غائله مهسائیه

ارائه موضوعي شمارگان منتشره از{گاهنامه معرفت به زمان}

مدير انجمن: نبض زمان

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 1:33 am

دم خروسهاى حاكميت = حتى براى دفاع از حجاب و نفی بی حجابی = ابراز نظر و تجمع موافق را حاكميت بر نمی تابد آنوقت نقد حكمرانی غلط را تحمل كند؟


دم خروسهاى حاكميت = حتى براى دفاع از حجاب و نفی بی حجابی = ابراز نظر و تجمع موافق را حاكميت بر نمی تابد آن وقت نقد حكمرانی غلط راتحمل كند؟
ماموران حرم رضوی عليه السلام تجمع چند نفره زنان چادری در صحن را برهم زدند و پلاكاردهاى كاغذی ناچيزشان را پاره كردند.


خادمین حرم امام رضا از تحصن خانم‌های چادری، در اعتراض به بی‌حجابی جلو گیری کردند.

============

لینک خبر + فیلم:

https://t.me/tv1irib_sima/5380

گزارش كانال تلگرامی شبكه يک تلويزيون دولتی ايران
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 2:01 am

ناگفته‌هایی از مأموریت هیئت اعزامی به سیستان و بلوچستان/ مولوی عبدالحمید و اكثريت مولويهاى زاهدان در جلسه اعلام شده محل وابسته به حاكميت به ديدار هيئت نیامدند بعد از تعيين محل ديدار در خانه يکی از علماى بلوچ آنوقت شركت كردند


تصوير

ناگفته‌هایی از مأموریت هیئت اعزامی امام خامنه‌ای به سیستان و بلوچستان/ چرا مولوی عبدالحمید در جلسه نخست نیامد؟

حجت‌الاسلام حاج علی‌اکبری میگوید در ‌ جلسه با علمای اهل سنت پس از شنیدن صحبت‌ها، سلام و محبت رهبر انقلاب را به آقایان رساندم و تدابیرِ انجام شده و نظر معظم‌له را توضیح دادم. به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، متعاقب حوادث اخیر کشور و اتفاقات ناگوار در استان سیستان و بلوچستان در ماه‌های اخیر، هیأت اعزامی مقام معظم رهبری به استان سیستان و بلوچستان به ریاست حجت‌الاسلام و المسلیمن حاج‌علی اکبری ریاست شورای سیاست‌گذاری ائمه‌ی جمعه مأموریت یافت تا با حضور در استان و شنیدن سخنان و درد دل مردم، پیگیری تدابیر ایشان در چهار محور «آزادی دستگیرشدگانی که جرم سنگین و مؤثری مرتکب نشده بودند»، «برخورد قاطع و بدون تسامح با خاطیان»، «رسیدگی به وضعیت آسیب‌دیدگان»، «اعطای عنوان "شهید" به جان‌باختگان بی‌گناه پس از رسیدگی بنیاد شهید به پرونده‌های تشکیل شده» را دنبال نماید. سفر این هیئت از تاریخ 21 تا 27 آبان ماه 1401 انجام شد.

رسانه KHAMENEI.IR در گفت‌وگوی تفصیلی با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد حاج علی‌اکبری به واکاوی جزئیات این سفر پرداخته‌ است. با توجه به سفری که اخیراً از سوی رهبر انقلاب داشتید و مطالعات و بررسی‌های قبل از این مأموریت، برای شروع گفت‌وگو از مشاهده و دریافت کلی که از فضای استان سیستان و بلوچستان و وضعیت آن داشتید، بفرمایید.

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.

استان سیستان و بلوچستان در بین استانهای کشور یک ویژگی‌های خاص و منحصربه‌فردی دارد: از جهت پهناوری‌، مرزهای بسیار حساس ــ هم مرز زمینی، هم مرز دریایی ــ شرایط امنیّتی، وضعیّت رنگین‌کمان قومیّتی و مذهبی، سرمایه‌های انسانی بسیار عظیم، دلبستگی به میهن، تعلّق خاطر، مرزبانی، غیرت، تأثیرگذاری بر شرایط امنیّت ملّی کشور، طمع دشمنان نسبت به این استان، خدمات بسیار بزرگ نظام در این استان، عمق محرومیّت این استان، و سوابق این استان در جریان انقلاب اسلامی. اینها را که کنار هم بگذارید، این استان را یک استان خاصّی نشان میدهد. به آنچه عرض کردم ضمیمه کنید، سابقه‌ی انس و آشنایی‌ای را که از طرف رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط با استان وجود دارد؛ بحث تبعید به ایرانشهر و سابقه‌ی انس و آشنایی و فعّالیّتهایی که در آن استان داشتند، که جزو جلوه‌های ویژه‌ی سفر ما هم بود؛ چون ما در اطراف سفر مراجعاتی داشتیم که سلامهای به اسم میرسانند با طائفه‌شان، خانواده‌شان؛ این موضوع، در ایرانشهر که فراوان بود و در شهرهای دیگر هم به همین ترتیب. حضرت آقا در آن سالها، به خاطر آن طبع خودشان، از جهت انس و فعّالیّتهای انقلابی و ارتباط‌گیری‌های وسیع، فقط به خود ایرانشهر اکتفا نکرده بودند، بلکه با علمای آنجا در بخشهای مختلف ارتباط گرفته بودند، که اینها هنوز آثارش هست؛ فکر میکنم در سال 81، در سفری که ایشان به استان داشتند، همه‌ی اینها دوباره بازخوانی شده. آن مهر و محبّتی که ایشان به استان دارند، سر زبان مردم هست و ابراز میشود.

با توجه به رخدادهای ماه‌های اخیر و اغتشاشات در کشور و بررسی‌ها و مشاهدات شما در این سفر، اتفاقات رخ‌داده در این استان را چگونه تحلیل می‌کنید؟

اتّفاقاتی که در قضایای اخیر در آنجا می‌افتد، متفاوت با اتّفاقات کل کشور بوده است. اتّفاقات کشور که از روزهای پایانی شهریور ماه آغاز شد، موضوع دیگری بود و موضوعات داخل استان جنس دیگری داشت. بنابراین، اصل مسئله، ارتباطی به این قضایای اخیر و ناآرامی‌ها و اغتشاشات نداشته است. قصه‌ای که در آنجا مطرح میشود، ماجرایی است که مدّتی قبل در چابهار رخ داده بوده و یک طرفش یک ماجرای قتل خانوادگی بود و در مسیر رسیدگی به آن قتل خانوادگی، ظاهراً یک اتّفاق بدی در مورد یکی از مطّلعین ــ که یک خانم بوده است ــ می‌افتد و ادعاهایی از سوی آن خانم مطرح میشود. این مسیر رسیدگی‌ها در آنجا طولانی شده بوده و قبل از اینکه این رسیدگی‌ها به نهایت برسد ــ البتّه بخشی از موارد اقدام شده بوده ــ موضوع در سطح خطبه‌ی نماز جمعه توسّط یکی از آقایان مولوی‌ها مطرح میشود و طرح مسئله در فضای افکار عمومی ــ با توجّه به اینکه در آن منطقه نسبت به این مسئله یک غیرت شدیدی هم وجود دارد ــ بازتابهایی پیدا میکند که اوجش آن چیزی است که در هشتم مهر در نماز جمعه‌ی زاهدان اتفاق می‌افتد: بعد از نماز یک حرکتی به عنوان اعتراض اتّفاق می‌افتد و آن حرکت ظاهراً بر اساس بعضی از طرّاحی‌هایی که از پیش هم انجام شده بوده، متوجّه کلانتری‌ای میشود که در نزدیکی خود محلّ نماز جمعه و مصلّی است و در ادامه آن اتّفاقاتی به وقوع پیوسته که روایتهای متنوّعی از آن شنیده شده است.

چیزی که مسلّم است و در بررسی‌هایی که اعلام شده وجود دارد، این است که در آنجا خطا محرز است؛ امّا ابعادش چیزی است که در فرآیند بررسی‌ها میشود و حاصل آن عبارت است از اینکه کسانی در آنجا بی‌گناه مجروح و کشته میشوند؛ یعنی کسانی که در هجوم به کلانتری حضور نداشتند و یک فاصله‌ای داشتند، تیر به آنها اصابت کرده، که این اصابتِ تیر در دفاع از محیط کلانتری بوده است. این اتّفاقی است که در آنجا افتاده.

بعد از اینکه این ماجرا گزارش میشود، از این طرف میرود در مسیر بررسی و از آن طرف در جمعه‌ی بعد از آن در خاش و بعد همین جور در فضاهای نمازهای جمعه، کم و بیش اعتراضاتی صورت میگیرد و ابراز ناراحتی میشود. این اعتراضات در خاش، در هجومی که به فرمانداری و بخشهای دیگر داشتند، منجر به کشته شدن تعدادی میشود که از این فرصت، عناصر بیرونی و جریان تروریستی و تجزیه‌طلبان و طبعاً کسانی که منتظر بودند، استفاده‌های خودشان را برای التهاب [و دامن زدن به این مسائل] بردند.

وقتی قرار شد شما به نمایندگی از رهبر انقلاب تشریف ببرید، احتمالاً توصیه و تمهیداتی از سوی ایشان به شما شده؛ در مورد این مأموریت و تمهیدات قبل از آن، بفرمایید. سفر هیئت اعزامی به استان چگونه مطرح شد و مأموریت شما در این سفر چه بود؟

در قضایایی که بیان شد، از آن طرف، مسیر رسیدگی طولانی میشود و این التهابها هم برقرار بوده است. شورای تأمین استان و نماینده‌ی ولی فقیه گزارشهایی را ارسال میکنند که این گزارشها منجر میشود به دستورات و مصوّباتی که در شورای عالی امنیّت ملّی اتّفاق می‌افتد و به تأیید رهبر معظّم انقلاب هم میرسد. بعضی از این دستورات و مصوّبات اجرا میشود؛ از جمله، تغییری در فرماندهی انتظامی استان اتّفاق می‌افتد؛ این تغییرات، هم در سطح استان و هم در سطح شهرستان بود، چنانکه در چابهار قبلاً انجام شده بود؛ و مثلاً آن کسی که متهم بود دستگیر شده بود. این کارها در مرکز استان انجام شده بود و این تصمیمات به خاطر اتّفاق هشتم مهر گرفته شده بود. علمای استان نامه‌ای خدمت رهبر عظیم‌الشأن مینویسند و تقاضاهایی هم آنجا مطرح میکنند.

از این سو شاهد هستیم رهبر معظّم انقلاب به نظر مبارکشان میرسد که این کار، غیر از این اتّفاقاتی که افتاده و در مسیر رسیدگی است، یک تدبیر جداگانه‌ای لازم دارد. ایشان با شناختی که از شرایط استان و ابعاد قضیّه داشتند و مخصوصاً با آگاهی از این قضیّه که کسانی بی‌گناه کشته یا احیاناً مجروح شدند ــ که بسیار اسباب رنجش خاطر ایشان شد ــ به ما مأموریّت دادند که در قالب یک هیئت و به همراه دو بزرگواری که سابقه‌ی فعّالیّت در حوزه‌ی اهل سنت و در خود استان را داشتند، وارد این کار شویم. جمع ما مأموریّت پیدا میکنند که اوّلاً سلام و مهر و محبّت ایشان را و خصوصاً سلام ایشان را به کلّ مردم استان برسانیم. بالاخره در این وقایع، مردم دچار ناراحتی شده بودند و معلوم بود که همه از اینکه یک چنین اتّفاقی آنجا افتاده بود دلخور بودند؛ یعنی توقّع نداشتند چنین چیزی اتّفاق افتاده باشد.

ثانیاً در ارتباط با آن کسانی هم که آسیب دیدند دلجویی شود و بعلاوه کسانی که مطالبی دارند و معتقدند که حرف‌هایشان شنیده نشده است، مورد توجّه قرار بگیرند و مطالباتشان پیگیری شود. بنا شد که ما دل بدهیم و حرفها را کاملاً بشنویم و هر کسی مطلبی دارد که میخواهد به استحضار برسد، دریافت کنیم؛ به ‌اضافه‌ی اینکه آن تدابیری هم که تصویب و انجام شده بود، ابلاغ کنیم؛ از جمله اینکه کسانی که بی‌گناه کشته شده‌اند و بی‌گناهی‌شان اثبات و احراز شود، شهید محسوب میشوند و این موضوع به اطّلاعشان برسد؛ و آنهایی که جراحتهای خاص دارند، در ضمنِ همان فضای بنیاد تحت پوشش قرار بگیرند؛ و کسان دیگر هم کاملاً رسیدگی شود و هر نوع جبرانی که در این بخش لازم است نسبت به این خانواده‌ها انجام بگیرد، انجام شود.

در مورد زندانی‌ها هم باید عرض کنم که آنها گفته بودند همه آزاد شوند، امّا گفتیم چنین چیزی تقاضای معقولی نیست؛ امّا کسانی که زمینه‌ی بخشودگی درونشان هست و خطاهای جدی ندارند، یعنی آن افرادی که هیجانی شدند و آمدند و جرم و جنایتی هم نداشتند ولی در این برنامه‌ها حضور داشتند، آزاد شوند؛ و تا هیئت ما در آنجا بود، عدّه‌ای از اینها آزاد شدند. وقتی که میخواستیم بیاییم، حدود صد نفر دیگر آزاد شدند. البتّه باز بنا شد که دقّت بیشتری هم بکنند که اگر کسانی هم هستند که در همان فرایندها دوباره میتوانند مورد عنایت حضرت آقا قرار بگیرند، در این پیشنهاد عفو هم بیایند و کار آنها هم انجام شود.

مورد خاصّی از توصیه‌‌های رهبر انقلاب بود که نسبت به آن تأکید داشته باشند؟

غیر از این تدابیر که بیان شد، عمده‌اش این بود که حرفها شنیده شود؛ در واقع، با این تعبیر که «دل بدهند و بشنوند»؛ البتّه در یک جاهایی هم توضیحاتی لازم است که باید این توضیحات داده شود. عمدتاً بحث شنیدن مورد تأکید ایشان بود فلذا ما کاملاً آماده شدیم برای اینکه بشنویم.

این «شنیدن» رخ داد؟

بله. ما در جلسات می‌نشستیم و کسانی که مطلبی داشتند، با طیب خاطر حرفها و مطالبشان را مطرح میکردند. البتّه برای دلجویی با خانواده‌ی شهدای امنیّت و با کسانی هم که آسیب دیده بودند، جلساتی داشتیم. تعدادی که میسّر بود تشریف آوردند و جلسه‌ی خوبی هم بود و البتّه برای ما طبعاً جلسه‌ی تلخی بود. امّا دیدن این خانواده‌ها و فضای محبّتی که رهبر معظّم انقلاب به اینها داشتند، بسیار التیام‌بخش بود.

قراری که ما داشتیم، در همان روز اوّل سفر یعنی روز یکشنبه بود. هیئت، شنبه شب به زاهدان رسید و بعد از یک دیداری که اوّل صبح با مسئولین عالی استان داشتیم، قرارمان با علما بود. منظورمان از علما هم علمای برجسته‌ی اهل سنّت است و طبعاً امام جماعت محترم مسجد مکّی هم در بین این افراد بودند. قرارمان این بود که دیدار ما، ساعت 9، در محلّ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت سیستان و بلوچستان انجام شود. بسیاری از دیدارهایمان در همان محل انجام می‌شد؛ فلذا با این آقایان هم آنجا قرار گذاشته بودیم. ساعت 9 صبح وقت جلسه رسید و دیدیم خبری نشد. تعداد بسیار کمی از کسانی که دعوت شده بودند آمده بودند و خیلی از اعضا نیامده بودند. بعد که پیگیری شد، معلوم شد که جمعی که دعوت شده بودند، در مسجد مکّی هستند؛ آنجا جلسه‌ی دیگری قبل از ما داشتند که مثلاً صبحانه‌ای بخورند و بیایند امّا دیگر نیامدند و اطّلاع دادند که آقایان می‌گویند که ما در جلسه حضور پیدا نمی‌کنیم و اگر هیئت می‌خواهد، برای دیدن ما به مسجد مکّی بیاید. ما گفتیم در برنامه‌مان چنین چیزی نبوده است؛ ما بنا بود در محلّ نهاد مستقر باشیم و با گروه‌های مختلف در آنجا جلسات را برگزار کنیم؛ آنجا هم که متعلّق به همین امور اهل سنّت از طرف رهبری است.

برنامه از قبل کاملاً ثابت و مشخّص و اعلام شده بود؟

بله، کاملاً ابلاغ شده بود و نماینده‌ی رهبر معظّم انقلاب با تمام افراد صحبت کرده بودند. محلّ جلسه، نهاد و ساعت جلسه هم که 9 صبح اعلام شده بود امّا آقایان نیامدند و تأخیر شد و وقتی که دیگر حضور پیدا نکردند، گفتند اینجا بین آقایان اختلاف شده و نظرشان این است که اگر هیئت می‌خواهد بیاید، ما آماده هستیم، وَالّا بنایی بر اینکه بیاییم در آن جلسه نداریم. اینجا یک مقدار زمان از دست رفت و تقریباً از ساعت 9 تا بعد از نماز ظهر، که می‌شود حدود ساعت 13:30، گفت‌وگوها و رفت و آمدهایی صورت گرفت. از جمله چند نفر از طرف مسجد آمدند و در جلسه‌ای با آقای محامی، که نماینده‌ حضرت آقا در آنجا هستند، جلسه‌ی مفصّلی داشتند. در این جلسه راجع به اینکه چرا نیامدند، بحث شد و به آنها تذکّر داده شد. آنها هم گزارش دادند از اختلاف نظرهایی که آنجا وجود دارد و توقّع کردند که هیئت ما برای دیدار و گفت‌وگو به مسجد مکّی برود.

ما گفتیم که دیدارمان اینجا باید باشد و این تغییرپذیر نیست امّا اینکه ما احتراماً و جهت عرض سلام و تسلیت، یک چند دقیقه‌ای آنجا جهت دیدار آقایان بیاییم حرفی نداریم. در واقع، ما موافقت کردیم با اینکه برویم یک چند دقیقه‌ای، مثلاً یک چهار پنج دقیقه‌ای، ده دقیقه‌ای و بعد مجدّداً برای جلسه در محلّ مقرّر بیاییم. این پیشنهاد، با اینکه از طرف خود این آقایان مطرح شده بود، مجدّداً مورد تأیید قرار نگرفت و گفتند که توقّعشان این بود که جلسه هم همان جا برگزار شود.

در نهایت، کار به کجا انجامید؟

بعد از این، گفت‌وگوهایی که آن دوستان با خودشان داشتند، ادامه پیدا میکند و نهایتاً پیشنهادی که به ما رسید، این بود که اینها میگویند برویم یک محلّ ثالثی جلسه برگزار شود. ما گفتیم باشد؛ ما حرفی نداریم. با محلّ ثالث موافقت کردیم. نکته‌مان هم این بود که نمیخواستیم به حاشیه مبتلا شویم. هدفی که داشتیم این بود که نظرات، سؤالات و پیشنهادات آقایان علمای اهل سنّت را بشنویم و بعد خدمت حضرت آقا تقدیم کنیم. لذا با این پیشنهاد آنها، که جلسه در محلّ ثالث برگزار شود، طبعاً موافقت کردیم. بنا شد محلّ ثالث، منزل یکی از آقایانی که طرفین قبول دارند باشد و نهایتاً منزل یکی از آقایان بلوچ اهل سنّت، که مورد توافق طرفین بود، محلّ جلسه شد و این دیدار در آنجا در حدود ساعت 13:30 انجام شد. دیدار ما تا حوالی ساعت 15:30 طول کشید. طبعاً وقت ما کم شده بود چون ما بعد از ظهر، بعد از ساعت 15، با گروه‌های دیگر قرار داشتیم و نمی‌توانستیم آن قرارها را تغییر بدهیم؛ لذا ضمن گله به آقایان که ما آنجا منتظر شما بودیم و وقت و محلّ قرار مشخّص بود و شما در آن وقت مقرّر نیامدید و ما وقتمان عملاً از دست رفت، از آنجا رفتیم.

شنبه ‌شب که به زاهدان رفتیم، تا دقایق پایانی روز جمعه که برگشتیم، مشغول جلسات و پیگیری امور بودیم و فرصت استراحتمان بسیار کم بود. بقیه‌ی وقتها هم که در جلسات رسمی نبودیم، گفت‌وگو و مشورت خودمان بود.

چه مواردی در گفت‌وگو‌ها بین شما و علمای اهل سنت استان بیان شد؟

من در ابتدا تصریح کردم که ما آمادگی کافی برای شنیدن حرف‌های حضرات را داریم و الان به اندازه‌ای که لازم می‌دانید صحبت کنید. ابتدا امام جمعه‌ی مسجد مکّی به بیان محورها و نکات خودشان پرداختند و سپس یکی دیگر از آقایان، که به نظرم امام جمعه‌ی خاش بود، صحبت کرد. وقت کم‌کم رو به اتمام بود و یکی از آقایان هم همین‌طور سرپایی یکی دو نکته را مطرح کردند امّا دیگر وقت ما تمام شده بود و به این ترتیب، نوبت به من رسید که من هم مطالبم را مطرح کردم. امام جمعه‌‌ مسجد مکّی، همان چیزهایی را که در نامه‌شان قبلاً گفته بودند، مطرح کردند و مطالبشان عمدتاً متمرکز بود روی اتّفاقی که هشتم مهرماه در مسجد مکّی افتاد؛ روایت خودشان و روایت نیروی انتظامی و نیز حواشی این مسئله را گفتند و این مطلب را نیز گفتند که توقّع دارند این مسئله مورد رسیدگی قرار بگیرد.‌

از جمله نکته‌هایی که ایشان مطرح کردند ــ که بعداً دیدم اینها در خطبه و قبل و بعد خطبه دائماً به آن می‌پردازند ــ مسئله تبعیضی است که ایشان گفتند راجع به اهل سنّت وجود دارد و ما در مسئولیّت‌ها و مقامات نیستیم و نمی‌توانیم باشیم و از این قبیل حرفها. این بحث را به موضوع مذهبی شیعه و سنّی کشاندند و ماجرایی را هم که اتّفاق افتاده بود، ناشی از همین مسئله دانستند؛‌ گفتند اینجا ما یک اشکال ساختاری در ارتباط با این موضوع داریم و این مسئله هم به آنجا برمیگردد. آن دوست دیگرمان هم در همین موضوع و قدری تلخ‌تر صحبت کردند.

نوبت به بنده رسید و بنده هم سلام و مهر و محبّت حضرت آقا را به آقایان رساندم. در ادامه عرض کردم که ما برای شنیدن مطالبتان آمدیم و ان‌شاءالله استفاده می‌کنیم. راجع به نکته‌هایی که مطرح شده بود، توضیحات لازم داده شد. تدابیرِ صورت‌گرفته و نظر مبارک رهبر معظّم انقلاب را توضیح دادم. راجع به موضوع شهدا و مجروحین، راجع به پیگیری کار که اگر کسی مقصّر است ان‌شاءالله رسیدگی خواهد شد، راجع به زندانی‌هایی که جرم و جنایتی مرتکب نشده باشند و اینها مورد عفو قرار می‌گیرند و آزاد میشوند؛ راجع به این موارد صحبت کردیم.

فقط یک نکته ماند و آن نکته این بود که خدمتشان عرض کردم که منتسب کردن بحث تبعیض شیعه و سنّی و امثال اینها را به این حوادث اخیر اصلاً صحیح نمی‌دانم و طرح این موضوعات را خطرناک می‌دانم و اینها را شما دیگر تکرار نکنید. نظام در تدابیرش چنین تفاوت‌هایی را قائل نیست. در بعضی از موضوعات، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد و ممکن است شما توقّعاتی داشته باشید که از نظر سیاسی قابل برآورده شدن نباشد امّا در کل، خدماتی که نظام نسبت به اهل سنّت انجام داده، در تمام تاریخ کشور بی‌نظیر است؛‌ مساجدی که ساخته شده است، نمازهای جمعه که قبلاً خبری از آنها نبوده است، مدارس علمیه و غیره ــ همه‌ی این موارد گفته شد ــ تا سایر خدماتی که در مناطق سنّی‌نشین همچون مناطق شیعه‌نشین انجام میشود. اتّفاقاً همان ایّامی که آنجا بودیم، این راه‌آهن [خاش-زاهدان] آنجا افتتاح شد و طرح‌های بسیار بزرگ دیگر. همین بحث سواحل مکران که در حال انجام هست، یک ابرپروژه است که دارد در آن مناطق اجرا میشود و بسیاری کارهای دیگر که انجام شده است و بیان آن از حوصله‌ی بحث خارج است.

نکته‌ی قابل توجّه این است که در استان سیستان و بلوچستان، بخش سیستان که شیعه‌نشین است، محروم‌تر است و اتّفاقاً الان خدمات زیربنایی و اساسی نظام عمدتاً در منطقه‌ی بلوچستان است. در چابهار که کار ملّی است و خاص است، اصلاً چنین تفکیکی وجود ندارد یا در سیاست‌های نظام چنین تبعیضی وجود ندارد؛ اتفاقاً همان جا در بخش شیعه‌ عمق محرومیّت‌ها چقدر زیاد است! ان‌شاء‌الله مسئولین محترم هم بتوانند تلاش کنند که مشکلات برطرف شود.

از دیدارها و برنامه‌های دیگر در این سفر هم بفرمایید.

کلّ دیدارهای ما با علمای اهل سنّت منطقه، به شکل متمرکز بود که شرح دادم. سایر دیدارهای ما دیدارهایی بود که به صورت عمومی انجام شده بود؛ مثلاً جلسات با فرهیختگان، دانشگاهیان و رؤسای طوایف در زاهدان، خاش، سراوان، چابهار، زابل، ایرانشهر و دلگان؛ البتّه مجموعاً جلسات ما در مرکز استان بود امّا در این چند شهرستان خدمت عزیزان رفتیم. اینها مربوط به جایی است که بیشتر برادران اهل سنّت ما هستند. دلگان با اینکه در منطقه‌ی بلوچ است، اکثریّت با شیعه است؛ آنجا هم بیشتر دیدارمان مردمی بود. در زابل هم دیدارمان مردمی بود؛ که این دو دیدار، از جهت استقبال و شرکت مردم، بسیار فوق‌العاده بود و مصلّی تقریباً برای حضور آقایان و خانمها جا نبود و با اینکه دیر به آنها اطّلاع داده بودیم و اصلاً وقت نبود ــ یعنی عصر گفته بودیم ــ فردا صبح مصلّی مملو از جمعیّت بود و جلسه‌ی بسیار شیرین و باطراوتی بود.

از نخبگان آن منطقه که در جلسات حضور پیدا میکردند و می‌آمدند، یک تعداد داوطلب شده بودند که بیایند صحبت کنند؛ مطالبشان را مطرح میکردند و ما می‌شنیدیم، یادداشت میکردم و ضبط میکردیم. ضمن اینکه این جلسات، جلسات وزینی بود. یک بخش عمده‌ای از این جلسات مربوط بود به استقبال از نماینده‌ی حضرت آقا، یعنی بزرگان طوائف با اینکه خیلی‌هایشان نکته‌ای نداشتند بخواهند بیایند صحبت کنند، امّا با محبّت در جلسه آمده بودند. البتّه از این جهت، تنوّعِ جلسات خیلی دیدنی بود و خوشبختانه همه هم ضبط شده و در اختیار است. ما هم آنجا معمولاً صحبت میکردیم امّا صحبتهای ما صحبتهای کوتاهی بود و عمدتاً ناظر به مطالبی بود که دوستان آنجا مطرح کرده بودند.

درخواست‌ها و حرف نخبگان و مردم در این جلسات و دیدارها چه بود؟

در این جلسات، بخش عمده‌ای از وقت ما مربوط بود به نیازمندی‌های استان؛ یعنی اصلاً دیگر وارد این موضوعات و حوادث اخیر نمیشدند. در خاش، دو نفر از آقایان مولوی‌ها خیلی با حرارت صحبت کردند و همان حرفهایی را با ما مطرح کردند که برخی دائماً مطرح میکردند. امّا در سایر جلسات، بخش اصلی، شاید بالای هفتاد هشتاد درصد مطالبی که مطرح میشد، مربوط بود به مسائل استان و دشواری‌های زندگی در استان و نیازمندی‌های جاری و پروژه‌ها و امثال اینها؛ درددل‌هایی بود که میخواستند از این فرصت استفاده شود تا به محضر رهبر معظّم انقلاب منتقل شود. و جالب است که وقتی به چابهار رسیدیم، دیگر در آنجا هیچ کس چیزی راجع به دستور جلسه نگفت؛ یعنی از اوّل تا آخر جلسه هر چه مطرح میشد، راجع به این موضوعها بود. البتّه یکی از دوستان یک اشاره‌ی خیلی مختصری کرد. جمع‌بندی ما این بود که طبعاً افکار عمومی استان با حضور هیئت و تدابیری که ابلاغ شده، عملاً قانع شدند و آن موضوعاتی که سفر به خاطر آن انجام شده بود، اصلاً مسئله‌شان نیست؛ یعنی الان دوست دارند که دیگر مسائل اصلی و زیستیِ استان مطرح شود. این فضای جلسات ما بود.

ما در دو شهرستان دو جلسه‌ی ویژه هم داشتیم. یک جلسه در سراوان بود که با جناب آقای مولوی عبدالصمد ساداتی برگزار کردیم که تقریباً بزرگ آن منطقه‌اند و پدر بزرگوار ایشان هم از انقلابی‌های قبل از انقلاب و جزو علمای برجسته ‌بود. ایشان محبّت کردند و در منزلشان از هیئت استقبال کردند. بسیاری از آقایان علمای منطقه هم در جلسه حضور داشتند. در آنجا لطف کردند شام هم دادند و جلسه بسیار صمیمی و شیرین بود. آنجا، مسائل مربوط به فعّالیّتهای آقایان مطرح شد؛ فعّالیّتهای خیریه داشتند؛ فعّالیّتهایی در بخشهای مدرسه‌شان داشتند که بعضی از مسائل هم نیاز به پیگیری داشت؛ بخشی‌ از این مسائل را همان جا پیگیری کردیم که از طریق مسئولین استانداری که در جلسه بودند، قول دادند که مسائلشان را پیگیری کنند؛ بعضی‌ها هم که ان‌شاءالله بعداً اقدام میشود. غرض، بیشتر در این فضا بود.

یک جلسه هم در چابهار داشتیم. در چابهار با آقای مولوی عبدالرحمن ملازهی، که از بزرگان اهل سنّت استان محسوب می‌شوند و شاید سرآمد علمی‌شان باشند، ملاقاتی داشتیم و ایشان هم در مدرسه‌شان که مدرسه‌ی بین‌الحرمین باشد از ما استقبال کردند. جلسه‌ی مفصّلی بود. ما از حوالی ساعت هشت و نیم شب رفتیم تا یازده و نیم شب، که بخش عمده‌‌اش به گفت‌وگوهای طلبگی و خاطرات و مانند اینها گذشت. تا نشستیم، ایشان یک دست‌نوشته‌ای از حضرت آقا را که سال 58 خطاب به آقای عبدالرحمن نوشته بودند، با یک شوقی به ما نشان دادند و خاطرات دیگری را که در ارتباط با این موضوعات داشتند، شنیدیم. بعد از شام، جلسه را خصوصی کردیم و در آن جلسه‌ی خصوصی هم گفت‌وگوهایی راجع به همین حوادث اخیر و مواضعی که بعضی از آقایان علما دارند، صورت گرفت. اینجا زمانی بود که آن توئیت کذایی منتشر شده بود.

همان شب منتشر شد؟

بله، آنجا منتشر شده بود. در آن توئیت، این مطلب را نسبت داده بودند که هیئت به جای دلجویی تهدید کرده است! در حالی که این مسئله مربوط بوده به سخنرانی من در زابل. در سخنرانی در آن اجتماع بزرگ مردمی، از جمله مطالبی که گفته بودم این بود که «کسانی که با سخنرانی‌ها، با توئیت‌ها و با مصاحبه‌هایشان باعث التهاب شدند و زمینه‌سازی اغتشاشات را داشتند، باید پاسخگو باشند». صحبت من راجع به اغتشاشات کشور بود و اصلاً موضوع مسجد آنجا نبود.

به طور کلّی راجع به شرایط اخیر یک تحلیل مختصری داشتیم. اینها هم همین حرفهایی بود که ما همیشه در خطبه‌ی نماز جمعه‌ی تهران میگفتیم. اینها همان صحبت را واقعاً با کم‌لطفی برداشتند و توئیت کرده بودند! حالا جالب است، بعد که به آنها گفته میشود شما این مطلب را از کجا گفتید؟ میگویند از نقل فلان روزنامه. خب، متن سخنرانی ما هست، صوتش هم هست، شما مطلب را از خود آنجا برداشت میکردید؛ بعد هم اگر تذکّر و انتقادی داشتید، به من زنگ میزدید، من در استان بودم، یعنی من در محیط ضیافت شما بودم، مهمان استان شما هستم؛ بنابراین، می‌پرسیدید یا حتّی گله میکردید یا تذکّر میدادید؛ این کارها ربطی به توئیت و طرح در این فضاها ندارد. در هر صورت، این بود که این مسئله هم آنجا مطرح شد که من یک توضیحی دادم. البته بعد هم شنیدیم آن توییت را حذف کردند، امّا دیگر به اندازه‌ی کافی منتشر شد.

در برخی اخبار و تحلیل‌هایی که درباره‌ی وقایع اخیر بیان می‌شود، از برنامه‌ی دشمنان برای خدشه به تمامیت ارضی ایران و تدارک دشمن برای حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب صحبت می‌شود. به نظر شما و با توجه به مشاهدات‌تان، این نقشه دشمن چقدر در استان سیستان و بلوچستان زمینه بروز و ظهور‌ دارد؟
به صورت خیلی قطعی و مسلّم به شما بگویم که این جریانی که دارد با بی‌انصافی یک روایت غلط و مغشوشی را از فضای داخلی استان مطرح میکند، این روایت، ارائه‌ی یک برش مغلوط از یک اقلّ قلیلی است؛ بافت عمومی استان بافتی است که بشدّت به نظام تعلّق خاطر دارد. «بشدّت» که میگویم شاید قابل توصیف نباشد. مردم و نخبگان و سران طوایف و آقایان علما و بعضی‌های دیگر از اینکه درباره‌ی استانشان کلمه‌ی «تجزیه‌طلب» استفاده شده است، بشدّت برانگیخته و خیلی ناراحت بودند. طرف میسوخت و مطرح میکرد که در جلسه با ما چنین تهمتی دارد زده میشود؛ ما حافظ این مرزیم، ما پایش خون داده‌ایم. گزارشهای عینی میدادند که اصلاً طایفه‌ی ما برای دفاع از مرزهای کشور در همه‌ی این سالها از قدیم تا به حال این جوری عمل کرده و بعد برای این کار شهید داده‌ایم. بعد، شهدای سیستان و بلوچستان را مطرح میکردند؛ میگفتند هزاران شهید برای این مرز و بوم داده‌ایم، آن وقت ما میشویم تجزیه‌طلب؟

من هم در دو سه جلسه و در گفت‌وگوی تلویزیونی در آنجا صریحاً گفتم که هر کسی گفته غلط کرده گفته؛ یک جا هم گفتم غلط زیادی کرده! درباره‌ی استان شما چنین چیزی یک وصله‌ی ناچسبی است. بله، در استان شما یک گروه ضدّانقلاب متصّل به جریان تجزیه‌طلب وجود دارد امّا اصلاً ربطی به مردم استان ندارد.

لذا برداشت ما از این جلسات مفصّلی که هم در مرکز استان و هم در شهرستان‌ها داشتیم، این بود که آن مسائل ارتباطی با بافت عمومی استان ندارد. مردم استان به رؤسای طوایفشان و به ریش‌سفیدانشان خیلی احترام میکنند و امیدواریم این حفظ شود. بدون استثناء همه میگفتند سلام به آقا برسانید، ارادت داریم، ما هستیم، ما مرزها را نگهداری میکنیم، نگران نباشد. اصلاً حرفها حرفهای دیگری بود، جنس حرفها چیزهای دیگری بود. فهرست عمده‌ی درخواست‌ها هم در همان نامه‌ها هست، که یا درخواست‌های شخصی است یا درخواست‌هایی است که مربوط به توسعه‌ی استان است.

راجع به این مسئله‌ای که برجسته شده، اگرچه مسئله‌ی تلخی است، صحبتی نشده بود. ما هم گفتیم که مسائل شما را خدمت حضرت آقا میگوییم؛ ما پیک شما هستیم، به امانت همه را منتقل میکنیم، و اگر تدابیری شده که انجام میشود و اگر تدابیر تکمیلی هم وجود داشته باشد که ان‌شاءالله به لطف خدا انجام میشود.

بنابراین، باید بگویم این استان خیلی مردم مهربانی دارد؛ یعنی آدم در تورشان می‌افتد؛ یعنی این حسّی که حضرت آقا در خاطراتشان مطرح میکنند، عین واقعیّتی است که انسان وقتی با اینها رفت و آمد میکند، از نزدیک میبیند؛ خیلی مردمان خونگرمی‌ هستند و مملو از محبّت و صفا.

و در پایان جمع‌بندی‌تان از این سفر و نتایج آن؟

در مجموع، این مسئله محسوس بود که این سفر که ما در آن حامل سلام و محبّت و عنایت حضرت آقا به استان بودیم، یک تأثیر خیلی جدّی روی فضای افکار عمومی استان گذاشت. معلوم بود روحیه‌ها خیلی بهتر شده؛ این مسئله کاملاً محسوس بود. به نظرم می‌آید این سفر تأثیر قابل توجّهی روی ارتقاء امنیّت عمومی استان گذاشته. خود مسئولین امنیّتی استان بلافاصله با ما تماس گرفتند و این را ابراز میکردند که به شکل محسوسی سطح امنیّتی استان را ارتقاء داده.

شیعیان آنجا از جهت افکار عمومی بسیار تحت فشار بودند و برای آنها بحمدالله فرصت تنفّسی بود؛ ضمن اینکه فرصتی برای ابراز ارادت پیدا کردند. برای بافت عمومی اهل سنّت که تعلّق خاطر به نظام دارد، یک حجّتی شد و به آنها یک آرامش خاطری داد؛ چون آنها هم تحت فشار بودند که «چرا نمیگویید؟ چرا داد نمیزنید؟ چرا شلوغ نمیکنید؟ از شما خون ریخته شده» و از این قبیل حرفها. خواستند مسئله را قومی و مذهبی کنند و درگیر شوند. بحمدالله آنجا برای طرف‌داران نظام در مورد این مسئله یک حجّتی شد.

جریان نیروی انتظامی را، که حافظ امنیّت کلّی استان و کشور است، از این حادثه سوا کردیم؛ هم رفتیم خداقوّت گفتیم و هم گفت‌وگوهایمان برای آن‌ها خیلی خوب شد چون بسیار تحت فشار بودند. حالا فرض کنید دو سه نفر در نیرویی خطا کرده باشند؛ تعمیم دادن این به کلّ این افرادی که در مرزبانی و در آن شرایط خیلی سخت هستند و جانشان دائماً در معرض خطر است و در درگیری با قاچاقچی‌های موادّ مخدّر و اشرار دائماً شهید میدهند، اشتباه است. این سفر و این گفت‌وگوها برای آنها بحمدالله خوب شد؛ آنها اذیّت شده بودند. در مجموع، خدا را شکر، برای تأثیرگذاری بر روحیه‌ی‌ مسئولین استان مفید بود. و مهم‌تر از همه‌ی اینها هم اینکه ما دیگر انجام وظیفه کردیم و حرفها را شنیدیم و مجموعِ این گفت‌وگوها را برای تصمیم‌گیری منتقل کردیم.

هیئت، شنبه شب به زاهدان رسید و بعد از یک دیداری که اوّل صبح با مسئولین عالی استان داشتیم، قرارمان با علما بود. منظورمان از علما هم علمای برجسته‌ی اهل سنّت است و طبعاً امام جماعت محترم مسجد مکّی هم در بین این افراد بودند. قرارمان این بود که دیدار ما، ساعت 9، در محلّ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت سیستان و بلوچستان انجام شود. بسیاری از دیدارهایمان در همان محل انجام می‌شد؛ فلذا با این آقایان هم آنجا قرار گذاشته بودیم. ساعت 9 صبح وقت جلسه رسید و دیدیم خبری نشد. تعداد بسیار کمی از کسانی که دعوت شده بودند آمده بودند و خیلی از اعضا نیامده بودند. بعد که پیگیری شد، معلوم شد که جمعی که دعوت شده بودند، در مسجد مکّی هستند؛ آنجا جلسه‌ی دیگری قبل از ما داشتند که مثلاً صبحانه‌ای بخورند و بیایند امّا دیگر نیامدند و اطّلاع دادند که آقایان می‌گویند که ما در جلسه حضور پیدا نمی‌کنیم و اگر هیئت می‌خواهد، برای دیدن ما به مسجد مکّی بیاید.

ما گفتیم در برنامه‌مان چنین چیزی نبوده است؛ ما بنا بود در محلّ نهاد مستقر باشیم و با گروه‌های مختلف در آنجا جلسات را برگزار کنیم؛ آنجا هم که متعلّق به همین امور اهل سنّت از طرف رهبری است.
محلّ جلسه، نهاد و ساعت جلسه هم که 9 صبح اعلام شده بود امّا آقایان نیامدند و تأخیر شد و وقتی که دیگر حضور پیدا نکردند، گفتند اینجا بین آقایان اختلاف شده و نظرشان این است که اگر هیئت می‌خواهد بیاید، ما آماده هستیم، وَالّا بنایی بر اینکه بیاییم در آن جلسه نداریم. اینجا یک مقدار زمان از دست رفت و تقریباً از ساعت 9 تا بعد از نماز ظهر، که می‌شود حدود ساعت 13:30، گفت‌وگوها و رفت و آمدهایی صورت گرفت. 
و توقّع کردند که هیئت ما برای دیدار و گفت‌وگو به مسجد مکّی برود. ما گفتیم که دیدارمان اینجا باید باشد و این تغییرپذیر نیست

و نهایتاً پیشنهادی که به ما رسید، این بود که اینها میگویند برویم یک محلّ ثالثی جلسه برگزار شود. ما گفتیم باشد؛ ما حرفی نداریم. با محلّ ثالث موافقت کردیم. محلّ ثالث، منزل یکی از آقایانی که طرفین قبول دارند باشد و نهایتاً منزل یکی از آقایان بلوچ اهل سنّت، که مورد توافق طرفین بود، محلّ جلسه شد و این دیدار در آنجا در حدود ساعت 13:30 انجام شد. دیدار ما تا حوالی ساعت 15:30 طول کشید. طبعاً وقت ما کم شده بود چون ما بعد از ظهر، بعد از ساعت 15، با گروه‌های دیگر قرار داشتیم و نمی‌توانستیم آن قرارها را تغییر بدهیم؛ لذا ضمن گله به آقایان که ما آنجا منتظر شما بودیم و وقت و محلّ قرار مشخّص بود و شما در آن وقت مقرّر نیامدید و ما وقتمان عملاً از دست رفت، از آنجا رفتیم.


نكته اين هيئت يک هفته در استان حضور داشته اما در مورد مقصد اصلى سفر و مديريت عبدالحميد بعد آن مقدمات و كش واكش ها براى مسجد نرفتن وقتی در محل ثالث برگزار می شود بيش از دو ساعت (در كل يک هفته) وقت نداشته است؛ اگر واقعا در مقام دلجويی و اقناع بودند بايد هم می رفتند محل آنها و هر كجا كه آنها تعيين كنند و اگر نظری هم دارند هوشمندانه پياده كنند نه اينكه دستوری و ابلاغی يک محل حاكميتی را معرفی كنند و بعد نيامدن و كشمكشها و مكان سوم دو ساعت بيشتر وقت نداشته باشند و بايد می نشستند و مسئله هم حل كرده و آنها را در همراهی با حكومت اقناع می كردند اما چون اين هدف و رويه شان نبوده فلذا قصد نشان دادن اقتدار حكومت و ساكت كردن داشته اند ولو دادن هزينه هاى ملياردهايی ديه و شهيد اعلام كردن و عزل فرماندهان با تاخير ووو = اينها همان اول حادث فوری و با سنجيده عمل كرن و سنجيده حرف زدن با هزينه بسيار بسيار كمتر قابل تحقق بود.

اصلا تصوير زير كه براى اين جلسات بخش كرده اند خودش ضد هدف صحيح است و بيشتر براى ابراز اقتدار است = علما و سران مردمی كه صد كشته داده اند و حكومت تقصير خودش را پذيرفته را اينطور ملاقات نمی كند رفتن نشستن بالای جاى مرتفع و آنها را در زير چند متری نشاندن؛ خاصيت بارز سفر هيئت اين بود كه تنها عالم سنی كه همراهی با حكومت كرد صريحا و در رسانه ها بر عليه جو شايع بلوچستان اظهار نظر كرد را سيبل و هدف كردند و همانوقت هم هيئت در صحبت با او وقت نداشت و در فيلمش هست كه عجله اى و بی حوصله گوش می دهد و هيچ اقدام حفاظتی هم برايش نشد.

اينقدر برای حكومت بی اهميت است حتى شخصيتهاى ارزشمند اين چنيينى كه اعلاميه تسليت حكومت يک هفته بعد ترور آن عالم سنی صادر شد؛ و بعد دو روز از دستگيرشدن عاملان؛ تازه در آن بيانيه تاكيد شده بود كه تعقيب شود و عاملان دستگير شوند!!؟ اينها يكی از عوارض تابع بولتنها بودن است؛ مدتی قبل در سخنرانی رسمی رهبر حكومت موردی بود كه آمار چند سال قبل را آمار امسال ذكر كرد؛ و اين گوشه اى از پرت بودن از اوضاع جاری كشور و محبوس بودن در چهارچوب بولتنها و پيشنهاهاى بولتنسازها بودن است؛ و اينكه دفتر ووو چقدر اطلاعشان بروز نيست


=================

لینک خبر:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401 ... 9%85%D8%AF
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه مارس 03, 2023 8:04 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 7:00 am

گزارشی از وقایع مرتبط یه ترور مولوی عبدالواحد


روزنامه اعتماد نوشت:
مولوي عبدالواحد ريگي؛ امام جمعه يكي از مسجدهاي شهرستان خاش پنجشنبه هفته گذشته ربوده و جسدش يك روز بعد در حوالي اين شهرستان كشف شد. حالا پس از گذشت يك هفته روايت‌هاي رسمي از اين ترور منتشر شده است. «اعتماد» هم تلاش كرده با تماس با منابع بومي و نزديكان مولوي عبدالواحد ريگي جزييات بيشتري از اين واقعه تلخ به دست آورد.

مولوی عبدالواحد ریگی از جمله علمایی بود که سابقه حضور مداوم در جبهه‌های جنگ داشت و سالانه در جبهه‌ها حضور داشت. وی همچنین یکی از فعالان وحدت شیعیان و اهل سنت در منطقه بود و عمده فعالیت‌‌های وی معطوف به کارهای فرهنگی در این زمینه بوده است. کریم‌بخش کردی درباره فعالیت جبهه و جنگ مول وی هم گفت: «مولوی خودش یک بار در جلسه‌ای که داشتیم به ما گفت؛ ۸ سال در جبهه و جنگ فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغاتی داشته است.»

مولوي عبدالواحد ريگي روز پنجشنبه توسط افرادي ناشناس ربوده و يك روز بعد هم جسدش در اطراف خاش پيدا مي‌شود. آنطور كه شمس‌آبادي دادستان مركز استان سيستان‌و‌بلوچستان روايت كرده «مولوي عبدالواحد روز حادثه در مسجد خاش حضور داشت كه افراد ناشناسي از در پشتي مسجد او را صدا كرده و سوار يك خودروي پژو بدون پلاك مي‌كنند. متهمان بعد از ربايش اقدام به قتل مولوي عبدالواحد مي‌كنند. جسد او در حالي كشف شد كه ۳ گلوله به او شليك و گلوله‌ها از ناحيه سر خارج شده بودند. بعد از اين خبر بازپرس ويژه قتل در محل حاضر و پرونده قضايي در مورد اين موضوع تشكيل شد.» شمس‌آبادي چند روز بعد از دستگيري قاتلان مولوي خبر داد و اعلام كرد: «عوامل ترور مولوي شناسايي و دستگير شدند. يك قبضه سلاح كلت نيز در زمان دستگيري از اين عوامل كشف و ضبط شده است. پرونده اين عوامل براي انجام تحقيقات مقدماتي در دادسراي عمومي انقلاب زاهدان تشكيل شده است. با دستگيري اين عوامل مشخص شد آنان ترورهاي ديگري را هم در دستور كار داشتند.»

«اعتماد» در جست‌وجوهاي خودش توانست با يكي از افراد بومي در سراوان صحبت كند كه قاتلان خانه‌اي در همسايگي اجاره كرده بودند. طبق اظهارات او قاتلان قبل از اقدام به ترور، در سراوان اقامت كرده بودند. او به «اعتماد» مي‌گويد: «حدود پنج، شش ماه پيش قاتلان مولوي به منطقه ما در شهرستان سراوان آمدند. سراوان در حال حاضر طوري شده كه افراد غريبه زياد رفت‌و‌آمد مي‌كنند. از پاكستان و افغانستان همه به سراوان مي‌آيند براي همين اهالي هم به اينكه افراد چه كاره هستند توجهي نمي‌كنند و اصلا افراد را نمي‌شناسند. اين افراد پژو نقره‌اي رنگي هم داشتند و اينجا زندگي مي‌كردند تا اينكه بعد از كشته شدن مولوي عبدالواحد ريگي شناسايي و دستگير شدند. شنيديم كه يكي از اين پنج، شش نفر هم فراري بوده است. »

يك منبع مطلع به كانال بلوچ‌نيوز- از كانال‌هاي محلي استان- اطلاعات تازه‌اي در مورد ترور مولوي عبدالواحد داده است. به ادعاي اين منبع «يكي از طلبه‌ها شخصي را كه مولوي را صدا زده و به ماشين پژو سپرده بود شناخته است. بعد از شناسايي آن شخص، طلبه فورا آن را شناخته كه گفته مي‌شود پسري جوان و فرزند خانم ف. از فاميل‌هاي شهيد مولوي ريگي بوده است. ظاهرا پسر خانم ف. بعد از چند مرحله‌ اعتراف كرده است كه دو پسر به همراه مادر خود عامل شهادت مولوي هستند. نيروي اطلاعات و انتظامي شهرستان خاش دست به‌ كار شده و تلفن همراه اشخاصي كه پسر خانم ف. نام برده را شنود مي‌كنند. پس از شنود گوشي همراه، رد آنها در شهر جالق زده شده و قبل از خروج از مرز به طرف پاكستان دستگير مي‌شوند. اين منبع ادامه داد عامل شهادت مولوي ريگي پسران و همسر بهزاد ن. هستند كه تقريبا ده روز گذشته در ايرانشهر كشته شد.»

انتشار يك فيلم تقطيع‌شده، مزيد برعلت شد؟

خبرنگار اعتماد در ادامه جست‌وجوهايش به يكي از دوستان نزديك مولوي دسترسي پيدا كرد و او، روايتي دست اول از لحظه ربايش و شهادت مولوي عبدالواحد ريگي به دست داد. كريم‌بخش كردي تمنداني، يكي از نزديكان مولوي عبدالواحد، در مورد ربايش و كشته شدن او به «اعتماد» مي‌گويد: «مولوي امام جمعه مسجد امام حسين خاش بود. آبان‌ماه جاري وقتي آقاي علي اكبري، نماينده رهبري به زاهدان آمده بود تا مشكلات مردم را بررسي كند، عبدالواحد به من زنگ زد و گفت قرار است براي ملاقات با آقاي علي‌اكبري به زاهدان برود. از من هم خواست كه با او همسفر شوم. ما از خاش راه افتاديم و قرار بود افراد ديگري به ما ملحق شوند كه با هم به زاهدان برويم اما وقتي رسيديم همين افرادي كه قرار بود به ما ملحق شوند، آنجا نبودند. من و عبدالواحد وارد سالن شديم. مولوي به من گفته بود كه وقتي رسيديم من در سالن سخنراني كنم چون معتقد بود من بهتر مي‌توانم صحبت كنم اما آنجا مولوي هرچقدر از منشي تقاضا كرد كه به ما وقت بدهد منشي گفت كه وقت‌ها بسته شده و نمي‌تواند براي ما وقت ملاقات تنظيم كند. نهايتا آخرين سخنراني مربوط به آقاي علي اكبري بود و دو تا تريبون آنجا بود. عبدالواحد كه متوجه شد به ما وقتي ندادند همان جا پشت تريبون رفت و از من خواست كه براي صحبت پشت تريبون بروم. من قبول نكردم در نتيجه آقاي علي اكبري يكي از دوستانش را فرستاد و از ما خواست كه خصوصي صحبت كنيم ولي ما مي‌خواستيم در ميان جمع صحبت كنيم و گفتيم حالا كه نشده است، هيچ اشكالي ندارد. عبدالواحد ناراحت بود و موقع غذا، ناهار هم نخورديم و به خاش برگشتيم. در مسير هم از اينكه هيچ‌وقتي براي صحبت به ما ندادند ناراحت بود و درباره‌اش صحبت مي‌كرد. به خاش كه برگشتيم يكي از دوستان با ما تماس گرفت و گفت؛ حالا كه شما ناراحت شديد ما در همين خاش براي شما زماني را تعيين مي‌كنيم تا صحبت كنيد. ما هم گفتيم صحبت‌هايي كه شما پشت تريبون مي‌كنيد با صحبت‌هايي كه ما مي‌كنيم متفاوت است و شما ناراحت مي‌شويد.

گفتند نه صحبت كنيد و واقعيت را بگوييد. بالاخره من پشت تريبون صحبت كردم و مولوي هم چهره‌اش خندان بود و مشخص بود از حرف‌هاي من راضي است. بازتاب صحبت‌هاي من هم در خاش خوب بود و مردم راضي شدند. جمعه بعد از اين ماجرا مسوولان امنيتي با ما تماس گرفتند كه فردا برخي از سرداران و مسوولان به خاش مي‌آيند و شما در همان مسجدي كه اعتراضات شروع مي‌شود، مي‌توانيد صحبت كنيد. جلسه كه تمام شد مولوي دست آقاي علي‌اكبري را گرفت و از او گلايه كرد و گفت كه ما آن روز از خاش آمده بوديم و مي‌خواستيم دو كلمه حرف بزنيم كه شما به ما فرصت نداديد. در لحظه‌اي كه عبدالواحد با آقاي علي اكبري صحبت مي‌كرد، نمي‌دانم چه كسي اين لحظه را با دوربين ثبت كرد و آن دوربين كجا بود كه فقط هم حرف‌هايي را ثبت كرد كه به دل مردم ننشست و راضي نشدند. چون فيلم صحبت‌هاي عبدالواحد تقطيع شده بود و فقط قسمت‌هايي از آن را در فضاي مجازي و برخي خبرگزاري‌ها پخش كردند كه مردم نمي‌پسنديدند. به همين دليل هجمه زيادي عليه مولوي به راه افتاد و برخي از مردم او را تهديد كردند. حتي عبدالواحد براي اينكه موضوع را روشن كند نزد شيخ‌الاسلام مولوي عبدالحميد در زاهدان رفت تا واقعيت‌ها را به ايشان بگويد و توضيح بدهد كه صحبت‌هايش تقطيع شده است. به نظر من اين فيلم هدفمند پخش شد. بعد از اين موضوع مولوي عبدالواحد فيلمي در زمينه اينكه واقعيت چيست منتشر كرد و در آن براي مردم همه‌چيز را توضيح داد كه جريان از چه قرار بوده است، اما متاسفانه برخي از مردم اين را نپذيرفتند و نهايتا اين تهديدها ادامه پيدا كرد. برخي از شاهدان عيني به ما گفتند كه شخصي كه به دنبال عبدالواحد آمده بود را مي‌شناختند و از اقوام او بودند.»

او در ادامه در خصوص اشخاصي كه به عنوان قاتلان مولوي شناخته و دستگير شدند، مي‌گويد: «حدود يكسال پيش در طايفه ريگي كه مولوي هم از اقوام آنها بود اختلافاتي صورت مي‌گيرد اين اختلافات منجر به كشته شدن چند نفر مي‌شود. در نهايت همان افرادي كه در آن اختلافات به عنوان قاتل در طايفه شناسايي شده بودند به سراوان فرار مي‌كنند. روز حادثه هم يكي از شاهدان عيني اين شخص را كه از اقوام مولوي بود شناسايي كرد. پليس هم از روي شناختي كه ايشان داشت قاتلان را رديابي كرد و در نهايت آنها را دستگير كرد. همان روز هم كه اين اشخاص به دنبال مولوي آمده بودند مولوي حتما آنها را شناخته كه با آنها سوار ماشين‌شان شده است.» از آقاي كريم‌بخش كردي درباره جزييات روز حادثه و تروريست‌ها پرسيدم.

اين تهديدها بيشتر از سوي چه افرادي صورت گرفت؟
شما در جريان هستيد كه دو، سه جمعه در خاش عده‌اي از نمازگزاران كشته شدند. خب مردم معتقد بودند كه چندين نفر از آنها كشته شدند و مولوي عبدالواحد هم خلاف اين اتفاقات صحبت كرده است در صورتي كه مولوي يكي از اهدافي كه داشت، مي‌خواست صداي مردم باشد. نمي‌دانم چرا فيلم تقطيع‌شده را منتشر كردند.

از روز حادثه بگوييد.
تقريبا دو جمعه از اين تهديدها گذشت تا اينكه پنجشنبه ۱۸ آذرماه يعني همين چند روز پيش نزديك ظهر يك نفر با ماشين بدون پلاك جلوي مسجد امام حسين به سمت در مسجد نه به سمت خيابان مي‌ايستد و پياده مي‌شود تا به داخل مسجد بيايد و با مولوي صحبت كند. يك‌سري مشخصات از خودش مي‌دهد و مي‌گويد كه از اقوام عبدالواحد است. به عبدالواحد مي‌گويد كه داخل ماشينش بروند تا باهم صحبت كنند. مولوي هم با همان دمپايي‌هايي كه پايش بود به سمت ماشين مي‌رود. مولوي را صندلي عقب مي‌نشانند و با خود مي‌برند. بعد از چند ساعت ما با مولوي تماس گرفتيم اما گوشي‌اش از دسترس خارج و خاموش شده بود. چون سيم‌كارت را از داخل گوشي در آورده بودند. هيچ خبري از مولوي نبود تا اينكه روز بعد از اين ربايش بعد از نماز جمعه يك نفر در همان اطرافي كه مولوي جسدش افتاده بود، مي‌رود و پيكر بي‌جان مولوي را مي‌بيند و خبر مي‌دهد.

چند نفر مولوي عبدالواحد را با خود بردند؟ مشخصات ماشين چه بود؟
در اصل چهار نفر بودند. يك پژو نقره‌اي رنگ بود كه پلاك نداشت و شيشه‌هايش هم دودي‌رنگ بود. حتي شيشه جلوي ماشين هم پرده زده بودند كه از بيرون چيزي ديده نشود.

با توجه به اينكه مولوي عبدالواحد با شليك ۳ گلوله كشته شده، اين گلوله‌ها به كدام ناحيه از بدن ايشان اصابت كرده است؟
آن‌طوركه نهادهاي امنيتي به من گفتند اينها در حال صحبت با مولوي بودند كه ناگهان يك تير به سمت قلب او، يك تير به گوش او، يك تير به گلويش و چند تير هم به بازوي او شليك مي‌كنند.

حرف آخر
مولوي مسن بود شايد ۷۰ سال بيشتر داشت. يك بار هم عمل قلب باز انجام داده بود. خيرخواه مردم بود و آدم صادق و ساده‌اي بود. خشونت و كشتن هرگز به سود جامعه ما نيست. بايد تلاش كرد كه گفتمان و صلح جاي خشونت و قتل را بگيرد.

هاشمي، استاندار سابق استان سيستان‌و‌بلوچستان به خبرنگار اعتماد مي‌گويد: «مولوي عبدالواحد ريگي در صحبت‌هايي كه حدود يك ماه پيش بعد از سفرش داشت يك‌سري مواضعي را اعلام كرد كه در بسياري از خبرگزاري‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي منتشر شد. پس از آن مولوي چند بار توسط گروهك‌هاي تروريستي تهديد شد و حتي اعلام كرد كه برخي از گروهك‌ها قصد ترور ايشان را داشتند. اينكه قاتلان به دلايل طايفه‌اي مولوي را ترور كردند حدس و گمان است و نمي‌تواند درست باشد. اين اتفاق تروري است توسط گروه‌هاي تروريستي مگر خلافش ثابت شود. اعترافات اين قاتلان مي‌تواند به جزييات پرونده كمك كند. در نهايت تا موضوع مشخص نشود نمي‌توان قضاوت كرد.»

«اعتماد» طي تماسي با يكي از پسران عبدالواحد موفق نشد با او صحبت كند و پسر ايشان در پيغامي عنوان كرد كه وضعيت روحي خوبي ندارد.

‌اداره کل اطلاعات استان سیستان وبلوچستان از ‌ارتباط عوامل ترور مولوی ریگی با یکی از کشورهای عربی خبر داد و اعلام کرد: این تیم قصد داشتند بعد از فروکش کردن فضای ناشی از شهادت مولوی اقدام به ترور فرد دیگری کند. به گزارش خبرگزاری تسنیم از زاهدان، روابط عمومی اداره کل اطلاعات استان سیستان وبلوچستان اعلام کرد: متعاقب دستگیری عوامل ترور مولوی شهید عبدالواحد ریگی توسط سربازان گمنام امام زمان(عج)، در بازجویی های اولیه در رابطه با پوشش اتخاذ شده برای ربایش شهید، نحوه ی ربایش و انتقال، محل نگهداری و چگونگی شهادت اعتراف کردند. براساس اعترافات به دست آمده، این تیم قصد داشتند بعد از فروکش کردن فضای ناشی از شهادت مولوی اقدام به ترور فرد دیگری کنند. این گزارش می افزاید: با توجه به پیچیدگی کیس و نظر به ارتباط یکی از عوامل ترور با یکی از کشورهای عربی و ملاقات‌های انجام شده در کشور هدف، بررسی‌های تخصصی در دستور کار قرار داشته و نتایج حاصله متعاقبا اعلام خواهد شد.


گزارشی از وقایع مرتبط یه ترور مولوی عبدالواحد = با اينكه تا زاهدن براى ملاقات هيئت اعزامى رفته بود اما علی اكبری به او وقت نداده بود در جمع صحبت كند مشكلات را بگويد و او ناراحت به خاش برگشته بود در آمدن هيئت به خاش هم به او اجازه صحبت در جمع را ندادند و فقط در وقت رفتن بصورت عجله ای و خصوصی (با ضبط فيلم) اجازه صحبت دادند و از آن همه صحبت كه اشكالات را بيان كرد چيزی در تلويزيون و سايتهاى حكومتی پخش نشد الا مقطع اظهار علاقه به رهبر و وفاداری به حكومت = بخش اين مقطع در ميان مردم كه مشكلات عديده اى مبتلا شده بودند تاثير منفی داشت و سبب جو شديد عليه مولولی شد و ترور با مشاركت آشنايان انجام گرفت مطالب فوق و قبل از انتشار در تحليل درس قبلی اشاره شده بود و اين هم شاهدش رسيد كه رويكرد حاكميت و هيئت اعزامی جه بوده و فقط در حد مداحی و تجديد بيعت ظرفيت شنوايی دارند.

=============

لینک خبر:

http://www.ensafnews.com/387318/
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 7:11 am

خودتان مقايسه كنيد تفاوت دو پيام تسليت درباره مولوی عبدالواحد را


خودتان مقايسه كنيد تفاوت دو پيام تسليت درباره مولوی عبدالواحد را:
با اينكه موضع سياسی اجتماعی عبدالواحد با عبدالحميد همسو نبوده اما عبدالحميد چه بيانيه وزينی داده و احترام گذاشته.

اما حاكميت با اينكه نه حاضر شده سخنان او درج و مطرح شود و ملاقات نداده و بعد هم مقطعی منتشر كرده كه فقط وابستگی به حاكم را برساند بدون نشر بيان مشكلات و اعتراضاتش و بوسيله اين رويكرد او را هدف ترور قرار داده است = و اينطور بيانيه داده حاكم


مولوی عبدالحمید ترور مولوی عبدالواحد را محکوم کرد

مولوی عبدالحمید، امام جمعه‌ی اهل سنت زاهدان با صدور بیانیه‌ای ترور مولوی عبدالواحد، امام جمعۀ مسجد امام حسین خاشرا محکوم کرد و نوشت: قتل علما و نخبگان که برای جامعه مفید هستند، جنایتی بسیار سنگین و دارای عواقب خطرناکی است. مولانا عبدالواحد یکی از علمای دلسوز، خیرخواه، مردمی، و از نیکان و صالحان شهرستان خاش و از دوستان قدیمی بود.

به گزارش انصاف نیوز، متن کامل بیانیه‌ی مولوی عبدالحمید به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی او در پی می‌آید:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
«إنا لله وإنا إليه راجعون»

خبر ترور ناجوانمردانۀ مولانا عبدالواحد ریگی رحمه‌الله، یکی از علمای سرشناس شهرستان خاش و امام‌جمعۀ مسجد امام‌حسین خاش باعث تأسف و تألم گردید. بدون شک قتل ناحق از بدترین جنایات و موجب ناراضگی پروردگار است، اما قتل علما و نخبگان که برای جامعه مفید هستند، جنایتی بسیار سنگین و دارای عواقب خطرناکی است.

مولانا عبدالواحد یکی از علمای دلسوز، خیرخواه، مردمی، و از نیکان و صالحان شهرستان خاش و از دوستان قدیمی بود که علاوه بر امامت جمعه در مسجد امام‌حسین، یک شعبۀ حفظ موفق را در کنار آن مدیریت می‌کرد و در مدرسۀ مدینة العلوم خاش هم مدرّس حدیث بود. فرزندان ایشان هم انسان‌هایی مفید و صالح هستند.

بنده این واقعۀ تأسف‌آور را به شدت محکوم می‌کنم و از بارگاه الهی برای آن مرحوم، قبولی شهادت و مغفرت تامه مسألت دارم. خداوند به عموم مردم منطقه، علمای شهرستان خاش و شاگردان مرحوم مولانا، خصوصا بازماندگان و خانوادۀ محترم ایشان اجر و صبر فراوان نصیب فرماید.

عبدالحمید
امام‌جمعۀ اهل سنت زاهدان

==================

پیام رهبری در واکنش به ربایش و شهادت مولوی عبدالواحد

در پی حادثه‌ی ربایش و شهادت مولوی عبدالواحد ریگی، رهبری انقلاب با صدور پیامی ضمن اظهار تأثر از این حادثه، بر «تعقیب و مجازات سریع و جدی جنایتکاران» از سوی دستگاههای مسئول تاکید کردند.

به‌گزارش «خامنه‌ای دات آی آر»، متن پیام به این شرح است:

«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

حادثه‌ی ناگوار ربایش جناب مولوی عبدالواحد ریگی رحمة‌الله علیه و به شهادت رساندن این عالم خیرخواه و شجاع موجب تأسف و تأثر اینجانب گردید. اشراری که این جنایت را مرتکب شدند مزدورانی روسیاهند که در خدمت دشمنان سعادت هم‌میهنان بلوچ و اتحاد اقوام ایرانی قرار گرفته‌اند. وظیفه‌ی دستگاه‌های مسئول تعقیب و مجازات جنایتکاران است و باید با سرعت و جدیت انجام شود.

اینجانب به خاندان محترم آن شهید و همه‌ی مردم بلوچستان بویژه خاش و ایرانشهر تسلیت عرض میکنم و رحمت الهی را برای همگان مسألت می‌نمایم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۴۰۱/۹/۲۳»

===============

لینک پیام ها به ترتیب:

http://www.ensafnews.com/386010/

http://www.ensafnews.com/387182/
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 7:14 am

روایت هاشمی رفسنجانی از گلایه آیت الله سیستانی نسبت به افراطی گری ها در ایران


مرحوم آيت الله اکبر هاشمی رفسنجانی گفت: در نجف که خدمت آیت‌الله سیستانی رسیدم، در آن دیدار ایشان فرمودند: مشکلاتی که افراطی‌های شما در ایران به وجود می‌آورند ما باید در اینجا جوابگوی آن باشیم. مسلمانان و شیعه‌ها می‌آیند و به ما گله می‌کنند که با این حرف‌های افراطی، کار برای ما سخت شده است و ما می‌خواهیم با عزت زندگی کنیم.

مرحوم هاشمی سپس تصریح کرد:
از زمانی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمودند این تفرقه‌ها آغاز شد و آثارش را در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیدیم و امروز هم اینجا مشاهده می‌کنیم.
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 7:54 am

تعطیلی «روضه» مداح معروف حاكميت به دلیل «مشکل امنیتی» / حمید علیمی: دلیل واقعی ظاهرا توییت‌های این مدت من است


تصوير

حمید علیمی مداح در صفحه اینستاگرام خود نوشت که در تماسی اعلام شده که جلسه روضه وی به دلیل «مشکل امنیتی» کنسل شده است. وی در ادامه نوشته است: اطلاع دادند که اجازه روضه گرفتن در اصفهان را ندارم! اخیرا هم در شهر مقدس قم دو جلسه کنسل شد. دلیلش ظاهرا به خاطر توییت‌های این مدت است.

حمید علیمی مداح در صفحه اینستاگرام خود نوشت که در تماسی اعلام شده که جلسه روضه وی به دلیل «مشکل امنیتی» کنسل شده است. علیمی نوشته است: عصر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در تماس تلفنی با مسئولان حسینیه اعلام شد: روضه به دلیل «مشکل امنیتی» کنسل است! در تماس با چند مسئول دلسوز پیگیر شدم. نتیجه این شد که فرمودند: امشب مراسم برگزار بشه ولی دیگه اصفهان نمیشه روضه داشته باشی!

وی در ادامه نوشته است: اطلاع دادند که اجازه روضه گرفتن در اصفهان را ندارم!!! اخیرا هم در شهر مقدس قم دو جلسه کنسل شد. دلیلش ظاهرا به خاطر توییت های این مدت است. علیمی در پایان نوشته است: برای همه مردم وطنم در این روزها از درگاه الهی دلی آرام و روزگاری بی دغدغه را آرزومندم. یاعلی مدد.

================

حمیدرضا علیمی در توییتر نوشت:
من آشوبگر نیستم. من اغتشاشگر نیستم. من غربگرا نیستم. من مثل خیلی‌ها فقط معترض هستم من به نابرابری به بیعدالتی به تناقض به بی‌مسئولیتی به فساد آن‌هم به اسم دین معترض هستم.
پ‌ن: کجا باید اعتراض کرد!؟ بلدین بجز فحش و تهمت جواب بدین!؟

بنابراين حاكميت مزاجش عوض نشده همان جباريت و تحكم سابق را دارد حرف حساب مسالمت آميز حتى از وابستگان خودش را هم متحمل نيست؛ پس به قول سريای پشت كوهاى بلند كه آن كدخدا می گفت به لهجه اصفهانی = حقته حقته = شعارهايی كه ميدن حقته حقته

=================

لینک خبر:

https://www.entekhab.ir/fa/news/707633/ ... 8%B3%D8%AA

https://www.etemadonline.com/%D8%A8%D8% ... A%A9%D8%B3
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط najm137 در جمعه مارس 03, 2023 8:02 am .
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 8:01 am

محمد شجاعی،كارشناس (گاهى معمم) تلويزيون: علت شعار دادن عليه حاكميت = اجنه و جنيان


تصوير

از افاضات قبلی اين كارشناس تلويزيون
استاد شجاعی در این مصاحبه ی تلویزیونی گفت که : هنگامی که جبرئیل خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها رسیده است، این فرشته الهی با اخبار انقلاب اسلامی بانو را آرام می کرده است و در آن زمان پیرامون جمهوری اسلامی ایران پیش بینی هایی وجود داشته است.

================

لینک خبر + فیلم:

https://www.khabaronline.ir/news/170899 ... 9%88%D8%B1
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 8:12 am

بازيگر تلويزيون با نقش سپاهی و بسيجی و نيروی امنيتی؛ دستمزدهای ميلياردی (پيش پرداخت) گرفته! خونه ويلايی پاسداران و ماشين پورشه رو هم فروخته دلار كرده! رفت امريكا


تصوير

حميد فرخ نژاد به اندازه كافی نقش سپاهی و بسيجی و نيروی امنيتی براي جمهوری اسلامی بازی كرده و دستمزدهای ميلياردی گرفته! خونه ويلايی پاسداران و ماشين پورشه رو هم فروخته دلار كرده! سرتون كلاه نره ...
عصر ایران ؛ نهال موسوی - داستان حمید فرخ نژاد این چند روز یکی از جنجال‌های بزرگ فضای هنری را رقم زده است، بعد از رفتن حمید فرخ نژاد به آمریکا و انتشار مطالبی توهین آمیز در صفحه اینستاگرامش، حال انواع و اقسام از افشاگری‌ها در مورد او صورت می‌گیرد.

جدای از اقدامات و اظهارات نادرست حمید فرخ نژاد نکته جالب توجه طرف مقابلی است که به هر شکلی حاضر به همکاری با او بوده است و الان هم به هر شکلی شده می‌خواهد او را خائن، کلاهبردار، بی‌معرفت و ... معرفی کند. مثلا محمدرضا شفیعی (تهیه کننده معروف تلویزیون) در توئیتی نوشته است: «برسد به دست خزانه داری سازمان هاي CIA و MI6 : حميد فرخ نژاد به اندازه كافي نقش سپاهي و بسيجي و نيروي امنيتي براي جمهوری اسلامی بازی كرده و دستمزدهای ميلياردی گرفته! خونه ويلايی پاسداران و ماشين پورشه رو هم فروخته دلار كرده! سرتون كلاه نره بی مغزآ»

یا مجری تلویزیون در برنامه "تهران 20" چند توصیه برادرانه به کشورهایی می‌کند که به فرخ نژاد و ... ویزا یا پناهندگی می‌دهند و می‌گوید: «حواستون باشه این‌ها اهل دادن مالیات نیستند و دست به فرارشون خوبه و ... [...] یا اگر با این‌ها هر قرادادی بستین ، قراردادتون رو درست ببیندید، اینها قرار داد می‌بندن بعد بدون اینکه بار حقوقی‌اش را رعایت بکنند ول می‌کنند میرن و ...»

هر چه بخواهم بنویسم واقعا توان واژگان برای توضیح یا تحلیل موقعیت پیش آمده کم است، یک نفر نیست به این آقایان بگوید شما که اینقدر استاد هستی چرا این نکات را در کشور خودت و به هموطنان خودت گوشزد نکردی؟ الان داری این نکات را می‌گویی که مثلا کشوری مانند آمریکا کلاه سرش نرود!

یا مثلا خبرگزاری ایرنا اعلام کرد حمید فرخ نژاد قبل از ایفای نقش در سریال امنیتی "سقوط" قرار بود در فیلم سینمایی "پالایشگاه" از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی نقش آفرینی کند، ظاهراً شرط فرخ‌نژاد برای حضور در یکی از نقش‌های فرعی فیلم سینمایی پالایشگاه دستمزدی معادل ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان بوده که توسط تهیه‌کننده این پروژه به او پرداخت می‌شود تا لحظه آخر حضورش در کشور حاضر به بازپرداخت این مبلغ نشده و در نهایت با خروج از کشور سرنوشت پولی که حق او نبوده معلوم نیست چه می‌شود.

یعنی برای فیلمی که ساخته نشده و حتی به مرحله پیش تولید هم نرسیده است از قبل 1.5 میلیارد تومان پول بنیاد فارابی (بیت المال) به فرخ نژاد پرداخته شده است. احتمالا این قسط اول کار بوده، چون در پروژه های سینمایی معمولا یک قسط اول کار پرداخت می‌شود و قسط‌های دیگر زمان شروع فیلمبرداری یا اواسط آن، و قسط آخر هم بعد از اتمام کار تسویه می‌شود.

از موارد دیگر این است که او قبل‌تر هم دستمزدهای بسیار کلانی برای فیلم‌های ارگانی گرفته است مثلا فیلم استرداد ساخته سال 1390 که آن موقع اعلام شد فرخ نژاد برای این فیلم 480 میلیون تومان دستمزد گرفته است. طبیعتا فیلم در سال 1389 ساخته شده و دلار در آن زمان حدود 1100 تومان بوده است یعنی حدود 430 هزار دلار دستمزد آن زمان فرخ نژاد برای بازی در یک فیلم بوده است! تقریبا معادل 19 میلیارد تومان امروز. آن زمان خبرنگاران درباره این دستمزد کلان حمید فرخ نژاد از خود او پرسش کردند گفت به این سوال جواب نمی‌دهم. فیلم استرداد هم با حمایت فارابی و دولت ساخته شده بود.

حمید فرخ نژاد ! آیا مشکل از اوست یا ...

غرض از ذکر این مثال‌ها این است که بسیاری نمونه‌های دیگری هم از حمید فرخ نژاد و هم از بازیگران دیگر وجود دارد که از بیت المال پول‌های کلانی به عنوان دستمزد گرفته‌اند ولی مشکل اینجاست تا زمانی که به مشکل برنخورند هیچ کسی درباره آنها حرف نمی‌زند. تمام این مشکلات به دلیل نداشتن شفافیت در مناسبات سینمای ایران است، علی الخصوص در پروژه‌ها و فیلم‌هایی که از دولت یا ارگانها و نهادها (بیت المال) پول می‌گیرند. اگر سیستم شفافی وجود داشت که دستمزد بازیگران را اعلام می‌کرد طبیعتا بسیاری از این اتفاقات رخ نمی‌داد.

در هالیوود بازیگران بسیار معروف هم که در فیلمی بازی می‌کنند از همان اول معلوم است که فلان سوپر استار برای ایفای نقش چه دستمزدی گرفته است. شفاف و مشخص. برای مثال در سال 2022 خانم مارگو رابی برای بازی در فیلم "باربی" 12.5 میلیون دلار دستمزد دریافت کرده است، یا برد پیت برای فیلم بعدی خود قرار است پشت فرمان ماشین مسابقه بنشیند و 30 میلیون دلار برای این فیلم دریافت می کند. هنوز نامی برای این فیلم اعلام نشده است. کارگردانی این فیلم بر عهده جوزف کوشینسکی، کارگردان «تاپ گان: ماوریک» خواهد بود. یعنی هنوز اسم فیلم معلوم نیست اما دستمزد بازیگر مشخص و اعلام شده است.

وجود سیستم شفاف از همان ابتدا مخاطب را در جریان قرار داده و بعدتر با دیدن فیلم یک برآورد مشخص نسبت به آن صورت می‌گیرد که مثلا آیا این دستمزدی که به فلان بازیگر پرداخت شد ارزشش را داشت یا خیر؟ حتما از بروز چنین اتفاقات عجیب و غریبی با دستمزدهای واقعا نجومی هم جلوگیری می‌کند. همه این مشکلات از آنجا پیش می‌آید که هر شخصی که از بیت المال پول می‌گیرد حاضر نیست به شکلی شفاف درباره نوع هزینه و خرج و برج ان پاسخگو باشد.

این مرقومه تنها در جهت لزوم سیستم شفاف و شفافیت به نگارش درآمده است، نه نه این که تا شخص با ماست اشکال ندارد و بر ما شد افشا کنیم. این نمونه فرخ نژاد بلکه تلنگری به مدیران و افراد مسئول سینما و تلویزیون وارد کند که از این به بعد شفاف عمل کنند. امیدوارم ...

حمید فرخ نژاد قبل از ایفای نقش در سریال امنیتی "سقوط" قرار بود در فیلم سینمایی "پالایشگاه" از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی نقش آفرینی کند، ظاهراً شرط فرخ‌نژاد برای حضور در یکی از نقش‌های فرعی فیلم سینمایی پالایشگاه دستمزدی معادل ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان بوده که توسط تهیه‌کننده این پروژه به او پرداخت می‌شود تا لحظه آخر حضورش در کشور حاضر به بازپرداخت این مبلغ نشده و در نهایت با خروج از کشور سرنوشت پولی که حق او نبوده معلوم نیست چه می‌شود.

یعنی برای فیلمی که ساخته نشده و حتی به مرحله پیش تولید هم نرسیده است از قبل 1.5 میلیارد تومان پول بنیاد فارابی (بیت المال) به فرخ نژاد پرداخته شده است. او قبل‌تر هم دستمزدهای بسیار کلانی برای فیلم‌های ارگانی گرفته است مثلا فیلم استرداد ساخته سال 1390 که آن موقع اعلام شد فرخ نژاد برای این فیلم 480 میلیون تومان دستمزد گرفته است. طبیعتا فیلم در سال 1389 ساخته شده و دلار در آن زمان حدود 1100 تومان بوده است یعنی حدود 430 هزار دلار دستمزد آن زمان فرخ نژاد برای بازی در یک فیلم بوده است! تقریبا معادل 19 میلیارد تومان امروز. آن زمان خبرنگاران درباره این دستمزد کلان حمید فرخ نژاد از خود او پرسش کردند گفت به این سوال جواب نمی‌دهم. فیلم استرداد هم با حمایت فارابی و دولت ساخته شده بود.
 

اين هزينه ها توسط تلويزيون حكومتی به اسم فرهنگ ووو اسلامی از جيب ملت پرداخت می شود اما يک دهم چنين دستمزدهايی براى تعليم قرآن و اساتيد تلاوت و نشر فرهنگ قرآنی حاكميت حاضر به هزينه كردن نبوده است

================

لینک خبر:

https://www.asriran.com/fa/news/870527/ ... %8C%D8%A7-
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 8:26 am

بررسى پرونده محكوميت 9 ساله زندان = كانديداى رهبری اعتراضات 1401 = دكتر سعيد مدنی قهوهرخی


تصوير

بررسى پرونده محكوميت 9 ساله زندان = كانديداى رهبری اعتراضات 1401 = دكتر سعيد مدنی قهوهرخی
در ۲۳ آبان ۱۴۰۱ فایل صوتی منسوب به جلسه یکی از معاونان وزارت اطلاعات در شورای تأمین استان یزد منتشر شد که در آن جلسه ادعا می‌شود آمریکا برای «هدایت اعتراضات» بر روی سه نفر از جمله سعید مدنی به عنوان تئوریسن متمرکز شده‌است. 

ایران هم مانند کشورهای دیگر با مسائل اجتماعی متعددی روبه‌روست که برای جامعه از منظر سعادت، رفاه و برابری چالش ایجاد کرده است. فهم، تحلیل و پیدا‌کردن راه‌حل برای این مسائل جامعه نیازمند متخصصان و اندیشمندانی است که بتوانند در آزادی و آرامش و بدون واهمه از بازگویی واقعیت، فعالیت علمی و پژوهشی داشته باشند. یعنی اینکه اگر یافته‌های پژوهشی و کارهای علمی یک پژوهشگر اجتماعی کاستی‌ها و نابسامانی‌ها را آشکار کرد، به جای به دنبال راه‌حل‌ بودن، گوینده واقعیت تحت تعقیب قرار نگیرد. در غیر این صورت عملا پژوهشگران یا به‌طور کلی باید کار نکنند یا اینکه یافته‌ها را به دلخواه مسئولان بنویسند تا مجازاتی متوجهشان نباشد و به منافعی دست پیدا کنند. متأسفانه آنچه در حال حاضر با آن مواجهیم، پرداختن به مسائل اجتماعی از یک منظر محدود است که حداکثر بخشی از واقعیت را می‌گوید و بقیه‌ آن را پنهان می‌کند. یعنی جریان اصلی جامعه‌شناسی و پژوهش اجتماعی به چنین مسیری افتاده است. اگر کسی خلاف چنین جریانی حرکت کند و بخواهد استقلالش را حفظ کند و از مجیزگویی دور باشد، در واقع خودش را به دردسر انداخته است و تبعات ناگوار و ناخوشایندی گریبانگیرش می‌شود، مثل آقای سعید مدنی.

سعید مدنی در دو اتهام «تشکیل و اداره گروه‌های معاند نظام» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» محکوم و برای اتهام اول به هشت سال زندان و اتهام دوم یک سال زندان و جمعا به ۹ سال زندان محکوم شد که هشت سال آن را باید تحمل کند.

اتهاماتی که برای ایشان مطرح شده، یکی «تشکیل و اداره گروه‌های معاند نظام» است که در آن مستنداتی از انجمن حقوق شهروندی که انجمنی با مجوز وزارت کشور است، گرفته تا اداره یک گروه واتس‌اپی به اسم «دغدغه‌های ایران و آزادی بیان» دیده می‌شود. همچنین در پرونده برخی از مقالات و نوشته‌های ایشان هم به چشم می‌خورد مانند کتاب «علیه اعدام» که در ایران اجازه چاپ هم گرفته ولی کپی از آن در پرونده وجود دارد و تبدیل به مستندات علیه او شده است. موضوع دیگری که در کیفرخواست آمده، مسئله «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور» است. «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» نیز دیگر اتهام اوست که در مجموع اتهامات ماده ۴۹۸، ۶۱۰ و ۵۰۰ را متوجه سعید مدنی می‌کند. مثلا در رأی ایشان به دیدار چند روز قبل از بازداشتش با سیدمحمد خاتمی نیز اشاره شده و آمده که «وی در دیدار با یکی از سران خواستار اتخاذ موضع‌گیری‌های تندتری درباره وقایع اخیر» شده است. ولی در مجموع رأیی که صادر شده برای جرم اداره تشکیلات هشت سال و برای تبلیغ علیه نظام هم یک سال در نظر گرفته شده است که با در نظر گرفتن اجرای اشد مجازات، ایشان باید هشت سال زندان را سپری کنند؛ چرا‌که در رأی آمده سعید مدنی از اتهام «اجتماع و تبانی» به دلیل عدم کفایت دلایل تبرئه شده است.

نکته دیگر درباره پرونده سعید مدنی این است که یکی از دو وکیل او نیز اکنون در بازداشت به سر می‌برد. محمود بهزادی درباره بازداشت محمدعلی کامفیروزی و تأثیرش بر این پرونده نیز می‌گوید: محمدعلی کامفیروزی دیگر وکیل ایشان بود که در میانه بازداشت آقای مدنی خودشان هم بازداشت شدند. به قرار بازداشتش اعتراض شده و پرونده‌اش حالا به شعبه ۲۹ و آقای مظلوم ارجاع داده شده است. در واقع الان پرونده سعید مدنی و وکیلش در یک جا قرار دارند.

چاره‌جویی در زندان

سعید مدنی، پژوهشگر و کنشگر ایرانی، برای چندمین‌بار راهی زندان شده است و این‌ بار در جدیدترین حکمش به هشت و یک سال زندان برای دو مورد اتهامی‌اش محکوم شده که با توجه به اجرای حکم سنگین‌تر، او باید هشت سال را در زندان سپری کند. سعید مدنی در همه سال‌های اخیر با پژوهش‌ها، مطالعات میدانی و دست‌گذاشتن بر موضوعات خاص و حساس شناخته می‌شود؛ سعید مدنی، پژوهشگر و کنشگر ایرانی، برای چندمین‌بار راهی زندان شده است و این‌ بار در جدیدترین حکمش به هشت و یک سال زندان برای دو مورد اتهامی‌اش محکوم شده که با توجه به اجرای حکم سنگین‌تر، او باید هشت سال را در زندان سپری کند. سعید مدنی در همه سال‌های اخیر با پژوهش‌ها، مطالعات میدانی و دست‌گذاشتن بر موضوعات خاص و حساس شناخته می‌شود؛ موضوعاتی که کمتر کسی علاقه‌ای به پیگیری آن دارد و کمتر گوشی دوست دارد آن را بشنود. با‌این‌حال او با همه این مرارت‌ها، سختی‌ها و نگرانی‌ها دست از کار نشسته و همیشه پیگیر اتفاق‌ها و رویدادهای مهم رخ‌داده در سطح جامعه بوده است. پژوهش‌هایی که برای او هزینه‌های سنگینی در پی داشته و در سه دهه اخیر بارها او را راهی زندان کرده و مدتی را هم در تبعید گذرانده است.

9 سال زندان برای 2 مورد اتهامی

سعید مدنی برابر کیفرخواست صادرشده از سوی دادسرای عمومی و انقلاب شهید مقدس به ریاست محمد نصیرپور برابر مواد ۴۹۸، ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به «تشکیل و اداره گروه‌های معاند نظام»، «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» متهم شده بود. رسیدگی به اتهامات ۱۵ آبان سال جاری در دو جلسه صبح و بعدازظهر برگزار شد. مطابق رأی صادرشده از سوی قاضی مظلوم، سعید مدنی در دو اتهام «تشکیل و اداره گروه‌های معاند نظام» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» محکوم و برای اتهام اول به هشت سال زندان و اتهام دوم یک سال زندان و جمعا به ۹ سال زندان محکوم شد که هشت سال آن را باید تحمل کند. سعید مدنی پس از دو ماه بازداشت، هم‌اکنون دوران محکومیت خود را در بند ۴ زندان اوین می‌گذراند. محمود بهزادی‌راد، یکی از دو وکیل سعید مدنی، در این رابطه به «شرق» می‌گوید: آقای مدنی اردیبهشت امسال دستگیر شده بودند. اتهاماتی که برای ایشان مطرح شده، یکی «تشکیل و اداره گروه‌های معاند نظام» است که در آن مستنداتی از انجمن حقوق شهروندی که انجمنی با مجوز وزارت کشور است، گرفته تا اداره یک گروه واتس‌اپی به اسم «دغدغه‌های ایران و آزادی بیان» دیده می‌شود.

همچنین در پرونده برخی از مقالات و نوشته‌های ایشان هم به چشم می‌خورد مانند کتاب «علیه اعدام» که در ایران اجازه چاپ هم گرفته ولی کپی از آن در پرونده وجود دارد و تبدیل به مستندات علیه او شده است. موضوع دیگری که در کیفرخواست آمده، مسئله «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور» است. «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» نیز دیگر اتهام اوست که در مجموع اتهامات ماده ۴۹۸، ۶۱۰ و ۵۰۰ را متوجه سعید مدنی می‌کند. مثلا در رأی ایشان به دیدار چند روز قبل از بازداشتش با سیدمحمد خاتمی نیز اشاره شده و آمده که «وی در دیدار با یکی از سران خواستار اتخاذ موضع‌گیری‌های تندتری درباره وقایع اخیر» شده است. ولی در مجموع رأیی که صادر شده برای جرم اداره تشکیلات هشت سال و برای تبلیغ علیه نظام هم یک سال در نظر گرفته شده است که با در نظر گرفتن اجرای اشد مجازات، ایشان باید هشت سال زندان را سپری کنند؛ چرا‌که در رأی آمده سعید مدنی از اتهام «اجتماع و تبانی» به دلیل عدم کفایت دلایل تبرئه شده است.

نکته دیگر درباره پرونده سعید مدنی این است که یکی از دو وکیل او نیز اکنون در بازداشت به سر می‌برد. محمود بهزادی درباره بازداشت محمدعلی کامفیروزی و تأثیرش بر این پرونده نیز می‌گوید: محمدعلی کامفیروزی دیگر وکیل ایشان بود که در میانه بازداشت آقای مدنی خودشان هم بازداشت شدند. به قرار بازداشتش اعتراض شده و پرونده‌اش حالا به شعبه ۲۹ و آقای مظلوم ارجاع داده شده است. در واقع الان پرونده سعید مدنی و وکیلش در یک جا قرار دارند.

مشورت‌گرفتن از استاد در بند

حسن رفیعی، دانشیار بازنشسته دانشکده علوم توانبخشی و سلامت روانی که سابقه همکاری چندین‌ساله با سعید مدنی را دارد، درباره بازداشت او به نکته جالبی اشاره می‌کند. او می‌گوید سعید مدنی در حالی بازداشت و زندانی است که پژوهش‌های او می‌توانست مانع از رخ‌دادن رویدادهای کنونی در ایران شود. او به خشونت‌های اخیر در جامعه ایرانی اشاره می‌کند و می‌گوید این روزها همه از خشونت می‌نالند و می‌گویند چه بر سر جامعه ایرانی آمده که به این روزگار دچار شده و این در حالی است که چند سال قبل سعید مدنی در پژوهش‌هایی درباره خشونت نسبت به این مسئله هشدار داده بود. آن پژوهش‌ها در زمان خودش اجازه انتشار نیافتند و حالا کار به جایی رسیده که همه از خشونت می‌نالند. ویژگی استادانی همچون سعید مدنی این بود که رویدادهایی را پیش‌تر می‌دید که کسی نمی‌دید و درباره آن هشدار می‌داد. به جای شنیدن این هشدارها در زمان مناسب، اما مدام تلاش شد چهره‌هایی مانند او محدود شوند.

این نکته‌ای است که محمود بهزادی‌راد، وکیل سعید مدنی نیز به آن اشاره می‌کند. بهزادی‌راد به «شرق» می‌گوید: سعید مدنی در زمان بازداشتش تاکنون سه بار محل مشورت ضابطان و مدیران بلند‌پایه یک وزارتخانه برای کنترل خشونت قرار گرفته است. این چهره‌ها سه بار در بازداشت به دیدار مدنی رفتند و از او درباره خشونت‌های موجود در جامعه چاره‌جویی کردند و مدنی هم در پاسخ گفته ابتدا باید خشونت دولتی متوقف شود و برای معترضان حقی در نظر گرفته شود.

تأثیر فرجام مدنی بر جامعه پژوهشگران ایرانی

سیمین کاظمی، پزشک و جامعه‌شناس ایرانی، در واکنش به حکم سعید مدنی به «شرق» می‌گوید: ایران هم مانند کشورهای دیگر با مسائل اجتماعی متعددی روبه‌روست که برای جامعه از منظر سعادت، رفاه و برابری چالش ایجاد کرده است. فهم، تحلیل و پیدا‌کردن راه‌حل برای این مسائل جامعه نیازمند متخصصان و اندیشمندانی است که بتوانند در آزادی و آرامش و بدون واهمه از بازگویی واقعیت، فعالیت علمی و پژوهشی داشته باشند. یعنی اینکه اگر یافته‌های پژوهشی و کارهای علمی یک پژوهشگر اجتماعی کاستی‌ها و نابسامانی‌ها را آشکار کرد، به جای به دنبال راه‌حل‌ بودن، گوینده واقعیت تحت تعقیب قرار نگیرد. در غیر این صورت عملا پژوهشگران یا به‌طور کلی باید کار نکنند یا اینکه یافته‌ها را به دلخواه مسئولان بنویسند تا مجازاتی متوجهشان نباشد و به منافعی دست پیدا کنند. متأسفانه آنچه در حال حاضر با آن مواجهیم، پرداختن به مسائل اجتماعی از یک منظر محدود است که حداکثر بخشی از واقعیت را می‌گوید و بقیه‌ آن را پنهان می‌کند. یعنی جریان اصلی جامعه‌شناسی و پژوهش اجتماعی به چنین مسیری افتاده است. اگر کسی خلاف چنین جریانی حرکت کند و بخواهد استقلالش را حفظ کند و از مجیزگویی دور باشد، در واقع خودش را به دردسر انداخته است و تبعات ناگوار و ناخوشایندی گریبانگیرش می‌شود، مثل آقای سعید مدنی.

خانم کاظمی در ادامه می‌گوید: دکتر سعید مدنی از پژوهشگرانی است که برای تبیین و تحلیل مسائل اجتماعی ایران، از روسپیگری تا اعتیاد و اعتراضات آب و...، زحمت کشیده، ولی اکنون به جای تحسین و تشویق مورد تنبیه قرار گرفته و حکم زندان طویل‌المدت نصیبش شده است. حکم زندان برای آقای مدنی هم تأسف‌آور و هم نگران‌کننده است؛ از این جهت که هم حقوق فردی ایشان نادیده گرفته شده، هم جامعه از فعالیت‌های علمی ایشان محروم شده است، و هم اینکه با این مجازات، این پیام به پژوهشگران مستقل داده می‌شود که در صورت بازگویی واقعیت، فرجام مدنی در انتظارتان خواهد بود.

‌جامعه به نهادینه‌سازی تفکر انتقادی نیاز دارد

مقصود فراستخواه دیگر همکار سعید مدنی است که در واکنش به حکم او با «شرق» گفت‌وگو کرده است. آقای فراستخواه در واکنش به این اتفاق می‌گوید: رفتار با محققان و کنشگرانی چون سعید مدنی نه عاقلانه است و نه عادلانه. واقعا باید حسرت خورد که با رجوع به عقلانیت نباید شاهد چنین برخوردهایی با امثال سعید مدنی باشیم. پژوهشگرانی مانند سعید مدنی یک واقعیت اجتماعی هستند. حداقل به عنوان یک واقعیت، به‌عنوان بخشی از صدای پژواک گفتمان اجتماعی یا بخشی از صدای جامعه باید آن را پذیرفت و شنید. اما متأسفانه آن انسجام وهم‌آلودی که ایدئولوژی در ما با صدای بلند ایجاد می‌کند، آن‌چنان ذهن ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد که ارتباط ما را با واقعیت مخدوش می‌کند و نمی‌توانیم آن را تحلیل کنیم. این مسئله موجب می‌شود آن دانش رهایی یا انتقادی به رسمیت شناخته نشود. دکتر مدنی بی‌شک یکی از نمایندگی‌های این دانش در کشور است و نمی‌توان آن را به عنوان یک واقعیت، یک سپهر یا بخشی از آفاق این جامعه نادیده گرفت. برای آینده این جامعه و برای مسیر بعدی این جامعه حضور چهره‌هایی مانند سعید مدنی لازم است. از سوی دیگر دکتر مدنی تیپ نوعی از پژوهشگران و کنشگرانی را نمایندگی می‌کند که ظرفیت‌ این جامعه هستند. اینها اندام‌های حسی این جامعه هستند. در واقع یک امکان برای ایران هستند که بتوانند به موقع مخاطرات و مشکلات را ببینند. دکتر مدنی این چالش‌ها را یک روز در تن‌فروشی می‌دید، دو روزی در نابرابری‌های اجتماعی. آیا ما نیاز نداریم چشمانی داشته باشیم که بتواند مشکلات و چالش‌ها را به‌موقع ببیند و بیان کند؟ این بخشی از ظرفیت‌های این جامعه است و ما برای بهره‌وری و توسعه‌مان نیاز داریم از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم.

اگر دکتر مدنی نبود حکمرانی در ایران باید سرمایه‌گذاری می‌کرد تا دکتر مدنی‌ها را تولید کند. حالا که چنین سرمایه‌ای داریم چرا از آن استفاده نمی‌کنیم و چرا محدود‌شان می‌کنیم؟ من واقعا متأسفم که چهره‌هایی مانند سعید مدنی به جای اینکه قدر ببینند و به کشور کمک کنند، متحمل هزینه‌های سنگین این‌چنینی می‌شوند. اگر مسئله را از منظر فرایند بازرسی، عدالت یا نوع پروسه حقوقی که طی می‌شود در نظر بگیریم باید بگوییم این مسئله نه عادلانه است و نه عاقلانه. چنین تصمیم‌هایی وجدان اجتماعی را جریحه‌دار می‌کند. به شکاف ملت و دولت دامن می‌زند و همبستگی اجتماعی را لطمه می‌زند و برای این سرزمین سم مهلک است. مقصود فراستخواه در بخش دیگری از حرف‌هایش به نقش سعید مدنی در جامعه اشاره می‌کند و می‌گوید: جامعه به نهادینه‌سازی تفکر انتقادی نیاز دارد. به اینکه آدم‌هایی مثل سعید مدنی در آن با نگاه انتقادی به رویدادها بنگرند و ایرادات آن را بیان کنند. جامعه به یک نهاد انتقادی، اپوزیسیونی نیاز دارد. ما نه‌تنها آن نهاد را نداریم حتی آن تک‌کنشگری‌های رخ‌داده در این زمینه را محدود می‌کنیم. یعنی هزینه این کارها را چنان بالا می‌بریم که انسان‌های کمی می‌توانند آن را بپردازند و پا در این راهی بگذارند که سعید مدنی گذاشته است. واقعا نگرانم که با این کارها چطور عقبه این جامعه را از بین می‌بریم و توانمندی‌‌های این جامعه را برای پایداری و تاب‌آوری از بین می‌بریم. سعید مدنی در واقع به هوشمندی اجتماعی جامعه کمک می‌کند و دربندکردن او به معنی دربندکردن این هوشمندی است.

حسن رفیعی، دانشیار بازنشسته دانشکده علوم توانبخشی و سلامت روان، در بخش دیگری از سخنانش می‌گوید، من دکتر مدنی را از سال ۱۳۷۶ می‌شناسم. آن زمان در معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی کشور آقای دکتر مدنی مدیر دفتر آموزش و پژوهش بودند. آن معاونت در آن زمان دو وظیفه عمده داشت: یکی پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و دیگری پیشگیری از معلولیت‌ها. هدایت فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی لازم برای این دو کار هم در این دفتر انجام می‌شد. تصویری که از آن دفتر و به ویژه اتاق آقای دکتر مدنی در ذهن من ثبت شده، پرسش‌نامه‌هایی بود که در دو ضلع این اتاق روی همدیگر چیده شده بود. این پرسش‌نامه‌ها مربوط به ثبت اطلاعات مراکز مشاوره سازمان در آن زمان بود. سازمان در آن زمان مراکز مشاوره را برای اولین بار به طور گسترده راه انداخته بود و دکتر مدنی با نگاه پژوهشگرانه‌اش نظامی برای ثبت اطلاعات به منظور پایش و ارزشیابی این خدمات طراحی و اجرا کرده بود که با وجود تحولاتی که پیدا کرده، هنوز هم در سازمان بهزیستی ادامه دارد. از آن تصویر تا تصویری که از دکتر مدنی در دانشگاه توانبخشی و سلامت اجتماعی در ذهن دارم، همواره یک انسان پرتکاپو، خلاق و با دغدغه به ذهن متبادر می‌شود که می‌توانست یک کار را به خوبی پهن کند و به خوبی هم جمع کند. به خاطر دارم که در سال ۱۳۷۸ به اتفاق ایشان همایش «فقر در ایران» را در این دانشگاه برگزار کردیم که چهره‌هایی مانند دکتر شادی‌طلب، دکتر پیران و مرحوم دکتر رئیس‌دانا به ما کمک کردند. خاطرم هست دکتر مدنی در آن همایش درباره کودکان کار سخنرانی کردند. یادم هست که آنجا در توصیف دکتر مدنی گفتم که ایشان هم خوب کار می‌کنند و هم کارهای خوب می‌کنند. تا آخرین ساعاتی که با هم در این دانشگاه کار می‌کردیم، این وصف همچنان درباره‌ او صادق بود و خبر دارم که هنوز هم در زندان همین‌طور است. به هر روی ما از سازمان بهزیستی با هم به دانشگاه بهزیستی یا دانشگاه توانبخشی و سلامت اجتماعی کنونی رسیدیم.

آقای دکتر جغتایی رئیس وقت دانشگاه با نگاه دوراندیشانه‌ای که داشت، مقدمات تشکیل گروه رفاه اجتماعی را فراهم کرده بود. آن‌هم زمانی که ما هنوز وزارت رفاهی در کشور نداشتیم. پایه این گروه هم از یک همایش رفاه اجتماعی گذاشته شد که سازمان بهزیستی و دانشگاه بهزیستی آن زمان با هم ترتیب داده بودند و البته مسئولیتش را هم به دکتر مدنی سپرده بودند. این گروه فرصتی به همه ما داده بود تا مطالعاتی را در این زمینه آغاز کنیم. اما دانشگاه نتوانست آن رابطه استخدامی را که با ما برقرار کرده بود، با دکتر مدنی و مرحوم دکتر رئیس‌دانا برقرار کند. با این حال دکتر مدنی همیشه در دانشگاه حضور داشت و به گروه کمک می‌کرد. یکی از مهم‌ترین کارهای او سردبیری فصلنامه رفاه اجتماعی بود. این فصلنامه در سال ۷۸ که ایشان در زندان بود، راه‌اندازی شده بود و دکتر مدنی با بازگشت از زندان سردبیری آن را قبول کردند. در زمان ایشان بود که این فصلنامه رونق بیشتری هم پیدا کرد. این مسئله تا حوالی سال ۱۳۹۰ ادامه داشت تا اینکه دکتر مدنی دوباره راهی زندان شدند. ‌یکی از ویژگی‌های دکتر مدنی این بود که به حوزه‌هایی می‌پرداخت که کمتر کسی جرئت می‌کرد سراغ آن برود. یکی تاریخ مبارزه با اعتیاد در کشور است که پژوهشی است که دکتر مدنی برای مرکز مطالعات اعتیاد دانشگاه یعنی مؤسسه داریوش انجام داد. در این مطالعه ایشان تجربه مبارزه با اعتیاد را به صورت میدانی روایت کرد. بعدها این مطالعه بذر کتاب جامعه‌شناسی اعتیاد او شد.

این از آن دست موضوعاتی است که کمتر از آن استقبال می‌شود. برای اینکه این موضوع را بهتر توصیف کنم باید بگویم که در یک پژوهش کتاب‌سنجی که خانم دکتر رحیمی در حدود سال ۹۵ انجام دادند مشخص شد که سهم مطالعات جامعه‌شناختی در حوزه اعتیاد بسیار بسیار کم یعنی تنها ۳.۵ درصد است. یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین‌هایش این کار دکتر مدنی است. یا موضوع جامعه‌شناسی روسپیگری است که باز کمتر کسی سراغش می‌رود. با این حال دکتر مدنی در این زمینه هم مطالعات قابل توجهی انجام دادند. البته که انجام این کارها برای دکتر مدنی هزینه هم در پی داشته؛ مثلا دکتر مدنی نمی‌توانسته نتایج این پژوهش‌ها را در ژورنال‌های بین‌المللی دنیا منتشر کند، چون از نظر سیستم اطلاعات این پژوهش‌ها غیرقابل انتشار بودند. برای نمونه همین پژوهش درباره روسپیگری که برای وزارت بهداشت انجام دادند، اما وقتی انجام شد دکتر مدنی از انتشار آن محروم شد تا نهایتا بخشی از آن را توانست به شکل کتاب منتشر کند. به هر حال سعید مدنی به عنوان پژوهشگری در تراز یکی از بهترین محققان دانشگاهی کشور با علم به اینکه می‌دانست ممکن است نتیجه سال‌ها پژوهش او اجازه انتشار نیابد اما دست از کار نمی‌کشید و سراغ نقاط دردناک جامعه می‌رفت. هزینه مهم‌تری که پرداخت این بود که با همه صلاحیتی که به لحاظ علمی و اخلاقی داشت، هیچ‌وقت نتوانست عضو هیئت علمی دانشگاه توانبخشی شود. همواره یک قرارداد خیلی خیلی غیررسمی با دانشگاه داشت. به جز این موارد نیز همه می‌دانند که ایشان چند بار دستگیر و زندانی شدند و همه اینها هزینه‌هایی است که این انسان بزرگ پرداخت کرده است.

==================

در نشست «دام فقر؛ در جستجوی راه رهایی» بیان شد: سعید مدنی: طبق قرآن هر رویکرد توجیه‌کننده فقر شیطانی است/ سارا شریعتی: دین می‌تواند عامل رهایی‌بخش از فقر باشد

گروه جامعه ــ در نشست «دام فقر؛ در جست‌وجوی راه رهایی» علاوه بر تحلیل‌های سیاسی و اقتصادی از عوامل فقر در ایران، دلالت‌های قرآنی درباره ماهیت فقر و امکان‌سنجی مبارزه با فقر از موضع دین نیز مطرح شد؛ از جمله آنکه سعید مدنی گفت که طبق قرآن هر رویکرد توجیه‌کننده فقر شیطانی محسوب می‌شود و سارا شریعتی نیز اظهار کرد: دین افیون توده‌ها نیست و می‌تواند همبستگی اجتماعی را به منظور تشکیل یک جامعه مدنی و مبارزه با فقر ایجاد کند.

سعید مدنی: هر رویکرد توجیه‌کننده فقر طبق قرآن، شیطانی است/ سارا شریعتی: دین می‌تواند عامل رهایی‌بخش از فقر باشدبه گزارش ایکنا؛ نشست «دام فقر؛ در جست‌وجوی راه رهایی» عصر یکشنبه ششم آبان ماه با حضور کارشناسان اجتماعی از جمله احمد میدری، رضا امیدی، سارا شریعتی، سعید مدنی و با حضور بسیاری از علاقه‌مندان و دانشگاهیان در تالار «ابن خلدون» دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

سعید مدنی، جامعه‌شناس، در ابتدای این جلسه درباره ماهیت فقر و ضرورت مبارزه با آن به مطالبی اشاره کرد و گفت: به عنوان مقدمه به بیان ضرورت مبارزه با فقر می‌پردازم. این آیه «الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ» (بقره، ۲۶۸) در واقع در چند کلمه به خوبی نشان می‌دهد که چرا باید با فقر مبارزه کرد؟ بر مبنای این آیه، فقر و زشتی ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و هر رویکردی که توجیه‌کننده فقر باشد رویکردی شیطانی و غیرانسانی است. از این نظر می‌توان گفت که مبارزه با فقر مسئله‌ای اخلاقی است و «آمارتیاسن» هم به آن اشاره کرده است. البته خواست برابری هم یک حق است و هم یک ضرورت انسانی. فقر مهم است چون پیوند خیلی نزدیکی با مشکلات اجتماعی دارد، قطعاً هر چه فقر در جامعه بیشتر باشد، گروه بیشتری از جامعه امکان دستیابی به فرصت‌های خوب و اهداف را از دست می‌دهد. همچنین فقر با شورش‌های اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد؛ شورش‌های نان یا شورش‌های مربوط به سیاست‌های تعدیل اقتصادی این رابطه را به خوبی نشان می‌دهد.

وی افزود: سلامت جامعه هم ارتباط مستقیمی با فقر دارد. رویکرد غالب در حوزه علوم پزشکی هم بیش از یک دهه است که به تعیین‌کننده‌های اجتماعی سلامت می‌پردازد، یعنی به جای اینکه در تحلیل‌ها سرمایه‌گذاری بر جنبه‌های بالینی تأکید کند، بیان می‌دارد که بهبود وضع سلامت اجتماعی، اعم از سلامت جسمی و روانی، به بهتر شدن تعیین‌کننده‌های اجتماعی منوط است؛ فقر و نابرابری از جمله مهم‌ترین تعیین‌کننده‌های اجتماعی هستند. در گزارش «عدالت برای قرن‌های ما خوب است» بر این مسئله تأکید شده است. تحقیقات در ایران هم نشان می‌دهد ۲۵ درصد از عوامل اثرگذار بر سلامت با عوامل پزشکی و بالینی و ...ارتباط دارد، ۱۰ درصد ژنتیکی است اما ۶۵ درصد به حوزه‌های اجتماعی مربوط است. کسی که فقیرتر است زودتر مریض‌ می‌شود و زودتر فوت می‌کند. ضمن اینکه امید به زندگی و سلامت و آرامش کمتری هم دارد.

مدنی تصریح کرد: اینکه فقر چقدر با دموکراسی ارتباط دارد نیز موضوع دامنه‌داری است. اگر شاخص‌های اقتصادی بهبود پیدا کند، امکان توسعه دموکراسی حتماً بیشتر می‌شود. اینکه آیا مردم با فقیرتر شدن به منظور ساقط کردن دولت‌های نالایق و مستبد به شورش سوق داده می‌شوند، نکته مهمی است، اما اینکه آیا این شورش‌ها به دموکراسی منجر می‌شود مهم‌تر و محل بحث است که البته شواهد ضد و نقیض زیادی هم دارد. قطعاً در جامعه‌ فقیر امکان تحقق دموکراسی و دسترسی به آزادی محدودتر است.

وضعیت فقر در دنیا

این جامعه‌شناس کشورمان در ادامه گفت: فرایند جهانی شدن نیز با فقر ارتباط نزدیکی دارد و موجب شده است که آسیب‌پذیری در جوامع بیشتر شود و تاب‌آوری کاهش یابد، به خصوص برای گروه‌های فقیر. جهانی شدن به نفع فقرا نبوده مثلاً بحران ۲۰۰۸ نشان داد که تعداد فقرای شاغل چقدر بالاست. در مجموع اگر بخواهیم تصویری از وضعیت فقر در سطح جهان ارائه بدهیم، می‌توان گفت که ۲,۲ میلیارد نفر درگیر ابعاد چندگانه فقر هستند و حدود ۱۲ درصد جمعیت جهان از گرسنگی دائم رنج می‌برند. ۱.۲ میلیارد نفر که حدود ۲۳ درصد جمعیت جهان است با درآمد روزانه کمتر از ۱.۲۵ دلار زندگی می‌کنند که با قیمت فعلی دلار در ایران حدوداً ماهی پانصدهزار تومان برای هر نفر و دو میلیون تومان برای یک خانواده چهارنفره می‌شود. نزدیک به ۵۰ درصد جمعیت جهان روزانه فقط ۲.۵ دلار درآمد دارند.

تعاریف فقر

مدنی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: راجع به تعاریف کلاسیک فقر مطلق، مزمن و نسبی صحبتی نمی‌کنم. پژوهشی با عنوان «صدای فقرا در جهان» انجام شده است که وضعیت فقرا را از زبان خودشان را بیان می‌کند. پاسخ فقرا عموماً این موارد بوده است: عدم دسترسی به غذای کافی، وجود مشکل مسکن و سرپناه، وجود خستگی مفرط، روابط اجتماعی نامناسب مثل طرد و انزوا، احساس ناامنی، ترس و اضطراب، احساس بی‌قدرتی و خشم و ... به نظر من جمع‌بندی فقرا از مفهوم فقر مهم است. دفتر شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز گفته است: فقر یعنی عدم دسترسی به حقوق انسانی همچون تغذیه کافی، جلوگیری از شیوع بیماری، داشتن سرپناه کافی، داشتن تحصیلات اولیه، توانایی حضور در اجتماع بدون احساس شرمندگی، توانایی امرار و معاش، مشارکت در زندگی اجتماعی. در واقع این‌ها نشان می‌دهد فقر فقط منحصر به «فقر درآمدی» نیست. فقر درآمدی مسئله‌ای بسیار جدی است، اما مسائل دیگری هم که ذکر شد مهم است. بانک جهانی در گزارش سال ۲۰۰۵ فقر را گرسنگی، نداشتن سرپناه، بیماربودن، عدم توانایی مراجعه به پزشک، دسترسی نداشتن به مدرسه و ... تعریف کرده است.

این جامعه‌شناس در ادامه گفت: در قانون اساسی کشورمان بعد از انقلاب، بر ضرورت رفاه و تأمین نیازهای اساسی بارها تأکید شده است. اما با وجود این تأکیدها راه حل‌های رفع فقر بعد از انقلاب منسجم و کارآمد نبوده است. قانون نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی سال ۸۲ برنامه خوبی بود که اجرا نشد. یکی از مشکلات این است که برنامه‌های کشور ما عارضه‌نگر هستند و سیاستگذاران فکر کرده‌اند به جای مبارزه با فقر، باید با فقرا برخورد کنند. همچنین، مدنی در پایان از بنگاه‌های اقتصادی و تعاونی‌هایی که فاقد ناظر و نظارت هستند انتقاد کرد.

فقر سوژه سیاستگذاران ما نبوده است!

یاسر باقری، مدیر گروه مطالعات اجتماعی مؤسسه عالی پژوهش، دومین سخنران این نشست علمی بود. باقری درباره سیاستگذاری‌های فقرزدایی اظهار کرد: اگر تاریخ سیاستگذاری بعد از انقلاب را مرور کنیم، می‌بینیم با وجود اینکه مدام در مورد مستضعفان صحبت انجام شده است، قانونی ملی در زمینه فقر وجود ندارد. فقط همان قانون رفاه سال ۸۲ بود که آن هم بعداً نادیده گرفته شد. مهرماه ۷۵ اولین بحث‌های فقرزدایی در قالب لایحه دولت مطرح شد که ادامه پیدا کرد و بودجه ۷۶ هم براساس آن لایحه‌ای که هنوز نرسیده بود تنظیم شد. آن لایحه در نهایت بهمن ۷۵ از دولت به مجلس آمد. نکته جالب توجه این است که این لایحه در مجلس ماند و بودجه ۷۶ و ۷۷ براساس آن تهیه شد، در حالی که هنوز قانون نشده بود و هیچ وقت هم نشد! در بهار ۷۷ دولت لایحه را پس گرفت. در سال ۷۹ بار دیگر رهبر انقلاب به فقر انذار دادند و مجلس به دولت فشار آورد که در مورد فقر چه برنامه‌هایی دارد. دولت هم از تدوین لایحه خبر داد که این لایحه هیچ وقت به مجلس نرسید و توجیه این بود که در حال تدوین قانون جامع نظام فنی اجتماعی هستیم.

وی افزود: مواجهه سیاستگذاران با فقر چیست که مدام بر یک سری موارد تأکید می‌شود، اما تبدیل به قانون نمی‌شود و مواردی مطرح می‌شود که فقرزدایی تلقی نمی‌شود. اگر خوانشی از اشکال مختلفی که در مجالس مطرح شده است داشته باشیم، یک الگو مدام تکرار می‌شود و به شکل قابل توجهی در دوره‌های مختلف بعد از انقلاب قابل شناسایی است. برای مثال در فیزیک درباره سرما و گرما می‌گویند چیزی به نام سرما نداریم و آن چیزی که هست گرماست. سرما فقدان گرماست. بنابراین آن چیزی که محل مطالعه ترمودینامیک قرار می‌گیرد گرماست. از نظر سیاستگذاران نیز چیزی به نام فقر وجود ندارد. هر چیزی در فقر هست نبود امکانات است. به محض اینکه اسم فقر در مجلس آورده می‌شود گفته می‌شود که فلان جا یک سری امکانات داده شود. در چنین نگرشی فقر اساساً محل مطالعه سیاستگذار قرار نمی‌گیرد، بلکه امکانات مورد مطالعه قرار می‌گیرد! در نهایت هم چنین نگاهی منجر به تکه‌تکه شدن فهم عوامل فقر می‌شود و در مفاهیمی مثل امکانات دیده می‌شود. این تجزیه‌ شدن و ناوجودی سوژه فقر در میدان سیاستگذاری ایران در دوره‌های مختلف تکرار می‌شود. در واقع کلمه فقر را به تنهایی از زبان سیاستگذاران نمی‌شنویم و عموماً می‌گویند: فقر و بیکاری، فقر و فساد و ... در نهایت منجر به نگاهی می‌شود که واکاوی فقر از آن بیرون نمی‌آید جز ارقام و اعداد. فقرا چه کسانی هستند و چه نیازهایی دارند؟ چه مسائلی منجر به فقر می‌شود؟ البته این نگرش محصول فرایندهای دیگری است که آگاهانه در ذهن سیاستگذاران شکل نگرفته است.

باقری تصریح کرد: نکته جالب این است که حتی نگاه‌های لیبرالیستی هم به فقر این گونه نیست. برای نمونه اینکه اگر بخواهیم در مورد مناطق محروم کاری کنیم، در مورد سلامت آن منطقه حرف زده می‌شود و پول زیادی صرف ماندگاری پزشکان در مناطق محروم می‌شود. این نوع نگرش منجر به شکلی از محروم‌داری می‌شود و با علل فقر و مسائلی که فقر و فقرا با آن درگیرند روبه‌رو نمی‌شوند گویی بحث فقط بر سر وجود منابع و امکانات است. آنچه معمولاً رخ می‌دهد جهت‌گیری به سمت سیاست‌های جبرانی به جای سیاست‌های فرابخشی تولیدکننده فقر است.

تعارض منافع و تولید فقر

در ادامه این برنامه احمد میدری، اقتصاددان و معاون رفاه وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، درباره «فقر و تعارض منافع» گفت: می‌توانیم درباره این صحبت کنیم که چه عوامل فرهنگی و روانی موجب فقر شده است و برای کاهش این سطح از فقر چه اقداماتی می‌توانیم انجام دهیم؟ روش‌های مختلفی برای مبارزه با فقر عموماً مطرح می‌شود، مثلاً بعضی سعی می‌کنند از طریق تشکیل یک مؤسسه خیریه در کاهش فقر کمک کنند و بعضی هم معتقدند سیاستگذار در سطحی که قرار می‌گیرد، سیاست‌هایی را اعمال کند که منجر به کاهش فقر شود. با توجه به اینکه فکر می‌کنم جامعه و حاکمیت در نقطه‌ای هستند که می‌توانند تصمیماتی بگیرند و وضعیت موجود را تغییردهند، سطح تحلیل را بالا می‌برم و بیان می‌کنم که چه کار می‌توان انجام داد تا فقر کاهش یابد و با رفاه بیشتری روبه‌رو باشیم.

این اقتصاددان افزود: به نظرم فقر محصول تسلط منافع یک گروه بر گروه‌های دیگر است. چه در سطح جهان، چه در سطح کشور و شهر. در سطح جهانی تسلط منافع نظامیان و سرمایه‌داری مالی عامل اصلی فقر در جهان است. تجارت اسلحه و فروش تسلیحات با هیچ منطق حکومت‌داری شاید سازگار نباشد و خیلی از جنگ‌های دنیا تأمین‌کننده منافع نظامیان است. شاید حضور آمریکا در افغانستان با منطق اقتصادی کشور متخاصم زیاد قابل توجیه نباشد اما کسانی که در منطقه سالانه چهارهزار میلیارد دلار اسلحه می‌فروشند منافع متفاوتی دارند و به این ترتیب دچار خشونت‌های بزرگ منطقه‌ای می‌شویم. بعد از نظامیان، بانک‌داران بزرگ‌ترین عامل فقر در دنیا هستند، به ویژه در اواخر دهه ۱۹۸۰ که آزادسازی های مالی گسترده انجام شد. کمتر کشوری در دنیاست که سرمایه‌داری مالی در آنجا تعداد فقرا را افزایش نداده باشد. در آرژانتین و مکزیک بحران‌های مالی ۳۰ تا ۴۰ ناخالص داخلی را کاهش داده است. در بحران ۱۹۹۸ در کشورهای شرق آسیا شاهد بودیم کشورهایی که چند دهه نرخ رشد مستمر داشتند به دلیل خروج سرمایه‌های مالی از کشوری مثل کره جنوبی، اندونزی و مالزی ناگهان تولید ناخالص داخلی‌شان ۲۰ تا ۳۰ درصد سقوط کرد و اگر وام‌های نجات‌دهنده وجود نداشت، این کشورها برای چند دهه در دام آن فقر باقی می‌مانند. در ژاپن و آمریکا هم به دلیل نقل و انتقالات بزرگ سرمایه با سقوط‌های اقتصادی روبه‌رو شدند و این سقوط‌ها به افزایش فقر و نابرابری در دنیا منجر می‌شود. شاخص‌های اقتصادی نشان می‌دهد که از ابتدای ۱۹۸۰ افزایش فقر در خیلی از کشورها به جز چین و هند، دو کشوری که نظام بانکی خود را کمتر با آزادسازی‌ها مواجه کردند، رخ داده است.

معاون رفاه وزارت کار در ادامه تصریح کرد: در ایران هم تسلط منافع بخشی از گروه‌ها باعث افزایش فقر شده است و تا زمانی که درکی از تحولات منافع در کشور نباشد، درک درستی از فقر هم نخواهیم داشت. در ایران چند عامل باعث افزایش فقر شده است. این عوامل شاید همیشه وجود داشته اما از زمانی افزایش یافته است، عواملی همچون منافع دستگاه‌های اجرایی و به طور کلی نظام بروکراسی. هر دستگاه اجرایی به علت منافع سازمانی دست به گسترش بی‌رویه می‌زند. شما به آموزش و پرورشی که با بودجه‌های بسیارمحدود اداره می‌شود نگاه کنید که چگونه در این دستگاه اجرایی تسلط منافع مختلف باعث ضرر و زیان به عموم مردم ایران شده است مثلاً مناطقی از تهران را می‌بینید که به ازای هر ۳۵ دانش‌آموز یک نیروی آموزش و پرورش وجود دارد اما در منطقه ۳ این نسبت پنج به یک می‌شود. یا اینکه ببینید با راه‌اندازی مدارس غیرانتفاعی گروه کوچکی از مدیران که می‌توانند مدرسه غیرانتفاعی داشته باشند، تمام معادلات نظام آموزشی ایران را به دست گرفته‌اند. در اینجا کمیت مهم نیست مهم این است که گروهی از انسجام بیشتری برخوردارند و می‌توانند منافع خود را بر دیگری غلبه دهند. در بخش بهداشت هم پزشکان متخصص از پزشکان عمومی قدرت بیشتری دارند. پزشک عمومی باید درگاه درمان باشد و پیش از آن بهورزها این کار را انجام دهند، اما چون بهورزها و پرستارها در مقایسه با پزشکان عمومی و پزشکان عمومی هم در مقایسه با پزشکان متخصص قدرت کمتری دارند، با نظامی یکپارچه و کارآمد در سلامت مواجه نیستیم.

میدری یادآور شد: از سال ۱۳۷۹ قانون بانکداری خصوصی را تصویب کردیم. در کشورهای دیگر بانک مرکزی قدرت کنترل بخش خصوصی نظام مالی را داراست اما در کشور ما چطور؟ امروز با رکود فراگیر، سوداگری گسترده بخش مالی در بخش‌های مختلف مسکن، ارزی و ... روبه‌روایم. این‌ها همگی محصول نظام بانکی است که می‌تواند از چتر نظارتی بانک مرکزی فرار کند. در بخش صنعتی هم اوضاع همین است. در بخش پتروشیمی مدیران بانفوذی وجود دارند که این‌ افراد بدون لحاظ کردن منافع پایدار کشور، دست به تأسیس پتروشیمی در مناطق کم‌آب زدند. بنابراین یکی از عوامل اصلی که باعث نابرابری در ایران شده و به شدت به فقر دامن زده قدرت یک بخش در مقایسه با سایر بخش‌هاست.

وی اضافه کرد: نابرابری دیگر در قدرت که به نابرابری در درآمد و ثروت منجر شده است، نابرابری‌های منطقه‌ای است. بر شاخص‌های زیادی در این زمینه کار شده است و می‌توانیم به تفصیل نشان دهیم که چه نابرابری‌های منطقه‌ای در ایران وجود دارد. با وجود اینکه سال‌ها از آمایش سرزمین صحبت شده است، اما هیچ وقت به آن سمت حرکت نکرده‌ایم، به خاطر قدرتی که در کلان‌شهرها و پایتخت وجود دارد. پایتخت‌نشین‌ها می‌توانند سرمایه کشور را در تهران انباشته کنند و با مکش سرمایه و نیروی انسانی از روستاها به سمت شهرها و در نهایت از شهرها به تهران مواجه هستیم.

میدری در پایان گفت: هزینه ای که شهرداری تهران به ازای هر فرد ساکن در تهران می‌پردازد چیزی حدود ۲,۵ برابر کلانشهری مثل اصفهان و ۶ برابر یک شهر ۳۰۰ هزارنفره است. از این شاخص‌ها گرفته تا تعداد بیمارستان‌ها، مدارس و ... به ما نشان می‌دهد که چه حجمی از انباشت سرمایه در تهران هست.

دینامیزم‌های اجتماعی فقرزایی

رضا امیدی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، دیگر سخنران این نشست بود که اظهار کرد: دینامیزم‌های اجتماعی فقرزایی از زمان کودتای ۳۲ و از زمان کنسرسیوم نفتی از سال ۳۶ شروع شده است. البته در اواسط دهه ۵۰ تا پایان جنگ تحمیلی وقفه‌ای در آن ایجاد شد اما بعد از جنگ، دینامیزم‌ها خود را بازسازی کردند و دوباره روند شروع شد.

وی افزود: ما حتی در دوران دهه ۴۰ که اقتصاد ایران خوب بود فقر رو به گسترش بود به طوری که در سال ۵۶ آمار بین‌المللی نشان می‌دهد ۴۶ درصد جمعیت ایران زیر فقر مطلق بودند. از بعد جنگ تحمیلی تا حدود سال ۸۲ و ۸۳ با یک روند نزولی در زمینه رشد فقر مواجهه بودیم اما در سال ۸۵ یکباره جهشی روی داد که آخرین مطالعه در مؤسسه عالی پژوهش تأمین اجتماعی انجام شده نشان می‌دهد که جمعیت زیر فقر مطلق دو برابر می‌شود و تا سال ۹۴ حدود ۲۹ درصد جمعیت شهری و ۱۷ درصد جمعیت روستایی زیر خط فقرمطلق بودند که نسبت به دهه قبل ۳,۵ تا ۴ برابر جمعیت فقیر افزایش پیدا کرده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که سال ۹۷ هم نسبت به سال ۹۴ چند درصد افزایش جمعیت زیر خط فقرمطلق داشته باشیم.

امیدی تصریح کرد: تمرکزگرایی شدید باعث شده است با انباشت جمعیت فقیر در ایران روبرو شویم که استان‌هایی همچون: سیستان و بلوچستان، کرمان و خراسان با انباشتی از جمعیت فقیر روبرو هستند. استان هرمزگان جزو استان‌های پردرآمد کشور به شمار می‌آید اما بعد از سیستان و بلوچستان دومین استان فقیر است! اگر بخواهیم مبارزه مؤثری با فقر داشته باشیم باید برای کاهش نابرابری و توزیع منابع برنامه‌ریزی کنیم.

وی در پایان با اشاره به این که فعالیت‌های مدنی برای رفع فقر در ایران چندان کارساز نمی‌افتد، گفت: مشارکت نهادهای مدنی برای رفع فقر می‌تواند راهگشا باشد اما این روش مشارکت مدنی برای جوامعی است که یک یا دو درصد زیر خط فقر باشند، نه عددی حدود ۳۰ درصد چرا که نهادهای خیریه ظرفیت رفع فقر ۲۰ درصدی را ندارند.

جامعه مدنی؛ راه رهایی

سرانجام نوبت به سخنرانی سارا شریعتی، جامعه‌شناس دین و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، رسید. شریعتی اظهار کرد: به عنوان مقدمه عرض کنم که حضور من در چنین نشستی شاید ناموجه باشد، زیرا اینجا سخنرانان متخصص حوزه فقر هستند و سال‌ها در این زمینه کار کرده اند. اولین باری که در این زمینه صحبت کردم در رونمایی کتاب «منهای فقر» علامه حکیمی بود و بار دیگر هم در غیبت آقای مدنی که امکان حضور در دانشگاه را نداشتند. فقط برای اینکه مطالب کمی چالشی‌تر دنبال شود، بحثم را در دو بخش بیان می‌کنم. درباره نابرابری‌ها سخن گفته شد. در مورد اینکه که تا نسبت قدرت سیاسی و جامعه تصحیح نشود یا مسئولیت قدرت سیاسی در ایجاد نابرابری‌ها تعیین نشود اصلاً مبارزه با فقر معنا ندارد. اگر عنوان نشست این است: «دام فقر؛ در جست‌وجوی راه رهایی» بحث من بیشتر معطوف به پرسش از رهایی است. من بحث را بیشتر به جامعه مدنی معطوف می‌کنم و از صحبت آخر دکتر امیدی آغاز می‌کنم که گفتند اصولاً در جامعه‌ای که این همه در آن فقر وجود دارد، کار اجتماعی نمی‌تواند کارساز باشد و باید حتماً بحث را به سمت قدرت و سیاست سوق دهیم. من به عکس معتقدم با تشکیل جامعه مدنی می‌توان کار مؤثری انجام داد.

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: درباره دانشگاه و اصولاً رابطه علوم اجتماعی و فقر نکته مهمی وجود دارد؛ در مقالات بسیاری خوانده‌ام که پرداختن به مسئله فقر و مبارزه با فقر تکرار مکررات است و موضوع جدیدی نیست و اغلب به توصیه اخلاقی ختم می‌شود یا به بیان جزئیات مالی و اقتصادی. در نتیجه به سمت این مباحث نمی‌روند. فکر می‌کنم اگر به اهم مباحث حوزه روشنفکری و حوزه دینی در همین چندسال گذشته هم نگاهی بیندازیم فقر جزو مباحث آنان نیست و پایان‌نامه‌های دانشجویی نیز چندان به آن نپرداخته‌اند. در کل سه یا چهار پایان‌نامه در مورد فقر وجود داشت. اگر فقر را فقط با شاخص درآمدی نسنجیم و آن چیزی بدانیم که انسان را به جای رشد از حیثیت انسانی خود خارج می‌کند، برگزاری جلساتی برای حساس کردن جامعه دانشگاهی در برابر فقر و پدیده بی‌شناسنامگی و بی مدرکی و ... اتفاقاً یک نوآوری محسوب می‌شود و تکرار مکررات نیست. چه اینکه امروز در فرانسه کرسی تدریس «دانش علیه فقر» وجود دارد. این را یک معیار می‌دانم برای اینکه بگویم این ورود موجه است.

وی افزود: هدف کرسی دانش علیه فقر این است که دانش انباشته را سروسامان دهیم و بتوانیم یک روش‌شناسی را سامان دهیم تا کنشگران زمینه‌ای یعنی کسانی که در میدان فعالیت‌های اجتماعی حضور دارند به این دانش مجهز شوند و بتوانند با فقر مبارزه کنند. با موضوعاتی همچون فقر و زنان، فقر و سالمندی و فقر روستایی در دانشگاه‌های مختلف اروپا کرسی‌هایی گذاشته شده و جامعه دانشگاهی را در برابر این پرونده حساس می‌کند. جامعه دانشگاهی به واسطه این حساسیت دست به تحقیق و پژوهش می‌زند و معرفت‌شناسی جدیدی را در حوزه مبارزه با فقر سامان می‌دهند.

شریعتی در ادامه یادآور شد: «بوردیو» آخرین اثر خود را به فقر اختصاص داد و نقش بلندگو را برای اقشار آسیب‌دیده اجتماعی ایفا کرد تا اجتماع را متوجه این پرونده جدید کند. این موضوعی است که دانشگاه باید در آن دخالت کند و همایش‌های موقت در روز جهانی فقر برگزار نکند.

دین می‌تواند رهایی‌بخش از فقر باشد

این جامعه‌شناس دین درباره ارتباط دین و فقر اظهار کرد: دو مثال می‌زنم و از آن نتیجه می‌گیرم و سعی دارم با این دیدگاه که جامعه نمی‌تواند کاری در زمینه فقر انجام دهد، مواجهه‌ای چالشی داشته باشم. نمونه شاخص من «کاتولیسیزم» است. به دلیل اینکه هم به شکل نهاد و هم در شکل غیرنهاد به مسئله فقر پرداخت. بعد از انقلاب صنعتی و ظهور مارکسیسم، کلیسای کاتولیک مسائلی را سامان داد که بعدها به آن «اموزه‌های اجتماعی کلیسای کاتولیک» گفتند. کلیسای کاتولیک کل آموزه‌های اجتماعی خود را درباره همبستگی، توجه به دیگری، کاستن شکافهای طبقاتی و ... فرموله کرد و در سطح عملی به این علت که از حوزه سیاست کنار کشیده یا بیرون رانده شده بود، یک شبکه عظیم ساماندهی اجتماعی را برای پرداختن به مسائل مشخص جامعه مثل فقر، بی‌خانمانی و ... سامان داد. امروز شاهدیم یکی از مراکز مناطقی که مردم بی‌پناه و گرسنه به آن مراجعه می‌کنند نهادهایی است که کلیسای کاتولیک به وجود آورده است. همچنین به شکل ضدنهاد یعنی جریانی که نهاد رسمی ارتدوکسی حاکم بر کلیسا تأییدش نمی‌کرد، می‌توانیم از نمونه الهیات رهایی‌بخش نام ببریم. باز هم جریانی کاتولیک که یک متأله آمریکای لاتینی آن را بنیانگذاری می‌کند و در سال ۱۹۷۳ کتابی با عنوان «الهیات رهایی‌بخش» منتشر می‌کند، ایده‌اش این است که مبارزه با فقر را خود فقرا انجام می‌دهند. این فقرا هستند که مسئول رهایی خویش‌اند و مبارزه علیه فقر را پیش می‌برند. قرار نیست که نخبگان دیگری بیایند و متولی مبارزه بشوند. این نویسنده می‌گوید فقیر محصول سیستمی است که در آن زندگی می‌کنیم. فقیر همان فرد سرکوب‌شده و استثمارشده و زدوده شده از حیثیت انسانی است. در نتیجه از تمام آموزه‌های دینی مسیحیت استفاده می‌کند برای بسیج جامعه فقر در آمریکای لاتین و برای اینکه آن‌ها مبارزه خود را با فقر در سایه دین پیش ببرند، الگویی به نام الهیات رهایی‌بخش برمی‌سازند.

وی یادآور شد: امروز هم شاهدیم که کاتولیسیزم با انتخاب یک پاپ آمریکای لاتینی سرمایه‌داری را به عنوان بت‌پرستی جدید و گوساله سامری افشا می‌کند و از مبارزه علیه «سرمایه‌داری وحشی» صحبت می‌کند. می‌بینیم که کلیسای کاتولیک در عالی‌ترین مرجع خودش لحن الهیات رهایی‌بخشی پیدا کرده است؟ اما آیا در اسلام می‌توانیم از یک جریان رهایی‌بخش به نام دین برای مبارزه با فقر نام ببریم؟ یکی از این چهره‌های برزیلی می‌گوید نمونه آمریکای لاتین نشان می‌دهد که دین دیگر افیون توده‌ها نیست و می‌تواند عامل رهایی‌بخشی باشد. اسلام قرن بیستم اولین مسئله‌اش با استعمار خارجی و استبداد داخلی بود. پرسش و مسئله این قرن سیاسی بود و هر چه هم گذشت وجه اجتماعی خود را از دست داد و موضوعاتی از قبیل فقر و نابرابری مطرح نبود در حالی که این وجه اجتماعی قابل احیا و بازسازی است. فراموش نکنیم که از دست دادن این وجه اجتماعی به فقر دامن می‌زند و آسیب‌های جدیدی از آن سربرمی‌آورد مثلاً سربازان داعش از همین بستر فقیر تأمین شدند. پرسش مهم این است که اگر بخواهیم و بتوانیم از آموزه‌های اجتماعی پررنگ در دین اما خاموش و تدوین‌نشده استفاده کنیم، راه حل چیست؟ می‌خواهم از فعالیت‌های مدنی دفاع کنم. علاوه بر اینکه باید نسبت قدرت با فقر بررسی شود، می‌توان به امکان رهایی‌بخشی نیز اندیشید که از سامان دادن جامعه مدنی قوی ناشی می‌شود.

دین، همبستگی اجتماعی و مبارزه با فقر

شریعتی ادامه داد: در جامعه مدنی بر دو محور آموزش و همبستگی تأکید می‌کنم، یعنی ساحت مبارزه با فقر نیاز به دانش و آموزش دارد و یک توصیه اخلاقی و انسان‌دوستی نیست، بلکه یک علم است با روش‌شناسی خود. این دانش‌افزایی وآموزش وظیفه دانشگاه است که تاکنون به خوبی به آن نپرداخته است. نکته بعدی همبستگی است که در آن پای دین به میان می‌آید. حتی آن‌هایی که در فقه شیعی به شکل سنتی از مالکیت و... دفاع می کنند همان‌ها هم صورتبندی مشخصی نکرده‌اند. از یک دوره پرونده اجتماعی و بحث در این حوزه مغفول مانده است. به کتابشناسی تحلیلی-انتقادی «عدالت اجتماعی» دکتر امیدی ارجاع می‌دهم و جالب این است که فقط سه مقاله از این مقالات فارسی و بقیه ترجمه بود. یکی از آن سه مورد هم «جهت‌گیری طبقاتی در اسلام» بود که این را هم شریعتی نه در یک سخنرانی بلکه در یک محفل گفت‌وگو مطرح کرد و هنوز بعد از ۵۰ سال کار مؤثری با این رویکرد انجام نشده است. یا اینکه مثلاً امام موسی صدر با همبستگی اجتماعی توانسته بود با فقر مبارزه کند اما امروز کسی آن تجربه‌های انباشته را عملی نمی‌کند.

این جامعه‌شناس در پایان تصریح کرد: قدرت یک جامعه به میزان تشکل‌یافتگی آن است ما باید عوامل و زمینه‌هایی که می‌تواند این جامعه را توانمند سازد شناسایی و معرفی کنیم هرچند به قیمت اینکه آن تشکل‌یافتگی به رسمیت شناخته نشود. جامعه مدنی کافی نیست اما شرط لازم برای مبارزه با فقر است.

=================

لینک خبر:

بررسی علل محكوميت اخير او= حبس 9 ساله
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%A ... 8%A7%D9%86

گزارش يكی از كنفرانسهاى سعيد مدنی كه خبرگزاری قرآنی دولتی ايكنا منتشر كرده است
https://iqna.ir/fa/news/3759618/%D8%B3% ... 8%B4%D8%AF

بيوگرافی علمی و فعاليتهاى اجتماعی
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8 ... 9%86%DB%8C
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

غائله مهسائیه

پستتوسط najm137 » جمعه مارس 03, 2023 8:43 am

ميزان مشاركت علويان (يارسان) غرب كشور در اعتراضات مهسائيه و استفاده از شرايط اعتراض براى بيان فشارهاى 33 ساله اخير كه روی اين طايفه است


ميزان مشاركت علويان (يارسان) غرب كشور در اعتراضات مهسائيه و استفاده از شرايط اعتراض براى بيان فشارهاى 33 ساله اخير كه روي اين طايفه است و عليرغم اعلان رسمی رهبران دينی شان به شيعه دوازده امامی بودن كه در زمان امام خمينی پذيرفته شد و فشار چندانی نبود اما بعد اما فشار روی آنها زياد شد و شيعه بودنشان را به تراشيدن سبيلشان مشروط كردند كه در اين زمينه بخاطر اجبار به تراش سبيل چندين نفر خودسوزی كردند.

در نوشتن قانون اساسی اينها را به عنوان شيعه 12امامی به حساب آوردند ولی در عمل مطرود واقع شده و عليرغم وجود هزاران تحصيلكرده رسمی كشور در اين طايفه اما در هيچ جا استخدام نمی شوند حالب است در قانون اساسی دو گروه مالكی و حنبلی كه در ايران اصلا پيرو ندارد به عنوان مذهب رسمی شمرده اند اما صابئيان كه در قرآن كريم هم تاييد شده اند و در نوای جنوب ایران هستند را حاضر به رسميتشان در قانون اساسی نشدند و هكذا شيعيان اسماعيلی كه از ابتداى تاسيس در ايران پيرو داشته اند اينها را نيز در قانون رسميت ندادند = اگر متصديان باسواد بودند مذاهب مالكی و حنبلی را كه پيرو نداشته حذف می كردند و اين دو دسته شيعه يارسان و اسماعيلی و صابئيان را ثبت می كردند


============

در استان کرمانشاه جامعه یارسان در خط مقدم اعتراض‌ها هستند. این جامعه که برآورد می‌شود بزرگترین اقلیت دینی غیررسمی در ایران باشند، در ۴۳ سال گذشته بیشتر از سایر گروه‌های دینی مورد انواع تبعیض، اجحاف و سرکوب قرار گرفته‌اند.

هرچند پیروان این آیین ایرانی برای کاستن از فشارهای حکومتی، ترجیح داده‌اند کمتر از تبعیض‌های اعمال شده بر آنان صحبت کنند، اما این بار همگام با دیگر معترضان با عزمی راسخ وارد میدان اعتراضات شده‌اند.
شهرک مهدیه یا دره‌دراز (دارَ دِریژ) در کرمانشاه، نمونه‌ای بارز حضور جامعه یارسان در اعتراض‌های سراسری اخیر است؛ شهرکی که سکنه اصلی آن را پیروان یارسان تشکیل می‌دهند و تا کنون در جریان اعتراض‌ها، درگیری‌های شدیدی میان ساکنان و مأموران حکومتی صورت پذیرفته که منجر به جان باختن چند جوان یارسانی و کشته شدن چند تن از نیروهای حکومتی شده است.

همچنین چندین جوان یارسانی دیگر در پی اعتراض‌های اخیر در شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و دالاهو در راستای انقلاب ایران جان خود را از دست داده و تعداد قابل توجهی نیز دستگیر و زندانی شده­ اند. پیروان یارسان در سایر شهرهای استان کرمانشاه «دالاهو، سرپل ذهاب، صحنه، قصرشیرین و هرسین» به دلیل کوچک بودن محیط شهرها و احتمال شناسایی توسط نیروهای امنیتی، بیشتر در اعتراض‌های شهر کرمانشاه حضور می‌یابند.

پس از بزرگداشت سید خلیل عالی‌نژاد از افراد برجسته جامعه یارسان در آبان ماه ۱۴۰۱، نیروهای امنیتی با برخورد خشن مراسم مذکور را بهم زده و ده‌­ها تن از پیروان یارسان را دستگیر کردند، که این امر منجر به موج اعتراضی شدیدی میان بزرگان و پیروان یارسان شد و بیانیه‌های تندی درخصوص درخواست آزادی پیروان این آیین منتشر شد.

دستگیری پیروان یارسان تنها محدود به استان کرمانشاه نبوده و تعدادی دیگری از آنها در سایر شهرهای ایران در پی اعتراضات اخیر دستگیر، محاکمه و زندانی شده­اند. پیروان این آیین پس از دستگیری هویت دینی خویش را فاش نمی­کنند، زیرا بیم از آن دارند که اتهامات آنها سنگین‌تر شود. هر چند دستیابی به آمار دقیق جان‌باختگان و دستگیرشدگان یارسانی کاری بسیار دشوار است، اما در میان جان‌باختگان افرادی مانند مینو مجیدی، آرمین صیادی، سینا نادری، کوروش پاژخ، نیکا شاکرمی، رامین کرمی و سپهر عظیمی، به خانواده یارسان تعلق دارند.

سایان مرادی ۲۸ ساله دیگر عضو جامعه یارسان است که ۱۴ آذر ماه توسط نیروهای امنیتی ربوده شد، . از وضعیت او و برخی دیگر از بازداشت شدگان یارسانی اطلاع دقیقی در دست نیست. تعدادی از بازداشت‌شدگان هم در خطر اعدام هستند.

جامعه یارسان بر خلاف ادوار گذشته تاریخ سیاسی ایران که همیشه سهمی از قدرت و لو کم را در اختیار داشته، در چهار دهه حکمرانی حکومت جمهوری اسلامی به دلیل باورهای کهن ایرانی و متناقض با تفكر حاكميت از هرگونه فعالیت سیاسی و حتی داشتن یک نماینده به صورت کامل محروم بوده است.

============

شمه اى از حضور يارسان در دفاع مقدس

مشاور عالی استاندار کرمانشاه در سال ۱۳۹۴ اعلام کرد که ۷۸۸ تن از پیروان یارسان در استان کرمانشاه در طول جنگ ایران و عراق کشته شده‌اند که حکومت جمهوری اسلامی آن‌ها را به عنوان شهید معرفی کرده‌است. وی همچنین اعلام کرد که ۱۵۹۸ تن از مردم یارسان نیز دارای عنوان «جانباز» و ۱۳۴ نفر نیز دارای عنوان «آزاده» هستند.این آمار پیروان یارسان در استان‌های دیگر را در بر نمی‌گیرد.

يارسان نقش اساسی داشت در شكست حمله منافقين به كشور كه از جغرافيای مناطق يارسان حمله كرده بودند؛ و نقش اصلي داشت در موفقيت عمليات مرصاد جمهوري اسلامي براى دفع منافقين

اقوام و استانهاى يارسان در ایران

پیشینه پیروان این مسلک در استان کرمانشاه با قومیت کرد و لک می‌باشد ولی اقلیتی را از بین اقوام آذری، فارسی زبانان و مردم لر تشکیل می‌دهند.[۳۹] جمعیت پیروان اهل حق در ایران در حدود یک و نیم میلیون برآورد می‌شود. گسترش مسلک یارسان در ایران به شرح زیر است:

استان کرمانشاه
حدود سیزده درصد از جمعیت این استان بر مرام اهل حق استوارند شهرستان کرمانشاه و روستاهای گره بان، روستاهای منطقه عثمانوند و سان رستم، برخی از روستاهای توابع مایدشت، و روستاهای منطقه بیلوار به نام‌های: میان دربند، بالا دربند، پشت دربند. بیشتر روستاهای کوزران سنجابی که حدود۱۳۵ روستا می‌باشد و اکثریت قریب به اتفاق ساکنان خود کوزران پیرو مرام اهل حق می‌باشند.

بخشی از شهرستان اسلام‌آباد غرب و حومه آن سوران علیا و سفلی، چُنگُر، خسروآباد، شهرستان کرند غرب و توابع آن از عمده‌ترین مراکز اهل حق است. علاوه بر شهر کرند ساکنان قریب به ۱۲۰ روستای تابع گهواره به جز چند روستا که پیرو مذهب شافعی می‌باشند، اهل حق هستند. از روستاهای معروف منطقه کرند: حریر، سرمیل، سرخه لیزه، بیامد، بروند، قلعه زنجیر، گردکان گور، گورا جوبو توت شامی را می‌توان نام برد. جمعیت اهل حق در منطقه کرند حدود۵۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود. علاوه بر این روستاهای دهستان بیونیج (بیونیژ) در حدود ۱۵ روستا همگی اهل حق هستند که جزو کرند می‌باشند.

سرپل ذهاب
بخشی از سکنه این شهرستان پیرو مسلک اهل حق می‌باشند و حداقل ۲۳ روستا از حومه آن نیز همین مسلک را دارند. از روستاهای معروف: پس پس رشید عباس دول الیاس، جلالوند سفلی، بَلَوان و روستاهای قَرَه بُلاغ و روستاهای تابع دهستان بزمیرآباد را می‌توان نام برد. روستاهای حومه شهر در شعاع مساحت ده کیلومتری شهر قرار دارند ولی روستاهای دهستان بزمیر آباد (پشت تنگ) بیش از چهل کیلومتر از شهر فاصله دارند.

قصر شیرین
گر چه هنوز همه سکنه شهرستان قصر شیرین مورد تحقیق قرار نگرفته‌است ولی به نظر می‌رسد گروهی از مردم آن بر مرام اهل حق می‌باشند.

صحنه (کرمانشاه) و دینور
اکثریت مردم صحنه پیرو مذهب اهل حق هستند و بسیاری از روستاهای حومه آن همین مرام را دارند. جمعیت اهل حق در بخش دینور نیز قابل توجه‌است.

کنگاور و اسدآباد
جمعیت اهل حق در روستاهایی از کنگاور و اسدآباد نیز قابل توجه‌است.

استان لرستان
در قسمت‌هایی از نواحی تابعه استان لرستان نیز فرقه اهل حق به‌طور پراکنده سکونت دارند. از جمله این مناطق روستای بلوران از توابع کوهدشت که همگی اهل حق از تیره آتش بگی هستند واقع در جاده اسلام‌آباد غرب، پل دختر و نیز حومه گراب و روستاهایی از توابع نورآباد و کوهدشت، قسمت‌هایی از ابوالوفا و بخشی از طایفه ذوالنور اهل حق هستند.

استان آذربایجان شرقی
در بخش ایلخچی از قصبات معروف تبریز (شهری کنار دریاچه ارومیه) و همچنین شهر خامنه از توابع شبستر عده‌ای از طرفداران «فرقه اهل حق» سکونت دارند. طبق تحقیقات به عمل آمده اهل حق‌های این ناحیه معروف به گوران هستندکه به نظر می‌رسد از منطقه گوران به مرکزیت گهواره (کرند غرب) در استان کرمانشاه در گذشته‌های دور به این سمت مهاجرت کرده باشند. همچنین یکی از روستاهای نزدیک مراغه نیز از گوران (جوران)ها هستند.

تهران و البرز
در هشتگرد، رودهن، بومهن و خود تهران، ساوجبلاغ و همچنین روستاهای محمودآباد، فیلستان و گلزار که هر سه از روستاهای شهرستان پاکدشت هستند… جمعیت زیادی از پیروان یارسان زندگی می‌کنند.

مازندران
بخشی از مردم کلاردشت، کجور، شهر پول و روستای فیروزکلا از توابع بخش کجور، یارسان هستند.

استان زنجان و همدان
در شهرستان‌های همدان، اسدآباد، تویسرکان و قسمت‌هایی از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش جمعیت اهل حق به صورت پراکنده سکونت دارند.

استان کرمان
در استان کرمان، در شهرستان بردسیر و شهرستان سیرجان گروه‌هایی از پیروان یارسان زندگی می‌کنند. منسجمترین گروه باقی‌مانده از یارسانی‌ها در این ناحیه در روستای سوخته چال زندگی می‌کند. همچنین مکان‌های مقدسی مانند زیارتگاه چهل تن در کوه چهل تن یا بقعهٔ سه تن یا پیر برحق (پیر جارسوز) در این ناحیه زیارتگاه پیروان یارسان است.

استان فارس
ر استان فارس جمعیتی از پیروان یارسان زندگی می‌کنند. در شهر شیراز و در محلهٔ⁠ تلخداش این شهر، جمعیتی از کردهای پیروی یارسان زندگی می‌کنند که در زمان کریم‌خان زند به این شهر کوچانده شده و به زندگی در شیراز ادامه داده‌اند. والنتین ژوکوفسکی که در سال ۱۸۸۲ به شیراز آمده‌است، دربارهٔ مردم تلخداشک می‌نویسد:

روستای تلخی‌دشک در جنوب غربی شیراز در حومهٔ⁠ باغ کمال‌الملک (باغ عفیف‌آباد) واقع شده، ساکنان آن کرد بوده و از طایفه کوزیوند (غازیوند) از ایل گوران می‌باشند که از آئین و مذهب ویژه‌ای برخوردارند.

دیگر کشورهاکردستان عراق
در سراسر کردستان عراق به ویژه در استان‌های کرکوک و استان سلیمانیه و شهر خانقین پیروان کیش یارسان با نام کاکایی وجود دارند. با عناوین مختلف، علاوه بر فرقه اهل حق فرقه‌های دیگر نیز در این نواحی موجود بوده که ریشه در فرهنگ یارسانی دارند.[۴۳] جمعیتی بالغ بر ۳۰۰٬۰۰۰ نفر در عراق[۳۹] تخمین زده شده‌است.

سوریه
در کشور سوریه جمعیت قابل توجهی وجود دارند که تحت عناوین علویان (سوریه)، علویین، نصیریه و علی اللهی معروف هستند و عمدتاً در کردستان سوریه و در شمال و شمال غرب سوریه و در استان‌های ساحلی سوریه (استان لاذقیه و استان طرطوس) سکونت دارند.

خاندان‌ها
طبق دستور دین یارسان هر یک از پیروان مکلف به داشتن پیر و دلیل برای سرسپردن می‌باشند. در زمان سلطان سهاک، پیر بنیامین سمت پیری و داود که‌و سوار سمت دلیلی بر همهٔ پیروان یارسان داشتند؛ ولی به دلیل متأهل نبودن و نداشتن فرزند، سلطان سهاک هفت خاندان یا دوده به نام خاندان‌های حقیقت دائر نمود تا نسل‌های آیندهٔ پیروان یارسان، در هر زمان پیر و دلیل داشته باشند.

نام خاندان‌ها (دوده‌ها) عبارت‌است از:
خاندان خاموشی
خاندان شاه ابراهیمی
خاندان عالی قلندر
خاندان یادگاری
خاندان میرسوری
خاندان مصطفایی
خاندان حاجی باویسی (بابو عیسی)
بعد از سلطان سهاک در قرون یازدهم و دوازدهم و سیزدهم هجری چهار خاندان دیگر نیز به اسامی زیر دائر گردید.
۸- خاندان ذوالنوری۹- خاندان آتش بیگی۱۰- خاندان شاه حیاسی۱۱- خاندان بابا حیدری
همچنین خاندان دیگری به نام سید درویشی از نسل سید درویش وجود داشته‌است که پیشتر بخشی از خاندان یادگاری بوده‌است و اکنون پیروان آن سیادت خاندان خاموشی را پذیرفته‌اند و بخشی از این خاندان شده‌اند.
این خاندان‌ها به جانشینی از پیر بنیامین که پیر ازلی یارسان بوده‌است انجام وظیفه می‌کنند. جانشینی داود که‌و سوار، دلیل ازلی را نیز فرزندان هفتاد و دو پیر بر عهده دارند. اما در مواردی به پیر اختیاری برای انتخاب دلیل داده شده‌است و بنابراین یاران برخی خاندان‌ها با اجازهٔ صاحب خاندان نسل بعدی می‌تواند به سمت دلیل مریدان آن خاندان انتخاب شود.[۴۵] اما سلطان سهاک جایگاه خود را به کسی تفویض ننمود.

خلاصه:
همين كه سران دينی يارسان صريحا به شيعه دوازده امامی بودن اعلام كرده و به حضرات معصومين عليهم السلام هم معتقد بوده و رسما تاكيد كرده اند براى مسلمان و شيعه محسوب شدن كافی است؛ اما اشتباهات اين جوامع دور افتاده از مراكز دينی شيعه (كه اينها غالبا ميان كوهها و مورد كشتار و آزار طی قرنها بوده و لذا فاصله می گرفته اند) امری بديهی است كه بايد با ارتباط صحيح و از موضع معرفتی قوی توجيه و تصحيح شوند
و گمراهی و انحراف يارسان امروز بيشتر از گمراهی سنيان و مسيحيان و يهوديان و زرتشنيان ايران نيست و نبايد كمتر از آنها حق شهرونديشان باشد رفتار سوء و سخت حكومت با يارسان در طی 33 سال اخير
سبب شده كه نسل جديد يارسان بطور كلی ارتباط خود با اسلام و تشيع را منكر شوند و به عنوان دين مستقل خود را معرفی كنند
najm137
 
پست ها : 1201
تاريخ عضويت: سه شنبه آپريل 19, 2011 12:37 pm

قبليبعدي

بازگشت به بايگانى موضوعى گاهنامه معرفت به زمان


Aelaa.Net