

و آن عصارهء نباتيست مثل نى و بی تجويف كه بعد از طبخ منعقد گردد
هرگاه بى تصفيه باشد شكر احمر نامند
و چون بار ديگر طبخ داده و صاف كرده در ظرفى ريزند كه درد او جدا گردد مسمى بسليمانی است
و چون طبخ ديگر داده در قالب صنوبرى ريزند او را فانید گويند و اگر در طبخ ثالث مبالغه نموده باشد ابلوچ خوانند به فارسى قند مكرر گويند
و هرگاه در قالب مستطيل مساوى الطرفين ريزند
معروف به قلم است و چون طبح ديگر داده و در شيشه ريزند موسوم به نبات قراري است
و چون با آب طبخ داده و با كفچه بسيار بر بهم زنند تا منعقد گردد و به ريسمان كشنه مخصوص باسم فايند خزاينى و سنجري است
و چون در طبخ ثالث به قدر عشر او شير تازه اضافه نموده بجوشانند تا منعقد آن را طبرزد نامند
و اكثر قسم صلب قند مكرر را مخصوص اين اسم دانستهاند
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم –ص 149-150-متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات: شكر سفيد از سفيد آن و سرخ از سرخ آن بعمل مىآورند:
بدين نحو كه قصب آن را كرفته مقشر نموده آب آن را كرفته بچرخ و يا بكوبيدن و آن آب را طبخ مىنمايند تا منعقد كردد
و در بعضى اماكن قصب آن خوب و نرم و نازك و بلند و در بعضى اماكن سخت و كم آب مىشود
و شكر سفيد را چون به آب حل كنند و خوب تصفيه نمايند بطبخ و داخل نمودن شير و يا سفيدۀ بيضۀ مرغ و منعقد سازند
در قالب شيشه و يا غبر آن و در ان چوبهاى باريك تراشيده كذارند و يا بريسمان ريزند و بكذارند تا منعقد كردد و مرة بعد اخرى
يعني هر مرتبه آنچه از شيرۀ آن انعقاد نيافته باشد باز بقوام آورده در ان قالب ريزند تا هر مقدار كه خواهند تا آنكه قالب پر كردد
آن را سكر سليماني و بفارسي نبات نامند
و اكر در تصفيۀ آن زياده مبالغه نمايند و كمال تصفيه آنست كه عند الطبخ و جوش ديكر چرك و كف بر سر نياورد
و در قالب شيشه ريزند آن را نبات قرارى و سنجرى خوانند
و اكر بعد از تصفيه با شير در حين انعقاد بر ان كف شير يا سفيدۀ بيضۀ مرغ زنند و بكفچه بسيار برهم زنند تا منعقد كردد
و بريسمان كشند آن را فانيز خزائي و سنجرى كويند
و اكر آن را بكفچه و يا بچوبى خوب برهمزنند كه كف برآورد و آن را بر روى پارچۀ كرپاس پاكى اندكى نم كرده
و يا بر روى بورياى تر كرده از كفچه اندكاندك جدا جدا بريزند
كه حبابى شكل و جوف آنها متخلخل باشد آن را فانيذ و بهندى بتاسه نامند
و اكر بران كف سفيدۀ بيضۀ مرغ و يا كف شير زنند و نيز از معجونسازى برهمزنند كه خوب سفيد كردد
و از آتش بركرفته آن را اقراص و يا قلمهاى باريك سازند
و مقدار بند انكشتى ببرند و بكذارند تا سرد و بسته كردد آن را فانيذ و نيز بفارسي شكرپنير نامند
و اكر آن را بعد از تصفيه بنحو مذكور و قرب انعقاد برداشته بدست خوب بكشند تا تار بندد و مكرر چنين كنند در بين كشيدن هر دفعه بتختۀ پاكيزه
و يا بوتد چوبى بزنند تا خوب سفيد كردد پس اقراص سازند آن را ناطف نامند و اكر بران كنجد مقشر بريان كرده بپاشند آن را ناطف سمسمى
و بفارسي حلواى كنجد و بهندى ريورى خوانند
و اكر در ان مغز بادام و پسته و يا كردكان بريان داخل نمايند آن را حلواى مغزى كويند و اكر آن را مانند كيسو ببافند بفارسي كيسك نامند
و بعضى در حلواى مغزى ربع وزن شكر عسل نيز داخل مىنمايند براى زيادتي شكنندكي آن
و اكر در تصفيۀ شكر مبالغه زياده نمايند و چون بحد انعقاد رسد
در قالبهاى صنوبرى شكل كه بطرف باريك آن سوراخى باشد ريزند و مدتى بكذارند كه خوب منعقد و خشك كردد
و رطوبت و چرك آن از ان سوراخ تراوش نمايد
آن را فانيذ سنجرى و بفارسي قند سفيد نامند و اكر در قالب مستطيل كه در هر دو طرف آن متساوى باشد ريزند آن را قلم نامند
و اكر آن قند را باز صاف نمايند و بدستور باز منعقد سازند در ان قالبهاى صنوبرى و يا طولاني و يا مدور آن را ابلوج
و بفارسي قند مكرر و بهندى اوله يعني مانند دانۀ تكرك نامند
و بعضى آن را طبرزد كويند بعضى كفتهاند كه اكر در طبخ آن بقدر عشر وزن شكر سفيد شير تازه دوشيده در ان ريزند
و صاف كرده بقوام آورند و در قالب ريزند آن را طبرزد نامند
و از شكر سرخ بعد از تصفيه بطريق مزبور نبات و قند و ناطف و غيرها نيز مىسازند و ليكن بلذت و لطافت شكر سفيد نيست.
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 508