همت و تلاش

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مدير انجمن: najm134

سخت‌ترین و آسان‌ترین بخش قرآن برای یک حافظ خردسال

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه اکتبر 01, 2016 9:41 pm

سخت‌ترین و آسان‌ترین بخش قرآن برای یک حافظ خردسال


شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه )- نرگس حسنی یکی از حافظان خردسال قرآن کریم است که توانسته طی یک سال به توفیق حفظ دست بیابد.
خانواده‌ها برای تربیت صحیح فرزندان خود به دنبال بهترین شیوه‌ها هستند و سوق دادن آنها به فضای دینی و قرآنی بهترین شیوه در این زمینه است. با گسترش شیوه‌های آموزش قرآن در زمینه روخوانی، حفظ و آشنایی با مفاهیم قرآنی ویژه کودکان و نوجوانان این علاقه‌مندی به مراتب بیشتر از گذشته شده است.

نرگس حسنی از جمله افرادی است که با تشویق والدین خود با قرآن آشنا شده و به سمت آموزش قرآن سوق پیدا کرده است. تشویق والدین و علاقه‌مندی خود به این حوزه تا حدی بوده که وی توانسته در مدت یک سال توفیق حفظ کل قرآن کریم را کسب کند.

Image

گفت‌وگوی ایکنا با این حافظ خردسال البرزی در ادامه می‌آید:

خودتان را معرفی کنید.
نرگس حسنی، ۱۰ ساله از نظرآباد کرج هستم.

از چند سالگی برای حفظ قرآن کریم اقدام کردید و طی چه مدتی توانستید به هدف خود برسید؟
از یک سال پیش حفظ قرآن را شروع کردم و توانستم در این مدت کل قرآن کریم را حفظ کنم.

مشوق اصلی شما در این زمینه چه کسی بود؟
بیش از همه مادربزرگم من را با قرآن آشنا کرد و برای حفظ آن مشوقم شد.

برای این کار کلاس خاصی می رفتید یا در خانه مشغول به حفظ قرآن بودید؟
در خانه تمرین می کردم اما کلاس قرآن هم می رفتم.

در بین دوستان شما افرادی بودند که حافظ قرآن باشند؟
نه. بیشتر به روخوانی قرآن تمایل دارند.

آنها را برای حفظ قرآن تشویق نکرده‌اید؟
به آنها در رابطه با حفظ قرآن توصیه‌های زیادی کردم اما فکر می‌کنند این کار سخت است.

برای شما هم حفظ قرآن کریم سخت بود؟
نه. این کار برای من اصلا سخت نبود اما دیگران تصورشان این است که کار سختی است.

به این افراد چه توصیه‌ا‌ی داری؟
به همسن‌های خودم توصیه می‌کنم که حفظ قرآن کریم آسان است. البته اگر نخواهند به سمت حفظ قرآن بیایند، نمی‌توانند قرآن را حفظ کنند اما اگر تلاش کنند و بخواهند به سمت قرآن بیایند، حفظ قرآن برایشان سخت نیست.

در روز چقدر برای حفظ قرآن وقت می‌گذاشتی؟
سعی می‌کردم هر روز یک صفحه از قرآن را حفظ کنم.

چند بار تکرار می‌کردی تا آیات در ذهنت نقش ببندد؟
حداقل روزی دو بار (جلسه) تکرار (برگزار) می‌کنم.

چه زمانی را برای حفظ قرآن مناسب می‌دانی؟
این کار نیاز به سکوت و آرامش دارد و زمانی که سکوت و آرامش باشد می‌توان تمرکز لازم را برای حفظ قرآن داشت.

چه اقدامی می کنید برای اینکه آنچه حفظ کردید از ذهنتان خارج نشود؟
مدام باید تکرار کنیم. مرور آیات قرآن باید به موقع، سر وقت و درست انجام شود.

حفظ کدام بخش از قرآن برای شما سخت‌تر بود؟
یکی از آیات سوره بقره است که در یک صفحه قرار گرفته. حفظ آن برای من خیلی مشکل بود به طوری که ۷ روزه توانستم آن را حفظ کنم.

و کدام بخش آسان بود؟
سوره نسا و کلاً جزء پنجم خیلی آسان بود.

یک سال برای حفظ قرآن کریم زمان گذاشتی. در این مدت آسیبی به درس خواندنت وارد نشد؟
هیچ آسیبی به درس‌هایم وارد نکرد و برعکس تأثیر مثبت زیادی داشت و علاوه بر آن در زندگی‌ام تأثیرگذار بود.

در کنار حفظ، به ترجمه و مفاهیم قرآن هم توجه می‌کنید؟
بعضی اوقات ترجمه آیات را می‌خوانم و دوست دارم بدانم چه مطالبی را حفظ کرده‌ام.

کدام یک از مفاهیم و آموزه‌های قرآن بیشتر در ذهنت مانده و تأثیرگذاری بیشتری داشته است؟
در قرآن تأکید شده که «بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»؛ یعنی به پدر و مادر خود نیکی کنید. این مطلب همیشه در ذهنم بوده و سعی کردم به آن عمل کنم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

وقتی کودکان خیابانی در هند روزنامه منتشر می کنند

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه اکتبر 09, 2016 12:06 am

وقتی کودکان خیابانی در هند روزنامه منتشر می کنند


Image

آزار جنسی، شکنجه، بدرفتاری و توهین رزق و روزی کودکان خیابانی در هند است.

الجزیره نوشت روزنامه «بالاک نامه» در دهلی نو تنها روزنامه ای در جهان است که توسط کودکان خیابانی منتشر می شود. «شامبهو» نوجوان ۱۷ساله ای که روزها به تمیز کردن ماشین مردم می پردازد و در این روزنامه مسئولیتی نیز برعهده گرفته می گوید بالاک نامه صدای ما است.

این روزنامه که به دو زبان هندو و انگلیسی چاپ می شود در هشت هزار نسخه منتشر شده و تمام هزینه های آن را نیز بنیاد کمک رسانی Chetna تقبل کرده است.

کودکانی که برای این روزنامه زحمت می کشند معتقدند حداقل جایی برای رساندن صدای درد و رنجشان به گوش دیگران، یافته اند.

به تصاویر الجزیره ازتلاش کودکان خیابان دهلی نو برای انتشار این روزنامه توجه کنید.

Image Image Image
Image Image Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

مغلوب بيماري نشدن يك دختر نوجوان و اختراع در دوران درمان

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 25, 2016 1:47 am

مغلوب بيماري نشدن يك دختر نوجوان و اختراع در دوران دردناك شيمي درماني


Image

دختر بچه ۱۰ ساله ای که توانست سرطان را شکست دهد، به خاطر اختراع یک دستگاه چسب زخم، توانست جایزه سفر به ناسا را برنده شود.

به گزارش کلیک، این دختر بچه ۱۰ ساله استرالیایی توانست طی دوره شیمی درمانی خود، نوعی دستگاه برای استفاده از چسب زخم ابداع کند که او را برنده جایزه یک سفر به ناسا و بازدید از این تشکیلات کرد.

بریجیت ونریس که در ملبورن به دنیا آمده است توانست به خاطر ایده اش در ابداع یک طراحی ساده برای سیستمی که بتواند استفاده از چسب زخم را سریع تر و ساده تر کند، در مسابقه littleBIGidea برنده شده و به عنوان بهترین مخترع جوان شناخته شود.

وی در این باره به ABC News گفته است: این جایزه باعث شده است که من احساس فوق العاده خوبی داشته باشم. هیچ وقت فکر نمی کردم بتوانم این جایزه را برنده شوم.
Image

ونریس سال گذشته و پس از این که فهمید به سرطان خون مبتلا شده است، این اختراع را انجام داد. او طی ۱۸ ماه که تحت شیمی درمانی بود، متوجه شد که پرستاران و والدینش به طور دائم با باز کردن و بستن چسب زخم مشکل دارند و به جای این که منفعل باقی بماند، تصمیم گرفت کاری انجام دهد. او یک سیستم استریل مشابه پایه چسب نواری طراحی کرد که چسب زخم از آن بیرون می آید.

بعد از چندین بار اجرای طرح های مختلف، توانست یک پروتوتایپ از کارش را بسازد که در مسابقه littleBIGidea ارائه داده شد.

ونریس در این باره گفته است: این دستگاه می تواند به طور کامل بسته شود تا مطمئن باشیم آلودگی به هیچ وجه نمی تواند به داخل آن وارد شود و چسب زخم ها را کاملا استریل نگه می دارد. من فکر کردم حالا که هیچ کس نمی خواهد کاری برای حل مشکل استفاده از چسب زخم انجام دهد، این مشکل تا ابد ادامه پیدا خواهد کرد.

این اختراع جدید هم طرز استفاده راحت تری دارد و هم برای محیط زیست بهتر است چون کاغذ و چسب زخم کمتری مصرف می شود.

ونریس به عنوان بخشی از جایزه اش، برنده یک سفر به ناسا و بازدید از تجهیزات و ملاقات با بعضی از مهندسان آن شده است.

خوشبختانه مسئولان این مسابقه به او انرژی خوبی دادند تا به اختراعات خود ادامه دهد. همه ما نیاز داریم تا به مشکلات قدیمی مربوط به سلامت و علم نگاه تازه ای داشته باشیم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

کارآفرینی که از سرمایه ۵ میلیونی به درآمد ۲۵ میلیونی رسید

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه دسامبر 03, 2016 5:34 pm

کارآفرینی که از سرمایه ۵ میلیونی به درآمد ۲۵ میلیونی رسید


به گزارش مشرق، در شرایطی که بیکاری در حال تبدیل شدن به یک بحران در کشور است بارها شنیده ایم که بیان می شود تعداد فارغ التحصیلان بیکار بیشتر از بیکاری عمومی است و همچنین بارها شنیده شده که بیکاری زنان چندین برابر مردان است.

طی چند سال اخیر عدم تناسب رشته‌های دانشگاهی با بازار کار موجب افزایش بیکاران فارغ‌التحصیل دانشگاهی در کشور شده به نحوی که این مسئله به یک معضل در کشور تبدیل شده است. اما در این میان برخی آمارها حکایت از این دارد که بالاترین تعداد بیکاران در رشته‌های صنعت و فرآوری، کامپیوتر، هنر و روزنامه‌نگاری قرار دارند.

با این وجود اما استثناهایی هم وجود دارد. جوانانی هستند که منتظر اقدام دولت برای ایجاد اشتغال نمی مانند و با کارآفرینی اقدام به اشتغالزایی برای خود و دوستان خود می کنند.

سارا صفری یکی از بانوان هنرمند کردستانی در رشته ی منبت و معرق کاری است که طی 10 سال توانسته در این عرصه موفق باشد. پس انداز اولیه اش 5 میلیون تومان بوده و با آن میزان فعالیت در عرصه صنایع دستی و سازه های چوبی آغاز به کرده است و در حال حاضر درآمدی بالغ بر 25 میلیون تومان در سال دارد و از وضعیت بازار فروش خود احساس رضایت دارد.

وی درباره شروع فعالیتش می‌گوید:بر خلاف بسیاری از افراد جامعه اعتقاد به این نداشتم که منبت کاری هنر است و بیشتر به عنوان یک شغل به آن نگاه می کردم و از بچگی به عنوان تفریح و سرگرمی سراغ این حرفه رفتم. بعدها که شغل های دیگری را تجربه کردم و به این نتیجه رسیدم که در حرفه ی دیگری نمی توانم فعالیت کنم بنابراین دوباره به حرفه قبلی خود بازگشتم آن هنگام فهمیدم که چقدر عشق و علاقه به این کار در وجودم نهفته است.

این کارآفرین با اشاره به استقبال کارآموزان از این هنر بیان می کند: خدا را شکر می کنم که تا الان استقبال خوبی صورت گرفته است این افراد راه خودشان را پیدا کردند و به این نتیجه رسیده اند که می توانند با تکیه بر هنر و ذوقی که دارند یک تولید کننده موفق باشند.

صفری صنایع دستی را معتبرترین سند هویت تاریخی هر ملت می داند و با بیان این که کارهای هنری باعث می شود که هنر آن منطقه احیاء و از فراموشی جلوگیری شود می گوید: بدون شک وجود و فعالیت صنایع دستی مثل قطره هایی هستند که اگر دست به دست هم بدهند می توانند نقش بسزایی در اقتصاد کشور بویژه در صادرات داشته باشند.

وی توسعه مشاغل خانگی را از جمله سیاست های موفق برای رفع بیکاری می‌داند و بیان می کند: مشاغل خانگی در افزایش تولید ملی و اشتغالزایی حتی در کشورهای توسعه یافته نیز نقش عمده ای ایفا کرده اند.

این کارآفرین با بیان اینکه در رشته های مختلف از این شاخه به آن شاخه پریدم می گوید:در ابتدا کارها و شغل های زیادی را تجربه کردم اما به دلیل علاقه ای که داشتم تصمیم گرفتم با گذراندن دوره های خاص این رشته صنایع چوبی را بهتر یاد بگیرم.

صفری درباره مولفه‌های یک اثر ممتاز ادامه می‌دهد:چهار مؤلفه اصلی یک اثر ممتاز منبت کاری شامل، چوب، تکنیک و ابزارها، شخص هنرمند و زمان است که زمان شامل همه عوامل نا محسوس تأثیر گذار برای ایجاد یک محصول است.به نظرم همه محصولات ممتاز و خوب هستند. مهم این است که هر اثر در فضا و زمان مناسب خود استفاده شود و شناخت سازنده از کار خود نیز مهم است.

وی درباره شرایط فعلی صنایع دستی ایران به ویژه کردستان می گوید: کسانی که در این رشته تحصیل کرده‌اند، فعالیت مناسب و خوبی انجام دادند. اگر به این جوانان امید به کار و آینده داده شود و شرایط اقتصادی جامعه هم از این حالت دور شود این رشته هنری خیلی خوب رشد می کند. بنابراین دانشجویان این رشته می توانند در بهبود اوضاع این رشته کمک کنند. امید در کنار عشق به کار و عرضه مناسب و درست اثر هنری می تواند در بهبود اوضاع مؤثر باشد.


این فعال کارآفرینی با بیان اینکه جوانان به فکر پشت میز نشینی نباشند می گوید: از همه جونان جویای کار دعوت می کنم که از فرصت هایی که هست استفاده کنند و فقط به فکر شغل های پشت میز نشینی نباشند و به کارهای هنری و تولیدی روی آوردند.

وی بیان می‌کند:صنایع دستی یک ابزار خوب و جوابگو برای افرادی است که می خواهند سریع وارد بازار شوند و بدون شک هرکسی در هر کاری تلاش کند محال است که موفق نشود.ارزش هنری معرق کاری بسیار بالاتر از درآمدش است.تابلوهایی که با دست انجام می شود کیفیت بهتر و ارزش بالاتری نسبت به صنایع ماشینی دارد. مردم صنایع دستی را بخاطر کیفیت خوب ترجیح می دهند.

این فعال کارآفرینی درباره مشکلات در تهیه وسایل کار می گوید: اگر مسئولین از ما حمایت کنند و جلوی پارتی بازی گرفته شود مشکلات ما در صنایع دستی حل می شود. ما در معرق کاری نیاز به امکانات داریم که اگر دولت یاری کند مشکلاتمان حل می شود که هیچ گاه این مسئله انجام نشد.

صفری با بیان اینکه پشت هر کاری ممکن است شکست یا پیروزی باشد بیان می‌کند: نباید به بهانه ترس از شکست دست از فعالیت برداریم.در حال حاضر در کارگاه ما 2 نفر به صورت مسقیم و 5 نفر غیرمسقیم مشغول کار هستند اما اشتغالزایی ما براساس هر دوره سفارش می تواند افزایش یابد. نمایشگاه صنایع دستی و نمایشگاه های دیگر، محلی است که سالانه صنایع دستی ما را به نمایش می گذارد و درآمدی برای ما محسوب می شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

خطرناک ترین مسیر مدرسه در جهان

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه دسامبر 10, 2016 8:20 pm

خطرناک ترین مسیر مدرسه در جهان


Image

شفقنا- گاهی اوقات شنیده می شود که در برخی نقاط دنیا، مسیری که کودکان برای رسیدن به مدرسه طی می کنند دور است و یا به سختی این مسیر را طی می کنند. اما با دیدن این تصاویر قطعا تصور شما از سختی رسیدن به مدرسه تغییر خواهد کرد.

به گزارش شفقنا به نقل از سی ان ان یک مسیر مدرسه در جنوب غرب چین واقع در مناطق دورافتاده استان سی چوان وجود دارد که وحشتناک ترین و دلهره آورترین مسیر برای رسیدن به کلاس درس است.

کودکان برای رسیدن به مدرسه از این این مسیر سخت و ترسناک ۸۰۰ متری بالا می روند تا به کلاس درس برسند. تازگی ها مسیری با ۱۵۰ لوله برای این بچه ها درست شده که البته هنوز هم به صورت کامل به پایان نرسیده و تا اول نوامبر تکمیل می شود. مردم روستاهای اطراف ۱۵۰ هزار دلار خرج کرده اند که همین مسیر نیم بند را نیز درست کنند.

به تصاویر سی ان ان از این مسیر وحشتناک نگاه کنید.

Image
Image
Image
Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اقدام جالب مرد هندی که جزیره ای را به جنگل تبدیل کرد

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه دسامبر 18, 2016 7:00 pm

اقدام جالب مرد هندی که جزیره ای را به جنگل تبدیل کرد


Image

اقدام جالب مرد هندی که جزیره ای را به جنگل تبدیل کرد. این جزیره واقع در براهاماپوترا در قرن 17 شکل گرفت و امروز دارای 150000 نفر جمعیت است؛ بزرگ‌ترین جزیره رودخانه‌ای جهان است.

یک مرد هندی طی چندین سال و به تنهایی در یک جزیره در هند آنقدر درخت کاشته است که مانند یک جنگل شده است.

مردی به نام Jadav Payeng به تنهایی و با دو دست خود از سال‌ها پیش یعنی از سال 1970 تا کنون در منطقه‌ای از هند در یک جزیره به نام Majuli به تنهایی در 550 هکتار زمین درخت کاشته است.

این جزیره واقع در براهاماپوترا در قرن 17 شکل گرفت و امروز دارای 150000 نفر جمعیت است؛ بزرگ‌ترین جزیره رودخانه‌ای جهان است.

کل این منطقه 1250 کیلومتر مربع بوده است و از اواسط قرن نوزدهم بیش از نیمی از آن کاهش یافته است؛ در سال 2001 جزیره بیش از 42165 کیلومتر مربع نبود؛ به گفته کارشناسان این جزیره در عرض 15 تا 30 سال در اثر اسیدی شدن اقیانوس‌ها فرسایش پیدا کرده است؛ به علاوه این جنگل در حال حاضر از پارک مرکزی نیویورک که 341 هکتار است بزرگ‌تر است.

این جنگل به نام Molai نامگذاری شده است و غنی از حیوانات وحشی است؛ در این جنگل کرگدن، گوزن و ببر وجود دارد و سه ماه از سال فیل‌ها زندگی می‌کنند.

وی می‌گوید: فیلمسازان می‌توانند یک مستند در مورد تاریخ این مکان بسازند.

Image
Image
Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تولید ۲۱ نوع میوه در باغی کوچک توسط کشاورز نیکشهری

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 30, 2017 6:10 pm

تولید ۲۱ نوع میوه در باغی کوچک توسط کشاورز نیکشهری


کشاورز جوان – کشاورز اهل روستای ˈهیچانˈ شهرستان نیکشهر در جنوب سیستان و بلوچستان با همت و پشتکار خود در گستره دو هزار و ۵۰۰ مترمربع باغ خانه اش ۲۱ نوع میوه گرمسیری و سردسیری به ثمره رسانده است.

Image

به گزارش کشاورز جوان به نقل از ایرنا، ˈمحمد کریم رییسیˈ این کشاورز نیکشهری می گوید: با تلاش شبانه روزی و همکاری تک تک اعضای خانواده در طول ۱۲سال ۱۵۰ درخت با ۲۱ نوع میوه در فضای کوچک خانه ام کاشته ام.

ˈانار، انجیر، توت، کُنار، لیموترش، لیموشیرین، پرتقال، بالنگ، نارنگی، جم، پاپایا (خربزه درختی)، زیتون محلی یا گواوا، هلو، سیب محلی، انواع درخت خرما، انگور و موزˈ از جمله درختان مثمری است که در باغ خانه این کشاورز کشت شده است.

وی گفت: خدا را شاکرم که همت و پشتکار به من داد تا بتوانم در طول سال میوه تولید کنم و علاوه بر تامین نیاز خانواده بخشی از آن را در روستا به فروش می رسانم و ماهیانه بیش از یک میلیون تومان درآمد کسب کنم.

رییسی با حفر یک حلقه چاه در پایین دست باغ درختان خود را آبیاری می کند و از مدیریت جهاد کشاورزی تقاضای ساخت استخر ذخیره آب را دارد.

وی در کنار کار کشاورزی قسمتی از وقت خود را به پرورش دام سبک نیز اختصاص داده و علوفه مورد نیاز دامها را نیز از همین باغ تامین می کند.

این حرکت به ظاهر کوچک نمونه ای برای قرار گرفتن در مسیر تحقق اهداف بزرگ اقتصاد مقاومتی است، الگویی که بر شکوفایی توانمندیها و داشته های داخلی و رونق کشاورزی تاکید دارد.

مدیر جهاد کشاورزی نیکشهر نیز با تایید فعالیت این کشاورز سختکوش اظهارداشت: رییسی یکی از کشاورزان نمونه بخش مرکزی در روستای هیچان است که در زمین کوچک خود توانسته انواع میوه ها و محصولات کشاورزی را کشت داده و از ثمره آنها بهره مند شود.

ˈحبیب رییسیˈ افزود: در شهرستان نیکشهر بیش از هشت هزار هکتار زمین کشاورزی زراعی و باغی وجود دارد که انواع محصولات کشاورزی به ویژه مرکبات، برنج و خرما در آنها کشت می شود.

روستای هیچان با ۴۲۰۰ نفر جمعیت از توابع بخش مرکزی در ۲۶ کیلومتری مرکز شهرستان نیکشهر واقع شده است.

نیکشهر در ۵۱۰ کیلومتری جنوب زاهدان به سبب آب و هوای مناسب توانمندی و ظرفیت بالایی در تولید محصولات کشاورزی به ویژه محصولات گرمسیری دارد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دریافت مدرک دکترا در 92 سالگی

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه جولاي 15, 2017 11:22 pm

دریافت مدرک دکترا در 92 سالگی


"هرماین تجیکانانگ" با 92 سال سن در حالی که از خوشحالی بر روی صندلی چرخدار لبخند می‌زد، درجه دکترای خود را از دانشگاه پادجادجارانگ باندونگ دریافت کرد و رسانه‌های اندونزی نوشتند که وی متولد سال 1922 میلادی است و توانسته در مدت پنج سال دوره تحصیلات تکمیلی برای اخذا دکترا را بگذراند و با اینکه پایان نامه این پیرمرد اندونزیایی هفت بار تجدیدنظر شده اما وی با تحقیق بیشتر آن هم بر روی تخت بیمارستان به دلیل دو بار حمله قلبی به اتمام رسانید.

Image

به گزارش عصر ایران، پیرترین فارغ‌التحصیل اندونزی پیش از این یک زن بود که در سن 83 سالگی و در سال 2010 موفق به اخذ دکترا شد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

۹ چیزی که نمی دانستید مخترع آنها زنان هستند

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه دسامبر 03, 2017 4:23 pm

۹ چیزی که نمی دانستید مخترع آنها زنان هستند


اگر اسم مخترعان مهم را بپرسند ممکن است از توماس ادیسون، الکساندر گراهام بل و لئوناردو داوینچی شروع کنید. ولی آیا مری اندرسون و یا آن تسوکاموتو را می شناسید؟
شاید این اسمها را نشناسید ولی آنها فقط دو تن از زنان مخترع وسایل و خدماتی هستند که هر روزه از آنها استفاده می کنید.
امسال بخش جهانی بی‌بی‌سی به مناسبت مجموعه برنامه‌های سالانه صدزن، فهرستی را تهیه کرده از ۹ وسیله و خدماتی که آنها را مدیون اختراعات زنان پیشرو هستیم.

۱. نرم افزار کامپیوتر - گریس هاپر
گریس هاپر در جنگ جهانی دوم به نیروی دریایی آمریکا پیوست. زمانی که درجه دریاداری داشت مامور شد روی کامپیوتر جدیدی به نام مارک ۱ کار کند. به فاصله کوتاهی در دهه ۱۹۵۰ او جز متخصصان ارشد برنامه ریزی کامپیوتر شد.
او وسیله‌ای به اسم همگردان (کامپایلر) را ساخت که می توانست دستورات را به رمزهایی بدل کند که کامپیوتر قادر به خواندن آن بود. به این ترتیب برنامه سازی سریعتر و در نتیجه شیوه کار کامپیوتر از اساس متحول شد.
گریس هاپر در عین حال در عمومیت دادن به عبارت "ویروس زدایی" نقش داشت که ما امروزه هنوز آنرا به کار می بریم. پس از آنکه بیدی را از کامپیوتر او خارج کردند این عبارت را ابداع کرد.
او که لقب "گریس شگفت‌انگیز" گرفته بود کار با کامپیوتر را ادامه داد تا اینکه بالاخره در سن ۷۹ سالگی به عنوان مسن ترین افسر شاغل نیروی دریایی آمریکا بازنشسته شد.

۲.کالر آی‌دی و کال ویتینگ - دکتر شرلی آن جکسون
خدمات ویژه مخابراتی از جمله قابلیت نمایش شماره فرد تماس گیرنده (کالر آی‌دی) و انتظار مکالمه (کالر ویتینگ) مدیون پژوهش‌های دکتر شرلی آن جکسون، یک کارشناس فیزیک تئوری آمریکایی است.
این خدمات براساس پژوهش های او در دهه ۷۰ میلادی طراحی و ابداع شدند.
علاوه براین اختراعات، او در زمینه ارتباطات صوتی و تصویری پژوهش های دیگری هم داشت که زمینه را برای اختراع دستگاه فکس متحرک، کابل های فیبر نوری و سلولهای خورشیدی توسط دیگران فراهم کرد.
او اولین زن آمریکایی آفریقایی تبار است که از دانشگاه فنی ماساچوست مدرک دکترا گرفت و هدایت یک دانشگاه پژوهشی عالیرتبه را برعهده داشته است.

۳. برف پاک کن اتومبیل - مری اندرسون
در یک روز زمستانی سال ۱۹۰۳ مری اندرسون که مشغول دیدار از شهر نیویورک بود متوجه شد که راننده اش برای پاک کردن برف از روی شیشه جلوی اتومبیل مجبور شده پنجره سمت خودش را باز کند.
هر بار که پنجره راننده باز می شد مسافران اتومبیل احساس سرما می کردند.
خانم اندرسون ساختن یک تیغه پلاستیکی برای پاک کردن شیشه که بتوان آنرا از داخل اتومبیل به حرکت درآورد شروع کرد و در سال ۱۹۰۳ اختراع خود را به ثبت رساند.
اما شرکت‌های اتومبیل سازی این اختراع او را نپذیرفتند چون به نظر آنها حواس راننده را پرت می کرد. خانم اندرسون هیچگاه حتی زمانی که برف پاک کن به وسیله‌ای استاندارد در همه اتومبیل‌ها بدل شد از این اختراع خود سودی نبرد.

۴. باتری های ایستگاه فضایی - اولگا د گونزالس- سانابریا
شاید جذاب‌ترین نام در این فهرست را نداشته باشد اما باتری‌های پردوام نیکل و هیدروژن در تامین انرژی مورد نیاز ایستگاه فضایی بین المللی نقش تعیین کننده‌ای داشته و بنابراین بسیار مهم هستند.
اولگا د گونزالس- سانابریا که اصلا اهل پورتو ریکو موفق به توسعه فناوری جدیدی شد که در دهه ۸۰ میلادی به ساختن این نوع باتری‌ها کمک کرد و اکنون مدیر مرکز پژوهشی گلن سازمان فضایی آمریکا- ناسا است.

۵. ماشین ظرفشویی - جوزفین کوچرین
خانم کاکرین که اهل مهمانی دادن بود به دنبال وسیله‌ای می گشت که ظرفهایش را با سرعت بیشتری از مستخدمان بشوید و آنها را نشکند.
ماشین اختراع او که شامل موتوری است که یک چرخ را داخل مخزن آب گرم مسی می‌چرخاند اولین ماشین ظرف شویی خودکاری است که از پمپ آب (فشار آب) استفاده می‌کند.
شوهر الکلی خانم کوچرین پس از مرگ بدهی فراوانی برای او به جا گذاشت و این انگیزه‌ای شد که اختراع خود را در سال ۱۸۸۶ ثبت کرده و کارخانه تولید این نوع ماشین ها را راه اندازی کند.

۶. سیستم امنیتی خانه - مری ون بریتن براون
مری ون بریتن براون که پرستار و معمولا در خانه تنها بود به فکر خلق ابزاری افتاد که به او احساس امنیت بدهد.
همراه همسرش آلبرت و در واکنش به افزایش میزان جرایم و واکنش کند پلیس در دهه ۶۰ میلادی اولین سیستم امنیتی خانه را طراحی کرد و ساخت.
این وسیله پیچیده بود، دوربینی داشت که با کمک یک موتور حرکت می کرد و به کمک آن می شد محیط بیرون در ورودی منزل را از طریق دریچه کوچکی دید. علاوه بر این تصاویر دوربین به صفحه‌ای که در اتاق خواب او نصب شده بود منتقل می شد که در عین حال به یک آژیر خطر مجهز بود.

۷. جدا سازی سلولهای بنیادی - تسوکاموتو
او برای یافته‌های خود در زمینه جداسازی سلولهای بنیادی در سال ۱۹۹۱ جایزه گرفت. از آن زمان کار خانم تسوکاموتو منجر به پیشرفت‌های مهمی در زمینه شناخت سیستم خون بیماران مبتلا به سرطان که می تواند به درمان این بیماری بیانجامد.
خانم تسوکاموتو در حال حاضر مشغول پژوهش‌های بیشتری در مورد نحوه رشد سلولهای بنیادی است و هفت اختراع دیگر با مشارکت دیگران به نام او ثبت شده است.

۸- کولار - استفانی کوولک
این شیمی دان الیاف بسیار سبکی به نام کولار را اختراع کرد که از آن در جلیقه های ضد گلوله و لباس های ایمنی برای انواع ورزشها از جمله اتومبیل رانی و موتور سواری استفاده می شود.
از زمان اختراع در سال ۱۹۶۵ این ماده که پنج برابر فولاد استحکام دارد جان بسیاری را نجات داده و میلیونها نفر روزانه از آن استفاده می کنند.
این ماده در انواع و اقسام وسایل، از دستکش‌های آشپزی و تلفن‌های موبایل گرفته تا هواپیماها و پل‌های معلق به کار برده می شود.

۹- مونوپلی - الیزابت مگی
معمولا مردی به نام چارلز دارو به عنوان مخترع پرطرفدارترین بازی رومیزی در تاریخ شناخته می شود ولی قوانین بازی مونوپلی در حقیقت توسط الیزابت مگی اختراع شد.
خانم مگی از طریق ابداع یک بازی نوآورانه که در آن بازیکنان پول و مستقلات فرضی را معامله می کنند قصد داشت مشکلات نظام سرمایه داری را نشان دهد.
نام اختراع او که در سال ۱۹۰۴ ثبت شد بازی صاحب ملک بود.

بازی مونوپلی که امروزه می شناسیم در سال ۱۹۳۵ توسط برادران پارکر به بازار عرضه شد. آنها متوجه شدند که چارلز دارو تنها خالق این بازی نیست و با خریدن حق ثبت خانم مگی به بهای ۵۰۰ دلار ازآن زمان انحصار بازی مونوپلی را در دست گرفتند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

با مادر بزرگ‌هایی که به مدرسه می‌روند آشنا شوید

پستتوسط najm134 » يکشنبه دسامبر 10, 2017 7:24 pm

با مادر بزرگ‌هایی که به مدرسه می‌روند آشنا شوید


Image
هر روز بعد از ظهر مادربزرگ های روستای فانگان ساری‎های صورتی خود را می پوشند، چرتکه و تخته سیاهشان را توی کیف و کوله پشتی می گذارند و به مدرسه می روند.
آنها در ایالت ماهاراشترا هند زندگی می کنند، کشوری که تعداد جمعیت زنانی که سواد خواندن و نوشتن دارند یک سوم مردان است.
برخی از این مادربزرگ ها نمی توانند به خوبی حروف را بخوانند، برخی موقع حرف زدن سینه شان درد می گیرد. ولی هر روز به غیر از پنجشنبه ها این زنان برای سوادآموزی از زنی که سنش کمتر از نصف آنهاست دور هم جمع می شوند.
هشت مارس ۲۰۱۷، روز جهانی زن، یک سال از تاسیس این مدرسه گذشت. ساتیاکی قوش عکاس، از سفر این زنان برای سواد آموزی عکس گرفته است.
Image
آنسویا دشموخ ۹۰ ساله است. او را که فرزند یک خانواده کارگری است در سن ۱۰ سالگی شوهر دادند. او می گوید:"برای خرید کتاب و تخته سیاه پولی نبود، برای خرید لباس هم پول نداشتیم. من بعضی روزها به مدرسه می رفتم ولی خیلی مریض می شدم و دیگر مرا به مدرسه نفرستادند."
در یک سال گذشته او تا حدی یاد گرفته که می تواند نام خود را بنویسد، الفبا را بگوید و تا شماره ۲۱ بشمارد.
Image
یوگندرا بانگار ۴۱ ساله موسس این مدرسه است.
پس از آنکه زنان روستا گفتند اگر سواد می داشتند حتما در مورد زندگی ماهاراجه چاتراپاتی شیواجی مطالعه می کردند او این مدرسه را تاسیس کرد. این ماهاراجه از پادشاهان قرن هفدهم میلادی است و هر سال به مناسبت زندگی او در روستا جشن می گیرند.
او می گوید:"می گویند در روز جهانی زن باید به زنان احترام گذاشت و ما فکر کردیم که مادربزرگ های ما که تاکنون احترامی به آنها گذاشته نشده بالاخره احترامی را که در خور آنهاست دریافت کنند. مردم در نسل مادربزرگ های ما امکان رفتن به مدرسه را نداشتند."
Image
روی زمین کلاس نشسته اند، درس می خوانند
آقای بانگار پول لازم برای ساری ها و وسایل درسی این زنان را از یک نهاد خیریه گرفت و برای آنها یک کلاس درس پیدا کرد.
او می گوید:"اگر زنی درس خوانده باشد تمام اهالی آن خانه باسواد می شوند چون او دانش و روشنایی را به خانه می آورد."

Image
در مورد زنان، شخصیت‌های تاثیر‌گذار و دغدغه‌های آنها است. این مجموعه شامل مطالب متنوعی از جمله گفت‌‌وگو‌، گزارش و یادداشت از زنان در نقاط مختلف جهان است. عبور از سقف شیشه‎ای، امنیت زنان هنگام استفاده از وسائل نقلیه، تبعیض در ورزش و علت بی‌سوادی زنان و راه حل‌های برای مقابله با آن تنها بخشی از موضوعاتی هستند که در این فصل از ویژه برنامه‌های صد زن به آن می‌پردازیم.
با ما همراه شوید، در تلویزیون، وب‌سایت و رادیو. همچنین ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید، فیسبوک، اینستاگرام، توییتر و یوتیوب.
با هشتگ #صدزن در بحث‌های ما شرکت کنید.
Image
ساری صورتی به تن دارد و لبخند می زند
نوه های رامابهانی گانپات دست او را می گیرند و با او تا مدرسه می روند.
او می گوید:"احساس خوبی است. ما مدرسه رفتن را دوست داریم. ما مادربزرگ ها کیف هایمان را برمی داریم و همه با هم به مدرسه می رویم. از اینکه به این خوبی می توانیم یاد بگیریم افتخار می کنیم."
Image
او با لبخندی می گوید:"ما کتاب داریم ولی به خاطر مشکل بینایی در سن پیری نمی توانیم آنها را بخوانیم."
"وقتی ما بمیریم و برویم پیش خدا اگر از ما بپرسد در زندگی چه کردید در پاسخ خواهیم گفت کار زیادی نکردیم ولی به مدرسه رفتیم و حداقل یاد گرفتیم اسم خود را بنویسیم."
Image
کوچکی که یونیفورم مدرسه به تن دارد یاد می گیرد
هنگام شروع درس همه زنان با هم دعا می کنند و این جمله را تکرار می کنند "هیچگاه از پرستش الهه ساراواتی دست نمی‌کشم."
ساراواتی در مذهب هندو الهه دانش و خرد است.
آنها همچنین هر روز به درختهایی که در حیاط مدرسه کاشته اند آب می دهند.
Image
آموزگار ۳۰ ساله مدرسه به نام شیتال رایگان کار می کند. مادر شوهرش یکی از محصلین اوست.

طی یکسال گذشته یکی از محصلین فوت کرده است و همزمان سه زن دیگر در گروه سنی ۶۰ تا ۹۰ ساله به این روستا آمده اند. در نتیجه تعداد محصلین مدرسه از ۲۸ به ۳۰ نفر افزایش یافته است.
آنها هنوز سواد کامل نیاموخته اند و برخی شکایت دارند که به خاطر سپردن آنچه که به آنها آموزش داده می شود کار دشواری است. ولی اکنون آنها می توانند به جای انگشت زدن نام خود را بنویسند و امضا کنند که خود گام بزرگی است.

Image
شیتال معلم این مدرسه می گوید:"از اینکه زنان نسل گذشته که هیچگاه درس نخوانده اند امروز آموزش می بینند بسیار خوشحالم."
"در تمام هند هر کسی که بیسواد است باید آموزش ببیند و با سواد شود. در تمامی روستاها باید برای زنان مدرسه دایر شود."
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

تلاش براى تحصيل: بياده رفتن ۴/۵ کیلومتر در سرماي منهاي 9 درج

پستتوسط najm134 » جمعه فبريه 16, 2018 8:15 pm

تلاش براى تحصيل: پياده رفتن ۴/۵ کیلومتر در سرماي منهاي 9 درجه کودک چینی با موهای یخ‌زده که «جهانی» شد

عکسی از کودک چینی که موهایش یخ زده، به سرعت به یکی از پربازدیدترین عکس‌های جهان تبدیل شده است.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنا به نقل از اسکای‌نیوز، «وانگ فو مان» کودک اهل استان «یو نان» در چین که هر روز مجبور است برای رسیدن به کلاس درس، ۴/۵ کیلومتر مسیر را پیاده کند، اکنون به نماد کودکان فراموش شده در چین بدل شده است.
عکسی از وانگ توسط معلمش گرفته شده که نشان می‌دهد در اثر پیاده‌روی در سرمای منفی ۹ درجه، موها و ابروهایش یخ بسته‌اند. مقامات مدرسه وانگ می‌گویند والدین او مجبور شده‌اند به خاطر بیکاری، روستا را ترک کرده و فرزندشان را تنها بگذارند.
وانگ در واکنش به اظهار محبت هزاران نفر در جهان در مورد خود گفته: راه رفتن در سرما سخت است اما او عادت کرده است. وانگ گفته دوست دارند یک روز پکن را ببیند.

Image
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

دانش‌‌آموز مصممی که در هنگام كنكور از کودکش مراقبت می‌کرد

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه مه 16, 2018 2:39 pm

دانش‌‌آموز مصممی که در هنگام كنكور از کودکش مراقبت می‌کرد


Image
عکس الهام بخش "جهان تاب" با فرزند دو ماهه‌اش به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است
مادری در افغانستان که در هنگام آزمون ورودی برای تحصیلات عالی مجبور شد روی زمین بنشیند و پرستاری بچه‌‍اش را بکند، توانست نه تنها به یک موسسه تحصیلات عالی راه بیابد، بلکه به کمک مالی هم دست یافت.

عکس الهام بخش "جهان تاب" با فرزند دو ماهه‌اش به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است.
اراده قوی جهان تاب ۲۲ ساله برای ادامه تحصیل با وجود آن که در هنگام آزمون بچه‌اش گریه می‌کرد، کاربران شبکه‌های اجتماعی را حیرت زده کرد.
اشتیاق او برای آموزش، او را وادار ساخت تا از کف زمین به عنوان میز استفاده کند و در عین زمان از کودکش مراقبت کند.
جهان تاب در روستایی در ولایت مرکزی دایکندی افغانستان زندگی می‌کند. این منطقه‌ای است که هیچ حمل و نقل عمومی ندارد و حدود هفت ساعت از جایی که او امتحان را در آنجا گذراند، فاصله دارد.

تلاش این مادر جوان نتیجه می‌دهد و او به موسسه آموزش عالی ناصرخسرو در شهر نیلی راه می یابد.
او امیدوار است که پول جمع کند تا بتواند رشته مورد علاقه خود یعنی جامعه شناسی را بخواند، اما هزینه هر ترم این رشته سه‌ساله بین ۱۴۰ تا ۱۸۰ دلار است.
حالا انجمن جوانان افغان مستقر در بریتانیا برای کمک هزینه تحصیلی او در موسسه خصوصی پول جمع آوری می‌کند.

'فراتر از انتظار'
پرویز کریمی، رئیس این انجمن، به بی‌بی‌سی گفت: "ما می‌خواهیم زنان دیگر در افغانستان از این مادر جوان الهام بگیرند."
آقای کریمی می‌گوید زنان در افغانستان همیشه از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند و اغلب والدین، پسران خود را برای فرستادن به دانشگاه‌ ترجیح می‌دهند.
او افزود: "مراقبت از کودک در هنگام آزمون ورودی فراتر از حد انتظار است. او با این چالش‌ها مبارزه می‌کن


جهان تاب احمدی دختری از شهرستان میرامور ولایت دایکندی در مرکز افغانستان است. او در گفتگوی با خبرنامه از زندگی و آرزوهای بلندیش می گوید و این که در این امتحان چه می خواسته و اکنون چه شده است؟
جهان تاب می گوید که «دوست داشتم که در رشته حقوق کامیاب شوم، اما چون سر پارچه‌ی امتحان طفلم خیلی ناآرامی کرد، نتوانستم همه‌ی سوالات را حل کنم. خیلی دوست داشتم که حقوق بخوانم و در منطقه‌ام قاضی شوم.»
این بخشی از گفته های جهان تاب است که از دورترین منطقه ولایت دایکندی در مرز با ولایت غزنی، به‌کمک «کمک آنتن» تلفن صحبت می کند. خانم احمدی روز جمعه گذشته در یکی از دانشگاه‌های خصوصی در ولایت دایکندی امتحان کانکور را سپری کرد.

Image

او اکنون که به یکی از آیکون های زن متفاوت افغانستان تبدیل شده، در منطقه «اوشتو»، یکی از دورترین مناطق ولایت دایکندی زندگی می کند. خانم احمدی سه فرزند به شمول یک پسر و دو دختر دارد. او بعد از پایان دوران مکتب به‌دلیل وضعیت ضعیف مالی نتوانست، تحصیلات عالی خود را ادامه دهد.
خانم احمدی بیست و پنج سال دارد و شش سال است که ازدواج کرده. او می گوید که پس از ادواج با اشتیاق تمام در صدد ادامه تحصیلات خود در رشته دانشگاهی مورد علاقه اش بود، اما به دلیل مشکلات مالی همسرش نمی توانست به این آرزوی خود دست یابد. اما در سال جاری محصولات کشاورزی این زوج افغان، بهتر بوده و زندگی آن ها رونق بیشتری داشته است. به این جهت، تصمیم می گیرد که با مشورت همسرش در مرکز دایکندی سراغ دانشگاه را بگیرد.
اما منطقه زندگی او با نیلی مرکز ولایت دایکندی حدود ۱۰ ساعت راه موتر فاصله دارد. همزمان با این او باید دو ساعت دیگر را نیز پیاده طی کند تا بتواند به مکانی برسد که از آن جا انتقال آن ها با مرکز دایکندی با موتر انجام می شود.

تنها مزیت زندگی این خانم افغان در ولایت دایکندی این است که دانشگاه در آخر هفته برای روزهای پنج شنبه و جمعه کلاس های درسی را برگزار می کند که او نیز می تواند در این دو روز در کلاس های درسی شرکت کند.

آرزوهای بزرگ
جهان تاب احمدی می خواهد در آینده در مسند قضاوت افغانستان تکیه کند. به این جهت، او دوست داشته تا حقوق بخواند اما به دلیل این که کودک اش بی تابی می کرده و دلمغشولی بزرگ او، کودک اش در میانه امتحان بوده، نتوانسته در رشته دلخواه خود در دانشگاه قبولی بگیرد.
او اکنون در رشته علوم اجتماعی کامیاب شده است و اما دوست دارد با وساطت بزرگان دولتی افغانستان در عرصه تحصیلات عالی، دانشگاه اش در دایکندی متقاعد شود تا فرصت تحصیلی حقوق برای او را مساعد سازد؛ امری که نیازمند توجه مسولان تحصیلات عالی افغانستان و دانشگاه خصوصی او در دایکندی می باشد.
با این حال علاوه بر مسیر دشوار خانه و دانشگاه او، دلمغشولی بزرگ دیگر اش هزینه های مالی دانشگاهی اش می باشد.

هزینه های زیاد
دانشگاه های خصوصی در افغانستان هزینه های متفاوتی را برای تحصیلات عالی مقرر می کنند. با آن که هزینه های تحصیلی دانشگاه خصوصی که خانم احمدی در آن مشغول تحصیل شده، مشخص نیست، اما ظاهرا برای یک خانواده کشاورز در دایکندی هزینه های تحصیلی اندک نیز بالاست. با این حال او عزم خود را جزم کرده تا با همه این مشکلات مالی درس بخواند.
خانم احمدی می گوید که او مجبور است تا کودک دو ماهه خود را برای دو روز در هفته که به مرکز دایکندی می رود با خود داشته باشد تا از او نیز مراقبت کند و این موضوع هزینه های اقامت، حمل و نقل و تحصیل او را افزایش می دهد. به این لحاظ، یکی از خواسته هایش از حکومت افغانستان این است که او را در زمینه ادامه تحصیلات عالی اش در دانشگاه کمک مالی نماید.

آوازه گذشته
جهان تاب احمدی با آن که دختری از منطقه محرومی در دایکندی بوده اما در زمان تحصیلات اش در مکتب نامی در میان نام ها بوده است. بسیاری از اهالی شهرستان میرامور او را می شناسند.
سعادت صاعد هماهنگ کننده اداره ارگان های محل افغانستان در دایکندی در گفتگو با خبرنامه از آشنایی اش با نام خانم احمدی در زمانی می گوید که او دانش آموز بوده است. آقای صاعد گفت که “من جهان تاب را از زمانی می شناسم که دانش‌اموز موسسه آموزش سریع در منطقه ندک در منطقه داله در همجواری اوشتو زادگاه جهان تاب بود. انجنیر محمد امین موحدی، شوهر خواهرم در آنجا معلم و هر زمان که او از اوشتو به خانه ما می آمد، یکی از شاگردانش که از او صفت و تحسین می کرد، جهان تاب بود. جهان تاب با استعداد توصیف می کرد. ما زمان که در لیسه ذکور ندک معلم بودیم، با هیات تفتیش آمریت معارف ولسوالی میرامور در اوشتو رفتیم که آنجا یکبار جهان تاب را دیدم و استعدادهای و لیاقت او را از نزدیک نظاره کردم.”
اما این آخر ماجرا نیست. جهان تاب از منطقه ای برخاسته که در دایکندی به نام دیگری نیز شاخته شده است. دایکندی و مناطق مختلف از جمله منطقه اوشتو سال گذشته به خاطر آمار بالای اعتیاد شماری از شهروندانش خبرساز شده بود.

اوشتو
اعتیاد یکی از مسائلی است که دامن گیر دایکندی می باشد. یکی از این مناطقی که گفته می شود در آن اعتیاد وجود داشته و سال گذشته نیز از آن نامبرده شده اوشتو است.
اوشتو که جزء از شهرستان میرامور است، در مرز میان اجرستان ولایت غزنی و ولایت دایکندی واقع شده است. این منطقه دور افتاده بوده و آموزش و محیط های آموزشی در آن به سختی وجود دارد. به گفته آقای صاعد هنوز مکاتب اوشتو از ساختمان برخوردار نیست.
آموزش های دوره های ابتدایی، متوسط و لیسه در این منطقه به صورت مختلط انجام می شود. آقای صاعد می گوید که این منطقه حدود ۶۰۰ خانواده جمعیت دارد و سالانه نیز حدود ۴ تا ۵ دانش آموز آن می تواند از کانکور قبولی بگیرد و وارد دانشگاه شود.

Image
خانم احمدی حین امتحان کنکور
حیرت عکاس
با این حال عکسی که توانست جهان تاب را به عنوان نمادی از تغییر نسل و زن در افغانستان تبدیل نماید، از سوی یحی عرفان گرفته شده است. آقای عرفان استاد دانشگاه در دایکندی است و به خبرنامه می گوید که تصور نمی کرد این عکس بتواند تا این حد خبرساز شود.
او در باره این عکس می گوید که “زمانی که من شرکت کردن این خانم را با چنین جسارتی دیدم، چون برای خودم خیلی جالب بود از او عکس گرفته و در صفحه فیسبوک ام گذاشتم. من می دانستم که این عکس برای خیلی ها انگیزه بخش خواهد بود اما انتظار اینقدر بازتاب از این عکس را نداشتم. خوشبختانه این به عنوان یک سوژه مثبت در خیلی از رسانه ها بازتاب پیدا کرد.”
داستان جهان تاب احمدی اکنون تازه کلید خورده و تبدیل به یکی از مسائل مهم در حوزه حقوق زنان در افغانستان شده است. با ادامه این داستان، به نظر می رسد نمادی دیگری از افغانستان در حال ظهور است که به گفته بسیاری ها در ولایت کندی، انتظار می رود موضوع او بتواند توجه داخلی و بین المللی را به محرومیت دایکندی و نسلی که از این منطقه برخواسته و آینده ای که از آن برای افغانستان رقم خواهد خورد، جلب کند.
انتهای پیام
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تلاش و زندگی با نیمی از بدن

پستتوسط najm134 » شنبه جولاي 28, 2018 7:58 am


تلاش و زندگی با نیمی از بدن

انسان‌ها به امید زنده هستند و بدون آن، زندگی‌شان دشوار می‌شود. «پنگ شیولین»، مردی است که از یک تصادف شدید جان سالم به در برد و دچار معلولیت شد، اما امیدش ر از دست نداد. او تلاش می‌کند. با شرایط جسمی‌اش کنار بیاید و خانواده‌اش را اندوهگین نکند.

شیولین، در شهر هونا چین به دنیا آمد و در سال 1995 پس از تصادف با کامیون و رد شدن آن از روی پایین تنه‌اش، بدنش به دو نیم مساوی تقسیم شد اما به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافت. گروه امداد به سرعت در منطقه حاضر شد و او را به بیمارستان بوجی در شهر شنزن منتقل کردند. در این تصادف پایین تنه بدن او کاملاً له شده و از بین رفته بود، به این دلیل 2 سال از عمرش را در بیمارستان بوجی گذراند. در طول این مدت، به علت نابودی شریان‌های حیاتی، بدن «پنگ» جراحی‌های طولانی مدت را تحمل کرد و آموخت با تیکه بر دست‌هایش بایستد.
تصوير
پنگ در طول اقامتش در بیمارستان دست و صورتش را می‌شست و مسواک می‌زد و پس از گذشت 2 سال، پزشکان تصمیم گرفتند با ساخت‌ پاهای مصنوعی شانس راه رفتن دوباره را به این مرد جوان بدهند. برای ساخت پاها، از بدن پنگ قالب گچی لیوان مانندی ساخته شد تا قالب اصلی که از جنس فایبر‌گلاس بود، از روی آن تهیه شود. پاهای مصنوعی او از جنس پلاتین بود که به قالب پیچ می‌شد. قالب ساخته شده طوری طراحی شد که بتوان بدن پنگ را در خود جای دهد تا هنگام راه رفتن تعادلش حفظ شود.

«پنگ» مدتی در مرکز توانبخشی پکن تمرین کرد تا بتواند روی پاهایش بایستد. البته پاها هوشمند هستند و در راه رفتن به او کمک می‌کنند. پروتز‌های ساخته شده کابل اتصال دارند و دو پا را به یکدیگر وصل می‌کنند. وقتی یک از پاها به جلو حرکت می‌کند، کابل، پای دوم را به عقب هدایت می‌کند. پس از گذشت 15 سال «پنگ شیولین» با کمک عصا و این پاها راه می‌رود. دکتر لین لیو، رئیس گروهی جراحی گفت: «هم‌اکنون پنگ در سلامت کامل به سر می‌برد و هیچ مشکل خاصی ندارد و فقط ماهی یک بار برای معاینه به بیمارستان می‌آید.» این مرد 37 ساله 78 سانتی متر سوپر مارکتی را اداره می‌کند که تمام محصولاتش نصف قیمت مراکز فروش دیگر است. به این دلیل نام سوپر‌مارکتش را «مرد نصفه، کالای نصف قیمت» گذاشته است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

موفقیت جوان ایرانی از یک روستای دورافتاده باعث شهرت او شد

پستتوسط najm134 » يکشنبه آگوست 26, 2018 4:08 pm


موفقیت جوان ایرانی از یک روستای دورافتاده باعث شهرت او شد


"عبدالله رئیسی" نام جوان "ایرانی" است که موفق به کسب رتبه ۲ در کنکور سراسری شده است.

گفته شده است که او اهل روستایی به نام "سروان" واقع در "سیستان و بلوچستان" است که آب و غذا برای آنها کمیاب است و میتوان گفت که قلم و دفتر در این منطقه نایاب است.

Image

این منطقه دور افتاده توانست جوانی با پشتکار را با رتبه برتر به دانشگاه سراسری بفرستد.

Image

بسیاری از کاربران با استقبال از این جوان معتقدند که ژن خوب را این افراد دارند که بدون هیچ امکاناتی توانستند به این مرحله برسند نه کسانی که با تکیه بر پدر خود و استفاده از رانت به موفقیت دست می یابند.

از وی در فضای مجازی با نام آقازاده واقعی ایران زمین یاد می شود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

زوجی با بچه، دور ایران را رکاب می‌زنند

پستتوسط najm134 » جمعه نوامبر 16, 2018 5:50 pm

زوجی با بچه، دور ایران را رکاب می‌زنند ، سفر با دوچرخه تفریح خانوادگی ماست

خانواده منصوریان اولین خانواده ایرانی هستند که با کودک شیرخوار و با دوچرخه سفر می‌کنند چون می‌خواهند به همه بگویند هیچ‌چیز مانعی برای تحقق علائق یک خانواده نیست.

Image

گروه خانواده؛ نعیمه موحد: توی دنیای شلوغ و پر از دغدغه امروز، یکی از بهترین اتفاقاتی که می‌تواند برای هرکسی بیفتد جور شدن یک سفر آن‌هم خانوادگی است. حالا فکرش را بکنید این فرصت را داشته باشید که ماه‌ها با خانواده‌تان در سفر باشید. وسیله نقلیه‌تان دوچرخه‌ای سبک و راحت باشد و فرزند شیرخوار و نوپایتان را هم در سفر به شهرهای مختلف ایران دنبال خودتان ببرید. این نمایی از زندگی خانواده منصوریان است. آقای «احسان منصوریان» و خانم «شیما هاشم نیا» زوج مشهدی هستند که به همراه کودکشان «ارسلان» با دوچرخه به دور ایران سفر می‌کنند.
جدای از شعار این دوچرخه‌سواری و سفر خانوادگی که «حفظ آب‌وخاک و هوای پاک برای نسل‌های آینده» است، خانواده منصوریان تلاش می‌کنند تا کلیشه‌های روزمره‌ای که خانواده‌ها را بعد از تشکیل خانواده یا بچه‌دار شدن از ادامه تلاش‌هایشان و قرار گرفتن در مسیرهای سخت، بازمی‌دارد از بین ببرند. آن‌ها شهر به شهر می‌روند تا کسانی که آن‌ها را می‌بینند بدانند که سخت‌ترین کارها هم در کنار خانواده شدنی است.

ایده یک سفر خانوادگی آن‌هم با دوچرخه از کجا آمد؟

من و همسرم قبل از تولد «ارسلان» هم با یکدیگر و با دوچرخه به سفر می‌رفتیم. اولین سفرمان یک سفر کوتاه چندروزه در قالب تور به شهر «وان» ترکیه بود. قبل از آن ‌من خودم کوهنوردی و صخره‌نوردی می‌کردم و همسرم هم ورزشکار و کوه‌پیما بود. بعد از ازدواج، سفر با دوچرخه تفریح مشترک ما شد و از خرداد سال ۱۳۹۳، اولین سفر دوچرخه‌ای مشترکمان را شروع کردیم. تا پاییز آن سال باهم تا آنتالیا و سال بعدازآن تا استامبول رکاب زدیم. سال بعد هم شمال کشور را رکاب زدیم. همان سال همسرم باردار شد و بعد از به دنیا آمدن «ارسلان» ما تصمیم گرفتیم بازهم سفرهای دوچرخه‌ای‌مان را ادامه بدهیم.
هدف سفر ما گردشگری، تفریح یا ورزش نیست. هدف ما بالاتر از این‌هاست. هدف ما این است که با دیگران ارتباط اجتماعی مؤثر بگیریم و تأثیر تغییر مثبتی که ما در زندگی خودمان داده‌ایم را به دیگران هم انتقال بدهیم. درواقع می‌خواهیم دیگران را ترغیب کنیم تازندگی‌شان را مطابق علائق و خواسته‌هایشان شکل بدهند.

Image
فکر نکردید با بچه ممکن است سخت باشد یا مثلاً صبر کنید «ارسلان» بزرگ‌تر بشود؟
اصلاً فکر و علت سفر با بچه ازآنجا آمد که اغلب مردم فکر می‌کنند با نوزاد یا بچه شیرخوار و نوپا نمی‌شود سفر کرد.
یک روز عکس‌هایی از یک خانواده فرانسوی را دیدیم که با دو بچه رکاب می‌زدند و سفر می‌کردند. یک‌دفعه این فکر به ذهنمان آمد که ما هم این ایده را در کشور خودمان اجرا کنیم و سه‌نفری شهرهای ایران را رکاب بزنیم و به مردم خودمان نشان بدهیم که با بچه کوچک هم می‌شود سفر کرد. درواقع می‌خواستیم بگوییم بعد از به دنیا آمدن بچه، خانواده نباید درگیر تغییر و تحول اساسی بشود و روند و شالوده اصلی خودش را کنار بگذارد. پس شروع کردیم به جمع‌وجور کردن تمهیدات مناسب را بتوانیم از این به بعد «ارسلان» را هم به دنبال خودمان ببریم.

تابه‌حال فکرش را نکرده‌اید که اگر بدون خانواده یا بدون بچه به سفر می‌رفتید راحت‌تر بودید؟
خب راحت‌تر که بودم؛ اما همسر من فقط همسرم نیست. بهترین رفیق من است. من همسرم را جدای از تنهایی‌هایم نمی‌بینم و همه‌جا به‌طور کامل شریک هم هستیم.
اما قطعاً سفر با بچه سختی‌هایی خیلی بیشتری از سفر تنها یا به همراه همسر دارد. پیچیدگی‌های سفر خیلی زیاد می‌شود. باید دائم حواستان به بچه باشد که در رفاه کامل باشد. ما جدایی از خستگی‌هایمان باید زمانی که «ارسلان» نیاز دارد به او سرویس بدهیم؛ مثلاً با او بازی کنیم. ازنظر برنامه‌ریزی سفر هم با بچه نمی‌شود زیاد رکاب زد؛ یعنی نمی‌شود تا جایی که کاملاً خسته می‌شویم رکاب بزنیم. باید مقداری از انرژی‌مان را برای وقت گذراندن با «ارسلان» بگذاریم.
در وقع اینکه مسیر سفر را، ایران انتخاب کردیم و خیلی هم آرام سفر می‌کنیم به این خاطر است که بچه کوچک همراهمان است. اما هدف این است که به شهروندان دیگرمان بگوییم که با آمدن بچه هم می‌توانیم کارهای موردعلاقه‌مان را انجام بدهیم.

وسیله‌ای که با آن «ارسلان» را جابه‌جا می‌کنید چه طور وسیله‌ای است؟
اسامی متفاوتی دارد اما ما به آن «تریلر» می‌گوییم. چهار کاربرد مختلف هم دارد. در حالت عادی می‌شود دوچرخ جلویش پایین باشد و مثل کالسکه از آن استفاده کرد. در حالت استفاده به‌عنوان «تریلر» هم دسته‌ای دارد که به دوچرخه و معمولاً هم به دوچرخه من متصل و به دنبال آن کشیده می‌شود.
داخل «تریلر» فضای بسیار امنی دارد. از نور خورشید و حشرات کاملاً محفوظ است. اگر هم هوا سرد بشود یک پلاستیک محافظ دارد که بچه را از سرما حفظ می‌کند. از یک دماسنج هم استفاده کرده‌ایم که هم هوای داخل «تریلر» و هم هوای خارج از آن را و هم رطوبت هوا را به ما نشان می‌دهد. پایه‌های خطر هم در شب، جلو و عقب «تریلر» را روشن می‌شوند. دو پرچم روی «تریلر» نصب‌کرده‌ایم که یکی از آن‌ها عمودی به سمت جاده است و به ماشین‌هایی که رد می‌شوند هشدار می‌دهد که فاصله عرضی خودشان را با آن حفظ کنند.
«ارسلان» تا سه ساعت می‌تواند بدون خستگی توی این «تریلر» بنشیند و یا بخوابد.

وقتی «ارسلان» خسته می‌شود چه‌کار می‌کنید؟
معمولاً سروصدا می‌کند و من که به او نزدیک‌ترم و «تریلر» را می‌کشم، متوجه می‌شوم. این‌طور مواقع ما یا به او خوراکی می‌دهیم تا سرگرم بشود یا مدتی توقف می‌کنیم و اجازه می‌دهیم «ارسلان» پیاده بشود و کمی کنار جاده بازی کند. گاهی پیش‌آمده که خودمان هم بساطمان را پهن کنیم و مثلاً میان وعده بخوریم.

Image
چرا برای سفر، دوچرخه را انتخاب کردید؟
چون دوچرخه ساده‌ترین وسیله‌ای است که می‌شود با آن به محیط اطراف سر زد. سفر با این وسیله آن‌قدر ساده و خودمانی است که در شهرها و روستاهای مختلف خیلی‌ها بخواهند با شما ارتباط برقرار کنند یا به شما کمک کنند. یکی از اصول ارتباط اجتماعی این است که انسان اجازه بدهد دیگران به او کمک کنند.
برخورد مردم با شما در مسیرهای مختلف چه طور است؟
همه اول تعجب می‌کنند و سؤالشان این است که «سخت نیست؟». قطعاً سفر ما نسبت به یک سفر بدون بچه سخت‌تر است؛ اما مهم دستاورد است. ما هدف تعیین کرده‌ایم تا سختی‌ها برای خودمان تبدیل به دستاورد کنیم.
مردم همیشه می‌پرسند چه طور بچه آنجا دوام می‌آورد؟! یا مثلاً اینکه بچه را مرتب از این شهر به آن شهر می‌برید و مدام جایش عوض می‌شود، برایش سخت یا مضر نیست؟ جوابی که به افراد می‌دهیم این است که نیاز اصلی بچه این است که با پدر و مادرش باشد و هرلحظه بخواهد پدر و مادر را در اختیار داشته باشد. ما همیشه بیشترین توجه را به «ارسلان» داریم و احساس می‌کنیم باقی موارد برای بچه‌ای در سن «ارسلان» مسائل فرعی است.
حتی تغییر شرایط محیطی و مواجه‌شدن با افراد و مکان‌های متفاوت باعث شده بچه‌ای کنجکاو، پرطاقت و با روابط اجتماعی خوب با دیگران و بچه‌های دیگر و باشد.

Image
برای شما به‌عنوان یک زن و مادر این سبک زندگی سخت نیست؟
(شیما هاشم‌ نیا) نمی‌شود گفت که سخت نیست. به‌هرحال مشقات سفر با بچه برای من هم وجود دارد؛ اما شیرینی‌هایش هم زیاد است. مثلاً تأثیری که این سفر روی بچه دارد و به نظر ما می‌آید این است که روابط اجتماعی خوبی دارد. به او خوش می‌گذرد و چیزهای زیادی یاد می‌گیرد. همین باعث می‌شود ما این سختی‌ها را به جان بخریم.
از آن‌طرف می‌بینیم که نوع مسافرت ما و هدفمان روی مردمی که با آن‌ها در ارتباطیم تأثیر داشته است. چندین نفر بوده‌اند که بعدها به ما پیام دادند که شما باعث شدید ما هم سراغ سفر و علائقمان برویم. وقتی این تأثیرات را می‌بینیم برای ادامه سفرمان مطمئن‌تر می‌شویم.
درواقع من سختی‌هایی که با عنوان مادر برای مراقبت از فرزندم دارم، دوری از خانواده و همه این‌ها را به جان می‌خرم چون هدف خوبی داریم.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

Re: همت و تلاش

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه فبريه 07, 2019 3:49 pm

پیرمردی که دست تنها یک جنگل واقعی ساخت!


عشق ساکلانی به درختان را همه به خوبی می‌دانند، او اغلب آن‌ها را فرزندان یا دوستان نزدیکش می‌نامید، اما عده کمی می‌دانند که او پنج میلیون درخت کاشت تا با مصیبت‌هایش کنار بیاید.

«ویشوشوار دات ساکلانی» در ۹۶ سالگی فوت کرد، اما تا همیشه در ذهن هموطنان خود زنده می‌ماند، چون همه عمر خود را به حفظ محیط زیست اختصاص داد و با کاشت ۵ میلیون درخت، سرزمین خشک و بی حاصل خود را به جنگل تبدیل کرد.

«ویشوشوار دات ساکلانی» آخرین نفس‌های خود را در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۹ کشید و در ۹۶ سالگی فوت کرد، اما تا همیشه در ذهن هموطنان خود زنده می‌ماند، چون همه عمر خود را به حفظ محیط زیست اختصاص داد و با کاشت ۵ میلیون درخت، سرزمین خشک و بی حاصل خود را به جنگل تبدیل کرد.

Image

ساکلانی همه عمر عاشق درختان بود. او اولین نهال خود را در هشت سالگی و با راهنمایی عمویش کاشت و ۷۰ سال این کار را ادامه داد تا اینکه بینایی خود را از دست داد و پیری او را از پای درآورد. با این حال، تا آن زمان تپه‌های خشک و بی‌حاصل روستایش را به یک جنگل سرسبز تبدیل کرده بود.

عشق ساکلانی به درختان را همه به خوبی می‌دانند، او اغلب آن‌ها را فرزندان یا دوستان نزدیکش می‌نامید، اما عده کمی می‌دانند که او پنج میلیون درخت کاشت تا با مصیبت‌هایش کنار بیاید. بستگان ساکلانی به یاد می‌آورند که وقتی براد او، ناگندرا، درگذشت، مرد درختی هر روز صبح در جنگل ناپدید می‌شد و کل روز را صرف کاشت درخت می‌کرد. سپس در سال ۱۹۵۸، همسر اولش درگذشت و او دوباره بیشتر زمانش را درتنهایی و به کاشت درخت گذراند تا با این غم بزرگ کنار بیاید. به نظر می‌رسد او همه عمرش را به احترام برادر و همسر درگذشته اش به کاشت جنگل اختصاص داد.

Image

مرد درختی حدود ۵ میلیون درخت کاشت. مردم روستا و مناطق اطراف به این خاطر او را دوست داشتند، اما همیشه اینطور نبود. اوایل روستاییان با او مخالف بودند و حتی کتکش می‌زدند و از او شکایت می‌کردند، چون او در زمین‌های عمومی درختکاری می‌کرد. اما ساکلانی هرگز تسلیم نشد. او عاشق درختان بود و به کاشت آن‌ها ادامه داد تا اینکه در نهایت دادگاه حکم داد که درختکاری جرم نیست.

ساکلانی تا همین ۱۰ سال پیش به درختکاری ادامه داد و در این مدت بیش از ۵ میلیون درخت در ۱۲۰ هکتار زمین کاشت. او در سال ۱۹۸۶ جایزه هندی «Priyadarshani» را به خاطر تلاش‌هایش برای حفظ محیط زیست دریافت کرد و بعد‌ها جوایز و افتخارات بی شمار دیگری هم دریافت کرد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اراده زنان ایرانی تمام سد ها را می شکند

پستتوسط najm134 » پنج شنبه آگوست 15, 2019 11:42 pm

اراده زنان ایرانی تمام سد ها را می شکند


در بسیاری از نقاط دنیا این تفکر هنوز رواج دارد که زنان برای تحصیل و کار به اندازه ی مردان توانمند نیستد؛ این موضوع بیش از هر کجا در جوامع سنتی رواج دارد و بسیاری از نقاط ایران را می توان هنوز جزو جوامع سنتی دانست.

Image

اما زنان ایرانی در منطقه ی خاورمیانه همواره تلاش کرده اند تا توانایی های خود را اثبات کنند، موضوعی که شاید هنوز برای بسیاری از زنان در این محدوده و یا حتی در جهان کم اهمیت است؛ موضوع پیشرفت.
یکی از این زنان موفق ایرانی خانم دکتر لیلا واثقی فرماندار شهرستان قدس استان تهران است، اولین فرماندار زن استان تهران؛ خبرنگار اسپوتنیک به گفتگو با این بانوی موفق ایرانی پرداخت.
خانم دکتر لیلا واثقی در رابطه با دوران مدرسه و جوانی خود برای خبرنگار اسپوتنیک شرح داد:

من سال 1352 در استان مازندران، شهر ساری متولد شدم در یک خانواده ی کاملا متوسط، اولین دختر خانواده بودم و یک برادر بزرگتر داشتم؛ هنگامیکه زمان ورود به مدرسه برای من فرا رسید به دلیل مذهبی بودن خانواده ی من، تعصبات موجود در یک شهرستان در آن زمان و اینکه اولین سال مدرسه ی من در دوران پهلوی بود و امکان رعایت حجاب در مدارس وجود نداشت، ورود من به دوره ی ابتدایی یک سال به تاخیر افتاد؛ با کمک مادر و مادر بزرگم به دلیل اشتیاق زیادی که به تحصیل داشتم با سختی بسیار توانستم وارد مدرسه شوم، علاقه ی شدیدم به تحصیل باعث شده بود که همیشه در طول تحصیلم نمرات ممتازی داشته باشم، همراه تحصیلم به صوت خوانی قرآن و نقاشی هم می پرداختم که همین موضوع باعث شده بود تا در فعالیت ها فوق برنامه ی مدرسه هم شرکت کنم.

پس از اتمام دوران ابتدایی وارد یکی از بهترین مدارس راهنمایی در شهر ساری شدم که در آن دانش آموزان از خانواده های بسیار متمول ساری حضور داشتند و برای تحصیل از شرایط (کلاس های فوق برنامه و معلمان خصوصی) بسیار خوبی برخوردار بودند، اما روحیه ی پیشتازی در آن زمان هم در من وجود داشت و این روحیه باعث شد تا برای پوشاندن خلا شرایط تحصیلی خاص، تلاش خود را چندین برابر کنم و به هیچ کس تکیه نکنم، این موضوع ثمر بخش بود و در آن دوران هم نمرات عالی را کسب کردم.
هنگام ورود به دوره ی دبیرستان این موضوع را دریافته بودم که به ریاضیات و مکانیک علاقه ی بسیاری دارم، هدف خودم را ورود به این رشته قرار داده بودم اما قطعا کار ساده ای نبود چرا که در کل شهرستان ما حدود 15 دختر وارد این رشته می شدند و با مخالفت خانواده ام هم روبرو بودم، اما این هدف من بود و باید به آن میرسیدم من یکبار متولد می شدم و باید در این یک فرصت به آرزو هایم می رسیدم؛ به یاد دارم که با پولی که به عنوان پول تو جیبی دریافت می کردم کتاب هایی در زمینه های فیزیک و موشک ها خریداری می کردم و مطالعه می کردم؛ چرا که در کتاب روانشناسی خوانده بودم که اولین گام برای شناختن پیرامون ما، شناختن خود ما است.

وی در ادامه افزود:
همیشه بر این باور بودم که راه پیشرفت من تحصیل است، هر گاه به دو راهی می رسیدم که باید انتخاب می کردم ترازویی فرضی در ذهنم قرار می دادم، میان اهدافم و مشکلات رسیدن به آنها همیشه اهدافم کفه ی سنگین تری بود؛ رشته ی ریاضی را با هر سختی که بود در دبیرستان خواندم هنگام ورودم به دانشگاه در دوره ی اول کنکور ورودی رتبه ی خوبی را کسب کردم اما تصادفی که پیش از دوره ی دوم برایم رخ داد مرا از کسب رتبه ی دلخواهم باز داشت و باعث شد تا در رشته ی فیزیک کاربردی دانشگاه آزاد مشهد پذیرفته شوم.


خواهری داشتم که یک سال از من کوچکتر بود و در آن دوران بدلیل بیماری سرطان فوت کرد این موضوع باعث شد تا من شرایط روحی سختی را بگذرانم؛ در همین زمان بود که با همسرم آشنا شدم و نامزد کردم، دوران نامزدی من به طول انجامید و من بار دیگر در کنکور شرکت کردم و به دلیل علاقه ی همسرم به اینکه هر دوی ما در یک رشته تحصیل نکنیم وارد رشته ی اقتصاد شدم و در دانشگاه بابلسر پذیرفته شدم و در آنجا دانشجوی نمونه بودم، تحصیل در رشته ی اقتصاد در ابتدا برایم خوشایند نبود اما یکی از اساتید من که فارق التحصیل یکی از دانشگاه های معتبر انگلیس بود برایم توضیح داد که خارج از ایران حقوق و اقتصاد جزو رشته های بسیار خوب هستند و این برای من انگیزه شد؛در این دوران بورسیه ی کشور ترکیه شدم اما به دلیل شرایط زندگی ام (نامزد بودن) به ترکیه نرفتم و وارد بازار کار شدم، حدود یک سال در دانشگاه علامه مقدس نوری در نور کار کردم و پس از آن دوباره کنکور دادم در شرایطی که حالا ازدواج کرده بودم، همسرم هم سرباز بود و دختر اولم را نیز 2 ماهه باردار بود، با رتبه ی 5 وارد رشته ی اقتصاد انرژی نفت و گاز در دانشگاه تهران شدم و نکته ی جالب این است که دخترم هم اکنون رشته ی اقتصاد را در دانشگاه تهران می خواند، با هر سختی که بود فوق لیسانسم را تمام کردم؛ سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در آن زمان یک نیرو می خواست با گرایش فوق لیسانس من و 100 نفر متقاضی هم وجود داشت که بین آنها تنها من این رشته را خوانده بودم، پذیرفته شدم اما بعد از یک هفته شخص دیگری جایگزین من شد و عذر مرا خواستند.

همان زمان بود که همراه با خانواده ام به مازندران بازگشتیم و در سازمان مدیریت برنامه ریزی آنجا مشغول به کار شدم، با جدیت کامل کارم را پیگیری می کردم تا اینکه قرار بر ترفیع من به معاونت سازمان بود اما به دلیل مشکلاتی(حسادت و لابی های کاری) که برای من ایجاد کردند این موضوع لغو شد و همین امر سبب این شد که من به تحصیل در مقطع دکتری مشغول شوم، برای کشور هند پذیرش گرفتم اما همسرم به دلیل مسافت دور موافقت نکرد و در همین زمان متوجه شدم که دختر دوم من هم در راه است، دختر دومم که متولد شد دوباره برای تحصیل در مقطع دکتری تلاش کردم، کشور تاجیکستان را انتخاب کردم که همسرم نیز با آن موافقت کند؛ در تاجیکستان دو رشته ی اقتصاد کشاورزی و اقتصاد امور بین الملل را با هم خواندم و کمی هم با زبان روسی آشنا شدم، این دوران هم برای من بسیار سخت بود چرا که دو فرزند کوچک داشتم و میان دو کشور در حال رفت و آمد بودم البته که همسرم در این دوران مرا همراهی کرد و با نگهداری از فرزندانمان کار را کمی برایم آسان کرد؛ هدف مهمترین بخش تلاش در زندگی است وقتی هدف برای شما مهم باشد هیچ مانعی را سر راهتان به اندازه ی هدفتان بزرگ نمی بینید و این موضوع به جنسیت افراد مربوط نیست تنها به همت آنها اهمیت می دهد.
فرماندار شهرستان قدس در رابطه با مراحلی که برای رسیدن به شغل فرمانداری طی کرد به خبرنگار اسپوتنیک گفت:
من در سازمان برنامه مشغول به کار بودم ودکتری ام را نیز اخذ می کردم و همین موضوع سبب شده بود تا برجسته باشم چرا که اولین نفری بودم که دکتری می خواندم و به خارج از کشور برای تحصیل رفته بودم، علاوه بر این موضوع کوشا بودن من در کار و خوش قول بودنم وجه ی خوبی برای من به ثمر آورده بود؛ در آن دوران سازمان برنامه و بودجه قرار بود با استانداری ادغام شود و من برای هیئت علمی شدن گام برداشتم اما بدلیل نارضایتی همسرم به سازمان برنامه بازگشتم و ارتقا های زیادی را در این برهه کسب کردم، در ذهن خودم 30 سال خدمتم را به 3 بخش تقسیم کرده بودم دهه ی اول فراگیری، دهه ی دوم ارتقا و دهه ی سوم انتقال تجربیات، در استانداری مازندران تنها فردی بودم که مدرک دکتری را اخذ کرده؛ بعد از مدتی من مدیر کل هماهنگی امور اقتصادی و بین الملل شدم هنگامیکه این موضوع را می خواستند به من اطلاع دهند به خوبی به یاد دارم که استاندار مازندران در آن زمان آقای دکتر فلاح به من گفت:
واثقی من تنها فلاح استاندار هستم که اقتصاد استانم را دارم به یک زن می سپارم.
به ایشان گفتم: ناراحت هستید؟ گفتند: کمی گفتم: شما هنگامیکه درحال کار هستید اقتصاد منزل شما در دست چه کسی است؟ پاسخ دادند: همسرم!
در ادامه گفتم پس حداقل می توان اینطور نتیجه گرفت که کمتر خانمی را می توان یافت که بدنبال رانت خواری و یا اختلاس در محیط کارش باشد چرا که بانوان معمولا در تلاش اند تا وظیفه ای که به عهده دارند را به بهترین شکل انجام دهند.
پس از آن مدیر کل جذب و حمایت از سرمایه گذاری شدم، تا اینکه پس از قبول شدن دخترم در تهران تلاش کردم تا به تهران منتقل شوم ابتدا برای وزارت کشور تلاش کردم اما ثمر بخش نبود و در این هنگام از طرف فرماندری شهریار پست معاون برنامه ریزی به من پیشنهاد شد و تمام مسائل پیش آمده باعث شد تا من به شهریار بیایم، پس از مدتی کار در شهریار پست فرمانداری به من پیشنهاد شد که اکنون در آن مشغول به کار هستم و در حال اخذ مدرک دکتری سومم نیز در گرایش سیاست توسعه ی اقتصادی هستم.
خبرنگار اسپوتنیک در رابطه با مشکلات زنان نیز با خانم دکتر لیلا واثقی صحبت کرد:
در دنیا از کودکان و زنان حمایت می شوند و این نشان دهنده ی این است که مشکلی وجود دارد که حمایتی انجام می شود؛ مشکل این است که بسیاری از بانوان به دلیل درگیر شدن بسیار با مسائل ریز زندگی از پیشرفت های اجتمایی دور می مانند و این یعنی نرسیدن به بلوغ اجتمایی؛ بانوان باید کار اجتمایی خود را در اولویت قرار دهند تا بتوانند جایگاهشان را پیدا کنند، همه ی ما یک بار به این دنیا می آییم و یک فرصت زندگی داریم پس باید کاری را انجام دهیم که آن را دوست داریم، امروزه در جهان وزیر جنگ انگلستان و یا وزیر دفاع آلمان یک خانم است بنابر این کسانی که هدف دارند و تلاش می کنند حتما می توانند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قبلي

بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


Aelaa.Net