مطلب سوم:
برخوردهاى نظامی ميان مسلمين و مشركين دو دسته بوده است:دسته اول:
عمليات و ماموريتهاى اكتشافى و شبيخون هاى نظامی؛ با بخشى از نيروهاى رزمنده اسلام بوده است كه حضرتش در آنها حضور نداشته اند و به آنها سَرِيِّة می گويند. اولين ماموريت و شبيخون نظامی با برچمداری و فرماندهی همين عموزاده حضرت جناب عبيدة (شهيد بدر) قبل از جنگ بدر انجام شد. دسته دوم:
عمليات هاى نظامى كه لشكركشى و همه قواى نظامى مسلمين در آن شركت كرده و حضرتش نيز شخصا در آنها حضور داشته و فرماندهى كرده اند و به آنها غزوة می گويند. مطلب چهارم:
جنگ و غزوه بدر كبرى جزو اولين جنگ با مشركين و كافران نبوده و قبل آن چند جنگ اتقاق افتاده و قبل از آن جنگها و بينشان هم چند سريه (ماموريت اكتشافى شبيخون نظامی) رخ داده است. قبل از غزوه و جنگ بدر الكبرى؛ جنگ و غزوه بدر الاولى يا بدر الصغرى بوده كه در ناحيه سفوان منطقه بدر واقع شد.مطلب پنجم:
آيات كريمه قرآنى بسيارى درباره جنگ بدر صحبت مى كند: آل عمران، النساء. الأنفال، الحج، الدخان. القمر. المجادلة. المزمل. البته اگر چه اين واقعه در دوران مدينه رخ داده است اما برخى آيت مكی هم به آن مربوط است مثل سرنوشت ابوجهل كه رئيس مشركان در اين جنگ بود و هلاک شد.مطلب ششم:
جنگ بدر كبرى (غزوة بدر الكبرى = بدر القتال = يوم الفرقان) در 17 رمضان سال دوم هجرت، (موافق 13 مارس = اواخر زمستان 624 م)مطلب هفتم:
عدد سربازان اسلام تا 360 نفر گفته شده است و عدد سپاه مشركين سه برابر و حدود هزار نفر بوده است، مسلمانان 2 اسب داشتند = 2 رزمنده سواره و مشركان 200 اسب = 200 جنگنده سوارهمطلب هشتم:
عدد كسانى كه از مسلمانان مؤمن ثابت قدم بودند 313 نفر بوده است و بشارت الهى براى آنها نازل شد كه اينها آمرزيده و اهل بهشت هستند؛ مطابق 313 عدد كسانى كه همراه با طالوت از نهر آب توانستند بگذرند و در امتحان يک كف آب بيشتر نخوردن ملتزم بوده و در جنگ هم موفق بودند؛ و مطابق 313 عدد اصحاب خاص حضرت قائم آل محمد عليه السلام در وقت ظهور و مطابق 313 عدد خواص حضرت در دوران غيبت كبرى كه كارگزاران خاص حضرت هستند. و لذا اين 313 نفر از ميان بقيه رزمندگان مسلمان اهل بدر را البدريون می گويند؛ و اين عنوان و نشان جزو افتخارات و القاب و مرتبه هاست و لذا در زيارت شهداء كربلا و حضرت ابوالفضل عليه السلام نيز خطاب می كنيم شما مثل آنهاييد و همان راه را رفتيد و همان فضيلت را نيز داريد. مطلب نهم:
اما در نقلهاى تاريخى براى اينكه افراد منافق يا منحرف چه همان وقت و چه بعدا از صحابه را هم خلط مبحث كنند و رتبه بدهند - عدد اصلى لشكر مسلمانان 360 را نقل نمی كنند يا كمتر و به ندرت نقل می كنند تا آن بشارت الهی را شامل آنها بكنند و جبت و طاغوت و برخی تابعينشان هم كه در آن غزوه بوده اند ولى جزو مشمولين بشارت الهى نبوده اند هم بدريون قلمداد بشوند؛ و لذا توجه بايد بشود كه وقتی می گويند 313 نفر اصحاب بدر يا 313 نفر بدريون منظور همان عده مؤمن اهل استقامت است نه هر كه در آن جنگ بوده است. و اگر در زيارت شهداى بدر ياد كل 313 نفر و سلام بر ايشان مى شوند منظور اين افراد خاص است نه 47 نفر بقيه آنها. چون حديث بشارت الهى درباره 313 نفر اهل بدر را سنيان هم نقل كرده اند همجنين 313 نفر موفق اصحاب طالوت و 313 اصحاب مهدی فلذا موضوع فضيلت 313 نفر معروف ميان همه مسلمين است؛ و لذا با مخفی كردن عدد كامل 360 حاضران مسلمين در بدر سعى بر ناديده گرفتن آن 47 نفر و شمول فضيلت بدريون و اهل بدر در بشارت الهى براى حزب طاغوت مى شوند. مطلب دهم:
نقشه مسير رفت و برگشت از مدينه تا بدر و الصفراء مدفن جناب هبيدة پسر عموى حضرت و تصاوير و موقعيت و مختصات و كوه و ميدان جنگمدينه تا بدر و الصفراء https://www.google.com/maps/dir/%D8%A8% ... !3e0?hl=ar
https://www.google.com/maps/dir/%D8%A8% ... !3e0?hl=ar
اين مسير فوق با نشانی الصفراء براى مرقد جناب عبيدة بود. اما نقشه دقيقتر كه امروز هم مرقد روی نقشه گوگل ثبت است و در همان مناطق الصفراء و نزديكش الصفيراء است و دقيقا می شود وادی الحمراء و ذفران و ذفيران چنين می شود مطابق نقشه زيرhttps://www.google.com/maps/dir/%D8%A7% ... !3e0?hl=ar
نقشه با درشت نمايی كه نام مرقد جناب عبيدة و نشانه هاى جغرافيايی الحمراء و ذفران و ذفيران هم ظاهر شود؛ كه دو مقبره هست با نشان مرقد عبيدة با فاصله 300 متر، بايد ميدانى بررسی شود كه آيا دو قبر است يا از اين نشانه هاى مكرر روی گوگل است.
https://www.google.com/maps/search//@23 ... !5e2?hl=ar
بايد از بدر به شمال سمت مدينه برويم از مكان با نام امروزی الواسطه عبور كنيم و برسيم به ريع ذفيران و الحمراء مرقدها آنجاست.
موقعيت دو مقبره https://www.google.com/maps/dir/%D8%A7% ... !3e2?hl=ar
نقشه مدينه تا بدر با ايستگاه مرقد جناب عبيدة https://www.google.com/maps/dir/%D8%A7% ... !3e2?hl=arويديوی گزارش از مقبره مرقد جناب عُبَيْدة شهيد ابن عم النبی (که در دو لینک زیر ویدیوهایی از این مقبره هست با کلیک بر روی آن مشاهده نمایید):https://www.youtube.com/watch?v=MCtjO7TKvAQhttps://www.youtube.com/watch?v=gqrCYlv3uNYنقشه بدر تا مدينه و سر راه قبر عبيدة هر دو مرقد كه روی نقشه اشتباه درج كرده ابوعبيدة.
https://www.google.com/maps/dir/%D8%A8% ... !3e0?hl=ar
همه اين نقاط ذفران و ذفيران و الواسطة و صفيراء جزو وادی الصفراء است؛ برخي مناسبتهاى ديگر هم از حضور حضرت نقل شده است.https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8 ... 8%A7%D8%A1
از جمله در همان مسير رفتن به بدر به همين ذفيران كه رسيدند و در تعقيب قافله تجاری ابوسفيان و مشركان مكه بودند كه اموال مسلمانان را غارت كرده بودند برگردانند؛ و در اينجا حضرت صلی الله علیه و آله و سلم شخصا براى اطلاعات عمليات به همراهی رفتند به سرچاهی كه مردم محلی آب برمی داشتند و شنيدند صحبت نزديک بودن قافله هست ووووتا اخر ماجرا و بعد ابوسفيان مطلع شده و مسير عوض كرده بود و به اهل مكه پيام فرستاده بود كه اگر می خواهيد اموالتان محفوظ بماند خودتان را برسانيد؛ و وضعيت از برخورد با قافله تجاری تغيير كرد و مشركان مكه هم خودشان را رساندند بعد چند روز و دو لشكر در ناحيه بدر مواجه شدند و بعد غزوه بدر رخ داد. در ذفيران حضرت صلی الله علیه و آله و سلم گفتند ما براى جنگ از مدينه بيرون نيامديم و هر كه می خواهد برگردد برگردد و خلاصه همه اعلام همراهی كردند و بيعت تجديد كردند ووو تا اخر ماجرا
از معالم ناحيه بدر جبل الملائكة يا ابرق الملائكة است؛ كه محل استقراء ملائكة و نزول از آن براى ياری مسلمانان در جنگ بدر و رؤيت شدن ايشان ووو جزئياتش در درسهاى معرفت الهی آمده است. به آن ابرق می گويند چون كوه ماسه اى است اما چون با سنگهاى آذری آتش فشانی مخلوط است برق می زند روبرويش آن سمت تبه كثيب الحنان است كه ماسه خالی است؛ اين كوه الملائكة مشرف به شهر بدر امروزی است
ديوار سفيد بزرگ كه امروز به اسم قبرستان شهداء بدر معروف است قبرستان عمومی است كه در ادامه قبور شهدای بدر است اما شهدای بدر تا چند سال قبل يک مربع كوچک ديوار سفيد بود و ما كارت پستال سوغاتی مكه آن را از نوجوانی داشتيم و اخيرا كه قبرستان مورد توجه بيشتر واقع شده آن مربع خاص شهدای بدر را خراب كرده اند كه نوعی ضريح ووو تلقی نشود؛ در تصوير زير دور محل قبور شهدای بدر را با دايره زرد مشخص كرده ايم كه دقت شود ديوار مربع تخريب شده ظاهر است.
و خود اين قبرستان فعلى منطقه ميدان جنگ بوده است؛ و تپه سنگی مجاورش محل ايستادن و نشستن حضرت در وقت دفن شهداء بوده است و اين در ميان محليها نسل به نسل نقل شده است.در آيات قراني مربوط به واقعه بدر موقعيت جغرافيايی سپاه اسلام و سپاه مشركان با عناوين العدوة الدنيا و العدة القصوى اشاه شده است. مختصات اين دو موقعيت﴿إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ﴾العدوة = لبه وادی
الدنيا = نزديک = كه محل سپاه اسلام بوده
القصوى = دور = كه سمت مكه و محل سبعه مشركان بوده است
از معالم ديگر ناحيه بدر مكانی است كه بنام العريش كه سايبانی براى حضرت صلی الله علیه و آله و سلم ساختند تا بر ميدان جنگ اشراف داشته باشند در همين ناحيه العدوة الدنيا كه الان مسجد بزرگ ساخته اند و در تصوير زير نشان داده شده است و سمت قبله اش ميدان جنگ و آن طرفش العدوة القصوى در نماى امروز. موقعيت مسجد العريش نسبت مقبره شهداء بدرمنظره جبل الملائكةمسجد العريش محل تضرع حضرت و استجابت دعاى حضرت و نزول ملائكة از سمت جبل الملائكةمسجدالعريشچند معالم سابق الذكر روی نقشه
ديوار مربع سفيد كوچک محوطه شهداء بدر كه تخريب كرده انددر مفاتيج الجنان اعمال شب هفدهم ماه رمضان اشاره اى و فضيلتی براى حضرت مولا علی عليه السلام آورده است
رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مسلمانان را به حرکت بسمت بدر فرمان داد. مردم حرکت کردند؛ برخى مشتاقانه فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پذیرفتند؛ و شمارى (چون ابوبكر و عمر) از خوف انتقام قریش با کراهت و سنگینى دستور او را استقبال کردند. گروه زیادى از اصحاب هم چون با خروج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم موافق نبودند همراه او بیرون نرفتند؛ و در این مورد سخن و گفتگو بسیار شد.
خداوند متعال در قرآن واکنش مسلمانان را چنین بازگو فرموده است:
کما أَخْرَجَک رَبُّک مِنْ بَیتِک بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ، یجادِلُونَک فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَینَ کأَنَّما یساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ ینْظُرُونَ.همانگونه که پروردگارت تو را از خانه ات به حقّ بیرون آورد و حال آن که دستهاى از مؤمنان سخت کراهت داشتند؛ با تو درباره حقّ - بعد از آن که روشن گردید - مجادله مى کنند. گویى که آنان را به سوى مرگ مى رانند و ایشان (بدان) مى نگرند.
در نزدیکى بدر مسلمانان از آمدن و تجمّع قریش براى دفاع از کاروان تجارتى خبردار شدند. شمارى از این مسأله وحشت کردند و برخى فغان و ناله سردادند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با یاران خود مشورت کرد که بجنگند یا در پى کاروان باشند؟ ابوبکر گفت: ایشان قریشاند با آن خودخواهى و تکبّرى که دارند. از روزى که کافر شدهاند، هرگز ایمان نیاوردهاند و از روزى که عزیز گردیدهاند، هرگز ذلیل نشدهاند. از سوى دیگر شما هم براى جنگ بیرون نیامدهاید (خلاصه ترديد در تصميم حضرت صلی الله علیه و آله و سلم به جهاد).
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بنشین. ابو بکر نشست. عمر برخاست و همانند ابو بکر سخن گفت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به نشستن فرمان داد. و او نشست.
سپس مقداد برخاست و گفت: اى رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درست است که اینان قریشاند که با تکبّر خود آمدهاند، امّا ما به تو ایمان آورده و ترا تصدیق کردهایم و شهادت مىدهیم که آنچه تو آوردهاى، حقّ است و از نزد خداوند. به خدا قسم، اگر ما را فرمان دهى که در میان آتش رویم یا خود را بر خار مغیلان زنیم، مى رویم و پروا نمى کنیم و آنچه را که بنى اسرائیل به موسى گفتند که تو و پروردگارت بروید و نبرد کنید، ما همین جا نشستهایم، ما نخواهیم گفت، بلکه ما مىگوییم: تو و پروردگارت رهسپار شوید و نبرد کنید که ما هم همراه شما نبرد مى کنیم. به خدا قسم که در راست و چپ و پیشاپیش تو خواهیم جنگید و اگر به دریا وارد شوى، همراه تو خواهیم آمد و اگر ما را تا نواحى حبشه ببرى، با تو خواهیم آمد.
رنگ رخساره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از شنیدن سخنان مقداد برافروخته شد و برق شادى در نگاهش نمایان گردید، چنان که آشکارا خندید و او را دعا کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باز از مردم نظر خواست و گویا قصد وى انصار بود، چه هم جمعیتشان بیشتر بود و هم بیم داشت که مبادا انصار فکر کنند که اگر در مدینه مسألهاى پیش آید، بر آنان است که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کنند، امّا در خارج مدینه چنین مسئولیتى ندارند. چنان که در پیمان عقبه پذیرفته بودند.
سپس سعد بن معاذ برخاست و گفت: پدر و مادرم فدایت یا رسول اللّه؛ گویا به ما نظر دارى؟ گفت: آرى. سعد گفت: گمان مى کنم که براى کارى بیرون آمدى و اکنون به کار دیگرى مأمور شده اى. فرمود: بلى.
سعد گفت: یا رسول اللّه؛ پدر و مادرم فداى تو. ما به تو ایمان آورده ایم و تو را تصدیق کرده ایم و شهادت داده ایم که آنچه آوردهاى حق است و از جانب خداوند. پس هرچه خواهى فرمان بده که ما اطاعت مى کنیم. به خدا قسم؛ اگر ما را فرمان دهى که به این دریا فرو رویم، با تو فرو خواهیم رفت. باشد که خداوند چشم تو را به دیدن فداکارى ما روشن کند. پس ما را به نام خدا رهسپار ساز.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شادمان شد و دستور حرکت داد و گفت: خداوند متعال یکى از دو دسته را به من وعده داده است. به خداى قسم؛ هم اکنون گویى به کشتارگاه ابو جهل بن هشام، و عتبة بن ربیعه و شیبه ووو مى نگرم. سپس حرکت کرد تا در بدر فرود آمد. از برخى از متون به دست مى آید که بیشتر صحابه خواهان تعقیب کاروان و ترک نبرد بودند.
خداوند متعال این جریان را در قرآن بیان فرموده است:
«وَ إِذْ یعِدُکمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَینِ أَنَّها لَکمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوْکةِ تَکونُ لَکمْ وَ یرِیدُ اللَّهُ أَنْ یحِقَّ الْحَقَّ بِکلِماتِهِ وَ یقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ». و (به یاد آورید) هنگامى را که خدا یکى از دو دسته (کاروان تجارتى ابو سفیان یا سپاه قریش) را به شما وعده داد که از آن شما باشد و شما دوست داشتید که دسته بىسلاح براى شما باشد (ولى) خدا مىخواست که حق (اسلام) را با کلمات خود ثابت، و کافران را ریشه کن کند.
سرانجام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیرون رفت. یک یا دو روز، روزه گرفت، آنگاه توقف فرمود و منادى آن حضرت ندا داد که: اى گروه سرپیچان! من روزه خود را گشودهام، شما هم روزه بگشایید. و این تعبیر براى آن بود که قبلا هم فرموده بود روزه بگشایید و نگشاده بودند.