توسط pejuhesh237 » شنبه فبريه 02, 2013 9:09 pm
تحفه حکیم مومن
اسفنج
به فارسى ابر مرده گويند
و او چيزيست كه بر روى سنگهاى كنار دريا متكّون می شود قسمى ازو كه متخلخل است
و وسيع الثقب و نرم شبيه به نمد و پر سوراخ ماده گويند
و قسمي كه با صلابت و باثقبهاى صغير است نر نامند.
هردو در اول گرم و در دویم خشك و مجفف و محلل و با قوهء جاذبه
و چون تازهء آن را با سركه كه ممزوج با شراب تر كرده بر جراحات تازه بگذارند التيام دهد
و بالخاصية قاطع نزف الدم
و با عسل مطبوخ به آب جهة التيام زخمهاى كهنه و خشك او مجفف قروح عميقه
و سوختهء او جهة منع نزف الدم قويتر و جهة رمد يابس و جلاى باصره
و فتيلهء تازه ء او بتنهائى و با پنبه و كتان مفتح افواه عروق مضمومهء
و جراحات جاسيه و محرق مغسول او در ادويه عين نافع است
و چو نقطعهء آن را به قدري كه توان فرو برد بخيّاطه بسته بلع نمايند
و يك سر خياطه را به دست نگاهدارند و لمحه صبر كنند كه جذب رطوبات كرده باليده گردد
و بعد از آن خياطه را بكشند تا از گلو او را بيرون آورد در اخراج زلو و خار كه در حلق مانده باشد بيعديل است
و سنگهائى كه در جوف او به هم می رسد در تفتيت حصاه مجرب و چون خواهند
به جهة زينت اسفنج را سفيد كنند بايد قسم مادهء او را با آب تر كرده و مكرر در آفتاب تند يا ماهتاب گذاشت
کتاب تحفه حکیم مومن-طبع قدیم-ص21