
و آن صمغى است مايل به زردى نبات او شجرى و كوچك
و ساقش باريك و مرغب و مايل به سفيدى
و گلش ما بين سرخى و ازرقى و منابت او بلاد سردسير
و گويند ضمع نبات اشتر غاز است .
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص25متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق بخشي از تحفه بود:شيخ الرئيس كفته كه هو صمغ الطرثوث و ربما يسمى لزاق الذهب لان الكواغذ و الكراريس تذهب به
و كفتهاند نرم مىكرداند ذهب را مانند تنكار و بغدادى كفته غلط كرده كسى كه آن را صمغ طرثوث دانسته
و آن صمغ درختى است صغير مستقيم النبات و بيشتر منابت آن بلادى است كه حرارت و برودت بر ان غالب باشد
مانند شام و ديار ربيعه
و ماليقى نوشته كه ديسقوريدوس در ثالثه نوشته كه صمغ درختى است شبيه بقثاء در شكل
منبت آن بلادى است مسمى بلينوى در موضعي كه آن را فورنى خوانند و درخت آن را اغاشوليس نامند و مختار
و بهترين آن آنست كه خوشرنك و بيسنكريزه و چوب و چرك و خالص و قطعۀ آن شبيه بكندر و متكاثف و رائحۀ آن شبيه برائحۀ جندبيدستر
و طعم آن تلخ باشد و آنچه بدين صفت بود آن را بورسما خوانند
و آنچه در ان خاك و يا سنكريزه باشد فتراما كويند و كاه از موضعي كه آن را امافق نامند نيز مىآورند
و انطاكي كفته درخت آن ما بين نبات و شجر و كوچك و ساق آن باريك و مزغب مائل بسفيدى و كل آن ما بين سرخي و زرقت است
و در جبال كرخ مىباشد نه شام و صمغ آن زردرنك و بزدن تيغ حاصل مىكردد
بهترين آن سفيد نرم صاف خالص سريع الانحلال آنست و مغشوش بسكبينج مىنمايند
و فرق بزردى رنك مغشوش آن است و بحلتيت نيز و فرق ببوى آن است و خالص آن دانهاى بزرك متكاثف صلب تلخ قريب ببوى جند مىباشد
و صاحب اختيارات بديعى نوشته صمغ نباتي است كه آن را بشيرازى بدران خوانند.
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم جلد یک ص 135-136