گزارش منابع خبری خود در مورد «تلاش‌های اسفندیار رحیم مشایی برای گشودن باب مذاکره با آمریکا» نوشت: «آقای مشایی «علایم متعددی فرستاده مبنی بر این که مایل به دیدار با مقام‌های آمریکایی است.»

در این میان شبکه‌ی «بی.‌بی.‌سی» در گزارش خود نکاتی فراتر از مطالب واشنگتن پست منتشر کرد و نوشت: «برخی شواهد حاکی از آن است که گروهی از مدیران احمدی نژاد در فرصت دیدار نیویورک پیشنهاد مبادله‌ی امتیازاتی را بین طرف آمریکایی و ایرانی به امید برچیدن تحریم‌ها مطرح می‌کنند.»

اگرچه پرداختن به نامه اي كه بيشتر از همه به خاطر در معرض ديد قرار گرفتن احمدي‌نژاد نوشته شده است، خالي از ارزش است، با اين وجود از آنجا كه اين نامه نشان مي‌دهد او درحالي كه در مجامع عمومي ژست‌هاي استكبارستيزانه مي‌گرفت، چگونه تا «بن‌دندان» علاقه‌مند به برقراري رابطه با آمريكا بود، نمي‌تواند بي‌اهميت باشد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

سفر مقتدی صدر به عربستان و امارات

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه آگوست 18, 2017 10:20 pm

رهبر جریان صدر در عراق از نقطه نظرات یکسان خود با ولیعهد سعودی خبر داد و گفت که همه اختلافات منطقه را می‌توان به طور تدریجی حل کرد.
آفتاب‌‌نیوز :
مقتدی صدر رهبر جریان صدر در سخنانی مطبوعاتی تصریح کرد که "همسان بودن دیدگاهها را در جریان ملاقاتش اخیرش با محمد بن سلمان بن عبدالعزیز ولیعهد سعودی در شهر جده عربستان احساس کرده است".

به گزارش آفتاب‌نیوز، مقتدی صدر افزود: هر دوی آنها چند پرونده منطقه از جمله یمن، بحرین، سوریه، قدس و روابط ایران – عربستان و نیز روابط بین بغداد و ریاض را بررسی کردند.

رهبر جریان صدر گفت: این دیدار با صراحت بین دو طرف برگزار شد.

وی افزود: "ریاض به منزله پدر برای همگان است و قدرت خود را ثابت کرده است و در تلاش برای برقراری صلح در منطقه است".

مقتدی صدر گفت: "همه اختلافات حاکم در منطقه را می توان به طور تدریجی حل کرد؛ حتی اگر مدتی زمان ببرد."

وی تصریح کرد: در این دیدار همچنین وضعیت موجود بین چهار کشور عربستان، امارات، مصر و بحرین با قطر مورد بحث قرار گرفت و دوحه در قبال کوتاه آمدن حساسیت دارد اما کوتاه خواهد آمد و اندک اندک به آغوش و خاستگاه عربی خود بازخواهد گشت".

مقتدی صدر فاش کرد که "وی از بیش از یک ماه پیش خواستار کناره گیری بشار اسد رئیس جمهور نظام سوریه شده است زیرا کناره گیری اسد می تواند به برقراری صلح کمک کند".

به گزارش تسنیم به نقل از پایگاه خبری النشره، وی درباره عراق نیز گفت: "باید کشور عراق از مرکزیت برخوردار باشد؛ بدون اینکه دو ارتش در کشور وجود داشته باشد."

رهبر جریان صدر افزود: "اگر عراق به مرحله ادغام بین نیروهای دولتی و الحشد الشعبی تحت رهبری نخست وزیر و نیز فرمانده نیروهای مسلح نرسد؛ با مشکلات بزرگی روبرو خواهد شد."

رهبر جریان صدر عراق طی سفری رسمی شامگاه یکشنبه وارد امارات شده و با ولیعهد ابوظبی دیدار کرد.

«مقتدی صدر» رهبر جریان صدر عراق شامگاه یکشنبه طی سفری رسمی وارد امارات شد.

به گزارش شبکه سومریه، در همین راستا، رهبر جریان صدر عراق در دیدار با شیخ محمد بن زاید آل نهیان ولیعهد ابوظبی روابط دو کشور و موضوعات دارای اهمیت مشترک را مورد بحث و بررسی قرار دادند.

خبرگزاری رسمی امارات (وام) طی بیانیه ای اعلام کرد که محمد بن زاید در این دیدار بر اهمیت ثبات و شکوفایی عراق تاکید کرده و ابراز امیدواری نمود که عراق نقش طبیعی خود را در عرصه عربی که موجب تقویت امنیت و ثبات جهان عرب است ایفا نماید.

پیش از این اعلام شده بود که مقتدی صدر رهبر جریان صدر قرار است امروز (یکشنبه) بنا به دعوت رسمی مقامات امارات عازم این کشور شود.

همچنین قرار بود کشور امارات هواپیمای ویژه ای را برای رفت و آمد مقتدی صدر ارسال نماید.

مقتدی صدر چندی پیش نیز در پاسخ به دعوت مقامات سعودی به این کشور رفته و با محمد بن سلمان ولی عهد عربستان در خصوص مسائل منطقه رایزنی کرده بود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فضای "قبله عالمی!" در نخستین جلسه اعضای کابینه ترامپ

پستتوسط najm134 » چهارشنبه آگوست 23, 2017 5:58 pm

فضای "قبله عالمی!" در نخستین جلسه اعضای کابینه مقام معظم رياست امريكا (ترامپ)

"بیل کریستول" سردبیر مجله " ویکلی استاندارد " آمریکا در مطلبی نوشت: تا کنون جلسه ای چنین حاوی چاپلوسی دسته جمعی را در طول عمرش ندیده است.
روز دوشنبه گذشته نخستین جلسه کامل تمامی اعضای کابینه دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا 5 ماه پس از راه یابی او به کاخ سفید برگزار شد و این در حالی است که بسیاری از رسانه ها و شخصیت های رسانه ای آمریکا فضای حاکم بر این جلسه را تملق آمیز و عجیب و غریب توصیف کردند.
به گزارش عصر ایران به نقل از شبکه خبری "سی بی اس" آمریکا نخستین جلسه کابینه کامل ترامپ که با حضور تمامی اعضای تیم اجرایی ترامپ در کاخ سفید و در مقابل دوربین های تلویزیونی برگزار شد، با تملق، ستایش های بی حد وحصر و چاپلوسی اعضای کابینه از ترامپ برگزار شد.
از مایک پنس جمهوریخواه که معاون ترامپ و یک سیاستمدار استخوان خرد کرده است تا رییس دفتر ترامپ در سخنانی متملقانه بیش از حد از ترامپ ستایش کرده و حضور در کابینه او و خدمت در رکاب او را مایه مباهات و افتخار خود عنوان کردند.

Image
"مایک پنس" معاون ترامپ خدمت در کابنیه او را بزرگ ترین افتخار در طول تمامی عمرش اعلام کرده و گفت برای او مایه مباهات است که معاون فردی است که به شعارهای انتخاباتی خود وفادار مانده است.
"رینس پریبس" رییس دفتر ترامپ نیز در سخنانش از طرف خود و تمامی اعضای کابینه، از اینکه ترامپ فرصت خدمتگزاری به دولت خود و مردم آمریکا را به آنها داده اظهار سپاسگزاری کرده و این مساله را مایه غرور و مباهات خود و اعضای کابینه دانست.
این ستایش ها به حدی بود که "بیل کریستول" سردبیر مجله" ویکلی استاندارد " آمریکا در مطلبی نوشت: تا کنون جلسه ای چنین حاوی چاپلوسی دسته جمعی را در طول عمرش ندیده است.
او در مطلبی در توییترش با مقایسه این نوع رفتار با جلسه کابینه دولت های اقتدارگرایی چون کره شمالی به کنایه نوشت: "دنیس رادمن" (بسکتبالیست آمریکایی که با رهبر کره شمالی رابطه دوستانه ای دارد) به کره شمالی برود تا به رهبر این کشور موفقیت دونالد ترامپ را در برگزاری جلسه کابینه به سبک کره شمالی اطلاع دهد."

Image

همچنین شبکه خبری سی ان ان آمریکا نیز در مطلبی این جلسه را عجیب و غریب دانسته کرده و با جلسات کابینه در شوروی سابق مقایسه کرد و روزنامه نیویورک تایمز نیز آن را جلسه ای متملقانه توصیف کرده است.

Image

"چاک شومر" رییس اقلیت دموکرات ها در مجلس سنای آمریکا نیز با کنایه از فضای متملقانه حاکم بر این جلسه در توییتی نوشت: جلسه ای عالی با بهترین تیم کابینه در تاریخ جهان!!!
Image
بسیاری از روزنامه نگاران و ناظران مسایل سیاسی آمریکا نیز در شبکه های اجتماعی این جلسه را در نوع خود بی نظیر دانسته و به این نکته اشاره کرده اند که تنها فردی که در جریان سخنان خود در این جلسه زبان به تملق و ستایش از ترامپ نگشود، " جیمز ماتیس" وزیر دفاع کابینه بود که در سخنان خود بر ستایش از نیروهای نظامی آمریکا تمرکز کرد.
با وجود این انتقادها دونالد ترامپ در توییتی پس از این جلسه با ابراز خوشحالی از برگزاری آن نوشت: با این تیم عالی (کابینه) ما می توانیم رفاه اقتصادی آمریکایی ها را بهبود بخشیده و تغییرات واقعی را به واشنگتن بیاوریم."
Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نگاه تک بعُدی اما زنجیره ای رسانه های غربی به رویدادهای ونزو

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه آگوست 30, 2017 10:48 am

نگاه تک بعُدی اما زنجیره ای رسانه های غربی به رویدادهای ونزوئلا در حد فاجعه لیبی


راشیا تودی ( روسیه امروز) ترجمه رضا نافعی
در روزهای خیر پیرامون چند موضوع مهم جهانی سیل خبرها از سوی رسانه های غربی منتشر شد. این سیل خبر عموما از یک نگاه و یک جبهه بود و امکان وسعت دید و اطلاع را به خوانندگان و شنوندگان نمی داد. من به سهم خود تلاش کردم پیرامون این چند موضوع نکاتی را ترجمه و منتشر کنم که در ادامه دنباله روی های رسانه های بصورت زنجیره ای نیست و همان اشاره من درباره ضرورت آگاهی از دیدگاه های متقابل را دنبال می کند. این چند خبر را بصورت بسیار خلاصه از بخش آلمانی سایت «روسیه امروز» در4 بند و موضوع ترجمه و تدوین کرده ام که می خوانید:

1- «مورالس» رئیس جمهور بولیوی امریکا را بشدت مورد انتقاد قرار داد. او امریکا را برای مولتی لاترالیسم جهانی برای حقوق بین المللی و سازمان ملل متحد خطرناک دانست و تحریم های اخیر امریکا علیه روسیه، ایران و کره شمالی را محکوم کرد.
مورالس گفت امریکا باردیگر تلاش می کند تا روسیه را تحت تحریم های یک جانبه قرار دهد . این اقدام ناقض حقوق بین المللی است. » بولیوی مخالف آنست»

2- تصمیم امریکا با انتقاد بین المللی مواجه شده است. طبق یک نظر پرسی تازه مجله آلمانی اشپیگل – بخش اعظم مردم آلمان – 83 درصد از آلمانهای بالای 18 سال – مخالف تحریم های امریکا علیه روسیه هستند. دولت آلمان تحریم های واشنگتن را مورد انتقاد قرار داده است. برلین بیم آن دارد که امریکا با تحریم های خود همکاری اروپا با روسیه را برای ایجاد لوله انتقال گاز نورث استریم 2 هدف قرار دهد. زیگمار گابریل وزیر خارجه آلمان تصمیم واشنگتن را در مورد تحریم ها مورد انتقاد قرار داد و در گفتگو با مجله اشپیگل گفت ما قطعا حاضر به پذیرش این امر نیستیم که امریکا اجرای قوانین داخلی خود را به دیگر کشورهای جهان تعمیم دهد.
اتریش نیز جانب آلمان را گرفت . کریستف لایتل وزیر اقتصاد اتریش گفت : اروپا نباید اجازه چنین کاری را بدهد. اگر تحریم ها به اجرای درآیند نباید کوچکترین جای تردیدی باقی گذاشت که اروپا استوار و یکپارچه خواهد ماند. اروپا نباید تسلیم شود».

3- پس از اعلام تحریم ها از جانب امریکا، روسیه در گام اول یکصد تن از کارکنان سفارت امریکا در روسیه را اخراج کرد و اعلام داشت که تا آخر آگوست جمعا 755 کادر دیپلماتیک امریکا را از روسیه اخراج خواهد کرد. امری که به تلافی اخراج کارکنان سفارت روسیه در امریکا در آخرین هفته های ریاست جمهوری اوباما روی داد.

4- ویکی لیکس حدس می زند در سیاست امریکا در برابر ونزوئلا، عامل تعییین کننده ، کماکان علائق نفتی است. پلاتفرم افشاگر ویکی لیکس از یک تلگرام وزارت خارجه امریکا یاد می کند که در آن نقشی که ونزوئلا باید ایفا کند توصیف شده است.

ویکیلیکس اخیرا در توئیتر پرسشی را مطرح ساخت که خود نیز بلافاصله جواب احتمالی آن را داد:

«اگر وزارت خارجه امریکا موضوعی را محرمانه بخواند، یعنی در واقع خط مشی سیاسی را مشخص سازد، موضوع مورد نظر عبارتست از نفت. ویکی لیکس بعنوان سند تلگرامی را ارائه می دهد که چند دهه پیش نوشته شده و صاف و ساده خط مشی سیاسی امریکا را در برابر کشوری که دارای بزرگترین ذخائر نفتی جهان – ونزوئلا- است مشخص می سازد.
در متن تلگرام چنین آمده است که آنچه در درجه اول مورد توجه واشنگتن است این است که ونزوئلا کماکان بخش مهمی از واردات نفت امریکا را تامین کند و در مورد تعیین بهای نفت در اپک موضعی متعادل و حاکی از حس مسئولیت اختیار کند.

بنظر می رسد در خط مشی سیاست خارجی امریکا تغییر چندانی حاصل نشده است. در اواسط ماه ژوئن نیکلاس مادور یک قرارداد نفتی با یک شرکت امریکائی بنام Horizontal Well Drillings منعقد ساخت. طبق این قرار داد که ارزش آن به 1،3 میلیارد دلار بالغ می گردد، طی سه سال 200 چاه تازه نفت زده میشود و روزی 105000( صد و پنج هزار ) بشکه نفت استخراج گردد.
(امریکا به این هم راضی نیست و ونزوئلا را یک مستعمره نفتی و حیاط خلوت نفتی خود می خواهد. م)
آنچه جالب توجه است این است که ایالات متحده امریکا که پس انتخاب اعضای مجلس موسسان در ونزوئلا تا کنون مقرراتی برای تحریم کنسرن های نفتی این کشور یا مدیران آن وضع نکرده است. با یک استثناء:آخرین تحریم فقط شامل حال نیکلاس مازور رئیس جمهور ونزوئلا می شود.

https://deutsch.rt.com/international/54 ... u-energie/
https://deutsch.rt.com/amerika/55150-wi ... venezuela/
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

لیو شیابو: مردی که از مرده‌اش به اندازه زنده‌اش می‌ترسند

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 03, 2017 6:53 pm

تجربه و الگوي از چين


لیو شیابو: مردی که از مرده‌اش به اندازه زنده‌اش می‌ترسند

Image
کری گریسبی‌بی‌سی

"من هیچ عمل مجرمانه‌ای مرتکب نشده‌ام، ولی اعتراضی هم ندارم."
این جمله‌ای است که لیو شیابو سال ۲۰۰۹ در دادگاه گفت. بعد از آن زندانی شد و در هشت سالی که زندانی بود، حاضر نشد از اعتقادش به دموکراسی دست بکشد. عجیب نیست که حاکمان چین از مرده‌اش هم به اندازه زنده‌اش می‌ترسند.
 حزب کمونیست چین روزگاری حزب عزم راسخ و آرمان بود، حزب مردانی که آماده بودند در راه آن آرمان شهید شوند. اما نزدیک هفتاد سال حکمرانی آن حزب آرمان‌گرا را به ساختاری صلب و منفی‌نگر بدل کرده. ساختاری که کسانی را که در پی حقوق اساسی‌شان هستند زندانی می‌کند، نام‌شان را ممنوع می‌کند، و با اهرم اقتصاد بی‌رقیبش، حتی دولت‌های خارجی را هم به سکوت وامی‌دارد.
در دوران زمامداری شی جین‌پینگ این سرکوب‌گری با دقت و شدت و موفقیت ادامه داشته. لیو شیابو استثناء است.
مشکل چین با لیو شیابو از سال ۲۰۱۰ آغاز شد: زمانی که او جایزه صلح نوبل را برد. ناگهان نامش هم‌تراز چهره‌های برجسته‌ای قرار گرفت که به خاطر باورشان زندانی شده بودند، چهره‌هایی مثل نلسون ماندلا، آنگ سان سو چی و کارل فون اوسیتسکی.
شاید نفر آخر برایتان آشنا نباشد. اما از قضا این نام برای حاکمان چین آزارنده‌تر از دو نام دیگر است. کارل فون اوسیتسکی یک فعال ضدجنگ آلمانی بود که سال ۱۹۳۵ در حالی که در یک اردوگاه کار اجباری حبس بود جایزه صلح نوبل را برد. هیتلر حتی به اعضای خانواده‌اش هم اجازه نداد به جای او جایزه‌اش را تحویل بگیرند.
لیو شیابو هم وقتی جایزه‌اش را برد در زندان بود. مقام‌های چینی نه تنها اجازه ندادند همسرش برای دریافت جایزه سفر کند، که در خانه حصرش کردند. در مراسم اهدای جایزه یک صندلی خالی برای لیو شیابو گذاشتند. همان‌جا بود که قیاس بین چین قرن بیست‌ویکم و آلمان دهه ۱۹۳۰ آغاز شد.
آلمان دهه سی و چین سال‌های اخیر یک شباهت دیگر هم دارد: سانسور حکومتی. در آلمان نازی اسم بردن از اوسیتسکی ممنوع بود. امروز هم در چین کسی حق ندارد در مورد جایزه لیو شیابو حرف بزند. مقام‌های چینی تا مدتی پس از ماجرای صلح نوبل حتی جستجوی ترکیب "صندلی خالی" را هم ممنوع کرده بودند. نام لیو شیابو مایه سرافکندگی حاکمان چین در دنیا بود، اما در داخل چین کسی او را نمی‌شناخت. حتی در روزهایی که پزشکان خارجی به ملاقات او رفتند و تشخیص پزشکان چینی را که می‌گفتند نمی‌تواند سفر کند، رد کردند، در روزهایی که در هنگ‌کنگ برای آزادی‌اش تجمع برگزار می‌شد، داخل چین به خاطر سانسور شدید کمتر کسی می‌دانست شیابو دارد از سرطان می‌میرد.
فراموشی همگانی جزو سیاست‌های رسمی حکومت چین است. لیو شیابو هم از قربانیان همین سیاست بود. حاکمان چین از زمان زندانی شدن تا مرگش هرچه می‌توانستند کردند که نام و یادش را پاک کنند. برای اینکه خانواده و دوستان نتوانند به ملاقاتش بروند، جایی حدود ۶۵۰ کیلومتر دورتر از خانه زندانی‌اش کردند. همسرش لیو شیا را چنان زیر نظر گرفتند که دچار مشکلات جسمی و روحی شد. حتی به دولت نروژ آن‌قدر فشار آوردند که دیگر مقام‌های نروژی هم به زحمت در مورد حقوق بشر در چین یا جایزه نوبل شیابو حرفی می‌زنند.
اما لیو شیابو در مرگ هم مثل زندگی نگذاشت پاکش کنند. تصویری که دولت چین از او در بستر مرگ (برای خارجی‌ها) منتشر کرد، قرار بود به همه ثابت کند که هرچه نیاز داشته در اختیارش گذاشته‌اند و در آرامش می‌میرد. اما پیامد ناخواسته این تصویر این بود که از او شهیدی ساخت برای جنبش زیر سرکوب دموکراسی‌خواهی در چین. ضمن اینکه یک بار دیگر بینندگان را یاد کارل فون اوسیتسکی و آلمان دهه ۱۹۳۰ انداخت.
مقام‌های چینی تا لیو شیابو به بستر مرگ نیافتاد، با مرخصی درمانی موافقت نکردند. حتی در بیمارستان هم شدیدا تحت نظر بود، و بسیاری دوستانش نتوانستند به ملاقاتش بروند. حدود ۸۰ سال پیش، کارل فون اوسیتسکی هم در بیمارستان مرد، در حالی که زندان‌بانان مراقبش بودند و درمان به‌موقع از او دریغ شده بود.
دولت چین از قیاس سابقه حقوق بشری و تبلیغاتی‌اش با آلمان نازی بیزار است، به ویژه آن‌که در سال‌های اخیر تا حدی حکومت تک‌حزبی‌اش در عرصه جهانی مشروعیت یافته. در جریان نشست سران بیست قدرت اقتصادی جهان که اوایل ژوئیه در هامبورگ آلمان برگزار شد، حتی یکی از رهبران حاضر در نشست علنی به رئیس‌جمهوری چین چیزی نگفت. واقعیت این است که چین روزبه‌روز در عرصه جهانی قدرتمندتر می‌شود و در داخل سخت‌گیرتر. و در این شرایط صدایی در حمایت از مخالفان سیاسی چین بلند نمی‌شود.
لیو شیابو همیشه مخالف دولت چین نبود. تا سال ۱۹۸۹، به عنوان یک دانشگاهی که گاه نقد هم می‌کند، زندگی معقولی داشت. اما ماجرای میدان تیانان‌من همه چیز را عوض کرد. پس از کشتار چهارم ژوئن، هزینه مخالفت با حزب به مراتب سنگین‌تر شد.
بیشتر هم‌دوره‌های لیو شیابو، و حتی نسل بعدی، تصمیم گرفتند به زندگی‌شان بچسبند و هزینه تحمل نکنند. لیو شیابو از معدود کسانی بود که تا پایان عمر به آرمان‌های سال ۱۹۸۹ وفادار ماند. با این کار، ابتدا امکان خروج از کشور را از دست داد، و به مرور آزادی‌اش را. آن‌طور که وکلایش می‌گویند، در سال‌های اخیر حتی پیشنهاد آزادی در ازای اعتراف به تقصیر را رد کرده بود.
"اگر می‌خواهی به جهنم قدم بگذاری، به تاریکی اعتراض نکن.."

Image
این جمله از لیو شیابو است. او در دفاعیه‌اش در دادگاه - که در مراسم نوبل به یادش خواندند - گفته بود کینه‌ای از آنها که زندانی‌اش کردند ندارد. گفته بود امیدوار است بتواند ورای آنچه بر او رفته گام بردارد.
عجیب نیست که حاکمان چین چنین آدمی را خطرناک بدانند. برای حزبی تمامیت‌خواه، مخالفی با عزم راسخ غیرقابل‌تحمل است. کسی که نترسد و نشود خریدش، دشمن است.
لیو شیابو پس از مدتی بیماری به آخر خط مبارزه رسید. از این پس تصویر تخت خالی بیمارستان هم مثل تصویر صندلی خالی مراسم جایزه نوبل خار چشم حاکمان چین خواهد شد. بی‌شک زمامداران چینی همچنان با کسانی که بخواهند راه او را بروند برخورد خواهند کرد. اما نام لیو شیابو را نمی‌توانند پاک کنند - همان‌طور که آلمان نازی نتوانست نام کارل فون اوسیتسکی را پاک کند.
زندان و حصر خانگی روش چین برای خاموش کردن صدای مخالفان
دیمین گراماتیکاس
لیو شیائوبو به جرم براندازی به زندان محکوم شده
حاکمان کمونیست چین سعی می‌کنند با تحت فشار گذاشتن همسر برنده زندانی جایزه صلح نوبل، او را وادار کنند از کشور خارج شود.
بی‌بی‌سی پی برده که حال همسر آقای لیو مساعد نیست. یک منبع نزدیک به خانواده آقای لیو به ما گفته که لیو شیائوبو حاضر به ترک چین نیست، زیرا معتقد است این کار باعث به حاشیه رانده شدنش می‌شود.
اما این منبع اضافه کرده که لیو شیا، همسر لیو شیائوبو، دچار "ناراحتی روحی" است، چرا که دو سال به طور غیرقانونی در حصر خانگی بوده و حبس او همچنان ادامه دارد. درست دو سال پیش بود که لیو شیائوبو، که یک چهره دانشگاهی است و زبان تندی هم ندارد، برنده جایزه صلح نوبل شد. این جایزه به خاطر تلاش‌های آقای لیو در جهت ایجاد اصلاحات سیاسی مسالمت‌آمیز در چین به او اعطا شد.
البته او عملا هیچگاه این جایزه را دریافت نکرد، چرا که در موقع اعطای جایزه در زندان بود و هنوز هم به جرم تلاش برای براندازی در آنجاست. لیو شیا، همسر او نیز که شاعر و عکاس است و زبانش حتی از شوهرش هم نرمتر است، وادار به سکوت شده و در آپارتمانش در پکن محبوس است.
این وضعیت از دو سال پیش تاکنون ادامه دارد. خانم لیو چند روز بعد از اینکه شوهرش برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۱۰ شد، در حصر خانگی قرار گرفت.
به نظر می‌رسد کشور نروژ هم همچنان بخاطر این موضوع در حال تنبیه شدن است. دولت نروژ نقشی در تعیین برنده جایزه ندارد، اما به گفته دیپلمات‌های دیگر کشورها، چین همچنان به وزرا، دیپلمات‌ها و سیاستمداران نروژی بی‌اعتنایی می‌کند.
کنترل سفت و سخت
اما بی‌بی‌سی با فردی صحبت کرده که با خانواده‌های لیو شیائوبو و لیو شیا در تماس است و اطلاعات جدیدی از وضعیت این زن و شوهر ارائه کرده است.
این فرد که خواسته نامش فاش نشود، به ما گفته که وضعیت جسمانی لیو شیائوبو نسبتا مساعد است، اما مشکل معده‌اش "در حال بدتر شدن است."
به گفته این منبع، مقامات چینی تنها به سه نفر اجازه می‌دهند در زندان جینژو با لیو شیائوبو ملاقات کنند: دو برادرش می‌توانند هر شش ماه یک بار او را ببینند، و همسرش که اجازه دارد هر دو سه ماه به دیدن این برنده جایزه صلح نوبل برود. البته آنها هر بار باید درخواست مجوز کنند و منتظر دریافت آن باشند.
"لیو شیا چه به عنوان انسان و چه به عنوان یک موضوع، عملا وجود خارجی‌اش را از دست می‌دهد"
جاشوا روزنتسوایگ، کارشناس حقوق بشر
منبع ما می‌گوید: "آنها اجازه ندارند با هم به ملاقات او بروند. هر بار فقط یک نفر اجازه ملاقات دارد، و در تمام طول ملاقات پلیس هم حضور دارد. آنها حق ندارند درباره چیزی جز مسائل خانوادگی صحبت کنند. پلیس نمی‌خواهد خانواده لیو شیائوبو از بیرون برای او اطلاعات بیاورند."
البته دو برادر آقای لیو یک بار در سپتامبر سال گذشته (شهریور ۱۳۹۰) همزمان با او ملاقات کردند، اما آن بار قرار بود خبر فوت پدرشان را به او بدهند. سپس به آقای لیو اجازه داده شد سری به خانه بزند و به پدرش ادای احترام کند، و بلافاصله هم به زندان برگردانده شد.
از طرف دیگر، لیو شیا، همسر او، مرتکب هیچ جرمی نشده، اما در خانه‌اش در حبس است. منبع ما می‌گوید: "دو مأمور پلیس زن با او در آپارتمانش زندگی می‌کنند، و عده زیادی مأمور لباس شخصی هم پیوسته مجتمعی که خانم لیو در آن سکونت دارد را زیرنظر دارند".

آخرین نمایشگاه عکس لیو شیا، که در هنگ‌کنگ برپا شده، به رنج‌های مردم چین می‌پردازد
این فرد می‌گوید: "وضعیت سلامتی لیو شیا زیاد خوب نیست. او از نظر روحی رنج زیادی می‌کشد، چرا که آزادی‌اش را از دست داده و نگران شوهرش است که در زندان است. او تنها اجازه دارد به دیدن مادرش برود و یکی از نزدیک‌ترین دوستانش را حدودا هر ماه یکبار ببیند، آنهم در حالی که مأموران پلیس دائما همراهش هستند.او حق ندارد به هیچ جای دیگری برود، حتی به پارک یا مغازه. هیچکس حتی حق ندارد به مجتمع مسکونی او نزدیک شود، چه برسد به اینکه بخواهد به دیدنش برود."
او می‌افزاید: "رفتار دولت با لیو شیا غیرقانونی است. آنها مرتبا این کار را با دگراندیشان می‌کنند تا مانع حرف زدن آنها با رسانه‌ها شوند و به این ترتیب جلوی لکه‌دار شدن چهره دولت را بگیرند. شوهر او الان مشهورترین دگراندیش چین است. به همین خاطر هم بیش از سایر دگراندیشان تحت کنترل است."
'بسیار ظالمانه'جاشوا روزنتسوایگ که یک محقق حقوق بشر در دانشگاه چینی هنگ‌کنگ است، حرف‌های این منبع را تأیید می‌کند و می‌گوید از "وجود هیچگونه توجیه قانونی برای محدود شدن آزادی‌های لیو شیا" اطلاعی ندارد.
او می‌گوید: "خانم لیو عمدا در این وضعیت قرار داده شده، چرا که اگر عنوان و توضیح قانونی برای حبس او ارائه نشود، حتی نمی‌توان چنین اقدامی را نزد مراجع قانونی به چالش کشید. به این ترتیب لیو شیا چه به عنوان انسان و چه به عنوان یک موضوع، عملا وجود خارجی‌اش را از دست می‌دهد."
"دولت ترجیح می‌دهد لیو شیائوبو کشور را ترک کند، زیرا همین که یک برنده جایزه صلح نوبل در زندان است، یادآور وضعیت بد حقوق بشر در چین است"
یکی از دوستان لیو شیابائو: دولت چین اصرار دارد که لیو شیا برخلاف میلش در خانه‌اش نگهداری نمی‌شود. اما آقای روزنتسوایگ می‌گوید هدف دولت ساکت کردن لیو شیا، شوهرش و خانواده آنها است، و دولت می‌خواهد هیچ خبری درباره این زندانی منتشر نشود.
او می‌گوید: "یکی از معدود راه‌های جهان خارج برای مطلع شدن از حال زندانیان در چین، سوال از بستگان آنهاست که هر از گاهی به ملاقات زندانیان می‌روند. نمی‌دانم لیو شیا آخرین بار چه زمانی به دیدن شوهرش رفته، اما مطمئنم هرگونه ارتباط میان آنها مشروط به این بوده که او سکوتش را ادامه دهد. اگر این استراتژی رسمی حکومت برای مقابله با نفوذ لیو شیائوبو باشد، باید گفت تا به حال موفق بوده است. با تداوم بی‌خبری از یک نفر، رفته رفته علاقه به اخبار مربوط به او کم می‌شود. برای همین هم تیترهای خبری چندانی در مورد بی‌اطلاعی از وضعیت این برنده جایزه صلح نوبل دیده نمی‌شود."
دوست خانوادگی لیو شیائوبو که با بی‌بی‌سی صحبت کرده، می‌گوید که دولت چین با سختگیری در مورد همسر آقای لیو، تلاش می‌کند او را وادار کند تبعید در خارج از کشور بپذیرد. او می‌گوید: "دولت سعی می‌کند با محدود کردن آزادی‌های شخصی همسر لیو شیائوبو، او را وادار به ترک چین کند. در عین حال دولت، خانواده هر دوی آنها را تهدید کرده که در صورتی که با رسانه‌ها صحبت کنند و هرگونه اطلاعاتی در اختیار آنها قرار دهند، حق ملاقات با لیو شیائوبو را از آنها سلب خواهند کرد. این کار بسیار ظالمانه است و خانواده آنها را وادار به سکوت کرده است."
اما این دوست اضافه می‌کند که با وجودی که بر اساس حکم دادگاه، لیو شیائوبو باید تا سال ۲۰۲۰ در زندان بماند، اما او حاضر به ترک چین نخواهد شد. او می‌گوید: "دولت همواره خواهان این بوده که لیو شیائوبو چین را ترک کند، زیرا صرف زندانی بودن یک برنده جایزه صلح نوبل، مرتبا یادآور وضعیت بد حقوق بشر در چین است. دگراندیشان دیگری که از چین رفتند، به مرور نفوذشان را از دست دادند و صدایشان محو شد. لیو شیائوبو هم به همین علت به ماندن در کشور اصرار دارد، حتی اگر این برایش به معنای ماندن در زندان باشد. برای او مساله اصلی ماندن در چین است."
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

سرزمین‌های جداشده و تهدید تمامیت ارضی ایران

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 19, 2017 6:43 pm

سرزمین‌های جداشده و تهدید تمامیت ارضی ایران


آغاز سخن

موقعیت استراتژیک ایران بزرگ در باختر آسیا در طول تاریخ همواره زمینه رشک و وسوسه دشمنان قسم خورده ایران زمین را برای هر چه کوچک تر کردن این سرزمین اهورایی را به همراه داشته است.

در تازه ترین نمونه، «شيخ عبدالله بن زايد» وزير امورخارجه کشوری که یک سی و ششم ایران جمعیت و یک بیستم ایران وسعت دارد گستاخانه و بی شرمانه در کنار دبیر کل ناتو اعلام کرده:"... با این که ایران بزرگترين شريك تجاري امارات در منطقه است...تنها هدف ما بازپس گيري اين جزايرو پايان دادن به اشغال آنهاست(!!) و امارات از هرگونه داوري بين المللي در اين خصوص استقبال مي كند.(!!).

در طول کمتر از دویست سال دشمنان قسم خورده تاریخی ایران به ویژه انگلیس و روسیه جهت دستیابی به اهداف بلند مدت استعماری خود سرزمین های وسیعی را در ایران شرقی و ایران شمالی به اشغال خود در آوردند که هر یک بعد ها با نام های گوناگون در قالب کشورهای مختلف در پیرامون ایران اعلام موجودیت کرده اند که امارات متحده و بحرین از آن جمله هستند.

انگلیس که هندوستان را در اشغال خود داشت جهت حفظ آن گوهر ارزشمند ، مرز های تاریخی شرق ایران با هند که قرن های متمادی منطبق با رود سند بوده را بر هم زد و با کمک خود فروختگان میهن فروشی چون آقاخان محلاتی و میرزا آقاخان نوری ایران شرقی، شامل بخش اعظم بلوچستان،مکران،هرات و افغانستان را از سرزمین مادری ایران بزرگ جدا ساخت. بر اساس وصیت نامه پتر (تزار روس) که دستیابی گام به گام به آب های گرم خلیج فارس را استراتژی بلند مدت همه نسل های روسیه عنوان کرده بود، هزاران کیلو متر از سرزمین های تاریخی ایران در غرب(قفقاز،اران و شروان،گرجستان و...) و شرق دریای مازندران(ورارود شامل مرو،اشک آباد ،سمرقند و بخاراو...) اشغال شد ...

بد نیست در این جا به دو نمونه عبرت انگیز از خودفروختگی و بی لیاقتی حاکمان قاجاریه در از دست دادن سرز مین های کشورمان اشاره کنیم:

میرزا آقاخان نوری صدر اعظم ناصر الدین شاه میرزا به عنوان قوی ترین مافیای قدرت در ایران به رهبری مادر ناصرالدین شاه با گرفتن حکم قتل امیرکبیر توسط شاه مست گریان، توانست برای 7 سال صدارت را به عهده بگیرد. او که مستقیماً با دربار انگلیس در ارتباط بود یک سال بعد از قتل امیرکبیر به پاس قدردانی از حمایت انگلیسی ها از وی، بدون مقدمه و هیچ دلیل آشکاری قباله شهر هرات را تنظیم نموده به انگلیسی ها واگذار کرد و این گونه بود که پس از کوتاه زمانی با عقد قرارداد ننگین پاریس هرات و افغانستان برای همیشه از ایران جدا شدند.

مخالفان میرزا آقاخان نوری در پایان دوران صدارت او طوماری از خلاف کاری هاو موارد خیانتش را برشمردند .... از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: « توطئه در قتل امیرکبیر ،واگذاری بندر عباس به امام مسقط (عمان)، خیانت وی در قضیه هرات،...».

میرزا آقاخان نوری اعتماد الدوله(!) در پاسخ استعلام امین الممالک که که نوشته بود:" انگلیسی ها حرف های نپذیرفتنی می زنند.آن ها می گویند باید به افغانستان و هرات استقلال بدهیم.من چه کنم؟" در پاسخ نوشت:"... چاره ای جز قبول نداریم(!!).ما نمی توانیم هفت هشت ماه طول بدهیم،قوه نداریم.پول نداریم.مردم ایران....هستند(!!).امان است.امان است.بگذران.بگذران."(!!)

ناصر الدین شاه نیز در در خاطرات خود که سندی از وطن فروشی او ست در زمینه از دست دادن سرزمین های ورارود(ماوراءالنهر)،مرو و دیگر سرحدات و تحویل آن ها به روس ها نوشته است:" ...روس آمد "آخال" را گرفت. چه می کردیم؟(!!)همانطور که "آخال" را تصرف کرد،بالطبیعه "مرو" را هم تصرف می کرد(!!).ما چطور می توانستیم بگوییم: "مرو" نرو و تصرف نکن. (!!) .اگر از این ممانعت ها می کردیم جز این که روس ها را با خودمان دشمن بکنیم هیچ فایده ای نداشت..."(!!)

این روند جدا سازی سرزمین های ایرانی در غرب وجنوب ایران نیز ادامه داشت که در غرب ،استعمار انگلیس و روسیه به طور غیر مستقیم و به عنوان میانجی در تدوین پیمان ارزروم بین ایران و عثمانی که جدایی شهرهای ایرانی و نفت خیز نفتخانه، مندلی، خانقین و سلیمانیه را از ایران رسمیت بخشید نقش داشتند . در جنوب ایران زمین نیز انگلستان با اشغال بلند مدت بنادر و جزایر کرانه ای ایران از جمله جزیره بحرین ،دوپی(دوبی)، عجمان،راس الخیمه،جزیره سیر ابو نعیر(که هم اکنون در اشغال امارات است) و بسیاری مناطق دیگرکه قرن ها بخش لاینفکی از قلمرو حکومت‌های ایرانی بوده با دسیسه‌های گوناگون آن ها را به طور غیر قانونی از ایران جدا نمود.

Image

آخرین نقشه بین المللی ايران (1814) انتشارات تامسون ،پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن


با این پیشگفتار بر آنیم که تحلیلی بر دو تهدید روز علیه تمامیت سرزمینی ایران یعنی جزایر سه گانه ایرانی و ضرورت اجرای عملی قرارداد 1975 الجزایر و دریافت غرامت به حق هزار میلیارد دلاری از عراق بپردازیم ،چرا که تحرکات دسیسه چینان خارجی در تشکیک این حقوق گواهی است بر این نکته که دشمنان ایران زمین بر اساس طرح خاور میانه بزرگ با کشورهای کوچک بار دیگر عزم جدایی و تجزیه پاره های دیگری از سرزمین اهوراییمان را در شمال، جنوب، شرق و غرب کشور در سر دارند.

سخنان منتشر شده اخیر وزیر خارجه امارات علیه تمامیت ارضی ایران در جزایر سه گانه همیشه ایرانی و نیز ادعاهای اخیر مقام های مختلف عراقی از رییس جمهور جلال طالبانی گرفته تا محمود عثمان که گستاخانه منکر حقوق ملی ایرانیان در اروند رود و قرارداد مرزی 1975 الجزایرو غرامت های به حق ملت شهید پرور ایران شده اند، نگرانی و خشم قاطبه ملت ایران رااز همه طیف ها و سلیقه های گوناگون فکری به دنبال داشته است که ایجاب می کند پاسخی شایسته به این تهدید ها داده شود...

1-امارات متحده ایرانی!

عملكرد شيخ‌نشين كوچك امارات در كمتر از38سال عمر كوتاه آن در برابر ایران، همواره نشان‌دهنده اولويت سياست پان‌عربيسم در تهدید میهن دوستی ایرانی و پان ایرانیسم بوده است. اين اميرنشين که در جنگ عراق علیه ایران با پشتیبانی مالی و لجستیکی عراق به طور غیرمستقیم در به شهادت رساندن صد ها هزارتن از عزیز ترین جوانان این مرزو بوم و جانباز وشیمیایی کردن ده ها هزار ایرانی ایثار گر دیگر عزادار کردن مادران و خواهران ما نقش داشته است در دوم دسامبر 1971با اتحاد امارت‌هاي «شارجه»، «ام‌القوين» ،« ابوظبی» ،«دوبی» ،« فجيره» و «عجمان» شكل گرفت و پس از مدتي، امارت «رأس‌الخيمه» نيز به اين اتحاد پيوست، ولي تلاش‌هاي حكام امارات براي پيوستن اميرنشين بحرين ـ كه به تازگي با دسیسه های انگلیس و به طور غیر قانونی از ايران جدا شده بود ـ به اين اتحاد، پس از مخالفت و تهديد شديد دولت وقت ايران، به نتيجه نرسيد.

دولت امارات از آغاز پيدايش نسبت به جزاير سه‌گانه ایرانی كه در 68 سال اشغالگري انگليس مورد ادعاي شيخ شارجه و شيخ رأ‌س‌الخيمه بود، مدعي مالكيت است، اما آنچه توجه بيش از پيش كارشناسان،‌ دست‌اندركاران و مسوولان ميهن‌دوست ايراني را مي‌طلبد، تأكيد بر پيشينه حاكميت ملي ايران بر خليج فارس، جزاير و سواحل آن است كه مي‌تواند به عنوان دستمايه‌اي مهم براي اثبات حقانيت حاكميت ايران بر اين جزايري ‌باشد كه متاسفانه همه دولت های دوست و دشمن عربي آن رابر پایه ادعاهای بی اساس «جزاير اماراتي» می نامند..

پيشينه حاكميت ايران بر جزاير و بنادر شمال تا جنوب خليج فارس

از هزاره دوم پيش از ميلاد مسيح (از بيش از چهار هزار سال پيش) تاكنون جزاير سه‌گانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك به همراه ديگر جزاير، بنادر و سواحل شمال و جنوب خليج فارس قلمرو حكومت‌هاي گوناگون ايراني بوده است. وجود نقشه‌هاي باستاني حكومت هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان، سنگ‌نبشته‌هاي متعدد، نام‌هاي نژاده پارسي اين مناطق، بيش از 23 نقشه رسمي و نيمه‌رسمي كه توسط دولت‌هاي بريتانيا و ديگر دول غربي در قرون گذشته به چاپ رسيده، نامه‌هاي رسمي دولتي حكومت‌هاي گوناگون ايران‌زمين و اسناد و كتاب‌هاي تاريخي موجود در كتابخانه‌هاي سراسر دنيا و بسياري اسناد ديگر، تعلق اين جزاير را به ايران به خوبي به اثبات مي‌رساند. از جمله كتاب‌هاي تاريخي مي‌توان به كتاب «محمود سديد كبابي بندر عباسي» اشاره كرد كه در آن اسناد جالب توجهي موجود است كه از آن ميان، مي‌توان به سندي اشاره كرد كه در آن اجداد شیوخ فعلی شارجه و رأس‌الخيمه که چوپانی می کردند براي تعليف احشام خود در جزيره ابوموسي ـ كه به دليل مراتع سرسبز خود به «گت سبزو» نيز معروف بود ـ از حاكمان ايران اجازه مي‌گرفتند و پس از تعليف هم مراتب خدمتگزاري و سپاس خود را به ايرانيان اعلام مي‌داشتند.

ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك، سه جزيره‌اي هستند كه با وجود اين‌كه وسعت چنداني ندارند، ولي از اهميت استراتژيك و منحصر به فردي برخوردارند. اين جزاير همچون زنجيره‌اي دفاعي و امنيتي در جنوب ايران، در دهانه خليج فارس و تنگه هرمز همانند ناوگاني ثابت، هرگونه تحرك و عبور و مرور كشتي‌ها به خليج فارس را در كنترل دارند.

در سال 1850 ميلادي بنا بر آمار انگليسي‌ها، جمعيت ابوموسي از حدود شصت خانوار كه اغلب ايراني بوده‌اند، تشكيل شده بود و اندك خانوارهاي عرب ساكن آن از بندرلنگه به آنجا مهاجرت كرده بودند. تنب بزرگ مسكوني بوده و تنب كوچك يا تنب مار، با دو كيلومتر مربع وسعت، صخره‌اي و هميشه خالي از سكنه بوده است. نام اين جزاير نيز ريشه‌اي ايراني دارد. ابوموسي، مخفف «بوم موسي» يعني خانه موسي بوده و تنب نيز تغييريافته واژه پارسي تنگستاني «تمب» به معناي تپه پشته و تل است..

استعمار بريتانيا در اوايل سده بيستم ميلادي همزمان با گسترش نفوذ و استيلاي خود در منطقه و نيز همگام با مرعوب كردن شيوخ باديه‌نشين حاشيه جنوب خليج هميشه فارس، جزاير بحرین ،تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي را اشغال كرد و به قبايل عرب تحت‌الحمايه خود سپرد، اما اين امر بلافاصله با اعتراض رسمي دولت ايران روبه‌رو شد و همه دولت‌هاي ايران در سال‌هاي اشغال همواره با كوشش‌هاي پيگير، با اعتراضات رسمي مكتوب، حتي با بازديد و نصب پرچم سه‌رنگ ايران بر اين جزاير، بر حق حاكميت سرزمين ايران بر اين جزاير پاي مي‌فشردند، تا اين‌كه در پي يك معامله ننگين كه هيچ‌گاه توسط ملت ايران به رسميت شناخته نشد، در تاريخ 24 ارديبهشت 1349، بحرين با یک همه پرسی غیر قانونی از پيكره ميهن جدا شد . همزمان با خروج استعمار انگليس از خليج فارس در سال 1971 ميلادي (1350 شمسي) طي تفاهم‌نامه‌اي با شيخ‌نشين شارجه و با ميانجيگري انگلستان، جزيره ابوموسي پس از 68 سال اشغال توسط بيگانه، به مام ميهن بازگشت و جزاير تنب بزرگ و تنب كوچك نيز با توافق غيرمكتوب با بريتانيا به ايران بازگردانده شدند، چراكه بنا بر ديدگاه دولت وقت ايران، هرگونه توافق مكتوب با بريتانيا ممكن بود در مورد حاكميت مطلق ايران بر دو جزيره تنب، جاي ترديد باقي بگذارد..

ادعاهاي بي‌پايه و تجاوزكارانه کشورهای عربی علیه ایران


كشورهاي عربي در دهه‌هاي اخير، همواره با فرصت طلبی بر تكرار ادعاهاي بي‌پايه خود عليه تماميت ارضي ايران پافشاري مي‌كنند که به طور نمونه می توان به ادعای اعراب نسبت به اروند رود،خوزستان،نام خلیج فارس،بحرین ،جزایر سه گانه همیشه ایرانی، جزیره ایرانی سیر ابو نعیر(که توسط امارات اشغال شده است) ، حوزه گازی ایرانی آرش و... اشاره کرد.

در مساله ادعاهاي امارات نسبت به تماميت ارضي ايران در خليج فارس، چند نكته قابل تأمل است:

1ـ در زمان انعقاد تفاهم‌نامه ميان ايران و شيخ شارجه و بازگشت جزاير به ايران، هنوز دولتي با نام امارات متحده عربي، وجود خارجي نداشت تا بتواند ادعايي نسبت به جزاير تاريخي ايران داشته باشد. درواقع امارات متحده عربي پس از بازگشت جزاير به ايران به عنوان يك كشور موجوديت يافت..

2ـ شوراي همكاري خليج فارس نيز در زمان انعقاد اين تفاهم‌نامه، هنوز تشكيل نشده بود؛ بنابراين، از لحاظ حقوق بين‌الملل نمي‌تواند نسبت به تماميت ارضي ايران، ادعايي مطرح كند..

3ـ بنا بر يك اصل حقوقي در روابط بين‌الملل، وجود قرارداد دوجانبه، حق و مسئوليتي براي كشور سوم ايجاد نمي‌كند، بنابراين دخالت هر كشور و نهاد و سازمان ثالث در مساله جزيره ابوموسي، غيرقانوني است..

4ـ پس ازجدایی بحرین از ایران و اعمال حاكميت دوباره ايران بر جزاير سه‌گانه، چند كشور عربي از جمله ليبي، عراق و يمن، در دسامبر 1971 از ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شكايت كردند كه شوراي امنيت با بررسي پرونده،به نفع ایران آن را براي هميشه مختومه اعلام كرد. اين‌گونه بود كه چون در قوانین بین الملل یک موضوع دو بار در شورای امنیت سازمان ملل قابل بررسی نیست اعراب به دنبال راهكاري براي حل مشکل خود بر آمدند تا اين‌كه بهترين حربه را توسل به دادگاه لاهه يافتند. کشورهای عربی مترصد کوچکترین سستی از سوی ایرانیان هستند تا نیت شوم خود یعنی بین المللی کردن مساله جزایر را که امری داخلی و مربوط به ایران است را به عمل برسانند تا این جزایر را نیز مانند بحرین با حربه بین المللی کردن تمامیت سرزمینی ایران به نفع خود به انجام برسانند.

2-قرارداد1975 الجزایر و بدهی 1000میلیارد دلاری عراق به ایران

پیشینه تاریخی ادعاهای ارضی و اشغالگری عراق علیه ایران

اختلافات مرزی بین ايران و عراق نه منحصر به دوره اقتدار صدام حسین بلکه ريشه در دوراني طولانی دارد که اراضي کنوني عراق بخشي از امپراطوري عثماني بوده و هنوز نیز این اختلافات ادامه دارد...
در طول اين سال های طولانی درگيري هاي فراواني بين دو طرف صورت گرفته که به امضای عهدنامه هايي منجر شده است و از آن میان مي توان به نبرد چالدران با عثمانی (عهدنامه آماسيه)، قرارداد صلح زهاب (که طي آن بغداد و بصره در دوران عثماني1049ق/1639م به عثماني واگذار شد) و عهدنامه کروان اشاره کرد که در ذيل به مهم ترين اين عهدنامه ها از مقطع قرارداد ارزنه الروم تا قرارداد 1975الجزایر اشاره مي‌نمایيم:

قرارداد ارزروم(1)/1821 میلادی

در دوران فتحعلي شاه 1237ق/1821م بر اثر کشتار شيعيان در میان رودان( بين النهرين ) که جمعي از آنها ايراني بودند بار ديگر رويارويي نظامي ميان دو کشور ایران و عثمانی آغاز گرديد. البته دو کشور روس و انگليس بيش از همه در بروز اين نبرد نقش داشتند. سرانجام با دخالت انگليس مذاکرات صلح در ارزروم ميان طرفين آغاز شد و بر اساس اين قرارداد موارد زير مصوب شد: بازگشت به مرزهاي سابق ـ رعايت حال زوّار ايراني ـ عدم مداخله دو کشور در امور يکديگر و ...

قرارداد ارزروم(2)/1847 میلادی

حملات و تجاوز والي بغداد به بندر تجاري خرمشهر موجب آن شد که دولت ايران درخواست غرامت نمايد. با دخالت روس و انگليس پس از گذشت 4 سال عهدنامه ارزروم دوم در سال 1263ق/1847م منعقد شد.

توافقات: دولت ايران قبول کرد که از دعاوي خود درباره اراضي غربي زهاب (مندلی،نفتخانه و خانقین) دست بردارد ـ ايران همچنين از ادلّه اي که حاکميت آنرا بر سليمانيه مسجّل مي ساخت دست بردارد ،عثماني نيز متعهد شد حق کشتيراني ايران بر اروند را به رسميّت بشناسد و در ادامه بنا شد که حدود مرزي دو کشور تعيين شود ولي با وجود برگزاري سه نشست توافقي بعمل نيامد. نماينده ايران در اين قرارداد امير کبير بود.

پروتکل 1329ق / 1911م

به رغم تلاش هاي که در قراردادهاي ارزروم شد اما اختلافات با وجود عدم تعيين حدود مرزي باقي ماند اما در پي کشف نفت در خوزستان و تجاوزات بي شمار مرزداران عثماني که ثبات منطقه نفت خيز را براي انگلستان به مخاطره انداخته بود بر اثر وساطت انگلستان بين دو کشور پروتکل مزبور به امضاء رسيد.

توافقات: تشکيل کميسيوني متشکل از نمايندگان 4 کشور(ايران، عثمانی، انگلستان و روسيه) براي تعيين خطوط مرزي بر اساس ارزروم(2). اين کميسيون نيز حاصلي در بر نداشت.

پروتکل 1331ق / 1913م

متعاقب پروتکل 1911م که نتيجه اي در بر نداشت، پروتکل 1913م توسط نمايندگان 4 دولت در اسلامبول به امضا رسيد.
توافقات: دو دولت روسيه و انگليس مسئول تعيين مرز ايران و عثماني شدند ـ اروند رود به حاکميت عثماني و انگليس در آمد. اين کميسيون در سال 1914م به طور موقت مرزهاي دو کشور را علامت گذاري نمودند.

سقوط امپراطوري عثماني و تشکیل عراق/1920م.

با خاتمه جنگ جهاني اول امپراتوري عثماني تجزيه شد و در تاريخ 10 اوت 1920م از سه استان بغداد، موصل و بصره کشور وابسته اي به نام عراق تأسيس شد. در سال 1921م ملک فيصل از سوي انگليسي ها در عراق به عنوان پادشاه تاج گذاري کرد.

انگليسي ها که علاقه مند به رسميّت شناختن عراق از سوي ايران بودند با ايران وارد مذاکره شدند، ولي ايران اين امر را منوط به حل مسأله اروند رود و حقوق اتباع خود کرد و با قول هاي مساعدي که داده شد بالاخره ايران در 1929م/ 1308ش عراق را به رسميّت شناخت ولي در ادامه به دليل اين که عراق به وعده هاي خود عمل نکرد، ايران اعلام کرد که مرزهاي تعيين شده در1333ق/ 1914م را فاقد اعتبار و رسميّت مي داند.
عراق نيز در مقابل در 1313ش/1934م رسماً به جامعه ملل شکايت نمود مبني بر اين که ايران قراردادهاي ارزروم و پروتکل 1913م را ناديده انگاشته است. در واقع با اين عمل موضوع منازعه بين ايران و عراق به مجامع بين المللي کشيده شد.

عهدنامه 1316ش/1937م

در ادامه شکايت عراق به جامعه بين الملل و ردّ رسميّت حدود مرزي از سوي ايران، نوري سعيد(وزير خارجه وقت عراق) طي سفري به ايران با رضاشاه پهلوي ملاقات نموده و اعلام نمود که عراق آماده است تا خط تالوگ اروند را به عنوان مرز آبي دو کشور تعيين کند. لذا هر دو کشور شکايت خود را در 1315ش/1936م پس گرفته و در تاريخ تيرماه1316ش/ ژوئن1937م عهدنامه‌اي ميان ناجي الاصل (وزير خارجه وقت عراق) و عنايت الله سميعي (وزير خارجه وقت ايران) به امضا رسيد.

توافقات: حدود مرزهاي تعيين شده توسط روس و انگليس در 1914م مبناي تعيين مرز زميني دو کشور قرار گرفته و براي اولين بار به کلمه تالوگ براي مرز اروندرود اشاره شد. بعد از انعقاد قرارداد کميسيوني جهت علامت گذاري مرزها تعيين شد، ولي با وقوع کودتا در عراق اين مسأله عملاً منتفي شد.

کودتاي نخست: عبدالکريم قاسم

با اين کودتا که در سال 1334ش/ 1958م شکل گرفت روابط بين دو کشور باز هم تيره شد و قاسم طي کنفرانسي مطبوعاتي در دسامبر1959م قرارداد 1937م را تحميلي ناميد و نيز کتابي با عنوان "سفير عراق" منتشر نمود که در آن ادعاهاي جديدي علیه تمامیت ارضی ایران مطرح می کرد.

کودتاي دوم:عبدالسلام عارف

پس از کودتای عارف در سال 1963م همچنان اختلافات وجود داشت ولي در عين حال رايزني هاي بين دو کشور ادامه داشت.

کودتاي سوم: احمد حسن البکر

پس از روی کار آمدن بعثی ها، وزارت خارجه ايران در سال 1347ش/ 1968م پس از چند دور گفتگوي بي حاصل با مقامات جديد عراقي بالاخره همانند مقامات عراقي اعلام کرد که قرارداد 1937م فاقد اعتبار و نابرابر است. اختلافات موجود و برخوردهاي نسبتاً شديد مرزی بین ایران(دولت شاه) و عراق(دولت بعثی) موجب شد تا دولت عراق در بهمن 1352ش/ فوريه1974م به سازمان ملل شکايت نمايد که این امر موجب صدور قطعنامه 348 شد که بر اساس آن از دوطرف درخواست آتش بس و بازگشت به مرزهاي بين المللي شده بود. پس از اين درگيري ها در سال 1353ش مذاکراتي در ترکيه ميان دو کشور انجام شد که به نتيجه نرسيد.

قرارداد 1354ش/1975م الجزایر

این قرارداد در فرصت تشکيل اجلاس دولت های صادر کننده نفت (اوپک) که از تاريخ 13 الي 15 اسفند 1353ش در الجزيره تشکيل گرديد بسته شدوايران و عراق در حاشيه اين اجلاس طي اعلاميه مشترکي اعلام نمودند که در رفع اختلافات بين دو کشور به توافق رسيده اند.

توافقات: مرزهاي زميني دو کشور بر اساس پروتکل 1913م و کميسيون تحديد حدود 1914م تعيين گردد، مرزهاي آبي دو کشور بر اساس خط تالوگ تعيين گردد.

بعد از توافق 1975م الجزایرسطح روابط دو کشور به حد اعلاي خود رسيد به گونه اي که در فروردين 1354ش نخست وزير وقت ايران (هويدا) از عراق ديدار کرده و متعاقباً در ارديبهشت ماه نيز نایب ریيس شوراي فرماندهي جمهوري عراق (صدام حسين) از ايران ديدار کرد.

چگونگی وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ملت ایران

بعد از پيروزي انقلاب اسلامی در ایران،دولت عراق به تصور این که با توجه به کاهش توان نیرو های ارتشی ایران بهترین فرصت برای اجرای آرزوها و ادعاهای ارضی دیرینه عراقی ها و تجزیه ایران فراهم است،در صدد عملي کردن توسعه طلبی ارضی علیه تمامیت ارضی ایران برآمد، لذا از فروردين 1358ش عراق به تحرکات نظامي در مرزهاي ایران دست زد و پس از زمينه سازي هاي گوناگون همچون ارسال نامه از سوي وزارت خارجه عراق به8 شخصيت بین المللی همچون دبيرکل سازمان ملل، ریيس سازمان کنفرانس اسلامي، ریيس کنفرانس غير متعهدها، سازمان جنوب شرقي آسيا و... و متجاوز معرفي کردن ايران در 8 روز قبل از حمله سراسري به ايران در 17 سپتامبر 1980م صدام حسين در مجلس اعلاي عراق حاضر شده و اعلام نمود که(از دید او) قرارداد 1975م الجزيره ملغي است و بر این اساس این قرارداد را در جلوی دوربین های تلوزیونی پاره کرد. مجلس عراق نيز در يک جلسه فرمايشي در همان شب قرارداد مزبور را ملغي اعلام کرده و صدام در22 سپتامبر1980م هجوم سراسري به مرزهاي ايران را اعلام نمود و به مردم عراق وعده کرد سه روزه خرمشهر را تصرف کند و هفت روزه به تهران برسد و در میدان آزادی به زبان عربی قادسیه دوم را به اعراب تبریک گوید....

این جنگ بر خلاف تصور واهی سردار مفلوک قادسیه هشت سال به درازا کشید و هیچ یک از اهداف عراق درحمله به ایران از جمله اشغال وتصاحب نیمه شرقی اروند رود، تجزیه خوزستان و اشغال و اهدای سه جزیره ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به اعراب عملی نشد .

در این جنگ نابرابر، پایمردی قدرتمندانه و رشادت و ایثار میلیون ها ایرانی که با میهن دوستی،وفاداری و از خود گذشتگی بیش از ششصد هزار شهید،صدها هزار جانباز و نزدیک پنجاه هزار مجروح شیمیایی و هزاران آزاده قهرمان به خاک پاک ایران همراه بود به رغم این که صدمات غیر قابل جبرانی به ریشه های اقتصادی اجتماعی ملت ایران وارد شد با پذیرش مجدد قرارداد1975 الجزایر از سوی عراق و نامه صدام حسین به رییس جمهور ایران(آقای رفسنجانی)، به آتش بس منجر شد.آتش بسی که به دلیل عدم پایبندی عراق به اجرای عملی قرارداد مرزی 1975 الجزایر و عدم پرداخت غرامت به ملت ایران هنوز بعد از بیست و یک سال به صلح رسمی بین دو کشور منجر نشده است....


پیشینه شانه خالی کردن عراق از اجرای قرارداد 1975الجزایر و پرداخت غرامت جنگی

همان گونه که اشاره شد، از آغاز شکل گیری کشوری به نام عراق ادعاهای ارضی مقام‌های دولت‌های گذشته حاکم بر عراق علیه تمامیت ارضی ایران وحاکمیت ایران بر نیمه شرقی اروندرود با نخستین حکومت پادشاهی آن کشور آغاز شد و همه حکومت‌های بعدی از جمله دولت «عبدالکریم قاسم»، «عبدالرحمن عارف»، حکومت حزب بعث و «صدام حسین»، بر آن تاکید کرده اند و حتی پس از سقوط صدام، حکومت جدید عراق نیز بار ها از تریبون های مختلف با ادعاهای بی‌پایه ارضی علیه تمامیت ارضی ایران به عدم پایبندی عراق به قرارداد 1975 الجزایر اشاره نموده اند وحتی تاکید می کنند حقوق ملت عراق در اروندرود ضایع شده و این رود مرزی به طور کامل به ملت عراق تعلق دارد(!!!).

نکته مهم این‌که هم‌اکنون پس از هفت سال از سقوط صدام، مقام های دولت جایگزین در عراق که همواره در دوران صدام از حمایت های همه جانبه ایران برخوردار بوده اند، نه تنها پایبندی خود را به اجرای عملی قرارداد الجزایر و دادن غرامت‌های برحق ایران نشان نداده اند، بلکه از تریبون‌های گوناگون حتی سازمان ملل متحد بر آنچه ضرورت بازنگری در قرارداد 1975 الجزایر (یعنی تصرف کامل اروند رود) و نیز ضرورت بخشش غرامت‌های 1000میلیاردی( جنگ تحمیلی عراق علیه ملت ایران) نام می‌برند، تأکید می‌کنند.

مقام‌های دولت عراق بارها اظهار داشته اند که چون با تعلق کرانه شرقی اروند رود به ایران به زعم آنان حقوق مردم عراق ضایع شده است، مقام‌های کشور برادر ایران که سواحل بسیار طولانی در خلیج فارس دارند باید با نظر لطف به ملت عراق نگریسته و با نادیده گرفتن قرارداد 1975 الجزایر(و خون بیش از ششصد هزار شهید ایرانی) قرارداد جدید مرزی با عراق منعقد کنندو علا وه بر این برای کمک به ملت مظلوم(!!!) عراق باید از درخواست غرامت از عراق صرف‌نظر کنند!

در همین راستا در سال گذشته یکی از شیوخ عراقی در اظهاراتی عجیب نه تنها منکر لزوم پرداخت غرامت عراق به ایران شد بلکه خواهان این شدکه ایران باید به عراق خسارت بدهد.(!!!)

علی حاتم‌السلمان از شیوخ برجسته و رئیس قبایل الدلیم در استان الانبار عراق در اظهاراتی شتاب‌زده که القدس العربی لندن آن را منتشر ساخت مدعی شده بود که این ایران است که باید خسارت‌های وارده به عراق را جبران کند.

بدهی‌های عراق به ایران که حدوداً هزار میلیارد دلار برآورد می‌شود مساله‌ای است که متاسفانه ما ایرانیان تنها هنگامی که دولت عراق خواهان بخشش یا تخفیف آن می‌شوند به یاد دریافتش می‌افتیم. بدهی عراق به ایران در حالی از سوی این کشور نادیده گرفته می‌شود که این مقدار بدهی تنها مربوط به تخریب فضای فیزیکی و نه خسارت های روحی و معنوی ایران است و از دیگر سو به دلیل عدم پیگیری ایران ،عراق بابت آغاز تجاوز به ایران تاوانی به ایران نمی پردازدو در حالی که هنوز از سوی ایران مذاکره و اقدامی در جهت دریافت آن صورت نگرفته ، طرف عراقی با فرصت طلبی و آینده نگری جهت منافع ملی عراقی ها تنها تقاضای بخشش آن را مدام مطرح می کند.

این درخواست عراق در حالی صورت می‌گیرد که کویت با وجود این که یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیا محسوب می شود از حق مردم کشورش نگذشته و با حمایت سازمان‌ملل هر ساله پنج درصد از درآمدهای نفتی عراق را گرفته و تاکنون به خاطر اشغال این کشور (که سه سال پس از پایان جنگ عراق علیه ایران توسط عراق در زمان صدام صورت گرفته) طبق قطعنامه‌های شورای امنیت بیش از صد میلیارد دلار از عراق دریافت کرده است و این روند همچنان نیز ادامه دارد.

قابل ذکر این است که بعد از مدت هازمان سپری شده از پایان جنگ بالاخره در سال گذشته مجلس شورای اسلامی در اقدامی شایسته و قابل توجه ضمن تأکید بر عدم بخشش غرامت جنگی عراق به انتشار گسترده نقشه های رسمی در عراق با نام جعلی برای خلیج فارس اعتراض کرد و از دستگاه دیپلماسی کشور و کمیسیون امنیت ملی مجلس خواست تا با انجام پیگیری‌های لازم به مجلس گزارش دهند که از نتیجه آن خبری در دست نیست.

جلال طالبانی رئیس‌جمهور عراق که مدت‌ها است با رایزنی‌های متعدد در پی جلب رضایت طلبکاران دولت عراق برای چشم پوشی از بیش از هزار میلیارد بدهی این کشور است، با بهره‌گیری از فرصت کوتاهی که برای ایراد سخنرانی در جمع سران کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل داشت، از دبیرکل و سران کشورهای شرکت کننده در مجمع عمومی، خواست تا با خارج کردن عراق از بند 7 شورای امنیت، بدهی‌های به جای مانده از حکومت حزب بعث عراق را ببخشند.وی همچنین خواهان کمک سازمان ملل برای برخورداری هر چه بیشتر عراق از درآمدهای نفتی شده است تا مدیریت هزینه‌کرد درآمدهای نفتی به دولت عراق واگذار شده و سازمان ملل اختیار این درآمدها را به رییس‌جمهور عراق واگذار کند.

گفتنی است، از نگاه فنی این اقدام طالبانی به رغم تلخی برای ما ،در راستای منافع ملی مردم کشورعراق، اقدامی منطقی است زیرا غالب کشورهای جهان همیشه از ظرفیت‌هایی مانند اجلاس‌های بین‌المللی و مهم تر از همه اجلاس‌های سالانه سازمان ملل که مباحث آن در صدر اخبار رسانه‌های جهان قرار می‌گیرد و بیشتر سران کشورها و مردم دنیا مستقیم آن را می بینند ومی‌شنوند، برای تامین حد اکثر منافع ملی برای کشور ومردم خود استفاده می کنند.

وزیر دارایی عراق نیز در سخنانی با رد کردن هر گونه بدهی 1000میلیارد دلاری به ایران، کل بدهی‏‌های کشورش را تنهاً پنجاه میلیارد دلار برآورد کرده است. این در حالی است که پس از ایران روسیه با سیزده، عربستان سعودی با هفده و کویت با پانزده میلیارد دلار، بیشترین مبالغ را از عراق طلب دارند.


هرچند بحث بخشوده شدن بدهی‌های عراق به طلبکارانش از نخستین روزهای پس از سقوط صدام مطرح شد، یکی از مهم ترین این توافق‌ها در نشست سه سال پیش شرم‏ الشیخ با نام طرح «پیمان بین‌‌المللی عراق» به دست آمد. بنا بر توافقات انجام شده در این نشست، کشورهای عربستان سعودی، چین، یونان، استرالیا، دانمارک و بلغارستان پذیرفتند که از سی میلیارد دلار از بدهی‏های این کشور صرف‏نظر کنند بدهی هایی که بیشتر به خرید های تسلیحاتی رژیم عراق برای کشتار ایرانیان در جنگ تحمیلی هشت ساله مربوط می شد و کشور های مزبور سود های کلان خود را بابت این معاملات در سال ها پیش به جیب زده اند و آنچه می بخشند در حقیقت بخشی از سود معاملاتشان است نه حقوق ملت خود.

سرزمین های جدا شده از ایرا ن در طول 196 سال گذشته

‎با توجه به تهدید های مرزی موجود علیه تمامیت ارضی ایران بد نیست به این نکته اشاره کنیم که سرزمین کنونی ایران، تنها سی درصد از ناحیه‌ای وسیع است که در تاریخ با نام‌های‎ «ایران‌زمین»،«ایران‌بزرگ» یا «ایرانشهر» و در ‏جغرافیا با نام «فلات ایران» شناخته می شود. ترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته بخش های زیادی ازاین سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود..

گستره سرزمین‌های جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمانچای،گلستان،آخال،پاریس و... به قرار زیر است:

سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسیه(1813 و 1828 م.)
آران و شروان: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛
ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛
گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛
‎داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م؛
اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛
چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م؛
اینگوش: ۳۶۰۰ ;ک.م‎
جمع ‏کل: ۲63700 کیلومتر مربع

سرزمین‌های جداشده ایران شرقی براساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی

هرات وافغانستان: ۶۲۵۲۲۵ ک.م؛
بخش‌هایی از بلوچستان و مکران: 3۵۰۰۰۰ ک.م؛
جمع کل: ۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع

سرزمین‌های جداشده ‏ورارود(ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 م.)

ترکمنستان: ۴۸۸۱۰۰ ک.م؛
ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م؛
تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م؛
‎بخش‌های ضمیمه شده ‏به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰ک.م؛
بخش‌های ضمیمه شده به ‎قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م؛
جمع کل: 1226500 کیلومترمربع

‏‎ سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس

امارات:83600ک.م:
بحرین:694 ک.م:
قطر:11493ک.م:
عمان:309500ک.م:
جمع کل: 405287کیلومتر مربع

مساحت سرزمین‌های جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000ک.م. و نیز عراق به مساحت 438317ک.م. در جمع حدود 3.5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است.

فرجام سخن

براساس نص صریح قانون اساسی هیچ گونه تغییری در مرز های خشکی و آبی کشور از سوی هیچ فردی مجاز نیست ودرآن آشکارا حفظ تمامیت ارضی کشور را به همراه استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی از مهم ترین ارکان حفظ کشور عنوان کرده است..

در اصل نهم قانون اساسی آمده است: «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند».

اصل هفتاد و هشتم قانون اساسی نیز تصریح می‌کند: «هرگونه تغییر در خطوط مرزی، ممنوع است»

در اصل یکصد و پنجاه و دوم نیز آمده است: «سیاست خارجی ما بر اساس نفی هرگونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال همه‌جانبه و تمامیت ارضی کشور است. »

همچنین بنا بر اصل 153 قانون اساسی «هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه شود، ممنوع است.

بنا بر این بسیار به جا خواهد بود که نمایندگان محترم ملت و دست اندرکاران سیاست خارجی ایران در برابر اقدامات و دسیسه های بی سرو صدای دشمنان ایران که مترصد تصاحب پاره ای دیگر از سرزمین کهن مان هستند همواره هوشیاری لازم را داشته باشند.

1- ادعاهای متقابل ایران واکنش مناسب به ادعاهای بی پایه امارات است.

- اظهارات بی پروای مقامات اماراتی از جمله رییس امارات، عبدا.. بن زاید وزیر خارجه امارات و عبدالعزيز بن صقر رئيس مركز پژوهش هاي خليج فارس درباره جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس، اکنون به یک رویه تبدیل شده است و اماراتی ها در هر فرصتی با تکرار این ادعای کذب سعی در مظلوم نمایی به جهانیان و قلب ماهیت یک واقعیت آشکار تاریخی دارند.

جزاير سه‌گانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك همچون همه جزاير و سواحل كرانه‌هاي شمالي و جنوبي خليج فارس در طول تاريخ كهن ايران‌زمين متعلق به ايران بوده و خواهد بود و ايرانيان حقوق ملي تاريخ خود را هيچ‌گاه فراموش نكرده‌اند و اگر سه و نیم میلیون کیلومتر مربع از ایران بزرگ از جمله هفده شهر قفقاز، سمرقند و بخارا، مرو و فيروزه، كوه آرارات، هرات و بحرين بر اثر غفلت تاريخي شاهان قاجار و پهلوي از ايران جدا شدند، ملت ايران پيشينه سترگ خود را از ياد نبرده‌اند.

اين در حالي است كه ملت ايران در تاريخ چند هزار ساله خود و به ويژه در طول جنگ هشت ساله عراق عليه ايران به اثبات رسانده‌اند كه با رشادت و ازخودگذشتگي جوانان پاك و فداكار و تقديم خون گلگون صد هاهزار شهيد و رشادت‌هاي ده‌ها هزار جانباز قطع عضو و شيميايي و ايثار هزاران خانواده داغدار شهيدان جاويدالاثر از وجب به وجب مرزهاي خشكي و آبي ميهن عزيز خود ايران دفاع كردند و اجازه نداده‌اند كه هيچ‌يك از اهداف شوم سردار مفلوك قادسيه كه شامل لغو قرارداد 1975 الجزاير، حاكميت كامل بر اروندرود، تجزيه خوزستان و نيز جدا ساختن جزاير سه‌گانه از ايران بود، به نتيجه برسد و ديگر بار نيز اجازه نخواهند داد كه پاره‌اي ديگر از ايران همچون بحرين از مام ميهن جدا شود.

بنا بر قوانين بين‌المللي، طرح هر دعواي حقوقي در صورت وجود اختلافات بين دو كشور قابل بررسي خواهد بود؛ بنابراين، اعراب همواره بر وجود اختلافات ميان ايران و امارات دامن مي‌زنند تا بر مبناي القاي لزوم حل اختلافات ادعايي در مراجع بین المللی پای ایران را به دادگاه بين‌المللي لاهه بکشانند كه خوشبختانه ایرانیان تاكنون با هوشياري براي بي‌اثر كردن اين ترفند پان‌عربيست‌هاي ضدايراني، وجود اختلافات ميان خود و امارات را همواره رد كرده و اين مسائل را صرفا ادعاهاي واهي و غيرقانوني امارات متحده عربي عليه تماميت ارضي ايران اعلام مي‌كند و همواره در پاسخ به ادعاهاي واهي اعراب، ضمن تأكيد بر تعلق ابدي اين جزاير به ايران، سخنان تجاوزگرانه دشمنان ايران را محكوم كرده است. ولی به نظر می رسد جهت تکمیل این سیاست به جا به دلیل تكرار و پافشاري اعراب نسبت به ادعاي واهي امارات، ايران نيز به افشاگري حقوق تاريخي خود در مالكيت بحرين (كه در فرآيند جدايي آن از مام ميهن اشكالات فراوان حقوقي مستتر هست) و نیز حقوق ایران در جزیره سیر ابو نعیر (که در اشغال امارات است) و حتی دوبی(که در دوره نادر شاه تبعید گاه زندانیان ایرانی بوده است) بپردازد.

ـ بدون ترديد، پيش‌شرط ايران براي هرگونه مذاكره رو در رو جهت رفع سوءتفاهم با امارات درباره جزيره ابوموسي، بايد به تعهد و الزام امارات متحده در به‌ كارگيري نام صحيح تاريخي، بين‌المللي و رسمي خليج فارس همراه باشد و در غير اين صورت هيچ مذاكره‌اي با طرف اماراتي براي ايرانيان قابل قبول نخواهد بود.

ـ بسيار به جا خواهد بود در برابر اقدام امارات در نامگذاري خيابان مجاور سفارت جمهوري اسلامي ايران در امارات با نام جعلي ابداعي توسط اين كشور، ايران نيز خيابان مجاور سفارت امارات در تهران را با نام زیبای «خليج فارس» مزين كند.

ـ روشنگري و بهره‌گيري از پتانسيل صدها هزار ايراني مقيم امارات، بحرين، قطر و كويت در قبال منافع ملي ايران در خليج فارس و تحریم تجاری ،مالی دوبی هرچند مقطعی و کوتاه مدت علاوه بر درس عبرتی اساسی برای واقع نگری دشمنان ایران اهرم فشاري قاطع در برابر تكرار ادعاهاي واهي امارات عليه تماميت ارضي ايران نیز خواهد بود.

2- 14000دلار سهم هر ایرانی از غرامت عراق و قرارداد 1975 الجزایر نیز غیر قابل تغییر است.

- دولت و سیاست گذاران ایران باید به این نکته بسیار مهم توجه نماید که پیش از هردگرگونی قریب الوقوع و جدایی احتمالی کردستان عراق، دولت یا دولت های جایگزین حکومت فعلی را ملزم به اجرای عملی قراردادمرزی 1975 الجزایر نماید چرا که عدم توجه به این مساله سبب تکرار مشکلاتی که حکومت های جایگزین شوروی پیشین در باره قرارداد های 1921 و1940 برای ایران پیش آورده اند خواهد شد.

اخیرا علاوه بر جلال طالبانی رییس جمهور عراق و سایر مقام های دولتی آن کشور،چندین بار سخنانی از مقام های رسمی اقلیم کردستان عراق (که به صورت خود مختار اداره می شود) و شخص مسعود بارزانی رییس این منطقه انتشار یافته که در آن بر لزوم نادیده گرفتن قرارداد مرزی 1975 الجزایر در مرز های مناطق کردنشین همجوار ایران تاکید شده است.باید توجه داشت که این دیدگاه ها تهدیدی مستقیم علیه تمامیت ارضی فعلی ایران در غرب کشور به ویژه مناطق کرد نشین همجوار با عراق تلقی می شود و پیامد های ناگواری را می تواند به همراه داشته باشد.

لازم به ذکر است که قرارداد 1975 الجزایر به عنوان قراردادی رسمی و بین‌المللی بر پایه موازین حقوق بین‌الملل، نه هیچ‌گاه به طور یکجانبه قابل لغو است و نه با جابه‌جایی دولت‌ها قابل بازنگری و تغییر است و قابل توجه این کهبر خلاف ادعاهای آقایان طالبانی و بارزانی در باره اروند رود تعلق تاریخی اروند رود به ایران حتی در شاهنامه فردوسی نیز بازتاب داشته است: اگر پهلوانی ندانی زبان به تازی تو اروند را دجله خوان( در هزار سال پیش هنوز فرات با دجله یکی نشده بود و به همین دلیل ایرانیان به دجله اروند می‌گفتند.)

- مقام‌های عراق بار‌ها گفته‌اند زیر بار غرامت جنگی و قراردادی که دولت پیشین عراق به ایران تحمیل کرد نمی‌روند. این در حالی است که بنا بر حقوق بین‌الملل و همان گونه که پیشتر اشاره شد، تغییر دولت‌ها نمی‌تواند حکومت‌های جایگزین را از مسوولیت عملکرد و قراردادهای منعقده دولت‌های پیشین مبرا نماید. همان‌گونه که دولت ژاپن پس از چهل سال از عملکرد جنایتکارانه دولت های پیش از خود علیه مردم کره عذرخواهی کرد و یا در نمونه ای دیگر دولت آلمان، هنوز پس از گذشت بیش از شصت و چهار سال از پایان جنگ جهانی ، غرامت‌های آسیب‌دیدگان جنگ را پرداخت می‌کند. به طور مرتب
- غرامت‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز، متعلق به فرد یا گروه خاصی نیست که این اجازه و یا علاقه را داشته باشند که آن را ببخشند یا هبه کنند، بلکه این غرامت ها متعلق به فرد فرد ایرانیانی است که با گوشت و خون خود، مصیبت‌های جنگ را متحمل شده‌اند و عزیزان و پاره تن خود را برای حفظ شرافت و ناموس ایرانی وتمامیت ارضی ایران زمین از دست داده اند...

در جنگ خانمان‌سوز عراق علیه ایران که به عنوان طولانی‌ترین جنگ کلاسیک قرن بیستم شناخته می‌شود، حدود یک میلیون ایرانی شهید، مجروح، نقص عضو و یا شیمیایی شده‌اند و این در حالی است که تعداد ایرانیانی که دچار مشکلات روحی و روانی ناشی از جنگ شده‌اند ودیگر خسارت های غیر مستقیم جنگ، محاسبه نشده است. علاوه بر این، با گذشت بیست و یک سال از پایان جنگ بسیاری از خانواده‌های ایرانی، هنوز هیچ اثری از عزیز خود نیافته‌اند و در غم دیدار فرزندانشان چون شمع می‌سوزند؛ لذا این ملت ایران هستند که حق تصمیم‌گیری چگونگی دریافت غرامت بر حق خود را خواهند داشت.

- جنگ عراق علیه ایران بر پایه برآورد کارشناسان، بیش از پنجاه سال توسعه اقتصادی ـ اجتماعی ایران را به تعویق انداخته است؛ بنابراین، غرامت هزار میلیارد دلاری، تنها بخشی از همه خسارت‌هایی است که ملت ایران متحمل شده و خواهد شد.

- سر باز زدن حکومت جایگزین عراق از پرداخت غرامت‌های جنگ تحمیلی به ایران، آن گونه که طالبانی پیشتر اعلام کرده، شجاعت نیست و شجاعت زمانی مصداق خواهد داشت که دولت عراق،به عنوان وارث دولت های پیشین، رسما از شهروندان ایرانی پوزش بخواهد و برای پرداخت حقوق حقه ملت ایران اعلام آمادگی نماید.

- بی‌تردید برای کشورهای حاضر در عراق که برای بهره‌برداری از ثروت‌های هنگفت دویست میلیارد بشکه ای نفت خام عراق که بزرگ ترین منابع نفتی دنیا را دارا است برای خود برنامه‌های طولانی‌مدت را پایه‌گذاری کرده‌اند، پرداخت غرامت به ملت ایران همچون خاری در گلوی آنهاست که سبب شده این کشورها به روش‌های گوناگون از جمله فشار به مقامات عراقی نزدیک به ایران،دولت ایران را به عقب‌نشینی از حق نسل‌های حاضر و آینده ایران وادار کنند.

- در حالی که غرامت‌های میلیاردی جنگ کوتاه‌مدت عراق علیه كویت، مدت‌هاست به طور منظم از سوی عراق پرداخت می‌شود و از سویی عراق از منابع بالقوه عظیمی برای پرداخت غرامت به ایرانیان برخوردار است بنا براین به هیچ روی قابل قبول نیست که با هر توجیهی بخشش در پرداخت غرامت های بر حق ایرانیان صورت پذیرد.

Image

منابع عظیم نفتی 200میلیارد بشکه ای عراق که می تواند غرامت های 1000میلیارد دلاری ایرانیان را تامین نماید


- هرچند بخشش دیون عراق به ایران از آرزوهای دیرینه عراقی ها است با این حال در راستای نوع دوستی ایرانی و عدم فشار کوتاه مدت به عراقی ها راهکار‌های چگونگی پرداخت غرامت به ملت ایران (که برای هر ایرانی بیش از 14000دلار براورد می شود) قابل پیش بینی است.

- ایرانیان پس از اثبات حسن‌نیت طرف عراقی، عذرخواهی رسمی عراق از ملت شهید پرور ایران ،اجرای میله گذاری دقیق مرزی بر اساس قرارداد 1975 الجزایر، واعلام رسمی آمادگی پرداخت غرامت از سوی طرف عراقی، می‌توانند حسن‌نیت خود را با پیشنهادهایی به اثبات برسانندکه از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود.

-قسط ‌بندی طولانی‌مدت غرامت‌های عراق با به کارگیری تجربه آلمان پس از جنگ جهانی
-بهره‌برداری اختصاصی و بلندمدت از 200 میلیارد بشکه ذخیره میادین نفتی عراق که برخی از چاه های غنی آن کشوردر مجاورت ایران قرار دارند .

-مشارکت کشورهای عربی و غربی کمک‌کننده عراق در جنگ در پرداخت غرامت به ایران
اتهام زنی نماینده جمهوریخواه آمریکا: حکومت ایران در دانشگاه های ما "پول پاشی" می کند
بنا به ادعای این نماینده جموریخواه، بنیاد علوی میلیون ها دلار در دانشگاه های معتبری چون هاروارد، کلمبیا و پرینستون پول پخش می کند و به اساتید ضد اسراییل کمک مالی می کند.
یک نماینده جمهوریخواه مجلس آمریکا اعلام کرد که از مقامات وزارت آموزش آمریکا می خواهد تا درباره فعالیت های یک بنیاد خیریه حامی ایران در دانشگاه های آمریکا تحقیق کند.

به گزارش عصر ایران به نقل از نیویورک پست، " دان داناوان" نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا با اعلام این ادعا گفت دستگاه های نظارتی آمریکا باید فعالیت های "بنیاد علوی" را در دانشگاه های آمریکا زیر نظارت بگیرند. بنا به ادعای این نماینده این بنیاد خیریه مظنون به ارتباطات مشکوک با حکومت ایران است.

بنا به ادعای این نماینده جموریخواه، بنیاد علوی میلیون ها دلار در دانشگاه های معتبری چون هاروارد، کلمبیا و پرینستون پول پخش می کند.

او گفت: من به زودی با وزیر آموزش در این باره تماس خواهم گرفت.

این نماینده آمریکایی گفت: آیا هدف این بنیاد نابود کردن موسسات دانشگاهی آمریکاست؟..ما باید این موضوع را بررسی کنیم و دانشگاه های ما هم باید تلاش بیشتری برای بررسی اهداکنندگان مالی خود داشته باشند."

منتقدان، بنیاد علوی را به پرداخت پول و هزینه های تحصیلی اساتید و دانشجویان حامی ایران و منتقد اسراییل در دانشگاه های معتبر آمریکا متهم می کنند.

گفتنی است در ماه ژوئن گذشته دادگاهی در نیویورک ساختمانی بلند مرتبه متعلق به بنیاد علوی در این شهر را به ظن ارتباط این بنیاد با حکومت ایران، توقیف کرد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

فرصت طلبي يا وابستكي؟ (سفر مقتدی صدر به عربستان)

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 26, 2017 9:05 pm

فرصت طلبي يا وابستكي؟(سفر مقتدی صدر به عربستان) /
انحلال حشدالشعبي مقصد مقتدی صدر

دفتر رهبر جریان صدر از سفر رسمی وی به عربستان بنا به دعوت مقامات ریاض خبر داد. در بیانیه صادره از سوی دفتر مقتدا صدر آمده است: این سفر در راستای دعوت رسمی دریافت شده از سوی مقامات عربستان صورت گرفت.
مقتدی صدر در پانزدهم می از ایران و عربستان خواسته بود تا خویشتن داری و گفت وگو را در پیش بگیرند.
شامگاه یکشنبه رهبر جریان صدری های عراق با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی دیدار کرد.
Image
دو طرف در این دیدار درباره روابط مشترک میان عربستان و عراق و همچنین برخی مسائل دوجانبه بحث و گفت وگو کردند. هنوز جزئیات بیشتری از این دیدار گزارش نشده است.
ثامر السبهان، سفیر اخراجی عربستان از بغداد عصر یکشنبه در جده، از رهبر جریان صدری ها استقبال کرد.

انحلال حشدالشعبي مقصد مقتدی صدر


روزنامه الاخبار فاش کرد که مقتدی صدر قصد داشت قبل از سفر به عربستان با یک مسئول ایرانی در این رابطه گفت وگو کند اما آن مسئول حاضر به ملاقات با او نشد. این روزنامه همچنین فاش کرد که صدر خود را برای یک «سخنرانی آتشین» و برگزاری تظاهرات برای انحلال حشد الشعبی آماده می کند.
روزنامه الاخبار روز دوشنبه، جزئیات جنجال برانگیزی درباره سفر ناگهانی سید مقتدی صدر، رهبر جریان صدر به عربستان منتشر کرد. این روزنامه عربی همچنین فاش کرد که مقتدی صدر قصد داشت قبل از سفر به عربستان با یک مسئول ایرانی در این رابطه گفت وگو کند اما آن مسئول حاضر به ملاقات با او نشد. این روزنامه همچنین فاش کرد که صدر خود را برای یک «سخنرانی آتشین» و برگزاری تظاهرات برای انحلال حشد الشعبی آماده می کند.

روزنامه لبنانی الاخبار همچنین گزارش داد که «صدر بعد از آن که عالی ترین مقامات عربستانی از او میزبانی کردند بمب سیاسی سنگینی را پرتاب کرد، سفری که کسانی که از جزئیات اوضاع سیاسی عراق آگاه هستند می گویند که به زودی عیان و مشخص خواهد شد که روابطی سری میان او با عربستانی ها وجود داشته است.»

این روزنامه به نقل از منابع آگاه نوشت: «با وجود آمادگی های بسیاری که برای انجام این سفر وجود داشت، تلاش های بسیاری در روزهای گذشته برای مخفی نگه داشتن جزئیات و چگونگی انجام این سفر صورت می گرفت، حتی در داخل خانه صدر تلاش می شد جزئیات این سفر منتشر نشود.»

به گفته این منابع سفر صدر به عربستان ناگهانی نبود و در پی تلاش های طولانی دو طرف میان ریاض و حنانه (منطقه محل سکونت مقتدا صدر) صورت گرفت.

این منابع همچنین گفتند که «صدر می خواست سفرش را با طرف های ایرانی هماهنگ کند و وقتی که یکی از مسئولان ایرانی به بغداد رسید تقاضای دیدار فوری با او کرد اما آن مقام حاضر به دیدار با او نشد و صدر این پیام قاطع را از آن مسئول ایرانی گرفت: «از نظر ما این سفر مردود است و هیچ توجیهی ندارد.»

این منابع افزودند: «صدر می خواست چگونگی اجرای دیدگاه خود را با طرف ایرانی بیان کند و در عین حال بگوید که به دنبال متحدی منطقه ای می گردد تا شانس تحقق طرح سیاسی اش را تقویت کند، طرحی که قرار است نخستین آزمون خود را در آوریل 2018 از سر بگذراند.»

الاخبار همچنین نوشت که «سخنرانی صدر بعد از بازگشتش به عراق در قبال متحدان ایران، یعنی مالکی و گروه های حشد الشعبی آتشین خواهد بود، همچنین خود را آماده می کند تا تحرکی مردمی با عناوینی زنگ دار بیان کند که در آن خواستار «مبارزه با مفسدین»، «انحلال حشد الشعبی و گروه های وابسته به آن به این اعتبار که گروه های شبه نظامی هستند، خواهد شد.»
در حالی گفته می شود که مقتدی صدر می خواهد علیه حشد الشعبی صحبت کند که این گروه شاخه نظامی جریان صدر موسوم به سرایا السلام را نیز شامل می شود.

به نوشته الاخبار صدر تلاش می کند در اقدامات خود از هر کدام از گروه های جدید یا «کسانی که خارج از خیمه ایران آمده اند» که اشاره به سید عمار حکیم، رئیس «جریان حکمت ملی» است که هفته گذشته از مجلس اعلای اسلامی عراق جدا شد، پیش بیفتد.

این در حالی است که در افواه سیاسی عراقی اخباری منتشر شده است مبنی بر این که سید عمار حکیم نیز خود را برای سفر به کشورهای عربی خلیج فارس آماده می کند تا طرح جدید خود را مطرح کند و حامیان منطقه ای برای آن به دست آورد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آیا برنده جایزه صلح نوبل سر از دیوان بین‌المللی کیفری در خوا

پستتوسط najm134 » يکشنبه نوامبر 26, 2017 9:33 pm

آیا برنده جایزه صلح نوبل سر از دیوان بین‌المللی کیفری در خواهد آورد؟

نوید پیغام پژوهشگر امور سیاسی و اقتصادی
سازمان ملل متحد مردم میانمار را به عنوان يكى از اقوامی در جهان می‌داند كه بيشترين تبعيض و ستم در مقابل آنها صورت گرفته است. اما تاکنون هیچ اقدام موثری در سطح منطقه یا جهان برای بهبود وضعیت این گروه اقلیت در چندین دهه گذشته صورت نگرفته است.

'قومی محکوم از هر طرف'

فرار گسترده مردم میانمار از خانه و كاشانه‌شان در چند هفته گذشته با تحمل خطرات از جمله غرق شدن در راه گريز، سخن از عمق فاجعه می‌زند. مشكل اقليت روهينگیا پديده تازه‌ای نيست و آنها هر از گاهى با ناملايمتى دولت مركزى ميانمار یا همان برمه مواجه شده، که در نتیجه تعدادی پا به فرار زده و شماری هم جان و مالشان را از دست داده‌اند.
از زمانيكه سيستم ادارى دولت ميانمار بدست نظاميان به رهبرى ژنرال وين بیشتر از پنج دهه قبل افتاد، اقليت روهينگیا به صورت متداوم و گسترده زیر عناوين مختلف از جمله "شاه اژدهار" مورد عتاب قرار گرفته است. براساس آمارهاى موجود، دولت نظامى ژنرال وين تنها در دهه هفتاد ميلادى حدود دو صد هزار پناهنده روهينگیا را مجبور به ترك خانه‌های خود کرد که آنها سرانجام در بنگلادش پناه بردند.
رویه بنگلادش هم همواره در مقابل شان ملایم نبوده، مثلا در تازه‌ترین مورد، آنها ورود به این کشور را مشروط بر رسیدن از طریق آب کرده است. راهی که منجر به غرق‌شدن شماری از کودکان، زنان و مردان شده است.
دولت بزرگ دیگری که در منطقه وجود دارد هند است. این کشور نه تنها آماده نیست که بخشی از این بیجاشدگان را بپذیرد، بلکه درصدد اخراج گروه کوچکی از آنها که سال‌ها قبل در آن کشور پناهنده شده بودند، نیز است.
'تاریخی که کتمان می‌شود'
از دید دولت ميانمار، اقليت چهار فیصدی روهينگیا مهاجرانى هستند كه در زمان سلطه انگليس‌ها و بعدا در قرن بيست از طریق مناطق مرزى که به صورت درست كنترل و مديريت نمی‌شد، وارد برمه شدند. در سال ١٩٨٢ دولت برمه قانون شهروندی را بازنگرى و حق شهروندى روهينگیاها را ملغی کرد. استدلالش این بود كه اين گروهی از مردم به گونه مهاجران غيرقانونى وارد كشور شدند، بنابراین، حق اقامت در برمه را ندارند.
مورخين اما تاريخ زيستى اقليت روهينگیا در ميانمار (برمه) را حداقل به هشت صد سال قبل میرسانند. آثار تاريخى یافت شده از جمله سكه‌هاى ضرب شده با علايم اسلامى و نوشته فارسى و مساجد در ايالت ارخين نشان می‌دهد که تاریخ روهينگاها در برمه به مراتب بيشتر از روایت دولت مرکزی ميانمار است.
'برنده جایزه صلح نوبل و فاجعه روهینگا'
منتقدين غربى همواره از نقض حقوق فردى و مدنى، محدودیت آزادى بيان، شكجنه و زندانى كردن خبرنگاران و تبعيض در مقابل اقليت‌ها در میانمار انتقاد می‌کردند. آنگ سان سو چى به عنوان دارنده جايزه صلح نوبل و جايزه ساخاروف همواره به عنوان رهبر اپوزیسیون شناخته می‌شد. او براى مدت پانزده سال توسط رژیم حاکم در حبس خانگى قرار داده شد و قدرت‌هاى جهانى به ویژه آمريكا و كشورهاى اروپاى غربى با اعمال تحريم‌ها و انتقادات شديد براى آزادى او سعی كردند.
آنگ سان سو چى به صفت رهبر كاريزماتيك و گاندى گونه، اميدى بود براى آنهايى كه می‌خواستند در يك كشور دموكراتيك و آزاد كه در آنجا حقوق همه اقشار ساكن در آن كشور مورد احترام و حمايت قرارگيرد زندگی کنند. سرانجام او با ميانجيگرى كشورهاى غربى و در عوض رفع تحريم‌ها در مقابل دولت مركزى از حبس خانگى رهايى يافت و شامل در نظام حكومتى ميانمار شد. اما، از زمانيكه آنگ سان سوچى وارد دولت شده وضعیت اقليت روهينگیا "وخيمتر شده است".
خانم سو چى كه به باور ناظران فعلا به گونه دفاکتو يا بالفعل حكومت ميانمار را اداره می‌كند، ابراز نظرش در مورد شهروندان روهينگیای ميانمار همه را بهت‌زده كرده است. او با پذیرش قانون شهروندی ۱۹۸۲، تدوین شده توسط رژیمی که او خود سالها منتقدش بود، از قبول شهروندی مردم روهينگیا که قرنها در آن کشور زیست دارند، ابا می‌ورزد. خيلى‌ها خرد سياسى و موقعيت او به صفت دارنده جايزه صلح نوبل براى مردم سالارى را مورد سوال قرار داده‌اند.
'پاكسازى قومى'
وقتى که به تعريف و مشخصات "پاكسازى قومی" نظر اندازيم، برخوردهای كه در مقابل اقليت چهار فيصدى روهينگیا در برمه در چندين دهه گذشته انجام شده، شکل و شمایل زیادی به حركتی جهت پاكسازى قومى دارد. مطابق به آخرین تعريف در قطعنامه ۷۸۰ شورای امنیت، پاكسازى قومى عبارت است از هر آن حركت عمدى و طرح‌ريزى شده مملو از خشونت، جبر، فشار و استفاده از زور توسط یک گروه قومی با نيت راندن گروه قومی دیگر از یک منطقه جغرافیایی خاص.
رويه دولت ميانمار از سال ١٩٦٢ تا به حال كه بيشتر از پنج دهه را در بر می‌گيرد همواره جهت "سركوب" و فرارى ساختن اين اقليت دينى و زبانى بوده است. اولين اقدام دولت براى پاكسازى روهينگاها همانا تغيیر قانون شهروندى كشور و ملغى کردن شهروندى ايشان بود. اين تغیير در قانون براى دولت اين اجازه را می‌داد كه در مقابل جمعى از شهروندان خويش مانند اتباع خارجى غيرقانونى متوسل به زور براى كشتار، پراگندگى و فرار و غصب زمین و داراى ايشان شود.
ارتش میانمار می‌گوید با پیکارجویان روهینگیا درگیر است و هدف گرفتن غیرنظامیان را رد می‌کند.
حالات مشابه و آینده مبهم
دولت ترکیه با تمام نيرو و توان كوشيد تا كشتار ارمنی‌ها در زمان عثمانی‌ها را تلفات ناشى از جنگ نشان دهد تا نسل كشى، اما پارلمان‌هاى كشورهاى اروپايى مخصوصاً آلمان و فرانسه آنرا به عنوان نسل كشى به رسميت شناخنتد. اسلوبودان میلوشویچ و همكاران وابسته او در رده‌هاى بالا دستگير و به جرم نسل کشی و جرایم جنگی در دادگاه بین‌المللی کیفری یوگوسلاویا كشانيده شدند. عمر البشير، رئیس جمهوری برحال سودان به اتهام ارتكاب جرايم جنگى در مناطق آسيب ديده دارفور توسط دیوان کیفری بين‌المللى مورد پیگرد قانونى قرار دارد. همچنین، چارلز تيلور به ارتكاب جرايم جنگى درسیرالئون به پنجاه سال حبس در لاهه محكوم شد.
چون ميانمار عضویت دیوان بین‌المللی کیفری را ندارد، شورای امنیت باید پرونده‌ای از کشتار در این کشور را به دیوان ارجاع دهد، مانند پرونده عمرالبشیر در ماجرای دارفور یا پرونده معمر قذافی در حوادث سال گذشته لیبی. از سوی دیگر، جنایتی که در میانمار اتفاق افتاده، می‌تواند در مفهوم جرم "جنایت علیه بشریت" قرار بگیرد به دلیل اینکه مفهوم "پاکسازی قومی" در اساسنامه دیوان بین‌المللی کیفری ذکر نشده است.
حالا سوال اساسى اينجا است كه دادگاه بين‌المللى کیفری در لاهه و شورای امنیت سازمان ملل تا چه حد مصمم هستند تا اين معضله را به گونه جدى مورد پيگرد قرار دهند. اگر جرم "جنایت علیه بشریت" بر دولت ميانمار به رهبرى آن سان سوچى قابل پیگرد باشد، این در واقع اولین پرونده یکی از هم‌پیمانان "تحت حمایت کشورهای غربی" خواهد بود که به دیوان بین‌المللی کیفری راجع می‌شود. در آن صورت، آيا برنده جايزه صلح نوبل و "قهرمان حقوق بشر" و دموكراسى و فرد نزدیک به قدرت‌های غربی در دیوان بین‌المللی کیفری لاهه دیده خواهد شد؟
________________________________________
درباره دیوان بینالمللی کیفری
دیوان بین‌المللی کیفری اختیار رسیدگی به ۴ مورد از جنایت‌های سنگین را داراست: قوم‌کشی، جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و جنایت ناشی از تجاوزگری. البته در مورد جنایات جنگی، هر کشور متهم می‌تواند با شرایطی نه چندان پیچیده رسیدگی به اتهام‌های علیه خود را به مدت ۷ سال به حال تعلیق درآورد که از نظر بسیاری از حقوقدانان معنایی جز محدود‌کردن اختیارات دیوان ندارد.
این دیوان در ۴ مورد می‌تواند وارد عمل شود:
۱- زمانی که یکی از کشورهای عضو داوطلبانه پیگیری موردی از جنایت و نقض حقوق بشر در درون خود را به دادگاه محول کند.
۲- زمانی که یک کشور غیرعضو در یک مورد معین صلاحیت دادگاه را به رسمیت بشناسد و پرونده‌ای از جنایت جنگی یا نقض حقوق بشر را به آن احاله دهد.
۳- خود دیوان نیز می‌تواند راساً وارد عمل شود، به خصوص زمانی که افراد حقیقی یا نهادهای غیردولتی شکایتی را به آن تسلیم کنند، که البته پیشرفت کار در این زمینه کاملاً به همکاری کشور محل جنایت بستگی دارد.
۴- زمانی که شورای امنیت موردی را به دیوان ارجاع دهد، مانند پرونده عمرالبشیر در ماجرای دارفور یا پرونده معمر قذافی در حوادث سال گذشته لیبی. در چنین حالتی عضو یا غیرعضو بودن کشور مورد نظر شورای امنیت در دیوان کیفری، تعیین‌کننده نیست.
يقول جيش إنقاذ مسلمي الروهينجا إن أهدافه ليست جهادية
في صحيفة التايمز تحليل إخباري أعده ريتشارد لويد باري يفيد بأن ميانمار أصبحت أرضا خصبا لجهاديي تنظيم الدولة الإسلامية والقاعدة.
منذ هجمات جزيرة بالي تساءل العالم في أي مكان في آسيا ستكون الضربة القادمة للعنف الجهادي، بحسب التحليل.
وكانت هناك مخاوف من أن تكون تلك الضربة من نصيب الفلبين، لكن الجماعات الجهادية هناك لم تتجاوز حدود جزيرة مينداناو.
وتوقع البعض أن تستهدف الهجمات جنوبي تايلاند، لكن الجهاديين الإسلاميين هناك لم يحاولوا مهاجمة السياح الغربيين.
في الأسابيع الماضية، اتجهت الأنظار إلى مكان آخر باعتباره أرضا خصبا للجهاديين، وذلك مع نزوح مئات الآلاف من مسلمي الروهينجا إلى بنغلاديش هربا من أعمال العنف التي ارتكبها الجيش في قراهم في ميانمار.
حتى الآن، لا توجد مؤشرات أو بوادر لنشوء تطرف في أوساط مسلمي الروهينجا، لكن استراتيجي القاعدة وتنظيم الدولة الإسلامية بالتأكيد ينظرون بعين الرضى إلى أحداث العنف التي تطال مسلمي الروهينجا.
أعمال عنف وسوء معاملة ترتكب ضد شعب بأكمله على مدى عقود، عدد كبير من السكان بلا أمل الحصول على العدالة، وبلا صوت يسمعه العالم، بحسب التحليل.
سيكون ملفتا للانتباه لو لم تنتشر روح التطرف في أوساط مليونين من مسلمي الروهينجا.
لا يبدو أن جيش إنقاذ روهينجا أراكان ينفذ عملياته العسكرية بروح إسلامية، وقد أكد في بياناته أن هدفه هو تحقيق العدالة لمسلمي الروهينجا لا الجهاد.
وعرض قائد هذا الجيش في بيان لافت للانتباه التعاون مع الأجهزة الأمنية لمكافحة أي تسلل لجماعات إرهابية إلى المنطقة، خاصة بعد أن وجه تنظيم القاعدة نداء إلى أنصاره بالتوجه إلى ميانمار لنصرة مسلمي الروهينجا.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

چرا اوانجلیست‌ها می‌خواهند بیت‌المقدس پایتخت اسرائیل شود؟

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 16, 2018 7:21 pm

چرا اوانجلیست‌ها می‌خواهند بیت‌المقدس پایتخت اسرائیل شود؟


Image
تصمیم دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا مبنی بر به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل و همچنین تصمیم به انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به این شهر، علاوه بر یهودیان ساکن در اسرائیل، جمعیتی دیگر را نیز خشنود کرد.
این افراد اوانجلیستها یا همان پیروان کلیسای انجیلی هستند که معتقدند با به رسمیت شناخته شدن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، جهان به پایان خواهد رسید، مرحلۀ «آخرالزمان» آغاز خواهد شد و درنهایت مسیح دوباره به زمین برمی‌گردد.
استقبال اوانجلیستها از تصمیم دونالد ترامپ (شاخه‌ای از پروتستانتیسم و بزرگترین فرقۀ مسیحی در آمریکا) در حالی است که پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان با این تصمیم دونالد ترامپ مخالفت کرده است.
باید توجه داشت که موضع سیاسی اوانجلیستها در قبال بیت‌المقدس، ریشه در الهیات پیروان این آیین دارد.
پیروان این مذهب اطلاعات چندانی از موضوعات سیاسی خاورمیانه ندارند اما در بسیاری از موضوعات طرفدار اسرائیل هستند. زیرا برای آنها تعهدات مذهبی بر همه چیز اولویت دارد.
اهمیت بیت‌المقدس و اسرائیل برای آنها، به باورهایشان دربارۀ «معبد سوم» برمی‌گردد.
از دهه ۷۰ پس از میلاد مسیح و زمانی که رومیها «معبد دوم» را از بین بردند، هیچ معبدی متعلق به یهودیان در مسجدالاقصی وجود ندارد. اما بر اساس پیش گویی‌هایی که در کتابهایی مانند دانیل، متیو، کتاب آخر عهد جدید و نامه دوم به تسالونیکیان آمده است، معبد سوم «Tribulation Temple» در بیت‌المقدس ساخته خواهد شد و ساخت این معبد، آخرالزمان را به ارمغان خواهد آورد.
اوانجلیستها به درگیری‌های میان اعراب و اسرائیل در سرزمین‌های فلسطینی به عنوان مرحله‌ای گذار و از پیش مقرر شده می‌نگرند که در کتابهای مقدسشان نیز به آن اشاره شده است. آنها به بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس اعتقاد داشته و معتقدند هرچه تعداد یهودیان در اسرائیل بیشتر باشد، مسیح زودتر ظهور خواهد کرد.
آنها جنگ و ویرانیِ بزرگ برای رسیدن به مرحلۀ ظهور را موضوعی اجتناب ناپذیر می‌دانند و بر این اساس حتی با برخی از اقداماتی که در سطح بین‌الملل برای برقراری صلح جهانی انجام می‌شود، مخالفند.
با این وجود باید توجه داشت که تمام اوانجلیستها از این تصمیم دونالد ترامپ استقبال نکرده‌اند. از جمله اینکه اخیرا شماری از جمعیت اوانجلیستهای ساکن بیت‌المقدس با امضای نامه‌ای خطاب به رئیس جمهوری آمریکا اعلام کردند که مطمئن هستند چنین تصمیمی تنها منجر به افزایش تنفر، درگیری، خشونت و درد و رنج در بیت‌المقدس می‌شود و پیروان این فرقه را از هدف اصلی‌شان دور خواهد کرد.
ممنوعیت حضور دگرباشان جنسی در ارتش آمریکا و انتصاب یک قاضی محافظه کار در دیوان عالی این کشور نیز از دیگر اقدامات دونالد ترامپ بود که راستگرایان مسیحی از آن استقبال کردند.
شهر بیت‌المقدس در سال ۱۹۴۷ میلادی و پس از تقسیم شدن سرزمین‌های فلسطینی به دو بخش توسط سازمان ملل، موقعیت ویژه‌ای پیدا کرد. از آن زمان، این شهر نه توسط دولت اسرائیل و نه توسط فلسطینی‌ها بلکه توسط یک شورای بین‌المللی زیر نظر سازمان ملل اداره می‌شد و بر همین اساس، ایالات متحده آمریکا و بسیاری از ملتها سفارتخانه‌های خود را در شهر تل‌آویو دایر کردند.
بیت‌المقدس در سال ۱۹۶۷ میلادی بطور کامل به تصرف اسرائیل درآمد، با این وجود تا دسامبر سال جاری میلادی، حاکمیت اسرائیل بر این شهر توسط هیچ کشور و یا سازمان بین‌المللی به رسمیت شناخته نشده بود.
تنها در آوریل سال ۲۰۱۷ میلادی وزیر خارجه روسیه بیانیه‌ای را منتشر کرد که در آن آمده بود کشورش بیت‌المقدس غربی را به عنوان پایتخت اسرائیل در نظر می‌گیرد و بیت‌المقدس شرقی را پایتخت دولت «آینده» فلسطین. با این وجود سفارت روسیه در اسرائیل نیز همچنان در شهر تل‌آویو باقی ماند.
در سال ۲۰۱۶ میلادی در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هنگامیکه دونالد ترامپ عرصه را در حزب جمهوریخواه برای خود تنگ دید و احتمال پیروزی سناتور تد کروز در مقابل دونالد ترامپ در انتخابات درون حزبی جمهوریخواهان قویتر شد، او وعدۀ انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس را مطرح کرد.
وعده‌ای که کارساز واقع شد و به این ترتیب بنا بر اعلام مرکز تحقیقات پیو در آمریکا (Pew Research Centre) هشتاد درصد از راستگرایان مسیحی از جمله اوانجلیستها و نوکیشان این فرقۀ مذهبی اعلام کردند که به دونالد ترامپ رای داده‌اند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

چرا آمریکا از بهبود روابط دو کره ناخرسند است؟

پستتوسط najm134 » جمعه مارس 02, 2018 3:56 pm

چرا آمریکا از بهبود روابط دو کره ناخرسند است؟


آمریکا اصلی ترین عامل تشدید تنش ها در شبه جزیره کره از اینکه دو کره در حال بهبودروابط هستند ناخرسند است.

Image
به نقل از ایرنا، وزارت خارجه آمریکا از زمانی که دو کره موافقت کرده اند خط مستقیم تلفنی روابط راه اندازی کنند علاقه ای به اظهار نظر در این باره نشان نداده است.
حتی خبرگزاری یونهاپ از کره جنوبی در یکی از تیترهای خبری خود نوشته است واشنگتن تمایلی به اظهار نظر در این باره نشان نمی دهد.
بهبود روابط دو کره می تواند باعث شود تا فروش تسلیحاتی آمریکا به کره جنوبی کاهش یافته و اعتراضات علیه حضور نظامی این کشور در شبه جزیره کره تشدید شود تا جایی که در سفر ترامپ به دو کشور ژاپن و کره جنوبی در اواخر سال ۲۰۱۷، این دو کشور موافقت کردند برای رفع کسری تجاری آمریکا، خریدهای نظامی بیشتری از آن کشور انجام دهند و ترامپ با بزرگ نمایی در موضوع توان نظامی کره شمالی تلاش کرد تا این کشورها را قانع کند به اسلحه های پیشرفته تری نیاز دارند.
او از ژاپن خواست تسلیحات و جنگنده های پیشرفته از آمریکا خریداری کند تا قدرت سرنگون کردن موشک های کره شمالی را داشته باشد و به کره جنوبی توصیه کرد برای حل مساله کسری تجاری آمریکا با آن کشور، خریدهای نظامی از جمله زیردریایی ها و بالگردهای ضد زیردریایی بخرد و دو طرف به این توافق رسیدند که با حمایت های فنی، آمریکا برد موشک های کره جنوبی افزایش یابد.
طرح موضوع خرید تسلیحات آمریکایی توسط این دو کشور از جانب ترامپ، واکنش های مختلفی به دنبال داشت و باعث شد تا علاوه بر کارشناسان سیاسی، برخی سران جهان هم به این موضوع واکنش نشان دهند.
تا جایی که ‘ولادیمیر پوتین’ رییس جمهوری روسیه گفت استفاده برخی کشورهای فروشنده سلاح از کانون های مناقشه برای کسب درآمد غیرقابل قبول است.
او اعلام کرد برخی کشورهای فروشنده تسلیحات از کانون های مناقشه برای کسب درآمد استفاده می کنند چنین رویکردی در عرصه بین المللی غیرقابل قبول است.
این دیدگاه بیانگر آن است سفر ترامپ قبل از اینکه دارای طرحی برای حل مساله کره شمالی و یا کاهش بحران باشد رویکردی تجاری به ویژه تجارت تسلیحاتی داشته است رویکردی که به اعتقاد برخی صاحب نظران ترامپ به آن رسید.
در همین حال وزارت خارجه آمریکا در یک موضعگیری جداگانه که بیانگر ناخرسندی این کشور از برقراری رو.ابط دو کره است تاکید کرده مساله گفت و گوی دو کره و موضوع تسلیحات هسته ای کره شمالی را نمی توان به طور جداگانه دنبال کرد.
این کشور تاکید کرده است همچنان با کره جنوبی برای فشار وارد کردن بر کره شمالی در یک صف واحد قرار دارد.
اما کره جنوبی از بهبود روابط و برقراری خط تلفنی ابراز خرسندی کرده است و انتظار می رود هفته آینده طرفین در باره اعزام هیات ورزشی کره شمالی به بازی های المپیک زمستانی کره جنوبی و بحران در روابط، برای نخستین بار در ماه های گذشته گفت و گو کنند.
‘مون جائه این’ رییس جمهور کره جنوبی تاکید کرده است کشورش در کنار بهبود روابط و گفت و گوی دو کره به دنبال حل بحران هسته ای شبه جزیره کره نیز خواهد بود.
نیکی هیلی سفیر آمریکا در سازمان ملل هم گفته است تا زمانی که ممنوعیت هر نوع سلاح هسته ای برای کره شمالی اعمال نشود هیچ گفت و گویی را واشنگتن جدی تلقی نخواهد کرد.
کارشناسان و ناظران بر این باورند آمریکا در ادوار مختلف هربار شاهد بهبود روابط دو کره بوده برای جلوگیری از این روند سنگ اندازی کرده است تا همچنان پایگاه نظامی و ۲۸ هزار و ۵۰۰ نظامی خود را در کره جنوبی و شبه جزیره کره نگهدارد.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

حضور وزیر خارجه عمان در فلسطين و مسجد الاقصی بدون هماهنگی

پستتوسط najm134 » دوشنبه آپريل 23, 2018 6:43 am

ابتكار عمان: حضور بی‌سابقه وزیر خارجه عمان در فلسطين و مسجد الاقصی بدون هماهنگي با اسرائيل = نفي اسرائيل و اثبات استقلال فلسطين

در اقدامی بی سابقه وزیر امور خارجه عمان در سفر به فلسطین اشغالی در مسجد الاقصی حضور یافت.

وزیر خارجه عمان برای نخستین بار به فلسطین سفر کرد و در شهر رام الله با مسئولان فلسطین گفت‌وگو کرد.
به گزارش «انتخاب»؛ یوسف بن علوی وزیر خارجه عمان بعد از دیدار با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، به مسجد الاقصی در شهر قدس رفت.
خبرگزاری فرانسه اعلام کرد که چنین سفرهایی، معمولا نیازمند هماهنگی پیشاپیش با نهادهای اسرائیلی است.
در همین حال، از دیدار و گفت‌وگوی احتمالی وزیر خارجه عمان با مقامات اسرائیلی هیچ گزارشی منتشر نشده است.
رژیم صهیونیستی و عمان مناسبات دیپلماتیک ندارند هر چند که دو دهه پیش، پس از توافق سیاسی اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین و برپایی حکومت خودگردانی، در چارچوب تلاش برای بهبود مناسبات اسرائیل با برخی کشورهای عربی، عمان به اسرائیل امکان داد تا دفتری در مسقط برقرار کند؛ اما این دفتر بعد از مدتی کوتاه بسته شد.

Image Image
Image Image
Image Image
Image Image
Image Image
Image Image
Image Image
Image Image
Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

بعدي

بازگشت به آلوده شناسى


Aelaa.Net