جنایات چنگیزخانی علیه مسلمانان برمه
آمار دقیقی از میزان کشتههای مسلمانان در کشور برمه در دست نیست اما گزارشهای موجود از کشته شدن نزدیک به یک هزار نفر در حملات بوداییها علیه مسلمانان و ربوده و آواره شدن تعداد زیاد دیگری خبر میدهند.
برمه (اتحادیه جمهوری میانمار) در جنوب شرقی آسیا قرار دارد. اين کشور که تحت تأثير فرهنگ كشورهاي هند و چين و متمايل به آئين بودیسم است تا سال ۱۹۴۸در اشغال انگلستان بود و پس از استقلال، همانند بسياري از مستعمرات دیگر در چرخهاي از كودتا و نظاميگري به سر برده است.
در سال ۱۹۶۲ كودتاي "ژنرال نِ وین" دولت غیر نظامی نخست وزیر "او نو" را سرنگون ساخت. حاكميت نظاميان نیز تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت تا اینکه در سال ۲۰۱۰ انتخاباتي براي واگذاري دولت به غير نظاميان برگزار گرديد. برمه فقیرترین کشور آسیای جنوب شرقی و كشوري منزوي و گرفتار سوءمدیریت است.

بر اساس اطلاعات ویکی پدیا، به علّت اشغال این کشور توسط نیروهای نظامی در سالیان طولانی و تسلّط کامل نظامیان بر کشور و اجرای تدابیر شدید امنیتی و حفاظتی، سیاست فرهنگی مشخص و قابل توجهی از سوی دولتمردان کشور اتخاذ نگردیده و فرهنگ و هنر برمه همچنان در حالت سکون و انزوا باقی مانده است.
میانمار اندكي بيش از ۴۰ میلیون جمعيت دارد که بيش از 80 درصد آنان را بودائيان تشكيل ميدهند. و مسلمانان و مسيحيان، با حدود 4 درصد جمعيت دو اقليت بزرگ و رقيب هستند.
گفته میشود جمعیت مسلمانان برمه موسوم به مسلمانان روهینگیا چیزی در حدود 800 هزار یا یک میلیون نفر است.
اما این اطلاعات تمام اخبار پیرامونی کشور برمه نیست. در حدود دو سال است که جنایتهای فراوانی علیه مسلمانان این کشور در حال رخداد است.
حاکمیت کشور برمه رسماً اعلام کرده است که این مسلمانان را تبعه میانمار نمیداند و آنان را به عنوان خارجیها یا مهاجران غیر قانونی میشناسد که باید در اردوگاههای آوارگی ساکن شوند و یا اینکه از سرزمین مادریشان اخراج شوند.
کارشناسان سیاسی معتقدند که "تین سین" رئیس جمهور میانمار با تصمیم اعلام شده در حال "پاکسازی قومیتی" در این کشور است.
پاکسازیای که البته به قیمت کشتار و قتل عام مسلمانان روهینگیا توسط بودیستهای تندروی ماگ و راخنیز و در سکوت نظامیان دولت میانمار در حال رخداد است.
تعرض به زنان مسلمان و کشتار مسلمانان!
حمد نصر از فعالان برمه اى درباره فجایع رخ داده در برمه میگوید: شبه نظامیان بودایى تنها در یک حمله در منطقه اراکان بیش از 20 روستا و 1600 منزل را ویران کردند و هزاران نفر را از خانه و کاشانه خود راندند. آنها جلوى چشم ماموران ناتوان دولت، روستاهاى مردم مسلمان را به آتش کشیدند.
نصر افزود: مسلمانان به خاطر این حادثه مجبور شدند با هر گونه قایقى که به دستشان رسید، از برمه بگریزند و در سطح وسیعى به بنگلادش پناهنده شوند. اما دولت بنگلادش بعضى از آنان را به سرزمینشان باز گرداند.
بر اساس گزارشهای اشاره شده، مسلمانان پناهجو در نزديكي مرز بنگلادش بشدت از سوي سربازان برمهاي مورد حمله قرار ميگيرند و نيروهاي امنيتي به بهانه حالت فوقالعاده آشكارا به بازداشت گروهي جوانان اقدام ميكنند و در مواردي زنان را مورد تعرض قرار ميدهند.
ماجرای ظلمهای رفته به مسلمانان برمهای اما ابعاد دیگری هم دارد.

سکوت "بانوی صلح"!
خانم آنسانگ سوچی فعال بینالمللی میانماری که جایزه صلح نوبل را نیز از آن خود کرده است در زمینه جنایات اخیر دولت برمه و بودیستهای تندروی این کشور سکوت اختیار کرده است.
این فعال بینالمللی که برخی رسانههای ایرانی! نیز به تقلید از شبکه الجزیره علاقه ویژهای به وی نشان میدهند اخیرا در کنفرانسی در ژنو مجبور شده است به سوالی پیرامون حوادث رخ داده در قبال مسلمانان کشورش پاسخ دهد.
به گزارش پرستیوی او در جواب خبرنگاران گفته است: نميداند که آيا مسلمانان روهينگيا شهروندان ميانمار هستند يا خير.!!!
پرستیوی همچنین از این گزارش میدهد که سازمان ملل یک میلیون مسلمان برمهای را از جمله گروههايي در جهان ميداند که بيش از ديگر گروهها مورد آزار و اذيت قرار گرفته
است.

ساندیتایمز: مسلمانان را مصلوب میکنند و به قتل میرسانند
ظلمهای فروریخته بر مسلمانان مظلوم برمهای طی دو سال گذشته تا آنجا وضوح یافته است که حتی نشريه انگليسى ساندى تايمز نیز در گزارشی اذعان میکند که نظاميان اين کشور مردم مسلمان را مورد ضرب و شتم قرار داده، زنان را در جلو چشم ديگران مورد تجاوز قرار مىدهند، مردان را مصلوب مىسازند و بهقتل مىرسانند.
تابناک در گزارشی به نقل از این نشریه انگلیسی مینویسد: هر روز شمار زيادى از مسلمانان فرارى با سرگذشتى هولناک و داستانهاى تکاندهندهاى از فشارهاى نظاميان برمهاى خود را به اردوگاههاى مرزى که در آنها غذا به اندازه کافى يافت نمىشود و انواع بيمارىها رواج دارد مىرسانند.
گفته میشود گروههای تندروی بودیست در برمه جنایاتی را علیه مسلمانان مرتکب میشوند که نمونه مشابه آن را گروههای طالبانیستی در منطقه پاراچنار پاکستان علیه شیعیان انجام میدهند.
آنها به خودروها و اتوبوسهای حامیان مسلمانان حمله میکنند، مزارع و خانههای مسلمانان را به آتش میکشند و از کشتار و ضرب و شتم شدید مسلمانان نیز ابایی ندارند.
آمار دقیقی از میزان کشتههای مسلمانان در کشور برمه در دست نیست اما گزارشهای موجود از کشته شدن نزدیک به یک هزار نفر در حملات بوداییها علیه مسلمانان و ربوده و آواره شدن تعداد زیاد دیگری خبر میدهند.
عایشه صلحی، یک زن مسلمان برمهای است. او اخیرا در مصاحبه با روزنامه مصری الوطن از این گفته است که بوداییهای این کشور، مسلمانان را بین خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب یا مرگ مخیّر میکنند و مسلمانان برمه مرگ را بر این نوع زندگی ترجیح میدهند.
او تصریح کرده است که مسلمانان برمه در جهنمی واقعی زندگی میکنند و راهی جز فریاد ندارند.

کشتار در سکوت
کشتارها در برمه در حالی صورت میگیرد که کشورهای همسایه اطراف آن از قبیل بنگلادش و مالزی نیز که دین اسلام در آنها دینی شناخته شده است در قبال این جنایتها سکوت کرده و هیچگونه اقدامی انجام نمیدهند.
عمق جنایتها و خشونتها علیه مسلمانان در میانمار تا آنجاست که شبکه الجزیره نیز نتوانسته است در قبال جنایتهای صورت گرفته در حق مسلمانان روهینگیا سکوت اختیار کند. این شبکه در گزارشی کوتاه اعلام کرده است که شمار زیادی از مسلمانان برمهای توسط بودیستهای تندروی این کشور کشته شدهاند و شمار زیادی از آنها نیز با قایق و از طریق دریا به سمت بنگلادش رفتهاند. این در حالی است که ماموران مرزی بنگلادش نیز پس از آنکه به مسلمانان برمهای مقدار کمی آب و غذا دادهاند آنها را با وجود درخواستهای سازمان ملل مجبور به بازگشت به داخل دریا کردهاند.
جنایتها علیه مسلمانان در کشور میانمار در حالی صورت میگیرد که به نظر میرسد در قبال آن یک خیزش عمومی و خواست بینالمللی از سوی مسلمانان جهان مورد نیاز است.
سکوت شکنی رسانهها و بویژه واکنش مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران علیه جنایتهای رفته بر مسلمانان روهینگیا میتواند آغازگر عزمی بزرگ برای پایان دادن به خونریزی در کشور میانمار تلقی شود.
یک مسلمان برمهای:
وادار به خوردن شراب و گوشت خوک شديم
"عایشه صلحی" زن مسلمان برمهای در گفتوگو با روزنامه مصری الوطن از کشتار و قتل عام وحشیانه 10 میلیون مسلمان برمهای در این کشور پرده برداشت.
وی در این ارتباط گفت که بوداییهای این کشور مسلمانان را بین خوردن گوشت خوک و نوشیدن شراب یا مرگ مخیر میکنند و مسلمانان برمه مرگ را بر این نوع زندگی ترجیح میدهند.

الوطن در این ارتباط نوشت که این زن برمهای که شریعت اسلامی را در مصر تحصیل میکند، تصريح کرد که مسلمانان برمه در جهنمی واقعی زندگی میکنند و آنها راهی جز فریاد ندارند.
وی در این ارتباط از یک میلیارد مسلمان درخواست کمک کرد و سکوت آنها در برابر این کشتار و قتل عام را جایز ندانست.
این زن برمهای گفت که هماکنون خانوادهاش به همراه بسیاری دیگر از مسلمانان این کشور از بیم بوداییها به بنگلادش گریختهاند و یکی از دوستان نزدیکش قربانی این کشتارها شده است.
وی افزود: هماکنون 10 میلیون مسلمان در برمه زندگی میکنند که 10 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند اما ارتش و دولت با آنها مانند افراد جذامی که باید از شر آنها خلاص شد، برخورد میکنند.

مسلمانان برمه در معرض کشتار و قتل عام بوداییها و هندوهای این کشور قرار دارند، به گونهای که در نخستین حمله صورت گرفته علیه آنها یکهزار نفر کشته و 500 نفر زخمی و حدود سه هزار نفر ربوده و 300 هزار نفر به بنگلادش آواره شدند و 20 روستا تخریب شد.

وزارت خارجه در قبال نسل کشي مسلمانان ميانمار واکنش نشان دهد
وَ مَا لَكُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا
اخبار ناگواری از قتل عام مسلمانان کشور میانمار به گوش می رسد. میلیون ها مسلمان میانماری که به عنوان اقلیت مذهبی در این کشور شناخته می شوند سال هاست که با مشکلات و مسائل عدیده ای از سوی حکومت مواجهند. در این میان قوم مسلمان «روهینگیا» که در ایالت «آرکان» واقع در سواحل غربی کشور میانمار ساکن هستند، حتی از داشتن حق شهروندی کشور خود محروم بودهاند.
محرومیت از انجام مناسک ساده عبادی اسلامی از جمله فشارهای وارد به این مردم بوده است؛ نه مسجدی، نه مدرسه ای و نه حتی مراسم رسمی ازدواج! طی سال های گذشته صدها هزار مسلمان آراکان با تحمل سختی های فراوان تلاش برای مهاجرت غیر قانونی به دیگر کشورهای منطقه داشتند که در این بین بسیاری از آنان در بدترین شرایط ممکن جان سپرده اند.
در یکی از این موارد گارد ساحلی کشور تایلند چند صد مهاجر مسلمان میانماری را با لنج های بدون موتور، آب و غذا در میانه اقیانوس هند رها کرده اند که باعث مرگ و میر بسیاری از آنان در میانه اقیانوس از فرط گرسنگی و تشنگی شده است.
علاوه بر آن بسیاری از این مهاجران در زندان های کشورهای منطقه به سر می برند. با تمام این اوصاف مسلمانان میانمار ترجیح می دهند تا در میانه آب های اقیانوس جان بدهند اما شرایط بد زندگی در کشور خود را تحمل نکنند.
چنین وضعیت اسفناکی در ماه های اخیر با تنش های مذهبی میان بودائییان و مسلمانان این کشور همراه شده است. مطابق با اخبار رسیده چندین هزار مسلمان میانماری در منطقه آرکان تا کنون بطرز وحشیانه ای توسط افراطیان بودیست به قتل رسیده اند و نیروهای پلیس نیز تنها شاهد این قتل عام بوده اند.
این در شرایطی است که دولت میانمار مانع از حضور خبرنگاران خارجی و نمایندگان نهادهای بین المللی در منطقه آراکان شده است.
اتحادیه بین المللی امت واحده ضمن درخواست فوری از ارباب رسانه مبنی بر پوشش اخبار ولو ناچیز این مردم مظلوم، از وزارت محترم خارجه کشور جمهوری اسلامی ایران خواستار است تا اقدامات درخور و لازم را جهت تلاش برای حفظ جان مسلمانان محروم و مظلوم کشور میانمار از طریق اعمال فشار بر مقامات کشور مذکور و نیز نهادهای بین المللی به اصطلاح حافظ صلح و حقوق بشر، به انجام رساند.
اتحادیه بین المللی امت واحده / 24 تیرماه 1391
فیلم نسلکشی مسلمانان میانمار
بيماران قلبي و عصبي، خردسالان و همچنين سالمندان از تماشاي اين فيلم بپرهيزند
http://aelaa.net/110.aspx?id=2889
در میان سکوت جامعه جهانی، مسلمانان در اقلیم آراکان در غرب برمه به دست دولت بودایی و تندوران افراطي این کشور به طرز وحشیانهای کشته میشوند. جمعیت اصالت اسلامی اعلام کرده که دولت بودایی این کشور، مسلمانان را آتش میزند و آنها را هدف نسلکشی مذهبی قرار میدهد. بوداییها در قرن هجدهم، اقلیم آراکان را اشغال کردند و هنگامی که برمه از استعمار انگلیس آزاد شد، بیش از نیم میلیون مسلمان در این منطقه مجبور به مهاجرت از کشور در طی چند سال شدند.
مسلمانان میانمار چه کسانی هستند؟
اتحادیه جمهوری میانمار کشوری است در آسیای جنوب شرقی. میانمار از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد و از جنوب غربی با خلیج بنگال و از جنوب با دریای آندامان محصور است.
میانمار با مساحت 678500 کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ آسیای جنوب شرقی است. این کشور 1900 کیلوتر مرز آبی دارد. سه رشته کوه اصلی در میانمار وجود دارد که هر سه از شمال (هیمالیا) به جنوب کشیده شدهاند.

در سال 1824 برمه توسط بریتانیا اشغال و ضمیمه حکومت هند، مستعمره بریتانیا شد. در سال 1937 بریتانیا برمه را به همراه منطقه "آراکان" که اکنون به آن راخین نیز میگویند، مستعمره ای جدا از حکومت هند خواند و آن را برمه بریتانیا نام نهاد. تا اینکه در سال 1948 بریتانیا اجازه داد تا برمه استقلال یابد و از آن زمان به میانمار تغییر نام یافت.
نظامیان پس از کودتای سال 1962 توسط ژنرال "نِ وین" که منجر به سرنگونی دولت غیرنظامی نخستوزیر "او نو" شد حاکمیت را در این کشور به دست گرفتند. از آن زمان رهبری میانمار تحت کنترل رهبر نظامی درآمد. این شرایط تا سال 2011 ادامه داشت، زمانی که شورا به دنبال انتخابات سال 2010 منحل شد مراسم تحلیف ریاست جمهوری دولت غیرنظامی برگزار شد.
میانمار طبق آخرین آمار بدست آمده در سال 2005 از جمعیتی بالغ بر 40 میلیون نفر برخوردار است.
ورود اسلام به میانمار
تاریخ گسترش اسلام در میانمار به قرن اول هجرى برمىگردد. بعد از ظهور اسلام و گرایش اعراب و ایرانیان به اسلام، دریانوردان عرب و ایرانى مسافرتهاى دریایى خود را به طریق قبلادامه مىدادند و در مسیر خود همچنین دستبه تبلیغ و دعوت مردمبه اسلام مىزدند.
بعدها بازرگانان مسلمان از مسیرهاى زمینى که از منطقه غربى میانمار و ایالت آراکان این کشور مىگذشت به مناطق غربى چین سفرمىکردند. بسیارى از این افراد در منطقه حاصلخیز و مستعد ساحلى آراکان، اقامت کردند و اولین مناطق مسلمان نشین را ایجاد کردند.
تاجران چینى در نوشتههاى خود از مناطق ایرانىنشین در مرزهاى بین میانمار و یونن (ایالتى در جنوب غربى چین) در قرنسوم میلادى یاد کردهاند.
خشونت علیه مسلمانان
دولت ژنرال ن وین پس از روی کار آمدن در 1962 رفتن مسلمانان به حج را ممنوع اعلام کرد تا آنکه در 1980 پس از گذشت 18 سال به هفتاد نفر از مسلمانان اجازه داده شد، جهت انجام فرایض حج به مکه مشرف شوند و متعاقب آن عدهاى از مسلمانان نیز جهت شرکت در کنفرانسهاى مختلف اسلامى اعزام شدند.
نشریه انگلیسى «ساندى تایمز» در گزارشى از جنایات هولناک چکمهپوشان میانمارى خاطرنشان مىکند، نظامیان این کشور مردم مسلمان را مورد ضرب و شتم قرار داده، زنان را در جلو چشم دیگران مورد تجاوز قرار مىدهند، مردان را مصلوب مىسازند و به قتل مىرسانند.
براساس گزارش این روزنامه، هرروز شمار زیادى از مسلمانان فرارى با سرگذشتى هولناک و داستانهاى تکان دهندهاى از فشارهاى نظامیان میانمارى خود را به اردوگاههاى مرزى که در آنها غذا به اندازه کافى یافت نمىشود و انواع بیماریها رواج دارد مىرسانند.
براساس این گزارش، گفته مىشود که نظامیان قصد دارند بودایىها را به ایالت آراکان، در غرب میانمار که در گذشته مسلمان نشین بوده است، گسیلدارند.
70 درصد جمعیت 40 میلیونى میانمار بودایى هستند.
هرچند در گذشته نظامیان میانمارى سایر اقلیتهاى قومى را نیز مورد آزار و اذیت قرار دادهاند، از جمله در مورد تایلندىها، خشونت بسیارى روا داشتهاند، لیکن رفتارشان با مسلمانان بسیار خشونت بارتر از رفتار با سایرین بوده است.
خشونتهای جدید علیه مسلمانان میانمار در ایالت راخین بعد از کشته شدن 11 مسلمان بیگناه توسط ارتش این کشور در ماه مه 2012 و حمله یک گروه بودائیان به اتوبوس حامل مسلمانان و کشته شدن یک بودائی در پاسخ به این حمله آغاز شد.
به دنبال آغاز درگیریها درغرب میانمار، بوداییها با حمله به مناطق مسلماننشین بیش از 2000 منزل مسکونی متعلق به مسلمانان را به آتش کشیدند و بیش از یک صد هزار نفر را آواره و بی خانمان کردند.

اغلب آوارگان مسلمان به مرزهای میانمار و بنگلادش پناه بردند و اکنون در شرایط بسیار اسف باری به سر میبرند. آنها نیاز به غذا دارند و به علت بارش بارانهای موسمی و نداشتن سرپناه سلامت و زندگی آنها در خطر است.
این درحالیست که دولت میانمار با تامل نیروهای امنیتی خود را در منطقه افزایش داد و بعد از یک هفته در ایالت راخین وضعیت فوق العاده اعلام کرد.

این خشونتها درحالی ادامه دارد که رئیس جمهور میانمار هفته گذشته اعلام کرد که مسلمانان شهروند میانمار نیستند.
"تین سین"، رئیسجمهور میانمار جمعیت 800 هزار نفری مسلمان روهینگیا در این کشور را قومیتی خارجی دانست و گفت: مسلمانان یا باید در اردوگاههای آوارگان متمرکز یا اخراج شوند.
"آنگ سان سوچی" رهبر مخالفان دولت میانمار نیز که به تازگی از حبس خانگی آزاد شده است و اخیرا در یک تور اروپایی با اغلب رهبران اتحادیه اروپا دیدار و گفتگو داشته و همچنین مورد تمجید بسیاری از همین رهبران به خاطر ژستهای حقوق بشری خود قرار گرفته نیز تاکنون هیچ موضعگیری و اظهار نظری درباره کشتار فجیع مسلمانان به دست هم کیشان خود نکرده است و حتی اعلام کرده است که این افراد میانماری نیستند.
این درحالیست که پخش تصاویر کشتار مسلمانان میانمار به دست بودائیان طی روزهای اخیر که به طرز مشکوکی از جانب رسانههای جریان اصلی جهان نادیده گرفته شده است لزوم توجه جدی و همت کشورها و سازمانهای اسلامی برای حمایت از مسلمانان فراموش شده میانماری را میطلبد.
دموکراسی و قتل عام مسلمانان در میانمار
کشتار گسترده مسلمانان روهينگيا در ميانمار فقط به صورت گذرا و مغرضانه در اکثر رسانه ها پوشش داده شده است. آنها در واقع درصدد توجيه خشم گسترده و تلاشهاي قاطع براي پايان دادن فوري به سوء استفاده بيشتر از حقوق بشر در اين کشور هستند.
به گزارش مشرق به نقل از پرستیوی، راديو "Free Europe" گزارش داد: "بالگردهاي برمه، ۳ قايق حامل حدود ۵۰ مسلمان روهينگيا را که از يک خشونت فرقه اي در غرب اين کشور ميگريختند به آتش کشيدند؛ حمله اي که به نظر ميرسد در آن تمامي سرنشينان اين قايقها جان خود را از دست داده اند."
چرا بايد کسي چنين خطر مرگباري را به جان بخرد؟ پناهجويان تلاش ميکنند از مرگ حتمي، شکنجه يا دستگيري از سوي اکثريت بودايي در استان راخين بگريزند؛ اکثريتي که از حمايت کامل دولت ميانمار برخوردار است.
علاقه اندک رسانه ها به پوشش "درگيريهاي قومي" در ميانمار نيز به هيچ وجه نشانه اي از اهميت اين داستان نيست. شعله ور شدن دوباره خشونت در اين منطقه ۲۸ مي و در پي تجاوز به يک زن در استان راخين و کشته شدن وي صورت گرفت؛ اقدامي که گفته ميشود ۳ مرد روهينگيا مرتکب آن شدند.
اين حادثه طليعه يک جنبش نادر اتحاد بين بسياري از بخشهاي جامعه ميانمار از جمله دولت، نيروهاي امنيتي و فعالان و گروههاي موسوم به طرفدار دموکراسي محسوب ميشود.
نخستين دستور، ضرب و جرح ۱۰ مسلمان بيگناه تا سر حد مرگ بود. طبق گزارش ۲۲ ژوئن Bangkok Post اين قربانيان که از اتوبوس بيرون کشيده شده بودند و از سوي جمعيتي متشکل از ۳۰۰ بودايي راخين هدف حمله قرار گرفته بودند حتي روهينگيا هم نبودند. تمامي مسلمانان ميانمار متعلق به گروه قومي روهينگيا نيستند. تعدادي از آنان از نوادگان مهاجران هندي، شماري چيني تبار و تعدادي نيز اصل و ريشه اوليه عربي و فارسي دارند. ميانمار کشوري با حدود ۶۰ ميليون نفر جمعيت است که تنها ۴ درصد آنها مسلمان هستند.
اين سوء استفاده ها فارغ از تعدادشان گسترده هستند و شورشيان نيز براي انجام اين اقدامات يا هيچ عکس العملي نميبينند و يا با واکنش و عواقب ناچيز مواجه ميشوند.
رويترز ۴ جولاي به نقل از گروههاي حقوق بشر گزارش داد: "(مسلمانان) روهينگيا با يکي از بدترين انواع تبعيض در سراسر جهان مواجهند." طبق اعلام گروه حقوق بشر Equal Rights Trust که مقر آن در انگليس است، خشونت اخير در ميانمار صرفا به علت درگيريهاي قومي صورت نگرفته بلکه در واقع دولت اين کشور نيز در اين زمينه فعالانه مشارکت کرده است.
طبق اعلام اين گروه حقوق بشري:"از ۱۶ ژوئن به بعد، ارتش (ميانمار) در ارتکاب اقدامات خشونت آميز و ساير موارد نقض حقوق بشر عليه گروه روهينگيا به طور فعالتري مشارکت کرد؛ اقدامات خشونت باري که کشتار و دستگيري گسترده مردان و پسران روهينگيا در استان راخين در شمال اين کشور را شامل ميشود."
گروهها و افراد "طرفدار دموکراسي" در ميانمار که به علت اعتراض به حاکميت نظاميان در اين کشور از سوي دولتهاي غربي تجليل ميشوند نيز در جنگ عليه عليه اقليتها سهيم هستند. هانا هيندستروم ۸ جولاي در گزارشي در Sydney Morning Herald اعلام کرد يک گروه طرفدار دموکراسي با درج مطلبي در توئيتر گفته است : "گروه موسوم به روهينگيا دروغگو هستند"؛ اين در حالي است که يکي ديگر از کاربران شبکه هاي اجتماعي نيز گفته :"ما بايد همه کالارها را بکشيم." کالار يک تهمت نژادپرستانه است که درباره مردم سياهپوست شبه قاره هند به کار ميرود.
ميانمار از نظر سياسي از شهرت و آوازه ضعيفي برخوردار است. اين کشور سال ۱۹۸۴ و اندکي پس از استقلال از انگليس شاهد يک جنگ داخلي طولاني بوده است. دوران استعمار براي اين کشور فوق العاده مخرب بود چرا که ميانمار را به عرصه نبرد قدرتهاي بزرگ بدل کرد. بسياري از مردم ميانمار در شرايطي که خود مسبب آن نبودند کشته شدند. از آنجايي که قدرتهاي خارجي اين کشور را بر اساس اهداف خود تقسيم کردند، وقوع يک جنگ داخلي در پي اين مساله قابل پيش بيني بود. همزمان با به قدرت رسيدن حاکمان نظامي در اين کشور در فاصله زماني سالهاي ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۱ اين جنگ در ظاهر به پايان رسيد اما بسياري از مشکلات اساسي اين کشور همچنان لا ينحل باقي مانده است.
در پوشش رسانه اي غرب، ميانمار از طريق تلاش تعدادي از افراد تمثالي در راستاي دموکراسي و بدون توجه به اونگ سان سوچي، رهبر مخالفان اين کشور توصيف ميشود. از زمان برگزاري انتخابات در سال گذشته که دولتي غيرنظامي را در راس قدرت قرار داد به جهتي هدايت شده ايم که باور کنيم در حال حاضر پاياني خوشايند در حال به وجود آمدن است. بر اساس گزارش بريتيش تلگراف :" اونگ سان سوچي، رهبر مخالفان برمه روز دوشنبه (۹ جولاي) براي نخستين بار در جلسه پارلمان اين کشور شرکت کرد و با اين کار مرحله اي جديد از حدود ربع قرن تلاش خود براي به ارمغان آوردن دموکراسي به ميهنش که تحت سلطه ارتش قرار دارد، به نمايش گذاشت."
اما به جز نگرانيهاي صرف بر سر خشونت قومي، اونگ سان سوچي خنثي باقي مانده است، گويي که کشتن "هنديهاي داراي پوست تيره" در اين کشور به اندازه داشتن يک کرسي براي حزب وي (اتحاديه ملي براي دموکراسي در ميانمار) در پارلمان فوريت ندارد.
اکمل الدين احسان اوغلو، دبيرکل سازمان همکاري اقتصادي از رهبر مخالفان ميانمار خواست اقدامي انجام دهد. وي خطاب به اونگ سان سو چي نوشت:"ما اطمينان داريم که شما به عنوان برنده جايزه صلح نوبل، نخستين مرحله در سفر به سوي تضمين صلح در جهان را از آستانه ورودي کشور خودتان آغاز ميکنيد و در زمينه پايان دادن به خشونتي که استان آراکان با آن مواجه شده است نقشي فعال ايفا خواهيد کرد." با اين وجود طبق گزارش Foreign Policy، حزب اتحاديه ملي براي دموکراسي به رهبري اونگ سان سو چي با دقت از پرداختن به اين مساله مهم و داغ طفره ميرود."
هدف قرار گرفتن خشونت آميز اقليتها در برمه در زماني جالب براي امريکا و انگليس، صورت گرفت. همزمان با توافق حاکمان نظامي ميانمار درباره اصلاحات نيمه دموکراتيک در اين کشور مبارزه آنها در راستاي طرفداري از دموکراسي تا حد زيادي خاتمه يافت. شرکتهاي غربي که براي تعديل و خنثي کردن نفوذ تقريبا انحصاري چين بر اقتصاد ميانمار تمايل شديدي داشتند به نحوي به سوي اين کشور خيز برداشتند که گويي يکي از سرکوبگرترين رژيمهاي جهان به طور ناگهاني به عنوان بهشتي براي دموکراسي سر بر آورده است.
الکس اسپيليوس در بريتيش گاردين British Guardian نوشت:" گلد راش (یورش طلایی ؛ Gold Rush ؛ مهاجرت وسيع افراد به مناطقي كه در آنها طلا يافت شده است) برمه آغاز شده است". اين مساله همزمان با اقدام اخير باراک اوباما، رئيس جمهوري امريکا در لغو تحريم سرمايه گذاري اين کشور در ميانمار آغاز شد. انگليس نيز بلافاصله از اين مساله پيروي کرد و اتاق بازرگاني اين کشور ۱۱ جولاي و به نحوي شتابزده در راگون افتتاح شد. "هدف از اين اقدام برقراري ارتباط با يکي از آخرين بازارهاي دستنخورده در آسياست، کشوري که از منابع سرشار هيدروکربن، مواد معدني، جواهرات و چوب و نيروي کار ارزان برخوردار است و در سايه سالها انزوا و تحريم به سرزميني بکر براي سرمايه گذاري خارجي بدل شده است."
از زمان سفر "تاريخي" هيلاري کلينتون، وزير خارجه امريکا به ميانمار در دسامبر ۲۰۱۱، تا کنون "ثروتمندان ميانمار" و "رقابت بر سر ميانمار" به يک موضوع تکراري و متناوب در رسانه ها بدل شده است. در مورد مسائل ديگر در اين کشور بحثهاي محدودي صورت گرفته و به مسائلي نظير حقوق اقليتها اصلا پرداخته نشده است.
اخيرا کلينتون با تين سين، رئيس جمهوري ميانمار ديدار کرد و اين مساله در حال حاضر به عنوان يک داستان موفقيت آميز ديگر براي ديپلماسي امريکا به شمار ميرود. نگرانيهاي امريکا درباره "فقدان شفافيت در محيط سرمايه گذاري در ميانمار و نقش ارتش اين کشور در اقتصاد" در دستور کار قرار دارند (سي ان ان، ۱۲ جولاي). با اين وجود تين سين وي با فراهم کردن يک گفتمان سياسي خطرناک که ميتواند به کشتارهاي بيشتر يا حتي نسل کشي منتهي شود به علت ارتکاب گناههاي بزرگتر گناهکار شناخته ميشود.
طبق گزارش اي بي سي استراليا ABC Australia رئيس جمهوري "اصلاح طلب" ميانمار در سخناني خطاب به سازمان ملل از "ايجاد اردوگاههاي آوارگان يا تبعيد به عنوان راه حلي براي حدود يک ميليون مسلمان روهينگيا" نام برد. وي پيشنهاد کرد "در صورت پذيرش کشور ثالث) افراد گروه روهينگيا به آن کشور فرستاده شوند.
گروه روهينگيا در حال حاضر يکي از خشونتبارترين بخشهاي تاريخ خود را ميگذراند و درد و رنج آنها يکي از مهمترين مسائل در سراسر جهان به شمار ميرود. با اين وجود وضعيت اسفناک آنها به طرز مشکوکي در ميان اولويتهاي منطقه اي و بينالمللي غائب است يا تحت تاثير "منابع و ذخاير سرشار هيدروکربن، مواد معدني، جواهرات و چوب" در اين کشور مورد بيتوجهي قرار ميگيرد.
در همين حال، درد و رنج و مرگ افراد بيخانمان و بيدفاع گروه روهينگيا ادامه دارد. کساني که به بنگلادش رفته بودند نيز در حال بازگشت هستند. به غير از تعداد اندکي از خبرنگاران شجاع، که به وعده هاي اين کشور در زمينه دموکراسي و ساير دروغ پردازيها اعتنا نميکنند، اکثر رسانه ها با بيتوجهي از کنار اين مساله عبور ميکنند. حتي اگر مساله حقوق بشر از کمترين اهميت برخوردار باشد نيز بايد اين رفتار غم انگيز فورا تغيير کند.
درباره نويسنده: رمزي بارود، مقاله نويس عضو سنديکاي بينالمللي و ويراستار وب سايت PalestineChronicle.com محسوب ميشود. "پدرم يک مبارز آزادي بود: داستان ناگفته غزه" عنوان جديدترين کتاب وي است.
سوزاندن یهودیان در کوره و تهیه صابون از چربی آنها
از افسانه بافی یهودیان چه می دانید؟ آیا داستان صابون یهودی را شنیده اید؟ آیا هیتلر یهودیان را در کوره ها می سوزاند و از چربی آنها صابون تهیه می کرد؟ آیا می دانید صابون یهودی زمانی یکی از اجزای اصلی داستان سرایی هولوکاست بود؟ چرا دیگر راجع به صابون انسانی چیزی نمی شنویم؟ برای رازگشایی از این سوالات با گزارش ویژه مشرق همراه شوید...
يكي از رسواترين داستانهاي مربوط به هولوكاست اين است كه آلمانها با استفاده از اجساد قربانيان خود صابون توليد مي كردند.
هر چند دروغ بودن ادعاي مشابهي در جريان جنگ جهاني اول به نام صابون انسانی بلافاصله به اثبات رسيد ولی همان ادعا طي جنگ جهاني دوم از سوی یهودیان و صهیونیست ها احيا و مورد قبول قرار گرفت.
صابونی که ادعا می شود نازیها از چربی یهودیان سوزانده شده ساخته اند


آیا این یهودیان سوزانده شده و به صابون تبدیل شدند؟
نكته مهمتر اين است كه اين اتهام طي محاكمه اصلي نورمبرگ در سالهاي 1945-1946 تأييد شد و از آن تاريخ به بعد توسط مورخان متعددي مورد قبول قرار گرفت.
با اين حال، طي سالهاي اخير به عنوان بخشي از عقب نشيني از جنبه هاي غيرقابل دفاع داستان هولوكاست، مورخان رسمی با اكراه پذيرفته اند كه داستان صابون انساني تنها يك دروغ تبليغاتي زمان جنگ بوده است.
ولي طي اين عقب نشيني، آنها سعي كرده اند اين داستان را به عنوان شايعه زمان جنگ رد كنند و مدعي شوند كه اين امر تنها شايعه اي بوده است كه در زمان جنگ شهرت يافته است و از اين نكته غفلت كرده اند كه سازمانهاي بين المللي يهود و سپس دولتهاي متحدين اين دروغ افترا آميز را تأييد كرده بودند و بر اساس آن برخي از افراد را محاكمه و ادعاها و شهادتهاي دروغيني در اين زمينه را پذيرفته بوده اند و حتي در دادگاههاي متفقين پس از جنگ مورد قبول واقع شده بوده است.

نمونه صابون ارائه شده در دادگاه نورمبرگ در جهت اثبات هولوکاست و نسل کشی یهودیان از سوی نازیها
پیدایش افسانه از طریق «شایعه»
شايعات زمان جنگ در اين زمينه كه آلمانها از اجساد يهوديان قتل عام شده صابون مي ساختند، تا حدودي مبتني بر اين حقيقت بود كه صابونهاي توزيع شده توسط آلمانها در محلات يهودي نشين داراي نشان RIF بودند كه از نظر آنها مخفف عبارت آلماني Rein jüdisches Fett يا "چربي خالص يهود" است.
اين شايعات به قدري در سال 1941 و سپس 1942 گسترش يافت كه تا اواخر سال 1942، مقامات آلماني در لهستان و اسلواكي رسماً نگراني خود را از تأثير آنها اعلام كردند.

صابونهاي توزيع شده توسط آلمانها در محلات يهودي نشين داراي نشان RIF بود
به عنوان مثال، طي نقل قولي كه از يك منبع لهستاني در يكي از گزارشهاي اطلاعات نظامي ارتش آمريكا ذكر شده است، آلمانها در سال 1941 يك كارخانه صابون انساني در منطقه تورك لهستان داشتند.
اين گزارش از قول وي مي افزايد: «آلمانها هزاران معلم، كشيش، و يهودي را به آنجا آورده بودند و بعد از گرفتن نمونه سرم از خون اين افراد، آنها را در ديگهاي بزرگي انداخته و چربي بدن آنها را به منظور صابون سازي استخراج كردند.»
پس از آن جوكهاي وحشتناك در مورد «صابون يهودي» در محلات و اردوگاههاي يهوديان رواج يافت و بسياري از غير يهوديان در خارج از اردوگاهها نيز اين داستان را باور كردند. هنگامي كه قطارهاي پر از يهوديان رانده شده در ايستگاههاي قطار توقف مي كردند، لهستانيها با خوشحالي فرياد مي زند: «يهوديها صابون مي شوند!»
حتي اسراي جنگي انگليسي كه طي سال 1944 به اردوگاه آشويتس منتقل شدند، بعدها در مورد شايعات زمان جنگ در رابطه با كشتن قربانيان با گاز و تبديل اجساد آنها به صابون شهادت دادند.
صابون یهودی؛ نماد تبلیغات جنگ
عليرغم غيرقابل باور بودن ذاتي اين داستان، داستان صابون به صورت نمادي مهم از تبليغات زمان جنگ يهوديها و متحدين در آمد.
خاخام استفان اس وايز، رييس وقت كنگره جهاني يهود و كنگره آمريكايي يهود، علناً در سال 1942 ادعا كرد كه اجساد يهوديها توسط آلمانيها تبديل به كالاهاي اساسي زمان جنگ مانند صابون، روغن و كود شده است. او همچنين اعلام كرد كه آلمانها حتي اجساد مردگان را براي استفاده از آنها نبش قبر كرده اند و براي هر جسد 50 مارك پرداخته اند!

خاخام استفن اس. وایز؛ رييس وقت كنگره جهاني يهود واز مروجین افسانه هولوکاست:
آلمانها حتي اجساد مردگان را براي استفاده از آنها نبش قبر كرده اند و براي هر جسد 50 مارك پرداخته اند!
در اواخر سال 1942، هفته نامه كنگره، كه توسط كنگره آمريكايي يهود منتشر مي شد، طي مقاله اي ادعا كرد كه آلمانها اجساد يهوديها را با استفاده از روشهاي علمي به كود، صابون و چسب تبديل مي كردند. يك مقاله در همان شماره گزارش كرد كه يهوديهاي رانده شده از فرانسه و هلند در حداقل دو كارخانه آلماني به صابون، چسب و روغن قطار تبديل شده اند.
مانند بسیاری از نشريات آمريكايي ديگر، نشريه نيو ريپابليك در اوايل سال 1943 گزارش كرد كه آلمانيها از اجساد قربانيهاي يهودي خود براي ساخت صابون و كود در كارخانه اي واقع در سيدلكه استفاده مي كردند.
طي ماههاي ژوئن و ژوييه سال 1943، دو نماينده برجسته كميته يهودي ضد فاشيست كه مقر آن در مسكو قرار داشت، از ايالات متحده بازديد و طي ملاقاتهاي عمومي موفق به جمع آوري دو ميليون دلار براي كمك به شوروي در جنگ شدند. در هر يك از آن جلسات، سالومون ميكوئل، رهبر يهوديهاي شوروي، يك قالب صابون به جمعيت نشان داد كه به گفته او از اجساد يهوديها ساخته شده بود.

سالومون ميكوئل (نفر سمت چپ)، رهبر يهوديان شوروي
يك قالب صابون به جمعيت نشان داد كه به گفته او از اجساد يهوديها ساخته شده بود.
افسانه صابون؛ پس از جنگ
بعد از جنگ، داستان صابون مشروعيت فراواني طي محاكمه اصلي نورمبرگ كسب كرد. اسميرنوف، وكيل ارشد شوروي به دادگاه گفت:
«...همان ذهنهاي فني اس اس كه اتاقهاي گاز را خلق كرده بودند به شيوه هايي براي از بين بردن كامل اجساد انسانها دست يافتند كه از طريق آنها، مي توانستند هر گونه رد جنايت خود را پاك كنند و هم از آن اجساد براي توليد محصولات ديگر استفاده نمايند. [بر اساس اطلاعات ما] در مؤسسه كالبدشناسي دانزيگ، آزمايشهايي در سطح نيمه صنعتي در زمينه توليد صابون از بدن انسان و نيز دباغي پوست انسان براي استفاده هاي صنعتي به عمل آمده است.»
اسمیرنوف استناد فراواني به شهادت زيگموند مازور، يكي از كاركنان مؤسسه كرد كه گفته هاي او به عنوان سند USSR-197 نورمبرگ ثبت شده بود. به ادعاي وي، دكتر رودلف اسپانر، رييس مؤسسه دانزيگ، دستور توليد صابون از اجساد را در سال 1943 صادر كرده است. بر اساس شهادت مازور، عمليات دكتر اسپانر مورد علاقه مقامات آلماني قرار گرفت و وزير آموزش و پرورش، برنارد راست و دكتر لئوناردو كونتي، از رهبران دستگاه بهداشت آلمان و نيز استادان ساير مؤسسات پزشكي به كمك اسپانر آمدند. مازور همچنين ادعا كرد كه او از «صابون انساني» براي شستن تن و لباسهاي خود استفاده كرده است!
حتي طرز ساخت صابون انساني كه به ادعاي آنها توسط دكتر اسپانر تهيه شده بود (سند USSR-196) به دادگاه ارائه شد. نهايتاً، نمونه اي از آنچه آنها قطعه اي از صابون انساني ناميدند به عنوان سند به دادگاه نورمبرگ ارائه شد (سند USSR-393).

سند USSR-196
که طرز ساخت صابون انساني را شرح می دهد این سند در دادگاه نورمبرگ به صورت رسمی ارائه شد
دادستان اصلي انگليس، سر هارتلي شاوكراس، در سخنان اختتاميه خود خطاب به دادگاه ضمن تكرار گفته هاي همتاي شوروي خود گفت: «برخي اوقات، حتي از اجساد قربانيها به منظور رفع كمبود صابون در زمان جنگ استفاده مي كردند.» قضات دادگاه نيز در قضاوت نهايي خود اظهار داشتند كه تلاشهايي براي استفاده از چربي اجساد قربانيان به منظور توليد تجاري صابون به عمل آمده بود.

دادستان اصلي انگليس، سر هارتلي شاوكراس در دادگاه نورمبرگ استفاده از چربی انسانی در تولید صابون از سوی نازیها را تایید کرد.
بايد تأكيد كرد كه شواهد ارائه شده در دادگاه نورمبرگ در جهت تأييد داستان دروغين صابون چيزي از شواهد ارائه شده در رابطه با ادعاهاي كشتار جمعي در اتاقهاي گاز كم نداشت. دست كم در اين مورد يك قطعه صابون كه ادعا مي شد از اجساد قربانيها توليد شده است، ارائه شد.
بعد از جنگ، قربانيان فرضي هولوكاست طي مراسمي به شكل قالبهاي صابون در گورستانهاي يهودي دفن شدند. در سال 1948، چهار عدد از اين قالب صابونها كه در پارچه مخصوص تشيع جنازه پيچيده شده بود بر اساس مراسم مذهبي يهود در قبرستان حيفاي اسراييل دفن شد.

یهودیان بر همکیشان خود که به صابون تبدیل شده اند، می گریند !
چندين قالب صابون يهودي ديگر نيز به عنوان بقاياي دهشتناك هولوكاست در مؤسسه تاريخي ورشو، موزه اشتوتهوف در نزديكي گدانسك (دانزيگ)، مؤسسه ايوو (Yivo) شهر نيويورك، موزه هولوكاست شهر فيلادلفيا، مركز يهودي هولوكاست در ملبورن استراليا، و نقاط مختلف اسراييل نگهداري مي شوند.

صابون ها طی مراسم رسمی در چنین گورهایی دفن شدند !
يهوديهاي فراواني كه طي جنگ در محلات يهوديهاي آلمان و اردوگاهها زندگي مي كردند به زنده ماندن داستان صابونها بعد از ساليان متمادي كمك كردند. به عنوان مثال، بن ادلبوم، طي خاطرات خود به نام «بزرگ شدن در هولوكاست» در سال 1980 نوشت:
«همراه با جيره اي كه در ارودگاه به ما مي دادند يك قالب صابون با نشان R.J.F. نيز به ما داده مي شد كه بعدها به نام صابون RIF معروف شد. تنها در پايان جنگ بود كه متوجه اين حقيقت وحشتناك در مورد آن صابونها شديم. اگر ما در داخل محله يهوديها متوجه اين موضوع مي شديم هر قالب از صابونها را با مراسم تشيع جنازه خاص يهود در گورستان ماريسين دفن مي كرديم. ما بدون اين كه بدانيم، از استخوان و گوشت عزيزان كشته شده خود براي شستن بدن استفاده مي كرديم.»
نسه گودين در بهار سال 1944 از محله يهوديان ليتواني به اردوگاه اشتوتهوف منتقل شد. در سال 1983، او طي مصاحبه اي اين چنين گفت:
«آن روز آنها به ما اجازه استحمام و يك قالب صابون دادند. بعد از جنگ فهميديم كه آن صابون از چربي خالص بدن يهوديها ساخته شده بود و حروف اول اين عبارت بر روي صابونها حك شده بود. تا آنجا كه مي مي دانم، شايد بخشي از چربي بدن پدرم در صابوني كه بدن خود را با آن شستم بوده باشد. مي توانيد حدس بزنيد اين فكر چه احساسي به من مي دهد؟»
مل مرملستاين، يكي از زندانيان سابق آشويتز، كه در فيلم تلويزيوني «هرگز فراموش نكن» در سال 1991 بازي كرد، در سال 1981 تحت سوگند شهادت داد كه او و ساير زندانيهاي ارودگاه از صابونهايي استفاده مي كردند كه از چربي انسان ساخته شده بود. او اصرار داشت كه هيچ ترديدي در اين مورد وجود نداشت كه صابوني كه خود را با آن شسته است از اجساد يهوديها ساخته شده است.
فیلم مراسم بزرگداشت یهودیان تبدیل شده به صابون در یک کنیسه با حضور بازماندگان ! هولوکاست
http://aelaa.net/110.aspx?id=2890
ویزنتال و صابون
سيمون ويزنتال، «شكارچي معروف نازي»، داستان صابون را در مجموعه اي از مقالات منتشر شده در سال 1946 در روزنامه جامعه يهوديان اتريشي به نام Der Neue Weg تكرار كرد. او در اولين مقاله نوشت:
«طي آخرين هفته هاي ماه مارس، مطبوعات روماني خبر عجيبي را گزارش كردند: در شهر كوچك رومانيايي فولتيسني، بيست جعبه صابون در گورستان يهوديان با احترام و مراسم مذهبي كامل دفن شدند. اين صابون اخيراً در يك انبار نظامي سابق آلمانها كشف شده است. روي جعبه ها حروف RIF به معني «چربي خالص يهود» حك شده بود. قرار بود اين جعبه ها به دست وافن اس اس برسد. كاغذي كه به دور آن پيچيده شده بود نشان مي دهد كه صابونها از اجساد يهوديها ساخته شده اند. با كمال تعجب، آلمانيهاي دقيق فراموش كردند توضيح دهند آيا صابونها از بدن كودكان، دخترها، مردها يا افراد كهنسال ساخته شده است.»

سیمون ویزنتال یهودی:
آلمانی های منضبط، فراموش كردند توضيح دهند آيا صابونها از بدن كودكان، دخترها، مردها يا افراد كهنسال ساخته شده است [!]
ويزنتال ادامه داد:
«بعد از سال 1942، مردم لهستان به خوبي مي دانستند كه آن صابونها از چه ساخته مي شوند. براي دنياي متمدن قابل تصور نيست كه نازيها و زنان آنها در لهستان چگونه در مورد اين صابونها فكر مي كردند. آنها هر قالب صابون را به شكل يهودي مي ديدند كه نتوانسته است به يك فرويد، ارليش يا انیشتين ديگر تبديل شود.»

ویزنتال:
یهودیان هر قالب صابون را به شكل یک يهودي مي ديدند كه نتوانسته است به يك فرويد، ارليش يا انیشتين ديگر تبديل شود.
تبلیغات فراوان در مورد صابون یهودی
پس از چندين سال، برخي مورخان مشهور از داستان صابون سازي دفاع كرده اند. مورخ روزنامه نگار، ويليام شايرر، در پرفروشترين كتاب خود به نام، ظهور و سقوط رايش سوم، مكرراً به اين موضوع اشاره مي كند.
متخصص برجسته تبليغات جنگي شوروي، به نام ايليا اهرنبرگ، طي خاطرات بعد از جنگ خود مي نويسد: «من در دست خود يك قالب صابون كه عبارت چربي خالص يهودي بر روي آن حك شده است دارم كه از اجساد مردمي كه كشته شده اند ساخته شده است. ولي لازم نيست در مورد اين قبيل چيزها صحبت كرد چون هزاران كتاب در مورد آنها نوشته شده است.»

اهرنبرگ، یهودی دروغ پرداز و متخصص ارشد جنگ روانی شوروی در جنگ جهانی دوم:
من در دست خود يك قالب صابون دارم كه عبارت چربي خالص يهودي بر روي آن حك شده است
در يك كتاب درسي استاندارد مطالعات تاريخي كه در دبيرستانهاي كانادا تدريس مي شود و نام آن «كانادا: قرن بيستم» است، نوشته شده است كه آلمانها اجساد قربانيان يهودي خود را براي توليد صابون مي جوشاندند. جزوه كالبد شناسي نازيسم، كه توسط «ائتلاف ضد رسوايي» صهيونيستي بناي بريث (B'nai B'rith) نوشته شده است، مي گويد: «بي رحمي نازيها به كشتار انسانها ختم نشد. مقادير فراواني صابون از اجساد كساني كه كشته شده بودند ساخته شده بود.»
كتاب «اردوگاههاي مرگ هيتلر» كه در سال 1981 نوشته شد شرح مفصلي از داستان صابون ارائه مي دهد. مؤلف كتاب، كانيلين فيگ، در عين اذعان به اين كه «برخي از مورخان ادعا مي كنند كه توليد صابون توسط نازيها از چربي انساني تنها يك شايعه است» با اين حال اين داستان را قبول مي كند چون «بيشتر كارشناسان اردوگاه در اروپاي شرقي داستانهاي مربوط به صابون را تأييد كرده اند و انواع قالبهاي صابون ساخته شده از اجساد انسانها در اروپاي شرقي به نمايش گذاشته شده است و من طي ساليان متمادي نمونه هاي فراواني از آنها را ديده ام.»
آرتور اشنايرر، خاخام ساكن نيويورك، اين داستان را در جلسه افتتاحيه بزرگترين گردهمايي هولوكاست در تاريخ تكرار كرد. در مراسم دعايي كه طي «گردهمايي بازماندگان يهودي هولوكاست در آمريكا» در شهر واشنگتن در ماه آوريل سال 1983 برگزار شد، خاخام اعلام كرد: «ما قالبهاي صابوني را كه حروف مخفف RJF (به معني چربي خالص يهود) روي آنها حك شده بود به خاطر داريم كه از اجساد عزيزان ما تهيه شده بود.»
برملاشدن ماهیت دروغ افسانه
عليرغم تمامي شواهد به ظاهر تكان دهنده، اتهام توليد صابون توسط آلمانها از اجساد انسانها دروغ است و مورخان هولوكاست اكنون به اين موضوع اذعان دارند. حروف مخفف RIF كه تصور مي شود مخفف عبارت «چربي خالص يهود» باشد، در واقع مخفف عبارت «مركز رايش براي تهيه چربي صنعتي» بود. اين مركز يك سازمان آلماني مسئول توليد و توزيع صابون و محصولات شوينده در زمان جنگ بود. صابون RIF كيفيتي پايين داشت و فاقد هر گونه چربي انساني و غيرانساني بود.
كمي بعد از جنگ، دفتر دادستان شهر فلنزبورگ آلمان، دست به اقدامات قانوني بر عليه دكتر رودلف اسپانر به دليل نقش او در تهيه صابون انساني در مؤسسه دانزيگ زد. ولي بعد از يك سلسله تحقيقات، وي بدون سر و صدا از اين اتهام تبرئه شد. در نامه اي كه در ماه ژانويه 1968 نوشته شد، دفتر دادستان اعتراف كرد كه بر اساس تحقيقات آن دفتر هيچ صابوني طي مدت جنگ در مؤسسه دانزيگ توليد نشده است.

والتر لاکوئر، تاریخ دان حامی هولوکاست:
داستان صابون انساني از اساس نادرست است.
اخيراً والتر لاكور، مورخ آلماني آنچه را كه در سال 1980 در كتاب خود، راز دهشتناك، به عنوان «تاريخ غير قابل انكار» آورده بود تكذيب كرد و گفت كه داستان صابون انساني از اساس نادرست است. گيتا سرني، يك مورخ يهودي ديگر در كتاب خود به نام «سفر به تاريكي» مي نويسد: «اين داستان پذيرفته شده كه اجساد قربانيان به صابون و كود تبديل مي شده است توسط اداره مركزي تحقيق در مورد جنايات نازيهاي لودويگزبورگ تكذيب شده است.»
دبورا ليپشتات، استاد تاريخ مدرن يهود نيز به همين ترتيب ضمن تاريخ نويسي مجدد در سال 1981 اظهار داشت: «حقيقت اين است كه نازيها هرگز از اجساد يهوديان يا هر كس ديگر براي توليد صابون استفاده نكردند.»

دبورا لیپشتات، از مهمترین حامیان افسانه هولوکاست:
«حقيقت اين است كه نازيها هرگز از اجساد يهوديان يا هر فرد ديگر براي توليد صابون استفاده نكردند.»
در آوريل سال 1990، پروفسور يهودا بائر از دانشگاه عبري اسراييل، كه از مورخان برجسته حامي هولوكاست است، و نيز شموئيل كراكوسكي، مدير بخش آرشيو مركزي هولوكاست ياد واشم در اسراييل تأييد كردند كه داستان صابون انساني حقيقت ندارد. به گفته باوئر زندانيهايي كه در اردوگاهها نگهداري مي شدند آماده پذيرش هر گونه داستان وحشتناك در مورد آلمانها بودند. با اين حال وي نازيها را مسئول انتشار اين داستان دانست.
در حقيقت، كساني كه در زمينه داستان صابون بايد مورد سرزنش قرار بگيرند افرادي مانند سيمون ويزنتال و استفان وايز و نيز سازمانهايي مانند كنگره جهاني يهود و نيز قدرتهاي فاتح متفقين هستند كه هيچ يك از آنها تا كنون بابت اشاعه اين دروغ عذرخواهي نكرده اند.
در آوريل سال 1990، پروفسور يهودا بائر از دانشگاه عبري اسراييل، كه از مورخان برجسته حامي هولوكاست است، و نيز شموئيل كراكوسكي، مدير بخش آرشيو مركزي هولوكاست ياد واشم در اسراييل تأييد كردند كه داستان صابون انساني حقيقت ندارد. به گفته باوئر زندانيهايي كه در اردوگاهها نگهداري مي شدند آماده پذيرش هر گونه داستان وحشتناك در مورد آلمانها بودند. با اين حال وي نازيها را مسئول انتشار اين داستان دانست.
در حقيقت، كساني كه در زمينه داستان صابون بايد مورد سرزنش قرار بگيرند افرادي مانند سيمون ويزنتال و استفان وايز و نيز سازمانهايي مانند كنگره جهاني يهود و نيز قدرتهاي فاتح متفقين هستند كه هيچ يك از آنها تا كنون بابت اشاعه اين دروغ عذرخواهي نكرده اند.
عقب نشینی ظاهری مدافعان هولوکاست از افسانه صابون
چرا باوئر و كراوسكي به اين نتيجه رسيدند كه اكنون زمان مناسبي براي رد رسمي داستان صابون است؟ خود كراوسكي به اين نكته اشاره مي كند كه بخش بزرگي از دليل اين عقب نشيني تاكتيكي به منظور نجات باقيمانده داستان هولوكاست با خلاص شدن از دست سست ترين و دروغ ترين بخشهاي آن است.
در مواجهه با چالش تجديد نظر طلبي، داستانهايي مانند داستان صابون كه اثبات دروغ بودن آنها بسيار ساده است مي توانند دردسر ساز باشند چون آنها باعث ايجاد ترديد در مورد كل افسانه هولوكاست مي شوند. به گفته كراوسكي: «مورخان به اين نتيجه رسيده اند كه هيچ صابوني از چربي انساني ساخته نشده است. زماني كه اين همه آدم اصل هولوكاست را انكار مي كنند، چرا بهانه اي براي نفي اين حقيقت در اختيار آنها قرار دهيم؟»
بي صداقتي افرادي كه دست به چنين سازش دير هنگامي با حقيقت مي زند از آنجا مشخص مي شود كه آنها متوجه نيستند افسانه صابون رسماً در دادگاه نورمبرگ «تأييد» شده بود و همچنين اين كه آنها اكراه دارند در مورد تأثير آن «تأييد» بر اعتبار دادگاه نورمبرگ و ساير جنبه هاي داستان هولوكاست صحبت كنند.
تفاوتي چشمگيري كه بين تكذيب فوري داستان صابون توسط دولت انگليس پس از جنگ جهاني اول و تأييد رسمي داستان بي پايه مشابه آن در جنگ جهاني دوم توسط نيروهاي متفقين وجود دارد نه تنها نشان دهنده عدم صداقت بسياري از مورخان غربي است، بلكه نشان دهنده انحطاط كلي هنجارهاي اخلاقي غرب طي اين قرن است.
نقش مخرب شایعات زمان جنگ
داستان صابون انساني يك بار ديگر نشان دهنده تأثير عظيمي است كه يك شايعه زمان جنگ مي تواند به محض پذيرفته شدن داشته باشد به خصوص هنگامي كه به صورت يك دروغ تبليغاتي توسط افراد متنفذ و سازمانهاي قدرتمند اشاعه يابد. اين كه اين همه افراد باهوش و متفكر اصولاً پذيرفته باشند كه آلمانها اقدام به توزيع صابونهايي كرده باشند كه روي آن حروف اختصاري نوشته شده باشد كه نشان دهد آنها از چربي انساني درست شده اند بيانگر اين موضوع است كه حتي چرندترين جنبه هاي داستان هولوكاست چه اندازه سهل و ساده به عنوان حقيقت، مورد پذيرش قرار مي گيرند.

چرندترين جنبه هاي افسانه هولوكاست، چه اندازه سهل و ساده به عنوان حقيقت، مورد پذيرش قرار مي گيرد
توضیحات مجله حیات اعلی :
بسم الله الرحمان الرحيم
اين نسل كشي شبيه كشتار مسلمانان توسط صربها با سكوت غربيها در اغاز استقلال مناطق مسلمانان است
غربيها و ساير كفار جهاني مي خواستند قبل از اينكه به اصطلاح دمكراسي انجا رسمي شود، حتى الإمكان مسلمانان نابود و تضعيف شده در دوره فضاي باز و مطرح شدن جهاني مسلمانان در ان منطقه انجنان مطرح نشوند
كشتار صربها در بوسني بين مرحله فروباشي دولت كمونيست قبلي و تاسيس دولت ليبرال جديد اتفاق افتاد
در برمه هم در مرحله انتقالي بين دوره كمونيستي برمه و دوره ليبراليستي جديد اين كشتارها اتفاق مي افتد
البته در طول جند دهه سلطه كمونيستها نظير همين نسل كشي و كشتار مسلمانان اتفاق افتاده است
منتهى در دوره خفقان كمونيسم كه خبري از ان كشور بيرون نمي رفت
جمعيت مليوني مسلمانها در منطقه آراكان كه قبلا مستقل بوده و مجاور هند و بنكلادش متمركز است،
در منطقه آراكان اكثريت غالب آن مسلمان هستند، و ذكر نسبت جمعيت مسلمانان همراه با منطقه برمه با درصد بايين براى تقليل اهميت انهاست
قابل توجه است كه زبان رسمي اين مردم تا هشتاد سال قبل فارسي بوده است و هنوز بيرمردان كهنسال فارسي مي دانند
نكته ديكر:
اين حوادث ماهيت بوديسم را براى بزوهشكران بيشتر اشكار مي كند و انجه تاكنون جلوه داده مي شده كه بودائي بخاطر ايين شان مردماني ستيزه جو نبوده و اهل مسالمت هستند، و بودائيسم اييني براى برداختن به خود و منزوي شدن از ديكران و فاصله از امور سياسي و دركيري با ديكران است، همه و همه دروغي تبليغاتي بيش نبوده است،
اللهم فرّج عن المسلمين في بورما واكف شر الكافرين الظالمين عنهم برحمتك يا ارحم الراحمين
منابع و ماخذ
Phillip Knightley, The First Casualty (New York: 1975), pp. 105-106.
Raul Hilberg, The Destruction of the European Jews (New York: 1985), pp. 966-967; Walter Laqueur, The Terrible Secret (Boston: 1980), pp. 54, 82, 145, 219; U.S. State Department document 740.001 16 (from 1943), facsimile in Encyclopaedia Judaica (New York and Jerusalem: 1971), vol. 13, pp. 759-760; Bernard Wasserstein, Britain and the Jews of Europe (London: 1979), p. 169; A September 1941 German Einsatzgruppen Security Police report from the Ukraine mentioned equally baseless rumors, reportedly spread by Jews, of a supposed Soviet biological warfare plague bacteria bomb. Even some German soldiers believed the stories. (Ereignismeldung UdSSR, No. 80, Sept. 11, 1941, p. 9)
Secret U.S. Army military intelligence report No. 50, April 27, 1945. National Archives, National Records Center (Suitland, Maryland), RG 153 (JAG Army), Box 497, Files 19-22, Books I and II, Entry 143.
Nachman Blumental, "RIF," Yiddish Culture, Vol. 21, June-July 1959. (Monthly of the Yiddish Culture Association). Apparently published in Israel in Hebrew. A German translation of the original essay was obtained by Ditlieb Felderer through the Encyclopaedia Judaica, Jerusalem. I am grateful to him for a copy.
Douglas T. Frost affidavit, July 16, 1947. Nuremberg document NI-11692. Trials of the War Criminals Before the Nuernberg Military Tribunals (NMT "green series"; Washington, DC: 1949-1953), Vol. 8, p. 624; As noted below in footnote 10, this rumor was authoritatively "confirmed" at the Nuremberg Tribunal.
"Wise Says Hitler Had Ordered 4,000,000 Jews Slain in 1942," New York Herald-Tribune (Associated Press), Nov. 25, 1942. pp. 1, 5; "2 Million Jews Slain by Nazis, Dr. Wise Avers," Chicago Daily Tribune, Nov. 25, 1942; The New York Times, Nov. 26, 1942, p. 16; See also: Raul Hilberg, The Destruction of the European Jews (1985), p. 1118.
"The Spirit Will Triumph" (editorial), and "Corpses for Hitler," p. 11, Congress Weekly (New York: American Jewish Congress), Dec. 4, 1942.
The New Republic, Jan. 18, 1943, p. 65. See also the Communist New Masses editorial of Dec. 8, 1942. p. 21. Both quoted in: James J. Martin, The Man Who Invented 'Genocide' (IHR, 1984), pp. 64, 45; One of the few sober voices among all the hysteria was The Christian Century, which cautioned in a Dec. 9, 1942, editorial: "Dr. Wise's allegation that Hitler is paying $20 each for Jewish corpses to be 'processed into soap, fats and fertilizer' is unpleasantly reminiscent of the 'cadaver factory' lie which was one of the propaganda triumphs of the First World War." Quoted in: Robert W. Ross, So It Was True (Minneapolis: 1980), p. 157.
Gerard Israel, The Jews in Russia (New York: St. Martin's, 1975), p. 180.
Smirnov statement, Feb. 19, 1946. International Military Tribunal, Trial of the Major War Criminals Before the International Military Tribunal (IMT "blue series"; Nuremberg: 1947-1949), vol. 7, pp. 597-600. Note also Soviet allegation that soap was manufactured from the bodies of people gassed at Auschwitz: IMT ("blue series"), vol. 7, p. 175; Translation of USSR-197 and other Nuremberg Tribunal (IMT) references to the human soap story in: Carlos Porter, Made in Russia: The Holocaust (1988), pp. 73, 85-86, 121-124, 126, 128, 159, 368-377; Note also Nuremberg Tribunal "human soap" documents USSR-196, USSR-264, and USSR-272; We are grateful to Mr. Carlos Porter for his diligent research of the Nuremberg Tribunal's treatment of the "human soap" story.
IMT ("blue series"), vol. 19, p. 506; Nazi Conspiracy and Aggression (NC&A "red series"; Washington, DC: 1946-1948), Suppl. vol. A, p. 134. See also: "Nazis' Soap Factory Used Humans, American Reports" (AP), The Sunday Star (Washington, DC), Dec. 9, 1945, p. B-11.
IMT ("blue series"), vol. 1, p. 252. Facsimile reprint in: Carlos Porter, Made in Russia (1988), p. 159.
Pierre Joffroy, "Anne Frank Martyre," Paris Match, No. 394, Oct. 27, 1956, p. 93.
R. Hilberg, Destruction of the European Jews (1985), p. 967 (n.27); N. Blumental, "RIF," Yiddish Culture, June-July 1959 (cited above); Rabbi Yaakov (Jacob) Riz runs the Holocaust Museum at 1453 Levick St., Philadelphia. See his letter in the Jewish Press (Brooklyn), July 10, 1981, p. 42; Udo Walendy, Adolf Eichmann, Historische Tatsachen No. 18 (Vlotho: 1983), p. 24; Gary Tippet, "Real-life chamber of horrors," The Sun (Melbourne), Feb. 7, 1984.
B. Edelbaum, Growing up in the Holocaust (Kansas City, Mo.: 1980), pp. 217-218.
Jane S. Podesta, "Nesse Godin's memories...", The Washington Times, April 11, 1983, pp. 12B, 13B.
M. Mermelstein deposition, Los Angeles, May 27, 1981, official transcript, p. 40. (Case No. C 356 542)
S. Wiesenthal, "RIF," Der Neue Weg (Vienna), Nr. 17/18, 1946, pp. 4-5.; See also: S. Wiesenthal, "Seifenfabrik Belsetz," Der Neue Weg, Nr. 19/20, 1946, pp. 14-15, and: S. Wiesenthal, "Nochmals RIF," Der Neue Weg, Nr. 21/22, 1946. p. 2; These articles are also cited in: M. Weber, "Simon Wiesenthal: Bogus 'Nazi Hunter'," The Journal of Historical Review, Winter 1989-90, pp. 444-445 [and in: M. Weber, "Simon Wiesenthal: Fraudulent 'Nazi Hunter'," The Journal of Historical Review, July-August 1995 (Vol. 15, No. 4), pp. 10-11, 15.]
S. Wiesenthal, "Nochmals RIF," Der Neue Weg (Vienna), Nr. 21/22, 1946, p. 2.
"Poland," Encyclopaedia Judaica (1971), Vol. 13, pp. 761-762 (Photo caption: "A German soap factory near Danzig");
William L. Shirer, The Rise and Fall of the Third Reich (New York: 1960), p. 971 (note) [or page 1264 of the 1962 softcover edition].
Ilya Ehrenburg, The War: 1941-1945 (Cleveland: World, 1965), p. 30.
Fred McFadden, et al., Canada: The Twentieth Century (Toronto: 1982), section entitled "The Holocaust."
Earl Raab, The Anatomy of Nazism (New York: ADL, 1979), p. 20.
Konnilyn G. Feig, Hitler's Death Camps (New York: 1981), pp. 200-202, 479 (n. 19)
This writer was present at the opening ceremony held at the Landover, Md., Capital Center, on Monday evening, April 11, 1983. Schneier was Rabbi at Park East Synagogue, New York City. The crowd of some 15,000 was later addressed by President Reagan.
N. Blumental "RIF" Yiddish Culture, June-July 1959 (cited above). See also: R. Faurisson, "Le savon juif," Annales d'Histoire Revisionniste (Paris), No. 1, Printemps 1987, pp. 153-159, and, D. Felderer, "Human Soap," The Journal of Historical Review, Summer 1980, pp. 131-139; Dachauer Hefte: "Die Befreiung" (Dachau), Heft 1, Dec. 1985, p. 111 (n. 7).
Erich Kern (Kernmayer), Meineid Gegen Deutschland (1971), pp. 152-163. See also: Deutsche Wochen-Zeitung (Munich), March 29, 1991, pp. 3, 9.
Walter Laqueur, The Terrible Secret (Boston: 1980), pp. 82, 219.
Gitta Sereny, Into That Darkness (London: A. Deutsch, 1974), p. 141 ).
"Nazi Soap Rumor During World War II," Los Angeles Times, May 16, 1981, p. II/2.
Bill Hutman, "Nazis never made human-fat soap," The Jerusalem Post - International Edition, week ending May 5, 1990; "Holocaust Expert Rejects Charge That Nazis Made Soap From Jews," Northern California Jewish Bulletin, April 27, 1990. (JTA dispatch from Tel Aviv.) Facsimile in: Christian News, May 21, 1990, p. 19; "A Holocaust Belief Cleared Up," Chicago Tribune, April 25, 1990. Facsimile in: Ganpac Brief, June 1990, p. 8.
"A Holocaust Belief Cleared Up," Chicago Tribune, April 25, 1990.