مرقد مرحوم آیت الله محمد جواد انصاری همدانی
ارسال شده در:
جمعه ژانويه 31, 2020 8:28 am
توسط najm137
آدرس: تقریبا انتهای خیابان چهار مردان (انقلاب) – میدان امام حسین علیه السلام – قبرستان علی بن جعفر علیه السلام
مختصات:
34.631698,50.892169
آدرس ویکی مپیا:
http://wikimapia.org/#lang=fa&lat=34.63 ... 3539339/fa
مرقد مرحوم آیت الله محمد جواد انصاری همدانی
ارسال شده در:
جمعه ژانويه 31, 2020 8:55 am
توسط najm137
مرقد آیت الله انصاری همدانی
توضیحات:
بجز دو امامزاده معروف از جمله قبور مدفون در قبرستان علی بن جعفر قبر مرحوم انصاری همدانی که در انتهای قبرستان مقابل حرم علی بن جعفر؛ كنار ديوار و نرده های كوچه مجاور قرار دارد که ایشان از اهل معرفت و استاد دوم مرحوم آيت الله نجابت بودند.
محمدجواد انصاری همدانی (۱۲۸۱ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۳۹) روحانی فقیه و عارف و عالم معاصر شیعه بود. فرزند ملا فتحعلی همدانی در شهر همدان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدند. ایشان در۲۴ سالگی به درجه اجتهاد رسیدند. علاوه بر فقه، اصول با طبابت نیز آشنا بودند. برای درمان بیماران به خانه آنها میرفت. در اثر حادثهای مسیر زندگی شان تغییر یافت و به سلوک و عرفان روی آوردند. ایشان مسیر عرفانی خود را بدون استاد طی نمودند.
از شاگردان عرفان وی میتوان به حسنعلی نجابت شیرازی، سید عبدالحسین دستغیب، سید محمدحسین حسینی طهرانی، محمداسماعیل دولابی اشاره کرد.
برخی از ویژگیهای اخلاقی ایشان، پایبندی به شرع، دوری از شهرت و خدمت به دیگران بود. وی اولین مرحله سلوک را انجام واجبات و ترک محرمات میدانست. افرادی مانند سید علی قاضی و علامه طهرانی از انصاری همدانی به بزرگی یاد کردهاند.
زندگینامه:
محمد جواد انصاری همدانی در سال ۱۲۸۰ش در همدان به دنیا آمد. پدر وی حاج ملا فتحعلی همدانی از علمای همدان و مادرش ماه رخسار السلطنه از بستگان ناصرالدین شاه بود. از ۸ سالگی تحصیلات حوزوی را در شهر همدان آغاز کرد. در ۲۴ سالگی با تایید علمای آن دیار، موفق به دریافت درجه اجتهاد شد و بعد از آن به قم مهاجرت کرد. او دو مرتبه ازدواج کرد که حاصل آن ۸ فرزند بود.
او در جمعه ۲ ذی القعده سال ۱۳۷۹ق برابر با ۹ اردیبهشت سال ۱۳۳۹ش در اثر سکته مغزی در سن ۵۹ سالگی در همدان درگذشت. جنازه وی را به قم منتقل کرده و در جوار امامزاده علی بن جعفر الصادق علیه السلام دفن نمودند. هنگام تشییع جنازه او در همدان، تعطیل عمومی اعلام شد و سه روز در مسجد جامع این شهر مجلس ترحیم برپا بود.
تحصیل:
از سن هفت سالگی آموختن دروس حوزوی را با صرف و نحو در کنار پدر آغاز کرد. از دوازده سالگی که مقارن با فوت پدر بود، فقه و اصول و برخی از کتب فلسفی را نزد علمای همدان همچون میرزاعلی خلخالی، سیدعرب، علی شهیدی، آقا محمد اسماعیل عماد الاسلام و رشتههای طب خمسه یونانی و زکریای رازی و علم معرفة النفس و درس اخلاق را در محضر میرزا حسین کوثر همدانی برادر رضا واعظ معروف طی نمود. در جوانی صاحب قوه استنباط شد و در ۲۴ سالگی به درجه اجتهاد رسید که مورد تأیید علمای قم همچون حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقا سیدابوالحسن اصفهانی، محمدتقی خوانساری و قمی بروجردی قرار گرفت.
گرایش به عرفان:
ایشان در ابتدا گرایشی به عرفان نداشتند، روزی در دوران طلبگی در همدان میشنوند که عارفی در لباس اهل علم به همدان آمده و عدهای دور وی جمع شدهاند. وی به قصد ارشاد او و هوادارنش وارد جلسه میشود و حدود ۲ ساعت سخنرانی میکند که «غیر از راه شرع راه دیگری نیست و اگر باشد انحراف محض است.» عارف در پایان سخنان وی نگاهی به او کرده و به او میگوید: «به زودی تو خود آتشی به دل سوختگان عالم خواهی زد» پس از این رویداد تحولی در درون وی ایجاد میشود و برای یافتن پیر و مرشد و راهنمایی در مسیر عشق الهی عموماً از مردم کناره گرفته بارها برای دعا و تضرع در سرما و گرما راهی بیابان میشود یا به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم میرفت که نهایتاً پس از توسلات مکرر فتح بابی از توسل به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای وی حاصل میگردد و به درجهای میرسد که سید علی قاضی درباره وی میگوید: «ایشان در این راه استادی نداشته و توحید را مستقیماً از خدا گرفتهاست.»
حالات و سوز و گداز عرفانیاش سبب شد تا از سوی برخی تکفیر شود، شیخ عبدالکریم حائری (استادش) به وی توصیه میکرد که حالاتش را کتمان کند. این دوران که از حدود ۲۸ سالگی وی آغاز میشود با بیقراری و التهاب تا حدود ۴۰ سالگیاش ادامه مییابد تا به آرامش میرسد.
ایشان مراحل سلوک و عرفان را بدون استاد طی میکنند و بنا بر نقل علامه طهرانی، انصاری همدانی درباره خودشان میگفتند: «من استاد نداشتم و این راه را بدون مربی و راهنما پیمودم». حتی بعد از فوت ایشان بین شاگردان قاضی طباطبایی اختلاف میافتد که آیا سیر و سلوک به استاد نیاز دارد یا خیر؟
استادان:
اساتید فقه و اصول:
میرزا علی خلخالی، سید علی عرب، علی شهیدی، محمد اسماعیل عماد الاسلام، محمدکاظم شیرازی،
سایر اساتید: فتحعلی انصاری همدانی (صرف و نحو-پدر وی)، میرزا حسین کوثر همدانی (طب، علم معرفت نفس و اخلاق)، شیخ عبدالکریم حائری یزدی،
شاگردان:
حسنعلی نجابت شیرازی، سید عبدالحسین دستغیب، کریم محمودحقیقی، سید محمدمهدی دستغیب(برادر عبدالحسین دستغیب و تولیت آستان شاه چراغ)، سید علیمحمد دستغیب (خواهرزاده عبدالحسین دستغیب)، سید محمدحسین حسینی تهرانی، اسماعیل دولابی، حاج هادی ابهری، سید حسین یعقوبی قائنی، سید عبدالله فاطمی شیرازی، سید جلال تناوش (داماد وی)، افراسیابی (داماد وی)، حاج محمدحسن شرکت، حاج محسن شرکت، محمد ابراهیم اسلامیه (داماد وی)، محمد جابری عربلو، غلامحسین سبزواری، غلامحسین همایونی، محمد حسن بیاتی، سید احمد حسینیان، اسماعیل تخته سنگی (مهدوی نیا)، سید احمد حسینی همدانی، شیخ حسن نمکی پهلوانی، شیخ عباس قوچانی.
شیوه تربیتی شاگردان:
اولین توصیه او برای کسی که میخواست وارد مسیر سلوک شود، انجام واجبات و ترک محرمات بود. بعد از آن اگر تشخیص میداد که طرف واقعا اینها را رعایت میکند، کمکم ابواب معرفتی را برایش باز میکرد. دستورات عبادی وی به شاگردانش، بهاندازهای بود که خسته نشوند. معتقد بود که ذکر بدون توجه قساوت قلب میآورد، از این رو با شاگردان در حد استعدادشان کار میکرد. سفارشش به شاگردان بیاعتنایی به کرامات و مکاشفات بود، مگر در جایی که دستور داشته باشند.
روش عرفانی او در تربیت شاگردان مبتنی بر دنیاگریزی نبود بلکه شاگردان را به حضور در اجتماع و شغل مناسب ترغیب مینمود. هنگام برخورد با مشکلات اخلاقی شاگردان، در جلسات عمومی مشکلات شاگردان را با ایما و اشاره عنوان میکرد و گاهی اوقات به بعضیها به صورت خصوصی تذکر میداد.
محمدجواد انصاری همدانی شعر میسروده و تخلصاش فانی بوده است، از وی اشعاری باقی مانده است:
کی گذارد عشق جانان آشیان اندر زمینم
در هوای عشق او پر می زنم تا عرش اعلی
من به کوی عشق او پر می زنم تا عرش اعلی
«فانیا» گر شمع رویش طالب پروانه باشد
غزلی عرفانی از آیه الله انصاری همدانی:
منزلگه آن یار اگر خانه من بود
فردوس برین گوشه کاشانه من بود
شاهان جهان را نشدی هیچ میسر
آن گنج مرادی که به ویرانه من بود
هر گوشه چشمی که نمود آن شه خوبان
تیری به دل خسته دیوانه من بود
گرسوخت مرا جلوه دیدار عجب نیست
کان شمع مراد دل دیوانه من بود
هر ناحیه شد جلوه گر از حسن نگاری
از پرتو آن دلبر جانانه من بود
گر هوش مرا برد لبش روح و روان داد
کان آب حیات و می و میخانه من بود
برد آن خم ابرو، ز کنشتم سوی محراب
در بیخبری دید که بتخانه من بود
لطف ازلی گفت که ای فانی محروم
آزادیت از پند حکیمانه من بود
ویژگیهای اخلاقی:
پایبندی به شرع: تمام همت وی انجام همه واجبات و مستحبات و ترک تمامی محرمات و مکروهات بود. روی نماز اول وقت، نافلههای روزانه و مستحبات نماز خیلی تاکید داشت. معتقد بود که تمام اسرار عرفان در نماز جمع شده است. با قرآن بسیار مانوس بود، به طوری که بینالطلوعین و ما بین نماز ظهر و عصر را به تلاوت قرآن اختصاص میداد. وقتی با شاگردانش به صحرا میرفت، گاه از جمع کناره میگرفت و در گوشهای به ذکر و فکر و عبادت مشغول میشد.
گمنامی: از شهرت گریزان بود تا آنجا که از قول وی نقل شده است که اگر تراشیدن ریش حرام نبود، آن را میتراشیدم تا کسی مرا نشناسد و سراغم نیاید. بیشتر اوقات در حال خودش بود و از بحث و مناقشه اجتناب میکرد.
عدم استفاده از سهم امام: با اینکه مجتهد بود و مقلد هم داشت، از سهم امام استفاده نمیکرد و استفاده از وجوهات را خیلی مشکل میدانست. درآمدش از طریق معاملات ملکی، خرید فروش فرش و اثاث و چند گوسفند که در اختیار چوپانان قرار داده بود تامین میشد.
رسیدگی به خانواده: با اینکه از لحاظ معیشت نسبت به دوستان خود از وضع مناسبی برخوردار نبود، در عین حال مواظب بود که همسر و فرزندانش کمبودی احساس نکنند. با آنان بسیار با محبت رفتار میکرد. در مجالسی که میرفت معمولا همسرش را هم با خود میبرد. غالبا کارهای منزل را خودش انجام میداد. زمینه تحصیل فرزندان را فراهم مینمود و آنها را به یادگیری تحصیلات روز تشویق میکرد.
توجه به شاگردان: ایشان با کمال خلوص به شاگردان توجه داشت و از هرگونه کمک و مساعدتی دریغ نمیکرد. در برخورد با شاگردان، بسیار عادی و متواضع بود و اگر کسی وارد مجلس آنها میشد، ایشان را نمیشناخت.
خدمت به دیگران: وی بهترین عمل عبادی برای رسیدن به مقام قرب خدا را خدمت به خلق میدانست. به اقوام خود خیلی محبت میکرد و در حد توانش مشکلات آنها را بر طرف میکرد. در رسیدگی به فقرا از هیچ کمکی مضایقه نمیکرد و با دست خود برای آنان غذا و لباس میبرد. فردی مهمان نواز بود و تقریبا تمام طول سال مهمان داشت.