موقعيت و اختيارات مقام سلطنت در بريتانيا
داراى همه عناوين سرورى فاقد اختيارات شهروند عادى
مطلب اول: (فاقد حقوق شهروندعادى)
در بریتانیا، پادشاه از برخی حقوق شهروندان عادی محروم است:
1- حق رأی دادن ندارد.
2- حق هیچگونه اظهارنظر سیاسی ندارد.
3- با اینکه زمینی که مجلسین بریتانیا در آن ساخته شدهاند متعلق به اوست، در مجلس عوام حق نشستن ندارد.
4- او در آغاز هر سال کاری پارلمان برای سخنرانی و توصیه به نمایندگان به مجلس میرود اما حق ندارد متن سخنرانیاش را خودش بنویسد.
5- شهادت پادشاه در دادگاه پذیرفته نیست و او حق اجاره کردن ملک از شهروندان کشورش را ندارد.
سيصد سال كه مقام سلطنت از حاكم مطلق به فاقد قدرت و جنبه نمادين تنزل يافته است
مطلب دوم: {داراى قدرت اسمى و فاقد قدرت و اختيار واقعى سياسى نظامى حكومتى در مملكت و امبراطورى}
سیر تحولات تاریخی در بریتانیا فرمانروایان این کشور را به جایی رساند که دیگر از قدرت قانونی خود استفاده نکنند و تنها تشریفات آن را به جای بیاورند،
یعنی مثلا اگر تصمیمی برای نیروهای مسلح گرفته شود که در جایگاه فرمانده نیروهای مسلح است، همچون عزل و نصب فرماندهان بلندپایه یا اعلام جنگ و صلح، نخست وزیر برای اخذ این تصمیمها از ملکه اجازه میگیرد و ملکه هم همیشه موافقت میکند. یا وقتی مجلس تمایل خود را به نخست وزیری فردی ابراز کرد، ملکه حکم نخست وزیری را برای او صادر میکند. این اختیارات اسمى ملکه منحصر به بریتانیا نیست. او همین اختیارات را در ۱۵ کشور دیگر نیز داراست، کشورهایی که زمانی مستعمره بریتانیا بودهاند. مهمترین این کشورها کانادا، استرالیا و نیوزلند است.
فلذا
در بریتانیا، مقام سلطنت جنبهٔ تشریفاتی و نمادین دارد و اگرچه بسیاری از نهادهای حکومتی به نام پادشاه یا ملکه این کشور فعالیت میکنند، اما او دارای اختیارات اجرایی و در نتیجه، مسئولیت سیاسی نیست و تصمیمات حکومتی، حتی در مورد بسیاری از موضوعهای مربوط به خاندان سلطنتی و نهاد سلطنت، به نام پادشاه یا ملکه اما توسط دولت، پارلمان و سایر نهادها اتخاذ و اجرا میشوند.
از آنجا که سنتها و رسوم سیاسی ریشه در تاریخ گذشته این کشور دارد، پادشاه «بهطور اسمی» از اختیارات گستردهای برخوردار است که قرنها پیش از این در دست پادشاهان این کشور متمرکز بود اما امروزه تقریباً تمامی این اختیارات عملاً به نهادهای انتخابی و تشکیلات منبعث از اراده مردم تفویض شده و تنها نام و برخی تشریفات مرتبط با آنها برای پادشاه یا ملکه بریتانیا باقی ماندهاست. به خصوص پادشاه بریتانیا برخلاف اسلاف سدههای پیشین خود، حق موضعگیری و اظهارنظر سیاسی و دخالت در امور حکومتی را به هیچ عنوان ندارد. از جمله این اختیارات تشریفاتی و اسمی میتوان به ریاست دولت، فرماندهی کل نیروهای مسلح و تأیید قوانین مصوب پارلمان و همچنین ریاست عالیه بر کلیسای انگلیکن اشاره کرد. در عمل، ریاست دولت و فرماندهی کل نیروهای مسلح به نخستوزیر سپرده میشود و طی حدود سیصد سال گذشته، فرمانروایان بریتانیا هیچگاه از امضای مصوبات پارلمان خودداری نکردهاند. کلیسای انگلیکن نیز خود دارای تشکیلاتی برای تعیین مقامات ارشد و همچنین اداره امور خویش است هر چند موقعیت پادشاه بهعنوان «مدافع مذهب» در تشریفات کلیسایی همچنان محفوظ است.
وظایف اصلی پادشاه عبارتست از ارائه مشورت به نخستوزیر، توصیه سیاستها به نخستوزیر بدون حق پافشاری بر اتخاذ آنها و هشدار در مورد اشتباهات احتمالی. نخستوزیر بریتانیا هفتهای یک بار با پادشاه دیدار خصوصی دارد و اسناد و گزارشهای دولتی هم بهطور روزانه برای پادشاه ارسال میشود هر چند او حق افشا، گفتگو یا اظهارنظر دربارهٔ محتوای آنها را ندارد.
محسن بهاروند سفیر پیشین ایران در انگلستان
در گفتوگو با ایسنا
در پاسخ به اینکه ممکن است این جانشینی تاثیری به عنوان مثال در رویکرد انگلستان به جنگ اوکراین داشته باشد؟
گفت: پادشاه جدید چارلز هیچ تغییری در رویکرد سیاسی کشور انگلستان از جمله در مورد جنگ در اوکراین ایجاد نخواهد کرد. ملکه یا پادشاه در انگلستان نقش اجرایی ندارد بلکه سمبل اتحاد، همبستگی و یکپارچگی ملت بریتانیا، حلقه واسط بریتانیا با کشورهای مشترک المنافع و ضامن مشروعیت دولت در انگلستان است. ملکه الیزابت به مدت هفتاد سال این نقش را به خوبی انجام داد و مورد احترام مردم انگلیس بود.
وی درباره نگاه انگلستان به ایران و تاثیر فوت ملکه بر این نگاه خاطرنشان کرد: من آخرین سفیر ایران در بریتانیا بودم که او را ملاقات کرده و استوارنامه خود را به ایشان تقدیم کردم. ایشان در آن ملاقات نسبت به ایران و سفیر آن بسیار با احترام و خوشرویی برخورد کرد.
مطلب سوم: (در عوض قدرت)مالکیت مرغابیهای رودخانه تایمز!؟
طبق قانونی که از دوره پادشاهی ادوارد دوم در قرن 13 میلادی به یادگار مانده، تمامی مرغابیهایی که در رودخانه تیمز شنا میکنند، متعلق به ملکه انگلیس هستند. با این حال، او به خواسته خود مالکیت کاخ باکینگهام بر مرغابیهای رودخانه تیمز را تنها به مناطق خاصی از این رودخانه محدود کرده و از مالکیت مرغابیهایی که در سایر قسمتهای رودخانه شنا میکنند چشمپوشی کرده است!
در راستای برخورداری از این حق قانونی! هر ساله طبق یک سنت قدیمی ملکه انگلیس در مراسم سنتی سرشماری مرغابیهای رودخانه تیمز شرکت میکند. در این مراسم 5 روزه، مرغابیهای بینام و نشان یا تازه متولد شدهای که در مناطق تحت حاکمیت ملکه شنا میکنند، توسط ماموران ملکه گرفته شده و پس از انداختن یک حلقه فلزی شمارهگذاریشده به دور پای آنها دوباره آزاد میشوند.
مالکیت دلفینهای شناور در آبهای انگلیس!؟
مالکیت ملکه بر حیوانات تنها به مرغابیهای رودخانه تیمز محدود نمیشود؛ بلکه تمام دلفینها، نهنگها و آبزیانی که در آبهای ساحلی انگلیس شنا میکنند را نیز شامل میشود؛ تا جاییکه از این حیوانات به عنوان "آبزیان سلطنتی" یاد میشود. البته در این مورد نیز ملکه از حق قانونی خود در بسیاری از مناطق چشمپوشی کرده است! با این حال، ملکه الیزابت طبق قانون میتواند درمورد تمام آبزیانی که در محدوده 5 کیلومتری ساحل انگلیس شکار میشوند ادعای مالکیت کند. به همین دلیل، کلیه افرادی که در سواحل انگلیس اقدام به خرید ماهی یا سایر آبزیان میکنند پس از پرداخت پول، آنها را به صورت نمادین به ملکه تقدیم میکنند.
امکان رانندگی بدون گواهینامه
تنها فردی که در انگلیس میتواند بدون داشتن گواهینامه، رانندگی کند، یا سوار بر خودروی بدون پلاک شود، ملکه است. با این حال، ملکه انگلیس با وجود اینکه گواهینامه ندارد اما در طول جنگ جهانی دوم رانندگی با خودروهای سبک و سنگین را به خوبی فرا گرفت؛ به طوریکه زمانیکه در سال 1998 ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان را که در آن زمان ولیعهد بود، سوار بر اتومبیل خود به گشت و گذار در شهر برد، کاملا او را شگفتزده کرد. چراکه در عربستان زنان حق رانندگی ندارند و به همین دلیل تا آن زمان هیچ زنی جلوی چشم ملک عبدالله رانندگی نکرده بود!
سفیر سابق انگلیس در عربستان در خاطرات خود میگوید ملکه در این سفر در عین صحبت کردن با ملک عبدالله به حدی در جادههای بین شهری با سرعت رانندگی میکرد که شاهزاده سعودی با حالتی وحشتزده از طریق مترجم خود از او خواست آهستهتر حرکت کند و مراقب جاده باشد!
ملکه به گذرنامه هم نیاز ندارد
برخلاف سایر اعضای خاندان سلطنتی، ملکه طبق قانون برای سفر به خارج از کشور نیازی به داشتن گذرنامه ندارد و آزادانه میتواند به هر کشوری که دوست دارد سفر کند.
مطلب جهارم = رهبر ديني شاخه اى از مسيحيت
با همه اينها
ملکه يا بادشاه بریتانیا، جایگاه مذهبی نیز دارد.
او پیشوای کلیسای انگلستان است، سراسقف و اسقفهای این کلیسا را عزل و نصب میکند و حق هر دخل و تصرفی در کلیساها را دارد.
در نتیجه نمیتواند به دین مسیح و مذهب انگلیکن ابراز بی باوری کند.
همین مقام روحانی ملکه باعث می شود دست کم از لحاظ نظری، ساختار سیاسی بریتانیا را نتوان عرفی (سکولار) به شمار آورد.
بویژه آنکه گذشته از جایگاه ملکه در ساختار سیاسی، 26 اسقف کلیسای انگلستان هم در مجلس اعیان عضویت دارند که نهاد قانونگذاری است. این دو عامل سبب میشود از لحاظ نظری، نهاد دینی را در بریتانیا نتوان جدا از نظام سیاسی به شمار آورد و کشور را سکولار قلمداد کرد
مطلب بنجم:روابط ملكه و بادشاه فعلى بريتانيا در برابر ايران
ملکه الیزابت در سال 1961 به ایران سفر کرد و در کاخ باشکوه گلستان در تهران اقامت کرد. او همچنین با همراهی فرح پهلوی از اصفهان، شیراز و تخت جمشید دیدار کرد.
چارلز پسر الیزابت – چارلز سوم پادشاه کنونی بریتانیا – پس از زلزله ویرانگر سال 2003 در شهر بم ایران که جان دهها هزار نفر را گرفت، در قالب یک ماموریت بشردوستانه از ایران دیدار کرد.
درباره سفر به ايران بعد زلزله بم
https://www.radiofarda.com/a/a-day-that ... 26295.html کتاب "راز سلطنتی" نوشته "ریچارد جی. آلدریچ" و "روری کورمک" دیدگاه نسبتا متفاوتی را ارایه می دهد.
نویسندگان می نویسند که ملکه الیزابت "شاه ایران را کسالت آور می دانست
و از مصاحبت با او متنفر بود
زیرا او فقط در مورد مسایل اداری صحبت می کرد."
شاه جارلز قانون عدم اظهار نظر خاندان سلطنتي را در دوران وليعهدي زيربا كذشاته و در مسائلي مثل اب هوا خوراك اركانيك بناهندكان اظهار نظر كرده است پروفسور بوگدانور پیشبینی میکند که در دوره جدید، حمایت سلطنتی بیشتری از هنر، موسیقی و فرهنگ به عمل آید یا به گفته او بریتانیا شاهد «شکسپیر بیشتر و اسب سواری کمتری» باشد. ملکه الیزابت به علاقه به اسب و اسب سواری شهرت داشت.
سر لوید دورفمن، که سالها در نهاد خیریه پرینس تراست با چارلز کار کرده، پیشبینی نمیکند که پادشاه جدید به طور کامل از توجه به مسایلی مانند بحران تغییرات آب و هوایی یا اهمیت کشاورزی ارگانیک که در دوره ولیعهدی به آنها متعهد بود، دست بردارد.
به نظر سر لوید، چارلز «در این زمینهها بسیار آگاه و در طرح عمومی آنها بسیار تاثیرگذار بوده است و دشوار بتوان تصور کرد که در روز رسیدن به سلطنت، همه اینها را به ناگهان به دست باد بسپارد».
سر آنتونی سلدون، نویسنده و تاریخ شناس، معتقد است که اثبات اینکه چارلز در هشدارهایش در مورد بحران تغییرات آب و هوا محق بوده است، موقعیت او در افکار عمومی را تقویت کرده است و درست بودن نظراتی که زمانی با استهزاء مواجه میشد به او حالتی شبیه یکی از حامیان اصلی محیط زیست مانند دیوید اتنبورو داده است.
به عنوان مثال، به گفته آقای هاردمن، در جریان اجلاس جهانی تغییرات آب و هوا که در سال ۲۰۲۱ در گلاسکو برگزار شد، کسانی مانند جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، او را کاملا جدی میگرفتند و چنین برخوردی به معنی تقویت موقعیت جهانی او در مقام پادشاه خواهد بود.
آقای هاردمن میگوید: «این یک تعارف خشک و خالی نبود، بلکه بایدن و چارلز در گوشهای با هم صحبت میکردند و بایدن میگفت به راه افتادن چنین حرکتی مدیون شماست».
چارلز در مصاحبهای در سال ۲۰۰۵ گفت: «من در موقعیتی خاص متولد شدهام و مصمم هستم که از این موقعیت به بهترین وجه استفاده کنم و برای کمک به دیگران، هر کاری که از دستم بر میآید، انجام دهم».
او ریاست عالیه بیش از ۴۰۰ سازمان و موسسه عامالمنفعه و خیریه را برعهده داشته و در سال ۱۹۷۶ با استفاده از پول بازخرید استعفا از خدمت در نیروی دریایی سلطنتی، مشهورترین موسسه خیریه خود موسوم به «پرینس تراست» را تاسیس کرد.
این نهاد به تقریباً ۹۰۰ هزار جوان محروم در برخی از فقیرترین نقاط بریتانیا کمک کرده و همزمان به چارلز بینشی در مورد طیف وسیعی از مشکلات اجتماعی داده است.
البته همه برنامههای این موسسه برای کسانی که او «دور از دسترسترین افراد در جامعه» میخواند همیشه نظر مساعد دستاندرکاران را جلب نکرده است.
او در مصاحبهای با بیبیسی در سال ۲۰۱۸ گفت: «وزارت کشور فکر نمیکرد که این پیشنهاد اصلا خوب باشد و به جریان انداختن این طرح بسیار دشوار بود».
برخی از اقدامات او باعث اتهام دخالت در سیاست شد. به خصوص در مورد ماجرایی که «یادداشتهای عنکبوت سیاه» نام گرفت.
این ماجرا به افشای یادداشتهای چارلز به بعضی وزرا ارتباط داشت که از سال ۲۰۰۴ ارسال شده بود و به خاطر دستخط خرچنگ قورباغه یا به اصطلاح عنکبوتی او به نام «یادداشتهای عنکبوت سیاه» شهرت یافت.
در این مکاتبات، رویکرد دولت در زمینههایی مانند کشاورزی، شهرسازی، معماری، آموزش و حتی حفاظت از گونهای از آبزیان به نام ماهیهای دنداندار پاتاگونیا زیر سوال رفته بود.
چارلز در مصاحبهای در سال ۲۰۰۶ در مورد ادعاهای مربوط به دخالت در سیاست گفت: «اگر این مکاتبات به معنی مداخله است، من به آن افتخار میکنم» اما اذعان کرد که در «وضعیت بدون برد» قرار دارد.
او گفت: «اگر شما مطلقا هیچ کاری انجام ندهید، و همه چیز را کنار بگذارید، گله خواهند کرد و اگر تلاش کنید، درگیر شوید و کاری برای کمک انجام دهید، بازهم شکایت خواهند کرد».
بعدها او در مصاحبه دیگری گفت که از درگیر شدن در سیاستهای حزبی اجتناب میورزد، اما احساس میکند که مجبور است درباره موضوعاتی مانند «شرایط زندگی مردم» نظرش را بگوید.
کریس مولین، وزیر سابق کار، در یادداشتهای زمان خدمت خود که منتشر شده یکی از ملاقاتهایش با چارلز را شرح میدهد. او میگوید از عزم او برای به انجام رساندن کار و اینکه از ناراحت کردن این یا آن مسئول دولتی ابایی نداشت متعجب شد.
آقای مولین در مورد یکی از ملاقاتهایش میافزاید: «در طول گفتگو، او مرتبا به همان نقطه اول بر میگردد و تکرار میکند که چگونه میتوان افق دید جوانان به خصوص جوانان ناراضی، محروم و حتی مخالف و بدخواه را وسعت بخشید. اعتراف میکنم که تحت تاثیر او قرار گرفتهام. این مردی است که اگر میخواست، میتوانست زندگیاش را به تفریح و خوشگذرانی هدر دهد»
چارلز گفته است: "چیزی حیرتانگیز مانند سلطنت نمیتواند دوام بیاورد مگر اینکه نگرش مردم را در نظر بگیرید، چون در نهایت، اگر مردم این نهاد را نخواهند، این نهاد وجود نخواهد داشت».
چالش بزرگ در خارج از بریتانیا، بازتعریف رابطه جدید سلطنت با کشورهای مشترک المنافع خواهد بود. به عنوان رئیس جامعه مشترکالمنافع، او در بازدیدهایش از کشورهای عضو چگونه خواهد توانست با دیدگاه امروزی نسبت به میراث ناگوار استعمار و مسایلی مانند بردهداری برخورد کند؟
علاوه بر بریتانیا، چارلز همچنین در ۱۴ کشور دیگر رئیس کشور است و بعضی از این کشورها ممکن است بخواهند نظام سلطنتی را به جمهوری تغییر دهند ولی عضو جامعه مشترکالمنافع باقی بمانند. چارلز قبلا به صراحت اعلام کرده که آماده گفتگوی سازنده در مورد چنین تغییری است.
آنجه نقل شد مطالبي درباره مقام سلطنت در بريتانيا بود
و حساب دولت و ارتش و استعمار بريتانيا ديكر است و كارنامه سياهش واضح و عيان است
و منافاتي ندارد دانستن مطالب فوق با لعنت بر استعمار بريتانيا
ادامه مطلب ششم:اظهار نظر جارلز در دوران وليعهدي درباره مسائل داخلي و جهاني برخلاف سكوت ملكه
چارلز برخلاف(قانون منع دخالت و حتى اظهار نظر خاندان سلكنتى در امور سياسى و مملكتى) و برخلاف رويه مادرش که تلاش میکرد وارد مسائل سیاسی نشود،
بارها با موضعگیریهای سیاسی جنجالساز شده است و حمایتهای او از سیاستهای گروههای حامی محیط زیست میتواند باعث رویارویی مخالفان این سیاستها با خاندان سلطنتی شود.
رسانهها نیز هشدار دادهاند اصرار بر چنین مواضعی میتواند باعث بروز تنشهایی میان لندن و واشنگتن بهعنوان مهمترین متحد بریتانیا شود و درصورتیکه خاندان سلطنتی خواستار کاهش رویاروییهای سیاسی هستند،
چارلز باید در موضعگیریهای سیاسی خود تجدیدنظر کند. این مواضع بارها تکرار شده و تازهترین موضعگیری چارلز به موضوع مهاجران بازمیگردد.
روزنامه تایمز گزارش داده بود که شاهزاده چارلز از طرح دولت بریتانیا برای آغاز اخراج برخی از پناهجویان به رواندا انتقاده کرده و آن را «وحشتناک» خوانده است.
تایمز گزارش داد که شاهزاده چارلز با سیاست بوریس جانسون، نخستوزیر سابق بریتانیا، برای فرستادن مردم به این کشور آفریقای شرقی مخالف بوده و این را در محافل خصوصی و شخصی خود مطرح کرده است. بریتانیا از ماهها قبل برنامه دارد برخی از مهاجرانی را که با قایقهای کوچک بهطور غیرقانونی وارد خاک این کشور شدهاند، به رواندا بفرستد تا در آنجا به درخواست پناهندگی آنها رسیدگی شود. گروههای حقوقبشری این ایده را غیرقابلاجرا و غیرانسانی خواندهاند. دفتر شاهزاده ولز این گزارش را نه تأیید و نه تکذیب کرد.
اقامتگاه سلطنتی کلارنس هاوس هم در بیانیهای گفت: «ما درباره مکالمات خصوصی ناشناس فرضی با شاهزاده ولز اظهارنظر نمیکنیم». این نهاد تأکید کرد که ولیعهد بریتانیا از نظر سیاسی بیطرف است. بااینحال، روزنامه تایمز نوشته که طبق گفته منبعی، چارلز چندین بار مخالفت خود را با این سیاست ابراز کرده است. خانواده سلطنتی بریتانیا بهطورسنتی در مسائل سیاسی دخالت نمیکنند.
دولت محافظهکار بریتانیا با اعزام پناهجویان به مکانی در ششهزار کیلومتری لندن، سیاست پیشین استرالیا در این زمینه را تقلید میکند. بیش از ۱۰ هزار مهاجر از آغاز سال جاری بهطور غیرقانونی از کانال مانش عبور کردهاند تا با قایقهای کوچک به سواحل بریتانیا برسند که نسبت به سالهای گذشته افزایش درخورتوجهی داشته است.
در جنجالی دیگر، روزنامه گاردین از دسترسی پرنس چارلز به برخی اسناد محرمانه دولتی در چند دهه اخیر خبر داده بود. این گزارش بار دیگر مسئله بیطرفی خانواده سلطنتی بریتانیا در امور سیاسی را در صدر توجه قرار میدهد. چارلز به این گزارش هم واکنشی نشان نداده است.
مطلب هفتمقضاوت و عبرتخلاصه ترتيبات حكومتي بريتانيا
1- سيصدسال است كه كليه زمامهاى قدرت در برتانيا را از خاندان سلطنت سلب كرده اند
و بادشاه يا ملكه بايد مثل ماشين امضا آنجه را مجلسين عوام و اعيان و دولت مقرر مى كنند امضا كرده بدون مخالفت و حتى اظهار نظرى
2- ممكن است در آئين تحريفى مسيحيت تثليثي امروز
القاء شود كه اكر سيلي به تو زدند طرف ديكر صورتت را جلو بياور تا آن هم سيلى بخورد
و قبلا
هرجه قيصر خواست همان بايد مي شد
و حالا قيصر و بادشاه از فرماندهي و اختياربركنار شده
و به اسم او حكومت مي شود
كه صورتا به اسم ملت است و واقعا باندهاى قدرت حاكم بر انكلستان هستند
كه به روش جائرانه نه تنها برملت خود ظالم بوده اند بلكه به اسم منافع ملت بريتانيا بر ملل جهان ظلم نموده اند
3- همانطور كه در تاريخجه خاندان سلطنتي بريتانيا بسيار اتفاق افتاده
براى هواهاى شخصي مثل ازدواج ووو بيرون قوانين سطلنتي عمل كرده
و بعضا حتى به قيمت بركناري يا مسلوب شدن عناوين سلطنتي بر هواهايشان بافشاري كردهاند
و بعضا هم توانسته اند خواسته هاي شخصيشان را به كرسي بنشانند
و حتى نسل غيرقانوني را به جانشيني سلطنت برسانند
به همين قدر اصرار و جديت در هواهاى شخصي
مي توانند در مسير تامين حقوق ملت بريتانيا و حقوق ساير ملل جهان
در برابر دولت و مجلسين برتانيا بايستند
و حرفشان را به كرسي بنشانند
يا لااقل برائت خودشان را نسبت به مظالم در حق ملت بريتانيا و ملل جهان به ثبت برسانند
كاري كه بطور نادر در سلاطين سابق مواردي رخ داده
و شاهزاده جارلز بادشاه فعلي بريتانا
در مسائل مختلفي اظهار نظر و موضع كيري كرده
از موضوع آب و هواى كره زمين (كه طواغيتي مثل امريكا توجه نمي كرده اند)
يا محيط زيست
يا اركانيك بودن محصولات غذايي
يا حقوق بناهندكان و مهاجران خارجي در بريتانيا
4- روش ابراز نظر و حمايت در مسير صحيح
بدون تخلف جندان با قوانين بريتانيا
حتى اكر فضاى مناسب ملي و قانوني و حكومتي براي شروع بادشاه به ابراز نظر و مخالفت بطور ابتداء به ساكن نباشد
اما هميشه در هر موضوعى جه داخلي جه خارجي (بحق)
جمعي وجود دارند كه از آن موضوع دم مي زنند
جه در منع تجاوز و رفع ظلم جه در استيفاى حقوق حه در تصحيح مسير كشورها و ملتها از مصالح بشري
و خواهان آن هستند و برايش سروصدا مي كنند و راهبيمايي و حتى مبارزه مي كنند
كافي است بادشاه بريتانيا
(كه بخواهد مسير عادلانه برود يا لااقل ظالمانه عمل نكند و يا مؤيد و ساكت در برابر ظلم نباشد)
آن طرفداران موضوعات بحق را ببذيرد و ملاقات دهد و اظهار همدردي كند
كه ولو اقدامي عملي نتوانسته براى آنها بكند
اما به همه جهان نشان داده كه آن خواسته بحق است و مسير حكومت بريتانيا صحيح نيست
با تكرار اين رويه در هر موضوع
كه ظاهر رافت و همكاني بودن دارد بدون اقدامي و تخلف از قوانين بريتانيا
هم از روش خلاف و باطل حكومت بريتانيا بيزاري جسته هم از حق حمايت كرده است
5- اين راهكار بايد توسط جناحهها و فعالان مصالح بشري به بادشان نشان داده شود
و هر موضع همسويي بكيرد تقدير و بولد شود
تا خودش را در مسير تصحيح طلم حكومت بريتانيا تنها نبيند
مطلب هشتم:
اينكه جوسازي رسانه اى شده كه
جرا مسؤولان و جوشايع رسانه هاي ايراني
مطابق فضاى تعزيت و همدردي نبوده و درموضع بي اعتنايي و بي اهميتي است
اشكال غير واردي است
جونكه
اولا
ملت و دولت ايران؛ بريتانيا را از بادشاه و دولت و ملتش مجموعا يك بسته بيوسته به هم مي بيند
و وقتي تعديات تاريخي جندصدساله به ملت خود بريتانيا و بر ساير ملل جهان را بصورت سيرت مستمر وثابت مي بيند
طبيعي است كه از اين تركيب بريتانيايي بيزار باشد
جون ملت است كه راي مي دهد به بارلمان و مجلسن عوام و اعيان
و ملت است كه بشتوانه سركار آمدن اين حكومت جائر است
و بالتبع همه ظلمها را از جشم و دست اين دولت و حكومت و سلطنت بريتانيا مي بيند
و طبيعي است كه موضع مقابله در برابر آنها داشته باشد
و جز"مرك بر انكليس" خواهشي و آرزويي در برابر بريتانيا نداشته باشد
و كمترينش بي اعتنايي به فوت ملكه يا بادشاه مثل اينكه بي اهميت است
و آنجه از مطالب فوق تشريح شده براى احاطه به مسائل جهاني و بريتانيا
و فله اى عمل نكردن و توفيق بيشتر در بكاربردن روشهاى هوشمندانه
بوسيله خودشان عليه خودشان است
نه توجيه و عذر اوردن براى تعديات بريتانيا ولو خاندان سلطنتي تصميم كيرنده نباشند
جون همينكه امضا مي كنند و به اسم انها اجرا مي شود در آن تعديات شريكند
خصوصا كه در برابرش هيج موضع انكاري و اصلاحي ندارند
بقدر بافشاري براى بدست اوردن يك معشوقه يا معشوق وووو
ثانيا
مكر ملت و دولت و خاندان سلطنت بريتانيا
در ارزشهاى ملي و ديني ايران حمابت و تقدير دارند
كه ايرانيها ملت و دولتش بخواهند در ارزشهاى بريتانيايي موضع متقابل داشته باشند
بلكه برعكس دولت بريتانيا سعي داشته و دارد برخلاف ارزشهاى ملي و ديني ملت ايران عمل كنند
از حمايت ومدال دادن به ملحدين كثيفي مثل سولومون روشدي در اهانتهايش عليه اسلام
يا حمايت از ترويج و رسميت دادن به لواطه كري و همجنس بازي
و حمايت از حمله به كشورهاى مسلمان و مستضعف جهان
و صدها انحراف كه نزد ملت ايران مردود است
نتيجه:
آكاهي دقيق داشتن از جزئيات قوانين و حوادث كشورها از جمله بريتانيا
مثل مطالب سابق الذكر
براى هوشمندانه تر و موفق تر عمل كردن است
نه واداده و بي تفاوت در برابر ظلم خصوصا بزركترين و قديمترين طاغوت جهان (بريتانيا)