توسلات به حضرت صاحب الامر (منه السلام)
1= روشي است كه در نتيجه گرفتن از محضر مولا صاحب الامر منه السلام مجرب است:
رسمي در ميان عرب قديم بوده است كه
اگر كسي برود و بر سفره كسي بنشيند و غذا نخورد تا حاجتش روا شود
يا
برود روي فرش خانه پدر كسي بنشيند و او را قسم دهد به حرمت پدرت حاجتم را بده
آن صاحبخانه هر چه باشد فراهم مي كند
بعد نيمه شب كه حرم عسكريين (عليهما السلام) خلوتتر است
برويد و بعد انجام زيارت
روي فرش حرم در بالاسر يا پائين پاي امامين بنشينيد
در حرم شريف باشد كافي است
نزديكترين جا به ضريح مطهر
هر كدام از توسلات و ختومات مهدويه (كه فرصت و توانش داريد) را بجا بياوريد
و حضرتش را براساس اين سنت قسم بدهي كه
به حرمت حضرت پدرتان حاجت مضطرانه مرا مرحمت بفرما
و يكسره با صاحب الزمان و يا امام زمان و يا بن الحسن و .... ساير اسماء مباركه حضرتش را بگوييد
و حاجت براى خود و همه همراهان بخواهيد كه
همه را حفظ و در مسيرشان؛ اهل معرفت و تعلم و نشر و اقامه معارف الهي قرار دهند
و موانع دنيوي شخصي نفسي مزاجي ذهني معيشتي و امنيتي و توفيقاتي وووو را برطرف فرمايند
و اياب توقيقات و ترقيات را عنايت فرموده
و در اين مسير ثابت قدم قرار داده
و با تاييدات و توفيقات روزافزون
نشر و اقامه معارف الهيه را عالمگير بفرمايند
ان شاء الله
آمين رب العالمين
=============
2= امام هادی (علیه السلام): من خود زیاد مى خوانم و از خداوند متعال خواسته ام، که هر کس آن را در روضه ام بخواند نا امید نگردد: (خوب است 5 یا 7 بار خوانده شود)
«یـا عـُدَّتـى عِنْدَ الْعُدَدِ وَ یا رَجائى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ یا کَهْفى وَ السَّنَدُ وَ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا من هُوَ اللّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَدَا اَنْ تُصَلِّىِ عَلَیْهِمْ وَ تَفْعَلَ بى ( جاجات ذکر شود و مناسب است گفته شود: ما أنت أهله واقض حوائجي)
در اوقات فراغت كه در بيرون حرم هستيد از برنامه توسل =سلام و صلوات و دعا= از همه نقاط را بكار ببريد
توسل يك جمله اى مجرب از امام هادي (عليه السلام) كه قبلا تعليم شده است را هم از دست ندهيد در حرم زير گنبد و كنار ضريح و دربيرون حرم و در هر حال ؛
سؤال: از ختم و توسل مجرب در حرم عسكريين (عليهما السلام):
جواب: همانكه در آخر زيارت عسكريين عليهما السلام در مفاتيج الجنان نقل شده است:
و بسيار بگو:
يَا عُدَّتِي عِنْدَ الْعُدَدِ وَ يَا رَجَائِي وَ الْمُعْتَمَدَ وَ يَا كَهْفِي وَ السَّنَدَ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ وَ يَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
أَسْئلُكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً صَلِّ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ وَ افْعَلْ بِي ....
و حاجت خويش را بخواه، همانا از آن حضرت (امام هادي عليه السلام) روايت شده:
من از خدای عزّ و جلّ خواسته ام: كسى را كه اين دعا را در روضه (حرم) من، پس از من بخواند، نااميد بازنگرداند.
اى توشه ام پيش توشه ها، و اى اميد و مورد اعتمادم، و اى پناهگاه و تكيه گاهم، اى يگانه، اى يكتا، اى كه گفتى: بگو، او خداى يكتاست.
خدايا از تو میخواهم، بحق كسانى كه آفريدى از آفريده هايت، و در آفريده هايت كسى را مانند آنها قرار ندادى، بر همگى آنان درود فرست، و با من چنين و چنان كن.
براى همه مضطرين دعا كنيد
براى دفع دشمن از مسير و راهروان معارف الهي و مجامع علويان سه مريض مضطر (در كوما - سرطاني - بيماري مزمن) و همه ملتمسين متشكرم
=============
3= توسل پيوسته صدا زدن حضرت مولاصاحب الامر (عليه السلام) را در طول اين سفر رها نكنيد چه براى عبور از مشكلات و چه براى حصول تقرب و ارتباط،
و اهل يقين لحظه اى فروگذار نمي كنند چه سفر و چه حضر = يكسره توسل به نامهاى مبارك مولا صاحب الامر عليه السلام را بر زبان داشته باشيد
ياصاحب الزمان ادركني يابن الحسن ادركني يا ابالغوث ادركني يا فارس الحجاز ادركني يا امام زمان ادركني يا حجة الله ادركني يا محمد المهدي ادركني يا اباصالح ادركني ...
=============
4=
برنامه استفاده معنوي از كليه نقاط صحن عسكريين = بدون جلب توجهمعرفی برنامه:
يكي از بزرگان سامراء
در آنوقتي كه اینجا معمور و علماء هم بودند نقل كرد = در نسخه خطي از كتابي مربوط به سيدبن طاووس (كه با ناحيه مرتبط بوده) ديده بود كه ایشان گفته بود:
در نقطه اى از صحن مطهر عسكريين (صحن قديم) محلي هست نامعلوم كه در آن دعا مستجاب است = و مرحوم سيدبن طاووس شروع كرده بود به اندازه سجاده پهن كردن از يك گوشه غربي ترين و شمالي ترين دو ركعت نماز بخواند و دعا بكند - و همنيطور سجاده به سجاده جابجا بشود تا همه نقاط صحن شريف را توقف و تصلي داشته و دعا كرده باشد و ايشان ظاهرا آن نقطه را پيدا كرده بوده است اما تعيين نكرده است
موضوع خاصيت آن نقطه مخصوص نیز فراتر از حد استجابت دعا است، كه در خود حرم هم هست ولی در آن موضع خاص يك خاصيت مخصوصي آن نقطه دارد كه هم قطعي است و مشروط نيست ولذا امتياز دارد و هم نمي شود براى عموم گفت چيست،
نحوه بهره مندی برای زائرین با محدودیت وقت:
1- در هرصورت كسي كه فرصت دارد مي تواند از فراغت خود براى تجربه چنين عملي استفاده كند و از شمالي ترين نقطه صحن عسكريين به شمول رواق جديد پشت سر شروع كند و در هر محل سجاده اي انداخته و لحظه اى درنگ نموده و كوچكترين توسل را بجا بياورد استغار نمايد براى خود و صلوات بفرستد و دعا كند = استغفرالله ربي و اتوب اليه + اللهم صل على محمد و علي وآلهما الطيبين الطاهرين + اللهم حصِّل مقاصدنا
2- اگر دوستان جمعي عمل مي كنند مي توانند از غربي ترين و شمالي ترين قسمت صحن پشت سر شروع كنند و كنار هم بايستند و بقدر يك سجاده هر كسي جا بگيرد و همينطور از سمت چپ جابجا بشوند و بيايند بعد رديف دوم به سمت قبله
و اگر كسي هم جدا عمل مي كند كه همینطور می تواند خودش انجام دهد
هرجور كه جلب توجه كمتر كند
3- البته نواحي رواقها و داخل حرم را بقدر ممكن نيز مي تواند به اين برنامه اضافه كند
و چون توسلي مختصر است و صورت نماز ندارد در هرجا قرا مي گيرد رو به ضريح مطهر باشد به حالت كسي كه سلام مي دهد
و براى اينكه برای خدمه و ديگران جلب توجه نكند كتاب زيارتنامه حرم دست بگيرد مثل كسي كه زيارت نامه مي خواند
4- تذکر:
اینکه بیان شد اگر دسته جمعی انجام می شود می توانند با هم انجام دهند بدین معنی است که هر کس مستقلا همه نقاط را تجربه می کند ولی به همراه هم نه اینکه بین هم تقسیم نمانید
عمل مزبور يك عمل شخصي است نه عمل جمعي؛ هر كسي خودش از يك نقطه شروع مي كند و همه نقاط را تجربه مي كند
كنار هم بودن چند نفر در وقت انجام براى حفاظ مكان است كه از دست ندهند و مثلا در ازدحام که ممکن است باید صبر کنند تا خالی شود و یا موانعی هست اگر جايي را از كسي گرفتند ناقص نباشد؛ همزمان چند نفر استفاده كنند و هر كسي نخواهد رفع مانع را تكرار كند و یا در ازدحام و انتظار بایستد تا بتواند انجا را درک نماید
5- عمل مربوطه در ان نقطه هم مقداري (ولو كم) زمانبر است، و اصل عمل بيان نشد؛ همان به لحاظ محدوديت در نقل، و مهمتر از آن فرصتش براى افراد نيست كه در اين دوسه روز نمي شود پیگيري كرد بجز محدوديتهاى منكرين و ماموران مقصرين، ولذا به خلاصه يك عمل منتج در كوتاهترين زمان بسنده شد
و اگر دوستان بخاطر برنامه ها فرصتشان محدود است يا شرايط مانع است؛ مي تواند بقدر يك دور حرم از نزديكترين قسمت اين عمل را انجام دهند ولو همه رديفها تا انتها را فرصت نكنند
6- تذکر:
اين مطلب و همين مقدار كه بيان شد که چنين چيزي هست خودش خيلي عنايت و لطف است
و به خاطر همت و جدیت و اشتیاق کاروانی از معاهدین بیان شده است
و
و مطلع هم که شدید این مطلب عمومی و برای همه نیست که برای دیگران نقل نمایید
و همینطوری برای همه نمی شود نقل کرد
فلذا در شکرانه استفاده از آن و نقل آن مواظبت نمایید
موفق باشید
والحمد لله رب العالمین
================
5= خواندن کتاب ولادت نامه با صرف وقت حدود یک تا یک ساعت و نیم می توانید انجام دهید و در نوار دوم کارگاه نیز نکات آن بیان شده است
مذاکره و خواندن این وقایع خود زیارت مشاهده آن وقایع در آن مکان شریف محل وقوع آنها می باشد
6= برنامه تلاوت مصحف معانی کتاب حضرت مهدی (منه السلام) را داشته باشید و در فرصت کوتاهی قابل انجام است و این فیض را در آن مکان شریف از دست ندهید
از جهت آشنایی با مصحف معانی و تدبر در معانی آن، در نوار سوم مقدمه کتاب مصحف معانی و شرح برخی آیات نیز توضیح شده است
7= برنامه ختم تلاوت به حدر را نیز در ساعات اقامت در آن مکان شریفه از دست ندهید
از زائران همراهتان بوده اند که در دو روز ایام زیارت سامرا یک ختم قرآن را انجام داده و هدیه به حضرت نموده اند
و ختم قرآن به تلاوت حدر با حدود ٨ تا ١٠ ساعت نیز عملی است
8= دعاي شريف ندبه هم كه در كتاب آخر جمعه نشر شده؛ از اعمال مناسب زائر سامراء است
اكر كناره بيروني حرم مهدوي و محاذي صفه سرداب مانعي نمي شوند
و الا داخل حرم عسكريين نزديك حايل مردان و زنان در سمت پايين پاي مبارك
نوار بگذاريد و همراهش بخوانيد،
ان شاء الله خواننده هم همراه شما خواهد بود
==============
توسل به حضرت مولا صاحب الامر (منه السلام) با صدا زدن پیوسته نام حضرتمرحوم آیت الله شيخ محمد ناصری نقل كرده اند:
حضرت آيت الله سيد محمد کشميري، استاد ما و از اولياي الهي و اوتاد بود.
ايشان چيزي از کسي قبول نمي کرد. مجتهدي مسلم و خيلي مورد توجه همگان، امّا کاملاً منزوي بود. و از خانه بيرون نمي آمد
و چيزي از بازار نمي خورد. خودش آردي در منزل تهيه مي کرد و به نانواي متديّني مي داد که براي ايشان اين نان را مي پخت.
خطّش خيلي زيبا بود. تابلو هايي را با عبارت «یا صاحِبَ الزّمان اَغِثنی؛ یا صاحب الزمان اَدرِکنی» مي نوشت و به پسرش (سيد مرتضى رضوى) مي داد. او هم آن تابلو ها را چاپ مي کرد و مي فروخت و پولش را به پدر مي داد. پدر هم زندگي خود را با آن اداره مي کرد.
آن وقت ايشان استاد اخلاق ما بود. من به خدمت ايشان مي رسيدم. خودشان مکرر به بنده مي گفتند: (در سفرهاى دينى به پاكستان و هند و كشمير) «به يک حمد خواندن، مرده زنده مي کردم».
يکي از دفعاتي که به ديدار ايشان رفته بودم، از ايشان اسم اعظم را خواستم. ايشان ندادند
ولي گفتند اگر اسم اعظم را مي خواهي به در خانه امام زمان (عليه السلام) برو
و از اين اسم شريف:
«یا صاحِبَ الزّمان اَغِثنی؛ یا صاحب الزمان اَدرِکنی» نگذر.
اين اسم اعظم حق است، به آن توجه داشته باش.
به دنبالش اين ماجرا را براي بنده تعريف کردند که
سفري به خراسان رفته بودم. در مسير برگشت از تهران به قم رفتم تا يکي از آشنايان و بستگان را ببينم و بعد به عراق بازگردم. در نيمه شبي که هوا سرد بود، اتوبوس مرا جلوي صحن حضرت معصومه (عليها السلام) پياده کرد. من هم پياده شدم.
اما من پيرمرد هشتاد و پنج ساله با چمدان و ساک کجا بروم؟
من که آدرس را بلد نيستم و کسي هم نيست که از او نشاني را بپرسم.
مقداري ايستادم، ديدم خبري نشد.
با خودم گفتم ما که صاحب و ملاذ و ملجأ داريم.
بهتر است از ايشان استمداد کنم.
مي گفت ساک را به يک دست گرفتم و عصا و چمدان را هم به دست ديگر.
چشمانم را بستم و در پياده رو به طور مرتب مي گفتم:
«یا صاحِبَ الزّمان اَغِثنی؛ یا صاحب الزمان اَدرِکنی»مکرر اين اسم را تکرار مي کردم و را ه مي رفتم.
يکدفعه سنگين شدم و بعد از آن نگاه کردم
و ديدم بر در يک خانه ام. نگاه کردم، ديدم اسم همين اقوام ما بر در نوشته است.
در زدم، آمد و ديدم خودش در را باز کرد
و متحيرانه از من پرسيد، چطور و با چه آمدي؟
گفتم: آمدم ديگر و به داخل خانه رفتم
ايشان در ادامه گفته است:
اسم حضرت بقية الله (عليه السلام) اسم اعظم حضرت حقّ است.
در گرفتاري هاي روحي، معنوي، جسمي، مادي توجه و توسلاتان به اين اسم شريف باشد.
خدا شاهد است بنده (ناصرى) مکرر گرفتاري هاي مختلفي داشتم مخصوصا در فشار ها و ناراحتي هاي خارجي با اين ذکر نتيجه ي قطعي گرفته ام.
ذکر «یا صاحِبَ الزّمان اَغِثنی؛ یا صاحب الزمان اَدرِکنی» را يادداشت کنيد و در مواقع گرفتاري متوسّل و متوجه به حضرت بقيه الله ـ روحي له الفدا ـ بشويد ان شاء الله نتيجه ي قطعي خواهيد گرفت.
اين ذکر، ورد است عدد هم ندارد و لازم است در وقت توسل بوسيله آن يكسره ويكنفس و بيوسته و مرتب آن را تکرار کنيد و همين طور بگوييد تا رفع مشكل بشود.
=====================
نقل ديگرى از ماجراى عبدالغفار خوئى را نشر مى دهيم كه به روايت مرحوم حاج قدرت الله لطيفى از ارادتمندان ناحيه مقدسه و از اصحاب تشرفات؛ بلكه از راه يافتگان به بلاد مستوره خواص ناحيه مقدسه است،
در اين روايت؛ ضمن حاوي بودن كليات روايت مشهور؛ جزئيات بيشتري از وقايع را نيز دارد، كه ذيلا مى خوانيد:
واقعه در اواخر دوره قاجار بوده و عبدالغفار در مواجهه با نواصب كردستان؛ هشت نفرشان را كشته
و بعد همان وقت شبانه فرار می کند و می گوید:
یا صاحب الزمان خودم را به شما می سپارم و لباسهای سربازی خودش را هم تعویض میکند و لباس کهنه تنش می کند و توی کوهها و بیابانها که می آمد و
المستغاث بک یا صاحب الزمان می گفته،
ناگهان می بیند آقایی به او رسید و می گوید عبد الغفار چرا اینقدر ناراحتی؟ عبدالغفار مشكلش را عرض مى كند.
آقا می فرمایند: برو شیراز پیش آقا شیخ جعفر محلاتی ما سفارشت را به او می کنیم کار تو را اصلاح می کند.
شیخ جعفر محلاتی هم یکی از علماء بزرگ آن زمان بود که پدر مرحوم آشیخ بها الدین محلاتی که از مراجع تقلید بود و همین سال چهارم انقلاب به رحمت خدا رفت که در علی بن حمزه که یکی از اولادان حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه است طبق تاریخی که روی قبرش نوشته شده است او حدود ۶۰سال پیش به رحمت خدا رفته به هر حال آقا به او می فرمایند که
ناراحت نشو برو شیراز وقتی رفتی پیش آیت الله شیخ جعفر محلاتی ما سفارشت را به او می کنیم
او به خود می آید و می بیند که در شیراز است
و می پرسد که منزل آشیخ جعفر محلاتی کجاست؟ مردم نشانش می دهند.
شیخ جعفر هم شب خواب می بیند که حالا خواب بوده یا در عالم بیداری بوده اینها رو دیگه الان نمی شود در موردش بحث بکنیم حضرت به او سفارش می کنند که جوانی بنام عبدالغفار می آید پیش تو وقتی آمد از او کاملا پذیرایی کن
و یک حجره ای در مدرسه به او بده تا او شروع کند به درس خواندن و بی نهایت از او مراقبت کن.
توضيح: از اين روايت معلوم مى شود مهمان حجره طلبه شدن مربوط به قبل از مراجعه به مرحوم محلاتى است.
شیخ صبح مواظب بوده که ببیند او می آید؟ و یک وقت می بیند که آمد و سلام کرد و می گوید اسمم عبدالغفار است.
می گوید برای چه آمده ای؟
جریان را تعریف میکند.
شیخ به او می گوید:
سِرِّ تو باید مخفی باشد و فقط من بدانم و شما ،
در مدرسه یک حجره ای به او می دهند و شهریه ای هم برایش معین می کنند و به سبک طلاب در می آید کتاب درس هم به او می دهند و جامع المقدمات را و می گویند که: شروع کن به درس خواندن
عبدالغفار هم شروع می کند به درس خواندن .
این سرباز جوان شش سالی که آنجا درس می خوانده و یک کمی پیشرفت می کند به لحاظ علمی ،
یک شب خادم آنجا که پیرمردی بوده مریض می شود و حالت تردد (تكرر رفتن به دستشويى) پیدا می کند و خوابش نمی برد و می بیند که حجره عبدالغفار روشن است و نوری غیر عادی است و این نور چراغ نیست که روشن است
تا یک ساعت یا یک ساعت و نیم به اذان می شود و می بیند که عبدالغفار لباسش را پوشیده و آمد پشت در مدرسه
و خادم هم طبق برنامه هر شب درب را قفل کرده بود و عبدالغفار رفت بلافاصله خادم پشت سر او آمد
و می بیند که در قفل است و او نیست!
و متعجب می شود که موضوع چیست؟ و بعد هم نزدیکی های طلوع آفتاب می بیند که او آمد و رفت در حجره اش
و این موضوع سبب می شود که مسئله را پیگیری کند
و هر شب بعد از ساعت ۲ نیمه شب بلند می شده
و خادم می دیده که بله این برنامه هر شب اوست و می آید پشت در و با اینکه درها قفل است این می رود بیرون و بعد نزدیکی طلوع آفتاب می آید.
یک روز می آید در حجره اش و می گوید عبدالغفار کجا می روی شبها ؟
می گوید سبب سؤالت چیست؟
می گوید باید بگویی اگر نگویی فریاد می زنم و سرّ تو را برای همه طلاب فاش می کنم….
عبد الغفار می گوید: می گویم اما اگر این سرّ مرا به کسی بگویی بلا فاصله هم کور می شوی و بعدش هم معلوم نیست به چه سرنوشتی مبتلا شوی آنوقت خودت را باید ملامت کنی
می گوید: نه قول می دهم که به کسی نگویم می گوید ساعت ۲ نیمه شب که می آیم به پشت در
آنجا من می روم محضر مولایم حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه و آنجا با اصحاب و انصارش نماز صبح را می خوانم
و آنجا مطالبی را از یاران امام عصر صلوات الله علیه درس می گیرم و تا طلوع آفتاب مى مانم و بعد می آیم
و این سِرّ مرا بجز آقای آشیخ جعفر محلاتی کس دیگری نمی داند
حالا تو هم که متوجه شدی و به تو گفتم شرطش این است که به کسی نگویی
پس به هر حال آن هم به کسی نمی گوید تا از دنیا می رود
بعد از چند سالی که آن هم نمی دانم چقدر طول می کشد
آقای سرباز از دنیا می رود
مرحوم آیت الله شیخ جعفر محلاتی می آید و علما را جمع می کند و تشیع خیلی آبرومندی از او می کنند
و خودش غسل می دهد و خودش کفن می کند و در قبرستان بزرگ شیعه (درب سلم) هم دفنش می کنند
و ماجرایش را روی سنگ قبرش می نویسند
لذا آنهایی که ایمان دارند و می دانند ، می روند از قبرش حاجت می گیرند.
مرحوم حاج قدرت الله افزود:
غرض این است که این آقا یک همچنین آقای بزرگواری است ، ما با رفقا هروقت شیراز می رفتیمبه زيارت مرقد او نيز مى رفتيم.
این بار اما با یک اخلاص عجیبی رفتیم و حالم هم اون روز خیلی منقلب بود و یک جانمازی هم رفقا آورده بودند کنار قبرش انداختند
و بغل قبرش یک درخت توت خیلی بزرگی هم هست که توت هم داشت اتفاقا بچه ها و خانمها و زنها می آیند از آن توت به قصد شفا می خورند و خوب می شوند
و ما رفتیم آنجا و جانماز را پهن کردیم و دو رکعت نماز هدیه برایش خواندیم و صد تا هم ذکر دیگر برایش گفتیم
و از او خواستیم که در اون عالم ، ما که اینجا هر چه دعا می کنیم دعایمان به جایی نرسیده
تو اقلاً آنجا بیا و همت کن با اولیاء خدا و بندگان صالح خدا ، دعا کنید برای فرج آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )
و بعد رفتم در سجده و شروع کردم صلوات فرستادن یک دفعه دیدم که روحش ظاهر شد
و به صدای بلند در گوشم گفت که
ما هم برای فرج آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بسیار دعا می کنیم
و از جمله کسانی که در زمان ظهور حضرت رجعت می کنند و می آیند ، یکی از آنها من هستم
من می آیم رجعت می کنم در زمان ظهور مولا صاحب الزمان می آیم
و بشارت می دهم که خیلی خیلی ظهور حضرت مهدی علیه السلام نزدیک است ،
نكات تكميلى از روايات ديگر اين واقعه:5- عبدالغفار گفته: ابتدا از خوي فرار کردم و از مرز گذشتم و به کربلا رفتم، مدّتي در آنجا ماندم سپس در نجف اشرف و بعد در کاظمين و سامراء مدّتها بودم. روزي به فکر افتادم که به ايران برگردم و در مشهد کنار قبر مطهّر حضرت عليّ بن موسي الرّضا (عليه السّلام) بقيّه عمر را بمانم. جون نكران بازكشت به ايران بوده متوسل به حضرت شده ولي در راه به شيراز رسيدم كه شرحش در روايت مرحوم لطيفى قبلا نقل شده رخ مى دهد.
6- شخصيت درجه اول شيراز در زمان واقعه و آنكه حضرت عليه السلام عبدالغفار را به ارجاع مى دهند؛ مرحوم آقاي حاج شيخ محمّد حسين محلاّتي (جدّ مرحوم آية اللّه حاج شيخ بهاءالدّين محلاّتي) = يعني زمان واقعه يك نسل قبل بوده است
7- در نماز جماعت با حضرت در كوه قبله شيراز بنج نفر از شيراز هم شركت داشته اند كه از خواص حضرت بوده اند و پنج روز اين نماز صبح در آنجا برگزار مى شده است، و عبدالغفار گفته: و من بر اهل اين شهر خيلي متاسّف بودم که چرا از اين همه جمعيّت فقط پنج نفر براي نماز پشت سر امام زمان (عليه السّلام) لياقت داشته و حاضر مي شوند.
8- متولي و خادم مدرسه شخصى بنام سيّد رنگرز بوده است.
9- عبدالغفار براى محل دفن خود وصيت كرده است كه درجايى دفن كنيد كه محل عبورمردم باشد مردم برايم طلب مغفرت كنند
10- يكي از علماء از شاكردان مرحوم مرجع آيت الله بروجردى مى گويد:
هروقت مشكلى پيدا مى كنم از قم سفرمى كنم مستقيم مى روم سرقبر عبدالغفار خوئى يك سوره ياسين مى خوانم
و بعدزيارات امامزادگان شاهجراغ و ميرسيد محمد وسيدعلاء الدين حسين؛ به قم برمى گردم،
بارها تجربه كرده ام به قم نرسيده مشكلم حل مى شود
====================
چهارمين مشهد اثر مهدوى (منه السلام) در مسجد جامع اصفهاناز درب بزرگ (شرقى) كه به ميدان امام على (عليه السلام) نزديكتر است وارد مي شويد
و بيان شد:
اين مسجد شريف در زمان حضرتين امام موسى كاظم و امام رضا عليهما السلام (156 هـ.ق) ساخته شده
و در عصور بعدى توسعه يافته است
اين مسجد عظيم؛ نورانى ترين مساجد اصفهان است
مرحوم سيد محمد مِشراقى مي گفتند: هر وقت شبها به اين مسجد مشرف شده ام مثل اينكه در مسجد سهله مشرف شده ام و حال و هواى آنجا را دارد و اين بخاطر تشريف فرمايي مكرر حضرت صاحب الامر منه السلام به اين مسجد شريف و تشرفات عديده مؤمنان است
تا كنون سه مشهد آثار مهدوى منه السلام در اين مسجد را كه مربوط به سه واقعه تشرف است معرفى شده است:
1- مشهد آثار مهدوى منه السلام در شبستان قبله و مكان منبر سمت غربى محراب
(اين محراب الان وجود ندارد و ظاهرا دزديده شده است)
2- مشهد آثار مهدوى منه السلام در صحن و صفه غربى
3- مشهد آثار مهدوى منه السلام در دالان شمالى و كنار درب بقعه علّامتين مجلسي
4- و امروز مشهد آثار مهدوى منه السلام در صحن مسجدجامع در سمت قبله مقابل ايوان قبله (شامل درب و مسير ورودي سمت غربى)
واقعه تشرف اين مكان: آقاى مصطفى مصباح در كتاب بوستان مجلسى ص18 ازيكى از فضلاى حوزه عليمه اصفهان نقل كرده است
یکی از مکان های با شرافت که جمعی از اهل دل برای خواندن دعای ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (علیه السلام) که بیش از پنجاه سال از تأسیس آن میگذرد (و اهل تهجد و عبادت شبهاى ماه رمضان) گرد هم جمع می شوند، مسجد جامع اصفهان است.
در این تجمع الهی (علاوه بر هزاران نفر از مؤمنات و مؤمنين اهل تعبد و تهجد) بعضی از علماء و صاحبدلان نيز شركت مي كردند.
مجلس دعا با (منبر و خوانش و) نوای خطیب توانا و دلسوخته امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ مهدی مظاهری برپا میشد
که ایشان در بین دعا اشعار عالم عامل مرحوم آية الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی رحمه الله و سروده های مرحوم آیة الله سید حسن میرجهانی رحمه الله را زمزمه میکرد
که حال و هوای دیگری به مجلس دعا می داد
و صدای یا بن الحسن با اشک و آه در فراق آن عزیز از همگان در دل شب بلند میشد
(اين واقعه خودش نمونه اى از بركات صدا زدن نام حضرت با توجه و تضرع است)در یکی از شب ها که بیش از بیست سال از آن میگذرد بعد از تمام شدن مجلس دعا
طلبه ای که عاشق مولایش صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود پیش این حقیر آمد
و در پایان صجبتش گفت: با تفأل به قرآن این جریان را برای بنده نقل کرد.
إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا (سوره اسراء آیه 87) {مگر رحمت و لطف پروردگار (از تو مدد کند) که فضل (و رحمت) او بر تو بزرگ و بسیار است.}
آن طلبه حوه علميه اصفهان با اشاره به توسلات و حال خوشش با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اين مسحد گفت تا به این نکته رسید که
در یکی از این شبها که جلسه دعای ابوحمزه (در ماه رمضان) برقرار بود خیلی به یاد مولا بقیة الله بودم و با دیدگان گریان مدام مولا را صدا میزدم
در آن لحظاتی که برقها را خاموش کردند و مرحوم آقای مظاهری دعای الهی عظم البلاء را با حال خوشی میخواندند تا اینکه به نام یا مولای یا صاحب الزمان رسیدند
و همگان از جا بلند شدند (به احترام حضرت)
ناگهان نور حضرتش که چشم را خیره میکرد از طرف قبله وارد مسجد جامع شد
و حالم را دگرگون کرد که قابل وصف نیست
مجرى برنامه بعد از بيان مطلب فوق سلام و دعا به حضرتش داده
و مقطع صوتي از مرحوم مظاهرى كه مربوط به مشابه اين موقعيتهاست نيز بخش شد
و بعد مقطع صوتى از نسخه كامل دعاى {اللهم كن لوليك...} نيز بخش شد
سبس به محل واقعه ديگر كه در همين صحن و روي صفه غربى است اشاره و نشان داده شد و سلام و دعاى به حضرت تجديد شد
بعد به محل واقعه مربوط به منبر در شبستان قبلى رفته و آنرا نيز بيان كرده
و نكته مهم آن كه توصيه حضرت به نقل واقعه حضور حضرت است و منصرغ نشدن ابيان ين وقابع بخاطر انكار و بدكويي منكران و مقصران را نيز عينا خوانده شد و سلام و دعا به حضرت در اين مكان شريف نيزتجديد شد
بعد به محل تشرف در دالان شمالى رفته و انجا نيز سلام و دعا به حضرت در اين مكان شريف نيزتجديد شد
------------------------------------------------
مطلبي از حضرتش درباره يك جمله از فقرات پاياني دعاى ندبه بيان شد كه
جزو كليدهاي موفقيت توسل به امام زمان عليه السلام است1- و خود اين جمله بعد نحوه توسل به امام زمان عليه السلام (صدا زدن با نامهاى حضرت)؛
مورد توصيه حضرتش مى باشد
و چون به فقرات آخر دعاى ندبه مربوط مي شد؛ بعد انتهاى تلاوت اين فقرات بيان شد
تا هرچه متصلتر به دعاى ـخرجمعه باشد
تا مستمعين يادشان باشد و هروقت دعاى ندبه ياد شد و يا استغاثه داشتند به اين مطلب توجه كنند و آن جمله را تكميل استغاثه شان بگويند
2- مكررا بركات استغائه به حضرت به روش صدا زدن حضرت به اسماء مباركه شان را نقل كرده ايم
يا صاحب الزمان يا امام زمان يا ولي العصر يا صاحب العصر يا بن الحسن يا حجة بن الحسن يا محمد بن الحسن با محمد المهدى يا ابالغوث يا غوث الله يا ابا صالح يا فارس الحجاز.... ادركني و لا تدعنى فتهلكني و هفته قبلى از مرحوم سيدالأوتاد سيد محمد كشميري
{يا صاحب الزمان اغثنى يا صاحب الزمان ادركني}كه به منزله اسم اعظم حق توصيف فرموده بودند
نقل شد
در اين محضرنورانى:
از مرحوم حاج سید مهدی طباطبایی مشهدى {كه احيرا فوت كرده ند} نقل شد:
آقا سید جلال زنجانی که از علماء مشاهیر تهران بودند گاهی به مشهد مقدس برای زیارت حضرت رضا (علیه السلام) مشرف می شدند
و در منزل مرجع مرحوم آية الله سید یونس اردبیلی (مدفون به رواق دار السعادة)
https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%DB%8C%D8% ... 9%84%DB%8Chttps://wiki.ahlolbait.com/%D8%A2%D9%8A ... 9%84%DB%8Chttps://historydocuments.ir/?page=post&id=3468و در منزل مرحوم آیة الله فقیه سبزواری (مدفون به قبرستان قتلگاه) به منبر می رفتند
و درس اخلاق هم می دادند و طلاب حوزه علمیه مشهد را نصیحت می فرمودند
و من در ایام نوجوانی ایشان را درک کرده بودم و از محضرشان استفاده زیادی می بردم
مثلاً یادم هست که
روزی در منزل مرحوم سید میرزا حسین سبزواری راجع به تقدیرات و زیاد شدن روزی و گشایش کارها مطالب و راه هایی بیان میفرمودند از جمله این که میفرمود
بهترین راه این است که
همیشه توسلتان را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشید
و خود را خدمتگزار آن حضرت بدانید
و برای آن وجود مبارک تبلیغ کنید.
سپس این واقعه را از علامه محمد باقر مجلسی رحمه الله در امر تبلیغ (براى امام ز مان عليه السلام) نقل فرمود:
علامه مجلسی رحمه الله در سنین نوجوانی که مشغول تحصیل علوم دینی بودند
عصرهای پنجشنبه به دهات نزدیک اصفهان می رفتند
و شب جمعه مشغول وعظ و تبلیغ میشده و با مردم نماز جماعت میخوانده
و سعی مینموده که در مساجد متروک برود تا آن مسجد را رونق بدهد
یا به دهاتی می رفت که مسجد نداشت تا به کمک اهالی آن محل مسجدی بنا کند
و فردای آن روز یعنی صبح روز جمعه به اصفهان برمیگشت
و کم کم مردم او را شناخته بودند که از روی اخلاص و ارادتی که به حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارد این کارها و فعالیتها را انجام میدهد؛
لذا هر هفته مردم انتظار آمدنش را میکشیدند و از پذیرایی ایشان افتخار میکردند
در سالی از سالها از دهی برمی گشت
در بین راه که می آمد دعای ندبه را از حفظ میخواند و راه می پیمود
مرحوم مجلسی رحمه الله مقید بود که (در وقت توسل به روش استغاثه وصدا زدن حضرت) فقره ای از آخر دعاى ندبه را حتماً بخواند
و اگر کسی (در توسل به حضرت و صدا زدن ايشان) و موفق به خواندن تمام دعاى ندبه نشود
اما این فقره آخر دعاى ندبه ش را حتماً بخواند.
وانظر الينا نظرة رحيمة نَستَكمِلُ بِها الكرامة عِندَك.يعنى: و به ما نظر كن نگاه رحيمانه تا با اين نگاهت نزد نو مراتب كرامت را كامل كنيم
دليلش براى تكرار اين جمله در این اتوسلات و استغاثه هاى به حضرت اين بود که
این نحوه دعا و صدا زدن حضرت با اين فقره دعا
مستند است به اینکه
یک نفر زمانی خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده
و حضرت به او فرمودند:
این عبارت از دعای ندبه را (در آخر توسلاتتان) حتماً بخوانید و ترک نکنید.
خلاصه اینکه مجلسی رحمه الله در بیابان بود و تنها؛
در حين خواندن دعاى ندبه میرسد به این جمله در فقرات آخر دعای ندبه
توضيح: {از ادامه واقعه و برداشت علامه مجلسى معلوم مى شود كه تكرار اين جمله در آخر توسلات
علاوه بر موفقيت توسل و مشمول عنايت حضرت شدن؛
همچنين موجب توفيق تشرف و نگاه رحيمانه حضورى حضرت
به شخص مستعد متوسل به حضرت نيز مى گردد}
مجلسی میگوید که
ناگهان در فکر رفتم و حزن عجیبی بر دلم نشست
با خودم گفتم:
من کجا و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کجا؟
من چه لیاقتی دارم که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینم تا آن حضرت به من نگاه کند؟
با خود حدیث نفس میکردم می گفتم
تو در این بیابان چه توقعی داری؟
این حدیث نفس از یک ماجرایی که بین من و پدرم گذشته بود یادم آمد و آن این بود
که در کودکی دستم مجروح شده بود.
دُمَل ظاهر شده بود و چرک و خون داشت
میهمانی داشتیم به پدرم گفت چرا دست این بچه را نمی بندید چون هم حشرات روی آن می نشینند
و هم اطرافیان که نگاه میکنند حالشان به هم میخورد
توضيح: دستور نيستن زخم دمل
مستند به نكته طبي كهن است كه نبستن موجب مي شود دمل زودتر خشك وخوب شود
برخلاف بستن كه موجب جركين شدن و بزرگتر شدن دمل مى گردد
البته نبستن دمل منافاتي با مراقبت از الودگيها ندارد ولو مقدارى مواظبت لازم دارد
پس پدرم دستم را با پارچه کرباس .بست
تا این که دستم متورم شد و از شدت درد طاقتم را از دست داده و گریه میکردم.
پدرم مرا نزد طبیب حاذقی که نامش سید یحیی صدرالاطباء بود برد.
خواست پارچه روی دستم را باز کند ولی من ناراحت بودم.
صدر الاطباء :گفت چرا ناراحتی؟
گفتم مادرم سفارش کرده است که دستت را مقابل دیگران باز نکن چون اذیت میشوند و حالشان به هم می.خورد
صدرالاطباء :گفت مادر شما خوب گفته اند، نباید چرک و خون را نزد مردم باز کنی و موجب اذیت آنها شوی
ولی وقتی که نزد طبیب رفتی آن را باز کن تا آن را ببیند او میخواهد تو را معالجه کند تا خوب شوی
همین طور که به این قسمت خاطره رسیدم
بی اختیار بنا کردم اشک ریختن و گریه نمودن
و به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عرض کردم
یا بقیه الله شما از تمامی حالات روحی و درونی من باخبر هستید
آقاجان همه دردها و بدی ها را دارم
و محتاج یک نگاه طبیبانه و پرمهر و محبت شما هستم
آقا سید جلال :گفت علامه مجلسی رحمه الله محبت خاصی به فاطمه زهرا علیها السلام داشت
و میدانست که ائمه معصومین علیهم السلام ارادت خاصی به مادرشان فاطمه اطهر علیها السلام دارند
و همین طور که سرش پایین بود و اشک میریخت متوسل به فاطمه زهرا علیها السلام می شود
و در نظرش ظلم هایی که به آن حضرت شده بود مجسم میشود
و نگاه صحنه دیوار و درب سوخته میاندازد و اشک میریزد،
ناگهان دستی به روی شانه اش گذاشته میشود و با حزن و اشک می فرماید:
مجلسی کجا نگاه میکنی؟
علامه مجلسی رحمه الله بی اختیار روی بر می گردانند می بیند
حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است
و بی اختیار خود را به روی دست و پای حضرت می اندازد
و با اشک شوق عرض ادب می.کند.
بعد مطالبی بین علامه مجلسی رحمه الله و آن حضرت رد و بدل میشود از جمله اینکه
آن حضرت فرمودند:
به کارت (تبليغ براى امام زمان و احياى مساحد متروكه و جمع احاديث] ادامه بده.
و به همان کار و تلاش در امر تبلیغ از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
و دفاع از مركز تشیع ادامه بده
که من از خدای تعالی خواستم عمر بابرکت نصیبت کند
و فلان حدیث که نسبت به سندآن تردید داری و دنبالش میگردی
در فلان کتاب مراجعه کن آن را خواهی یافت.
سید مهدی طباطبایی میگوید من از آن حدیث یادم نیست و مرحوم سید جلال زنجانی هم از این حدیث یادش نبود
خلاصه اینکه علامه مجلسی رحمه الله به آدرسی که داده شده بود مراجعه میکند
و این حدیث را با سند پیدا کرده
و با طیب خاطر در کتاب ارزشمند بحار الانوار نقل میکند
توضيحات:1- وجه مناسبت ذكر واقعه عارضه دمل در كودكى:
اين حادثه دوران كودكى بسيار آزاردهنده براى مرحوم مجلسى بود
بطوريكه هر وقت يادش مي افتاده سبب رقت قلب و گریه اش مي شده است
و در آن مسيرو ميان راه و توسل
اين خاطره دردناك يادش آمده
و سبب تسريع بكاء و تضرعش شده است
2- احياى مساجد متروكه و بى رونق و كم رفت و آمد×
ولو با رفتن و دو ركعت نمااز خواندن (و چه بهتر به نيابت حضرت و هديه به مادرشان نرجس خاتون عليهما السلام)
يا مساجد مهجوره گرد و غبار كرفته با تنظيف آن
يا مساجد مخروبه با تعمير ولو در اقل ضروريات كه قابل استفاده شود
خودش از توسلات مجربه براى حاجات از جمله تشرفات است
مرحو حاج بهارعلى كه جزو اصحاب استجاره و مقيم به مسجد كوفه بود
و خدمت مرحوم قاضي مي رسيدند
وقتي كسي از او درخواست پذيرش در مسيرمعنوى مى كرد
ابتداء اين دستورالعمل را به او مي دادند كه جزوش احياى مساجد و اماكن عبادت بود
اولا: قصد پیاده مشرف شدن از مسجدكوفه (بعد انجام اعمالش) به مشهد مقدس را بنمايد
ثانيا: بدون زاد و توشه و متوكلا على الله به اين سفر برود
ثالثا: و از كسي تقاضاى مادى نكند
رابعا: و اگركسي تبرعا چيزي به او داد بقدر خوراك همانروز بردارد و بفيه را برفقيران انفاق كند
خامسا: ده به ه و شهر به شهر كه مي رود هرجا مسحد و حسينيه يا محل عبادتي بود توقف كند آنجا را غبار روبي و تميز كند و دور ركعت نماز تحيت بخواند و بعد به منزل بعدي برود.... و همينطور تا برسد به مشهد مقدس
اين برنامه برحسب تجربه معمولا يكسال طول مي كشيد.
و در مسير راه امتحانات و نيز حالات خوب براى طالب معنويت رخ مي داد
كه خودش سيري روحاني بود
3- فقره نقل واقعه فوق كه
راجع به نقل حديث و امداد حضرت درباره منبع و سند آن بود
اين نكته را دارد كه
علامه مجلسى هر حديثي را در بحارالأنوار درج نمي كرده است
(برخلاف شهرت مفصره كه او هر حديث را جمع كرده تا هرچه هست ولو بي اعتبار به نسل بعد برسد!!!
و اين واقعه بخوبي مي رساند كه علامه مجلسى چقدر تلاش مي كرد تا صحت حديث تاييد شود
و اين مورد از طريق توسل وتشرف خدمت حضرت بدست آمده است.
و اين بخش از واقعه هم مربوط به موردي است كه
حضرت ترديدش را برطرف كرده اند و منبعش را در كتابى از كتب علماى مذهب اهل بيت عليهم السلام ارجاع ميدهند
4- و با اين ارجاع حضرت (به كتابى از كتب علماى مذهب اهل بيت عليهم السلام)
اين درس را هم در حديث شناسى تعليم مي كنند كه
براى اعتماد به احاديث رسيده از اهل بيت عليهم السلام؛
صرف ذكر در منابع علماى شيعه كذشته كافي است
و لازم نيست كه تو عالم شيعى بعد 1400 سال بخواهي افراد واسطه نقل را بشناسى.
5-
نتيجه:روش توسل كه در اين واقعه تجربه شده:
اولا: خواددن دعاى ندبه از روشهاى توسل واستغاثه به حضرت و تشرف به حضور انورش است
ثانيا:دعاى ندبه از نمونه هاي توسل و استغاثه به حضرت به روش صدا زدن نامها و القاب حضرت است
ثالثا: بعد از هر توسل به حضرت و استغاثه باصدا زدن حضرت؛ تكرار جمله جزو فقرات آخر دعاى ندبه {وانظر الينا نظرة رحيمة نَستَكمِلُ بِها الكرامة عِندَك} همراه با توسل به حضرت زهراء و تجسم مصائبشان موجب به نتيجه رسيدن توسل و سبب عنايت حضرت عليهما السلام براى حاجت و حتى تشرف براى مستعدين است
===============
نحوه دعاى براى حضرت صاحب الامر منه السلام
كه توسط خود حضرت به خواص تعليم فرموده اندبسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین.
از مرحوم آیت الله سید نصرالله مستنبط در نجف اشرف نقل شده
که از مرحوم ثقه مومن، شیخ محمد کوفی شنیده اند که گفت:
امام الحجة المهدی مرا امر کرد و فرمود:
این چنین برایم دعا کنید–یعنی مومنین:
متن دعاى تعليمى حضرت
اللهم إنّ هذا دينُك قد أصبح باكيا لفقد وليّك
فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج وليّك رحمةً لدينك.
و هذا كتابُك قد أصبح باكيا لفقد وليّك
فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج وليّك رحمةً لكتابِك
و هذه عيون المؤمنين قد أصبحت باكيةً لفقد وليّك
فصلّ على محمد و آل محمد و عجّل فرج وليّك رحمةً لعيون المؤمنين.ترجمه
خدایا [خدایا] این دین توست که گریان شده است در فقدان ولیّت.
پس بر محمد وآل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان از روی ترحم بر دینت.
و این کتاب (قران) توست که گریان شده است در فقدان ولیّت.
پس بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان از روی ترحم بر کتابت.
و اینها چشمان مومنیناند که گریان شدهاند در فقدان ولیّت.
پس بر محمد و آل محمد درود فرست و فرج ولیّت را نزدیک گردان از روی ترحم بر چشمان مومنین.
نكته:دعاى مختصر و بسيار عميقى است
علاوه كه حضرت توصيه فرموده اند به آن
و مى توان آخرش آن الفاظ دعاى براى
ختم دوران ستر و غيبت حضرت آنًا
و غليه حضرت بر همه طواغيت جهان فورًا
رسيدن فرج مواليان آل محمد و مستضعفان سريعًا
را خواند