توسط pejuhesh237 » پنج شنبه سپتامبر 12, 2013 6:55 pm
و مخدّر و منوّم و مسكن دردها و قابض و مانع تعفن اخلاط و تحليل روح حيوانى
و جهة اسهال و سحج و قرحهء امعأ و سرفه
و ضيق النفس و رمد و نزلات و صداع كه از حرارت باشد بالطبع نافع
و اگر از مواد بارده باشد به سبب تخدير مفيد
و ضماد او جهة درد سر و تخفيف قروح و ورمهاى حاره
و با زردهء تخم پخته و زعفران جهة حمره
و با شير دختران و زعفران جهة نقرس حار و رمد
و فتيلهء او با مّر صاف و زعفران بالسويه جهة زحير مجربست
و قطور او با روغن بادام و مرو زعفران جهة درد گوش
و با موم و روغن جهة جرب و حكّه نافع و در معاجين و ادويه مركبه حافظ قوة آن
و مسقط اشتها و قوهء باه به شرط مداومت
و مضرّ فهم و مصلحش فلفل و جند و فرفيون و دار چينى
و قدر شربتش يك عدس تا چهار قيراط و زياده از يك دانگ ممنوع
و دو درهم او كشنده و بدلش سه وزن او بذر النبج و يك وزن او بیخ لفاح و در احتباس تباشير و كافور و كهربا. کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص29
متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق بخشي از تحفه بود:
و حافظ ادويه و تراكيب و بجهت اكثر امراض راس و اعصاب و نزلات
و امراض چشم و كوش و سرفه و ربو و ضيق النفس كه از حرارت باشند
و تپهاى مزمنۀ قديمه و نايبه نافع و در تسكين اوجاع
و رفع اسهال و سحج و قرحۀ امعا مانند آن دوائى نيست
و چون در سفرها و هنكام تعب و غم و هم و اندوه و ضعف قلب و كرسنكي و نيافتن طعام در ايام قحط
و غلا و سرماى شديد و ايام روزه و وقت قلع اسنان و حرقت بول و سوزش آن
و حدت مني و سرعت انزال و شدت قوت باه و وجع قولنج اندكي از ان بخورند مفيد و سودمند است
بجهت افعال مذكوره و خاصيت آن امراض الراس طلاى قليلي از ان با مصلح آن بتنهائي و يا با ادويۀ مناسبۀ ديكر
بر پيشاني و شقيقه جهت صداع حار خورانيدن مقدار ثمن درمي بتدريج تا ربع درمي با ماء الشعير بصاحب قرانيطس نافع
و موجب رستكارى او و تنويم صاحب سرسام صفراوى و صبار او قطرب و جنون اكرچه بماليدن افيون باشد بر شقيقه و پيشاني و بيني
اكر قوت او قوى باشد و الا كمال پرهيز نمايند از استعمال آن
و همچنين استشمام آن با شمۀ از زعفران حل كرده در لخالخ منومه و خورانيدن مقدار يك قيراط و كمتر از ان
بصاحب سهر مفرط جهت تنويم آن مفيد و نيز مسكن اوجاع است در هر عضو كه باشد
و همچنين بوئيد آن و ماليدن آن بر جبهه و يا با ماء العشير خوردن و يا برداشتن فتيله آلوده بدان بر مقعده و نيز مسكن افكار رديۀ صاحب قطرب است
استعمال مقدار قليلي از ان با افلونيا خواه بخورد و خواه ببويد خصوصا وقتىكه با اندكي زعفران در روغن كل حل كرده باشند
و خورانيدن نيم درهم افيون با ماء الشعير نزد قوت اختلاط عقل و غلبۀ حرارت نافع است
صاحب داء الكلب و مانيا را خواب آورد و سعوط قليلي از ان باندكي زعفران جهت زكام و نزله در انتهاى علت مفيد و بعضي با زنجبيل كفتهاند
و در اصلاح ضرر آن بدماغ هيچ چيز مانند جدوار و زعفران و مشك نيست امراض العين ماليدن آن با مصلح آنكه زعفران است
و يا زردچوبه و شيافات و اضمده و اطليۀ افيونيه بر دور چشم صاحب رمد و اوجاع چشم در انتهاى علت نافع
و همچنين باندكي زعفران و شير دختران امراض الاذن چكانيدن اندكي افيون محلول در روغن بادام تلخ و يا روغن خلوق كه دهن الزعفران است
جهت تسكين درد آن و همچنين به دو حبه جندبيدستر محلول در شير دختران و يا روغن بادام تلخ و مر و زعفران
جهت درد كوش و استعمال رماد آن با جندبيدستر جهت تسكين اوجاع كوش و قرحۀ آن نافع
و قطور آن با بز و البنج سفيد هر دو متساوى بقدر عدسه محلول در روغن بنفشه جهت وجع حادث از حرارت
و يك قيراط آن در شير تازۀ دوشيدۀ حل كردۀ نيمكرم جهت بثور آنكه با ضربان باشد
اما وقتى بايد استعمال قطورات افيونيه در كوش نمود كه از شدت وجع خوف تشنج و اختلاط عقل و غشي باشد
و با وجود اينها مداومت بآن جائز نيست زيرا كه موجب ثقل سامعه است
و در غير اين حالات بطريق اولى و ضماد آن جهت تجفيف قروح و ورمهاى حاره و با زردۀ تخممرغ ناپخته
و زعفران جهت حمره بضم حاى مهمله كه باد سرخ نامند و خراجات بضم خاى معجمه
مضر قواى باطنيه و ظاهريه و حس و ادراك و ارواح و محدث كزاز و دق و شيخوخت و لاغرى بدن
زردى رخسار و كج خلقي و اكثر اوقات مغموم و محزون بودن
و باندك چيزى خائف و هراسان شدن و ضعف قوت باصره و سامعه و شامه و ذائقه و قلب و كبد و معده
و كرده و مثانه و باه و احداث نفخ و قولنج و عسر البول و غير اينها است بسبب مضرت آن باين اعضا
مصلح آن جندبيدستر و زعفران و دارچيني و فرفيون و زنجبيل و جدوار و فلفل
مقدار شربت آن از يك عدس تا چهار قيراط و زياده از يك دانك آن ممنوع
و دو درهم آن كشنده بدل آن سه مثل آن بزر البنج و بوزن آن تخم لفاح يا پوست بيخ آن يا عصارۀ آن
و در حبس الدم طباشير و طين مختوم و كافور و كهربا است و بعضى بدل آن بوزن آن تودرى سفيد كفتهاند
در مدت عمر و بقاى قوت آن را مانند سقمونيا پنجاه سال كفتهاند و بايد كه آن را محفوظ دارند
از رسيدن كيفيات غالبۀ اربعه يعني حرارت و برودت و رطوبت و يبوست و از كردوغبار و آميزش اشياى غريبه
و غيرها كه آن را از صورت نوعيۀ خود نكرداند و ضعيف و فاسد نسازد
و هركه زياده از مقدار شربت آن بخورد او را خدر و افسردكي اخلاط و ارواح و فواق و ظلمت بصر و پراكندكي حواس
و تنكي نفس و كرفتكى زبان و سبات مفرط و خارش بدن و فرورفتن چشمها و كزاز و عرق سرد
و آمدن رائحۀ افيون از دهان و نفس و بدن خصوص كه در وقت خاريدن و كمودت ناخنها عارض كردد پس اهلاك مداواى آن
و آنچه بدان ماند قئ كردن بماء الشبت و فجل و عسل و نمك هندى و تحقين بحقنۀ حاره
و آشاميدن شرابى كه در ان دارچيني سوده و عاقرقرحا و جندبيدستر داخل كرده باشند
و كرم كردن سر بتكميد و عطسه فرمودن و در ميان آب كرم نشانيدن
و خورانيدن ترياق فاروق و سنجرنيا و ترياق اربعه و ترياق لطين و مثروديطوس و فادزهر فايق
و مقدار بندقه جندبيدستر و مشك و فلفل و حلتيت و جدوار مجرب و دارچيني و ابهل سائيده با عسل سرشته
و اكر قليلى فرفيون و زعفران نيز اضافه نمايند بد نيست
و خورانيدن روغن كاو و آب كرم و بوره و نمك و يا شير تازه دوشيده با نارجيل دريائى و مكرر قئ كردن
و بعد از ان عسل و چيزهاى چرب و شيرين و حسوهاى چرب و شيرين خوردن
و بوئيدن مشك و جندبيدستر و زعفران و خوردن اينها باهم و غذاها و طعامهاى چرب شيرين و شيربرنج و شبر و سير و جوزليز موثر است
و خوردن جندبيدستر بقدر آنچه كه افيون خورده و آشاميدن سكنجبين با افسنتين و نكذاشتن كه بخواب رود نيز مؤثر است
و اكر از عقب آن روغن كنجد و با سرشف بخورد كفتهاند كه معالجهپذير نيست
و ترشيها و سركه و ماست بالاى آن مضر و باعث قولنج صعب است و اكر احتياج بحقنه شود تحقين فرمودن بحقنهاى مناسبه
و بعد از فراغ از حقنه شراب افسنتين ساعت بساعت دادن و در بزر البنج و شوكران احتياج بتحقين زياده است
از افيون و بيلن افيون و طريقۀ اخذ و منافع و مضار و دفع مضار و تراكيب افيونيه باندك تفصيل و بسطي در قرابادين ذكر يافت کتاب مخزن الادویه طبع قدیم جلد یک ص 156-157