استقامت براى راه اعلى

مدير انجمن: najm134

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm134 » شنبه مارس 27, 2010 12:48 pm

عناوين گزارشاتي كه تا كنون در اين باره منتشر شده است: مقاومت نوجوان مسلمان در مقابل تغييرنام خود به نامهاى بيگانه - مقاومت در برابر قبول كذرنامه با تصوير بدون حجاب - رياضيدان و برنده جايزه نوبل، و استقامت در معالجه براى حفظ نشاط علمي - حفظ عقيده و مجتمع علوي (عليرغم كشتار ناصبيان و بي اعتنايي دوستان)
مرسولاتي كه تا كنون جداگانه در اين باره منتشر شده است:
جوانه كوير
http://aelaa.net/110.aspx?id=564
چمران
http://aelaa.net/110.aspx?id=649
سوخته حسين
http://aelaa.net/110.aspx?id=565
مهدی آنيللي
http://aelaa.net/110.aspx?id=647
فراموش شدكان
http://aelaa.net/110.aspx?id=566
آخرين ويرايش توسط najm134 on جمعه ژانويه 21, 2011 2:23 pm, ويرايش شده در 3.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 9:14 am

مقاومت نوجوان مسلمان در مقابل تغييرنام خود به نامهاى بيگانه
محروميت نوجواني كه نامش "اسلام" است از حضور در تلويزيون كودكان در وقت اعلام برندگان
«فرح»، مادر اسلام در مصاحبه با خبرنگاران شرح داد كه فرزندش با گذشتن از مراحل حذفي اين مسابقه، به مرحله پاياني و تصويربرداري به همراه دوست دبستاني خود «زوئل» در محل استوديو حاضر شد، ولي مدير مسئول شبکه گولي به سمت آنان آمده و نام «سفيان» را به آنان پيشنهاد داده است.تصوير
«اسلام» پس از گذراندن همه مراحل آزمايشي و حذفي، در مرحله پاياني از حضور در شبکه ويژه کودکان و نوجوانان فرانسوي به خاطر نپذيرفتن نام انتخابي شبکه، از حضور در اين شبکه محروم شد.
به گزارش خبرنگار «تابناك» از پاريس، چند هفته پيش، «اسلام»، کودک 9 ساله فرانسوي با شركت در مسابقه‌ اينترنتي موسوم به «در جعبه» شرکت کرد و پس گذراندن همه مراحل، در آخرين مرحله تصويربرداري به خاطر داشتن نام مذهبي، با مخالفت مسئول اين شبکه براي حضور در مسابقه روبه‌رو شد.
سايت روزنامه‌نگاران مستقل، دو روز پيش با مصاحبه با مادر اين کودک، اين موضوع را فاش كرد. در پي افشاي اين مطلب، روزنامه فرانسوي «پاريزن» در شماره ديروز خود به نقل از پدر اين کودک مسلمان نوشت: خانواده اسلام، مي‌خواهند شکايتي را عليه برخورد نژادپرستانه شبکه ويژه کودکان و نوجوانان به نام «گولي» به دادستاني کل ارايه دهند.
«فرح»، مادر اسلام در مصاحبه با خبرنگاران درباره اين برخورد نژادپرستانه مسئولان شبکه گولي شرح داد كه فرزندش با گذشتن از مراحل حذفي اين مسابقه، به مرحله پاياني و تصويربرداري به همراه دوست دبستاني خود «زوئل» در محل استوديو حاضر شد، ولي پيش از فيلمبرداري، «آنژل»، مدير مسئول شبکه گولي به سمت آنان آمده و گفته است که فرزند آنها نمي‌تواند با اين نام در برنامه شرکت کند و براي شرکت در اين برنامه، نام «سفيان» را به آنان پيشنهاد داده است.
مادر «اسلام» پرسيده، اين اسم چه ايرادي دارد؟ كه خانم آنژل پاسخ داده است: نام اسلام براي يک پسر، همچون داشتن حجاب براي دختران است و از آنجايي که فرانسويان، اين دين را دوست ندارند، به همين خاطر نمي‌توانند اين کودک را با اين نام در برنامه شرکت دهند.
در اين زمان، کودک و مادر با رد نام انتخابي، محل را ترک مي‌کنند، اما در پي اين برخورد نژادپرستانه ويژه کودکان و نوجوانان ـ که مدعي همزيستي همه فرانسويان هستند ـ اين خانواده به انجمن مبارزه با نژادپرستي فرانسه موسوم به «اس.او.اس. راسيست» مراجعه مي‌کنند. در آنجا به آنها گفته مي‌شود که از پيگيري اين اهانت صرف‌نظر کنند، چرا که در دادگاه، اظهارات يک کودک نمي‌تواند ارزش قضائي داشته باشد.
شبکه گولي، شبکه خصوصي فرانسوي است که روزانه، نزديک به شانزده ساعت برنامه ويژه کودکان و نوجوانان حاوي کارتون و مسابقه پخش مي‌کند.
به رغم اين که دولت فرانسه، يک وزير زن مسلمان‌زاده را براي جلب بخشي از رأي‌دهندگان فرانسوي مسلمان منسوب کرده است، ولي فعاليت غيرمستقيم اسلام‌ستيزانه رسانه‌ها در بخش‌‌هاي فرهنگي، ادامه دارد و هر از گاهي، رويدادهاي عمدي در جامعه فرانسه با اين هدف رخ مي‌دهد که آخرين آنها در ماه گذشته، اهانت به قبور مسلماناني بود که جان خود را در جنگ جهاني دوم و براي نجات اين کشور از دست اشغالگران آلماني از دست داده بودند.
در همين زمينه، از چند سال پيش، دست‌اندر‌کاراني که در امور فرهنگي خانواده‌ها فعاليت دارند، تلاش دارند که در حرکتي حساب شده، خانواده‌هاي مسلمان را در انتخاب نام‌هاي محمد و يا نام‌هايي که پيام اسلامي همراه دارد، منصرف کنند.
بنابراين، برخي از اين مسلمانان، به خاطر کم‌اطلاعي و نگراني از آينده شغلي فرزندان از يک سو به بهانه تلفظ راحت نام سفيان، اين اسم را ـ به رغم کم‌مصرف بودن در کشورهاي اسلامي ـ به عنوان يکي از نام‌‌هاي برگزيده براي فرزندان خود انتخاب مي‌كنند.
گفتني است، شرکت‌هاي صهيونيستي که به خاطر تخصص و مهارت برخي مسلمانان که نامشان محمد است را استخدام مي‌كنند، در همان آغاز استخدام، آنها را با نام «ممدو» خطاب مي‌کنند.
همچنين بنا بر آمار رسمي در فرانسه، نزديک به چهار ميليون و بر پايه آمار غير رسمي، نزديک به هفت ميليون مسلمان زندگي مي‌کنند كه با توجه به جمعيت 56 ميليوني فرانسه، از هر ده نفر فرانسوي، يک نفر مسلمان است.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 9:19 am

مقاومت در برابر قبول كذرنامه با تصوير بدون حجاب
در همين سالهاى فشار روي موضوع حجاب توسط برخي دولتهاى اروبايي بر مسلمانان و حتى اتباع خودشان كه نسل اندر نسل اروبايي بوده اند، با اينكه به ادعاى توخالي آزادي و دموكراسي و تظاهر به طرفداري حقوق زنان؛ كَوش مردم دنيا را كر كرده اند، و به نام آزادي انتخاب و حق شهروندي كثيف ترين امور همجون عريان شدن و همجنسبازي را علني و رسمي كرده اند، اما براى اينكه يك دختر نوجوان يا بانوي فرانسوي در مدرسه و محل كارش با روسري ظاهر شود جه جنجالها راه انداخته و هنوز هم به شدت ادامه دارد، تصوير
اين سختكيريها به موضوع عكس شناسايي در مدارك مانند شناسنامه و كذرنامه هم رسيد، و زنان مسلمان ملزم به ارائه تصوير بي حجاب شدند، با اينكه شايد بسياري از مسلمانهاى در كشورهاى ديكر خيلي راحت اين تعرض را مي بذيرفتند، ولى برخي از بانوان مؤمنه اروبايي در برابر اين امر مقاومت نمودند، نتيجه اين كار به محروميت از داشتن كذرنامه طي سالهاي متمادي كرديد كه با توجه به اقامتشان در غير وطن اصلي خودشان تبعات اين مقاومت بسيار سنكين بود، هم از نظر اعتبار مدارك براى اقامت در كشور ديكر، و هم محروميت جندساله از رفتن به وطن اصلي و ديدن خانواده و دوستان و... و اين در حالي بود كه اين مقاومتشان نه تنها مورد حمايت كشور مسلمان قرار نكرفت بلكه با آن برخورد سرد و منفي داشتند: كه براى جي؟!!! و جرا قبول نمي كنيد تصوير بي حجاب را؟!!!
تا اينكه بالأخره از بركت توسلات و الطاف ساحت ولايت كبرى (منه السلام) سرانجام بعد از جند سال فقدان مدارك شناسايي در كشور غريب، مراكز مربوطه اروبايي به طور غير رسمي درباره اين بانوان مقاوم بطور مشخص؛ ارفاقي قائل شده و تصوير با بوشش سر را بذيرفتند.
شايان ذكر است كه اين موضوع به هيج وجه جنبه تبليغاتي و رسانه اى نداشت، و از سوي هيج مركز و دولت مسلمان هم حمايت نشد، مكر حضرت مولانا علي بن موسى الرضا عليهما السلام كه با عناياتشان كرامت فرمودند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm134 » سه شنبه آپريل 20, 2010 9:21 am

علیرغم مخالفتها؛ دانش‌آموز ايرلندی با حجاب كامل در كلاس حاضر شد
در پی تلاش مدير مدرسه‌ای در منطقه «وكسفورد» (Wexford) ايرلند بنا به درخواست والدين دانش‌آموزان، سرانجام پس از مخالفت‌های بسيار، با ورود دانش‌آموز محجبه در كلاس درس موافقت شد.
به گزارش مديا پارت «mediapart.fr»، دولت ايرلند در ماه دسامبر در پاسخ به درخواست مدير اين مدرسه مبنی بر صدور مجوز برای ورود دانش‌آموزان محجبه اعلام‌كرد كه نمی‌تواند در قوانين داخلی مدارس دخالت كند و اين وظيفه مسئولين مدارس است كه در صورت بروز مشكل به حل و فصل آن بپردازند.
دولت همچنين اعلام كرده بود كه طبق قانون آموزشی 1998، مدارس بايد اصول يك جامعه دموكراتيك را رعايت كرده و به‌ وجود تفاوت‌ در ارزش‌ها، اعتقادات، سنت‌ها، زبان‌ها و شيوه‌های زندگی در جامعه احترام بگذارند.
به همين منظور مدير منطقه وكسفورد نيز در ماه اكتبر در پاسخ به در‌خواست والدين پذيرفت كه يكی از دانش‌آموزان با پوشش اسلامی در كلاس‌ها شركت ‌كند، امری كه كاملا ًبا قانون پوشش در مدارس ايرلند مغايرت دارد.
اين در حالی است كه بنا به گفته مدير‌ مدرسه، ‌صدور اين مجوز احتمالاً در آينده مشكلات ديگری را در پی‌خواهد‌‌داشت.
ورود حجاب اسلامی به مدارس كشور كاتوليك ايرلند كه تاكنون تنها شاخصه دينی در آن آويختن صليب توسط دانش آموزان و معلمان بوده بسيار قابل ملاحظه است. با توجه به‌ اين‌كه در كشور ايرلند تنها مذهب شناخته شده و معمول كاتوليك است، اعتقاد به اين مذهب يا مذاهب ديگر تاكنون هيچ مشكلی در اين كشور ايجاد نكرده‌‌ است.
يادآوری ‌می‌شود طی پنج سال گذشته كشور ايرلند شاهد ورود ساكنان جديدی از شرق اروپا، آفريقا و آسيا بوده‌است‌ ـ‌ با ورود موج جديدی از كارگران مهاجر به كشور ايرلند، وضعيت تغييركرد ـ كه در ميان آن‌ها جمعيت زيادی از مسلمانان با فرهنگ و مذاهب مختلف و نيازهای جديد به‌چشم می‌خورد و مدير مدرسه راهنمايی در منطقه وكسفورد نيز برای پاسخگويی به اين نيازهای جديد از دولت ايرلند تقاضای كمك كرده بود.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm134 » جمعه آپريل 23, 2010 8:55 am

حفظ عقيده و مجتمع علوي(عليرغم كشتار ناصبيان و بي اعتنايي دوستان)
پاراچنار،مظلوم ‌تر از غزه است:
100 كشته و زخمي در عمليات ضد شيعي پاكستان در شهر پيشاور انفجاري رخ داد كه به كشته شدن 20 تن و زخمي شدن حدود 80 نفر منجر شد. به گزارش خبرنگار فارس در پاكستان، در منطقه اي موسوم به بازار قصه خواني» در شهر پيشاور و در مقابل يك هتل انفجار مهيبي به وقوع پيوست كه باعث آتش گرفتن هتل و خودرو هاي مسافربري مجاور آن گرديد. بنا بر همين گزارش، بنا بر مشاهدات حاضران در صحنه، يك خودرو از نوع تويوتاي دو كابينه به محل «هتل پاك» كه در كوچه «سالدار» واقع در محله شيعه نشين «بازار قصه خواني» قرار دارد نزديك شد.همزمان يك دستگاه ميني بوس مسافربري در مقابل هتل مزبور مشغول پياده كردن مسافران خود بود كه خودرو تويوتا پس از رسيدن به اين ميني بوس و مسافرانش، ناگهان منفجر شد و مسافران بي گناه را به خاك و خون كشيد. به گزارش خبرنگار فارس در پاكستان، ميني بوس مزبور حامل اهالي منطقه شيعه نشين «پاراچنار» بوده است و تمامي شهداي اين حادثه را شيعيان پاراچناري تشكيل مي دهند. گفتني است كه شهر «پاراچنار» مركز منطقه شيعه نشين«كرم اجنسي» (واقع در شمال پاكستان و در جوار مرز افغانستان) مي باشد. شهر « پاراچنار»به مدت دو سال در محاصره گروه‌هاي وهابي قرار داشت و ارتباط آن با پيشاور به كلي قطع بود.دو ماه پيش به دنبال توافقي ميان طوايف منطقه اي، تنها جاده پاراچنار به پيشاور باز شد و اهالي اين شهر توانستند براي رفع حوائج خود از ماه گذشته به پيشاور سفر نمايند.
محاصره پاراچنار بدتر از غزه است و در آنجا ابتدا دست شيعيان، بعد پا و سرشان را مي‌برند و اين همه جنايت انجام مي‌دهند و از هيچ کس صدايي بلند نمي‌شود؛ اين چه دنيا و چه جامعه بين‌الملل و چه قانوني است؟

به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از پايگاه اطلاع‌رساني دفتر آيت‌الله صافي گلپايگاني، ایشان در ديدار خود با تعدادي از مبلغان حوزه که به مناسبت آغاز ماه محرم به مناطق محروم اعزام مي‌شوند، كار اين افراد را همانند جهاد في سبيل‌الله ارزيابي كرد.
وي در اين ديدار با وي با محکوم کردن جنايت‌هاي انجام شده در فلسطين و غزه، پاراچنار را مظلوم‌تر از غزه دانست و افزود: محاصره پاراچنار بدتر از غزه است و در آنجا ابتدا دست شيعيان، بعد پا و سرشان را مي‌برند و اين همه جنايت انجام مي‌دهند و از هيچ کس صدايي بلند نمي‌شود؛ اين چه دنيا و چه جامعه بين‌الملل و چه قانوني است؟ وي ادامه داد: اين برنامه‌ها مسووليت ما را زيادتر مي‌کند و بايد آگاه باشيم و بيشتر تلاش کنيم؛ ما آنچنان که بايد وظايف را انجام نمي‌دهيم و پيش خداوند متعال و امام زمان(عج) بايد پاسخگو باشيم.
وي کنترل جمعيت را تهديدي براي آينده تشيع دانست و بيان كرد: همين برنامه‌هاي تقليل اولاد، برنامه دقيقي است که مي‌خواهند در مراکزي که شيعه در اکثريت است، شيعه را از اکثريت بيندازند يا در بعضي از کشورهاي اسلامي قبطيان را در اکثريت نسبت به مسلمانان قرار دهند.
اینان مردان بی گناه قبایل شیعه پاکستان هستند که توسط تروریست های طالبان به سرکردگی "عطا الرحمن" و "کرنال مجید" ربوده شده و پس از شکنجه ددمنشانه سر بریده شدند و به شهادت رسیدند. بدنهای سوخته و قطعه قطعه شده آنان در روز 19 ژوئن 2008 میلادی پیدا شد.
تصوير
ایت الله صافي گلپايگاني، بي‌تفاوتي نسبت به اين برنامه‌ها را نکوهش و بيان كرد: نبايد علما، روحانيت و مراجع نسبت به اين برنامه‌ها بي‌تفاوت و خانه‌نشين باشند و بگويند که اطلاع نداريم. بايد کمال اهتمام را داشته باشيم و تشويق کنيم.
وي با بيان اين نکته که اگر کسي مي‌خواهد آقا امام زمان(عج) را خوشحال کند بايد در اين مسير گام بردارد، افزود: کاش من با شما بودم و کفش شما را جفت مي‌کردم. اين نگه داشتن مواضع لازم و ضروري است و در هرجا که باشيم فرق نمي‌کند بايد فعال باشيم و به کمک شيعيان برويم.
نظرات بینندگان:
با سلام و ضمن تشکر از انعکاس خبر مذکور. دیروز در مراسم عزاداری روز عاشورا در کاشان حضرت آیت الله میر سید محمد یثربی نیز در اینخصوص به سکوت رسانه های داخلی و خارجی اعتراض کرد و گفت جنایات و کشتارهایی که در پاراچنار اتفاق می افتد کمتر از حوادث امروز غزه نیست .
به گزارش جهان شیعه، آیت‌الله مکارم شیرازی روز چهارشنبه طی سخنانی در درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم، با انتقاد شدید از سکوت دولت پاکستان در قبال جنایات علیه شیعیان پاراچنار پاکستان، اظهار داشت: دولت پاکستان چرا نشسته و تماشا می‌کند، مگر پاراچنار جزء پاکستان نیست باید از مردم خود حمایت کند هیچ دخالتی نمی‌کند و بدتر از غزه در پاراچنار نسل‌کشی می‌شود. وی افزود: فاجعه‌ای بدتر از غزه توسط طالبان، القاعده و وهابیان افراطی در پاراچنار پاکستان رخ داده و ششصد نفر را سر بریده و دست زن و بچه‌ها را قطع کرده‌اند. این مرجع تقلید تاکید کرد: معلوم است وهابیان با اسرائیل هماهنگ هستند، چون هر اتفاقی در غزه رخ داده بدتر از آن در پاراچنار اتفاق افتاده است. آیت الله مکارم شیرازی با اظهار گلایه از وزارت‌خارجه جمهوری اسلامی ایران و صدا و سیما به خاطر عدم اطلاع‌رسانی و برخورد با این جنایات تصریح کرد: کوتاهی دولت پاکستان، کم‌توجهی وزارت خارجه و صدا و سیما باعث می‌شود این فجایع دامنه پیدا کند. وی تصریح کرد: همانطور که در جنایات علیه مردم غزه داد زدیم، باید برای مردم پاراچنار هم داد بزنیم زیرا وزارت خارجه و صدا و سیما سکوت کرده و درباره جنایات آنجا سخن نمی‌گویند. وی افزود: وزارت خارجه باید سازمان‌های جهانی را نسبت به جنایات پاراچنار بیدار و از آنان بخواهد گروهی را برای بررسی این جنایات به پاراچنار اعزام کنند. این مرجع تقلید خاطرنشان کرد: بیش از 10 ماه است منطقه پاراچنار را محاصره کرده‌اند و اجازه ورود مواد غذایی و دارو را نمی‌دهند. این اخبار باید از طریق رسانه‌ها به گوش دیگران برسد و ما امیدواریم هر چه زودتر خداوند انتقام مظلومان را از ظالمان بگیرد.
بی توجهی صداوسیما به شیعه کشی در پاکستان درباره فاجعه غزه علاوه بر دولت و مردم ایران دنیای عرب و برخی از دولتهای عربی ، جهان اسلام و حتی بسیاری از ملتهای غیرمسلمان حساسند، اما شیعیان پاکستان،افغانستان و عراق جز جمهوری اسلامی پشتیبان دیگری ندارد. در حالی که تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه به مهمترین خبر در ایران طی سه هفته اخیر مبدل گردیده و همه رسانه ها سعی در انعکاس آخرین اخبار از آن دارند، کشتار شیعیان در پاکستان علاوه بر سکوت رسانه های جهانی با کم توجهی رسانه های داخلی بویژه صدا وسیما مواجه شده است. به گزارش «شیعه نیوز» به نقل از آینده ، این در حالی است که درباره فاجعه غزه علاوه بر دولت ومردم ایران دنیای عرب و برخی از دولتهای عربی جهان اسلام و حتی بسیاری از ملتهای غیرمسلمان حساسند، اما شیعیان پاکستان، افغانستان و عراق جز جمهوری اسلامی پشتیبان دیگری ندارد. ارسال کمکهای انسان دوستانه مردم ایران به فلسطین نیز از جمله اقدامات در خور تقدیر دولت در راستای کمک به مردم مظلوم فلسطین می باشد و رسانه های دنیا هم به علت عمق فاجعه ( حتی با وجود تقارن با تعطیلات کریسمس) به بازگویی اخبار غزه می پردازند. اما فاجعه دیگری که مدتی است در کشور همسایه ما (پاکستان) در حال وقوع است، از دید جهانیان مغفول مانده است. به گزارش خبرنگار «آینده» چندی است کشتارهای وحشیانه ای توسط برخی تروریست های وهابی در پاکستان صورت می گیرد و ده ها شیعه بی گناه هدف تیر قرار گرفته اند. این حملات که در مناطق شیعه نشین پاکستان وشهر هایی چون پاراچنار صورت می گیرد، تاکنون تلفات زیادی داشته است و آمار غیر رسمی حکایت از بیش از صدها شهید شیعی در این مناطق دارد. از طرف دیگر نا امنی زیاد در روستاهای این مناطق موجب سلب آسایش از شیعیان گردیده است، به گونه ای که در هر ساعت شبانه روز احتمال حمله گروهک های تروریستی و کشتار مردم وجود دارد. همچنین چندین ماه محاصره مردم این مناطق به وخامت اوضاع افزوده و بیش از 550000 نفر در این مناطق از امکانات اولیه زندگی محرومند و تا کنون زنان و کودکان زیادی به علت نرسیدن غذا و دارو و... جان خود را از دست داده اند. در این بین رسانه های غربی که تفاوتی بین مردم عادی و گروهک های تروریستی در پاکستان قائل نمی شوند و همگی را تروریست می دانند، هیچ گونه پوشش دهی خبری از این واقعه نکرده اند، و جای بسی تاسف است که رسانه های ما هم هیچ گزارشی از این کشتار ارائه نکرده اند و خبر کشتار شیعیان مظلوم پاکستانی در سکوت خبری رسانه های داخلی و خارجی محو گردیده است.به گونه ای که حتی شمار دقیق کشتگان هم در دست نیست. به نظر می رسد هنوز هم بسیاری از مردم و رسانه های داخلی گمان می کنند همه مردم این مناطق تروریست هستند درحالی که جمعی از شیعیان در وضع اسفباری در این مناطق زندگی می کنند و از آنجا که ورود به این منطقه خطرناک است، بسیاری از خبرنگاران از رفتن به آن خودداری می کنند. گفتنی است دولت پاکستان که همچنان مشغول تقویت خود و ایجاد ثبات اقتصادی در کشور است هنوز توانایی مهار این حملات را ندارد و عملا حدود نیمی از مناطق کشور در اختیار دولت نیست. در چنین شرایطی از دولتمردان و رسانه های ایران انتظار می رود به دفاع از حقوق تضییع شده این شیعیان بی گناه بپردازند و حداقل با انتشار مداوم اخبار این وقایع، جهانیان را نسبت به چنین جنایاتی آگاه نمایند.
پاراچنار پاکستان غزه دوم نیروهای طالبان تنها در یک حمله ششصد تن از شیعیان پاراچنار را به شهادت رسانده‌اند و در اقدامی بی‌سابقه به قطع دستان کودکان خردسال مبادرت کرده‌اند. بیش از 550 هزار شیعه پاکستانی در منطقه پاراچنار این کشور، هجده ماه است که در محاصره گروه‌های طالبان و بمباران نیروهای آمریکایی هستند. به گزارش خبرنگار «تابناک»، فاجعه‌ انسانی دلخراشی در منطقه پاراچنار پاکستان در حال رخ ‌دادن است و هم‌اکنون چند هفته‌ای است که راه‌های اصلی ورود آب و غذا بر ساکنان این منطقه بسته شده و مردم آن‌جا در محاصره قرار گرفته‌اند. بنا بر این گزارش، نیروهای طالبان، تنها در یک حمله، ششصد تن از شیعیان پاراچنار را به شهادت رسانده‌اند و در اقدامی بی‌سابقه به قطع دستان کودکان خردسال مبادرت کرده‌اند. در این منطقه، اشرار به نام گروه‌های یزیدی با نیروهای طالبان هم‌دست شده و علیه مردم مظلوم شیعه پاراچنار می‌جنگند. گفتنی است، با توجه به قرار داشتن پاراچنار در منطقه سرحد پاکستان که مقر اصلی طالبان در این کشور به شمار می‌رود، در بمباران‌های مرزی پاکستان به دست آمریکا، این منطقه آماج حمله شده است.
نظرات كاربران:
▪ سکوت ایران در مورد این موضوع بسیار عجیب است.
▪ نیروهای طالبان دراین اقدام علیه شیعه بپا خاسته است و شما ودولت اگر هیچ اقدامی نکنند باید هزران علامت سئوال را پاسخ دهند طوری نشود که رسانه ها هیچ واکنشی ازخود نشان ندهند در حالی که برای غره بیش از یکماه مسائل آن را پوشش دادند.
▪ الله اکبر از این گزارش عجیب!و هزار الله اکبر از سکوت عجیب تر دولت !خواهشمند است نسبت به این قضیه کاملا و مجددانه پیگیر باشید!واقعا برای من ایجاد سوال شد که ما دنبال چی هستیم؟خواهشا طبق همیشه اطلاع رسانی بفرمایید! ما آماده هر گونه کمک به این مظلومان هستیم که در سایه جنایات صهیونیستها در غزه، تو سط نیروهای صهیونیستی طالبان به خاک و خون کشیده می شوند!
▪ ایران تنها پایگاه رسمی شیعیان در جهانه و چشم امید همه شیعیان علی در سرتاسر دنیا به ایران دوخته شده. دولت وطیفه داره در مورد چنین رخدادهایی واکنش مناسب نشون بده و از حقوق شیعیان بی پناه دفاع کنه
▪ خداوند تمامی اشرار من جمله طالبان بی دین و مرتجع را از صحنه روزگار حذف نماید. ایکاش وزارت خارجه و دیگر دستگاه ها نسبت به این مساله واکنش نشان دهند و یک فاجعه بزرگ انسانی دیگر رقم نخورد واقعا آدم دلش به درد می آید که شیعه انقدر مظلوم واقع شده است با تشکر از شما
▪ شیعه بین شیعیان هم غریب است
▪ مراجع تقلید هم چون آیت الله صافی خیلی هشدار دادند اما به گوش کسی فرو نرفت.
▪ خدایا ریشه این یزیدیان زمان را بسوزان
▪ بخدا غزه ای ها مظلوم اند. اما آیا شیعیان پاکستانی که سربریده می شوند و ذکر یازهرا بر لب دارند مظلوم نبودند که رسانه ملی به آنها و مظلومیتشان نمی پردازد . من خبرها را از شبکه های خارجی دنبال می کنم. سانسور این خبر نشانه ی چيست؟▪ اینها قبلا هموطن ما بودند...واقعا دلم به درد آمد.
▪ اين بار اول نيست كه در خصوص چنين كشتارهايي سكوت اختيار مي شود در زمان طالبان كشتار شيعيان و قوم هزاره وهمين چند مدت پيش كشتار شيعيان يمن. آيا اگر امام علي (ع) بودند برايشان مطرح بود كه چقدر بعد تبليغاتي دارد.و يا پاسخگويي در قبال خداوند مهم است
▪ با سلام در درستی خبر پاچنار شک نکنید.یکی از دوستان بنده که راننده تاکسی در دبی هستند اهل پاچنار هستند. اوضاع پاچنار بسیار وخیم تر از این حرفاست.به دولت محترم که خود را نماینده شیعیان میداند : ایا خون کودکان شیعه در پاکستان کم رنگتر از کودکان غزه است؟ ایا در طول جنگ برادران فلسطینی ما از برادر صدام حمایت نکردند و حتی فرزندان ایران توسط همین برادران فلسطینی به شهادت نرسیدند؟ البته بنده مخالف کمک به فلسطینیها نیستم ولی ایا این همه پوشش تبلیغاتی رساناهای ایران شاعبه سیاسی بودن حمایت دولت ما را متبادر نمیسازد؟ ایا 16 سرباز ایرانی که به دست گروهک ریگی کشته شدند ایرانی و شیعه نبودند؟
▪ مسلمانان مظلوم همه جا تحت فشار هستند. پاراچنار، غزه، برمه، چین و ...مهم این است که با روش و شیوه عاقلانه به موضوع وارد شویم. سلاح، تبلیغات، کمک مالی، کمک جانی همه و همه ابزار مبازره برای استیفای حقوق مسلمانان و کسب عزت است. مواظب باشیم دشمن کلاه سرمان نگذارد و با جایگزینی یک صحنه مبارزه با صحنه ای دیگر ما را به میدانی ببرد که خودش می خواهد. مبادا هر وقت که فریاد دفاع از قدس و فلسطین عزیز بلند شود کسانی با دستاویز قرار دادن مشتی وهابی و طالبانی سایر مسلمین را مقابل ما قرار دهند
▪ ايران با احتياط كامل در مورد وحدت جامعه بزرگ مسلمانان در صورت صحت چنين قضايايي بايستي واكنش مؤثري نشان دهد
▪ هجده ماه درمحاصره من كه باور نمي كنم . آخربه چه گناهي اين زنان ومردان وكودكان شيعه درسكوت كشته بشوند وازدولت حامي مظلومان جهان دريغ از يك كلمه نه نمي خواهم باوركنم وعدالت چه آسان قرباني مي شود
▪ واي بر شيعه علي!امروز چگونه خود را شيعه مي خواند و فرياد دفاع از مظلوم را شعار زندگي خويش كرده و اينچنين خاموش گشتهآيا منافع ما با پاكستان آنچنان زياد و حياتي است كه سكوت را به اعتراض ترجيح داده ايم ؟!!!!!!!!!!!جداي از شيعه و سني بودن آيا اين مردمان انسان نيستنمد و هم نوع ما !!!مگر ما نبوديم كه در جنگ پاكستان و هند طرف پاكستان را گرفتيم مگر پاكستان تلاش هاي ايران را براي حفظ صلح در اين كشور فراموش كرده ؟؟؟آيا جواب نبكي هاي ما را اينچنين مي دهند ؟
▪ خدا ریشه همه انها را بکند
▪ متاسفانه دولت ایران در مدت یکسال گذشته هیچ اقدام عملی برای کمک به شیعیان مظلوم پاچنار انجام نداده است
▪ جالبه كه چطور اين خبر مهم اينقدر مسكوت مونده؟؟؟؟!!!
شیعیان را مي‌كشند و ما به آنها گاز مي‌دهيم! نماینده مردم زاهدان در مجلس شوراي اسلامي، ضمن انتقاد شدید از نسل‌کشی دو ساله شیعیان در پاکستان، خطاب به ريیس مجلس گفت: «مي‌دانيد که نزدیک دو سال است شیعیان پاکستان به دست "وهابیون افراطي" و شیعیان شرق کشورمان توسط "گروهک جندالشیطان" قتل عام می شوند، درحالی که مسؤولان ما در این شرایط درصدد "انتقال گاز به پاکستان" هستند»! به گزارش ابنا (مجمع حهاني اهل بيت)، «دكتر شهرياري» با استناد به بند 16 اصل سوم قانون اساسی گفت: «تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بی‌دریغ از همه مستضعفان جهان است». وی از لاريجاني و سایر مسؤولان خواست تا این مسأله را پیگیری و در روابط دوجانبه با پاکستان تجدیدنظر کنند. شهرياري همچنين درخواست کرد که وزیر امورخارجه به صلاحدید ریاست مجلس شورای اسلامی در صحن مجلس حضور یافته و در این خصوص توضیح دهد. لازم به ذکر است که حملات علیه شیعیان پاراچنار از آوریل 2007 شروع شده و هنوز ادامه دارد و بیش از نیم میلیون شیعه از 16 نوامبر سال 2007 در محاصره کامل به سر می‌برند و مرگ و میر کودکان و بیماران به دلیل نبود مواد غذایی و دارویی به مسأله‌اي معمولي و هر روزه تبدیل شده است. آنچه سخنان اين نماينده مجلس را قابل قبول‌تر مي‌سازد این است که اسنادي در دست است كه مطابق آنها دولت پاكستان در چندین نوبت با تروریست‌های یزیدی و وهابیون و القاعده همکاری کرده است! که این همکاری‌ها به کشتار مسافران بی‌دفاع شیعی انجامیده و نیروهای دولتی تنها به تحویل دادن اجساد شیعیان به خانواده‌هایشان اکتفا کرده‌اند.
دو حادثه و دو سند جديد:در یک هفته اخیر دو حادثه جدید اتفاق افتاده است که ثابت می‌کند دولت باكستان علیرغم شعار مبارزه با تروریسم در مقابل شیعیان پاراچنار، در واقع در کنار طالبان و القاعده قرار دارد:اول ـ در يكي از حملات نيروهاي شيعي، دو جسد نیروهای دولتی در بین اجساد طالبان یافت شد و مقادیر زیادی اسلحه و مهمات رسمی ارتش پاکستان همراه با دو دستگاه بی‌سیم پرقدرت ارتش نیز به از بین اجساد طالبان کشف شده است.دوم ـ 4 روز قبل یک خودروی حامل طالبان مسلح در کنار خودروهای نظامی ارتش به منطقه شیعه‌نشین "علیزئی" نفوذ کرد و سرنشینان خودرو به محض رسیدن به علیزئی، به سوی شیعیان تیراندازی کردند که در نتیجه آن یک نفر شهید و دیگری مجروح شد. در تیراندازی متقابل شیعیان نيز 4 تن از نیروهای طالبان به هلاکت رسیدند که یک جسد از خودرو افتاد و توسط شیعیان به خاک سپرده شد.گفته می‌شود که این خودرو حامل عاملان حملات انتحاری بوده ولی چون عاملان انتحاری فرصت حمله نیافتند، از محل متواری شده و به شهرک سنی‌نشین "بگن" رفتند.
نظرات كاربران:
▪ "شیعیان را مي‌كشند و ما به آنها گاز مي‌دهيم!" و تازه التماس هم می کنیم و نازشان را هم می خریم! وای بر ما...
▪ خدا لعنت کند همه توطئه گران را و همه کسانی را که به نام اسلام مسلمان کشی میکنند و همه منافقان را که هر روز با چهره ای حدید در صدد تفرق بین مسلمین هستند.
▪ اگه خون از دماغ یکی از وهابیها یا سنیهای طالبان ریخته بشه تمام عالم خبردار میشه اما شیعیان بیگناه رو در پارچنار میکشن زنهاشونو به اسیری میبرن محاصره اقتصادی میکنن هیچ کس اطلاع نداره و هیچ کمکی نمیکنه نه بیانه ای نه محکومیتی هیچ هیچ میدونستید طالبان به پارچنار چی میگن اونها میگن ایران کوچک و این اسم رو به علت شیعه بودن این شهر میگن
▪ ای کاش نماینده ای هم به روابط با ارمنستان که اشغالگر قسمتی از قلمرو اسلام است هم اعتراض میکرد...
▪ درود بر شهرياري بزرگ مسئولين اگر ميتوانند جلوي قتل عام شيعيان ايران را در سيستان و بلوچستان در كشور مولا علي (ع) بگيرند
▪ سلام من ار ساکنین یکی از روستاهایه اطراف شهرستان فریدونکنار از استان مازندران هستم. روستایه ما با چندین روستایه دیگه هنوز هم گاز و آب نداریم.
▪ با سلام وارد شهرستان امیدیه گرمترین شهر در استان گرم خوزستان که میشین نوشته شده که به شهر ذخائر عظیم نفت و گاز خوش امدید...اما خیلی از خونه ها هنوز گاز ندارند در حالی که حتی روی زمین در بعضی مناطق صدای بیرون اومدن گاز شنیده میشه..........این است عدالت؟؟؟؟؟
▪ به خداوندي خدا قسم در 25 كيلومتري تهران پايتخت كشور، در نسيم شهر ما گاز نداريم. قابل توجه آقايان كه اين همه تبليغ مي كنند در مورد فروش گاز و اينكه ايران دومين ذخاير گاز دنيار را دارد. اين شهركي كه ما در آن زندگي مي‌كنيم (رسالت) فقط 50 متر با شبكه گاز اصلي فاصله دارد. 5 ساله اين گازكشي پيگيري مي شه ولي هيچ جوابي ندادند. وضع كپسول هم خودتان مي‌دانيد. مناظري از مناطق شيعه نشين باراجنار
تصوير
شیعه‏کشی در پاکستان نهادینه شده است بقلم: خلیل حسین حسینی منبع: اختصاصی (خبركزاري مجمع جهاني اهل بيت) انگیزه اصلی این نوشتار مطلبی است که در سایت خبری «آینده نیوز» تحت عنوان «شیعیان پاکستان هم مسلمانند!» نوشته شده است که بی شک قابل تقدیر است و البته نویسنده به سابقه سکوت صدا و سیما در پوشش دادن به جنگ 19 ماهه پاراچنار و شهادت بیش از 550 نفر از شیعیان این منطقه اشاره ای نکرده اند. در طول این جنگ که از اوائل سال 1386 تا اواسط 1387 ادامه یافت نه فقط شبکه های داخلی صدا و سیما - به حکم وظائف حرفه ای روزنامه نگاری و یا تعامل مثبت با دولت پاکستان (!) که حتی با مردم خودش تعاملی ندارد و تمام بدنه آن حول محور خواستها و نقشه های کاخ سفید شکل گرفته است - از انعکاس مصائب و مسائل شیعیان پاراچنار و هنگو و دیره اسماعیل خان و پیشاور و سایر مناطق ایالت سرحد خودداری کرد بلکه حتی شبکه های برونمرزی رادیویی و تلویزیونی ايران این درگیری ها را به عنوان درگیری های قومی و قبائلی منعکس کردند که یک طرف آن در محدوده شهرستان کُرُم ایجنسی به مرکزیت پاراچنار، قبائل شیعه بودند و طرف دیگر آن قبائل سنی محلی بودند. عده ای از رسانه های رسمی ایران این جنگ را به عنوان یک جنگ فرقه ای بین شیعه و سنی منعکس می کردند و در آنجا نیز «بیطرفی حرفه ای!» کاملاً رعایت می شد و البته به محاصره طولانی شیعیان در این میان کمتر اشاره می شد و این زمانی بود که موضوع غزه به این شدت نبود و سایت خبری خبرگزاری اهل بیت (ع) ابنا معتبرترین و شاید تنهاترین منبع خبرهای پاراچنار بود که با توجه به ارتباط این خبرگزاری با افرادی درون شهر و اطراف شهر پاراچنار خبرهای تازه و دقیق را منتشر می کرد و گاهی نیز تحلیل هایی در این مورد ارائه می نمود و سایر پایگاه های خبری – به رسانه های رسمی فوق الذکر – از اطلاعات منتشره در پایگاه اینترنتی این خبرگزاری (ابنا) استفاده می کردند.مردم پاراچنار قبل از ماه رمضان سال گذشته هجری قمری به احترام ماه رمضان به طور یکجانبه آتش بس اعلام کردند اما دشمنان این مردم - از طوایف و قبائل مختلف سراسر ایالت سرحد و اعضاء القاعده از کشورهای گوناگون دنیا و طالبان محلی پاکستان که «با هدف جهاد علیه شیعیان (!) در این منطقه حضور پیدا کرده بودند – اعلام آتش بس را نشانه ضعف شیعیان قلمداد کردند و در چند نوبت با ایجاد کمین جوانان شیعه را هدف قرار دادند و آنگاه به مناطق شیعه نشین حمله بردند و این بار شیعیان با تمام قدرت جواب دادند و با اجساد فراوان افرادی روبرو شدند که اصولاً مسلمان نبودند و یا از کشورهای دیگری بودند. در این حملات مرد شماره 3 یا 4 القاعده «ابواللیث اللیبی» نیز در مهمترین جبهه این جنگ در منطقه «باگزئی» کشته شد ولی ارتش پاکستان جسد او را با هلی کوپتر به وزیرستان منتقل کرد و در خانه ای گذاشته و آن خانه را هدف موشک قرار داد و آنگاه به قدرتهای خارجی اعلام کرد که او را در فلان منطقه کشته است!. علاوه بردهها عضو خارجی القاعده از کشورهای عرب و آسیای مرکزی و قفقاز و اروپا و آفریقا از فرماندهان برجسته طالبان افغانستان «ملا فضل شاه» و «مولوی سیف الرحمن» و از فرماندهان طالبان پاکستان «ملا کشمیر» و «حضرت علی!» و... در این جنگ به دست مدافعین شیعه به هلاکت رسیدند و شیعیان شهامتی را به خرج دادند که با توجه به رویه معمول رسانه ها بعید است که به اطلاع عموم برسد. بهرحال رسانه های مذکور همصدا با رسانه های پاکستانی بر قبائلی بودن این درگیریها اصرار کردند و یا همصدا با رسانه های غربی و صهیونستی آن را «جنگ فرقه ای و درگیری های شیعه و سنی» قلمداد کردند! که البته این همصدایی قطعاً عمدی نبوده است. البته حمایت ضرورت حمایت از غزه در جای خود مسلم است و در جهانی که هیچ کس به فکر غزه و مردم غزه نیست و سران عرب اصرار بر نابودی حماس و تحکیم صهیونیسم در حال اضمحلال پای می فشرند، جمهوری اسلامی ایران تنها کشور قدرتمندی است که به حکم وظیفه انسانی و اسلامی از غزه حمایت می کند و نقش صدا و سیما در خصوص انعکاس حوادث غزه قابل تحسین و تمجید است و هیچ منافاتی با ضرورت انعکاس مصائب شیعیان پاکستان ندارد و نباید داشته باشد بلکه باید هر دو موضوع از یک جنبه مشترک مورد ارزیابی قرار گیرد و آن جنبه مشترک این است که اگر صهیونیسم در فلسطین و خاور میانه پیروز شود به نفع استکبار و دشمنان اسلام و ایران است و اگر تروریستهایی که علناً از یزید بن معاویه حمایت می کنند و اعلام می کنند که اگر کسی می خواهد یزید را ببیند بیاید مرا ببیند - همانگونه که سرکرده سابق سپاه صحابه پاکستان و رئیس کنونی انجمن فاروقیه پاراچنار اعلام کرده اند - در این منطقه پیروز شوند روی دیگر این سکه شکست شیعیان است همان هایی که سربازان بی چشمداشت مرجعیت و ولایت و نظام جمهوری اسلامی هستند؛ و دشمنانشان کسانی هستند که فلسفه وجودی شان مقابله با گسترش انقلاب اسلامی در منطقه بوده است و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان سد راه گسترش آثار آن تشکیل شده اند و از سوی صهیونیسم اسرائیلی و غربی و اذناب عرب و آسیایی آن و همچنین کشورهای غربی به ویژه آمریکا برخوردارند. آنها به اندازه صهیونیسم خطرناکند و خشونهایشان به مراتب شدیدتر از خشونت های اسرائیل است. آنها شیعه را هدف قرار نداده اند بلکه تشیع را هدف قرار داده اند و می دانیم که آنها اهداف فراتر از پاراچنار دارند. این هم درست است که غزه مظلوم است و این هم درست است که واقعیتهای غزه به موقع منعکس می شود و این هم درست است که پاراچنار و شیعیان پاکستان مظلومند و متاسفانه این هم درست است که واقعیتهای ایشان در پس پرده مصلحت اندیشی های نسنجیده مخفی می ماند. البته کمکهایی از سوی جمهوری اسلامی به مردم پاراچنار فرستاده شد ولی از هرکس در این منطقه می پرسید که آیا کمکی از سوی ایران دریافت کرده اید، اظهار بی اطلاعی می کند و دلیل این مطلب آن است که توزیع و ارسال این کمکها حساب شده و سنجیده نبوده و اگر کمکی هم شده با عناوین دیگر و ازسوی افراد دیگر توزیع شده و یا اصلاً توزیع نشده است و یا از این سو مرجع واحدی متصدی ارسال این کمکها نبوده و در آنجا هم مرجع واحدی برای دریافت آن وجود نداشته است که در برابر مردم مظلوم پاراچنار پاسخگو و مسئول باشد!.
تصوير
پاراچنار امروز هم در معرض خطر است و مسافرین پاراچنار در بین راه پاراچنار به پیشاور و بالعکس از امنیت برخوردار نیستند و در پیشاور نیز مورد تعرض قرار می گیرند و چندین نفرشان تا کنون ذبح شده اند یا ربوده شده اند و عده ای هنوز در اسارت تروریستها هستند و تروریستها در برابر آزادی آنها غرامت خواسته اند همانگونه که یک دیپلمات ایرانی نیز در اسارت آنها است و برای آزادی او نیز غرامت طلبیده اند ولی در حال حاضر مردم منطقه هنگو با جنگ روبرو هستند و تا کنون دهها تن در این منطقه (از روز عاشورا به بعد) شهید شده اند و خانه هایشان به آتش کشیده شده است و مردم تیراه در اورکزئی ایجنسی با وضعیت مشابهی روبرو هستندو مردم دیره اسماعیل خان نیز هر از چند گاهی هدف قرار می گیرند و سرکرده گروهک منحله طالبان پاکستانی با وقاحت تمام مسئولیت این حملات را برعهده می گیرد و این مناطق نیاز به پشتیابی دارند. باید توجه داشت که یک موضعگیری ساده از سوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران - که هر روز و "به حق" در برابر موضوع غزه موضع می گیرد - از ارسال میلیاردها کمک نقدی برای شیعیان مفید تر و مؤثر تر است و ارزش انعکاس خبر مظلومیتشان در رسانه های مهم جمهوری اسلامی ایران خیلی بیشتر از ارسال انواع کمکهای نقدی و جنسی است. شیعیان پاکستان با حملات تروریستها روبرو هستند و دولت پاکستان همصدا با دوستان غربی خود مدعی مبارزه با تروریسم است ولی واقعیت تلخی که در اینجا وجود دارد این است که تروریسم علیه شیعیان در پاکستان در یک فرآیند 23 ساله اینک نهادینه شده است و در قاموس مدعیان مبارزه با تروریسم اصولا تروریسم به شمار نمی رود بنا براین جهان غرب و حقوق بشری های غربی و دیگران به این منطقه توجهی نمی کنند و از سویی پاراچنار یکی از مناطق قبائلی پاکستان است و مناطق قبائلی به دلیل حضور تروریستها در مجموع وجهه مناسبی در جهان ندارند هرچند که پاراچنار یک استثناء است و دلیل استثناء نیز شیعه بودن این منطقه است و در میان سایر مناطق این منطقه یک مزاحم به شمار می رود زیرا مانع یک پارچگی تروریسم در مناطق قبائلی به شمار می رود. پاراچنار اینک نیاز به بازسازی سریع دارد؛ نیاز به احداث بیمارستان مجهز، دانشکده و شعبه های دانشگاهی و مدارس عالی و مراکز آموزشهای قرآنی و دینی و واحد های تولیدی و صنعتی و تقویت کشاورزی و آموزش کشاورزان و باغداران دارد، زیرا این منطقه حاصل خیز است، زیبا است، دارای آب و جنگل و چشمه و رودخانه است. (تصاوير درج شده در اين فصل مربوط به اين منطقه است)
نرخ سواد شیعیان این منطقه (بالا بوده و) با پیشاور - مرکز ایالت سرحد - برابری می کند؛ اگرچه مردم این منطقه فقیر هستند و با این جنگ و محاصره طولانی فقر و معضلات اقتصادی افزایش یافته و عده زیادی از جوانان بیکار به شهر های دیگر می روند و حتی به ایران می آیند تا در کارخانه ها و شرکت های ساختمانی به کارگیری شوند ولی چون مجوز کار ندارند و روادید کوتاه مدتشان نیز بعد از یک ماه تمام می شود در صورت دستگیری توسط نیروی انتظامی رد مرز می شوند و در آنسوی مرز نیز به نیروهای پاکستانی تحویل داده می شوند و اگر پولی در جیبشان باشد باید در آنجا به نیروهای پاکستانی بدهند تا بتوانند آزاد شوند و به خانه هایشان بروند. عده دیگری هم می آیند تا از طریق جمهوری اسلامی ایران و عمدتاً از طریق بندر عباس به کشورهای حاشیه خلیج فارس بروند که این افراد معمولاً گرفتار گروههای قاچاق انسان شده و دست به دست می گردند و اگر پول کافی داشته باشند تا بنادر شیخ نشینهای خلیج فارس می رسند و در غیر این صورت هرجا که پولشان تمام شود در همان نکته رها می شوند و سرانجام دستگیر شده و رد مرز می شوند. البته از نظر قدرت دفاعی مردم پاراچنار ثابت کرده اند که می توانند مانند همکیشان خود در سایر مناطق جهان از خود دفاع کنند و در صورت تعرض دشمن همه با وحدت و همدلی در کنار هم علیه متجاوزین وارد مبارزه می شوند و رمز پیروزیشان نیز همین است که دشمن آن را درک کرده و تلاشهایی در جریان است تا شیعیان پاراچنار را نیز دچار تفرقه و تشتت سازند و این امر نیز به طور خاص نیاز به توجه دارد. البته لازم به ذکر است که در سراسر پاکستان نیز شیعیان با تشتت و اختلاف روبرو هستند و دشمنان نیز به این تشتت دامن می زنند؛ در بین شیعیان گروههای ضد (=غير مرتبط) مرجعیت دینی به وجود آمده اند و گروههایی به وجود آمده اند (مردم اين مناطق از ابتد اين كَونه بوده اند و غير اينها اخيرا بوجود آمده اند) که عقائد شبیه اخباریون افراطی دارند (= اين تعبير كروههاى جديد است و منظور تكيه خاص روي حضرات معصومين داشتن است) و گروههایی هستند که عزاداری را اولین و آخرین هدف می دانند و در ملأ عام (محل و روستا و شهر شيعه نشين) به کارهایی (مثل تيغ زني و قمه زني) می پردازند که در مجموع برای شیعیان مضر است (به نظر جريانهاى سياسي جديد شيعه، كه مي بينيم در عمل جطور با بي اعتنايي و حتى بايكوت خبري مواجهند)؛ تلاشی برای یکپارچگی شیعیان صورت نمی پذیرد و اگر قرار باشد که مسئله پاراچنار و هنگو و سایر مناطق و شیعیان سراسر این کشور حل شود راه درست این است که شیعیان متحد شوند. برخی رهبران شیعه در پاکستان هستند که به وحدت با اهل سنت بیش از وحدت درونی شیعیان اهتمام دارند!! (كدام عالم مؤمن شيعي كفته است بايد وحدت دروني به معني ترك عقيده داشت، آنجه مي كويند وحدت رويه سياسي در مقابل دشمنان اسلام است) و این تلاشهای آنها نیز به این دلیل با شکست مواجه می شوند که شیعیان در حال حاضر در این کشور یک قدرت به شمار نمی روند و به عنوان شیعه نقش تعیین کننده ای در این کشور ندارند و هیچکس و هیچ نیرویی حاضر نمی شود با گروهی که از تشتت داخلی رنج می برد از در دوستی و وحدت در آید. البته برخی افراد از شیعیان در قدرت پاکستان سهم دارند ولی واقعیت این است که این افراد به عنوان شیعه به این مناصب دست نیافته اند بلکه تضمین هایی به قدرتهای فرامرزی داده اند و اعتقادات مذهبی آنها به برگزاری مجالس عزاداری در منازلشان محدود است و در زندگی اجتماعی سکولار می باشند و برای پیشبرد اهداف دیگران در قدرت سهیم می باشند. برای شیعیانی که در معرض حملات دشمنان هستند این امر خیلی مهم است که مردم ایران و فرهیختگان و دانشوران و علماء و دانشگاهیان و ارباب رسانه ها در ایران از اوضاعشان باخبر باشند و بدانند که در آنجا چه می گذرد و شیعیان چرا با این رفتارها روبرو هستند و دشمنانشان چه کسانی هستند و از کجا تغذیه می شوند؟ در جنگ 19 ماهه در پاراچنار مجموعاً 550 نفر از شیعیان به شهادت رسیده اند که البته این تعداد شامل کسانی هم می شوند که در حملات گروهک های تروریستی در راههای منتهی به پاراچنار به شهادت رسیده اند و یا زنان و کودکانی که در منازلشان هدف خمپاره و راکت قرار گرفته اند. در حدود 2400 نفر مجروح شده اند که تعداد کثیری از آنها هنوز تحت درمان هستند و نیاز به مراقبت و درمان درازمدت دارند و در حدود 30 نفر دست و پایشان را از دست داده اند. البته ارباب مطبوعات و جرائد و رسانه های الکترونیکی و تصویری حق ورود به این منطقه را ندارند و دولت از ورود آنها جلوگیری می کند ضمن این که در طول جنگ نیز دولت نقش ابهام آمیزی داشته و یا رسماً از تروریستها حمایت می کرده است و دولت در حال حاضر هم برنامه ای برای مهار تروریسم و تروریستها ندارد که دلیل آن بر بسیاری از دولتمردان پاکستانی نیز روشن نیست. (اينها توسط اطلاعات باكستان بشتيباني مي شوند و براى همين ديكر مسؤولين متحيرند) گفتنی است که تمامی گروههای تروریستی منحله از جمله سپاه صحابه و لشکر جهنگوی و گروههای کشمیری اینک در قالب طالبان پاکستانی گرد آمده اند و به گفته برخی مقامات 12 گروه در این قالب فعالیت می کنند که تنها یک گروه آن در افغانستان علیه آمریکا کار می کند و بقیه گروهها در پاکستان فعال هستند و دولت با اکثر این گروهها ارتباط دارد در حالی که آنها با دولت هم می جنگند و نیروهای دولتی را نیز هدف قرار می دهند و این درست است که دولت اختیار بسیاری ازمناطق قبائلی را از دست داده است اما واقعیت این است که این یک موضوع بسیار پیچیده است که دولت گاهی با طالبان و گروه های تروریستی مبارزه می کند و گاهی با آنها وارد مذاکره می شود؛ نیروهای ارتش علیه آنها وارد عملیات می شوند و با اعلام موفقیت عملیات آن را خاتمه می دهند و بعد از مدت کوتاهی طالبان و گروههای تروریستی مجددا در همان مناطق پرچم پاکستان را به زیر می کشند و قوانین خودشان را به مرحله اجرا می گذارند و حکومت تشکیل می دهند؛ که این پارادوکس عجیبی است و معلوم نیست که دولت با آنها مبارزه می کند یا مذاکره؟ و چرا نه در مبارزه پیروز می شود و نه در مذاکره توفیقی به دست می آورد؟ (نيروهاى رسمي يك مبارزه فورماليته و نمايشي جهت رفع فشار امريكا انجام مي دهند؛ نه مبارزه واقعي) زیرا واقعاً جای تعجب است که یک کشور با یک گروه تروریستی معارض - که پرچم پاکستان را پائین می آورد و بعد به نیروهای مسلح پاکستان توهین می کند و سربازان دولتی را ذبح می کند و فیلم این عمل غیر انسانی را در اختیار رسانه ها قرار می دهد و علیه موجودیت کشور دست به شورش می زند - نتواند و یا نخواهد به طور مؤثر مبارزه کند. به نظر بسیاری از تحلیل گران امور پاکستان، سازمانهای دولتی فعال در تعامل یا مبارزه با این گروهها با دولت مرکزی هماهنگ نیستند و سایر قدرتها نیز تمایل با پایان این وضعیت در این کشور ندارند که در این میان شیعه هدف همه است؛ (امريكا - نواصب - تروريستها - اطلاعات باكستان و..) و طرفین این دعوی هر دو با شیعیان مشکل دارند و واقعاً در چنین شرایطی از دولتمردان - و به ویژه از رسانه‏های ایرانی - انتظار می رود که شیعیان مظلوم پاکستانی را فراموش نکنند و حداقل با انتشار مداوم اخبار این وقایع، جهانیان را نسبت به چنین جنایاتی آگاه نمایند و از حقوقدانان شیعه انتظار می رود که به صورت فردی و جمعی از حقوق شیعیان این کشور دفاع کنند. در اینجا یادآوری این نکته خالی از لطف نخواهد بود که در ماه رمضان گذشته و در روز جهانی قدس شیعیان منطقه جنگزده پاراچنار در بحبوحه جنگ در این شهر به راهپیمایی پرداختند و با وجود تهدیدها پرچم آمریکا و اسرائیل را به آتش کشیدند. در این تظاهرات که مثل سالهای گذشته به ابتکار نهضت حسینی این منطقه و به رهبری حجت الاسلام و المسلمین سیدعابد حسین حسینی برگزار شد بیش از 50 هزار نفر شرکت کردند و دو روز پیش نیز هزاران نفر در حمایت از مردم مظلوم غزه و در محکومیت صهیونیسم جهانی در این شهر دست به تظاهرات زدند و همبستگی خود را با شیعیان سراسر دنیا در دفاع از قبله اول مسلمانان و مردم مظلوم فلسطین اعلام کردند.
مطلبی که آینده روشن در مورد پاراچنار نوشته در نزد اهالی پاراچنار بالخصوص و شیعیان پاکستان بالعموم ستوده و قابل تمجید و تقدیر است- کثّر الله امثالَه – آمین - نویسنده مقاله از اهالی شهر پاراچنار می باشد.
نظرات شما: - بسمه تعالی بر رسانه ملی جمهوری اسلامی انعکاس فجایعی که مردم مظلوم پاراچنار با آن دست به گریبانند همان قدر واجب است که اطلاع رسانی در خصوص وحشی‌‌گری‌های دشمن صهیونیستی در غزه .آن هایی که می گویید " یا لیتنی کنت معک " بیایید هم اینک یزیدیان سفاک محبین حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) را در پاراچنار در محاصره لشکر جرار خود گرفته اند. و فضا به همان اندازه مسموم است.راستی یک نظر سنجی بکنید تا بدانیم چند نفر از مردم کشور عزیزمان اسم پاراچنار را شنیده‌اند؟یا علی مدد! مناظري از مناطق شيعه نشين باراجنار
تصوير
سرويس بين‌الملل «تابناک»‌: ـ سه روز پيش، شرح وضعيت شيعيان در پاراچنار پاکستان در گزارشي کوتاه در «تابناک» منتشر شد، اگر چه چندماهي از آغاز اين رخداد مي‌گذرد، سيل مطالب و اخبار فرستاده شده پس از درج اين گزارش، حکايت از گستردگي و شدت اين واقعه دارد.«تابناک» در ادامه پيگيري‌هاي خود با چند تن از نماينده‌هاي مجلس شوراي اسلامي درباره ديدگاه‌هايشان و اقدامات مجلس شوراي اسلامي گفت‌وگو کرده است که در ادامه مي‌آيد.
حشمت‌الله فلاحت‌پيشه، نماينده مردم اسلام‌آباد غرب و عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در اين ‌باره به خبرنگار «تابناک» گفت: گزارشي که درباره وضعيت شيعيان پاراچنار پاکستان به کميسيون امنيت ملي داده شده، حکايت از يک فاجعه انساني در آن منطقه دارد که متأسفانه، عمق آن تحت‌الشعاع بحران‌هاي منطقه مانند عراق و فلسطين قرار گرفته است.فلاحت‌پيشه ادامه داد: از نظر ما، جنايت عليه بشريت، جنايت است؛ حال در هر منطقه يا موقعيتي مي‌خواهد باشد. شواهد نشان مي‌دهد که فجيع‌ترين نوع کشتار در اين منطقه رخ داده است. به همين دليل، ما در پي انتقال موضوع به نهادهاي بين‌المللي و فشار بر آنها براي فرستادن گروه‌هاي حقيقت‌ياب به منطقه پاراچنار هستيم.اين عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس در ادامه هشدار داد، منطقه‌اي که پاراچنار در آن است، در آينده، کانون رويدادها و تحولات جدي خواهد بود. در اين باره بايد اضافه کرد که حساسيت اين منطقه، به گونه‌اي است که آمريکا اعلام داشته بيش از 180 هزار نيرو به آنجا خواهد فرستاد، زيرا آنجا به مرکز ثقل طالبان و القاعده در منطقه مرزي پاکستان و افغانستان تبديل شده؛ بنابراين، از نظر من، در آينده و پيش از اقدامات آمريکا و يا حتي دولت پاکستان، شاهد آن خواهيم بود که تسويه حساب قوميتي خونيني رخ دهد و اين مسأله خطري جدي است.اين نماينده مجلس شوراي اسلامي درباره اقدامات کميسيون امنيت ملي و در کل، مجلس شوراي اسلامي گفت: ما از وزارت خارجه، درخواست اطلاعات بيشتري کرده‌ايم، زيرا هم‌اکنون منبع اطلاعاتي ما بيشتر پيگير مدارک و شواهدي است که طلاب پاراچناري در ايران ارايه داده‌اند؛ به اضافه اين‌که بازتاب به نسبت گسترده‌اي در برخي رسانه‌هاي خبري مانند سايت‌ها داشته است.فلاحت‌پيشه افزود: بايد باور کنيم فاجعه‌اي در گذشته رخ داده و اکنون در حال استمرار است؛ بنابراين، انتظار مي‌رود رسانه‌ها، سازمان‌هاي غيردولتي و مجامع بين‌المللي در اين موضوع فعالتر رفتار کنند. ما هم مي‌کوشيم از راه کميسارياي عالي حقوق بشر و کميته‌هاي حقيقت‌ياب سازمان ملل، پيگيري جدي‌تري داشته باشيم. ما همچنين از وزارت خارجه هم به طور يقين انتظار بيشتري داريم، زيرا شيعيان جهان، ايران را تنها نقطه اميد و اتکاي خود در جهان کنوني مي‌دانند. عوض حيدر پور، نماينده مردم شهرضا و عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس نيز گفت: ما به اهميت و عمق واقعه آگاه شده‌ايم، براي همين، در نشست‌هاي چند ماهه اخير، همواره يکي از موضوعات، وضعيت شيعيان پاراچنار بوده است.حيدر پور اما درباره اين‌که چرا تاکنون اين مسأله بازتاب لازم را در جامعه نداشته، پاسخ داد: پيگير اصلي موضوع وزارت خارجه بوده که اقدامات مناسبي هم انجام داده است، اما آنها براي پيگيري اين موضوع، روش خاصي را دنبال مي‌کنند که من از بيان آن معذورم، اما در اين که مسأله پاراچنار بايد به جديت حقيقت‌يابي و پيگيري شود، ميان نمايندگان مجلس اجماع هست.
حسينعلي شهرياري، نماينده زاهدان در مجلس به خاطر نزديکي جغرافيايي و فرهنگي حوزه نمايندگي‌اش با پاکستان، سخنان متفاوت‌تري از ديگر نمايندگان مطرح کرد و به «تابناک» گفت: من سال گذشته نيز از تريبون مجلس تذکر دادم و فرياد برآوردم که بايد براي شيعيان پاراچنار کاري کرد، اما متأسفانه کار جدي در اين باره انجام نشد.اما از نگاه شهرياري دولت پاکستان مقصر اصلي است. او اين‌گونه سخنان خود را ادامه داد: ما چند سالي است که با پاکستان مشکل جدي داريم و نمي‌دانم وزارت خارجه ما چه عذري در مورد مسائل ما با پاکستان دارد؟! اين کشور در مسائل امنيتي به هيچ يک از تعهداتش عمل نکرده است؛ براي نمونه، در مسأله بازگرداندن مجرمان، حاضر به تحويل اشراري که در ايران خرابکاري مي‌کنند و وارد پاکستان مي‌شوند، نشده است.اين نماينده مجلس ادامه داد: پاکستاني‌ها مي‌گويند ما بر مرزهايمان کنترل کافي نداريم، اما هنگامي که سخن از اين مي‌شود که پس اجازه دهيد ايران با همکاري شما، اشرار را تعقيب کند، اجازه اين کار را نمي‌دهند.شهرياري با اشاره به وخامت اوضاع در پاراچنار گفت: پاکستان مدعي است که کنترل منطقه سرحد را به طور کامل در دست ندارد، اما اين حرف قابل پذيرش نيست، زيرا ارتش پاکستان در منطقه پاراچنار حضور دارد، اما نبودش بهتر از بودنش است. اين نماينده مجلس همچنين با گلايه از وزارت خارجه و صدا و سيما گفت: به نظرم اين دو نهاد به خوبي حق مطلب را ادا نکرده‌اند.

تصوير
جواد جهانگير زاده، نماينده اروميه در مجلس با نگاهي کلان‌تر به موضوع خواستار بازتعريف رابطه ايران با پاکستان در سياست خارجي کشورمان شد. اين عضو کميسيون امنيت ملي مجلس شوراي اسلامي به «تابناک» گفت: موضوع پاراچنار از نگاه ما نياز به بررسي بيشتر و عميقتري دارد. ما در نشستي با وزارت خارجه، خواستار گزارش دقيق‌تري شده‌ايم.البته وي در پاسخ به تابناک مبني بر اين که آيا براي فرستادن هيأت يا گروهي از سوي مجلس يا وزارت خارجه براي بررسي ابعاد موضوع به پاکستان و منطقه تا‌کنون کار انجام شده است يا خير، گفت: ما پيشنهاد داده‌ايم، اما اقدامي در اين زمينه نشده است.جهانگير زاده افزود: ما از وزير خارجه نيز پرسيده‌ايم، حتي همين ديروز من و آقاي قاضي‌زاده از وزير پرسيديم و خواستار آن شديم که گزارش دقيق و جامعي از اين موضوع ارايه دهند، اما بايد بپذيريم که رويدادهاي دردناکي در پاراچنار رخ داده است و بايد براي وضعيت موجود هم با اطلاعات دقيقتر و مطمئن‌تر رفتار کنيم؛ البته با اين رويکرد که اين مسأله نيز مسأله مسلمين و جهان اسلام است و به تنهايي به رابطه دولت پاکستان با ايران برنمي‌گردد.
موضع كَيري خبركزاري فارس: در پی انتشار اخباری مبنی بر به محاصره درآمدن شیعیان در پاراچنار پاكستان و تحت نظر قرار گرفتن آنان منابع مطلع شیعه در آن منطقه ضمن غیر واقعی خواندن این اخبار، (با آن همه تصوير و تقرير) انتشار اینگونه مطالب را در خدمت وحدت مسلمین ندانسته و آن را زمینه ساز سوء استفاده قدرت‌های فرامنطقه‌ای در جهت ایجاد شكاف میان مسلمانان دانستند. منابع مطلع كه وقایع پاراچنار را از نزدیك تعقیب می‌نمایند و وقوف (=سكوت) كاملی بر ابعاد مختلف درگیری‌ها در آن منطقه دارند با ارائه سابقه كوتاهی از وقایع یكسال و نیم گذشته و آرامشی كه در حال حاضر بر منطقه حاكم شده وضعیت را به گونه‌ای متفاوت از آنچه در اخبار شایع شده است، ارزیابی می‌كنند. منابع یاد شده افزوده‌اند كه از حدود یك سال و نیم قبل، توطئه و دسیسه‌های دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان، مؤثر واقع شده و درگیری‌های خونینی میان شیعیان و اهل سنت این منطقه رخ داد كه از شش ماه قبل به تدریج رو به افول گذاشت و حدود 2 ماه قبل كاملا متوقف گردید و زندگی در این مناطق به حالت عادی درآمده است. .... در عین حال برخی درگیری‌های موردی در این بخش واقع می‌شود كه نمی‌توان آن را ویژه این مناطق قلمداد نمود بلكه باید اینگونه حوادث را با توجه به شرایط عمومی و ناامنی‌های همیشگی در پاكستان تعریف كرد. تحلیلگران مسائل فرقه‌ای معتقدند در این میان تلاش عناصر خارجی، معاندین، مخالفین وحدت و بدخواهان امت اسلامی حائز اهمیت است كه با دسیسه‌های مختلف به ایجاد درگیری‌های تصنعی در منطقه مبادرت می‌نمایند تا با تحریك دو طرف و گسترده كردن دامنه درگیری‌ها، وضعیت را به شرایط قبل از موافقتنامه صلح باز گردانند. این عناصر با بهره گیری از روش‌ها و ابزارهای نرم افزاری نظیر شایعه سازی و خبرسازی‌های كذب، سعی می‌كنند به تهییج افكار شیعه و سنی علیه یكدیگر بپردازند تا با آغاز مجدد درگیری و خونریزی در منطقه به اهداف شوم خود دست یابند. آنان با مشاهده این وضعیت كه توطئه‌های آنها خنثی گردیده به این حد نیز بسنده نكرده و حتی تلاش می‌كنند با استفاده از ابزارهای نرم، كشورهای اسلامی ثالث نظیر جمهوری اسلامی ایران و عربستان را به طرفداری از هر یك از دو طرف بر انگیخته و با تبلیغ این معنا كه اهل سنت بوسیله عربستان و شیعیان بوسیله ایران حمایت می‌شوند، آتشی كه بر می‌افروزانند را شعله‌ورتر ساخته و درگیری را نهادینه سازند.
تذكر نكات مهم:
1- نقطه مقابل خبركزاري فارس؛=> علما و طلاب و مردمان شيعه منطقه باراجنار و نمايندكان مجلس شوراي اسلامي ايران و نيز مراجع تقليد و مجمع جهاني اهل بيت (بالاترين اركان رسمي ايران كه امور شيعيان را بيكيري مي كند) مي باشند، واقعا با جه رويي اين همه منبع معتبر را زير سؤال مي برند؟! مكر كسي كفته مقابله به مثل كنيد كه اين حرف را مي زنيد؟ مي كَويند استغاثه اين مظلومين را نيز بنهان نكرده، بلكه اغاثه نماييد مانند بقيه مسلمانان و حتى نامسلماناني كه در اطراف جهان مورد امداد و بشتيباني اركانهاي دولت ايران واقع مي شوند.
2- رفتار تبعيض آميز صدا و سيما به شيعيان باكستان محدود نبوده؛ و شيعيان عراق نيز از آن شكايت دارند، اكر توجه كرده باشيد؛ كليه كشته هاى حوادث فلسطين را به عنوان شهيد در خبرها ياد مي كند، ولى كشته هاى شيعيان عراق كه مرتبا و روزانه طي حملات جنايتكارانه بعثيها و القاعده از بين مي روند را تنها با تعبير "كشته" ياد مي كند، با اينكه هر دو مسلمان هستند و هر دو ظالمانه از بين مي روند و اكر ميان فلسطينيها ناصبي و طرفدار صدام و دشمن ايران باشد، ولى مردم شيعه و محب اهل بيت و ستمديده عراق اكر از آنها به تعبير "شهيد" سزاوارتر نباشند؛ كمتر نيستند.
3- اهمال حوادث و مصائب و اخبار جامعه 40 مليوني شيعيان باكستان؛ و بي حمايتي از ايشان و عدم بكاركَيري نفوذهاى سياسي و بين المللي براى حمايت ايشان مطلب تازه اى نبوده و طي سالهاى كذشته ادامه داشته است.
4- بنا به تحقيق ميداني و منطقه اى بنياد حيات اعلى و حضور در مجامع مختلف باكستان؛ اغلب شيعيان باكستان يك نحوه روحيه و فكر دارند كه آن خلوص و شدت عقيده به حضرات معصومين عليهم السلام است، و هيج شخصيت ديني را با همه احترامي كه قائلند بالاتر از معصومين ندانسته و عقيده به معصومين را مشروط به تاييد هيج عالمي نمي دانند، والا همه ايشان به مراجع تقليد و علماي خود و ايران و عراق احترام مي كذارند، و حتى در برنامه هاى سياسي بشتيباني و همراهي دارند، اما در امر معصومين به حرف غير معصوم عمل نمي كنند، عليرغم تلاشهاى بسيار و جندين ساله جريانهاي باكستاني و غير باكستاني؛ هيج تغييري در عقيده و رفتار ايشان بيش نيامده و جريانهاى جديد ضعيفي كه بوجود آمده كه با جريان عمومي اصلي و غالب شيعيان باكستان متفاوت بوده؛ نتوانسته است آنها را از عقيده اصليشان باز بدارد، لذا تهمت اخباريكَري يا ضديت مراجع تهمت ناروائيست، كه اين جريانهاى ضعيف براى توجيه روش خودشان مطرح مي كنند. اين استقلال عقيده شيعيان باكستان همان عامل اصلي بي توجهي مراكز قدرت سياسي به آنها و مورد حمايت قرار ندادنشان در اين حوادث شده است.
5- منطقه "تورابورا" كه به عنوان مخفيكاه بن لادن نام برده مي شود، در جند مايلي باراجنار است، و از آنجا كه با حضور القاعده و طالبان در اين منطقه شرايط بر شيعيان سخت شده است و طبعا در مقابل آنها مقاومت مي كرده اند، و دشمني نواصب هم استمرار داشته است، كشورهاى امريكا و به اصطلاح مخالفان القاعده؛ به علت عدم وابستكي شيعيان محل به قدرتها و معادلات قدرت؛ به هيج وجه از اين مردم مظلوم كه تنها مخالفان تروريسم در آن ناحيه هستند حمايت نكرده بلكه دست نيروهاى امنيتي باكستان و القاعده و طالبان را براى از بين بردن شيعيان باز كذاشته اند، دولت باكستان هم كه خودش بوجودآورنده طالبان بوده طبيعي است كه عليرغم نمايشهاى بيطرفي و يا حمايتي عملا كمكي به شيعيان نكند، برخي از مراكز سياسي كه معتقدند دركَير بودن امريكا با القاعده در عراق و افغانستان به نفع آنهاست، طبيعي است كه از مردم شيعه اين منطقه كه مخالف القاعده و طالبان هستند راضي نبوده و آنها را حمايت نكنند، هر جند به ظاهر هم كيش و آئين باشند. در حقيقت تشيع ناب و خالص و مستقل شيعيان اين منطقه موجب شده است، كه از هيج طرفي مورد كمك واقع نشده؛ بلكه مورد هجوم همه اطراف (امريكا باكستان طالبان نواصب ...) باشند. اللهم فرج عن عبادك المؤمنين بحق اميرالمؤمنين آمين.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

اخراج یک بانوي مسافر از هواپیمای آمریکایی؛ به جرم داشتن حجاب

پستتوسط najm134 » دوشنبه مارس 14, 2011 2:26 am

اخراج یک زن مسلمان از هواپیمای آمریکایی
تصوير
در راستای اقدامات نژاد پرستانه و تبعیض آمیز کشورهای غربی نسبت به مسلمانان،
یک زن مسلمان آمریکایی طی سفر خود به سن خوزه کالیفرنیا، مجبور به خروج از هواپیما بدون هیچ دلیل موجهی شد.

به گزارش رحماء "ایروم عباسی" فارغ التحصیل دانشگاه سن دیگو در ایالت کالیفرنیای آمریکا، یکی دیگر از قربانیان اقدامات تبعیض نژادی دولت آمریکا است.
وی تنها به دلیل ناراحتی عده ای از مسافران هواپیما از حضور وی، مجبور به خروج از هواپیما شد.

عباسی در این خصوص گفت: من برای ادامه تحقیقات خود برای پایان نامه ام قصد سفر به سن خوزه را داشتم که خلبان هواپیما با این بهانه که عده ای از مسافران از حضور من در هواپیما ناراضی هستند، مرا از هواپیما به بیرون راند و گفت که باید با پرواز بعدی به سن خوزه بروم.

گفتنی است جمعیت های اسلامی این واقعه اهانت آمیز را محکوم کرده و از پلیس هواپیمایی آمریکا خواستند تا نسبت به این اقدام تبعیض آمیز، از این زن مسلمان عذرخواهی کنند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

راه حل دو دختر بلژیکي برای دفاع ازحجاب

پستتوسط najm134 » جمعه ژوئن 10, 2011 12:49 am

از بلژیک
"فاطمه رافی" و "انگ رامبو":
بنده معتقدم ما نباید با صدور قوانین اینچنینی زنان مسلمان را به حاشیه برانیم.
هدف اصلی ما خارج کردن موضوع حجاب از یک بحث سیاسی بوده است. لذا از باب مد وارد شد.

اخبار رسیده از بروکسل بلژیک حاکی از آن است که دو دختر جوان که یکی از آنها مسلمان و دیگری غیر مسلمان است
تصمیم گرفته اند در راه حلی ابتکاری از مسأله حجاب دفاع کنند.
تصوير
این دو دختر جوان به نام های "فاطمه رافی" و "انگ رامبو" تصمیم گرفته اند برای ترویج مد کلاه سر، تلاش کنند.
این کلاه حجاب نیست اما تمام سر را می پوشاند و مانع از نمایان شدن موی سر می شود.
بر همین اساس این دو جوان یک "بوتیک" مخصوص فروش و عرضه این گونه کلاه ها افتتاح کرده اند.
بدین ترتیب مقامات مربوطه در بلژیک که اخیرا قانونی برای مقابله ب حجاب تصویب کردند نمی توانند با این کلاه برخورد کنند زیرا جزو حجاب ها به شمار نمی رود.

"انگ رامبو" طی اظهاراتی در این باره گفت: هدف ما وارد شدن به بحث و جدل های سیاسی نیست بلکه خواهان دفاع از حقوق زنان هستیم.
بنده معتقدم ما نباید با صدور قوانین اینچنینی زنان مسلمان را به حاشیه برانیم.
هدف اصلی ما خارج کردن موضوع حجاب از یک بحث سیاسی بوده است. لذا از باب مد وارد شد.
وی در ادامه افزود: بنده نمی فهمم که چرا مقامات و مسئولان ما از "حجاب" می ترسند؟!
بنده مدافع یا مخالف حجاب نیستم،
بلکه معتقدم که هر انسانی باید بتواند هر طور که دوست دارد و می خواهد زندگی کند.
گفتنی است بوتیک این دو دختر جوان در مرکز شهر "آنتویرب" در بلژیک قرار دارد
و گفته می شود طی چند روزی که از افتتاح آن می گذرد مورد استقبال نسبتا قابل توجهی قرار گرفته است
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

بنج سال مبارزه حقوقي براى دريافت مجوز تدريس با حجاب

پستتوسط najm134 » يکشنبه ژانويه 08, 2012 3:46 pm

تصوير

در حاشیه قانون ممنوعیت اشتغال بانوان محجبه در آلمان

چندی پیش اعتراض یک دختر مسلمان افغانی محجبه به قانون منع شغلی برای معلمین مسلمان باحجاب به وزارت فرهنگ ایالت «بادن ورتمبرگ Baden Wurttemberg» بازتاب وسیعی در بین رسانه های عمومی و نمایندگان مجلس آلمان

به همراه داشت.

فرشته لودین دختر مسلمان افغانی که دوره تربیت معلمی را با موفقیت پشت سر گذاشته است، هنگامی که جهت اشتغال به مدارس مراجعه می کند، با جواب منفی مسؤولین مدارس روبه رو می شود. آنان روسری فرشته را علت جواب منفی خود اظهار می کنند و اینکه یک معلم نمی تواند روسری به سر داشته باشد. از آنجایی که به لحاظ قانونی چنین ممنوعیتی در قوانین آموزشی آلمان وجود ندارد، خانم لودین شکواییه ای به دادگاه ایالت Baden _ Wurttemberg، وزارت فرهنگ در همین ایالت و دادگاه عالی مدارس در اشتوتکارت Stuttgart ارائه می دهد، که این امر موجب جار و جنجالهای مطبوعاتی زیادی حول محور «روسری و حجاب» می شود.

از سوی دیگر نمایندگان احزاب مختلف سیاسی نیز در این رابطه نظرهای مختلفی را ابراز داشتند که اتفاق آراء نمایندگان احزاب سیاسی مختلف و نشریات حول محور «روسری» در این برهه از زمان که موضوع «گفتگوی تمدنها» به میان آمده است قابل تأمل می باشد، که در ادامه به آن اشاره می شود.

«حزب جمهوری خواه راستگرای افراطی Rechtsradikalen Republikaner» در موضع خصمانه موافقت خویش را با عدم مجوز اشتغال به زنان محجبه ابراز داشته و اضافه کرد: «معلمی که روسری به سر داشته باشد، جایش در کلاس درس آلمانیها نیست.»

اورلیش مائر Ulrlich _ Mower رییس حزب «SPD سوسیال دمکرات» در همین راستا اظهار کرد: به خانم لودین نبایستی اجازه داده شود که روسری به سر کند، زیرا که در قرآن نوشته نشده است که، بایستی روسری به سر کرد!»

در این میان «اروین تویفل Erwin Teufel» معاون رییس جمهور که خود کاتولیک و از حزب «مسیحی دمکرات CDU» می باشد، معتقد است که روسری خانم لودین را نبایستی به منزله پارچه سرخی (که اعلام جنگ می کند) دید، چون اینکه یک فرد چه بر سر دارد چندان اهمیتی ندارد، با اینکه بدانیم یک فرد چه در سر می پروراند.»

خانم آنته شاوان Schavan Anete وزیر فرهنگ ایالت یادشده که حکم ممنوعیت حجاب را داده معتقد است، عدم آمادگی فرشته برای برداشتن روسری اش بیانگر این مطلب است که ایشان نمی خواهد قدمی در راه تسامح و تساهل بردارد. خانم شاوان در جایی دیگر مطرح می کند، اینکه به فرشته اجازه تحصیل در رشته تربیت معلمی داده شده است حرکتی در راستای تساهل بوده است و ایشان بیش از این حاضر نیستند تسامح از خود نشان دهند. خانم شاوان روسری را سمبلی از اسلام بنیادگرا تلقی می کند و اظهار می کند: خیلی از زنان مسلمان هستند که روسری به سر ندارند، این مطلب بیانگر این موضوع است که روسری جزء وظایف دینی یک زن مسلمان نیست! روسری نه تنها سمبل مذهب است بلکه سمبلی از «محدودیت فرهنگی و تمدن» نیز به حساب می آید. وزیر فرهنگ ایالت مذکور در پاسخ خبرنگار روزنامه «دی تایت Die Teit» مبنی بر عدم اعمال زور نسبت به حمل صلیب مسیحیان و پوشیدن کلاه یهودیان از سوی دست اندرکاران، چنین توضیح می دهد که صلیب مسیحیت و کلاه یهودیان» در خود دوگانگی ندارد و در سرزمین آلمان این دو نشان، علامتی برای محدودیت فرهنگی به شمار نمی آیند و هیچ کس نیز موظف و مجبور به حمل صلیب و یا کلاه نمی شود.

در این بین نشریات تحلیلهای مختلفی را ارائه دادند که غالبا طرفداری از حکم ممنوعیت حجاب را دامن می زدند. روزنامه های مختلف طی مقالات متعددی مطرح کردند که دولت بایستی جهت ترویج اسلام بنیادگرا خود در مدارس کلاسهای درس دینی در خصوص اسلام را ارائه دهد تا بدین طریق از نفوذ بنیادگرایان در میان جوانان مسلمان جلوگیری به عمل آید. در ا ین میان کلاسهای یادگیری قرآن در مساجد و مراکز اسلامی، مکانهایی جهت ارتباط بنیادگرایان با جوانان ترسیم شده و اینکه چه در این کلاسها تدریس می شود و چه افکاری به جوانان مسلمان انتقال داده می شود، خارج از کنترل دولت خواهد بود. در جمع بندی مطبوعات ارائه کلاسهای درس دینی و دادن یک سری از امتیازاتی که خارجیان علی رغم اقامت طویل در آلمان، از آن بی بهره هستند، تنها راه حل مانع از تأثیر افکار بنیادگرایی بر روی قشر مسلمان دانسته شد. روزنامه «دی تایت Die Teit» در ضمن، اشاره کرد شاید بتوان با راه اندازی این نوع کلاسها و همکاری مدرسه، مسجد، دانشگاه و تسامح روزی به این آرزو دست پیدا کرد که «اسلام اروپایی Euroislam» به وجود آید، اسلامی که تنها به قرآن اکتفا نمی کند و به آن تمسک نمی جوید بلکه همچنین متمسک به دموکراسی حقوق بشر و یک حکومت سکولار باشد!!

هیاهوی مطبوعاتی بر سر روسری «فرشته لودین» دختر مسلمان محجبه بار دیگر مسأله سیاست و مذهب را به میان آورد. در این میان عده ای روسری را سمبلی سیاسی تلقی کرده و عده دیگر آن را سمبلی مذهبی ترسیم کردند و مجددا مسأله جدایی دین از سیاست مطرح شد. و به همین سبب نیز راست گرایان افراطی پیشنهاد کردند که دولت آلمان نیز بایستی همانند دولت لائیک ترکیه عمل کند و حجاب را کلاً ممنوع اعلام کند. این حزب همچنین مخالف دایر شدن کلاسهای دینی در مدارس است. از آن جایی که کلاسهای دینی اسلامی را تهدیدی برای مغرب زمین مسیحی می بینند که میراث مغرب را به مخاطره خواهد انداخت، به همین دلیل بایستی از دادن هر گونه امکانات به مسلمانان جلوگیری کرد.

لازم به ذکر است در حالی که اسلام دومین مذهب و مسلمانان دومین گروه مذهبی آلمان را تشکیل می دهند، اما هنوز برای گرفتن کوچکترین حقوق اسلامی خود دچار مشکل هستند و بر خلاف کشورهایی همانند انگلیس و اتریش که مسلمانان بعضا در ارتباط تنگاتنگ با حکومت هستند، در آلمان در مورد همه چیز در مضیقه هستند. در مقاله ای که در همین رابطه در روزنامه «دی تایت Die Teit» به چاپ رسید، آمده است:

«عدم دادن امکانات و برخوردهای صحیح با مسلمین، جذابیت اسلام را برای جوانان بیشتر کرده است و اگر وضع به همین صورت پیش برود جامعه آلمان بزودی شاهد رویارویی مسلمانان با آلمانیها خواهد بود، شاهد یک جنگ مذهبی میان مسلمانان و آلمانیها.»

گفتنی است در پی هیاهوی مطبوعات بر سر مسأله روسری خانم لودین، مسلمانان غیرتمند نیز صدای اعتراض و مخالفت خود با این امر را بلند کرده و طی بیانیه های مختلف این مخالفت را ابراز کردند؛ به طور مثال شورای مرکزی مسلمانان در آلمان مخالفت با اشتغال خانم لودین را تبعیضی آشکار علیه انسانهایی که می خواهند طبق اعتقادات مذهبی اشان زندگی کنند خواند و آن را به منزله ممنوعیت شغلی برای مسلمانان دانست. از سوی دیگر نماینده مسلمان «حزب سبزها 90 Bunclnisاتحادیه 90» «جم ازمیر» که ترکی الاصل می باشد گفت: ممنوعیت شغلی برای خانمهای محجبه سؤالهایی اساسی در رابطه با دیگر مذاهب را مطرح می کند. به مفهوم دیگر اگر یک معلم نمی تواند با حجاب در این کشور به کلاس درس آید، تکلیف کشیشی که با لباس مذهبی به مدرسه می آید چه می شود؟ و یا تکلیف آن فرد یهودی که با کلاه مذهبی اش در مدرسه حاضر می شود و یا فردی که با صلیبی بر گردن به مدرسه می آید چه خواهد بود؟

در همین راستا نوربرت مولر Norbert Muller در مجله دی بروکه Die Brucke گفت: «مسلمانان دیگر حالشان از این مسأله به هم می خورد که هر کسی که حتی کوچکترین فهمی در مورد اسلام ندارد، می خواهد برای مسلمین دیکته کند که اسلام چه هست و چه می گوید، از خبرنگار گرفته تا معلمین و وزرا. همه یکشبه کارشناس اسلامی می شوند و مرتب سعی در تعلیم مسلمانان دارند که واقعیت اسلام چیست؟ گویی خود مسلمانان آن قدر احمق هستند که نمی توانند این کار را انجام دهند!»

هشدار مطبوعات آلمان در خصوص رویارویی مسلمانان با آلمانیها در صورت عدم دادن امتیازات به قشر مسلمان و راه حل دایر کردن مدارس دینی از سوی دولت جهت جلوگیری از نفوذ عقاید بنیادگرایی در میان مسلمانان و همزمان ممنوعیت شغلی برای معلمین محجبه را می توان بیشتر به بازی موش و گربه تشبیه کرد. اذعان به شهروند درجه دوم بودن مسلمانان از یک سو و پیشنهاد کنترل و نفوذ در کلاسهای تعالیم اسلامی از طریق عهده داری دولت آلمان نسبت به کلاسهای دینی از سوی دیگر، در واقع به سبب جلب اطمینان مسلمانان است که هدفی جز تحریف تعالیم اسلامی و باصطلاح «اروپایی کردن اسلام» را دنبال نمی کند.

غیرت دینی آن دسته از مسلمانانی که در انجام وظایف دینی خود حاضر به هیچ تسامحی نیستند و به واسطه پای بندی به اصول و ارزشهای الهی خود را از هجمه فرهنگی جامعه غربی محافظت می کنند، چنان خاری در چشم مهاجمان فرهنگی و دشمنان دین است. آنان که شاهد هستند هر چه عرصه را بر مسلمین تنگ تر می کنند، مسلمانان محکم تر و مصمم تر به میدان می آیند و وجود مشکلات و از دست دادن موقعیتها هیچ گونه تزلزلی در ایمان آنان به وجود نمی آورد، به فکر افتاده اند که یک بار دیگر از حربه کارساز مذهب علیه مذهب از طریق دایر نمودن کلاسهای دینی و کنترل دولتی آن، استفاده کنند. مسلما اگر تشکیل این گونه کلاسها در مدارس اروپا تحت نظارت مراکز اسلامی قرار می گرفت، قابل تقدیر بود. اما نظارت دولت آلمان و انتخاب مدرسین دینی از سوی آنان، هوشیاری کامل مسلمانان را می طلبد که در قالب این گونه کلاسها «اسلام اروپایی شده» نسل جوان را نسبت به ارزشها و غیرت دینی بیگانه نکند.

دلایل مختلفی که جهت ممنوعیت استفاده از روسری از سوی نمایندگان مجلس و وزیر فرهنگ ایالت بادن وتمبرگ Baden Warttemberg» ارائه داده شد مبنی بر اینکه روسری امری واجب در اسلام نیست، چون زنان مسلمان دیگری هستند که روسری به سر نمی کنند! یا اینکه حجاب نشانه ای آشکار از پایبندی شخص به دین اسلام است که در یک کشور لائیک نمی توان آن را تحمل کرد و یا اینکه یک خانم با روسری وسعت دیدش محدود خواهد شد و نمی تواند ببیند در سر کلاس او در اطرافش چه می گذرد، یا اینکه روسری به سرها بنیادگرا هستند، همه بیانگر نوع تسامح و تساهل مورد نظر غرب از سوی اسلام است. به عبارت دیگر، در دید غربی زمانی تسامح و تساهل تحقق پیدا خواهد کرد که مسلمانان دست از انجام وظایف دینی خود بردارند و اسلام را به گونه ای بپذیرند که غرب برای آنها تصویر می کند. هر گونه اصراری بر انجام وظایف دینی به منزله عدم مشارکت و آمادگی برای تسامح و تساهل بین دو فرهنگ غرب و اسلام تلقی می شود و تبلیغات و جنگ تخطئه افکار در این زمینه چنان وسیع است که گاه نیز بر عده ای از مسلمین این امر مشتبه می شود که نکند واقعا مشغول ارتکاب کار خطایی هستند!

تاریخ شهادت می دهد پیروان اسلام به عنوان پیروان تنها مکتبی که سر تعظیم در مقابل ارزشهای مادی و سلطه طلب غربی فرود نیاورده و هنوز پای بند به فرهنگ و مکتب خویش می باشد، عرصه را بر جامعه مصرف گرا و مادی پرست غربی تنگ آورده است. این

نوشتار را با پیامی که آقای مولر یک مسلمان آلمان خطاب به زنان مسلمان در مجله «Die Brucke دی بروکه» نوشته است به پایان می بریم:

«روسری نمایشی سیاسی است که بایستی مقاوم از آن دفاع کرد. ما این تجربه را از کشورهایی که مستعمره بوده اند و تمامی دار و ندارشان به غارت برده شده است، گرفته ایم که فرهنگ استعمارگران همیشه متعادل و خوب جلوه داده می شده و اما فرهنگ طرف مقابل ذلیل و بی ارزش. و این تجربه مستعمرین در تاریخ برای مسلمین نبایستی مورد غفلت واقع شود. بسیاری از غربیها مخالف حجاب دختران مسلمان در مدارس هستند، در حالی که هیچ گاه از یک اروپایی که به آفریقا سفر می کرد توقع نشد، همانند آنان پیشبند کمری بندند.

این جنگ ادامه خواهد داشت و بسیاری از قدرتهای موجود به درستی تشخیص داده اند که اسلام دشمن آنان است. با توجه به حاکم شدن ارزشهای مادی، فقدان اخلاق سیاسی و فریادهای ملی گرایانه و پیروزمندانه کاپیتالیستها بسیار متعجب می شدم، اگر که این قدرتها اسلام را به عنوان دشمن خود نمی دیدند.»

گفتنی است در پی اعتراضات مسلمانان مجلس آلمان علی رغم تأکید ممنوعیت شغلی برای خانم لودین، پیشنهاد حزب افراطی راست گرا مبنی بر ممنوعیت کلی حجاب را با اتفاق آراء نمایندگان احزاب مختلف رد کرد.

******************************


حجاب جزئی از وجود من است گفتگو با فرشته لودین

پدید آورنده : ترجمه: سوسن صفاوردیاشپیگل ـ آلمان ، صفحه 16

هفته نامه آلمانی اشپیگل گفتگوی کوتاهی را با فرشته لودین، دختر باحجاب افغانی انجام داده است. این گفتگو نمونه ای از شیوه القایی رسانه های غربی در برخورد با مسایل اسلامی و مسلمانانی است که خود را پایبند به آن نشان می دهند.

نحوه سؤالات روشنگر این مطلب است که قاطعیت در جواب و اعتماد به نفس و روش حمله در پاسخها به جای روش تدافعی و انفعالی، تنها راه محکوم نشدن و محکوم نبودن خواهد بود. از سوی دیگر این مصاحبه نمونه ای دیگر از القائات علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظامی که حامی مظلومین و آزادیخواهان جهان و پرچم دار مبارزه با ارزشهای مادی است، را نشان می دهد نظامی استوار که چون خاری در چشم دشمنان اسلام در معرض حملات و تهمتهای زیاد می باشد.

* *

اشپیگل: خانم لودین، طبق نظر وزیر فرهنگ «بادن ورتمبرگ Baden Wurttemberg» روسری شما یک نشان و علامت سیاسی «Politisches Signal» می باشد، نشانی برای محدودیت؛ عقیده شما در این مورد چیست؟

لودین: می توانم بگویم که اصلاً دلیل محکمی نیست. به غیر از این مطلب، چه شواهدی بر تأیید این امر وجود دارد؟ از سوی دیگر در مورد شخص من نیز مدرکی دال بر این ادعا وجود ندارد.

ـ روسری برای شما چه مفهومی دارد؟

لودین: روسری قسمتی از لباس اسلامی زن مسلمان است که به وسیله آن جذابیتهای یک زن بایستی پوشیده بماند. موهای زن نیز جزء این جذابیتها موهای زن محسوب می شود. نوع پوشش چارچوبی خاص دارد و من چون مسلمان هستم و مسلمانی که وظایف دینی ام را انجام می دهم، پس روسری را نیز به سر می کنم. این جزئی از وجود من است.

ـ آیا نمی شود تعصب مُلاّها در ایران و طالبان در افغانستان در مورد شرایط و قوانین لباس را به منزله فقدان تسامح و نشانی از ظلم دید؟

لودین: رفتار ملاها و طالبان برخلاف اصل آزادی در ایمان است. طبق اصل قرآنی، هیچ کس نبایستی مجبور به پذیرش دین شود؛ در رابطه با لباس نیز همین طور است. [مقایسه رژیم افغانستان با نظام ج.ا.ا به منزله همسطح قرار دادن آن و کوبیدن ج.ا.ا و استفاده از واژه های تسامح و آزادی برای وادار کردن شخص به موضع دلخواه]

و اگر این اجبار اعمال شود قطعا یک نوع محدودیت در آزادی عقیده و ایمان است. اما من به اندازه کافی راجع به اسلام تحقیق داشته ام که بتوانم ادعا کنم این امر نشانه ظلم به زن نیست. و اما راجع به وضعیت در آلمان، زیرا که من در اینجا زندگی می کنم؛ به طور قطع این جا و آنجا زنانی هستند که تحت ستم و ظلم قرار گرفته اند و روسری هم ندارند. بنابراین ظلم را نمی توان مساوی با روسری سر کردن دانست و اگر یک چنین نتیجه ای بگیرید مسلما شخصیت زنان مسلمان را جریحه دار می کنید.

ـ اما شما یک نشان مذهبی بر سر دارید؟!

لودین: این مربوط به من است. من با این نشان قصد ترویج و یا متقاعد کردن دیگران را ندارم. این تنها به دید مذهبی من مربوط می شود، که برای خودم آن را برگزیده ام.

ـ حتی اگر روسری شما مربوط به جهان بینی مذهبی شما باشد، اما در یک کشوری که «سکولار» است شما می توانستید به عنوان یک معلم خوب روسری اتان را بردارید!

لودین: برداشتن روسری را نمی شود با در آوردن یک مانتو از تن مقایسه کرد. در اینجا صحبت از شأن و منزلت یک زن مسلمان است. صحبت از شأن اساسی یک انسان. برای من برداشتن روسری از سر مساوی است با برهنه بودن. به مفهوم دیگر یک بی آبرویی. مدرسه متجلی از جامعه است و تنوعی که در آن است. پس نمی شود یک معلم را بیرون از این مجموعه دید. که اگر این طور شود مسأله تسامح و تساهل نیز غیر قابل باور خواهد بود.

ـ شما به دانش آموزی که پدر و مادرش او را مجبور به سر کردن روسری کنند، چه توصیه ای خواهید کرد؟

لودین: من سعی خواهم کرد به والدین او بفهمانم که آنها نبایستی این کار را انجام دهند و بچه بایستی خودش از روی اعتقاد این کار را انجام دهد و بدین شکل دیگر مشکلی پیش نخواهد آمد. عدم اعمال زور یک اصل اسلام است و آنها بایستی کاری کنند که بچه خودش به این نتیجه برسد.

ـ و اگر باز هم بچه متقاعد نشد چی؟!

لودین: از نظر من اشکالی ندارد، زیرا من اساسا مخالف اعمال زور هستم.[!] خصوصا در رابطه با مسایل اعتقادی. من از هیچ کس نمی خواهم که روسری به سر کند و همین طور نیز توقع دارم که کسی از من نخواهد که روسری ام را بردارم.

* *

گفتنی است قریب به دو میلیون مسلمان تنها در کشور آلمان زندگی می کنند و اسلام دومین مذهب بزرگ در آلمان است. در حالی که نظام ج.ا.ا علی رغم هیچ گونه تبعیض به اقلیتها به علت نقض حقوق اقلیتها محکوم می شود، پیروان دومین مذهب بزرگ در آلمان هنوز بر سر اجرای اولیه قوانین مذهبی اشان مورد استهزا و تحقیر واقع می شوند و به هر نحو و با هر ابزاری از پیشرفت شغلی و علمی آنان جلوگیری به عمل می آید.

فرشته لودين كيست؟
همه جنجال ها و درگيري هاي حقوقي زير سر پشتكار و سرسختي زني است به نام فرشته لودين. او كه افغاني الاصل، مسلمان و داراي گذرنامه آلماني است، آنقدر پي گير خواسته به حق اش بود كه بالاخره به آن رسيد؛ مجوز درس دادن در مدرسه با روسري. راستي فرشته لودين كيست؟ روزنامه فرانكفورتر روندشاو درباره او مي نويسد: «او زماني در گفت وگو با خبرگزاري آلمان گفته است: پدر و مادرم مسلمانان سنتي بودند كه مسايل شرعي و اعتقادي شان را خيلي آگاهانه انجام نمي دادند. اما به نظر مي رسد، دختر آنها كاملا متفاوت است، او در افغانستان به دنيا آمد و وقتي 5 سال داشت به آلمان رفت. جايي كه پدرش سفير بود. بعدها او در عربستان سعودي به مدرسه رفت. از كودكي با آداب و مسايل اسلامي آشنا شد، او نماز مي خواند، روزه مي گرفت و روسري به سر مي كرد. وقتي نوجوان بود، همراه مادرش به آلمان بازگشت. تا اينكه سرانجام با داشتن گذرنامه آلماني، ديپلم گرفت. او به دانشگاه رفت و در رشته هاي آلماني، انگليسي و اطلاعات عمومي به تحصيلش ادامه داد. در تمام اين سال ها با پافشاري حجاب خود را حفظ كرد. تا اين كه پس از پايان تحصيل، درخواست تدريس در مدرسه ها كرد. اما ايالت بادن ورتمبرگ، در سال ،1998 اجازه حضور او را با حجاب در مدرسه نداد و لودين هم حاضر نبود از پوشش اسلامي خود دست بردارد. آموزگار محروم شده از تدريس، روسري را به عنوان بخشي از شخصيت و ويژگي هاي خود برشمرده و مي گويد اين وظيفه اعتقادي من است، من هيچ قصد و منظور سياسي ندارم و حتي نمي خواهم اعتقاداتم را تبليغ كنم.» در سال 2000 دادگاه اشتوتگارت، لودين را كه آن زمان 27ساله بود، طي رأيي از تدريس با حجاب اسلامي منع كرد. ديوان اداري بادن ورتمبرگ و ديوان اداري فدرال برلين هم رأي دادگاه اشتوتگارت را تأييد كرد. اما لودين خسته نشد.خواست تا پرونده اش به دادگاه قانون اساسي آلمان فرستاده شود.

●●●

24سپتامبر امسال، فرشته لودين به دوربين هاي خبرنگاران لبخند زد.

لبخندي كه پس از شنيدن رأي دادگاه قانون اساسي كشور آلمان بر لبش نشست. پنج سال پيش دادگاه ايالت بادن ورتمبرگ با صدور رأي، او را از تدريس در مدرسه محروم كرده بود و او پس از ارائه شكايت به دادگاه قانون اساسي موفق شد رأي صادره دادگاه ايالتي را نقض و مجوز حضور با روسري را در كلاس هاي درس به دست آورد. هر چند رأي دادگاه قانون اساسي، به خاطر نبودن ماده قانوني صريحي در اين باره بود كه و همين موضوع مسئولان سياسي و قضايي مخالف حجاب اسلامي را در آلمان به تكاپو انداخت تا ماده قانون صريح و روشني براي ممنوعيت اين موضوع تصويب شود.

مطلب زير برگرفته از مقاله هاي هفته نامه هاي اشپيگل و اشترن است.

رأي صادره ديوان قانون اساسي جنجال زيادي در آلمان ايجاد كرد. رأيي كه به موجب آن به يك معلم مسلمان افغاني تبار اجازه داده شد تا با پوشش اسلامي(روسري) در كلاس يك مدرسه دولتي آلمان حضور پيدا كند و به دانش آموزان درس دهد. رأي ديوان قانون اساسي كه يك ماه پيش صادر شد، با مخالفت ها و موافقت هاي سياستمداران و كارشناسان حقوقي و اجتماعي روبرو شد. اين رأي حتي موافقان آزادي حجاب را هم آنقدر شگفت زده كرد كه قادر به واكنش مناسب نبودند. قاضي اهل «كارلز روهه» ديوان قانون اساسي، وظيفه سختي براي دادگاه ها ايجاد كرده است، او اعلام كرد كه مي توان معلمان مسلمان را از حضور با حجاب اسلامي در مدرسه منع كرد، مشروط به آن كه براي اين ممنوعيت يك مبناي قانوني وضع شود. نخستين واكنش به رأي صادره به وسيله ايالت بادن ورتمبرگ بود، جايي كه دعواي فرشته لودين از آنجا آغاز شد. پس از ايالت بادن ورتمبرگ، ابتدا نماينده فراكسيون هاي مختلف مجلس براي طرح لايحه قانون ممنوعيت حجاب به كورنيا ورويگت وزير دادگستري فشار آوردند، اما او به اين درخواست ها پاسخ منفي داد و گفت: طرح لايحه چنين قانوني با اصل قانون اساسي مبني بر برخورد برابر با اديان مختلف مغايرت دارد و من نمي توانم با چنين چيزي موافقت كنم:«چطور مي توان روسري را ممنوع اعلام كرد، ولي انداختن نشان صليب به گردن آزاد باشد.»

از سوي ديگر آنت شاوان، وزير فرهنگ و عضو حزب دموكرات مسيحي از قضات دادگاه قانون اساسي خواست تا به نظرات كنفرانس وزيران فرهنگ هم توجه كنند. او گفت كه قانون بايد در اين ميان راه حلي پيدا كند، راهي كه هم موضوع بي طرف ايدئولوژىكي و ظاهري كارمندان دولت نقض نشود و هم به سنت هاي مذاهب احترام گذاشته شود .در اين ميان يك نماينده حزب سبزها در پارلمان آلمان، ضمن استقبال از رأي صادره پيشنهاد داد كه چنين موضوع هايي به خود مدرسه ها ارجاع داده شود و فقط در موارد خاص به دادگاه هاي دولتي كشيده شود. وي گفت:« در اين ميان تنها چيزي كه باقي مي ماند فراهم كردن يك بستر قانوني مناسب است تا بتوان مرز ميان اصل بي طرفي مدرسه ها و احترام به نشانه ها و نمادهاي مذهبي افراد رعايت شود.» اما بسياري از نمايندگان احزاب دموكرات مسيحي، مخالفت صريحي با اين رأي نشان دادند. آنها نقض اصول برابري زن و مرد و تساهل و شكيبايي را بهانه مخالفت هاي خود قرار دادند و از دولت خواستند تا يك ماه ديگر(ماه نوامبر) به وسيله ارائه لايحه اي ممنوعيت استفاده معلمان از حجاب اسلامي را قطعي و قانوني كند. از سوي ديگر شوراي اسلامي آلمان هم از رأي دادگاه قانون اساسي مبني بر اين كه يك زن آموزگار مسلمان مي تواند با روسري سر كلاس حاضر شود، ابراز خشنودي كردند، اما اين گروه كه نماينده مسلمانان آلمان هستند، رأي صادره را كه حالتي چندگانه و چند مفهومي دارد، مورد انتقاد هم قرار دادند. چرا كه به طور صريح ممنوعيت حجاب لغو نشده است و از طرفي رأي باعث شده تا مخالفان حجاب اسلامي به فكر طرح يك ماده قانوني و صريح مبني بر ممنوعيت تدريس آموزگاران محجبه بيافتند.

شوراي اسلامي، ممنوعيت حجاب را كه از سوي بسياري از گروه ها در آلمان حمايت مي شود در حقيقت قانون ممنوعيت اشتغال براي زنان مسلمان دانسته است و اين را ضربه اي به زندگي اجتماعي مسلمانان مهاجر به آلمان و ساير زنان مسلمان دانسته است. سنديكاي آموزگاران و كارشناسان تربيتي و علمي( GEW ) در مقابل اين چنين ممنوعيت اشتغال هشدار داده است. اين سنديكا اعلام كرده است كه از همه شكايت هاي آموزگاران مسلمان حمايت مي كند. اوا ماريا اتانگ، رئيس سنديكا به روزنامه «مانهايمر مورگن» گفت كه: ممنوعيت حجاب باعث از دست دادن شغل زنان مسلمان مي شود و سنديكاي ما موظف به حمايت از اين آموزگاران است. كاردينال لهماند، رئيس كنفرانس اسقف هاي كاتوليك آلمان هم با استقبال از رأي صادر شده گفت: اين رأي حقوق فردي و آزادي عقيده ديني را تقويت مي كند. به هر حال، با وجود همه اختلاف ها و بحث ها فرشته لودين، با پنج سال مبارزه حقوقي موفق شد تا از بالاترين دادگاه قضايي آلمان چنين حكمي را بگيرد: «زنان مسلمان مي توانند با روسري در آلمان تدريس كنند.» البته هنوز به درستي نمي دانم كه آيا اكنون فرشته لودين به سر كلاس درس رفته است يا نه!

منبع:
يوني اشپيگل - اشترن
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

در عسلویه چه خبر است ؟

پستتوسط najm134 » جمعه اکتبر 05, 2012 9:18 am

ولي الله مهدوي که در منطقه عسلویه فعالیت دارد، در وبلاگ خود نوشته است:

میدان گازی پارس جنوبی در خلیج فارس با داشتن حدود 5 درصد کل گاز دنیا بزرگ‌ترین میدان گازی دنیاست که دو سوم آن در مرز قطر و یک سوم آن در مرز ایران است. سهم ایران کاملا در دریا ولی قسمتی از سهم قطر در خشکی قرار دارد، لذا استخراج آن برای قطر از این لحاظ آسان‌تر است نسبت به ایران که باید بیش از صد کیلومتر در دریا پیش برود و بعد چاه حفر کند.
وي می‌افزاید: «در ادامه در حال حاضر قطر به دلایل متعدد از جمله سرمایه گذاری شرکت‌های خارجی و تحریم ایران، سهم بیشتری را برداشت می‌کند اما مساله آن‌گونه که شبکه دولتی بی‌بی‌سی مطرح می‌کند، نیست. مخازن گاز در زیر زمین در داخل صخره هایی محصور هستند و سیالیتی مثل نفت ندارند که هر طرف که بیشتر استخراج کرد، اثر 100 درصد بر برداشت طرف مقابل بگذارد و سهم آن‌ها را ببرد، بلکه بعد از گذشت مدتی می تواند باعث افت فشار احتمالی در مرز همسایه شود. البته با تدابیر جمهوری اسلامی و با شروع به‌کار فازهای جدید در سال‌های آینده، این تأخیر در حال جبران است.
سرمایه گذاری برای هر یک پالایشگاه گاز در عسلویه چیزی حدود پنج هزار میلیارد تومان است که تمام این سرمایه گذاری در همان سال اول بهره برداری، بازگشت کامل خواهد داشت(!) بنابراین، فروش اوراق مشارکت حتی با سود 30 درصد مقرون به صرفه است و احتیاج به تصویب دارد تا هم کمکی به کم شدن نقدینگی در کشور کند و هم سود این سرمایه گذاری به جیب خود ملت برود و از طرفی مشکل سرمایه گذاری سریع در پارس جنوبی حل شود. سرمایه گذاری بیشتر از طریق اوراق مشارکت و فعال شدن فازهای جدید کمک زیادی نیز به اشتغال می‌کند، چون هر یک پالایشگاه حدود 10 هزار نفر اشتغال ایجاد می‌کند.
فاز 15 و 16 اولین فازهایی هستند که بدون حضور شرکت‌های خارجی در ایران ساخته می شوند یعنی ما اکنون این فنآوری را بومی کرده ایم. اهمیت این قضیه از آنجاست که بر اثر تحریم‌ها، حتی شرکت مشاور نروژی یا مشاوران کره ای هم عسلویه را ترک کردند و امریکا و شیفتگان داخلی‌اش تصور کردند که دیگر پارس جنوبی به بن بست رسیده است!
اما مصداق بارز جهاد اقتصادی در بدترین آب و هوای کشور و در شدیدترین شرایط تحریم که حتی کشتی حامل اقلام این پالایشگاه را از خلیج فارس به زور ناو جنگی برمی‌گردانند... جوانانی از نسل سلمان با میانگین سنی کمتر از 30سال(!) ساخت آن را به 80 درصد رسانده اند و ان‌شاء الله در سال آینده شاهد اتمام آن خواهیم بود.
در صورت راه اندازی تمام فازهای پارس جنوبی چیزی حدود 200 میلیارد دلار درآمد سالانه خواهد داشت که البته این عدد متناسب با نفت برنت 80 دلاری محاسبه شده است و گرنه امروز که قیمت نفت 125 دلار است، این قیمت بیشتر است. این درآمد که یک تنه به کل درآمد سالانه نفت ایران تنه می زند، باعث شد تا خواب استکبار جهانی را آشفته کند و تمام تلاش خود را شبانه روز به‌کار گیرد تا ساخت پالایشگاه در پارس جنوبی متوقف شود. رویایی که با همت جوانان ایران اسلامی به کابوس بدل شد.
فقط فروش نفت به تنهایی سلاحی بزرگ در دست امت مسلمان ایران بود، حال با این وضعیت پارس جنوبی؛ دیگر امریکا چیزی برای باختن ندارد و همه آبروی خودش را به میدان آورده تا مانع به نتیجه رسیدن این پالایشگاه ها شود. حال تصور کنید که با این توانایی که کارشناسان ایرانی به‌دست آورده اند، میادین گازی دیگری در غرب کشور و یا در شمال کشور (مثلا میدان میرزا کوچک خان که اصلا هنوز دست نخورده است) هم راه اندازی شوند!
اینجا ساعت کاری 6 تا 17:30 است که 45 دقیقه ظهر برای ناهار و نماز فرصت است لذا تا این موقع بیدار بودن، کار فردا را برایم سخت می‌کند و باید زودتر بخوابم... باور کنید یا نکنید، باید الان کولر را هم روشن کنم چون با این گرما نمی تونم بخوابم!»
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

ضرب و شتم یک زن محجبه در سوئد

پستتوسط najm134 » جمعه سپتامبر 06, 2013 9:29 am

بر اساس اعلام رسانه‌های سوئدی به‌دنبال اقدام به ضرب و شتم یک زن محجبه در شهر استهکلم سوئد که واکنش وزیر دادگستری این کشور مبنی بر محکومیت آن را در پی داشت، برخی از کنش‌گران اجتماعی خواهان برپایی کارزار در حمایت از پوشیدن حجاب شدند.
استفاده از خشونت علیه یک زن محجبه در سوئد هر چند از سوی وزیر دادگستری این کشور به‌عنوان یک جرم مربوط به تنفر نژادی و مذهبی محکوم شده است، لیکن نشانگر افزایش فعالیت گروه‌های نژادپرست و ضدمذهبی در این کشور است که در روز روشن اقدام به ضرب و شتم یک زن محجبه آن‌هم در یک کشور مدعی رعایت حقوق بشر می‌کنند.
جالب این که این حادثه در زمانی انجام می‌شود که مقامات سوئدی قبلا نسبت به افزایش رشد بیگانه‌ستیزی هشدار داده‌اند. اما این که آیا برنامه‌ای نیز برای مبارزه با این افراد تدوین شده است یا نه در آینده مشخص خواهد شد. به خصوص این که انتخابات آتی پارلمان در پیش بوده و احزاب تمایلی ندارند با مقابله زودرس با گروه‌های نژادپرست آرای خود را از این گروه‌ها در مخاطره قرار دهند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استقامت در ارادت به اهل بيت عليهم السلام

پستتوسط najm134 » چهارشنبه سپتامبر 11, 2013 6:34 pm

یک خانواده‌‌‌‌ مظلوم و غریب در همین حوالی و در بزرگترین کشور شیعی جهان با هزاران مشقت و زیر سنگین‌ترین هجمه‌ها، حسینیه‌ای را بنا کرده‌اند تا غریو نام زیبای «حسین(ع)» در روستایشان طنین‌انداز شود.
تصوير
*خودتان را معرفی کنید:
- «ف.م» هستم که سه خواهر و سه برادر دارم.
*برادرانتان پیش شما هستند؟
-دو تا از آن‌ها در بندرعباس کارگر هستند، دیگری در خانه پدرزنش در نزدیکی ایرانشهر زندگی می‌کند و کار ندارد.
*در واقع شما اینجا تنها هستید؟
-همراه با پدر، مادرم و دو خواهر دیگرم اینجا زندگی می‌کنیم.
*روستای شما چند خانوار دارد؟
- حدود 400 خانوار است.

تصوير

فاصله میان منزل تا حسینیه

*شما تنها خانواده شیعه این منطقه هستید؟
-بله! حتماً حکمتی داشته است که ما اینجا باشیم تا از اباعبدالله الحسین(ع) یاد کنیم.
* شما به اینجا مهاجرت کردید؟
-پدرم مال این روستا نیست،‌ مادرم ساکن این روستا بوده، به همین دلیل پدرم در اینجا سکونت کرده است، همه ما در اینجا به دنیا آمده‌ایم.
*پدرتان از ابتدا سنی مذهب بوده است؟
-نه، ایشان از ابتدا شیعه بوده است.
*مادرتان چطور؟
-نه مادرم، چهار سالی می‌شود که شیعه شده است.

*اینکه شما تنها خانواده شیعه این روستا هستید، برای شما مشکلاتی نداشته است؟!

- چرا! در سال‌های اولی که حسینیه را راه‌اندازی کردیم، به ما خیلی فشار می‌آوردند، حتی موقعی که روحانی برای مراسم عزاداری به حسینیه می‌آمد، برخی افراد روی پشت‌بام می‌رفتند و مسخره می‌کردند، اما ما در مجالس با مهربانی نه با جنگ و دعوا برای آن‌ها توضیح می‌دادیم که این کار آن‌ها اشتباه است.
تصوير

نمای بیرونی حسینیه الزهرا(س)


*حسینیه را چگونه ساختید؟

-اول خانه و حسینیه یکی بود، برای ما هم سخت بود، اما تمام مراسم را توی حسینیه برگزار می‌کردیم، الان سه سالی می شود که حسینیه ساخته‌ایم.

*در حسینیه چه مراسم‌هایی برگزار می‌کنید؟

- در ایامی که روحانی و مداح می‌آید -فاطمیه، محرم، صفر و ماه رمضان- مراسم می‌گیریم و خرج می‌دهیم، از خواندن زیارت عاشورا، دعای توسل گرفته تا دعای ندبه و خواندن دعای جوشن کبیر در ماه رمضان، اگر موقعی هم روحانی نداشته باشیم، نوار می‌گذاریم و با نوار مراسم را برگزار می‌کنیم، برخی مواقع هم خودمان روضه می‌خوانیم، البته بعضی از مردم خودشان به حسینیه می‌آیند، برخی دیگر هم خودمان می‌رویم و دعوت‌شان می‌کنیم.
* غذا هم می‌دهید؟
- بله من و خواهرم آشپزی می‌کنیم.

* مراسم را برای چه کسانی برگزار می‌کنید، با توجه به اینکه شما تنها خانواده شیعه این روستا هستید؟!

- بعضی از اهل سنت روستا هم در مراسم ما حضور پیدا می‌کنند، برای خانم‌های روستا کلاس قرآن می‌گذاریم، البته چند نفری هم شیعه شده‌اند و بعضی هم دوست دارند که شیعه شوند، اما پدر و مادرشان اجازه نمی‌دهند.

تصوير

نمایی از روستا

*رفتار مردم روستا با شما چگونه است؟
-اکثر افراد این روستا بر ضد ما کار می‌کنند، مثلاً وقتی روحانی اینجا می‌آید، اعتراض می‌کنند. به ما می‌گویند برای چه اذان پخش می‌کنید، چرا تنها برای یک خانواده اذان پخش می‌کنید؟!
* با وجود این همه سختی چرا از این روستا نمی‌روید؟
-درست است که ما تنها خانواده شیعه این روستا هستیم، اما به خاطر برپا داشتن مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) هیچ وقت راضی نیستیم محل را ترک کنیم،‌ ‌اگر ما روستا را ترک کنیم، دیگر نامی از اهل‌بیت(ع) برده نمی‌شود.
*ممکن است که شما در این مسیر خیلی اذیت شوید؟!
-ما به خاطر زنده نگه داشتن اسم اباعبدالله(ع) این روستا را ترک نمی‌کنیم، هر چقدر هم به ما فشار بیاورند و اذیتمان کنند، هرگز بر نمی‌گردیم.(با تحکم خاص)

* با اینکه شما در مضیقه مالی قرار دارید،‌ اما در مراسم خرجی می‌دهید!

- اگر کسی از افراد خانواده درآمدی داشته باشد و پولی به دستمان برسد و روز شهادت یکی از ائمه نزدیک باشد، آن پول را خرج نمی‌کنیم و در مراسم ائمه خرج می‌کنیم.

*فقط شیعه‌ها در مراسم شما حضور پیدا می‌کنند؟

-نه سنی‌ها هم می‌آیند، هنگامی که برای مراسم ناهار یا شام درست می‌کنیم، اهالی روستا می‌آیند و غذا می‌گیرند.

تصوير

آشپزخانه


* این گونه که بر می‌آید، شما برای تأمین هزینه‌های زندگی در مضیقه هستید؟

-بله! مدتی است که پدرم دیگر کار نمی‌کند، البته خدا می‌رساند و اعتقاد داریم که اهل بیت(ع) ما را تنها نمی‌گذارند.

*شما دست‌نوشته‌هایی دارید، این‌ها را برای چه نوشته‌اید؟

-راستش یک‌سری حرف‌ها توی دلم بود و از خدا می‌خواستم کسی اینجا بیاید تا درد دل‌هایم را به او بگویم که ما چقدر در این روستا سختی می‌کشیم، برای همین هر چیزی که به نظرم می‌آمد یا در دلم بود را می‌نوشتم تا چیزی از قلم نیفتد.
*برای امام زمان(عج) هم نوشته‌اید؟
-بله! بعد از نماز و خواندن دعای فرج در دفترم درد دل‌هایم را یادداشت می‌کنم، هنگامی که پیش خودم فکر می‌کنم و به یاد سختی‌های مراسم عزاداری و گرمای بیش از حد اینجا می‌افتم، می‌بینم که این سختی‌ها با سختی‌هایی که امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) کشیدند، قابل مقایسه نیست، درست است که این شرایط سخت است، اما این سختی‌ها کجا و آن کجا!
*در همین روستا درس خواندید؟
- نه در روستای دیگری
* این روستا مدرسه هم دارد؟
-بله! تا مقطع راهنمایی دارد
* شما تا چه مقطعی درس خواندید؟
- دیپلم دارم.
*حوزه علمیه هم رفتید؟
-بله، هنگامی که دبیرستان بودم، صبح‌ها به مدرسه و بعد از ظهر‌ها حوزه علمیه می‌رفتم، از آنجایی که در آن مدرسه بیشتر اهل سنت بودند، خیلی ما را اذیت می‌کردند و از اینکه من حوزه می‌رفتم خیلی ناراحت بودند، برای همین جوری حوزه می‌رفتم که آن‌ها متوجه نشوند.
تصوير

منزلی که در ابتدا هم حسینیه بود و هم خانه
*با ماشین به مدرسه می‌رفتید؟
-نه یک ساعت و نیم با پای پیاده به مدرسه می‌رفتم و حوزه هم از مدرسه خیلی فاصله داشت، خیلی اذیت می‌شدم.

*مثل اینکه چند نفر از اهالی را شیعه کردید؟

-در حوزه که درس می‌خواندم، ماه رمضان که می‌شد می‌گفتند بروید احکام را بگویید، من هم می‌رفتم و به اهالی روستا می‌گفتم بیایید تا قرآن یادتان بدهم،‌خواندن قرآن در ماه رمضان ثواب دارد، در کنار قرآن از اهل‌بیت(ع) می‌گفتم و می‌گفتم که حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(ع) چگونه شخصیتی هستند.
وقتی اینجا می‌آمدند می‌گفتند رفتار شما خیلی خوب است،‌در حالی‌ که مولوی‌های ما اخلاقشان تند است، من هم می‌گفتم این اخلاق و رفتار تأثیرش از اهل‌بیت(ع) است، چرا که آن‌ها الگوی ما هستند، خلاصه کم کم با آن‌ها صحبت می کردیم و می‌گفتند که می‌خواهیم شیعه شویم، البته بعضی از آن‌ها که مریض بودند و شفای خود را از اهل‌بیت گرفتند، شیعه شدند و ما هم راهنمایی کردیم.
* فامیل‌های شما هم شیعه هستند؟
- نه اکثرا سنی هستند.
*رفت و آمد دارید؟
- بعضی از فامیلهای مادرم به خاطر اینکه شیعه شده‌ایم با ما قهر کرده‌اند.
*همسر شما شیعه است؟
-بله! البته دو دختر عمو دارم، بعد از اینکه ازدواج کردند‌، با اجبار همسرشان سنی شدند، برای همین من با یک شیعه از یک استان دیگر ازدواج کردم، چرا که در فامیل خودمان خواستگار شیعه نداشتم، الان هم خواهر بزرگترم به خاطر همین مشکل 28 سال دارد، اما ازدواج نکرده است، البته خواستگارهای سنی دارد که حاضرند سه میلیون تومان هم به پدرمان بدهند، اما مادرم می‌گوید اگر دخترم شصت سالش هم شود، او را به سنی نمی دهم، خواهرم حاضر است با یک شیعه کور ازدواج کند اما با سنی ازدواج نکند.
* شرطی هم گذاشتید؟
-بله! با امام حسین(ع) عهد بسته‌ایم که هر گاه شوهر کردیم، باید ماه رمضان، محرم و صفر اینجا باشیم تا در حسینیه مراسم عزاداری برگزار کنیم تا اسم اهل بیت(ع) همیشه اینجا باشد.
*یعنی به همسرتان این شرایط را گفتید؟
- بله وقتی خواستگاری آمدند، گفتم که من در این ایام باید اینجا باشم، زیرا با اباعبدالله(ع) عهد بستم که هر کجا باشم این ایام را اینجا باشیم.
* از امام حسین(ع) چه ‌درخواستی کردید؟
- گفتم: یا اباعبدالله ما در یک روستایی هستیم که خیلی مظلومیم، البته هر چقدر مظلوم باشیم به پای مظلومیت شما نمی‌رسد. (گریه بسیار)
تصوير

موانع ایجاد شده برای تردد این خانواده شیعی


* آب شما را بستند؟ در ماه رمضان آب نداشتید؟!

- بله لوله آب ما را بریدند و ما در ماه رمضان آب نداشتیم و مجبور بودیم برویم از یک چشمه آب بیاوریم، یک چاه آب زده بودیم، اما آن‌ها رفتند و یک کم آن طرف‌تر چاه زدند و 3 تا پمپ گذاشتند که باعث شد چاه آب ما خشک شود، راه‌های اصلی به سمت خانه ما را با چوب بستند تا هنگامی که روحانی به حسینیه ما می‌آید نتواند به راحتی عبور کند.
*شما بیشتر از نبود روحانی ناراحت هستید تا نبود امکانات مانند آب و برق!
-روحانی وقتی اینجا می‌آید، به طبع آن مراسم عزاداری با شکو‌ه‌تر است و ذکر اباعبدالله(ع) گفته می‌شود، ولی وقتی روحانی نیست، نمی‌توانیم مراسم خوبی برگزار کنیم.
*به نظر شما اینجا شبیه کربلا نیست،‌ آب و راه را به روی شما می‌بندند و هوا به شدت گرم است!
- (گریه)
* همیشه چادر می‌پوشید؟
- بله
* در گرما اذیت نمی‌شوید؟
- درست است که در گرما اذیت می‌شویم، اما باید این حجاب و عفاف باشد.

* در شهر، برخی بانوان با اینکه شیعه هستند اما حجاب درستی ندارند، شما چطور در این گرمای زیاد حجابتان این گونه است؟

- ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است/ ارزنده‌ترین زینت زن حفظ حجاب است
از آنجایی که خانه‌ ما روی بلندی قرار دارد، اگر لباس و چادرمان رنگی باشد، جلب توجه می‌کند و می‌گویند ببینید شیعه‌ها چطوری هستند!
* از ابتدا این مکان را برای زندگی انتخاب کردید؟
-بله، اینجا برای پدربزرگ مادریم بود، پدرم اینجا را درست کرده، با الاغ وسیله‌ها را بالا آورد و ما هم بلوک را بالای سرمان می‌گذاشتیم و می‌آوردیم و به سختی این حسینیه را درست کردیم.

تصوير

نمای درونی حسینیه الزهرا(س) روستا

*وضعیت حسینیه شما خیلی بهتر از خانه شماست؟!

ـ این دو اتاق از ابتدا بوده و خیلی قدیمی است، داخلش که بروید، سیمان‌هایش ریخته و دیوارش ترک خورده است.
*چرا حسینیه تفاوت زیادی با محل زندگی شما دارد؟
- برای اینکه مکان مجلسی که برای اباعبدالله الحسین(ع) گرفته می‌شود، باید خوب باشد، ما هرگز راضی نمی‌شویم که خودمان در جای بهتری باشیم، نه این کار را نمی‌توانیم بکنیم، آنجا باید خیلی خوب باشد تا مردم به کوچکترین بهانه‌ای دور نشوند.
*از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، متشکریم.
- از زحمات شما و حجت‌الاسلام رضایی برای سر زدن به حسینیه الزهرا(س) نهایت تشکر را دارم، امیدوارم که خداوند ما را از پیروان راستین امیرالمؤمنین(ع) و خانم فاطمه زهرا(س) قرار دهد.

تصوير

نمای درونی منزل
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

استقامت براى راه اعلى

پستتوسط najm134 » جمعه دسامبر 13, 2013 8:34 pm


براى جلوكيري از غصب و اشغال صهيونيستها هر روزه مسلمانان فلسطینی از زن و مرد و کودک هر روز به مسجدالاقصی می‌روند، و برنامه جند ساعته ديني دارند

مسلمانان فلسطینی از زن و مرد و کودک هر روز به مسجدالاقصی می‌روند، برخی در سخنرانی‌های دینی شرکت می‌کنند و برخی در جلسات قرائت قرآن. آنان تلاش می‌کنند تا نقشه‌های رژیم صهیونیستی برای یهودی‌سازی و یا حتی تخریب این مسجد را نقش بر آب کنند.

رفتارهای اخیر شهرک‌نشینان صهیونیستی مردم را به این فکر انداخته که چه اتفاقی در مسجد خواهد افتاد. اقدامات آن‌ها احساسات مسلمانان را تحریک می‌کند. ما در مقابل شهرک‌نشینان افراط‌گرای یهودی می‌ایستیم.

مسلمانان فلسطینی می‌گویند تلاش‌های شهرک‌نشینان افراطی یهودی برای محو هویت اسلامی مسجدالاقصی در ماه‌های اخیر بسیار افزایش‌ یافته است.

به امید ناکام گذاشتن نقشه‌های صهیونیست‌ها، مسلمانان فلسطینی از زن و مرد و کودک هر روز به مسجدالاقصی می‌روند، برخی در سخنرانی‌های دینی شرکت می‌کنند و برخی در جلسات قرائت قرآن. آنان تلاش می‌کنند تا نقشه‌های رژیم صهیونیستی برای یهودی‌سازی و یا حتی تخریب این مسجد را نقش بر آب کنند.

بیشتر این سخنرانی‌ها در محوطه مسجدالاقصی در مقابل دروازه مغاربه که از سال 1967 تحت کنترل نیروهای اسرائیلی است، برگزار می‌شود.

نیروهای اسرائیلی به فلسطینیان کرانه باختری و نوار غزه بدون داشتن مجوز، اجازه ورود به مسجدالاقصی را نمی‌دهند به همین دلیل است که فلسطینیانی مانند الآل از قدس شرقی روزانه مسافت‌ زیادی را به مقصد مسجدالاقصی طی می‌کنند.

فلسطینیان قدس شرقی خود را آخرین جبهه دفاع از مسجدالاقصی می‌دانند.
najm134
 
پست ها : 2050
تاريخ عضويت: چهارشنبه فبريه 03, 2010 10:15 am

افزایش اهانت به زنان مسلمان انگلستان در اثر اسلام هراسی

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه دسامبر 03, 2014 12:32 pm

افزایش اهانت به زنان مسلمان انگلستان در اثر اسلام هراسی


تصوير

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) - ایندپندنت در گزارشی آورده است :مطالعات جدید نشان می دهد که زنان مسلمان انگلیسی -به ویژه زمانی که از حجاب و یا نقاب استفاده می کنند- بیش از مردان در معرض هجوم های ضد اسلامی« اسلام هراسی» قرار دارند.
به گزارش سرویس ترجمه شفقنابه نقل از پایگاه الوفد، ایندپندنت نوشت: این مطالعه که توسط دکتر « کریس آلن» از اساتید علوم سیاسی اجتماعی دانشگاه بیرمنگهام انجام شده در تلاش است پا را از آمارها فراتر گذاشته و برای اولین بار صدای زنان مسلمانان به عنوان قربانی اسلام هراسی در غرب را به گوش همگان برساند.
در این مطالعه با 20 زن مسلمان در گروه سنی 15 تا 52 سال مصاحبه شد؛ و به هر کدام از آن ها فرصت داده شد تا مشکلات زن باحجاب در جامعه انگلیسی را با نقش های نمادین ایفا کنند.
ایندپندنت در ادامه به نقل از زنان مسلمان تاکید کرد: بسیاری از آن ها در نتیجه اسلام هراسی موجود، اغلب اوقات نمی تواند به تنهایی پا به خیابان گذاشته و بیرون روند، به طوری که گاهی اوقات از هویت خود به عنوان یک انگلیسی تردید کرده و تصمیم می گیرند بریتانیا را ترک نمایند.
« فیاض موغال» مسوول موسسه « ایمان المسایل» که مطالعه مذکور به تقاضای وی انجام شده بود، تاکید کرد: این اولین بار است که به زنان مسلمان فرصت داده می شود دردهای و رنج های خود را بیان کنند .
موسسه « اخبر ماما» که در زمینه ثبت جرایم و حوادث ضد اسلامی در بریتانیا فعالیت می کند تصریح کرد: بیش از 58 درصد از جرایمی که در سال های 2012 تا 2013 روی داد، علیه زنان بود که 80 درصد از آنان از حجاب و یا برقع و یا پوشاک اسلامی استفاده می کردند.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

نحوه مواجهه با فريبخوردگان تبليغات دشمن

پستتوسط pejuhesh232 » پنج شنبه مارس 10, 2016 12:23 pm

نحوه مواجهه با فريبخوردگان تبليغات دشمن


یک فعال ضد اسلام در آمریکا با مشاهده رفتار محبت‌آمیز گروهی از مسلمانان، به تظاهراتش مقابل یک مسجد پایان داد.

به گزارش مشرق، یک فعال ضد اسلام در آمریکا که تظاهراتی را مقابل مسجد «نور» در ایالت میشیگان آمریکا ترتیب داده بود، پس از مشاهده رفتار محبت‌آمیز گروهی از مسلمانان، تظاهراتش را لغو کرد.

این زن آمریکایی با در دست داشتن پلاکاردی که شعارهای ضد اسلامی بر روی آن‌ها نوشته شده بود، منتظر گروهی از افراد بود که به تظاهرات وی بپیوندند اما این افراد با مشاهده جمعیت تک نفره تظاهرات، از شرکت در آن منصرف شدند.

Image

با این حال، این زن همچنان به تظاهرات خود مقابل مسجد ادامه داد. وی معتقد بود مسلمانان باید به سر بریدن افراد بی‌گناه پایان دهند.

در همین زمان، گروهی از مسلمانان مسجد به سمت زن رفته و ضمن در آغوش گرفتن وی، توضیح دادند که اقدامات وحشیانه گروه‌های تروریستی مانند داعش ربطی به اسلام و مسلمانان واقعی ندارد.

یک زن با حجاب اهل مکزیک به این معترض گفت که قاچاقچیان مواد مخدر در مکزیک، مسیحی هستند اما نباید اقدام آن‌ها را به پای مسیحیت و مسیحیان نوشت.

وی تاکید کرد که نازی‌ها که در جنگ جهانی دوم، جان انسان‌های بی گناه بسیاری را گرفتند نیز مسیحی بودند اما اقدام آنها ربطی به مسیحیت ندارد.

این زن که از رفتار مسلمانان شرمنده شده بود در جواب گفت که من نیت بدی ندارم؛ فقط می خواهم جلوی قتل و عام مردم بی گناه گرفته شود.

وی افزود: من برای برادران و خواهران مسلمانم دعا می کنم.

وی سپس به داخل مسجد رفت و همراه سایر مسلمانان صبحانه خورد.

Image

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تفنگ بچه‌ها را می‌گیرم، کتاب به آنها می‌دهم

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه مه 17, 2016 11:22 am

تفنگ بچه‌ها را می‌گیرم، کتاب به آنها می‌دهم


در برف و باران، با دوچرخه یا پای پیاده، کتاب می‌دهد و تفنگ‌های پلاستیکی را می‌گیرد تا به جای خشونت؛ آگاهی نصیب کودکان بامیان افغانستان شود. گاهی از آدرس‌های نامشخص تهدید می‌شود که کتابی که توزیع می‌کند، باید دینی باشد در غیر این صورت دچار دردسر می‌شود.

به گزارش ایران، «صابر حسینی» دوست ندارد به سرنوشت «ملاله» دختر نوجوان افغانستانی که برای سوادآموزی به زنان هموطنش آماج گلوله‌های خشونت و کوته نظری طالبان شد فکر کند. تلفنش خط نمی‌دهد. از طریق تلگرام با او گفت‌و‌گو می‌کنم. می‌گوید در مسیر هستم شما سؤال‌ها را بنویسید به منزل که رسیدم سر صبر (باحوصله) روان(پاسخ) می‌دهم. سؤالات را می‌نویسم. می‌نویسد: «نام خدا سؤال هم زیاد دارید.» او در افغانستان <بنیاد کودک> راه انداخته تا کتابخوانی را در میان کودکان گسترش دهد.

چه شد که چنین ایده‌ای به ذهن شما رسید؟
خب برای شروع کارم دلایل زیادی هست، اما مهم‌ترین آنها این است که به اطفال از ابتدای زندگی‌شان کتاب برسانم.

دلایل دیگر؟
ترویج فرهنگ کتابخوانی، گسترش آگاهی از طریق کتابخوانی و...

کتاب‌ها را از کجا تهیه می‌کنید؟
اکثر کتاب‌هایی که گرفتم از اشخاص فرهنگی و برخی از نهاد‌های غیر دولتی بوده است.

تا الان به چند روستا کتاب داده اید؟
من در 10ساحه بامیان و در دو ولسوالی فعالیت دارم.

ولسوالی یعنی چه؟
استان

ساحه؟
منطقه

یک پوستر در تلگرام ایرانی‌ها در حال پخش است که برای شما کتاب جمع می‌کنند تا برای کودکان افغانستانی ببرید؟ از ایران چه تعداد کتاب به کودکان سرزمین‌تان داده اید؟
تا حالا با خودم از ایران کتاب نیاورده‌ام، اما کتاب‌هایی که از بازار کتاب افغانستان تهیه کردم اکثراً چاپ ایران هست. کتابفروشی‌ها هم با توجه به قوانین اینجا کتاب می‌آورند.

پس قضیه این پوستر تلگرامی چیست؟
از طرف ایرانی‌های داخل ایران من کتاب دریافت نکردم، اما دوستان ایرانی خارج از ایران به من کمک کرده‌اند. البته تعدادی از حامیان حقوق کودک متشکل از ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها کمپیاین(فراخوان) جمع‌آوری کتاب را در تهران راه‌اندازی کرده‌اند.

از حامیان کودک ایران تا به امروز کتابی به دست شما رسیده است؟
نه. به خاطر اینکه فعالیت این دوستان برای جمع‌آوری کتاب به تازگی شروع شده است، هنوز تعداد کتابی که قرار هست فرستاده شود جمع نشده. البته این دور نیست.

کتاب‌ها را از چه طریقی به شما می‌رسانند؟
این کتاب‌ها از طریق باربری قانونی قرار هست فرستاده شود.

ایران هم آمده اید؟
بله. آن هم سال‌های خیلی قبل.

سفر با دوچرخه در مسیرهای کوهستانی سخت نیست؟
برای من سفر با دوچرخه، به‌رغم سختی و خطرات احتمالی لذتبخش هست. من فقط به خوشی اطفال فکر می‌کنم. همین باعث میشه سختی و خطرات احتمالی را تحمل کنم.

تا الان با خطر یا حادثه‌ای رو به رو شده‌اید؟
نه، خوشبختانه اتفاق خاصی برایم رخ نداده است.

تا به امروز چقدر کتاب جمع کردید و برای چه سنی هستند؟
من 6 و نیم ماه قبل با 200جلد کتاب قصه شروع به فعالیت کردم و در حال حاضر 6500جلد کتاب جمع‌آوری کرده‌ام. این کتاب‌ها متعلق به رده‌های سنی مختلف هست.

در مسیر حتماً به کودکانی می‌رسید که سواد ندارند؛ چه کسی برای آنها قصه می‌خواند؟
اطفالی که به سن رفتن به مکتب رسیده‌اند، اکثراً می‌توانند از کتاب‌های من استفاده کنند. البته برخی ضعیف و برخی قوی اند. تعدادی هم که سواد ندارند کسانی هستند که در خانه معمولاً با سواد یا کم سواد دارند که کتاب‌ها را برایشان بخوانند.

با توجه به ناامنی‌هایی که در کشور افغانستان وجود دارد با خطری رو به رو نشده اید؟ کسی با کتاب خواندن شما مخالفت ندارد؟
با توجه به ملاحظات من و همچنین برخی مشاوره‌های امنیتی هنوز مشکلی خاص پیش نیامده، البته این به این معنی نیست که خطری وجود ندارد. گاهی از آدرس‌های نا مشخص تهدید می‌شوم.

مضمون تهدیدها چیست؟
منظورم از تهدید از جانب کسانی است که تلفنی اخطار داده‌اند که کتابی که توزیع می‌کنم باید دینی باشد در غیر این صورت دچار دردسر می‌شوید...

هیچ وقت فکر می‌کنید که ممکن است سرنوشتی مثل «ملاله» پیدا کنید؟
خب فکر نکنم بهتر است. برای اینکه دیوانه‌کننده است آدم تصور کند یک روزی با سرنوشت سخت روبه‌رو خواهد شد. گرچند(هرچند) گاهی ترس دارم.

کودکان بامیان کودکان کارند؟
بله کودکان بامیان کودکانی هستند خیلی محروم، در عین حال با استعداد.

استقبال کودکان از کتاب‌ها چطور است؟
در ابتدا پسران و دختران از من کتاب می‌گیرند اما هر چه زمان می‌گذرد پسر‌ها کم می‌شود و دختران زیادتر. انصافاً دختران کتابخوان‌های جدی کتابخانه سیار هستند.

گفته بودید که کتاب‌ها را به نوبت به بچه‌ها می‌رسانید؛ کتاب‌ها سالم برمی گردد یا خط خورده اند؟
بله، کتاب‌ها به نوبت توزیع و بعد تبدیل می‌شوند. در ساحه(منطقه) که اول کتاب می‌برم معمولاً تعداد کتاب تلفات دارم، اما هر چه از فعالیتم می‌گذرد تلفات کتاب کم می‌شود. نه خط خوردگی نداریم خوشبختانه.

فکر می‌کنید اگر خانم بودید و تصمیم می‌گرفتید با دوچرخه به کودکان کتاب برسانید با چه اتفاقاتی رو به رو می‌شدید؟
خب یقیناً مشکلات خاص خود را می‌داشت ولی در همان حال هم فعالیت‌ها جریان پیدا می‌کرد. ما اینجا تیم دوچرخه سواری داریم که خانم‌ها در آن عضویت دارند.

برخورد والدین روستاهایی که به آن سفر می‌کنید چگونه است. وقتی به شب می‌رسید کجا اقامت می‌کنید؟
در ساحات(مناطق) نزدیک من در خانه کسی نمی‌مانم، اما در ساحات دور دست که شب می‌شود من باید آنجا بمانم. در این‌صورت رفتار آنان برایم جالب هست. آنان معمولاً چندین نفر از وابستگان‌شان را جمع می‌کنند و به احترام من میهمانی می‌گیرند. کودکان هم خوشحالند گویا به موفقیت کلان رسیده‌اند.

طولانی‌ترین مسیری که رفتید چقدر طول کشیده و برای چند کودک آنجا کتاب برده اید؟
طولانی‌ترین مسیر که من کتاب رساندم دو ساعت با ماشین راه است؛ بقیه‌اش پیاده. در چند قریه. در آنجا من در حدود 200 کودک را کتاب دادم. البته آنجا مسیر ماشین‌رو نیست. وقتی شروع به کتاب دادن کردم حدوداً 6 ساعت طول کشید. با توجه به فاصله روستاها. البته فعلاً اعضای محلی در آنجا فعالیت دارند که از هر روستا کتاب‌ها را جمع‌آوری می‌کنند و برای تبدیل کتابها من به آنان کتاب می‌رسانم.

شما این مسیر را با دوچرخه طی می‌کنید؟
دور‌ترین مسیرها را نه، پیاده.

نخستین کتابی که خواندید به خاطر دارید؟
کودکی من هم مثل کودکی خیلی از افغانستانی‌ها در جنگ و آوارگی گذشت. نخستین کتاب که خواندم نامش دقیق به یادم نمی‌آید ولی مجموعه‌ افسانه‌های دلنشین دری بود.

تو برف و باران گیر نیفتاده اید؟
خب کار من زیادترین فعالیتش‌ در زمستان در هوای برفی هست. برای اینکه در زمستان مکاتب اینجا تعطیل است و من باید به اطفال که مکتب نمی‌روند کتاب برسانم. در کل در هوای برفی و بارانی برای من رساندن کتاب سخت است. مخصوصاً در روستا‌ها که باید از مسیر ناهموار و گلی بگذرم.

وضعیت سواد کودکان افغانستان چطور است؟
من زیادتر با کودکان کتابخوان سر و کار دارم. متأسفانه دقیق معلومات ندارم. ولی تا جایی که خبر دارم آمارش در حال کم شدن هست. برای اینکه مردم بعد از پایان جنگ رو به تحصیل آورده‌اند.

گفتید بعضی وقت‌ها بچه‌ها برای شما قصه می‌گویند؛ زیباترین قصه‌ای که از بچه‌ها شنیده اید...
قصه خاصی حالا در خاطرم نیست. کودکان اینجا همان قصه‌های معمول که از بزرگان می‌شنوند را تعریف می‌کنند. مثلاً قصه یا افسانه پادشاه یا دیو و پری.

قصه تلخ هم برای شما تعریف کرده اند؟
قصه تلخ که نمی‌توان گفت ولی خاطرات بزرگان‌شان است که بعضی از نان می‌گویند. خاطرات جنگ و قتل و فرار‌ها از میدان جنگ.

تا الان کسی به شما گفته است که مثلاً به جای کتاب برای ما نان بیاور؟
نه

گفته بودید که تفنگ پلاستیکی‌ها را می‌گیرید و کتاب به کودکان می‌دهید؟
توضیح دادم که در کنار کتاب دادن از عادات بد مثل کشیدن سیگار و... خود‌داری کنند. یا از بازی با ابزار خشین(خشن) دوری کنند.
با توجه به همین توصیه‌ها آنان خودشان به این نتیجه رسیده بودند که دیگر با تفنگ پلاستیکی بازی نمی‌کنند. تفنگ‌ها را به من دادند که برایشان کتاب بیاورم.

شده در روستایی توقف کنید و کتاب داستان برای کودکان بخوانید؟
بله. من در این روزها هر جا می‌روم با اطفال نشسته و کتاب می‌خوانیم.

پس باید همه کتاب‌هایی که برای بچه‌ها می‌خوانید، حفظ باشید؟
نه به این حد که شما فکر می‌کنید.

راستی این کتاب‌ها که به بچه می‌دهید؛ بیشتر چه نوع کتاب‌هایی هستند؟
کتاب‌های من فقط داستانی هست.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

استقامت علويان اذربايجان براى حفظ تدين

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه ژوئن 03, 2016 9:14 pm

استقامت علويان اذربايجان براى حفظ تدين


به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، اسکندر حسین‌اف از جمله انقلابیون آذربایجان است که دلی مالامال از عشق خمینی دارد. او برای ما از علاقه شدیدش برای شرکت در جبهه‌های دفاع مقدس و تلاش‌هایی که برای فرار از کشور آذربایجان و شرکت در این جنگ داشته گفت. مصاحبه ما با اسکندر حسین‌اف شنیدنی‌های زیادی از تاثیرات انقلاب اسلامی بر مردم آذربایجان دارد.

دین به انتهای خود رسیده بود

من اسکندر حسین‌اف از جمهوری آذربایجان هستم. تحصیلات متوسطه و دانشگاهی را در آذربایجان گذراندم و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم آمدم. در ایام پیروزی انقلاب ایران کلاس سوم راهنمایی بودم. ما در شهر جلیل آباد زندگی می‌کردیم که نزدیک مرزهای ایران است.

قبل از انقلاب دین در آذربایجان به انتهای خود رسیده بود. مثلاً شهر ما حدود 130 هزار نفر جمعیت دارد. من از کودکی فقط روخوانی قرآن یاد گرفته بودم. به خاطر همین در شهر من را با تعجب با انگشت به همدیگر نشان می‌دادند، انگار یک مرجع تقلید دیده‌اند! یا مثلاً پدرم یک روز در ماه رمضان افطاری می‌داد و مقید بود که فقط روزه داران در آن شرکت کنند. از جمعیت 130 هزار نفری فقط 30 -40 نفر روزه گرفته بودند که در افطاری شرکت کنند، همه آنها هم پیرزن و پیرمرد بودند.

چون من قرآن خوان بودم، همیشه پیش پیرمردها بودم! یادم هست که هر پیرمردی که از دنیا می‌رفت، بقیه می‌گفتند یک دین دار دیگر هم رفت و کم کم کل دینداری از بین می‌رود. بعضی‌های دیگر هم بودند که می‌گفتند دین دوباره احیا خواهد شد، دینداری به مو می‌رسد ولی پاره نمی‌شود.

فقط در ده روز محرم مسلمان می‌شدند

در مدارس و رسانه‌ها مدام مباحث ضددین مطرح می‌شد. مارکسیسم و لنینیسم تدریس می‌شد. تنها چیزی که دین را تا آن زمان نگه داشته بود ده روز اول محرم بود. در این ده روز مردم دوباره مسلمان می‌شدند. دزد دزدی نمی‌کرد، مشروب خوار مشروب نمی‌خورد. ولی دهه عاشورا که تمام می‌شد دوباره همه کارها شروع می‌شد.

از بس کاریکاتور از آخوندها دیده بودیم، تا اسم آخوند می‌آمد، یک آدم زشت وحشتناک در ذهنمان می‌آمد. آخوند را کسی می‌دانستیم که در قبرستان می‌نشیند و قرآن می‌خواند و از مرم پول می‌گیرد. خلاصه هیچ چیز مثبتی از دین و دینداری و آخوندجماعت در ذهن مردم وجود نداشت.

در ابتدا کمونیست‌ها با انقلاب مخالفت نمی‌کردند

اوایل انقلاب کمونیست‌ها دشمنی با انقلاب نشان نمی‌دادند. چون انقلاب از یک طرف ضدغربی بود و از طرف دیگر آنها امید داشتند که به وسیله حزب توده بتوانند انقلاب را مصادره کنند و حکومت را به دست بگیرند. فکر نمی‌کردند که این انقلاب بتواند روی فکر مردم تأثیر بگذارد. لذا اوایل انقلاب تلویزیون شوروی همه اخبار و مراسمات مربوط به انقلاب مثل ورود امام به ایران را نشان می‌داد. بنابراین نتیجه‌ای که حاصل شد این بود که ذهنیت منفی مردم نسبت به روحانیت تغییر کرد. همان آخوندی که سالها تحقیرش می‌کردند آمده و در کشوری مثل ایران انقلاب کرده و حکومت را به دست گرفته است. مردم با خود می‌گفتند چطور آخوندی که مرتجع و خرافی است توانسته چنین انقلابی برپا کند و بعد آن را مدیریت کند؟! خود کمونیست‌ها نفهمیدند که دارند با دست خودشان تبلیغات 70 ساله‌شان را بر باد می‌دهند.

بعد کم کم متوجه شدند که دارند اشتباه می‌کنند. لذا شروع کردند به تبلیغات. مثلاً می‌گفتند که خمینی تربیت شده شوروی است و در تاتارستان روسیه همراه 9 نفر دیگر تربیت شده‌اند. این هنر کا گ ب است که می‌تواند حتی مرجع تقلید کمونیست تربیت کند. بعضی دیگر می‌گفتند که خمینی را انگلیسی‌ها درست کردند. اختلافات شدیدی درباره ماهیت امام خمینی شکل گرفته بود. من یک کتاب خاطره از آن دعواها دارم. مثلاً یک آخوندی بود که با عصبانیت روی میز می‌زد و می‌گفت به قرآن قسم این آدم جاسوس انگلیس است چرا شما نمی‌فهمید؟

آنها امید داشتند که با برنامه‌های طولانی مدتشان می‌توانند ایران را نیز کمونیست کنند و بر آن حکومت کنند، اما حالا می‌دیدند که برعکس مذهبی‌های ایران دارند در آذربایجان و شوروی نفوذ می‌کنند. لذا بعد از انحلال حزب توده ایران که امید داشتند از طریق آن بتوانند بر ایران حکومت کنند، تلویزیون شوروی بمباران تبلیغاتی علیه انقلاب و امام را شروع کرد.

آنهایی که مسخره می‌کردند، مذهبی شدند

امام با انقلاب یک روح تازه‌ای در جامعه آذربایجان دمید. کسانی که تا پیش از این اصل خدا را قبول نداشتند و با من درباره وجود خدا بحث می‌کردند، حالا مذهبی شده بودند. من بعضی‌ها را باورم نمی‌شد که مذهبی بشوند ولی به برکت انقلاب مذهبی شدند. به نظر من این از کرامت امام بود که توانست تصرف روحی در افراد انجام دهد.

از این افرادی که با انقلاب ایران متحول شدند تعداد بسیاری وجود دارد. یکی از رفقای ما که الان هم مشغول فعالیت‌های انقلابی است، قبل از انقلاب ما را به خاطر فعالیت‌های مذهبی مسخره و تحقیر می‌کرد. وقتی می‌دید که من دو سه نفر را جمع کردم و برایشان درباره دین حرف می‌زنم، می‌آمد و مسخره بازی می‌کرد تا نگذارد من حرفم را بزنم. اما همین آدم در اثر نفس قدسی حضرت امام «ره» متحول شد و الان یک فرد انقلابی است.

مخفیانه برنامه‌های رادیوهای ایران را پیاده می‌کردیم

ما برنامه‌های مذهبی، سخنرانی‌ها و خطبه‌های نماز جمعه رادیو آستارا یا رادیو به یله سوار را ضبط می‌کردیم و بعد پیاده می‌کردیم. شب‌ها ده پانزده نفر مخفیانه جمع می‌شدیم و مطالب رادیو را پیاده می‌کردیم. دولت کمونیست اگر از فعالیت‌های ما مطلع می‌شد، اذیتمان می‌کرد.

قبل از هسته ما در جلیل آباد، هسته اولیه انقلابیون در نارداران باکو شکل گرفته بود. آنها برای ما ضبط صوت‌های قوی می‌آوردند تا بتوانیم برنامه‌ها را راحت‌تر ضبط و پیاده کنیم. هفته‌ای یک بار نیز می‌آمدند و نوارها و پیاده شده‌ها را می‌بردند و در شهرهای مختلف توزیع می‌کردند. این هسته‌ها تقریباً در همه شهرهای آذربایجان ایجاد شده بود.

یک خاطره طنز هم در این رابطه تعریف کنم. یکی از رفقای ما تعریف می‌کرد که من نماز جمعه آقای ملکوتی در تبریز را ضبط و پیاده می‌کردم. وقتی برای مردم صحبت می‌کردم عیناً حرف‌های آیت الله ملکوتی را تکرار می‌کردم. مثلاً آقای ملکوتی مثلاً خطاب به اداره گاز هم حرفی می‌زد، من در آذربایجان هم همان حرف را عیناً تکرار می‌کردم؛ مردم نمی‌فهمیدند چه می گویم، خودم هم نمی‌فهمیدم ولی می‌گفتم!

دانشجوی یمنی، مبلغ انقلاب ایران در آذربایجان

مرحوم حاج علی اکرام اف که رهبر انقلابیون آذربایجان بود تعریف می کرد که در امامزاده ای که در نارداران مدفون است و معروف است که ایشان خواهر حضرت معصومه «س» است، بعضی ها از باکو به زیارت می آمدند. یک دانشجوی خارجی پزشکی هر هفته به زیارت می آمد. دانشجوها روسی صحبت می کردند. یکی از رفقای ما که روسی بلد بود با او صحبت کرده بود و متوجه شده بود یمنی و شیعه است. با او رفیق شده بود و بعد از مدتی آن فرد یمنی شروع کرده بود مباحثی درباره اسلام و جهان اسلام و نهضت حضرت امام «ره» مطرح کردن. در آن مقطع امام هنوز در فرانسه بود و به ایران نیامده بود. گویا فرد بسیار آگاهی بوده است و حوادث را پیش بینی می کرده است. می گفت این دانشجوی یمنی همه اخبار را برای ما می گفت و ما بچه های روستا را جمع می کردیم و به حرف های او گوش می دادیم. ما هم آنلاین از طریق تلویزیون و رادیو اخبار انقلاب را گوش می کردیم. مثلا وقتی امام می خواست از پاریس به تهران بیاید به ما گفت نماز بخوانید و دعای توسل بخوانید تا امام به سلامتی به تهران برسد. چون احتمال دارد هواپیما را منفجر کنند.

با امثال شما در «جای دیگر» صحبت می‌کنم

یک روحانی نسبتا باسوادی به نام شیخ محمد ابراهیمی در منطقه ما بود که قدری هم محتاط بود. او از آیت الله شریعتمداری عدول کرده بود و مقلد امام شده بود. من با ایشان فامیل شده بودم و با من راحت تر صحبت می کرد. روزی با ایشان تنها بودم. گفتم رفتم باکو و در آنجا مراسم چهلم حضرت امام برگزار شده بود. شیخ الله شکور پاشازاده که روحانی حکومت و رییس اداره دینی قفقاز بود سخنرانی می کرد و حرف خیلی مهمی زد. گفت من یک رازی که به هیچکس نگفتم می خواهم به شما بگویم. من از وقتی امام را شناختم از ایشان تقلید می کنم.

Image
الله شکور پاشازاده

این را که گفتم شیخ خندید و گفت یک خاطره هم من برای تو تعریف کنم. چند سال قبل همین جا نشسته بودم که الله شکور پاشازاده آمد و گفت آمدم به تو سر بزنم. ولی من می دانستم که یک کاری دارد. پاشازاده گفت شیخ شنیدم اسم «او» را می برید. گفتم «او» کیست؟ گفت آیت الله خمینی. گفتم چه اشکالی دارد؟ گفت شما گفتید که او مرجع تقلید است. گفتم بله. گفت مرجع تقلید نیست، مجتهد هم نیست! گفتم مجتهد بودن را شما می توانی تشخیص بدهی یا من؟ گفت او اجتهاد هم داشته باشد از بین رفته است. گفتم چرا؟ گفت او تا حالا چند هزار زن حامله اعدام کرده! گفتم که من 50 سال است که این تبلیغات کمونیست ها را می شنوم و این حرف ها برایم تازگی ندارد. حرف حساب شما چیست؟ بعد گفت شیخ من شما را دوست دارم. الان حکومت روی شما حساس شده و می دانند که شما دارید چه کار می کنید. می خواست که من از کارهایم در دفاع از امام دست بردارم. آخرش گفت من به شما احترام می گذارم وگرنه با امثال شما در «جای دیگر» صحبت می کنم. منظور از جای دیگر زیرزمین کا گ ب است که شکنجه گاه کمونیست ها بود. گفتم ممنون که به من احترام می گذاری ولی بدان که روزی که قرار است من در قبر بخوابم، چه بهتر که با شهادت در قبر بخوابم.

«بکشید ما را» در باکو معروف شده بود

بزرگان انقلاب مثل شهید مطهری و شهید بهشتی که ترور شدند، در باکو جداگانه مراسم برگزار شد. سخنان امام درباره آنها سریعا در فضای جامعه پخش می شد. مثلا «بهشتی یک ملت بود» خیلی معروف شد. «بکشید ما را» هم خیلی معروف شده بود. این تعابیر امام باعث می شد که ما بخاطر این ترورها نسبت به ادامه انقلاب ناامید نشویم.

ماجرای کمک های مردمی آذربایجان به جبهه‌های ایران

جنگ ایران و عراق خیلی در آذربایجان پیگیری می شد. تک تک عملیات ها و نتایج آن تحلیل و بررسی می شد. به وصیت نامه ها و خاطرات شهدا خیلی پرداخته می شد. حاج علی اکرام اف در باکو مخفیانه با کنسول ایران اطلاعات و کتابهایی در این زمینه ردوبدل می کردند. شنیده بودند که در جبهه ها دوربین فیلم برداری احتیاج است. از بین مردم پول جمع کرده بودند تا صد تا دوربین بخرند اما آقای احد قضایی که آن موقع کنسول ایران در باکو بود گفته بود که پول را بدهید و نیاز نیست خود دوربین را بخرید. متدینین و حزب اللهی ها نسبت به جبهه های ایران احساس دغدغه می کردند و برای رفع نیاز جبهه ها کمک جمع می کردند.

هرکاری کردم تا بتوانم در جبهه‌های ایران شرکت کنم

من مدت ها برنامه ریزی می کردم تا بتوانم به ایران فرار کنم و در جنگ علیه صدام شرکت کنم. یک روستای مرزی بود که یک شرکت ساختمان سازی در آن مشغول بود. من بدون اینکه حقوق بگیرم یک ماه تمام هر روز صبح به آن روستا می رفتم و تا شب کار می کردم. ولی هدفم تنها شناسایی مرز و چگونگی فرار از آن بود. مرز به شدت آهنین و غیرقابل نفوذ بود. یک سیم خاردار بلند بود، بعدش یک منطقه ای بود که هر روز با شن و ماسه آنجا را شانه می کردند، به طوری که یک گنجشک هم پایش را آنجا می گذاشت مشخص بود. بعد از آن یک سیم خاردار دیگر بود، بعدش یک سیم خاردار دیگر. همه این ها را که رد می کردیم تازه پادگان های مرزبانی شروع می شد و به سربازان روسی با آن سگ های معروف شان می رسیدیم.

در آن زمان نتوانستم از مرز رد بشوم. بعد به سربازی رفتم. سربازی ام در جایی بود که چتربازانی را برای جنگ افغانستان تربیت می کردند. من در قسمت ساختمان سازی بودم و نمی گذاشتند به قسمت چتربازان بروم. کلی پول جمع کردم و با آشنابازی بالاخره توانستم به قسمت چتربازان بروم. هدفم این بود که با چتربازها به افغانستان بروم و از آنجا فرار کنم و به ایران بیایم و در جنگ شرکت کنم. چون شنیده بودم که ایران و افغانستان مرز آنچنانی ندارد. شانس من تا اینکه به قسمت چتربازان رسیدم، ارسال چترباز به افغانستان کلا تعطیل شد.

خلاصه اینکه علیرغم تلاش و علاقه بسیار نتوانستم به ایران بیایم. خیلی تحت تاثیر خاطرات شهدا و قضایایی که از جبهه ها تعریف می کردند بودم و می خواستم خودم هم آن را تجربه کنم. شهدای ایران بین حزب اللهی و انقلابی ها خیلی محبوب بودند. خاطرات شهدا را برای همدیگر تعریف می کردند. شاید کمتر از شما ایرانی ها خاطره از شهدا نشنیده بودیم.

مردم تبلیغات کمونیست ها را دروغ می دانستند

رسانه های شوروی در جنگ از صدام حمایت می کردند ولی ما رادیو تبریز و رادیو آستارا و... را گوش می کردیم. رسانه های شوروی می گفتند که آیت الله خمینی می خواهد کربلا را به کشور خودش ملحق کند. این تبلیغات روی مردم عادی بی تاثیر نبود ولی اواخر عمر شوروی کار به جایی رسیده بود که هرچی حکومت می گفت مردم می گفتند دروغ است.

حزب‌اللهی‌های باکو به نیت زیارت به سفارت ایران می‌رفتند!

واقعا هم دروغ های شاخداری می گفتند. یک رفیقی داشتیم که می گفت من میخواهم به نیت زیارت بروم سفارت ایران در باکو را ببینم. یعنی ایران تا این حد مقدس بود برای حزب اللهی های آذربایجان. می گفت رفتم دیدم عکس امام و عکس هایی درباره انقلاب روی سفارت کشیده شده. دیدم که انگار نگاه کردن آزاد است و خیلی خوشحال شدم و داشتم به عکس ها نگاه می کردم که یک نفر آمد و عکس امام را نشان داد و گفت این را می شناسی؟ گفتم بله. گفت میدانی هر روز یک دختر 15 ساله ترک را پیشش می برند؟ گفتم گوش من از این دروغ ها پر است.

تا مرزهای شوروی سرجایش بود هیچ ارتباط مستقیمی با ایران نداشتیم. آن اواخر عمر شوروی یک ذره فضا باز شده بود و ارتباطاتی با کنسولگری ایران داشتیم. مثلا نمایشگاه کتاب برگزار می کردند و به ما می گفتند اگر از کتابی خوش تان آمد یواشکی و خیلی خونسرد بردارید و ببرید! کتاب های مذهبی مثل کتب شهید مطهری را می آوردند. یکی از دوستان مان بیش از 200 کتاب از نمایشگاه آورده بود و یک کتابخانه راه انداخته بود. کتاب ها هم البته فارسی بود و ترجمه نشده بود ولی ما از بس با رادیوهای ایران مانوس بودیم، تقریبا فارسی را می فهمیدیم. به خاطر انقلاب به زبان فارسی هم علاقه پیدا کرده بودیم. الان کسی را می شناسم که درس زبان فارسی را نخوانده بود ولی با همین رادیو گوش کردن ها و پیاده کردن سخنرانی ها الان مترجم زبان فارسی شده است.

می ترسیدیم که بعد از امام چه خواهد شد؟

برای رحلت امام مراسمات خیلی مفصلی حداقل در 20 شهر آذربایجان برگزار شد. در نارداران باکو هفت روز مراسم برگزار شد که از نقاط مختلف آذربایجان در آن شرکت می کردند. متدینین هم غم عجیبی داشتند و هم یاس و ترس زیادی. می گفتند که بعد از امام سرنوشت انقلاب چه خواهد شد و آیا کسی هست که بتواند مسئولیت این انقلاب را به خوبی به دوش بکشد؟ بعد که آیت الله خامنه ای به رهبری رسیدند و فرمایشات امام درباره ایشان منتشر شد، همه به یک آرامشی رسیدند. می گفتند اگر امام تایید کردند دیگر تمام است.

آرم جمهوری اسلامی روی سنگ قبرها

حزب اللهی های آذربایجان خیلی دوست داشتند به انقلابی های ایران نشان دهند که ما هم انقلابی هستیم و در کنار شماییم. مثلا وصیت می کردند که روی سنگ قبرشان آرم جمهوری اسلامی حک شود که اگر بعدها مرز باز شد و ایرانی ها به اینجا آمدند ببینند که ما هم طرفدار انقلاب بودیم و با عشق این نظام از دنیا رفتیم. الان کلی سنگ قبر هست که آرم جمهوری اسلامی روی آن نقش بسته است.

تو را اینجا فرستادیم آدم بشوی، خمینی را تبلیغ می کنی؟

حاج علی اکرام اف عاشق امام و انقلاب بود. تا حالا من هیچ آذربایجانی را به اندازه ایشان عاشق انقلاب نیافتم. ایشان سه بار به خاطر فعالیت های انقلابی به زندان رفتند. ایشان در زندان مسجد ساخته بود و حدود 200 تا 250 نفر در نماز جماعت آن شرکت می کردند. بعد از نماز جماعت هم تکبیر می گفتند و به نفع انقلاب ایران شعار می دادند.

یکی از هم بندان ایشان تعریف می کرد که بخاطر همین کلی از مقامات عالیرتبه به زندان آمده بودند. همه زندانیان را به صف کردند و گفتند اکرام علی اف بیاید جلو. رفت جلو. یکی از مقامات گفت ما تو را اینجا فرستادیم آدم بشوی، آنوقت خمینی را تبلیغ می کنی؟ بعد به حضرت امام توهین کرد. توهین او تمام شده و نشده، اکرام علی اف شروع کرد فحش دادن به حیدر علی اف رییس جمهور آذربایجان. بعد شب آمدند و او را به انفرادی بردند. زمستان باکو خیلی سرد است. داخل سلول آب ریخته بودند و ایشان تا زانو داخل آب بود. از بالا هم لوله فاضلاب را سوراخ کرده بودند تا آب آن به سر و صورت اکرام علی اف بریزد. پتو هم نداده بودند. در سلول یک سوراخی داشت که اکرام علی اف از آنجا اذان می گفت و هر یک ساعت شروع می کرد به شعار دادن: الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر حیدر علی اف. می آمدند و حسابی کتکش می زدند و یک ساعت بعد دوباره شروع می کرد به شعار دادن. 17روز تمام اینگونه سپری شد. حیدر علی اف گفته بود که انقدر در این شرایط نگهش دارید تا بمیرد. تا اینکه گویا مقام معظم رهبری مقامات آذربایجان را تهدید کرده بود و آنها مجبور شدند ایشان را آزاد کنند. حاج علی اکرام اف بعد از آن دوره زندان به انواع و اقسام بیماری ها مبتلا شد.

Image
حاج علی اکرام‌اف

می خواستم بمیرم و توهین به امام را نشنوم

یکی از رفقا تعریف می کرد که در زندان بودم و دست هایم بسته بود و افسر زندان شروع کرد توهین به امام خمینی. می دانستم که اگر به سمتش بروم بقیه افسرها هم می ریزند سرم و تا می خورم کتکم می زنند. عقب عقب رفتم و خودم را محکم به پنجره کوبیدم تا از پنجره به پایین بیفتم تا بمیرم و توهین به امام را نشنوم.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

فارغ التحصيلي دانشجوي فوق ليسانس در 90 سالگي (قمري)

پستتوسط pejuhesh232 » شنبه ژوئن 11, 2016 11:28 am

زگهواره تا گور دانش بجوي
فارغ التحصيلي دانشجوي فوق ليسانس در 90 سالگي (قمري)


دفاع دانشجوی ۸۶ ساله از پایان‌نامه قرآنی
مسن‌ترین دانشجوی کشور از پایان‌نامه خود با عنوان «تربیت دینی از منظر قرآن» با موفقیت دفاع کرد.

Image

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، میرقنبر حیدری شیشوان، ۸۶ ساله و متولد ۱۳۰۹ روستای شیشوان از توابع عجب‌شیر است که به تازگی از پایان‌نامه خود با عنوان «تربیت دینی از منظر قرآن» با موفقیت دفاع کرد و دانش‌آموخته مقطع کارشناسی ارشد شد.

وی در هشت سالگی پدرش را از دست داد و با تشویق و هزینه دایی بزرگش، تحصیلات خود را تا مقطع دبیرستان ادامه داد. دیپلم ادبی خود را در سال ۱۳۴۷ اخذ کرد و در سال ۹۱ مقطع کارشناسی را در رشته علوم اجتماعی در دانشگاه آزاد تبریز گذراند. در مهر سال ۱۳۹۲ در رشته تحقیقات آموزشی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد عجب‌شیر پذیرفته شد.

حیدری شیشوان هدف از تحصیل در سن بالا را عمل به وصیت رسول خدا(ص) برای فرا گیری علم و دانش اعلام کرد.

وی که مسن‌ترین دانشجوی کشور محسوب می‌شود، روز هشتم خردادماه از پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود در دانشگاه آزاد اسلامی عجب شیر دفاع کرد.

حیدری شیشوان، اعلام کرده که تصمیم دارد تا مقطع دکترا ادامه تحصیل بدهد تا برای درس خواندن جوانان این مرز و بوم مشوق باشد.

وی دارای سابقه کارمندی بانک ملی، آموزگاری آموزش و پرورش عجب‌شیر و متصدی بخش اداری بخشداری عجب‌شیر و بناب است.

حیدری شیشوانی کتابی با نام «فراز و نشیب زندگی من» نیز تألیف کرده که در سال ۸۴ آن را در هزار و ۵۰۰ نسخه چاپ کرده، هم‌اکنون نیز سه کتاب در مورد ائمه اطهار(ع)، قرآن و پیامبران در دست تألیف دارد
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

تفاوت طول روزه ماه رمضان 1437 در كشورهاى مختلف جهان

پستتوسط pejuhesh232 » سه شنبه ژوئن 14, 2016 2:30 pm

تفاوت طول روزه ماه رمضان 1437 در كشورهاى مختلف جهان


روزداری در ماه مبارک رمضان در سال 2016 نسبت به سال 2015 دارای تغییراتی در ساعات طول روزه شده است
که این اختلاف در کشورهای مختلف جهان به خاطر ساعات روز و موقعیت جغرافیایی هر کشور بر روی کره زمین می باشد.

میانگین روزه داری برای کشورهای جهان در سال 2016 در مناطق عربی تقریبا 15 ساعت
و مالزی کشوری است که با 13 ساعت و 36 دقیقه روزه داری کمترین مدت زمان روزه داری را دارد
و بیشترین انها شهر مورمانسك در دور دست های شمال غربی روسیه است که ساعات روزه داری در آن به خاطر عدم غروب خورشید به 24 ساعت کامل می رسد
که علماء دو ساعت را برای افطار آنها فتوا داده اند. مدت زمان روزه داری در دانمارک و نروژ هم به 21 ساعت می رسد.

مسلمانان در جنوب استرالیا فقط 9 ساعت روزه هستند
با استفاده از نقشه ذیل می توانید با ساعات روزه داری در کشوره های مختلف جهان آشنا شوید.

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

اصرار بر حجاب همسر باني كشف حجاب در تركيه

پستتوسط pejuhesh232 » چهارشنبه ژوئن 29, 2016 12:39 pm

اصرار بر حجاب همسر باني كشف حجاب در تركيه


آتاتورک که خود از بزرگترین دشمنان حجاب در دنیای سکولار است همسری داشت که همیشه در انظار عمومی با حجاب ظاهر می شد. این زن مقید بود همواره با حجاب در انظار ظاهر شود.

Image
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

دختر محجبه برنده جایزه مغز برتر در کشور کانادا شد

پستتوسط pejuhesh232 » جمعه جولاي 08, 2016 12:41 am

دختر محجبه برنده جایزه مغز برتر در کشور کانادا شد


به گزارش «شيعه نيوز»، دختر نوجوان مسلمان کانادایی که در رقابت‌های کشوری میان دانش آموزان مدارس آمریکایی در علوم اعصاب و کالبدشناسی مغز و اعصاب شرکت کرده بود در مقام نخست ایستاده و مغز برتر کانادا نام گرفت.

Image

نوران ابومازن برنده نوجوان جایزه مغز برتر کانادا درباره چگونگی مسابقات با فروتنی به خبرنگاران گفت: همه شرکت کنندگان در این رقابت رفتاری خوب و دوستاانه داشتند و من به آنچه همگی در این مسابقات به آن دست یافته‌ایم افتخار می‌کنم.

ابومازن یکی از 14 دانش آموز دبیرستانی بود که از سرتاسر کشور کانادا به دور نهایی مسابقات در دانشگاه مک مستر در هامیلتون واقع در آنتاریوی کانادا راه پیدا کرده بود تا در مسابقات ملی برین بی در کانادا شرکت کند.

در این رقابت‌های دشوار و تنگاتنگ دانش آموزان نوجوان دو به دو و رودر روی یکدیگر به سئوالات پیچیده علوم اعصاب و کالبدشناسی مغز و اعصاب پاسخ دادند تا مغز برتر کانادا شناخته شود.

این دانش آموز مسلمان و محجبه کانادایی که اکنون در سال آخر موسسه دانشگاهی واترلو تحصیل می‌کند قصد دارد برای تحصیل در علوم زیستی به دانشگاه واترلو وارد شود. او که رویای پزشکی در سر دارد می‌گوید: علوم مغز و اعصاب در موارد زیادی در آینده شغلی و تحصیلی من نقش ایفاء خواهند کرد.

در این مسابقات که ابومازن مقام نخست را کسب کرد، استفانی سوانسون گوئلف مقام دوم و لینگ یانگ اتاوا در رتبه سوم قرار گرفت و سه نفر برتر مسابقات به ترتیب جوایز و کمک هزینه تحصیلی 1هزار و 500 دلاری، 1 هزار دلاری و 500 دلاری دریافت کردند.

ابومازن همچنین می‌تواند در یک دوره اینترنی تابستانی در آزمایشگاه علوم مغز و اعصاب شرکت کرده و نماینده کانادا در مسابقات بین‌المللی نیز خواهد بود. رقابت‌های برین بی بین‌المللی از 30 ژوئن تا 4 جولای در کپنهاک دانمارک برگزار می‌شوند.

مسلمانان 3.2 درصد جمعیت کانادا را تشکیل می‌دهند. و طبق آژانس آمارگیری کانادا، یکی از رو به رشدترین جمعیت‌های کانادا محسوب می‌شوند. در ده سال گذشته جمعیت مسلمانان کانادا رشد 82 درصدی داشته و از 570 هزار نفر در سال 2001 به بیش از 1 میلیون در سال 2011 رسیده است.
pejuhesh232
 
پست ها : 8792
تاريخ عضويت: سه شنبه دسامبر 07, 2010 11:22 pm

بعدي

بازگشت به برای آئین اعلی


cron
Aelaa.Net