دانش ابزار سلطه جهاني

نشر گزارشات مفید برای توجه به حیات اعلی

مديران انجمن: najm134, najm134, najm134

دانش ابزار سلطه جهاني

پستتوسط مراقبت » سه شنبه دسامبر 07, 2010 5:24 pm

مرسولات حيات اعلى شماره 1540

زلزله عمدي

نمونه اي از جنايات سيستم سلطه جهاني در پوشش فناوری پیشرفته
هارپ نمونه ای از ابزارهای سلطه جهانی در پوشش فناوری پیشرفته


http://aelaa.net/110.aspx?id=201

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است:
آسيبهاي مردم استراليا از آزمايشات شيميايي - عنصر نارنجی باعث اختلالات ژنتیکی درسربازان نیوزیلند شده است
مراقبت
Site Admin
 
پست ها : 694
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 07, 2010 12:48 am

آسيبهاي مردم استراليا از آزمايشات شيميايي

پستتوسط مراقبت » سه شنبه دسامبر 07, 2010 5:34 pm

آسيبهاي مردم استراليا از آزمايشات شيميايي

به علت آزمایشات سری شیمیایی در استرالیا مردم این کشور10 برابر دیگر نقاط جهان به سرطان مبتلا می شوند
دانشمندان استرالیایی در مطالعات جدید خود به این نکته پی بردند که آزمایشات سری عنصر نارنجی در شمال ایالت کوینزلند استرالیا عامل ابتلای 10 برابری به سرطان، درمردم این منطقه است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی به نقل از خبرگزاری رویترز،"جین ویلیام" پژوهشگران نمونه استرالیایی در این رابطه می گوید: تا کنون علت اصلی این مرگ و میرها به مردم بی گناه این ایالت گفته نشده است اما باید بگویم که علت اصلی مبتلا شدن مردم به بیماری سرطان در ایالت کوینزلند به علت "عنصر نارنجی" مورد آزمایش قرار گرفته در سال 1966 در جریان جنگ ویتنام است و نسلهای آینده را نیز به احتمال زیاد در بر خواهد گرفت.
بر طبق این گزارش ، آمار بدست آمده از جمعیت 12 هزار نفری ایالت کوینزلند استرالیا در سال 2005 نشان می دهد که 76 نفر در اثر بیماری سرطان جان خود را از دست دادند که در مقایسه با نقاط دیگر این کشور 10 برابر بوده است. طبق مطالعات اخیر بر روی افرادی که در اثر بیماری سرطان جان خود را در این ایالت از دست می دهند معلوم شده است که علت اصلی مبتلا شدن افراد این ایالت آزمایش سلاح های شیمیایی بوده است که در سال 1966 توسط افراد نظامی این کشور انجام شده است.
لازم به ذکر است، از آن سال به بعد در این مکان هیچ گیاهی نروییده است و صدها متر مربع تا نزدیکی رودخانه جان استون که آب آشامیدنی مردم این ایالت را فراهم می ساخت به مواد شیمیایی آلوده شده است.

تذكر: اين كزارش براى واردكنندكان و مصرف كنندكان كوسفند و كوشت و فراورده هاي غذايي و محصولات كشاورزي از استراليا قابل توجه است.
مراقبت
Site Admin
 
پست ها : 694
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 07, 2010 12:48 am

عنصر نارنجی باعث اختلالات ژنتیکی درسربازان نیوزیلند شده است

پستتوسط مراقبت » سه شنبه دسامبر 07, 2010 5:39 pm

عنصر نارنجی باعث اختلالات ژنتیکی درسربازان نیوزیلند شده است

دانشمندان و پژوهشگران نیوزیلندی در مطالعات جدید خود به این نتیجه رسیده اند که آن دسته از سربازانی که در جنگ ویتنام شرکت داشتند هم اکنون از بیماریهای حاد اختلات ژنتیکی رنج می برند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی قربانیان سلاح های شیمیایی به نقل از نیویورک تایمز، نیروهای دفاع کشور نیوزلند در جنگ ویتنام شرکت داشتند و هم اکنون دانشمندان این کشور در حال بررسی عواقب بلند مدت سلاح های استفاده شده توسط نیروهای آمریکایی در این جنگ هستند.
لازم به ذکر است، در جریان جنگ ویتنام از ماه ژوئیه سال 1965 تا ماه نوامبر سال 1971، بیش از 76 میلیون و 500 هزارلیتر گازهای سمی عنصر نارنجی علیه مناطق جنوبی ویتنام استفاده شد .
یاد آور می شود؛ کسانی که در معرض این گازهای سمی قرار گرفتند هم اکنون از اختلالات ژنتیکی و بیماری های صعب العلاج رنج می برند.
توليد و بكاركَيري اين سلاحها با سرمايه علمي و كار تحقيقاتي دانشمندان (در خدمت سلطه) انجام كَرفته است.
مراقبت
Site Admin
 
پست ها : 694
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 07, 2010 12:48 am

دانش ساختن اولين بمبهاي اتمي جهان

پستتوسط مراقبت » سه شنبه دسامبر 07, 2010 5:42 pm

دانش ساختن اولين بمبهاي اتمي جهان

ساخت بمب اتم با نوشتن نامه انيشتن به رئيس جمهور امريكا شروع شد؛ كه به نام پروژه مانهتن ناميده كرديد، رئيس نظامي پروژه: گروز، و رئيس علمي: اوپنهايمر، و دانشمنداني مانند فرمي و برادبري و تلر و اسلاتكين و بته و كيستياكوفسكي و لارنس در به نتيجه رسيدن آن دست داشتند.
در سال 1939 يعني قبل از شروع جنگ جهاني دوم در بين فيزيكدانان اين بيم وجود داشت كه المانيهابه كمك فيزيكدانان نابغه اي مانند هايزنبرگ ودستيارانش بتوانند با استفاده از دانش شكافت هسته اي بمب اتمي بسازند به همين دليل از البرت انيشتين خواستند كه نامه اي به فرانكلين روزولت رئيس جمهور وقت امريكا بنويسد در ان نامه تاريخي از امكان ساخت بمبي صحبت شد كه هر گز هايزنبرگ ان را نساخت.
چنين شد كه دولتمردان امريكا براي پيشدستي بر المان پروژه مانهتن را براه انداختند و از انريكو فرمي دعوت به عمل اوردند تا مقدمات ساخت بمب اتمي را فراهم سازد سه سال بعددر دوم دسامبر 1942 در ساعت 3 بعد از ظهر نخستين راكتور اتمي دنيا در دانشگاه شيكاگو امريكا ساخته شد.
رياست اين پروژه اتمى، با پروفسور «اوپن هايمر» بود و دانشمندان غير اروپايى مانند «فرمى» و ... در اين پروژه نقش داشتند. رياست اين پروژه با يك ژنرال سه ستاره، به نام «گروز» بود كه به طور مرتب، واشنگتن را از پيشرفت كار مطلع مى‏ساخت. يكي از ويژگي هاي پروژه مانهتن، هزينه بسيار بالاي آن بود (25 ميليارد دلار) كه در زمان جنگ هيچ دولتى چنين بودجه‏اى را نداشت.
در 16 جولاي سال 1945 در پايگاه آلموگردو واقع در صحراي لس آلاموس ايالت نيو مکزيکو ژنرال‌ها و افسران پروژه منهاتان براي انجام آزمايش اولين بمب اتمي گرد هم آمدند. بمبي که به گفته يکي از افسران مسئول آزمايش اگر از 100 درصد قابليت آن استفاده شود مي‌تواند کره زمين را به دو نيمه تقسيم کرده و آن را نابود کند. آزمايش پس از پنج سال تلاش شبانه روزي در حضور يکصد نفر انجام شد و بمب، سکوي فولادي پرتاب را آب کرد، شنهاي صحراي لس آلاموس را به شکل شيشه درآورد و کوهي از تل و خاکستر شبيه قارچ را به آسمان فرستاد. قدرت انفجار اين بمب 67 ميليون بار بيشتر از ديناميت و معادل بيست هزار تن ماده منفجره تي ان تي بود. در ميان کساني که شاهد انفجار بودند چهره رابرت اوپنهايمر فيزيکدان يهودي، طراح و کاشف بمب اتم از همه شادتر به نظر مي‌رسيد.
سرانجام در حالى كه در 8 مى 1945 آلمان تسليم مى‏شود و جنگ اروپا به پايان مى‏رسد، فاتحين كنفرانس پوتست دام را به منظور تعيين سرنوشت آلمان تشكيل مى‏دهند، پوتست دام يك منطقه ييلاقى در نزديك برلين بود كه با توجه به اينكه برلين آنقدر ويران شده بود، حتي ساختمان درخوري در اين شهر نبود كه در آن اجلاس برگزار شود. در بين كنفرانس، هرى ترومن، رئيس جمهور آمريكا، تلگراف رمزى، تحت عنوان «نوزاد متولد شد»، دال بر به ثمر رسيدن پروژه مانهتن دريافت مى‏كند.
بمب اتم در آمريکا آزمايش شده بود و تنها کسي که مي‌توانست اجازه پرتاب آن را بدهد هري ترومن رئيس جمهور آمريکا بود. او روز 16 جولاي 1945 براي شرکت در کنفرانس پوتسدام وارد برلين شد و در زماني که در استراحتگاه خود منتظر شروع اين کنفرانس بود خبر آزمايش موفقيت آميز بمب اتم در صحراي نيومکزيکو را به او دادند و او با خوشحالي و غرور متن تلگراف را براي ديگر اعضاي کنفرانس خواند. رئيس جمهور آمريكا، دستور به كار بردن اين سلاح جديد را عليه ژاپن براى تاريخ بعد از 2 اوت صادر مى‏كند؛ 5 شهر ژاپن به ترتيب اولويت براى واشنگتن در ليست قرار مى‏گيرند: توكيو، كيوتو، هيروشيما، ناگويا، ناكازاكى.
بمب اتم دو ساعت پس از آزمايش در صحراي نيومکزيکو توسط کشتي جنگي اينديانا پوليس براي يک سفر 10 روزه در اقيانوس آرام از سانفرانسيسکو به سمت جزيره تينيان در فاصله يک پرواز 6 ساعته از ژاپن به حرکت در آمد. فرودگاه جزيره تينيان با 4 باند فرود و 500 هواپيماي بمب افکن بي 29 از نوع سوپر فورتس بزرگترين پايگاه هوايي جهان، محل استقرار گروه چند ماموريتي 509 و مسئول پرتاب بمب اتمي در هيروشيما بود. فرمانده گروه 509 را سرهنگ 29 ساله پال تيبتز بر عهده داشت. گروه پروازي رها کردن بمب در هيروشيما علاوه بر پال تيبتز از تام فرابي کمک خلبان و تئودور داچ ونکرک ناوبر و مسئول پرتاب بمب تشکيل مي‌شد. از ميان شهرهايي که از بمب‌هاي آمريکايي جان سالم بدر برده بودند هيروشيما انتخاب شد. آمريکا تصميم گرفته بود شهر بزرگ 255 هزار نفري هيروشيما را به همراه ساکنانش با بمب اتم نابود کند.
در بعد از ظهر روز 4 آگوست 1945 پال تيبتز خدمه پروازي خود را فرا خواند و به آنان اطلاع داد که ماموريت جنگي به روز بعد پس از صاف شدن آسمان هيروشيما موکول شده است. سپس به آنان گفت در نتيجه انفجار حرارت ناشي از انفجار به چندين ميليون درجه سانتيگراد خواهد رسيد و هر چه در محدوده 3 مايلي قرار داشته باشد به خاک و خاکستر تبديل شده، نوري روشن تر از خورشيد ايجاد کرده و تلي از خاکستر انسان و ساختمان را به ارتفاع 30 تا 60 هزار پايي خواهد فرستاد.
صبح روز بعد سربازان آمريکايي بمب را به هواپيماي بمب افکن بي 29 حمل کردند. اين بمب قرار بود با انفجار باروت دو محفظه اورانيوم را به همديگر وصل کرده تا واکنش اتمي ايجاد کند. پال تيبتز خلبان فرمانده هواپيماي حامل بمب تصميم گرفت بر اساس يک سنت قديمي که در ميان خلبانان رواج دارد نام مادرش انولا گي Enola Gay را بر روي بدنه هواپيما حک کند.
در حمله هوايي مجموعاً 3 هواپيما شرکت داشتند. قبل از پرواز به تمام شرکت کنندگان در حمله قرصهاي خودکشي داده شد. هواپيماي پال تيبتز بر روي باند پرواز فرودگاه پايگاه هوايي جزيره تينيان به غرش درآمد. بمب به تنهايي بيش از 4 تن وزن داشت. تمام سرنشينان هواپيما با نگراني در انتظار بلند شدن هواپيما بودند. بمب افکن بي 29 در آخر باند از زمين بلند شد. 15 دقيقه پس از ترک پايگاه هوايي مهندس پرواز قطعات حساس بمب را مونتاژ کرد. دو ساعت پس از پرواز يکي از 3 هواپيماهاي همراه شروع به فيلمبرداري کرد. 3 ساعت بعد در ارتفاع 9000 پايي خورشيد طلوع کرد و روز رسيد. آخرين مرحله آماده سازي بمب تعويض کليد اتصال ماشه رها کننده از سبز به قرمز بود. هواپيما اکنون در ارتفاع 30 هزار پايي پرواز مي‌کرد. هواپيماي مسئول گزارش وضعيت هوا به سمت هيروشيما اوج گرفت. با ديده شدن هواپيماي هواشناسي آژير خطر حمله هوايي در شهر به صدا در آمد و مردم با شتاب به سمت پناهگاههاي زير زميني هجوم بردند. هواپيماي حامل بمب در دوردست ديده مي‌شد. هواپيماي هواشناسي آسمان هيروشيما را ترک کرد و مردم با شنيدن آژير خاتمه حمله هوايي از پناهگاهها خارج شدند.
براي بيشتر ساکنان هيروشيما روز 6 آگوست 1945 يک روز عادي و بدون ماجرا به نظر مي‌رسيد. آنها مانند روزهاي ديگر در انتظار شنيدن مجدد آژير خطر حمله هوايي به کارهاي عادي خود مشغول بودند. ساعت 8 صبح بود و در آسمان هيچ ابري ديده نمي‌شد. هواپيماي حامل بمب بدون هيچ مقاومتي وارد آسمان هيروشيما شد. مردم مي‌دانستند اين هواپيما متعلق به آمريکا است چون هيچ هواپيماي ژاپني نمي‌توانست در آن ارتفاع پرواز کند. خدمه پرواز 15 دقيقه بعد از ساعت 8 دريچه پرتاب را باز کردند. بمب محتوي 9700 پوند اورانيوم 235 موسوم به پسر کوچک Little Boy در ارتفاع 548 متري از هواپيما جدا شد و بلافاصله هواپيما با چرخش 180 درجه آسمان هيروشيما را ترک کرد. 43 ثانيه پس از جدا شدن بمب صداي انفجاري عظيم به گوش رسيد و اولين بمب اتمي به جاي مقصد اصلي پل آيوئي با اختلاف 250 متر به بيمارستان دکتر شيما اصابت کرد. قدرت انفجار به قدري بود که از فاصله‌ 9 کيلومتري ده برابر نوراني‌تر از خورشيد ديده مي‌شد. انفجار بمب در چند مرحله انجام شد. ابتدا نوري خيره کننده با عرض 300 متر بر چشمان مردم نشست و در آني پوست آنها را سوزاند. حرارت اوليه انفجار بمب 4 هزار درجه سانتيگراد بود و در يک آن تمام کساني را که در محدوده آتش قرار داشتند به بخار و ذغال تبديل کرد. همزمان اشعه مادون قرمز و اشعه گاما در فضا پخش شد و در مرحله آخر زمين لرزيد و ابري به شکل قارچ مملو از خاک و خاکستر به آسمان رفت و در اندک زماني باراني سياه رنگ آغشته به راديو اکتيو باريدن گرفت.
قدرت تخريب اين بمب معادل 20 هزار تن تي ان تي بود و فعل و انفعالات اتمي در مرکز اين بمب باعث ايجاد گرمائي در حدود 4 هزار درجه سانتيگراد يعني دو برابر نقطه ذوب آهن در عمق 600 متري زمين گرديد. اين گرماي سوزان هر چه را که در شعاع يک و نيم کيلومتري مرکز اصابت بمب قرار داشت کاملاً ذوب کرد و بقيه افراد باقيمانده در روزها و هفته هاي بعد جان خود را از دست دادند.
سه روز بعد از واقعه هيروشيما در 9 آگوست 1945 همان هواپيما اين بار حامل بمب پلوتونيوم قوي‌تري به نام مرد چاق Fat Manباند فرودگاه را به مقصد شهر کوکورا ترک کرد ولي به دليل شليک‌هاي مداوم از طرف نيروهاي ژاپني و همچنين به خاطر ابر غليظي که شهر را فرا گرفته بود از شهر کوکورا گذشت و عازم شهر صنعتي ناکازاکي با 270 هزار نفر جمعيت شد. بمب دوم نتوانست دقيقاً به مرکز شهر اصابت کند. بمب در حومه ناکازاکي فرود آمد و تعداد تلفات انساني اين بمب قوي از بمبي که در هيروشيما فرود آمد کمتر شد.
مراقبت
Site Admin
 
پست ها : 694
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 07, 2010 12:48 am

بذرهاي مرگ

پستتوسط مراقبت » سه شنبه دسامبر 07, 2010 5:51 pm

بذرهاي مرگ

نويسنده: واندا شيوا (استاد فيزيک هسته اي (برگردان: مرتضي پيچش
در جريان آغاز به کار نهمين اجلاس سالانه کنواسيون سازمان ملل در رابطه با تنوع بيولوژيک در 20 مارس جاري در برزيل مساله بذرهاي مرگبار صنايع بيوتکنيک در راس دستور کار قرار گرفت.
بذرهاي مرگبار بذرهايي هستند که تنوع بيولوژيک, کشاورزان و آزادي انسانها را نابود مي کنند. يک نمونه از اين بذرها بذر شرکت بيوتکنيک "مونتسانتو" به نام "ب.ت. کوتون" است که تا هم اکنون هزاران کشاورز هندي را تا خرخره در قرض فرو برده و در چنان وضع وحشتناکي قرارشان داده است که گروهي از آنان در اثر نااميدي خود را کشته اند.
دولت هاي استراليا, نيوزيلند و کانادا که به عنوان ابزار دست دولت آمريکا و صنايع بيوتکنيک اين کشور عمل مي کنند, در تلاش اند زيرپاي سياست استحمالي اتحاديه اروپا در رابطه با مواد غدايي اصلاح ژنتيکي داده شده و بذرهاي گياهي موسوم به " تکنولوژي ترميناتور" را خالي کنند. "تکنولوژي ترميناتور" گياهان اصلاح نژادي را به توليد بذرهاي استريل وامي دارد.
مصوبه 7 فوريه سازمان تجارت جهاني تاکيد مي کند که سياست استحمالي ( زمانبدي و تعيين مهلت براي اعلام تصميم نهايي)اتحاديه اروپا در رابطه با بذرهاي اصلاح نژاد شده با قوانين تجارت آزاد جهاني مغايرت دارد. سازمان تجارت جهاني بدين ترتيب تصريح مي کند که آزادي شهروندان در انتخاب بذر براي توليد و غذا براي مصرف, در جهاني که قوانين براي آزادي تجارت و سودورزي شرکت ها وضع مي شوند هيچ ارزشي ندارد.
"ب.ت. کوتون" نوعي دانه ي پنبه اصلاح نژادي شده است که توسط شرکت مونتسانتو فروخته مي شود. از سال 1998 که اين شرکت تلاش غيرقانوني خود براي فروش تجاري اين دانه ها را در هند آغاز کرد تا سال 2002 که فروش تجاري آن آغاز شد,
محصول مزبور تاکنون بارها و بارها براي کشاورزان هندي مشکل ايجاد کرده است.
تبليغات تجاري شرکت مونتسانتو به کشاورزان وعده مي داد که بذرش 750 کيلو در هر جريب محصول داده و سودي اضافه در حدود 226 دلار نصيب کشاورزان خواهد کرد. اما "ب.ت. کوتون" براي بخش بزرگي از کشاورزان نتايج کاملا وارونه اي به بار آورد و به نابودي کل محصول شان منجر شد. بسياري ديگر از کشاورزان تنها 150 کيلو پنبه در هر جريب نصيب شان شد يعني تنها يک پنجم محصولي که وعده داده شده بود.
تحقيقات ما از دوره هاي سابق برداشت محصول در (ايالت هاي) ماهاراشترا و آندرا پرادش نشان مي داد که به طور ميانگين 60 کيلو پنبه در هر جريب برداشت مي شده است. يک مورد کار تحقيقي "مرکز توسعه کشاورزي پايدار" نشان داد که بذر "ب.ت. کوتون" 36 دلار در هر جريب (هر جريب هندي معادل 5000 متر است) براي کشاورزان خرج دارد در حالي که هزينه بذرهاي ارگانيک معمولي فقط 10 دلار در هر جريب, يعني کمتر از يک سوم قيمت بذر تغيير ژنتيکي داده شده "ب.ت. کوتون" است.
"ب.ت. کوتون" با آفت کش هايي نظير Monocrotuphos, Confidor, Tracer, Eudosulfab, Acephate, Demethoate, Imidacloprid, Quinalphos, Chlorpyriphos, Cypermethrin و غيره سمپاشي مي شود و به طور متوسط 3,5 برابر بذرهاي معمولي هزينه اي معادل 59 دلار براي هر جريب دارد در حالي که کشاورزاني که از بذرهاي سنتي در کاشت استفاده مي کنند آفت کش هاي طبيعي نظير Neem, Trichoderma, Panchakavya و غيره را براي سم پاشي به کار مي برند که قيمت شان کمتر از 9 دلار در هر جريب است يعني تقريبا معادل يک ششم هزينه آفت کش هاي بذرهاي "ب.ت. کوتون".
هزينه هاي بالاي توليد (محصولات زراعي با بذرهاي مونتسانتو) و سود ناچيز, منجر شد که کشاورزان هندي در تله قروض گرفتار شوند و براي فرار از تله دست به خودکشي بزنند. بيش از 40000 کشاورز هندي در يک دهه اخير خودکشي کرده اند - هر چند که صحيح تر آن است که اين مرگ ها, قتل, يا قتل عام توده اي تعبير شوند. بيش از 90 درصد دهقاناني که در سال 2005 در ايالت "آندرا پرادش" و "ويدهاربا" در دوره کاشت و برداشت محصول پنبه دست به خودکشي زدند بذرهاي "ب.ت. کوتون" را کاشته بودند. اما لابي هاي فشار وابسته به کمپاني هاي بيوتکنيک, افرادي نظير "گراهام بروکس" و "پيتر بارفوت" اطلاعات واقعي را براي پنهان کردن اين عوارض ناخوشايند دست کاري مي کنند.
"بروکس" اخيرا در جريان سفري به هند مدعي شد که کشاورزان هندي 113 ميليون دلار به خاطر استفاده از بذرهاي "ب.ت. کوتون" سود برده اند, در حالي که در حقيقت براي کشاوزان هندي استفاده از بذرهاي مونتسانتو 50 دلار در هر جريب بيشتر هزينه برداشته و در مجموع بيش از 226 ميليون دلار به آنها ضرر زده است. به دليل همين ضرر است که دولت محلي در آندراپرادش و گجرات از مونتسانتو به دادگاه شکايت کرده اند. توليد بذر تحت انحصار شرکت هاي بزرگ جهاني نسخه اي فاجعه بار براي تنوع بيولوژيک و براي (زندگي) کشاورزان است. تنها چهار دانه - ذرت, سويا, کانولا (گياهي است که دانه هاي آن را تهيه روغن خوراکي مورد استفاده قرار مي دهند) و پنبه - بخش اصلي دانه هاي تغيير ژنتيک داده توليدي را تشکيل مي دهند و صرفا دو نوع از آنها در مقياس گسترده وارد بازار فروش شده است: دانه هاي مقاوم در برابر آفات گياهي و "ب.ت. کوتون". و يک شرکت (آمريکايي) - مونتسانتو - بيش از 90 درصد بازار فروش بذرهاي تغير ژنتيک داده شده را جهان در انحصار خود دارد.
تحقيقات بروکس و بارفوت نه بر نتايج حاصل از داده هاي تجربي ممتاز بلکه بر پيش فرض هاي نادرست و تحقيقات دست کاري شده متکي هستند.
لابي هاي شرکت هاي بيوتکنيک در رابطه با آمريکا مدعي شدند که پنبه مقاوم در برابر سموم نباتي درآمد کشاورزان آمريکايي را به ميزان 66,59 دلار در هکتار افزايش مي دهد اما 90 تن از کشاورزان تکزاس به علت کاهش شديد ميزان محصول توليدي عليه مونتسانتو در دادگاه شکايت کردند. مونتسانتو از آنها مخفي کرده بود که بذر پنبه تغيير ژنتيکي داده شده شرکتش معيوب است.
کشاورزان تکزاسي در شکايتنامه خود به حکمي از دادگاه استناد کردند که در آن "کارزار تبليغاتي کلاهبردارانه طولاني مدت" شرکت مونتسانتو مورد اشاره قرار گرفته بود. تلاش براي رايج کردن استفاده از تکنولوژي ترميناتور, به بدتر شدن وضع کشاورزان هندي کمک خواهد کرد و تهديدي عليه تنوع گياهي و بيولوژيک است.
ايالات متحده آمريکا به شکلي نادرست در جريان تشکيل کار گروه بند 8 کنواسيون سازمان ملل در باره تنوع بيولوژيک در گرانادا در ماه ژانويه گذشته ادعا کرد که تکنولوژي ترميناتور که منجر به استريليزاسيون مي شود به افزايش توليد مي انجامد. اما بوميان اين تکنولوژي را مايه تهديد آزادي و حق تصميم گيري خود مي دانند. ماريانا مارکوس از برزيل سخنگوي فوروم جهاني موسوم به Indigenous در اجلاس مزبور گفت: "تکنولوژي ترميناتور تهديدي عليه رفاه و استقلال غذايي است و به مفهوم نقض حقوق انساني در زمينه استقلال تصميم گيري است."
اما تنها بوميان نيستند که آزادي شان در ذخيره دانه هاي طبيعي گياهي و حفاظت از تنوع بيولوژيک و فرهنگي به خطر افتاده است. تصميم سازمان تجارت جهاني در رابطه با مناقشه پيرامون ارگانيسم هاي تغيير ژنيتيکي داده شده, آزادي همه انسان ها را در حوزه بذرهاي گياهي براي توليد و در حوزه غدايي تهديد مي کند.
زماني که اين مناقشه در سال 2003 از سوي جرج بوش آغاز شد ما کارزاري جهاني را شروع کرديم. در جريان اجلاس وزراي کشورهاي عضو سازمان تجارت جهاني در سال 2005 خوزه بوئه کشاورز فرانسوي و من به همراه او, طوماري با 60 ميليون امضاي اعتراضي تحويل اجلاس داديم که در آن با صراحت قيد شده بود که خلاصي از شر ارگانيسم هاي اصلاح نژادي شده براي آزادي پايه اي انسان در انتخاب بذر براي توليد و غذا براي مصرف واجد نقش حياتي است. ما قصد نداريم به برده گان شرکت هاي غول پيکر بيوتکنيک تبديل شويم و بگذاريم بذرهاي مرگبارشان کشاورزان و آزادي ما را به قتل برسانند. ما همچنان به ذخيره سازي بذرهاي سنتي و طبيعي به عنوان وظيفه اي در برابر طبيعت و جوامع محلي ادامه خواهيم داد و تلاش خواهيم کرد براي حفظ آزادي انتخاب غذا و تنوع گياهي, مناطق آزاد از توليد محصولات متکي بر تغييرات ژنتيکي دانه هاي گياهي را گسترش دهيم. ما تلاش خواهيم کرد بذرافشان هاي زندگي در برابر بذرافشان هاي مرگ باشيم.
(*) واندانا شيوا استاد فيزيک هسته اي و فعال اجتماعي از هند است. اکولوژي و استراتزي توسعه, حوزه هاي اختصاصي کار اوست. واندانا در سال 1993 جايزه آلترناتيو نوبل را دريافت کرده است. او در حال حاضر يکي از چهره هاي شاخص جنبش جهاني عدالتخواهي است.
مراقبت
Site Admin
 
پست ها : 694
تاريخ عضويت: يکشنبه فبريه 07, 2010 12:48 am

بیوتروریسم و مصادیق آن

پستتوسط najm134 » شنبه مه 26, 2012 11:16 pm

بیوتروریسم و مصادیق آن؛ با نگاهی ویژه به بیوتروریسم دارویی آمریکا
بیوتروریسم چیست؟ چه تصویری از آن در ذهن داریم؟ آیا این واژه معادل بیماری های خطرناک یا ویروس های سمی است؟ دول به اصطلاح متمدن در این میان چه نقشی دارند؟ تعاریف جدید بیوتروریسم شامل چه اموری می شود؟ با گزارش ویژه مشرق در این زمینه همراه شوید...
به گزارش مشرق، با شنیدن واژه بیوتروریسم آنچه که در ابتدا به ذهن می رسد مجموعه ای از اتفاقات مربوط به بیماری های خطرناک و یا اسامی باکتری ها، ویروس ها، سموم و عوامل شیمیایی است که توسط نیروهای نظامی یا گروه های خرابکار معارض در بین مردم و یا واحدهای نظامی در حال جنگ پراکنده می شوند.

در واقع آنچه که تا کنون در مورد بیوتروریسم از سوی رسانه های عمومی القا شده است منشا شکل گیری این تصویر محدود از آن در اذهان مردم است.
تصوير
بیوتروریسم، پدیده ای فراتر از باکتری ها و ویروس ها

از زمان های دور به دلیل مزیت های موجود در استفاده از روش های بیولوژیک برای مقابله با دشمنان چه در حد یک شخص و چه در حد واحدهای نظامی و مردم شهرها، این روش ها مورد توجه قدرت های متخاصم بوده است. این روش ها در حالی که بدون سر و صدا و در خاموشی کامل اعمال می شوند قدرت تخریب کنندگی بسیار وسیع تری نسبت به تسلیحات مورد استفاده در جنگ ها و درگیری های کلاسیک دارند. اما امروز دیگر این نگاه به بیوتروریسم نمی تواند به عنوان بنیان نظری کاملی برای برنامه ریزان یک کشور محسوب شود.

تعاریف سنتی ارائه شده از واژه بیوتروریسم نیز به نوعی همراهی کننده همین نگاه محدود به این پدیده بوده و سعی در نگه داشتن حدود آن صرفا در اعمال مربوط به سوء استفاده از عوامل ميكروبي و ویروسی يا فراورده هاي آنها به منظور ارعاب يا هلاكت انسان ها و نابودي دام ها يا گياهان دارند. طبق یک تعریف سنتی بيوتروريسم عبارت است از ايجاد ترس و وحشت، با بهره گيري از عوامل بیولوژیک مختلف و جنگ افزار بيولوژيك نیز عبارت است از وسيله اي كه به منظور انتشار عمدي ارگانيسم هاي مولد بيماري يا فراورده هاي آنها توسط غذا، آب، حشرات ناقل يا به صورت افشانه، به كار برده مي شود.

بیوتروریسم تعاریف سنتی را پشت سر گذاشته است

به طور کلی آنچه که از رسانه های بین المللی در مورد بیوتروریسم تبلیغ می شود این است که بیوتروریسم عملی مجرمانه است كه در آن از تسلیحات بیولوژیكی و شیمیایی علیه شهروندان و غیرنظامیان استفاده می شود و عاملان این جرایم بیولوژیكی عمدتا از میكروارگانیسم هایی همچون باكتری ها، ویروس ها و قارچ ها یا از سموم ناشی از این میكروارگانیسم ها در تسلیحات، بمب و یا اعمال خود بهره می برند.
تصوير
بیوتروریسم دیگر محدود به بمب های میکروبی نیست.
اما با روشن شدن ابعاد جدید بیوتروریسم، این پدیده اخيرا در سطح وسيعي در محافل پزشكي، بهداشتی، سیاست گذاری های بلند مدت دفاعی، کشاورزی و سطوح امنیت ملی کشورها مطرح گرديده است.

رویکرد اخیر معتقد است که اگرچه بيش از بيست جنگ افزار بيولوژيك شناسائي و طبقه بندي شده است؛ اما نگاه به پدیده بیوتروریسم نباید صرفا در محدوده به کارگیری این بیست عامل بیولوژیک بر علیه شهروندان کشورهای مختلف محدود بماند و زمان آن رسیده است که اعمال و رفتارهای سازماندهی شده برخی قدرت های اقتصادی و صنعتی را نیز در فهرست اعمال بیوتروریستی در نظر گرفت.

نگاه جدید به بیوتروریسم در برنامه ریزی های غرب

لزوم داشتن نگاه جدید و وسیع به این پدیده حتی در برنامه های عاملان اصلی بیوتروریسم و تولید کنندگان اصلی عوامل خطرناک بیولوژیکی نیز دیده می شود. برای مثال سی ان ان گزارش داده است که چون بنا به پیش بینی کارشناسان آمریکایی در سال 2013 حملات بیوتروریستی افزایش خواهد یافت؛ هیاتی در كنگره امریكا در سال 2008 به بررسی بیوتروریسم و تبعات آن پرداخته است و به این نتیجه رسیده كه تا 5 سال دیگر گرایش به بیوتروریسم در جنبه های مختلف آن حتی بیشتر از تسلیحات هسته ای خواهد بود و ممکن است حمله ای از این نوع به این آمریكا ده ها برابر 11 سپتامبر تلفات در بر داشته باشد. در نتیجه برنامه ریزان آمریکایی باید برای مقابله با این نوع حملات آمادگی لازم را داشته باشند.
تصوير
پروپاگاندای رسانه ای آمریکا دور جدیدی از هیاهو در مورد بیوتروریسم را شروع کرده است.

نگاه جدید به پدیده بیوتروریسم از محدوده عملیات های تروریستی و نظامی خارج شده و هرگونه عمل برنامه ریزی شده ای را که به طور مستقیم یا غیر مستقیم سلامتی فردی و بهداشت عمومی شهروندان یک جامعه را در دراز مدت یا کوتاه مدت از طریق تهدید امنیت جسمی، غذایی و زیست محیطی آن جامعه به خطر بیاندازد؛ نوعی بیوتروریسم می داند. با این نگاه، شهروندان کشورهای در حال توسعه همیشه در خطر اعمال بیوتروریستی کشورهای صنعتی و قدرت های نظامی بزرگ می باشند که گاهی در نتیجه عدم آگاهی شهروندان و برنامه ریزان و یا ضعف قوانین این کشورها روی می دهد.

در این نوع نگاه به بیوتروریسم، دیگر صرفا باکتری ها و ویروس ها نیستند که عامل حمله بیوتروریستی و تهدید تلقی می شوند. بلکه از لوازم آرایشی آلوده و ارزان قیمت گرفته تا داروهای ناشناخته ای که با بهای کم و تبلیغات وسیع ماهواره ای در اختیار مردم کشورهای جهان سوم قرار می گیرند؛ غذاهای حاصل از مهندسی ژنتیک که تایید نشده و اثر آنها بر روی انسان بر روی مردم جهان سوم آزمون می شود، داروهای جدید کمپانی های بزرگ داروسازی که به صورت هدیه به کشورهای جهان سوم فرستاده می شود، زباله های خطرناک که با نام اقلام مصرفی دست دوم به کشورهای فقیر صادر می شوند، مکمل های غذایی حاوی مواد خطرناک جهت نابودسازی تدریجی سلامتی افراد، آلوده سازی بخش کشاورزی و دامی یک کشور (محصولات غذايي همواره در معرض سوء قصد عوامل تروريستي جهت نيل به اهداف شوم هستند: آگروتروریسم) و و و... همگی در حیطه اعمال یک شبکه به هم پیوسته بزرگ بیوتروریستی دیده می شود.
تصوير
امنیت غذایی از مهمترین اهداف بیوتروریسم وسیع است.



برنامه های محتمل بیوتروریستی خاموش علیه ملت ایران


خوشبختانه دیده می شود که در کشور ما در نتیجه فعالیت ها و اطلاع رسانی های پیوسته در سال های اخیر نگاه جامع به بیوتروریسم در حال توسعه بوده و برنامه ریزان کشور کمابیش از دریچه چنین نگاهی به پدیده بیوتروریسم می پردازند. همانطور که اشاره شد دارو و غذا دو هدف استراتژیک مهم برای اعمال بیوتروریستی با مقیاس وسیع هستند که گاهی در برنامه های حملات بیوتروریستی علیه مردم یک کشور قرار می گیرند.

برای مثال در بهمن ماه سال 1390 معاون دارویی سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت ایران در مورد مکمل‌های بدنسازی غیر مجاز که اغلب در باشگاه های ورزشی عرضه می‌شوند، هشدار داد و اعلام کرد که این مکمل ها به علت داشتن هورمون های غیر مجاز مصرف کنندگان را عقیم می کنند. معاون دارویی سازمان غذا و دارو اضافه می کند فراوانی این مکمل ها حاکی از آن است که توطئه‌ای در قالب بیوتروریسم برای از بین بردن نسل ایرانی در حال اجراست و می‌خواهند نسل ایرانی را منقرض کنند و این بخشی از بیوتروریسم علیه ایرانیان است که بسیار فراتر و خطرناک ‌تر از سودهای اقتصادی فروش این مکمل‌ ها می باشد.
تصوير
صنعت داروسازی می تواند به عنوان سلاحی اقتصادی و بهداشتی علیه ملت های دیگر مورد استفاده قرار گیرد.

و یا در مهرماه سال 1389 معاون تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی در مورد تب برفکی شایع در میان دام های بخشی از کشور در آن زمان اظهار می کند: گفته شده است تب برفکی دام به دلیل ورود دام قاچاق بوده است، اما احتمال بیوتروریسم از جانب کشورهای اروپایی یا همسایه منتفی نیست، هرچند با تلاش پژوهشگران کشور در سریع ترین زمان ممکن با آن مقابله شد. وی همچنین مقابله با آگروتروریسم را در تامین امنیت غذایی کشور موثر خواند و گفت: در این زمینه زیرساخت های لازم انجام شده و کار اصلی ایستگاهای تحقیقاتی، مبارزه با آگروتروریسم در کشور است.


بیوتروریسم دارویی آمریکا علیه مردم فقیر جهان

تصوير
مردم فقیر کشورهای مختلف هدف بیوتروریسم دارویی آمریکا هستند.

با توجه به مقدمات مذکور در این گزارش به طور اختصاصی به بررسی بیوتروریسم دارویی آمریکا علیه مردم فقیر جهان می پردازیم. مردمی که کمپانی های داروسازی آمریکا از ایشان به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می کنند تا داروهایی که قرار است برای استفاده آمریکایی ها از سازمان غذا و داروی این کشور مجوز بگیرند را آزمایش کنند.

بودجه های اختصاص داده شده به بخش های اجرایی بر اساس قوانین مصوب در آمریکا در راستای تسریع در توسعه داروهای جدید برای کودکان، در نهایت برای تست این داروها در کشورهای فقیر خرج می شود. کشورهایی که در آنها خدمات بهداشتی بسیار پایین بوده و اعمال کمپانی های داروسازی آمریکایی نوعی تدابیر انسان دوستانه تلقی می شود! در حالی که یک بیوتروریسم خاموش و وسیع در میان مردم فقیر و کودکان بی گناه این کشورها در حال روی دادن است.
دکتر سارا پاسکالی (Dr. Sara K. Pasquali) متخصص اطفال در مرکز بهداشتی دانشگاه دوک آمریکا طی مقاله ای به این موضوع پرداخته و ارائه گزارشی در مورد عملکرد غیر انسانی شرکت های آمریکایی در کشورهای فقیر اذعان می کند: <موضوعی که ما آن را شرح داده ایم برخی مشکلات اخلاقی و علمی را آشکار کرده است. گاهی در کشورهای فقیر داروهای آزمایشی تنها خدمات پزشکی موجود است که خانواده ها به آن دسترسی پیدا می کنند و البته کودکان جمعیت آسیب پذیری هستند.>

دکتر مارسیا آنگل (Dr. Marcia Angell) از استادان پزشکی اجتماعی در دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد معتقد است: <هم اکنون ما افراد آسیب پذیر کشورهای ضعیف را به آزمایشگاه های داروسازی خود تبدیل کرده ایم. این کار به کلی در رابطه با پول و سرمایه است. نباید در کشورهای فقیر آزمایش داروهای جدید انجام بگیرد؛ نه بر روی اطفال و نه بر روی افراد بالغ. مگر این که آزمایش در مورد داروی بیماری خاصی باشد که فقط و فقط در آن کشور و مردم اتفاق می افتد.>
تصوير
کمپانی های داروسازی آمریکایی کودکان هندوستان را هدف مناسبی برای خود می دانند

علی رغم مشکلات به وجود آمده در آفریقا و کشورهای دیگر از سوی کارخانه های تولید کننده مواد دارویی آمریکایی، این کارخانه ها همچنان به آزمایش داروهای جدید در کشورهای فقیر ادامه می دهند و در حال گسترش این آزمایش ها نیز هستند. کمپانی های داروسازی هند را یک هدف خوب پر جمعیت برای خود می دانند که با وجود آن می توانند به خوبی از قوانین سخت گیرانه آمریکا در مورد تست داروها نجات پیدا کرده و مردمی فقیر و بی اطلاع را برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود استثمار کنند.
تصوير
یک کودک هندی که سلامتی جسمی خود را در نتیجه آزمایش دارو از دست داده است.

این کمپانی ها با هزینه های بسیار پایینی حتی می توانند از بین جمعیت فقیر هند داوطلبانی را نیز برای آزمودن داروهای جدید خود به دست بیاورند. یک کارگر معمولی در هند روزانه حدود 50 سنت درآمد دارد و یک کمپانی داروسازی آمریکایی برای تست داروهایش به هر نفر 100 تا 400 دلار پیشنهاد می کند. این داروها به ظاهر در رابطه با کنترل زاد و ولد، دیابت، میگرن و یا فشار خون بالا و یا بیماری های عفونی می باشند. آمارهای دولت هند میزان مرگ و میر در اثر تست داروها را سالانه فقط حدود 1500 اعلام کرده است!

کمپانی های داروسازی آمریکا در طی دهه های گذشته بخشی از فعالیت های تحقیقاتی خود را به خارج از مرزهای آمریکا انتقال داده اند و طی این فعالت ها داروهای جدید خود را بر روی مردم فقیر کشورهای مختلف از جمله روسیه، چین، برزیل و رومانی آزمایش می کنند. این کار در برخی کشورها با اطلاع دولت ها انجام می شود و گردش مالی مربوط به این جنایت بی سر و صدا سالانه تا 30 میلیارد دلار تخمین زده می شود.
تصوير
منحنی افزایش مرگ و میر ناشی از تست داروهای آمریکایی در هندوستان در سال های اخیر

در این میان هندوستان گوی سبقت را از بقیه کشورها ربوده و با توجه به وجود فراوان افرادی که قادر به تکلم به زبان انگلیسی هستند؛ کمپانی های داروسازی آمریکا فقرای این کشور را بیشتر ترجیح می دهند. موضوع استفاده از مردم هند به جای موش آزمایشگاهی توسط کمپانی های آمریکایی در سال 2011 بحث هایی را در سطح بین المللی موجب شد تا جایی که بخش انگلیسی شبکه تلوزیونی الجزیره با ارسال گزارشگر ویژه خود به هندوستان برنامه ای در این مورد تهیه کرد.

گزارشگر الجزیره، زینا عواد معتقد است بر اساس آمار سازمان ملل 40 درصد از مردم هند بی سواد هستند و شرکت های تست کننده داروها از بی سوادی این مردم سوئ استفاده می کنند و حتی برخی از شرکت ها به توجه به اهداف خاص آزمایشی خود افراد را از میان بیماران بستری در بیمارستان ها انتخاب می کنند! خانواده هایی وجود دارند که در اثر آزمایش واکسن های ساخته شده برای بیماری های گوناگون کودکان خود را از دست داده اند.
تصوير
کودکان آفریقایی نیز مانند کودکان هندی موش آزمایشگاهی کارخانه های داروسازی آمریکایی شده اند.

نبیل غیور (Nabeel Ghayur) از دانشگاه مک مستر کانادا که اصالتا پاکستانی است می گوید: شرایط در پاکستان نیز شبیه به هند است و مردم اعتماد کورکورانه ای به پزشکان خود دارند. مردم هیچ اطلاعای در مورد برنامه های ساخت داروهای جدید ندارند و چیزی در مورد آزمایش های پزشکی مربوط به آن نمی دانند. مردم به ندرت در مورد اثرات جانبی داروها می پرسند و قوانین نیز در این مورد ضعیف است و همه چیز به راحتی اتفاق می افتد و زنان و کودکان آسیب فراوانی می بینند.
تصوير
زنان کشورهای فقیر هدف آزمایش داروهای کنترل زاد و ولد کمپانی های آمریکایی هستند.

هم اکنون بیش از 80 درصد از داروهای تایید شده توسط سازمان غذا و داروی آمریکا در خارج از این کشور آزمایش های انسانی را می گذرانند. طبق آمارهای موجود در سال 1990، 271 مورد از داروهای ساخته شده برای آمریکایی ها بر روی مردم کشورهای دیگر تست شده است. این رقم در سال 2008 به 6485 مورد رسیده است و آمار سازمان غذا و داروی آمریکا نشان می دهد که بیش از 80 درصد از داروهایی که خواستار مجوز بوده اند اسنادی مبنی بر آزمایش در خارج از آمریکا یه این سازمان ارائه داده اند. شرکت مرک یکی از شرکت های بزرگ دارو سازی است که دراری سابقه طولانی در تست داروهایش بر روی مردم فقیر است
تصوير
مرک (Merck) ، یکی از غول های داروسازی جهان

آیا این آمار نشان دهنده ارتکاب یک حمله خاموش بیوتروریستی وسیع علیه مردم فقیر جهان نیست؟ آیا سکوت و حمایت قوانین حقوق بشر آمریکایی از این جنایت نباید برای برخی اذهان فریب خورده کشورهای در حال توسعه حقیقت حقوق بشر استثماری و استعماری آمریکا را آشکار سازد؟!

منابع و مآخذ


http://www.wired.com/medtech/drugs/news/2005/12/69595

http://alaiwah.wordpress.com/2012/03/07 ... rug-trials

"http://www.reuters.com/article/2010/08/23/us-drug-tests-idUSTRE67M1VO20100823"20100823

http://www.allgov.com/US_and_the_World/ ... ers_110809

http://douglassreport.com/2009/03/12/sh ... -overseas/

http://cardiobrief.org/2010/12/02/vanit ... al-trials/

http://www.twnside.org.sg/title2/health ... lth034.htm

http://www.allgov.com/US_and_the_World/ ... ons_120313

http://www.gather.com/viewArticle.actio ... 4979849784

http://www.aljazeera.com/programmes/fau ... 41600.html

http://newamericamedia.org/2011/08/us-p ... s-poor.php

-------------------
نگاهی به ابعاد گوناگون فروش بیماری توسط شرکت های داروسازی

مارتا روزنبرگ

سال‌هاست که شرکت‌هاي داروسازي دنيا براي کسب سود بيشتر، تلاش مي‌کنند که با همکاري شرکت‌هاي تبليغاتي و بازاريابي، بسياري از مشکلات عادي جسمي ناشي از زندگي روزمره ما را به عنوان بيماري‌هاي دامنه‌دار و خطرناک و نيازمند دوره‌هاي طولاني مصرف دارو به ويژه داروهاي عصبي معرفي نمايند. به علاوه، حمايت از چاپ مقالات جهت‌دار و سفارشي در نشريات معتبر پزشکي، خريد مقالات و چاپ آن به اسم خود، پرداخت رشوه و سهام به پزشکان محقق، چاپ تبليغات گران‌قيمت در اين نشريات و همچنين تلاش براي مصرف بيشتر محصولات خود از سوي مردم را بايد از ديگر راهبردهاي تجاري اين شرکت‌ها دانست. با وجود مصرف خودسرانه انبوه اين داروها توسط شهروندان و بروز عوارض جانبي ناشي از آنها در اين افراد، آيا اصولاً اين شرکت‌ها نيازي به آزمايش داروهاي خود بر روي حيوانات آزمايشگاهي خواهند داشت؟


اکثر شهروندان ما، شرکت‌هاي داروسازي و پزشکان همکار با آنان را به دليل تجويز داروهاي ضدافسردگي به همه افراد دچار نگراني و اضطراب، ارائه داروهاي معالج بيماري اخلال خلقي دوقطبي براي افراد افسرده و در نهايت، تجويز داروهاي بهبود اختلالات رواني براي کودکان دچار مشکلات رفتاري دوره کودکي، سرزنش مي‌کنند. هنوز هم موارد ديگري وجود دارد که بايد در مورد آنها از جهت آسيب‌شناسي پيدايش و معالجه بيماري‌هاي ديگر، به بررسي پرداخت.


هم اينک در ايالات متحده حدود 200 شرکت خدمات اطلاع‌رساني و آموزش در بخش پزشکي وجود دارد که مقالات علمي پزشکان را در اختيار شرکت‌هاي داروسازي قرار مي‌دهند. البته آنها در ازاي اين کار، مبالغي بين 000/20 تا 000/40 دلار به پزشکان مي‌پردازند. تنها کافي است که اين پژوهشگران با امضاي قرارداد، داده‌هاي جمع‌آوري شده خود را در اختيار اين مؤسسات قرار دهند.


مثلاً مؤسسه «سي.اج.سي» که يک گروه 40 نفري از نويسندگان ويرايشگران و کتابداران را در اختيار خود جمع کرده است، تاکنون 500 پروژه تحقيقاتي را در اختيار شرکت‌هايي نظير« Pfizer»، «سانوفي – آونتيس»، «وييت»، «شرينگ پلانگ» و «آسترازنکا» قرار داده است. همچنين نرخ پذيرش اين مقالات نيز حدود 80 % مي‌باشد.


البته بايد بدانيد که مؤسسه MECC پژوهش‌هاي ارائه شده در مورد آزمون داروي مرگبار ويوايکس ايکس را براي اولين بار در نشريه طب داخلي آنالز (AIM) با سرپرستي جفري ليسن منتشر نموده و آن را در اختيار شرکت داروسازي «مرک» قرار داد. دارويي که ساخت و عرضه و در نهايت جمع‌آوري آن از بازار را بايد لکه ننگي بر دامن اين صنعت خواند.


البته نشريات پزشکي ديگري هستند که علاوه بر چاپ تبليغات گران قيمت شرکت‌هاي داروسازي با دريافت مبالغي حدود 000/450 دلار، نام آنها را در ابتداي مقالات چاپ و توزيع شده از سوي اين شرکت‌ها به چاپ مي‌رسانند.


در سال 2006 ميلادي، سردبير ژورنال جامعه پزشکي آمريکا (JAMA) دکتر کاترين دي‌آنجليس مجبور شد که به خاطر انتشار مطالبي در مورد دفاع از مصرف داروهاي ضدافسردگي در دوره بارداري و ارتباط دادن ميگرن با مخاطرات مربوط به حمله قلبي در زنان، از خوانندگان نشريه عذرخواهي کند. البته اين مطالب دستکاري شده، با حمايت چند شرکت بزرگ داروسازي، در اين نشريه پزشکي به چاپ رسيده بود. همچنين پزشکان تهيه‌کننده اين مقالات هم به دريافت پول از توليدکنندگان داروهاي ضدافسردگي و بهبود دهنده عملکرد قلب، اعتراف کردند. اما ده ماه بعد، باز هم مقاله‌اي در اين نشريه به چاپ رسيد که با همکاري شرکت داروسازي مرک و پژوهشگران آن تهيه شده بود. بايد دانست که اين مقاله توسط 3 پژوهشگر شرکت مرک که داراي سهام اين شرکت نيز بوده و تاکنون 40 مقاله پژوهشي و مشاوره هم براي آنان انجام داده‌اند، تهيه شده بود. البته آنان اعلام کردند که داراي روابط مالي با شرکت‌هايي ديگر نظير «الي ليلي»، Pfizer، «روشنا»، «اسميت گلاکسوکلين»، «ويت»، «نووارتيس»، «پروکتر اندگامبل» و مرک هم هستند.


همچنين در تابستان گذشته، انجمن پزشکان آمريکا به دليل دريافت 50 ميليون دلار در طول يک سال جهت فروش اسامي و نشاني مطب و تخصص پزشکان عضو خود به مؤسسات بازاريابي فعال در جمع‌آوري داده‌هاي مصرف‌کنندگان، جهت فروش دارو به پزشکان، با انتقادات زيادي روبه‌رو گرديد. بدين ترتيب، مديران اين انجمن، پزشکان عضو خود را به خريد اين داروها، ترغيب مي‌کنند.


البته شرکت‌هاي تبليغاتي و روابط عمومي، کمک‌هاي بزرگ ديگري هم به اين ابرشرکت‌هاي داروسازي نموده‌اند.آنان با تهيه تبليغات مختلف تلويزيوني، راديويي، چاپي و اينترنتي، يک روز بد را به عنوان ابتلا به نارسايي پروزاک، بچه‌هاي شيطان را به عنوان نارسايي عصبي ريتالين و در نهايت بي‌خوابي و پيري را به عنوان اختلالات هورموني به شهروندان ما تحميل مي‌کنند و البته همه اين به اصطلاح بيماري‌ها، نيازمند دوره‌هاي طولاني مصرف داروهاي اين شرکت خواهد بود.


مثلاً شرکت بزرگ و مشهور خدمات تبليغاتي و روابط عمومي کوهن – وواف هم در پروژه‌اي تبليغاتي وجود افراد خجالتي و کمرو را به عنوان يک معضل رواني ملي معرفي کرده بود که نيازمند مصرف داروهاي توليد شده توسط شرکت پاکسيل مي‌باشد. البته آنها براي جلب نظر بيشتر، اين طرح را با حمايت گروه‌هاي نوظهور و بدون ريشه‌اي نظير «انجمن رهايي از هراس» (FFF) انجام داده‌اند.


از سوي ديگر، شرکت تبليغاتي «ويت» نيز با ارائه تبليغي شاد و عاشقانه، اين پيام را به ملت ما عرضه مي‌نمايد که «ما از زندگي خود آنگونه که عادت کرده‌ايم، لذت نمي‌بريم، اما اگر دوست داريد که خوابي راحت داشته باشيد و به سرعت و با آرايش روانه محيط کارتان شويد، زمان آن فرا رسيده که از قرص‌هاي ضدافسردگي افکسور استفاده نماييد.» البته آنان با پخش اين تبليغات در تلويزيون‌هاي بزرگ پلاسماي تبليغات شهري، زنان و مردان زيادي را به عنوان مشتريان داروي خود به دام انداخته‌اند.


زماني که مردم از خود بپرسند: «آيا من به سندروم عصبي پا مبتلا شده‌ام؟»؛ «آيا من به بي‌خوابي مفرط دچار گرديده‌ام؟» و «آيا من از بي‌نظمي ادواري عصبي رنج مي‌برم؟»، آنها در تله شرکت‌هاي بزرگ داروسازي گرفتار آمده‌اند.


البته بي‌ترديد مصرف خودسرانه دارو از سوي مردم، به دليل وجود تأثيرات جانبي و يا عوارض به وجود آمده ناشي از اين تأثيرات، باعث مي‌گردد که شرکت‌هاي داروسازي نياز کمتري به آزمون داروهاي خود بر روي حيوانات داشته باشند!


منبع: www.CommonDreams.org

به نقل از: ماهنامه سیاحت غرب، شماره 56
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

نسل کشی آرام مردم آلمان براساس نظریه "مورگنتای" یهودی

پستتوسط najm134 » پنج شنبه نوامبر 01, 2012 7:46 am

تالیدومید یک داروی آرام‌بخش است که در اواخر دهه 50 میلادی توسط یک شرکت داروسازی آلمانی به نام گروننتال تولید شد و به بازار آمد. از این دارو برای درمان تهوع صبحگاهی زنان باردار و مشکلات بیخوابی استفاده می‌شد. هاینریش موکتر، یکی از اعضای پیشین حزب نازی سرپرست بخش تحقیقات این شرکت و مسئول اختراع تالیدومید بود. در طول جنگ جهانی دوم وی سرپرست موسسه فرماندهی عالی آلمان برای تحقیقات در زمینه ویروس‌ها و تیفوس در اردوگاه کراکو بود.

در روزهای اخیر خبر عذرخواهی یک شرکت داروسازی بدلیل فاجعه یکی از داروهای تولیدی این شرکت در دهه 50 و 60 میلادی منتشر شد. این عذرخواهی پس از گذشت بیش از 50 سال واکنش های متفاوتی از استقبال مقامات آلمانی تا خشم مردم و آسیب دیدگان "فاجعه تالیدومید" را در پی داشته است.

فارغ از تمامی واکنش ها، در این گزارش نگاهی به فاجعه تالیدومید، تاثیرات آن بر مصرف کنندگان، نقاط مبهم و گمانه زنی های پیرامون این فاجعه خواهیم داشت.
تالیدومید چیست؟
تصوير
تالیدومید یکی از محصولات آرام بخش شرکت گروننتال بود که عوارض فاجعه بار آن آشکار شد
"ترامادول" از دیگر محصولات این شرکت است




تالیدومید یک داروی آرام‌بخش است که در اواخر دهه 50 میلادی توسط یک شرکت داروسازی آلمانی به نام گروننتال تولید شد و به بازار آمد. از این دارو برای درمان تهوع صبحگاهی زنان باردار و مشکلات بیخوابی استفاده می‌شد. شرکت گروننتال هم اکنون یکی از بزرگترین تولیدکنندگان داروهای آرام بخش از جمله ترامادول است که عوارض بسیار خطرناکی در مصرف کنندگان این دارو نیز مشاهده شده است.

تولید دارو به دست یک نازی مشکوک
هاینریش موکتر، یکی از اعضای پیشین حزب نازی، سرپرست بخش تحقیقات این شرکت - گروننتال - و مسئول اختراع تالیدومید بود. گروه داروسازی گروننتال در اقدامی خلاف عرف داروسازان، پس از تولید این قرص، میلیون ها قرص تالیدومید را به صورت رایگان در اختیار بیمارستان ها و پزشکان قرار دادند و مقدمات مصرف گسترده آن را فراهم کردند.

تصوير

هاینریش موکتر (نفر اول از راست)

با پایان جنگ جهانی وی به طرز مشکوکی به لهستان گریخت و هیچگاه مانند سایر همقطارانش در حزب نازی محاکمه و مجازات نشد. این در حالی بود که سران حزب نازی - نظیر اشترایشر - با جرایم بسیار کمتر نسبت به موکتر در دادگاه نورمبرگ به مرگ محکوم شدند.
در مشکوک بودن فرار و زنده ماندن موکتر همین بس که وی در کمتر از 10 سال مجددا به آلمان تحت کنترل نیروهای متفق بازگشت و فعالیت های خود در زمینه داروسازی را ادامه داد.
تولید تالیدومید در تاریخ 1 اکتبر 1957 آغاز شد. این دارو یک آرام‌بخش و مسکن مؤثر بود و در درمان بیخوابی، سرفه، سرماخوردگی، تهوع صبحگاهی و سردرد نیز مورد استفاده قرار می‌گرفت و در آن زمان آن را "داروی معجزه‌آسا" نامیدند. از آنجا که این دارو در درمان تهوع صبحگاهی بسیار مؤثر بود، هزاران زن باردار شروع به استفاده از این دارو کردند. گفته می شود در آن زمان، دانشمندان تولید کننده این دارو تصور نمی‌کردند دارو بتواند از جفت عبور کند و به جنین در حال رشد آسیبی بزند. اما این دانشمندان هرگز این دارو را پیش از روانه بازار کردن، بر روی یک مورد مشابه انسان در دوره بارداری، آزمایش نکردند و بطور خاص آن را برای زنان باردار تجویز می کردند.

تصوير


تجویز گسترده دارو برای زنان باردار و تاثیر مستقیم دارو بر جنین از نقاط مبهم پروژه تالیدومید بوده است


در اواخر دهه 50 و در اوایل دهه 60 بیش از 10 هزار کودک در 46 کشور در نتیجه مصرف تالیدومید با نقص‌های مادرزادی به دنیا آمدند. تعداد دقیق قربانیان مصرف این دارو در سرتاسر دنیا مشخص نیست، اما تخمین زده می‌شود که تعداد قربانیان بین 10 هزار تا 20 هزار نفر باشد.
تصوير


صدها نفر از قربانیان تالیدومید همچنان زنده هستند و تا کنون هیچ غرامتی دریافت نکرده اند


انگلیس پس از آلمان دومین مصرف‌کننده این دارو بود. در سال 1958 این دارو در انگلیس پروانه ساخت گرفت. نیمی از 2000 نوزادی که با نواقص مادرزادی در نتیجه مصرف این دارو به دنیا آمدند پس از چند ماه مردند. استفاده از این دارو در سال 1961 در انگلیس ممنوع شد.

در سال 2010 پس از 50 سال سکوت وزیر بهداشت انگلیس، مایک اوبراین، طی بیانیه‌ای به خاطر این اتفاق عذرخواهی کرد. وی در این بیانیه اعلام کرد "دولت صادقانه متأسف است و با تمام کسانی که آسیبی دیدند و رنج کشیدند عمیقاً همدردی می‌کند... ما به خوبی از سختی‌های فیزیکی و مشکلات عاطفی که هم کودکان و هم خانواده‌هایشان در نتیجه استفاده از این دارو متحمل شدند، و مشکلاتی که بسیاری همچنان روزانه با آن دست به گریبانند آگاهیم."


آیا آمریکا از عوارض تالیدومید اطلاع داشت؟
یکی از دیگر نقاط تاریک در قضیه داروی تالیدومید این است که این دارو در آمریکا هرگز برای استفاده عموم مجوز دریافت نکرد و در شش مورد نقص عضو مادرزادی گزارش‌شده در آمریکا این دارو از کشورهای دیگر وارد آمریکا شده بود. همچنین در سال 1962 کنڿره آمریکا قوانینی مبنی بر لزوم انجام آزمایش‌های ایمنی در طول دوره بارداری پیش از دریافت مجوز فروش در آمریکا به تصویب رسانید.

این که آمریکا پس از تولید این دارو، از دادن مجوز ٘رود به آن خودداری کرد بعدها این سوال را مطرح ساخت که در حالی که این دارو در آلمان تولید شده و در انگلستان نیز توزیع شده بود، آمریکا چرا از پذیرش این دارو خودداری کرده و اگر از تاثیر سوء آن بر مصرف کنندگان آگاهی داشته چرا آن را اعلام عمومی نکرده و تنها در این مورد سکوت کرده و نظاره گر مصرف آن بوده است.

تصوير

فرانسیس کلسی دکتر داروسازی FDA که اجازه ورود تالیدومید به آمریکا را نداد

فرانسیس الدهام کلسی (Frances Oldham Kelsey) دکتر داروسازی است که عمده شهرتش در مقام بازرس اداره مواد غذایی و دارویی آمریکا، FDA، را هنگامی به دست آورد که در برابر ورود تالیدومید به آمریکا مقاومت کرد. او با ورود تالیدومید به بازار مخالفت می‌کرد زیرا نسبت به ایمنی این دارو تردید داشت و خواستار انجام مطالعات بیشتر بود. و البته چیزی نگذشت که صحت ادعایش ثابت شد. با وجود فشارهای فراوان از سوی تولیدکننده تالیدومید، وی خواستار توضیحات از سوی این شرکت در رابطه با یک مطالعه انجام‌شده در انگلیس شد که نشان می‌داد این دارو دارای عوارض جانبی بر روی سیستم عصبی است.

عوارض ناشی از مصرف تالیدومید توسط زنان باردار

با وجود محدودیت مصرف دارو برای زنان در دوره بارداری، بخش اعظم این دارو برای زنان باردار و بخصوص زنانی که در سه ماهه اول بارداری و زمان تشکیل اندام های جنین قرار دارند تجویز شد.
عجیب تر آن که پیش از توزیع این دارو و تجویز آن برای زنان باردار، تالیدومید هیچگاه بر روی پستانداران باردار برای تشخیص عوارض احتمالی بر روی نوزاد آزمایش نشد.


نقص در اندام‌ها

یکی از شدیدترین عواقب مصرف این دارو فوکوملیا است. فوکوملیا به معنای فقدان بخش بزرگی از دست یا پاست. در نوزادان مبتلا به این نقص دست‌ها از مچ به شانه وصل است. همین اتفاق در مورد پا نیز رخ می‌دهد. بیشتر این کودکان در دو سمت بدن خود درگیر این مشکل بودند.

تصوير

تولد نوزادان بدون دست و پا از جمله عوارض تالیدومید بود

نقص در صورت

نقص در گوش و چشم پس از نقص در اندام‌ها در رتبه دوم پیامدهای ناشی از مصرف تالیدومید است. در این کودکان لاله گوش یا خیلی کوچک است و یا اصلاً لاله گوش شکل نمی‌گیرد و سوراخ گوش بسیار کوچک است. شکل نگرفتن چشم و یا شکل‌گیری چشم‌های بسیار کوچک نیز از پیامدهای این داروست. شکاف در لب و کام نیز در این کودکان شایع است. فلج عضلات صورت نیز مشاهده شده است.


پیامدهای دیگر

تالیدومید می‌تواند منجر به نارسایی‌های قلبی، نقص در شکل‌گیری کلیه‌ها، مجاری ادرار، اندام‌های تناسلی و معده و روده شود. همچنین این دارو می‌تواند منجر به عقب‌ماندگی ذهنی شود. میزان مرگ و میر در نوزادانی که در معرض این دارو قرار گرفته‌اند 40 درصد است.
تصوير
تصوير
تصوير
40 درصد کودکانی که در معرض تالیدومید قرار گرفتند تنها چند ماه پس از تولد زنده می ماندند

نیم قرن سکوت شرکت آلمانی

پس از چندین دهه مبارزه قربانیان تالیدومید شرکت آلمانی تولیدکننده این دارو بعد از 50 سال برای نخستین بار از قربانیان و خانواده‌هایشان عذرخواهی کرد. هرالد استاک، مدیر عامل گروه گروننتال طی سخنرانی در مراسم پرده‌برداری از مجسمه یادبود قربانیان تالیدومید، یک مجسمه برنز از یک کودک دارای نقص عضو، عذرخواهی خود را اعلام کرد. وی در خطاب به قربانیان و خانواده‌هایشان گفت که شرکت می‌خواهد "مراتب عذرخواهی خود را به این دلیل که در طول این 50 سال یک به یک از قربانیان دلجویی نکرده است اعلام کند. ما در عوض سکوت کردیم، و از این بابت بسیار متأسفیم... از شما می‌خواهیم که این سکوت طولانی ما را دلیل بر شوک این حادثه بدانید."


روایت قربانیان فاجعه تالیدومید

یکی از 26 قربانی آمریکایی، بریسفورد بوث، 51 ساله، در این رابطه می‌گوید: "آن‌ها در این 50 سال که ما با مشکلاتمان دست و پنجه نرم می‌کردیم و والدینمان دست به خودکشی می‌زدند مشغول درآوردن میلیاردها دلار بوده‌اند. و حالا عذرخواهی می‌کنند که در این مدت چیزی نگفته‌اند. چه طور به خودشان اجازه چنین کاری را می‌دهند و فکر هم می‌کنند همین کافی است؟"
تصوير

بسیاری از والدین مبتلایان به عوارض تالیدومید پس از تولد فرزندانشان خودکشی کردند


انجمن تالیدومید انگلیس، که نماینده قربانیان تالیدومید در انگلستان است، این عذرخواهی را "ناکافی" توصیف کرد و گفت که گروه گرونتل باید "در عمل نشان دهند که چقدر از این بابت متأسف هستند، نه این که فقط یک عذرخواهی خشک و خالی بکنند."

فردی آستبری، رئیس این انجمن، 53 ساله، که بدون دست و پا متولد شده است بر این باور است که یکی از دلایل این که این شرکت بالاخره اقدام به عذرخواهی کرده افزایش آگاهی عمومی مردم در سرتاسر جهان درباره این موضوع در نتیجه مسابقات پارالمپیک لندن است. "ما خوشحالیم که بالاخره عذرخواهی کردند، اما یک فرد معلول هزینه‌های زیادی دارد. ما الان در پنجاه سالگی هستیم و به مراقبت نیاز داریم. به تغییراتی در خانه و ماشینمان نیاز داریم. پس اگر واقعاً از این بابت متأسف هستند، وقتش رسیده که دور یک میز بنشینیم و درباره کمک‌های مالی صحبت کنیم."
تصوير

فرد آستبری رئیس انجمن تالیدومید انگلیس


لینِت رو، 50 ساله، یکی از قربانیان که بدون دست و پا متولد شده است به نمایندگی از دیگر قربانیان تالیدومید از شرکت گروننتال، شرکت دیستیلرز واقع در انگلیس، که این دارو را در استرالیا به فروش رسانید، و شرکت دیاگو اسکاتلند، شرکت جانشین دیستیلرز شکایت کرده است. وی توانسته چندین میلیون دلار از پخش‌کننده انگلیسی این دارو خسارت دریافت کند. رقم دقیق این مبلغ فاش نشده است. این در حالی است که گروننتال، شرکت اصلی تولیدکننده دارو، از پرداخت هر گونه خسارتی سر باز زده است.
تصوير
تصوير
لینت رو - یکی از معدود قربانیان تالیدومید که موفق به دریافت غرامت شد

خانم لینت رو که لبخندزنان از دادگاه بیرون می‌آمد گفت که خوشحال است که دیگر قربانیان نیز اکنون این فرصت را دارند که خسارت خود را از دیاگو دریافت کنند. وی در بیانیه‌ای گفته است:" خوشحالم که پرونده من نتایج مثبتی برای بقیه هم دربردارد. این نشان می‌دهد که برای تغییر دنیا حتماً نباید دست و پا داشت. من همیشه گفته‌ام: به خود فرد نگاه کن، نه به معلولیتش."

گروننتال نیز طی بیانیه‌ای اعلام کرده است که همچنان به دفاع از خود در برابر شکایات ادامه خواهد داد.



ظهور اولین علائم تالیدومید و بی توجهی تولیدکنندگان


اولین علائم مصرف تالیدومید در کریسمس سال 1956 ظاهر شد. یکی از کارکنان با سابقه شرکت داروسازی گروننتال از همسر باردارش خواست تا این دارو را امتحان کند. اما کودک این خانواده ناقص و بدون گوش به دنیا آمد. در آن زمان با وجود گزارش تاثیرات احتمالی دارو بر جنین، تا 5 سال بعد از آن هیچ اقدامی برای ممنوعیت مصرف و جمع آوری آن از بازار صورت نگرفت و تولد کودکان ناقص بدون دست و پا، بدون اندام های تناسلی ادامه یافت.


ادامه تولید و توزیع دارو با اهداف اقتصادی

یکی از دلایل این بی توجهی و ادامه تولید و توزیع دارو، سود سرشار تالیدومید بود که بازار خوبی در کشورهای مختلف از شرق تا غرب پیدا کرده بود. در آن زمان شرکت گروننتال که پس از جنگ جهانی دوم و خسارات ناشی از شکست آلمان و خرابی های گسترده بمباران های متفقین، مراحل احیای خود را می گذراند و نیاز مبرمی به سود این محصول جدید خود داشت.

تصوير

یکی از مراکز خیریه نگهداری از کودکان مبتلا به عوارض تالیدومید

بسیاری از والدین مبتلایان در اعتراض به عدم پرداخت غرامت، از سپردن فرزندان خود به این مراکز امتناع کردند


بسیاری از مادران پیش از تولد فرزندشان با آگاهی از نواقص ایجاد شده اقدام به سقط جنین می کردند. بسیاری از پدران و مادران نوزادان متولد شده از شدت فشار ناشی از این فاجعه دست به خودکشی و فرزند کشی زدند و بسیاری دیگر نیز با برگزیدن راهی دیگر، از سپردن نوزادانشان به مراکز خیریه و دولتی و دریافت کمک های دولت سر باز زدند.


پروژه های مشابه تالیدومید؛ قمار با جان انسان ها

به جز داروی تالیدومید، داروهای دیگری نیز تولید شده اند که در ابتدا با تبلیغات فراوان استقبال بسیاری از آن ها شده و سپس بعد از مدتی عوارض خطرناک هریک آشکار و از بازار جمع آوری شده است. نقطه مشترک تمام این داروها، سود سرشاری بوده که نصیب سازندگان آن کرده و نسبت به عوارض و خسارت های وارده نیز جز سکوت و نهایتا عذرخواهی پاسخی نداشته اند. پروژه های داروسازی نظیر تالیدومید، حتی گاه ابتدا با تولید بیماری و سپس تولید دارو نیز همراه بوده است. یکی از مشهورترین این پروژه ها، پروژه آنفولانزای مرغی و خوکی بوده است.

نشریه نشنال پست آمریکا سال گذشته در خبری اعلام کرد "شورای مشاوران امنیت بیولوژیک آمریکا" به رسانه های این کشور نسبت به انتشار جزئیات ویروس آزمایشگاهی آنفولانزای مرغی - H5N1 - هشدار داده و آن ها را از این امر منع کرده است.

تصوير

بوش با اعلام طرح جنگ پیشگیرانه، بودجه ای یک و نیم میلیارد دلاری را در اختیار گرفت

بر همین اساس پروژه آنفولانزای مرغی و خوکی از سوی آمریکا کلید خورده بود بیشتر در رسانه ها مطرح شد. براساس گزارش های منتشر شده، جورج بوش رئیس جمهور و رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا از این پروژه آگاهی داشته و سود بسیاری از فروش داروهای تولید شده برای این ویروس آزمایشگاهی نصیب آن ها خواهد شد.

آنفولانزا هراسی بوش و سود چندین میلیارد دلاری!


در سال 2005 جورج بوش در سفر به مریلند و موسسه ملی بهداشت در این ایالت در کنفرانس مهم خبری شرکت کرد. در این کنفرانس خبری بی سابقه بسیاری از دولتمردان بوش و رئیس سازمان بهداشت جهانی حضور داشتند. وی در این کنفرانس از طرح پنتاگون تحت عنوان "طرح راهبردی آنفولانزای واگیردار" رونمایی کرد.

بوش در این سخنرانی تلاش کرد تا اذهان را برای پذیرش ویروس جدید آنفولانزا آماده کند. او در سخنرانی خود به همه گیری آنفولانزا در سال 1918 و کشته شدن نیم میلیون نفر در آمریکا و نزدیک به 20 میلیون نفر در نقاط مختلف جهان اشاره کرد و تلویحا از احتمال وقوع همه گیری مشابه 1918 پرده برداشت. در این سخنرانی بوش صراحتا از نام آنفولانزای مرغی استفاده کرد و ابراز نگرانی کرد که روزی این بیماری فراگیر خواهد شد و باید با آن مقابله کرد.

اما بوش آسیایی ها را منشاء احتمالی ورود این بیماری به آمریکا معرفی کرد..! بوش در سخنان خود اینگونه استدلال کرد که به دلیل تماس مردم آسیا با پرندگان این بیماری از آسیا به اروپا و آمریکا منتقل خواهد شد. بوش در سخنان خود تصریح کرد هنوز نشان و مدرکی دال بر وجود این بیماری و یا مشاهده مواردی از ابتلا به آن و یا قریب الوقوع بودن آن در دست نیست.

متعاقب این اعلام، بوش برای مبارزه با شیوع احتمالی یک بیماری که هنوز مشاهده نشده، درخواست بودجه ای بیش از یک و نیم میلیارد دلار کرد تا برنامه "جنگ پیشگیرانه" را تدوین کند. در این برنامه برای بیماری شیوع نیافته آنفولانزای مرغی اقدام به تحقیق و تولید دارو شد.
تصوير

رامسفلد سهام دار شرکت "گیلعاد ساینس" تولید کننده واکسن آنفولانزا بود


سهام این شرکت از 7 دلار به 50 دلار افزایش یافت

گفتنی است تولید این دارو به شرکت "گیلعاد ساینس" واگذار شد که بخش عمده ای از سهام آن متعلق به شخص رامسفلد بود. با اعلام این خبر و تولید داروی آنفولانزا در این شرکت، ارزش سهام 7 دلاری شرکت، به بیش از 50 دلار به ازای هر سهم افزایش یافت.

مورد دیگر داروی ویو ایکس ایکس بود که برای درمان آرتروز تولید شد. این دارو نیز مانند تالیدومید به سرعت مورد استقبال بیماران در سراسر جهان قرار گرفت و بیش از دو میلیون نفر آن را برای درمان انتخاب کردند. پس از مدتی تحقیقات بر روی این دارو مشخص شد مصرف این دارو احتمال حملات قلبی را تا 4 برابر افزایش می دهد.
شرکت سازنده این دارو، شرکت آلمانی مرک (Merc Co) بود که به سرعت دارو را از بازار جمع آوری کرد و در سکوت ایجاد شده از هرگونه پیگیرد در امان ماند. این شرکت داروهای بسیاری را با استفاده از ترکیبات مرفین، کدئین و دیگر مخدرهای آرام بخش تولید کرده است. از دیگر شاهکارهای این شرکت آلمانی تولید داروی "ضد سرفه" بود که ترکیب اصلی آن از ماده مخدر هروئین بود.

نظریه مورگنتای یهودی برای نابودی آلمان


تصوير

هنری مورگنتا، وزیر خزانه داری آمریکا در دولت روزولت
مورگنتا نظریه حمله به آلمان و نابودی کامل و فلج دائمی ارکان آن را مطرح کرد



چرچیل: "آنها را کباب کنید."

هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در 13 فوریه 1990، 45 سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جمله‌ای مشهور از چرچیل اشاره کرد: " نمی‌خواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهاد‌هایی می‌خواهم در مورد چگونگی کباب کردن 600000 پناهنده‌ای که از برسلاو به درسدن آمده‌اند." اما کباب کردن آلمان‌ها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمباران‌ها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند.

این دستور چرچیل در راستای تحقق بخشیدن به برنامه پیشنهاد شده از سوی مورگنتا، وزیر خزانه داری روزولت بود. وی پیشنهاد کرده بود که برای اطمینان حاصل کردن از اینکه آلمان دیگر هیچگاه قدرت نیابد، می بایست به گونه ای به این کشور حمله کرد که این کشور تکه تکه و منزوی شود و برای همیشه از لحاظ صنعتی فلج بماند.

مورگنتا در سال 1945 و همزمان با ریاست جمهوری ترومن از سمت خود استعفا داد و بقیه عمر خود را به نظریه پردازی برای صهیونیست ها و کمک مالی به اسرائیل اختصاص داد. وی در سال 1948 نیز یک بنیاد کشاورزی در اسرائیل بنیان گذاشت.



منابع و مآخذ:

http://www.nytimes.com/2012/09/02/world ... ctims.html

http://www.upi.com/Health_News/2012/09/ ... t=hs&or=hn

http://www.fda.gov/ScienceResearch/Spec ... 131191.htm

http://news.bbc.co.uk/2/hi/8428838.stm

http://news.bbc.co.uk/2/hi/health/8458855.stm

http://www.time.com/time/magazine/artic ... -1,00.html

http://www.nytimes.com/2012/09/02/world ... .html?_r=1

http://www.upi.com/Health_News/2012/09/ ... t=hs&or=hn

http://www.fda.gov/ScienceResearch/Spec ... 131191.htm

http://news.bbc.co.uk/2/hi/8428838.stm

http://news.bbc.co.uk/2/hi/health/8458855.stm

http://www.time.com/time/magazine/artic ... -1,00.html

http://en.wikipedia.org/wiki/Frances_Oldham_Kelsey

http://www.latimes.com/news/science/la- ... 6893.story

http://www.documentingreality.com/forum ... mide-85368

http://www.thesun.co.uk/sol/homepage/ne ... fects.html

http://news.yahoo.com/thalidomide-victi ... 53357.html

http://en.wikipedia.org/wiki/Gr%C3%BCnenthal_GmbH

http://www.clickliverpool.com/news/nati ... ctims.html

http://wkzo.com/news/articles/2012/sep/ ... not-enough

http://www.heraldsun.com.au/news/the-la ... 6082393923

http://www.globalnews.ca/health/fact+fi ... story.html

http://www.news.com.au/national-old/ex- ... 6082467580

http://news.nationalpost.com/2011/12/20 ... -flu-virus

http://www.cnn.com/2012/09/01/world/gal ... index.html

http://www.listener.co.nz/current-affai ... 0-years-on

http://finance.yahoo.com/news/australia ... 06233.html

http://www.sciencebasedmedicine.org/ind ... cience-now
najm134
 
پست ها : 2044
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

آلودگي علم اقتصاد رايج

پستتوسط pejuhesh232 » دوشنبه جولاي 28, 2014 12:58 pm

آلودگي علم اقتصاد رايج


دشمن چه آرزوهایی در حوزه‌ی اقتصاد دارد؟

کتاب «نقش بنیادهای کارنِگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا» The influence of the Carnegie, Ford, and Rockefeller foundations on American foreign policy نوشته‌ی ادوارد برمن Edward H. Berman، كه در ایران با عنوان «کنترل فرهنگ» تنها در سال‌های 1366 و 1368 منتشر شد به طوری که در حال حاضر به سختی می‌توان آن را در کهنه‌فروشی‌هایِ کتاب پیدا کرد. این کتاب که آن‌گونه كه بايد به آن توجه نشده است، می‌تواند منبع خوبی برای پاسخ به سوال بالا باشد.

Image
«کتاب نقش بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر در سیاست خارجی آمریکا، نوشته‌ی ادوارد برمن، می‌تواند منبع خوبی برای مطالعه‌ي اين مسئله‌ي مهم باشد كه دشمن چگونه آرزوهایش را در انواع قدرت کلاسیک، اجرایی می‌کند»

این کتاب آرزوها و خواست آمریکا را در سیاست خارجی‌اش که بیشتر معطوف به حوزه‌های قدرت کلاسیک است، بیان می‌کند. سیاستی که بنیادها نقش به سزایی در پیاده‌سازی آن داشتند. بنیادها به عنوان شرکایی بی سرو صدا، در پیشبرد آرزوها و خواست ایالات متحده، بسیار موثر بوده‌اند. در واقع عملکرد بنیادها در پیشبرد سیاست خارجی آمریکا، جهت دهی علوم به طور عام و علوم انسانی به طور خاص به سمت خواست و آرزوهای آمریکا بود:

... از جانب مدیر تحقیقاتی بنیاد فورد، به هنگام تشریح اهداف بنیاد در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین، این‌گونه بیان شد: «هدف این برنامه‌ها، پیشبرد علایق ایالات متحده در خارج است، چه به طور مستقیم و چه به طور غیر مستقیم.» (ص 96 کتاب کنترل فرهنگ)

مطالعه‌ی حاضر به فعالیت خارجی بنیادها می‌پردازد و به بررسی عاملی می‌نشیند که تاکنون در تحلیل سیاست خارجی آمریکا مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. این عامل همان حمایت سازمان‌های غیر حکومتی در تنظیم و اشاعه‌ی جهان‌بینی خاصی است که با سلطه‌‌ی اقتصادی، نظامی و سیاسی ایالات متحده سازگار باشد. مطالعه‌ی حاضر همچنین نقش بنیادها را در حمایت از برخی نهادهای فرهنگی داخلی (به ویژه دانشگاه‌ها) مطرح می‌کند؛ نهادهایی که به مشروع جلوه دادن نظام دولت سرمایه‌داری کمک می‌کنند. (کتاب ص 6کنترل فرهنگ)

عملکرد هر کدام از بنیادها در پیشبرد سیاست خارجی آمریکا، به زمینه‌های خاصی معطوف می‌شد:

بنیاد کارنگی در زمینه تربیت معلم و تقویت کتابخانه‌ها، بنیاد فورد در زمینه علوم اجتماعی و مدیریت عمومی و بنیاد راکفلر در مسایل مربوط به علوم اجتماعی، طبیعی و پزشکی- زیستی فعالیت خود را متمرکز کردند. (ص 12کتاب کنترل فرهنگ)

در این کتاب به بعضی از آرزوهای آمریکا در حوزه اقتصاد نیز اشاره شده است. آرزویی که در زمان تقابل ایدوئولوژیِ لیبرالیسم با ایدوئولوژی کمونیسم شکل گرفت. آمریکا برای این‌که الگوی اقتصادی شوروی یا همان کمونیسم غالب نشود، به دنبال آن بود که چارچوبی برای توسعه ابداع کند تا بدین وسیله کشورها را به سمت الگوی توسعه‌ی مد نظر خود ترغیب کند. الگویی که به واسطه‌ی آن پای آمریکا را به کشورهای جهان از حیث نفوذ سرمایه و تکنولوژی باز می‌کرد.

با این حساب خواست و آرزوی اول آمریکا این بود که الگوی توسعه‌ی مد نظر خود را در برابر الگوی کمونیستی شوروی حاکم کند:

برایس وود Bryce wood یکی از مقامات بنیاد فورد در یکی از یادداشت‌های درون سازمانی سال 1948 یادآور شد که اتحاد شوروی به خاطر «ارائه‌ی طرحی موفق در زمینه‌ی توسعه، به پیشرفت‌های بزرگی دست یافته است.» وی از این واقعیت احساس تاسف می‌کرد که دولت‌های غربی، خصوصاً ایالات متحده، در برابر این طرح هیچ برنامه‌ی جامعی جز تکنیک‌های پیش پا افتاده ارائه نمی‌کردند، و برای جبران این کمبود نیز توصیه می‌کرد که بنیاد راکفلر یک مرکز مطالعاتی برای تدوین برنامه‌های توسعه ملل آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین ایجاد کند. (ص 81 و 82کتاب کنترل فرهنگ)

ارائه‌ی طرح مارشال در جنگ سرد يكي از نتايج روي‌كرد جديد آمريكا در عرصه‌ي اقتصاد و توسعه بود. طرح مارشال این زمینه را فراهم می‌آورد که حجم انبوه تولیدات که در کارخانه‌های آمریکا تجمیع شده بود وارد اروپا شود، اروپایی که در جنگ جهانی دوم تخریب شده و تشنه‌ی استفاده از این تولیدات بود اما سرمایه‌ای برای خرید این تولیدات نداشت. از این رو آمریکا به کشورهای اروپایی وام داد و در ازای وام، تولیداتش را به آن‌ها فروخت که به دنبال آن اقتصاد آمریکا از رکود نجات یافت و رونق گرفت. هر چند این تنها هدف جنبی آمریکا بود. چرا که اساسا طرح مارشال برای جلوگیری از نفوذ شوروری و افتادن اروپا در دامان بلوک شرق بود که با این طرح این هدف نیز تامین شد.

Image
«طرح مارشال برای جلوگیری از نفوذ شوروری و افتادن اروپا در دامان بلوک شرق طرح‌ريزي شد.»

اما خواست و آرزوی دوم آمریکا این بود که با این الگوی توسعه بتواند جوامع خودکفا و غیر نیازمند را در سطح جهان ریشه‌کن کند تا نفوذ آمریکا در این کشورها گسترش پیدا کند و امکان صادرات تکنولوژی به این کشورها فراهم شود: ‌

باراکلاف Geoffrey Barraclough (مورخ انگلیسی)، این مساله را با تاکید بیشتری مطرح کرده و می‌گوید: «ملل ثروتمند به کشورهای عقب مانده، یا لااقل به بازارها و منابع آن‌ها نیاز دارند، به همان اندازه که ملل فقیر به کشورهای ثروتمند محتاجند.» (ص 97 کتاب کنترل فرهنگ)

یکی از جنبه‌های مهم این مدل توسعه، تاکید بر نقش کادرهای رهبری در کشورهای جدید است. نظریه‌پردازان توسعه و سیاست‌گذارانِ ایالاتِ متحده، به دنبالِ قابلیت‌هایی در این گروه بودند تا آن‌ها را در جهتِ تبدیلِ جوامع روستایی و دهقانی به نمونه‌ی کوچکی از جامعه‌ی جدیدِ مصرفی و غربی کمک کند. (ص 100 کتاب کنترل فرهنگ)

الگوی توسعه‌ی ترغیب شده بوسیله‌ی بنیادها که به زودی به جزیی از تفکر رایج تبدیل شد، تاکید زیادی بر رشد مستمرِ اقتصادی، به همراه انتقال وسیع سرمایه و تکنولوژیِ پیشرفته‌ی غربی داشت. (ص 99 کتاب کنترل فرهنگ)

با تبدیل این خواست و آرزو به طرح‌های عملیاتی، زمینه برای انتقال کالاها و تکنولوژی غربی به کشورهای هدف در آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا فراهم می‌شد؛ کشورهایی که عمدتاً خودکفا بودند و شرایطشان به گونه‌ایی بود که به این تولیدات احتیاج نداشتند. در واقع خواست آمریکا تبدیل شدن جوامع کاملاً خودکفا به جوامع مصرف کننده و وابسته بوده است تا جوامع مصرف کننده میدانی برای جولان کالاهای تولید آمریکا و غرب باشند.

آرزو و خواست سوم آمریکا دست‌یابی به ایدوئولوژی و نقشه‌ی راه بود که افرادی همچون روستو مامور تهیه‌ی این ایدوئولوژی و نقشه‌ی راه شدند:

این الگو در کتاب معروفِ روستو Rostow تحت عنوان مراحلِ رشد اقتصادی: بیانیه‌ی غیرِ کمونیستی که در سالِ 1960 منتشر شد، جمع‌بندی شده بود. روستو این کتاب را در خلال یک‌سال تحقیق و مطالعه و به دور از مسئولیت‌های آکادمیک خود و به کمک یک بورسِ اعطایی از جانب بنیاد کارنگی به رشته‌ی تحریر در آورد. (ص 99 کتاب کنترل فرهنگ)

Image
«آرزو و خواست سوم آمریکا دست‌یابی به ایدوئولوژی و نقشه‌ی راه بود که افرادی همچون روستو مامور تهیه‌ی این ایدوئولوژی و نقشه‌ی راه شدند.»

خواست و آرزوی چهارم آمریکا، وجود افرادی بود که بتوانند این الگو را پیاده کنند و زمینه‌ساز بسط این الگو باشند:

یکی از جنبه‌های مهم این مدلِ توسعه، تاکید بر نقشِ کادرهای رهبری در کشورهای جدید است. (ص 100کتاب کنترل فرهنگ)

برنامه‌های کمک هزینه‌‌ي تحصیلی بنیادها و سازمان‌های رسمی، در پیِ آن بود تا امکانات تحصیلی را برای این دسته از رهبران جهانِ سوم در دانش‌گاه‌های به دقت انتخاب شده‌ی آمریکا و گاه اروپا فراهم کند، به نحوی که آن‌ها بتوانند این قابلیت‌ها را گسترش دهند. (ص 100 کتاب کنترل فرهنگ)

و در آخر؛ آرزوی پنجم آمریکا، ایجاد مکان‌هایی برای تربیت این رهبران بود:

گفته‌های کنت تامپسون نایب رئیس بنیاد راکفلر: «...این توافقِ عمومی در میانِ گردانندگانِ بنیادها وجود داشت که شکل‌گیریِ کشورها در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین «به نهادهای بومی... برای تربیتِ رهبرانی که در حالِ‌ حاضر موجود نیستند» نیاز دارد. (ص 100 کتاب کنترل فرهنگ)

Image
«کنت تامپسون نایب رئیس بنیاد راکفلر»

کنت تامپسون معتقد بود که این بنیاد می‌بایست «از معدودی از دانشگاه‌های دست‌چین شده حمایت کند» زیرا این‌ها می‌توانستند «به مراکز اصلی تربیت افرادی مبدل شوند که مقامات رهبری را در تشکیلات حکومتی، صنایع، بازرگانی، آموزش و پرورش، حرفه‌ها و علوم انسانی در دست خواهند گرفت.» ( ص 105 کتاب کنترل فرهنگ)

توجه ویژه‌ایی به تعلیمِ علمِ اقتصاد به این دسته از مدیران به ویژه در آن قسمت که به «نظریه‌ی منابع انسانی» مربوط می‌شد، معطوف گردید. این نگرش از دو جنبه موردِ تاکید قرار گرفت: 1) دانشکده‌های اقتصاد و موسسات تحقیقاتی وابسته به آن‌ها، در این دوره‌ی شکل‌گیری، باید توسط دانشگاهیان آمریکایی منتخبِ بنیادها که معتقد به اهمیت این نظریه برای ملل در حال توسعه بودند اداره می‌شد. 2) با استعدادترین افراد خارجی به دریافت کمک هزینه‌های تحصیلی برای دیدن تعلیمات پیشرفته در علم اقتصاد در تعدادی از دانشگاه‌های برگزیده‌ی آمریکایی توفیق می‌یافتند. برنامه‌ی اعطایی کمک هزینه‌ به اتباع خارجی، بخش تفکیک‌ ناپذیری از مدل ایجاد نهادهای مناسب بود. (ص 100 و 101 کتاب کنترل فرهنگ)

پس آمریکا در مسیر آرزوهای خود، تمام هم و غمش این بود که دولت‌مردان و نخبگان یک جامعه را به آرزوها و خواسته‌های خود نزدیک کند. چرا که اگر آمریکا می‌توانست نظر و نگرش نخبگان یک جامعه را در حوزه‌ی اقتصاد به سمت خواسته‌های خود سوق دهد، در این صورت آن نخبگان خواسته‌های جامعه‌ی خود را به خواسته‌های او نزدیک می‌کردند.

دشمن چگونه آرزوهایش را عملیاتی می‌کند؟

گفته شد که آمریکا در حوزه‌ی اقتصاد آرزوها و خواسته‌هایی داشت. آمریکا برای این‌که به 5 خواست و آرزوی خود در حوزه‌ی اقتصاد می‌رسید باید آرزوهای خود را در قالب تئوری‌های علمی وارد علم اقتصاد می‌کرد.

آمریکا برای تئوریزه کردن آرزوهای خود در علم اقتصاد، 3 گام اصلی برای خود تعریف کرد:

- طراحی نظام آموزشی اقتصاد یا همان نهاد آموزش اقتصاد

- طراحی کتب و متون درسی

- تربیت اساتید و دانشجویان

Image
«آمریکا برای تئوریزه کردن آرزوهای خود در علم اقتصاد، 3 گام اصلی برای خود تعریف کرد.»

اولین گام: طراحی نهاد آموزش علم اقتصاد

آمریکا برای این‌که خواست و آرزوهایش را به تئوری‌ و نظریه‌هایی تبدیل کرده و این تئوری‌ها را در علم اقتصاد تعبيه كند؛ در گام اول، نیاز به مکان‌هایی داشت که در آن مکان‌ها، این تئوری‌ها زیر چتر علم اقتصاد، آموزش داده شوند. این مکان‌ها در نقاطی از جهان تعریف می‌شدند که برای آمریکا حساس‌ترین نقاط، از نظر پیشبرد خواست و آرزویش بودند:

توجه به اهمیت حفظ ثبات در جهان و ضرورت ادغام کشورهای پیرامونی در نظام سرمایه‌داری جهانیِ تحت تسلط ایالات متحده، باعث شد تا بنیادها برنامه‌های دانشگاهی خود را در مناطقی متمرکز کنند که از نظر استراتژیک و اقتصادی برای دولت ایالات متحده و شرکت‌های آمریکاییِ دارای سرمایه‌گذاری خارجی، حائز اهمیت بود. (ص 110 کتاب کنترل فرهنگ)

اما آمریکا برای دستیابی به این خواسته‌اش باید دو کار می‌کرد؛ نخست آن‌که، در نقاط استراتژیک جهان دانشگاه‌هایی جدید تاسیس می‌کرد. دانشگاه‌هایی که آمریکا را به خواسته‌هایش می‌رساندند. دوم آن‌که آمریکا باید رویه‌ي دانشگاه‌هایی را که در این نقاط وجود داشتند و فعالیت می‌کردند، اما نه در جهت پیشبرد اهداف آمریکا، تغییر می‌داد آن هم تحت عنوان کمک، تقویت و توسعه، تا بتواند جهت‌گیری این دانشگاه‌ها را مطابق ایدوئولوژی خود کند.

پس در اقدام نخست، دانشگاه‌ها و موسسات مورد حمایت آمریکا که در کشورهای هدف وجود نداشتند تاسیس و زمینه برای شکل‌گیری نسلِ اول دانشگاه‌هایی که در مسیر آرزوهای آمریکا پیشرو بودند، فراهم شد:

علاقه‌ی بنیاد فورد .... به دو صورت تظاهر کرد: 1- کارکنان بنیاد به تقویت زیربنای اداری دانشگاه‌های پیشرو و مورد حمایت خود در جهان سوم مبادرت ورزیدند، 2- مدارس و دانشکده‌ها ... گاه در چهارچوب اداری دانشگاه‌ها و گاه در خارج از آن ایجاد شدند و در مرحله‌ي شکل‌گیری خود تحت هدایت بنیادها قرار گرفتند. مدرسه‌ی ملی حقوق و مدیریت کنگو، که در سال 1961 با دویست نفر دانشجو آغاز به کار کرد، یک نمونه از شکل اخیر فعالیت بنیاد فورد بود. (ص 101 کتاب کنترل فرهنگ)

Image
«شکل‌گیری مدارس و دانشکده‌ها گاه در چهارچوب اداری دانشگاه‌ها و گاه در خارج از آن، به عنوان يكي از علايق بنياد فورد، تحت هدايت آن قرار گرفت.»

یکی از گردانندگان بنیاد راکفلر، ایجاد «یک سازمان نمونه که تجسم تمام علایق بنیاد» از جمله در رشته‌های علوم اجتماعی و انسانی ... باشد را توصیه می‌کرد. او تشخیص می‌داد که بنیاد، باید افراد متخصصی را «برای ایجاد و گسترش دانشکده‌ها و تدوین برنامه‌های آموزشی» تربیت کند و این همان زمینه‌ای است که بنیاد می‌تواند موثرترین نقش را در آن ایفا کند. (ص 104 کتاب کنترل فرهنگ)

همزمان با اقدام اول که ایجاد دانشگاه‌ها در کشورهای مهم و استراتژیک جهان سوم بود، بخش اصلی کار بنیادها تصحیح یا تغییر جهت‌گیری و اولویت‌های مراکز دانشگاهی، مطابق اولویت و خواست آمریکا بود، كه آن‌ هم تحت عنوان کمک، تقویت و توسعه‌ی دانشگاه‌ها، در دستور کار قرار گرفت:

ستون اصلی این فعالیت‌های خارجی، توسعه‌ی نهادهای آموزشی، خصوصاً دانشگاه‌ها، در مناطقی بوده است که طراحان سیاست خارجی آن را برای آمریکا دارای اهمیت استراتژیک، اقتصادی و ژئوپولیتیک تشخیص داده‌اند. (ص 98 کتاب کنترل فرهنگ )

در اوایل سال 1956، نورمن اس. بوکانان Norman S. Bucanan (یکی از اعضای بنیاد راکفلر) توصیه کرد که بهتر است تلاش بنیاد معطوف به برنامه‌های منطقه‌ایی خاصی در دانشگاه‌های دست‌چین شده‌ی جهان سوم شود، با این امید که منافع حاصله از آن به تدریج به سایر بخش‌های این دانشگاه‌ها جریان یابد. اتخاذ چنین روشی به این معنی بود که باید بیش از گذشته «به سازمان‌دهی دانشگاه‌ها، مدیریت‌ها و حتی نحوه‌ی استفاده‌ی دانشگاه‌های مورد نظر از منابع مالی‌ایی که در اختیار دارند، توجه شود.» (ص 104 کتاب کنترل فرهنگ)

کنت تامپسون، نایب رئیس بنیاد راکفلر که مسئولیت فعالیت‌های توسعه‌ی دانشگاهی را بر عهده داشت ... نوشت که به اعتقاد وی «موضوع توسعه‌ی معدودی دانشگاه درجه‌ی یک، در کشورهای جهان سوم، هسته‌ی اصلی مباحثات ما را در در طول چند سال آینده تشکیل خواهد داد.» ( ص 105 کتاب کنترل فرهنگ)
عملیات فریب/2/ در حال ویرایش

Image
«در اوایل سال 1956، نورمن اس. بوکانان Norman S. Bucanan (یکی از اعضای بنیاد راکفلر) توصیه کرد که بهتر است تلاش بنیاد معطوف به برنامه‌های منطقه‌ایی خاصی در دانشگاه‌های دست‌چین شده‌ی جهان سوم شود.»

در نتیجه، کار دومی که آمریکا باید در راستای ایجاد نهادهای آموزشی انجام می‌داد، تغییر جهت‌گیری دانشگاه‌ها طبق منافع و آرزوی خود بود که با بهانه‌ی تقویت و توسعه‌ی دانشگاه‌ها عملیاتی می‌شد. اما این سوال در اینجا مطرح می‌شود که آمریکا چگونه به تقویت و توسعه‌ی دانشگاه‌ها می‌پرداخت؟

یک نوع دیگر از نهادهای آموزشی در کنار نهادهای دانشگاهی، مراکز توسعه‌ی دانشگاهی بودند که مراکزی تحقیقاتی- پژوهشی محسوب می‌شدند و بیرون از دانشگاه‌ها و گاه در داخل آن‌‌ها فعالیت می‌کردند. در واقع این موسسات عملکرد دانشگاه‌ها را از دور تحت نظر داشته و به آن‌ها خط می‌دادند:

تبادل نظرهای درون سازمانی به اتخاذ تصمیماتی مبنی بر حمایت از پنج مرکز توسعه‌ی دانشگاهی منجر شد. این مراکز عبارت بودند از: دانشگاه واله در کلمبیا؛ دانشگاه شرق آفریقا که نهادی منطقه‌ای بود و شامل دانشگاه‌های ملی اوگاندا، کنیا و تانزانیا می‌شد؛ دانشگاه ایبادان در نیجریه؛ دانشگاه فیلیپین و اتحادیه‌ای از سه دانشگاه تایلندی کاستسارت، ماهیدول و تماسات که در شهر بانکوک و اطراف آن قرار داشتند. این موسسات، از زمان تصمیم مصوب سال 1955 بنیاد راکفلر مبنی بر گسترش فعالیت‌های آن در بعضی کشورهای در حال توسعه، مورد توجه بسیار قرار گرفته بودند. (ص 106 کتاب کنترل فرهنگ)

در گزارش سالانه‌ی بنیاد راکفلر در سال 1963، ... نحوه‌ی بازسازی دانشکده‌ی علوم اجتماعی این گونه تشریح شده بود: «دو نفر از کارمندان بنیاد در اختیار کالج مکرده قرار می‌گیرند، که یکی از آن‌ها به عنوان رئیس دانشکده‌ی اقتصاد خدمت خواهد کرد، و دیگری مدیریت پژوهش‌های توسعه‌ی اقتصادی در شرق آفریقا را در موسسه‌ی پژوهش‌های اجتماعی آفریقای شرقی برعهده خواهد گرفت.» (ص 115 کتاب کنترل فرهنگ)

Image
«با ایجاد و توسعه‌ی مراکز آموزشی، نسل اول دانشگاه‌های مورد نظر آمریکا که زمینه‌ساز اجرای سیاست‌هایش بودند، شکل گرفت.»

اعتقاد به توانایی علوم اجتماعی به طور عام، و اقتصاد به طور خاص، یکی از عواملی بود که موجب شد بنیادهای فورد و راکفلر به سرمایه‌گذاری‌های سنگین در امر گسترش نهادهایی از قبیل موسسه‌ی پژوهش‌های اجتماعی و اقتصادی نیجریه، و ... مبادرت ورزند. در دانشگاه شرق آفریقا که از حمایت‌های سخاوتمندانه‌ی هر سه بنیاد و چندین موسسه‌ی چند ملیتی کمک خارجی و موسسات کمک رسانی دولتی برخوردار بودند، پایه‌های اصلی تحقیقات علوم اجتماعی را موسسه‌ی پژوهش اجتماعی آفریقای شرقی در اوگاندا، و موسسه‌ی مطالعات توسعه در کنیا تشکیل می‌دادند. (ص 119 کتاب کنترل فرهنگ)

با ایجاد و توسعه‌ی مراکز آموزشی، نسل اول دانشگاه‌های مورد نظر آمریکا که زمینه‌ساز اجرای سیاست‌هایش بودند، شکل گرفت. دانشگاه‌هایی که یا تازه تاسیس بودند و یا به بهانه‌ی توسعه و تقویت جهت‌گیری‌شان تصحیح شده و با اهداف آمریکا هم‌جهت شده بودند، برای نسل بعدی دانشگاه‌هایی که قرار بود شکل بگیرند، مرجع شدند. یعنی برای ایجاد دانشگاه‌های جدید، اولین منبعی که از آن کپی و الهام گرفته می‌شد، دانشگاه‌هایی ‌بود که در نسلِ اول شکل گرفته و یا به وسیله‌ی مراکز توسعه دانشگاهی، تغییرجهت‌ داده بودند:

گردانندگان بنیادها معتقد بودند که موسساتی که از کمک‌های آنان استفاده می‌کنند، به نوبه‌ی خود خدماتی را در اختیار دانشگاه‌های جهان سومی که توجه کمتری به آن‌ها شده است، قرار خواهند داد. کنت تامپسون از بنیاد راکفلر، به مسئولیت «نسل اول مراکز توسعه‌ی دانشگاهی و نقش آن‌ها در کمک به نسل دوم این مراکز» اشاره کرده است. این به معنای آن بود که هر گاه یک دانشگاه جهان سومی مورد حمایت بنیادها، به سطح توسعه‌ی مورد نظر نمایندگان بنیاد برسد، به نوبه‌ی خود رابطه‌ی مشابهی را با سایر موسسات بومی برقرار خواهد ساخت. آرنو Arnove به اصلِ ایجادِ " شبکه‌های دانشگاهی" اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه نفوذِ بنیاد از حدودِ یک دانشگاهِ خاص و حتی از مرزهای ملی هم فراتر می‌رود. (ص 102 کتاب کنترل فرهنگ)

این شبکه‌سازی مزیت‌هایی برای آمریکا داشت. مزیت اول این بود که وقتی تعدادی دانشگاه‌ در نسل اول شکل گرفته و تعدادی نیز به وسیله‌ی مراکز توسعه‌ی دانشگاهی، تغییر جهت داده ‌شدند، هزینه و سختی کار را برای آمریکا تا حد زیادی کم می‌کرد. چرا که این مراکز به مرور به هم پیوند خورده و شبکه می‌شدند و این هم‌افزاییِ دانشگاه‌ها و موسسات، به خواست و آرزوی آمریکا حیات مستقلی می‌بخشید و آن را ریشه‌دارتر می‌کرد.

مزیت دوم این بود ‌که حضور افراد بومی در این دانشگاه‌ها و موسسات که دست‌پرورده‌ی آمریکا بودند، امکان هرگونه اعتراض را بر روی عملکرد این مراکز می‌بست:

ایجاد این‌گونه شبکه‌ها از موسسات دانشگاهی باعث شد تا حضور مستقیم بنیادها و در نتیجه احتمال ابراز مخالفت ملی‌گرایان محلی با آن‌ها، به عنوان مروجان امپریالیزم فرهنگی کاهش یابد. اصل شبکه‌سازی همچنین اجازه می‌دهد تا ایدوولوژی بنیادها آزادانه، مثلاً در سرتاسر آمریکای لاتین اشاعه یابد و چنان وانمود شود که این ایدئولوژی حیات مستقلی دارد و در پاسخ به نیازهای محلی تکوین یافته است. در حالی که ایدوئولوژی بنیادها در محافل روشنفکری آمریکای لاتین اشاعه می‌یابد، گردانندگان بنیادها به دفاتر خود در نیویورک بازگشته و مشاهده می‌کنند که کار آن‌ها توسط یک موسسه دست‌پرورده‌ی آمریکای لاتینی اجرا می‌شود. (ص 102 کتاب کنترل فرهنگ)

Image
«در حالی که ایدوئولوژی بنیادها در محافل روشنفکری آمریکای لاتین اشاعه می‌یابد، گردانندگان بنیادها به دفاتر خود در نیویورک بازگشته و مشاهده می‌کنند که کار آن‌ها توسط یک موسسه دست‌پرورده‌ی آمریکای لاتینی اجرا می‌شود.»

این روند برای کشور ایران در دوران پیش از انقلاب اتفاق افتاد. روندی که به عمقی از کادر‌سازی و شبکه‌سازی در نظام آموزشی ایران، خصوصاً در علوم انسانی، رسید که در مقابل هر تغییری مقاومت می‌کرد. این شبکه‌سازی در ایران بعد از وقوع انقلاب به خوبی محک خورد.

Image
«بعد از انقلاب فرهنگی در دانش‌گاه‌ها، محتوای بعضی از دروس دست‌خوش مقداری تغییر شدند، اما شبکه‌سازی در دانش‌گاه‌های ایران، مثل خیلی دیگر از کشورهای مهم و استراتژیک برای آمریکا، آنقدر خوب پیش رفته بود که همین تغییرات جزئی و محدود را هم برنتافت.»

بعد از انقلاب فرهنگی در دانش‌گاه‌ها، شرایط به سمتی پیش رفت که محتوای بعضی از دروس دست‌خوش مقداری تغییر شدند، اما شبکه‌سازی و کادرسازی در دانش‌گاه‌های ایران، مثل خیلی دیگر از کشورهای مهم و استراتژیک برای آمریکا، آنقدر خوب پیش رفته بود که همین تغییرات جزئی و محدود را هم برنتافت. این نکته‌ای است که در «دومین همایش آموزش و پژوهش اقتصاد در ایران»، در یکی از مقالات ارائه شده در این همایش توسط آقای سید محمد هاشم پوریزدان‌پرست، استاد اقتصاد دانش‌گاه شیراز، به خوبی بیان شده است:

به دنبال انقلاب فرهنگی در اوایل دهه‌ی شصت، مسئولین محترم ستاد انقلاب فرهنگی، با کمک اساتید دانشگاه‌ها و مدرسین حوزه‌های علمیه به تدوین شرح دروس دانشگاهی، منطبق با اهداف انقلاب اسلامی، به خصوص در رشته‌های علوم انسانی همت گماردند.

حاصل این تلاش در رشته‌ی اقتصاد، اضافه شدن مطالبی برخاسته از اعتقادات و فقه اسلامی به دروس این رشته بود تا دانشجو با نظرات فقهی اسلامی در رابطه با موضوعات مختلف اقتصادی آشنا شود.

با گشوده شدن دانشگاه‌ها و آغاز مجدد آموزش دانشگاهی و به مرور زمان، این تلاش‌ها به بوته‌ی فراموشی سپرده شد و اساتید این رشته با دلایلی چون؛ عدم اعتقاد به آنچه به مطالب درسی گذشته افزوده شده بود، سردرگمی و بی اطلاعی از آن مطالب، و اعتقاد راسخ به اصول فکری حاکم بر کتاب‌های درسی که در دانشگاه‌های غربی آموخته بودند، عمداً مطالب فوق را از شرح دروس حذف کردند. آن‌ها مجدداً کتاب‌های ترجمه‌ای با دیدگاه‌های لیبرالی و زاییده‌ی نظام سرمایه‌گرایی را به عنوان علم و اصول جهان شمول به خورد دانشجویان دادند.

جالب است که چند درس جدیدی هم که به دروس رشته‌‌ی اقتصاد افزوده شد؛ یا به لطایف الحیل در بعضی دانشگاه‌ها حذف شدند و یا به گوشه‌ای رانده شده و از اثر افتاده‌اند. این دورس عبارت بودند از:

ـ مبانی فقهی اقتصاد اسلامی

ـ نظام‌های اقتصادی صدر اسلام

ـ جغرافیای اقتصادی ایران

اما امروزه شیوه‌ی جدیدتری از این شبکه‌سازی و هم‌افزایی به وجود آمده است. شیوه‌ایی که در آن افراد بومی تربیت شده در دانشگاه‌ها و موسسات دست‌پرورده را به طور خودکار به سمت و سوی خواست و آرزوی آمریکا می‌کشاند. در این روش به واسطه‌ی وجود اینترنت و فضای سایبر، دیگر نیازی به فرستادن مستشارانی برای جهت‌دهی به محتوا و دروس ارائه شده در دانش‌گاه‌های کشورهای هدف نیست. اساتید هر رشته،‌ فهرست دروس و محتواهای ارائه شده در دانشگاه خود را با دانش‌گاه‌های آمریکا هماهنگ می‌کنند. این رویه هم در مقاله‌ی آقای پوریزدان پرست تشریح شده است:

با توجه به استقلال دانشگاه‌ها در تعیین دروس هر رشته که اخیراً آیین نامه‌ی آن از جانب وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری به دانشگاه‌ها ارسال شده است؛ نگارنده در جلسات دانشگاهی شاهد بود که برای اقدام در این رابطه سریعاً تعدادی از اساتید، برنامه‌های درسی دانشکده‌های آمریکا را از سایت‌های اینترنتی به دست آورده و همان را به عنوان دروس یکی از دانشگاه‌های اقتصاد پیشنهاد دادند. این اساتید در تقلید صرف خود از برنامه‌های درسی دانشکده‌های آمریکا، با توجه به حذف دروس «برنامه‌ریزی اقتصادی» در آن‌ها و حاکمیت مجدد نظریه‌های کلاسیکی، پیشنهاد حذف آن را از دروس دانشگاهِ خود می‌دادند؛ این در حالی است که کشور ما با اقتصاد مبتنی بر برنامه، اداره می‌شود و بودجه‌ی دولتش که سه چهارم تولید صنعتی کشور را در اختیار دارد بودجه‌‌ای برنامه‌ای است.

Image
«به واسطه‌ی وجود اینترنت و فضای سایبر، دیگر نیازی به فرستادن مستشارانی برای جهت‌دهی به محتوا و دروس ارائه شده در دانش‌گاه‌های کشورهای هدف نیست. اساتید هر رشته،‌ فهرست دروس و محتواهای ارائه شده در دانشگاه خود را با دانش‌گاه‌های آمریکا هماهنگ می‌کنند.»
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

آمریکا نرم‌افزارهای جاسوسی در هارد دیسک رایانه‌ ها جاسازی می

پستتوسط pejuhesh232 » يکشنبه ژوئن 14, 2015 10:21 pm

آمریکا نرم‌افزارهای جاسوسی در هارد دیسک رایانه‌ ها جاسازی می‌کند


Image

به گزارش سرويس بين‌‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاری رویترز، کار‌شناسان امنیت سایبری روسیه روز دوشنبه اعلام کردند آژانس امنیت ملی آمریکا نرم افزارهای جاسوسی را در دیسک‌های سخت (هارد دیسک) رایانه‌ها قرار می‌دهد و از آن‌ها برای سرقت اطلاعات در بیشتر رایانه‌های جهان استفاده می‌کند.

کار‌شناسان امنیت سایبری و نرم افزاری «کاسپرسکی لب» در مسکو در این باره اعلام کردند تولید کننده‌های دیسک سخت رایانه‌ای از جمله «وسترن دیجیتال»، «سی گیت»، «توشیبا» و سایر تولید کنندگان بزرگ در این برنامه‌ها مشارکت دارند.

این کار‌شناسان سایبری در این باره اعلام کردند تا کنون رایانه‌های آلوده به این نرم افزار‌های جاسوسی را در ۳۰ کشور جهان مشاهده کرده‌اند.

بر اساس این گزارش، بیشترین موارد آلودگی به ترتیب در کشورهای ایران، روسیه، پاکستان، افغانستان، چین، مالی، سوریه، یمن و الجزایر قرار دارد.

بر اساس این گزارش‌ها، هدف چنین نرم افزارهایی موسسات دولتی و نظامی، شرکت‌های ارتباطی، بانک‌ها، شرکت‌های انرژی، پژوهشگران هسته‌ای، رسانه‌ها و فعالان اسلامی است.

کار‌شناسان «کاسپرسکی لب» از اعلام نام کشوری که در پشت این تلاش‌های جاسوسی است خودداری کردند، اما افزودند این اقدامات با تسلیحات سایبری «استاکس نت» متعلق به آژانس امنیت ملی آمریکا ارتباط نزدیک دارد.

همچنین یک کارمند پیشین آژانس امنیت ملی آمریکا در این باره به خبرگزاری رویترز گفت تحلیل‌های ارائه شده توسط کار‌شناسان «کاسپرسکی» صحیح است و مسئولان آژانس امنیت ملی آمریکا، ارزش بالایی برای این برنامه‌ها قایل هستند.

یک عامل اطلاعاتی پیشین آژانس امنیت ملی آمریکا نیز تایید کرد این آژانس، اقدام به توسعه تکنیک پنهان کردن نرم افزارهای جاسوسی در دیسک‌های سخت رایانه کرده است.

«وانی واینز» سخنگوی‌ آژانس امنیت ملی آمریکا از اظهار نظر درباره این موضوع خودداری کرد.

کسپرسکی جزئیات فنی مربوط به تحقیقات خود را در این خصوص، روز دوشنبه منتشر کرد. موسساتی که به این نرم افزار‌ها آلوده شده‌اند با استفاده از این جزئیات می‌توانند برنامه‌های جاسوسی موجود در سامانه‌های خود را بیابند. قدمت برخی از این نرم افزار‌ها به سال۲۰۰۱ باز می‌گردد.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

پروژه سازمانهای اطلاعاتي جهان

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه آگوست 22, 2015 4:55 pm

شكستن حرمت علماء و مراجع - زير سؤال بردن عزاداري حسيني = پروژه سازمانهای اطلاعاتي جهان


براساس گفته های مایکل برانت، سازمان سیا 900 میلیون دلار برای سازماندهی جریان های تخریب و نابودی تشیع اختصاص داده بود.
گفتنی است این سازمان در اقدامی هدفمند به فیلتر کردن مطالب بیان شده از سوی این کارشناس سابق خود مبادرت کرد ،
به طوری که یافتن مطالب مصاحبه وی در شبکه جهانی اینترنت که غرب مدعی جریان آزاد اطلاعات در آن است، بسیار دشوار می نمایاند
و با جستجوهای گسترده و سنجیده در این خصوص تنها می توان مطالبی را به صورت پراکنده یافت.

چند سال پیش در امریکا کتابی با عنوان "A Plan to Divide and Desolate Theology " یا "طرح تفرقه و منزوی کردن دین" منتشر شد. در بخشی از این کتاب، مصاحبه ای از دکتر مایکل برانت (Michael Brant) به چاپ رسید که وی در این مصاحبه از اقدامات سازمان سیا برای مبارزه با تشیع پرده برداشته بود. مایکل برانت از کارشناسان برجسته دفتر شیعه شناسی سازمان سیا و معاون باب وودواردز (Bob Woodwords) از مقامات سابق سیا بوده است.

در بخشی از این مصاحبه آمده است:

"...با ماجرای گروگان گیری در سفارت امریکا در ایران، ‌حادثه طبس، رشد فزاینده انقلاب اسلامی و نمود آثار و پیامدهای آن در کشورهایی از قبیل عراق، کویت، لبنان و پاکستان، مقامات سیا به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی ایران فقط نتیجه واکنش طبیعی ایرانی ها به سیاستهای شاه نبوده است بلکه عوامل و واقعیت های دیگری نیز در این زمینه مطرح هستند. مهمترین عاملی که در این میان ایفای نقش می کند، جمع عنصر رهبری سیاسی ایران و مرجعیت دینی و شهادت (امام) حسین نوه پیامبر اسلام در 1400 سال پیش است.شیعیان از قرن ها پیش با اقامه عزا و ذکر مصیبت، با غم و اندوه یاد وی را گرامی داشته اند..."

سازمان سیا پس از تحقیقات مفصل به این نتیجه رسید که مرجعیت شیعه سرچشمه اصلی قدرت شیعه است که با پافشاری بر اصول و اعتقادات محکم، از دین و تفکرات شیعی دفاع می کند. شیعیان در طول تاریخ هیچگاه با حاکمان غیراسلامی بیعت نکرده اند. انگلیس فقط با فتوای یک مرجع تقلید (آیت الله میرزای شیرازی و فتوای تحریم استعمال تنباکو) نتوانست وارد ایران شود. در عراق نیز صدام حسین با تمام توان و سعی خود نتوانست مرکز علمی تشیع و حوزه نجف را با خود همراه کند و مجبور شد این حوزه را تعطیل کند. حال آنکه مراکز علمی جهان همیشه با حاکمان وقت همراه شده اند. در قم نیز مرکز مرجعیت تشیع، تاج و تخت نظام ستمشاهی را برچید و در برابر ابرقدرت امریکا نیز قد علم کرد و به مبارزه برخاست.

در بخشی از این مصاحبه به تلاش های فرقه ضاله بهائیت برای بدنام کردن روحانیت پرداخته شده است. مایکل برانت می گوید پس از بررسی های مفصل به این نتیجه رسیدیم که
برخورد مستقیم و رودررو با تشیع، ضرر زیادی دارد و امکان پیروزی در آن کم است.
به همین خاطر تصمیم بر آن شد که با رویکرد "پشت پرده" در این خصوص وارد عمل شویم.
بر همین اساس، از اصل قدیمی انگلیسی یعنی "تفرقه بینداز و حکومت کن" بهره گرفتیم
یعنی به این نتیجه رسیدیم که باید برضد شیعه منظم و مستحکم از رویکرد تفرقه افکنی استفاده کنیم.
برهمین اساس تصمیم گرفته شد که شایعه کافر بودن شیعیان گسترش پیدا کند و با تبلیغات منفی برضد این گروه، تشیع از دیگر جوامع اسلامی جدا شود.
تصمیم گرفته شد که مطالب نفرت انگیز برضد شیعیان نوشته شود و افرادی برای این کار اجیر شوند.
یکی دیگر از تصمیمات اتخاذ شده این بود که افراد کم سواد و بی سواد (سني) برضد شیعه تقویت شوند.
تصمیم دیگر، ایجاد و تقویت یک جبهه تمام عیار برای مقابله با مرجعیت شیعه بود تا با عنوان ستون پنجم چهره شیعیان را مخدوش و در واقع مسخ کند.
در برنامه ریزی های سازمان سیا قرار شد شیعیان به عنوان گروهی جاهل و خشونت طلب معرفی شوند که در میان توده های مردم مشکل آفرینی می کنند.

اما تلاشها نتيجه معكوس داد و سبب توجه و اقبال بيشتر به تشيع كرديد و شيعه قويتر شد

براساس گفته های مایکل برانت، سازمان سیا 900 میلیون دلار برای سازماندهی جریان های تخریب و نابودی تشیع اختصاص داده بود.
گفتنی است این سازمان در اقدامی هدفمند به فیلتر کردن مطالب بیان شده از سوی این کارشناس سابق خود مبادرت کرد ،
به طوری که یافتن مطالب مصاحبه وی در شبکه جهانی اینترنت که غرب مدعی جریان آزاد اطلاعات در آن است، بسیار دشوار می نمایاند
و با جستجوهای گسترده و سنجیده در این خصوص تنها می توان مطالبی را به صورت پراکنده یافت.
بخشهایی از این مصاحبه که از منابع مختلف در اینترنت جمع اوری شده به قرار ذیل است. مایکل برانت می گوید:

"... پروژه شیعه ستیزی در سازمان CIA با اختصاص 40 میلیون دلار آغاز شد.
در گردهمایی بزرگ مقامات این سازمان تصویب شد که برای مطالعه مذهب تشیع در اسلام و برنامه ریزی برای هدف قرار دادن آن،
گروهی ویژه با عنوان دفترشیعه شناسی در این سازمان آغاز به کار کند و برای شروع کار این دفتر 40 میلیون دلار اختصاص یافت..."

دکتر مایکل برانت در بخش دیگری از اظهارات خود تصریح می کند:

"...پیروزی انقلاب ایران در سال 1979 به منزله زمین لرزه ای در مسیر تلاش های سازمانCIA بود که این طرح بلند مدت این سازمان که از سالها پیش آغاز شده بود و هدف نهایی آن تسلط برکشورهای اسلامی بود را از هم پاشید. غ
رب می خواست بر جهان اسلام حاکمیت پیدا کند و ارزشهای مدنظر خود را بر این کشورها تحمیل نماید.
در ابتدای امر تصور می شد که انقلاب ایران بخاطر سرکوبگری های شاه است.
ظاهراً افراد و شخصیت های مذهبی و دینی ایران یعنی علما از این وضعیت به نفع خود بهره برداری می کردند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نفرت از غرب در کشورهای مختلف از قبیل لبنان و پاکستان افزایش یافت و شیعه قوی تر شد.

انقلاب سال 1979ضربه های اساسی به خط مشی مورد نظر امریکا برای حاکمیت بر کشورهای اسلامی وارد کرد.
بعد از از ناکامی غرب در چند سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، برای کنترل این انقلاب و رشد فزاینده بیداری اسلامی و گسترش دامنه نفرت از غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بویژه عراق، لبنان، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلندپایه CIA دورهم جمع شدند.
در سال 1983 کنفرانسی تشکیل شد که در آن مقامات بلندپایهCIA شرکت داشتند. در این جلسات، نماینده دستگاه اطلاعات مخفی انگلیس مشهور به "ام آی 6" (MI6) نیز حضور داشت زیرا انگلیس تجربه زیادی در مطالعه برروی کشورهای اسلامی دارد.
در این نشست ها بود که شرکت کنندگان به این نتیجه رسیدند انقلاب ایران فقط نتیجه طبیعی سیاست های شاه نبود بلکه واقعیتهای پشت پرده دیگری نیز مطرح است که همان جایگاه مرجعیت شیعی و شهادت (امام) حسین است..."

مایکل برانت در این مصاحبه مراحل مختلف اجرای طرح سازمان سیا برای نابودی تشیع را در 3 مرحله "جمع آوری اطلاعات"، "اهداف کوتاه مدت" و "اهداف بلند مدت" توصیف می کند.

در مرحله اول که جمع آوری اطلاعات بود، پژوهشگرانی به کشورهای مختلف جهان برای جمع آوری اطلاعات فرستاده شدند. 6 نفر از این افراد به پاکستان رفتند.
(نام این افراد در اصل مقاله ذکر شده است اما در جستجوهای اینترنتی بخاطر فیلترینگ سازمان سیا امکان یافتن اسامی همه این افراد وجود نداشت).
از جمله این افراد دکتر "ساموئل" در پاکستان بود. وی در خصوص عزاداری های شیعیان در پاکستان تحقیق می کرد. وی مدرک دکترای خود را نیز در همین زمینه اخذ کرده است.
یک خانم ژاپنی به نام "نکومه" هم در کویته پاکستان درباره قوم هزاره و شیعیان این خطه تحقیقات مفصلی انجام داد و رساله دکترای خود را نیز در همین حوزه ارائه کرد.
دکتر "شومی وِیل" (Whale) تحقیقاتی در کراچی پاکستان انجام داد و رساله دکترای خود را نیز در همین زمینه تکمیل کرد. وی برای انجام این تحقیق در خانه یکی از شیعیان در مناطق شیعه نشین کراچی اقامت گزید.

در تحقیقات اولیه سؤالات اساسی ذیل با هدف تهیه نقشه جامع شیعیان جهان مطرح بود:

الف) شیعیان در چه نقاطی از جهان ساکن هستند و میزان تراکم جمعیتی آنها در نقاط مختلف چقدر است؟

ب) وضعیت اجتماعی و اقتصادی شیعیان چگونه است و چه تفاوتهایی میان آنها وجود دارد؟

ج) با چه شیوه هایی می توان منازعات داخلی و اختلافهای موجود میان شیعیان را تشدید کرد؟

د) چگونه می توان به اختلافات موجود میان دو فرقه اساسی اسلام یعنی تشیع و تسنن دامن زد و آن را تقویت کرد؟

ه‍ ) چرا سنی ها از شیعیان می ترسند؟

در بخش دیگری از این مصاحبه آمده است: اهداف کوتاه مدت با تبلیغات برضد تشیع، راه اندازی آشوب و ایجاد تفرقه میان شیعه و سنی آغاز شد. ه
دف از این تفرقه افکنی این بود که اکثریت سنی با اقلیت شیعه درگیر شود تا توجه آنها از امریکا منحرف شود.

مرحله سوم و اهداف بلند مدت نیز پایان کار تشیع بر اساس اهداف دراز مدت بود.

پس از جمع آوری اطلاعات و تحقیقات میدانی درباره شیعیان جهان در کشورهای مختلف، نتایج زیر به دست آمد:

مرجعیت شیعی قدرت واقعی مکتب شیعه جعفری است که از تشیع در همه شرایط به هر قیمتی که باشد پاسداری می کند.
مراجع شیعه در اعتقاد به اصول و باورهای خود بسیار قوی هستند. در طول تاریخ تشیع، مراجع هرگز با حاکمانی که به فرامین اسلامی عمل نمی کنند، بیعیت نکرده اند.
فتوای آیت الله شیرازی مانع از ورود انگلیس به ایران شد. در عراق نیز بزرگترین مرکز تعلیم آموزه های اسلامی برای مکتب شیعه جعفری در نجف است.
صدام حسین تلاش کرد تا حوزه علمیه نجف را با رشوه بخرد و کنترل کند اما نتوانست این کار را انجام بدهد، در نهایت تصمیم گرفت این حوزه را تعطیل کند.
حوزه علمیه قم نیروی اصلی حرکت گسترده مردمی ایران بود که به سرنگونی شاه منجر شد.
مرجعیت شیعه با امریکای ابرقدرت، به زورآزمایی پرداخت و دربرابر آن قد علم کرد.
در لبنان نیز آیت الله موسی صدر نیروهای نظامی امریکا، فرانسه و انگلیس را وادار کرد، از این کشور عقب نشینی کنند و خارج شوند.
از زمانی که اسرائیل موجودیت پیدا کرد، آیت الله موسی صدر بزرگترین تهدید برای اسرائیل بود.

مایکل برانت در ادامه تصریح کرد: پس از گفتگوها و بررسی های گسترده این نتیجه حاصل شد که رویارویی مستقیم با شیعیان بجای اینکه موفقیت آمیز داشته باشد، زیانبار است
و به همین خاطر باید به اقدامات پشت پرده و اجرای اصل انگلیسی تفرقه افکنی متوسل شد.


این مقام سابق سیا در ادامه، برنامه های سازمان جاسوسی و اطلاعات امریکا را برای براندازی تشیع به شرح ذیل بیان می کند:

1- بهره گیری از کسانی که برضد شیعه نگرشهای تعصبی دارند و با آن خصومت دارند.

2- حمایت و ستودن افراد فوق به منظور تقویت آنها در جریان سازی برضد شیعیان.

3- استفاده از تبلیغات منفی برضد شیعیان برای منزوی کردن آنها در جهان اسلام.

4- انتشار مطالبی که ترویج کننده خصومت با شیعیان است.

5- به موازات افزایش شمار افراد متعصب مذکور، باید از آنها به عنوان حربه ای برضد شیعیان استفاده شود. طالبان و سپاه صحابه از جمله این گروهها هستند.

ترویج اطلاعات غلط علیه علمای شیعی. این اقدام سبب باز شدن باب دیگری برای توطئه می شود.
بدین ترتیب ستون پنجمی در میان شیعیان ایجاد می شود تا محبوبیت مراجع شیعی در میان شیعیان از بین برود و شیعیان از علمای خود متنفر شوند. باید چهره تشیع ممسوخ شود

مایکل برانت در بخش دیگری از این گفتگو به اهمیت موضوع عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) و عاشورا در تعالیم شیعی پرداخته است.

تاثير عزاداري و گريه بر امام حسين
به گفته این مقام سابق سازمان سیا، عزادارای برای امام حسین سبب می شود احساسات شیعیان به شدت تحریک شود.
شیعیان گردهم جمع می شوند تا یاد (امام) حسین را گرامی بدارند و به یاد واقعه کربلا باشند.
در این تجمع یک نفر درباره این فاجعه سخنرانی می کند و چهره ای روشن از واقعه کربلا ارائه می کند.
در این مراسم، همه مردم اعم از پیر و جوان برای (امام) حسین و خاندان وی عزاداری و گریه می کنند.
سخنران این مراسم و کسانی که در این مراسم حضور پیدا می کنند، اهمیت خاصی دارند و باید به آنها توجه شود.
بخاطر همین تجمع و سخنرانی، احساسات شیعیان به گونه ای تحریک می شود که آنها آماده می شوند تا برای دفاع از حق و راستی بر ضد ناراستی و بدی قیام کنند
حتی اگر این اقدام به بهای از دست رفتن زندگی شان تمام شود. بنابراین، باید میلیاردها دلار هزینه شود تا نه تنها این سخنرانان بلکه توده های شیعی ربوده شوند(!)

مایکل برانت در ادامه می گوید که در این راستا طرح های ذیل مطرح شد:

"...1) در وهله نخست باید شیعیانی که مادی‌گراتر هستند و عقایدشان ضعیف‌تر است، شناسایی شوند.
(امام حسين و عزاداري را در جارجوب تحليلهاى مادي مي بذيرند، نه عقيده مطلق به حسين و عزاداري)
این افراد باید کسانی باشند که تاحدودی مشهور باشند و بتوان از آنها به عنوان منبع مورد رجوع استفاده کرد.از این افرادبرای تأثیرگذاری در شیعیان استفاده می شود.

2) شناسایی و حمایت از سخنران و نوحه سرایانی که اطلاعات درستی درباره عاشورا و اسلام شیعی ندارند.

3) جستجو برای یافتن و شناسایی شیعیانی که به کمکهای مالی یا مادی نیاز دارند و استفاده از آنها برای مبارزه با مذهب تشیع به منظور تضعیف پایه های تشیع و انداختن تقصیر این کار به گردن علما و مراجع شیعی.

4)ترویج شیوه هایی در عزاداری برای (امام) حسین که با عقاید واقعی شیعی منطبق نیست و ترویج شیوه های جدید عزاداری که برضد آموزه های شیعی است.

5) باید عزاداری های شیعیان به گونه ای مطرح شود که تصور شود شیعیان افرادی جاهل و خشونت طلب هستند که می خواهند میان توده های مردم ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاورند.

6) مبالغ هنگفتی برای حمایت از این جریانها هزینه شود و از سخنران هایی حمایت شود که به گونه ای سخن می گویند که شیعیان را افرادی غیرمنطقی جلوه می دهند. با این اقدامات، تشیع مبتنی بر صورت مکتب فکری منطقی، به گونه ای مطرح می شود که فاقد منطق و خرافاتی است. این اقدامات سبب می شود میان شیعیان ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاید و شیعه از درون خالی شود.

7) در نهایت با اقدامی ضعیف به شیعیان حمله شود..."

این مقام سابق سازمان سیا در بخش دیگری از اظهاراتش به کارهای فکری برضد جریان تشیع می پردازد و تصریح می کند که برای نیل به این اهداف باید اقدامات ذیل صورت پذیرد.

1- تحقیق و جمع آوری اطلاعات برضد علمای شیعه و ارائه این اطلاعات به نویسندگان ناشناس.

2- هزینه کردن مبالغ هنگفتی برای تبلیغ این اطلاعات انحرافی.

3- ترویج مطالب (خرافی و تحریفی) میان مردم و سخنرانان مذکور

در این راستا، در مرحله نهایی اقدامات برضد شیعیان، ضربه نهایی برای نابودی تشیع وارد می شود که از هم پاشیدن قدرت مرکزی آن یعنی مرجعیت است که شیعیان فتاوای خود را از آن می گیرند.
بدین ترتیب، قدرت علمای اسلامی که می توانند برضد حاکمان غیرمتعهد به اسلام قیام کنند، تضعیف می شود و شیعیان خودشان قدرت علمای اسلامی را نابود می کنند.

در بخشی از این مصاحبه تصریح شده است برای انجام این ماموریتهای محرمانه، مبالغ حاصل از قاچاق مواد مخدر در کلمبیا و افغانستان در نظر گرفته شد.

دکتر مایکل برانت در انتهای این مصاحبه افشاگرانه می افزاید بخشی از این برنامه ها اجرا شده و برنامه های دیگری باقیمانده است که باید در آینده عملیاتی شود.
pejuhesh232
 
پست ها : 8630
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به نشر گزارشات رسانه حيات اعلى


cron
Aelaa.Net