مرسولات ياد مولا (منه السّلام)

در معرفت حضرت وجه الله دوران امام انس و جان محمد بن الحسن المهدي صاحب عصر و زمان (منه السلام)

ياد مولا (منه السّلام) = 520

پستتوسط najm134 » جمعه آپريل 05, 2024 1:41 pm

بسم الله الرحمان الرحيم
يا حضرت وجه الله

هر لحظه هنگام ياد مولاست ولى روز جمعه و خصوصا عصر جمعه بهار ياد مولاست.

السلام عليكم و رحمة الله
توسل به حضرت مولا صاحب الزمان (منه السلام و الیه التسلیم)

مرسوله را از آدرس زير دريافت كنيد.

https://drive.google.com/file/d/1_2UxiW ... drive_link
najm134
 
پست ها : 2049
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ياد مولا (منه السّلام) = 521

پستتوسط najm134 » جمعه مه 03, 2024 3:09 pm


مشهد آثار مهدوى عليه السلام درمسجد گوهرشاد = از راهرو شرقى (جسبيده به مناره شرقى) تا پیش روی مبارک


مرحوم آيت الله سيد حسن خراسانى نقل كرده است:
یکی از اولیاء خدا مرا راهنمائی کرده بود، که برای حوائجت
زیارت سلام اللّهِ الْکامِل التّام را بخوان

و من آن وقتها حاجتی جز تشرف به محضر مولایم حضرت « بقیة اللّه » ارواحنا لتراب مقدمه الفداء نداشتم
لذا شبها زیر آسمان به خصوص نیمه های شب این زیارت را که در مفاتیح به عنوان استغاثه به امام زمان (علیه السّلام) ذکر کرده با جمیع آدابش می خواندم
و وقتی به آخر زیارت که می فرماید:
یا مولای یا صاحِب الزّمانِ یابْن رسولِ اللّهِ حاجتِی کذا و کذا
و به جای کذا و کذا حاجت خود را ذکر کن
من می گفتم حاجتی روْیتک و صحْبتک
یعنی حاجت من ملاقات با تو و دیدن تو و مصاحبت با تو است
و همچنین وقتی در آخر زیارت هم می گوید: حاجتت را بخواه.... باز همین حاجت را طلب می کردم .
تا آنکه شب جمعه ای بود در حدود ساعت ۱۲ نیمه شب
وسط مسجد گوهرشاد در مشهد مقدّس زیر آسمان مشغول این زیارت بودم ،
شاید بدون مبالغه در آن ساعت حتّی یک نفر غیر از من در صحن مسجد نبود،
چند عدد چراغی که فقط حیاط مسجد را روشن کرده بود وجود داشت ،
من با حال توجّهی که آن وقتها داشتم این زیارت را بعد از نماز استغاثه می خواندم ،
تا رسیدم به کلمه یا موْلای یا صاحِب الزّمان یابْن رسولِ اللّهِ حاجتی روْیتک و صحْبتک
به مجرد اینکه این کلمه را گفتم :
دیدم ، سیدی بسیار خوش صورت و نورانی به لباس اهل علم از درب قبله راه کنار گنبد طرف دست راست (راهرو شرقى) وارد مسجد شد
من به مجرد آنکه او را دیدم تقریباً یقین کردم که او حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه است
و لذا بقیه زیارتم را ترک کردم و به او نزدیک شدم
او هم بدون آنکه متوجّه من شود سرش را پائین انداخته بود و به طرف حرم مقدّس می رفت،
ابهتش مرا مانع می شد که با او حرف بزنم
لذا من هم عقب سر او به حرم رفتم
با خودم می گفتم،
من از کجا بدانم که او حضرت بقیة اللّه روحی له الفداء است

بالاخره در پیش روی مبارک ایستاد و مشغول زیارت شد
ولی من به خاطر غفلتی که در چند لحظه پیدا کردم دیگر او را ندیدم .

توضيحات:
1- در اين مسير (راهرو كنار مناره شرقى مسجدكوهرشاد) تشرفات متعددى حاصل شده است.

2- مرحوم سيد محمد مشراقى نقل مى كردند
بنده بدون اطلاع از وقايع تشرفات اين مسير؛ ملهم شدم كه اين مسير رفتن حضرت صاحب الامر عليه السلام به حرم مطهر است و سالهاى سال كه به مشهد مشرف مى شدم براى تشرف به زيارت؛ از اين مسير مى رفتم

3- صاحب واقعه مذكور؛ عمل توسل مزبور را مدتها انجام مى داده از جمله در ميانه صحن گوهرشاد كه مسقف نيست؛ به نيت زيارت مولا صاحب الامر منه السلام.

4- مقصود از ميان مسجد = ميانه با محاسبه هندسى نبوده، خصوصا كه از سال 1326ش وسط حقيقى صحن را حوض ساخته اند؛
http://fna.ir/4a47h
و مقصود از ميانه بطور نسبى است = ميانه از صحن كه مسقف نيست؛
هرجه ميانه تر و از اطراف صحن دورتر (كه بيشتر معبر مردم است و مزاحم راه نباشد).

6- اكر جه موضوعيت واهميتى ندارد محل نماز صاحب تشرف؛ و آن محل نماز او در شب تشرف در ميانه صحن گوهرشاد بوده و الا شبهاي قبلى كه مدتها اين عمل انجام مى داده لزوما در صحن گوهرشاد نبوده است
اما براى تكميل توضيحات واقعه؛
بايد در جايى از ميانه بوده باشد كه شخص در حال نماز بدون انصراف از قبله؛ محل ورود حضرت از گذر سمت راست گنبد را ديده باشد، هم بشتش به ضريح نباشد = مابين محاذى محراب زير گنبد گوهرشاد؛ بقدر ممكن نزديكتر به ميانه هندسى. و حوض ميانه مسجد

7- زيارت سلام الله الكامل التام جزو اعمال مقام حضرت صاحب الزمان عليه السلام در مسجد سهله هست
و در كتاب استجاره به مسجد سهله متن تصحيح شده آن منتشر شده است
najm134
 
پست ها : 2049
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ياد مولا (منه السّلام) = 522

پستتوسط najm134 » جمعه مه 10, 2024 2:02 pm

مشهد اثر مهدوى؛ در مسجد شعياى نبي؛ كنار امامزاده اسماعيل عليهم السلام

شيخ على ميرخلف زاده كربلايى نقل كرده است:
يكى از رفقا
از يكى از مداحان خوب و امام زمانى اصفهان (كه بنده سالهاست او را مى شناسم) و هيئتى به نام يابن الحسن عليه السلام، و كاروانهايى با رفقايش درست كرده، و آنها را هر هفته به سوى جمكران مى برد، براى من نقل كرد:

سه حاجت داشتم كه يكى از آنها زيات روى خود امام زمان (عليه السلام) بود
از اين رو تصميم گرفتم چهل شب چهار شنبه به مسجد جمكران بروم
و به ساحت مقدسش توسل كنم تا حضرت بذل عنايت فرمايد و توجه نمايد.

به هر وضعى كه بود چهل شب چهار شنبه به مسجد جمكران مشرف شدم، ولى متاءسفانه خبرى نشد!.
شب چهار شنبه چهلم تا صبح آنجا ماندم، ولى كسى را نديدم دل شكسته برگشتم!.
هفته چهل و يكم خبرى نشد!.
هفته چهل و دوم نيز خبرى نشد!.
هفته چهل و سوم نيز خبرى نشد!.
هفته چهل و چهارم بود كه خيلى ناراحت و پريشان بودم
داخل مسجد شدم
خطاب به امام زمان (عجل اللّه تعالى فرجه) عرض كردم:
آقا! شما پسر حضرت زهرا (سلام اللّه عليها) هستيد!، من پسر كيستم ؟!
شما درِ خانه خدا آبرو داريد (اما) من ندارم،
اصلا من چه هستم؟ كه چنين انتظارى از تو حجّت خدا دارم!
اى آقا! ببخشيد،
مرا اين آخوندها به طمع انداختند كه: هركس چهل شب چهار شنبه مسجد جمكران برود امام زمان (عليه السلام) را مى بيند!
اين بود كه اِسائه ادب كردم و خواستم شما را ببينم!
حال كه لياقت چنين فيضى را ندارم ديگر نمى آيم.

سوار اتوبوس شدم و به طرف اصفهان برگشتم،
هنوز اذان صبح نشده بود كه راننده به پليس راه اصفهان رسيد
و خواست دفترچه اش را ساعت بزند كه من بيدار شدم

و متوجّه شدم كه خداوند متعال حاجتم را روا كرده!!
حالتى برايم پيش آمد (كه تاكنون چنين نشده بودم) ديدم
از همان اتوبوس، با شخصى به نام رحمان در سبزه ميدان اصفهان پياده شديم
و به طراف امام زاده اسماعيل (عليه السلام) به راه افتاديم، وارد حياط امام زاده شديم
ديدم يك روحانى سيد جليل القدرى بالاى منبر نشسته و عده اى مردم دور او نشسته اند، آنها را موعظه مى كند
احتمالا منظورش مرحوم حاج آقا سيد محمد فقيه احمدآبادى.(فرزند صاحب مكيال المكارم) بودند؛
كه در سالهاى سلامتى و قوت مزاج؛ آنجا نماز صبح مى خواندند و بعد نماز صبح هم منبر مي رفتند

با خود گفتم: من ديگر گوش به حرف اين آخوندها نمى دهم و پاى منبرشان نمى روم .
خواستم از در دوم (درب شرقى) امام زاده خارج شوم و دنبال كار خويش بروم كه ناگهان احساس كردم روى پشت بام امام زاده هستم!!!
يكى از پيامبران (شعياى نبي عليه السلام) آنجا (دربقعه اى كنار امامزاده اسماعيل) به خاك سپرده شده كه پنجره بقعه او به پشت بام راه داشت از پنجره وارد (مسجد شعيا) شدم
و آنجا ايوانى (طاقجه بلندى) داشت (مرتفع از زمين نزديك سقف) تا خواستم بپرم به طرف پايين كه يك وقت ديدم بين زمين و آسمان ايستاده ام و اصلا وزنى ندارم و مثل پركاه سبك هستم.
متحير ماندم چه كنم؟!،
ديدم كنار ايوان بالاى بقعه (طاقجه بلند بسيار مرتفع از كف) سيد بسيار نورانى و جليل القدرى با كمال وقار و متانت نشسته و دست مباركش را روى زانو گذاشته و تسبيح در دست دارد و مشغول ذكر است .
من نگاه تندى به او كردم!!! (بر همان سوء ظن كه به روحانيان بيدا كرده بوده) ولى ديدم او با مهربانى به من نگاه مى كند
بعد دست مباركش را به طرف من اشاره نمود و با تندى فرمود: اين حرفها يعنى چه؟!! (آخوندها...)

هركس ختم مادر ما حضرت فاطمه زهرا (سلام اللّه عليها) را يك مرتبه بردارد
(سه فرسخ) 20 كيلومتر؛ وارد بهشت مى شود (يعنى در اين عمق از بهشت).

در ضمن آن آقا رحمان هم به آقا گفت : آقا جواز، جواز! (صاحب واقعه توضيح نداده مقصود رحمان جواز كسب يا جواز زيارت عتبات يا جواز بهشت است).
آقا سر مبارك را به علامت اينكه درست مى شود پايين انداخت.

از آن حالت كه نه خواب بود و نه بيدارى؛ به هوش آمدم و شروع به گريه كردم .

تا به حال به آن امام زاده (و مرقد و مسجد شعياى نبى) نرفته بودم كه وقتى اين (حالت بالاتر از) خواب را ديدم بعد (از ان حالت وقتى) كه رفتم (داخل امامزاده و بقعه و مسجد شعيا را) مشاهده كردم؛
ديدم هرچه در آن عالم (فراتر از حس مادى) ديدم؛ درست است.

و (بعد از اين واقعه من) مدّتها مى گشتم كه خدايا! اين ختم بى بى زهرا (سلام اللّه عليها) چيست؟ كه آن را انجام دهم ؟
(اما) پيدا نكردم تا اينكه يكى از روحانيون اصفهان به نام (مرحوم) حاج آقا منصور زاده (از منبريهاى معروف) را ديدم و جريان را نقل كردم،
فرمود: اين ختم دو ركعت نماز است و (بعدش به عدد نام فاطمة ف=80، ا=1، ط=9، م=40، ة=400)
530 مرتبه بگو:
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك}

گفتم : آقاى منصور زاده ! از كجا مطئمن شوم كه اين همان ختم است؟
ايشان فرمود: چون شخصى از تهران 40 سال شبهاى چهار شنبه به مسجد جمكران؛ مشرف مى شد، و خود امام زمان عليه السلام به او اين ختم را تعليم فرمود است.

توضيح:
1- صاحب واقعه معاصر است، و در وقت واقعه ميانسال بوده، و احتمالا هنوززنده باشد، درصورت فراهم شدن ديدار او جه بسا جزئيات ديكرى واقعه داشته كه در اين نقل نيامده است.
2- سؤال از اختلاف نسخه هاى صلوات فاطميه شده است:
جواب: بله اختلاف نسخه هايى در نقل ختم اين صلوات ذكر شده است؛
ولى جون نقل فوق الذكر (مبتنى بر انتساب به حضرت صاحب الامر منه السلام) مبتنى بود بر نقل مزبور به همان اكتفا كرديم
اختلاف نسخه هاى ديكر:
كلمه عدد بجاى بعدد
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها عَدَدَ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك}
داشتن يكفقره بيشتر:
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها والسرّ المستودع فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك}
داشتن دو فقره بيشتر:
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها والسرّ المستودع فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك وأحصاه كتابُك}
مثل قبلى يك كلمه {ما} بيشتر
{اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَةَ وَ اَبيها وَبَعْلِهاوَ بَنيها والسرّ المستودع فيها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُك وما احصاه كتابك}

3- برخى تصاويرصحن و داخل و بشت بام اين مجموعه (مرقد امامزاده اسماعيل - مرقد شعياى نبى - مسجدشعيا عليهما السلام)
https://www.imna.ir/photo/315839/

موقعیت امامزاده اسماعیل : اصفهان - خیابان هاتف

تصوير موضع تشرف = بنجره ارتباط بشت بام به مسجد و بقعه شعياى نبى عليه السلام و ايوان (طاقجه بالا) داخل بقعه


Image
najm134
 
پست ها : 2049
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ياد مولا (منه السّلام) =523

پستتوسط najm134 » جمعه مه 24, 2024 1:45 pm

مشهد آثار مهدوى عليه السلام (درب شرقى) مدرسه علميه امامزاده اسماعيل اصفهان


تشرف آیةاللَّه مرجع حاج سید ابوالحسن مديسه اى معروف به اصفهانى يا اختصارا (به لهجه مردم اصفهان) آقا آسد ابولحسن (يا آقا مدي سِيْ)، = تشرف در اوايل طلبكى شان، در مدرسه علميه امامزاده اسماعيل اصفهان بوده است

دروس ابتدایى (خواندن و نوشتن و تلاوت قرآن كريم و احكام شرعى و ادبيات فارسى و...) را در روستاى «مدیسه» (از توابع لنجان اصفهان) نزد یکى از اهل علم آن روستا در مكتبخانه آغاز نمود.

پس از گذراندن دوره ابتدایى به علوم دينى مشتاق شد و تصمیم گرفت به حوزه علميه اصفهان - که در آن عصر یکى از حوزه هاى مهم شیعه به شمار مى رفت - مهاجرت نماید.

براى این منظور با پدرش سید محمد به مشورت پرداخت.
سید محمد كه خودش عالم زاده بود و سختيهاى زندكى فقيرانه را تجربه كرده بود دوست نداشت كه فرزندش هم به شرايط سخت آن مبتلا شود فلذا به فرزندش گفت:
طلبكى سختى دارد شرايط زندكيت سخت مى شود ...
سيد ابوالحسن مى كويد تحمل مى كنم،
آخرالامر بدرش مى كويد: «اگر به اصفهان بروى، من عهده دار هزینه زندگى تو نمى شوم!!!».
سید ابوالحسن به فکر فرو رفت
اما وعده هاى الهى در این که ضامن روزى بندگان است و سخنان ارزنده امامان بزرگوار در فضیلت علم و دانش و لزوم قناعت و استقامت در مسير تحصيل فضائل الهى او را بيشتر مصمم كرده و به ترديد وهشدار بدرش اعتنايي نكردو به او قوت قلب داد و عزمش را براى رفتن به اصفهان جزم تر نمود.
و با حالتى حاکى از اطمینان نفس به پدر گفت: «اشکالى ندارد، فقط شما اجازه رفتن به من بدهید، من خود عهده دار دیگر امور آن خواهم شد».
پدرش براى بار دوم گفت:
«فرزندم؛ طلبه مشو. گرسنگى دارد، محرومیت به دنبال خواهد داشت،
از اینها گذشته با غربت و دورى خانواده و خویشاوندانت چه خواهى کرد؟!»
این حرف ها سید ابوالحسن را از هدفش باز نداشته و همچنان براى بار دوم از پدر خواست که به وى اجازه رفتن بدهد...
پس از پافشارى هاى زیادى که سید ابوالحسن از خود نشان داد، پدرش از عزم جدى فرزندش و آشنايى با شرايط سخت طلبكى؛ مطمئن شد و با رفتنش موافقت نمود.

در آن هنگام برق شادى در چشمان سیدبوالحسن درخشیده. و لبخند شادى بر لبانش نقش بست.
دست پدر را بوسید و از او صمیمانه تشکر کرد.

سید ابوالحسن با دو روبيه (دو تومان) که بدرش (بس انداز روز مبادايش را) به عنوان ره توشه مالى به فرزندش داده بود تا همراه داشته باشد،
بياده به سوى اصفهان حرکت کرد.
نوجوان 14 ساله بياده از مديسه بسمت اصفهان حركت كرد
https://www.google.com/maps/dir/32.6617 ... &entry=ttu
اما در همان ابتداى مسير، لحظاتى چند خاطرش پریشان شد و افکارى وسوسه آمیز پى در پى بر او هجوم آورد: با تنهایى، غربت و فقر چه خواهى کرد؟...
ناگهان به یاد امام زمان(منه السلام) افتاد و اشک در چشمانش حلقه زد و با امیدوارى و اطمینان نفس به راه افتاد...

سید ابوالحسن در اوایل نوجوانى و بلوغ در سن 14 سالگى از مديسه وارد اصفهان شد و ابتدا در مدرسه امامزاده اسماعيل (كه رونق كمترى از سايرمدارس داشت) وارد شد و آن توشه بدر (2 روبيه) را به خادم مدرسه داد تا حجره ووسايل ضرورى برايش فراهم كند و بالأخره درهمانجا حجره اى گرفت و به درس و بحث مشغول شد و با همان شهريه ناجيز طلبكى (كه معمولا به صورت دادن قرص نان بود) بسنده مى كرد.

فصل زمستان رسيد و آن سال خيلى سخت برف باريد و وضع سيدابوالحسن سخت بود، بولى نداشت حتى خاكه ذغال براى كرسى جهت كرم شدن يا شمعى جهت روشنايى حجره يا حتى نانى جهت خوراك تهيه كند

در همين زمان و شرايط سخت در هنكام شب؛ پدرش براى دیدن فرزند خود به اصقهان آمده و به حجره او وارد مى شود، با وضع ناهنجارى مواجه مى شود. حجره او را سرد و بدون وسایل ضرورى مى بیند:
نه آتشى براى كرم كردن اتاق و نه حتى شمعى براى روشن کردن حجره.

به سید ابوالحسن مى گوید: نگفتم طلبه نشو، گرسنگى دارد! محرومیت و فقر به دنبال دارد؟! بيا بركرديم مديسه؛ از كرسنكى و سرما از بين نروى... ....
او آن قدر در این زمینه سخن مى گوید که فرزند از اينكه بدرش وضعيت سخت او را ديده؛ آزرده خاطر مى شود
و در همان لحظه که سخت دگرگون شده بود، به طرف قبله مى ایستد و امام زمان(عليه السلام) را مورد خطاب قرار مى دهد و با چشمانى اشک بار و لحنى ملتمسانه مى گوید:
«آقا عنایتى کنید تا نگویند شما آقا و صاحب ندارید!»
لحظاتى چند نمى گذرد که درِب مدرسه به صدا در مى آيد.
توضيح: درب كوجك مجموعه (صحن امامزاده و مرقد شعياي نبي و مسجد ومدرسه) درب شرقى بوده كه به محله امامزاده اسماعيل باز مي شده و اين درب شرقى كه به محله امام زاده باز مى شده صبج زودتر باز مي شده و شب هم ديرتر بسته مي شده، اما درب غربي به خيابان؛ درب بزرك بوده و صبح ديرترباز مي شده، و شب هم زودتر بسته مي شده است.

وقتى خادم مدرسه در را باز مى کند، فرد ناشناس از او سراغ سیدابوالحسن را مى گیرد و خادم سید ابوالحسن را به کنار درِب مدرسه فرا مى خواند.
سیدابوالحسن با سیدى خوش سیما روبرو مى شود که پس از دلجویى به او پنج قران مى دهد و مى گوید:
«اين پول را بگير خاكه ذغال بخر كرسيت را كرم كن و غذا تهيه كن از ميهمانت بذيرايى كن و شمعى نیز در طاقچه بلند حجره است، آن را بردار و روشن کن تا نگویند شما آقا و صاحب ندارید».
شخص ناشناس با این سخن، سید ابوالحسن را تنها مى گذارد و مى رود.
سید به حجره بر مى گردد و ماجرا را براى پدر تعریف مى کند.
سید محمد نیز مانند پسر، دچار بهت و حیرت مى شود و اشک از چشمانش سرازیر مى گردد و در همان حال فرزند را در آغوش مى گیرد و بوسه بر صورت فرزندش مى زند ـ
از بردن فرزندش منصرف شده و با قلبى شاد به مدیسه باز مى گردد

----------------
توضيحات:
1-آیةاللَّه سید ابوالحسن اصفهانى (1284 - 1365 قمرى) مرجع بزرگ شیعیان جهان و از اصحاب استجاره به سهله و تشرفات متعدده بوده است

2- در نقلهاى رايج اين واقعه؛
بي دقتى و نقصان و يا اشتباه نقل كردن نام مدرسه ووو فراوان است
كه نسخه ونقل فوق اين اشكالات را ندارد.

3- نسب و خاندان:
سید ابوالحسن موسوی اصفهانی؛ اجدادش از سادات موسوی بهبهان بوده‌اند
که از ذريه امامزاده محمود طیار (مدفون در روستای درب کلات شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد) میباشند
و نسب آنها (با ۳5 واسطه) به موسی بن ابراهیم المرتضى بن الإمام موسی الکاظم (علیه السلام) می‌رسد.

جد مرحوم سيد ابوالحسن = مرحوم آیت‌الله سید عبدالحمید، از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده بود.
سبس براى تحصيل به عتبات عاليات مشرف شده و ابتدا در كربلا و سبس در نجف متوطن شده، سید عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیه الله شیخ محمد حسن نجفی معروف به “صاحب جواهر” بود او پس از اتمام تحصيل و مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا به تدریس و انجام امور شرعی اشتغال داشت.

پدر سيدابوالحسن مرحوم سید محمد (اهل علم نبوده) اما فرزند مرحوم آیت‌الله سید عبدالحمید بوده، در همان ایامی که سید عبدالحمید به منظور فراگیری علوم دینی به عراق مهاجرت کرده بود، در کربلا متولد شد سيد محمد اگر چه از زمره عالمان شمرده نمی شد، اما مردی خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.

4- مدرسه امام‌زاده اسماعیل، از مدارس کهن اصفهان بوده که توسط حاج محمدابراهیم بیک یوزباشی (از سران مملكت و مقرب شاه سلطان حسین صفوی) و به دستور وی در ۱۱۱۵ق دربرنامه بازسازي و مرمت بقعه و مسجد امامزاده؛ اين مدرسه را نيز تعمیر و تزیین کرد و از این‌ رو به مدرسه ابراهیم بیک نیز معروف بوده است.

این مدرسه در دوران پهلوی كه با روحانيت و مدارس ديني مبارزه مى شد، متروكه كرديده و محل سکونت مساکین و آوارگان قحطی و خشکسالی شده بود

تا آن‌که در ۱۴۰۰ق با نظارت مرحوم حاج‌آقا محمدفقیه احمدآبادی (فرزند صاحب مكيال المكارم) تعمیر شده و طلاب در حجره‌های آن مجددا ساکن شدند

اين مدرسه بخاطر عدم استقلال حياط آن از صحن امامزاده و مسجد؛ و محل عبور (17ساعته= از يكساعت قبل فجر تاجهارساعت بعدغروب) زائران و مامومين مسجد؛ فضاى محصور مخصوص طلاب نداشته؛
فلذا طلاب كمتر به سكونت درآن رغبت داشته، و كم رونق بوده است، در مرمت اخير (45 سال قبل) حائل نرده اى (كه مانع از ورود افراد متفرقه به قسمت مدرسه است) براى آن ساخته اند.
ومدرسه را از صحن عمومى امامزاده و مسجد كه ممرعام است جدا كرده اند اما متاسفانه مطلع شدم كه هيئت امناى هيئت عزادارى امامزاده بر مدرسه مسلط شده و طلبه ها را بيرون كرده اند!!!
و حجرات مدرسه تصرف و تبديل به انبار وسايل هيئت كرده اند
ولذا آن حايل بلند نرده اى كه صحن را دوقسمت و مدسه را جدا مي كرد و مانع ورود متفرقه به قسمت مدرسه بود را برداشته اند و فعلا فقط نرده كوتاه براى باغجه ها هست


5- آیت‌اللّه سیدابوالحسن اصفهانی مدتی در این مدرسه امامزاده اسماعيل سکونت داشته.
و سبس در مدرسه نيم آور و نهايتا مدرسه صدر حجره كرفته و 10 سال در اصفهان ادامه تحصيل علم مي دهد،
از اساتيد آسيدابوالحسن دردوره تحصل اصفهان:
آيات: آخوند ملا محمد کاشانی (آخوند كاشى) از مدرسان علوم عقلی و ریاضی،
و جهانگیر خان قشقایی از حكماى الهى،
سيدمحمد باقر خوانسارى (صاحب روضات)،
سید هاشم چارسوقی (برادر صاحب روضات)،
ميرزا ابوالمعالی کلباسی،
سید مهدی نحوی،
سید محمدباقر درچه ای، را برشمرده اند.

-----------------
6- براى مطالعه بيشتردر احوالات سيدابوالحسن اصفهانى
به مقالات و كتابهاى زيرمراجعه شود
«نجوم‌ امت‌: آیت‌الله‌ العظمی‌ سید ابوالحسن‌ موسوی‌ اصفهانی‌»، ناصر باقری‌ بیدهندی‌، مجله نور علم‌، قم‌، ۱۳۶۷ش‌، دوره ۳، شم ۴.
دانلود
https://ensani.ir/file/download/article ... 049-61.pdf

https://nbagheri.ir/wp-content/uploads/ ... %DB%8C.pdf

https://nbagheri.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7% ... %A7%D8%A8/

حیات جاودانی: زندگانی آیت‌الله العظمی سیدابوالحسن موسوی اصفهانی ره‌ (1365 - 1284 ه. ق)
نویسندگان: سیدجعفر موسوی‌اصفهانی سیدجعفر موسوی‌اصفهانی ، سیدهادی میرآقایی سیدهادی میرآقایی ،
انتشارات رستگار - 1385
https://vista.ir/book/99578/

آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) (م 1365 ق) در کلام آیت الله شبیری زنجانی (دام ظله)
انتشار در: نشریه کتاب شیعه، سال سوم شماره 2 (پیاپی 6، پاییز و زمستان 1391)
https://www.magiran.com/paper/2416897/

7- قدمگاه مهدوى عليه السلام
البته حضرت تا دم درب اين مجموعه (مدرسه و امامزاده و مسجد) امده اند
و در روايت واقعه ذكر نشده محل مراجعه حضرت به كدام درب اين مجموعه بوده است
اما احتمالا درب شرقى بوده است به سمت محله امامزاده اسماعيل بوده
جون مراجعه حضرت دروقت بسته بودن درب مجموعه بوده است
و نزديكترين درب براى مراجعه خادم بوده است
و درب خيابان كه درب بزركي بوده درب عمومي بوده دراوقات عبور و مرور عمومى بوده كه از وقت نزديك نماز صبح باز مي شده تا يكي دو ساعتي بعد عشاء باز بوده است


بشارت:
در برنامه برگزارى زيارت اونلاين اين مكان توسط 155
بعد از معرفى دربهاى امامزاده؛ و درب شرقى؛ ايشان خانه مرحوم آيت الله مفسر و حكيم و طبيب سيد مرتضى (كه روبروى درب شرقى است) را نشان داده و يادى از ايشان نمودند
و همين مقدار ياد در مجمع زيارت اونلاين سبب ترويح روح شريف ايشان گرديده
و سبب شد تا در مشاهده اى مسرتشان را از متصلين و زائرين ابراز كنند
(رضوان الله عليه
)

تصوير مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانى در 24 سالكى اين تصوير در اواخر ايام تحصيل ايشان در حوزه علميه اصفهان و درمدرسه صدر بازار در محضر استادشان حكيم الهي جهانگيرخان قشقايي كرفته شده است
از راست = سید ابوالحسن موسوی مدیسه ای اصفهانی، جهانگیرخان قشقایی و عبدالرحیم حائری اصفهانى

Image
najm134
 
پست ها : 2049
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

قبلي

بازگشت به معرفت ناحيه مقدسه


Aelaa.Net