احوال نابساماني در حكومت

ارائه موضوعي شمارگان منتشره از{گاهنامه معرفت به زمان}

مدير انجمن: نبض زمان

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 3:40 pm


باور ایمانی انتظار و ظهور را قربانی هوس های سیاسی تان نکنید

مومن از یک سوراخ چند بار گزیده می شود؟
باور ایمانی انتظار و ظهور را قربانی هوس های سیاسی تان نکنید

غلامرضا بنی اسدی: این که رای به فلانی باعث عذاب است و مثلا رای به فلانی بهشت را به اسم انسان سند می زند آیا وهن قانون و شرع نیست؟ به بازی گرفتن اعتقاد به انتظار و ظهور آیا نباید ما به ازایی داشته باشد در کشور امام زمان؟ آیا غریب تر از حضرت ایشان داریم که هرچیز را به نام با عظمت ایشان گره می زنند؟ یکی به این علامه ها بگوید که ما به ازای سخنان شما نه تنها شما را به مقصود نمی رساند که مردم را از مقصد و مقصود انتظار و باور امامت دور می کند.

غلامرضا بنی اسدی: خدا امام زمان را و مکتب انتظار را از شر برخی زبان ها و نگاه ها نگهدارد. این اولین گزاره ای است که از ذهنم می گذرد وقتی می خوانم فلان سخنران محافل مذهبی، آزموده ای سراسر خطا را دگر باره دارد می آزماید. آمین هم می گویم به این دعا تا ادعا داران را سرجایش بنشاند چون وقتی سرجای خود نیستند سخنانی چنین می گویند. شاید اگر به اندازه دانش و معرفت شان تریبون می یافتند چنین راحت هر سخن نسنجیده و ناآزموده ای را به عنوان یک گزاره صریح در نهاد جان و باور مردم نمی کاشتند.

معلوم است که میدان در اختیار، هزار برابر معرفت شان است که تا کم می آورند پای باور و ایمان مردم را به میان می آورند و چون خطای شان هم آشکار شد به اندازه یک در هزار نقشی که در تخریب باور مردم داشتند به جبران برنمی خیزند.

یاد مان نرفته است قصه بافی های آنچنانی در انتخابات ۱۳۸۴. یادمان نرفته ماجرای خواب فلان شهروند خوزستانی و اعای بزرگ و غیرقابل اندازه گیری فلان مرحوم در باره این که «ذات مقدس امام زمان دارند برای موفقیت.... دعا می کنند» بعد هم کسی از این بزرگوار نپرسید که امام زمان مگر عالم به کون و مکان نیستند؟ چطور برای موفقیت کسی دعا می کنند که چند صباحی دیگر او را مسحور و منحرف خواندید و نه از ساحت امام زمان و نه از مردم برای آشفتگی ذهن شان، عذر نخواستید؟

آن بزرگ دیگری، مادر مرده راننده تاکسی را به خوابش آورد تا به فلانی رای دهد و دیگر از الهام خدا در کلام او گفت در خطبه نماز جمعه که بخشی از نماز است! آن ماجرا به سرانجامی رسید که همه می دانیم. آنچه را نمی دانیم این است که باز با چه رویی هم اندیشان همان حضرات باز به میدان آمده و نه از دعای امام که از ظهور حضرت شان سخن به میان می آورند و آن را به انتخابات گره می زنند! خدا بخیر کند.

به همین نکته بدیهی هم فکر نمی کنند که هرکه تا کنون رئیس جمهور شده، قبل از آنکه مردم به او رای دهند، شورای محترم نگهبان او را تایید کرده است آن هم با حضور ۶ محتهد عادل و ۶ حقوقدان فاضل. اگر ما به گواهی و تایید اینان اعتماد نکنیم پس به چه کسی باید اعتماد کنیم؟ این که رای به فلانی باعث عذاب است و مثلا رای به فلانی بهشت را به اسم انسان سند می زند آیا وهن قانون و شرع نیست؟ به بازی گرفتن اعتقاد به انتظار و ظهور آیا نباید ما به ازایی داشته باشد در کشور امام زمان؟

آیا غریب تر از حضرت ایشان داریم که هرچیز را به نام با عظمت ایشان گره می زنند؟ یکی به این علامه ها بگوید که ما به ازای سخنان شما نه تنها شما را به مقصود نمی رساند که مردم را از مقصد و مقصود انتظار و باور امامت دور می کند. یک بار آزمودید و نتیجه اش را دیدید. دگر باره چرا سرانگشت در سوراخی می کنید که بیش از این گزیده شده اید؟ مگر خودتان نمی گویید مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود؟ سوراخ را درست تشخیص نمی دهید یا به ایمان تان باید به تردید نگریست؟!

https://www.entekhab.ir/fa/news/610519/



درمورد پاسخگویی ۴ ساعته‌ی رئیس سازمان انرژی اتمی به سئوالات طیف‌های مختلف در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس؛
سایرین از علی اکبر صالحی بیاموزند


غلامرضا بنی اسدی: صالحی را به عنوان سرمایه‌ای علمی- اعتقادی در تراز ملی باید قدر دانست و مشی پاسخگویی او را نیز باید از دیگر مسئولان انتظار داشت. این می‌تواند به ارتقای اطلاع مردم بیانجامد و اعتماد شان را ضریب دهد و همراهی شان را بسان «سرمایه اجتماعی» در اختیار کشور قرار دهد.

غلامرضا بنی اسدی: ما کشوری و ملتی ثروتمند هستیم. نه فقط به خاطر نفت و گازی که خدا زیر پای مان قرار داده است. نه تنها برای معادن و دیگر سرمایه‌های طبیعی بلکه بیشتر به خاطر انسان‌های دانشمند و توانا و صاحب ظرفیتی که در میان مان کم نیستند، اگر چه برخی‌ها کم می‌بینند.

یکی از این سرمایه‌های ارزشمند یک دانشمند هسته‌ای است. یک دیپلمات هسته ای. یک سیاستمرد هسته ای. یک مدیر هسته ای. یکی از مردان در شمار تیم مذاکره کننده ایران که در کلامِ حضرت آیت الله خامنه‌ای تعریفی چنین یافته اند؛ «من هیئت مذاکره کننده را- همین دوستانی که این مدت زحمات را بر عهده گرفته اند- هم امین می‌دانم. هم غیور می‌دانم. هم شجاع می‌دانم. هم متدین می‌دانم. این را همه بدانند.»

درس گرفته از این نگاه کلان رهبر فرزانه انقلاب، دکتر علی اکبر صالحی را واجد این صفات برجسته و انسانی صادق و صریح و به عنوان «سرمایه‌ای ملی» می‌توان نامید. برای این «انگاره» هم دلایل پرشمار است و آخرینش همین تسلط بر حوزه کاری، دانش بالا، صداقت حرفه‌ای و شیوه صبورانه و تعاملی او در در میزگرد چهار ساعته «انتخاب» در کلاب هاوس است. چیزی که می‌توان به عنوان یک «الگو» برای دیگر مسئولان و مدیران هم بدان توجه داد و خواست که دیگران هم به این وادی ورودی صریح و رو در رو داشته باشند. این می‌تواند نشانگر این باشد که ما «دانستن» را به شکل «واقعی» حق مردم می‌دانیم. برای ادای این حق هم باید در برابر پرسش‌های افکار عمومی بنشینیم و پاسخ بدهیم.

این که پرسش‌ها چقدر حرفه‌ای و تخصصی است نمی‌تواند و نباید مسئولان را از پشت میز پاسخگویی بلند کند. بدانند و بدانیم «آنجا که حق هم با مردم نباشد، باز مردم حق دارند» بپرسند. حق دارند بدانند. حق دارند نقد کنند. این که امام، مردم را «ولی نعمت» مسئولان خواندند، ضرورت پاسخگو بودن شان را تایید موکد می‌کند. دانسته هم باید به میدان گفتگو بیایند و براساس علم و اشراف به حوزه کاری سخن بگویند.

واقعیت این است که افکار عمومی، پاسخ‌هایی از نوع آنچه صالحی گفت را می‌طلبد. او هم – البته- مرد امروز و دیروز نیست. ریشه‌ای به عمق نیم قرن دارد در این حوزه چنان که خود می‌گوید از سال ۵۸ بدان اهتمام داشته و با دعوت شورای انقلاب، با تعدادی از اساتید دانشگاه شریف به شورای انقلاب رفته است. همین تجربه و دانش و همان صداقت و صراحت است که او را واجد صفاتی می‌کند که در بیان روشنگر رهبر انقلاب خواندیم.

باری، صالحی را به عنوان سرمایه‌ای علمی- اعتقادی در تراز ملی باید قدر دانست و مشی پاسخگویی او را نیز باید از دیگر مسئولان انتظار داشت. این می‌تواند به ارتقای اطلاع مردم بیانجامد و اعتماد شان را ضریب دهد و همراهی شان را بسان «سرمایه اجتماعی» در اختیار کشور قرار دهد.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610716/ ... 9%86%D8%AF


متن گزیده اظهارات علی اکبر صالحی در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس


علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی با حضور در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس گفت: ما از این بحث غیر قابل توجیه که انها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم، عبور کردیم؛ این نویدبخش است. وی افزود: ظاهرا بن بست در برجام در حال شکسته شدن است.
Image
علی اکبر صالحی، رییس سازمان انرژی اتمی با حضور در میزگرد «انتخاب» در کلاب هاوس گفت: ما از این بحث غیر قابل توجیه که انها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم، عبور کردیم؛ این نویدبخش است. وی افزود: ظاهرا بن بست در برجام در حال شکسته شدن است.

به گزارش «انتخاب»؛ گزیده سخنان دکتر صالحی در زیر می آید:

قرار است در هفته آینده در وین در حد فنی بحث شود.

مسائل فنی بحث محوری برجام در بستر مسائل حقوقی و سیاسی است.

جلسه امروز، باعث شده بستر سیاسی و حقوقی مرور شود.

فعلا چند قدمی جلو رفتیم.

بحث غیر قابل توجیه که انها اول شروع کنند یا ما اول شروع کنیم، و اینکه از آن عبور کردیم، نویدبخش است.

بن بست در حال شکسته شدن است.

ظاهرا بن بست اولیه شکسته شده، و این همانطور که عرض کردم نوید بخش است.

وقتی وارد مرحله فنی می شویم، یعنی مسئله دارد به گونه ای مدیریت می شود که آن بحث اول تو، اول تو، دارد دور زده می شود.

عده ای در کشور معتقدند که اساسا هسته ای برای چه می خواهیم و عده ای میگویند باید هسته ای شویم. ولی اگر به قبل از انقلاب برگردیم، در آن زمان توصیه شده بود که ایران باید در عرض 20 سال، 20 نیروگاه مثل نیروگاه بوشهر داشته باشیم؛ این توصیه براساس توجیهات اقتصادی و دیگر سبد انرژی انجام گرفته بود.

بحث هسته ای سیاسی شده و متاسفانه همه به آن از دریچه سیاسی نگاه می کنند.

در دنیا، 400 راکتور در حال فعالیت است که 390 گیگاوایت برق تولید می کند.

109 راکتور دیگر برنامه ریزی شده.

329 نیروگاه دیگر پیشنهاد شده؛ پس جهان دارد به همان سمت می رود.

چین 47 نیروگاه دارد و ده ها راکتور دیگر دارد می سازد.

کانادا گفته باید تا سال 2050 بر تولیدات انرژی هسته ای مان بیافزاییم.

کل بودجه ی هزینه شده در صنعت هسته ای، در سی سال گذشته، هفت میلیارد دلار شده است؛ می شود سالی به طور متوسط 230 میلیون دلار که در دل این 230 میلیون دلار، یک نیروگاه بوشهر است که پنج میلیارد دلار ارزشش است.

ارزش افزوده ای که نیروگاه بوشهر ایجاد می کند، سالی 600 میلیون دلار می تواند برق صادر کند، یعنی در 10 سال می تواند هزینه ها را برگرداند؛ عمر نیروگاه 60 سال است.

بحث چالش ما با غرب هسته ای نبود؛ از روزی که انقلاب شد، چالش ما با غرب شروع شد.

اقای بلینکن گفته بود چین دشمن ماست، تحلیلش این بود که چین دارد نظمی که بعد از جنگ جهانی دوم برقرار کردیم، اخلال می کند.

الان جمهوری اسلامی هم دارد نحوه حکمرانی جدیدی در این شرایط ارائه می دهد.

ظاهرا بن بست در برجام در حال شکسته شدن است.

امریکا باید به این عقلانیت برسد و احتمالا رسیده که هر چه بیشتر به جمهوری اسلامی ا فشار اوردید، قوی تر شد.

چه دوست چه دشمن معترف است که هر کشور دیگری جای ایران بود با این همه فشار در این دهه های اخیر، دوام نمی آورد.

بینی و بین الله، ایا ایران در عرصه بین المللی ضعیف شده یا قوی شده ایم؟ قطعا قوی تر شده ایم.

کشورهای اطراف ما استقلال سیاسی ندارند، حتی قوی ترین همسایه ما؛ او ایا استقلال سیاسی دارد؟

الان یک تکان به همسایه ما دادند، ببینید چه بلایی سر ارزش آمد.

ایران کلید طلایی منطقه است؛ اگر قفل منطقه را می خواهند باز کنند؛ کلید، ایران است.

فکر می کنم امریکا به این رسیده که حاکمیت ملی ایران را به رسمیت بشناسد.

اینطور نیست که همه ی کشورهای دنیا روی صنعت هسته ای متفق القول باشند، اما عمدتا دارند به این سمت می روند.

اما در آلمان، گرین ها (سبزها) مخالف انرژی هسته ای هستند، الان در سوئد هم این مشکل وجود دارد.

مذاکرات با طرف امریکایی نیست، مذاکرات در چارچوب 1+5 است؛ اژانس در مذاکرات حضور ندارد، اژانس مجری بحث پادمان است.

از طرف سازمان انرژی اتمی، دوستان ما در مذاکرات حضور خواهند داشت.

انقدر برجام را کوباندند که آن را از حیز اعتبار در ایران انداختند؛ اخر چرا؟ دستاورد بزرگ و باارزشی بود.

چرا تیر را به پای خودمان شلیک می کنیم؟

چرا همصدا با اسرائیل برجام را می کوبید؟

انرژی هسته ای، هم جنبه ی اقتصادی اش برای ما مهم است، همه جنبه ی اقتدارافرینی و فنی قضیه

بدهی زیادی به روسیه داریم، اما همچنان به همکاری هسته ای شان با ایران ادامه داده اند.

امریکایی ها می گفتند برای تولید سوخت 20 درصد بلوف می زنید، اما دیدیم که ایران ساخت. امریکایی ها حیرت زده شدند.

سیاست هسته ای زمان شاه را قبول داریم؛ در شورای انقلاب هم درمورد آن بحث شد؛ در زمان مرحوم آقای بازرگان؛ در مورد بحث هسته ای، گفتگو شد.

با تعدادی از اساتید دانشگاه شریف به شورای انقلاب رفتیم، دعوت شدیم در سال 58 درمورد بحث هسته ای سخن بگوییم؛ جمع بندی شد که ماه نیروگاه هسته ای را می خواهیم؛ اما المان ها گذاشتند رفتند، درحالیکه پولش را پیش از انقلاب پیشاپیش گرفته بود.

عده ای در اول انقلاب بودند که انرژی هسته ای نمی خواستند، اما جمع بندی چیز دیگری بود و عمدتا موافق بودند.

فرصت های از دست داده بابت تحریم ها را کتمان نمی کنم.

فرمودند که بعضی اساتید به خاطر تحریم، نمی توانند مقاله چاپ کنند اما بروید isi را ببینید؛ ما از همه کشورهای منطقه، مقالات علمی مان بیشتر است.

ما از نظر صنعتی عقبیم، ولی از لحاظ علمی و فناوری خوب داریم کار می کنیم.

تا قدرت نداشته باشیم، جای چانه زنی نداریم؛ اقتدار افرینی یعنی این. الان چرا می گویند 20 درصد غنی سازی را بگذارید کنار؟

خط قرمز می دانید کی تعیین می شود؟ خط قرمز در جنگ اراده ها تعیین می شود؛ ما الان با عقلانیت کار کردیم.

ما یک کشور صاحب عقلانیت سیاسی هستیم؛ اینطوری نیست که برویم سرمان بخورد به دیوار.

اینکه امام جنگ را متوقف کرد، عاقلانه بود؛ اما این جام زهر تبدیل به این شد که صدام از ته چاه بیرون آمد و ایران عزتمند شد.

امریکا می داند که نمی تواند با ایران پنجه به پنجه بیندازد.

ما هیچ کدام از حقوق هسته ای را نباید رها کنیم.

بینی و بین الله، ایا واقعا از لحاظ اجتماعی ایران با کره شمالی و شوروی قابل مقایسه است؟ ایا همان شیوه حکمرانی را داریم دنبال می کنیم؟

من میگویم فرض کنید در داخل، مدیریت 100 درصد و عالی باشد، اما اگر روابط بین الملل، داد و ستد و اقتصادی بین المللی کار نکند، باز ما در داخل مشکل خواهیم داشت.

در مسیر گفتگو برای احیا برجام هستیم؛ رو به جلو داریم حرکت می کنیم؛ قبل از این با بن بست مواجه بودیم؛ الان دارند متوجه می شوند که حفظ این بن بست هیچ عایده ای برای هیچکس ندارد.

هیچ عاقل منصف و عدالتجویی نمی پذیرد که بن بست بر سر برجام به نفع منطقه، امریکا و یا ایران است؛ قطعا به نفع ایران هم نیست.

به نظر می رسد این بن بست شکسته شده؛ ما در یک مسیر همواری داریم قرار می گیریم؛ امیدواریم.

من نسبت به احیای برجام خوشبین هستم.

پرونده pmd بسته شد؛ یک ادعاهایی علیه ایران مربوط به قبل از سال 2003، بود اما بحث پی ام دی بسته شده.

چون ما درمورد بحث پی ام دی، مشکلی نداریم، برای همین به آژانس اجازه دسترسی دادیم؛ دوباره امدند در دوره ترامپ آن را احیا کنند، ادعاهایی که می شود در همین راستا است.

بحث مذاکرات با امریکا، اولین بار در عمان انجام گرفت؛ دو جلسه بیشتر فرصت نشد که این مذاکرات را برگزار کنیم، درحالیکه می توانستیم به جمع بندی برسیم.

از رهبری اجازه گرفتیم مذاکره با آمریکا را از طریق عمان انجام دهیم؛ در زمان انتخابات امریکا، تیم اوباما دنبال برگ برنده بود، اقای دکتر احمدی نژاد که مکلف شده بودند مذاکرات «ترک 2» و 1+5 را مدیریت کنند، اما ایشان استنکاف کردند، لاجرم ما مجبور بودیم با اقای جلیلی هماهنگ باشیم، برای همین با دست انداز روبرو شدیم و یک سال طلایی را از دست دادیم.

نتیجه مذاکره با آمریکا در عمان این شد که امریکایی ها پذیرفتند حق غنی سازی ایران را به رسمیت بشناسند.

ویلیام برنز گفته بود که ما حاضریم غنی سازی ایران را بپذیریم، اما ایران هم نگرانی ها را رفع کند.

اینکه می گویند بحث برجام در حوزه های دیگر با امریکا قابل تکرار است، باید بگویم مشکل، دیوار بلند بی اعتمادی بین دو کشور است؛ امریکا و ایران هر کدام دلایل خاص خود را دارند.

من فکر می کنم دلایل ما البته به حق است، وقتی بحث مرحوم مصدق را بررسی می کنیم، می بینیم که ضربه ی مهلکی به ایران بود.

این دیوار بی اعتمادی با امریکا باید برچیده شود، نمی توانیم از مسائل سیاسی شروع کنیم برای برداشتن این دیوار؛ می شود از مسائل اجتماعی و ... شروع کرد؛ اگر بسترسازی ایجاد شود، راه باز می شود.

ما مشکلی نداریم که با امریکا روابط اقتصادی داشته باشیم؛ قبل از کلینتون روابط اقتصادی مان خوب بود.

اگر بسترسازی با امریکا انجام بگیرد، دیوار بی اعتمادی هر چه کوتاه تر شود، ان وقت زمینه سازی برای مذاکرات سیاسی آماده می شود.

هیچکس نیامده بگوید مذاکره الی الابد ممنوع است، اما مذاکره شرایط خودش را می خواهد؛ هر وقت شرایطش فراهم شود و زمینه سازی ایجاد شود، می شود از فرصت ها استفاده کرد.

بازگشت کامل به تعهداتی که ما داریم، زمان بر است اما می توانیم همان لحظه «فیریز» (متوقف) کنیم.

برگشتن به تعهداتمان مثل برچیدن بعضی سانتریفیوژها، 2 تا 3 ماه طول می کشد.

برجام، برجام است؛ برای باقی مسائل باید اعتمادسازی شود.

در داخل درمورد پذیرفته شدن حق غنی سازی ایران توسط آمریکا تشکیک می کنند، اما سند این ماجرا وجود دارد؛ نامه اش را داریم.

پنج بعلاوه یک که دکتر جلیلی مذاکره می کردند، چطور مذاکره می کردند؟ مثلا هیچی واگذار نکنند، اما همه چیز بگیرند؛ این ایده ال برای همه است؛ مگر ما مخالف این هستیم؟ قطعا نه؛ اما چرا 5 سال مذاکره ایشان طول کشید؟ یک زمان بود که اقای دکتر لاریجانی توافقی با 1+5 بکنند که با توافق فعلی اصلا قابل مقایسه نیست.

ما در برجام محدودیت هسته ای را پذیرفتیم، اما هیچ چیز را واگذار نکردیم.

ترامپ آمد گفت این بدترین توافق تاریخ امریکا بوده است.

برجام هست، بخوانیدش.

در بحث اراک، می گوییم در لوله بتن ریختیم و لوله مشابه داریم و اینها را می توانیم در دو ماه عوض کنیم؛ اما اینها می آیند با فتوشاپ در چاله ی راکتور سیمان می ریزند. این انصاف است؟

به جای اینکه برخی دوستان حرف ما را قبول کنند، حرف امریکایی ها را قبول می کنند.

با صنعتی که فاتحه اش خوانده شده یا واداده شده، چگونه در عرض سه ماه، ما 50 کیلو غنی سازی اورانیوم داشته ایم؟

20 درصد را در عرض 24 ساعت راه انداختیم.

در خصوص معیشت و مسائل اقتصادی باید بگویم من در جایگاهی نیستم که این مسائل را شرح بدهم، مسئولیت من تحویل فناوری هسته ای به نسل بعدی است.

درکم این است که بخش قابل توجهی از فشار اقتصادی ناشی از حرکت ظالمانه آمریکاست، وقتی می آید جلوی مراودات مالی را می گیرد، دلار انطور بالا می رود.

بعد از برجام قرار شد با چین بر سر راکتورهای کوچک همکاری کنیم، الان هم با چین همکاری داریم.

در چارچوب سند 25 ساله، همکاری های هسته ای با چین گسترش خواهد یافت.

رهبری یک فرمان نه ماده ای درمورد برجام صادر کردند که 4 بندش به سازمان انرژی اتمی برمی گشت که ما انجام دادیم.

برجام در نهایت اینطوری شد که انها همه تحریم های مذاکره شده را بردارند، ما هم همه ی فعالیت هایی که قرار بود محدود شوند را محدود کنیم.

عراق یک مثال و نمونه ای در برابر ماست، دیدید که چه بلایی سرش اوردند؟ بعد از اینکه خون از جسد عراق خارج شد، امدند این کشور را نابود کرده و شخم زدند؛ بیست سال از جنگ گذشته، اما هنوز برقش را نمی تواند تامین کند و مشکلی با جهان خارج هم ندارد.

ببینید عراق حتی در بحث اب و اذوقه مشکل دارد.

امریکایی که 18 سال است در عراق است، چه گلی بر سر عراقی ها زده؟ ببینید چه بدبختی ای برای افغانستان به بار آورده اند.

چرا در کشور به جان همدیگر افتاده ایم؟ به جای اینکه دستمان در دست یکدیگر باشد. این آن را تخریب می کند. الان این مشکلات اقتصادی ما، مگر بعد از برجام، تورم ما یک رقمی نشد؟ مگر سرمایه گذاری ها انجام نشد؟ داشت فضا درست می شد.

به عنوان تحلیل می گویم؛ اینده ایجابی خواهد بود. شرایط بین المللی و تحولات لاجرم ایران را رو به جلو خواهد برد.

قبلا هم گفتم، بحث اول بایدن، بحث چین و روسیه است؛ تحولاتی که در روسیه و چین اتفاق افتاده باعث شده که امریکا نتواند یکه تازی خود را حفظ کند؛ مسئله امریکا این است که این دو کشور نظم فعلی جهانی را بهم نریزند.

این یک واقعیت است؛ ما که نمی خواهیم شعار بدهیم. آمریکا میخواهد این اتفاق را به تاخیر بیاندازد.

اولویت اول امریکا، ایران نیست، اما ایران یک عنصر مهم در خاورمیانه است، لذا اینده لاجرم طوری است که امریکا باید با ایران کنار بیاید.

با چین و روسیه، روابطمان روز به روز دارد بهتر می شود.

درمورد حادثه تاسیسات نطنز، هنوز یک جمع بندی متقن و مستند و دقیقی هنوز صورت نگرفته است.

خیلی بد است که برخی حقیقت را می دانند و حقیقت را دیده اند، اما آن را کتمان می کنند، ان هم به خاطر مسائل سیاسی

همه چیز را مباح می دانند تا به اهداف سیاسی خود برسند.

یک هفته صبر کنیم، بحث برجام مشخص می شود.

یک کمیته ای قبلا برای بحث هسته ای بود که متشکل از مسئولان عالی رتبه کشور بود. در این کمیته چارچوب تعیین می شد، بعد اقای ظریف به عنوان مذاکره کننده ارشد در آن چارچوب حرکت می کرد.

نتیجه آن کمیته این بود که در بحث احیای برجام هم کل در برابر کل حرکت کنیم (رفع کامل تحریم ها در قبال بازگشت به تعهدات).

مقایسه ایران با جامعه زمان شوروی منصفانه نیست.

همین کلاب هاوس، ایا واقعا نشان از یک نشاط سیاسی نیست؟

من نمی گویم ازادی های اجتماعی و سیاسی در ایران به صورت ارمانی است؛ من چنین ادعایی نمی کنم.

فکر میکنم از لحاظ داخلی و بین المللی، به نفع همگان است که هر چه زودتر بحث برجام حل شود، چراکه بحث های منطقه ای و بین المللی به سمت حل شدن می رود؛ این مسائل در هم تنیده ست.

دو نیروگاه جدید در بوشهر داریم می سازیم، خوب هم داریم جلو می رویم؛ روسیه هم خوب دارد همکاری می کند. قرار است هر کدام از این نیروگاه ها، آب شیرین کن هم داشته باشند، یعنی 400 هزار متر مکعب. این بوشهر و استان های همجوار را سیراب می کند.

در بحث همجوشی هسته ای، سرمایه گذاری خوبی در بحث نیروی انسانی و تحقیقاتی کرده ایم. در بحث پیشران هسته ای هم در ماه های اینده، خبرهای خوشی را اعلام خواهیم کرد.

در قران آمده، ای کسانی که ایمان اورده اید، چون با گروهی مخالف یا دشمن روبرو شدید، پایداری کنید و خدا را به یاد آوردید و نزاع نکنید.

متاسفانه بخش عمده ای از بی اعتمادی که ایجاد شده، به خاطر جنجال های داخلی است.

خدا رحمت کند فردوسی علیه الرحمه که رستم را افرید. حالا در کشور ما، همه می خواهند رستم شوند، اما ما همه با هم می شویم «رستم».

تنازع در کشور دارد ما را به فشل می کشاند، اگر سریع علاج نشود ، سرانجام خوبی برای کشور نخواهد داشت.

فرهیختگان و روشنفکران جامعه مسئله را تفهیم کنند و الام مردم را تخفیف دهند.

نیمه پر لیوان و امید را اگر ببینیم، قطعا بخشی از آلام مردم کم می شود.

ما باید قبول کنیم که ضعف داریم؛ ما حقوق بشرمان ایده ال نیست؛ اما ایا این شرایطمان با برخی کشورهای اطراف یکی است؟ ما می خواهیم اما به سمت ایده ال حرکت کنیم.

قطعنامه 598 نشان داد که کشور تصمیم مناسب را در زمان مقتضی می گیرد.

قبول کنید که بحث معیشت داشت جلو می رفت، اما امدند و فشار وارد کردند.

بیایید دست به دست هم بدهیم جلو برویم؛ عزیزان من، حکومت ایران و دولت ایران برامده از اراده ملی است.

وزرا از کجا امده اند؟ ایا اینها هزار فامیل و نورچشمی بوده اند؟ اراده ملی این ها را بالا اورده است.

بارها شکایت کردیم؛ اژانس نباید مسائل ما را در معرض عموم بگذارد؛ اینها اما می گویند ما مسائل را به کشورهای عضو دادیم، و انها مسائل را درز می دهند.

وقتی امدند در تاسیسات هسته ای عکس گرفتند، اطلاعات بیرون می رود (اشاره به دوره احمدی نژاد).

اینکه می گویند ذرات اورانیوم دیده اند؛ قبلا هم در سال 82 متهم کرده بودند که ما غنی سازی 50 درصدی کرده بودیم، اما ما گفتیم که ما تجهیزاتی از کشورهای دیگر اورده بودیم که روی آنها ازمایش شده بوده.

بالاخره بعد از سه سال امدند و گفتند الودگی از خارج از ایران بوده است.

کلاب هاوس بستر خوبی است که دولتمردان با مردم گفتگو و مسائل را روشن کنند تا اعتماد سازی شود.

امریکایی ها انقدر ابهام افرینی کرده بودند که وقتی به کشورهای عربی می رفتیم، می گفتند چند بمب هسته ای دارید؟

صنعت هسته ای افتدارافرین است. واکسن برکت و ... برای اینکه بتواند جلو برود، احتیاج به سانتریفیوژ پیشرفته داشت؛ ما این را ساختیم و به آنها دادیم.

ایران باید در وسط مثلث چین، امریکا و روسیه بایستد؛ دنیا دارد رو به دگرگونی می رود.

چین هوشمندانه برای منافع ملی خود جلو امده؛ ایران هم از فرصت پیش آمده، هوشمندانه استفاده کرده است.

ما برجام را که پذیرفتیم، کار هوشمندانه ای بود؛ عده ای از دوستان در داخل همراه با برخی در خارج، علیه برجام صحبت کردند.

حالا در بحث چین هم، عده ای از داخل دوباره با برخی در خارج همصدا شده اند؛ مانده ایم چه کار بکنیم؟ یعنی فقط منفعل بشینیم.

ایرانی که شعارش استقلال است، یک دفعه بیاید بخشی از خاکش را واگذار کند؟ مگر می شود؟

وزارت خارجه مانده این وسط چکار کند؛ هم به برجام حمله می شود هم به حرکت جدیدی که شده.

می گویند ظریف برجام را نخوانده؛ اخر این چه حرفی است؟

من به اقای ظریف می گویم در برابر حملات، عصبانی نشوید.

نقدها باید برادرانه و منصفانه باشد؛ نقد متقن و مستند باید باشد.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610700/ ... 9%88%D8%B3
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 14, 2023 4:53 pm

اين مصاحبه را دقيق بخوانيد و نكاتش را شماره بزنيد / بعد از آن فراتر از ديتا و معلومات داخل ان توجه كنيد و از آن جريانهاى فكري رايج و حاكم را بشناسيد


مصاحبه منتشر نشده مرحوم آیت الله مصباح یزدی:

[پیش از انقلاب] بنده چندان نقشی در مسائل سیاسی نداشتم / همکاریم با
شهید بهشتی قوی تر می شد تا حرف‌های خاص دکتر شریعتی پیش آمد / اولین زمینه
تبلیغ مجاهدین از کتاب‌های شریعتی بود / این نقطه‌های انحراف منتج به
پیدایش فرقان شد / مبدأ بسیاری از انحرافات فکری موجود در جامعه همین جاست

حساسیت بنده روی مسائل
فکری بود، منتهی حساسیت امثال آقای بهشتی که در رهبری حرکت نقش داشتند در
اوج مسائل نهضت، کشتارها، زندان‌ها و تبعیدها بیشتر روی مسائل سیاسی و
اجتماعی بود. این منشاء اختلاف نظر به خاطر دو نوع حساسیت بود.
Image
به گزارش «انتخاب» به نقل از رجانیوز؛ متن مکتوب این گفتگو که در سال ۸۰ صورت گرفته است، در ادامه می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از وقتی که برای ما می‌گذارید. در این گفت‌وگو قصد داریم در باره ابعاد ناشناخته و ناگفته شهید بهشتی و زندگی ایشان صحبت کنیم. با توجه به همکاری‌هایی که با شهید بهشتی داشتید خدمتتان رسیدیم تا در این باره سئوالاتی را مطرح و از محضرتان استفاده کنیم. به عنوان اولین سئوال نخستین برخوردتان با شهید بهشتی در کجا، چه زمانی و به چه مناسبتی بود؟ اولین برداشتی را که از برخورد و شخصیت ایشان داشتید برایمان بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم. قبل از هر چیز برای شادی روح آن مرحوم دعا می‌کنم که خدا درجات ایشان را متعالی‌تر فرماید. ایشان حق بزرگی به گردن حوزه و شخص بنده داشته‌اند. متأسف هستم که آن‌طور که باید نتوانستم انجام وظیفه کنم. گویی اینکه در فرصت‌های مختلف که زمینه‌ای فراهم شده است از تجلیل از شخصیت ایشان و شکرگزاری زبانی کوتاهی نکرده‌ام، یعنی آنچه می‌بایست عملاً انجام بدهم و از جمله وظایفی که انسان نسبت به فرزندان شخص دیگر دارد متأسفانه محروم بودیم و از این جهت احساس شرمندگی می‌کنم و این فرصت را غنیمت می‌شمارم بعضی از نکاتی را که در طول معاشرتم با ایشان از آن شهید آموخته یا استفاده کرده‌ام یا جلب توجهم کرده است یادآور شوم شاید قدمی در راه انجام وظیفه و قدردانی از آن بزرگوار باشد.

راجع به اولین برخوردم، مرحوم آقای بهشتی شخصیتی نبود که در حوزه حتی همان اوایل تجلیش ناشناخته و احتیاج به معرفی داشته باشد. ایشان را در مواقع مختلفی می‌دیدیم و اوصاف ایشان را می‌شنیدیم و از کارهایشان مطلع می‌شدیم. طبیعی بود در جلساتی که خدمت مرحوم آقای طباطبایی می‌رسیدیم ایشان را می‌دیدیم. اولین جایی که فرصتی شد با مرحوم آقای بهشتی دو به دو به گفت‌وگو بنشینیم و صحبتی کنیم، یادم می‌آید، اما مقدمه‌اش یادم نیست که چطور شد به آن جلسه منتهی شد. ایشان پیشنهاد کردند به دفتر دبیرستان «دین و دانش» بیا تا قدری با هم صحبت کنیم. اولین جلسه‌ای که دو به دو نشستیم و با هم صحبت کردیم آنجا بود. دیگر قبلش را نباید عرض کنم و کسانی که اولی و نزدیک‌تر از من بودند بیان کرده‌اند. اینکه بخواهم از سابقه دبیرستان «دین و دانش» بگویم، چون دخیل نبودم و حضور نداشتم لزومی ندارد. به هر حال ایشان رئیس دبیرستان «دین و دانش» بودند و در آغاز دبیرستان را به کمک مرحوم آقای تربتی، یکی از منبری‌های معروف و از خیراندیشان تأسیس کردند. بعد مسئولیت آنجا و حتی تأمین مسائل مالیش به عهده مرحوم آقای بهشتی بود. پیش از ظهر، حدود ساعت 10 صبح بود که به دفتر دبیرستان رفتم. بعد از گفت‌وگوهای عادی و مقدماتی به مناسبتی صحبت از فلسفه و مباحث فلسفی پیش آمد. یا ایشان می‌خواستند مرا بیازمایند که از نظر علمی چقدر برای طرح این مباحث کشش دارم یا از جهت دیگری، به هر حال بحث فلسفی مربوط به معرفت‌شناسی و کیفیت شناخت واقعیت‌های خارجی بود که امروز هم در معرفت‌شناسی مسئله بسیار مهمی است. یادم نیست مطرح شد یا ایشان مطرح کردند. اینکه چطور وارد این بحث شدیم خاطرم نیست. به دنبالش ایشان فرمودند در نظر دارم کلاس یا محفلی را فراهم کنم که زمینه‌ای ایجاد شود تا عده‌ای از فضلا ـ که آن روز از فضلای جوان بودند ـ با علوم روز و دانشگاهی آشنایی یابند. خوب است تو هم در آن جلسه، محفل و کلاس شرکت کنی. خیلی استقبال کردم. ایشان ابتدا از عده‌ای در سطح نسبتاً بالایی دعوت کرده بودند که خیلی ادامه پیدا نکرد. امثال مرحوم دکتر مفتح، دکتر باهنر ـ که آن روزها هنوز دکتر نبود، مرحوم آقای ربانی شیرازی و از آقایان که الان هستند آقای مکارم شیرازی، آقای سبحانی و این تیپ افراد را دعوت کرده بودند. این افراد چند جلسه‌ای هم حضور یافتند، ولی در آن سطح چندان دوامی پیدا نکرد. یکی از دلایلش زیاد بودن کار آقایان بود. در سطح دیگری از عده دیگری که جوان‌تر بودند دعوت کردند. از کسانی که از بقایای دوره اول ادامه دادند یادم هست آقای دکتر احمدی، مرحوم حیدری و نهاوندی ـ که در جریان هفت تیر شهید شد ـ بودند. ما سه نفر از جریان اول باقی ماندیم که دو سه سالی ادامه دادیم. زبان و مقدمات درس‌های دانشگاهی بود مثل ریاضیات، فیزیک، شیمی، جامعه‌شناسی، متدولوژی و این‌ مباحث. حتی بعضی از استادها و دبیرهایی که آن روز به ما تدریس می‌کردند یادم هست. برای ریاضیات قم دبیر معروفی داشت که اهل نایین و آنجاها بود. به نظرم می‌آید دبیر شیمی آقای پیشوایی و دبیر زبان آقای زرین‌قلم اهل اراک بود. ما هفته‌ای سه شب در این کلاس‌ها شرکت می‌کردیم. البته دقیق خاطرم نیست، چون حافظه‌ام ضعیف شده است. جزئیات این کلاس‌ها را از آقای دکتر احمدی ـ که حافظه‌شان خوب است ـ سئوال کنید بهتر خاطرشان هست.

این ارتباطی بود که با ایشان داشتیم و ایشان آن کلاس را سرپرستی و برنامه‌ریزی می‌کردند.

بین چه سال‌هایی بود؟

دقیقاً یادم نیست. قبل از سال 1340 بود. دوره دومش عده دیگری بودند، از جمله آقای یزدی رئیس اسبق قوه قضاییه، آقای وافی از همشهری‌های ما و فکر می‌کنم آقای سبحانی هم مربوط به این دوره باشند. این کلاس در دو دوره با موادی که اشاره کردم برگزار شد.

علت استقبال آقایان از این ایده چه بود؟

بالاخره نیازی بود برای اینکه روحانی بتواند نقش خود را در جامعه درست ایفا کند، باید ارتباط فرهنگی داشته باشد. دروس حوزه با دروس دانشگاهی کاملاً متفاوت بود و جهت مشترکی نداشت و زبان همدیگر را درک نمی‌کردند. اصطلاحات یکدیگر را نمی‌فهمیدند و به کار نمی‌بردند. در زمینه تعامل فرهنگی کأنّه دیواری بین حوزه و دانشگاه و نسل تحصیلکرده آن عصر بود. این کلاس‌ها زمینه‌ای بود که ارتباط بیشتری بین روحانیین و تحصیلکرده‌های دانشگاهی برقرار شود، به‌خصوص ایشان روی زبان تأکید داشتند و به‌رغم اشتغالات فراوان آقایان از زبان تا حد زیادی استقبال می‌کردند. تفسیر و تحلیلی می‌تواند وجود داشته باشد که چرا شهید بهشتی به فکر انجام این کار افتادند و استقبال فضلای جوان حوزه از این امر چگونه بود و چه آثاری داشت. اینها قابل بررسی است، ولی نمی‌خواهم خودم تحلیل و تفسیری روی این جریان داشته باشم و می‌خواهم واقعیتی را گزارش کنم. آن جلسه و این کلاس‌ها بخشی از ارتباط ما با مرحوم آقای بهشتی بود.


در کنار این کلاس‌ها دو نوع ارتباط دیگر ـ که چشمگیر باشند و به عنوان یک جریان مستمر تلقی شوند ـ هم با ایشان داشتیم. ایشان عده‌ای از فضلا را که غالباً از کسانی بودند که اسم بردم به اضافه افرادی که خیلی‌هایشان حیات دارند به منزلشان، واقع در پشت دبیرستان «دین و دانش» دعوت کردند. شاید حدود 50، 60 نفر بودند. بعضی از آنها کسانیند که الان در سطح مرجعیت هستند امثال آقای مکارم شیرازی و آن روز اینها از فضلای روشن، جوان، پرانرژی و فعال بودند. ایشان در آن جلسه گفتند یک‌سری مباحث اسلامی داریم که امروز ـ منظور آن موقع ـ مورد حاجتمان هست و کمتر راجع به آنها بحث و تحقیق شده است و جزو مباحث کلاسیک حوزه نیست که مثلاً در دوره‌ای تدریس و روی آنها بحث شود. محققین هم آن‌طور که باید و شاید بدان نپرداخته‌اند و تحقیقات به‌جا مانده‌ای داریم که مورد نیاز است. خوب است انجمن و گروهی تشکیل شود و با هم این مسائل را تحقیق کنند؛ بنویسند، بررسی کنند که نیاز فرهنگی دینی جامعه تا حدی تأمین شود. بحث شد از کجا شروع و چه موضوعی را انتخاب کنیم؟ بحث‌های زیادی شد و بالاخره خود ایشان پیشنهاد کردند حکومت اسلامی را مطرح و در این زمینه تحقیق کنیم که حکومت از دیدگاه اسلام چیست و اگر روزی امکان تشکیل حکومت اسلامی بود، چگونه باید تشکیل شود و مبانی نظریش چیست و ساختارش چگونه باید باشد. به هر حال این بحث تصویب و بنا شد این کار انجام شود. عده‌ای دعوت شدند، از جمله کسانی که حیات دارند و ان‌شاءالله خدا طول عمرشان بدهد، آقای هاشمی رفسنجانی، آقای امینی نجف‌آبادی و بعضی دیگر و از افرادی که شهید شدند مرحوم آقای قدوسی بودند. عده‌ای برای این کار دعوت شدند.


آقای حجتی کرمانی هم بودند؟

یک مرحله بودند و دقیقاً یادم نیست چند جلسه شرکت کردند. کلاً هفت هشت ده نفر بودند. به نظرم آقای قربانی هم چند جلسه‌ای بودند. درست یادم نیست چقدر و در چه سطحی کار کردند.

افراد مشخص بودند یا گروه کم و زیاد می‌شد؟

در جلسه اولی که دعوت کرده بودند 50، 60 نفر حضور داشتند. طبعاً کسانی که اشتغالات زیاد داشتند یا اصلاً نپذیرفتند یا وقتی پذیرفتند نتوانستند ادامه بدهند و تعداد کم شد. هیئت ثابتی که نهایتاً ماندند ده دوازده نفر بودند. برای اینکه کار به چه صورتی انجام بگیرد، می‌بایست از منابع فیش‌برداری می‌شد. برای اینکه عناوین فیش‌ها گویا باشد که بتوان آنها را ساماندهی و دسته‌بندی کرد و قابل استفاده شوند احتیاج به فهرستی از مسائل بود که خودشان فهرست را نوشتند. شاید اگر بگردم بتوانم دستخط ایشان را پیدا کنم. فهرستی بود در دو سه صفحه A4 در باره مباحثی که باید در حکومت اسلامی مطرح شود که سلسله تاریخی مباحث چند بخش داشت شامل پیش از اسلام، صدر اسلام، در مکه و مدینه، بعد از وفات رسول‌الله(ص) و نهایتاً در زمان غیبت. منابع هم از کتاب، سنت و عقل و آثار صاحب‌نظران شیعه و سنی بود. نتیجه‌ای که برای طرح در نظر گرفته شد تئوری ولایت فقیه بود. همه اینها مقدمه‌ای برای تبیین این تئوری بود.

با همین عنوان؟

اسمش حکومت اسلامی بود، منتهی خودشان پیشنهاد دادند که خواه ناخواه ساواک از این جریان اطلاع پیدا خواهد کرد. اسم حکومت که باشد حساسیت پیدا می‌کنند. اسمش را بحث ولایت می‌گذاریم. بین خودمان هم جلسه بحث ولایت می‌گوییم تا اگر در جایی انعکاس پیدا کرد امنیتی وجود داشته باشد. از آن موقع می‌گفتیم جلسه بحث ولایت. آن روزها ولایت که می‌گفتند معنای عرفی عامیانه‌اش را برداشت می‌کردند. برای همین وقتی کسی آن را جایی می‌شنید احتمال نمی‌داد بحث مسائل سیاسی، حکومت و این حرف‌ها باشد. این کار ادامه داشت. بنده هم مسئول تهیه و جمع‌آوری کتاب‌ها و به نوعی میان‌داری را به عهده داشتم. تا اینکه ایشان به آلمان رفتند.


این دو کار بود که در دو صحنه و عرصه با ایشان ارتباط داشتیم.


چند سال طول کشید؟

تا وقتی که ایشان بودند دو سال بیشتر نبود، ولی بعد که ایشان رفتند تدریجاً دوستان سست شدند و رها کردند و چند نفر دیگر را دعوت کردیم تا کار ادامه یابد. با آشیخ حسین مظاهری ـ که در اصفهان تشریف دارند، آقای یزدی و آقای محمدی گیلانی هم‌مباحثه بودیم و بحث فقهی داشتیم. از این آقایان دعوت کردیم که بیایید کاری را که زمین مانده است دنبال کنید. از بعضی از دوستان دیگر کمک گرفتیم. بعد از رفتن مرحوم آقای بهشتی به آلمان اصلاً آن جلسه از هم پاشید. منتهی به این صورت سعی کردیم کار تا حدودی ادامه پیدا کند و شاید بیش از اندازه‌ای که آن موقع فیش تهیه شده بود در پنج سالی که ایشان آلمان بود فیش تهیه شد و سعی کردیم در این مدت قدری کار آرام‌آرام دنبال شود. بنده هم در خدمت آقایان بودم. احتمالاً حدود 50، 60 هزار فیش تهیه شده و یک کارتن بزرگ بود. به سرانجامش هم اشاره‌ای کنم و بعد به موضوع دیگر بپردازم. بعد از اینکه ایشان از آلمان برگشتند به خاطر برنامه‌ها و فعالیت‌هایشان تصمیم گرفتند در تهران سکونت کنند. دفتری برای این‌جور کارهای تحقیقاتی در تهران دایر کردند و مسئولیت اداره آن دفتر را هم به عهده آقای سید جعفر شبیری ـ که در حال حاضر از قضات هستند ـ گذاشتند. به ما فرمودند این فیش‌ها را به آنجا بفرستید تا ساماندهی، تایپ و تکثیر شوند. متأسفانه بعد از اینکه فیش‌ها به تهران منتقل شد، ساواک رویشان حساس شد و آنجا را مصادره کردند و همه فیش‌ها و کارهایی را که انجام شده بود بردند و دیگر چیزی از آنها به دست نیامد. حتی بعد از سقوط رژیم اطلاع پیدا نکردیم از آن فیش‌ها چیزی مانده یا از آنها استفاده‌ای شده باشد. این هم یک بخش ارتباط ما با ایشان بود.

بخش دیگر ارتباطمان که مقارن با این دو تا بود، از وقتی بود که ایشان به تهران منتقل شدند. می‌دانید دستگاه به ایشان حساس شده بود و اصلاً مرحوم آقای بهشتی کارمند وزارت آموزش و پرورش بودند، منتهی به صورت مأمور به خدمت در دبیرستان «دین و دانش» کار می‌کردند. اول ایشان را به تهران منتقل و سپس معلق کردند. به هر حال با مشورت‌هایی که با دوستان کردند صلاح دانستند در تهران سکونت کنند که در واقع سکونت اجباری بود. در همان جا بود که امام دستور داده بودند هیئت‌های مؤتلفه‌ تشکیل شود و مرحوم آقای بهشتی به عنوان یکی از نمایندگان امام در هیئت‌های مؤتلفه معرفی شدند. کسی که نقش فعال را در هیئت‌های مؤتلفه داشت ایشان بود.


داخل پرانتز مطلبی را عرض می‌کنم که بیّن هست و احتیاجی به توضیح ندارد. خدای متعال استعداد خاصی برای مدیریت به ایشان داده بود که لااقل در روحانیت کسی مثل ایشان را ندیدم. مرحوم آقای بهشتی استعداد ذاتی‌ای برای مدیریت داشت.


عملاً هم ایشان هیئت‌های مؤتلفه را برنامه‌ریزی می‌کرد و می‌چرخاند. البته کسان دیگری هم از طرف حضرت امام تعیین شده بودند که با هیئت‌ها ارتباط داشته باشند. به دلایلی که قبلاً هیئت‌ها با آنها ارتباطاتی داشتند. هیئت‌های مؤتلفه همان هیئت‌های مذهبی در نقاط مختلف تهران بودند که در جریان مبارزه با هم جمع شدند و هیئت‌های مؤتلفه را تشکیل دادند. آنها از حضرت امام خواستند نماینده‌ای برایشان تعیین کنند. چند نفر از روحانیون در آن هیئت‌ها شاخص بودند که آنها را ابقا و خود امام مرحوم آقای مطهری و مرحوم دکتر بهشتی را اضافه کردند. مشخص بود محور از نظر امام اینهاست و کسی که بیشتر برای رسیدگی به کار این هیئت‌ها وقت می‌گذاشت مرحوم آقای بهشتی بود. بنا بر این مناسبت گه‌گاهی تهران خدمت ایشان می‌رسیدیم و فعالیت‌های سیاسی در زمینه مطبوعات و تبلیغات انجام می‌دادیم. جلساتی برگزار می‌شد که می‌بایست از نظر فکری تغذیه می‌شدند که چند نفر معین شده بودند متناوباً هر کدام جلسه‌ای را اداره می‌کردند مثلاً مقام معظم رهبری، آقای هاشمی، مرحوم آقای باهنر بود. بنده هم خدمتشان بودم. محور اصلی آقای بهشتی بود و اینها هم اقمارشان بودند. ما کارهایی از قبیل اطلاع‌‌گیری از رادیوهای خارجی، به‌خصوص رادیوهای عربی و بررسی مطبوعات را در قم انجام می‌دادیم و هفتگی گزارش یا نکات مهمشان را به تهران می‌آوردیم و به جلسات منتقل می‌کردیم تا توزیع شوند. این هم یکی دیگر از ارتباطات ما با ایشان بود.


ارتباطمان با مرحوم آقای بهشتی یکی شرکت در آن کلاس‌ها، دیگری جلسه بحث ولایت و سومی هم ارتباط با هیئت‌های مؤتلفه بود.


مدت‌ها بود به ایشان پیشنهاد می‌شد به آلمان بروند که قبول نمی‌کردند. حق هم این بود که قبول نکنند، چون کارهایی که در اینجا انجام می‌دادند خیلی مهم‌تر بود، ولی در جریان قتل منصور محتمل بود پای ایشان هم به میدان کشیده شود، زیرا کار توسط هیئت‌های مؤتلفه انجام شده بود و ایشان هم نماینده امام در هیئت‌های مؤتلفه بودند. البته اینها از نظر ساواک معلوم نبود و کاملاً سرّی بود، ولی بعید نبود آنها گیر بیفتند و در بازجویی‌ها ارتباط ایشان با هیئت‌های مؤتلفه کشف شود. با اینکه ایشان بسیار مدبرانه کار و طوری روابط را تنظیم می‌کردند که به این آسانی قابل کشف نباشد، ولی احتمالش بعید نبود. مجموعاً این شرایط انگیزه رفتن به آلمان را در ایشان تقویت کرد و ایشان پیشنهاد را پذیرفتند. مرحوم آقای آسید احمد خوانساری در تهران و مرحوم آقای میلانی در مشهد به ایشان پیشنهاد و اصرار کردند که به آلمان بروید. آقای میلانی از این جریان اطلاع و با هیئت‌های مؤتلفه ارتباط داشتند. خدا آقای میلانی را رحمت کند ایشان در این قسمت‌ها خیلی مخلصانه کار می‌کرد. همین جا عرض می‌کنم که حق ایشان هم ضایع نشود. بعد از جریان 15 خرداد و اینکه رژیم حضرت امام را مدت‌ها محصور و محبوس کردند، آقای میلانی در مشهد به دوستانی که برای عرض ارادت خدمتشان می‌رفتند رساله مرحوم امام را هدیه می‌دادند. ایشان مرجعی بود که خودش را قطعاً اعلم از امام می‌دانست، ولی رساله امام را به کسانی که به دیدنشان می‌رفتند هدیه می‌داد. کاری که در هیچ جا سراغ ندارم که مرجعی رساله مرجع دیگر را به کسانی که به دیدنش می‌آمدند هدیه بدهد. ایشان وقتی اسم امام را می‌برد، می‌گفت: «سلام الله علیه». هیچ نبود جز اینکه واقعاً خدمت به اسلام و نهضت شده باشد. ایشان از این کارها می‌کرد و آدم مخلصی بود.


یک وقتی در باره ایشان جوسازی‌هایی کردند. بعد از جریان قتل منصور مسائلی به وجود آمد و برای اینکه ایشان تبرئه شود و کمتر این مطلب به ایشان بچسبد، بستگان و دوستانشان تمهیداتی اندیشیدند و باعث شد جوانانی که با حرارت و داغ بودند و انتظاراتی داشتند که مرحوم آقای میلانی صریحاً و علناً مسائل را دنبال کنند از ایشان گله‌مند شوند و طبعاً حرف‌هایی پشت سرشان بزنند. بودجه مدرسه حقانی را آقای میلانی می‌داد و کسی نمی‌دانست. در این مدرسه همه طرفدار آقای خمینی بودند، ولی بودجه‌اش را آقای میلانی می‌داد. مرحوم آقای قدوسی فرمودند یک وقت آقای میلانی به من گفتند شنیده‌ام طلبه‌های مدرسه حقانی به من فحش می‌دهند. به آنها بگویید قربه الی الله فحش بدهید، برای هوای نفس فحش ندهید! تحقیق کنند اگر وظیفه‌شان دانستند انجام بدهند به هوس این کار را نکنند.


مرحوم آقای خوانساری و مرحوم آقای میلانی به مرحوم آقای بهشتی پیشنهاد دادند که ایشان به آلمان بروند و ایشان هم قبول کردند. یکی از انگیزه‌های پذیرش این پیشنهاد دور بودن از پرونده قتل منصور بود. البته از خود ایشان نشنیدم که انگیزه‌ام این بوده، بلکه تحلیلی است که خودمان از قرائن یا فکر می‌کردیم علتی که آقایان به ایشان اصرار می‌کردند همین است. یادم نمی‌آید که خودشان گفته باشند به این دلیل می‌روم، ولی تحلیل و تلقی ما این بود.

همکاری بیشتر ما بعد از مراجعت از آلمان بود.


قبل از اینکه وارد این بخش شوید، سئوالاتی از بخش اول می‌کنم. فرمودید ایشان مدرسه «دین و دانش» را در قم اداره می‌کردند. از بعضی از افراد شنیده‌ایم، چون ایشان در قم به نحوی از کارهای حوزوی خارج شدند و به آموزش و پرورش پیوستند و به کار تربیت دانش‌آموزان در سیستم جدید پرداختند، یک‌سری واکنش‌هایی بروز کرد. در این باره توضیحی بفرمایید.

چون تصویر روشنی از جامعه آن موقع ندارید، درست نمی‌توانید این را تحلیل کنید. در این زمینه برایم سئوالی مطرح نبود، چون جریانی بود که در آن زندگی کردیم. الان که بخواهم برگردم و آن جو را در نظر بگیرم که چگونه به وجود آمد و چه عکس‌العملی داشت، اولاً باید به دوراندیشی مرحوم آقای بهشتی آفرین گفت که در شرایط سخت‌گیری‌های دستگاه‌های امنیتی کشور که ـ ساواک هنوز چندان پا نگرفته بود ـ روی روحانیت حساسیت داشتند و اصلاً روحانیت را له کرده بودند، مدبرانه عمل می‌کردند. در آن شرایط امیدی نبود روحانیت بتواند ظهوری یابد و نقش فعال و مؤثری در امور جامعه داشته باشد. حداکثر کاری که فکر می‌کردند یک روحانی ـ مرجعی در حد آیت‌الله بروجردی ـ می‌تواند انجام بدهد این است که بعضی از خلاف شرع‌های بیّنی را که در کشور انجام می‌گیرد تا حدی محدود کنند. یا برنامه‌هایی مثل اینکه در آموزش و پرورش درس قرآن بگذارند. اینها نهایت چیزی بود که فکر می‌کردند روحانیت می‌تواند در جامعه اثر داشته باشد. می‌توان کارهایی را که آیت‌الله بروجردی کردند برشمرد که چند بار به دربار پیغام دادند یا نماینده‌ای خواستند و آمدند و صحبت کردند. یکیش این بود که جلوی مجلس شورای ملی در میدان بهارستان مشعلی درست کرده بودند که از آن آتش شعله‌ور می‌شد. آقای بروجردی روی این قضیه حساسیت داشتند و نماینده‌ای از دربار خواستند و پیغام تندی دادند که شنیده‌ام آتشی که به دست پیغمبر اسلام خاموش شده است می‌خواهد به دست اعلیحضرت روشن شود. با این تمهید جلوی آن کار را گرفتند. کارهایی که روحانیت می‌توانست انجام بدهد در این حد بود. مثلاً وقتی مطلب صریح ضد اسلام در روزنامه‌ها نوشته می‌شد حساسیتی نشان و پیغامی می‌دادند. امید اینکه روحانیت بتواند نقش مؤثری در امور جامعه داشته باشد خواب و خیالی بیش نبود. البته همین جا عرض کنم خود مرحوم آقای بهشتی هم چندان امیدی نداشتند، منتهی می‌گفتند ما می‌توانیم در سطح وسیع‌تری نقش داشته باشیم و فکر می‌کردند بهترین جایی که می‌شود در دستگاه نفوذ کرد و به این وسیله اسلام را ترویج کرد آموزش و پرورش است. از این‌رو اول به عنوان دبیر در آموزش و پرورش استخدام شدند و درس زبان انگلیسی را قبول کردند. این هم نکته‌ای داشت که اگر شرعیات و دینی درس بدهیم بچه‌ها فکر می‌کنند حرفه ما این اقتضا را می‌کند و درس دینی در آن زمان‌ها رنگ و لعابی نداشت، اما اگر معلمی زبان تدریس و در کلاسش اسلام را ترویج کند بیشتر از او می‌خرند. ایشان یک دوره کلاس فوق‌العاده زبان رفتند و زبانشان را تقویت کردند و دبیر زبان شدند. یادم هست در دبیرستان‌های حکمت و حکیم نظامی دبیر زبان بودند. جوّ آن موقع را مجسم کنید که یک استاد فاضل حوزه که همان وقت مکاسب شیخ در مسجد امام را تدریس می‌کردند و یکی از مدرسین خوب حوزه بودند درس زبان هم بگوید. این کار تناقضی تلقی می‌شد که کسی که می‌تواند درس مکاسب بگوید، سر کلاس به دانش‌آموزان A، B، C، D درس می‌دهد.

وقتی آن جوّ را در نظر بگیرید کاملاً طبیعی بود عده‌ای ان‌قلت داشته باشند که چرا وقتتان را صرف این کارها می‌کنید؟ شأن شما نیست. شما در آینده باید مرجع شوید و حالا معلم دبیرستان شده‌اید. البته ایشان این سیاست را پیگیری کردند تا آنجا که برای نفوذ در دستگاه در اداره برنامه‌های آموزش و پرورش مسئولیت دروس دینی را قبول کردند و کار بسیار ارزنده‌ای را به کمک مرحوم آقای باهنر انجام دادند. پس پیش‌بینی و تشخیص اینکه برای اصلاح جامعه‌ای که رو به کفر می‌رفت باید در دستگاه آموزش و پرورش نفوذ کنیم دقیق و دوراندیشانه‌ای بود. برکاتی بر این کار مترتب شد که نمی‌دانم خود ایشان چقدر این برکات را پیش‌بینی کرده بود. با اینکه ایشان خیلی دوراندیش بود فکر نمی‌کنم چندان به این برکات دل بسته بود. به صورت احتمالات ضعیفی در ذهنشان می‌گذشت. برکاتش این بود که بعد از پیروزی انقلاب بسیاری از کارهای سطح بالای مدیریت کشور را همان شاگردان دبیرستان «دین و دانش» به عهده گرفتند. ایشان سال‌ها اینها را تربیت کرده بود و انقلاب که شد از آنها برای مدیریت کشور استفاده کرد و تا سطح وزارت مسئولیت‌های مهم به دوششان گذاشته شد.


خاطرتان می‌آید چه کسانی بودند؟

چون یقین ندارم، نمی‌‌خواهم از کسی اسم ببرم. کسانی در ذهنم هستند، ولی چون تحقیق نکرده‌ام مطرح نمی‌کنم. البته آن طرفش را می‌توانم عرض کنم عمده کسانی که در قوه قضاییه سر کار هستند و کارهای حساسی دستشان هست فارغ‌التحصیلان مدرسه منتظریه‌اند. کارهایی که خیلی خطرناک بود و هنوز هم خطرناک است، به عهده افرادی مثل آقای رازینی و آقای نیری قرار گرفت که الان هم مورد سوء قصدند. اینها از شاگردان ایشان در مدرسه منتظریه هستند.


طبعاً وقتی یک روحانی در این سطح که ایشان را می‌شناختند که چه استعدادی دارد و اگر ادامه بدهد در آینده قطعاً در سطح مراجع قرار خواهد گرفت، در یک دبیرستان انگلیسی درس بدهد و مدیریت دبیرستان را قبول کند و شبانه‌روز وقتش را صرف بچه‌های دبیرستان کند جای تعجب دارد. طبیعی بود عده‌ای می‌گفتند حیف ایشان است چنین کارهایی کند. کارهای دیگری که به دنبال این کار انجام می‌داد در پی تصوری بود که ایشان باید خدمات علمی بیشتری به عالم اسلام کند و مرجع شود که وقتی دبیر یا مدیر دبیرستان شود مانع این حرکتش می‌شود.


به نقش ایشان در هیئت‌های مؤتلفه اشاره کردید. این‌طور که به نظرم می‌رسد، حرکت مسلحانه در هیئت‌های مؤتلفه کمتر بود و بیشتر حرکت اجتماعی و سیاسی متشکل علیه رژیم بود، اما یک‌سری حرکات مسلحانه هم داشت. با توجه به اینکه ارتباط نزدیکی با ایشان داشتید، فکر می‌کنید موضع ایشان در مقابل عملیات مسلحانه‌ بچه مسلمان‌ها چه بود؟ به‌خصوص این‌طور به نظر می‌رسید بعد از بازگشت از آلمان به‌رغم اینکه در برابر عملیات مسلحانه بچه مسلمان‌ها قرار نمی‌گرفتند، ولی چندان اعتقادی به پرثمر بودن آن حرکت نداشتند یا بروز نمی‌دادند.

تا جایی که بنده اطلاع دارم کیفیت تشکیل جریان هیئت‌های مؤتلفه به این صورت بود، بعد از اینکه حضرت امام از جریان قیطریه و حبس دوره اولشان به قم تشریف آوردند، کسانی که در جریان 15 خرداد از ایشان حمایت و اطراف منزلشان را حفاظت می‌کردند، خدا رحمت کند مرحوم آقا مهدی عراقی و دوستانشان را آمدند و از امام پرسیدند حالا وظیفه ما چیست. البته قبل از اینکه بیایند و از خود امام سئوال کنند زمانی که امام در قم نبودند و در قیطریه محبوس بودند، از نایب آقای میلانی سئوال کرده بودند که در این زمان وظیفه‌مان چیست؟ تا جایی که خبر دارم آقای میلانی به آنها گفته بودند شما جلساتتان را با هم داشته باشید، ارتباطتان را با همدیگر تقویت و به تعبیر امروزی کادرسازی کنید تا روزی برسد که بشود یک حرکت قوی انجام داد. این تشکل و برقراری ارتباط بین جلسات تا جایی که اطلاع دارم به توصیه مرحوم آقای میلانی بود. بعد هم که امام آزاد شدند و به قم تشریف آوردند، کسانی که الان مسئولیت‌های هیئت‌های‌ مؤتلفه را به عهده دارند و بعضی‌هایشان مثل امانی شهید شدند و برخی هم که هستند خدمت امام آمدند و پرسیدند وظیفه ما چیست و باید چه کار کنیم؟ امام تأکید کردند جلساتتان را تقویت کنید و یک تشکل همبسته به وجود بیاورید. در محلات تهران هیئت‌های مذهبی وجود داشتند که اعضای آنها از نظر مسائل دینی و اجتماعی ـ سیاسی آدم‌های روشن و قوی‌ای بودند. اینکه به صورت یک تشکل همبسته در بیایند ظاهراً به توصیه امام بود. بلاواسطه این را از مؤسسین هیئت‌های مؤتلفه شنیده‌ام. قبلاً هم به توصیه مرحوم آقای میلانی ارتباط برقرار شده بود، اما اینکه به عنوان یک واحد متشکل در بیاید به دستور امام بود و خود ایشان نماینده تعیین کرده بودند که محور وحدت این هیئت‌ها باشند. کارشان هم تبلیغاتی، کادرسازی و مانند اینها بود و برنامه مسائل نظامی در آن مطرح نبود، ولی معنایش این نبود که هیچ‌کدام از این هیئت‌ها یا گروهی از اینها خودشان کار دیگری نداشته باشند. نفی‌ای نبود. جامع این هیئت‌ها همین مسائل تبلیغی، تقویت بینش اسلامی و سیاسی بود. اشاره کرده بودم مرحوم آقای بهشتی کمال احتیاط را در برخوردها داشتند. حتی از زبان خود ایشان نقل می‌کنم که فرمود: «آنچه را که ضرورتی ندارد بدانم به من نگویید.» از کارهایی که می‌کنید آنجاهایی را که ضرورت دارد بدانم به من بگویید. این یک اصل برای ایشان بود. در این حد با احتیاط و تدبیر برخورد می‌کرد و نمی‌گفت این کارها را نکنید، بلکه می‌گفت آنجایی که ضرورت دارد دخالت کنم به من بگویید، والا لزومی ندارد همه چیز را بدانم. یک وقتی فردا گیر افتادم و حرفی از دهانم پرید و دیگران را به زحمت انداختم. طبعاً نه ما می‌پرسیدیم آقا از این کار تا چه اندازه اطلاع دارید و موافقید و نه خود ایشان چیزی می‌گفت. نمی‌توانم نسبت بدهم که آیا با این کار موافق بود یا مخالف، اما آنچه به عنوان مسئولیت در هیئت‌های مؤتلفه بود کارهای تبلیغی و سیاسی و امثال اینها بود. کارهای نظامی جزو برنامه هیئت‌های مؤتلفه نبود، ولی نفیش هم به شرط لا نبود. مثلاً آن‌طور که انجمن حجتیه فکر می‌کردند که نباید از این کارها کرد شرط نبود، ولی در عین حال جزو برنامه‌های هیئت‌های مؤتلفه هم نبود. برنامه اصلیشان کارهای سیاسی و فرهنگی بود. اگر چیزی بوده است من خبر ندارم.


دو نکته را در یک سئوال خدمتتان عرض می‌کنم. فرمودید شهید بهشتی جلساتی را برای مطرح ساختن مباحث خاصی تشکیل دادند. آیا آن زمان امثال شهید بهشتی که این گروه‌ها را تشکیل دادند و طرح بحث کردند سراغ دارید؟ شهید بهشتی برای گستراندن بحثش در سیستم حوزه، آیا با مراجع تقلید آن زمان یعنی آیت‌الله بروجردی صحبتی داشتند و در این باره تلاشی کردند یا نه؟

اگر منظورتان از دیگران کسان دیگری است که هم‌فکر بودند و این کار را تأیید می‌کردند همین 50، 60 نفری می‌شوند که ایشان دعوت کردند، اگر هم‌فکر نبودند موافقت نمی‌کردند. اگر منظورتان حرکت دیگری است که مشابه این شروع شده باشد سراغ ندارم. ویژگی مدیریت و ابتکار ایشان در همین‌ها بود. غالباً عادت نکرده‌ایم برای 20 سال بعد فکر و برنامه‌ریزی کنیم، چه رسد به 50 سال بعد، اما ایشان این دوراندیشی‌ها را داشت و نه‌تنها برنامه‌ریزی می‌کرد، بلکه در طراحی و اجرا هم ممتاز بود. یعنی مدیر به تمام معنا و خودساخته‌ای بود، از سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی گرفته تا مرحله اجرا. فکر نمی‌کنم ایشان درس مدیریت خوانده باشد یا حتی مطالعات زیادی در زمینه مدیریت داشته باشد، اما اصلاً برای مدیریت ساخته شده، یعنی کسی بود که باید از رفتارش الگوهای مدیریت را گرفت و تئوری‌های مدیریت را روی آن ساخت. فطرتاً مدیر خلق شده بود و ویژگی‌های خاصی داشت، ولی هم‌فکر زیاد داشتند، مثلاً مرحوم آقای دکتر باهنر از کسانی بود که زود از ایده ایشان حمایت کرد و خودشان به تهران رفت و ماند یا آقای هاشمی یا دیگران و افرادی که استقبال کردند و ادامه دادند از هم‌فکرهای ایشان بودند. منتهی غیر از ایشان کسی که ابداع کند، ابتکار داشته باشد و بعد هم مدیریت و سازماندهی کند سراغ ندارم.


در ارتباط بالاتر آیا اصلاً مطرح کردند از چنین حرکتی از سوی مراجع حمایت شود؟

در این باره از ایشان سئوال نکرده‌ام، اما می‌توانم از فکرشان حدس بزنم. ایشان باهوش‌تر و بافراست‌تر از این بود که چیزی را مطرح کند که در آن شرایط امکان عمل و پذیرشش وجود نداشت، ولی کار دیگری را که شروع کرد ـ که بخش بعدی عرایضم هست و ان‌شاءالله فرصتی باشد بدان بپردازم ـ با مراجع مطرح کرد و آن مسئله مدرسه منتظریه بود که ایشان این را که برنامه و سیستم آموزشی جدیدی مطرح شود به کمک مرحوم ربانی شیرازی و مرحوم آقای گلپایگانی مطرح کردند. دسترسی به مرحوم آقای بروجردی در طرح کردن این حرف‌ها کار آسانی نبود، مخصوصاً مسائل بسیاری که آقای بروجردی شخصاً می‌بایست اداره می‌کردند، ولی مرحوم آقای گلپایگانی از نزدیکان آقای بروجردی و خیلی هم مورد اعتماد ایشان بودند و آقای بهشتی و آقای ربانی شیرازی هم با ایشان آشنایی و دوستی نزدیک داشتند و این موضوع را با آقای گلپایگانی مطرح و ابتدا مدرسه‌ای به نام مدرسه آقای گلپایگانی تأسیس کردند. پایه سیستم آموزشی جدید از آنجا گذاشته شد. مرحوم آقای بهشتی می‌دانست اگر موافقت مراجع نباشد شکست می‌خورد و به‌علاوه احتیاج به کمک‌های مادی، علمی و نیروی انسانی داشتند و نیاز بود موافقت آنها را جلب کند. این کار را کردند و موفق هم بودند. آقای گلپایگانی با وجودی که در بین مراجع قم شخصیت بسیار مقدسی بود ـ البته آقای خوانساری هم از لحاظ قداست همین‌طور بودند، در عین حال هم به‌واسطه اعتمادی که به آقای ربانی شیرازی و آقای بهشتی داشتند و هم به دلیل اهمیتی که این کار داشت و بیّن بود حوزه احتیاج به چنین حرکتی دارد این را پذیرفتند و مدرسه‌ای با برنامه تأسیس کردند. برای این امر خانه‌ای را اجاره کردند که اجاره‌ آن را آقای گلپایگانی و حقوق اساتیدش را آنها می‌دادند و کمک هزینه‌ای هم به طلبه‌ها می‌پرداختند. این را که از آقای بروجردی می‌گرفتند یا نه، نمی‌دانم. به هر حال به اسم ایشان و مدرسه آقای گلپایگانی بود. بعد از اینکه مدرسه منتظریه تأسیس شد مدرسه آقای گلپایگانی ادامه و گسترش یافت و چند مدرسه شد و هنوز هم مدرسه آقای گلپایگانی دنباله همان‌هایی است که ابتکارش از مرحوم آقای بهشتی بود.


در این زمان موضع امام راجع به این قضایا چه بود؟ آیا شهید بهشتی قبل از سال 1340 با امام ارتباط داشت و اصلاً برخوردشان با امام به چه شکلی بود؟

امام شخصیت بسیار تودار، عمیق و ناشناخته‌ای داشت و مراحل زندگیش متفاوت بود و در هر مرحله‌ای مرکز ثقل کارش را یک موضوع قرار می‌داد. این تحلیل زندگی امام هست و هر کسی تحلیلی دارد و بنده که تماشا می‌کنم می‌گویم زندگی ایشان مراحلی داشت که در هر مقطعی روی یک موضوع متمرکز شده و آن را به جایی رسانده‌ و بعد سراغ موضوع دیگری رفته‌اند. دورانی که ایشان به تحصیل می‌پرداخت روی این قضیه متمرکز بود و جریان مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری که پیش آمد امام برای آوردن ایشان از اراک به قم پیگیری‌های زیادی کرد. بعد که ایشان احساس کرد لازم است در زمینه معقول و عرفان کار کند مدتی روی این مسائل متمرکز شد و از محضر مرحوم آقای شاه‌آبادی بهره برد. پس از آن تشخیص داد که باید در فقاهت کار کرد و چراغ فقاهت را در حوزه روشن نگه داشت و تقویت کرد. مدتی هم در کارهای فقه و اصول متمرکز شد و حتی بحث‌های فلسفی را کنار گذاشت، در آن مدت به کارهای سیاسی هم نمی‌پرداخت جز به صورت حاشیه‌ای و خیلی کمرنگ. کاملاً متمرکز در فقه و اصول بود. از وقتی که احساس نیاز به توجه به مسائل سیاسی کرد که جامعه اسلامی احتیاج دارد و اگر کار نشود جامعه اسلامی واقعاً در خطر است، ثقل کارش را مسائل سیاسی قرار داد. البته به فقه و اصول خیلی اهتمام داشت و هیچ‌وقت درس فقهش را تعطیل نکرد، ولی ثقل کارش را مسائل سیاسی و مبارزه قرار داد. تا قبل از این مرحله تا آنجایی که اطلاع دارم امام ارتباطی با مرحوم دکتر بهشتی نداشت. ایشان در مسائل برنامه حوزه، تغییر برنامه و امثال اینها نبود و اصلاً در این مسیر فکر نمی‌کرد. همان‌طور که عرض کردم مقطعی بود که ایشان متمهذ یا متمهز بر فقه و اصول و تربیت فقیه بود. خیلی اصرار می‌کرد دقت و روی خودتان کار کنید و ابتکار داشته باشید. ایشان معمولاً جلسات آخر سال تحصیلی را که پس از آن سه ماه تابستان شروع می‌شد به موعظه می‌پرداخت. در جلسه‌ای فرمود اکثرتان مجتهد هستید و باید بروید اجتهاد کنید. تقلید برای شما جایز نیست. به شاگردان روحیه می‌داد و آنها را تقویت و در این فضا فکر می‌کرد و به کارهای دیگر چندان اهمیتی نمی‌داد. از وقتی که برای مبارزه احساس مسئولیت کرد این امر کار اصلیش شد. در آن موقع کسانی را که در این زمینه فعالیت‌هایی می‌کردند شناسایی، جذب و با آنها ارتباط برقرار کرد. دیگران هم با ایشان ارتباط برقرار کردند. ارتباط مرحوم بهشتی با حضرت امام «رضوان الله علیه» در این فاصله و مربوط به مسائل نهضت بود. جلوترش مرحوم آقای بهشتی شاگرد امام نبودند، ایشان شاگرد مرحوم آقای داماد بودند. درس فقه را نزد مرحوم آقای بروجردی می‌خواندند و درس عادی و متعارفشان را نزد آقای داماد می‌رفتند. آقای موسوی اردبیلی، آقای مکارم شیرازی و آقای مشکینی هم از شاگردان آقای داماد هستند. البته استادهای اصلیشان را آقای بروجردی و آقای طباطبایی می‌دانستند و این تعبیر را از خود ایشان شنیدم که «ساخته دو تا محمدحسین طباطبایی هستم.» یکی آقای بروجردی و یکی هم آقای طباطبایی. در واقع شخصیت خود را ساخته این دو نفر می‌دانست. یادم نمی‌آید ایشان درس امام را شرکت کرده باشند. ارتباطشان با امام از زمان نهضت و به خاطر احساس وظیفه‌ای بود که در این زمینه می‌کردند.



هیئت‌های مؤتلفه که تشکیل شدند، بعد از قیام 15 خرداد این هیئت‌ها احساس کردند بازویی برای حضرت امام و تشکیلات هستند. فرمودید چند نفر روحانی بودند و امام مخصوصاً آقای بهشتی و آقای مطهری را فرستادند که نظارت داشته باشند. در جریان خاصی که اتفاق افتاد و هیئت‌های مؤتلفه با آن شناخته شده هستند، بحث ترور منصور بود. با وجودی که شهید بهشتی در تهران هست و تماس دارد و نماینده امام در هیئت‌های مؤتلفه است، آیت‌الله محی‌الدین انواری را برای صحبت نزد امام می‌فرستند. بعد هم آقای عسگراولادی نزد حضرت امام تشریف می‌برند. علتش چه بود؟ نظر شخصی شما در این باره چیست؟

عرض کردم کسان دیگری بودند و یکیشان همین آقای انواری بودند که قبلاً با هیئت‌ها ارتباط داشتند. شخص دیگر مرحوم آقای مولایی بود که نایب‌التولیه آستانه حضرت معصومه(س) از طرف امام به ایشان واگذار شد. نفر سومی هم بودند که یادم نیست. آقای انواری با جریان قتل منصور ارتباط مستقیم و با مرحوم آقای میلانی ارتباط داشتند. دقیقاً جزئیاتش را نمی‌دانم که از کجا شروع شد و به چه صورت و در چه حدی ارتباط داشتند، اما فی‌الجمله می‌دانم مسلماً ایشان از این مسئله و ارتباطات آگاه بودند، اما اینکه چرا آقای بهشتی مطرح نشد دو تفسیر دارد و هیچ‌‌کدامشان را یقیناً نمی‌توانم عرض کنم. یکی اینکه ایشان طوری در کتمان مسائل و سرّی بودن مسائل نقش ایفا می‌کرد که هیچ‌گاه خودش را در این جریان مطرح نکرد. در حالی که می‌دانست و موافق هم بود، ولی به خاطر دوراندیشی و احتیاطی که در این جور کارها اعمال می‌کرد، جایی خودش را مطرح نساخت. نمونه‌اش را عرض کردم که در کارهای عادی می‌فرمود آنچه را که ضرورتی ندارد بدانم به من نگویید. تفسیر دیگر اینکه ایشان سلیقتاً با این‌جور کارها موافق نبود. نفی نمی‌کرد، لااقل دوست نداشت خودش در این مسئله درگیر شود. هیچ قضاوتی ندارم که کدام تفسیر بوده، اما هر دوی آن محتمل است و هیچ بعید نیست می‌دانست و حتی بیش از دانستن به خاطر احتیاط اینکه رهبری نباید در مسائل هادی درگیر شود و ارتباطش خیلی روشن نشود جایی خودش را مطرح نمی‌کرد. کسی که می‌تواند در این زمینه نظر روشن‌تری بدهد شاید خود آقای عسگراولادی باشد. از ایشان سئوال کنید بهتر می‌توانند واقعیت را مطرح کنند.



فکر کنم به‌طور طبیعی به مدرسه حقانی رسیدیم.

چند دقیقه‌ای به این مسئله مهم می‌پردازم. زمینه‌ای در خود بنده از اول طلبگی بود و بعد هم که با مرحوم دکتر بهشتی آشنا شدم، این فکر تقویت شد که باید تغییر بنیادی در سیستم آموزش حوزه ایجاد کرد. البته در یزد و سال‌های اول طلبگیم در چهارده پانزده سالگی به دروس دانشگاهی و امثال اینها علاقه داشتم و زبان‌های فرانسه و انگلیسی را همان‌جا خوانده بودم. خدا آقای محققی را رحمت کند، ایشان قبل از آقای بهشتی در آلمان بود و پیش از آنکه به آلمان برود در یزد بود و پیش ایشان فرانسه و یک مقدار درس‌های دانشگاهی را می‌خواندم. ایشان حق استادی به گردن ما دارد. بعد که به قم آمدم و با مرحوم آقای بهشتی که آشنا شدم، این امر تقویت شد و با فکر ثاقب و صائبی مثل ایشان ما هم تحت‌الشعاع فکر ایشان واقع شدیم. مدرسه آقای گلپایگانی تازه آغاز به کار کرده بود و ایشان از من دعوت کردند تو بیا آنجا و تدریس کن. برنامه‌های پیش‌بینی شده در آنجا، در مراحل اولیه یا یک مرحله انتقالی بود. در واقع چندان جدی نبود و می‌بایست مرحله‌ای را گذراند تا به مرحله اصلی‌تر رسید. به من پیشنهاد کردند درس منطق را در آنجا بگویم. گفتم علاقه‌ای به این درس ندارم و قبول نکردم. گفتند تو که می‌گویی باید تحولی ایجاد کرد چرا همکاری نمی‌کنی؟ گفتم فعلاً کارهای واجب‌تری برای خودم دارم که باید انجام بدهم و این را برنامه ایده‌آل خودم نمی‌دانم. چون سفارش فرموده بودید همه واقعیت‌ها گفته شود قید می‌کنم که پس از تشکیل مدرسه حقانی، در کنار آن از طرف آقای شریعتمداری دارالتبلیغ تشکیل شد. آن موقع آقای شریعتمداری نفر دوم مبارزه تلقی می‌شد و در عکس‌های تبلیغاتی عکس امام و آقای شریعتمداری را با هم چاپ می‌کردند. یعنی مثلاً یک وقت از امام خواستند نماز عید بخوانید و ایشان گفتند بروید از آقای شریعتمداری بخواهید. مخصوصاً آقای شریعتمداری از خطه آذربایجان بود امام خیلی سعی می‌کردند یک‌نوع هماهنگی ایجاد شود و اختلاف ترک و فارس به وجود نیاید. امام به این نکته توجه داشتند.

از آقای بهشتی خواسته شده بود برنامه‌ای برای دارالتبلیغ تدوین کنند و ایشان هم انجام دادند. در کنارش یک برنامه هفده ساله برای مدرسه حقانی در نظر گرفته بودند و کل مطالبی را که فکر می‌کردند یک روحانی لازم است بداند در یک دوره پیوسته هفده ساله پیش‌بینی و تدوین کرده بودند. در جریان مبارزات امام علی‌رغم اینکه حفظ وحدت را ضرورت می‌دانستند با مسئله دارالتبلیغ مخالفت کردند. اینکه امام از این جریان چه درک کرده و چه سرّی بود و از کجا فهمیده بودند، نمی‌دانم، ولی امام فراستی داشت که دریافت ممکن است دستگاه مایل به این کار شود. یک جلسه با مرحوم آقای ربانی شیرازی، مرحوم دکتر باهنر، آقای هاشمی رفسنجانی و احتمال قوی مرحوم دکتر مفتح خدمت آقای شریعتمداری و امام رفتیم تا مسئله قدری حل شود و اختلاف شدت نیابد. امام قاطعانه می‌گفتند می‌دانم این کار به صلاح روحانیت نیست، اما دلیل روشنی که از کجا می‌دانند برای ما نفرموند، یادم نمی‌آید گفته باشند، اما خیلی قاطعانه با این امر مخالفت می‌کردند. با اینکه از آن طرف وحدت را خیلی لازم می‌دانستند و سفارش می‌کردند که آقایان اقلاً هفته‌ای یک جلسه دور هم جمع شوند و یک چای بنوشند، ولی با این قضیه با جدیت مخالفت کردند.


حقیقتش این است که یک روز مرحوم آقای بهشتی منزل ما بودند. گفتم شما که در این جریان می‌دانید به اشخاص تا چه اندازه می‌شود اعتماد کرد و به همه نمی‌شود یکسان اعتماد کرد چطور با دارالتبلیغ همکاری کردید و برنامه دادید؟ عین عبارت‌هایشان یادم نیست، اما ایشان فرمودند همکاری‌ای که کردم در همین اندازه‌ای بوده است که احتمال می‌دادم اثر مثبتی برای حوزه و روحانیت داشته باشد. بیش از این همکاری نکردم. در حد دادن یک برنامه بود. کار دیگری نکردم. حتی نسبت به این امر هم به ایشان اعتراض کردیم که چرا تا این اندازه هم با دارالتبلیغ همکاری کردید. ایشان هم گفتند چون این را منافی با حرکت خودمان نمی‌دیدم با آنها همکاری کردم.


به هر حال ایشان برای مدرسه حقانی یک برنامه هفده ساله در نظر گرفتند و هنوز خیلی نُضج نگرفته بود که به مدت پنج سال به آلمان رفتند. بعد از بازگشت ایشان شورای مدیریتی برای مدرسه تشکیل شد. مدیر رسمی آقای قدوسی بودند، ولی جناب آقای جنتی «حفظه الله» و مرحوم آقای بهشتی و بنده به عنوان خدمتگزاری در خدمت ایشان شورای مدیریت مدرسه را تشکیل می‌دادیم. برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری کارهای مدرسه به عهده این شورا بود. قبل از اینکه آقای بهشتی از آلمان برگردند آقای قدوسی از من دعوت کردند که درس تفسیری آنجا بگویم. بعد که آقای بهشتی بازگشتند در این شورا پیشنهاد کردم باید درس فلسفه‌ای در این مدرسه و تدریجاً در حوزه بگذاریم که متناسب با نیازهای زمان باشد. کسی که بخواهد کتاب فلسفه بخواند شرح منظومه ملاهادی سبزواری و اسفار را می‌خواند و اینها پاسخ‌گوی نیازهای جامعه ما نیست. ممکن است یکی ده سال هم وقتش را صرف فلسفه در این روش کند و نتواند پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای برای شبهات فلسفی امروز بیابد. آن موقع به‌تازگی کتاب «فلسفتنا»ی آقای صدر چاپ شده بود. پیشنهاد کردم این کتاب را به عنوان کتاب درسی در مدرسه مطرح کنیم و بعد هم به این فکر باشیم یک کتاب درسی بنویسیم که لازم نباشد کسی دوره طولانی اسفار یا منظومه با مشکلات و پیچیدگی‌هایش را که شاگرد چیزی سر در نمی‌آورد بخواند. باید کتاب روشنی با حجم کمتر و بیان روشن‌تر و تا حد ممکن ناظر به نیازهای روز باشد. در آنجا مطرح شد چه کسی درس «فلسفتنا» را بگوید؟ گفتم خودم قبول می‌کنم. اولین بار که فلسفتنا در حوزه قم تدریس شد، در مدرسه منتظریه به پیشنهاد خودم بود. بعد از مرحوم آقای طباطبایی خواستند کتاب مختصری در فلسفه بنویسند که به‌جای منظومه یا قبل از منظومه تدریس شود که ایشان «بدایه‌الحکمه» و سپس برای ادامه‌اش در سطح عالی‌تر «نهایه‌الحکمه» را نوشتند. این به پیشنهاد مدرسه حقانی بود که هم مرحوم آقای بهشتی و هم مرحوم آقای قدوسی در این جهت نقش اساسی داشتند. در ابتدا این دو کتاب به صورت پلی‌کپی تکثیر و در مدرسه تدریس می‌شد. هنوز پلی‌کپی‌هایش را دارم. بعد کم‌کم چاپ شد و امروز یک کتاب رسمی در همه حوزه‌ها در چند شرح و چند تألیف شده است.


آن مدرسه بر این اساس تأسیس شد که نیازهایی که امروز در واقعیت مطرح است و در برنامه‌های سنتی حوزه تأمین نمی‌شود آن مدرسه بتواند تأمین کند. شاید برنامه‌اش پیش دوستان باشد. ممکن است آقای طباطبایی که مدرسه شهیدین را اداره می‌کند آن برنامه و رساله را داشته باشند. مرحوم آقای بهشتی یک برنامه هفده ساله نوشتند که هیچ‌وقت به‌طور کامل عملی نشد. سال چهاردهمش انقلاب پیروز شد. عالی‌ترین سطحش کسانی بودند که در سال چهاردهم شرکت می‌کردند. یکیشان آقای طباطبایی هستند که الان مدرسه شهیدین را اداره می‌کنند، آقای نیری رئیس دادگاه انقلاب، آقای صدیقی ـ رئیس دادگستری استان تهران بودند و دادگاه تجدید نظر هستند، آقای رازینی، آقای محمدی عراقی و تعداد دیگری از فضلایی که امروز هر کدامشان دست‌ اندر کار مسائل مهم کشورند چهارده سال از آن برنامه هفده ساله را گذراندند. سه سال از این برنامه اجرا نشد. البته شاید عیناً قابل ادامه هم نبود و می‌بایست تغییراتی داد، چون آن برنامه 20 سال پیش نوشته شده بود و ثابت نمی‌ماند. تغییراتی در آن داده شد، از جمله اینکه فلسفتنا، بدایه‌الحکمه و نهایه‌الحکمه که در برنامه قبلی پیش‌بینی نشده بود و اصلاً کتابی در این زمینه نبود تدریس شد. در مجموع همه حجم مطالب پیش‌بینی شده تدریس نشد. ما هم در آنجا در خدمتشان بودیم، از جمله یک کار نسبتاً سطح بالای فلسفی، بحث مطالعات تطبیقی فلسفی انجام گرفت، مخصوصاً وقتی ایشان از آلمان برگشتند مسائل دیالکتیک زیاد مطرح می‌شد که ریشه‌اش از هگل بود. خودشان پیشنهاد کردند فلسفه هگل را به بحث بگذاریم و بحث تطبیقی را روی آن انجام بدهیم، خصوصاً ایشان زبان آلمانی را یاد گرفته بودند و می‌توانستند از متن آلمانیش استفاده کنند. می‌گفتند من از متن آلمانیش مطالعه می‌کنم و شما ترجمه‌ کتاب مرحوم دکتر عنایت را بخوانید. هر هفته حاصل مطالعات دوستان را به کنفرانس می‌گذاشتند و روی آن بحث می‌کردند. در آن جلسه در خدمت ایشان بودیم که جلسات مدیریت شورای مدیریت مؤسسه هم بود.


بعد از آلمان کار دیگری را شروع کردند که آخرین محورها در زمینه ارتباط با ایشان است که می‌خواستم عرض کنم. پس از بازگشت از آلمان ایشان فرمودند برای گسترش تبلیغات اسلامی در جهان طرحی دارم که چهار مرکز دیگر در ژاپن، فرانسه، انگلیس و آلمان مثل مرکزی که در هامبورگ وجود دارد تأسیس شوند. برای اینکه بتوانیم چنین مراکزی را اداره کنیم باید از حالا به فکر باشیم افرادی را برای اداره کردن آنجا تربیت کنیم. از ویژگی‌های مرحوم دکتر بهشتی این بود که وقتی می‌خواست کاری را شروع کند اول نمی‌آمد ساختمانش را بسازد و بعد تازه ببیند محتوایش چه باشد. اول فکر محتوا و اداره‌اش را می‌کرد و بعد لوازم فیزیکی آن. برخلاف بسیاری از اشخاص و کارهای دیگری که ملاحظه می‌شود. ابتدائاً ایشان گفتند تو پنج نفر را معرفی کن که این ویژگی‌ها را داشته باشند و به درد این کار بخورند. به تعبیر بنده بهشتی کوچکی در آینده شوند. هر چه فکر کردم در آن شرایط و بین دوستانی که آن موقع می‌شناختم سه نفر را بیشتر نتوانستم معرفی کنم. گفتم این سه نفر را من معرفی می‌کنم و شما از بین دوستانتان دو نفر دیگر را پیشنهاد بدهید. آن سه نفر آقای مسیح مهاجری، آقای حسین مهرپور و آقای محمدباقر انصاری بودند. بنا بود دو نفر از جاهای دیگر معرفی کنند که بالاخره هم پیدا نشد. ایشان برای این سه نفر برنامه پنج ساله‌ای را در نظر گرفتند و ما هم مسئول اجرایی و هماهنگیش بودیم. خودم یک درس را برایشان می‌گفتم. قرار بود بحث در باره تقویت عقاید و امثال اینها باشد که آن درس را می‌گفتم و مطالعاتی هم در زمینه مسیحیت بود که خود آقای بهشتی سرپرستی می‌کردند که کتاب‌هایی را مطالعه کنند و سپس هفتگی به بحث می‌گذاشتند. یکی دو برنامه دیگر هم بود که یکیش تقویت زبان و دیگری مطالعات اجتماعی ـ سیاسی بود. این برنامه هم چند سال ادامه یافت و به پایان نرسید و انقلاب پیروز شد. نه آن پنج نفر تکمیل شدند و نه آن سه نفر دوره پنج ساله پیش‌بینی شده را پشت سر گذاشتند. متأسفانه بعد از انقلاب که می‌خواستند کسی را جای خودشان به آلمان بفرستند به‌قدری مسئولیت‌های داخل کشور زیاد بود که از این سه نفر هیچ‌کدام نرفتند. اخیراً آقای انصاری چند سالی به عنوان مسئولیت اداره مسجد هامبورگ رفتند. در راستای آخرین برنامه‌ای که مرحوم آقای بهشتی در نظر گرفته بودند آقای مهاجری سفری به کشورهای خلیج‌فارس کرد و سفری هم به ژاپن رفت. یادم نیست آقای انصاری هم رفتند یا نه. سفر برای این بود تا با محیط آشنا شوند و خودشان را برای قبول مسئولیت آماده کنند.


این هم یکی از محورهایی بود که منشاء ارتباطمان با مرحوم آقای بهشتی بود.

زیاد وقتتان را نمی‌گیرم. در مورد مدرسه حقانی نکته‌ای هست که دوست داشتم بدانم، چون شما صاحب‌نظرترین فرد در این زمینه هستید. در سال‌هایی که حرکت حسینیه ارشاد شروع شد و فعالیت‌های دکتر شریعتی و مواردی که ایشان مطرح می‌کرد در مدرسه حقانی اختلاف ‌نظری بین طلاب وجود داشت. این اختلاف نظر کمتر منعکس می‌شد، ولی در خود مدرسه محفل‌هایی را درست کرده بود، از جمله اینکه خدمت شما آمدند و از شما نظرخواهی کردند و اگر خاطرم باشد بحث خاتمیت را از دیدگاه دکتر شریعتی مطرح و آن را نقد کرده بودید. از افراد دیگری، از جمله مرحوم دکتر بهشتی هم در جلسه‌ای در مشهد نظرخواهی کرده بودند. برایم نکته جالب این بود با وجود اختلاف دیدگاه بین حضرتعالی و مرحوم بهشتی در باره خاتمیت از دیدگاه دکتر شریعتی این نوع همکاری و نزدیکی بین شما و مرحوم بهشتی وجود داشت و بارها به دوستان گفته‌ام جای این روحیات خالی است. متأسفانه امروزه اختلاف دیدگاه باعث می‌شود اختلافات دیگری را در کنارش مطرح کنند و مسائلی پیش می‌آید که در حال حاضر جو را آلوده کرد‌ه‌اند. در این باره توضیحی بفرمایید.

این مسئله داستان بسیار مفصل و ابعاد مختلفی دارد که اصلاً حرکتی که شروع شد جهات مثبتی داشت یا منفی؛ حساسیت‌هایی که اشخاص روی آن داشتند از چه نظر بود، مثلاً نظر بنده نسبت به این موضوع چه بود و کار به کجاها رسید. اینها مفصل است و وقتش نیست عرض کنم. گفت‌وگو و ثبت شده است و چنانچه مایل باشید می‌توانید از آرشیو اینجا بگیرید.


اما آن بخشی را که با مرحوم آقای بهشتی ارتباط می‌یابد عرض می‌کنم. در سال‌های اولی که از آلمان برگشته بودند، حسینیه ارشاد یک مقدار رواج پیدا کرده بود و تازه داشت اوج می‌گرفت. از ایشان دعوت کردند و ایشان هم رفتند سخنرانی‌ای کردند. همان وقت بعضی از دوستان نزدیکشان با این کارشان موافق نبودند، چون همان‌طور که می‌دانید حسینیه ارشاد دست طرفداران نهضت آزادی بود و الان هم تولیتش با آنهاست. کسانی که به این مسائل و ضعف ایدئولوژی نهضت آزادی حساسیت داشتند مایل نبودند آقای بهشتی به آنها انتساب یابد، ولی ایشان با دید وسیعی که داشتند می‌گفتند در هر جایی زمینه‌ای برای تبلیغ اسلام و گرایش به اسلام باشد، به‌خصوص در شرایطی که هنوز انقلاب پیروز نشده بود باید سعی کنیم نیروها را جذب کنیم و اگر در این مرحله بخواهیم کسانی را از خودمان دفع کنیم، صلاح نیست و آخرش علی می‌ماند و حوضش. نمی‌شود برای مبارزه و نهضت اول با گروه‌های مختلف تسویه حساب کنیم. لااقل گروه‌های مذهبی را نباید دفع کنیم. حالا اگر اشتباهاتی هم دارند باید سعی کنیم اصلاح شوند و اگر نشدند باید در مرحله دیگری موضع بگیریم. این نظر ایشان بود و مبدأ اختلافشان با بعضی از دوستان نزدیکشان از همین جا شروع شد. این مقوله هیچ منشأ اختلافی بین من و مرحوم آقای بهشتی نبود و موضع ایشان را درک می‌کردم و روز به روز همکاریمان با هم قوی‌تر می‌شد. این قضیه ادامه داشت تا حرف‌های خاص دکتر شریعتی مطرح شد. داستان مفصل است و فرصت نمی‌کنم عرض کنم. مبدأ آن مرحوم آقای دانش آشتیانی از شهدای هفتم تیر بود. با ایشان از اوایل طلبگی رفاقت داشتم. ایشان پرسیدند: «فلانی! نظرت راجع به دکتر شریعتی و بحث‌های حسینیه ارشاد چیست؟» آقای دانش آشتیانی آدم مؤدب و سنگینی بود. جواب دادم: «به نظر من یک حرکت انحرافی است که واقع خواهد شد و پیش هم خواهد رفت. ایشان به‌خوبی درک کرده است که چگونه با جوان‌ها کار کند و زمینه هم فراهم است و کارشان پیش می‌رود.» گفتند: «به همین سادگی بنشینیم و بگوییم کاری است که پیش می‌رود و ما هیچ کاری نباید بکنیم؟» گفتم: «برای خودم وظیفه‌ای احساس نمی‌کنم که بتوانم کاری انجام بدهم. باید کار مثبت کنیم. کاری که دوست داریم و برنامه مثبتمان را در آنجا دنبال کنیم. والا مقابله و مبارزه کردن با آن را مفید نمی‌بینم. لااقل برای خودم این‌طور نمی‌بینم.» ایشان گفتند: «حقیقتش این است که با دکتر شریعتی صحبت کردم و گفتم بعضی از نظریاتت خلاف مبانی اسلامی است. با کسی که مورد قبول خودت باشد صحبت کنید. ایشان گفتند حاضرم با آقای طباطبایی صحبت کنم.» آقای دانش آشتیانی به من گفتند: «به شما پیشنهاد می‌کنم پیش آقای طباطبایی بروید و از ایشان وقت بگیرید که دکتر شریعتی پیش ایشان برود و حرف‌هایش را بزند. قاعدتاً اگر آقای طباطبایی چیزی بگویند بدش نمی‌آید بپذیرد و می‌گوید از ایشان حرف را شنیده‌ام و غیر از این است که از یک منبری یا کس دیگری حرف بپذیرد. ایشان گفتند هر وقتی و هر جایی بگویید حاضرم بروم.» گفتم: «آن که از لا به لای سخنرانی‌ها و مواضع ایشان شنیده‌ام این‌جور نمی‌شناسم، ولی حالا که اصرار می‌کنید چشم!» یادم هست منزل آقای طباطبایی روبه‌روی مدرسه حجتیه بود. به آنجا رفتم و عرض کردم جریان این است. آقای طباطبایی آقای دانش آشتیانی را می‌شناختند. گفتم: «ایشان پیشنهاد کرده‌اند اجازه بدهید دکتر شریعتی خدمت شما بیایند و نصیحتش کنید و اقلاً زاویه‌اش از مرکز انحرافی تنگ‌تر شود. همین هم قدمی است.» ایشان فرمودند: «اگر دکتر شریعتی از حرف‌هایش برگردد دیگر دکتر شریعتی نیست. اگر نخواهد برگردد آمدنش به اینجا چه فایده‌ای دارد؟» باز پررویی کردم و گفتم: «آقا! احتمال نمی‌دهید اقلاً فسادش کمتر می‌شود. این هم یک قدم است.» ایشان فرمودند: «من که احتمال نمی‌دهم.» بالاخره پررویی کردم و قرآن در آوردم و گفتم: «استخاره‌ای کنید. اگر استخاره خوب آمد اجازه بدهید دکتر شریعتی بیاید خدمت شما.» ایشان استخاره کردند و قرآن را به دستم دادند و گفتند: «بخوان!» این آیه سر صفحه بود: «أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ».(1) دیگر دهانمان بسته شد و آخرین تیر ترکشمان بود که حداقل از راه استخاره گردن ایشان بگذاریم. قرآن را بوسیدیم؛ کنار گذاشتیم، بلند شدیم و رفتیم.

آقای دانش آشتیانی سراغم آمد و پرسید: «چه شد؟» جریان را برایشان گفتم. یادم نمی‌رود شب در مسجد اعظم با هم قدم ‌زدیم و مدتی با هم صحبت کردیم. سئوال کرد: «خودت حاضری با او صحبت کنی؟» پاسخ دادم: «بله!» گفت: «ایشان کی بیاید؟» گفتم: «آقای دانش! آقای دکتر شریعتی به قم نمی‌آید که با من صحبت کند. من به تهران می‌آیم.» گفت: «خب شما کی می‌آیید که بگویم بیاید منزل شما در تهران.» گفتم: «منزل ما هم نمی‌آید. شما جای ثالثی مثلاً خانه خودتان را در نظر بگیرید.» منزل ایشان قیطریه و نزدیک حسینیه ارشاد بود. گفتم: «منزل خودتان قرار بگذارید و از ایشان وقت بگیرید. وقتی ایشان حاضر است بیاید من هم از قم به خانه شما می‌آیم و دوستانه صحبت می‌کنیم.» گفت: «پیشنهاد خوبی است.» در این جریان اتفاقاً یک روز مرحوم آقای بهشتی منزل ما بودند. به ایشان هم عرض کردم چنین صحبتی شده است. مسبوق بود که مرحوم آقای بهشتی، مرحوم آقای مطهری و ظاهراً آقای خزعلی پیغامی به دکتر شریعتی داده بودند. مضمون پیغام این بود که کاری را که امریکا و رژیم می‌خواهند علیه روحانیت انجام دهند شما دارید می‌کنید. یعنی کارهای دکتر شریعتی در جهت اهداف امریکا و رژیم است. خود آقای بهشتی این را به من فرمود. به دنبال آن جلسه‌ای با دکتر شریعتی گذاشتند و پس از آن دکتر شریعتی سخنرانی‌ای در تأیید روحانیت کرد که نتیجه پیغامی بود که مرحوم آقای بهشتی به او داده بودند. وقتی به ایشان گفتم بناست چنین کاری کنیم، گفتند: «پس یک مقدار نوشته‌هایش را بخوانید.» گفتم: «نمی‌خواهم مناظره کنم که بگویم من بر حق هستم یا شما بر حق هستید. می‌خواهیم دوستانه صحبت کنیم و غیر مستقیم نصیحتش کنم که کاری که دارید می‌کنید خطرناک است و با دین مردم بازی نکن. نمی‌خواهم بگویم فلان جا اشتباه کردی و بد گفتی و از این حرف‌ها. می‌دانم این‌جور حرف‌ها فایده‌ای ندارد و احتمال می‌دهم وقتی دوستانه و صمیمانه صحبت کنیم شاید یک مقداری اثر و قدری احساس مسئولیت کند. به همین نیت هستم.» گفتند: «بسیار خب! در عین حال که فرصت داری یک مقدار نوشته‌هایش را بخوان تا مشخصاً سوژه‌هایی در اختیار داشته باشی.» به توصیه ایشان بعضی از جزوه‌هایی را که آن زمان منتشر می‌شد، مثلاً درس‌های اسلام‌شناسی را مرور کردم. خلاصه یک روز صبح جمعه قرار شد به منزل آقای دانش آشتیانی در قیطریه بروم و ایشان هم قول داده بود ساعت هشت یا نه صبح به آنجا بیایند. قرار بود برای صبحانه بروم، نمی‌دانم به ایشان هم قول صبحانه را داده بود یا بعد از آن را. یکی از دوستان هم فهمید و به آنجا آمد و سه نفر بودیم. هر چه آقای دانش آشتیانی با حسینیه ارشاد، منزلشان و این طرف و آن طرف تماس گرفت ایشان جواب نداد و نیامد. نزدیکی‌های ظهر بالاخره ایشان موفق شد تماس بگیرد و گفتند تب شدیدی دارم و نمی‌توانم از جایم حرکت کنم. آن روز تولد حضرت زهرا(س) بود و ایشان عصر همان روز در حسینیه ارشاد سخنرانی داشت. تا ظهرش ایشان می‌گفت تب شدید دارم و نمی‌توانم از جایم تکان بخورم و بعد از ظهر در حسینیه ارشاد سخنرانی داشت. البته آن روز، روز زن نبود و به مناسبت این میلاد می‌خواستند در باره زن از دیدگاه اسلام صحبت کنند. شاید «فاطمه فاطمه است» نتیجه سخنرانی همان روز باشد. دقیق خاطرم نیست.

غرض اینکه چنین جریانی داشتیم، ولی به هر حال نظرم این بود طرح مباحثی که ایجاد اختلاف کند صحیح نیست. اصرار زیادی به من می‌کردند که مقاله، رساله، کتاب یا ردیه‌ای بنویس. هیچ قبول نکردم، ولی در مدرسه به عنوان بحث طلبگی جلساتی راجع به موضوعاتی خارج از برنامه درسی تشکیل می‌شد و در آن جلسات بحث می‌کردیم، از جمله بحث‌ها در باره داروینیسم بود که همان موقع بچه‌ها در مورد خلقت انسان مطلبی نوشتند و چاپ هم شد. به این مناسبت بعضی از اشکالاتی که به نظرمان می‌رسید، من‌جمله خاتمیت را به بحث می‌گذاشتیم. طبعاً عده‌ای موافق و برخی مخالف بودند. می‌دانید در مدرسه منتظریه جو طوری بود که عده‌ای از بچه‌های مجاهدین و حتی فداییان خلق از طلبه‌های آن مدرسه در آمدند. الان یکی از طلبه‌های عالی‌ترین سطح مؤسسه از مجاهدین است و در هلند زندگی می‌کند. نمی‌خواهم اسمش را ببرم. هنوز هم در عالی‌ترین سطح هست. بعضی‌ها هم از مؤسسه اعدام شده‌اند. تصور کنید چه جوّی بود. طرفداران و کسانی که از این افکار حمایت می‌کردند از این تیپ‌ها بودند. اولین زمینه تبلیغ مجاهدین از کتاب‌های شریعتی بود. یعنی اگر می‌خواستند کسی را دعوت کنند اول توصیه می‌کردند کتاب‌های او را بخوانند، بعد کتاب‌های مارکسیستی و امثال اینها را. البته آن وقت‌ها هنوز از مارکسیست‌ها جدا نشده بودند و هنوز آن انشعاب پیدا نشده بود. اصلاً کتاب‌های تبلیغاتیشان که ابتدائاً توصیه می‌کردند کتاب‌های دکتر شریعتی بود. ما این‌جور بحث‌ها را در مدرسه داشتیم و عده‌ای هم مخالف بودند.


با اینکه مجاهدین خلق را یک حرکت انحرافی می‌دانستند...

نخیر، این‌جور نبود. حتی برای بالاتر از طلبه‌ها و در سطح اساتید انحراف مجاهدین هنوز مشخص نبود. بعد از مدت‌ها و پس از شهادت شهید واقفی و این حرف‌ها کمی روشن شد که اینها منحرفند. والا بعضی از سران فعلی مملکت کمک‌های مالی زیادی به مجاهدین می‌کردند...


با اینکه مجاهدین خلق، دکتر شریعتی و حرکت حسینیه ارشاد را...

آن را همزه وصلی می‌دانستند و می‌گفتند برای تبلیغات... البته هنوز مکتب آنها پخته نشده و اوایل شکل‌گیری بعضی مسائل بود. خدا مرحوم آقای مطهری را رحمت کند می‌گفت یکی از سران مجاهدین از شاگردانم بود که مرتباً در جلسات گفتار ماه شرکت می‌کرد و فوری متن سخنرانی‌هایم را به تبریز می‌برد و توزیع می‌کرد. سران مجاهدین از مذهبی‌های این‌چنینی و اهل نماز شب، روزه و عبادت بودند، ولی کم‌کم انحراف پیدا شد.


مطلب دیگر اینکه حساسیت‌های افراد نسبت به مسائل مختلف است. عده‌ای به مسائل سیاسی حساسیت داشتند و برخی نسبت به مسائل فکری و عقیدتی. بنده به خاطر اینکه چندان نقشی در مسائل سیاسی و عرضه‌ این کار را نداشتم، بیشتر روی مسائل عقیدتی حساس بودم. همان وقت که آقای دانش آشتیانی به من گفت این کار شروع شده است و نظرت چیست، گفتم حرکتی است که شروع شده است و موفق هم خواهد شد و پیش خواهد رفت و نمی‌توانیم کاری کنیم، ولی خطرش را درک می‌کردم و گفتم کار بسیار خطرناکی است، ولی ما کاری نمی‌توانیم بکنیم و پیش خواهد رفت. بنابراین نسبت به این خطر خیلی حساس بودم و سعی می‌کردم هر جا که می‌توانستم به دوستان و سایرین این خطر را توجه بدهم، ولی مبارزه علنی نمی‌کردم و مطلبی نمی‌نوشتم تا به اختلاف دامن نزنم، ولی کم‌کم حرف‌ها پخش می‌شد و شناخته می‌شدیم. دلم نمی‌خواست به عنوان یک حرکت اجتماعی در زمان مبارزه با رژیم زاویه دیگری باز کنیم. به هر حال دکتر شریعتی حاضر نشد مباحثه کند و این مسئله همین‌طور ماند و پیش نیامد که بشود گفت ایشان چه گفته است و چه حرفی دارد، قبول کرده یا نکرده است. روی حساسیتی که داشتم می‌کوشیدم به دوستان نقطه‌های انحراف را نشان بدهم و می‌گفتم این نقاط انحراف می‌توانند به چه چیزهایی منجر شوند و متأسفانه پیش‌بینی‌هایم درست در آمدند. همان نقطه‌های انحراف منتج به پیدایش گروه فرقان و بعد مجاهدین و امثال اینها شد. امروز هم مبدأ بسیاری از انحرافات فکری موجود در جامعه همین جاست. نمی‌گویم علت اصلی بوده است، اما مبداءاش از آنهاست. اگر مایل باشید یک وقت به شما نشان می‌دهم از آنجا خط بسیاری از انحرافات فکری شروع و زاویه باز شد، راجع به مسئله ولایت فقیه ارتباطش با دموکراسی و آزادی که امروز هم مسائل روز جامعه ماست چیزهایی است که شریعتی مطرح کرده است. خاطرم هست در جزوه‌هایش در باره کیفیت حرکت اسلام از زمان پیغمبر(ص) به بعد که سپس منتهی به دموکراسی می‌شود شکل کشیده بود. اصلاً در بحث‌هایش مطرح کرده بود که پیغمبر اکرم(ص) حضرت علی(ع) را به عنوان کاندیدای خلافت تعیین کرد، نه به معنی نصب جانشینی. نصب را از آنجا انکار می‌کرد. طبعاً جایی برای ولایت فقیه و نصب ولایت فقیه باقی نمی‌ماند. وقتی خود علی منصوب نبود پیدا بود بقیه چگونه می‌شود. به دوستان عرض می‌کردم این خطی است که به چنین جایی منتهی می‌شود و متأسفانه شد. این مسئله حساسیت ما بود.

حساسیت بنده روی مسائل فکری بود، منتهی حساسیت امثال آقای بهشتی که در رهبری حرکت نقش داشتند در اوج مسائل نهضت، کشتارها، زندان‌ها و تبعیدها بیشتر روی مسائل سیاسی و اجتماعی بود. این منشاء اختلاف نظر به خاطر دو نوع حساسیت بود. والا خود ایشان هم افکار او را قبول نداشت و از تعبیرهایی که در همه جا شناخته شده این بود که شریعتی اسلام‌سراست نه اسلام‌شناس. یعنی حرف‌های ایشان مثل شعر می‌ماند. این کلامی است که از دو لب ایشان شنیدم. ایشان می‌فرمود اگر بخواهم یک سخنرانی در باره اسلام کنم، اقلاً برای یک ساعت سخنرانی پانزده ساعت مطالعه می‌کنم. ایشان روزی چند ساعت در حسینیه ارشاد صحبت می‌کند، پیداست این حرف‌ها بی‌سر و ته است. اینها اسلام‌شناسی نیست. برای اسلام‌شناسی باید کار علمی کرد و ایشان اهلش نیست و مایه‌اش را ندارد.


اما اینکه این جزئیات به کجا برمی‌خورد و چطور می‌شود، در این زمینه حساسیتی نداشت و روی این‌گونه مسائل فکر نمی‌کرد و بیشتر افکارش در مسائل سیاسی متمرکز بود. این زمینه‌ای شد که نوعی اختلاف نظر از ما ظاهر شود. خیلی جاها ممکن است در مسائل فلسفی اختلاف نظر داشته باشیم که اتفاقاً وجود داشت، ولی چیزی نبود که مطرح کنیم. وقتی در مدرسه عده‌ای موافق حرف‌های ما و تعدادی مخالف بودند طبعاً اینها انعکاس می‌یافت. ایشان برای جلوگیری از کشیده شدن این اختلاف به جامعه و انعکاس این نکته که بین روحانیون هم اختلاف هست، سعی می‌کرد یک‌جوری التیامی داده شود و در جامعه منعکس نشود. ما هم به خاطر حساسیت‌هایی که داشتیم می‌گفتیم اگر اینها را برای طلبه‌ها نگوییم به اسلام خیانت کرد‌ه‌ایم. بالاخره نامه‌ای که مرحوم آقای مطهری با امضای خودشان منتشر کردند و مهندس بازرگان هم امضا کرده بودند. مرحوم آقای مطهری این آیه را نوشتند: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ».(2) منتهی ایشان برای اینکه منزوی نشود و تنها نباشد مهندس بازرگان را هم با خود همراه کرد و نامه را با هم امضا کردند، اما آیه‌ای که انتخاب کرد این است که احساسم این است اگر اینها را اظهار نکنم او مشمول لعن خدا واقع می‌شود. نامه‌هایی که در این زمینه برای امام نوشتند هست. به هر حال این زمینه اختلاف بود، ولی حاضر نبودم برای حرف‌های شریعتی مطلبی بنویسم و در جامعه جریانی راه بیندازیم و به اندازه‌ای که رفع مسئولیت شده باشد برای طلبه‌ها و دوستانی که با ما ارتباط داشتند عرض می‌کردم.

با توجه به سابقه دوستی و همکاری جنابعالی با مرحوم شهید بهشتی به ما خبر دادند می‌خواهند متن نوار ضبط شده مشهد را که مرحوم بهشتی در باره شریعتی صحبت کرده بودند و همین‌طور نقد شما راجع به شریعتی را منتشر کنند، منتهی از آنها خواستیم امسال به مناسبت سالگرد شریعتی در یکی دو تا از دانشگاه‌های کشور مطرح شود. گفتیم اجازه بدهید ما که جو را بهتر می‌دانستیم و از مسائل باخبریم، خودمان این کار را در آینده انجام بدهیم. در مقدمه مفصلی که آنجا ذکر شده است به نوع همکاری بین جنابعالی و مرحوم شهید بهشتی در مدرسه حقانی اشاره و این مسئله را مطرح کرده‌ایم که اتفاقاً همین یک نقطه قوت است که بدانید آقایان چطور با هم همکاری، همدلی و برنامه‌ریزی‌های مشترک داشتند، ولی در عین حال در برخی زمینه‌ها اختلاف نظر وجود داشت. ای کاش امروزه ما هم این روحیه و عملکرد را یاد بگیریم تا اختلاف نظرهایمان مانع از همکاریمان نشود. همان‌طور که در گذشته علما این کار را می‌کردند و پیشقدمان و پیشقراولان این شیوه بودند و منششان چنین بود و درست نیست از اختلاف نظرها به روش نادرست امروزی استفاده کنیم و جو آشفته‌ای را به وجود بیاوریم. همان موقع در نظرم بود از همکاری جنابعالی با مرحوم دکتر بهشتی به عنوان نقطه قوت یاد کنم تا افرادی که مسبوق به سابقه حضرتعالی و آقایان و چندان مطلع نیستند از این قضیه سوء استفاده نکنند و جلوی این کار گرفته شود. گفتیم این کار را به شکل درستش انجام می‌دهیم و نخواهیم گذاشت از این بحث استفاده نادرست شود.

بنده صلاحیت اظهار نظر در باره اینکه آن کار منتشر بشود یا نشود ندارم و به خود شما مربوط است، ولی اگر کسی خواست تحلیلی در باره این اختلاف شود، تحلیل بنده این است که این اختلاف نظر ناشی از دو دیدگاه مختلف است، یکی حساسیت نسبت به مسائل فکری و اعتقادی اسلامی است و دیگری از دیدگاه وسیع‌تر و سطح بالاتری به خاطر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه به موضوع نگاه می‌کند و حتی نباید اینها با هم تعارضی تلقی شوند. فرض بفرمایید حضرت امام «رضوان الله علیه» یا مقام معظم رهبری نسبت به جناح‌های مختلف سیاسی با علم قطعی به اختلاف نظرهایشان هر دو را تأیید می‌کنند. معنایش این نیست که با نظر مسئول یا طرفدار این جناح موافق یا مخالفند، بلکه در سطح بالاتری است که بر حرکت‌های اجتماعی اشراف دارد و حتی معنایش نفی این فکر نیست. چه بسا حتی موافق باشد این حرکت در اینجا انجام بگیرد. دو نوع وظیفه است یک وظیفه اینکه یک نفر که تمام محور فکریش مسائل دینی و اعتقادی است جایی که در مسئله اعتقادی انحراف پیدا می‌شود روی آن حساس باشد و انگشت بگذارد و نفر دیگری که در مسائل اجتماعی ـ سیاسی کشور مسئولیت مدیریت و رهبری دارد نظر جامع و در سطح بالایی را مطرح کند که بین نیروهای اسلامی پراکندگی به وجود نیاید و به جان هم نیفتند و نهایتاً به ضرر حرکت‌های انقلاب تمام نشود.


خیلی دوست داشتیم بیشتر از این در خدمتتان باشیم، چون بهره کافی از دریای معلومات شما نبردیم. به هر حال وقتتان ضیق است و کمال تشکر و سپاس را دارم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید. امیدواریم ان‌شاءالله فرصتی بشود و خدمتتان برسیم و سئوالاتمان را مطرح کنیم.

بنده هم تشکر و دعا می‌کنم خدای متعال شما را در راهی که موجب رضای خودش هست موفق بدارد و ان‌شاءالله قلب پدرتان را در آن عالم از شما شاد کند.

خیلی ممنون و متشکر.

https://www.entekhab.ir/fa/news/610792/
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 8:39 am

وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به صدا و سیما پیشنهاد ساخت سریال گاندو ۳ را داد. 

 
پیشنهاد میکنم صدا و سیما،
گاندو۳ را به افشای شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی،
امنیتی و نظامی کشور اختصاص دهد که مرکز مهم هسته‌ای نطنز را منفجر کردند،
هزاران سند بکلی سری را سرقت کردند و در روز روشن شهید محسن فخری زاده را
به شهادت رساندند و کمترین ردپایی ازخود بجای نگذاشتند.
   

کنایه وزیر پیشین ارشاد ایران به صدا و سیما

وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران به صدا و سیما پیشنهاد ساخت سریال گاندو ۳ را داد.
به گزارش اسپوتنیک، علی جنتی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران در دولت یازدهم پیشنهاد ساخت سریال گاندو ۳ را با موضوع "افشای شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی" داد.

مشاور سرپرست نهاد ریاست جمهوری در حساب توئیتری خود می‌نویسد: پیشنهاد میکنم صدا و سیما، گاندو۳ را به افشای شیوه‌های نفوذ جاسوسان اسرائیلی در نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی کشور اختصاص دهد که مرکز مهم هسته‌ای نطنز را منفجر کردند، هزاران سند بکلی سری را سرقت کردند و در روز روشن شهید محسن فخری زاده را به شهادت رساندند و کمترین ردپایی ازخود بجای نگذاشتند.

پیشنهاد میکنم صداوسیما،گاندو۳رابه افشای شیوه های نفوذ جاسوسان اسرائیلی درنهادهای اطلاعاتی،امنیتی ونظامی کشوراختصاص دهدکه مرکزمهم هسته ای نطنزرامنفجرکردند،هزاران سندبکلی سری راسرقت کردندودر روز روشن شهیدمحسن فخری زاده رابه شهادت رساندندوکمترین ردپایی ازخود بجای نگذاشتند

— Ali Jannati (@Jannati_1) March 27, 2021

گفتنی است، سریال "گاندو" در ژانر جاسوسی و امنیتی به کارگردانی جواد افشار و تهیه‌کنندگی مؤسسه شهید آوینی که از شبکه سوم سیمای ایران پخش می‌شد، با واکنش‌های بسیاری از سوی مقامات دولتی این کشور مواجه شده است.

https://ir.sputniknews.com/iran/2021032 ... 85%D8%A7-/
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 8:51 am

ویدیویی از گفتگوی آقای محمود صادقی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در فضای مجازی منتشر شد که وی در آن با ارائه توضیحاتی در خصوص وقایع تلخ آبان ماه سال ۹۸، 


https://www.aparat.com/v/ldW0X

مقطع بر سر و صدا

https://www.aparat.com/v/ICbBM

اين سخنان سبب تشويش اذهان عمومي وطبق معمول تكذيب شد
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 9:12 am

تیر خلاص حسین شریعتمداری به سفر جنجالی قالیباف



Image
اصرار قالیباف برای رفتن به مسکو از چندماه قبل شروع شد و دیدارهای متعددی با سفیرمسکو در تهران صورت گرفت تا روسها را متقاعد کند که با پوتین دیدار کند.
حسین شریعتمداری وقتی با تکرار جمله”با اطلاع عرض می کنم” خبر مهمی را در باره سفر رئیس مجلس به مسکو در شبکه افق سیما بیان کرد، به وضوح نشان داد برای انجام ماموریتی مهم بر صفحه تلویزیون ظاهر شده است.

شریعتمداری که در برنامه جهان آرا حضور یافته بود صراحتا گفت: سفر آقای قالیباف به روسیه سفری کاری و به دعوت مسکو است. بحث انتقال پیام هدف اصلی این سفر نبوده، بلکه به اهداف این سفر اضافه شده است.

حسین شریعتمداری نام دکتر ولایتی را هم به این دلیل آورد که تفاوت او با قالیباف را به رخ بکشد و بگوید سفر ولایتی به مسکو فقط یک هدف داشت و آن رساندن پیام رهبری به مسکو بود.

طی روزهای گذشته باند تبلیغاتی قالیباف با تاکید و تکرار این جمله که او همانند شهیدحاج قاسم سلیمانی و”معتمد نظام” است سعی در القای این نکته را داشتند که رهبرمعظم انقلاب، فردی مورد اعتمادتر از او برای رساندن پیام خود به پوتین ندارند. شخص رئیس مجلس هم با اظهار نظر خود در فرودگاه تهران و قبل از عزیمت به مسکو چنین وانمود کرد که هدف اصلی سفر او بردن پیام است. او البته با بکاربردن واژه”حاوی” به جای “حامل” اعلام کرد حاوی پیام رهبری است!

اصرار قالیباف برای رفتن به مسکو از چندماه قبل شروع شد و دیدارهای متعددی با سفیرمسکو در تهران صورت گرفت تا روسها را متقاعد کند که با پوتین دیدار کند.روسها مکررا به او گفته بودند چنین دیداری بدلیل جایگاه او و نیز پروتکلهای بهداشتی ممکن نیست. وزیرخارجه کشورمان نیز صراحتا به قالیباف،ناممکن بودن این دیدار را یادآور شده بود.

اینک و با اظهارات حسین شریعتمداری، به نظر می رسد بعد از ناکامی قالیباف از دیدار با پوتین و خطای راهبردی او برای سفر به روسیه، تیرخلاص به هدف تبلیغاتی او شلیک شده است.
https://rejaletabriz.ir/%d8%aa%db%8c%d8 ... %84%db%8c/
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 12:37 pm

 
حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای در گفت و گوی ویدیویی با «انتخاب»:



سال ۷۹ با پنجه بکس به صورتم زدند / دولت بعدی احتمالا دست کسانی‌ست که
همه چیز در اختیارشان است / سال ۸۸، فتنه رخ داد، اما نه از سوی میرحسین،
بلکه از جانب دیگران / اگر فردی بنیه دار و اصلاح طلب بیاید، قاعدتا شورای
نگهبان تاییدش نمی کند / فاصله میرحسین با غیرخودش خیلی زیاد است / موضوع
حجاب می‌تواند در یک پروسه نسبتاً طولانی به آنچه در ابتدای انقلاب گفته
شد، بازگردد / مجلس انقلابی؟ نماینده ۴۰ درصدی هستند بالاخره! / برای
ردصلاحیت بنده، لابد چیزی شبیه به ضدیت با اسلام احساس کردند / امام خمینی
به «تسخیر سفارت آمریکا» نگفت «انقلاب دوم» / قرار نبود که تک‌صدایی باشد /
هاشمی گفت نگذارید مجلس از چشم امام بیافتد، نمایندگانِ مخالف مهندس موسوی
گفتند بگذار بیافتد

Image
حجت الاسلام و المسلمین
سید هادی خامنه‌ای معمولا کمتر مصاحبه می‌کند. در بسیاری از موضوعات ترجیح
می‌دهد نظر رک و راستی ندهد، اما در برخی دیگر نیز با صراحت لهجه سخن
می‌گوید. برای نمونه با صراحت با خصر مخالف است و می‌گوید این موضوع را به
مسئولان هم گفته، اما تاثیری نداشته. در طول فعالیت‌های سیاسی خود به جر
نمایندگی مجلس، سمت اجرایی خاصی نداشته، اما سال‌ها از اصحاب مطبوعات بوده و
خودش تایید می‌کند که رکورددار روزنامه‌های توقیف شده است. می‌گوید این
سمت نداشتن و دوری از کار‌های اجرایی ربطی به سمت برادرش ندارد و قبل از
این موضوع نیز همین رویه را داشته.

در گفتگو با او، از موضوعات قبل از انقلاب از موضع ابوی او در خصوص مبارزات
انقلابی تا شکنجه‌های ساواک سخن گفته شد تا موضوعات روز مانند مجلس یازدهم
و انتخابات ۱۴۰۰.     

https://www.entekhab.ir/fa/news/610978/      
در کل 1 بار ویرایش شده. اخرین ویرایش توسط 00343179 در چهارشنبه فبريه 15, 2023 1:35 pm .
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » چهارشنبه فبريه 15, 2023 1:19 pm


دكتر مطهري:
{آنقدر ترانه هاى فعلي مبتذل است كه} 
مضامین ترانه‌های زمان شاه بسیار بهتر از مضامین ترانه‌های فعلی است 

           

Image

مطهری: ترانه های قبل از انقلاب از ترانه های صدا و سیما بهتر است
نایب رییس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از رویه غلط برخی مسوولان در قبال تذکرات رهبری، گفت که پس از تذکر رهبری درباره یک موضوع مدیران به جای صدور بخشنامه، اقدامات عملی عاجل برای رفع آن کاستی انجام دهند.

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ نایب رییس مجلس شورای اسلامی با انتقاد از رویه غلط برخی مسوولان در قبال تذکرات رهبری، گفت که پس از تذکر رهبری درباره یک موضوع مدیران به جای صدور بخشنامه، اقدامات عملی عاجل برای رفع آن کاستی انجام دهند.

علی مطهری در یادداشتی با عنوان «رویه غلط برخی مسئولان نظام»، نوشت:

«مشاهده می‌کنیم که همواره پس از تذکر مقام رهبری به یک سازمان یا نهاد حکومتی، رئیس آن سازمان یا نهاد حکومتی بخشنامه غِلاظ و شِداد صادر می‌کند که از امروز باید چنین و چنان شود. گویی خود این رؤسا عقل شان به آن موضوع تذکر نمی‌رسیده و تا رهبر انقلاب بیان کرده‌اند متوجه موضوع شده‌اند. این رویه یادآور رفتار مقامات رژیم گذشته است که تا دستور از بالا می‌رسید همه جان‌نثار می‌شدند و آماده اجرای فرمان، گویی تا قبل از صدور دستور، وظیفه‌ای نداشته‌اند.

تذکر اخیر رهبر انقلاب به صدا و سیما درباره پاسداری از زبان فارسی در اشعار سرودها و ترانه‌ها و پرهیز از بکارگیری کلمات لاتین در برنامه‌های مختلف و توسط مجریان که تذکر بجا و لازمی بود، به همین سرنوشت دچار شد. رئیس سازمان صدا و سیما بخشنامه صادر کرد که از امروز نظارت بر این موضوع در اجرای مجریان و اشعار سرودها و ترانه‌ها شدت پیدا می‌کند. گویی جناب علی‌ عسگری خودشان ضرورت این کار را درک نمی‌کرده‌اند، در حالی که دیدن چند برنامه تلویزیون یا شنیدن چند سرود یا ترانه رادیو، به سرعت انسان را به این موضوع منتقل می‌کند. این که در برنامه‌های ورزشی می‌شنویم که فلان تیم کامبک کرد یا فلان بازیکن هت‌تریک کرد و یا فلان دروازه‌بان کلین شیت کرد و یا در ترانه‌های رادیو فقط وصف چشم و ابرو با رویکرد غنائی و عشقی و محتوایی سخیف و کوچه بازاری می‌شنویم، به راحتی انسان را متوجه ضرورت اصلاح این وضع می‌کند و رئیس سازمان نباید منتظر تذکر مقام رهبری بماند، ضمن اینکه امثال بنده بارها این تذکر را به صدا و سیما و وزارت ارشاد داده‌ایم اما دریغ از درک اهمیت موضوع و احساس مسئولیت نسبت به آن توسط مسئولان این دو نهاد.

مضمون برخی ترانه‌های قبل از انقلاب بهتر از برخی ترانه‌هایی است که امروز از صدای جمهوری اسلامی پخش می‌شود.
اما ریشه هردو پدیده یعنی استفاده از کلمات لاتین در برنامه‌ها و نیز مضامین سخیف در برخی سرودها و ترانه‌ها، خودباختگی فرهنگی و احساس خود کم‌بینی نسبت به فرهنگ غربی است. برخی افراد با بکار بردن الفاظ انگلیسی در کلام خود احساس شخصیت می‌کنند همان طور که برخی صاحبان فروشگاه‌ها و مدیران شرکت‌ها از این که نام فرنگی روی فروشگاه یا شرکت خود بگذارند و حتی از کلمه OFF به جای «تخفیف» یا از کلمه SALE به جای «فروش ویژه» یا «حراج» استفاده کنند احساس شخصیت می‌کنند و حتی معتقدند که به این وسیله فروش ما بالا می‌رود، یعنی ضمنا مردم را هم به این خودباختگی متهم می‌کنند و البته خیالشان از واکنش وزارت ارشاد هم کاملاً آسوده است!

به هر حال باید مدیران ما دست از این رویه بردارند که بلافاصله بعد از تذکر مقام رهبری درباره یک موضوع مربوط به آنها، بخشنامه صادر می‌کنند که باید چنین و چنان شود ‌و در نتیجه بوی تملق و چاپلوسی به مشام‌ها می‌رسد، بلکه روش درست این است که مدیر مربوط اقدامات عملی عاجل برای رفع آن کاستی انجام دهد و پس از چند ماه اعلام کند که ما آن کاستی مورد تذکر مقام رهبری را رفع کردیم.»


https://shohadayeiran.com/fa/news/18246 ... 8%B3%D8%AA
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » سه شنبه فبريه 21, 2023 10:40 pm

منازعات ميان لباس شخصيها


احمدی‌نژاد و حامیانش چگونه حاج قاسم را تهدید کردند؟

Image
حامیان احمدی نژاد به این بهانه که حاج قاسم با آن‌ها در پرونده بقایی و نیز مقاصد در سوریه همراهی نکرده است، مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد.


یکی از فرازهای عبرت آموز کارنامه احمدی‌نژاد و یارانش در سال‌های اخیر رفتاری قابل تأمل این افراد با حاج قاسم سلیمانی قبل از شهادت او و رفتار شهرت‌طلبانه و کاسب‌کارانه‌ی آنها با شهادت آن مجاهد در راه خدا بود.

یکی از اقدامات غیر قابل توجیه و جنجال‌آفرین دکتر احمدی‌نژاد در سال‌های اخیر حملات او و هوادارانش به فرمانده سپاه قدس، حاج قاسم سلیمانی بود. این حملات در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ گسترش یافت و مسأله نامه‌نگاری‌های مکرر دکتر احمدی‌نژاد و اطرافیان او به حاج قاسم و اهانت به او بهانه عدم حمایت حاج قاسم از حمید بقایی در پرونده قضایی‌اش بود.

یکی از اتهامات آقای حمید بقایی مساله ارزهایی بوده است که از یک نهاد انقلابی دریافت داشته و در آن اختلاس کرده است. حکم نهایی دادگاه چنین بود که آقای بقایی به علت اختلاس بخشی از این ارزها محکوم شناخته می‌شود.

Image

چون در این بخش مساله به سپاه قدس مربوط می شد دکتر احمدی‌نژاد و حمید بقایی انتظار داشتند که حاج قاسم سلیمانی به دادگاه نامه نوشته و یا با نامه‌نگاری علنی در فضای رسانه‌ای کشور این اتهامات را از بقایی رفع نمایند.
Image
نامه احمدی‌نژاد که در تاریخ ۲۱ دی ماه ۱۳۹۶ به سردار حاج قاسم سلیمانی نوشته شده بود علاوه بر تأکید بر نوعی مراودات کاری میان خودش و سپاه قدس، با تأکید بر این که به زودی اصحاب قدرت و ثروت از کشور زدوده خواهند شد، نوعی خبر از سرنگونی قریب‌الوقوع نظام می‌داد. همین درخواست را آقای حمید بقایی نیز در نامه‌ای به حاج قاسم سلیمانی به بیان دیگری تکرار کرد:
Image
به دنبال این نامه موجی از رسانه‌های حامی احمدی‌نژاد سعی کردند که سردار سلیمانی را هدف درخواست رسانه‌ای خود قرار دهند و با فشار و حمله رسانه‌ای باعث شوند که او در این باره موضعی بگیرد که بتوانند از آن در عرصه فشار به قوه قضائیه استفاده کنند. درخواستی که وجه قانونی نداشت و سعی احمدی‌نژاد و یارانش بر این بود که با فشار رسانه‌ای بر روند رسیدگی به این مسأله در دستگاه قضایی اثر بگذارند. اصولا نیازی به این نبود که فرمانده سپاه قدس به این موضوع ورود علنی داشته باشد. قوه قضائیه خود از مسئولان مربوطه در سپاه پاسداران استعلام می‌کرد و نتایج آن در پرونده و رسیدگی قضایی منظور می گردید و نیاز به موضع‌گیری علنی فرمانده سپاه قدس و درگیر شدن او در یک پرونده قضایی داخلی نبود.

چنانکه از مرد مبارزه و شهادت، سردار حاج قاسم سلیمانی انتظار می‌رفت او در این زمینه واکنشی که مورد علاقه احمدی‌نژاد و یارانش باشد نشان نداد و اقدامی نکرد که بتوانند از آن در مقابله با نهادهای نظام از جمله سپاه و قوه قضائیه سوءاستفاده کنند. خصوصا که آن زمان مانند بسیاری از مواقع دیگر حاج قاسم در میدان مبارزه با دشمنان خارجی نظام مشغول بود و دخیل شدن در بازی رسانه‌ای دکتر احمدی‌نژاد و یارانش نه به مصلحت کشور بود و نه جزو وظایف او در سپاه قدس.
در پی سکوت رسانه ای حاج قاسم، احمدی‌نژاد نامه دومی را منتشر کرد که در آن علاوه بر نوعی از تهدید، اهانت‌هایی را نیز به حاج قاسم سلیمانی روا داشته بود.

بخشهایی از متن نامه دوم احمدی‌نژاد که در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۹۶ منتشر شده بود به شرح زیر است:


«اینجانب نامه های متعدد در موضوع ادعای کذب در تحویل میلیون‌ها دلار توسط جنابعالی به جناب آقای حمید بقایی که بهانه صدور شدیدترین و بالاترین حکم غیرمستند، غیرقانونی، ظالمانه و کاملاً سیاسی علیه ایشان شده است، به جنابعالی نوشته ام که بی‌جواب مانده است... چرا جنابعالی و همکارانتان در برابر این ادعا و ظلم فاحش سکوت کرده اید. در حالی که در رسانه ها اینگونه مطرح می‌شود که جنابعالی برای مقابله با ظلم در سوریه و دیگر مناطق، فداکاری‌ها کرده اید، جای این سوال باقی است که چرا با سکوت خود در برابر ظلم بزرگی که در کشور خودتان و به نام شما در جریان است، مشارکت می‌کنید؟ ...لازم است آمادگی کامل خود را برای تبیین مراودات کاری بین خود و شما که در نامه مورخ ۲۱/۱۰/۹۶ نیز از آن یاد کرده‌ام اعلام نمایم. با استفاده از همه قدرت حکومت و به طور ظالمانه و غیرقانونی، شیرمردی را در بند کرده‌اند و سرمستانه، رقص پیروزی می‌کنند اما یادآور می‌شود که خدای قادر منتقم، حاضر و ناظر است و به لطف خود، به زودی ظالمان را رسوا و مظلومین را با عزت و سرافرازی به آغوش ملت باز خواهد گرداند و آن روز برای پشیمانی دیر است. خادم ملت ایران محمود احمدی‌نژاد»

این نامه از دو جهت زمینه‌ساز جنجال رسانه‌ای فراوانی بود. جهت اول این که احمدی‌نژاد در آن با ظرافت تهدید کرده بود که به افشاگری علیه سپاه قدس دست خواهد زد و این تعبیر احمدی‌نژاد که مراودات کاری خود و شما را تبیین می کنم از سوی بسیاری از رسانه‌های معاند و ضد انقلاب به افشاگری‌های قریب‌الوقوع احمدی‌نژاد علیه سپاه قدس تعبیر شد و ظاهرا هم در آن این تهدید نهفته بود که قرار است احمدی‌نژاد آنچه از فعالیت های محرمانه سپاه قدس می‌داند را به بهانه «تبیین مراودات» خود با سپاه قدس علنی کند.

از سوی دیگر در همین عبارت تهدید مجدد به فروپاشی زودهنگام نظام و آزاد شدن بقایی در اثر یک انتقام الهی از نظام نهفته بود و البته ظاهر کلام دکتر احمدی‌نژاد این بود که فرصت امثال حاج قاسم سلیمانی برای پشیمان شدن از مشارکت در ظلمی که در نامه اول از آن پرهیز داده بود در حال از دست رفتن است.

جهت دوم این نامه تحقیر حاج قاسم سلیمانی با عبارت زیر بود: «در حالی که در رسانه ها اینگونه مطرح می‌شود که جنابعالی برای مقابله با ظلم در سوریه و دیگر مناطق، فداکاری‌ها کرده اید» این عبارت به این معنی برداشت می شد که از نظر احمدی‌نژاد فداکاری و مقابله با ظلم در سوریه در مورد حاج قاسم واقعیت ندارد و ساخته و پرداخته رسانه‌هاست و در واقع حاج قاسم که رسانه ها مدعی هستند در خارج با ظلم مبارزه می کند در داخل شریک ظلم به بقایی است.

این اهانت احمدی‌نژاد به حاج قاسم از سوی حامیان و دوستداران احمدی‌نژاد خیلی زود درک شد و آنها نیز حمله‌ای بیرحمانه به حاج قاسم را آغاز کردند و با انواع اهانت‌ها حاج قاسم را مورد حمله قرار دادند. به عنوان مثال به موارد زیر از میان تبلیغات آن زمان حامیان احمدی‌نژاد علیه حاج قاسم توجه کنید. در این اهانت‌ها که سر منشاء آن تعابیر معنادار خود احمدی‌نژاد بود، حامیان احمدی‌نژاد و بقایی به سردار سلیمانی لقب قهرمان پلاستیکی و همدست ظالم را داده بودند.
Image
Image
Image
Image
Image
Image
اهانت و حملات دکتر احمدی‌نژاد به حاج قاسم سلیمانی به این میزان محدود نماند. مدتی بعد در زمستان سال ۱۳۹۷ دکتر احمدی‌نژاد در نامه‌ای جدید به حاج قاسم سلیمانی اتهام جدیدی را به او متوجه کرد. متن نامه احمدی‌نژاد که مورد استقبال رسانه‌های حامی او و نیز رسانه‌های ضد انقلاب قرار گرفت چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

سردار سرلشگر پاسدار حاج قاسم سلیمانی

فرمانده محترم سپاه قدس

سلام علیکم

گفته می‌شود که جنابعالی در ماجرای دستگیری برادر آقای جهانگیری، معاون اول رییس جمهور از سهامداران اصلی بانک گردشگری، پادرمیانی کرده و با توصیه به مقامات مربوطه موجبات آزادی ایشان را فراهم کرده‌اید.

در همین حال با اتهام کذب تحویل مبالغی توسط شما به آقای بقایی، ظلم بزرگی به این برادر مؤمن، پاک، خادم و انقلابی روا داشته شد.

متأسفانه حضرتعالی در این موضوع کاملاً آشکار حاضر به ادای شهادت نشدید و به مکاتبات متعدد و درخواست‌های مکرر بی توجه ماندید.

در اثر این کوتاهی یک فرد بی‌گناه مورد سنگین‌ترین مجازات‌های ظالمانه قرار گرفت و اینک ماه‌ها است که در زندان انفرادی و تحت نظر پزشکان در اسارت به سر می‌برد.

نمی‌دانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضی‌ها بیدار شوند و به مسیر ارزش‌های الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.

از خداوند متعال رفع ظلم و استقرار عدالت و عزت و آزادی را مسئلت دارم.

خادم ملت ایران

محمود احمدی‌نژاد

نامه جدید احمدی‌نژاد حاوی یک جنگ روانی جدی و اهانت‌های متعددی بود که هدف از آن ظاهرا تخریب چهره حاج قاسم در عرصه رسانه ای کشور بوده است. زیرا اولا یک اتهام کاملا درباره حمایت شهید سلیمانی از مهدی جهانگیری را به ناروا و بدون دلیل را به عنوان شایعه‌ای که شنیده شده است، در نامه‌ای رسمی مطرح و آن را رسانه‌ای می‌کنند.

ظاهرا دکتر احمدی‌نژاد از مطرح کردن این شایعه و دامن زدن به آن این هدف را دنبال می کرد که حاج قاسم مجبور به انکار علنی این اقدام شود و در پی آن بتوانند یک زد و خورد و نامه‌نگاری رسانه‌ای طولانی را با او آغاز کنند که چرا در پاسخ به اتهامی که به خودت زدیم واکنش نشان دادی اما در پاسخ به اتهامی که به بقایی زده شده بود سکوت کردی؟

نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بقایی و احمدی‌نژاد و یاران او هرگز مطابق روال رسمی دادگاه خواهان شهادت دادن حاج قاسم سلیمانی و یا فرد دیگری نشده بودند که گفته شود حاج قاسم از شهادت دادن خودداری کرده است. بلکه اصرار آنها بر یک بازی رسانه‌ای بود. می‌خواستند با شروع یک درگیری رسانه‌ای بازی‌ای را آغاز کنند که اگر سپاه علنا اعلام کرد که پولی در اختیار بقایی گذاشته بوده و بقایی از آن سوء استفاده کرده است، شائبه هایی دیگر را مطرح کنند که توضیح دهید چرا و کجا و به چه صورت این پول داده شده است. در حالی که قرار نبوده و نیست که همه اقدامات امنیتی و ارتباطات سپاه قدس علنی شود و بازیچه فعالیت‌های رسانه‌ای تیم دکتر احمدی‌نژاد قرار گیرد.

آنها هرگز خواهان حضور فرمانده سپاه قدس در دادگاه نشده بودند، چرا که اگر خواهان آن نیز می شدند مطابق روال معمول همه‌ی نهادها نماینده آن سازمان در دادگاه حاضر و در برابر قوه قضائیه مسئول بود و به همه سوالات پاسخ می داد، چنان که در عمل در این پرونده نیز نماینده سپاه در فرآیند رسیدگی به پرونده حضور داشته و شهادت‌های لازم و مدارک و مستندات لازم را ارائه داده بود. اصولا اتهام بقایی نیز این نبود که از شخص حاج قاسم پولی را دریافت کرده است که در دادگاه نیاز به آمدن حاج قاسم و شهادت او باشد. کل این ماجرا یک بازی رسانه‌ای طراحی شده بود که دکتر احمدی‌نژاد و یارانش به دنبال آن بودند.

ثانیا احمدی‌نژاد در این نامه حاج قاسم را به ظلم و همدستی با ظالمان متهم می کند و می‌نویسد: «نمی‌دانم که دیگر چه اتفاقی باید بیفتد تا بعضی‌ها بیدار شوند و به مسیر ارزش‌های الهی، صیانت از آزادی، اجرای عدالت، دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم بازگردند.» بازی رسانه ای و هوچی گری اطرافیان دکتر احمدی‌نژاد در آن زمان برای بسیاری از افراد ایجاد شائبه می‌کرد اما الان که با گذشت زمان و خوابیدن بخشی از غبار حاصل از این هوچی‌گری‌ها معلوم می شود که بقایی و حامیان او به دنبال ایجاد جنجال با کشیدن اسم حاج قاسم به دادگاه بوده‌اند و مقصود آنها چیزی جز جنجال رسانه‌ای و هجمه به شخص حاج قاسم سلیمانی نبوده است. به عنوان مثال بقایی در بخشی از دفاعیات رسانه‌ای خود مدعی می شود که باید حاج قاسم سلیمانی را به جای او محکوم کنند، این در حالی است که در هیچ بخشی از اتهامات او مطرح نشده بوده است که شخص حاج قاسم به او چیزی داده و یا این کار توسط شخص حاج قاسم انجام شده است، و مطرح کردن نام حاج قاسم تنها برای ایجاد جنجال رسانه‌ای بوده است.
Image

ثالثا چنان که ذکر شد در مقطعی در سال‌های ۹۶ به بعد، احمدی‌نژاد و یارانش به این نتیجه رسیدند که نظام به زودی دچار فروپاشی و سرنگونی خواهد شد و از این جهت سعی داشتند با موضع‌گیری‌هایی کاملا خارج از چارچوب نظام خود را در قامت اپوزیسیون نظام اسلامی مطرح کنند. از نحوه برخورد آنها با حاج قاسم و سعی بلیغ آنها در مقابله با همه نهادهای نظام و تعبیرهای تقریبا صریحی که از تغییرات اساسی قریب‌الوقوع به میان می‌آوردند، می‌توان فهمید که احمدی‌نژاد و یارانش تصور می کردند که طرحهای براندازی علیه نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسیده است و به زودی با نارضایتی مردمی و شورش نظام جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت. از این جهت تلاش می‌کردند که با خیال خام خود در جبهه معترضین و به اصطلاح مردم قرار گیرند و خود را ضد نظام اسلامی جلوه دهند.

از همین رو بود که احمدی‌نژاد به صراحت مدعی شد که وضع آزادی در جمهوری اسلامی از وضع آزادی در نظام شاهنشاهی پهلوی هم بدتر شده است و مدعی شد که مخالفان و منتقدان روسای سه قوه از برخورد قضایی امان ندارند و زندان‌ها پر از منتقدین به این سه شخصیت (آقای روحانی و برادران لاریجانی) است و نیز مدعی شد که نظام جمهوری اسلامی به حکومت خانوادگی تبدیل شده است و مدعی شد: هم‌اکنون با یک حکومت خانوادگی مواجه هستیم. درباره اقتصاد نیز اشاره داشت که زمان قبل انقلاب و در دوره طاغوت اقتصاد کشور مردمی‌تر بود و با انقلاب «بنیادها» به بهانه برخورد با سرمایه‌داری اموال مردم را از آنها گرفتند و همه چیز در اختیار دولت و نهادها و سازمان‌ها قرار گرفت. [۱]

بیانیه احمدی‌نژاد در مورد دادگاه بقایی و حکم آن نیز به خوبی روشنگر این نکته است که او تصور داشته است که نظام روزهای پایانی خود را می گذراند و از این مهلکه‌ای که در آن گرفتار شده است جان سالم به در نخواهد برد. او در بخشی از این بیانیه می نویسد: «عجیب آنجا است، در نظمی که برای انسانها هیچ حقی قائل نیست و در حالی که جان و مال و آبروی مردم را بازیچه و قربانی اهداف پست و دنیاطلبانه خود می‌سازند، مستکبرانه و به طور یک طرفه و دائماً انتظار تبعیت واحترام گذاری و بالاتر از آن، انتظار حمایت نیز دارند. تردید ندارم که به فضل الهی و به زودی، بقایی و بقایی‌ها با سربلندی به آغوش ملت باز خواهند گشت و ستمگران از این ظلم و ستم خود سخت پشیمان و یقیناً در پیشگاه ملت محاکمه خواهند شد.»

بر همین مبنا بود که احمدی‌نژاد و حامیانش حاج قاسم را که یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های نظام اسلامی و سرباز آن شناخته می شد آماج حملات خود قرار داده و به هر بهانه‌ای به حاج قاسم حمله کرده و او را زیر سوال می بردند:
Image
حتی به این بهانه که حاج قاسم با آنها در پرونده بقایی و نیز مقاصد آنها در سوریه همراهی نکرده است مدعی شدند که نباید از حرم حضرت زینب در سوریه دفاع کرد و اصلا حضرت زینب در سوریه حرمی ندارد:
Image

https://www.mashreghnews.ir/news/1200999
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » جمعه فبريه 24, 2023 6:08 pm

قیمت خانه در ایران گرانتر است از کانادا و آمریکا


آیا قیمت خانه در تهران از ونکوور کانادا گران تر است؟
به گزارش اسپوتنیک، با افزایش تورم در ایران، قیمت خانه در این کشور نیز افزایش یافته است.
Image
اگر نسبت متوسط قیمت مسکن را به متوسط درآمد خانوار در نظر داشته بگیریم، یک خانه با متراژ متوسط در تهران در مقایسه با مسکن در ونکوور کانادا و سن‌خوزه آمریکا گرانتر می‌باشد.
این مقایسه در یک اینفوگرافی درج شده و در آن نسبت قیمت مسکن در تهران با دیگر شهرهای جهان مقایسه شده است.
در این مقایسه تهران شهر اول، هنگ کنگ شهر دوم و ونکور شهر سوم می باشد. پس از آن به ترتیب شهرهای سیدنی، آوکلند، تورنتو، ملبورن، سن‌خوزه، سان‌فرانسیسکو، هونولولو، لس‌آنجلس و لندن قرار دارد.
عده‌ای از کاربران معتقدند که با یک حقوق متوسط و حتی بالا، خرید خانه در تهران براحتی ممکن نیست. به گفته این دسته از کاربران، قیمت خودروهای خارجی نیز به همین منوال است.
عده‌ای از کاربران نیز با نگاهی کنایه‌آمیز نوشتند که خدا را شکر که ایران در یک مقایسه در رتبه اول قرار گرفته است.

https://ir.sputniknews.com/misc/2021040 ... %A9%D8%B3/

  
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

Re: احوال نابساماني در حكومت

پستتوسط 00343179 » شنبه فبريه 25, 2023 10:50 pm

صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی با دستور دولت
باسخ مسؤول دولتي = صد من يك قاز
حواله به اكر فلان بشود و نشود ووو ديكر حرف رئيس بانك مركزي كه مطلع است بهمان مي شود


واکنش دژپسند به صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی/ عوامل صعودی در بازار ارز و گرانی دلار/ رئیس سازمان حمایت: خرما گران نمی‌شود

واکنش دژپسند به صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی/ عوامل صعودی در بازار ارز و گرانی دلار/ رئیس سازمان حمایت: خرما گران نمی‌شود
این پیمانه تیتر‌هایی همچون بورس مثبت آغاز شد؟ ارزش سهام عدالت چقدر شد؟ استراتژی خروج، بدترین نوع استراتژی در بورس، سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری امارات در عراق، ژاپن صدور آزمایشی ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد، سهام آسیا اقیانوسیه نوسان کردند، قیمت نفت خام سقوط کرد و سایه سنگین سیاست‌های آمریکا روی بخت دلار را در بر دارد.

به گزارش «تابناک اقتصادی»؛ این پیمانه تیتر‌هایی همچون بورس مثبت آغاز شد؟ ارزش سهام عدالت چقدر شد؟ استراتژی خروج، بدترین نوع استراتژی در بورس، سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری امارات در عراق، ژاپن صدور آزمایشی ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد، سهام آسیا اقیانوسیه نوسان کردند، قیمت نفت خام سقوط کرد و سایه سنگین سیاست‌های آمریکا روی بخت دلار را در بر دارد.

بورس مثبت آغاز شد؟
در حالی که روز گذشته شاخص کل بورس اوراق بهادار با کاهش ۶ هزار و ۷۳۳ واحدی معادل ۰.۵۳ درصد به یک میلیون و ۲۶۲ هزار و ۷۴۵ واحد رسید، امروز و در دقایق ابتدایی شروع فعالیت بازار، نماگر کل با رشد بیش از ۳۸۰۰ واحدی همراه شده است.

ارزش سهام عدالت چقدر شد؟
در پایان معاملات دیروز بازار سهام، ارزش سهام عدالت به ۸ میلیون و ۵۸۸ هزار و ۶۴۱ تومان رسید که نسبت به آخرین روز معاملاتی گذشته ۰.۸ درصد معادل ۷۰ هزار و ۲۹۶ تومان کاهش داشت. با احتساب این موضوع، ارزش ۶۰ درصد قابل فروش سبد ۵۳۲ هزار تومانی سهام عدالت به ۵ میلیون و ۱۱۱ هزار تومان رسیده است.
Image
واکنش دژپسند به صحبت‌های همتی پیرامون چاپ پول توسط بانک مرکزی
فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد و دارایی در واکنش به خبر چاپ پول توسط بانک مرکزی طی سال گذشته و استقراض دولت از این بانک برای اجرای قانون بودجه سال ۹۹ گفت: دولت یک ریال برای اجرای بودجه سال ۹۹ از بانک مرکزی استقراض نکرده است و بانک مرکزی تنها برای ایفای تعهدات برخی از اجزای بودجه، ارز را خریداری و در مقابل پول تزریق کرده است. به عنوان مثال بر اساس تبصره ۴ بودجه سال ۹۹ صندوق توسعه ملی تعهداتی را بر عهده داشته و باید این تعهدات را ایفا می‌کرده است، اما ارزی که در خارج از کشور داشته را نتوانست به داخل منتقل کند تا قابل معامله شود، بنابراین بانک مرکزی ارز را از بازار خریداری کرده و در اِزای آن به دستگاه‌هایی که باید از آن محل پول واریز می‌کرده، وجوهی را پرداخت کرد. دژپسند افزود: بر این اساس موضوع کاملا متفاوت از این است که بگوییم دولت برای تامین مالی خود از بانک مرکزی استقراض کرده و این دو موضوع ماهیتی کاملا متفاوت دارند. اگر بتوانیم هرچه زودتر آن وجوه را به داخل کشور منتقل یا قابل حواله و معامله کنیم، همان مقدار ارز قابل معامله و مبادله شده و به تاجر ما حواله داده می‌شود و متناسب با آن هم ریال جمع خواهد شد؛ بنابراین استقراض از بانک مرکزی صحیح نیست.

عبدالناصر همتی رئیس کل بانک مرکزی اوایل فروردین ماه سال جاری در مصاحبه با شبکه سه، از بدهکاری ۹۰ هزار میلیارد تومانی ۱۱ بدهکار بزرگ به سیستم بانکی خبر داد و در مورد تورم گفت: در سال ۹۸ و ۹۹ بخش‌هایی از بودجه دولت از طریق درآمد‌های تسعیر صندوق توسعه ملی تأمین شد که به زبان ساده‌تر به معنای چاپ پول است.

عوامل صعودی در بازار ارز و گرانی دلار
دنیای اقتصاد: برخی فعالان ارزی اعتقاد دارند، دلیل رشد دلار در روزهای اخیر مربوط به اخباری بوده که به بازار مخابره شده است. از نگاه آنها، مجموع اخبار به‌گونه‌ای بوده که بیشتر معامله‌گران ارزی تصور کرده‌اند در مذاکرات وین اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و بهتر است به‌تدریج خریدهای احتیاطی خود را بالاتر ببرند. به‌عنوان مثال، سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در گفت‌وگو با پرس تی‌وی تاکید کرده است: هیچ طرح گام‌به‌گامی مطرح نیست و سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران برداشته شدن همه تحریم‌های آمریکاست اعم از آنهایی که ترامپ پس از خروج از برجام مجددا اعمال یا از ابتدا برقرار و همچنین تحریم‌هایی که تحت هر عنوان دیگری اعمال کرد. به گزارش تسنیم، سخنگوی وزارت امور خارجه افزود: بدیهی است این رفع تحریم‌ها باید موثر باشد و مورد راستی‌آزمایی توسط ایران قرار گیرد. خطیب‌زاده تاکید کرد: توقف اقدامات جبرانی ایران و بازگرداندن آنها تنها متعاقب برداشته شدن همه تحریم‌ها و راستی‌آزمایی‌ صورت خواهد گرفت.

از نگاه برخی معامله‌گران بازار ارز، صحبت‌های مقام‌های ایرانی به‌طور کلی چنین تصویری را به ذهن بازیگران ارزی متبادر می‌کند که تغییری در سیاست‌های خارجی کشور رخ نداده است. در چنین تصویری، معامله‌گران ارزی تصور می‌کنند که فارغ از بحق بودن خواسته ایران، دشوار است که طرف غربی نیز یکباره تمام اختلافات خود را کنار بگذارد. همچنین از قول برخی مقام‌های آمریکایی نیز عنوان شده که در مذاکرات وین تحریمی برداشته نخواهد شد. طبیعتا‌ معامله‌گران این گونه صحبت‌ها را نیز در موقعیت خرید و فروش خود لحاظ خواهند کرد. این در حالی است که در ابتدای هفته، خوش‌بینی‌های زیادی در بین معامله‌گران در مورد مذاکرات وین ایجاد شده و طی یک روز دلار ۱۱۵۰تومان از ارزش خود را از دست داده بود. روز ۱۱ فروردین دلار در بازار آزاد میان معامله‌گران غیررسمی ۲۵ هزار و ۷۰۰ تومان معامله می‌شد و در روز شنبه تا‌ سطح ۲۴ هزار و ۵۵۰ تومان پایین رفت. پس از آن در روزهای یکشنبه و دوشنبه، دلار راه افزایشی را در پیش گرفت و به سرعت خود را به کانال ۲۵ هزار تومانی رساند.

سایه سنگین سیاست‌های آمریکا روی بخت دلار
اسپوتنیک: الکساندر پانکین، معاون وزیر امور خارجه روسیه طی مصاحبه‌ای گفت: کاهش پیش بینی‌پذیری سیاست‌های کاخ سفید سایه سنگینی را روی اعتماد عمومی به دلار در معاملات دوجانبه انداخته است. پانکین می‌گوید:‌ کاهش استفاده از دلار در معاملات بین‌الملل درواقع واکنشی است به شرایط ژئوپلتیک کنونی ایجاد شده در جهان. این مقام روس ادامه داد: کاهش امکان پیش بینی سیاست‌های اقتصادی آمریکا و سیاست کنترل نشده آنها در اعمال تحریم‌ها و محدودیت‌های غیرمنطقی اطمینان‌پذیری دلار را زیر سؤال برده و باعث پایین آمدن تمایل به استفاده از دلار به عنوان ارز مبنا در قراردادهای بین المللی شده است.

معاون وزیر امور خارجه روسیه گفت: در شرایط کنونی شرکت‌ها و کشورها مجبور هستند تا با اجرای اقداماتی تا آنجا که ممکن است، خطر زیان اقتصادی در تراکنش‌های خود را به حداقل برسانند. در چنین شرایطی گسترش استفاده از ارزهای ملی در معاملات تجاری در دیگر کشورها بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته و به یکی از اصلی‌ترین رویکردها در سیاست تجارت خارجه کشورها بدل شده است. وی در ماه مارس طی مصاحبه با یک رسانه چینی هم خواستار افزایش جایگزین شدن دلار با ارزهای ملی دو کشور و دیگر ارزها با هدف پایین آوردن خطر تحریم‌ها شده بود.

استراتژی خروج، بدترین نوع استراتژی در بورس
عشقی نژاد، نایب رییس هیات مدیره شرکت بورس تهران گفت: در استراتژی تصمیم گیری برای برخی از سهامداران عجول جهت سرمایه گذاری در بورس، خروج از بازار بود و بارها اعلام کرده ایم که اجرای بدترین نوع استراتژی در بازار، استراتژی خروج است. وی با اشاره به اینکه کسب سود، پاداش سهامدارانی است که با دید بلندمدت اقدام به سرمایه گذاری در این بازار می کنند، اظهار داشت: این مسائل مربوط به سهامداران حرفه ای و آشنا به بازار با میزان سرمایه های چشمگیر است. سهامدارانی که با مبالغ کم به دنبال سرمایه گذاری در این بازار هستند و تجربه زیادی را از کسب بازدهی در این بازار ندارند، باید از طریق ابزارهای واسط مانند صندوق های سرمایه گذاری با میزان ریسکی که می پذیرند صندوق خود را انتخاب کنند تا بتوانند وارد این بازار شوند و در بورس سرمایه گذاری کنند. سهامداران در صورتی که دارای سرمایه بالا هستند و به دنبال سرمایه گذاری در بازار هستند بابد حتما آن را به افراد حرفه ای بسپارند که مشغول فعالیت در شرکت های سبدگردان هستند. سرمایه گذاری به صورت مستقیم در بازار فقط مخصوص افرادی است که از تجربه کافی در این بازار برخوردارند و بعد از سال ها سرمایه گذاری در این بازار با ریسک های تهدیدکننده آشنا شده اند اما به هیچ عنوان سرمایه گذاری از این طریق را به سهامداران توصیه نمی کنیم. بررسی روند سی ساله بازارهای سرمایه گذاری این را نشان می دهد که همیشه بازدهی بازار سرمایه نسبت به سایر بازارهای سرمایه گذاری بالاتر بوده است. این موضوع باید مدنظر باشد که میزان سود دریافتی در معاملات امروز بورس قابل مقایسه با روز گذشته نیست، انتخاب درست سهم و انتظار از بازدهی، بهترین اقدامی است که می تواند به سهامداران کمک کند. /ایرنا

سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری امارات در عراق
دفتر نخست‌وزیری عراق با اعلام پایان سفر «مصطفی الکاظمی» به امارات از سرمایه‌گذاری ۳ میلیارد دلاری این کشور در عراق خبر داد. /فارس

ژاپن صدور آزمایشی ارز دیجیتال ملی را آغاز کرد
راشاتودی: بانک مرکزی ژاپن اعلام کرد آزمایش های خود برای امکان‌سنجی صدور گسترده ارز دیجیتال ملی را آغاز کرده است. این اقدام بانک مرکزی ژاپن هم‌راستا با همتایان دیگر این بانک در عرصه بین‌المللی صورت گرفته و یک گام ضروری به حساب می‌آید. بانک مرکزی ژاپن اعلام کرد که در فاز اول این آزمایش ها که تا مارس ۲۰۲۲ انجام می‌شود، امکان‌سنجی فنی صدور گسترده ارز دیجیتال ملی، توزیع و عیب‌یابی آن بررسی خواهد شد. شینیچی اوچیدا، مدیرعامل بانک مرکزی ژاپن اعلام کرد بانک برنامه آزمایشی تدارک دیده شده است و تأمین‌کنندگان خدمات پرداخت و کاربران نهایی ارز دیجیتال ملی در آن مشارکت خواهند کرد.

سهام آسیا اقیانوسیه نوسان کردند
سهام آسیا اقیانوسیه در معاملات امروز، سه‌شنبه، در بازگشت از تعطیلات رسمی بازارهای منطقه نوسان کردند. جامع‌ترین شاخص سهام آسیا اقیانوسیه ام‌اس‌سی‌آی بدون سهام ژاپن ۰.۲۴ درصد رشد کرد، در حالی که نیکی ژاپن ۰.۸۷ درصد از ارزش خود را از دست داد. در بازار چین، کامپوزیت شانگهای با رشد اندک ۰.۰۵ درصدی روبه رو شد اما بازارهای سهام هنگ‌کنگ همچنان به علت تعطیلی رسمی بسته بودند. ای‌اس‌اکس استرالیا ۰.۷۴ درصد رشد کرد؛ اما کوسپی کره‌جنوبی ۰.۳۲ درصد پایین آمد. در بازار ارز، دلار اندکی در مقابل ارزهای آسیایی پایین آمد. نرخ برابری دلار با ین ژاپن به ۱۱۰.۳۲ واحد و با یوآن چین به ۶.۵۵۷۳ واحد رسید. بازارهای مالی آسیا امروز منتظر اعلام تصمیم بانک مرکزی استرالیا در مورد نرخ بهره هستند.

سهام آمریکا رشد کرد
سهام آمریکا در پایان معاملات دیشب (بامداد سه‌شنبه به وقت تهران) با امید به ریکاوری اقتصادی سریع آمریکا رکوردشکنی کردند. میانگین صنعتی داو جونز ۳۷۳.۹۸ واحد جهش کرد و در رکورد تاریخی ۳۳٫۵۲۷.۱۹ واحد بسته شد. اس‌اندپی ۵۰۰ با جهش ۱.۴ درصدی به رکورد جدید ۴٫۰۷۷.۹۱ واحد دست یافت و کامپوزیت نزدک با جهش ۱.۷ درصدی در ۱۳٫۷۰۵.۵۹ واحد به کار خود پایان داد.

قیمت نفت خام سقوط کرد
قیمت نفت خام در پایان معاملات دیشب، دوشنبه، با وحشت از افزایش قریب‌الوقوع تولید اوپک پلاس بیش از ۴ درصد سقوط کرد و قیمت نفت خام آمریکا به ۵۸ دلار رسید. اما در آغاز معاملات امروز، سه‌شنبه، قیمت‌های نفت خام بخشی از این سقوط را جبران کرده و تا حدودی تثبیت شدند. تا ساعت ۷:۲۰ به وقت تهران، قیمت پیش‌خرید هر بشکه نفت خام برنت، بنچ‌مارک بین‌المللی قیمت نفت، ۱.۱۴ درصد جهش کرد و به ۶۲.۸۶ دلار بازگشت. قیمت پیش‌خرید هر بشکه نفت خام نیمه‌سنگین تگزاس غرب آمریکا ۱.۲۴ درصد جهش کرد و به ۵۹.۳۸ دلار بازگشت. اعضای اوپک پلاس در اجلاس اخیر خود توافق کردند به تدریج از کاهش تولید خود کاسته و تولید خود را افزایش دهند. پیش از این اعضای این گروه توافق کرده بودند برای تقویت قیمت‌ها تولید خود را کاهش دهند.

قیمت جهانی طلا تقویت شد
قیمت جهانی طلا در معاملات امروز، سه‌شنبه، در حالی رشد کرد که سود اوراق قرضه آمریکا و قیمت دلار از رشد باز ایستاد. تا ساعت ۷:۲۴ به وقت تهران، قیمت خرید نقدی هر اونس طلا در بورس لندن، اسپات‌گلد، ۰.۲۹ درصد رشد کرد و به ۱٫۷۳۳.۴۶ دلار رسید. قیمت پیش‌خرید هر اونس طلای آمریکا هم ۰.۳۵ درصد رشد کرد و به ۱٫۷۳۴.۸۰ دلار رسید. با توقف رشد سود اوراق قرضه آمریکا که در روزهای اخیر به بالاترین سطح یک ساله خود رسیده بود، باعث شد تا دلار به کمترین سطح خود در دو هفته گذشته برسد. افت دلار باعث می‌شود که قیمت طلا برای دارندگان ارزهای غیر دلاری کاهش یافته و تقاضا برای خرید آن بالا برود.

رئیس سازمان حمایت: خرما گران نمی‌شود
رئیس سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان گفت: در تامین کالاهای اساسی مورد نیاز ماه رمضان ۱۴۰۰ هیچ مشکلی وجود ندارد و با تدابیر اندیشیده شده، قیمت خرما در این ماه افزایش نخواهد یافت. رئیس سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرف کنندگان گفت: طرح ویژه نظارتی سازمان حمایت با همکاری دستگاه‌های مربوطه تا آخر ماه مبارک رمضان ادامه دارد و با توجه به اقدامات صورت گرفته برای تامین کالاهای پرمصرف ماه رمضان هیچ مشکلی وجود ندارد ضمن اینکه با تدارکی که دیده شده، همه کالاهای اساسی مورد نیاز مردم تامین و در شبکه توزیع قرار گرفته است. وی گفت: در خصوص کارخانجات روغن خوراکی نیز امسال متفاوت از سال‌های گذشته به تفکیک واحدهای تولیدی، نوع تولید مشخص شده و به اندازه نیاز واحد، روغن خام تحویل داده شده است.

https://www.tabnak.ir/fa/news/1044339/

نه كفايت اداره دارند و نه تدبير حرف زدن حتى
ماجراى تيرخلاث ص ث يكي از همين موارد مشغوليتها اركانهاى مربوطه است
كه براى حفاظت از موقعيت كانديدايي رئيسي حتى به خوديهاى سطح بالا هم رحم نمي كنند
اين مشغوليتهاست كه ان همه دشمن نفوذ دارد


بن‌بست برجام در حال شکسته شدن است، ۴.۲ میلیون کف حقوق بازنشستگان، اعلام استراتژی انتخاباتی سپاه خواب جدید ‏گوگل برای ‏IP‏‌های ایرانی؟ حرکت شانه به شانه بازار‌ها با دیپلماسی، تیر خلاص به کاندیداتوری سعید محمد؟ شروع خیز بلند ‏کرونا در کشور، بورس به کجا می‌رود؟ «بله» بی‌سروصدای ایران به عربستان؟ و سکوت خاتمی در برابر ادعای ناصری، از ‏مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است. ‏

به گزارش «تابناک»؛ روزنامه‌های امروز یکشنبه پانزدهم فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که روایت معاون سیاسی سپاه از ‏تخلف «سعید محمد» و اعلام موضع انتخاباتی سپاه توسط معاون سیاسی سپاه پاسداران از یک سو و برنامه نشست وین برای ‏حصول دو توافق جداگانه در کنار ورود ایران به موج چهارم کرونا از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده اند.
تیر خلاص به کاندیداتوری سعید محمد؟
روزنامه ابتکار در گزارشی که عنوان آن را تیتر یک شماره امروز خود انتخاب کرده است، نوشت: نامزدی سردار سعید محمد به ‏عنوان یک گزینه نظامی احتمال‌هایی را برای ظهور یک چهره جدید برای رقابت انتخاباتی روشن می‌کرد که این احتمال‌ها با ‏استقبال سرد و البته منفی چهره‌های شاخص اصولگرا ضعیف‌تر شد. در آخرین واکنش‌ها نیز سردار جوانی معاون سیاسی سپاه ‏پاسداران انقلاب اسلامی حمایت این نهاد از سعید محمد نامزد انتخابات ریاست جمهوری و فرمانده پیشین قرارگاه خاتم را رد کرد. ‏

او همچنین کنار گذاشتن سعید محمد از قرارگاه خاتم الانبیا را هم به دلیل تخلف او در ورود به انتخابات دانست. ‏
جوانی گفت: سپاه بجد با ورود پاسداران و از جمله ایشان به عرصه انتخابات بدون طی مراحل و فرآیند‌های قانونی تعریف شده ‏مخالف است. اتفاقاً منفک کردن سعید محمد از مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگی خاتم به دلیل همین تخلف و رعایت نکردن ‏مقررات از سوی ایشان بوده است. ‏

Image

پیشتر حمیدرضا ترقی عضو موتلفه مدعی شده بود که سعید محمد به دلیل تخلف از قرارگاه برکنار شده است که از سوی محمد قویا ‏تکذیب شد و ترقی مجبور به عذرخواهی از او شد. ‏سعید محمد زمستان سال گذشته برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری استعفا داد. ‏
اعلام نامزدی محمد با مخالفات‌های زیادی همراه بود و نیرو‌های اصولگرا از آن استقبال نکردند. با این حال نام او به عنوان یک ‏نامزد سپاهی مطرح است. ‏

سردار جوانی در این‌ باره می‌گوید: «سپاه نه از سعید محمد و نه از هیچ کاندیدای دیگری در انتخابات حمایت نمی‌کند و نخواهد کرد. ‏اساساً ورود سپاه و بسیج به انتخابات به طور مصداقی و حمایت از افراد و گروه‌ها و فهرست‌ها دارای منع قانونی و شرعی است. ‏این فضایی که در شبکه‌های اجتماعی داخلی و رسانه‌های خارجی و بویژه در شبکه‌های ماهواره‌ای ضدانقلاب شکل گرفته و ‏بعضاً سعید محمد را کاندیدای مورد حمایت سپاه معرفی می‌کنند، از یک طرف ساخته و پرداخته کسانی است که می‌خواهند چهره ‏سپاه را مخدوش کنند و از طرفی، متاثر از افرادی است که تصور می‌کنند، چون سعید محمد مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگی ‏خاتم‌الانبیا (ص) سپاه را برعهده داشته و به عرصه انتخابات ورود کرده‌اند، احتمالاً ورود ایشان به عرصه انتخابات با نظر و تایید ‏و حمایت سپاه است.» ‏

در همین حال در روز‌های اخیر فعالیت‌های سیاسی سعید محمد کاهش یافته او کاملا در سکوت به سر می‌برد. همین موضوع ‏شائبه احتمال عقب نشینی او از حضور در انتخابات را به وجود آورده است. ‏
دفتر سعید محمد اظهارات سردار جوانی معاون سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره چرایی کناره گیری او از فرماندهی ‏قرارگاه سازندگی خاتم الانبیای سپاه را تکذیب کرد. ‏
امروز سردار یدالله جوانی در گفت و گویی با خبرگزاری فارس مدعی شده بود که منفک کردن سعید محمد از مسئولیت فرماندهی ‏قرارگاه سازندگی خاتم به دلیل تخلف و رعایت نکردن مقررات از سوی او بوده است. معاون سیاسی سپاه هرگونه حمایت این نهاد ‏از سید محمد را رد کرد. ‏
پیشتر نیز حمیدرضا ترقی عضو ارشد موتلفه مدعی شده بود که کنار رفتن محمد از قرارگاه خاتم به دلیل تخلفات او بوده است. اما ‏ترقی پس از آن به خاطر این ادعا از محمد عذرخواهی کرد. ‏

حالا دفتر سعید محمد در اطلاعیه‌ای سخنان یدالله جوانی را هم رد کرده است. در این اطلاعیه آمده است:‏ براساس اخبار منتشر شده از قول پاسدار یدالله جوانی مبنی بر برکناری سعید محمد بدلیل تخلف از قوانین سپاه برای ورود به ‏عرصه انتخابات که پیش از این نیز توسط حمیدرضا ترقی عضو اصولگرای شورای موتلفه اسلامی نیز تکرار شده است به ‏استحضار ملت شریف ایران می‌رساند.

فارغ از اینکه این قبیل اخبار با شیطنت رسانه‌ای تنظیم و نشر گردیده است، آقای دکتر سعید محمد هیچ گونه تخلفی در خصوص ‏فعالیت‌های انتخاباتی ننموده تا جایی که ایشان علت استعفای خود را عدم شائبه حمایت و استفاده از موقعیت مسئولیت فرماندهی ‏قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه را عنوان نموده است، مهمی که با واکنش رسمی قرارگاه خاتم الانبیاء همراه گردید همه ما را به این ‏مطلب رهنمون می‌سازد که آقای جوانی مسئولیت سخنگویی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ندارند و تحلیل شخصی خود را به ‏عنوان یک شخصیت حقیقی عنوان نموده است که متاسفانه مورد سوءاستفاده رسانه‌های معاند برای ضربه زدن به ساحت مقدس ‏سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز شده است. ‏

به کرات اعلام داشتیم تکرار چنین مصاحبه‌هایی با توجه به علایق شخصی و حزبی برخی افراد منجر به عدم اعتماد عمومی و ‏همچنین مشارکت حداکثری مورد تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی خواهد گردید. ‏
از خداوند سبحان گشایش مسیر سعادت ملت بزرگ ایران را تحت توجهات امام عصر (عج) مسالت داریم. ‏
اهمیت سخنان سردار جوانی از این منظر است که او نه یک فرمانده معمولی سپاه، بلکه معاون سیاسی کل سپاه پاسداران ایران ‏است، از این منظر سخنان او را باید سخنان کل سپاه دانست. ‏

عجب مسئولان طلبکاری داریم! ‏
سید علیرضاکریمی طی در سرمقاله امروز روزنامه آفتاب یزد با عنوان عجب مسئولان طلبکاری داریم! نوشت: عجب مسئولان ‏طلبکاری داریم! دیروز اظهارنظر‌های مقام‌های دولتی مرتبط با کرونا را که مرور می‌کردم به یک نتیجه‌گیری رسیدم: اینکه امروز ‏درگیر چهارمین موج ویروس منحوس شده‌ایم تقصیر مردم است نه مسئولان! ‏
برخی مقام‌ها با ایما و اشاره و برخی مقام‌ها صریحاً جامعه را مقصر این وضعیت می‌دانند. عده‌ای از آن‌ها خیلی هم طلبکارانه ‏سخن می‌گویند و نهیب می‌زنند که گفته بودیم سفر نروید و گفته بودیم پروتکل‌ها را رعایت کنید. ‏

بهرحال پیش از شروع سال جدید و دقیقا در همان ایامی که رئیس جمهور مدعی بود دیگر پیک کرونا نداریم و وزیر بهداشت با ‏‏ «قسم» تلاش داشت مردم را در تعطیلات در خانه نگه دارد مشخص و محرز بود که یک سوء مدیریت شکل گرفته است. آن ‏روز‌ها بسیاری از رسانه‌ها و ناظران تاکید داشتند شیوع ویروس جهش یافته بسیار جدی است و تجربه نشان داده این ویروس، به ‏فرد درگیر شده ۳ روز بیشتر مهلت نمی‌دهد و این سوءمدیریت‌ها نتیجه‌اش یک کشتار جمعی است. حالا آمار‌ها کم کم در حال اثبات ‏همان هشدارهاست. آمار مرگ و میر سه رقمی شده و بیمارستان‌ها دیگر تخت خالی ندارند. حتی دیروز یکی از اقوام دور مدعی ‏بود که بیمار کرونایی‌اش با درگیری ۳۰ درصد ریه را بیمارستان دولتی پذیرش نکرده و کادر درمان گفته‌اند یا ببرید خانه و فرد را ‏قرنطینه کنید و یا رهسپار بیمارستان خصوصی شوید؛ یعنی پرداخت ۲۵ میلیون تومان بابت هر شب بستری!
Image

البته باید اذعان نمود تا حدود بسیاری این سوء مدیریت شکل گرفته خودخواسته است! آری؛ یعنی مسئولان تصمیم گیر مسائل مالی ‏و اقتصادی را اولویت قرار دادند
نه جان مردم را! به نظر می‌رسد بنا بوده اقتصاد گردشگری و بسیاری از اقتصاد‌هایی که مستقیم و غیر مستقیم با این اقتصاد ‏مرتبط هستند در سال جدید دیگر زیان نبینند و آنقدر سنبه مسئولان مرتبط با این حوزه قوی بوده که شب عید اعلام شد سفر به ۹۱ ‏درصد از شهر‌های کشور با خودروی شخصی آزاد و سفر با هواپیما، اتوبوس و قطار نیز ۱۰۰درصد بلامانع است. ‏
با توجه به آنچه عرض شد‌ای کاش مسئولانی که در اولین روز کاری شروع به نطق کردند دو مسئله را در نظر می‌گرفتند و در ‏درافشانی های‌شان لحاظ می‌نمودند. ایشان ابتدا اذعان می‌کردند که اقتصاد کشور مهم است و چه بسا موارد دیگری قربانی
باید شود تا اقتصاد باقی بماند. فلذا سهل انگاری‌هایی تعمدا صورت گرفته است. دومین مسئله‌ای که می‌بایست مسئولان در ‏سخنرانی های‌شان به آن اشاره می‌کردند این موضوع بود که در کنار اولویت قرار گرفتن اقتصاد در خرید واکسن کرونا قطعا ‏کارنامه دولت قابل دفاع نیست. در حقیقیت پیش از آنکه گفته شود چرا مردم رفتند سفر و پروتکل‌ها رعایت نشد باید تاکید می‌شد ‏برخلاف ادعا‌ها نتوانستیم حتی یک چهارم وعده‌های خرید واکسن و واکسیناسیون را محقق کنیم. ضمن آنکه دیروز رسما اعلام شد ‏واکسیناسیون سراسری به جای تیرماه سالجاری که وعده آن داده شده بود مقرر شده مهرماه انجام شود. نکته پایانی هم اینکه: عجب ‏مسئولان طلبکاری داریم! ‏


آغاز فصل تازه برجام
حشمت‌الله فلاحت‌پیشه تحلیلگر مسائل بین‌الملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: دوران محک‌زنی ‏متقابل ایران و آمریکا به پایان رسیده است، مثل دو تیم فوتبال که در چند دقیقه اول، نقاط قوت و ضعف یکدیگر را محک می‌زنند ‏و سپس اقدام می‌کنند. این دوران میان آمریکا و ایران شکل گرفت، دو طرف یکدیگر را محک زدند و بعد از این زمان، حالا به ‏سمت تصمیمات اساسی‌تر حرکت می‌کنند؛ بنابراین فصل تازه‌ای در برجام شکل گرفته است. از ابتدا دو طرف قصد نداشتند، ‏گزینه‌ای غیر از دیپلماسی را جایگزین رفتار خود کنند، اما به دلیل طولانی شدن این دوران محک‌زنی، چند ضعف به وجود آمد. ‏اول کاهش اعتماد متقابل، دوم ورود بازیگران آشوب‌سازی که از تنش میان ایران و آمریکا سود می‌برند. این امکان وجود دارد که ‏اگر دوران محک‌زنی ادامه پیدا کند، عملا مدیریت تحولات از دست دو طرف خارج شود. برای اولین‌بار بود که در این هفته اتفاق ‏تازه‌ای شکل گرفت و آمریکایی‌ها به وسیله رابطه‌ای که با اتحادیه اروپا داشتند، کمیسیون مشترک را فعال کردند. از سه‌شنبه نیز ‏بناست برجام وارد سیر این تحولات شود. اینکه پس از این چه خواهد شد، مهم نیست. سیاستی که آمریکایی‌ها در گذشته پیوسته ‏اعلام می‌کردند، این بود که ایران باید گام اول را بردارد و سیاست گام‌به‌گام را در نظر گرفتند. در نقطه مقابل، ایران اعلام می‌کرد ‏که آمریکا گام اول را بردارد، زیرا آمریکا ابتدا از برجام خارج شده بود.

تیر خلاص به کاندیداتوری سعید محمد؟ /عجب مسئولان طلبکاری داریم! ‏/آغاز فصل تازه برجام؟!

اکنون ایران کماکان بر موضع خود ایستاده، در حالی که ‏آمریکایی‌ها سیاست خود را تعدیل کرده‌اند. آمریکا معتقد بود ایران باید گام اول را بردارد و حالا از این موضع کوتاه آمده، در حالی ‏که ایران هنوز بر لزوم اقدام آمریکا پیش از ایران تاکید دارد. آنچه می‌توان بر اساس آن توافق کرد، تعریف گام‌های اساسی و ‏راهبردی است، گام‌هایی که تاثیر جدی، عملیاتی و قطعی برکاهش تحریم‌ها داشته باشد. اگر این کار صورت بگیرد، نظر ایران نیز ‏تامین شده و ما شاهد احیای برجام خواهیم بود. در غیر این صورت احتمال باقی‌ماندن بی‌میلی ایران برای مذاکره با آمریکا وجود ‏دارد. اتفاقی که افتاد، آن بود که آمریکایی‌ها پس از محک زدن ایران، نتایج دلخواه خود را دریافت نکردند. آن‌ها تصور می‌کردند، ‏با استفاده از میراث سیاست فشار حداکثری ترامپ، ایران را به دادن امتیازات بیشتر و رفع توقعات جدید آمریکا درباره پروتکل ‏الحاقی و مسائلی از این دست وادار خواهند کرد. با این حال گام‌های عملیاتی کاهش تعهدات که ایران تنها در دوران بایدن برداشت، ‏بلندتر از گام‌هایی بود که در دوران ترامپ برداشته شد، زیرا در زمان ترامپ ایرانیان کماکان امید داشتند، سیاست ترامپ در ‏آمریکا فراگیر نباشد و دولت جدید به برجام بازگردد، اما با سیاستی که بایدن در پیش گرفت، جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه ‏رسید که این می‌تواند پایان خوشبینی به دولت آقای بایدن باشد. نشست سه‌شنبه کمیسیون مشترک که آمریکایی‌ها اعلام کرده اند در ‏آن حضور پیدا می‌کنند، می‌تواند خیلی زود به پایان برسد و بدون نتیجه به پایان برسد یا منجر به مذاکراتی جدی شود. زمانی این ‏نشست خیلی زود به پایان خواهد رسید که طرف ایرانی به این نتیجه برسد، آمریکایی‌ها سیاست گام‌به‌گام که در مقابل کشور‌های ‏ضعیف اعمال می‌کنند را کنار گذاشته‌اند، اما اگر طرف مقابل گام‌های عملیاتی و راهبردی در مسیر سبز کردن سنگ برجام انجام ‏دهد، امکان اینکه مذاکرات جدی شود. آمریکا زمانی از نظر ایران به برجام بازگشته است که اقدام عملیاتی در راستای برجام انجام ‏دهد


https://www.tabnak.ir/fa/news/1043844/
00343179
 
پست ها : 2919
تاريخ عضويت: چهارشنبه نوامبر 24, 2010 8:32 pm

قبليبعدي

بازگشت به بايگانى موضوعى گاهنامه معرفت به زمان


Aelaa.Net