




درخت او شبيه به نبات زره و مربع ساق او تا سه زرع می شود
و برگش دراز و عريض و تا به قدر دو زرع و ثمرش سبز و به قدر خيار كوچكى
و نارس او را چيده در ميان كاه مي گذارند تا زرد و شيرين گردد
و ثمرش تا هفتاد روز میرسد و موقوف به زمانى و فصلى نيست
و رطوبة ثمر او لزج و شيرين و مانند عسل است
و در فلاحة مذكور است كه چون دانه خرما را در قلقاس غرس نموده تسقيه كنند
و سرگين اسب در محل غرس بريزند درخت موز می شود
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص251متن مخزن الادويه مراجعه شد و مطالب آن موافق تحفه بود با اين اضافات:و اصناف مىباشد و هر يك به نامى مشهور در هر بلدى خصوص در بنگاله
و درخت آن به دو سه قامت و برگهاى آن عريض و طولانى تا به دو ذرع و از تنه آن مىرويد
و تنه آن پرده پرده و با رطوبت بسيار و در جوف آن مغزى كه به هندى كنجيال نامند
و آن را ورق ورق كرده با ماهى يا تنها پخته مانند بقول و اصول ديگر مىخورند
و ثمر آن در ابتداى ظهور در غلافى صنوبرى شكل بنفش مايل به سرخى و سبزى مىباشد
پس آن شكافته خوشه ظاهر مىگردد و در آن خوشه دانههاى موز بسيار ريزه و به تدريج بزرگ مىشود تا آنكه مىرسد
و پخته مىگردد پس آن را قطع نموده پوست بالاى آن را دور كرده مغز آن را مى خورند
و تنه درختى كه يك مرتبه ثمر آورد ديگر ثمر نمىآورد آن را مىبرند
و مغز آن را كه كنجيال نامند برآورده پخته مىخورند چنانچه ذكر يافت
و در بنگاله ثمر آن را اختصاص به فصلى و زمانى معين نيست در تمام سال ثمر مىدهد الا آنكه در فصل بارش زياده
و از اطراف درخت فصيلها و بچههاى بسيار برمىآيد و آنچه بلند و بزرگ است
بعد از اخذ ثمر به نحو مذكور و قطع تنه آن از آنها به جاى آن برقرار مىدارند تتمه را برآورده جاهاى ديگر غرس مىنمايند
و در باغى و مكانى كه سه چهار درخت آن باشد و زمين قوى بود در سه چهار سال تا صد درخت و زياده مىشود
و ثمر بعضى اصناف آن شيرين و لطيف و لذيذ بسيار و خوشبو مىباشد و آن را در هند و در بنگاله كيله مرتبانى نامند
و سواى بنگاله خصوص جهانگير نگر در تمام ملك هند و دكهن اين نوع نمىشود و اين بى تخم است
و بعد از آن اصناف ديگر با تخم بعضى بسيار گرم و ريزه مانند انوپان و صفرى و چينيه و مال پهوك و چنپا
و امثال اينها نيز و طعم آنها شيرين و با اندك رايحه خوش و ليكن به لطافت و لذت و خوشبويى و شيرينى مرتبانى نيست
و بعضى از اينها نيز با اندك عفوصت مىباشد خصوص كه خوب پخته و رسيده نباشد و امّا صنفى كه آن را كچكيله نامند خوشه
و ثمر آن بزرگتر از ثمرهاى همه اصناف ديگر تا به يك شبر
و اكثر مثلث شكل مىباشد پخته و رسيده آن را نمىخورند براى بىمزگى و لزوجت و كم شيرينى پوست آن را در نيم خامى جدا كرده
مغز آن ورق نموده در ماهى و قلايا يا بدون اينها پخته مىخورند و از همه بدتر صنفى است كه در بنگاله آن را اتهيه نامند
چون اين بسيار بىمزه و با لزوجت و عفوصت و پرتخم است
اكثرى نيم پخته آن را نيز نمىخورند مگر فقرا و مساكين و هر يك از اصناف مذكوره در بعضى بلاد بهتر از بعضى ديگر مىشود
به حسب اختلاف زمين و آب و هوا و به هرجا به نامى مخصوص
و همه اصناف مذكوره در بنگاله خصوص جهانگير نكر جاى ديگر نمىشود
و از برگ و پوست درخت آن خشك كرده و سوزانيده ملحى به عمل مىآورند چنانچه در ملح مذكور شد
و خاكستر آن را به اعتبار آنكه با بورقيت و جلا است گازران هند و بنگاله در غسل بعض ثياب بسيار چرب و چرك مستعمل دارند
به جاى صابون كه در آب چند روز لباسها را مىخيسانند پس اندكى طبخى داده
و اين را به اصطلاح خود يهتى نامند پس ماليده افشرده با آب خالص مىشويند تا پاك گردد.
کتاب مخزن الادویه طبع قدیم ص 751-752گياه موز از گياهان چندسالۀ علفى بزرگ است كه شبيه درختچه مىباشد، ولى ساقههاى آن علفى است.
برگهاى آن بزرگ به طول چند متر كه قسمت تحتانى آنها لولهشده و داخل يكديگر پيچيده و تشكيل يك نوع ساقۀ كلفت را مىدهند
كه در حقيقت دنبالۀ تحتانى برگهاى به هم پيچيده است. پهنۀ برگها كه به عرض ۵٠ - ٣٠ سانتىمتر است سبز روشن
و برگها بهطور گروهى در انتهاى تنۀ برگى گياه چتر مىزنند و گل آذين گياه از بين برگها ظاهر مىشود و ميوۀ آن به شكل خوشۀ فشرده متشكل از دهها موز درمىآيد.
ترتيب باردهى آن به اين نحو است كه پس از هر باردهى برگها و ساقه از بين مىروند
و از قسمت زيرزمينى گياه يك ساقۀ ديگرى متشكل از برگها خارج مىشود كه آن هم پس از ميوه دادن به نوبۀ خود از بين رفته جاى خود را به ساقۀ ديگرى مىدهد.
بين انواع موزهاى خوراكى سه نوع آن مورد توجه است يكى Bananier des sages يا Musa sapientum كه به انگليسى Sweet plantain گفته مىشود.
ميوۀ آن كوچك است و خيلى معطر و بسيار لذيذ و شيرين و دومى Bananier de paradis يا (موز بهشت) كه نام علمى آن Musa paradisiaca مىباشد
و ميوۀ آن آردى است و معمولا پس از پختن خورده مىشود و در آخر (موز چين) Musa sinensis است
كه در اغلب مناطق عالم به عنوان موز مرغوب كاشته مىشود و معطر و شيرين و خيلى علاقهمند دارد.
تكثير موز از طريق پاجوشهايى است كه از ريشۀ آن مىزند و همينكه اين پاجوشها به ارتفاع ٨٠ سانتىمتر رسيدند آن را جدا كرده
و از فاصلۀ ٣ - ٢ متر دورتر از بوتۀ مادر مىكارند. موز بومى مناطق حاره خاور دور است و در جنوب ايران نيز ارقامى از آن كاشته مىشود.
ميوۀ موز ميوهاى است استوانهاى، دراز، قوسى و بسته به نوع موز به قطر ١٢ - ٣ سانتىمتر و به طول ٣٠ - ۵ سانتىمتر.
رنگ پوست ميوه معمولا سبز مايل به زرد و زرد كه پس از رسيدن و مدتى ماندن كمى قهوهاى مىشود.
در قسمت داخلى پوست، گوشت سفيد شيرين و در بعضى ارقام بسيار معطر و لذيذ واقع است.
در ميوۀ موز معمولا دانه رشد ننموده و وجود ندارد.
از نظر نسبت پوست و گوشت ميوه معمولا در حدود ۴٠ درصد از موز را پوست و ۶٠ درصد را گوشت تشكيل مىدهد.
کتاب معارف گیاهی میر حیدر جلد2 ص 216-215