اى به قربان تو خواهر تو = خواهر با جان برابر تو كاش بودى زير خنجر شمر = جگر من جاى حنجر تو تشنه كاما سوخت جان منخرا = كام خشك و ديده تر تو خاك عالم باد بر سر من = روى خاك افتاده پيكر تو يا بعيد الدار عن وطنه = عاقبت شد خاك بستر تو يوسف گل پيرهن نگذاشت = خصم دون يك جامه در بر تو جوى اشك چشم من چه كند = با تن در خون شناور تو اى شهنشاه قلمرو عشق = كو سپهسالار لشكر تو رايت گردون هماره نگون = كو علمدار دلاور تو نه تنها بسوختى كه بسوخت = عالمى از داغ اكبر تو خون روان از چشم مادنكر دهر = از غم بى شير اصغر تو نونهال باغ من به كجاست = قاسم آن شاخ صنوبر تو اى برادر سر بر آر و بپرس = چه شد أي غمديده معجر تو گردش چرخ كبود ربود = گوشوار از گوش دختر تو رفتم از كوى تو زار و نزار = با دلى پر از غصه از بر تو تا كند چون نى نوا دل من = چون به بينم روى نى سر تو تا به شام و بزم عام رود = خواهر بى يار و ياور تو تا به بيند اين ستمكش زار = ناسزاها از ستمگر تو تا كه چوب خيزران چه كند = با لبان روح پرور تو تا بنالد همچو مرغ هزار = خواهر بى بال و بى پر تو